9 خرداد دلتنگی در برابر تنها بودن
«مشارکت کردن با دیگران مانع از احساس انزوا و
تنهایی ما میشود.»
کتاب پایه
v
بین تنها بودن و دلتنگ بودن تفاوت وجود دارد. دلتنگ بودن وضعیت عاطفی قلب است، خلایی که موجب احساس ناراحتی و گاهی نومیدی در ما میشود. دلتنگی همواره از طریق برقراری رابطه با دیگران یا قرار گرفتن در جمع آنها تسکین مییابد. برخی از ما حتی در اتاقی پر از جمعیت نیز دلتنگ هستیم.
بسیاری از ما از روی دلتنگی شدید ناشی اعتیاد خود به معتادان گمنام آمدیم. پس از شرکت در جلسات شروع به پیدا کردن دوستان جدید میکنیم و در اکثر اوقات احساس دلتنگی ما بر طرف میشود. اما بسیاری از ما باید در سراسر دوران بهبودی خود با دلتنگی دست و پنجه نرم کنیم.
راه درمان دلتنگی چیست؟ بهترین راه درمان، برقراری رابطه با نیرویی برتر است که میتواند به ما در پر کردن خلأ قلب خود کمک کند. متوجه میشویم وقتی به نیرویی برتر ایمان داریم، هرگز نباید احساس دلتنگی کنیم. وقتی با خداوندی که درک میکنیم ارتباط آگاهانه داریم، میتوانیم در تنهایی خود راحتی بیشتری داشته باشیم.
وقتی در بهبودی پیشرفت میکنیم اغلب در تعامل خود با دیگران رضایت کامل پیدا میکنیم. با این وجود، همچنین درمییابیم هر چه به نیروی برتر خود نزدیکتر میشویم، کمتر نیاز پیدا میکنیم خود را در جمع دیگران قرار دهیم. وقتی به بررسی و عمیق کردن ارتباط خود با نیرویی برتر ادامه میدهیم، به تدریج روحی را در درون خود پیدا میکنیم که همدم دائمی ماست. متوجه میشویم از نظر روحانی با چیزی بزرگتر از خود مرتبط شدهایم.
v
فقط برای امروز: در ارتباط آگاهانه خود با نیرویی برتر آرامش پیدا میکنم. من هرگز تنها نیستم.
--------------------------------------------------------------------------------
مشارکت،تجربه،نیرو،امید
9 خرداد
مراقبت از خود
دریافتم که نارانان نه تنها در مورد اعتیاد بلکه در تمام زمینه های زندگی به من کمک کند. شغل من پر از استرس و قرار ملاقات است که نیاز به برنامه ریزی محکم دارد. هفته گذشته بیست جلسه را برنامه ریزی کردم. حتی بعد از اطلاع ویادآوری من، بعضی سر وقت حاضر شدند وتعداد کمی برای برنامه ریزی مجدد تلفن زدند. کارها همانطور که برنامه ریزی شده اند پیش نمی روند. انتظار داشتم هفته ام به آرامی بگذرد. قبل از اینکه به جلسه نارانان بروم، قدم ها را کار کنم واز سایر ابزارهای برنامه استفاده کنم؛ در مورد اینکه چقدر این افراد بی ملاحظه اند، باچه جراتی تعهدی را ایجاد میکنند و واز آن پیروی نمیکنند، دچار وسواس فکری شده بودم.
یاد گرفتم که نمیتوانم از دیگران انتظار داشته باشم که همان اولویتها مرا داشته باشند. میتوانم با برنامه ریزی کاری که انجام میدهم از خود مراقبت کنم وزمانی که ناامیدم انتظارم را رها کنم. میتوانم نا امیدی را اعتراف کنم وهمچنین تصمیم بگیرم چه احساسی داشته باشم. میتوانم با هر چیزی همانطور که هست بجای احساس رنجش در صلح باشم. به مثبتها نگاه کنم واز افرادی که سر وقت حاضر میشوند قدر دانی کرده ودرک کنم چرا که بعضی نیاز به برنامه ریزی مجدد دارند.
تفکری برای امرور : من از خودم، برنامه ریزی ام، احساساتم و نیازهایم مراقبت میکنم. نباید از دیگران جدا بیفتم و بتوانم از خشم ورنجش آزاد باشم واز لحظات زندگی لذت ببرم.
--------------------------------------------------------------------------------
شهامت عوض شدن
نهم خرداد ماه
یکی از دوستان الانانی میگوید : من نوشته روی سنگ قبرم را انتخاب کرده ام میخواهم اینطور خوانده شود " او بالاخره به فکر زندگی خودش افتاده است" ما می خندیدیم . با فکر کردن در مورد آن از بعد مفرح و سهل یک موضوع جدی ویا نقاط ضعفمان که به نظر میرسد غیر قابل تغییر هستند ، لذت می بریم . خندیدن باعث میشود که ضعف هایمان را آسانتر تحمل کنیم . و میتوانیم خود را بخاطر نواقصمان ببخشیم . چقدر نسبت به روزهایی که خود را بخاطر خطاهایمان در شرم پنهان میکردیم و یا از آنها استفاده میکردیم تا خود را سرزنش کنیم ، تغییر کرده ایم . من و دوستم تصمیم گرفتیم تا در آینده کمتر سعی کنیم ، بیشتر بپذیریم و بگذاریم که احساس از خود بیزاری و و انتقاد کردن از خود و بی صبری از بین برود . نفس عمیقی میکشیم و میگوییم "خدایا به من کمک کن ، به من کمک کن تا بخاطر بیاورم زمانی را که دیگر اشتباه نکنم ، زمانی خواهد بود که می بایست از این سیاره بیرون بروم" ↳
یاد آوری امروز
همیشه تا حدی مبتدی خواهم بود . زندگی همیشه مرا به مبارزه می طلبد ، چون زندگی مدام در حال تغییر است همانطور که من درحال تغییرم . به دلیل این تغییر مداوم ، انجام هر عمل کوچک و بی اهمیت ، احتمال اشتباه کردن را در خود نهفته دارد . داخل شدن در زندگی شهامت میطلبد . امروز میتوانم خود را به دلیل تلاشم تحسین کنم . مشغول انجام دادن کار عظیمی هستم " .
قدرت مافوقم ، اعتقاد درونی من است که باعث شجاعت من میشود . حتی از اشتباه کردن هم نمی ترسم .
--------------------------------------------------------------------------------
روز به روز
9 خرداد
وقتی به گذشتهام برمیگردم و برخورد غیر انسانی و غیر اصولی و غیر مسؤلانهام را با طبیعت و موجودات آن نگاه میکنم، خیلی متعجب و متأسف میشوم. چون هیچ دلیل موجهی برای اعمالم پیدا نمیکنم و این عملکردم که چرا حق زندگی را از موجودات جاندار مانند: گنجشکها، کبوتران، گربهها و مامولکها و دارو درخت و گل و بوته گرفتهام، پیدا نمیکنم. برخورد بیمار گونهام با طبیعت و محیط زیست از روی کینه و آزردگی که بیشتر وابستگان را به ستوه میآورد، بوده است. شکستن شاخ و برگ درختان، آلوده کردن دشت و جنگل و رودخانه و دریا و استخر و سونا و ریختن ته سیگار روی زمین و محل زندگی خودم و دیگران و محل زیست دیگران هم نمونههای دیگری از این کارهای ناشایست بود، که از من سر میزد. آیا اصول زندگی جدیدم و رهایی از اسارتهای وابستگی و هموابستگی قدرت دیدن محیط زیست و جهان را به من داده است؟ آیا حق زندگی کردن را به موجودات خداوند میدهم؟ آیا درک کردهام که دیگران و موجودات دیگر هم حق زندگی کردن و لذت بردن در دامان طبیعت را دارند؟ خداوند را به خاطر احساس لذتی که در کنار موجودات دیگر دارم شکر میگویم.
طبیعت دوست داشتنی است!
--------------------------------------------------------------------------------
مراقبه روزانه
نهم خرداد: دو راه برای زیستن وجود دارد یکی آنکه معتقد باشیم معجزه وجود ندارد دیگر آنکه همه چیز معجزه است .
در دوران مصرف بر این باور بودم که فقط خداوند می تواند اعتیاد را از من بگیرد. بر این باور بودم که روزی میل به مصرف از میان خواهد رفت و به راحتی قطع مصرف می کنم. با شرکت در جلسات این باور در من شکل گرفت که خداوند نبود که وسوسه مصرف را از من گرفت بلکه شرکت در جلسات باعث از بین رفتن وسوسه گردیده. اما پس از مدتی به این باور رسیدم که نیرویی برتر مرا به سوی انجمن نیکوتینی های گمنام هدایت کرده و لازم است تا اراده و زندگی خود را نیز به او بسپارم.
برای امروز از حضور خداوند در زندگی آگاهم و بابت واگذاری اراده و زندگی به او خوشحالم.