7اسفند پشیمانی
«قدم هشتم تغییر بزرگی در زندگی که تحت تاثیر گناه و پشیمانی است، بوجود میآورد.»
کتاب پایه
v
پشیمانی یکی از احساساتی است که ما را به مصرف وا میداشت. به خاطر اعتیاد فعال راه خود را گم کرده بودیم و اثری از دلشکستگی و نابودی بسیار دردناک را به جای گذاشته بودیم. پشیمانی ما، اغلب با این استنباط که نمیتوانیم برای جبران خساراتی که وارد کردهایم کاری انجام دهیم، تشدید میشد؛ راهی برای اصلاح آن وجود نداشت.
مقداری از قوت پشیمانی در هنگام رویارویی صادقانه با آن، از میان برداشته میشود. در واقع، با تهیه فهرستی از افرادی که به آنها صدمه زدهایم، قدم هشتم را آغاز میکنیم. نقش خود را در گذشته دردناک خود میپذیریم.
اما قدم هشتم از ما نمیخواهد همه اشتباهات خود را جبران کنیم، بلکه صرفاً از ما میخواهد برای جبران خسارات وارده به همه این افراد تمایل پیدا کنیم. وقتی برای جبران خساراتی که وارد کردهایم تمایل پیدا میکنیم، آمادگی خود برای تغییر را اعلام میکنیم. فرآیند التیامبخش بهبودی را تصدیق میکنیم.
پشیمانی دیگر وسیلهای نیست که از آن برای شکنجه خود استفاده کنیم. پشیمانی به ابزاری تبدیل شده که میتوانیم از آن برای بخشش خود استفاده کنیم.
v
فقط برای امروز: از هر گونه احساس پشیمانی که ممکن است داشته باشم به عنوان ابزاری برای التیام یافتن از طریق قدمهای دوازدهگانه استفاده میکنم.
--------------------------------------------------------------------------------
مشارکت،تجربه،نیرو،امید
ازدیوانگی تاسلامت
26فوریه 7اسفند
قبل از بهبودی خودم را در موقعیت های دیوانگی و خطر ناکی می یافتم.بارها خودم و اعضای دیگر خانواده را با رفتن به محل شناخته شده مواد مخدر برای پس گرفتن ماشین معتادم در معرض خطر جدی قرار می دادم.آن موقع فکر می کردم انجام این کار عاقلانه است.چون معتاد برای رفتن به محل کار نیاز به ماشین دارد.آیا این کار یک فرد عاقل بود؟
قدم دو در باره سلامت عقل صحبت میکند.احساس می کردم در خانه ام من کسی بودم که عاقل بود و معتاد یک دیوانه .من کسی بودم که همه چیز را با هم به عهده گرفته بودم .مطمعن بودم اگر معتاد ماشین داشته باشد شغلش را از دست نخواهد داد.وگرنه چطور صورت حساب ها پرداخت می شد؟حالا می فهممکه من نقش فعالی در دیوانگی داشتم .دخالت وحتی کمک می کردم تا عزیز معتادم به مصرفش ادامه بدهد و یک معتاد خوشحال باشد.
وقتی تمرین قدم دو را شروع کردم احساس کردم بار مسوولیت بزرگی از روی شانه هایم برداشته شد .به این نتیجه رسیدم که می توانم به نیروی برترم تکیه کنم و پیامد هر وضعیتی را بی چون وچرا بپذیرم .چه رهایی بزرگی!!!
تفکری برای امروز:
دیگر.مجبور نیستم معتاد را نجات دهم .می توانم اجازه دهم مسوولیت عواقب مصرفش را به عهده بگیرد.
--------------------------------------------------------------------------------
شهامت عوض شدن
7 اسفند
تصور یک بهمن به من کمک کرد تا به الکلی در حال مصرف در زندگیم مقامی بدهم تا تصمیمات فردی خود را اتخاذ کند هر چند که این عمل باعث شکل گیری کوهی از مشکلات در ارتباط با الکل میشود ......یک تپه برف نمیتواند بدون ریختن به پایین بلند تر شود کوه مشکلات الکلی نیز اینگونه است .....الانان بمن کمک کرده تا بخاطر حمایت از الکلی خود را سپر مشکلات او قرار ندهم و یا از انجام دادن کار های پر تب و تاب برای سرعت دادن در ریزش این کوه (مشکلات) خود داری کنم من در برابر نوشیدن و درد او ناتوان هستم . مفید ترین کاری که میتوانم انجام دهم . بیرون ماندن از مسیر می باشد . اگر بهمن به الکلی ضربه میزند این نتیجه عملکرد های فردی اوست . بهترین کاری که انجام میدهم این است که از خداوند بخواهم مو اظب او باشد . حتی وقتیکه نتائج دردناک انتخاب های او بالاجبار ضربه میزند بدین روش برای خواستن یک زندگی بهتر در مسیر سرنوشت او قرار نخواهم گرفت
یادآوری امروز
من مراقب خواهم بود تا از ساختن یک بهمن در زندگی فردی ام اجتناب کنم . ایا رنجش ها . عقده ها . و تاسف هایی که از درون مرا نابود میکنند را انباشته می کنم ؟ من نباید قبل از جهت دهی مشکلاتم زیر بار انها قرار گیرم من می توانم امروز شروع کنم .
شما برای تخفیف دادن عذاب تلاش میکنید ....و برای اگاه کردن الکلی در تشخیص وخامت اوضاع ممکن است چیز های زیادی نیاز باشد _ دعا کردن لفظ به لفظ در یک لباس مبدل ....
--------------------------------------------------------------------------------
روز به روز
7 اسفند
آیا به دنبال بهبودی و پیشرفت معنوی و روحانی خودم هستم یا میخواهم خودم را به عنوان یک قدیس و زاهد معرفی کنم؟ امروز متوجه هستم که نقش بازی کردن یکی از نواقص بزرگ من میباشد، که میتواند مرا از مسیر بهبودی و انسانیت منحرف سازد. یا فکر بیمارگونهام میتواند به راحتی مرا به گذشته و روشهای سابق بکشد. امروز میدانم که تمرکز کردن روی یکی از نواقصم به عنوان ابزار مرا به آسانی گرفتار آن میسازد. اصول برنامه میگوید: که به صورت ریشهای با نواقص برخورد کن، یعنی بپذیرم که این نواقص مال خودم است و با صداقت سعی کنم از آنها پرهیز نمایم و فقط با نام بردن از این نواقص و علت بروز آن موفق خواهم شد. آیا میدانم که درک نکردن دلیل واقعی و شروع شکلگیری نواقص شخصیتی میتواند مرا دچار بدبختی نماید؟ این درحالی است که نواقص من در من به صورت غریزه در آمده و رهایی از آنها به این آسانی نیست، امّا اگر از خداوند برای جایگزینی آنها با فضیلتها کمک بخواهم موفق خواهم شد. خداوندا: تو را به خاطر داشتن دانش برنامهی بهبودی سپاسگزارم.
ما با نواقص خود زندگیمان را تمرین میکنیم!
--------------------------------------------------------------------------------
مراقبه روزانه
هفتم اسفند: کسی که دم گربه را بگیرد چیزی می آموزد که به روش دیگر نمی آموزد.
ریشه تمام مشکلاتم در زندگی خودمحوری است. من یک مصرف کننده خودخواه بودم. توقع داشتم هر کجا مصرف کنم و هیچ کس از سیگار کشیدنم انتقاد نکند. از دیدن علامت "لطفاً سیگار نکشید" عصبانی می شدم و فکر می کردم این علامت خودخواهی است. وقتی شرکتی که در آن کار می کردم سیگار کشیدن را مگر در مکان هایی خاص ممنوع کرد عصبانی شدم. برادرم هنوز یک مصرف کننده است و این امر سبب شدهاز او دوری کنم. اکنون وقتی ترازنامه قدم دهم را می نویسم می بینم خودمحوری هنوز بسیاری جاها با من است که خود را در قالب ترس، دلسوزی به حال خود، حسادت و شکل های دیگر نمایان می سازد. وقتی از روی نقص خودمحوری با دوستان بهبودی رفتار می کنم آنان نیز ممکن است به شیوه خود از همان نقص استفاده کنند تا ناخودآگاه مرا در بهبودی هدایت کنند.
برای امروز، از خداوند درخواست می کنم از اسارت نفس رهایم سازد و اجازه دهد از روی عشق خدمت کنم.