فقط برای امروز
ایمان 21 دی
«وقتی از تأثیر ایمان در امور روزانه خود بهرهمند میشویم، درمییابیم که نیروی برترمان
قدرت و راهنمایی مورد نیاز ما را تأمین میکند.»
کتاب پایه
v
برخی از ما وقتی وارد مراحل بهبودی میشویم، بسیار وحشتزده و نگران هستیم. احساس ضعف و تنهایی میکنیم. از جهت و هدف خود مطمئن نیستیم و نمیدانیم برای یافتن پاسخ پرسشهای خود کجا برویم. به ما گفتهاند اگر به نیرویی برتر از خود ایمان بیاوریم، احساس امنیت میکنیم و مورد راهنمایی قرار میگیریم. ما به این احساس قدرت و امنیت نیاز داریم. اما ایمان یکشبه حاصل نمیشود. رشد ایمان مستلزم صرف وقت و تلاش است.
بذر ایمان وقتی کاشته میشود که از نیروی برتر خود کمک بخواهیم و سپس از منبع دریافت آن تشکر کنیم. بذر بسیار کوچک ایمان را با نور حاصل از دعاهای روزانه خود پرورش میدهیم. به عنوان پاداشی برای زندگی آن طور که هست، ایمان ما رشد میکند. روزی متوجه میشویم ایمان ما مانند درخت پر شاخ و برگ سترگی رشد کرده است؛ گرچه طوفانهای زندگی را درنمینوردد، اما میدانیم که در پناه آن در امان هستیم.
v
فقط برای امروز: میدانم که ایمان به نیروی برترم طوفانهای زندگی را فرو نمینشاند، اما دل من را آرام میکند.
--------------------------------------------------------------------------------
مشارکت،تجربه،نیرو،امید
حد و مرزها
11ژانویه 21دی
دیشب یک حد و مرز سالم تعیین کردم.من و همسرم به یک قرار شام از طرف محل کارم رفتیم و کنار همکارم و همسرش نشستیم.او همکار جدیدم بود بنا بر این ما در باره زندگیش قبل از استخدام در شرکت به طور مفصل صحبت کردیم.برایش از آنچه که باعث موفقیت من شده بود ،گفتم و سعی کردم به او بگویم چه چیزهایی را در پیش رو دارد.ضمن گفتگو راجع به فرزندانم پرسید.با خود فکر کردم "اوف شروع شد."
در باره دختر بزرگم گفتنی های بسیاری دارم اما در مورد دختر معتادم چه دارم بگویم؟راجع به دختر بزرگم وپسر دوازده ساله او حرف می زدیم و در همان حال به آنچه می بایست در باره دختر معتادم بگویم فکر می کردم .وقتی صحبت از دختر بزرگم شد به سادگی گفتم دختر کوچکترم "هیچ کار خاصی انجام نمی دهد!"همکارم و همسرش به سادگی سری تکان دادند و به موضوع دیگری پرداختیم.با خودم فکر کردم "آخی"مجبور نیستم در مورد وحشتی که در سرتا سر سال گذشته داشته ایم به آنها چیزی بگویم و به ابراز نگرانیشان گوش دهم.مجبور نیستم هیچ توضیحی بدهم .یا در ذهنم بچه های آنها را با دختر معتاد خودم مقایسه کنم و در طول شب او را مجسم کنم.مجبور نیستم در گیر کشمکش هایی که به طور قطع پیش می آمد بشوم .نه،مجبور نیستم هیچ,حرفی بزنم .احساس سبکی می کردم.یکی از دوستان بهبودی در جلسه نارانان می گفت که از جلسات مان لذت می برد و آنها را پیگیری می کند .چون همه ما می دانیم که دیگران چه می کشند .گفت می تواند احساساتش را در جلسات مشارکت کند.چون می داند اینجا مکان امنی است و نمی تواند این کار را با افراد دیگر زندگیش انجام دهد.
تفکری برای امروز:
درک کرده ام که مجبور نیستم مشکلاتم را به هر کسی که می بینم بگویم.حتی اگر واضح باشند.من حق انتخاب دارم که چیزی به کسی نگویم یا روی مشکلات نمانم و روزم را خراب نکنم.من می توانم نگرانی هایم را در جلسه و با کسانی که درک می کنند مشارکت کنم.
