پادشاهی دید که خدمتکاری بسیار شاد است از او علت شادبودنش را پرسید خدمتکار گفت: قربان همسر دارم ، فرزنددارم، غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن و بدین سبب من راضی و شادم ...
پادشاه موضوع را به وزیر گفت.
وزیر هم گفت:قربان! چون او عضو گروه 99نیست بدان جهت شاد است.
پادشاه پرسید گروه 99دیگر چیست ؟
وزیر گفت قربان یک کیسه برنج را با 99سکه طلا جلوی خانه وی قرار بدهید.میدانید پادشاه چنین کرد.
خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه و سکه ها بسیار شاد شد.و شروع به شمردن کرد ، 99 سکه؟
و بارها شمرد و تعجب کرد که چرا صد سکه نیست .
همه جارا زیر و رو کرد !! ولی اثری از یک سکه نبود. او ناراحت شد. و تصمیم گرفت از فردا بیشتر کار کند . تا یک سکه طلای دیگر پس انداز کند او از صبح تا شب سخت کار میکرد و دیگر خوشحال نبود وزیر هم، که با پادشاه اورا زیر نظر داشت گفت :قربان او اکنون عضو گروه 99است و اعضای این گروه کسانی اند که زیاد دارند اما شادو راضی نیستند.و هنوز هم دنبال زیاد شدن مالشان هستند ....
خوشبختی در سه جمله است. تجربه از دیروز، استفاده از امروز،امید به فردا ... ولی ما مردم با سه جمله دیگر زندگی را تباه میکنیم . حسرت دیروز، اتلاف وق امروز ، وترس از فردا.
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
آخرین نظرات
آخرین مطالب
پیوندها