Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

3خرداد

آسیبپذیری در برابر ریسک کردن

«در هنگام رشد، یاد میگیریم بر تمایل به فرار کردن یا مخفی شدن از خود و احساسات خود غلبه کنیم.»

کتاب پایه

v

به جای آسیبپذیری در برابر ریسک، بسیاری از ما عادتهایی را پرورش دادهایم که دیگران را در فاصله امنی حفظ میکند. الگوهای انزوای عاطفی مزبور میتواند این احساس را در ما ایجاد کند که ما نومیدانه در پشت نقابهای خود محبوس شدهایم. سابقاً در زندگی خود ریسک میکردیم. اکنون میتوانیم درباره احساسات خود ریسک کنیم. از طریق درد و دل کردن با سایر معتادان، یاد میگیریم که منحصر به فرد نیستیم؛ صرفاً از طریق اجازه دادن به دیگران برای شناختن ما، خود را بیدلیل آسیبپذیر نمیکنیم، چراکه در جمع خوبی هستیم. از طریق کارکرد قدمهای دوازدهگانه برنامه NA رشد و تغییر میکنیم. دیگر نه میخواهیم و نه نیاز داریم ضمیر پدیدارشونده خود را پنهان کنیم. این فرصت به ما داده شده که از نهانسازی عواطف خود برای حفظ اعتیاد فعال رهایی یابیم. 

با آشکار کردن احساسات خود برای دیگران، در برابر ریسک آسیبپذیر میشویم، اما این ریسک به مزایای حاصل از آن میارزد. با کمک راهنمای خود و سایر معتادان در حال بهبودی نحوه ابراز صادقانه و آشکار احساسات خود را یاد میگیریم. در عوض، با ابراز عشق بیچون و چرا از سوی دوستان خود تقویت و تشویق میشویم. با انجام اصول روحانی هم در خود و هم در اطرافیان خود قدرت و آزادی پیدا میکنیم. آزادیم که خود باشیم و از مصاحبت با معتادان عضو انجمن خود لذت ببریم.  

v

فقط برای امروز:  آشکارانه و صادقانه با معتاد در حال بهبودی دیگری درد و دل میکنم. در برابر ریسک آسیبپذیر میشوم و از خود و دوستی خود با سایر اعضای NA شادمان میشوم. رشد خواهم کرد. 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


دروغ هایی که کور می کند
عاشق یک معتاد شدن تجربه کوری بود. زندگی مشترکمان هیچوقت خالی از ماجرا نبود، هر چند که سرانجام هیچ چیز دیگری هم نداشت. ما چندین تصادف رانندگی داشتیم و یک آتش سوزی، که هرچه مال من بودو هر چه راکه او به این کشور آورده بود از بین برد. او دستگیر وزندانی شد. من هنوز به شدت احساس وفاداری میکردم.
حدود سه هفته از ملاقات ما گذشته بود که از من درخواست کرد با او ازدواج کنم. من عجله واشتیاق او را به حساب این گذاشتم که "فرد مناسب خود را پیدا کرده "و نمیخواهد یک دقیقه با هم بودن را از دست بدهد. او دائما برای بچه دار شدن مرا تحت فشار میگذاشت. در آن زمان نمی فهمیدم که از این طریق میخواهد مرا به خودش وابسته نگه دارد. این تصمیم گیری عجولانه انحراف من از غریزه طبیعی هوشیار بود و علامتی که بیماری خودم فعال شده. همچنان که اجازه دادم به او وابسته شوم، بیمار وبیمارتر میشدم. نمی توانستم ببینم که چقدر نسبت به شوهرم دچار وسواس شده ام. او مدام غیر قابل اعتمادتر ومن بیشتر تمرکز میکردم که چطور به اوکمک کنم تا دوباره بتواند برایم قابل اعتماد شود. من هنوز انگیزه هایم را انکار میکردم انقدر که به خودم میگفتم "اگر من بیماری شدیدی داشتم دلم میخواست کنارم باشد ، چطور میتوانم کنارش نباشم؟"
وقتی به نارانان آمدم نه ماه باردار بودم وبه شدت نیازمند حمایت، وبلاخره متقاعد شدم که بدون کمک نمیتوانم از دیوانگی زندگیم جان سالم بدر ببرم. به محض اینکه مشارکت افراد شروع شد حس کردم جای درستی آمده ام. تجربه های احمقانه من درست مثل تجربیات آنها بود. هیچکدام از چیزهایی که گفتم آنطور که دوستانم را غافلگیر میکرد، آنها را شوکه نکرد. آنها آرامش وپذیرشی داشتند که من خواهان آن بودم.
تفکری برای امروز :  من آرزوهای خود را دنبال خواهم کرد و بخشی از آرزوهای دیگران نخواهم شد. به همان اندازه که از خواست نیروی برترم پیروی کنم قوی تر میشوم و تا زمانی که به قدر کافی برای به عهده گرفتن قوی نباشم، او به من مسوولیت سنگین نمیدهد.


شهامت عوض شدن

وقتی برای اولین بار شروع به کار کردن بر روی قدمها کردم ، فکر اینکه نواقص شخصیتیم را برطرف کنم ، مرا عصبانی کرد . فکر میکردم بالاخره مثل یک تکه پنیر سوئیسی پر از سوراخ خواهم بود . اما میخواستم بهتر شوم و مداوما این اطمینان را به خودم میدادم که قدمها کلید بهبودی من هستند و من همچنان علیرغم ترسهایم پیش میرفتم . من مجبور بودم ریسک کرده و با ایمان کار کنم ، قبل از اینکه نیروی برترم موهبت خود را به من عطا کند . در قدمهای 4_7 در هیچ کجا ما از خدا نخواستیم چیزی را اضافه کند بلکه بیشتر خواستیم که چیزهایی را که احتیاج نداریم پس بگیرد من نتوجه شدم که هر نقص برطرف شده ، یک امتیازی را مخفی نگهداشته بود . من خودم را تماما گم نکرده بودم . در عوض زمانی که آن چیزهایی را که احتیاج نداشتم کنار میگذاشتم ، فضای بیشتری برای توانایی و مهارتها و احساساتم ایجاد میکردم که تماما بخشی از زندگیم شود در این مورد راحت هستم چون بخاطر می آورم هرچه را که احتیاج دارم ، در حال حاضر موجود است . ولی نمی توانستم احساس اطمینان کنم ، تا زمانیکه برروی قدمها کار کردم واز کوتاهی هایی که کرده بودم مقداری رهایی یافتم

یاد آوری امروز

خدا دقیقا میداند که به چه چیزی نیاز دارم و تا حالاهم آنرا به من داده است وظیفه من گسهل گرفتن امروز" و درخواست کمک از خداوند برای رهایی من از چیزهایی مزخرف یا کوتاهی هایی است که مرا محدود کرده بود . قبل از طلوع خورشید نابینا هم بایستی
از خواب برخیزد" .


روز به روز

 


امروز ترس از تنهایی آزارم نمی‌دهد، چون در واقع تنها نیستم. با روشن بینی، احساس می‌کنم نیرویی مرا همراهی می‌کند. قدرت درک و احساس این نیرو به مرور و آرامی در من شکل گرفت. درک این که خداوند در همه حال و همه‌جا با من است، احساسی است اکتسابی که در ابتدا با دیدن آرامش و شادی دوستان شکل‌پذیر شده است. امروز حق انتخاب خود را به باور وجود ایمان و عشق تبدیل می‌کنم. امروز می‌خواهم دلم را از رنجش‌ها، کینه‌ها و حسادت‌ها، ترس‌ها و نواقص شخصیتی، که زمانی مرا در تنهایی و انزوای بیماریم به ورطه‌ی ورشکستگی اقتصادی و عاطفی رسانده بود، خالی کنم. امروز می‌خواهم با عشق دادن به خود و همنوعانم، با دوست داشتن خود و دیگران و خدمتگزاری در گروه و پیام دادم به همدردانم به باور ایمان و اعتماد به نیروی برترم برسم. امروز از این‌که حق انتخاب دارم از خداوند که مرا احیاء کرد سپاس‌گزارم. آیا می‌توانم با تقویت باورهای تازه شکل گرفته‌ام به ایمان برسم و به تمام مشکلات بگویم که «دیگر ترسی از شما ندارم»؟ آیا به خداوند اعتماد پیدا کرده‌ام، تا تحت هر شرایطی همه چیز را بپذیرم و بر ترس‌هایم با شهامت پیروز شوم!
فرصت هست، سخت نگیر!


مراقبه روزانه

 

ما برای شناخت خود از نیرویی بی کران برخورداریم.

قطع مصرف کردم زیرا منجر به مرگم می شد. کمک های بسیاری از جانب دوستان و خانواده به من می شد، اما تا تمایل پیدا نکردم هیچ کمکی کارساز نشد. هم مصرف هایم عقیده داشتند نمی توان در ترک باقی ماند. فقط لازم بود به تجربیات خود و نیروی برتر برای قطع مصرف و باقی ماندن در آن اعتماد کنم.

برای امروز به تجربیات خود و نیروی برتر اعتماد و از آن برای روبرو شدن با اعتیاد کمک می گیرم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan