«ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگىمان را به مراقبت خداوند، بدانگونه که او را درک مىکردیم، بسپاریم.»
به عنوان معتاد ما زندگى و اراده خود را بارها به یک قدرت مخرب سپردهایم. اراده و زندگى ما بوسیله موادمخدر کنترل مىشد و ما در اسارت نیاز خود به لذّتى آنى که موادمخدر به ما مىداد، بودیم. درآن اوقات تمامى وجود ما، یعنى جسم، فکر و روحمان درزیر سلطه موادمخدر بود. این جریان تا مدتى لذتبخش بود، امّا بعد به مرور در اثر پریدن نشئگى، چهره زشت اعتیاد را نیز دیدیم. دریافتیم که هرچقدر موادمخدر ما را بیشتر بالا ببرد، محکمتر به زمین مىکوبد. ما دو راه بیشترنداشتیم یا باید
خمارى مىکشیدیم و یا موادمخدر بیشترى مصرف مىکردیم.
براى همگى ما عاقبت آن روز رسید که دیگر اختیار در دست ما نبود و ما باید اجباراً مصرف مىکردیم.ما اراده و زندگى خود را به اعتیادمان واگذار کرده بودیم و با استیصال به دنبال راه دیگرى مىگشتیم.
در معتادانگمنام، ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگىمان را به مراقبت خداوند، بدانگونه که او را درک مىکردیم، بسپاریم. این، قدم بسیار بزرگى است. لزومى ندارد که ما مذهبى باشیم. هر کس مىتواند این قدم رابردارد. تنها لازمة آن تمایل است. مهم این است که ما در را به روى نیروى برترخود باز کنیم.
مفهوم خدا همیشه براى ما ریشه مذهبى ندارد، بلکه از باور شخصى ما و آنچه که برایمان عملاً کارمىکند، سرچشمه مىگیرد. براى بسیارى از ما خدا قدرتى است که ما را پاک نگاه مىدارد. درک شخصى شما از خدا کاملاً حق شماست وهیچ تبصرهاى ندارد. ما به خاطر همین حقى که داریم، درصورتى که مایل باشیم رشد روحانى کنیم، لازم است در مورد باورمان صادق باشیم.
ما دریافتیم تنها کارى که لازم است انجام دهیم، این است که کوشا باشیم. وقتى که تمام سعى خود را به کار بردیم، براى ما هم این برنامه همان طور که براى بسیارى دیگر کار کرده بود مؤثر واقع شد. قدم سوّم نمىگوید که «اراده و زندگىمان را به مراقبت خداوند سپردیم»، بلکه مىگوید
«تصمیم گرفتیم اراده و زندگىمان را به مراقبت خداوند، بدانگونه که او رادرک مىکردیم، بسپاریم».
این تصمیم را خود ما گرفتیم و به وسیله موادمخدر، فامیل، مأمور دادگسترى، قاضى، روانشناس وپزشک برایمان گرفته نشده است. اززمان اوّلین نشئگى، این نخستین تصمیمى است که براى خودگرفتهایم.
تصمیمگیرى، اقدام و عمل را به دنبال دارد. این تصمیمگیرى بر پایه ایمان استوار است. ما فقط بایدباور کنیم همان معجزهاى که مىبینیم در زندگى معتادان پاک بوقوع پیوسته، مىتواند براى هرمعتادى که مایل به تغییر است نیز بوقوع بپیوندد. ما به سادگى متوجّه مىشویم که قدرتى براىرشد روحانى در کار است که مىتواند به ما کمک کند تا با تحمّلتر، صبورتر و در کمک به دیگران مفیدواقع شویم. بسیارى از ما گفتهایم «اراده و زندگیم را به مراقبت تو مىسپارم، مرا در بهبودیم راهنمایى کن و نشانم بده که چطور زندگى کنم». آسودگى خاطرى که از «رها کردن وبه مراقبت خداسپردن» بدست مىآید به ما کمک مىکند زندگىاى براى خود بسازیم که ارزش زندگى کردن راداشته باشد.
با تمرین روزانه، تسلیم در برابر اراده نیروى برترمان به مرور آسانتر مىشود. وقتى صادقانه سعى کنیم، نتیجه مىگیریم. بسیارى از ما روز خود را با یک درخواست ساده راهنمایى از نیروى برترمان آغاز مىکنیم.
با آنکه ما مىدانیم «به مراقبت خدا سپردن» مؤثر است، اما ممکن است دوباره اختیار اراده و زندگى را خود بدست بگیریم. حتى ممکن است از اینکه خدا این اجازه را به ما مىدهد عصبانى شویم. گاه،در طول دوران بهبودى، تصمیم به کمک گرفتن از خدا، بزرگترین منبع قدرت و شهامت ما خواهد بود.این تصمیم را هر چقدر هم تکرار کنیم، باز کم است. ما به آرامى تسلیم مىشویم و مىگذاریم خداوندى که خود درک مىکنیم، از ما حمایت کند.
در آغاز، این سؤالات فکر ما را به خود مشغول کرده بود: «وقتى زندگى خود راتسلیم کنم چه اتفاقى خواهد افتاد؟ آیا به تکامل خواهم رسید»؟ البته شایداز این واقعبینتر بوده باشیم. بعضى از ما مجبور شدیم به اعضاى قدیمىتر NA مراجعه کنیم و بپرسیم که: «براى آنها این قضیه چطور بوده است»؟ جواب هر عضوى در این مورد با عضو دیگر تفاوت دارد. اکثر ما احساس مىکنیم روشنبینى،تمایل وتسلیم، رموز موفقیت هستند.
ما اراده و زندگى خود را تسلیم نیروى برتر خود کردهایم. اگر در این مورد صمیمى و دقیق بوده باشیم، شاهد تغییرات مثبتى در زندگى خود خواهیم بود. ترسهایمان کمتر مىشوند و همانطور که مفهوم واقعى تسلیم را مىآموزیم، ایمان درما قوىتر مىشود. ما دیگر با ترس، خشم، گناه،افسوس به حال خود و یأس در جدال نخواهیم بود. متوجه مىشویم که اگر بگذاریم، همان نیرویى که ما را به این برنامه آورده است، راهنمایى ما را همچنان ادامه خواهد داد. به آهستگى ترس فلج کننده ونومیدى را از دست مىدهیم. طریقه زندگى ما، گواهى بر اثبات این قدم است.
ما از پاک زندگى کردن خود لذت مىبریم و طالب ارمغانهاى دیگر انجمن NAهستیم. ما حالا دیگرمىدانیم که در برنامه روحانى خود نمىتوانیم متوقّف شویم وخواهان تمام چیزهائى که مىتوانیم بدست آوریم هستیم. ما اکنون آمادهایم که براى اولین بار خودمان را صادقانه ارزیابى کنیم.بنابراین،کار خود را با قدم چهارم شروع مىکنیم