فقط برای امروز
26 دی آن تماس را بگیر!
«میترسیدیم اگر خود را همان طور که بودیم نشان دهیم، مطمئناً طرد شویم....
[اما] اعضای انجمن خوبی ما را درک میکنند.»
کتاب پایه
v
ما به اعضای —NA تجربه آنها، دوستی آنها، خنده آنها، راهنمایی آنها و خیلی چیزهای دیگر احتیاج داریم. با این حال، بسیاری از ما در تماس گرفتن با راهنما و ملاقات دوستان NA تردید میکنیم. نمیخواهیم خود را به آنها تحمیل کنیم. درباره تماس گرفتن با یک فرد فکر میکنیم، اما احساس میکنیم لایق گرفتن وقت او نیستیم.
فراموش میکنیم اعضای NA نیز درست مثل ما هستند. کاری نیست که انجام داده باشیم، مکانی نیست که رفته باشیم، احساسی نیست که تجربه کرده باشیم ولی سایر معتادان در حال بهبودی قادر به همدردی با آن نباشند. هر چه بیشتر به دیگران اجازه دهیم ما را بشناسند، بیشتر میشنویم «شما به مکان درستی آمدهاید، در جمع دوستان هستید. به اینجا تعلق دارید. خوش آمدید!»
همچنین فراموش میکنیم همان طور که ما به دیگران احتیاج داریم، آنها نیز به ما نیاز دارند. فقط ما نیستیم که میخواهیم احساس تعلق کنیم، میخواهیم گرمی جمع دوستانه را تجربه کنیم، میخواهیم با کسی درد دل کنیم. اگر خود را از اعضای انجمن جدا بدانیم، آنها را از نیازشان محروم میکنیم، چیزی که فقط ما میتوانیم به آنها بدهیم: وقت، همنشینی و خویشتن واقعی خود.
در معتادان گمنام، معتادان در حال بهبودی برای یکدیگر ارزش قائلند. چیزی که در پشت خط تلفن منتظر ماست، طرد کردن نیست، بلکه عشق، صمیمیت و همدردی انجمن NA است. آن تماس را بگیرید!
v
فقط برای امروز: در جمع دوستان خود در NA هستم. در انجمن با دیگران در ارتباط هستم، هم میبخشم و هم دریافت میکنم.
--------------------------------------------------------------------------------
مشارکت،تجربه،نیرو،امید
منافع مشترک
16ژانویه 26دی
اعتیاد یک بیماری خانوادگی است که نه تنها بر مصرف کننده بلکه بر اطرافیان هم تاثیر می گذارد.من خیلی نگران معتاد بودم.بهاو اجازه دادم عقایدم را از بین ببرد.معتاد یا همیشه بحران داشت یا هوشیار نبود.آنقدر آشفته بودم که به سایر اعضای خانواده فکر نمی کردم.طولی نکشید تا سر انجام متوجه شدم افراد دیگری هم در این خانه زندگی می کنند که مانند من سزاوار محبت ،توجه ومراقبت عاشقانه هستند.به این ترتیب شهامت پیدا کردم که تصمیمی جدی بگیرم .من اولین سنت را در خانواده ام به کار بردم .بخاطر منافع مشترک تصمیم گرفتم به معتاد پیشنهاد بدهم بین ترک مواد یا ترک خانه یکی را انتخاب کند.
قبلاز پیدا کردن شهامت از طریق کمک خانواده نارانان من و همسرم به پسر معتادمان اجازه می دادیم که برای خانواده تعیین تکلیف کند.نمی فهمیدم که معتاد هم حق انتخاب دارد.بنا بر این او را تر و خشک می کردم .رفتار معتاد زندگی فرزند دیگرم را خراب می کرد.من به معتاد اتاق وغذای مجانی می دادم در حالیکه او پولش را صرف خرید مواد می کرد که این الگوی خوبی برای فرزند دیگرم نبود .
در نارانان یاد گرفتم پسرم باعث بیماریش نیست .ولی مسوول مراقبت از خودش می باشد و مانند همه ما توانایی دارد که به جستجوی کمک و بهبودی برود.مجبور بودم دست به اقدام موثری بزنم و معتاد را به خاطر رفتارش از خانه دور می کردم .چون صرف نظر از حمایت و عشقی که به او داده می شد و برای آسایش بقیه خانواده مانندسم بود.
من به خاطر حمایت بسیار زیاد از خانواده نارانان سپاسگزارم مشارکت سایر اعضا در مورد در گیریهایشان به من شهامت عملکرد را داد.هنوز هم نمی دانم سفر خانوادگی ما چگونه از کار در می آید ولی ما در حال مسافرت در راستای سلامتی هستیم.
تفکری برای امروز
شاید هیچ یک از ما راه حل های نهایی را نداریم ولی می توانیم با کمک به یکدیگر احساس ترس وتنهایی کمتری داشته باشیم.من مادر بهتری شده ام چون شما که همان راه مرا رفته اید زندگی و تجربیات خود را با من در میان گذاشته اید.این مشارکت تجربه ،نیرو و امید واقعا برای من ارزشمند است.
"منافع مشترک ما می بایست در راس قرار گیرد .پیشرفت فردی ما در جذب هر چه بیشتر اعضا به یکپارچگی ما بستگی دارد."