--------------------------------------------------------------------------------
شهامت عوض شدن
بیست و یکم دی
بدرفتاری او تمام میشود . اما بدون فروکش کردن اثرات الکل ، او توهین و فحاشی میکرد . او تهمت میزد ، حمله میکرد و فحش میداد . من همواره از خودم دفاع میکردم . قطعا به نظر می رسید که می فهمد. اما اینطور نبود . مهم نبود که چقدر من بحث میکردم . دفاع میکردم . و یا در جوابش من هم توهین میکردم احساس میکردم در دام افتاده ام و نا امید بودم . هوشیاری تغییراتی را بوجود می آورد . اما همه مشکلات را حل نمی کند . الانان به کمک میکند تا یاد بگیرم مجبور نیستم چیزهای غیر قابل قبول را بپذیرم و مجبور نیستم با شخص دیگری بحث کرده یا او را متقاعد کنم که من بیگناه هستم ، یا حق به جانب من است . هنگامیکه با دیوانگی الکلیسم مواجه شدم میتوانم آنرا تشخیص داده و آنرا رها کنم . بخصوص من نباید با شک و تردید به خودم پاسخ داده و مواجه شوم .
یاد آوری برای امروز......
وقتی کلمات ناخوشایندی از دهان هر فردی چه الکلی و چه هوشیار خارج میشود ، الانان بمن کمک می کند تا بخاطر داشته باشم که من حق انتخابهایی دارم . شاید بتوانم دعای آرامش را با خود بخوانم ، و یا از بحث و مجادله کردن در مورد موضوعی خودداری کنم . میتوانم بدون اظهارات شخصی صحبت هایی را گوش دهم ، میتوانم اطاق را ترک کنم ، موضوع را عوض کنم ..یک تماس تلفنی با اعضاء الانان داشته باشم و یا راههای دیگری را ارائه دهم . راهنمایم میتواند بمن کمک کند تا موارد (اختیاراتی) که برای من درست بنظر میرسند را کشف کنم .
اما اگر متنی را می نویسم ، ممکن است هرگز انتخابهایی را که می خواهیم ، نداشته باشیم اما همیشه دارای حق انتخاب هستیم .
--------------------------------------------------------------------------------
روز به روز
21 دی
آیا ممکن است که جسم و روح و روان و عاطفهی من، مرا در شکل دهی جدیدی که مد نظر اصول برنامهی خودیاری است، کمک کند که بتوانم یک زندگی بدون ترس و گناه ایجاد کنم؟ مهمترین صفت وابستگی من وابستگی به احساس تنها و منزوی و بیارزش بودن است. امروز مجبور نیستم در پشت ماسک یک لبخند و یا یک شخصیت دروغین قرار گیرم، تا دیگران از من چیزی دیگر ببینند. من امروز خود واقعیم را خیلی بیشتر از شخصیت کاذبم دوستدارم. امروز سعی میکنم که دیگران را بفهمم و درک کنم. امروز شکرگزاری من به خاطر هماهنگی تمام وجودم در قالب جسم و روح و روان و رفتار و عاطفه است که با خود و دیگران هماهنگ میباشد. امروز با رفتار و گفتار و درک متقابل دیگران و خودم، احساس صلح و آشتی و آرامش در حضور دیگران دارم که من واقعی را به نمایش میگذارم. امروز با احساس آرامش درونی از بخشیده شدنم میخندم، کسی را تمسخر نمیکنم و در صورت بروز ناراحتی به راحتی گریه میکنم، تا احساسات منفی از من خارج شوند. امروز با تشکر از خداوند به احساسات خودم بهاء میدهم و به خاطر کسب حقایق در خودم احساس شادمانی میکنم!
من یک واقعیت دوست داشتنی هستم!
-----------------------------------------------------------------------------
مراقبه روزانه
بیست و یکم دی: شخصی از پنهان بودن خداوند گلایه کرد عارفی گفت: وقتی پنهانی چیزی را آشکار سازی، پنهان پایان می پذیرد. اما پنهانی خدا را تا ابد برای هیچ کس و تحت هیچ شرایطی پایانی نیست.
از زمان پیوستن به انجمن نیکوتینی های گمنام مشتاقم تا خدا را در باور خود بشناسم. وقتی هیچگونه ترسی از خدا نداشته باشم می توانم عاشق او باشم. به خاطر فرصتی که قدم های دوازده گانه در جهت باور از خدایی که خود درک می کنم در اختیارم قرار داده از خداوند سپاسگزارم. بزرگترین عجز من یعنی عجز در برابر اعتیاد کشنده نیکوتین تبدیل به قدرتی برای ارتباط با خدا گردید، خدایی که نه برگرفته از چیزهایی که در کودکی بر من دیکته شده بود، بلکه خدایی که از درک و باور شخصی خودم سرچشمه می گیرد. در انجمن آموختم تا دست از اراده ناچیز خود بر دارم و اجازه دهم تا خواست و اراده خداوند در زندگیم کار کند. آری خداوند پنهان است، پنهان در درون من، همان گونه که من نیز در بسیاری موارد از خود پنهانم.
برای امروز بابت دوازده قدم و حضور خداوند در تمام جنبه های زندگی از او سپاسگزارم.