هر چند شرایط های زیاد بودند ، اما دو عامل اساسی باعث شد تا ما قدم یک را بطور منظم کار کنیم ؛
اول ( شرایط بحرانی که در اثر فعال بودن بیماریمان بوجود آمد ، وعاقبت ما را به آخرخط و یاس و انزوا رساند و در نهایت تمامی نظم و نظام زندگی ما را بهم ریخت و لذا ما در شرایطی قرار گرفتیم که بدنبال راه و روزنه ایی در تاریکی میگشتیم ، و همچنین روشی که در واقع بتواند به ما جواب بدهد و به ما کمک کند ، زیرا ما برای کنترل بیماری خود نتوانسته بودیم از گزینه های درمانی دیگر جواب بگیریم و لذا بعد از راهکارهای که در برنامه گرفتیم توانستیم پاک بمانیم ، بنابراین ، ارمغان پاکی برای ما ضمن اعتماد به برنامه ، این شوق و انگیزه را در ما تقویت کرد تا قدم یک خود را منظم کار بکنیم .
دوم ( دیدن دوستان و همدردانی که از سابقه تخریب آنها اطلاع داشتیم و میدانستیم که چگونه به آخرخط رسیده بودند و در یاس و انزوا زندگی میکردند ، اما امروز در آرامش و اعتبار نسبی با کارکرد این قدم زندگی میکنند و همین مسائل باعث شدند تا ماهم متقاعد شویم تا قدم یک خود را منظم کار کنیم .
اما یکی از شاخصه های بیماری اعتیاد روحیه ضد نظم گرایست ، ما در اثر بیماری فعال نظم و نظام زندگی خود را در تمامی از قسمت های آن از دست داده بودیم و نتیجتاً زندگیمان آشفته شده بود و همین آشفتگی عاقبت ما را به آخر خط و یاس و انزوا رساند ، بنا براین ، امروز به این درک رسیده ایم که موفقیت درهرامری چقدربه فاکتور نظم داشتن در آن بستگی دارد . و لذا یکی از اولین عوامل تاثیرگذار در فرایند بهبودی بستگی به میزان تمایل ما به نظم گرایی دارد ، در واقع بهبودی یک رفتار نظم گراست ، نظم یعنی هر چیزی را سر جای خودش قرار دادن و یا هر چیزی را به موقع خود انجام دادن است ، بنابراین ، وقتی نظم وارد زندگی ما میشود ناگریزیم که برنامه های زندگی خود را الویت بندی کنیم و بر اساس همین الویت ها به زندگی ادامه بدهیم . بنابراین نیاز اولیه ما که همان بهبودی است ما را وامیدار تا منظم باشیم ، بدیهیست معنای منظم کارکردن قدم ، فقط حضور فیزیکی نیست ، حضور منظم در جلسات بهبودی و یا کار کرد قدمها باید علاوه بر حضور فیزیکی ، حضور ذهنی و قلبی هم باشد .