سنت یک نارانان
--------------------------------------------------------------------------------
شهامت عوض شدن
بیست و ششم دی
شگفت آور است که چطور طرز رفتار من نسبت به دیگران مانند زدن توپ بسکتبال به زمین است که بجای اول خود باز میگردد ، طرز رفتار من نیز به خودم منعکس می شود . بی صبری من در مقابل رفتارم با دیگران عکس العمل بیشتری نسبت به خودم و دنیای من دارد . وقتی با بدرفتاری با کسی برخورد میکنم ، حالت تدافعی میگیرم و انتظار می رود که دیگران نیز با من بد رفتار باشند . در مقابل نیز وقتی که من بدون قید و شرط فردی را می پذیرم در می یابم که تمام دنیای من احساس آرامش بیشتری دارد . بنابراین دوست دارم به بهترین نحوی که می خواهم با من رفتار شود با دیگران رفتار کنم . من سعی میکنم در نظر داسته باشم که سخنان و اعمال من نسبت به خودم اعمال میشوند چرا که به مرور زمان آنچه را که بخشیده ام عموما بدست میآورد اگر من از آنچه که بدست آورده ام ناراحت باشم . ممکن است سعی کنم همان رفتار را در خودم جستجو کنم . ممکن است دقیقا همان شکل را نگیرم . اما می فهمم هر آنچه مه متنفرم در دیگری باشد . همان چیزی است که دوست ندارم در خودم باشد . عکس این مطلب نیز درست است . آنچه رادر دیگران تحسین می کنیم معمولا انعکاسی خوشایند در خودمان نیز دارد .
یاد آوری امروز ....
در انعکاس من نسبت به دیگران چیزهایی وجود دارد که من باید یاد بگیرم . من امروز تلاش زیادی خواهم کرد تا یاد داشتی از رفتاری که اعمال میکنم و رفتاری که به من میشود تهیه کنم چون هر دوی آنها میتوانند چیزهایی در مورد خودم به من بیاموزند .
هر چند ما در دنیایی سیر میکنیم تا زیبایی ها را پیدا کنیم ..اما باید آنها را با خود داشته باشیم ..در غیر اینصورت آنها را پیدا نمی کنیم .
--------------------------------------------------------------------------------
روز به روز
26 دی
امروز میخواهم خداوند را به خانهی دلم و خلوتم دعوت کنم. بهتر است قبل از اینکار خانهی دل را پاک و تمیز کنم، تا در خور مهمان عزیزی مثل خداوند باشد. دلی که از نفرت، کینه، حسادت، خشم و غرور و ... آکنده است، چگونه میتواند جایگاه مناسبی برای مهمانی چون خداوند باشد؟ امروز تنها شرط رهایی از دردهای وابستگی، اعتماد و ایمان به خداوند و خانهتکانی درونی از آشغالهایی است، که من سالها آنرا در قلبم انبار کرده بودم. امروز به تلاش خود جهت رهایی از آلودگیها که سالها دلم را سیاه کرده است ادامه میدهم. این را میدانم که با خانهتکانی دل خود چیزهایی را از دست میدهم که سالها مرا در گرداب خودخواهی و خودمحوری اسیر و گرفتار کرده و آرامشم را از بین برده بود. امروز میدانم در جایی که خداوند وجود دارد ترس مجال فعالیت ندارد. امروز با لیست کردن ترازنامه، شروع خانهتکانی درونی را دارم. سعی میکنم با صداقت کامل بدون قضاوت در مورد خود و دیگران، دلم را بری از هر آلودگی کنم تا لایق مهمانی چون خداوند در مهمانسرای قلبم باشد.
دل با یاد خداوند قرار و آرام میگیرد!
--------------------------------------------------------------------------------
مراقبه روزانه
بیست و ششم دی: شکست در کار نیست مگر دست از تلاش برداری!
می دانم که فاصله من تا مصرف روزی یک پاکت فقط یک پک است. بعد از سه ماه قطع مصرف تسلیم وسوسه شده و لغزش کردم. با یک پک شروع و به مصرف روزی یک پاکت و نیم رسیدم. از یک سیگار یک پک کشیدم و پس از آن دوباره به کشیدن سیگار آن هم یک و نیم پاکت در روز روی آوردم. در عرض یک ماه به بیش از مصرف قبلی رسیده بودم. به کمک نیاز داشتم بنابراین دوباره به جلسات پناه آوردم و قطع مصرف کردم. ما در اینجا هفته ای یک جلسه داریم که طی آن مشارکت می کنیم و به مطالعه قدم ها می پردازیم. از وقتی به درد قفسه سینه مبتلا شدم فهمیدم که باید قطع مصرف کنم. امروز که بیش از یک سال از قطع مصرف گذشته بهتر تنفس می کنم و مسافت بیشتری را می توانم پیاده روی کنم. مزه غذا را بهتر می فهمم و احساس سلامتی و شادابی بیشتری می کنم. به لطف خدا، امروز که یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه می کنم، دیگر مجبور به فرار از احساسات خود نیستم.
برای امروز، هر زمان احساس آشفتگی کردم لحظه ای تأمل و بابت نعمت هایی که در زندگیم وجود دارد شکرگزاری می کنم.