Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

6 فروردین

                   6 فروردین                    

اعتماد به راهنما به امتحان آن میارزد

«راهنما کسی است که، ما می‌توانیم به او اعتماد کنیم و واقعیات تجارب خود در زندگی را با او در میان بگذاریم...» 

        جزوه راهنما گرفتن و راهنما شدن

v

ایده راهنما گرفتن ممکن است برای ما تازه باشد. سالهای بسیاری را بدون راهنمایی سپری کردهایم، فقط بر نفع شخصی خود تکیه کردهایم، به همه مظنون شدهایم و به هیچ کس اعتماد نکردهایم. اکنون که شیوه زندگی در بهبودی را میآموزیم، نیاز خود به کمک را درمییابیم. دیگر نمیتوانیم به تنهایی کارها را انجام دهیم؛ باید ریسک اعتماد به انسان دیگری را بپذیریم. اغلب اولین شخصی که ریسک اعتماد به او را میپذیریم، راهنمای ماست—کسی که به او احترام میگذاریم، با او همدردی میکنیم و دلیلی برای اعتماد به او داریم.

وقتی به پذیرفتن راهنما تمایل پیدا میکنیم، پیوندی میان ما برقرار میشود. اسرار خود را آشکار میکنیم و به خرد راهنمای خود اطمینان پیدا میکنیم. دغدغههای خود را با او در میان میگذاریم و ارزش قائل شدن برای تجربه راهنما را میآموزیم. درد خود را در میان میگذاریم و با همدردی از ما استقبال میشود. یکدیگر را میشناسیم، به هم احترام میگذاریم و همدیگر را دوست داریم. هر چه بیشتر به راهنما اعتماد کنیم، بیشتر یاد میگیریم به خود اعتماد کنیم. 

اعتماد به ما کمک میکند از ترس، سردرگمی، سوءظن و بیهدفی در زندگی رهایی پیدا کنیم. در ابتدا، اعتماد به معتاد دیگر خطرناک به نظر میرسد. اما این اعتماد همان اصلی است که در رابطه خود با نیرویی برتر به کار میبریم—خطرناک یا بیخطر، تجربه به ما میگوید که بدون آن نمیتوانیم ادامه دهیم. هر چه بیشتر ریسک اعتماد به راهنمای خود را میپذیریم، تمایل بیشتری نسبت به زندگی خود پیدا میکنیم.  

v

فقط برای امروز:  میخواهم رشد و تغییر کنم. ریسک اعتماد به راهنمای خود را میپذیرم و به پاداش صحبت کردن با او دست مییابم. 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید


ایمان....
26 مارس   6 فروردین

وقتی جوان بودم فکر می کردم خیلی ایمان دارم اما پس از سالها زندگی کردن با یک معتاد به نظر می رسید که ایمانم ضعیف شده است .چطور این همه حادثه های غم انگیز برای آدمی به این خوبی اتفاق می افتد؟؟؟
من که داو طلب خدمت در کلیسا بودم به طور مرتب به دیدن مادرم می رفتم.
آیا خدای دوره جوانی ام این همه خوبی و کارهای خیریه را که انجام میدادم نمی توانست ببیند؟؟؟
مدتی طول کشید تا فهمیدم که در تمام این موارد نقش بازی می کردم و نداشتن ارتباط با نیروی برترم بخش بزرگی از آن بود.حتی بعد از اولین باری که همسرم زندانی شد ایمان داشتم که زندگیمان بهتر خواهد شد.به هر حال بعد از سالها زندگی با اعتیاد فعال ،زنده ماندن رسم تازه زندگی شد.
یاد گرفتم رفتارنا معقول او را برای خود تعبیر کرده و سپس رفتارم را طبق آن تنظیم کنم.موقع خوابیدن کیف دستی و سوییچ ماشین را زیر بالشت خودم می گذاشتم و با گریه به خواب می رفتم.دیگر باور نمی کردم حمایتی که می خواستم برایم فراهم شود.اما ایمان جوانی ام که فکر می کردم نتیجه کارهای خوب من بود مرا از خواب و خیال بیدار کرد.امروز در نارانان یاد می گیرم که ایمان،اعتماد به  یک نیروی بزرگتر از خودم است که می تواند سلامت عقل را به من باز گرداند.


تفکری برای امروز:
امروز یک رابطه روحانی با نیرویی بزرگتر از خودم دارم.می دانم که فقط از طریق ارتباط روزانه با این نیروی برتر می توانم خودم را ببینم.ایمان دارم که این نیرو وجود دارد و مایل است در تمام تصمیم ها مرا هدایت کند.از خواندنی هایی که علامت گذاری کردم این است:"نمی دانم در آینده چه پیش می آید اما می دانم آینده در دست کیست"اکنون این را باور می کنم.


نارانان برنامه مذهبی نیست اما یک روش روحانی برای زندگی است_
 کتابچه آبی نارانان


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

ششم فروردین
در بین جلسات لازم است که من با دیگر اعضای گروه تلفنی در تماس باشم . وقتی پا به این برنامه گذاشتم مثل خیلی از کسانی که زندگی شان تحت تاثیر الکلیسم بود ،شدیدا بار سنگینی بر دوش داشتم . صبورانه گوش سپردن فردی در طرف دیگر خط تلفن به من در زمین گذاشتن این بار کمک میکند .مشارکت کردن . در برنامه بهبودی با تلفن به من کمک میکند تا برای حمایت بسوی شخص دیگری دست دراز کنم . این شخص مشاور ،حلال مشکلات من ویا کسی که به او اعتراف میکنم نیست .همینطور او مجبور نیست تا به داستانهای غم انگیز من گوش کند

در عوض این شخص ممکن است در حلاجی مسائل بمن کمک کند گاهی یک ایده یا یک ابزار در الانان به من یاد آوری میشود که چشم انداز بهتری از وضعیتم به من می دهد . من را بخاطر آنچه باید یا نباید انجام شود نصیحت نمی کنند . این تصمیم به عهده من است در اخر صحبتم معمولا به نوع رهایی از مشکلی که فقط در ذهن خودم بود و تا آن زمان آنقدر غیر قابل فهم می نمود میرسم .

یاد آوری امروز

وظیفه من است که مشکل خود را با کمک خدایی که من به آن معتقدم حل نمایم . از آنجایی که خداوند اغلب از طریق انسانهای دیگر سخن میگوید ،وقتیکه من قدم پیش گذاشته و با یکی از اعضاءگروه تماس میگیرم در واقع خود را در معرض دریافت این کمک قرار میدهم ........ما نمی توانیم از طنابی که فقط به کمر خودمان متصل است بالا برویم

--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

امروز صبح روبه ‌روی آینه به خودم صبح بخیر می‌گویم، به خاطر رها شدنم از عادت و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ها و افکار و رفتارهای ناسالم و اسارت در بندگی مخدری به‌نام سم نیکوتین استحقاق توجه و لطف به خودم را دارم. به خودم لبخند می‌زنم و به خاطر زنده ماندنم از این همه مشکلات خداوند را شکر می‌گویم. امروز احساس قشنگ و تغییراتم را به خانواده‌ام هدیه می‌دهم. به آغوش کشیده و صورتشان را می‌بوسم. در کنار سفره‌ی صبحانه و نهار و شام محیطی امن و صمیمی را با آنها تجربه می‌کنم. امروز لحظات شیدینی دارم، تجربه‌ی باشکوهی است. من امروز هم خودم و بیماریم و دیگران را با عشق می‌پذیرم. آفریدگارا! به من درک و فهم و دانش زیستن در کنار سایر بندگانت را بیاموز به من بیاموز که رنجش‌هایم را کنار بگذارم و دیگران را ببخشم و در کنارشان زندگی کنم. می‌خواهم در کنار دیگران قطره‌ای از اقیانوس هستی و معرفت باشم. نمی‌خواهم از دیگران جدا باشم و جدا بمانم و در انزوا و تنهایی بیماریم، در درونم مدفون شوم و گذر روزگارم را نبینم، همیشه رویی خوش و منی را به چهره داشته باشم و دیگران را نترسانم.
خندیدن خیلی باشکوه است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

5 فروردین: یک گروه هم آهنگ برنده است، خواه در دفاعی سخت در فوتبال و خواه در برابر مشکلات اجتماعی.

بیست سال پیش، چیزی که در آرزوی آن بودم، رفتن به جلسات الکلی های گمنام بود. قبل از آن تصور می کردم خود به تنهایی قادر به حل مشکل الکلی بودن هستم. اما متوجه شدم این کار به تنهایی امکان پذیر نیست. پس به جلسات الکلی های گمنام. رفتم و اکنون نوزده سال هشیاری از الکل دارم. از خداوند بابت این هدیه سپاسگزارم.
وقتی تصمیم به قطع مصرف گرفتم، بدون شرکت در جلسات نیکوتینی های گمنام موفق به قطع مصرف شدم اما پس از یک هفته لغزش کردم. پس از یک هفته مجدداً قطع مصرف نمودم اما این بار به شرکت در جلسات نیکوتینی های گمنام ادامه دادم.
تمام برنامه های دوازده قدمی از اصول روحانی یکسان برخوردارند و تنها تفاوت آن ها در نوع ماده مخدر مصرفی اعضاء می باشد.
وقتی اعتیاد نیکوتین را به خدا سپردم، به تدریج وسوسه مصرف ناپدید شد. وقتی به طور مرتب شروع به شرکت در جلسات کردم وسوسه مصرف از بین رفت. لذت قطع مصرف نیکوتین برایم به شیرینی عسل است.

برای امروز، هرگاه احساس سختی و فشار کردم، صبر می کنم و می اندیشم چه چیز را باید رها کنم و یا به چه حمایتی احتیاج دارم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan