الکلی های گمنام با راهنمایی آغاز شد .
.
تنها چند ماهی از هوشیاری بیل ویلسون گذشته بود و در حالی که اندوهگین و تنها بود نیروی بسیار قوی او را به سمت نوشیدن دوباره الکل هل می داد . این فکر به ذهن او خطور کرد :
تو به یک الکلی دیگر نیاز داری تا با او صحبت کنی ، به همان اندازه که او به تو نیازمند است .
و در همین زمان بود که او دکتر باب را پیدا کرد ، او هم بارها ناامیدانه و شکست خورده سعی بر این داشت تا مبادرت به ترک الکل کند و از ته دل این نیاز مشترک آنها بود که الکلی های گمنام متولد شد .
در آن زمان لغت " راهنما " استفاده نمی د و قدمهای دوازده گانه هم نوشته نشده بود . اما بیل حامی پیامی بود برای دکتر باب و آن را به او رساند . و او توانست از هوشیاریش حراست کرده و آن را به بیشمار الکلی های دیگر منتقل کند و از طریق این مشارکت بود که بنیان گزاران الکلی های گمنام پی بردند زندگی هوشیار و تمیز آنها از این راه است که معنی یافته و به طور غیر قابل تصوری پر بار می گردد.
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
آخرین نظرات
آخرین مطالب
پیوندها