Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

16اردیبهشت

 آیا هنوز هم تفریح میکنیم؟

«در مواقعی میتوانیم استراحت کنیم و از

 جو بهبودی لذت ببریم.»

کتاب پایه

v

تصور کنید چه میشود اگر تازهواردی وارد یکی از جلسات ما شود و با گروهی از افراد بداخلاق روبرو شود که دستههای صندلی خود را با عصبانیت چنان محکم چسبیده‌اند که بند انگشتانشان سفید شده است. آن تازهوارد احتمالاً فرار میکند، در حالی که زیر لب میگوید: «فکر میکردم میتوانم از شر مواد خلاص شوم و خوشبخت باشم.» 

جای شکرش باقی است که تازهواردها معمولاً با گروهی از افراد خندان روبرو میشوند که به وضوح از زندگی نویافته خود در معتادان گمنام انصافاً راضی هستند. این صحنه چه امیدواری سرشاری را به وجود میآورد! تازهواردی که زندگیاش شدیداً جدی بوده است، به شدت مجذوب جو خنده و آرامش میشود. برای کسی که از جایی میآید که همه چیز جدی گرفته میشود و فاجعه همیشه در کمین است، وارد شدن به یک اتاق و یافتن افرادی که عموماً با جدیت برخورد نمیکنند و منتظر دیدن چیز شگفتانگیزی هستند، آرامشی خوشایند است.  

یاد میگیریم در دوران بهبودی زندگی را سخت نگیریم. به بیهودگی اعتیاد خود میخندیم. جلسات ما—آن اتاقهایی که سرشار از صداهای زنده و شاد درست کردن قهوه، تلق و تلق صندلیها و خنده معتادان است—محافلی هستند که در آنها ابتدا از تازهواردها استقبال میکنیم و اجازه میدهیم بدانند بله ما الآن تفریح میکنیم.  

v

فقط برای امروز:  میتوانم به خود بخندم. میتوانم از یک لطیفه لذت ببرم. امروز زندگی را سخت نمیگیرم و مقداری تفریح میکنم. 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

گوش کن و یاد بگیر....

یکی از دلایلی که به نارانان آمدم این بود که راهی پیدا کنم تا معتاد پاک شود.می خواستم به هر قیمتی که شده راه حلی پیدا کرده و مشکل را حل کنم.
به جلسات آمدم و به مشارکت  اعضا گوش دادم.یاد گرفتم که در این برنامه ابزار هایی برای استفاده وجود دارد.شعاری که از ته قلبم شنیدم«گوش کن  یاد بگیر»بود.هم چنین به مرور یاد گرفتم که این برنامه برای من است نه برای معتاد.حتی شاید من بیشتر از معتاد نیاز به بهبودی داشتم.آنقدر به او معتاد شده بودم که لازم بود تمرکزم را روی خودم بر گردانم.
اخیرا معتاد به من گفت که وقتی به زندان رفته فهمیده که هیچ راهی برای تغییر وضعیتش ندارد یعنی بلاخره روز به روز را یاد گرفته است.ا‌و حالا سعی می کند بدون کمک گرفتن از یک برنامه دوازده قدمی پاک بماند.در حالیکه شک دارم موفق شود اما نمی توانم به او بگویم چه چیزی برایش بهتر است .می فهمم که یکی از بهترین روش هایی که می توانم به کمک کنم این است که هم چنان روی برنامه خودم کار کنم.روی مدال یک سالگی ام که از گروه در یافت کرده بودم نوشته شده «ما به ندرت فردی را دیده ایم که از برنامه ما پیروی کرده و شکست خورده باشد».
قدم های معتاد در مسیر بهبودی بهبودی از تنش ها و تاریکی هایی را که تجربه کرده ام تسلی می دهد اما هنوز خودم را نیازمند دانش پیام نارانان می بینم.یاد گرفته ام که غبطه خوردن به حال اعضایی که معتادشان در حال بهبودی بود چقدر بی معنی بود‌.نگرانی٫عصبانیت و ترس هنوزهم وجود دارد اما فقط به روش های متفاوت.

تفکری برای امروز:
یاد می گیرم که در مورد آینده نگران نشوم و روز به روز زندگی کنم برنامه من کار نی کند.


شهامت عوض شدن

 


در یک گرد باد تنها نباید منتظر باد های وحشتناک باشیم ، بلکه باید منتظر آن چیز هایی که باد ها با خود بر میدارند .و در سر راه ما قرار میدهند .نیز باشیم . همانند یک گرد باد . الکلیسم نیز مشکلاتی از جمله مشکلات جنسی ، روانی ،جسمی ،بیماری ، بدهی ، زندان و حتی مرگ به همراه خود دارد . بعضی از این مشکلات ممکن است آنقدر شرم آور باشند که جرات حرف زدن در مورد آنها را به خودم ندهیم . اما در الانان یاد گرفته ایم که ما به اندازه راز هایمان بیمار هستیم . و تا زمانی که آنها را به روشنایی سوق ندهیم گرفتارشان می مانیم . بسیاری از ما فکر میکنیم بهتر است راز خود را با شخصی که بتوان به او اعتماد کرد ، یا شخصی که بیماری الکلیسم را درک میکند مطرح کنیم . در الانان اعضای زیادی وجود دارند که بدون توجه به اینکه ممکن است چقدر احساس نا امیدی ، متفاوت بودن یا شرمندگی کنیم آماده شنیدن و کمک کردن هستند ، چرا که آنها درست در شرایط بحرانی ما قرار داشته اند .

یاد آوری امروز

اوقاتی که میخواهم بیش از همیشه راز هایم را مخفی کنم اکثرا زمانی است که نیاز دارم آنها را با دیگران سهیم شوم . زمانی که با شرایط سختی مواجه شدی به خاطر بیاور که قدرت برتر از طریق تو با دیگران صحبت میکند و تو به تنهایی با آنها روبرو نخواهی شد . " ما از بودن با یک مشکل به این اعتماد درونی میرسیم که مهم نیست در زندگیمان چه اتفاقی می افتد ، ما قادر به روبرو شدن با آن ، دست و پنجه نرم کردن با آن و یاد گیری از آن هستیم چرا که همواره قدرت برتر به ما کمک می کنید


روز به روز

 

می‌خواهم زنده بمانم. زندگی زیبا و با شکوه است. جهان بینی امروزم به درجه‌ای رسیده است، که به من قسمت پُر ظرف زندگیم را نشان دهد و من سالیان سال به قسمت خالی نگاه کرده‌ام. به داشته‌هایم توجه نمی‌کردم. ذهنیت بیمار من دائم می‌گفت: این‌را می‌خواهم، آن‌را می‌خواهم. هرچه قسمت خالی را پُر می‌کردم انگار چیزی به آن اضافه نمی‌شد. در دوران تلخ وابستگی، تصور من روی وقایع‌ای بود که مربوط به من نبود، یا قادر به حل آن نبودم. از طرفی ترس از آینده و چگونگی وارد شدن به آینده‌ی مجهول و بلاتکلیفی و سرگردانی و ناتوانی در تصمیم‌گیری‌ها در نهایت افسردگی و فکر خودکشی و خودآزاری بود. آیا برنامه بهبودی مرا در یافتن آرامش و صلح درونی که سال‌ها در جستجویش بودم یاری خواهد داد؟ پروردگارا: مرا یاری کن تا انرژی خود را با خواستن چیزهای غیرواقعی و دور از دسترس تلف نکنم، تا امیدهای تازه شکفته‌ام که در اثر کارکرد قدمها و بهارگیری اصول برنامه‌ی خودیاری کسب کرده‌ام تبدیل به یأس نشود. بیماری من مانند گرگ در کمین است، در کوچکترین فرصتی به من حمله کرده و زندگیم را به خطر انداخته و دوباره در دام خودش اسیر خواهد کرد.
قدر داشته‌هایت را بدان!


مراقبه روزانه

 

 

من یک آرزومند واقعی هستم. می خواهم رویاهایم را تا حد ممکن به واقعیت تبدیل کنم.

در گذشته چون برده ای اسیر چنگال بی رحم نیکوتین بودم. شاید اغراق آمیز به نظر برسد اما نیکوتین مانع از شناخت خود و انجام کارهایی که دوست داشتم شده بود. من یک معتاد بودم و چهل سال روزی یک تا دو پاکت سیگار می کشیدم. هرگز از نیروهای بالقوه درونی خود استفاده نمی کردم. احتیاج به چیزی داشتم که با آن بهتر زندگی کنم. تصور می کردم می توانم با مصرف نیکوتین بهتر فکر کنم، بهتر بنویسم، بهتر رانندگی کنم و بهتر صحبت کنم. بیست سال آخر اعتیاد با ترس از نتایج مصرف و ترس از زندگی بدون مصرف سپری شد. بر سر دو راهی گیر کرده بودم. امروز بابت قدم های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام و کلاسقدمم شکرگزار خداوندم. اکنون انسانی متفاوت از گذشته هستم. اکنون همانطور که آرزو داشتم زندگی می کنم. به تازگی ششمین سال رهایی از نیکوتین را با شروع به تدریس انگلیسی، علوم و ریاضیات و فعالیت های داوطلبانه در روستایی در آفریقای جنوبی جشن گرفته ام.

برای امروز به آنچه انجام می دهم عشق می ورزم و رهایی از نیکوتین را جشن می گیرم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan