Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

5فروردین

 من نمیتوانم، اما ما میتوانیم                       5 فروردین

«از انزوای اعتیاد خود، به انجمنی از افراد رسیدیم که دارای

 پیوند مشترکی هستند...

ایمان، قدرت و امید ما از افرادی نشأت میگیرد که

 بهبودی خود را به مشارکت میگذارند...»

کتاب پایه

v

عدم پذیرش ضعف، مخفی کردن همه کمبودها، انکار شکست، تنها پیش رفتن—اینها اعتقاداتی بود که بسیاری از ما از آن پیروی میکردیم. بر خلاف همه شواهدی که وجود داشت، انکار کردیم که در برابر اعتیاد خود عاجز هستیم و زندگیمان غیر قابل اداره شده است. بسیاری از ما بدون اطمینان از وجود چیزی که ارزش تسلیم شدن را دارد، تسلیم نمیشدیم. بسیاری از ما تنها زمانی قدم اول خود را طی کردیم که در معتادان گمنام شواهدی را مبنی بر بهبودی معتادان در اختیار داشتیم. 

در NA افراد دیگری را پیدا میکنیم که در شرایط سخت یکسانی به سر بردهاند، نیازهای یکسانی داشتهاند و ابزاری مؤثر برای خود یافتهاند. این معتادان تمایل دارند این ابزار را با ما در میان بگذارند و در هنگام فراگیری نحوه استفاده از آنها، در صورت نیاز ما را از نظر عاطفی حمایت میکنند. معتادان در حال بهبودی اهمیت کمک به دیگران را میدانند، زیرا زمانی نیز به آنها کمک شده است. وقتی به بخشی از معتادان گمنام تبدیل میشویم، به جامعهای از معتادان مانند خود میپیوندیم، گروهی از افراد که میدانیم برای دستیابی به بهبودی به یکدیگر کمک میکنیم.  

v

فقط برای امروز:  به پیوند بهبودی ملحق میشوم. تجربه، قدرت و امید مورد نیاز خود را در انجمن معتادان گمنام به دست میآورم.

 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


در برابر تغییر تسلیم شو....

25مارس   5فروردین
از آنجایی که من نمی توانم مثل یک معتاد فکر کنم اولین واکنش غریزی من به طرز برخورد و انتخاب های آنها با خشم ،ترس و نا امیدی است.همین باعث می شودتمرکزم روی دیگران و مشکلات شان باشد نه روی خودم .البته من مشکلی ندارم چون یک معتاد نیستم.من همه جواب ها را دارم توانایی هر کاری را دارم،می توانم هر موقعیتی را کنترل کنم و می توانم هر مشکلی را که دیگران با آن مواجه می شوند بر طرف کنم.
می توانم این رفتار را به نشتی آب از لوله تشبیه کنم.در ابتدا می توانم با مقداری نوار چسب روی چند سوراخ را ببندم اما وقتی نوار چسب تمام شد با هر چیزی که دستم برسد روی آنها را  می پوشانم .سعی می کنم همه سوراخها را بگیرم اما نمی توانم به قدر کافی خودم را به هر طرف بکشم تا همه سوراخها را ببندم تا اینکه لوله  می ترکد و از کنترل خارج می شود.
حالا که خودم را تا زانو در آب می بینم مجبورم تسلیم  شوم و اقرار کنم که مشکلی وجود دارد که من نمی توانم آن را حل کنم.در چنین موقعیتی به نارانان آمدم و نمی فهمیدم چه انتظاری دارم.اما می دانستم در مورد اینکه از این به بعد چه کار کنم عقیده ای ندارم.نیاز داشتم هدایت شوم .با این طرز فکر آمدم که رفتار درستی دارم و هر چیزی را می توانم درست کنم.با کوله باری از عادتها و روش هایی که مطمعن بودم برای همه مو قعیت ها کار برد دارد آمدم .فهمیدم که در آشفتگی زندگی  می کردم و پیشرفت در یک روش زندگی به من کمک کرد تا با وجود تاثیرات اعتیاد یک عزیز معتاد دوام بیاورم.


تفکری برای امروز:
در نارانان روش هایی را نه تنها برای زنده ماندن بلکه برای زندگی کردن پیدا می کنم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

پنجم فروردین
من درمورد مفهوم دلسوزی شدیدا در اشتباه بودم فکر میکردم معنای آن عذر خواهی کردن بخاطر کارهای الکلی یا پرداختن چک های بر گشتی او بود . جلسات بمن کمک کرد تا کلمه دیگری برای آن پیدا کنم ."لوس بار آوردن" فهمیدم هرگاه که عواقب بد کار های الکلیم را درست میکنم در واقع ادامه الکلیسم را برای او بدون اینکه مجبور به پرداختن بهای آن باشد راحت تر کرده ام . دلسوزی بیشتر برای آنهایی که دوستشان دارم اینست که به آنها اجازه دهم تا خودشان با عواقب کار هایشان روبرو شوند حتی اگر برایشان دردناک باشد ....از کجا بدانم که یک رفتار مشخص لوس کردن محسوب میشود ؟با اینکه همیشه به آسانی روشن نیست ولی اگر انگیزه ام را در مورد سوال قرار دهم ممکنست جوابم را پیدا کنم . آیا در عواقب طبیعی انتخاب های شخص مورد علاقه ام دخالت میکنم؟ آیا سعی میکنم برای دیگری آنچه را که خود میتواند انجام دهد انجام می دهم ؟آیا آنچه را که برای خودم بهتر است انجام می دهم ؟آیا از آنچه انجام می دهم بیزارم ؟اگر اینطور است آیا این تصمیمی از روی عشق است ؟گاهی دلسوزانه ترین چیز این است که بگذارم دیگران مسئول اعمال خویش باشند

یاد آوری امروز

امروز به یاد می آورم که من حق انتخاب دارم و همینطور الکلی ام . بهترین انتخاب هایی را که می توانم ،اعمال می کنم و اجازه می دهم دیگران که در زندگیم هستند نیز ،همین کار را بدون دخالت من،انجام دهند ......من باید یاد بگیرم به کسانی که دوستشان دارم حق دهم تا اشتباهات خود را مرتکب شوند و آنها خودشان آن را تشخیص دهند


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

امروز با دانش برنامه‌ی خودیاری بیداری روحانی را درک می‌کنم. بیداری روحانی بدین معناست که من تنها نیستم. خداوند اوّلین دوست من است. دوستان بهبودی نیز در کنارم هستند. من برای کسب بهبودی تلاش می‌کنم. زندگی گذشته‌ی من به قدری آشفته و تیره بوده است، که اکنون حق دارم زندگی دوباره را تجربه کنم. امروز ابزارهای جدیدی برای زندگی پاک و موفق دارم. امروز قصد دارم یک فرد مفید و مسئولیت‌پذیر و مورد قبول اجتماع باشم. امروز مشکلات را می‌پذیرم و آنها را پشت‌گوش نمی‌اندازم. روبه‌رو شدن با آنها جزء احساس قشنگ فروتنی است. امروز می‌دانم که خداوند از من می‌خواهد پاک باشم، می‌خواهد من با مشکلات تمرین کنم. او می‌داند که من بیمارم و از عهده‌ی گرداندن زندگیم بر نمی‌آمدم، من را کمک می‌نماید که اصول برنامه را در زندگی به‌کار ببرم، تا بتوانم مهارت‌های گرداندن زندگیم را بیاموزم، من اکنون حق دارم که زندگی خودم را شکل دهم، من به یاری و حمایت خداوند امیدوار هستم، چون می‌دانم خداوند حامی و پشتیبان من است، اوست که مرا به این برنامه هدایت کرده و مسؤلیت مرا بر عهده دارد.
روبه رویی با مشکلات خواست خداوند است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

5 فروردین: یک گروه هم آهنگ برنده است، خواه در دفاعی سخت در فوتبال و خواه در برابر مشکلات اجتماعی.

بیست سال پیش، چیزی که در آرزوی آن بودم، رفتن به جلسات الکلی های گمنام بود. قبل از آن تصور می کردم خود به تنهایی قادر به حل مشکل الکلی بودن هستم. اما متوجه شدم این کار به تنهایی امکان پذیر نیست. پس به جلسات الکلی های گمنام. رفتم و اکنون نوزده سال هشیاری از الکل دارم. از خداوند بابت این هدیه سپاسگزارم.
وقتی تصمیم به قطع مصرف گرفتم، بدون شرکت در جلسات نیکوتینی های گمنام موفق به قطع مصرف شدم اما پس از یک هفته لغزش کردم. پس از یک هفته مجدداً قطع مصرف نمودم اما این بار به شرکت در جلسات نیکوتینی های گمنام ادامه دادم.
تمام برنامه های دوازده قدمی از اصول روحانی یکسان برخوردارند و تنها تفاوت آن ها در نوع ماده مخدر مصرفی اعضاء می باشد.
وقتی اعتیاد نیکوتین را به خدا سپردم، به تدریج وسوسه مصرف ناپدید شد. وقتی به طور مرتب شروع به شرکت در جلسات کردم وسوسه مصرف از بین رفت. لذت قطع مصرف نیکوتین برایم به شیرینی عسل است.

برای امروز، هرگاه احساس سختی و فشار کردم، صبر می کنم و می اندیشم چه چیز را باید رها کنم و یا به چه حمایتی احتیاج دارم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan