درباره آن بنویس!
«با دفترچه یادداشتی در دست مینشینیم، درخواست راهنمایی میکنیم، قلم خود را برمیداریم و شروع به نوشتن میکنیم.»
کتاب پایه
v
وقتی سردرگم و در عذاب هستیم، راهنما گاهی اوقات به ما میگوید: «درباره آن بنویس.» گرچه شاید هنگام بیرون آوردن دفترچه یادداشت گلایه کنیم، اما به خود این فرصت را میدهیم به آنچه ما را آزار میدهد، سر و سامان دهیم. وقتی قلم روی کاغذ میآوریم، میدانیم قادر به پایان دادن به سردرگمی خود هستیم و متوجه علت واقعی رنج خود میشویم.
نوشتن به خصوص در هنگام کارکرد قدمها میتواند ارزشمند باشد. بسیاری از اعضاء دفتر رویدادهای روزانه نگه میدارند. فکر کردن درباره قدمها، تعمق درباره معانی آنها و تجزیه تحلیل اثر آنها به تنهایی برای اکثر ما کافی نیست. خاصیتی در عمل فیزیکی نوشتن وجود دارد که در حفظ اصول بهبودی در ذهن و قلب، به ما کمک میکند.
مزایایی که از طریق عمل ساده نوشتن به دست میآوریم، بسیار است. روشنی فکر، بازگشایی قفلهای درونی ما و ندای وجدان تنها چند نمونه از این مزایاست. نوشتن به ما کمک میکند با خود صادق باشیم. مینشینیم، افکار خود را آرام میکنیم و به قلب خود گوش میدهیم. چیزهایی که در سکوت میشنویم حقایقی است که بر روی کاغذ میآوریم.
v
فقط برای امروز: یکی از راههایی که از طریق آن میتوانم حقیقت را در بهبودی جستجو کنم، نوشتن است. امروز درباره بهبودی خود مینویسم.
مشارکت،تجربه،نیرو،امید
بردباری.....
من به نارانان آمدم و منتظر یک راه حل سریع برای مشکلاتم بودم.بزودی در یافتم که این روش اتفاق نمی افتد و من فورا بهبود نیافتم اما یاد گرفتم برای درس هایی که برنامه به من داده سپاسگزار باشم.
یکی از چیزهایی که در این برنامه یاد می گیرم صبر و بردباری است که این طور تعریف شده «توانایی برای تحمل منتظر ماندن یا به تاخیر انداختن بدون دلخوری و آشفتگی یا به آرامی استقامت داشتن در زمان روبرو شدن با سختی ها».
برای یاد گرفتن ٫رشد کردن و پذیرفتن تغییرات زمان لازم است.نارانان زمانی را که من لازم دارم به من می دهد تا کار ها را به شیوه خودم انجام دهم.هیچ کس به من نمی گوید که باید سریع تر حرکت کنم.کسی مرا به خاطر اینکه درس هایم را زودتر یاد نمی گیرم سر زنش نمی کند.می دانم اشتباهاتی خواهم داشت اما این را هم می دانم که به کمک برنامه ٫گروه و نیروی برترم یادگیری و رشد را ادامه خواهم داد.
تفکری برای امروز:
می دانم آرامش و آسایشی که دارم نتیجه کار کرد این برنامه است و هرگز نمی خواهم آن را از دست بدهم .می دانم زمان های سختی وجود دارد و من متزلزل خواهم شد اما اشکالی ندارد.من می خواهم سهم خودم را بپذیرم درس هایم را یاد بگیرم و به جلو حرکت کنم.
شهامت عوض شدن
وقتی تراز نامه قدم چهارم را می نوشتم ، شب و روز به همراهم یک دفترچه یاد داشت داشتم نمیخواستم هیچ چیز را فراموش کنم . اولین عیب خود را پیدا کردم "وسواس" هنوز هم یک ربع قبل از شروع گام پنجم مشغول نوشتن بودم . وقتی این گام را برداشتم و نوشته هایم را بلند خواندم ، برخی از الگوهای نوشتاری برای اولین بار برایم روشن شد . رفتار من درست مثل رفتار الکلی بود . تنها تفاوت این بود که من با آگاهی کامل خود را بیمار کردم . با آگاهی کامل فهمیدم که تا به حال چقدر دیگران را بخاطر حوادث زندگیم سرزنش کرده ام . چطور همه چیز را به تنهایی تعبیر میکردم . و چطور عکس العمل من نسبت به فرد الکلی بر پایه ترسم بوده . روز بعد انتظار داشتم احساسم متفاوت شده باشد اما هیچ اتفاقی نیفتاد جز اینکه احساس خستگی و شکنندگی میکردم . اما تغییرات شروع شد . با مرور زمان ، وقتی در شرایطی مثل شرایط قدم چهارم قرار می گرفتم . متوجه میشدم که عکس العمل هایم کمی منطقی تر شده ، چیز هایی که من را به شدت ناراحت میکرد دیگر برایم مهم نبود . درست در این زمان بود که تغییرات شروع شد
یاد آوری امروز
اکنون در طی این 12 گام طبیعت وجود خود را درک کرده ام . اطمینان دارم که هر آنچه را اکنون بایست بدانم ، برایم آشکار شده و بقیه را به آینده سپرده ام . من ارزش دانستن این موضوع را دارم . " وقتی گام پنجم را بر میداریم تصمیم گرفته ایم که عوض شویم
روز به روز
بهطور یقین درک کردهام که رفتار دیگران هرقدر آزار دهنده و غیرمنطقی هم باشد، نقش من در این میان تعیینکننده است. اگر میل داشته باشم که مظلوم نمایی کنم همان نقش را هم بهخوبی بازی خواهم کرد و مسلماً خودم از درون متأثر و پشیمان خواهم شد. اگر بخواهم واکنش منفی نشان دهم باز هم خودآزاری کردهام. آیا در هنگام مواجه شدن با رفتار شریرانه و آزار دهنده افراد، آیا قادر هستم که ابتدا آنها را درک کنم سپس بپذیرم؟ آیا بهتر نیست که لااقل بهخاطر بهبودی خودم مطابق با اصول خودیاری قدمها به آرامی از این افراد کنارهگیری کنم؟آیا میدانم که رهایی از درگیریها و تنشها و نشان ندادن واکنشهای زیانبار اولویت اوّل من در مسیر رهایی از وابستگیها و زندگی جدید است؟ امروز بهطور یقین میدانم که بهبودی من در رأس امور و هرچیز دیگری قرار دارد. میخواهم به خودم اهمیت بدهم. من آنقدر به خودم ارزش قائل هستم که حالم را بد نکنم. همزمان با دوری جستن از افراد آزار دهنده، از مکانها و شرایطی که موجب ناراحتی میشوند، اجتناب کنم. چون این شرایط من را در حالت واکنش نشاندادن و انتقام گرفتن و بحرانی نگهمیدارد.
بطور یقین خودم دردسر خودم هستم!
مراقبه روزانه
من به ندای درونم ایمان دارم.
پس از گذشت مدتی از قطع مصرف نیکوتین علائم جسمی از بین رفت و سلامتی و شادی را احساس کردم. در جلسات از زندگی رها از مصرف نیکوتین مشارکت می کنم.
در برابر این همه تغییر، کدام تهدید درونی دوام می آورد؟ این چه چیزی است که راه را نشانم می دهد؟
بارها در مشارکت اعضاء شنیده ام که پاسخ پرسش ها، همیشه از درونشان شنیده می شود. در آرامش و سکوت ندای خردمندترین راهنمای خود را خواهم شنید. اگر به ندای درون گوش فرا دهم، به وضوح راهکار مناسب را خواهم شنید. گاهی اوقات ذهنم به شدت درگیر بازتابهای منفی افراد و چیزها قرار میگیرد. .وقتی ارتباطم را با خود از دست می دهم، در حسادت، محرومیت، خودآزاری، افسوس به حال خود، نومیدی و نفرت غرق می گردم، آرامش را از دست می دهم و در رنج و عذاب می افتم.
برای امروز، به ندای درون گوش می دهم و برای ساختن یک زندگی باشکوه به راهکارهای آن ایمان می آورم.