Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

28فروردین

 اولویت: جلسات

«ابتدا احساس میکردم شرکت در بیش از یک یا دو جلسه در هفته غیر ممکن است.این کار در برنامه پرمشغله من نمیگنجید. بعدها پی بردم  اولویتهای من [180] درجه برعکس شده است. پس همه چیزهای دیگر باید خود را با برنامه جلسات من

مطابقت میدادند.»                              کتاب پایه

v

برخی از ما وقتی برای اولین بار به معتادان گمنام آمدیم، به ندرت در جلسات حضور مییافتیم و بعد تعجب میکردیم چرا نمیتوانیم پاک بمانیم.آنچه به زودی آموختیم این بود که اگر میخواهیم پاک بمانیم باید شرکت در جلسات را اولویت خود قرار دهیم.

بنابراین دوباره شروع کردیم. با پیروی از پیشنهاد راهنمای خود، متعهد شدیم که در نود جلسه طی نود روز حضور یابیم. در سی روز اول خود را به عنوان تازهوارد معرفی کردیم تا دیگران بتوانند با ما آشنا شوند. با راهنمایی راهنمای خود از صحبت کردن طولانی دست برداشتیم تا گوش دادن را یاد بگیریم. به زودی چشمانتظاری برای شرکت در جلسات را آغاز کردیم و شروع به پاک ماندن کردیم.

امروز، به دلایل مختلفی در جلسات شرکت میکنیم. گاهی برای به مشارکت گذاشتن تجربه، توانایی و امید با اعضای جدیدتر به جلسات میرویم. گاهی برای دیدن دوستان خود به آنجا میرویم و گاهی فقط به این خاطر که به در آغوش گرفتن کسی نیاز داریم، به آنجا میرویم. گهگاهی جلسهای را ترک میکنیم و متوجه میشویم که واقعاً به یک کلمه از چیزی که گفته شده، گوش ندادهایم—اما هنوز هم احساس بهتری داریم. جو شادمانی و عشقی که جلسات ما را پر میکند، ما را برای یک روز دیگر، پاک نگاه داشته است. مهم نیست برنامه ما چقدر پرمشغله است، در هر حال حضور در جلسات را اولویت خود قرار میدهیم.  

v

فقط برای امروز:  از ته دل میدانم شرکت در جلسات به طرق مختلفی به من سود میرساند. امروز، خواهان چیزهایی هستم که برای من مفید است. در جلسهای حضور مییابم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

فقط برای امروز:

جمله مورد علاقه من در «فقط برای امروز»از کتابچه آبی نارانان این است(دیگر به خود ترس راه نخواهم داد.از لذت بردن آنچه که زیباست واهمه نداشته و ایمان خواهم داشت که به همان صورت که من به دنیا چیزی می دهم دنیا هم متقابلا پاسخ آن را خواهد داد.)چه الهامی!!!طی سالهای زندگی با اعتیاد فعال از همه چیز می ترسیدم به خصوص از لذت بردن از زیبایی ها با وجود اعتیاد شادی همیشه موقتی است.
می دانستم حتی اگر چیزی مرا خوشحال کندخیلی زود جای خود را به اتفاق ناگواری می دهد.بنا بر این در آن زمان به خودم آموختم که از شادی هایی که می آیند چشم پوشی کنم و به خودم می بالیدم که چقدر عاقلانه تر است که برای اجتناب از سقوط در نا امیدی در سطح ثابتی از غم بمانم.
سپس به نارانان آمدم و یاد گرفتم خوشحالی موقتی نیست بلکه یک انتخاب است.می توانستم سالهای رشد و شادی را جایگزین سالهای بدبختی تحمیل شده به خودم کنم.در تمام این  مدت همه این ها تصمیمات  خودم بوده و مهم نبود چقدر تلاش می کردم دیگر قادر نبودم معتاد را مقصر خوشحال نبودن خودم بدانم .وقتی به جلسات بیشتری رفتم برایم روشن شد که در هر مرحله از روابطمان می توانستم سعی کنم نگرش بهتری داشته باشم اما در عوض برای هر اشتباهی که پیش می آمد او را سر زنش می کردم و هیچ مسئولیتی در برابر زندگی ام به عهده نمی گرفتم.
به تدریج شروع به درک برنامه کردم «فقط برای امروز خوشحال خواهم بود.»امروزتنها چیزی است که دارم اگر آن را با فکر کردن در باره خرابکاری احتمالی فرد از دست بدهم هیچ کس جز خودم مقصر نیستدر عوض چشم های خود را باز می کنم و به اطرافم نگاه می کنم .وقتی این کار را انجام می دهم می توانم تمام زیبایی ها و شگفتی های جهان را ببینم .انتخاب با من است و من باید چشم هایم را باز کنم خوشحال بودن به نظر ترسناک می آید.باید به خودم یادآوری کنم که این تغییر بزرگسیت در زندگی و تغییر اغلب ترسناک است.

تفکری برای امروز:
از حمایت بی پایان دوستان نارانانی و راهنمایم سپاسگزارم.زندگی ام با زیبایی هاو شادی هایی پر شده که حتی فکرش را نمی کردم .هدیه عجیبی به من برگردانده شده هدیه خندیدن :تا زمانی که می توانم شاد باشم و بخندم می توانم از زندگی لذت ببرم بدون اینکه از چیزی که نمی بینم بترسم..


شهامت عوض شدن

 


اغلب تازه وارد ها متعجب میشوند که چرا بعضی از اعضاء سالهای متمادی در جلسات الانان حضور پیدا کرده اند . آنها حتی ممکن است بیشتر تعجب کنند وقتی ببینند که بعضی از ما در خانه هایمان فرد ترک کرده داریم و یا اینکه مدتی است که اصلا هیچ فرد الکلی در زندگیمان نداریم . چرا به آمدن به کلاسها ادامه میدهیم . ؟ جواب اکثر ما این است : "آرامش" گاهی اوقات بی طاقت ،عاصی و یا کسل میشوم . به دوره هایی میرسم که تغییرات کمی در خودم می بینم . شک میکنم اما حتی بعد از گذشت سالها از بهبودی الانان ،اگر چندین جلسه را از دست بدهم مسائل دوباره به نظر غیر قابل حل میشوند . الکلیسم فرد دیگری مرا تحت تاثیر قرار داده است . من نمی خواهم ضربه ای که الکلی بمن وارد کرده را کمتر از آنچه هست نشان دهم بنا بر این به آمدن ادامه میدهم . برای علاج سریع دردم به الانان آمدم اما بخاطر متانت ،امنیت و دوستانی که هر روز پیدا میکنم می مانم . به خاطر تعهدی که نسبت به رشد و پرورش خود دارم ، قادرم که موقعیتهای خیلی سخت را با آرامش زیاد سپری کنم و شادی زندگیم از آرزوهای لجام گسیخته ام پیشی میگیرد .

یاد آوری امروز

بهبودیم را یک راه سلامت برای زندگی کردن می بینم که با خوشحالی میتوانم آنرا با دیگران سهیم شوم . امروز فعالانه زندگی بهتری را جستجو میکنم چرا که روی خودم کار میکنم "فقط برای امروز یک برنامه خواهم داشت ، ممکن است دقیقا آنرا دنبال نکنم . اما آنرا خواهم داشت "


روز به روز

 

شاید کسانی باشند که هنوز تصور می‌کنند قادر به کنترل و تغییر شرایط و دیگران هستند، ناگفته نماند که چهل و پنج سال من چنین عقیده‌ای داشتم و هرگز موفق نبودم، این دوستان نمی‌دانند که هیچ‌کس به‌غیر از خداوند قادر به تغییر دادن نیست. آیا می‌دانید بیشترین افراد بیمار عادتی و وابسته چنین تصوری دارند؟ آیا هیچ می‌دانید ما حتی بدون شهامت گرفتن از خداوند قادر به تغییر دادن خودمان نیستیم؟ خداوندا مرا یاری کن تا بپذیرم که من عاجز و ناتوان هستم، چون من نتوانستم، نمی‌دانم و نمی‌فهمم! پروردگارا: مرا یاری کن تا بپذیرم که بیمارم و اوّلین قدم را در تغییر دادن خودم بردارم، این را بدانم که من بیمارم و برای بهبودی خودم از وابستگی به انجمن رهایی آمده‌ام، بیماری فعال من کارش دخالت در امور دیگران و سرپرستی از آنهاست، خداوندا: مرا یاری کن که در کارهای تو دخالت نکنم و با مداخله و قضاوت و تحقیر کردن و مقایسه نمودن دوستانم در برنامه به آنها فرصت دهم، که خودشان در تغییرات و رُشد در برنامه‌ی خودیاری خودشان تصمیم‌گیری کنند و به هر طریقی که برایشان مقدور بود بهبودی پیدا کنند، پروردگارا: شهامت تغییردادن افکار و رفتارم را به من عطافرما.
با پذیرش بیماری تغییرات شروع می‌شود!


مراقبه روزانه

 

 

گاهی در کشاکش تغییرات مسیر خود را پیدا می کنیم.

حضور نیروی برتر را به جای سلطه نیکوتین در زندگیم احساس می کنم. با وجود تلاش های بسیار برگرفته از اراده شخصی جهت قطع مصرف و شرکت در جلسات، به دلیل لغزش های مکرر احساس ناامیدی می کردم. احساس می کردم تمام استعدادها و توانایی هایم از بین رفته. امّا خدا را شکر که اعضای قدیمی انجمن کتاب پایه را نوشتند. در کتاب پایه آمده: لغزش بخشی از فرایند بهبودیست. اکنون دیگر مایل نیستم به اعتیاد جواب مثبت دهم بلکه مایلم خود را بیشتر بشناسم. از تجربه ناکامی های گذشته آموخته ام، اگر نیروهای بالقوه درونی را نادیده بگیرم سرنوشت تلخی در انتظارم خواهد بود. بالاترین حامی من در برابر اعتیاد کشنده نیکوتین نیروی برتر است که اکنون وجود او را در زندگی احساس می کنم. وظیفه من در برابر این نیرو آنست که به عنوان خدمت کاری صادق به خدمت او در آیم و این پیام را به معتادان در عذاب برسانم.

برای امروز به یاد خواهم داشت هیچ وسیله دفاعی در برابر این بیماری کشنده ندارم و خداوند آن چه را که خود به تنهایی قادر به انجامش نبودم، برایم انجام داد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan