Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

16فروردین

 احساس همدلی

«سرانجام فردی از افکار و کارهای نامعقولی که انجام داده بودم، با خبر شد.»

کتاب پایه

v

معتادان، اغلب احساس بسیار منحصر به فردی دارند. ما مطمئن هستیم که هیچ کس مانند ما مواد مصرف نکرده است و مجبور به انجام کارهایی که ما برای به دست آوردن آن انجام دادهایم، نبوده است. این احساس که هیچ کس واقعاً ما را درک نمیکند، میتواند ما را برای سالهای بسیار از بهبودی دور نگاه دارد.

اما وقتی وارد اتاقهای معتادان گمنام میشویم، رفته رفته احساس "بدترین" بودن یا "بیعقلترین" بودن را از دست میدهیم. وقتی اعضاء تجربیات خود را مشارکت میکنند، به صحبتهای آنها گوش میدهیم. متوجه میشویم دیگران نیز همان مسیر منحرفی که ما طی کردهایم را طی کردهاند و باز هم قادر به دستیابی به بهبودی بودهاند. به تدریج باور میکنیم بهبودی در دسترس ما نیز قرار دارد. 

در حالی که در بهبودی خود پیشرفت میکنیم، گاهی اوقات فکر ما هنوز نامعقول است. اما وقتی دوران سخت خود را با دیگران مشارکت می‌کنیم، متوجه میشویم دیگران با ما احساس همدلی میکنند و درباره چگونگی رویارویی با مشکلات خود صحبت میکنند. مهم نیست فکر ما چقدر مغشوش به نظر رسد، در هر حال، وقتی دیگران از طریق صحبت کردن درباره راه حلهایی که پیدا کردهاند با ما ارتباط برقرار میکنند، امیدوار میشویم. رفته رفته باور میکنیم میتوانیم برای ادامه بهبودی خود، از مرحلهای که سپری میکنیم، سربلند بیرون بیاییم.

هدیه معتادان گمنام این است که یاد میگیریم تنها نیستیم. میتوانیم از طریق مشارکت تجربه، توانایی و حتی فکر نامعقول خود با سایر اعضاء پاک شویم و پاک بمانیم. با انجام این کار، آماده استقبال از راه حلهایی میشویم که دیگران برای مشکلاتی که ما با آنها روبرو میشویم، پیدا کردهاند.  

v

فقط برای امروز:  سپاسگذارم از اینکه میتوانم با دیگران احساس همدلی کنم. امروز، وقتی آنها تجربیات خود را به مشارکت میگذارند، به صحبتهایشان گوش میدهم و تجربیات خود را با آنها در میان میگذارم.

  


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

با خودم خوب باشم ....
امروز برای چیزهای زیادی که قبل از برنامه حتی آنها را نمی دانستم سپاسگزارم.باور نمی کردم کسی یا چیزی بتواند در حمل کردن بار دنیا که  روی شانه هایم بود کمکم کند.امروز می توانم در باره بعضی چیزها فکر کنم راجع به آن با اعضای نارانان صحبت کنم و کاری را که خودم نمی توانم برای خود انجام دهم به نیروی برتر از خودم بسپارم..
این کار به این معنی نیست که چیزی با روشی که من دوست دارم به نتیجه برسد.بلکه به این معنی است که من مسوول انجام دادن _تصمیم گرفتن _به دوش کشیدن یا حل کردن مسایل دیگران نیستم.یاد گرفته ام که من مسوول دیگران نیستم .این رهایی بزرگی است....
بعد از انجام قدم چهار و صحبت با اعضا و هم چنین داشتن یک راهنما که اجازه می داد ببینم چه کارهایی به من کمک می کند و چه کارهایی به من کمک نمی کند .اکنون می دانم من مسوول همه کس و همه چیز نیستم....
درک کردم که اعتیاد یک بیماری است.نارانان کمکم کرد تا برای آنچه که دارم سپاسگزار باشم.امروز برای چیزهایی سپاسگزارم که فکر می کردم حق مسلم من است.چیزهایی مثل غذا،خانه ای برای زندگی ،اتومبیلی برای رانندگی و دوستانم.
یاد گرفته ام مسوولیت چیزهایی که می توانم را به عهده بگیرم و آن را به نیروی برترم بسپارم.با علم به اینکه نتیجه آن به من بستگی ندارد.برای درک این موضوع تا ابد از برنامه سپاسگزارم...

تفکری برای امروز:
امروز می دانم معنی با خودم خوب بودن یعنی چه؟؟می فهمم که می توانم مراقب خودم باشم و برای اینکه فردی بشوم که می خواهم باشم همه منابع را در خودم دارم.باور دارم با استفاده از ابزارهای نارانان و داشتن شهامتی برای تغییر می توانم شخص خیلی بهتری باشم.برای فردی که امروز هستم سپاسگزارم....


 

شهامت عوض شدن

 


زمانی هر چه فکر میکردم اتوماتیک وار به زبان می آوردم . حتی اگر در مورد حقیقت داشتن آن مطمئن نبودم کلمات از من بیرون میریختند . در جلسات یاد گرفتم قبل از حرف زدن فکر کنم . وقتی در معرض اتهامات خشمگینانه قرار میگیرم و وسوسه میشوم به همان شکل پاسخ دهم ،خودم را کنترل کرده و "فکر میکنم"وقتی دلم می خواهد کسی را لو بدهم یا غیبت کنم یا مسئله ای بسیار خصوصی را با یک غریبه باز گو کنم . تامل کرده و "فکر میکنم "و هنگامیکه از من در مورد مسائل دیگری نظر نخواسته اند قبل از درگیر شدن در بحث به خود فرصت داده و "فکر میکنم "به این ترتیب آگاهانه انتخاب میکنم که چطور عکس العمل نشان خواهم داد . ....شاید تصمیم بگیرم چیزی نگویم یا یک راه ماهرانه تر برای آن انتخاب کنم یا از خود بپرسم آیا آنچه را فکر میکنم واقعا فبول دارم ؟ شاید تصمیم بگیرم که اینجا جای مناسبی برای گفتن آنچه در سر دارم نیست . شاید هم خیلی محکم و رک و راست حرفم را بزنم . در هر صورت راهی که انتخاب کنم امروز قادر به پذیرفتن عواقب کارهای خود هستم چون فکر کرده و آنها را انتخاب کرده ام.

یاد آوری امروز

امروز حرفهایم را به دقت و در جهت بهترین منافعم انتخاب میکنم . به دهانم اجازه گفتن چیزی را که سرم تحملش را ندارد نمیدهم "


 

روز به روز

 

اصول برنامه‌ی خودیاری قدم‌ها و دوستان بهبودی در مجموع، به‌صورت محوریت خداوند مرا در حل مسائل و رفع مشکلات و اداره‌ی امور زندگی یاری می‌کنند. کمک و عشق این دوستان معنایی عمیق‌تر از شعار و تعارف دارد. آنها در لحظات بحرانی مرا به صبر دعوت می‌کنند. وقتی مرا در آغوش می‌کشند در گوشم زمزمه‌ی مهربانی سر می‌دهند. مانند: زیاد سخت‌نگیر، مسئله زیاد مهم نیست، همه چیز قابل تحمل است، به خدا بسپار و خودت را رها کن. نجوای بیماریت را فراموش کن! می‌دانم زندگی همیشه در شادی و طبق خواست من نیست. گاهی ترس و غرور و خودخواهی و انکار مرا دچار دردسر خواهد کرد. اصول برنامه و دوستان مرا برای روبه رو شدن با این شرایط آماده می‌کنند. امروز با اقرار به داشتن عجز و ناتوانی در مقابل وابستگی‌ها، زندگیم را به خداوند می‌سپارم. اراده و قدرت خداوند در قالب اصول برنامه خودیاری و عشق دوستان مرا به سمت رُشد و تغییر و بهبود شرایط سوق می‌دهند، خداوند را شکر می‌کنم که مرا انتخاب کرد تا راه بهتر زیستن و با ارزش بودن را بیاموزم. گوش‌هایم را برای شنیدن پیام خداوند از دهان دوستان و راهنمایم باز می‌گذارم.
همه چیز موقتی است، صبور باش و ببین!


 

مراقبه روزانه

 

 

همه چیز زنگار روح توست، مگر عشق ورزیدن.

در زمان مصرف هیچ شناختی از خود نداشتم. ارزشهای خود را بر اساس قضاوت دیگران تعیین می کردم. بنابراین همیشه خود را کمتر از دیگران میدیدم. این خود کم بینی ناشی از اثرات مصرف نیکوتین بود. مصرف مواد مخدر مرا در ناخوشی و بی خبری نگه داشته و اجازه نمی داد تا به شناختی از خود و خدا برسم.
با یک انجمن دوازده قدمی آشنا و قطع مصرف مواد مخدر کردم. پس از مدتی دریافتم می توانم کارهای بیشتری هم انجام داد. بنابراین با انجمن نیکوتینی ها آشنا شدم و مصرف نیکوتین را قطع کردم. من یک زندگی رها از هر گونه ماده مخدر را انتخاب کردم.
انجمن نیکوتینی های گمنام و اعضاء آن تبدیل به نیروی برتر شدند. از آنان عشق بلاعوض دریافت نمودم. با تکیه گاهی امن یک زندگی رها از هر گونه ماده مخدر را تجربه کردم. عشق بلاعوض اعضاء سبب شد خود را دوست بدارم و در قطع مصرف باقی بمانم.
بیماری اعتیاد همیشه در کمین است. در مسیر بهبودی هنوز جوان و خام و در حال یادگیری و شناخت بیشتر از خود و خدا هستم. همیشه در حال کشف چیزی تازه در وجود خود هستم. ساعت به ساعت و روز به روز در حال زنگار زدایی از روح خود و ایمان آوری هستم.

برای امروز، عشق و ایمان را جایگزین ترس و تردید خواهم کرد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan