Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

29فروردین

 «من درک میکنم »

«با فروتنی از او خواستیم تا کمبودهای ما را برطرف سازد.»

قدم هفتم

v

وقتی برای برطرف شدن نواقص شخصیتی خود کاملاً آماده هستیم، بسیاری از ما واقعاٌ  کاملاً آمادهایم! به طور طعنهآمیز، در این هنگام است که مشکل واقعاً شروع میشود. هر چه بیشتر برای رها شدن از نقصی خاص تلاش میکنیم، ظاهراً این کمبود قوت بیشتری پیدا میکند. واقعاً فروتنانه است که متوجه شویم نه تنها در برابر اعتیاد خود بلکه حتی در برابر نواقص شخصیتی خود نیز عاجز هستیم.   

سرانجام همه چیز درست میشود. قدم هفتم پیشنهاد نمیدهد که خود ما کمبودهای خود را برطرف کنیم، بلکه از نیروی برتر خود میخواهیم  آنها را برطرف سازد. کانون توجه دعاهای ما شروع به تغییر میکند. با اقرار به ناتوانی خود در رفع نواقص، از نیروی برتر درخواست کردیم آنچه نمیتوانیم برای خود انجام دهیم برای ما انجام دهد و منتظر ماندیم.      

برای روزهای بسیاری، برنامه ما ممکن است در قدم هفتم باقی بماند. شاید رهایی ناگهانی و کاملی از نواقص خود پیدا نکنیم—اما اغلب اوقات به طور قطع تغییر ظریفی را در احساس خود نسبت به خود و دیگران تجربه میکنیم. از طریق دیدگاهی که قدم هفتم در اختیار ما قرار میدهد، به تدریج به اطرافیان خود با خردهگیری کمتری نگاه میکنیم. میدانیم بسیاری از آنها درست مثل ما با کمبودهایی در کشمکش هستند که دوست دارند از آنها رهایی یابند. میدانیم درست مثل ما آنها نیز در برابر نواقص خود عاجز هستند. از اینکه آنها نیز مانند ما فروتنانه برای رفع شدن نواقص خود دعا میکنند، متحیر میشویم.     

همان طور که ارزیابی خود را فرا گرفتهایم، با حس همدردی نشأت گرفته از فروتنی شروع به ارزیابی دیگران میکنیم. وقتی به دیگران نگاه میکنیم و خود را زیر نظر داریم، سرانجام میتوانیم بگوییم: «من درک میکنم.»

v

فقط برای امروز:  خدایا به من در دستیابی به بینش قدم هفتم کمک کن. کمک کن که درک کنم.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

یک روش جدید فکر کردن..

اگر در خیابان آدم دیوانه ای می دیدم سعی نمی کردم با او حرف حسابی بزنم.چرا فکر می کنم می توانم سعی کنم با یک معتاد حرف حسابی بزنم؟؟؟چرا فکر می کنم می توانم با حرف زدن اعتیاد را درمان کنم؟؟؟در نارانان یاد گرفتم من نمی توانم.
فکر می کردم که اگر والدین ٫همسر٫دوست٫فرزند یا خواهر و برادر کاملی برای معتاد بودم او. پاک می شد.آیا اگر برای معتاد خوب بودم پاک می شد؟؟؟در واقع هرگز نشنیده ام معتادی بگوید«به خاطر اینکه والدینم ٫همسرم یا فرزندم برایم خیلی خوب بودند پاک شدم».
سعی می کردم کار بیشتری انجام دهم .مطمئن بودم که این«یک کار بیشتر»همان کار مؤثر است:معتاد به آخر خط خواهد رسیدروشنایی را خواهد یافت به جلسه خواهد رفت وبهبودی می یابد.
مدت زیادی طول کشید تا یاد گرفتم و پذیرفتم که هیچ «کار بیشتری»برای انجام دادن من وجود ندارد.آن مسئولیت من نبود.هیچ «کار بیشتری »نیست که معتاد را از مصرف مواد باز دارد.نارانان به من نشان دادکه چطور تمرکزم را از کردن در باره معتاد به روش دیگری تغییر دهم.واقعیت این بود که او داشت مصرف می کرد.با باور نکردن این واقعیت خودم را مسخره می کردم .با رفتار های معتاد آزار می دیدم و افکارم آشفته می شد.از نارانان یاد گرفتم که اعتیاد یک بیماری خانوادگی است.

تفکری برای امروز:
در امنیت جلسات نارانان می توانم قدم ها را کار کنم با یک راهنما صحبت کنم و خدمت کنم .با این روش ها تغییر در فکر کردنم را تمرین می کنم.به مرور یک روش جدید برای فکر کردن و زندگی پدیدار می شود.


 

شهامت عوض شدن

 


بسیاری از ما ارزش بیان کردن خود را در الانان در می یابیم . در می یابیم که چطور احساس میکنیم .و سود میبریم ، از اینکه در وقت مناسب به احساسات درونی خود صدا بدهیم و آنها را بیان کنیم .اما بین خود و استفاده از کلمات برای کنترل دیگران تفاوتی وجود دارد . گاهی اوقات تنها راهی که میتوانم تشخیص دهم یا دارم سعی میکنم شخص دیگری را کنترل کنم . یا اینکه به سادگی احساساتم را بیان می کنم ، این است که توجه کنم چند بار یک چیز را تکرار میکنم . اگر احساسی را که دارم بگویم و بعد آنرا بدون توجه به اینکه چه عکس العملی را دریافت کرده ام . رها کنم ، نشان میدهد که صادقانه صحبت میکنم . اگر مرتب پیشنهادات مشابه بدهم و پشت سر هم سوالات تحریک کننده بپرسم ، احتمالا سعی میکنم که کنترل کنم . اگر در صورتی راضی میشوم که طرف مقابل عکس العملی نشان بدهد که مطابق میل من است ،یا آنچه گفته ام موافقت کند یا به نصیحت هایم گوش بدهد ،متوجه میشوم که تمرکزم را از دست داده ام .

یاد آوری امروز

دارم یاد میگیرم که با خودم صادق باشم . از بهبودیم به عنوان بهانه ای برای توجیه تلاشهایم برای عوض کردن طرز فکر دیگران استفاده نخواهم کرد . سعی در کنترل دیگران برای من فقط مشکل ایجاد میکند . در عوض ، به وضوح به اینگونه اشتباهات اعتراف میکنم و با تمرکز روی خودم تمام انرزیم را بجایی که به ان متعلق است برمی گردانم . "اگر خودمان را با گفته ها و کارهایی که دیگران انجام داده اندمشغول نکنیم آرامش زیادی خواهم داشت "


 

روز به روز

 

با اصول خودیاری این برنامه، بازپروری را به‌طور روزانه پی می‌گیرم، ولی گاهی ابزارهای ناموفق قبلی مرا دچار وسوسه می‌کنند. می‌دانم رهنمودهای برنامه مرا به سوی آزادی و رهایی می‌برد. امّا رعایت کردن این رهنمودها برای من مقداری سخت و دشوار است. به عنوان مثال اگر کسی مرا دچار شک و بدبینی و صدمه کند. حتماً در مقابلش واکنش نشان خواهم داد. گذشتن از حق خودم دشوار است، ولی می‌دانم من دیگر حقی ندارم، چون قبلاً تمام سهم و حق خودم را گرفته‌ام، حتی بیشتر از حقم را! امروز فهمیده‌ام که خوشحالی و مسرت و آرامش با شیوه‌های گذشته امکان ندارد. می‌پذیرم که رفتار و طرز تلقی و تفکر من موجب رنجش من در مقابله با مشکلات و مسائل بوده است. آیا خداوند مرا در پذیرش اینکه جهان قبل از من وجود داشته و به خوبی مدیریت می‌شد و بعداز من هم وجود خواهد داشت و مدیریت خواهد شد یاری خواهد کرد؟ آیا می‌پذیرم که من توانایی تغییر دادن شرایط و دیگران را ندارم؟ آیا من فرصت دارم به خودم بنگرم و معایب خودم را نگاه کنم و برای رفع این همه نقص و معایب از خداوند کمک بخواهم. تا بدانم که من فقط قادرم به‌تغییر خودم هستم؟
دوربین را روی خودت بگیر!


مراقبه روزانه

 

 

اگر شجاعت آغاز کردن داشته باشی، شهامت موفق شدن هم داری.

آخرین لغزشم بعد از یک قطع مصرف شصت روزه بود. میل به مصرف به جانم افتاده بود. برای آن دعا کردم اما موثر واقع نشد. در جلسات شرکت کردم اما باز هم موثر نبود. با هفت نفر از اعضای انجمن تماس گرفتم اما هیچ یک تاثیری نکرد. هر کاری از دستم بر می آمد انجام دادم اما وسوسه همچنان تمام ذهنم را اشغال کرده و عاقبت مرا به لغزش کشاند. از این لغزش درس بزرگی گرفتم. متوجه شدم هنوز در تلاش برای کنترل مصرف هستم. حتی جدی ترین تلاشهایم هم برای کنترل مصرف تاثیر چندانی نداشت. برای قطع مصرف نیازمند کمک خداوند بودم. خود را با تمام وجود در اختیار نیروی برتر قرار داده تا فکری به حالم بکند. اکنون به همراه راهنمایم در قدم هشتم و نهم هستیم. اجازه داده ام خداوند و راهنمایم مرا در مسیر رهایی از اعتیاد نیکوتین هدایت کنند. اگر انجمن نیکوتینی های گمنام نبود هنوز برده ای در اسارت نیکوتین بودم.

برای امروز به یاد خواهم داشت که باید اعتیادم را به خدا بسپارم و از او بابت هدایتم در مسیر آرامش و شادمانی سپاسگزارم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan