خوشبختی
«با خوشبختی، شادمانی و آزادی آشنایی پیدا کردهایم.»
کتاب پایه
v
اگر امروز کسی شما را در خیابان متوقف کرد و پرسید آیا خوشبخت هستید، چه میگویید؟ شاید بگویید: «خب، عجب، بذار ببینم... جایی برای زندگی دارم، در یخچال غذا دارم، شغل دارم و اتومبیلم هم سالم است... خوب، بله، به گمانم خوشبخت هستم». اینها مثالهایی خارجی هستند که بسیاری از ما به طور سنتی با خوشبختی مرتبط میکنیم. اما اغلب فراموش میکنیم که خوشبختی یک انتخاب است؛ هیچ کس نمیتواند ما را خوشبخت کند.
خوشبختی چیزی است که در برقراری ارتباط با معتادان گمنام پیدا میکنیم. خوشبختی حاصل شده از زندگی بر پایه خدمت به معتادی که در عذاب است. واقعاً معرکه است. وقتی خدمت به دیگران را در رأس تمایلات خود قرار میدهیم، درمییابیم که تمرکز بر خود را کنارگذاشتهایم. در نتیجه، زندگی رضایتبخشتر و هماهنگتری را خواهیم داشت. از طریق خدمت به دیگران نیازهای شخصی خود را نه تنها تأمینشده، بلکه فراتر از آن مییابیم.
خوشبختی. واقعاً چیست؟ میتوانیم خوشبختی را به عنوان احساس رضایت و خشنودی در نظر بگیریم. هر دوی این احساسات ظاهراً وقتی به ما دست میدهد که کمتر برای رسیدن به آنها تلاش میکنیم. وقتی فقط برای امروز زندگی میکنیم و به معتادی که هنوز رنج میکشد پیام میرسانیم، به احساس رضایت، خوشبختی و زندگی عمیقاً پرمعنا دست مییابیم.
v
فقط برای امروز: میخواهم خوشبخت باشم. خوشبختی خود را از طریق خدمت به دیگران به دست میآورم.
مشارکت،تجربه،نیرو،امید
باز گشت به قدم چهار نارانان...
نارانان منطقه ما جلسه مخصوصی بر پا می کند که در آن جلسه اعضایی از نارانان که مایل هستند روی قدم چهار خود کار کنند گرد هم می آیند.سال اول که این فرا خوان را دیدم اهمیت این قدم را درک نمی کردم.وقتی دوستانی را که از این جلسه بر می گشتند دیدم طوری بودند که انگار از یک سفر دور دست برگشته اند.سال بعد جلسه در فصل بهار برگزار شد که به نظرم زمان مناسبی بود برای دور شدن ازخانه.آن تعطیلات آخر هفته زندگی مرا تغییر داد.قدم چهار که به نظر می آمد رویارویی ناراحت کننده ای با اهریمن های من باشد.در واقع تبدیل شد به فرصتی تا من با فردی که مدت های طولانی ندیده بودم ملاقات کنم.خودم!مدتی را صرف کردم تا بدانم چطور دختر جوان بیگناهی که زندگیش به وسیله الکلیسم و اعتیاد خانواده اش آشفته شده بود به این زن ناراحت و آسیب دیده تبدیل شده است.فرصتی دادم تا آن کودک آسیب دیده را مداوا کنم و مسیر جدیدی را برای
آن زن جوان انتخاب کنم.متاسفانه چند سالی فرصت شرکت در جلسات آخر هفته مرور قدم چهار را از دست دادم.اما یک تغییر جدید برای گذراندن زمانی کنار اعضای با شهامت نارانان خیلی مفید و خوب بود.نیروی ٱنها باعث شد از زندگی اندوه بار خود جداشوم .خودم را زمانی پیدا کردم که شبی در بستر خوابیده بودم و به صدای شاد و خندان اعضایی گوش می دادم که روزی پریشان و گریان به نارانان آمده بودند.نارانان عجب برنامه بهبودی بی نظیری است.
تفکری برای امروز:
تهیه یک تراز بی باکانه و موشکافانه به معنای تنبیه نیست بلکه یک تجربه رهایی است که می توانم خودم را بشناسم.من کامل نیستم اما خوب هستم.
شهامت عوض شدن
امروز میخواهم بیشتر خودم را بپذیرم . به بیان دیگر کمی بیشتر در زیر پوست خودم راحت باشم . هر چند مهم است محدودیت ها و ضعف های خودم را بشناسم . و قبول کنم ،این فقط نیروی برترم است که می تواند آنها را بر طرف کند . محکوم کردن عیب هایم هرگز قدر دانی مرا از زندگی بالا نبرده یا کمک نکرده که خودم را بیشتر دوست داشته باشم . شاید بتوانم فقط برای امروز دست از تمام محکوم کردن هایم بردارم تشخیص دهم در یک مسیر معنوی برای بهتر شدن هستم و هر قدم کوچکی که در این مسیر برمیدارم مرا به تکامل شدن ...سلامتی..و آرامش نزدیکتر میکند . اگر خویشتنداری با خود را از دست بدهم میتوانم انتظاراتم را بررسی کنم . شاید انتظار دارم که یک شبه اتفاق بیفتد . امروز وقت میگذارم
تا تلاشهای خود را به حساب بیاورم و به جریان برنامه الانان اعتماد کنم .
.....یاد آوری امروز ......
الانان یک برنامه ملایم و شفا دهنده است به یاد خواهم داشت که امروز با خودم ملایم باشم با این اعتقاد که بهبودی خواهد آمد . "امروز می توانم خود را به همان شکل که هستم بپذیرم ،چون می دانم که هر آنچه اتفاق بیفتد ،نیروی بزتر و گروهی دارم که در هر حال مرا دوست دارند
روز به روز
من هرروز به خاطر میسپارم که چه کسی هستم، هدفم چیست، چرا باید در کنار دوستان برنامهای باشم. زیرا مشکل اصلی من عادت و وابستگی و هموابستگیهای متقابل است. امروز سعی میکنم از زاویهی مناسب و بهتری به زندگی نگاه کنم. من نباید گذشتهی خود را فراموش کنم و یا از کجا و با چه وضعی به برنامه آمدم، باید همیشه بدانم که قبل از آمدن به برنامه در کجا قرار داشتم. اصول برنامهی خودیاری به من تأکید دارد که چگونه با یادآوری خاطرات گذشته از آنها ناراحت نباشم. من امروز اجازه میدهم دیگران دوستم داشته باشند و یا به راحتی از من انتقاد کنند، از این حالت هم ترسی نداشته باشم و بگذارم دیگران همانی باشند که خواست خداوند است، من هرگز گذشتهام را هر قدر هم تلخ و دردناک بوده است فراموش نخواهم کرد و با مشارکت و صحبت در گروه و نزد راهنمایم، این سرمایههای گران و با ارزش را حفظ خواهم کرد. با اتکال به خداوند و اصول خودیاری و کمک دوستان راه خودم را ادامه خواهم داد. میدانم که مسیر همهی ما به سوی مقصدی است که خداوند برایمان تعیین کرده است و ماهم دست در دست هم به آنجا میرویم.
عجزما، سرمایهی جاودانی بهبودی ماست!
مراقبه روزانه
کسی که معتقد است باید نسبت به همه چیز دانا بود، یا از زیادی عقل و یا کمبود اعتقاد اوست.
در مشارکت ها می شنیدم در این برنامه با معجزه رو به رو می شویم. وقتی به نیکوتینی های گمنام پیوستم سرم پر از افکار جور و واجور بود. من نیز مانند بسیاری دیگر از معتادان به نیکوتین نیاز به زمان داشتم تا باور کنم به کمک برنامه احتیاج دارم. همیشه می خواستم هر مشکلی فوری حل شود. ابتدا پذیرش واقعیت برایم دشوار بود. هر قدر طول پاکی بیشتر شد شجاعانه تر واقعیت را پذیرفتم. اکنون با از میان رفتن غبار نیکوتین می توانم شاهد زیبایی های زندگی باشم. می توانم آن را ببویم، بچشم و درک کنم. اکنون می توانم خلقت را جشن بگیرم. دیگر نمی خواهم خود را در پشت پرده ای از دود از شگفتی های زندگی پنهان کنم. اولین معجزه شاید قطع مصرف نیکوتین باشد، اما این فقط آغاز شگفتی هاست.
برای امروز می آموزم با آغوش باز معجزات را پذیرا باشم.