Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

قدم چهارم

ما یک تراز نامه اخلاقی جستجوگرانه و بی باکانه از خود تهیه کردیم.

اهمیت نوشتن یک ترازنامه اخلاقی آنست که خودمان را بهتر بشناسیم. با شجاعت و جستجوگرانه، نواقص شخصیتی و موجودیمان را کشف می کنیم. نوشتن ترازنامه به ما کمک می کند تا بهتر ببینیم و بفهمیم که لازم است در مورد چه چیزهایی اقدام کنیم.

دراین قدم ما شروع به پاک سازی منزلمان می کنیم. با کشف دلایل مصرفمان، به سادگی می توانیم آنها را از وجودمان پاک کنیم. با این عمل پاک ماندن از نیکوتین برایمان بسیار سهل و آسانتر می شود.

قدم پنجم

ما چگونگی دقیق خطاهایمان را به خداوند، به خود و به یک انسان دیگر اقرار کردیم.

در این قدم پاکسازی منزلمان همچنان ادامه پیدا می کند. ما دیگر مجبور نیستیم بار سنگین خطاهایمان را در درونمان نگه داریم. هنگام کار کردن این قدم چیزهایی را نیز متوجه خواهیم شد که آینده ما را تحت تأثیر قرار می دهد. کاهش یافتن مقداری از بار سنگینی که بر دوش می کشیم، سبب می شود تا آسانتر بتوانیم اضطراب و تنش ها را از زندگیمان پاک کنیم.

بسیاری از انگیزه هایی که باعث لغزش ما می شود، در این قدم از وجودمان بیرون می رود. با در میان گذاشتن گذشته مان با یک انسان مورد اعتماد دیگر، ناگهان بسیاری از چیزها تغییر خواهد کرد. چیزهایی که در درونمان نگه داشته بودیم و باعث نگرانی و مصرف نیکوتین ما بودند، دیگر رازهای ما نیستند.

قدم ششم

ما آمادگی کامل پیدا کردیم تا خداوند کلیه این نواقص شخصیتی ما را برطرف سازد.

در قدم یک اقرار کردیم و پذیرفتیم در برابر نیکوتین عاجزیم و در قدم دوم به باور رسیدیم که خداوند می تواند به ما کمک کند. در قدم سوم تصمیم گرفتیم به خداوند اجازه دهیم از زندگیمان مراقبت نماید. در قدمهای چهارم و پنجم نواقص شخصیتمان را کشف کردیم.

پس از انجام این پنج قدم، اکنون آماده ایم تا از این نواقص شخصیتی رها شویم. قدم ششم کلید تمایل برای پاکسازی این نقص ها است. این بسیار اهمیت دارد که بدانیم، بسیاری از نواقص شخصیتی ما مستقیماً به دلیل اعتیاد نیکوتینمان است. با تمایل رها کردن این نواقص، امکان در ترک باقی ماندنمان تا حد بسیار زیادی افزایش می یابد.

قدم هفتم

با فروتنی از او خواستیم کمبود فضایل اخلاقی ما را مرتفع سازد.

تا اینجا نوعی فروتنی در ما ایجاد گردیده است. پذیرفتیم که در برابر نیکوتین عاجز بودیم، نواقصمان را آشکار ساختیم و چگونگی دقیق خطاهایمان را به یک انسان مورد اعتماد دیگر، اقرار کردیم. اینک می توانیم از خداوند درخواست کنیم تا کمبود فضایل اخلاقی ما را مرتفع سازد. این اعتماد کردن به خدا، در حد بالایی می باشد. ما از او درخواست می کنیم که ما را تغییر دهد. از او درخواست می کنیم تا ترسها، عصبانیت، نادرستی، حسادت و هر نقص اخلاقی دیگر را برطرف و به جای آنها شهامت، آرامش، صداقت، عشق و فضایل اخلاقی دیگر را در وجودمان رشد دهد.

این تغییر که در مسیر آن قرار داریم، شخصیت ما را قوی می سازد و به ما قابلیت بالاتری می دهد تا در برابر اعتیادهای زیانآور و وسوسه های احتمالی دیگر، مصون بمانیم.

قدم هشتم

فهرستی از تمام کسانی که به آنها آسیب رسانده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارات از همه آنها شدیم.

در این قدم قابلیت بهبودی بالاتری در ما بوجود می آید. اگر در گذشته به کسی زیان رساندهایم، لازم است تا خود را از این عذاب وجدان رها سازیم. با تهیه لیست، برایمان روشن می شود که این اشخاص چه کسانی هستند. در قدم پنجم تعدادی از اشخاصی را که در گذشته به آنها زیان رسانده بودیم، پیدا کردیم. مسلماً اعتیاد نیکوتینمان ناراحتی هایی را برای خانوادهمان ایجاد کرده است. در محیط کار ممکن است اشخاصی از دود سیگار ما آزرده شده باشند. لیست ما شامل کلیه اشخاصی خواهد بود که به هر نوع و اندازه ای از مصرف نیکوتین ما آسیب دیده اند.

قدم نهم

ما در هر جا که امکان داشت، از این اشخاص جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان و یا دیگران آسیب برساند.

با گرفتن هدیه پاکی نیکوتین، در حال جبران خسارت هستیم. این حقیقتاً عالی ترین هدیه ای است که می توانیم دریافت کنیم. جسممان سریعاً رو به بهبودی می رود و بسیاری از آسیب هایی که به آن وارد شده است به کلی از بین خواهد رفت.

جبران خسارت از عزیزانمان را با حفظ پاکی و اهمیت دادن به سلامتیمان شروع می کنیم. آنها دیگر مجبور نیستند از این عادت مرگبار ما در هراس باشند. با قطع مصرف نیکوتینمان، به سادگی بسیاری از جبران خسارتهای ما انجام می پذیرد.

جبران خسارت های ما در قسمت های دیگر، امکان پاک ماندنمان از مصرف نیکوتین را برای همیشه میسّر می سازد. این عمل، همچنین باعث احترام بیشتر به خودمان و آزادیمان می گردد. احترام به خود چیزی است که ما فاقد آن بوده ایم.

لازم است که به خاطر اعتیاد نیکوتینمان، هرگز احساس گناه نکنیم.

قدم دهم

ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم.

برای آنکه از آرامش و آسودگی خیال برخوردار گردیم، لازم است تا حریم خود با دیگران را حفظ کنیم. با ادامه دادن به تهیه ترازنامه شخصی، می توانیم به این هدف دسترسی پیدا کنیم. هنگامی که نواقصی مانند عصبانیت، حسادت و یا ترس در وجودمان بیدار می شوند، می توانیم سریعاً به عقب برگردیم و قدم هفتم را بر روی آنها کار کنیم.

قسمت دوم این قدم می گوید: "هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم" برای حفظ آرامش، پذیرفتن این اشتباه قویاً لازم است. با این عمل اجازه نمی دهیم تا نقصی آنقدر در ما رشد کند، که باعث لغزش ما شود.

قدم یازدهم

ما از راه دعا و مراقبه، خواهان ارتقاء رابطه آگاهانه خود با خداوندی که درک می کردیم شده، و فقط جویای آگاهی از خواست او برای خود، و قدرت اجرایش شدیم.

برای رهایی از اعتیادی با قدرت و بزرگی نیکوتین، نیازمند تمامی کمکهایی که می تواند به ما شود هستیم. کمک قدرتی فراتر از نیروی شخصی خودمان، از طریق دعا و مراقبه برایمان میسّر است. با تمرین روزانه دعا و مراقبه، کانالی را برای حضور نیروی برتر در زندگیمان باز می گذاریم.

می توانیم در هر لحظه به قدرت و کمک خدا تکیه و به او اعتماد کنیم.

قسمت دوم این قدم: "جویای آگاهی از خواست او برای خود" به سادگی قابل انجام است. قسمت مشکل، فهمیدن خواست خداست. ما از طرق گوناگون از خواست خدا آگاه می شویم، اما با این وجود بسیاری اوقات این خواست آشکار او را نادیده می گیریم.

وقتی به دلیل مصرف نیکوتین سرفه می کنیم یا گلودرد می گیریم، این شاید طریقی باشد که خداوند به ما می گوید، کارمان اشتباه است. به هر شکلی که پیام بیاید، می توانیم مطمئن باشیم که مصرف نیکوتین خواست خدا نیست. او می خواهد که ما سالم و آزاد باشیم. او نمی خواهد که ما گرفتار یک ماده خطرناک و کشنده مانند نیکوتین باشیم. خواست خدا برای ما قطع مصرف نیکوتین است.

وقتی باور کنیم که می خواهیم خواست خدا را انجام دهیم، می توانیم از او بخواهیم کمکمان کند تا خواستش را انجام دهیم. وقتی که اجبار به مصرف نیکوتین داریم می توانیم از او درخواست کنیم تا این اجبار را از ما بگیرد.

خداوند همیشه با ما است و خواهان کمک به ما می باشد.

این مهم است که بدانیم، لازم است حرکت کنیم. با رفتن به جلسات و گوش دادن به مشارکت دوستان بهبودی که مشکل ما را دارند، ‌چگونه در ترک باقی ماندن را می آموزیم. یاد می گیریم که چه چیزی به آنها کار داده است و چه چیزی به آنها کار نداده است. متوجه دامها می شویم و راه های خنثی کردن آن ها را می آموزیم. ما از پشتیبانی گروه برخوردار می شویم. در صورتی که تمایل داشته باشیم، کارهای بسیاری هستند که می توانیم انجام دهیم.

قدم دوازدهم

با بیداری روحانی، حاصل از برداشتن این قدم ها، کوشیدیم این پیام را به دیگر مصرف کنندگان نیکوتین برسانیم و این اصول را در تمامی امور زندگی خود به اجرا درآوریم.

با رسیدن به قدم دوازدهم، در ما تغییر ایجاد گردیده است. توسط نیرویی فراتر از نیروی اراده خودمان، اجبار مصرف نیکوتین از ما گرفته شده است.

این یک بیداری روحانی به سوی یک زندگی بهتر و سالمتر است.

قدم ها و سنت ها

نیکوتینی های گمنام با دریافت مجوز از دفتر خدمات جهانی الکلی های گمنام قدم ها و سنت های دوازده گانه را اقتباس و نشر نموده است. به این گونه این امکان برای گروه ها و هر یک از اعضا وجود دارد که برای رهایی از اعتیاد نیکوتین از قدم ها و سنتهای دوازده گانه استفاده ببرند.

قدم ها و سنت های دوازده گانه به گروه های بسیاری در جهان کمک نموده و میلیون ها نفر را از اعتیادهای گوناگون نجات داده است.

بیداری روحانی که با به کارگیری این برنامه بهبودی به دست می آید، شادکامی و آرامش نوینی را به زندگی ها هدیه می کند.

رهایی از نیکوتین تنها یکی از هدایایی است که هر عضو می تواند از این برنامه دریافت کند.

قدم های دوازده گانه

 قدم های دوازده گانه نماد روحانی برنامه بهبودی می باشد و فرایندی است در جهت خود شناسی و مسیری به سوی آرامش درونی. قدم های دوازده گانه پیشنهاد یک مسیر روحانی است که می تواند ما را بر اعتیاد نیکوتین و همچنین مشکلات زندگی روزانه پیروز کند. قدم ها قلب برنامه بهبودی ما می باشد.


قدم های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام

1- ما پذیرفتیم در برابر نیکوتین عاجز بودیم و اختیار زندگی از دست مان خارج شده بود.

2– ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.

3– ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگی مان را به مراقبت خداوندی که درک می کردیم بسپاریم.

4– ما یک ترازنامه اخلاقی جستجو گرانه و بی باکانه از خود تهیه کردیم.

5– ما چگونگی دقیق خطاهای مان را در برابر خداوند، خود و یک انسان دیگر پذیرفتیم.

6– ما آمادگی کامل پیدا کردیم تا خداوند کلیه نواقص شخصیتی ما را برطرف سازد.

7– با فروتنی از او خواستیم کمبود فضایل اخلاقی ما را مرتفع سازد.

8– فهرستی از تمام کسانی که به آن ها آسیب رسانده بودیم تهیه کرده و خواستار جبران خسارت از تمام آن‌ها شدیم.

9– ما در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان و یا دیگران آسیب برساند.

10– ما به تهیة ترازنامة شخصی خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم سریعاً آن را پذیرفتیم.

11– ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاءرابطه آگاهانه خود با خداوندی که درک می کردیم شده و فقط جویای آگاهی از خواست او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.

12– با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدم ها کوشیدیم این پیام را به نیکوتینی های دیگر برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا در آوردیم.

قدم های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام با دریافت مجوز از دفتر خدمات جهانی الکلی های گمنام،اقتباس گردیده است. دریافت مجوز به این مفهوم نیست که الکلی های گمنام و نیکوتینی های گمنام به یکدیگر وابسته اند. الکلی های گمنام یک برنامه بهبودی از الکلیزم است که برنامه خاص خود در رابطه با بهبودی از الکلیزم را دنبال می‌کند و هیچ عقیده ای در مورد مسائل خارجی ندارد.

چگونه می توان اطلاعات بیشتر در مورد نیکوتینی های گمنام بدست آورد؟

   اطلاعات بیشتر در مورد انجمن ما بر روی سایت دفتر خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام موجود است. خدمت گزاران پاسخگویی به نامه ها، آماده همکاری با شما هستند. خبر نامه فصلی هفت مطلب طریق دیگری برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره ماست. برای پیدا کردن جلسات سراسر دنیا با دفتر خدمات جهانی تماس حاصل نمایید.

سنت های دوازده گانه

سنت های دوازده گانه به انجمن شکل و وحدت می دهد. سنت ها جلسات را در مسیر بهبودی که سال هاست در خدمت بسیاری از مردم قرار گرفته است، حفظ می کند. سنت ها بر پیام اصلی انجمن که حمایت از مصرف کننده نیکوتین در جستجوی بهبودی است، تمرکز دارد. این دستور العملها به هر عضو اطمینان می دهد که در هر جلسه از اصول یکسان بر خوردار شود.


سنت های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام

1-منافع مشترک ما می بایست در رأس قرار گیرد. بهبودی شخصی به وحدت نیکوتینی های گمنام بستگی دارد.

2– در رابطه با هدف گروه ما تنها یک مرجع نهایی وجود دارد، خداوندی مهربان که به گونه ممکن خود را در وجدان گروه بیان می کند رهبران ما فقط خدمتگذاران مورد اعتماد ما می باشند، آن ها حکومت نمی کنند.

3– تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام تمایل به قطع مصرف نیکوتین است.

4– هر گروه می بایست مستقل باشد، مگر در مواردی که بر گروهای دیگر یا نیکوتینی های گمنام در کل اثر بگذارد.

5 – هر گروه، تنها یک هدف اصلی دارد، رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است.

6– یک گروه نیکوتینی های گمنام هرگز نباید هیچ مؤسسة مرتبط یا هر سازمان خارجی را تأیید یا در آن ها سرمایه گذاری کند یا نام نیکوتینی های گمنام را به آنان عاریت دهد، مبادا مسائل مالی، ملکی و شهرت ما را از هدف اصلی خود منحرف سازد.

7– هر گروه نیکوتینی های گمنام می بایست متکی به خود باشد و کمکی از خارج دریافت نکند.

8– نیکوتینی های گمنام باید همیشه غیر حرفه ای باقی بماند، اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان خاصی استخدام کنند.

9– نیکوتینی های گمنام تحت این عنوان هرگز نباید سازماندهی شود، اما می تواند هیئت های خدماتی یا کمیته هایی تشکیل دهد تا در برابر کسانی که به آنان خدمت می کند مسئول باشد.

10– نیکوتینی های گمنام هیچ عقیده ای در مورد مسائل خارجی ندارد و نام نیکوتینی های گمنام هرگز نباید به مباحث اجتماعی کشانده شود.

11– خط مشی روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است تا تبلیغ، ما لازم است همیشه گمنامی شخصی خود را در سطح مطبوعات،رادیو، تلویزیون و فیلم حفظ کنیم.

12– گمنامی اساس روحانی تمام سنت های ماست و همیشه یادآور این است که اصول اخلاقی را به غرایض شخصی ترجیح دهیم.

   سنت های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام با دریافت مجوز از دفتر خدمات جهانی الکلی های گمنام،اقتباس گردیده است. دریافت مجوز به این مفهوم نیست که الکلی های گمنام و نیکوتینی های گمنام به یکدیگر وابسته اند. الکلی های گمنام یک برنامه بهبودی از الکلیزم است که برنامه خاص خود در رابطه با بهبودی از الکلیزم را دنبال می کند و هیچ عقیده ای در مورد مسائل خارجی ندارد.

چگونه می توان اطلاعات بیشتر در مورد نیکوتینی های گمنام بدست آورد؟

اطلاعات بیشتر در مورد انجمن بر روی سایت دفتر خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام موجود است. خدمت گزاران پاسخگویی به نامه ها، آماده همکاری با شما هستند. خبر نامه فصلی هفت مطلب طریق دیگری برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره ماست. برای پیدا کردن آدرس جلسات سراسر دنیا با دفتر خدمات جهانی تماس حاصل نمایید.

معرفی انجمن نیکوتینی هایی گمنام

نیکوتینی های گمنام یک انجمن همیاری از زنان و مردانی است که به یکدیگر کمک می کنند تا یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه کنند. ما تجربه، امید و نیرویمان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم و بدینگونه از اعتیاد قدرتمند نیکوتین رها شده ایم. تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام تمایل به قطع مصرف نیکوتین است. برای عضویت هزینه یا شهریه ای از شما دریافت نمی شود، ما از طریق کمک های داوطلبانه اعضا متکی به خود هستیم. نیکوتینی های گمنام به هیچ سازمان، فرقه، نژاد، مذهب و موجودیت سیاسی وابستگی ندارد، وارد مباحث اجتماعی نشده و هیچ چیز را رد یا تأیید نمی کند. هدف اصلی ما حمایت از کسانی است که تمایل به رهایی از اعتیاد نیکوتین دارند. (دیباچه ما از انجمن الکلی های گمنام اقتباس گردیده است)

به نیکوتینی های گمنام خوش آمدید.

در اوایل سال 1980 چند نفر از معتادان نیکوتین دریافته بودند با به کارگیری قدم های دوازده گانه الکلی های گمنام می توانند بر اعتیاد نیکوتین فائق آیند. بنابراین تصمیم به راه اندازی جلسات نیکوتینی های گمنام گرفتند تا بدینگونه پیام رهایی از اعتیاد نیکوتین را به سایر معتادان برسانند و فرصتی ایجاد نمایند تا خود نیز در قطع مصرف باقی بمانند.

نیکوتینی های گمنام چیست؟

نیکوتینی های گمنام یک انجمن همیاری جهانی ست که گرفتاریهای اعتیاد نیکوتین را درک کرده اند. ما راه حلی پیدا کرده ایم، راهی که بدون مصرف نیکوتین زندگی و رشد کنیم. ما این راه را به رایگان با تمام کسانی که مایل به رهایی از اعتیاد نیکوتین هستند به مشارکت می گذاریم.

ما معتقدیم نیکوتین یک مخدر حیله گر، قدرتمند و خطرناک برای ذهن و احساسات است و وسوسه مصرف آن هر زمان ممکن است در ما بیدار شود. هدف اصلی ما کمک به خود و دیگران جهت زندگی بدون مصرف نیکوتین است.

نیکوتینی های گمنام چگونه کمک می کند؟

در اینجا تازه واردان می آموزند تعریف ما از قطع مصرف نیکوتین پرهیز از هرگونه ماده نیکوتین دار است و این کار را فقط برای امروز به سرانجام می رسانیم. با تمرینات روزانه و کمک انجمن روز به روز بهبود پیدا می کند. (به جزوه نیکوتینی های گمنام چگونه کار می کند رجوع نمایید)

حمایت گروه نامحدود و فقط به یک یا چند هفته محدود نمی گردد. هر عضو به شیوه خاص خود مسیر بهبودی را طی می کند. با رهایی از اعتیاد نیکوتین از سلامت بهتری برخوردار می گردیم. برای رها ماندن از اعتیاد نیکوتین نیازمند جسم و روح و روان سالم هستیم. با به کارگیری قدم های دوازده گانه افکار و احساساتمان را می شناسیم و زیر بنای محکمی می سازیم تا زندگی جدیدمان را بر آن بنا نهیم.

جلسات نیکوتینی های گمنام چیست؟

جلسات نیکوتینی های گمنام شامل دو نفر یا بیشتر معتاد به نیکوتین است که گرد هم می آیند تا تجربه، امید و نیروی خود برای رهایی از اعتیاد نیکوتین را با یکدیگر به مشارکت بگذارند. آنان تجربۀ چگونگی به کارگیری برنامه نیکوتینی های گمنام را از اعضای قدیمی تر می آموزند.

در جلسات، با دوازده قدم بهبودی آشنا می شویم. قدم های دوازده گانه یک مسیر روحانی پیشنهادیست که به کارگیری آن، ما را بر اعتیاد نیکوتین و مشکلات زندگی پیروز می کند.

بنابر اصل گمنامی سنت ها، جلسات مکان امنی است تا اعضاء در کمال امنیت مشکلات و احساسات خود را به مشارکت بگذارند.

تلفن رد و بدل می کنیم و با یکدیگر آشنا می شویم. راهنما انتخاب می کنیم تا ما را در برنامه راهنمایی کند. شاید مهمتر از همه این است که دیگر در تلاش برای رهایی از نیکوتین تنها نیستیم.

تاریخچه مختصری از نیکوتینی های گمنام

بذر انجمن نیکوتینی های گمنام اولین بار در کالیفرنیای جنوبی در خانه یکی از اعضای موسس به نام (راجر-اف) در فوریه سال 1982 میلادی کاشته شد.

بیشتراعضای تشکیل دهندهء جلسه، اشخاصی از انجمن الکلی های گمنام بودند که دریافته بودند برای رهایی از اعتیاد نیکوتین لازم است تا توجه خود را بر اعتیاد نیکوتین متمرکز نمایند و چون در جلسات الکلی های گمنام فقط در مورد بهبودی از الکل مشارکت می گردد لذا جلسات جداگانه ای جهت مشارکت و بهبودی از اعتیاد نیکوتین لازم بود.

اعضای موءسس نیکوتینی های گمنام با کسب اجازه از الکلی های گمنام دوازده قدم و دوازده سنت این انجمن را اقتباس نمودند. هر چند فرایند دوازده قدم و دوازده سنت از پایه و اساس یکسان برخوردار است، اما این دو انجمن هیچ گونه وابستگی به یکدیگر ندارند.

موریس یکی از اعضا، در سال 1985 میلادی مقاله ای را در مجله ریدرز دایجست به چاپ رسانید، هزاران نامه از سراسر کشور برای کسب آگاهی از این انجمن دوازده قدمی تازه تشکیل یافته که در آن زمان سیگاری های گمنام شناخته می شد، دریافت نمود و طی یک سال یکصد جلسه برپا گردید.

در ماه می سال 1988 میلادی اولین کنفرانس خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام در سانفرانسیسکو برگزار گردید.

در کنفرانس سال 1990 میلادی طبق رای وجدان گروه نام انجمن به نیکوتینی های گمنام تغییر داده شد.

همان گونه که سازمان ها از کلمات اختصاری برای نام خود استفاده می نمایند، در سال 2000 میلادی کنفرانس جهانی با رای وجدان گروه تصمیم گرفت تا نام اختصاری NicA را برگزیند.

چه کسی به نیکوتینی های گمنام تعلق دارد؟

هر کس که مایل به قطع مصرف نیکوتین باشد می تواند به ما بپیوندد. تنها لازمه عضویت در نیکوتین های گمنام تمایل به قطع مصرف نیکوتین است.

ما از نژاد، چنسیت، مذهب و طایفه های مختلف گرد هم می آییم. به عنوان اعضای نیکوتینی هایی گمنام به تفاوت ها توجه نمی کنیم و بر تمایل مشترک مان که رهایی از نیکوتین است متمرکز هستیم.

اعتیاد نیکوتین حد و مرزی ندارد و هر سنی را تحت تاثیر قرار می دهد. بسیاری از مردم پیر و جوان، از منافع نیکوتینی های گمنام بهره مند هستند.

نیکوتینی های گمنام به همه خوش آمد می گوید، چه آنانی که تازه شروع کرده اند و چه آنانی که سال ها است گرفتارند.

جلسات نیکوتینی های گمنام

جلسات نیکوتینی های گمنام شامل دو یا بیش از دو نفر است که گرد هم می آیند تا تمایل مشترک خود را با یکدیگر سهیم شوند.

آنان تجربه، امید، و نیروی خود را با یکدیگر به مشارکت می گذارند. آنها تجربه قطع مصرف و چگونگی به کارگیری برنامه نیکوتینی های گمنام برای یک زندگی رها از نیکوتین را از اعضای قدیمی تر می آموزند.

در جلسات با دوازده قدم بهبودی آشنا می شویم. قدم های دوازده گانه پیشنهاد یک مسیر روحانی است که می تواند ما را بر اعتیاد نیکوتین و همچنین مشکلات زندگی روزانه پیروز کند.

جلسات ابزار قدرتمندی در برنامه ما می باشد. شرکت منظم در جلسات، تصمیم و تعهد ما را برای رهایی از نیکوتین محکم تر می کند.

بنابر اصل گمنامی سنت های ما، جلسات مکان امنی است تا اعضا مشکلات و احساسات خود را به مشارکت گذارند.

درباره ما

نیکوتینی های گمنام یک انجمن همیاری از زنان و مردانی است که به یکدیگر کمک می کنند تا یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه کنند. ما تجربه، نیرو و امیدمان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم و به این گونه می توانیم از این اعتیاد قدرتمند رها بمانیم. تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام تمایل به قطع مصرف نیکوتین می باشد. برای عضویت هزینه یا شهریه ای دریافت نمی شود. ما از طریق کمک های داوطلبانه اعضا متکی به خود هستیم.

نیکوتینی های گمنام به هیچ گروه، فرقه ،موسسه، سازمان و موجودیت سیاسی وابستگی ندارد، وارد مباحث اجتماعی نمی شود و هیچ چیزی را تایید و یا رد نمی کند. هدف اصلی ما حمایت از کسانی است که سعی در رهایی از نیکوتین دارند.

● تاریخچه مختصری از نیکوتینی های گمنام

● نیکوتینی های گمنام چیست؟

● خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام

● کنفرانس خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام

● چه کسی به نیکوتینی های گمنام تعلق دارد

● جلسات نیکوتینی های گمنام

● نیکوتینی های گمنام چه کارهایی را انجام نمی دهد

● قدم ها و سنت های دوازده گانه

تاریخچه مختصری از نیکوتینی های گمنام

بذر انجمن نیکوتینی های گمنام اولین بار در کالیفرنیای جنوبی در خانه یکی از اعضای موسس به نام (راجر- اف) در فوریه سال 1982 میلادی کاشته شد. بیشتراعضای تشکیل دهنده ی جلسه، اشخاصی از انجمن الکلی های گمنام بودند که دریافته بودند برای رهایی از اعتیاد نیکوتین لازم است تا توجه خود را بر اعتیاد نیکوتین متمرکز نمایند و چون در جلسات الکلی های گمنام فقط در مورد بهبودی از الکل مشارکت می گردد لذا جلسات جداگانه ای جهت مشارکت و بهبودی از اعتیاد نیکوتین لازم بود.

اعضای موسس نیکوتینی های گمنام با کسب اجازه از الکلی های گمنام دوازده قدم و دوازده سنت این انجمن را اقتباس نمودند. هر چند فرایند دوازده قدم و دوازده سنت از پایه و اساس یکسان برخوردار است، اما این دو انجمن هیچ گونه وابستگی به یکدیگر ندارند.

موریس یکی از اعضا، در سال 1985 میلادی مقاله ای را در مجله ریدرز دایجست به چاپ رسانید، هزاران نامه از سراسر کشور برای کسب آگاهی از این انجمن دوازده قدمی تازه تشکیل یافته که در آن زمان سیگاری های گمنام شناخته می شد، دریافت نمود و طی یک سال یکصد جلسه برپا گردید.

در ماه می سال 1988 میلادی اولین کنفرانس خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام در سانفرانسیسکو برگزار گردید. در کنفرانس سال 1990 میلادی طبق رای وجدان گروه نام انجمن به نیکوتینی های گمنام تغییر داده شد.

همان گونه که سازمان ها از کلمات اختصاری برای نام خود استفاده می نمایند، لذا در سال 2000 میلادی کنفرانس جهانی با رای وجدان گروه تصمیم گرفت تا نام اختصاری  NicA  را برای انجمن برگزیند.

نیکوتینی های گمنام چیست؟

الکلی های گمنام به ما اجازه داده است تا دیباچه آنان را نیز اقتباس نماییم و دیباچه ما به این گونه است:

نیکوتینی های گمنام یک انجمن همیاری از زنان و مردانی است که به یکدیگر کمک می کنند تا یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه کنند. ما تجربه، نیرو و امیدمان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم و به این گونه می توانیم از این اعتیاد قدرتمند رها بمانیم. تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام تمایل به قطع مصرف نیکوتین می باشد. برای عضویت هزینه یا شهریه ای دریافت نمی شود. ما از طریق کمک های داوطلبانه اعضا متکی به خود هستیم. نیکوتینی های گمنام به هیچ گروه، فرقه ،موسسه، سازمان و موجودیت سیاسی وابستگی ندارد، وارد مباحث اجتماعی نمی شود و هیچ چیزی را تایید و یا رد نمی کند. هدف اصلی ما حمایت از کسانی است که سعی در رهایی از نیکوتین دارند.

ما یک سازمان پزشکی نیستیم. آنچه داریم، تجربیات شخصی ما در رابطه با وابستگی به نیکوتین و فرایند رهایی از آن است. اصول نهفته در قدم ها و سنت ها زیر بنای روحانی این برنامه است. ما یقیناً یک سازمان مذهبی نیستیم. ما به طور ساده یک برنامه توقف مصرف نیکوتین هستیم. نتیجه سعی و تلاش ما در این فرایند، رسیدن به یک بیداری معنوی و روحانی است.

خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام

خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام NAWS و هیئت نمایندگان منطقه برای حمایت از گروه ها و تک تک اعضا به وجود آمده است.

هیئت نمایندگان،در اختیار گذاشتن خدمات، طرح های جدید و راه های آسان تر نمودن رساندن پیام بهبودی به معتاد نیکوتین در حال عذاب را به عهده دارد. حل مشکلات گروه ها نیز به عهده خدمات جهانی،شورا و هیئت نمایندگان می باشد.

همچنین حمایت و پشتیبانی اعضا توسط نشریات شامل کتاب ها و جزوه ها و فراهم کردن مجموع نشریات برای راه اندازی یک جلسه و انتشار مجله فصلی هفت مطلب و برپایی جلسات تلفنی و اینترنتی و تهیه لیست نشانی جلسات سراسر جهان و خدمات شبکه اینترنتی و پشتیبانی مالی، از دیگر خدمات دفتر جهانی نیکوتینی های گمنام می باشد.

کنفرانس خدمات جهانی

هر سال در فصل بهار کنفرانس خدمات جهانی برگزار می شود و از کلیه ی اعضا دعوت به عمل می آید. کنفرانس هر ساله بر اساس سهولت تردد تعداد اعضای داوطلب خدمت گذاری، در ایالت های مختلف برگزار میگردد.

هدف کنفرانس تقویت انجمن در مسیر رهایی از نیکوتین و برگزاری یک جلسه رسمی اطلاع رسانی می باشد.

طبق آمار سال 2005 میلادی، خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام به بیش از پانصد جلسه خدمت نموده است، که شامل جلسات حضوری، تلفنی و اینترنتی می باشد. نیکوتینی های گمنام دارای سایت اینترنت میباشد که اعضا می توانند به راحتی از آن بهره ببرند.

9 نفر کاندید انتخاب شده در کنفرانس خدمات جهانی سالیانه چهار مرتبه در چهار فصل جلسه برگزار می نمایند. همچنین داوطلبین هماهنگی های خاص، خدمات خاصی را در جهت هدف اصلی خدمات جهانی که کمک معتاد به نیکوتین در حال عذاب است بر عهده دارند.

چه کسی به نیکوتینی های گمنام تعلق دارد؟

هر کس که تمایل دارد از اسارت نیکوتین رها شود می تواند به نیکوتینی های گمنام بپیوندد. تمایل چیزی است که همه اعضا آن را دارند. اعضای انجمن نیکوتینی های گمنام از نژاد، طایفه، جنسیت، میلت، شغل، درآمد و مذاهب مختلف هستند. ما به عنوان اعضای نیکوتینی هایی گمنام به تفاوت های یکدیگر توجه نمی کنیم و بر تمایل مشترک مان که رهایی از نیکوتین است متمرکز می مانیم.

اعتیاد نیکوتین حدو مرزی ندارد و هر سنی را تحت تاثیر قرار می دهد. بسیاری از مردم، پیر و جوان، از منافع نیکوتینی های گمنام بهره مند هستند. نیکوتینی های گمنام به همه خوش آمد می گوید، چه آنانی که تازه شروع کرده اند و چه آنانی که سال ها است گرفتارند.

جلسات نیکوتینی های گمنام

جلسات نیکوتینی های گمنام شامل دو یا بیش از دو نفر است که گرد هم می آیند تا تمایل مشترک خود را با یکدیگر سهیم شوند. آنان تجربه، امید، و نیروی خود را با یکدیگر به مشارکت می گذارند. آنها تجربه قطع مصرف و چگونگی به کارگیری برنامه نیکوتینی های گمنام برای یک زندگی رها از نیکوتین را از اعضای قدیمی تر می آموزند.

در جلسات با دوازده قدم بهبودی آشنا می شویم. قدم های دوازده گانه پیشنهاد یک مسیر روحانی است که می تواند ما را بر اعتیاد نیکوتین و همچنین مشکلات زندگی روزانه پیروز کند.

جلسات ابزار قدرتمندی در برنامه ما می باشد. شرکت منظم در جلسات، تصمیم و تعهد ما را برای رهایی از نیکوتین محکم تر می کند

بنابر اصل گمنامی سنت های ما، جلسات مکان امنی است تا اعضا مشکلات و احساسات خود را به مشارکت گذارند.

نیکوتینی های گمنام چه کارهایی را انجام نمی دهد؟

1ـ نیکوتینی های گمنام هیچ کسی را مجبور به قطع مصرف نمی کند. نیکوتینی های گمنام برای معتاد به نیکوتینی است که تمایل به رها شدن از اعتیاد نیکوتین دارد.

2ـ نیکوتینی های گمنام از منابع خارجی پولی در یافت نمی کند. ما متکی به خود هستیم.

3ـ نیکوتینی های گمنام اعضای خود را کنترل نمی کند که آیا به عادت قبلی خود باز گشته اند یا خیر.

4ـ نیکوتینی های گمنام یک تشکیلات مذهبی نیست. اعضا عقاید شخصی خود را از معنای زندگی دارند.

5ـ نیکوتینی های گمنام یک تشکیلات پزشکی نیست. طبابت و روانشناسی نمی کند.

6ـ نیکوتینی های گمنام هیچ گونه بیمارستان، خانه بهبودی و کیلینیکی را اداره نکرده و خدمات پرستاری ارائه نمی دهد.

7ـ نیکوتینی های گمنام به هیچ سازمانی ارتباط ندارد. بعضی از اعضا برای سازمان های خارجی کار می کنند، اما نمایندگان نیکوتینی های گمنام نیستند.

8ـ نیکوتینی های گمنام نام اعضای خود را فاش نمی سازد. سنت یازدهم ما می گوید: "ما لازم است گمنامی خود را  در سطح مطبوعات، رادیو، تلویزیون و فیلم حفظ کنیم." همچنین اعضا آنچه که درجلسات گفته می شود را بازگو نمی کنند.

قدم ها و سنت های دوازده گانه

نیکوتینی های گمنام با دریافت مجوز از دفتر خدمات جهانی الکلی های گمنام قدم ها و سنت های دوازده گانه را اقتباس و نشر نموده است. به این گونه این امکان برای گروه ها و هر یک از اعضا وجود دارد که برای رهایی از اعتیاد نیکوتین از قدم ها و سنتهای دوازده گانه را به کار ببرند.

قدم ها وسنت های دوازده گانه به گروه های بسیاری در جهان کمک نموده و میلیون ها نفر را از اعتیاد های گوناگون نجات داده است. بیداری روحانی که با به کار گیری این برنامه بهبودی به دست می آید، شادکامی و آرامش نوینی را به زندگی ها هدیه می کند. رهایی از نیکوتین تنها یکی از هدایایی است که هر عضو می تواند از این برنامه دریافت کند.

قدم های دوازده گانه

قدم های دوازده گانه نماد روحانی برنامه بهبودی می باشد و فرایندی است در جهت خود شناسی و مسیری به سوی آرامش درونی.قدم های دوازده گانه پیشنهاد یک مسیر روحانی است که می تواند ما را بر اعتیاد نیکوتین و همچنین مشکلات زندگی روزانه پیروز کند. قدم ها قلب برنامه بهبودی ما می باشد.

1- ما پذیرفتیم در برابر نیکوتین عاجز بودیم که اختیار زندگی از دست مان خارج شده بود.

2- ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.

3- ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگی مان را به مراقبت خداوندی که درک می کردیم بسپاریم.

4- ما یک تراز نامه اخلاقی، جستجو گرانه و بی باکانه از خود تهیه کردیم.

5- ما چگونگی دقیق خطاهای مان را در برابر خداوند، خود و یک انسان دیگر پذیرفتیم.

6- ما آمادگی کامل پیدا کردیم تا خداوند تمامی این نواقص شخصیتی ما را بر طرف کند.

7- عاجزانه از او خواستیم کمبود فضایل اخلاقی ما را مرتفع سازد.

8- فهرستی از تمام کسانی که به آنها آسیب رسانده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از تمام آنها شدیم.

9- ما در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر مواردی که اجرای این امر به ایشان یا دیگران آسیب برساند.

10- ما به تهیه ی ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم سریعاً آن را پذیرفتیم.

11- ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقای رابطه آگاهانه خود با خداوندی که درک می کردیم شده و فقط جویای آگاهی از خواست او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.

12- با بیداری روحانی حاصل از برداستن این قدم ها کوشیدیم این پیام را به نیکوتینی های دیگر برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا در آوریم.

سنت های دوازده گانه

سنت های دوازده گانه به انجمن شکل و وحدت می دهد. سنت ها جلسات را در مسیر بهبودی که سال هاست در خدمت بسیاری از مردم قرار گرفته است، حفظ می کند. سنت ها بر پیام اصلی انجمن که حمایت از مصرف کننده نیکوتین در جستجوی بهبودی است، تمرکز دارد. این دستور العملها به هر عضو اطمینان می دهد که در هر جلسه از اصول یکسان بر خوردار شود.

1- منافع مشترک ما باید در راس قرار گیرد. بهبودی شخصی به وحدت نیکوتینی های گمنام بستگی دارد.

2- در رابطه با هدف گروه ما تنها یک مرجع نهایی وجود دارد، خداوندی مهربان که به گونه ممکن خود را در وجدان گروه بیان می کند. رهبران ما فقط خدمت گذاران مورد اعتماد ما می باشند، آنها حکومت نمی کنند.

3- تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام تمایل به قطع مصرف است.

4- هر گروه باید مستقل باشد، مگر در مواردی که بر گروه های دیگر یا نیکوتینی های گمنام در کل اثر بگذارد.

5- هرگروه، تنها یک هدف اصلی دارد، رسانیدن پیام به معتاد به نیکوتینی که هنوز در عذاب است.

6- یک گروه نیکوتینی های گمنام هرگز نباید هیچ موسسه مرتبط یا هر سازمان خارجی را تایید ویا در آنها سرمایه گذاری کند یا نام نیکوتینی های گمنام را به آنها عاریت دهد، مبادا مسائل مالی، ملکی وشهرت ما را از هدف اصلی خود منحرف سازد.

7- هر گروه نیکوتینی های گمنام باید متکی به خود باشد و کمکی از خارج دریافت نکند.

8- نیکوتینی های گمنام باید همیشه غیر حرفه ای باقی بماند، اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان خاصی را استخدام کنند.

9- نیکوتینی های گمنام تحت این عنوان هرگز نباید سازمان دهی شود، اما می توانیم هیئت های خدماتی یا کمیته هایی تشکیل دهیم که در برابر کسانی که به آنها خدمت می کنند مسئول باشند.

10- نیکوتینی های گمنام هیچ عقیده ای در مورد مسائل خارجی ندارد و نام نیکوتینی های گمنام هرگز نباید به مباحث اجتماعی کشیده شود.

11- خط مشی روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است تا تبلیغ، ما لازم است همیشه گمنامی خود را در سطح مطبوعات، رادیو، تلویزیون و فیلم حفظ کنیم.

12- گمنامی اساس روحانی تمام سنت های ماست و همیشه یاداور این است که اصول اخلاقی را به غرایض شخصی ترجیح دهیم.

● برای اطلاعات بیشتر می توانید به نشریات ما مراجعه نمایید.

● اگر طالب آنچه که ما داریم هستید، لطفاً با ما راحت باشید. خوش آمد گویی گرم ما منتظر شماست

نیکوتین چیست؟

● نیکوتین یک سم است که در حشره کش ها مورد استفاده قرار می گیرد.

● نیکوتین یک ماده آلکالوئیدی سمّی است که به شدت اعتیاد آور می باشد.

● نیکوتین از اواخر دهه 1980 به عنوان قویترین داروی مخدر اعتیاد آور شناخته شده است.

● وقتی دود بلعیده می شود، نیکوتین طی 7 ثانیه به مغز می رسد، یعنی دو برابر سریع تر از تزریق دارو در رگ.

● "نیکوتین" مغز و سیستم مرکزی اعصاب را مبتلا می کند و وضعیت فرستنده های عصبی و مواد شیمیائی که احساسات، یادگیری، هوشیاری و قدرت تمرکز را تنظیم می کند، تغییر می دهد.

● نیکوتین ضربان قلب را زیاد می کند و باعث انسداد رگ های خونی و کاهش جریان گردش خون در بدن می شود.

● نیکوتین.....

نشانه های این اعتیاد کدام است؟

● به سوالات زیر در نهایت صداقت پاسخ دهید.

1- آیا هر روز نیکوتین مصرف می کنید؟

2- آیا به دلیل اینکه خجالتی هستید و برای به دست آوردن اعتماد به نفس، نیکوتین مصرف می کنید؟

3- آیا وقتی تحت فشار هستید، نیکوتین را برای فرار از نگرانی و ملامت و خستگی مصرف می کنید؟

4- آیا تاکنون توسط آتش سیگار یا قلیان، لباس، فرش و یا چیزی از لوازم زندگی تان را سوزانده اید؟

5- آیا تاکنون بی موقع و یا نیمه شب برای تهیه نیکوتین مصرفی تان از خانه خارج شده اید؟

6- آیا وقتی مردم به شما می گویند که مصرف دخانیات شما، آنها را آزار می دهد، عصبانی می شوید و از خودتان دفاع می کنید؟

7- آیا تاکنون پزشک و یا دندانپزشک به شما توصیه کرده است که کشیدن سیگار یا جویدن تنباکو را متوقف کنید؟

8- آیا تاکنون به کسی قول داده اید که قطع مصرف کنید و قول خود را شکسته باشید؟

9- آیا شده است که بخواهید قطع مصرف کنید و از لحاظ احساسی و جسمی ناراحت باشید؟

10- آیا تاکنون موقتاً قطع مصرف کرده اید، فقط به این دلیل که بعد از مدتی مجدداً شروع کنید؟

11- آیا برای این که بدون دخانیات نشوید، نیکوتین مازاد بر مصرف تهیه می کنید؟

12- آیا برایتان مشکل است که زندگی را بدون مصرف نیکوتین تصوّر کنید؟

13- آیا فقط فعالیت و سرگرمی هایی را انتخاب می کنید که مصرف نیکوتین در آنها بلا مانع است؟

14- آیا ترجیح می دهید که در جمع افرادی که نیکوتین مصرف می کنند باشید؟

15- آیا به دلیل مصرف نیکوتین از درون احساس خفت و خواری می کنید و یا از خودتان شرمسار هستید؟

16- آیا هرگز بدون قصد و اراده نیکوتین مصرف کرده اید؟

17- آیا مصرف نیکوتین تان در خانواده و یا روابط شما با دیگران تولید اشکال کرده است؟

18- آیا در حضور کودکان یا کسانی که نیکوتین مصرف نمی کنند با وجودی که این عمل شما برای سلامتی آنان مضر باشد، دخانیات مصرف می کنید؟

19- آیا به خودتان می گویید که می توانید هر وقت اراده کنید قطع مصرف کنید؟

20- آیا هرگز احساس کرده اید که اگر نیکوتین مصرف نمی کردید زندگی تان بهتر بود؟

21- آیا با وجود آگاهی از خطرات نیکوتین هنوز به مصرف آن ادامه می دهید؟

● در صورتی که به یک یا دو سوال بالا پاسخ "بله" داده اید، احتمالا" معتاد هستید و یا در حال معتاد شدن می باشید.

● در صورتی که به بیش از سه سوال پاسخ "بله" داده اید به نیکوتین معتاد شده اید.

برای رهایی از اعتیاد نیکوتین چه کنیم؟

برای رهایی از اعتیاد نیکوتین چه کنیم؟

● اگر تمایل دارید که از نیکوتین رها شوید، این باعث تسلی خاطر شماست که بدانید یاران و همراهان بسیاری در اینجا دارید.

● ما راه حلی پیدا کرده ایم، راهی که بدون نیکوتین زندگی و رشد کنیم، ما این راه را به رایگان و با یکدیگر و تمامی کسانی که مایلند به ما ملحق شوند به مشارکت می گذاریم.

●راه رهایی برنامه بهبودی نیکوتینی های گمنام، و زندگی به روال این برنامه می باشد.

● با برنامه بهبودی مان که کمک و پشتیبانی متقابل است، راهی را یافته ایم که می توان از این طریق روز به روز یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه کرد.

● در این برنامه همه چیز پیشنهادی است، و هیچ بایدی وجود ندارد بجز "تمایل به قطع مصرف ".

نیکوتینی های گمنام چگونه به ما کمک می کند؟

● نیکوتینی های گمنام انجمنی از مردمی است که گرفتاری های اعتیاد نیکوتین را درک کرده اند. هر کس که تمایل دارد از اسارت نیکوتین رها شود می تواند به نیکوتینی های گمنام بپیوندد؛ و تنها لازمه عضویت تمایل به قطع مصرف نیکوتین است.

● جلسات ابزار قدرتمندی در برنامه ما می باشد. شرکت منظم در جلسات، تصمیم و تعهد ما را برای رهایی از نیکوتین محکم تر می کند.

● جلسات نیکوتینی های گمنام شامل دو یا بیش از دو نفر است، که گرد هم می آیند تا تجربه، امید و نیروی خود را با یکدیگر به مشارکت گذارند.

● ما تجربه قطع مصرف و چگونگی برنامه نیکوتینی های گمنام را برای یک زندگی رها از نیکوتین از اعضای قدیمی تر می آموزیم.

● ما مرتباً در جلسات شرکت می کنیم تا از مصرف مجدد و بازگشت به گذشته جلوگیری کنیم.

● بنابر اصل گمنامی سنت های ما، جلسات مکان امنی است تا اعضا مشکلات خود و احساسات خود را به مشارکت گذارند.

● در جلسات با دوازده قدم بهبودی آشنا می شویم. قدم های دوازده گانه پیشنهاد یک مسیر روحانی است که می تواند ما را بر اعتیاد نیکوتین و همچنین مشکلات زندگی روزانه پیروز کند.

وعده های ما

● قدم های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام به ما فرصتی داده است تا از پیچ و خم های وسوسه، آشفتگی و نداشتن اختیار زندگی با موفقیت عبور کنیم.

● توسط قدم های دوازده گانه به سوی رهایی، شادی، سرور و آرامش، راهنمایی و هدایت می شویم.

● زندگی روحانی ما یک تئوری نیست، ما لازم است آن را زندگی کنیم.

● برای بسیاری از ما پیشرفت جسمی سریع خواهد بود، حس بویایی و چشایی ما باز میگردد، زندگی برای مان اهمیت، رنگ و شفافیت جدیدی پیدا میکند.

● با درک نیروی برتر که ما را از دنیای انکاری که در آن به تدریج در حال نابود کردن خود بودیم، بیرون آورده است، احترام به خودمان روز به روز بیشتر می شود.

● ما دیگر مجبور نیستیم هر بیست دقیقه یک بار به "وسوسه مصرف" پاسخ مثبت دهیم. ما کمک این برنامه را انتخاب می کنیم و دیگر مجبور نیستیم یکی از میلیون ها افرادی باشیم که هر ساله بر اثر مصرف نیکوتین جان خود را نابهنگام از دست می دهند.

● ما در خواهیم یافت در کدام قسمت های زندگی پرخاشگر و یا واکنش گر بوده ایم. همچنین یاد می گیریم خودمان را دوست داشته باشیم.

● با از میان رفتن رخوت و سستی، احساسات شادی آفرین ما بیدار می شوند و می توانیم خطراتی را که محاصره مان کرده است، ببینیم.

● آرام آرام اشتیاق ما از نیکوتین بر نیکوتینی های گمنام متمرکز می گردد. به تدریج فراموش می کنیم مصرف کننده نیکوتین بودیم، مگر در جلسات.

● اکنون به این درک رسیده ایم که در یک شوخی فریبنده عظیم شرکت داشته ایم. "ما چیزی را از دست نداده ایم".

● سلامتی تجربه جدیدی است. ما با فروتنی سپاسگذار این هدیه هستیم. نیروی برتر ما از طریق این برنامه کاری را برای مان انجام داده است که خود به تنهایی قادر به انجام آن نبوده ایم.

● برای اطلاعات بیشتر به نشریات و جلسات انجمن نیکوتینی های گمنام مراجعه نمایید.

● خوش آمد گویی گرم ما منتظر شماست

به جلسه نیکوتینی های گمنام خوش آمدید

برای آمدن به جلسات اجباری نیست که حتمأ مصرف نیکوتین را قطع کرده باشید، تنها لازمهء شروع، تمایل به قطع مصرف است به شما پیشنهاد میکنیم قبل از قضاوت راجع به جلسات، حداقل به شش جلسه بیایید. ابتدا به جلسات می آییم، سپس اصول آن را درک می کنیم و به آن ایمان می آوریم. در این جلسه هر مطلبی برایتان مفید است را به خاطر بسپارید و بقیه مطالب را به آینده موکول کنید.

بسیاری از افراد هنگام ورود به جلسات، امید به قطع مصرف نیکوتین و زندگی بدون آن را ندارند و حتی تصور آن را نیز نمی توانند بکنند. بسیاری از ما مدتهاست خود را رها کرده و به خود رجوع نکرده ایم، بنابراین فکر می کنیم این احساس طبیعی است. پس از شرکت در چند جلسه مجددأ خود را باز خواهیم یافت و درک می کنیم که این تفکر غلط قابل تغییر است. هیچگونه اجبار یا رودربایستی جهت قطع مصرف نیکوتین از طریق گروه برای شما وجود ندارد. همهء ما در این حالت بوده ایم و شما را درک می کنیم. اگر شما برای رسیدن به باورهای لازم جهت قطع مصرف، زمان نیاز دارید یا می خواهید زمان خاصی را مشخص کنید لطفأ این کار را انجام دهید. هرکس به باوری شخصی از نیروی برتر خود خواهد رسید.

به جلسات بیایید گوش فرا دهید، مشارکت کنید، کتب و نشریات را مطالعه نمایید و از لیست تلفن استفاده کرده و قدمها را مطالعه کنید. به خاطر داشته باشید خیلی ها قبل از شما با همین ترس ها و تردیدها به انجمن آمده اند و اکنون زندگی پاک و بدون نیکوتین دارند. ابزارهایی که ما برای رهایی از نیکوتین استفاده کرده ایم عبارتند از: جلسات، قدمهای دوازده گانه و لیست تلفن اعضاء. در حال حاضر اگر شما همچنان مصرف کننده نیکوتین هستید، بسیار مهم است که به جلسات بعدی نیز بیایید. سعی کنید برای قطع مصرف، نگرانی به خود راه ندهید. تجربهء ما نشان داده است آنها که به طور مرتب به جلسات می آیند بالاخره موفق به قطع مصرف نیکوتین خواهند شد.

قلب برنامهء بهبودی ما قدمهای دوازده گانه است. آنها راه رشد روحانی و رهایی از نیکوتین و حفظ این رهایی را برای ما به ارمغان می آورند. برنامه ما روحانی است ولی مذهبی نیست، هرجا که در قدمها صحبت از خدا می شود منظور نیروی برتر ماست که در جریان بهبودی ما را یاری می کند.

در فواصل جلسات به نظر ما مؤثرترین ابزار بهبودی استفاده از تلفن است، هرگاه هوس مصرف نیکوتین دارید، تلفن کنید. ما دریافته ایم که هیچکدام به تنهایی نمی توانیم این کار را انجام دهیم. ما واقعأ می خواهیم که از ما کمک بگیرید، اگر کسی در دسترس شما نبود از شخص دیگری کمک بگیرید.

یکی از اهداف سنت های دوازده گانهء ما تهیهء مکان امن برای اعضاء است که این فقط از طریق وحدت گروه میسّر است. وقتی هر یک از ما بتوانیم بدون دغدغه و نگرانی نقطه نظرات خود را بیان کنیم یعنی وحدت و یکپارچگی گروه برقرار شده است. این وحدت و یکپارچگی ماست که قدرت مشارکت را به همه ما میدهد. فقط گمنامی اساس ایجاد اعتقاد و باورها در اعضای انجمن می باشد و همیشه یادآور این کلمات است که در انجمن اصول اخلاقی به غرائض شخصی ترجیح دارد.

دعای آرامش را به خاطر بیاورید: خداوندا، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم، شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و بینشی که تفاوت این دو را بدانم.

وقتی که به عنوان مصرف کننده نیکوتین سعی در قطع مصرف سیگار یا هر نوع مصرف دیگری از نیکوتین داریم، نمی توانیم وسوسهء مصرف این مادهء قوی را از بین ببریم ولی می توانیم آن را بپذیریم. این یک برنامهء صداقت عمیق با خود است. نمی توانیم میل شدید مصرف نیکوتین را از خود دور کنیم ولی می توانیم با آن زندگی کنیم. وقتی می گوییم: "شهامتی ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم" منظور این است که نخواهیم کماکان با میل به مصرف سیگار یا هر نوع نیکوتین دیگری حتی برای مدت کوتاهی زندگی کنیم. اگر علیرغم خواندن دعای آرامش هنوز هم نیکوتین مصرف می کنید، دعا را بارها و بارها تکرار کنید و با هر بار تکرار، انعکاس آن را در درون خود جستجو کنید، سرانجام این دعا تأثیر خواهد کرد، همانطور که برای هزاران نفر از ما تأثیر داشته است.

درباره قطع مصرف نیکوتین

قبل از قطع مصرف: قطع مصرف آن طور که فکر می کنید مشکل نیست. البته قصد ما این نیست که قضیه را ساده قلمداد کنیم. بسیاری از ما فکر می کردیم قطع مصرف نیکوتین غیر ممکن است. نیکوتین یک مادة مخدر است که احساسات ما را نسبت به واقعیت تغییر می دهد. نیکوتین یک آلکالوئید سمی است و به عنوان یک مادة اعتیادآور شیمیایی شناخته شده است.

   جسم شما به نیکوتین نیاز ندارد (نیکوتین یک مادة‌ غذایی نیست):  مصرف نیکوتین سبب وابستگی جسمی، روحی و روانی می گردد. اولین قدم در از میانبرداشتن وسوسه مصرف نیکوتین سم زدایی آن است. به یاد داشته باشید اعتیاد به معنی اجبار به مصرف یک مادة شیمیایی است. نیکوتین یک آلکالوئید سمی است که وابستگی به آن بیش از حد تصور مردم است و شما ناخودآگاه به آن پاسخ مثبت می‌دهید. آیا هرگز اتفاق افتاده سیگار در دست تان باشد و آن را روشن نکنید؟

   با مصرف نیکوتین صادقانه روبرو شوید:   از خود بپرسید مصرف نیکوتین چه سودی برای من دارد؟ اگر فکر می کنید مصرف نیکوتین احساس خوبی در شما ایجاد می کند از خود بپرسید آیا راه بهتری برای رسیدن به این احساس وجود دارد؟ به یاد داشته باشید مصرف نیکوتین صدمات جدی بر جسم و روح و روان شما وارد می‌کند. از خود سؤال کنید آیا مصرف نیکوتین به من آرامش می‌دهد یا فقط وسوسة مصرف را از بین می برد.

   قطع مصرف را به خاطر مشکلاتی که در حال حاضر دارید به تأخیر نیاندازید:   نیکوتین و چهار هزار مادة شیمیایی سمی حاصل از سوخت آن، حداقل چهل نوع سرطان شناخته شده و تخریب جسمی و روحی و روانی برای شما ایجاد می کند. این مواد پیوسته سلامت شما را تخریب می‌کنند.

   ذهن خود را برای بیداری و تغییرات جدید باز بگذارید:   اگر با زندگی‌ به شکل گذشته رو به رو شوید، چگونه انتظار نتیجه ای متفاوت دارید؟ اگر چیزی را تغییر ندهید هیچ چیز تغییر نمی کند. به جای برخورد متعصبانه با خود، خود را دوست بدارید و به خود احترام بگذارید. جلسات کمک می‌کند تا با زندگی به گونه ای جدید رو به رو شوید. با مطالعه نشریات راه رو به رو شدن با خود و زندگی را پیدا خواهید کرد. برای انجام هر کار مثبت به خود پاداش دهید.

   به جای فکر کردن بر عدم توانایی قطع مصرف، بر انگیزه های قطع مصرف متمرکز شوید:   بر کارهایی که نمی‌توانید انجام دهید متمرکز نشوید، بلکه در جهت کاری که می توانید انجام دهید حرکت کنید. به سمت هدف حرکت کنید حتی اگر یک حرکت کوچک باشد.

   به خاطر خودتان قطع مصرف کنید:   ممکن است تحت فشار افرادی که دوستشان دارید مجبور به قطع مصرف باشید. این امر ممکن است کمک کند، اما خیلی وقت ها مصرف کننده را در یک حالت دفاعی قرار می‌دهد. اطرافیان شما به خاطر قطع مصرف شما خوشحال خواهند شد، اما بیشترین سود از آن شماست. شرکت در جلسات امید و توانایی شما را در قطع مصرف نیکوتین افزایش می دهد.

 

   به قطع مصرف به عنوان هدیة ای الهی بنگرید:   با قطع مصرف نیکوتین از زندگی بهتر، عمر طولانی‌تر و جسمی سالم‌تر برخوردار می شوید. از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار و احساسات شما شفاف و قوی‌تر می‌شود.

   تا حد ممکن کارها را آسان کنید:   برای چند روز اول قطع مصرف، فعالیت های روزمره در نظر بگیرید. این روش کمک می کند که در چند روز اول از تصمیم‌گیری‌های عجولانه بر حذر باشید.

   قطع مصرف نیکوتین را یک رویداد مهم به حساب آورید:   تا آن جا که در توان دارید برای بیرون راندن نیکوتین از زندگی تان تلاش نمایید. با باقی ماندن در قطع مصرف به مرور از قدرت و شهامت برخوردار می گردید. اگر هنوز مایل به قطع مصرف نیستید برای به دست آوردنش دعا کنید. اگر در شک و تردید هستید، با صدای بلند با خود بگویید: هر اقدام لازم برای قطع مصرف نیکوتین را انجام می دهم. آرزوی خود را با صدای بلند بیان کنید. با آگاهی و ایمان جلو بروید، پیروزی در انتظار شماست.

   در افکارتان خود را در حالی که قطع مصرف کرده اید تماشا کنید:   بسیاری از مردم برای تغییر، از تصورات ذهنی استفاده می‌کنند. تصور کنید پاکت سیگار خود را دور می اندازید. آنقدر به این تصویر سازی ادامه دهید تا به باور برسید که آن را دور می اندازید. با تمرین و تکرار قدرت شما افزایش می یابد. ذهن خود را برای تغییرات باز نگه دارید.

   زمان ایده‌آل برای قطع مصرف وجود ندارد:   امروز بهترین روز برای قطع مصرف است. ممکن است امروز قطع مصرف نکنید، اما در حال خواندن این جزوه هستید. پس حداقل خود را آماده نگه دارید. به جای این که دنبال بهانة تأخیر باشید در جستجوی زمان مناسب برای قطع مصرف باشید.

   اگر نمی توانید به یکباره قطع مصرف کنید شروع به کاهش مصرف کنید:   اگر هر روز یک بار کمتر مصرف کنید در طی هفته هفت بار کمتر مصرف کرده اید. پس از یک هفته روزی هفت عدد کمتر مصرف خواهیید کرد. گرچه شاید مشکل باشد اما به خاطر داشته باشید، مصرف یک بار میل به مصرف بعدی را ایجاد می‌کند.

   حقیقت و خطرات مصرف را نادیده نگیرید:   اگر نمی خواهید امروز قطع مصرف کنید یا احساس می‌کنید قطع مصرف مشکل است، با یکی از اعضای انجمن صحبت کنید. احساسات خود را پنهان نکنید. احساسات ناخوشایند در تاریکی رشد می‌کند و در نور می میرد.

   زمانی را برای قطع مصرف مشخص نمایید:   سعی کنید و اگر موفق نشدید به خودتان سخت نگیرید، دوباره امتحان کنید. تنها راه برای شکست خوردن دست برداشتن از تلاش است.

 

روزهای اول آزادی

   مدت پاکی خود را یک سرمایه بدانید:   اگر برای یک ساعت قطع مصرف کرده اید در واقع برای سلامتی خود یک ساعت سرمایه ‌گذاری کرده اید. این سرمایه را ساعت به ساعت افزایش دهید. با گذشت زمان این سرمایه افزایش می یابد و برای شما قابل لمس و ارزشمند می گردد. از این سرمایه مانند سایر سرمایه های زندگی محافظت نمایید.

   فقط برای امروز قطع مصرف کنید:   فقط به بخشی از روز که در آن زندگی می‌کنید فکر کنید. مثلاً بگویید تا قبل از ظهر یا تا ساعت سه مصرف نمی کنم. گاهی برای یک ساعت مصرف نکنید. این خیلی راحت تر است تا فکر کنید برای همیشه قطع مصرف کنید.

   با افزایش مدت پاکی به مرور وسوسه مصرف از میان خواهد رفت:   وقتی در قطع مصرف باقی بمانید هرگز مجبور به تحمل دوباره ناراحتی ناشی از سم زدایی نخواهید بود. همیشه ناراحتی ناشی از سم زدایی را به یاد داشته باشید. به یاد داشتن این ناراحتی ها خطر لغزش را از میان بر می دارد.

   اگر می توانستید کنترل شده مصرف کنید مجبور نبودید در گذشته هزار بار مصرف کنید:   مصرف یک پاکت سیگار در روز یعنی مصرف هفتاد و سه هزار نخ در سال که هیچ یک از آن ها به تنهایی مسئله ای نبود.

   قطع مصرف نیکوتین یک انتخاب است نه یک محرومیت:   می توانید به خود بگویید، فردا یک کارتن سیگار خواهم کشید اما برای امروز مصرف نخواهم کرد.

   به جای پک زدن دعا کنید:   دعا و مراقبه ارتباط ما را با خود و دیگران بهبود می بخشد. می توان در خلوت خود از صمیم قلب دعا کرد. نیکوتین از راه سیگار، پیپ، قلیان یا آدامس نیکوتین به ما می رسد و بهبودی از راه رشد روحانی.

   با قطع مصرف شاید احساس کنید چیزی گم کرده اید:   به این فکر بها ندهید. این احساس موقتی است. با گذشت زمان از بقیه عمر لذت بیشتری خواهید برد. رهایی از نیکوتین به مرور برای شما خوشایند خواهد شد.

   در موقع وسوسه چهار حرف «گ.ع.ت.خ» را به خاطر بیاورید:   این‌ها عوامل به وجود آورنده وسوسه مصرف نیکوتین هستند.     گ-گرسنگی       ع-عصبانیت       ت-تنهایی       خ-خستگی

 

   به جای نیکوتین جسم خود را با غذا تغذیه کنید:   ما با مصرف نیکوتین تمام احساسات حتی گرسنگی را سرکوب می کردیم. بهبودی یعنی مراقبت از جسم و روح و روان از راه های زندگی‌بخش. ببینید اگر گرسنه اید با غذا خود را آرام سازید. اگر خسته اید با چند تنفس عمیق در هوای تازه خستگی را برطرف کنید.

   در شروع قطع مصرف مایعات فراوان بنوشید تا سم نیکوتین از جسم شما پاک شود:   آب به تنهایی یک شستشو دهندة عالی است. آب پرتقال بسیار مفید است زیرا مصرف نیکوتین ویتامین c بدن را کاهش داده است.

   هنگام قطع مصرف نوع و شیوه تغذیه بسیار مهم است:   هنگام قطع مصرف سوخت و ساز بدن و فعالیت اندام ها تغییر می‌کند. به تدریج چاق می شوید. می توانید با روش های مناسب از اضافه وزن جلوگیری کنید. اما متأسفانه برای آمفیزم (نارسایی ریه) هیچ درمانی وجود ندارد.

   اگر در حین سم زدایی دچار خستگی، بی‌قراری، عصبانیت و اضطراب شدید نگران نباشید:   شاید در زمان سم زدایی احساس خوبی نداشته باشیم. در اینگونه مواقع به جای درگیری با خود و دیگران، با اعضای انجمن مشارکت می کنیم. عصبانیت باعث آزار شما می گردد و ممکن است دامن زدن به آن در شما احساس گناه بوجود آورد و مجبور شوید برای رهایی از آن مصرف کنید.

   قبل از هر عکس العمل چند لحظه تأمل کنید:   روزهای اول پرهیز، درک ما از واقعیت تغییر می‌کند. مثلاً ممکن است مصرف نیکوتین به طور موقت عصبانیت را از بین ببرد، اما عصبانیت یک امر طبیعی است که می توان با روش های مناسب با آن رو به رو شد.

   از خستگی بیش از حد پرهیز کنید:   وقتی خسته هستیم فکرمان درست کار نمی کند، صبر خود را از دست می دهیم و استقامت ما کاهش می یابد. این حالت یک حالت خطرناک است. لازم نیست همة کارها را امروز انجام دهیم.

   به اندازه کافی استراحت کنید:   سعی کنید راه های جدید برای استراحت کوتاه مدت بین ساعات کار پیدا کنید. ما برای مراقبت از خود نیاز به آموزش راه های سالم‌ برای زندگی داریم. چند لحظه استراحت بدون مصرف نیکوتین ما را آماده می سازد تا گام بعدی را برای ادامة کار برداریم.

   لازم است برای خالی کردن ذهن از وسوسه مصرف نیکوتین، خود را به کاری مشغول کنیم:   در شروع قطع مصرف لازم است خود را به کاری مشغول کنیم تا وسوسة مصرف در ما شدید نشود و در صورتی که هنوز مصرف می کنیم، تا حد ممکن بین دو مصرف فاصلة بیشتری ایجاد کنیم.

   در جمع کسانی بروید که از قطع مصرف شما حمایت می‌کنند:   این امر کمک می‌کند تا دیدگاه مثبتی پیدا کنیم. هفته های اول تا حد ممکن از افراد منفی‌ و مکان مصرف پرهیز کنید.

 

   از دوستان و آشنایان درخواست کمک کنید:   اوایل قطع مصرف از آنان درخواست کنید از مصرف نیکوتین در کنار شما خودداری نمایند. آنان ممکن است به اندازة شما از انجمن و بیماری اعتیاد نیکوتین آگاه نباشند. می توانید به گونه ای مناسب ایشان را آگاه سازید که مسئله، مسئله مرگ و زندگی است.

   خود را در فعالیت هایی که مصرف نیکوتین ممنوع است مشغول کنید:   به جاهایی بروید که در آنجا مصرف نیکوتین ممنوع است. مرتباً از دوش آب گرم استفاده کنید. به اسکی یا شنا بروید. با کسانی که مصرف کننده نیستند رفت و آمد و در فعالیت های شادی بخش شرکت کنید.

   یک وسیله سرگرمی برای دستان خود انتخاب کنید:   ما عادت کرده‌ایم دائماً سیگار بین انگشتانمان باشد. با قطع مصرف ممکن است در دستمان احساس کمبود کنیم. در این مواقع می توانیم از یک توپ کوچک، خمیر بازی، تسبیح و غیره استفاده کنیم.

   بی‌حوصلگی علامت این است که باید به کاری مشغول شویم:   خدمت کردن در گروه‌ به بهبودی ما کمک می‌کند. سعی کنید آرام و فعال باشید. خود را با فعالیت و تفریحات جدید مشغول کنید. قدم زدن در مناطق زیبا، شرکت در کلاس های سرگرم کننده می تواند یک احساس سرگرمی و تازه شدن به شما ببخشد.

   با قطع مصرف در دهان خود احساس کمبود می‌کنیم:   در این موقع از خوردن مواد چاق کننده پرهیز کنید ولی از مواد مکیدنی و جویدنی سالم مثل شکلات، آب نبات، آدامس، چوب شور و غیره می توانید استفاده کنید.

   کافئین مانند نیکوتین یک مادة محرک است:   وقتی مصرف نیکوتین را قطع می‌کنیم تغییرات بیو شیمیایی در جسم ما بوجود می‌آید و کافئین مدت طولانی‌تری در بدن باقی می ماند، در نتیجه تمایل ما به مصرف نیکوتین بیشتر می شود. بنابراین بهتر است اوایل قطع مصرف نوشیدن چایی و قهوه را کاهش داده یا آن را متوقف کنیم.

   در زمان سم زدایی از نوشیدن الکل پرهیز کنید:   با مصرف الکل سیستم دفاعی بدن ضعیف می شود.

   الگوهای رفتاری را تغییر دهید:   برای مثال از مسیرهای قبلی عبور نکنید، زیرا در مسیرهای قبلی نقاط تحریک برای مصرف مجدد وجود دارد. در جایی که قبلاٌ برای تماشای تلویزیون می نشستید، ننشینید. تغییر الگوهای رفتاری باعث تغییر در واکنش های ما می گردد. قطع مصرف نیکوتین شاید کار آسانی نباشد. شما در حال انجام کار مهمی هستید. در واقع در حال شکستن الگوی اعتیاد نیکوتین هستید. گاهی به خود تبریک بگویید و برای خود جشن بگیرید.

   از خودآزاری پرهیز کنید:   وقتی به حال خود افسوس می خوریم میل به مصرف سراغ مان می آید. وقتی برای حل یک مشکل به نیکوتین پناه می بریم در آن صورت دو مشکل خواهیم داشت.

 

پاک ماندن

   نشریات انجمن را به طور مرتب مطالعه نمایید:   با پیشرفت در بهبودی دیدگاهی جدید دربارة مصرف نیکوتین و روابط با خود و دیگران پیدا می کنیم.

   فقط کافیست سیگار بعدی را روشن نکنیم:   بدین شکل از مصرف هزاران سیگار دیگر اجتناب می کنیم. خود فریبی نکنید. فکر نکنید می توانید فقط یک بار مصرف کنید یا هر وقت اراده کردید می توانید آن را متوقف سازید. این کار غیر ممکن است. اگر ممکن بود سال ها پیش این کار را کرده بودیم. سعی در کنترل مصرف یک مادة اعتیادآور یعنی درگیر شدن در یک نبرد بی‌انتها.

   بطور مرتب پیشرفت خود را در بهبودی به خاطر آورید:   تنفس شما دیگر مانند یک مصرف کننده نیکوتین بد بو نیست. انگشتان شما زرد نیست. حس بویایی و چشایی تان بهتر شده. رنگ پوست شفاف و دندان های تان سفیدتر شده. سرفه های شما به مرور از بین رفته. احساس رضایت می کنید چون به خوبی از خود مراقبت می کنید.

   برای کارکرد قدم ها آماده شوید:   کارهای روزانه فرصتی است تا قدم های دوازده‌گانه را در زندگی به اجرا در آوریم. ما در ترس از آینده فرو نمی رویم، بهبودی عملی شجاعانه است. هرچه بیشتر قدم ها را در زندگی روزانه به کار بندیم بیشتر تغییر می کنیم و هرچه بیشتر تغییر کنیم از شهامت و بیداری روحانی بیشتری برخوردار می گردیم.

   اهداف آسان انتخاب کنید: هدف هر چقدر ساده تر باشد آسانتر بدست می آید. اهداف پیچیده یا هرگز به دست نمی‌آید و یا درهم شکسته می‌شود. معتاد برای اجتناب از حقایق ساده زندگی، تمایل به پیچیده‌ کردن آن دارد. اگر مشکلات را سخت نگیریم و فقط در جهت حل آن قدم برداریم آرامش مان افزایش می یابد. این برنامة یک برنامة به مرور است.

   آنچه را از بهبودی بدست می آورید به دیگران ببخشید:   اگر با مصرف کننده طالب رهایی رو به رو شدید تجربه، امید و نیروی خود را با او به مشارکت بگذارید. کمک به دیگران گذشته ما را به اکنون مبدل می سازد.

دعای آرامش نیکوتینی ها

خداوندا، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم، شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم، و بینشی که تفاوت این دو را بدانم.

خداوندا، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم....

وقتی در حال سم زدایی هستیم تغییر دادن وسوسه کار دشواری است، اما می‌توان آن را پذیرفت. در واقع تا وقتی وسوسه مصرف را نپذیریم نمی توانیم قطع مصرف کنیم و همچنان به مصرف ادامه خواهیم داد.

درست به همین سادگی است: اگر میل به مصرف را نپذیریم در آنصورت حتما مصرف خواهیم کرد. ممکن است بخواهیم برای متوقف کردن وسوسه فقط یک پک بزنیم، اما حتی یک پک هم به معنی نپذیرفتن چیزی است که نمی توانیم تغییر دهیم.

پذیرش وسوسه به این معنی نیست که می‌خواهیم همیشه با آن زندگی کنیم و یا آنرا دوست داریم، بلکه به این معناست که بدانیم وسوسه فقط میل شدید جسمی و روانی است و یک نیاز نیست. جسم ما نیازمند نیکوتین نیست.

ما با وسوسه نمی‌جنگیم بلکه فقط با آن روبرو می‌شویم. به آن فرصت می دهیم و دچار ترس یا احساس تاسف به حال خود نمی ‌شویم. فقط بخود می گوییم: "بله واقعاً وسوسه مصرف نیکوتین شده‌ام"

این برنامه یک برنامه صداقت عمیق با خود است. برای قطع مصرف از عادت مصرف و خودمان متنفر نمی شویم. ما خود را به زور مجبور به قطع مصرف نمی کنیم، اما با وسوسه مصرف کنار می آییم، بنابراین دعا می‌کنیم برای:

شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم ....

چیزی که می توانیم تغییر دهیم عدم رضایت از زندگی‌کردن با وسوسه مصرف سیگار بعدی، حتی برای مد تی کوتاه میباشد.

با کمک خداوند و پشتیبانی گروه می توانیم شیوه عادتی قدیمی‌مان در روبرو شدن با وسوسه مصرف را تغییر دهیم و به شیوه‌ای جدید با وسوسه روبرو شویم. یاد می گیریم برای مدتی با وسوسه مصرف نیکوتین زندگی کنیم. دیگر برای رهایی از درد وسوسه، نیکوتین مصرف نمی کنیم.

روشن کردن سیگار به این معناست که، چیزهایی را که نمی‌توانیم تغییر دهیم نپذیرفته‌ایم و با شهامت برای چیزهایی که می‌توانیم تغییر دهیم عمل نکرده‌ایم. البته زندگی ‌کردن با وسوسه مصرف بسیار سخت است، اما شما تنها نیستید، با کمک خداوند شما قادر به انجام آن هستید. این تمامی مفهوم این دعا میباشد.

بنابراین از خداوند درخواست کمک می کنیم تا وسوسه را بپذیریم. سپس از او درخواست می کنیم شهامتی بدهد تا مانند قبل با روشن کردن سیگار به این وسوسه پاسخ مثبت ندهیم. بنابراین برای پذیرش وسوسه نیاز به قدرت و برای اینکه سیگار بعدی را روشن نکنیم نیاز به شهامت داریم ...

و بینشی که تفاوت این دو را بدانم.   

بینشی که در اینجا طلب می کنیم "آگاه شدن از تفاوت بین شیوه قدیمی و کنونی روبرو شدن با وسوسه مصرف نیکوتین است" در گذشته برای مصرف نیکوتین اجبار داشتیم. وسوسه مصرف فقط برای چند لحظه در ما فعال است و با پذیرش آن، به آرامی خاموش میگردد.

با درخواست کمک برای بدست آوردن نیرو و شهامتی که بتوانیم بدون مصرف نیکوتین زندگی کنیم, دیر یا زود با موفقیت این رهایی را در آغوش خواهیم کشید.

آنچه را دریافت می کنیم برخاسته از قدرت اراده خام و ناچیز خودمان نیست ,بلکه قدرتی است که از سوی خداوند، گروه و درونمان سرچشمه میگیرد. قدرتی را که حقیقتآ دنبال آن هستیم عشق است. تنها با این نیرو است که می توانیم از اسارت نیکوتین رها و یک زندگی آزاد را تجربه کنیم.

دلیل اینکه چرا سال ها پیش قطع مصرف نیکوتین نکرده ایم این است که: زندگی نکردن با وسوسه نیکوتین را انتخاب کرده بودیم. هر گاه وسوسه می شدیم سریعاً تسلیم شده و مصرف می کردیم.

همیشه به این امید بودیم کـه روزی اتفاقــی جــادویی بیفتد و تمامی وسوسه مصرف ما به یکبــاره از بین برود و یا راه کاملاً بدون دردی برای قطع مصرف پیدا کنیم، اما آن روز هرگز نیامد.

هر یک از ما بهانه و دلایل دروغین خاص خود را برای توجیه مصرفمان می آوردیم و مجوز مصرف را برای خود صادر می کردیم تا از وسوسه فرارکنیم. بدین شکل وسوسه و مصرف، و مصرف و وسوسه ســال به سال ادامه می یافت.

اما اکنون زمانی است که می توانیم تمامی این احساسات را تغییر دهیم: زمانی است که می توانیم بپذیریم.... "من میل به مصرف دارم" و با آن، با شهامتی که خداوند در ما بوجود می آورد رو به رو گردیم، می توانیم بگوییم "من به این وسوسه پاسخ مثبت نمی دهم" به این شکل بگونه ای عاقلانه با وسوسه روبرو شده ایم.

در صورتی که با وجود خواندن این دعا همچنان به مصرف نیکوتین ادامه می دهید نگران نباشید، بارها و بارها این دعا را بخوانید و معنی دعا را در درونتان حس و آن را باور کنید، این دعا عاقبت کارخواهد داد.

تا زمانی که با خودمان صادق نشویم این دعا کار نخواهد کرد، اما با این حال، تنها کاری که لازم است در ابتدا انجام دهیم اینست که: حتی اگر باوری به این دعا نداریم، همچنان به خواندن آن ادامه دهیم و به معنی و باور آن در درون خود توجه کنیم.

برای دریافت قدرتی که بتوانید از ناراحتی وسوسه مصرف رها شوید ممکن است نیاز به زمان داشته باشید، اما عاقبت این قدرت در شما بوجود خواهد آمد و به مرور وسوسه مصرف به شدت کاهش می یابد و روزی به اعتماد خواهید رسید. تمامی این وسوسه روزی محو خواهد شد.

اگر لغزش کردید به خودتان احترام بگذارید و خود را به همانگونه که هستید بپذیرید و دعا را بار دیگر بخوانید. بیاد داشته باشید که این فشارهای روحی و ناکامی و یا حتی وسوسه نیست که باعث می شود مصرف کنیم، بلکه فقدان قدرت درونی در روبرو شدن و مهار این وسوسه است که ما را مجبور به مصرف میکند. این قدرت توسط خداوند، گروه و خودتان، در شما بیدار خواهد شد.

برای خانواده و دوستان معتادان به نیکوتین

آیا نگران کسی هستید که نیکوتین مصرف می کند؟

برای خانواده و دوستان معتادان به نیکوتین

این جزوه شامل اطلاعاتی در مورد انجمن نیکوتینی های گمنام، اعتیاد نیکوتین و پیشنهادات برای کسانی که با مصرف کننده نیکوتین زندگی می کنند می باشد. قصد ما به مشارکت گذاردن تجربه، امید و نیرو به منظور وسعت بخشیدن به دایره درک، بینش و حمایت متقابل است. اگر همسر، دوست و یا کسی از بستگان شما به نیکوتین اعتیاد دارد و شما نگران ایشان هستید، امیدواریم نشریات ما بتواند به شما کمک کند.

نیکوتینی های گمنام چیست؟

ما یک سازمان پزشکی نیستیم. آنچه داریم، تجربیات شخصی در رابطه با اعتیاد نیکوتین و فرایند رهایی از آن است. دیباچه ما بدین گونه است:

نیکوتینی های گمنام یک انجمن همیاری از زنان و مردانی است که به یکدیگر کمک می کنند تا یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه کنند. ما تجربه، امید و نیرویمان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم و بدینگونه از اعتیاد قدرتمند نیکوتین رها شده ایم. تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام تمایل به قطع مصرف نیکوتین است. برای عضویت هزینه یا شهریه ای از شما دریافت نمی شود، ما از طریق کمک های داوطلبانه اعضا متکی به خود هستیم. نیکوتینی های گمنام به هیچ سازمان، فرقه، نژاد، مذهب و موجودیت سیاسی وابستگی ندارد، وارد مباحث اجتماعی نشده و هیچ چیزی را رد یا تأیید نمی کند. هدف اصلی ما حمایت از کسانی است که تمایل به رهایی از اعتیاد نیکوتین دارند.

نیکوتینی های گمنام با دریافت مجوز از الکلی های گمنام، قدم ها و سنت های دوازده گانه این انجمن را در جهت بهبودی از اعتیاد نیکوتین اقتباس نموده است. قدم ها خیلی ساده، پیشنهاداتی است برای هر عضو تا او را در مسیر بهبودی راهنمایی کند و هر عضو آن را بر اساس درک شخصی خود در زندگی به کار می برد. اصول روحانی نهفته در قدم ها و سنت های دوازده گانه راهنمای ماست. انجمن نیکوتینی های گمنام یک برنامه روحانیست اما مذهبی نیست.

خیلی ساده، برنامه ما یک برنامه رهایی از اعتیاد نیکوتین است که نتیجه سعی و تلاش ما رسیدن به یک بیداری روحانیست. نیکوتینی های گمنام هیچ عقیده ای را تحمیل یا اعضاء را مجبور به باور از خدا نمی کند بلکه آنان را تشویق می کند تا ذهن خود را باز گذاشته و به عقاید و باور سایر اعضاء احترام بگذارند. لازم است هر عضو به درک شخصی خود از یک نیروی برتر برسد. این نیرو به سادگی می تواند روح همیاری در انجمن باشد.

انجمن نیکوتینی های گمنام در اوایل دهه 1980 با نام سیگاری های گمنام کار خود را آغاز کرد. کنفرانس خدمات جهانی در سال 1990 میلادی تصمیم گرفت نام انجمن را به نیکوتینی های گمنام تغییر دهد. این تغییر باعث تمرکز انجمن بر عامل اعتیاد (نیکوتین) و وسعت بخشیدن امکان استفاده تمام کسانی که به هر شکل نیکوتین مصرف می کنند گردید.


اعتیاد نیکوتین

نیکوتین به عنوان ماده آلکالوئیدی سمی که به شدت اعتیاد آور است شناخته شده. طبق نظریه "سازمان ملی استفاده سوء از دارو" از هر ده نفر که در نوجوانی سیگار را امتحان می کنند، نُه نفر به آن معتاد می شوند. رئیس پیشین سازمان درباره استفاده سوء از دارو گفته است: نود درصد از مصرف کنندگان نیکوتین قبل از نوزده سالگی به آن معتاد می شوند، بنابراین بیماری اعتیاد نیکوتین یک ناهنجاری دوران بلوغ به شمار می آید.

ما نیکوتین را حیله گر، قدرتمند و صبور می دانیم. اعتیاد نیکوتین یک بیماری جسمی، روحی و روانیست.

اعتیاد نیکوتین ناشی از کمبود اراده یا یک نقص شخصیتی نیست بلکه یک بیماری پیش رونده و لاعلاج است. بسیاری از افراد با اراده نیز، نیکوتین مصرف کرده و در دام آن افتاده اند.

مصرف نیکوتین سبب ایجاد اجبار جسمی و ذهنی می گردد تا نیکوتین بیشتری مصرف شود. مصرف نیکوتین سبب صدمه خوردن به ارتباط معنوی ما با خداوند شده بود. هرچه بیشتر در دام مصرف گرفتار شدیم وابستگی ما به نیکوتین بیشتر شد.

لزوماً هرکس نیکوتین مصرف می کند معتاد به نیکوتین نیست. برخی کنترل شده مصرف می کنند و هیچ گونه وابستگی به آن ندارند، اما این افراد استثناء و بسیار اندک هستند.

عده ای دیگر می بایست مقدار مشخصی مصرف کنند تا رضایت حاصل کنند. اینجا نقطه ای است که نشانه های اعتیاد دیده می شود. یکی ممکن است روزی چند نخ بکشد و دیگری روزی چهار یا پنج پاکت.

ما معتادان به نیکوتین فرصتی یافته ایم تا از چنگال نیکوتین رها و سلامت خود را بدست آوریم، اما بیماری اعتیاد علاج ناپذیر است.

اگر مصرف کنیم، خواهیم باخت. همیشه مصرف بار اول منجر به مصرف دوم و سوم و هزاران بار خواهد شد.

اعتیاد نیکوتین یک بیماری است که متوقف کردن آن نیاز به خود شناسی دارد. مصرف کننده تنها کسی است که لازم است نشانه های بیماری را بشناسد و بپذیرد که اشکالی در کار است.

تمام آن فقط به مصرف کننده بستگی دارد که باور کند من یک معتاد به نیکوتین هستم.

ما دریافته ایم انتقاد، سرزنش و نصیحت کردن، اغلب فقط باعث ایجاد حالت تدافعی در معتاد می گردد.

قبول کردن واقعیت اعتیاد به عنوان یک بیماری نه تنها برای مصرف کننده، بلکه برای افرادی که با او زندگی می کنند نیز مشکل است. از سال 1990 نیکوتین به طور رسمی به عنوان یک ماده اعتیادآور شناخته شده است. کلمه معتاد همیشه بار سنگین ننگ را با خود یدک کشیده است و پذیرش آن به عنوان یک بیماری مستلزم آگاه سازی عمومی و ایجاد تغییر نگرش است.

بسیاری از معتادان و آنان که با ایشان زندگی می کنند حالتی ذهنی به نام انکار را تجربه کرده اند. این حالت زمانی به وجود می آید که مسائل را نادیده گرفته، خود را به نادانی می زنیم و از شرایط موجود و پیامدهای ناشی از آن فرار می کنیم.

انکار یک واکنش طبیعی و یک حالت دفاعیست که می خواهد ما را از ترس اتفاقی که قرار است در آینده رخ دهد بیرون آورد.

اعتیاد باعث شده بود تصور کنیم بدون مصرف نیکوتین نمی توان زندگی کرد. ما باور کرده بودیم به نیکوتین احتیاج داریم. هر بار که قطع مصرف و مجدداً شروع به مصرف می کردیم، باور ما به اینکه نمی توانیم بدون نیکوتین زندگی کنیم بیشتر می شد.

سلامت عقل را از دست داده بودیم. حقیقت را انکار یا آن را توجیه می کردیم. عده ای از ما تا وقتی بر اثر مصرف نیکوتین به بیماری دردناکی مبتلا نشدیم می گفتیم: هیچ مشکلی در کار نیست.

اعمال و رفتار آزار دهنده معتادان به نیکوتین، الکل و سایر مواد مخدر، بیشتر بیانگر این مطلب است که اشکالی در کار است.

ما اعضای نیکوتینی های گمنام به مرور دریافتیم که چگونه اعتیاد نیکوتین زیرکانه به زندگی ما و اطرافیان از لحاظ جسمی، روحی و روانی لطمه زده است.

آن عده از شما که با مصرف کننده نیکوتین زندگی کرده اید، اغلب به دلیل ناامیدی، گیجی، رنجش، خشم و ترس ناشی از رفتار معتادگونه مصرف کننده، زندگی آشفته ای را تجربه کرده اید. به ندرت معتادی را پیدا می کنید که بگوید: بله، تشکر می کنم حق با شماست، از هم اکنون قطع مصرف می کنم.

حتی بهترین نیت خیر ما، جهت مجبور نمودن مصرف کننده به قطع مصرف ممکن است پیامدهای ناخوشایندی به بار آورد.

بسیاری اوقات وادار نمودن معتاد باعث انحراف بیشتر او می گردد. برای شما باور کردن ناتوانی در مجبور نمودن معتاد به قطع مصرف همانقدر مشکل است که باور کردن توقف مصرف برای معتاد به نیکوتین.

اگر معتاد به نیکوتین نیستید، دشوار است درک کنید چگونه ممکن است کسی به چنین رفتار خطرناکی ادامه دهد. اگر مصرف کننده نیکوتین نیستید و بو و مزه نیکوتین برای تان نامطبوع و ناخوشایند است، مشکل می توانید تصور کنید چگونه ممکن است کسی از آن لذت ببرد.

اگر قبلأ مصرف می کردید و قطع مصرف برایتان آسان بوده، مشکل است بتوانید درک کنید چرا مصرف کننده دیگر، در قطع مصرف مکرراً ناموفق است. یکی از خصوصیات گمراه کننده نیکوتین این است که تأثیر آن بر اشخاص متفاوت است. پژوهش های ژنتیکی و بیوشیمیایی نشانگر تأثیرات قدرتمند نیکوتین است که از حدود این برنامه خارج است.

 


می خواهد قطع مصرف کند، اما...

آرزوی مصرف کننده نیکوتین این است که روزی به یک باره وسوسه مصرف از بین برود و یا راه بدون دردی برای قطع مصرف پیدا شود.

معتادان نیکوتین همیشه بهانه ای برای این که اکنون وقت مناسب برای قطع مصرف نیست دارند. مصرف کنندگان معمولا قبل از اقدام به قطع مصرف با مریضی ناشی از مصرف مواجه می شوند. برای بسیاری رسیدن به این نقطه مانند بریدن ترمز در سراشیبی است که فقط مرضی که به آن مبتلا گردیده اند تعیین می کند تا کجا خواهند رفت. برای عده ای آن نقطه مرگ است.

بسیاری از مصرف کنندگان می گویند می خواهم قطع مصرف کنم، اما همچنان به مصرف ادامه می دهند.

ممکن است نتوانید درک کنید که چگونه کسی می خواهد قطع مصرف کند اما نمی تواند. وسوسه و اجبار قابلیت تغییر رفتار مصرف کننده را از بین می برد.

نیکوتین همراه و همدم مصرف کننده است و در همه جا و همه چیز از یکدیگر جدا نیستند. علاوه بر نشانه های جسمی، نشانه هایی از نارضایتی در آنان مشهود است که نشان می دهد در الگوی تجربیات آنان چیزی کم یا اشتباه است.

تشویش و اضطراب برای قطع مصرف، ممکن است باعث افزایش مقدار مصرف گردد. عده ای مصرف را کاهش می دهند تا لذت بیشتری از مصرف دوباره ببرند. عده ای از انواع سبک تر استفاده می کنند، اما دوباره به مقدار مصرف قبل باز می گردند تا مقدار نیکوتین مورد نیاز جسم را تأمین کنند. مصرف کننده ممکن است خود را محدود کند تا در زمان یا مکان خاصی مصرف کند.

پیش از آمدن به نیکوتینی های گمنام بسیاری از ما به روش های گوناگون قطع مصرف کرده بودیم، اما نمی توانستیم در ترک باقی بمانیم.

صحبت شما زمانی در مصرف کننده اثر خواهد نمود که تمایل به قطع مصرف داشته باشد. خواندن دعای آرامش در شرایط بحرانی کمک بزرگی برای ماست.

خداوندا:

آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم،

شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم،

و بینشی که تفاوت این دو را بدانم.

پس از قطع مصرف:

بسیاری از معتادان نیکوتین به کمک انجمن نیکوتینی های گمنام در قطع مصرف باقی مانده اند. خط مشی روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است تا تبلیغ.

ما بر این باوریم که این برنامه برای هر کس کار نمی کند. فقط کسانی از این برنامه بهره خواهند برد که با تمایل به اینجا بیایند.

پس از خواندن این جزوه ممکن است بخواهید مقداری نشریات ما را در اختیار مصرف کننده مورد نظرتان قرار دهید. هیچوقت جمله خود را با "تو باید..." شروع نکنید.

به یاد داشته باشید: اگر معتاد را تحت فشار قرار دهید نتیجه برعکس خواهد شد. اگر مصرف کننده تحت فشار قرار گیرد ممکن است از خواندن نشریات طفره برود. وقتی روش صحیح را بدانید از اشتباهات احتمالی جلوگیری خواهید کرد.

اگر مصرف کننده شما مایل به مطالعه نشریات است پیشنهاد کنید پس از مطالعه نظرش را با شما در میان بگذارد. در صورتی که از شما کمک خواست، پیشنهاد می کنیم منبعی باشید برای حمایت و پشتیبانی او. مشوقی صبور باشید و با علاقه به صحبت های او گوش دهید. بهبود یک معتاد تکلیف کوچکی برای هیچ یک از شما نیست اما پاداشی بزرگ در نتیجه سعی و کوشش تان دریافت خواهید کرد.

 

برای یک معتاد، تغییر معمولا با ترس و مقاومت همراه است.

آگاه باشید مصرف کننده ممکن است در دوره سم زدایی درگیر رفتار پرخاشگرانه ناشی از قطع مصرف گردد. در آغاز، زندگی بدون مصرف نیکوتین برای او غریب است. اغلب قبول کمک برای یک معتاد دشوار است. ما در پشت پرده ای از دود خود را از مردم جدا کرده بودیم. ترک های ناموفق باعث خجالت و از دست رفتن اعتبار ما نزد دیگران شده بود، اما با شرکت مرتب در جلسات و حمایت متقابل اعضاء توانستیم بر مشکل اعتیاد فائق آییم.

اگر مایل به شرکت در جلسات است به بهترین شکل ممکن او را یاری نمایید.

به یاد داشته باشید گمنامی و رازداری اساس روحانی انجمن ماست. وقتی از جلسه بر می گردد می توانید از او بپرسید در جلسه چه شنیده اما هرگز نپرسید چه کسی آن را گفته است. یکی دیگر از اصول روحانی برنامه ما این است که اصول اخلاقی را به غرایض شخصی ترجیح دهیم.

در صورتیکه جلسه باز وجود داشته باشد ممکن است از شما درخواست کند تا در این جلسات شرکت کنید، او را حمایت کنید و مشارکت اعضا را بشنوید. در فعالیت های جدید و سالمی که شروع کرده است با او مشارکت کنید. ما با احترام به درک شخصی هر فرد، دریافته ایم خواندن دعا تأثیر عظیمی در زندگیمان دارد.

در فرآیند بهبودی حالات و رفتار متفاوت را تجربه خواهد کرد. در هفته های اول، پرخاشگری، بی حوصلگی و حواس پرتی غیر معمول نیستند. اما این به معنی صدور مجوز برای این رفتار نیست.

شاید در هفته های اول وقتی دچار این رفتارها می گردد بخواهید پیشنهاد کنید تا برای خلاصی از این حالت یک بار مصرف کند. نتیجه این عمل در بهترین وضعیت این است که فرآیند سم زدایی طولانی تر و در بدترین وضعیت باعث بازگشت او به مصرف مجدد می گردد. بهترین راه حل در اینگونه مواقع استفاده از شماره تلفن اعضاء است.

برای یک مصرف کننده نیکوتین بعید نیست بعد از ماه ها و حتی سال ها قطع مصرف دچار خود فریبی شود و بخواهد فقط یک بار مصرف کند. این غیر ممکن است و او را مجدداً به همان کابوس قدیمی باز می گرداند.

برای عده ای لغزش موقتی است. لغزش یک رویداد غیر معمول نیست. بهبودی همیشه حرکت رو به جلو نیست. لغزش برای عده ای از ما یک تجربه است که ما را به جلو پرتاب می کند.

این برنامه چگونه کار می کند؟

تنها راه خروج از جنگل، عبور از میان درختان است.

با راهنمایی اصول روحانی این برنامه به ما کمک شده تا از تاریکی اعتیاد بیرون آمده و در مسیر بهبودی گمراه نشویم. هیچ یک از ما کامل نیستیم، بنابراین بخاطر داشته باشید این مسیری است که آن را فقط برای امروز طی می کنیم.

این برنامه یک برنامه به مرور است که هر عضو آن را به شیوه خاص خود انجام می دهد. با حمایت و پشتیبانی متقابل و بکارگیری اصول برنامه پیشرفت خواهیم کرد. ما بیماری و بهبودی مشترکی داریم و آگاهی از آن بار سنگینی از دوش مان بر می دارد.

بهبود جسمی، روحی و روانی ما نیاز به زمان دارد. بهبودی یک فرایند است و به یکباره اتفاق نمی افتد. یکی از ابزارهای بهبودی در این انجمن، خدمت است. امیدواریم دوستان و بستگان ما ارزش انرژی و زمانی که در اینجا به کار می بریم را درک کنند. هرکس می تواند از فواید این برنامه بهره مند گردد.

تازه واردان در ابتدای قطع مصرف ممکن است با شور و شوق فراوان از تجربیات جدید روحانی و معنوی که به دست می آورند، سخن بگویند. برای معتاد قطع مصرف یک معجزه است. برنامه های دوازده قدمی توانسته است به بسیاری از معتادان و خانواده های آنان کمک کند.

انجمن دوازده قدمی (الانان) منبعی پر ارزش برای خانواده های الکلی های گمنام است امیدواریم روزی فرا رسد که خانواده های نیکوتینی های گمنام نیز یک انجمن همیاری دوازده قدمی تشکیل دهند.

به شما خانواده های محترم پیشنهاد می کنیم از قدم های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام بهره مند شوید.

به خاطر داشته باشید آنچه از این برنامه بدرد شما می خورد را برداشت کرده و بقیه را رها کنید.

با مطالعه سایر نشریات نیکوتینی های گمنام می توانید درک خود را از این برنامه وسعت بخشید.

اگر سؤالی دارید می توانید از اعضاء بپرسید و یا با ما تماس حاصل نمایید.

خطاب به تازه وارد و راهنما

خوش آمدید

برای ما مهم نیست که شما نیکوتین را به چه شیوه ای مصرف می کرده اید و یا چند بار سعی در قطع مصرف نیکوتین داشته اید . اگر تمایل دارید که قطع مصرف کنید، به جمع ما خوش آمدید. ما با مرتب آمدن به جلسات و سهیم شدن در تجربه دیگر اعضاء، به باور رسیده ایم. مشارکت کردن با یکدیگر، امید را در ما بیدار و کمکمان می کند تا از ذهنی باز برخوردار باشیم.

به شما پیشنهاد می کنیم برای اینکه متوجه شوید که حمایت از دیگر اعضاء و بکارگیری اصول نیکوتینیهای گمنام چگونه به ما کمک کرده است تا هدیه رهایی از نیکوتین را دریافت کنیم، چندین بار به این جلسات بیائید.


تصمیم گیری برای قطع مصرف:

اکثر ما سیگار کشیده ایم. این موثرترین راه برای رسیدن نیکوتین به مغز از طریق ریه ها می باشد.

راه های دیگری نیز مانند: قلیان، پیپ، جویدن تنباکو و غیره وجود دارد. عنصر اصلی در تمامی اینها، نیکوتین است.

هریک از ما دلایل خاص خود برای مصرف نیکوتینمان را داشتیم، تا بدینگونه فقط موقتاً وسوسه مداوم خود را تسکین دهیم. بسیاری از ما نیکوتین را برای کاهش دردهای جسمی و عاطفی مان مصرف می کردیم. اکنون که تصمیم به قطع مصرف نیکوتین گرفته اید، ممکن است برای شروع احساس تشویش و نگرانی داشته باشید. برای بسیاری از ما، در ابتدا این کار دشوار بود، اما در هر حال با حمایت و پشتیبانی گروه از ما، نگرانیهای ما کاهش یافت و سعی و تلاش ما بسیار کمتر از آنی بود که انتظار داشتیم. بسیاری از ما برای سالها نیکوتین مصرف کرده بودیم و برایمان سخت بود که بتوانیم بدون رفیق همیشگی خود زندگی کنیم. در عمیق ترین نقطه اعتیاد، ما یک حس انزواطلبی وجود دارد. توسط اعضاء درک و نیرویی را دریافت می کنیم که ما را از این انزوا رها می نماید.


روش و رفتارهایتان را در اختیار بگیرید:

رهایی از نیکوتین را حق خود بدانید. از مشکلات به عنوان ابزارهایی در جهت قدرتمندتر شدنتان در جهت برطرف نمودن مشکل بعدی بهره بگیرید و شهامت پیدا کنید تا مشکل بعدی را به بهترین شکل ممکن حل کنید. با پیشرفت ارتباط شما با دوستان بهبودی، روشها و رفتارهای نوینی را می آموزید. در این مسیر ممکن است تشویش و نگرانیهایی به سراغ شما بیاید، اما همه اینها موقتی است. در لحظه زندگی کنید، زیرا که نعمت و هدیه در لحظه است. شروع کنید که "فقط برای امروز" زندگی کنید.


طلب کمک کنید:

این یک برنامه "ما" می باشد. ما با یکدیگر کار و به یکدیگر کمک می کنیم تا به هدفمان برسیم. وقتی در جلسات گوش فرا می دهیم، عملاً در حال کار کردن قدم دوم هستیم "یک نیروی برتر از ما می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند"

اگر وسوسه مصرف نیکوتین شدید، قبل از اینکه آنرا مصرف کنید با راهنمایتان تماس بگیرید. بعد از جلسه با یکی از اعضاء صحبت کنید. ما مجبور نیستیم بگذاریم مشکل عمده ای به وقوع بپیوندد و سپس از کسی درخواست کمک کنیم. تماس گرفتن با راهنما و یا مشارکت کردن با یکی از اعضاء آتش وسوسه ما را خاموش می کند. حتی مشارکت کردن قبل از شروع وسوسه می تواند ما را به خوبی از شر وسوسه مصرف در امان بدارد.

لیست تلفن، ما را به یک منبع حقیقی حمایت و پشتیببانی مرتبط می سازد. وقتی از نیروی برتری که درک می کنیم طلب کمک می کنیم "به باور رسیدن" در قدم دوم، برایمان معنی و مفهوم بیشتری پیدا می کند. این تمامی فرآیند بهبودی به سوی بیداری روحانی و یک زندگی امیدوارتر، شادی بخش و همراه با صلح و آرامش است.


چه مصرف بکنید چه نکنید، می گذرد:

ما آموخته ایم که دیگر بهایی به این حرف که "باید نیکوتین مصرف کنیم تا بتوانیم زندگی کنیم" ندهیم. اعتیاد ما یک بیماری است که اگر آنرا متوقف نکنیم با گذشت زمان بدتر و بدتر می شود. تنها راه حقیقی خلاص شدن از شر وسوسه نیکوتین، متوقف نمودن ورود این مخدر به جسم است. با هر بار مصرف این مخدر، جسممان آماده دوره بعدی وسوسه می گردد. بیرون راندن نیکوتین از بدن مشکل است، اما با گذشت زمان و در حالت ترک باقی ماندن، علائم و اثرات ناخوشایند آن کاهش می یابد. با شاهد بودن رهایی و شادی دیگران و سپس خودمان، به تدریج ایمانمان به بهبودی شکوفا و شکوفاتر می گردد.

اگر بجنگید، ‌خواهید باخت:


قبل از آنکه نیکوتین مصرفیمان را در دستان خود بگیریم، لغزش در سرمان اتفاق افتاده است. تسلیم نشدن در برابر مصرف نیکوتین به معنی نپذیرفتن عجزمان در قدم اول است.

برای بسیاری از ما رهایی از نیکوتین احتیاج به سعی و کوشش زیادی داشت. ما فقط زمانی در این حرکت شکست می خوریم که دست از تلاشمان بر داریم. اگر توجه کنیم، سعی و کوششهایمان درسهای زیادی برای رسیدن به نیازهایمان به ما خواهند داد.

لیستی از آنچه که از بهبودی می خواهید تهیه کنید:


بسیاری از ما ممکن است برای درمان تشویش و نگرانیها و یأس و نومیدی های خود با مصرف نیکوتین، اهداف و آرزوهایی را از دست داده باشیم. ما محدود شدیم.

مصرف مداوم نیکوتین قابلیت های ما را به شدت کاهش داد. اکنون بهبودی امیدی تازه در جهت تغییر الگوهای قدیمی و بدست آوردن فرصت های جدید در زندگی را برایمان به ارمغان آورده است. لیست کاملی از دلایل قطع مصرف خود شامل: افزایش احترام به خود، تنفس عمیق، بدست آوردن انرژی بیشتر، بدست آوردن مجدد قوه چشایی و غیره تهیه کنید. مرور کردن این لیست خصوصاً مواقعی که پریشان و در فشار هستید، می تواند برای شما منبع نیروی ارزشمندی باشد. در لیست خود جای خالی برای اضافه کردن آنچه در آینده به ذهنتان می آید باقی بگذارید. رهایی از نیکوتین سبب خلق قابلیت های جدید می شود.


در نیکوتینی های گمنام خدمت کنید:

بیماری ما هیچ روزی تعطیلی ندارد. آنچه را که امروز برای در حالت ترک باقی ماندن انجام می دهیم بهبودی فردای ما را تضمین نمی کند. با خدمت و مشارکت در نیکوتینی های گمنام پرهیز و پاکی تان را آسانتر کنید. تا آنجا که برایتان امکان دارد در طول هفته به جلسات بیائید و یا جلسه ای را راه اندازی کنید. تجربه، امید و نیرویتان را به مشارکت بگذارید. شما داستان با ارزشی برای تازه وارد و اعضاء قدیمی دارید. تعهد، تغییر ایجاد می نماید. خدمتگذاری باشید برای گروه یا عضو. با گروه هماهنگ باشید، در نشریات خدمت کنید، یا بعد از جلسه مکان جلسه را مرتب کنید. برای حفظ گروه، آنچه را که در توان دارید انجام دهید. "خدمت یعنی قدردانی در عمل" خدمت می تواند دروازه ای باشد به سوی صلح و آرامش که به شما کمک می کند رها از نیکوتین باقی بمانید و زندگی شادتری داشته باشید.


 دعوت:

از شما دعوت می کنیم به برنامه همیاری بهبودی ما ملحق شوید و از آن بهره مند گردید. با بکارگیری این برنامه بهبودی، علاوه بر پرهیز از نیکوتین، از لحاظ جسمی سالمتر، از نظر احساسی آرامتر و از جنبه روحی و معنوی امید و شهامت را بجای شک و تردید و ترس، بدست آورده ایم.

احترام ما به یکدیگر در تعهدمان به انتقاد نکردن از یکدیگر، شایعه پراکنی نکردن و نصیحت نکردن یکدیگر مشهود است. اعضاء می توانند این برنامه آرام و ملایم را به شیوه خودشان کار کنند، به تازه واردان قویاً پیشنهاد می کنیم که یک راهنما به منظور منبع کمک و راهنمایی انتخاب کنند.


 

راهنما در نیکوتینی های گمنام

راهنما چه کسی است؟

راهنما شما را در کارکرد قدمهای دوازده گانه راهنمایی می کند. راهنما معمولاً کسی است که با موفقیت قطع مصرف نیکوتین کرده است. او درک و اطلاعات دست اولی از آنچه لازم است در این مسیر انجام دهید دارد. راهنماها اعضائی هستند که می خواهند و قادرند تجربه بهبودیشان را با شما به مشارکت بگذارند.


به چه علت نیاز به راهنما داریم؟

رهایی از نیکوتین و باقی ماندن در این رهایی آسان نیست و اکثر ما به حداکثر کمک ها نیازمندیم. بیشتر ما با چگونه زندگی کردن مشکل داریم. گاهی اوقات نیاز به راهنمایی و درک خصوصی تری از زندگی داریم. راهنما می تواند کمک بزرگی برای ما در یادگیری و بکارگیری قدمها در زندگیمان باشد. ما همیشه در حال یادگیری هستیم.


چه موقع لازم است راهنما انتخاب کنیم؟

در اولین فرصت یک راهنما انتخاب کنید، حتی اگر هنوز قطع مصرف نیکوتین نکرده اید. در تمامی مراحل فرایند بهبودی، راهنما بسیار ارزشمند است. می توان راهنمای موقت انتخاب کرد. اما در هر حال حائز اهمیت است که رابطه راهنما و رهجو بر پایه اعتماد و صداقت متقابل باشد. این امر سبب گسترش روابط دیگرمان می گردد.


منافع راهنما بودن چیست؟

بسیاری از ما نیکوتین مصرف می کردیم تا خود را از احساساتمان و دیگران جدا کنیم. راهنما شدن فرصتی است تا کمبودهای روابط شخصی مان را برطرف سازیم. تندرستی و بهبودی تجربه های عظیمی برای به مشارکت گذاشتن هستند. وقتی راهنمای کسی می شویم، زمانی را که در حال قطع مصرف بودیم برایمان زنده می کند. این عمل کمک می کند تا پاکی خود از نیکوتین را حفظ کنیم.

با راهنما شدن این فرصت را پیدا می کنیم که قدم دوازدهم را کار کنیم. همچنین فرصت تازه ای بدست می آوریم تا مجدداً فرآیند قدم ها را کار کنیم و بیداری روحانی خود را وسعت بخشیم.

برنامه ها و ابزارها

قدمهای دوازده گانه:

نیکوتینی های گمنام قدمهای دوازده گانه را با کسب اجازه از دفتر خدمات جهانی الکلی های گمنام اقتباس نموده است. قدمهای دوازده گانه دربردارنده نماد روحانی برنامه بهبودی ما می باشد. به تازه واردان قویاً پیشنهاد می کنیم که سه قدم اول را تا حد ممکن بخوانند، درک کنند و از آنها نهایت استفاده را ببرند.

با پذیرش عجز در برابر نیکوتین، با رسیدن به باور نیرویی برتر از نیروی خودمان، و با تصمیم گیری برای سپردن اراده و زندگیمان به مراقبت این نیرو، گام های اولیه را در مسیر رهایی مان بر می داریم. ما آزادیم تا از یک زندگی سالمتر، عاقلانه تر و آرامتر برخوردار شویم.

قدمها فرآیندی است در جهت خودشناسی و سفری به سوی آرامش روحی. قدمها قلب برنامه ماست.

در این برنامه همه چیز پیشنهادی است؛ هیچ بایدی وجود ندارد بجز تمایل به قطع مصرف نیکوتین. بسیاری از ما دریافته ایم که با پیشرفت رهایی از نیکوتین، قدمها به شکل فزاینده ای برایمان جذاب تر می شوند و به همین گونه تمایل ما برای وسعت دادن کیفیت زندگی افزایش می یابد. این فرایندی است که هر عضو آن را به شیوه خاص خود انجام می دهد. انجمن بهبودی را حمایت می کند، آن را مطالبه نمی کند.

قدمهای دوازده گانه نیکوتینی های گمنام (NicA):

1-   ما اقرار کردیم در برابر نیکوتین عاجز بودیم که اختیار زندگی از دستمان خارج شده بود.

2-   ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر از ما می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.

3-   ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوندی که درک می کردیم بسپاریم.

4-   ما یک ترازنامه اخلاقی جستجوگرانه و بی باکانه از خود تهیه کردیم.

5-   ما چگونگی دقیق خطاهایمان را به خداوند، به خود و به یک انسان دیگر اقرار کردیم.

6-   ما آمادگی کامل پیدا کردیم تا خداوند تمامی این نواقص شخصیتی ما را برطرف کند.

7-   با فروتنی از او خواستیم کمبود فضایل اخلاقی ما را مرتفع سازد.

8-   لیستی از تمام اشخاصی که به آنها، آسیب رسانده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از همه آنها شدیم.

9-   ما در هرجا امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان یا دیگران آسیب برساند.

10- ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم.

11- ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطه آگاهانه خود با خداوندی که درک می کردیم شده، و فقط جویای آگاهی از خواست او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.

12- با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدمها کوشیدیم این پیام را به نیکوتینی های دیگر برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا درآوریم.

قدمهای دوازده گانه با مجوز از دفتر خدمات جهانی الکلی های گمنام اقتباس و نشر گردیده است. اجازه اقتباس به معنی وابستگی الکلی های گمنام با نیکوتینی های گمنام نمی باشد. AA یک برنامه بهبودی از الکلیزم می باشد که قدمها و برنامه خاص خود در رابطه با بهبودی از الکلیزم را دنبال می کند و عقیده ای به مسائل خارجی ندارد.

قدمهای دوازده گانه الکلی های گمنام (AA):

1-   ما اقرار کردیم در برابر الکل عاجز بودیم که اختیار زندگی از دستمان خارج شده بود.

2-   ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر از ما می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.

3-   ما تصمیم گرفتیم اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوندی که درک می کردیم بسپاریم.

4-   ما یک ترازنامه اخلاقی جستجوگرانه و بی باکانه از خود تهیه کردیم.

5-   ما چگونگی دقیق خطاهایمان را به خداوند، به خود و به یک انسان دیگر اقرار کردیم.

6-   ما آمادگی کامل پیدا کردیم تا خداوند تمامی این نواقص شخصیتی ما را برطرف کند.

7-   با فروتنی از او خواستیم کمبود فضایل اخلاقی ما را مرتفع سازد.

8-   لیستی از تمام اشخاص که به آن ها آسیب رسانده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از همه آنها شدیم.

9-   ما در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان و یا دیگران آسیب برساند.

10- ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم.

11- ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطه آگاهانه خود با خداوندی که درک می کردیم شده و فقط جویای آگاهی از خواست او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.

12- با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدم ها کوشیدیم این پیام را به الکلی های دیگر برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی به اجرا در آوردیم.

 

سنت های دوازده گانه:

سنتهای دوازده گانه به انجمن ما شکل و وحدت می دهد. سنتها جلسات را در مسیر رهآورد بهبودی که سالیان است در خدمت بسیاری از مردم قرار گرفته است، حفظ می کند. سنتها بر روی پیام اصلی ما که حمایت از مصرف کننده نیکوتین در جستجوی بهبودی است، تمرکز دارد. این دستورالعملها به هر عضو این اطمینان را می دهد که در هر جلسه می تواند از اصول یکسانی برخوردار شود.

راز داری و حفظ گمنامی دو اصل لازم این برنامه است تا اعضاء و در کل انجمن را از جنجالها و بحث و جدلها در امان بدارد.

فهم و بینش سنتها در سایر مراحل زندگی نیز مانند: شغل، خانواده، جامعه و غیره کاربرد وسیعی دارد. سنتها ابزاری هستند که به بسیاری از آنانی که به دلیل اعتیادشان اختیار زندگی خود را از دست داده بودند، راه نوین یک زندگی شاد و موفق را آموخته است.

سنتهای دوازده گانه نیکوتینی های گمنام (NicA):

1-   منافع مشترک ما باید در رأس قرار گیرد، بهبودی شخصی به وحدت نیکوتینی های گمنام بستگی دارد.

2-   در رابطه با هدف گروه ما تنها یک مرجع نهایی وجود دارد، خداوندی مهربان که به گونه ممکن خود را در وجدان گروه بیان می کند. رهبران ما فقط خدمتگذاران مورد اعتماد ما هستند، آنها حکومت نمی کنند.

3-   تنها لازمه عضویت در نیکوتینی های گمنام، تمایل به قطع مصرف است.

4-   هر گروه باید مستقل باشد مگر در مواردی که بر گروه های دیگر و یا نیکوتینی های گمنام در کل اثر بگذارد.

5-   هر گروه، تنها یک هدف اصلی دارد، رساندن پیام به معتاد به نیکوتینی که هنوز در عذاب است.

6-   یک گروه نیکوتینی های گمنام هرگز نباید هیچ مؤسسه مرتبط یا هر سازمان خارجی را تأیید و یا در آنها سرمایه گذاری کند یا نام نیکوتینی های گمنام را به آنها عاریت دهد، مبادا مسائل مالی، ملکی و شهرت ما را از هدف اصلی خود منحرف سازد.

7-   هر گروه نیکوتینی های گمنام باید متکی به خود باشد و کمکی از خارج دریافت نکند.

8-   نیکوتینی های گمنام باید همیشه غیر حرفه ای باقی بماند، اما مراکز خدماتی ما می تواند کارمندان خاصی استخدام کنند.

9-   نیکوتینی های گمنام تحت این عنوان هرگز نباید سازماندهی شود، اما می توانیم هیئت های خدماتی یا کمیته هایی تشکیل دهیم که در برابر کسانی که به آنها خدمت می کنند مسئول باشند.

10- نیکوتینی های گمنام هیچ عقیده ای در مورد مسائل خارجی ندارد و نام نیکوتینی های گمنام هرگز نباید به مباحث اجتماعی کشانده شود.

11- خط مشی روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است تا تبلیغ. ما لازم است همیشه گمنامی شخصی خود را در سطح مطبوعات، رادیو، تلویزیون و فیلم حفظ کنیم.

12- گمنامی زیربنای روحانی تمام سنت های ماست و همیشه یادآور اینست که اصول را به شخصیتها ترجیح دهیم.

سنت های دوازده گانه با دریافت مجوز از خدمات جهانی الکلی های گمنام، اقتباس و نشر گردیده است. دریافت مجوز دوازده سنت به این مفهوم نیست که الکلی های گمنام و نیکوتینی های گمنام به یکدیگر وابسته هستند. الکلی های گمنام یک برنامه بهبودی از الکلیزم می باشد و سنتها و برنامه خاص خود در رابطه با بهبودی از الکلیزم را دارد و هیچ علاقه ای به مسائل خارجی ندارد.

سنتهای دوازده گانه الکلی های گمنام (AA):

1-   منافع مشترک ما باید در رأس قرار گیرد، بهبودی شخصی به وحدت AA بستگی دارد.

2-   در رابطه با هدف گروه ما، تنها یک مرجع نهایی وجود دارد، خداوندی مهربان که به گونه ممکن خود را در وجدان گروه بیان می کند. رهبران ما فقط خدمتگذاران مورد اعتماد ما می باشند، آنها حکومت نمی کنند.

3-   تنها لازمه عضویت در AA تمایل به قطع مصرف است.

4-   هر گروه باید مستقل باشد، مگر در مواردی که بر گروه های دیگر یا AA در کل اثر بگذارد.

5-   هر گروه فقط یک هدف اصلی دارد، رساندن پیام الکلی که هنوز در عذاب است.

6-   یک گروه AA هرگز نباید هیچ مؤسسه مرتبط یا هر سازمان خارجی را تأیید و یا در آنها سرمایه گذاری کند، مبادا مسائل مالی، ملکی و شهرت ما را از هدف اصلی خود منحرف سازد.

7-   هر گروه AA باید متکی به خود باشد و کمکی از خارج دریافت نکند.

8-   الکلی های گمنام باید همیشه غیر حرفه ای باقی بماند، اما مراکز خدماتی ما می توانند کارمندان خاصی استخدام کنند.

9-   AA تحت این عنوان هرگز نباید سازماندهی شود، اما می توانیم هیئت های خدماتی یا کمیته هایی تشکیل دهیم که در برابر کسانی که به آنها خدمت می کنند مسئول باشند.

10- الکلی های گمنام هیچ عقیده ای درمورد مسائل خارجی ندارد و نام AA هرگز نباید به مباحث اجتماعی کشانده شود.

11- روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است تا تبلیغ، ما لازم است همیشه گمنامی خود را در سطح مطبوعات، رادیو، تلویزیون و فیلم حفظ کنیم.

12- گمنامی زیر بنای روحانی تمام سنتهای ماست و همیشه یادآور اینست که اصول را به شخصیتها ترجیح دهیم.

 

ابزارها

جلسات:

قدرت جلسات، پشتیبان ما توسط گروه است. در رابطه با تجربه و هدف مشترکمان برای رهایی از نیکوتین، شباهت فوق العاده ای با یکدیگر داریم. در جلسات ما تجربه، امید و نیرویمان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم. بسیاری از ما دریافته ایم که در هر جلسه ای، شخصی مشارکتی کرده است که برای ما مفید بوده است. شخصی با همان ضعفی که ما داریم، راهی برای قدرتمند شدن را به ما آموخته است، شخص ناامیدی امیدوار می گردد و سبب خورده شدن جرقه امیدواری در ما می گردد، شخصی با خوش خلقی مشکلی را حل می کند و به ما می آموزد که زندگی را سخت نگیریم.

جلسات ابزار قدرتمندی در برنامه ما می باشد. شرکت منظم در جلسات، تصمیم و تعهد ما را برای رهایی از نیکوتین محکم تر می کند. ما از طریق قطع نکردن مشارکت یکدیگر و نصیحت و انتقاد نکردن، پذیرش و پشتیبانی را تجربه می کنیم. ما می آموزیم که بر روی خودمان متمرکز شویم و با صداقت و عشق مشارکت کنیم. ما نیازی نداریم که فرایند بهبودی را تجزیه و تحلیل کنیم، فقط می دانیم کار می دهد و بنابراین باز هم به جلسه می آییم.

لیست تلفن:

لیست تلفن شامل اسم کوچک و شماره تلفن افرادی است که مایلند اعضاء را در طول هفته متقابلاً حمایت و پشتیبانی کنند. در طول هفته در ساعات مناسب شبانه روز با این اعضاء تماس حاصل می نماییم. تماسهای بی موقع در صورتی که نیازتان حیاتی باشد عذر شما را موجه می نماید.

نشریات:

نشریات ما شامل شماری پمفلت و "کتاب پایه نیکوتینی های گمنام" و "مسیر ما بسوی رهایی" می باشد. این نشریات توسط نیکوتینی های درحال بهبودی که داوطلب خدمت شده اند نگاشته شده است. کلیه نشریاتی که دارای آرم نیکوتینی های گمنام است، توسط کنفرانس نیکوتینی های گمنام تأیید گردیده است.

پمفلتها جزئیات گوناگون را در بر دارد و سیما و منظر نیکوتینی های گمنام را تشریح می کند. کتاب "مسیر ما بسوی رهایی" شامل داستان های اعضایی است که تجربه مصرف نیکوتین و بهبودی خود را عرضه می دارند. "کتاب پایه" هدایای بسیاری برای عرضه به نیکوتینی های در حال بهبودی دارد، که شامل بافت کاملی درباره هر یک از قدمهاست.

تازه واردان را تشویق و به آنها پیشنهاد می کنیم که تا حد ممکن از نشریات بهره ببرند. ما دریافته ایم که بازخوانی نشریات در مراحل مختلف قطع مصرف و بهبودیمان، گاهی می تواند سبب بیداری و هوشیاری جدیدی در ما گردد و بصیرت و درک ما را بالاتر ببرند.

راهنما:

راهنماها اعضایی هستند که در برابر قطع مصرف تسلیم شده اند و مایلند تا تجربه شان را بر اساس رابطه متقابل با دیگر اعضاء سهیم شوند. آنان قدمها را به بهترین شکلی که در توانشان است، زندگی می کنند. راهنماها فقط تجربه های بهبودیشان از لحاظ جسمی، عاطفی و روحی که تاکنون بدست آورده اند را با اعضای دیگر در میان می گذارند.

یک راهنما با انتقال دادن آنچه که تا کنون در برنامه از دیگران گرفته است، هدیه بهبودی خود را به بهترین شکل ممکن حفظ می کند.

برای انتخاب راهنما شخصی را برگزینید که مطمئنید می تواند نیاز شما در پاک ماندن از نیکوتین را برآورده کند. در صورتی که پس از شرکت در چند جلسه نتوانستید راهنمایی انتخاب کنید، با نماینده بین گروه صحبت کنید. او ممکن است بتواند شخصی را برای راهنما شدن به شما پیشنهاد کند. می توانید راهنمای موقت هم انتخاب کنید. در این مورد هر کس خودش تصمیم می گیرد. در صورتی که در گروه عضو قدیمی برای راهنما شدن وجود نداشته باشد می توانید از راهنمای اینترنتی استفاده کنید.

خدمت:

هدف اصلی انجمن همیاری ما، رساندن پیام رهایی به مصرف کننده نیکوتین است که هنوز در عذاب است. ما به دنبال یافتن راه هایی هستیم تا مردم را مطلع سازیم که انجمنی بنام نیکوتینی های گمنام وجود دارد. با این حال، این را هم در نظر داریم که این برنامه جاذبه است نه تبلیغ، ما سعی نمی کنیم تا مردم را متقاعد و وادار کنیم، بلکه آنها را فقط مطلع می سازیم.

هر گونه خدمتی، هر چند کوچک، که در جهت کمک به همدردی که در عذاب است باشد، به کیفیت بهبودی ما کمک می کند. مهم ترین خدمت در رساندن پیام، حضور و به مشارکت گذاشتن تجربه، امید و نیرویمان در جلسات می باشد.

علاوه بر این مرتب کردن مکان جلسه، در سطح کفایت نگه داشتن نشریات، پذیرش و خوشآمدگویی به تازه وارد، چسباندن اعلامیه های جلسات، انجام دادن هرکاری که برای گروه و در کل برای نیکوتینی های گمنام لازم است، قدردانی ما در برابر آن چیزی است که برنامه سخاوتمندانه به ما هدیه کرده است. ما آنچه را که در توانمان است انجام می دهیم.

ما آنچه را که می بخشیم دریافت می کنیم و بدینگونه به ارزش خدمت بعنوان ابزاری دیگر برای بهبودیمان پی می بریم.

روبرو شدن با جاذبه مرگبار

شما تنها نیستید

بیشتر مردم به این دلیل به مصرف نیکوتین ادامه می دهند که توان قطع مصرف را ندارند. شایع ترین راه رسیدن نیکوتین به بدن استعمال تنباکو و توتون است. طبق آمار سازمان سلامت جهانی در سال 1999 میلادی 47% مردان و 12% زنان سالیانه تعداد شش تریلیون سیگار مصرف می کنند. بر اساس آمار انجمن سرطان آمریکا در سال 1994 میلادی در آن کشور 69% قصد قطع مصرف نیکوتین داشتند که در عمل تنها 46% این افراد توانستند فقط به مدت یک روز قطع مصرف کنند. در همان سال تعداد افراد نیکوتینی آمریکا 46 میلیون نفر بوده است، آمار نشان می دهد که سالیانه تعداد یک میلیارد و سیصد هزار نفر تصمیم به قطع مصرف نیکوتین می گیرند.

اگر تمایل دارید که از نیکوتین رها شوید، این باعث تسلی خاطر شماست که بدانید یاران و همگامان بسیاری در اینجا دارید. با برنامه بهبودیمان که کمک و پشتیبانی متقابل است، راهی را یافته ایم که می توان از این طریق روز به روز یک زندگی رها از نیکوتین را تجربه کرد.


نیکوتین چیست؟ نیکوتین یک سم است که در حشره کش ها مورد استفاده قرار می گیرد.


طبق نظریة انجمن ریه آمریکا:

وقتی دود بلعیده می شود نیکوتین طی 7 ثانیه به مغز می رسد، یعنی دو برابر سریعتر از تزریق دارو در رگ.

نیکوتین مغز و سیستم مرکزی اعصاب را مبتلا می کند و وضعیت فرستنده های عصبی و مواد شیمیایی که احساسات، یادگیری، هوشیاری و قدرت تمرکز را تنظیم می کند، تغییر می دهد.

نیکوتین ضربان قلب را زیاد و باعث انسداد رگهای خونی و کاهش جریان گردش خون در بدن می گردد. بسته به درصد نیکوتین در بدن و مدت مصرف روزانه، نیکوتین می تواند مثل یک داروی محرک یا مسکن عمل کند، همچنین نیکوتین باعث آزاد شدن اندروفین در بدن که اثر آرام بخش دارد می شود.

با اولین بار مصرف نیکوتین مقدار مورد نیاز افزایش می یابد و در نتیجه برای تأثیر مجدد، نیاز به مصرف بیشتری خواهد بود.


چرا قطع مصرف آسان نیست؟

امروزه در سطح بسیار وسیعی پذیرفته شده است که نیکوتین یک مادة اعتیادآور شدید می باشد که به شدت عواطف و احساسات را تغییر می دهد. اثر آلوده شدن افراد به نیکوتین با یکدیگر متفاوت است. بررسی های ژنتیکی و بیوشیمیایی تأثیرات قدرتمند نیکوتین بر بدن را نشان می دهد که در برنامة NicA نمی گنجد و در خارج از نشریات نیکوتینی های گمنام موجود می باشد.

گروهی از افراد نیکوتین را به صورت تفریحی مصرف می کنند، گروهی دیگر به آن وابسته و جمع بسیار وسیعی کاملاً به آن معتاد هستند. به طوری که نیکوتین باعث اجبار فیزیکی و مشغلة ذهنی آنان برای ادامة مصرف می گردد. این تأثیرات ممکن است با این تصور که (بسیار آسان است و می توانم مصرف نیکوتین را کنترل کنم) انکار شود. غالباً یک مصرف کنندة نیکوتین زمانی حقیقت برایش آشکار می شود که گرفتار یک ناخوشی ناشی از مصرف شده و در حال مصرف دارو و درمان آن ناخوشی است. برای آگاهی بیشتر درمورد الگوهای رفتاری یک معتاد به نیکوتین می توانید پمفلت "معرفی نیکوتینی های گمنام" را مطالعه نمایید.

در ادامه چند دلیل که چرا قطع مصرف نیکوتین آسان نیست را می آوریم: مؤسسة مالی استفادة سوء از دارو، نسبت افرادی که با مصرف الکل معتاد می شوند 1 به 10 است و آنها که به مصرف Crack معتاد می شوند 1 به 6 می داند، در حالی که معتادان نیکوتین را 9 به 10 می داند. دانشمندان دریافته اند که:

نیکوتین همانند هروئین، کوکائین و آمفی تامین ها اعتیاد آور است

برای بیشتر مردم نیکوتین اعتیادآورتر از الکل می باشد و در سرمقاله یکی از شماره های روزنامة نیویورک تایمز عنوان شده است که ترک هروئین آسان تر از ترک نیکوتین است. حدود پنجاه درصد مصرف کنندگان نیکوتین از سن 13 سالگی شروع و 96% این افراد در سن 19 سالگی به نیکوتین معتاد می شوند. دکتر دیوید کسلر، رئیس پیشین F.D.A آمریکا، در سال 1996 گفته است که اعتیاد نیکوتین یک بیماری «پدی یاتریک» (ناهنجاری دوره بلوغ) می باشد. مصرف تنباکو یک رفتار آشنا است که هنوز در بسیاری اماکن عمومی مشاهده می شود. این حرکت ممکن است این تأثیر اشتباه را در ذهن افراد خصوصاً کودکان بر جای بگذارد که مصرف تنباکو خطری ندارد.

زمانی که یک مصرف کننده نیکوتین آمادة قطع مصرف می شود نه تنها از لحاظ فیزیکی درگیر است بلکه وابستگی های فرهنگی و روانی قدرتمندی که طی سالیان در حافظه او انباشته شده است نیز درگیر می باشد و ممکن است در هر لحظه ماشة مصرف مجدد نیکوتین در او چکانده شود.


اعتیاد ما:

مصرف نیکوتینمان باعث شد تا اختیار زندگی از دستمان خارج شود و به همین شکل بر زندگی اطرافیانمان نیز تأثیر گذاشت. ما به این پذیرش رسیده ایم که اعتیاد نیکوتین یک بیماری جسمی، روانی، احساسی و روحانی می باشد. مصرف نیکوتین رفتار و دیدگاه های ما را مبتلا ساخت. میل مصرف دائمی نیکوتین الگوی فکریمان را تشکیل داد و باور کردیم که بدون نیکوتین نمی توانیم زندگی کنیم. دلایل منطقی و عقلانی بسیاری را جعل کردیم تا مصرفمان را موجه جلوه دهیم. تأثیرات بیوشیمیایی نیکوتین ممکن است این احساس کاذب را که مصرف لذت بخش و یا اختیار مصرف در دست ما است را به وجود آورده باشد. اما در واقع اختیار از دست ما خارج شده بود. یک پک زیاد و هزار تا هرگز کافی نبود.

با شیوه ای که داشتیم جسممان را نابود، احساساتمان را پایمال و خانواده، آشنایان و آنان که دوستمان داشتند را از خود بیزار می کردیم. تمرکز ما بر روی بهبودی است. این برنامه یک برنامة صداقت عمیق با خود است. ما دیگر در انکار خطرات نیکوتین زندگی نمی کنیم. بیش از پنجاه هزار سند مختلف علمی بر این موضوع دلالت دارد که رابطة مستقیمی بین مصرف نیکوتین و بیماری وجود دارد.


معرفی نیکوتینی های گمنام

نیکوتینی های گمنام یک انجمن همیاری از مردان و زنانی است که به یکدیگر کمک می کنند تا یک زندگی رها از نیکوتین را داشته باشند. ما نیرو، امید و تجربة مان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم و بدین گونه توانسته ایم از این اعتیاد قدرتمند رها بمانیم. تنها لازمه عضویت در این برنامه تمایل به قطع مصرف نیکوتین است. برای عضویت شهریه و هزینه ای دریافت نمی شود، ما از طریق کمک های داوطلبانة اعضاء متکی به خود هستیم. نیکوتینی های گمنام هیچ گونه وابستگی به هیچ فرقه، نژاد یا سازمان و موجودیت سیاسی ندارد، وارد مباحث اجتماعی نمی شوند، هیچ چیزی را تأیید یا رد نمی کند. هدف اصلی ما حمایت و پشتیبانی کسانی است که سعی در رهایی از نیکوتین دارند. (اقتباس از A.A با کسب اجازه)

از سال 1980 نیکوتین به عنوان قدرتمندترین داروی اعتیادآور که مصرف عمومی دارد شناخته شده است. نیکوتین به آرامی تیشه به ریشة مصرف کننده می زند. آمار سازمان بهداشت جهانی در سال 1998 نشان می دهد که روزانه تعداد 9600 نفر بر اثر مصرف نیکوتین جان خود را از دست می دهند. نیکوتین امروزه به عنوان ماده ای که سلامت اطرافیان را نیز به خطر می اندازند شناخته شده است، که این شامل نوزادان تولد نیافته نیز می شود. براساس آمار E.P.A آمریکا در سال1992 در این کشور سالیانه تعداد 65000 نفر بر اثر دود دست دوم توتون هلاک می شوند.

مطالعات نشان می دهد که درصد بسیار بالایی از آنانی که قطع مصرف نیکوتین می نمایند، مجدداً لغزش می کنند. آنچه از آنانی که پس از لغزش به انجمن باز می گردند می شنویم این است که با هر بار لغزش قطع مصرف مجدد سخت تر می گردد. نیروی خواستن و تصمیم گیری برای متوقف کردن مصرف، نیروهایی کافی برای غلبه بر اعتیاد نیکوتین نمی باشند. مؤسسه جراحی عمومی آمریکا، اتحادیة روانپزشکی آمریکا و مؤسسة استفادة سوء از دارو اعلام نموده اند که:

نیکوتین یک مادة اعتیادآور است.

بسیاری از ما معتقدیم که برنامة قدم های دوازده گانه که از الکی های گمنام اقتباس گردیده است، ما را از اعتیاد نیکوتین رها کرده است. انجمن نیکوتینی های گمنام برای به مشارکت گذاشتن این برنامه با دیگر معتادان نیکوتین و اینکه یک انجمن همیاری که عشق، درک متقابل و تجربیات عملی رهایی از نیکوتین را در اختیارمان قرار دهد، بنا نهاده شده است.


اعتیاد نیکوتین چیست؟

نیکوتینی های گمنام، اعتیاد نیکوتین را یک بیماری می داند که بر جسم، روان، احساسات و روح معتاد تأثیر می گذارد. لغزش به معنی عود بیماری و مصرف مجدد می باشد.

دو مشخصة اعتیاد، اجبار به مصرف یک ماده و روند رو به فزونی مصرف آن ماده است. یقیناً مصرف نیکوتین ما اجباری بود و نتیجة آن به تخریب و آشفتگی منجر گردید.

معمولاً مشکلات بزرگ سلامتی نیز باعث نمی گردد تا معتاد به نیکوتین برای مدت زیادی قطع مصرف کند. سکته های قلبی، سرطان، آمفیزم (اتساع مجاری ریه در اثر تراکم هوا) مستقیماً به مصرف نیکوتین مربوط می شوند. احساسات و هیجانات ناشی از دلواپس بودن از این امراض می تواند چنان حالت ترس و نگرانی در ما به وجود آورد که برای کاهش این ترس و نگرانی ها مجدداً به مصرف نیکوتین روی آوریم.

یک وسوسة جسمی بسیار قوی و قدرتمند نیز وجود دارد که حضور خود را یک یا دو روز بعد از قطع مصرف نشان می دهد. در این نقطه بسیاری برای فرو نشاندن این وسوسه به دام مجدد مصرف نیکوتین می افتند. اغلب، حتی بسیاری از کسانی که برای سال ها قطع مصرف کرده اند، مجدداً خود را در دام این اعتیاد گرفتار می یابند. گزارشی از دانشگاه هاروارد می گوید: لغزش در میان آنان که نیکوتین را ترک کرده اند به اندازة لغزش کسانی است که هروئین را ترک کرده اند. ما به نیکوتین وابسته می شویم تا دردهای عاطفی و خلأ ناشی از نبودن یک نیروی روحانی و معنوی را در درونمان پر کنیم.


نشانه ها کدام است؟

با صداقت کامل به سؤالات زیر پاسخ دهید:

1- آیا هر روز نیکوتین مصرف می کنید؟

2- آیا به دلیل کم رویی و برای بدست آوردن اعتماد به نفس نیکوتین مصرف می کنید؟

3- آیا نیکوتین را برای فرار از بی حوصلگی و ناراحتی و نگرانی مصرف می کنید؟

4- آیا تاکنون لباس، قالی و یا چیزی از اشیاء زندگیتان توسط آتش سیگار یا قلیانتان سوزانده شده است؟

5- آیا شده است که نیمة شب یا وقتی نامناسب برای تهیة نیکوتین مصرفی تان از منزل خارج شده باشید؟

6- آیا وقتی مردمی که مصرف نیکوتین شما باعث آزار و اذیت آنان می شود به شما اعتراض کنند عصبانی می شوید و حالت دفاعی به خود می گیرید؟

7- آیا تا به حال پزشک یا دندانپزشک به شما پیشنهاد کرده است که مصرف نیکوتین را متوقف نمایید؟

8- آیا تا به حال به کسی قول داده اید که قطع مصرف کنید و بر قول خود متعهد نباشید؟

9- آیا تا به حال برای ترک از لحاظ جسمی و عاطفی احساس ناراحتی کرده اید؟

10- آیا تا به حال نیکوتین را برای این که بعد از مدتی دوباره مصرف کنید قطع کرده اید؟

11- آیا برای اینکه بدون دخانیات نمانید، دخانیات اضافه خریداری می کنید؟

12- آیا فکر می کنید که زندگی بدون نیکوتین دشوار است؟

13- آیا فقط در فعالیت ها و سرگرمی هایی شرکت می کنید که می توانید در آن ها نیکوتین مصرف کنید؟

14- آیا ترجیح می دهید که با افرادی که نیکوتین مصرف می کنند ارتباط داشته باشید؟

15- آیا به دلیل مصرف نیکوتین احساس حقارت و شرمساری می کنید؟

16- آیا تا به حال بدون این که متوجه و آگاه باشید به طور غیر ارادی نیکوتین مصرف کرده اید؟

17- آیا مصرف نیکوتین شما در خانواده و یا روابطتان تولید مشکل کرده است؟

18- آیا در حضور کودکان و افراد غیر نیکوتینی بدون توجه به سلامتی آنان نیکوتین مصرف می کنید؟

19- آیا عقیده دارید که هر وقت بخواهید می توانید مصرف نیکوتین را قطع کنید؟

20- آیا هرگز احساس کرده اید که اگر نیکوتین مصرف نمی کردید زندگیتان بهتر بود؟

21- آیا در صورت آگاه شدن از خطرات مصرف نیکوتین هنوز هم به مصرف آن ادامه می دهید؟

درصورتی که جواب شما به یک یا حداقل دو عدد از سؤالات بله باشد، در این صورت شما در حال معتاد شدن به آن می باشید. اگر به بیش از سه سؤال جواب داده اید احتمالاً معتاد هستید.


نیکوتینی های گمنام چیست؟

نیکوتینی های گمنام انجمنی متشکل از مردمی است که گرفتاری اعتیاد نیکوتین را درک کرده اند. ما راه حلی پیدا کرده ایم، راهی که بدون نیکوتین زندگی و رشد کنیم و ما این راه را آزادانه با یکدیگر و آنانی که تمایل دارند که به ما بپیوندند به مشارکت می گذاریم.

ما نیکوتین را یک مادة اعتیادآور بسیار قوی که افکار و احساسات را تغییر می دهد می دانیم و وسوسة آن می تواند در هر زمانی در ما بوجود آید. بسیاری از کسانی که برای سال ها قطع مصرف کرده اند مجدداً لغزش کرده اند. بنابراین ما مرتباً گرد هم می آییم تا از لغزشمان جلوگیری کنیم. هدف اصلی ما کمک به خود و دیگران برای یک زندگی رها از نیکوتین می باشد.


جلسات نیکوتینی های گمنام چیست؟

جلسات نیکوتینی های گمنام شامل بیش از دو نفر می باشد که گرد هم می آیند تا تمایل مشترکشان برای رهایی از نیکوتین را با یکدیگر به مشارکت بگذارند. ما تجربه، امید و نیرویمان را با یکدیگر به مشارکت می گذاریم. ما تجربة یکدیگر را در رابطه با رهایی از نیکوتین و چگونگی استفاده از برنامة نیکوتینی های گمنام برای برخورداری از یک زندگی بدون نیکوتین را می آموزیم.

در جلسات با دوازده قدم بهبودی آشنا می شویم. این قدم ها راهی برای رسیدن به یک بیداری معنوی را پیشنهاد می کند که می تواند ما را برای غلبه بر اعتیاد و مشکلات روزمرةمان یاری کند. به واسطة سنت گمنامی، جلسات مکان امنی است که اعضاء می توانند مشکلات و احساسات خود را به مشارکت بگذارند. تلفن رد و بدل می کنیم و با یکدیگر دوست می شویم. راهنما انتخاب می کنیم تا ما را در برنامه راهنمایی کند. شاید مهم تر از هر چیز، ما متوجه می شویم که: دیگر در نبرد علیه اعتیاد نیکوتین تنها نیستیم.


چه کسی به نیکوتینی های گمنام تعلق دارد؟

هرکس که تمایل به قطع عادت نیکوتین داشته باشد می تواند به نیکوتینی های گمنام بپیوندد. تمایل تنها چیزی است که در میان همة ما مشترک است. ما از ملیت، جنسیت، نژاد، مذهب، شغل و درآمدهای مختلفی هستیم. وقتی به عنوان اعضاء نیکوتینی های گمنام گرد هم می آییم به ندرت به این اختلافات توجه می کنیم، ما تمرکزمان را بر روی تمایل مشترکمان که رهایی از نیکوتین است معطوف می نماییم.


نیکوتینی های گمنام چگونه کمک می کند؟

تازه واردان تشویق و دلگرم می شوند تا "فقط برای امروز" از نیکوتین پرهیز کنند. با سرمشق گرفتن از اعضای قدیمی تر، از هم اکنون و امروز، تمرکزمان را بر استفاده از برنامة دوازده قدم بهبودی می گذاریم. با ادامة بیرون راندن نیکوتین از بدنمان، شروع به مراقبت از یک قسمت بیماری خود می کنیم. جسممان فرصتی پیدا می کند تا رو به بهبودی رود.

اگر قرار است که رها از نیکوتین باقی بمانیم نیاز به افکار و احساسات سالم نیز داریم. با به کارگیری قدم های دوازده گانة بهبودی، شروع به درک افکار و احساساتمان می کنیم و شالوده ای را می سازیم که می توانیم یک زندگی مفید و شادی بخش را بر آن بنا نهیم. به اعضای جدید پیشنهاد می کنیم که برای باقی ماندن در این برنامه و فراگیری قدم های دوازده گانة بهبودی به طور منظم در جلسات شرکت کنند.


آیا مردم پیر و جوان به جلسات می پیوندند؟

اعتیاد به نیکوتین می تواند هر کس و هر سنی را گرفتار کند. افراد پیر و جوان بسیاری در حال سود بردن از منافع نیکوتینی های گمنام می باشند. نیکوتینی های گمنام به همه خوش آمد می گوید، چه آنانی که تازه شروع کرده اند چه آنانی که به انتهای خط خود رسیده اند.


مخارج نیکوتینی های گمنام برای من چقدر است؟

هیچ عضوی از نیکوتینی های گمنام هزینه و شهریه ای پرداخت نمی کند. هر گروه بهای کرایة مکان، نشریات و احتمالاً نوشیدنی و یا خوردنی گروه و سایر مخارج خود را از طریق کمک های داوطلبانة اعضای خود پرداخت می کند. مازاد کمک های داوطلبانة اعضاء برای تداوم و بقای انجمن نیکوتینی های گمنام از طریق شورای منطقه به دفتر خدمات جهانی NicA فرستاده می شود.

هیچ یک از اعضاء جهت کمک به تازه واردان و یا هرگونه خدمتی که در هر مؤسسه و یا سازمان و یا محلی ارائه می دهند، پولی دریافت نمی کنند. اجرتی که بابت این خدمات دریافت می کنیم «رهایی از نیکوتین است»


اگر جلسه ای نباشد باید چه بکنیم؟

برای آنانی که جلسة محلی ندارند و یا به دلیل مشکلات جسمی نمی توانند در جلسات شرکت کنند، جلساتی را بر روی شبکة اینترنت، تلفنی و یا نامه ای داریم.

شبکة اینترنتی اعضاء را قادر می سازد تا بتوانند در منطقة خود از طریق نامة الکترونیکی (E-mail) یا صحبت، از یکدیگر پشتیبانی و حمایت کنند و یا جلسه ای را راه اندازی کنند. از طریق نامه نگاری می توان با هر جایی که قادر به نامه فرستادن باشیم ارتباط برقرار کنیم. برای دسترسی به این برنامه ها با دفتر خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام تماس حاصل نمایید. برای مطلع شدن از جلسات مختلف و دیدن سایت اینترنتی ما به آدرس سایت دفتر خدمات جهانی مراجعه نمائید.


چه کسی نیکوتینی های گمنام را رهبری می کند؟

اعضای نیکوتینی های گمنام به عنوان گروه، نیکوتینی های گمنام را هدایت می کنند. گروه های نیکوتینی های گمنام مستقل می باشند. هر گروه مستقلاً شیوة برگذاری جلسات و مشخصات خدمتگزاران خود را انتخاب می کند و این استقلال گروه بر طبق وجدان گروه و سنت های دوازده گانه است. برای آن که گروه ها بتوانند به یکدیگر کمک کنند، شوراهای محلی و منطقه ای وجود دارد که گروه ها را از طریق نشریات و خدمات در منطقة خود تحت پوشش قرار می دهد.

برای یکپارچه شدن نیکوتینی های گمنام در سراسر جهان، دفتر خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام به وجود آمده است. دفتر خدمات جهانی وظیفة جمع آوری و انتشار نشریات، سازماندهی کنفرانس سالیانة گروه ها و حفاظت از دوازده قدم و دوازده سنت نیکوتینی های گمنام را بر عهده دارد.


نیکوتینی های گمنام چه کاری نمی کند؟

1-      نیکوتینی های گمنام فقط پیام را می رساند. نیکوتینی های گمنام متعلق به معتاد نیکوتینی است که می خواهد از اعتیاد نیکوتین رها شود.

2-      نیکوتینی های گمنام پولی از خارج دریافت نمی کند، ما متکی به خود هستیم.

3-      نیکوتینی های گمنام اعضای خود را کنترل نمی کند که آیا لغزش کرده اند یا خیر.

4-      نیکوتینی های گمنام یک سازمان مذهبی نیست، اعضاء عقاید و تعابیر خاص خود را از معنای زندگی دارند.

5-      نیکوتینی های گمنام یک سازمان پزشکی نیست. دستورات پزشکی و توصیه های روانشناسی نمی کند.

6-      نیکوتینی های گمنام عهده دار هیچ بیمارستان، بخش و مؤسسة ترک اعتیادی نیست و خدمات پرستاری به کسی نمی دهد.

7-      نیکوتینی های گمنام به هیچ سازمانی وابسته نیست. بعضی از اعضاء برای سازمان های خارجی کار می کنند، اما این بدان معنا نیست که نمایندگان نیکوتینی های گمنام هستند.

8-      نیکوتینی های گمنام نام اعضای خود را فاش نمی سازد. سنت یازده مان می گوید: «ما لازم است همیشه گمنامی خود را در سطح مطبوعات، رادیو، تلویزیون و فیلم حفظ کنیم» همچنین اعضاء آنچه را که در جلسات گفته می شود افشاء نمی کنند.


چگونه می توانیم اطلاعات بیشتری از نیکوتینی های گمنام بدست آورم؟

برای پیدا کردن جلسات به کتابچة آدرس جلسات مراجعه کنید. اگر نتوانستید جلسة خاصی را پیدا کنید، با دفتر خدمات جهانی تماس بگیرید. سالیانه لیست جدیدی از آدرس جلسات سراسر جهان را در خبرنامه فصلی Seven Minutes و همچنین بر روی سایت اینترنتی نیکوتینی های گمنام منتشر می کنیم.


برای دریافت اطلاعات بیشتر:

1-   مطالب موجود روی سایت اینترنت ما به آدرسwww.nicotine-anonymous.org مطالعه فرمائید.

2-   برای ما به آدرس: info@nicotine-anonymous.org نامه بفرستید.

3-   تلفن دفتر خدمات جهانی نیکوتینی های گمنام001(415)750-0328

فایل هــای صوتی

دعای آرامش


دریافت


معتاد کیست؟



دریافت

برنامه معتادان گمنام چیست؟


دریافت

چرا اینجا هستیم؟


دریافت


چگونگی عملکرد


دریافت


چه باید کرد؟


دریافت


بهبودی و لغزش


دریافت


ما بهبود پیدا میکنیم


دریافت


فقط برای امروز زندگی به روال برنامه


دریافت


الهامات تازه ایی خواهد شد


دریافت

COMMENTS

COMMENTS

فرهـــــــــــــــــــــادMP3

صحبت های اعضاء انجمن تجربیات و درک شخصیشان از قدم ها ،سنت ها ،مفاهیم واصول برنامه

دوازده قدمی و انجمن است بنابر این امکان دارد تجربیات و نظرات اعضاء با هم متفاوت باشند

واین بدان معناست که نظرات اعضاء لزوما نظر انجمن نیست


 

تجربه دوازده قدم part1فرهاد کرمان
دریافت

 

تجربه دوازده سنت parte1فرهاد کرمان
دریافت


تجربه دوازده قدم parte2فرهاد کرمان

دریافت

دریافت

دریافت

                           


 

تجربه دوازده قدم فرهاد _زرگنده مهر92
دریافت


فایل صوتی پرسش و پاسخ فرهاد
دریافت


فایل صوتی فرهاد _کرمان پاییز 93
دریافت


 

فایل صوتی فرهاد_تهران پاییز93
دریافت


فایل صوتی فرهاد اندیشه
دریافت


فایل صوتی فرهاد و همسر محترمشون فلوریا
دریافت

فلوریا

فایل صوتی فرهاد و همسر محترمشون فلوریا
دریافت

فرهاد


فایل صوتی فرهاد تهران 94
دریافت

سعــــــــــــــــیدسانتیاگوMP3

صحبت های اعضاء انجمن تجربیات و درک شخصیشان از قدم ها ،سنت ها ،مفاهیم واصول برنامه

دوازده قدمی و انجمن است بنابر این امکان دارد تجربیات و نظرات اعضاء با هم متفاوت باشند

واین بدان معناست که نظرات اعضاء لزوما نظر انجمن نیست


تجربه دوازده قدم parte1سعید سانتیاگو

دریافت
دریافت

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت


تجربه دوازده قدم parte2سعید سانتیاگو

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت


تجربه دوازده قدم parte3سعید سانتیاگو

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت

مهـــــــــــــــــدی اولیــــــــــاییMP3

صحبت های اعضاء انجمن تجربیات و درک شخصیشان از قدم ها ،سنت ها ،مفاهیم واصول برنامه

دوازده قدمی و انجمن است بنابر این امکان دارد تجربیات و نظرات اعضاء با هم متفاوت باشند

واین بدان معناست که نظرات اعضاء لزوما نظر انجمن نیست


تجربه دوازده قدم parte1مهدی اولیایی

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت


تجربه دوازده قدم parte2مهدی اولیایی

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت


مهدی اولیایی کوشک

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت


مهدی اولیایی بروجرد

دریافت

دریافت

دریافت

دریافت

همسیاره های عزیز حجم فایل ها تا نهایت ممکن فشرده شده است

پاک زیستن MP3

خدمت کاربران عزیز عرض کنم که تمامی این فایل ها در یک سی دی در نشریات ایران با قیمت نا چیز بفروش میرسد کاربرانی که در ایران

هستن این سی دی را از نشریات داخل جلسه میتوانند تهیه کنند

دانلود این فایل ها برای کاربران ایرانی که دسترسی به جلسات دارند مقرون به صرفه نیست

این فایل ها به اصرار همدرد های خارج از کشور آپ شده


مقدمه
دریافت


پاک زیستن
دریافت


کلیدهای رهایی
دریافت


دردهای فزاینده
دریافت


دورنمای امید
دریافت


از ناامیدی تا اشتیاق
دریافت


چرا در انجمن باقی می مانیم
دریافت

کــــــــــــــــتاب پایهMP3

خدمت کاربران عزیز عرض کنم که تمامی این فایل ها در یک سی دی در نشریات ایران با قیمت نا چیز بفروش میرسدکاربرانی که در ایران هستن این سی دی را از نشریات داخل جلسه میتوانند تهیه کنند دانلود این فایل ها برای کاربران ایرانی که دسترسی به جلسات دارند مقرون به صرفه نیست این فایل ها به اصرار همدرد های خارج از کشور آپ شده است


سمبل ما

پیشگفتار
دریافت


مقدمه
دریافت


معتاد کیست؟
دریافت


برنامه معتادان گمنام چیست؟
دریافت


چرا اینجا هستیم؟
دریافت


چگونگی عملکرد
دریافت


قدم اول
دریافت


 

قدم دوم
دریافت


 

قدم سوم
دریافت


 

قدم چهارم
دریافت


قدم پنجم
دریافت


قدم ششم
دریافت


قدم هفتم
دریافت


قدم هشتم
دریافت


قدم نهم
دریافت


 

قدم دهم
دریافت


 

قدم یازدهم
دریافت


قدم دوازدهم
دریافت


چه باید کرد؟
دریافت


سنت های دوازده گانه
دریافت


 

سنت اول
دریافت


 

سنت دوم
دریافت


 

سنت سوم
دریافت


سنت چهارم
دریافت


سنت پنجم
دریافت


 

سنت ششم
دریافت


 

سنت هفتم
دریافت


سنت هشتم
دریافت


سنت نهم
دریافت


 

سنت دهم
دریافت


 

سنت یازدهم
دریافت


سنت دوازدهم
دریافت


بهبودی و لغزش
دریافت


ما بهبود پیدا میکنیم
دریافت


فقط برای امروز
دریافت


الهامات تازه ایی خواهد شد
دریافت

 

بیشعوری

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

طرح سنبل

فرمت گردانندگی جلسات مجازی

 با سلام ................ یک معتاد

همگی به جلسه مجازی معتادان گمنام "........ "خوش آمدید.

بعد از چند لحظه سکوت برای معتادانی که در این مکان و یا خارج از این مکان هنوز از بیماری اعتیاد رنج می برند، جلسه امروز را آغازمی کنیم."سکوت 10 - 15 ثانیه"

 از افراد شرکت کننده در جلسه امروز، آیا کسی هست که برای اولین بار در این جلسه شرکت می کند؟لطفا" در صورت تمایل 3 بزنند و خودشان را معرفی نمایند.

 این یک جلسه باز مجازی معتادان گمنام است و این بدان معنی است که ورود افراد غیر معتاد به این جلسه هم آزاد می باشد.

 از دوستان حاضر در جلسه، تقاضا می شود بخاطر حفظ حرمت جلسه، از نوشتن TEXTآشکار در جلسه خود داری کنند ودر صورت لزوم از دکمه PM استفاده کنند که مخلّ آسایش جلسه و مشارکت کنندگان و دیگر عزیزان نشوند .

ـ از دوستی که برنامه معتادان گمنام چیست؟ را داردخواهش می کنم برایمان بخواند.

ـ از دوستی که معتاد کیست ؟ را داردخواهش می کنم برایمان بخواند.

ـ ازدوستی که چگونگی عملکردرا داردخواهش می کنم برایمان بخواند.

ـ از دوستی که چرا اینجا هستیم ؟را داردخواهش می کنم برایمان بخواند.

ـ ازدوستی که پیام امروز از کتاب فقط برای امروزراداردخواهش می کنم برایمان بخواند.

 در جلسات معتادان گمنام، هر عضو در مورد خود و تجربه شخصی خویش در رابطه با بهبودی و قطع مصرف مواد مخدر و احساسات شخصی خود مشارکت می کند. در این جلسات ما یکدیگر را نصیحت وارشاد نمی کنیم و از هر گونه بحث سیاسی، اجتماعی و روانشناسی خودداری می نمائیم . در این جلسات صحبت یکدیگر را قطع نمی کنیم و در وقت مشارکت، به گفته یا نام و یا نوشته دیگران رجوع نمی کنیم و از تفسیر نمودن مشارکت دوستان خود پرهیز می نمائیم.

 اکنون جلسه برای مشارکت باز است، در ابتدا گرداننده و افراد داوطلب مشارکت خواهند نمود و سپس به ترتیب از حاضرین جهت مشارکت، دعوت به عمل می آید.

 ـ از دوستی که سنت‌های دوازده‌گانه معتادان گمنام را داردخواهش می کنم برایمان بخواند.

 ـ چنانچه عزیزی پیام کوتاه بهبودی یا اطلاعیه ای در رابطه با انجمن دارد، لطفاً 3 زده و پیام رسانی کند.

ـ آیا منشی فصل، پیام خاصی جهت اطلاع رسانی به گروه دارند؟

پاکی خود را جشن می گیریم: از آنجا که امید اولین روزنه کمک به فرد معتاد در راه بهبودی است، لذا ازدوستان خواهش می کنم در صورت تمایل مدت پاکی خود را اعلام کنند.

 ـ از دوستی که ما بهبود پیدا می کنیم را داردخواهش می کنم برایمان بخواند.

ـ از دوستی که فقط برای امروز را داردخواهش می کنم برایمان بخواند.

 یاد آور می شوم که گمنامی اساس روحانی تمام سنت های ماست و این بدان معنا است که هر آنچه را اینجا می شنویم، در همین مکان باقی می گذاریم.

 با تشکر از شرکت دوستان، بعد از چند لحظه سکوت برای معتادانی که هنوز در عذابند و اینکه لطف خدا،شامل حالشان شود، با خواندن دعای آرامش جلسه امروز و امشب را خاتمه می دهیم. به امید دیدارشما در جلسه وجلسات آینده

 

خداوندا ! آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم ...

شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم ...

و بینشی که تفاوت این دو را بدانم ...

 

 

 

برنامه معتادان گمنام چیست؟

 معتادان گمنام، یک انجمن غیرانتفاعی از زنان و مردانی است که اعتیاد به مواد مخدر مشکل اصلی زندگی‌شان بوده است.ما معتادانی هستیم که در حال بهبودیم و اکنون بطور مرتب گرد هم می‌آییم تا به کمک هم پاکی خودرا حفظ کنیم. این برنامه، یک برنامه پرهیز کامل از هرگونه ماده مخدر است. تنها لازمه عضویت در این انجمن تمایل به قطع مصرف مواد مخدر است. پیشنهاد می‌کنیم که در این مورد روشن‌بین باشید و این فرصت را از دست ندهید. برنامه‌ ما مرکب از اصولی است که بسیار ساده بیان شده‌اند و ما می‌توانیم آنها را در زندگی روزمره خودبه کار بندیم.نکته بسیار مهم این برنامه، عملی بودن آن است. در معتادان گمنام هیچ شرط و شروطی وجودندارد. ما به هیچ سازمانی وابسته نیستیم. حق عضویتی نداریم و با هیچ سازمان سیاسی، مذهبی وانتظامی ارتباطی نداریم. هرگز تحت نظر نبوده و نیستیم.هر کس که مایل باشد بدون در نظر گرفتن سن، مذهب، نژاد وجنسیت می‌تواند به ما بپیوندد.برای ما مهم نیست که شما چه چیز و چقدر مصرف کرده‌اید و یا آنرا از چه کسی و از کجا خریده‌اید.کارهایی که در گذشته کرده‌اید و یا دارائی و نداری شما برای ما بی‌تفاوت است.تنها چیزی که برای ما اهمیت دارد، این است که شما می‌خواهید در مورد مشکلتان چه بکنید و ما چطور می‌توانیم به شما کمک کنیم. در اینجاتازه‌واردان ازهمه مهمترند زیرا ما فقط با در میان گذاشتن آنچه که داریم،می‌توانیم آن را حفظ کنیم. تجربه گروهی ما نشان می‌دهد کسانی که بطور مرتب در جلسات شرکت می‌کنند پاک می‌مانند.

 

معتاد کیست ؟

اکثر ما برای جواب دادن به این سئوال احتیاج به فکر کردن نداریم و جوابش را خوب می دانیم !زمانی تمام زندگی و فکر و ذکر ما در مواد مخدّر خلاصه شده بود .ما همیشه یا مشغول گرفتن ومصرف کردن آن بودیم و یا به دنبال راه تهیه اش می گشتیم . ما زندگی  می کردیم که مصرف کنیم و مصرف می کردیم که زندگی کنیم .خیلی ساده ، معتاد ، زن یا مردی است که زندگیش را مواد مخدّر کنترل  کند،ما کسانی هستیم که در چنگال یک بیماری مزمن و پیشرونده گرفتاریم و همیشه عاقبتی چونزندان،  تیمارستان و مرگ در انتظارمان است .

 

چگونگی عملکرد
اگر شما طالب آنچه که ما داریم هستید و حاضرید برای بدست آوردنش کوشش کنید، در آن صورتآماده‌اید که قدمهای خاصی را بردارید. این‌ها اصولی هستند که بهبودی ما را ممکن ساختند.


1- ما اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان عاجز بودیم و زندگیمان غیرقابل اداره شده بود.

2- ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر می‌تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.

3- ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوند، بدان‌گونه که او را درک می‌کردیم، بسپاریم.
4- ما یک ترازنامه اخلاقی بی‌باکانه و جستجوگرانه از خود تهیه کردیم.

5- ما چگونگی دقیق خطاهایمان را به خداوند، به خود و به یک انسان دیگر اقرار کردیم.
6- ما آمادگی کامل پیدا کردیم که خداوند کلیه این نواقص شخصیتی ما را برطرف کند.

7- ما با فروتنی از او خواستیم کمبودهای اخلاقی ما را برطرف کند.
8- ما فهرستی از تمام کسانی که به آنها صدمه زده بودیم تهیه کرده و خواستار جبران خسارت از تمام آنها شدیم

9- ما بطور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم، مگر درمواردی که اجرایاین امر به ایشان و یا دیگران لطمه بزند.

10- ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم.
11- ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطة آگاهانه خود با خداوند، بدان گونه که او را درک می‌کردیم شده و فقط جویای آگاهی از ارادة او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.

12- با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدم‌ها، ما کوشیدیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا درآوردیم.


این دستورالعمل، مشکل به نظر می‌رسد و ما نمی‌توانیم آن را به یکباره انجام دهیم. ما یک روزه معتادنشده‌ایم، بنابراین، به خاطر داشته باشید که به خودتان سخت نگیرید.تنها مسئله‌ای که بیش از هر چیز دیگر باعث ناکامی ما در بهبودی می‌شود، موضع بی‌تفاوتی بی‌حوصلگی نسبت به اصول روحانی است. سه اصل ضروری روحانی: صداقت، روشن‌بینی و تمایل می‌باشد. ما با در دست داشتن اینها به سلامت به راه راست وارد شده‌ایم.ما احساس می‌کنیم که برخورد ما با بیماری اعتیاد، کاملاً واقع‌بینانه است. هیچ چیز ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر را ندارد. ما معتقدیم که روش‌مان عملی است. زیرا یک معتاد بهتر از هر کس دیگرقادر است یک معتاد دیگر را درک و کمک کند. ما معتقدیم که هر چه زودتر با مشکلات اجتماعی روزمره خودروبرو شویم، به همان نسبت سریعتر می‌توانیم تبدیل به اعضای قابل قبول، مسئول و سازنده اجتماع خود شویم. تنها راه جلوگیری از فعال شدن مجدد اعتیاد، خودداری از مصرف، در همان بار اول است. اگرشما هم مثل ما هستید، می‌دانید که مصرف یکبار زیاد و هزار بار کافی نیست! ما بر روی این نکته قویاًتأکید می‌کنیم. زیرا می‌دانیم که مصرف هرگونه ماده مخدر، به هر شکلی و یا جایگزین کردن نوع دیگری به جای آن، آتش اعتیادمان را دوباره شعله‌ور می‌کند.

 تفاوت قائل شدن بین الکل و انواع دیگر داروهای مخدر، باعث لغزش بسیاری از معتادان شده است. قبل از پیوستن به معتادان گمنام بسیاری از ما الکل را چیز جداگانه‌ای می‌دانستیم، اما، ما توان پرداخت این اشتباه را نداریم، الکل، یک ماده مخدر است و ما افراد مبتلا به بیماری اعتیاد، باید از هرگونه ماده مخدرپرهیز کنیم تا بهبود یابیم

 

چرا اینجا هستیم ؟

قبل از پیوستن به انجمن معتادان گمنام ، ما اختیار زندگی خود را کاملاّ از دست داده بودیم و دیگر نمیتوانستیم مانند دیگران زندگی کنیم و از آن لذت ببریم .برای زندگی به چیزی متفاوت نیاز داشتیم و تصور می کردیم که آنرا در مواد مخدّر پیدا کرده ایم برای مامواد مخدّرمهم تر از خانواده ، همسر و فرزندانمان شده بود و می بایستی آن را به هر قیمتی بدست می آوردیم .
 در این راه به بسیاری از مردم لطمه های شدید زده ایم . اما بیش از همه خود را آزار داده ایم . ما به خاطرنداشتن جنبه قبول مسئولیت های فردی ، در واقع خودمان برای خودمان گرفتاری درست می کردیم و این طور به نظر می رسید که نمی توانیم زندگی را آنطور که هست قبول کنیم .اکثر ما متوجه شده بودیم که اعتیادمان یک خود کشی تدریجی است اما اعتیاد ، این دشمن زیرک زندگی ، قدرت انجام هر گونه اقدامی را از ما سلب کرده بود .در نهایت بسیاری از ما کارمان به زندانها کشیده شد . بسیاری دست بدامن پزشکان ، روان پزشکان ویا مذاهب شدیم اما هیچ یک از آنها برای حل مشکل ما کافی نبود .
 بیماری ما همیشه یا دوباره عود می کرد و یا بدتر می شد تا عاقبت از روی ناچاری در معتادان گمنام به یکدیگرپناه آوردیم .پس از پیوستن به انجمن معتادان گمنام متوجه شدیم که ما افرادی بیمار هستیم و از نا خوشی رنج برده ایم که درمان شناخته شده ای ندارد .اما به هر حال می توان آن را در نقطه ای از فعالیت باز داشت و پس از آن امکان بهبودی هم وجود دارد .


سنت‌های دوازده‌گانه معتادان گمنام

ما آنچه را که داریم فقط با مراقبت کامل می‌توانیم حفظ کنیم و همانطور که آزادی فردی ما از قدمهای دوازده‌گانه سرچشمه می‌گیرد، به همان صورت آزادی گروه نیز به سنت‌های ما بستگی دارد.تا زمانی که پیوندهایی که ما را به یکدیگر متصل می‌کند از آنچه که ما را از هم جدا می‌نماید محکمترباشد، همه‌ چیز به خوبی پیش خواهد رفت.
1- منافع مشترک ما بایست در رأس قرار گیرد. بهبودی شخصی به وحدتN.A. بستگی دارد.

2- در ارتباط با هدف گروه ما تنها یک مرجع نهایی وجود دارد، خداوندی مهربان که به گونه‌ای ممکن خود رادر وجدان گروه بیان کند. رهبران ما فقط خدمتگزاران مورد اعتماد ما می‌باشند، آنها حکومت نمی‌کنند.

3- تنها لازمه عضویت، تمایل به قطع مصرف است.
4- هر گروه بایست مستقل باشد باستثناء مواردی که بر گروههای دیگر و N.A در کل اثر بگذارند.

5- هر گروه فقط یک هدف اصلی دارد، رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است.
6- یک گروه N.A هرگز نبایست هیچ مؤسسه مرتبط و یا هر سازمان خارجی را تأئید و یا در آنهاسرمایه‌گذاری کند، یا نام N.A را به آنها عاریت دهد، مبادا مسائل مالی، ملکی و شهرت، ما را از هدف اصلی خود منحرف سازد.

7- هر گروه N.A میبایست کاملاً متکی به خود باشد و کمکی از خارج دریافت نکند.
8- معتادان گمنام بایست همیشه غیرحرفه‌ای باقی بماند، اما مراکز خدماتی ما می‌توانند کارمندان مخصوصی استخدام کنند.

9- N.A تحت این عنوان، هرگز نبایست سازماندهی شود، اما ما می‌توانیم هیئت‌های خدماتی یاکمیته‌هایی تشکیل دهیم که مستقیماً در برابر کسانی که بدانها خدمت می‌کنند، مسئول باشند.

10- معتادان گمنام، هیچ عقیده‌ای در مورد مسائل خارجی ندارد و نام N.A هرگز نبایست به مباحث اجتماعی کشانده شود.

11- خط مشی روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است تا تبلیغ، ما لازم است همیشه گمنامی شخصی خود را در سطح مطبوعات، رادیو و فیلم حفظ کنیم.

12- گمنامی، اساس روحانی تمام سنت‌های ما است و همیشه یادآور این است که اصول را به شخصیت‌ها ترجیح دهیم.


درک این سنت‌ها به مرور و به آهستگى براى ما امکان‌پذیر خواهد شد. ما از راه صحبت با اعضاء و تماس با دیگر گروه ها، اطلاعاتى کسب مى‌کنیم ، امّا معمولاً پس از شروع فعالیّت در کارهاى خدماتى است که کسى به ما خواهد گفت: "بهبودى هریک از ما به وحدت NA بستگى دارد." این وحدت به کیفیت پیروى ماازسنت‌های مان مربوط است. سنت‌هاى دوازده‌گانه NA غیر قابل دستکارى است. آنها رهنمودهایى هستند که جمعیّت ما را آزاد و زنده نگاه مى‌دارند.

 با پیروى از این رهنمودها، در ارتباط با دیگران و اجتماع، از بسیارى از مشکلات اجتناب خواهیم کرد. این،بدان معنى نیست که سنت‌هاى ما تمام مشکلات را از میان بر مى‌دارند. ما در هر صورت باید بامسائلى که پیش مى‌آیند، نظیر مشکلات ارتباطى، اختلاف سلیقه، مباحثات داخلى و مسائل مربوط به افراد و گروه‌هاى خارجى، روبرو شویم، امّا در هر صورت ما وقتى اصول‌مان را رعایت مى‌کنیم، از بعضى ازدردسرهایى که این مسائل به وجود مى‌آورند جلوگیرى به عمل خواهیم آورد.

 

بسیارى از مشکلات ما، همان هایى هستند که اعضاى اوّلیه ما هم با آن ها روبرو بوده‌اند و تجربیاتى که آن ها به سختى بدست آوردند، باعث تولد سنت‌ها شده است. تجربه به ما نشان داده است که این اصول امروزه همان اعتبارى را دارند که درشروع داشته‌اند. سنت‌های مان ما را در برابر فشارهاى داخل وخارج که ممکن است باعث نابودی مان شود، حفظ مى‌کنند. آن ها رشته‌هاى واقعى پیوند ما هستند وفقط با درک و اجرای شان است که کاربرد پیدا مى‌کنندما بهبود پیدا می کنیم

 

ما بهبود پیدا می کنیم
 وقتی ما به آخر خط می رسیم و درک میکنیم  که چه با موادمخدر و چه بدون آن  نمی توانیم مثل یک انسان زندگی کنیم ،همگی با یک مسئله بغرنج روبروهستیم، آیا کاردیگری مانده است که انجام نداده باشیم ؟‌

اینطور به نظر می رسد که دوراه بیشتر نباشد ، ما یا می توانیم به بهترین نحو ممکن روانه عاقبت تلخ خود یعنی زندان ،‌تیمارستان یا مرگ شویم – یا راه تازه ای برای زندگی پیدا کنیم .در گذشته تعداد بسیار کمی از معتادان شانس پیداکردن راه دوم را داشته اند ، اما معتادان امروزخوشبخت ترهستند .

 برای اولین بار در تاریخ بشر راه ساده ای برای معتادان پیدا شده است که تأثیر آن در زندگی بسیاری از آنان به اثبات رسیده است . ودر دسترس همه قرار دارد این برنامه  یک برنامه روحانی ساده و غیرمذهبی ، به نام معتادان گمنام است .

 

فقط برای امروز
به خودت بگو : فقط برای امروز ، افکارم را بر روی بهبودیم متمرکز خواهم کرد ، زندگی می کنم و بدون مصرف هیچگونه ماده مخدری روز خوبی خواهم داشت .
فقط برای امروز ، به کسی در معتادان گمنام اعتماد خواهم کرد ، کسی که مرا باور می کند و می خواهددر بهبودیم به من کمک کند
فقط برای امروز ، برای خود برنامه ای خواهم داشت و به بهترین شکلی که بتوانم آنرا دنبال خواهم کرد

فقط برای امروز ، سعی خواهم کرد که به کمک انجمن ، از زاویه بهتری به زندگیم نگاه کنم .

فقط برای امروز ، ترسی نخواهم داشت به روابط تازه ام و آنها که چیزی مصرف نمی کنند و راه تازه ای برای زندگی پیدا

کرده اند فکرخواهم کرد

تا مادامی که این راه را دنبال کنم از هیچ چیز واهمه نخواهم داشت

فایل های صوتی

دعای آرامــــــــش



مشاهده ودریافت


تولد یک سالگی



مشاهده و دریافت



پاک زیستن

مشاهده و دریافت


فـــرهاد کـــرمانی

مشاهده ودریافت


کــــــــــــتاب پــایــه

مشاهده ودریافت


مهدی اولیایی

مشاهده ودریافت


سعــــید سانتـیاگو

مشاهده ودریافت


حسیـــــن پناهــــی

مشاهده ودریافت


آیا من یک افسرده هستم؟

مشاهده ودریافت


خانواده و هویت جنسی



مشاهده ودریافت

فایل های تصویری

مشاهده و دریافت
توضیحات: گلیپ عبرت آموز1


مشاهده و دریافت
توضیحات: گلیپ عبرت آموز2

مشاهده و دریافت
توضیحات: کلیپ عبرت آموز3


مشاهده و دریافت
توضیحات: کلیپ عبرت آموز 4


مشاهده و دریافت
توضیحات: کلیپ عبرت آموز 5


مشاهده و دریافت
توضیحات: کلیپ عبرت آموز 6



مشاهده و دریافت
توضیحات: گلیپ موفقیت 1


مشاهده و دریافت
توضیحات: گلیپ موفقیت 2


مشاهده و دریافت
توضیحات: گلیپ موفقیت 3


مشاهده و دریافت
توضیحات: سگ سیاه زندگی


مشاهده و دریافت
توضیحات: انرژی مثبت 1


مشاهده و دریافت
توضیحات: کلیپ انرژی مثبت 2



مشاهده و دریافت
توضیحات: آیا میدانید؟H&I


مشاهده و دریافت
توضیحات: جیمی کی






نرم افزارها

مشاهده و دریافت
توضیحات: اپلیکیشن 2017"Anonymous"

برای سیستم عامل اندرویید


مشاهده و دریافت
توضیحات: نرم افزار همگام با صوت

مرحوم حسین پناهی اندرویید

پی دی اف

مشاهده و دریافت
توضیحات: کتاب الکلی های گمنام


مشاهده و دریافت
توضیحات: دوازده قدم الانان


مشاهده و دریافت
توضیحات: کتاب نارنجی کدا


مشاهده و دریافت
توضیحات: آدرس جلسات نارانان


مشاهده و دریافت
توضیحات: کتابچه سفیدNA


مشاهده و دریافت
توضیحات: کتاب بیشعوری "گوشی"


مشاهده و دریافت
توضیحات: کتاب بیشعوری"PC"


مشاهده
توضیحات: 120 قانون اساسی


مشاهده و دریافت
توضیحات: تمرکز"نارانان"


مشاهده و دریافت
توضیحات: این درباره دیروز نیست"نارانان"


مشاهده و دریافت
توضیحات: آیا نارانان برای شماست؟


مشاهده و دریافت
توضیحات: پدر و مادر عزیز"نارانان"


مشاهده و دریافت
توضیحات: نامه سر گشاده"نارانان"


مشاهده و دریافت
توضیحات: رها کردن"نارانان"


مشاهده و دریافت
توضیحات: حقایق"نارانان"


مشاهده و دریافت
توضیحات: پیدا کردن یک راهنما"نارانان"


دریافت
توضیحات: کمک کردن "نارانان"

COMMENTS

حسین پناهی

 به قول حسین پناهی

من اگه خـدا بودم ..
یه بار دیگه تمـوم بنده هام رو میشمردم ببینم که یه وقت یکیشون تنـها نمونده باشه …
و هوای دو نفره ها رو انقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم!


                         



دریافت


دریافت

گالری عکس

 

حکمت وزیدن باد رقصاندن شاخه ها نیست.بلکه امتحان ریشه هاست...


من نه فقط از لحاظ جسمی و فکری بیمار هستم . بلکه از لحاظ روحانی نیزبیمار می باشم .وقتی ناخوشی روحانی من با رعایت کردن اصول برنامه برطرف شود جسم و فکر من نیز به سلامت خواهید رسید .

من در مسیر بهبودی دردهای زیادی متحمل شده ام ولی چون این دردها در راستای تغییر رفتار و عملکردم بود واقعاً برایم لذت بخش بود 

واژه جدیدی که بنام فروتنی در گذشته مفهومی برایم نداشت . اکنون این واژه سبب آرامش و غذای اصلی زندگیم شده است . هرچند هنوز فاصله زیادی دارم ولی باز امید دارم اگر اصول این برنامه را رعایت کنم بیشتر می توانم از زندگی و بودن با دیگران لذت ببرم

ما مسئول بیمارى خود نیستیم و مسئول بهبودى خود هستیم پس مهم نیست از کجا آمده ایم مهم این است که به کجا میرویم

اگر افسردگی دارید ، در حال زندگی در گذشته هستید ...
اگر اضطراب دارید ، درحال زندگی در آینده هستید ...
اگر آرامش دارید ، درحال زندگی در زمان حال هستید ... !

من باید همیشه بیاد داشته باشم که اگر دیگران به من خسارت زدند دلیل نمیشود که من به کسانی دیگر خسارت بزنم .

10نکته از عقاید گاندی 

تصور کن اگر قرار بود هر کس به اندازه ی دانش خود حرف بزند چه سکوتی بر دنیا حکمفرما می شد

 نامه ی چارلی چاپلین به دخترش

نمی توانیم بدون واسطه در حضور خداوند قرار بگیریم، مگر آنکه سکوت درون و بیرون، هر دو را بر خود تحمیل کنیم

متن کامل وصیت نامه دکتر علی شریعتی

شکست نفسی می کنید تا خود را بیش از آنچه هستید نشان دهید

آنچه شما را خوشبخت می کند، داشته های شما نیست، بلکه آنچه هستید، سبب می شود احساس خوشبختی کنید.

 

آنچه هستید، هدف‌تان نباشد، بلکه آنچه که می‌توانید بشوید را هدف قرار دهید.

 

پرمعنا ترین جبران خسارت هایی که در برابر اشتباهات گذشته خود می توانم انجام دهم صرفاً از تغییر عملکرد و رفتار امروز ما صورت می گیرد .


انکار همیشه موجب تنش است . بپذیر . اگر آسودگی می خواهی ، پذیرش همیشه راه حل است . هر چه در پیرامون تو رخ می دهد ؛ بپذیر.


صبر ... به این معنا نیست که باید تحمل کنم تا به خواسته ام برسم . صبر یعنی تسلیم شدن و پذیرفتن وضعیت موجود و اعتماد به نیروی برتر تا آن چه را که به صلاحم است را هرزمان که خودش صلاح می داند به من عطا کند .


در گذشته هرزمان که رنجشی را به دل می گرفتم و نقشه انتقام جوئی در سر می پروراندم با خشم درونی خود مواجه می شدم و به جای شکنجه دادن دیگران در حقیقت خودم را آزار می دادم .

 
هر آنچه که جمع کردم بر باد رفت و هر آنچه که بخشیدم مال من ماند.آنچه که بخشیدم امروز با من است وآنچه که جمع کردم از دست رفت.


خوبی ها را تقسیم کن زیبایی ها را تقسیم کن زندگی را تقسیم کن هر چه را که داری تقسیم کن.زیبایی های زندگی را هرگز برای خود نیندوز.خرد نیایش عشق شادی خوشبختی همه را در این زیبایی ها سهیم کن اگر کسی را نداری مهم نیست آنها را با سگها وتخته سنگها تقسیم کن.مهم این است که ببخشی وتقسیم کنی.اگر مشتی مروارید در دست داری آنها را پرتاب کن فرق نمیکند به پای چه کسی زیرا آنچه مهم است بخشیدن است.

 
من هر وقت به زندگی زیبا نگاه می کنم می بینم زندگی ام نیز زیبا شده است .


اگر دانسته می‌خواهید کمتر از آنچه هستید باشید، پس بدانید که باقی زندگی‌تان را در اندوه ژرفی به سر خواهید برد و استعدادها و توانمندی‌های خود را نادیده خواهید گرفت

هیچ سودایی بیشتر از این نیست که در طول عمرمان با تمام آن‌هایی که می‌توانستیم دوستشان بداریم آشنا نخواهیم شد و پیش از آن‌ که آن‌ها را بشناسیم از این دنیا خواهیم رفت.

 آیا ممکن است از یک داستان عاشقانه بیرون آمد و وارد داستان عاشقانه‌ی دیگری شد بدون این که دل کسی را بشکنیم؟ این یکی از آن پرسش‌های بی‌شمار است که از خود می‌کنیم هنگامی که ناگهان درمیابیم که چیزی قرار است آغاز شود به بهای پایان یافتن چیزی دیگر.

به یاد داشته باشید که خوشبختی انسان به مقام یا دارایی او بستگی ندارد، خوشبختی، تنها به اندیشه ی او بستگی دارد.

 

به جای آنکه به تاریکی لعنت بفرستید یک شمع روشن کنید.

 

 

زمانی که ما همواره در پیرامون خود افراد مشخصی را ببینیم احساس می کنیم که آنها بخشی از زندگی ما هستند و چون بخشی از زندگی ما می شوند سرانجام تصمیم می گیرند که زندگی ما را تغییر دهند و اگر آن گونه که آنها آرزو دارند نباشیم از ما ناخشنود می شوند. 

 

هرگز نباید بپرسیم:چرا خداوند این را بر من نازل کرده است. اما می توانیم بپرسیم:خداوند از من میخواهد با این چه کنم..

 

 

 همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد

کسی که دوبار از روی یک سنگ بلغزد، شایسته است که هر دو پایش بشکند

لحظاتی هست که جز غم و رنج چیزی رخ نمی دهد و نمی توانیم از آن دوری کنیم. تنها زمانی دلیلش را می فهمیم که بر آن غلبه کرده باشیم.

شهامت همیشه فریاد زدن نیست ، گاهی صدای آرامیست که در انهای روز می گوید : فردا دوباره تلاش خواهم کرد

اگه دنبال کسی هستی که زندگیتو تغییر بده برو جلو آیینه...

کشتی در ساحل بسیار امن تر است، اما برای این ساخته نشده است.

 

اگه یه روز چشاتو باز کردی و خودت رو وسط یه کوره دیدی ،نترس و سعی کن پخته بیرون بیای ، وگرنه سوختن رو همه بلدن ...

به جای اینکه رویاهایت را برای دیگران تعریف کنی رویاهایت را به دیگران نشان بده...

بنشینید به یک لامپ خاموش زل بزنید و از خدا بخواهید که روشنش کند .ببینید دفعه ی چندمی که از خدا میخواهید دعایتان را برآورده می کند.این را هم یادتان باشد که خودتان در 2 ثانیه اول میتوانید آن را روشن کنید!

چه فکر کنید که می توانید، چه فکر کنید که نمی توانید، در هر صورت درست فکر کرده اید

هر کاری که می توانید انجام دهید یا دوست دارید که بتوانید انجامش دهید، باید شروعش کنید. جسارت، در خودش نبوغ، قدرت و جادو دارد.

فقط برای امروز:  در شکل‌گیری وجدان گروهی شرکت میکنم. به خاطر میسپارم صرفاً به این خاطر که روش خود را تحمیل نمیکنم، دنیا به پایان نمیرسد. در همه فعالیتهای خدماتی خود درباره هدف اصلیمان فکر میکنم. به کمک یک تازهوارد میروم.

فقط برای امروز:  میخواهم به لذت بردن از زندگی جدیدی که در دوران بهبودی پیدا کردهام، ادامه دهم. امروز، قدمها را برای حفظ اساس زندگی خود کار میکنم.

فقط برای امروز:  به خاطر میسپارم با وجود اینکه فرد پیچیدهای هستم، NA برای من سادهترین راهی است که میتوانم از پیچیدگی زندگی خود بکاهم.

 

فقط برای امروز:  مسیرخود را دنبال میکنم. با این وجود، از مصاحبت با افرادی که درست مثل من از اعتیاد رنج بردهاند و نحوه به کارگیری اصول بهبودی را یاد میگیرند، سپاسگزارم.

 

فقط برای امروز:  پس از خواندن مراقبه روزانه این کتاب، چند دقیقهای را به دعا و مراقبه اختصاص میدهم. این امر، آغاز الگوی جدیدی برای بهبودی من است.

فقط برای امروز:  مسئولیت خود و بهبودی خود را میپذیرم. امروز، خسارات خاصی را که به خاطر آن متاسف هستم، جبران میکنم.

فقط برای امروز:  وقتی پیام بهبودی را به سایر معتادان میرسانم، سعی میکنم به نیرویی که در پس این پیام وجود دارد، توجه کنم. امروز، وقتی بهبود یافتن سایر معتادان را مشاهده میکنم، سعی میکنم خداوند را در وجود آنها شناسایی کنم تا بتوانم خداوند را در وجود خود بهتر بشناسم.

فقط برای امروز:  چه به خداوند اعتقاد داشته باشم یا خیر، از نیرویی بهره میگیرم که پاکی و آزادی مرا حفظ میکند.

فقط برای امروز:  میخواهم از منفیبافی آزاد باشم. امروز، به طرز مثبت صحبت میکنم و عمل مینمایم.

فقط برای امروز:  نیروی برتر به من کمک کن آنچه را در زندگیام اهمیت دارد، کشف کنم. کمکم کن صبر را یاد بگیرم تا قابلیتهای خود را به مهمترین چیزها اختصاص دهم.

فقط برای امروز:  میخواهم از مصاحبت با دوستان خود در انجمن کاملاً لذت ببرم. روابط خود با دیگران را در زندگی بررسی میکنم. هر جا که متوجه صدمه زدن به دیگران میشوم، برای جبران خسارت وارده به آنها تمایل پیدا میکنم

فقط برای امروز:  به خاطر میسپارم همه چیز با رؤیا شروع میشود. امروز، به خود اجازه میدهم رؤیای خود را تحقق بخشم.

فقط برای امروز:  به راهنمایی، پشتیبانی و نیرویی فراتر از نیروی خود نیاز دارم. به جلسهای میروم، به سراغ تازهواردی میروم، با راهنمای خود تماس میگیرم، خطاب به نیروی برتر خود دعا میکنم—کاری انجام میدهم که بیان کند «من تسلیم شدهام.»

بیشتر اوقات زنجیرهای درونی ؛قویتر از زنجیرهایی هستند که از خارج  تو را مهار کرده اند.

 

 

انسان فقط روزی متولد نمی شود که ازشکم مادر بیرون میاید

بلکه زندگی وادارش میکند چندین مرتبه دیگر ازشکم خودبیرون بیاید و متولد شود

 

 

اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم،او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد

 

 

 گاهی انسان می بایست بین چیزی که به آن عادت کرده و چیزی که بسیار دلش میخواهد داشته باشد ، یکی را برگزیند . . .

 

کاربران عزیز برای دیدن تمامی عکس ها و پیام های بهبودی میتوانند از اپلیکیشن سایت استفاده کنند

لینک دانلود اپلیکیشن

 

Files

مشاهده و دریافت
توضیحات: فایل های صوتی


مشاهده و دریافت
توضیحات: فایل های تصویری


مشاهده و دریافت
توضیحات: نرم افزارها


مشاهده و دریافت
توضیحات: فایل های "PDF"

آیا من یک افسرده هستم؟

آیا من یک افسرده هستم؟یا یک اندوه زود گذر است؟

 


دریافت


   


دریافت


 


دریافت


 


دریافت


 


دریافت



دریافت




دریافت



دریافت


ندای بهبـــــــــــــــودی



دریافت


دریافت



دریافت

نظرات

انجمن های خانواده

یک برنامه بهبودی و حمایت برای  کسانی است که اعتیاد مواد مصرفی و یا اعتیادهای رفتاری عضوی ازخانواده و یا یکی از دوستانشان، در زندگی آنها تأثیر گذاشته است.


نارانان

Nar-anon


انجمن خانواده های گمنام

Families Anonymous


الانان و الاتین

Al-Anon


فرزندان بزرگسال الکلی ها

Adult Children of Alcholics


خانواده معتادان جنسی گمنام

S-Anon


خانواده قماربازان گمنام

Gam-Anon


انجمن های رفتاری

یک برنامه بهبودی و حمایت برای  کسانی است که اعتیاد اصلی شان به رفتارهای معتاد گونه و مخرب همانند اعتیاد به عشق و سکس، اعتیاد به قمار، اعتیاد به پرخوری، و هم وابستگی می باشد.


انجمن هم وابستگان گمنام

Co-dependents Anonymous


انجمن معتادان جنسی گمنام

Sex addicts Anonymous


انجمن پرخوران گمنام

Overeaters Anonymous


انجمن معتادان سکس و عشق گمنام

sex & love addicts Anonymous


انجمن احساساتی های گمنام

Emotions Anonymous


انجمن قماربازان گمنام

Gamblers Anonymous


انجمن بدهکاران گمنام

Debtors Anonymous


انجمن معتادان کار گمنام

Workaholics Anonymous


انجمن های مواد مصرفی

یک برنامه بهبودی و حمایت برای  کسانی است که اعتیاد اصلی شان به مواد تأثیر گزار بر ذهن مانند اعتیاد به تریاک، اعتیاد به هروئین، اعتیاد به مواد روانگردان و اعتیاد به الکل می باشد.


انجمن الکلی های گمنام

Alcholics anonymous


انجمن معتادان گمنام

Narcotics anonymous


انجمن کوکائینی های گمنام

Cocaine anonymous


انجمن شیشه ای های گمنام

Crystal anonymous


انجمن ماریجوانایی های گمنام

Marijuana anonymous


انجمن نیکوتینی های گمنام

Nicotine anonymous


Alcoholics Anonymous

انجمن الکلی های گمنام

الکلی ها گمنام، یک انجمن خود گردان و غیر انتفاعى متشکل از زنان و مردانى است که مشکل اصلی آن ها اعتیاد به الکل یا الکلیسم بوده است. در این انجمن معتادان به الکل به طور منظم در کنار یکدیگر گردهم آمده تجارب، نیرو و امید خود را با یکدیگر به مشارکت گذاشته، و از طریق کارکرد ١٢ قدم بهبودی خود را حفظ می کنند. تنها شرط عضویت در انجمن الکلی های گمنام تمایل به قطع مشروب خواری است. برای عضویت در AA هیچ حق عضویت و یا هزینه ورودی ای وجود ندارد و کلیه مخارج انجمن ها ازطریق اعانات خود معتادان تامین می شود وکاملا خود کفا هستند. AA به هیچ مذهب، حزب سیاسی و یا سازمانی وابسته نبوده وخواهان درگیرشدن در هیچ مسئلۀ بحث انگیزی نیز نیست. این انجمن هیچ نهضت یا جنبشی را تأیید و یا تکذیب نمی کند. هدف اصلی همه معتادان در حال بهبودی این انجمن، حفظ هوشیاری و کمک به سایر الکلی های در عذاب برای دستیابی به بهبودی از طریق ١٢ قدم است.


ایران وب سایت

تلفن تماس:  0098.263.273.3069
جلسات فارسی زبان
 در حال حاضر جلسات فارسی زبان الکلی های گمنام در اغلب شهرها و نواحی ایران برگزار می شود.

 

خاور میانه وب سایت (غیر رسمی)

انگلستان وب سایت

تلفن تماس:  0044.845.769.7555

آمریکا وب سایت

تلفن تماس:  001.212.870.3400

جلسات فارسی زبان Irvine, CA

تلفن تماس:  001.714.556.4555
وب سایت
جلسات فارسی زبان West Los Angeles, CA
تلفن تماس:  001.212.870.3400
وب سایت 
جلسات فارسی زبان Sherman Oaks, CA

تلفن تماس:  001.212.870.3400

وب سایت 

کانادا وب سایت تورنتو 

تلفن تماس تورنتو:  001.416.487.5591   

بلژیک وب سایت

تلفن تماس:  0032.781.525.56          

جلسات انگلیسی زبان بلژیک

یونان وب سایت

تلفن تماس:  0030.6979.4566.24          

جلسات انگلیسی زبان یونان

آلمان وب سایت

تلفن تماس:  0049.1803.224.357

جلسات انگلیسی زبان آلمان 

سوئد وب سایت 

تلفن تماس:  0046.8642.2609 

 جلسات انگلیسی زبان سوئد

 فرانسه وب سایت

 تلفن تماس:  0033.820.326883

 جلسات انگلیسی زبان فرانسه 

 استرالیا وب سایت

 تلفن تماس:  0061.1300.222.222

 

 

Narcotics anonymous

انجمن معتادان گمنام

 

معتادان گمنام، یک انجمن  خود گردان و غیر انتفاعى  متشکل از زنان و مردانى است که مشکل اصلی آن ها اعتیاد به مواد مخدر بوده است.  اعضای معتادان گمنام به طور مرتب گردهم می آیند تا با کمک و حمایت یکدیگر از اعتیادشان پاک شده و بهبودی خود را حفظ کنند. ١٢ قدم معتادان گمنام یک برنامه پرهیز کامل از هرگونه ماده مخدر است که تنها شرط عضویت در آن تمایل به ترک اعتیاد است. برنامه بهبودی انجمن معتادان گمنام از اصولی بسیار ساده و عملی تشکیل شده است که هر معتاد می تواند به صورت روزانه، آن ها را در زندگی جدید و بدون اعتیاد خود به کار ببرد. انجمن معتادان گمنام هیچ شرط و شروطى ندارد، به هیچ سازمانى وابسته نیست، هیچ حق عضویتى ندارد و با هیچ سازمان سیاسى، مذهبى ویا انتظامى در ارتباط نیست. انجمن معتادان گمنام به هیچ عنوان  تحت نظارت اشخاص یا سازمان های غیر مرتبط نبوده و همه معتادانی که تمایل به پاک شدن از اعتیادشان داشته باشند می توانند بدون در نظر گرفتن سن، نژاد، جنسیت، و یا اعتقادات مذهبی  به صورت کاملا گمنام و رایگان در آن شرکت کنند. انجمن معتادان گمنام بدون تمرکز بر روی ماده تأثیرگزار برذهن و یا ماده اعتیادآور خاصی، بر بهبودی از اعتیاد تمرکز نموده و بهبودی از اعتیاد را به همه معتادان جهان پیشنهاد می نماید


آدرس جلسات آنلاین

 

ایران وب سایت

تلفن تماس:  009821.886.81652

لینک جلسات فارسی زبان
شماره های ماندگار
ایمیل مسئولین اداری وکمیته های فرعی شورای منطقه
خطوط تلفنی کمیته های اطلاع رسانی ایران
ناحیه 1"آذربایجان غربی"
ناحیه 2"مازندران"
ناحیه 3"تهران،سمنان"
ناحیه 4"کرمانشاه"
ناحیه 5"ایلام،خوزستان"
ناحیه 6"مرکزی"
ناحیه 7"اصفحان"
ناحیه 8"فارس،کهکیلویه و بویراحمد"
ناحیه 9"کرمان"
ناحیه 10"خراسان جنوبی،خراسان رضوی"
ناحیه 11"قم"
ناحیه 12"یزد"
ناحیه 13"گیلان"
ناحیه 14"زنجان"
ناحیه 15"لرستان"
ناحیه 16"هرمزگان"
ناحیه 17"همدان"
ناحیه 18"البرز"
 ناحیه 19"استان خراسان شمالی"
ناحیه 20"بوشهر"
ناحیه 21 "چهارمحال و بختیاری"
 ناحیه 22 "آذربایجان شرقی"
ناحیه 23 "گلستان"
ناحیه 24 "قزوین"
ناحیه 25"کردستان"
ناحیه 26"اردبیل"
ناحیه 27"سیستان و بلوچستان"
آدرس دفتر خدمات جهانی 
آدرس دفتر مرکزی NAایران

 

انگلستان وب سایت

تلفن تماس:  0044030.0999.1212

لینک جلسات فارسی زبان

بر اساس اطلاعات موجود، در حال حاضر جلسات فارسی زبان معتادان گمنام در این شهر ها برگزار می شود:لندن ، بیرمنگام ، گلاسکو ، نیوکاسل ، لیورپول ، ناتینگهام ، منچستر ، لیدز

اسکاتلند وب سایت

تلفن تماس:  0044070.7124.8710

لینک جلسات فارسی زبان
آمریکا وب سایت

تلفن تماس:  001818.773.9999

لینک جلسات فارسی زبان
جلسات فارسی زبانSan Fernando Valley

تلفن تماس:  001.818.997.3822

وب سایت

 جلسات فارسی زبان   Santa Monica

تلفن تماس:  001.310.390.0279
وب سایت
جلسات فارسی زبان  LosAngeles

تلفن تماس:  001.323.933.5395

وب سایت

جلسات فارسی زبان Silicon Valley

تلفن تماس:  001.707.422.9234

کانادا وب سایت

تلفن تماس اونتاریو:  001905.884.6585

تلفن تماس تورنتو:  001416.236.8956

لینک جلسات فارسی زبان

بر اساس اطلاعات موجود، در حال حاضر جلسات فارسی زبان معتادان گمنام در این شهر ها برگزار می شود: مونترال ، تورنتو

بلژیک وب سایت

تلفن تماس آنتورپ:  003247.693.2133

تلفن تماس بروسل:  003247.664.3054

تلفن تماس هسلت:  003249.884.4317

لینک جلسات فارسی زبان

بر اساس اطلاعات موجود، در حال حاضر جلسات فارسی زبان معتادان گمنام در این شهر ها برگزار می شود: بروکسل ، آنتورپ ، لیژ

یونان وب سایت

تلفن تماس: 003021.0347.4777

لینک جلسات فارسی زبان

بر اساس اطلاعات موجود، در حال حاضر جلسات فارسی زبان معتادان گمنام در این شهر ها برگزار می شود: آتن

آلمان وب سایت هامبورگ
وب سایت برلین

تلفن تماس:  0049221.9999.8550

تلفن تماس فرانکفورت:  0049.157.816.26.250

تلفن تماس کلن:  0049.069.1501.197

لینک جلسات فارسی زبان

بر اساس اطلاعات موجود، در حال حاضر جلسات فارسی زبان معتادان گمنام در این شهر ها برگزار می شود: هامبورگ ، فرانکفورت ، کلن ، اچن ، دوسلدورف ، برلین ، ویسبادن

سوئد وب سایت

تلفن تماس:  0046.0771.13.80.00

لینک جلسات فارسی زبان

بر اساس اطلاعات موجود، در حال حاضر جلسات فارسی زبان معتادان گمنام در این شهر ها برگزار می شود: گوتنبرگ ، استکهلم

فرانسه وب سایت

تلفن تماس پاریس:  0033.143.72.12.72

لینک جلسات فارسی زبان

بر اساس اطلاعات موجود، در حال حاضر جلسات فارسی زبان معتادان گمنام در این شهر ها برگزار می شود: پاریس

آسیا اقیانوسیه وب سایت

تلفن تماس کویت: 00965.94.08.78.00

لینک جلسات فارسی زبان

بر اساس اطلاعات موجود، در حال حاضر جلسات فارسی زبان معتادان گمنام در این شهر ها برگزار می شود: کویت

استرالیا وب سایت

تلفن تماس سیدنی:  0061266807280

تلفن تماس ملبورن: 0061.3.9525.2833

لینک جلسات فارسی زبان

بر اساس اطلاعات موجود، در حال حاضر جلسات فارسی زبان معتادان گمنام در این شهر ها برگزار می شود:سیدنی ، ملبورن ، برث

good st granvill nsw

سه شنبه و چهارشنبه 7تا 30/8

wentworth vill

جمعه ها 30/7 تا 9


 

Cocaine anonymous

انجمن کوکائینی های گمنام

 

کوکائینی های گمنام، یک انجمن خود گردان و غیر انتفاعى متشکل از زنان و مردانى است که مشکل اصلی آن ها اعتیاد به کوکایین بوده است و اکنون با هدف ترک اعتیاد به کوکائین در کنار یکدیگر جمع شده و با کارکرد برنامه ١٢ قدم کوکائینی های گمنام، و حمایت از همدیگر به سوی بهبودی حرکت می کنند. تنها شرط عضویت در این انجمن تمایل به قطع مصرف کوکائین و سایر مواد روان گردان و تأثیرگزار برذهن می باشد. برای عضویت در کوکائینی های گمنام، نیاز به پرداخت هیچ نوع هزینه ای نمی باشد و کلیه هزینه های آن از طریق کمک های مالی و اختیاری اعضای آن تامین می شود. CA هیچگونه وابستگی به افراد یا سازمان های خارجی نداشته تنها هدف آن حمایت از اعضا برای رهایی از اعتیاد به کوکائین و کمک به سایر معتادان در عذاب برای دستیابی به همان آزادی از این اعتیاد می باشد.


 

انجمن کوکایینی های گمنام
جلسه مختلط صادقیه
زمان: پنجشنبه هاساعت 16:00الی 17:30
نشانی: فلکه دوم صادقیه. ابتدای جناح ِ. جنب بانک شهر ابتدای چراغعلی. درب اول پلاک 17

 

ایران وب سایت
اطلاعی در دست نیست

انگلستان وب سایت

تلفن تماس:  0044.800.612.0225

تلفن تماس انگلیس: 0044.300.999.1212

تلفن تماس اسکاتلند: 0044.959.6363

تلفن تماس ایرلند:  00353.87.317.4989

آمریکا وب سایت

تلفن تماس

کانادا وب سایت

تلفن تماس

آلمان وب سایت

تلفن تماس:  0049.1525.101.8808    

سوئد وب سایت

تلفن تماس:  0046.08.669.42.22

اسپانیا وب سایت

تلفن تماس:  0034.62.7836.856

استرالیا وب سایت

تلفن تماس:  0061.432.040.023

جلسات آنلاین وب سایت

تلفن تماس:  001.800.347.8998



 

Crystal anonymous

انجمن شیشه ای های گمنام

 

شیشه ای های گمنام، یک انجمن خود گردان و غیر انتفاعى متشکل از زنان و مردانى است که مشکل اصلی آن ها اعتیاد به شیشه بوده است. شیشه ای های گمنام با استفاده از برنامه های ١٢ قدمی و با اتکا به حمایت ها و کمک های متقابل، بهبودی روزانه خود را حفظ کرده و از مصرف شیشه اجتناب می کنند. مانند سایر انجمن های گمنام، تنها شرط عضویت در CMA تمایل به قطع مصرف شیشه می باشد. هدف اصلی اعضای انجمن شیشه ای های گمنام داشتن یک زندگی پاک و رساندن پیام بهبودی به کسانی که هنوز هم از اعتیاد به شیشه رنج می برند می باشد.


 شیشه ای های گمنام"CMA "
گروه مریم"تهران"
جلسه مختلط مریم 
زمان: جمعه هاساعت: 16:30 الی 17:30
نشانی:
تهران. میدان هفت تیر. زیرپل کریم خان. روبروی کلیسای مریم. پارک مریم. زیر الاجیق
گروه صادقیه"تهران"
 جلسه مختلط صادقیه
زمان: پنجشنبه هاساعت 17:30الی 18:30
نشانی: فلکه دوم صادقیه. ابتدای جناح ِ. جنب بانک شهر ابتدای چراغعلی. درب اول پلاک 17
گروه`پرواز یزد "استان یزد"
زمان: جمعه ها و ایام تعطیلات 19:00 الی 20:00
یزد. خیابان سلمان فارسی. کوچه شاهدباز. انتهای کوچه. خانه سمت چپ.
تلفن اطلاع رسانی:09108519847
گروه آزادی"یزد"
هر شب به جز ایام تعطیل20:00 الی 21:00
یزد خیابان،سلمان فارسی،کوچه شاهد باز،انتهای کوچه ،خانه سمت چپ
گروه بانوان صادقیه
دوشنبه ها 13:00 الی 14:30
فلکه دوم صادقیه،ابتدای جناح،جنب بانک شهر،ابتدای چراغعلی،درب اول پلاک 17
اصفحان
گروه باور
سه شنبه و پنج شنبه 9 الی 10
اصفحان شهر تاریخی گز گلزار شهدا مسجد بهروز
مشهد
شنبه،سه شنبه،چهار شنبه،جمعه
ساعت 18 الی 19:30
مشهد روبروی نیروگاه طوس چهار فصل انتهای آزادی 4 سمت راست پلاک 18

 

 

ایران وب سایت
اطلاعی در دست نیست

سراسر دنیا وب سایت

تلفن تماس:  001.855.638.4373

Marijuana anonymous

انجمن ماریجوانایی های گمنام

 

 

ماریجوانایی های گمنام، یک انجمن خود گردان و غیر انتفاعى متشکل از زنان و مردانى است که مشکل اصلی آن ها اعتیاد به ماریجوانا یا همان حشیش بوده است. اعضای این انجمن نیرو، امید، و تجارب خود در مبارزه با اعتیاد و حرکت در مسیر بهبودی را با یکدیگر به اشتراک گذاشته و جهت بهبودی روزانه از یکدیگر حمایت می کنند. هدف اصلی این انجمن رهایی از اعتیاد به حشیش و ماریجوانا و همچنین کمک به سایر معتادانی است که هنوز هم درعذاب وابستگی به ماریجوانا هستند. انجمن ماریجوانایی های گمنام برای رهایی از بیماری اعتیاد و وابستگی به حشیش، از همان دوازده قدم بهبودی که توسط الکلی های گمنام ایجاد شده اند، استفاده می نماید چرا که مؤثر بودن این برنامه به اثبات رسیده است.


ایران وب سایت

اطلاعی در دست نیست

انگلستان وب سایت

تلفن تماس:  0044.07940.503.438

آمریکا وب سایت

تلفن تماس:  001.800.766.6779

جلسات آنلاین وب سایت

Nicotine anonymous

انجمن نیکوتینی های گمنام

نیکوتینی های گمنام، یک انجمن خود گردان و غیر انتفاعى متشکل از زنان و مردانى است که مشکل اصلی آن ها اعتیاد به نیکوتین بوده است. نیکوتینی های گمنام با برگزاری جلسات منظم و با جمع شدن و حمایت کردن از یکدیگر از طریق کارکرد ١٢ قدم تلاش می کنند تا اعتیاد به نیکوتین را ترک کرده تا یک زندگی بدون نیکوتین را به صورت روزانه تجربه کنند. نیکوتینی های گمنام همه افرادی که درپی رهایی از اعتیاد به نیکوتین هستند و یا درحال استفاده از داروها و وسایل ترک نیکوتین می باشند را به عضویت می پذیرد. هدف اصلی نیکوتینی های گمنام کمک به کسانی است که تمایل دارند مصرف توتون، تنباکو و سایر محصولات نیکوتین دار را به هر شکلی که باشد متوقف کنند. این انجمن ازطریق برنامۀ دوازده قدمی که از الکلی های گمنام اقتباس شده است، از اعضای خود حمایت کرده و راه حلی برای بهبودی از روش را به آن ها پیشنهاد می دهد.


 

وب سایت ایران ، آدرس جلسات
لینک جلسات فارسی زبان
سراسر دنیا وب سایت

تلفن تماس:  001.877.879.6422

نشریات فارسی زبان

 

Nar-anon

نارانان

 

گروه های خانوادۀ نارانان انجمنی جهانی برای حمایت از کسانی است که به اسطۀ اعتیاد شخص دیگری زندگیشان درمعرض آسیب قرارگرفته اند. نارانان به عنوان یک انجمن دوازده قدمی، کمک های خود را ازطریق به مشارکت گذاشتن تجربه، نیرو و امید به دیگران ارائه می دهد. تنها شرط عضویت در نارانان وجود مشکل اعتیاد دریک عضو خانواده و یا یکی از دوستان شما می باشد.

نارانان یک برنامۀ ١٢ قدمی است که به خانواده و دوستان معتادان کمک می کند تا از اثرات و عوارض زندگی با یک شخص معتاد بهبود یابند. برنامۀ بهبودی نارانان از دوازده قدم و دوازده سنت الکلی های گمنام اقتباس شده است. نارانان به هیچ سازمان یا نهاد خارجی وابسته نیست نبوده و منابع مالی آن صرفا توسط کمک های اختیاری اعضا تامین می شود.


آدرس جلسات نارانان کل ایران

وب سایت
وب سایت ایران

وب سایت استان خراسان

تلفن تماس:  0098.919.621.7742

 

انگلستان وب سایت

تلفن تماس:  0044.8455.390.193

آمریکا وب سایت

تلفن تماس:  001.310.534.8188

کانادا وب سایت آلبرتا

وب سایت بریتیش کلمبیا

وب سایت بریتیش اونتاریو

آلمان وب سایت

تلفن تماس:  0049.0177.216.33.11

تلفن تماس فارسی زبان 0049.1765.554.97.15

سوئد وب سایت

تلفن تماس:  0046.402.602.35

فرانسه وب سایت
آسیا وب سایت اسرائیل
وب سایت روسیه
استرالیا وب سایت

تلفن تماس: 0061.2800.412.14



 

Families Anonymous

انجمن خانواده های گمنام

 

خانواده های گمنام، انجمنی جهانی و متشکل از افرادی است که  مصرف مواد مواد مخدر و یا الکل و یا اعتیاد رفتاری یکی ازخانواده و یا یکی از دوستانشان، در زندگی آنها تأثیر گذاشته است. جلسات گروه های FA در اقصی نقاط جهان به طور مرتب و به صورت رایگان برگزار می شود و هرفردی که نسبت به مشکل خاصی فقط سوءظن دارد، تشویق می شود که  به صورت گمنام و بدون نیاز به ارائه اطلاعات شخصی، درجلسات این انجمن شرکت کند. انجمن خانواده های گمنام یک سازمان خودگران و مستقل بوده و برمبنای دوازده قدم و دوازده سنت الکلی های گمنام یک برنامه بهبودی ارائه می کنند. اعضای این انجمن با به اشتراک گذاشتن تجربیات و اضطراب های خود در یک فضای گروهی، از یکدیگر حمایت کرده و امید و نیرویشان برای بهبودی از تاثیرات بیماری اعتیاد در زندگی را افزایش می دهند. در این جلسات افراد یاد می گیرند چگونه با مشکلی که زندگی شان را به مرز رنجش و آسیب کشیده است کنار آمده و نگرش و طرز برخورد صادقانه و سالمی را نسبت به یک معتاد داشته باشند. این طرز تفکر، اغلب اعضا را آگاه می کند که خودشان به تنهایی قادر به درمان کردن و کمک رسانی صحیح به عضو معتاد خانواده نیستند و آن عضو معتاد برای وارد شدن در مسیر بهبودی، باید به یک انجمن گمنام ١٢ قدمی ملحق شود. تجربه نشان داده است زمانی که اعضای خانواده وقت خود را به بهبودی از تاثیرات بیماری اعتیاد صرف می کنند، فرد معتاد خانواده نیز تمایل و شانس بیشتری برای بهبودی و پاک شدن از بیماری اعتیاد پیدا می کند.

 

Al-Anon

الانان و الاتین

 

درجلسات گروه های خانوادگی الانان، اطرافیان و اعضای خانوادۀ افرادی که مشکل شراب خواری و الکلیسم دارند، تجارب خود را به اشتراک گذاشته و یاد می گیرند که چطور اصول برنامۀ الانان که همان ١٢ قدم الکلی های گمنام می باشد را برای بهبودی از تاثیرات الکلیسم در زندگی خود به کار ببرند. آن ها با شرکت کردن در چنین جلساتی در می یابند که تنها خودشان نیستند که تحت تاثیر اعتیاد به الکل یکی از عزیزانشان قرار گرفته و زندگیشان در معرض آسیب قرار گرفته است. در آلانان اعضای خانواده متوجه خواهند شد که صرفنظر از این که فرد معتاد به الکل به مصرف خود ادامه بدهد یا نه، خودشان می توانند با کارکرد ١٢ قدم یک زندگی سالم و سرشار از صلح و آرامش را به دست بیاورند.

الاتین یک گروه حمایتی متشکل از نوجوانان می باشد که هریک از آنها با اثرات و عواقب اعتیاد به الکل یکی از نزدیکان خصوصا والدین خود دست به گریبان هستند. بسیاری از جلسات الاتین درهمان زمان و مکان برگزاری جلسات الانان برگزار شده و تنها نوجوانان حق حضور در آن ها را دارند.


ایران وب سایت

اطلاعی در دست نیست

 

راهنمای جلسات الانان استان تهران
صندوق پستی  13955-136
کمیته اطلاع رسانی  09354594326
کمیته آدرس ها  09367044525
اطلاع رسان کل کشوری  09014472863
بهار 1395
شنبه ها
یکشنبه ها
دوشنبه ها
سه شنبه ها
چهارشنبه ها
پنجشنبه ها

 

انگلستان وب سایت

تلفن تماس:  0044.207.403.0888

آمریکا وب سایت

تلفن تماس:  001.757.563.1600

Irvine, CA وب سایت
تلفن تماس:  001.714.748.1113
Culver City, CA وب سایت

تلفن تماس:  001.818.760.7122

کانادا وب سایت

تلفن تماس اتاوا:  001.613.860.3431

تلفن تماس تورنتو:  001416.410.3809

بلژیک وب سایت

تلفن تماس:  0032.2.216.09.08

یونان وب سایت

تلفن تماس: 0030.210.523.9161

آلمان وب سایت

تلفن تماس:  0049.201.77.3007

 

 سوئد وب سایت

 تلفن تماس:  0046.8.643.1393

 

 فرانسه وب سایت

 تلفن تماس پاریس:  0033.142.80.17.89

 

 آسیا اقیانوسیه وب سایت هند

 تلفن تماس هند: 0091.84207.38682

 تلفن تماس روسیه: 007.7903.174.7571

  امارات متحده عربی: 0097.150.697.4393

 

 استرالیا وب سایت

 تلفن تماس:  0061.039.620.2166

 

 

 

Adult Children of Alcholics

فرزندان بزرگسال الکلی ها

 
انجمن ACA یک برنامه بهبودی بر اساس 12 قدم و 12 سنت مخصوص زنان و مردانی است که در خانواده های الکلی و یا ناکارامد بزرگ شده اند. ما در محیطی امن و سرشار از احترام متقابل گردهم آمده و برای شناسایی تجربیات مشترکمان تلاش می کنیم. ما متوجه می شویم که چطور دوران کودکی، گذشته و حال ما را تحت تاثیر قرار داده است و گام های مثبتی در راه کاهش این تاثیرات بر می داریم. با کارکرد 12 قدم، تمرکز بر راه حل، و پذیرش یک نیروی برتر بر اساس درک شخصیمان، ما می توانیم از گذشته خود رهایی یافته و زندگی امروز خودمان را بهبود ببخشیم.

در حال حاضر جلسه فارسی زبانی برای فرزندان بزرگسال الکلی ها  برگزار نمی شود. جهت کسب اطلاعات کامل تر از این انجمن، لطفا روی این لینک کلیک کنیدwww.adultchildren.org

S-Anon

خانواده معتادان جنسی گمنام

 
سانانان یک برنامه بهبودی برای کسانی است که زندگیشان تحت تاثیر رفتارهای جنسی شخص دیگری تحت تاثیر قرار گرفته است. این انجمن بر اساس 12 قدم و 12 سنت الکلی های گمنام تشکیل شده است. هدف اصلی ما بهبود یافتن از تاثیرات اعتیاد جنسی سایر اشخاص بر زندگی ما و کمک به سایر اعضای خانواده معتادان جنسی می باشد.

در حال حاضر جلسه فارسی زبانی برای خانواده معتادان جنسی گمنام برگزار نمی شود. جهت کسب اطلاعات کامل تر از این انجمن، لطفا روی این لینک کلیک کنید:www.sanon.org

Gam-Anon

خانواده قماربازان گمنام

 
گامانان یک انجمن 12 قدمی خودگردان و مستقل از مردان و زنانی است زندگی آنها تحت تاثیر قماربازی یکی از عزیزانشان قرار گرفته است. ما با نگرانی ها، بی خوابی های شبانه ، و وعده هایی که فقط برای عمل نکردن داده می شوند آشنا هستیم. پیام انجمن ما این است که به ما بپیوندید. همه ما نیز تنها بوده ایم، ترسیده ایم، نتوانسته ایم با زوال روابط خود کنار بیاییم ، و مشکلات مالی و بدهی های ناشی از مشکل قماربازی را تجربه کرده ایم. ما می دانیم که زندگی کردن با اثرات قماربازی یکی از عزیزان می تواند ویرانگرتر از آن باشد که بدون حمایت دیگران قابل تحمل باشد. در این انجمن ما صرفنظر از اینکه عزیزمان به قماربازی خود ادامه بدهد یا نه، راه بازگشتن به طرز تفکر و زندگی عادی و سالم خود را پیدا می کنیم.

در حال حاضر جلسه فارسی زبانی برای خانواده قماربازان گمنام برگزار نمی شود. جهت کسب اطلاعات کامل تر از این انجمن، لطفا روی این لینک کلیک کنید:

www.gam-anon.org

Co-dependents Anonymous

انجمن هم وابستگان گمنام از تعداد زیادی گروه های غیرانتفاعی و خودگردان تشکیل شده است. این انجمن متشکل از مردان و زنانی است که اعتیادشان بر روی مشکلاتی است که وابستگی متقابل با دیگران درزندگی آنها ایجاد نموده است. انجمن وابستگان گمنام مخصوص آن دسته از کسانی است که تمام وقت و زندگیشان را بر روی خوشحال نگه داشتن و راضی کردن اطرافیانشان می گذارند. این دسته از افراد کسانی هستند که سلامتی و اهداف زندگی خود را به دست فراموشی می سپارند و علیرغم صدمات و آسیب هایی که روابط ناسالم در زندگی آنها ایجاد می کند، باز نیز به این رفتارشان ادامه می دهند. هم وابستگان گمنام در کنار یکدیگر جمع شده اند تا از یکدیگر حمایت کرده و در سفری به درون خود بیاموزند که خود را دوست داشته باشند، و به گذشته و وابستگی های خودشان صادقانه بنگرند. اعضای CoDA معتقدند که بهبودی از هم وابستگی از خودکاوی صادقانه آغاز می شود. آنها ناتوانی خود برای برقراری روابط سالم با خودشان و دیگران را پذیرفته اند؛ ناتوانی هایی که به علت جریان داشتن الگوهای مخرب ارتباطی در زندگی آن ها به وجود آمده اند. CoDA براساس انجمن الکلی های گمنام بنا شده و نوعی اقتباس از دوازده قدم و دوازده سنت AA را به عنوان قسمت اصلی برنامۀ بهبودی خود به کارمی گیرد. تنها لازمه شرکت در جلسات CoDA میل به داشتن روابط سالم و محبت آمیز است.

 

 

 


ایران وب سایت

 

 

آدرس جلسات ایران"coDA"
کادر اداری ساختار ایران"coDA"
 تهران"coDA"
کرمانشاه"coDA"
سنندج"coDA"
مشهد"coDA"
البرز"coDA"
سیرجان"coDA"
اسلامشهر"coDA"
نجف آباد"coDA"
اراک"coDA"
یزد"coDA"
جزیره قشم"coDA"
شوشتر"coDA"
اهواز"coDA"
 اصفحان"coDA"
جاورسیان"coDA"
کاشان"coDA"
قم"coDA"

 

انگلستان وب سایت
تلفن تماس
آمریکا وب سایت

تلفن تماس: 001.888.444.2359 

جلسات فارسی زبان

Encino, CA

تلفن تماس: 001323.696.4995

وب سایت

Laguna Hills, CA

تلفن تماس:  00714.573.0174

وب سایت
سایر کشورها وب سایت
تلفن تماس


 

Sex addicts Anonymous

انجمن معتادان جنسی گمنام

 
معتادان جنسی گمنــام انجمن زنان و مردانی است که تجربه، توانایی و امید خود را با یکدیگر تقسیم می کنند تا مشکلات مشترکشان را حل کنند و به یکدیگر برای بهبود یافتن کمک کنند. تنها شرط عضویت تمایل به ترک شـهوت و از لحاظ جنسی هوشیار عمل کردن است. در انجمن «SAA» حق عضــویتی وجود ندارد. ما از طریق شرکت داوطلبانه در مخارج انجمن خود کفا هستیم. «SAA» به هیچ حزب، دسته، گروه ســیاسی، سازمان و موسسه ای مرتبط نمی باشد. هیچگـونه تمایلی برای شرکت در بحثها و جدالها ندارد و به هیچ علت با آنها موافقت یا مخالفت نمی کند. هدف اصلی ما این است که از لحاظ جنسی هوشیار باشیم و به دیگران برای رساندن آنها به این هوشیاری کمک کنیم.  معتادان جنسی گمنام یک برنامه ی بهــــبودی است که در اصل بر پایه ی اصول الکلی های گمنام است و با کسـب اجازه از AA در سال 1979 از دوازده گام و دوازده سنت آنها استفاده می کند.


ایران وب سایت

 

شماره آدرس جلسات ایران SA
آقایان
009902905747
بانوان
09902320013
شماره آدرس جلسات استان گلستان:
009902905747
1-گرگان ..بعداز ترمینال..کمربندی پارک تاکسیرانی..در نمازخانه
روزهای فرد
ساعت 20"

شماره آدرس جلسات استان گیلان
09032887961
1-رشت..چهارراه گلسار..پارک ملت..داخل نمازخانه شیشه ای
شنبه
ساعت 17:45"

شماره آدرس جلسات استان مازندران
0911418430
1-مازندران..شهرستان نکاح..خیابان راه آهن..پارک تفریحی ثپه نارج...درنمازخانه
جمعه
ساعت 19"

2-قایم شهر..پل هوایی بیمارستان راضی..به سمت سعیدنظام...مسحد لیله القدر
یکشنبه و پنجشنبه
ساعت 20"

شماره آدرس جلسات استان قزوین
09903541826
1-قزوین ..دوراهی همدان...ترمینال غرب.."ترمینال تاکستان" داخل نماز خانه ترمینال
شنبه ساعت 17"
چهار شنبه ساعت"18 

استان مرکزی
1-اراک.. پارک امیر کبی..سالن آمفی تءاتر...
شماره تماس
09185252722

دوشنبه ساعت 14خانوم ها
شنبه و یکشنبه و دوشنبه و پنجشنبه ساعت 19

شماره آدرس جلسات استان قم
09107557561
خیابان اراک...امیر کبیر..حدفاصل پل نیروگاه..پل حجتیه..نبش کانون بسیج امام رضا...نمازخانه الغدیر قم
شنبه..دوشنبه..چهارشنبه ..جمعه..ساعت 20

شماره آدرس جلسات استان تهران ..البرز
09338261338
1-قرچک ..شهرک الحدید..گلستان 6...سالن ورزشگاه..داخل اتاق شطرنج...
سه شنبه ساعت 19

 شماره تماس 09121463945
2-جلسات بانوان
شماره تماس 09380092293 

3-رباط کریم..میدان فرمانداری...پارک عطر یاس..داخل ورزشگاه
سه شنبه ساعت 19"
جمعه 8:30 صبح

شماره تماس 09196306031

4-کرج..20متری  مارلیک..میدان گلها..پارک پرنیان..داخل کمپ..
شماره تماس 09194212263
پنجشنبه ساعت 18"

5-شوش،به سمت میدان قیام،روبروی پارک کوثر،خیابان برادران حاتمی،حسینه انصار المهدی،داخل زیر زمین

دوشنبه ساعت 19
شماره تماس 09128964121
6-تهران..میدان امام حسین..انتهای خیابان صفا شرقی..نبش زاهد گیلانی
پلاک 26
یکشنبه و سه شنبه ساعت 19"
شماره تماس 09125868296

7-اتوبان یادگار امام..پایین تر از خیابان آزادی..بین طوس و دامپزشکی
ساختمان حدیث مهر..پلاک 5
یکشنبه و سه شنبه
ساعت 7تا 8..
جمعه..11قبل از ظهر
روزهای زوج هفته و جمعه ساعت 19"
شماره تماس 09121400980
8-تهران..خیابان آزادی..انتهای خیابان استاد معین..فرهنگسرای مشق.."درب دوم داخل دستغیب"
سه شنبه وپنجشنبه ساعت 18:30
شماره تماس 09198374768

9-چهار راه یافت آباد..بلوار معلم..جنب بوستان میرال..کتابخانه شهدای محله بهداشت
شنبه ..یکشنبه..چهارشنبه ساعت 19"
شماره تماس 09391719760

10-آریا شهر..بزرگراه جناح ..نرسیده به میدان صادقیه..جنب بانک شهر..کوچه شهید چراغعلی...پلاک 17..کلینیک باران..طبقه دوم
یکشنبه ساعت 18:30
شماره تماس 09196306031

 شماره آدرس جلسات استان یزد
09137239140
1-یزد..بلوار بسیج..کوچه رستوران باغ ..مرشد..حسبنیه تل
روزهای زوج..هفته ساعت 18"
وجمعه ساعت 8صبح
2-یزد صفاییه..بلوار دانشگاه حسینیه خوزستانی ها
یکشنبه و سه شنبه جمعه ساعت 20:30
3-میبد..خط سنتو..نرسیده به پل مروارید...جنب تانکر سازی صداقت..کوچه تراشکاری راییا
یکشنبه . سه شنبه..پنجشنبه..ساعت 19شش ماه اول سال
ساعت 18" شش ماه دوم سال 

استان کرمانشاه
شماره تماس"09337534354
1-میدان نفت: پارک شاهد
جمعه ساعت 13" 

 استان ایلام
شماره تماس 09180853769
1-ایلام ..تپه شاهد...داخل پارک
یکشنبه..سه شنبه..پنجشنبه...ساعت 21

 استان لرستان
1-نور آباد ..پارک باباطاهر
س شنبه
ساعت 20:30
2-ازنا..اداره بهزیستی
جمعه ساعت 18
شماره تماس 09167088002

استان کردستان
1-میدان نبوت..خیابان 11متری مرکز
شنبه وچهارشنبه
ساعت 17
شماره تماس 09189591004 

 استان خراسان رضوی
شماره تماس 09304198030
1-بلوار سازمان آب..شهید صادقی 10..کلینیک دهک زاده
یکشنبه و سه شنبه ساعت 14:15

2-بلوار سرافرازان...سرافرازان 18..داخل کوچه سمت چپ..درب سبز رنگ بزرگ
شنبه..دوشنبه..چهارشنبه..پنجشنبه..ساعت 19"
جمعه ساعت 14:30"
3-بلوار مصلی بین مصلی 10و 13..کلینیک صداقت
شنبه..یکشنبه..دوشنبه..چهارشنبه...پنجشنبه ساعت 19"
4-قاسم آباد..بلوارشهید فلاحی..فلاحی 7..نبش بهورزا 1...زیرزمین
شنبه. دوشنبه..پنجشنبه..ساعت 7صبح

 شماره آدرس جلسات استان خراسان شمالی
09904997932
1-بجنورد..چهارراه زایشگاه..کوچه مرصع..کانون بیماران سلامت
شنبه..چهارشنبه...جمعه..ساعت 20

شماره آدرس جلسات استان هرمزگان
09010845834
1-بندرعباس..پارک شهید دباغیان..انتهای پارک ..داخل کانون باز نشستگان
شنبه..دوشنبه ..چهارشنبه ساعت 20"
2-بندر عباس..پارک شهید دباغیان..انتهای پارک درفضای باز
یکشنبه..سه شنبه..جمعه..ساعت 20 

 شماره آدرس جلسات استان کرمان
09162433120
1-جیرفت..میدان دانشگاه آزاد جدید...کمربندی روبروی تعویض روغنی دهنوی
روزهای هفته بجز پنجشنبه ساعت 20"

2-جیرفت ..پارک ساحلی..پشت پیست اسکیت توی آلاچیق
روزهای فرد هفته ساعت 13تا 14"
3-کرمان..چهارراه آسیاباد شمالی..مسجد امام حسن
سه شنبه ساعت 20:45 "تا 21:30"
جمعه ساعت20" تا 21:30"
4-رفسنجان..میدان استاد شهریار..200متر جلوتر از سفیران هدایت...مسجد شهیدان اسدی

شنبه..دوشنبه..چهارشنبه..ساعت 20"
جمعه ساعت 18"
5- شهر بابک..خیابان امام..دبیرستان امام
یکشنبه..سه شنبه..جمعه...ساعت "20
6-بم..کمربندی مهتاب..سه راه شیخ ها"طالقانی20"
شنبه..دوشنبه..چهارشنبه
ساعت 20:30تا 21:30
7-زرند..کلینیک سجادیه..جنب میدان سجادیه
یکشنبه و چهار شنبه
ساعت 20
8-منوجان..نمازخانه..پمپ بنزین رازیان
شنبه..دوشنبه..چهارشنبه
ساعت 20:30

استان سیستان وبلوچستان

1-زاهدان..بلوار جانبازان..تقاطع امیر معز..طبفه بالای قنادی ملوس
روزهای زوج هفته
ساعت20:30تا 21:30
شماره تماس
09155413185
2-سراوان..زایشگاه قدیم
روزهای زوج هفته
ساعت 20تا 21
شماره تماس
09156804540 

شماره آدرس جلسات استان خوزستان
09300354294
1-اهواز..فلکه چهارشیر..به سمت فلکه پنج نخل..بعداز سرویس بهداشتی
شنبه..دوشنبه..چهارشنبه..جمعه
ساعت 20
2-اهواز"خانوم ها"
خیابان 15شرقی..یادادشهر..کوچه سمت حسینیه فرجوانی
دوشنبه ساعت 9صبح

3-آبادان..ایستگاه 8منازل شرکتی..نرسیده به فلکه پتروشیمی ..روبروی مدرسه نخبگان...حسینیه الزهرا
دوشنبه..چهارشنبه..جمعه..صبح
ساعت9:30
ساعت 20:30

دوشنبه..چهارشنبه..جمعه..ساعت 9:30
و ساعت 20:30
4-خرمشهر ..فلکه الله. .خیابان بابا طاهر..روبروی زورخانه پوریای ولی..حسینیه اهل بیت..
سه شنبه
ساعت 21:30

5-شادگان..جاده کمر بندی..پارک ملت..بغل نمازخانه...داخل فضای سبز
دوشنبه وجمعه
ساعت 19"

6-شوشتر..پارک داریون..داخل نمازخانه
شنبه..یکشنبه..دوشنبه ..چهارشنبه..
ساعت 21"
7-دزفول..جاده ساحلی..مقبره امام زاده..رودبند..درفضای سبز
یکشنبه و سه شنبه.. جمعه
ساعت 20:30
8-ماهشهر..فلکه هندی جان..آلاچیق چهارم..دست چپ
روزهای فرد هفته
ساعت"19

9-خیبر منزل شخصی

چهارشنبه 21تا22 

شماره آدرس جلسات استان اصفهان وچهار محال بختیاری
آقایان 09135113313
بانوان 09136830799
1-اصفهان..میدان جمهوری"دروازه تهران"..خیابان رباط اول...نرسیده به پل رباط..خیابان شیخ فایص..مسجد ام البنین
صبح روزهای فرد
ساعت 7تا 8
جمعه
ساعت 7:30
عصر روزهای فرد
ساعت18" شش ماه اول سال
ساعت19"شش ماه دوم سال
2-گروه بانوان
شماره تماس  09136830799
دوشنبه ساعت 16
پنجشنبه ساعت 9 صبح
3-اصفهان خیابان فیض..کوچه لسان الارض..زورخانه گلستان
صبح روزهای زوج
ساعت" 7 تا 8:15"

عصر روزهای زوج
ساعت 19"
4-اصفهان..میدان سهروردی..مسجد جلالان
جمعه ساعت 15

5-فولاد شهر..بلوار مطهری..بالاتر از داروخانه سالاری...محله B3..حسینیه خوزستانی مقیم فولاد شهر
دوشنبه
ساعت 19:30
جمعه
ساعت 17

6-زرین شهر..خیابان ملاصدرا..مسجدامام موسی کاظم...
جمعه
ساعت 20

7-خمینی شهر..میدان آزادی..خیابان امام شمالی..نرسیده به چهارشنبه بازار..مسجد جانبازان ابوالفضل..طبقه دوم..آورودی داخل کوچه سمت چپ
شنبه و چهارشنبه
ساعت 21"
8-نجف آباد..خیابان منتظری شمالی..جنب مسجد صاحب الزمان..داخل زیر زمین دارلقرآن
شنبه و سه شنبه
ساعت 20"
9-خورزوق...خیابان شهرداری..کوچه زین العابدین..مسجد زین العابدین
دوشنبه
ساعت"21

10-بهارستان..شماره تماس
09138161143

یکشنبه
ساعت 20:30"

11-شهرضا..خیابان پاسداران..پانصد دستگاه..مسجد امیرالمومنین
یکشنبه
ساعت 20"

12-قهدریجان...خیابان گلزار شهدا..100متربعداز سالن گلزار..روبروی ورزشگاه
پنجشنبه
ساعت21"

13-شهرکرد..پارک ملت..سازمان فضای سبز..بیمارستان علی اصغر قدیم
سه شنبه
ساعت 20" 

شماره آدرس جلسات استان فارس
09384011099 

 

انگلستان وب سایت

تلفن تماس:  0044.7843.108302

آمریکا وب سایت

تلفن تماس:  001.713.869.4902

آلمان وب سایت

تلفن تماس:  0049.175.792.51.13

سوئد وب سایت

تلفن تماس:  0046.0762.30.58.03

استرالیا وب سایت

تلفن تماس

 

 

Overeaters Anonymous

انجمن پرخوران گمنام

 
پرخوران گمنام انجمنی است که براساس دوازده قدم و دوازده سنت خود یک برنامۀ بهبودی از پرخوری را پیشنهاد می نماید. در این انجمن افرادی که دارای مشکل اعتیاد به غذا از جمله پرخوری، گرسنگی، استفراغ کردن پس از خوردن غذا و… هستند، می توانند با هدف به اشتراک گذاری سرگذشت، تجربیات، امید و نیروی خود با سایر معتادان به غذا در کنار یکدیگر جمع شده و برای بهبودی از این اعتیاد یکدیگر را از طریق کارکرد ١٢ قدم حمایت می کنند. انجمن پرخوران گمنام به هیچ عنوان ارتباطی با موضوعاتی مانند: کاهش وزن، اضافه کردن وزن، ثابت نگه داشتن وزن و یا رژیم های غذایی مخصوص چاقی و لاغری ندارد،  بلکه مخصوص کسانی است که ارتباط ناسالمی با غذا خوردن داشته و از غذا به عنوان نوعی اعتیاد استفاده می کنند. این افراد برای رهایی از فشارهای روانی و یا احساسی  که اغلب آن ها در دوران کودکی فرد ریشه دارند، به غذا پناه می برند. در OA به جای تمرکز بر روی مسائلی مانند نوع غذا یا مقدار غذا ، با تمرکز بر دلایل روانی و احساسی که باعث می شود افراد به غذا رجوع کنند راه حلی برای بهبودی از این نوع اعتیاد ارائه می شود. انجمن پرخوران گمنام انجمنی کاملا مستقل بوده و به هیچ سازمان، شخص، با حتی رژیم غذایی خاصی را تایید با رد نمی کند. مانند سایر انجمن ها، عضویت در این انجمن نیز کاملا رایگان و گمنام بوده و تنها شرط عضویت، تمایل به بهبودی از اعتیاد به غذا می باشد.


وب سایت ایران
آدرس جلسات آنلاین

 

انگلستان وب سایت

تلفن تماس:  0044.7000.784985

جلسات فارسی زبان

سه جلسه در شهر Sheffield

آمریکا وب سایت

تلفن تماس:  001.505.891.2664

جلسات فارسی زبان

 Sunnyvale, CA

تلفن تماس:  001.408.940.6278

وب سایت
کانادا وب سایت اونتاریو

تلفن تماس اونتاریو:  001.866.221.5061

بلژیک وب سایت

تماس
یونان وب سایت
آلمان وب سایت

تلفن تماس:  0049.176.3440.55.55

سوئد وب سایت
تماس
فرانسه وب سایت

تلفن تماس پاریس:  0033.689.25.93.81

استرالیا وب سایت

تلفن تماس:  0061.395.213.696

 

 

 

لینک جلسات فارسی زبان:

اطلاعی در دست نیست

 

 


لینک جلسات فارسی زبان:

اطلاعی در دست نیست


sex & love addicts Anonymous

انجمن معتادان سکس و عشق گمنام

 
انجمن معتادان سکس و عشق گمنام (S.L.A.A) یک برنامه بهبودی برای کسانی است که از یک وسواس معتادگونه به داشتن یا نداشتن سکس ، رفتارهای سکسی ، عشق و سایر وابستگی های احساسی در عذاب هستند. ما برای بهبودی از این رفتارهای ناسالم و مخرب از برنامه 12 قدم و 12 سنت اقتباس شده از الکلی های گمنام استقاده می کنیم. اعضای این انجمن بسیاری از رفتارهای زیر را تجربه می کنند:

*عدم برخورداری از حد و مرزهای سالم عاطفی، ما درگیر روابط جنسی یا عاطفی با افرادی می شویم که شناخت درستی از آنها نداریم.
*به دلیل ترس از ترک شدن و یا تنهایی، ما به روابط دردناک و مخرب خود بازگشته و یا بدون اختیار به آنها باز می گردیم.
* ما عشق را با نیازمندی، جذابیت های جنسی و سکس، ترحم، و یا احساس نجات دادن یا نجات یافتن اشتباه می گیریم.
* ما استرس، احساس گناه، تنهایی، خشم، خجالت، ترس، و حسادت خود را با سکس مرتبط می کنیم.
*ما از احساس آسیب پذیری دوری کرده و احتمالا از هر نوع درگیری عاطفی و احساسی خودداری می کنیم.

در حال حاضر جلسه فارسی زبانی برای معتادان سکس و عشق برگزار نمی شود. جهت کسب اطلاعات کامل تر از این انجمن، لطفا روی این لینک کلیک کنید:www.slaafws.org

 

Emotions Anonymous

انجمن احساساتی های گمنام

 
احساساتی های گمنام یک سازمان مبتنی بر 12 قدم و مشابه الکلی های گمنام است. انجمن ما از افرادی تشکیل شده است که به صورت هفتگی گردهم آمده و به منظور بهبودی از مشکلات احساسی خود با یکدیگر همکاری می کنند. اعضای انجمن EA با مشاغل، سنین، شرایط مالی، و سابقه های علمی و اجتماعی مختلفی گردهم آمده اند. تنها لازمه عضویت در این انجمن تمایل به داشتن احساسات سالم و متعادل می باشد.

در حال حاضر جلسه فارسی زبانی برای احساساتی های گمنام برگزار نمی شود. جهت کسب اطلاعات کامل تر از این انجمن، لطفا روی این لینک کلیک کنید:  www.emotionsanonymous.org

 

Gamblers Anonymous

انجمن قماربازان گمنام

 
قماربازان گمنام، یک انجمن  خود گردان و غیر انتفاعى  متشکل از زنان و مردانى است که مشکل اصلی آن ها اعتیاد به شرط بندی و قمار بازی بوده است. این افراد با به اشتراک گذاشتن سرگذشت و تجارب خود با یکدیگر، قصد بهبودی از این بیماری را داشته و سعی می کنند تا با کارکرد ١٢ قدم و حمایت از یکدیگر هوشیاری از اعتیاد به قمار را به طور روزانه حفظ کنند. هدف اصلی اعضای انجمن قماربازان گمنام خودداری از قمار کردن و همچنین کمک به قماربازان معتاد دیگر میباشد تا آن ها هم بتوانند در بهبودی از این بیماری به سر ببرند. اکثر معتادان به قمار تمایلی به اقرار این حقیقت ندارند که به طور غیر عادی قمار می کنند و قدرت کنترل کردن قماربازی خود را از دست داده اند. هیچکس دوست ندارد خود را نسبت به هم ردیفان خود متفاوت تصور کند، بنابراین این افراد زندگی خود را در انکار به سر می برند و با تلاش های بیشمار و بیهوده خود در قمار، می خواهند ثابت نمایند که می توانند مانند دیگران به طور طبیعی قمار کنند.  بزرگترین اشتغال فکری همۀ قماربازها این است که تصور کنند روزی خواهند توانست قماربازی خود را کنترل کنند. ادامۀ مصرانۀ این تفکرات واهی واقعاً حیرت انگیز است و بسیاری از معتادان به قمار تا دروازه های زندان، دیوانگی و مرگ به کار خود ادامه می دهند. برای بهبودی از این اعتیاد در انجمن قماربازان گمنام پیشنهاد می شود که این نوع اشخاص قماربازبودن را به اعماق درون خود اقرار  کنند. در درون قماربازان این پندار بیهوده که ما مانند دیگران هستیم و یا ممکن است مانند دیگران باشیم، باید درهم شکسته شود. انجمن قماربازان گمنام این فرصت را در اختیار همه قمار بازان در غذاب قرار می دهد تا با قبول کردن و پذیرش عجز در برابر قمار، و با استفاده از کارکرد دوازده قدم، در مسیر بهبودی از این اعتیاد رفتاری گام بردارند. معتادان قمارباز در درازمدت بدتر شده و بهتر نمی شوند، بنابراین برای داشتن یک زندگی عادی، تلاش می کنند تا در حد توان، اصول خاصی را در زندگی روزمره خود به کار بگیرند.


ایران وب سایت

اطلاعی در دست نیست

انگلستان وب سایت

آمریکا وب سایت

تلفن تماس:  001.626.960.3500

کانادا وب سایت

تلفن تماس آلبرتا:  001.403.331.0822

تلفن تماس مونترال:  001.514.484.6666

تلفن تماس اونتاریو:  001.855.222.5542

یونان وب سایت
آلمان وب سایت

تلفن تماس:  0049.1805.104.011

سوئد وب سایت
فرانسه وب سایت
آسیا اقیانوسیه وب سایت

تلفن تماس هند: 0091.8826.904.945

استرالیا وب سایت

تلفن تماس سیدنی:  0061.297.266.625

 

 

Debtors Anonymous

انجمن بدهکاران گمنام

 
انجمن بدهکاران گمنام نوید دهنده امید برای همه کسانی است که به واسطه قرض کردن های نامطمئن خود، عذاب و مشکلاتی برای زندگی خودشان و دیگران بوجود آورده اند. بدهی برای ما مانند الکل برای یکی الکلی، غذا برای یک پرخور، و قمار برای یک قمارباز می باشد. هدف ما در D.A. به سه قسمت تقسیم می شود: جلوگیری از تحمیل بدهی های نا امن، به اشتراک گذاری تجربیات با تازه واردان، و رساندن پیام بهبودی به سایر بدهکاران در عذاب.

انجمن بدهکاران گمنام یک سازمان غیر انتفاعی و بر مبنای اصول 12 قدم الکلی های گمنام می باشد. این انجمن یک برنامه بهبودی موثر و کارا را ارائه می دهد. همه کسانی که تمایل دارند تا از بدهکار شدن خود جلوگیری کنند می توانند در جلسات شرکت کرده، جزوه های D.A را مطالعه نموده، از راهنمایی های راهنما بهره مند شده، و اقدام به کارکرد 12 قدم مربوط به بدهکاران گمنام نمایند.

در حال حاضر جلسه فارسی زبانی برای بدهکاران گمنام  برگزار نمی شود. جهت کسب اطلاعات کامل تر از این انجمن، لطفا روی این لینک کلیک کنید:  www.debtorsanonymous.org

 

Workaholics Anonymous

انجمن معتادان کار گمنام

 
انجمن معتادان کار گمنام متشکل از افرادی است که تجربیات، قدرت و امید خود را با یکدیگر مشارکت کرده و تلاش می کنند تا مشکل مشترک خودشان را حل کرده و برای بهبودی از اعتیاد به کار به سایرین کمک کنند. تنها شرط عضویت در این انجمن تمایل برای متوقف کردن اجبار به کار می باشد. برای عضویت در WA هیچ حق عضویت و یا هزینه ورودی ای وجود ندارد و کلیه مخارج انجمن ها ازطریق اعانات خود معتادان تامین می شود وکاملا خود کفا هستند. WA به هیچ مذهب، حزب سیاسی و یا سازمانی وابسته نبوده وخواهان درگیرشدن در هیچ مسئلۀ بحث انگیزی نیز نیست. این انجمن هیچ نهضت یا جنبشی را تأیید و یا تکذیب نمی کند. هدف اصلی ما پرهیز از اجبار به کار کردن و کمک به سایر معتادان به کار در عذاب برای دستیابی به بهبودی است.

در حال حاضر جلسه فارسی زبانی برای معتادان کار گمنام  برگزار نمی شود. جهت کسب اطلاعات کامل تر از این انجمن، لطفا روی این لینک کلیک کنید

www.workaholics-anonymous.org

 

Underearners Anonymous

انجمن کم درآمدان گمنام چیست ؟
کم درآمدان گمنام انجمن زنان و مردانى است که تجربه ، توانایى و امید خود را با یکدیگر تقسیم میکنند تا بدینوسیله مشکلات مشترکشان را حل کنند و در بهبودى از کم درآمدى به یکدیگر کمک کنند .اعضاى UA از حمایت و قدرت انجمن دوازده قدم بهره مند میشوند و به همان نسبت از ابزارها - چه به صورت انفرادى و چه با یار و تیم حمایتى - براى هرچه بیشتر عملى کردن و واقعى کردن پتانسیل ها و استعدادهاى نهفته شان و خلق زندگى بر اساس شکر گذارى و آرامش بهره مند میشوند 


 

آدرس جلسات بزودی قرار داده خواهد شد

Lazy Anonymous

انجمن تنبلان گمنام چیست؟

انجمن تنبلان گمنام انجمن زنان و مردانی است که تجربه،توانایی و امید خود را با یکدیگر تقسیم میکنند که بدین وسیله به آنها این اجازه را میدهد تا مشکلات مشترکشان را حل کنند وبه یکدیگر برای بهبودی یافتن کمک کنند.

تنها شرط عضویت تمایل به ترک تنبلی می باشد.

 در انجمنLA حق عضویتی وجود ندارد .ما از طریق شرکت داوطلبانه در مخارج انجمن خود کفا هستیم.

 LAبه هیچ حزب ،دسته،گروه سیاسی،سازمان و موسسه ای مرتبط نمی باشد.هیچگونه تمایلی برای شرکت در بحث ها و جدالها ندارد و به هیچ علت با آنها موافقت یا مخالفت نمیکند.

هدف اصلی ما این است که از لحاظ مقابله با تنبلی هوشیار باشیم و به دیگران برای رساندن آنها به این هوشیاری کمک کنیم.

انجمن تنبلان گمنام یک برنامه بهبودی است که بر پایه اصول الکلی های گمنام است که درسال2016 از دوازده قدم و دوازده سنت آنها استفاده می کند.


آدرس جلسات بزودی قرار خواهد گرفت

Depressed Anonymous

افسردگان گمنام چیست ؟


افسردگان گمنام : برگرفته از دوازده قدم الکلیهای گمنام در می سال آغاز به کار کرد .
این گروه از یک برنامه گروهی استفاده میکند . بطوریکه افراد به طور متقابل یکدیگر را حمایت می کنند
افسردگی چیست ؟؟چه کسی می داند ؟ طبیعتا افسردگی بخشی از زندگی هر کس است که دبر یا زود با آن مواجه میشود .
از آن برای غلبه بر خشم، شوق ، خستگی ، تنهایی ، یا آسیب های کودکی استفاده می کنیم . در انجمن افسردگان گمنام فرد افسرده می پذیرد که در مقابل افسردگی اش ناتوان است . فرد افسرده می پذیرد که بخش های مختلفی از زندگی اش توسط افسردگی کنترل میشود . و اینکه اون نیاز به یک نیروی و باور درونی قدرتمند دارد .
ما نیاز به چنین تجربه ای داریم . که چنین نیرویی را باور داشته باشیم که از همه ما توانمند تر بوده و ما را به سمت آرامش سوق میدهد .

در جلسات افسردگان گمنام ما در زندگی شخصی افراد کنجکاوی نمی کنیم ..و در مشارکتها نصیحت نمیکنیم . ، به جای آن ما داستان خود را و اینکه چگونه دوازده قدم ما را از شر افسردگی خلاص کرد بیان می کنیم .
جلسات امیدوار کننده بودند و بر نقاط مثبت تمرکز می کند .
هر یک ازما اهداف واضح و مثبتی را برای خودمان معین می کنیم و شروع میکنیم به یادگیری اینکه چگونه بر زندگی و احساسات خود مسلط باشیم .
زمانی که شما به عنوان تازه وارد آماده میشوید که کاری برای توقف غمهایتان انجام دهید آنگاه نتائج شروع به اتفاق افتادن می کند .
این برنامه بهبودی دوازده قدمی یک شفا دهنده بزرگ برای زخمهای شخصی است و برای فرد افسرده زندگی جدیدی را ایجاد می کند .
این برنامه شما را با کسانی که در گذشته همانند شما بوده اند آشنا میکند و امید میدهد . در حالیکه همه جا را تاریکی و نا امیدی فرا گرفته بود ممکن است بخواهید برای ارتباط با این برنامه از فردی کمک بگیرید ، این شخص راهنما نام داشته و باید خودش تجربه افسردگی داشته باشد . همچنین شما میتوانید با سایر اعضاء گروه افسردگان گمنام شماره تلفن خود را مبادله کنید .
هر چه زندگیتان بهتر می شود درد احساسی تان کاهش می یابد و دیگر برای مدت طولانی در انزوا و درد فرو نمی روید .

آنگاه شما می توانید از تجربیات گذشته تان برای کمک به افراد جدید  گروه افسردگان گمنام  استفاده کنید و خواهید دید که این راهی برای خارج شدن از زندان افسردگی است .

راه خلاصی از زندان افسردگی متصل شدن به گروه و احساس یک تجربه روحانی زندگی بخش است.


آدرس جلسات افسردگان "DA"
آدرس جلسات افسردگان تهران "DA"
آدرس جلسات افسردگان اصفهان"DA"
شماره های ماندگار انجمن افسردگان گمنام
آدرس_جلسات :        09390357676
نشریات_کل  :          09372415540
روابط_عمومی :       09391118021

مسافر محترم

ﻳﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺳﻔﻴﺪﭘﻮﺳﺖ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ دو ساله، ﺗﻮﻯ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯﻫﺎﻯ ﺷﻠﻮﻍ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﻳﺮﻓﺮﺍﻧﺲ، ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻟﻴﺶ، ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺁﻥ‌ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻯ ﻛﺮﺩ.
ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻧﻢ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺁﻗﺎﻯ ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﻴﺸﺪ!!
ﺧﺎﻧﻢ ﻓﻮﺭﺍ" ﺧﺪﻣﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺟﺪﻳﺪ ﻣﻴﻜﻨﻪ.
ﺧﺎﻧﻤﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﺻﻼ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩﭘﻮﺳﺖ ﻧﻴﺴﺘﻢ.
ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﮔﻔﺖ:
ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺩیگر ﻧﮕﺎﻫﻰ ﺑﻪ ﻟﻴﺴﺖ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﻜﻨﻢ.
ﺑﻌﺪ ﻣﺪﺕ ﻛﻮﺗﺎﻫﻰ ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﻫﻴﭻ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻭﻟﻰ به هرحال ﺑﺎ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺻﺤﺒﺖ میکنم.
بعد از دقایقی مهماندار برگشت و گفت:
ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ
ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺷﺮﻛﺖهای ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﺋﻰ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻳﻚ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺍﺯ
ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻧﻴﺴﺖ  ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻰ ﻫﻢ ﻧﺸﺎﻧﺪﻥ ﻳﻚ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺷﺨﺺ ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ، ﻳﻚ ﺟﻨﺠﺎﻝ ﻭ ﺍﻗﺪﺍﻣﻰ ﻏﻴﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺴﺖ!! ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺍﺯ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
به گفته مسافران اشک در چشمان مرد سیاهپوست جاری شده بود.
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺟﻮﺍﺑﻰ ﺑﺪﻫﺪ، ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫوﺍﭘﻴﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩﭘﻮﺳﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﺍﻯ ﮔﻔﺖ :
ﺁﻗﺎﻯ ﻣﺤﺘﺮﻡ! ﻟﻄﻒ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺷﺨﺼﻰ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﭘﺮ ﺭﻓﺎﻩ ﺩﺭﺟﻪ ﻳﻚ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﻢ... ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ، ﺍﺻﻼ ﻛﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎنی و درستی نیست ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺷﺨﺺ ناخوشایند و نامحترم ﺑﻨﺸﻴﻨﻴﺪ!!
بعد ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻼﺕ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﻛﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺯﺩﻥﻫﺎﻯ ﻃﻮﻻﻧﻰ ﺗﺎﺋﻴﺪ ﻭ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻛﺮﺩﻧﺪ.

ﺁﻥ ﺧﻠﺒﺎﻥ که نامش دنیس گورالیدو بود ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻛﺖ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺳِﻤﺖ ﺭﺋﻴﺲ ﺷﺮﻛﺖ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﻳﺮﻓﺮﺍﻧﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪ.

هنوز هم لوحهای تقدیر و سپاس از او در دیواره های دفتر کارش خودنمایی میکند.

ﺍﻧﺴﺎﻧﻢ ﺁﺭﺯﻭﺳﺖ…

ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ" ﺷﻮﻧﺪ؛ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ!
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ "ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ" ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ!
ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ یک ﻓﻀﯿﻠﺖ…

گروه99

پادشاهی دید که خدمتکاری بسیار شاد است از او علت شادبودنش را پرسید خدمتکار گفت: قربان همسر دارم ، فرزنددارم، غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن و بدین سبب من راضی و شادم ...
پادشاه موضوع را به وزیر گفت.
وزیر هم گفت:قربان! چون او عضو گروه 99نیست بدان جهت شاد است.
پادشاه پرسید گروه 99دیگر چیست ؟
وزیر گفت قربان یک کیسه برنج را با 99سکه طلا جلوی خانه وی قرار بدهید.میدانید پادشاه چنین کرد.
خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه و سکه ها بسیار شاد شد.و شروع به شمردن کرد ، 99 سکه؟
و بارها شمرد و تعجب کرد که چرا صد سکه نیست .
همه جارا زیر و رو کرد !! ولی اثری از یک سکه نبود. او ناراحت شد. و تصمیم گرفت از فردا بیشتر کار کند . تا یک سکه طلای دیگر پس انداز کند او از صبح تا شب سخت کار میکرد و دیگر خوشحال نبود وزیر هم، که با پادشاه اورا زیر نظر داشت گفت :قربان  او اکنون عضو گروه 99است و اعضای این گروه کسانی اند که زیاد دارند اما شادو راضی نیستند.و هنوز هم دنبال زیاد شدن مالشان هستند ....
خوشبختی در سه جمله است. تجربه از دیروز، استفاده از امروز،امید به فردا ... ولی ما مردم با سه جمله دیگر زندگی را تباه میکنیم . حسرت دیروز، اتلاف وق امروز ، وترس از فردا.

1فروردین

 یک بیماری قابل درمان

«اعتیاد یک بیماری است که فراتر از مصرف مواد مخدر است.»

کتاب پایه

v

 در اولین جلسه خود، ممکن است از شیوهای که اعضاء درباره نحوه تأثیرگذاری بیماری اعتیاد بر زندگی خود صحبت میکردند، تعجب کرده باشیم. با خود فکر میکردیم: «بیماری؟ من فقط مشکل مصرف مواد داشتهام! آنها درباره چه چیزی صحبت میکنند؟»

پس از گذشت مدتی از برنامه، به تدریج درمییابیم که اعتیاد ما چیزی عمیقتر از مصرف وسوسهانگیز و اجباری مواد مخدر بوده است. متوجه میشویم که از بیماری مزمنی رنج میبردیم که بسیاری از زمینههای زندگی ما را تحت تأثیر قرار میداد. نمیدانستیم کجا به این بیماری "مبتلا شدیم"، اما در بررسی خود دریافتیم که این بیماری سالهای زیادی در ما وجود داشته است.

درست مانند بیماری اعتیاد، برنامه NA نیز همه زمینههای زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد. ما در اولین جلسه خود با همه علائم موجود حاضر میشویم: خلأ روحانی، شکنجه روحی، عجز، غیر قابل اداره بودن. 

درمان بیماری ما بسیار فراتر از صرفاً پرهیز است. از قدمهای دوازدهگانه استفاده میکنیم و گرچه این قدمها بیماری ما را "معالجه" نمیکنند، قطعاً به تدریج موجب التیام ما میشوند. هنگامی که بهبود پیدا میکنیم، هدیه زندگی را تجربه میکنیم.  

v

فقط برای امروز:  بیماری خود را با قدمهای دوازدهگانه درمان میکنم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

قوت قلب....
21مارس   1فروردین

یک روزصبح با سردرد بیدار شدم .شدیدا احساس نیازمندی می کردم .نیاز داشتم همسرم دوستم داشته باشد و قوت قلبم باشد.انتظار داشتم به من احساس امنیت بدهد.می خواستم به من بگوید که ما همیشه با هم می مانیم.خیلی زود فهمیدم هر چه که به دنبال آن هستم از معتاد بدست نمی آورم..به محض اینکه از او می خواستم تکیه گاهم باشد پشیمان شده یا باورش نمی کردم حتی وقتی خواسته ام را بر آورده می کرد.سپس از خودم برای اینکه نیازمند و وابسته هستم متنفر می شدم.
اکنون بخاطر برنامه نارانان  می توانم طریقه بیرون آمدن از این دام فکری که خودم بوجود آورده و به خوبی آن را می شناسم تشخیص دهم.تمرکزم را بر نیروی برترم خواهم گذاشت.به خود خواهم گفت نیروی برترم مرا بدون قید و شرط دوست دارد.من ایمن هستم.نیروی برترم از من مراقبت می کند.می توانم تفکر احمقانه و محتاج بودنم را کنار بگذارم و به خدا بسپارم .بعد از آن حالم خوب می شود حتی اگر احساس ضعف کنم.یک احساس گرم شدن در دلم شروع به رشد می کند.عشق را حس می کنم  و از اینکه خودم باشم دلگرم می شوم .با تمام احساسات ناشناخته ام خوب هستم.به محض اینکه دیگر به عزیزمعتادم وابسته نباشم  این آزادی نو ظهور وجود خواهد داشت.
می دانم با آنچه که امروز هستم  و در جایگاهی که که اکنون قرار دارم حال خوبی دارم.از نیروی برترم برای زندگی ام سپاسگزارم .دقیقا همان است که باید در حال حاضر باشد.حالا به نیروی برترم وابسته ام و به قوت قلبی که نیاز.دارم رسیده ام.

تفکری برای امروز:
می پذیرم که در مقابل دیگران عاجز هستم .معتقدم که نیرویی بزرگتر از من وجود دارد.تصمیم می گیرم تردیدها و نا امنی هایم را به دست نیروی برترم بسپارم.با این کار روزم را از دست نمیدهم!


شهامت عوض شدن

ما درجامعه ای از "لذت فوری"زندگی میکنیم :قهوه فوری،صبحانه فوری و پول فوری از عابربانک محله مان _هرجا که نگاه کنیم وجود دارد .تعجب آورنیست که بسیاری از ما برای یافتن جواب فوری به تمام مشکلاتی که از زندگی و دوست داشتن الکلی داریم به گروه خانواده الانان می آییم .
بهبودی یک جریان است . برای بدست آوردن ،مرمت و جبران آنچه درتلاش برای کنار آمدن با مشکل الکلیسم ازدست رفته ،زمان لازم است .
اعتماد یافتن زمان می برد .تغییر یافتن زمان زمان می برد . مرحم گذاشتن روی زخمهای قدیمی زمان میبرد. هیچگونه جواب فوری و یا راه حل . های آماده وجود ندارد .قدمها ،سنتها ،شعارها ،جلسات ،راهنما گرفتن .و راهنما شدن و خدمت کردن که ابزار و اصول برنامه ما هستند ،میتوانند مارا به جوابهایی درست برسانند .همه ما در زندگی مان روزهای تیره و تار داشته ایم ،ولی آنچه مارابه انسانهایی قویتر و خوشحال تر مبدل میکند ،سفر به روزهای بهتر است .وقتی ما در انتظار تسکین فوری نباشیم ممکن است به این باور برسیم که امروز درست همانجایی هستیم که قدرت برتر "ما میخواسته است

یاد آوری امروز

این برنامه یک برنامه "روز به روز است" می دانم که امروز به هر ترتیب و با وجود هر آنچه دراطرافم می گذرد ،به سمت جلو حرکت میکنم .من به جریان بهبودی اعتماد دارم اجازه میدهم زمان سپری شود .
اگر من تحت فشار باشم وبرای هر کار خود مهلتی محدود بگذارم ،برای چند دقیقه درنگ میکنم و فقط به امروز ،و آنچه که با آن میتوانم انجام دهم می اندیشم


روز به روز

امروز سال جدیدم را باشکرگزاری و به خوبی و شادی شروع می‌کنم. پنجره‌ی اتاقم را به روی بهار باز می‌کنم و با فرو بردن هوای صیحگاهی و بوی گل شب‌بو و مریم سفره‌ی عید، طراوت تازه‌ای احساس می‌کنم. خوشحال هستم که امروز مثل گذشته‌های دردآور دوران اعتیاد، با روشن کردن سیگار هوای اطاقم را خراب نمی‌کنم. اتاقم بوی تازه‌ای دارد. دیگر بوی سیگار نمی‌دهد. به پرده‌ی پنجره نگاه می‌کنم، به‌نظرم از تمیزی لبخند با شکوهی دارد. در و دیوار اتاقم از پاکی و تمیزی برق می‌زند. همه چیز به زبان بی‌زبانی عید را به من تبریک می‌گویند. خداوندا: تورا سپاسگزارم که مرا یاری کردی تا از دست وابستگی به سم نیکوتین رها شوم. من هم با همراهی تو، قدرت تو و عشق تو، امروزم را بدون مصرف هیچ نوع مواد مخدری روز خوبی خواهم داشت. یاریم کن تا فقط برای امروزم را بدون ترس از وابستگی‌ها در دامان امن تو زندگی کنم. فقط امروز مال من است و سعی دارم از آن به بهترین وجهه استفاده نمایم و بر خلاف اجبار بیماریم خداوند مهربان را سپایگزار باشم.
شروع سال جدید مبارک!


مراقبه روزانه

ما اقرار کردیم در برابر نیکوتین عاجز بودیم.

طی بیست سال آخر دوره مصرف هر روز با خود عهد می کردم که دیگر نیکوتین مصرف نکنم، اما موفق نمی شدم، زیرا به نیکوتین معتاد و از کمبود قدرت رنج می بردم.
برای مصرف هزار و یک بهانه و دستاویز داشتم: زندگی ام سرشار از تنش و اضطراب است، از دست فلانی عصبانی ام، امتحان دارم، قرار کاری دارم، سرما خورده ام و... تعداد بهانه های مصرف حیرت آور بود اما دلیل بر غیر ممکن بودن قطع مصرف برایم قابل قبولتر بود.
بعضی وقت ها وقتی قطع مصرف می کردم به دوستان و همکارانم می گفتم که مصرف نمی کنم اما بعد از یک دو هفته با کمال تعجب می دیدند که باز در حال مصرف هستم.
دیگر از این که به کسی بگویم می خواهم قطع مصرف کنم خسته شده بودم.
وقتی با نیکوتینی های گمنام آشنا شدم فقط به راه کارهایی که فکر بیمارم می داد گوش می دادم. فکر می کردم می توانم فقط در جلسات شرکت کنم و بدون کار کردن قدم ها بهبود پیدا کنم. من عاجز بودم و عاقبت قدم اول را درک کردم.

برای امروز، به یاد خواهم داشت که در یک شوخی فریبنده عظیم شرکت داشتم و چیزی را از دست نداده ام.

2 فروردین

 2 فروردین                        اصل اتکا به خود

«در دوران اعتیاد خود، به مردم، مکانها و چیزها وابسته بودیم. از آنها انتظار داشتیم ما را حمایت کنند و چیزهایی را که متوجه کمبود آن در خود میشدیم، فراهم کنند.»

کتاب پایه

v

در عالم حیوانات، موجودی هست که با استفاده از دیگران رشد میکند و زالو نامیده میشود. این موجود به افراد میچسبد و چیزهای مورد نیاز خود را دریافت میکند. وقتی یک قربانی زالو را از خود وا میکند، این موجود صرفاً به سراغ فرد دیگری میرود.   

در دوران اعتیاد فعال، ما نیز به همین ترتیب رفتار کردیم. از خانوادهها، دوستان و جوامع خود سوء استفاده کردیم. آگاهانه یا ناآگاهانه تقریباً از هر کسی که با او روبرو میشدیم، چیزی را بیدلیل میستاندیم.   

وقتی در اولین جلسه خود، گرداندن سبد را مشاهده کردیم، شاید تصور کرده باشیم: «اتکا به خود! حالا این ایده عجیب چیست؟» همان طور که نگاه میکردیم، متوجه چیزی شدیم. این معتادان متکی به خود آزاد بودند. با پرداخت سهم خود، به این مزیت دست یافته بودند که خودشان تصمیمگیری کنند.

با به کار بردن اصل اتکا به خود در زندگی شخصی، به همین نوع آزادی دست پیدا میکنیم. دیگر هیچ کسی حق ندارد به ما بگوید کجا زندگی کنیم، زیرا اجاره خود را میپردازیم. میتوانیم با انتخاب خود غذا بخوریم، لباس بپوشیم یا رانندگی کنیم، زیرا خود ما این چیزها را فراهم میکنیم.

بر خلاف زالو نباید برای بقا به دیگران وابسته باشیم. هر چه مسئولیت بیشتری را قبول میکنیم، آزادی بیشتری را به دست میآوریم.

v

فقط برای امروز:  در این آزادی که میتوانم با حمایت از خود به دست بیاورم، محدودیتی وجود ندارد. امروز مسئولیت شخصی را میپذیرم و سهم خود را میپردازم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


متتظر بودن....
22مارس      2فروردین
سلام نیروی برتر!من نوزده سال منتظر یک معجزه بودم .مشکل چیست؟درجلسات نارانان  شرکت کردم ،قدم کار کردم ،راهنما گرفتم،راهنمای دیگران شدم،خدمت کردم،دعا و مراقبه کردم اما عزیزمعتادم هیچ تغییری نکرد.
خیلی وقتها منتظر بودن خسته کننده شد.آنقدر از آنچه که برنامه به من می گویدانجام بده خسته شده ام که الان نتیجه را می خواهم!میخواهم عزیزمعتادم تغییر و سالم شود.
انتظار کشیدن هرگز برایم آسان نبوده اما شاید بردباری را به من آموخته باشد.در نارانان یاد گرفتم که چطور صبر کنم.ابزارهای برنامه منتظر بودن با آرامش و آسایش را  برایم فراهم می کنند.دعای آرامش را می خوانم و پذیرش پیدا می کنم.از شعار ها استفاده می کنم و می توانم با خودم ،با عزیزمعتادم و با تو،ای نیروی برتر صبور باشم.
خدایا تو می دانی که در طول نوزده سال گذشته و هم چنین در انجمن نارانان ،دوستان خوب بسیاری پیدا کرده ام .آنها این مشکل اعتیاد را طوری درک می کنند که هیچ کس دیگری نمی تواند درک کند.بنا بر این امروز دیگر به تنهایی انتظار نمی کشم.وقتی که از منتظر بودن بیزارم آنها مرا حمایت می کنند.وقتی نمی توانم خودم را دوست داشته باشم مرا دوست دارند.مدام به من اطمینان میدهند که هیچ  شرایطی آنقدر سخت نیست و مهم نیست چه اتفاقی برای معتاد می افتد من خوب خواهم شد.
امروز می دانم که با انجمن نارانان می توانم به هر نا ملایمتی غلبه کنم.

تفکری برای امروز:

با بردباری وحمایت عاشقانه برنامه نارانان می توانم پایداری و استقامت کنم هر چند مدت زیادی منتظر باشم .شاید معجزه ای در زندگی ام نباشد یا اینکه معتاد بهبود نیابد .شاید معجزه زندگی من نارانان و بهبودی فردی خودم  است.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

دوم فروردین
درخواست محبت و حمایت از یک الکلی ،مانند رفتن به مغازه ابزار آلات برای خرید نان است . شاید ما از یک پدر یا مادرخوب انتظار حمایت و پرورش خوب داریم ،از یک همسر عاشق انتظار داریم هنگام ترس و هراس ما را در آغوش گیرد و دلداری دهد و از یک فرزند انتظار داریم هنگام بیماری یا وقتی باری سنگین بدوش می کشیم ما را کمک کند . ولی باید بدانیم اگر این افراد مورد علاقه ما قادر به بر آوردن انتظاراتمان نباشند خود ما هستیم که باعث نا امیدیمان شده ایم .عشق به شیوه های مختلف بیان می شود و کسانی که به الکلیسم مبتلا هستند ممکن است قادر نباشند آنرا به شکلی که ما دوستت داریم بیان کنند .ولی ما می توانیم سعی کنیم تا عشق را هر وقت و به هر شکلی که بیان میشود ،لمس کنیم و وقتی که وجود ندارد احساس محرومیت نکنیم . اکثر ما منبعی غیر قابل تصور از عشق را در الانان می یابیم. ما با حمایت و تشویق دیگران یاد می گیریم نیاز های خود را مهم و درخور و خودمان را لایق تلقی کنیم.

یاد آوری امروز

امروز ممکن است الکلی قادر به دادن آنچه از او میخواهیم نباشد . و هرگز هیچکس همه آنچه را که می خواهیم به ما نخواهد داد. اگر ما از پا فشاری برای براورده شدن نیازهایمان آنطوری که میخواهیم ،دست برداریم ،ممکن است به این نتیجه برسیم که تمام عشق و حمایتی که لازم داریم نوک انگشتمان است ......در الانان قدرت تابیدن روزنه ای از نور را در وضعیتی نا امید کننده در خود کشف می کنم .یاد میگیرم که باید با این قدرت ، نه برای تغییر الکلی که در مقابلش عاجز هستم ،بلکه برای تغییر ایده ها ،روش و رفتار نامتوازن خود استفاده کنم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

 

امروز سعی می‌کنم در کنار دوستان رها شده از وابستگی به سم نیکوتین، به برنامه‌ی رهایی از وابستگی‌های ناسالم اعتماد کنم. من در زندگی گذشته‌ی تاریکم به کسی اعتماد نداشتم. فکر می‌کردم همه دشمن من هستند. ولی امروز دوستانی دارم که در کنارشان به مسیر بهبودی سفر می‌کنم. سعی می‌کنم امروز به دیدارشان بروم و آنها را در آغوش بکشم. دوستان پاکی که دیگر بوی سم نیکوتین نمی‌دهند و به جای بوی آن، بوی عطر و ادکلن‌شان بینی‌‌ام را می‌نوازد. من اکنون در بهار زندگانی و در اوج لذت رهایی از دست دیو اعتیاد این معجزه را در کنار دوستان همگروه جشن می‌گیرم. آیا من این معجزه‌ی خالقم را از صمیم قلب می‌پذیرم؟ آیا پذیرفته‌ام که رها شدنم، تنها توسط قدرت و اراده‌ی خداوند انجام شده است؟ پروردگارا: مرا کمک کن تا در هوای مقدس و پاکت نفس بکشم. خداوندا: به من دانشی بده، تا به خاطر وسوسه‌ی زودگذر مصرف، امروزم را خراب نکنم، خدایا: به من بفهمان که اگر دستم را از دستت خارج کنم چه به سرم خواهد آمد، امّا از تو تقاضا دارم که به من نشان ندهی، چه به سرم خواهد آمد.
من فقط برای امروز مصرف نمی‌کنم!
--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

دوم فروردین:   سه سال در جلسات شرکت می کردم و نمی توانستم قطع مصرف کنم تا عاقبت دریافتم در برابر نیکوتین عاجزم.

چنان گرفتار سرفه های دلخراش و وحشتناک بودم که گویی در حال مرگ بودم. می ترسیدم غذا بخورم زیرا بعد از غذا خوردن سرفه ها شروع می شد. بجای خوابیدن در رختخواب روی صندلی می خوابیدم زیرا در حالت درازکش نمی توانستم راحت تنفس کنم. دائم گلویم را صاف می کردم. طی سه ماه دو بار مبتلا به برونشیت شدم. آنقدر لاغر و نحیف شده بودم که رگهای شکمم دیده می شد. می دانستم باید قطع مصرف کنم. قبلا چند بار تصمیم گرفته بودم اما هرگز به آن عمل نکردم. روزی ناگهان چیزی در وجودم بیدار شد. بسیار ناتوان شده بودم. به جرات می گویم خداوند دست بکار شده بود و بدون دخالت او هرگز قادر به قطع مصرف نبودم. به جای جنگیدن با وسوسه آن را پذیرفته، خود را به خدا می سپارم و سریعا آن را به مشارکت می گذارم. از دوستان انجمن آموخته ام خداوند قادر است هر آن چه را اراده کند انجام دهد. مسلما حق با آنهاست! وسوسه آخرین بار را به یاد نمی آورم اما اکنون هشت ماه از آخرین بار مصرفم گذشته است.

برای امروز شکرگذار خداوندم، زیرا کاری برایم انجام داده که خود به تنهایی قادر به انجام آن نبودم.

3فروردین

نعمتهای خداوند         3 فروردین

«سخت تلاش میکنیم و آنچه را هر روز به رایگان به ما اعطاء شده، میپذیریم.»

کتاب پایه

v

رابطه ما با نیروی برتر مانند خیابانی دوطرفه است. در هنگام دعا ما صحبت میکنیم و خداوند میشنود. وقتی مراقبه میکنیم، حداکثر تلاش خود را برای گوش دادن به اراده نیروی برتر به کار میگیریم. میدانیم که نسبت به نقش خود در این رابطه مسئول هستیم. اگر دعا نکنیم و گوش ندهیم، درهای زندگی خود را بر روی نیروی برتر میبندیم.

وقتی درباره رابطه خود با نیروی برتر فکر میکنیم، مهم است به یاد داشته باشیم چه کسی هستیم: فردی عاجز. میتوانیم درخواست راهنمایی کنیم؛ میتوانیم درخواست تمایل یا قدرت کنیم؛ میتوانیم آگاهی از اراده نیروی برتر را تقاضا کنیم، اما نمیتوانیم مدعی شویم. خداوندی که درک میکنیم—کسی که صاحب قدرت است—با بخشش همان چیز مورد نیاز ما در هنگام احتیاج، نقش خود را در این رابطه ایفا خواهد کرد. 

باید برای زنده نگاه داشتن رابطه خود با نیروی برتر هر روز اقدام کنیم. یک راه برای انجام این امر به کار بردن قدم یازدهم است. سپس عجز خود را به یاد میآوریم و اراده نیرویی برتر از خود را میپذیریم.

v

فقط برای امروز:  در رابطه خود با نیروی برتر طرف عاجز من هستم. با به یاد داشتن اینکه چه کسی هستم، امروز نعمتهای خداوندی را که درک میکنم با فروتنی میپذیرم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


وسواس فکری......

23مارس     3فروردین
من کسی بودم که زندگی ام پیرامون معتاد می چرخید.فکر می کردم کارم این است که پیش بینی کنم او چه می خواهد و چه نیازی دارد تا بدون مهم بودن قیمت تهیه کرده و به او بدهم.هر چیزی را فدای او می کردم حتی نسبت به فرزندانم در اولویت قرارداده بودم.مطمعنا خودم را برای هوی وهوس او و مشکلات او فدا می کردم.مخصوصا درست زمانی که برای نجات او از عواقب مصرف موادش دخالت می کردم.شب ها بیدار می ماندم نمی توانستم بخوابم .وقتی از رفتنش چند روز می گذشت می ترسیدم زندگیش در خطر باشد.برای جستجوی او به بیمارستان زنگ می زدم.حتی به پاسگاه های پلیس سر می زدم تا اینکه بدانم حالش خوب بوده و خیالم راحت شود.یکی از کسانی بودم که در برگه "احضاریه دادگاه"نمی فهمیدم که فقط اسم او در دفتر دادگاه بوده نه اسم من.وسواس فکری من خوشحالی و رضایت او بود.او دنیای من شده بود.
در نارانا ن به مرور یاد گرفتم که تمرکزم را قدم به قدم روی خودم بگذارم.در ابتدا با تمرین کردن باید یاد می گرفتم تمرکز را از روی او بردارم .باید یاد نی گرفتم تا وقتی که نتوانم روی خودم تمرکز داشته باشم ،تمرکز را جای دیگری قرار دهم.بنا بر این با تمرکز شروع کردم به :توجه و رسیدگی بیشتر به فرزندانم که به آن نیاز داشتند ،خدمت کردن در نارانان ،توجه به پدر بزرگ پیرم،به مادر معلولم و به شغلم.:با اینها توانستم کم کم تمرکزم را از روی معتاد بردارم.
از شعار ها استفاده کردم:"به آسانی انجام بده"،"سخت نگیر"،"فکر کن"،"چقدر اهمیت دارد؟"و"روز به روز".این شعارها در دوره سخت طولانی تغییر به خاطر حواس پرتی ناشی از وسواس فکری ،مرا به سمت مواجه شدن با واقعیت هدایت کرد.فقط بعد از رها شدن از وسواس فکریم بود که توانستم تمرکز روی خودم را شروع کنم و به انسان شادترو سالم تری تبدیل شوم.


تفکری برای امروز:
هنگامی که استفاده از همه ابزارهای برنامه را تمرین کنیم وسواس فکری از بین می رود و تمرکز روی خودمان بر می گردد.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

سوم فروردین ماه
من داستان زندگی خودم را با هر "امروز" مینویسم .آیا در جهت مثبت حرکت میکنم ؟ اگر غیر از اینست شاید احتیاج به تجدید نظر دارم . من در مورد گذشته کاری نمیتوانم انجام دهم مگر اینکه تکرار آنرادر زمان حال متوقف کنم .رفتن به جلسات و انجام اصول آن راههایی هستند که بوسیله آنها عادات غیر سالم و ارضاءنکننده گذشته خود را ترک میکنم .من معتقدم که زندگی من بر پایه لایه هایی از اعمال کوچک هر روزه است . وقتی که اینطور فکر میکنم هدف داشتن و ریسکهای کوچک چیزی جز یک تلاش روزانه برای بهتر ساختن زندگی من نیست ....
قدمهای کوچک روزمره میتوانند خیلی بیش از چندین ماه یا چندین هفته سکون و بعد از آن یک تلاش آشفته برای تغییرات افراطی یک شبه ،موثر باشند . مطمئنا مرا آرامتر میکند هر گاه به مشکل جدیدی بر میخورم سعی میکنم تا سر نخ را در هر کجا که باشد پیدا کنم و از همانجا شروع کنم

یاد آوری امروز

هیچکس قادر به تغییر من نیست .هیچکس نمیتواند مانع تغییر من شود هیچکس نمی داند چگونه باید تغییر کنم حتی خودم ، تا وقتی شروع کنم بخاطر خواهم سپرد که زندگی من فقط با یک تغییر جهت مختصر شروع به تغییر میکندسفر هزار فرسنگی با یک قدم شروع می شود


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

امروز با دانش اصول خودیاری قدم‌ها، متوجه شده‌ام که با اعتیادم باعث شدم به خود و اطرافیان صدمات جدی بزنم. من تنها در گرداب خودخواهی باعث نابودی لحظات عمرم می‌شدم. سعی می‌کنم از خود و اطرافیانم دلجویی و جبران خسارت بکنم. اولین قدم، برای جبران خسارت از خود و دیگران، پاک بودن و دخالت نکردن در کارهای آنهاست. آیا این وظایف مهم را همیشه به‌خاطر هم داشت؟ من به عنوان یک فرد وابسته به سم نیکوتین و افکار و رفتارهای ناسالم، عاجز و خسته شده‌ام. اکنون آماده هستم تا دست از رفتارهای معتادگونه و ناعاقلانه خود بردارم. از خداوند کمک می‌خواهم تا در گرداب غیر اصولی‌ای که باعث ویرانی روح و روانم گشته سرنگون نشوم. آفریدگارا! قدرت و دانش درک و احترام به وجودم را که به آن آسیب رسانده‌ام عطا فرما. امروز متوجه هستم که عدم آشنایی با خودم و عدم جهان‌بینی و ذهن بیمار و کپک زده‌ام باعث شده است که به خودم بی‌حرمتی کرده و به دیگران هم آسیب برسانم. در اثر شرمندگی و خجالت از این اجبار و بی‌اختیاری خودم را در تنایی بیماریم اسیر کردم.
تنهایی و انزوا باعث وابستگی می‌شود!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

3 فروردین: پایان تو آغاز توست، آغاز می کنی وقتی به پایان می رسانی.

پس از هفت سال رهایی از مصرف نیکوتین هنوز آخرین بار مصرف را به یاد دارم. آخرین سیگار را قبل از یکی از جلسات نیکوتینی های گمنام به طوری کشیدم که لبم سوخت.
در دوران مصرف اتفاق مهمی در زندگی ام نیفتاد. اما پس از قطع مصرف شاهد یک بیداری روحانی و راهی جدید در زندگی بودم. یک زندگی رها از مصرف نیکوتین فقط برای امروز.
به پایان رساندن یک چیز و آغاز حرکتی دیگر به راستی هیجان انگیز است.
با قطع مصرف نیکوتین چشم انداز با شکوهی از آینده رو در روی خود می بینم که جایی برای نیکوتین در آن وجود ندارد.

برای امروز، فرصتی برای تغذیه اعتیادم ندارم. آزادم تا از زیبایی های زندگی لذت ببرم.

4فروردین

4 فروردین                           رهایی از گذشته

«اینکه کجا بودیم مهم نیست،

 بلکه اینکه کجا میرویم مهم است.»

کتاب پایه

v

وقتی برای اولین بار بهبودی پیدا میکنیم، برخی از ما از "معتاد" نامیدن خود احساس خجالت یا نومیدی میکنیم. در روزهای اول وقتی برای یافتن معنای جدید در زندگی خود تلاش میکنیم، ممکن است آکنده از هم ترس و هم امید باشیم. گذشته ممکن است گریزناپذیر و غیر قابل تحمل باشد. شاید فکر کردن درباره خود غیر از شیوهای که همیشه فکر کردهایم، دشوار باشد.  

در حالی که خاطرات گذشته میتواند یادآور آنچه باشد که در صورت مصرف مجدد مواد در انتظار ماست، این خاطرات میتواند ما را در کابوس خجالت و ترس نیز گرفتار کند. گرچه رهایی از این خاطرات ممکن است دشوار باشد، اما هر یک از روزهای بهبودی میتواند ما را بسیار دورتر از اعتیاد فعال خود رهنمون سازد. هر روز دلایل بیشتری را برای امید به آینده و دلایل کمتری را برای تنبیه خود مییابیم.    

در دوران بهبودی همه درها بر روی ما باز است. حق انتخابهای بسیاری را در اختیار داریم. زندگی جدید ما غنی و سرشار از امید است. در حالی که نمیتوانیم گذشته را فراموش کنیم، مجبور به زندگی در آن نیستیم. میتوانیم به جلو حرکت کنیم.

v

فقط برای امروز:  چمدان خود را میبندم و از گذشته خود بیرون آمده، به سوی زمان حالی که سرشار از امید است، حرکت میکنم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


به آسانی انجام بده.....
24مارس     4فروردین

یکی از فوایدی که از شرکت در جلسات نارانان بدست آورده ام این است که همه چیز را نسبت به گذشته متفاوت می بینم و انجام مید هم.شعار"به آسانی انجام بده"برایم سخت بود.همیشه معتقدم که فقط دو راه برای انجام دادن وجود دارد،راه درست و راه اشتباه.هم چنین اعتقاد داشتم به طور کلی آسان ترین راه ،راه درستی نیست .با همین دیدگاه تلاش می کردم همه چیز را درست کنم.یک موقعیت دشوار را پیچیده تر می کردم.چیزی را که به نظرم  بهترین راه حل بود تحمیل می کردم و اینطور به خودم اطمینان می دادم که دارم کمک می کنم.اما معلوم شد که من به ندرت کار درستی انجام داده و درعوض زندگی ام را پیچیده وآشفته کرده ام.
در نارانان یاد گرفته ام که از رفتار دیگران یا خودم انتقاد نکنم هر چیزی را به عنوان درست یا غلط نبینم. پس امروز می توانم بهترین کار.را انجام دهم اما نه مانند قبل که به خاطر کم کاری و اینکه همه چیز به سرعت اتفاق نیافتاده خودم را سر زنش کنم.حالا وقتی کار ها طبق برنامه و روش من پیش نمی رودپذیرشم بیشتر می شود.زندگی به اندازه کافی چالش هایی را در مسیرم قرار می دهد پس لازم نیست در جستجوی آنها باشم یا برای خودم چالش ایجاد کنم.

تفکری برای امروز:

من برنامه ریزی نمیکنم تا در مسیری که بیشترین مانع را دارد رفت و آمد کنم.با به کار بردن شعار "به آسانی انجام بده"می توانم با چیز هایی که دارم کار کنم و بقیه را رها کنم.به هر حال مانع وجود دارداما سر انجام زندگی ام بهتر خواهد شد.تنها کاری که در این لحظه می توانم انجام دهم این است؛در حالیکه منتظر نتایج هستم به آرامی حرکت کنم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

چهارم فروردین
وقتی الانان را پیدا کردم نا امید .درمانده و تنها بودم .و در آرزوی آرامشی که دیگران بوضوح در این جلسات داشتند .وقتی آنها در باره راههایی که برای آنها موءثر واقع شده بود صحبت می کردند .من سراپا گوش بودم. این است آنچه که آموختم ."هر وقت که می توانی به جلسات برو ،سهیم شو ،تمام قدمها (12)قدم را کار کن، نه همه را باهم با قدم یک شروع کن، یک راهنما بگیر، هر روز چیزی از مطالب گروه را بخوان،در بین جلسات تلفنی با سایر اعضاء جلسه در تماس باش " من این نکات را رفته رفته انجام دادم و متوجه تغییرات واقعی در زندگیم شدم .به این باور رسیدم که زندگی میتواند بیش از یکسری روزهای درد آور برای حفظ بقا باشد .حالا توانایی هایی داشتم که به من کمک میکردند حتی با سخت ترین مشکلات روبرو شوم. فهمیدم که با کمک قدرت برترم می توانم هر چه که پیش آید را بپذیرم و حتی در این بین رشد هم نمایم .در دراز مدت ابزار و اصول برنامه بمن کمک کرد تا ارامشی که در جستجوی آن بودم بدست آورم .

یاد آوری امروز

جلسات ابزار لازم برای رسیدن به اهدافم را که شامل آرامش ،معقولیت و رهایی با عشق است بمن می دهد و اعضای آن که تجارب قدرت و امید خود را سهیم می شوند به من نشان می دهند که چگونه این ابزار را در زندگی خود بکار برم ...
مراقبه روزانه بهای نا چیزی برای آرامش روحم است


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

مصرف سم نیکوتین و سایر مواد و الکل و افکار و رفتار ناسالم و اعتیادآور باعث شد که من سال‌ها از مدار زندگی درست خارج شوم. تمام وقایع و اتفاقات در این دوران برایم دردناک و سنگین بودند. همیشه در همان اسارت عادت‌ها و وابستگی و هم‌وابستگی‌ها به آزادی فکر می‌کردم، که فردا با قدرت و اراده‌ی خودم همه چیز درست خواهد شد، ولی این فردا را هرگز ندیدم. آرزو داشتم مثل افراد سالم در جامعه زندگی کنم، ولی آرزویم برآورد نمی‌شد. انگار زندگی کردن را بلد نبودم، چون همیشه خودم را در شرایط سخت و دشوار احساس می‌کردم و برای رهایی از این شرایط مجبور می‌شدم چیزی مصرف کنم و یا با کاری سرم را گرم کنم، معمولاً این نوع سرگرمی از توعی بود که مرا دچار دردسر می‌کرد. هیچ وقت آرامش نداشتم، ولی به آن نیاز داشتم، مثل تشنه به آب. اصول برنامه‌ی خودیاری به من می‌گوید: تو در ابتدا آرام باش. با آرامش است که بتوانی موقعیت‌ها را بفهمی، خواندن و درک دعای آرامش باعث می‌شود، بی‌قراری‌هارا رها کنم. می‌دانم که تنها متکی به خدا بودن مرا آرام می‌کنم. خداوندی که مرا دوست دارد و به فکر من است.
من خودم را دوست دارم و ارزش آن را دارم!

--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

چهارم فروردین:   آینده را اکنون خلق می کنیم.

   در دوران مصرف توسط قدرت شیطانی وصف ناپذیری به دام افتاده بودم. قدرتی که اراده ام را تسخیر و احساس ارزشمندی ام را به یغما برده بود. هزار و یک بهانه و دستاویز برای مصرف داشتم اما یک دلیل برای قطع مصرف نداشتم. هیج حد و مرزی برای مصرف قایل نبودم. چرا وقتی هنوز سیگارم به آخر نرسیده بود به فکر سیگار بعدی بودم؟ عاقبت آرامش را در تسلیم یافتم. لطف خدا و تمایل قلبی ام، نیروی لازم برای رهایی از این قدرت شیطانی را در وجودم بیدار کرد. در دوره سم زدایی موانع بسیاری بر سر راهم بود. به هم ریختگی ناشی از قطع مصرف، موجب آزار خود و اطرافیانم گردیده بود. اما تمایل به قطع مصرف قوی تر از نگرانی در مورد ناتوانی کنترل احساساتم بود. امروز بدون مصرف نیکوتین زندگی خوبی دارم. بهبودی فرصتی در اختیارم قرار داد تا در پی چاره جویی رفتارهای تهاجمی و خودمحورانه برآیم. زندگی رها از مصرف نیکوتین یک زندگی ارتقاء یافته است.

برای امروز بابت روبرویی با مشکلات بدون مصرف نیکوتین، از خداوند سپاسگزارم.

5فروردین

 من نمیتوانم، اما ما میتوانیم                       5 فروردین

«از انزوای اعتیاد خود، به انجمنی از افراد رسیدیم که دارای

 پیوند مشترکی هستند...

ایمان، قدرت و امید ما از افرادی نشأت میگیرد که

 بهبودی خود را به مشارکت میگذارند...»

کتاب پایه

v

عدم پذیرش ضعف، مخفی کردن همه کمبودها، انکار شکست، تنها پیش رفتن—اینها اعتقاداتی بود که بسیاری از ما از آن پیروی میکردیم. بر خلاف همه شواهدی که وجود داشت، انکار کردیم که در برابر اعتیاد خود عاجز هستیم و زندگیمان غیر قابل اداره شده است. بسیاری از ما بدون اطمینان از وجود چیزی که ارزش تسلیم شدن را دارد، تسلیم نمیشدیم. بسیاری از ما تنها زمانی قدم اول خود را طی کردیم که در معتادان گمنام شواهدی را مبنی بر بهبودی معتادان در اختیار داشتیم. 

در NA افراد دیگری را پیدا میکنیم که در شرایط سخت یکسانی به سر بردهاند، نیازهای یکسانی داشتهاند و ابزاری مؤثر برای خود یافتهاند. این معتادان تمایل دارند این ابزار را با ما در میان بگذارند و در هنگام فراگیری نحوه استفاده از آنها، در صورت نیاز ما را از نظر عاطفی حمایت میکنند. معتادان در حال بهبودی اهمیت کمک به دیگران را میدانند، زیرا زمانی نیز به آنها کمک شده است. وقتی به بخشی از معتادان گمنام تبدیل میشویم، به جامعهای از معتادان مانند خود میپیوندیم، گروهی از افراد که میدانیم برای دستیابی به بهبودی به یکدیگر کمک میکنیم.  

v

فقط برای امروز:  به پیوند بهبودی ملحق میشوم. تجربه، قدرت و امید مورد نیاز خود را در انجمن معتادان گمنام به دست میآورم.

 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


در برابر تغییر تسلیم شو....

25مارس   5فروردین
از آنجایی که من نمی توانم مثل یک معتاد فکر کنم اولین واکنش غریزی من به طرز برخورد و انتخاب های آنها با خشم ،ترس و نا امیدی است.همین باعث می شودتمرکزم روی دیگران و مشکلات شان باشد نه روی خودم .البته من مشکلی ندارم چون یک معتاد نیستم.من همه جواب ها را دارم توانایی هر کاری را دارم،می توانم هر موقعیتی را کنترل کنم و می توانم هر مشکلی را که دیگران با آن مواجه می شوند بر طرف کنم.
می توانم این رفتار را به نشتی آب از لوله تشبیه کنم.در ابتدا می توانم با مقداری نوار چسب روی چند سوراخ را ببندم اما وقتی نوار چسب تمام شد با هر چیزی که دستم برسد روی آنها را  می پوشانم .سعی می کنم همه سوراخها را بگیرم اما نمی توانم به قدر کافی خودم را به هر طرف بکشم تا همه سوراخها را ببندم تا اینکه لوله  می ترکد و از کنترل خارج می شود.
حالا که خودم را تا زانو در آب می بینم مجبورم تسلیم  شوم و اقرار کنم که مشکلی وجود دارد که من نمی توانم آن را حل کنم.در چنین موقعیتی به نارانان آمدم و نمی فهمیدم چه انتظاری دارم.اما می دانستم در مورد اینکه از این به بعد چه کار کنم عقیده ای ندارم.نیاز داشتم هدایت شوم .با این طرز فکر آمدم که رفتار درستی دارم و هر چیزی را می توانم درست کنم.با کوله باری از عادتها و روش هایی که مطمعن بودم برای همه مو قعیت ها کار برد دارد آمدم .فهمیدم که در آشفتگی زندگی  می کردم و پیشرفت در یک روش زندگی به من کمک کرد تا با وجود تاثیرات اعتیاد یک عزیز معتاد دوام بیاورم.


تفکری برای امروز:
در نارانان روش هایی را نه تنها برای زنده ماندن بلکه برای زندگی کردن پیدا می کنم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

پنجم فروردین
من درمورد مفهوم دلسوزی شدیدا در اشتباه بودم فکر میکردم معنای آن عذر خواهی کردن بخاطر کارهای الکلی یا پرداختن چک های بر گشتی او بود . جلسات بمن کمک کرد تا کلمه دیگری برای آن پیدا کنم ."لوس بار آوردن" فهمیدم هرگاه که عواقب بد کار های الکلیم را درست میکنم در واقع ادامه الکلیسم را برای او بدون اینکه مجبور به پرداختن بهای آن باشد راحت تر کرده ام . دلسوزی بیشتر برای آنهایی که دوستشان دارم اینست که به آنها اجازه دهم تا خودشان با عواقب کار هایشان روبرو شوند حتی اگر برایشان دردناک باشد ....از کجا بدانم که یک رفتار مشخص لوس کردن محسوب میشود ؟با اینکه همیشه به آسانی روشن نیست ولی اگر انگیزه ام را در مورد سوال قرار دهم ممکنست جوابم را پیدا کنم . آیا در عواقب طبیعی انتخاب های شخص مورد علاقه ام دخالت میکنم؟ آیا سعی میکنم برای دیگری آنچه را که خود میتواند انجام دهد انجام می دهم ؟آیا آنچه را که برای خودم بهتر است انجام می دهم ؟آیا از آنچه انجام می دهم بیزارم ؟اگر اینطور است آیا این تصمیمی از روی عشق است ؟گاهی دلسوزانه ترین چیز این است که بگذارم دیگران مسئول اعمال خویش باشند

یاد آوری امروز

امروز به یاد می آورم که من حق انتخاب دارم و همینطور الکلی ام . بهترین انتخاب هایی را که می توانم ،اعمال می کنم و اجازه می دهم دیگران که در زندگیم هستند نیز ،همین کار را بدون دخالت من،انجام دهند ......من باید یاد بگیرم به کسانی که دوستشان دارم حق دهم تا اشتباهات خود را مرتکب شوند و آنها خودشان آن را تشخیص دهند


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

امروز با دانش برنامه‌ی خودیاری بیداری روحانی را درک می‌کنم. بیداری روحانی بدین معناست که من تنها نیستم. خداوند اوّلین دوست من است. دوستان بهبودی نیز در کنارم هستند. من برای کسب بهبودی تلاش می‌کنم. زندگی گذشته‌ی من به قدری آشفته و تیره بوده است، که اکنون حق دارم زندگی دوباره را تجربه کنم. امروز ابزارهای جدیدی برای زندگی پاک و موفق دارم. امروز قصد دارم یک فرد مفید و مسئولیت‌پذیر و مورد قبول اجتماع باشم. امروز مشکلات را می‌پذیرم و آنها را پشت‌گوش نمی‌اندازم. روبه‌رو شدن با آنها جزء احساس قشنگ فروتنی است. امروز می‌دانم که خداوند از من می‌خواهد پاک باشم، می‌خواهد من با مشکلات تمرین کنم. او می‌داند که من بیمارم و از عهده‌ی گرداندن زندگیم بر نمی‌آمدم، من را کمک می‌نماید که اصول برنامه را در زندگی به‌کار ببرم، تا بتوانم مهارت‌های گرداندن زندگیم را بیاموزم، من اکنون حق دارم که زندگی خودم را شکل دهم، من به یاری و حمایت خداوند امیدوار هستم، چون می‌دانم خداوند حامی و پشتیبان من است، اوست که مرا به این برنامه هدایت کرده و مسؤلیت مرا بر عهده دارد.
روبه رویی با مشکلات خواست خداوند است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

5 فروردین: یک گروه هم آهنگ برنده است، خواه در دفاعی سخت در فوتبال و خواه در برابر مشکلات اجتماعی.

بیست سال پیش، چیزی که در آرزوی آن بودم، رفتن به جلسات الکلی های گمنام بود. قبل از آن تصور می کردم خود به تنهایی قادر به حل مشکل الکلی بودن هستم. اما متوجه شدم این کار به تنهایی امکان پذیر نیست. پس به جلسات الکلی های گمنام. رفتم و اکنون نوزده سال هشیاری از الکل دارم. از خداوند بابت این هدیه سپاسگزارم.
وقتی تصمیم به قطع مصرف گرفتم، بدون شرکت در جلسات نیکوتینی های گمنام موفق به قطع مصرف شدم اما پس از یک هفته لغزش کردم. پس از یک هفته مجدداً قطع مصرف نمودم اما این بار به شرکت در جلسات نیکوتینی های گمنام ادامه دادم.
تمام برنامه های دوازده قدمی از اصول روحانی یکسان برخوردارند و تنها تفاوت آن ها در نوع ماده مخدر مصرفی اعضاء می باشد.
وقتی اعتیاد نیکوتین را به خدا سپردم، به تدریج وسوسه مصرف ناپدید شد. وقتی به طور مرتب شروع به شرکت در جلسات کردم وسوسه مصرف از بین رفت. لذت قطع مصرف نیکوتین برایم به شیرینی عسل است.

برای امروز، هرگاه احساس سختی و فشار کردم، صبر می کنم و می اندیشم چه چیز را باید رها کنم و یا به چه حمایتی احتیاج دارم.

6 فروردین

                   6 فروردین                    

اعتماد به راهنما به امتحان آن میارزد

«راهنما کسی است که، ما می‌توانیم به او اعتماد کنیم و واقعیات تجارب خود در زندگی را با او در میان بگذاریم...» 

        جزوه راهنما گرفتن و راهنما شدن

v

ایده راهنما گرفتن ممکن است برای ما تازه باشد. سالهای بسیاری را بدون راهنمایی سپری کردهایم، فقط بر نفع شخصی خود تکیه کردهایم، به همه مظنون شدهایم و به هیچ کس اعتماد نکردهایم. اکنون که شیوه زندگی در بهبودی را میآموزیم، نیاز خود به کمک را درمییابیم. دیگر نمیتوانیم به تنهایی کارها را انجام دهیم؛ باید ریسک اعتماد به انسان دیگری را بپذیریم. اغلب اولین شخصی که ریسک اعتماد به او را میپذیریم، راهنمای ماست—کسی که به او احترام میگذاریم، با او همدردی میکنیم و دلیلی برای اعتماد به او داریم.

وقتی به پذیرفتن راهنما تمایل پیدا میکنیم، پیوندی میان ما برقرار میشود. اسرار خود را آشکار میکنیم و به خرد راهنمای خود اطمینان پیدا میکنیم. دغدغههای خود را با او در میان میگذاریم و ارزش قائل شدن برای تجربه راهنما را میآموزیم. درد خود را در میان میگذاریم و با همدردی از ما استقبال میشود. یکدیگر را میشناسیم، به هم احترام میگذاریم و همدیگر را دوست داریم. هر چه بیشتر به راهنما اعتماد کنیم، بیشتر یاد میگیریم به خود اعتماد کنیم. 

اعتماد به ما کمک میکند از ترس، سردرگمی، سوءظن و بیهدفی در زندگی رهایی پیدا کنیم. در ابتدا، اعتماد به معتاد دیگر خطرناک به نظر میرسد. اما این اعتماد همان اصلی است که در رابطه خود با نیرویی برتر به کار میبریم—خطرناک یا بیخطر، تجربه به ما میگوید که بدون آن نمیتوانیم ادامه دهیم. هر چه بیشتر ریسک اعتماد به راهنمای خود را میپذیریم، تمایل بیشتری نسبت به زندگی خود پیدا میکنیم.  

v

فقط برای امروز:  میخواهم رشد و تغییر کنم. ریسک اعتماد به راهنمای خود را میپذیرم و به پاداش صحبت کردن با او دست مییابم. 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید


ایمان....
26 مارس   6 فروردین

وقتی جوان بودم فکر می کردم خیلی ایمان دارم اما پس از سالها زندگی کردن با یک معتاد به نظر می رسید که ایمانم ضعیف شده است .چطور این همه حادثه های غم انگیز برای آدمی به این خوبی اتفاق می افتد؟؟؟
من که داو طلب خدمت در کلیسا بودم به طور مرتب به دیدن مادرم می رفتم.
آیا خدای دوره جوانی ام این همه خوبی و کارهای خیریه را که انجام میدادم نمی توانست ببیند؟؟؟
مدتی طول کشید تا فهمیدم که در تمام این موارد نقش بازی می کردم و نداشتن ارتباط با نیروی برترم بخش بزرگی از آن بود.حتی بعد از اولین باری که همسرم زندانی شد ایمان داشتم که زندگیمان بهتر خواهد شد.به هر حال بعد از سالها زندگی با اعتیاد فعال ،زنده ماندن رسم تازه زندگی شد.
یاد گرفتم رفتارنا معقول او را برای خود تعبیر کرده و سپس رفتارم را طبق آن تنظیم کنم.موقع خوابیدن کیف دستی و سوییچ ماشین را زیر بالشت خودم می گذاشتم و با گریه به خواب می رفتم.دیگر باور نمی کردم حمایتی که می خواستم برایم فراهم شود.اما ایمان جوانی ام که فکر می کردم نتیجه کارهای خوب من بود مرا از خواب و خیال بیدار کرد.امروز در نارانان یاد می گیرم که ایمان،اعتماد به  یک نیروی بزرگتر از خودم است که می تواند سلامت عقل را به من باز گرداند.


تفکری برای امروز:
امروز یک رابطه روحانی با نیرویی بزرگتر از خودم دارم.می دانم که فقط از طریق ارتباط روزانه با این نیروی برتر می توانم خودم را ببینم.ایمان دارم که این نیرو وجود دارد و مایل است در تمام تصمیم ها مرا هدایت کند.از خواندنی هایی که علامت گذاری کردم این است:"نمی دانم در آینده چه پیش می آید اما می دانم آینده در دست کیست"اکنون این را باور می کنم.


نارانان برنامه مذهبی نیست اما یک روش روحانی برای زندگی است_
 کتابچه آبی نارانان


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

ششم فروردین
در بین جلسات لازم است که من با دیگر اعضای گروه تلفنی در تماس باشم . وقتی پا به این برنامه گذاشتم مثل خیلی از کسانی که زندگی شان تحت تاثیر الکلیسم بود ،شدیدا بار سنگینی بر دوش داشتم . صبورانه گوش سپردن فردی در طرف دیگر خط تلفن به من در زمین گذاشتن این بار کمک میکند .مشارکت کردن . در برنامه بهبودی با تلفن به من کمک میکند تا برای حمایت بسوی شخص دیگری دست دراز کنم . این شخص مشاور ،حلال مشکلات من ویا کسی که به او اعتراف میکنم نیست .همینطور او مجبور نیست تا به داستانهای غم انگیز من گوش کند

در عوض این شخص ممکن است در حلاجی مسائل بمن کمک کند گاهی یک ایده یا یک ابزار در الانان به من یاد آوری میشود که چشم انداز بهتری از وضعیتم به من می دهد . من را بخاطر آنچه باید یا نباید انجام شود نصیحت نمی کنند . این تصمیم به عهده من است در اخر صحبتم معمولا به نوع رهایی از مشکلی که فقط در ذهن خودم بود و تا آن زمان آنقدر غیر قابل فهم می نمود میرسم .

یاد آوری امروز

وظیفه من است که مشکل خود را با کمک خدایی که من به آن معتقدم حل نمایم . از آنجایی که خداوند اغلب از طریق انسانهای دیگر سخن میگوید ،وقتیکه من قدم پیش گذاشته و با یکی از اعضاءگروه تماس میگیرم در واقع خود را در معرض دریافت این کمک قرار میدهم ........ما نمی توانیم از طنابی که فقط به کمر خودمان متصل است بالا برویم

--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

امروز صبح روبه ‌روی آینه به خودم صبح بخیر می‌گویم، به خاطر رها شدنم از عادت و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ها و افکار و رفتارهای ناسالم و اسارت در بندگی مخدری به‌نام سم نیکوتین استحقاق توجه و لطف به خودم را دارم. به خودم لبخند می‌زنم و به خاطر زنده ماندنم از این همه مشکلات خداوند را شکر می‌گویم. امروز احساس قشنگ و تغییراتم را به خانواده‌ام هدیه می‌دهم. به آغوش کشیده و صورتشان را می‌بوسم. در کنار سفره‌ی صبحانه و نهار و شام محیطی امن و صمیمی را با آنها تجربه می‌کنم. امروز لحظات شیدینی دارم، تجربه‌ی باشکوهی است. من امروز هم خودم و بیماریم و دیگران را با عشق می‌پذیرم. آفریدگارا! به من درک و فهم و دانش زیستن در کنار سایر بندگانت را بیاموز به من بیاموز که رنجش‌هایم را کنار بگذارم و دیگران را ببخشم و در کنارشان زندگی کنم. می‌خواهم در کنار دیگران قطره‌ای از اقیانوس هستی و معرفت باشم. نمی‌خواهم از دیگران جدا باشم و جدا بمانم و در انزوا و تنهایی بیماریم، در درونم مدفون شوم و گذر روزگارم را نبینم، همیشه رویی خوش و منی را به چهره داشته باشم و دیگران را نترسانم.
خندیدن خیلی باشکوه است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

5 فروردین: یک گروه هم آهنگ برنده است، خواه در دفاعی سخت در فوتبال و خواه در برابر مشکلات اجتماعی.

بیست سال پیش، چیزی که در آرزوی آن بودم، رفتن به جلسات الکلی های گمنام بود. قبل از آن تصور می کردم خود به تنهایی قادر به حل مشکل الکلی بودن هستم. اما متوجه شدم این کار به تنهایی امکان پذیر نیست. پس به جلسات الکلی های گمنام. رفتم و اکنون نوزده سال هشیاری از الکل دارم. از خداوند بابت این هدیه سپاسگزارم.
وقتی تصمیم به قطع مصرف گرفتم، بدون شرکت در جلسات نیکوتینی های گمنام موفق به قطع مصرف شدم اما پس از یک هفته لغزش کردم. پس از یک هفته مجدداً قطع مصرف نمودم اما این بار به شرکت در جلسات نیکوتینی های گمنام ادامه دادم.
تمام برنامه های دوازده قدمی از اصول روحانی یکسان برخوردارند و تنها تفاوت آن ها در نوع ماده مخدر مصرفی اعضاء می باشد.
وقتی اعتیاد نیکوتین را به خدا سپردم، به تدریج وسوسه مصرف ناپدید شد. وقتی به طور مرتب شروع به شرکت در جلسات کردم وسوسه مصرف از بین رفت. لذت قطع مصرف نیکوتین برایم به شیرینی عسل است.

برای امروز، هرگاه احساس سختی و فشار کردم، صبر می کنم و می اندیشم چه چیز را باید رها کنم و یا به چه حمایتی احتیاج دارم.

7فروردین

 جستجوی نقاط قوت                         7 فروردین

«بر اساس اصول بهبودی، سعی میکنیم درباره یکدیگر قضاوت نکنیم، از یکدیگر کلیشه نسازیم و به یکدیگر درس اخلاق ندهیم.»

کتاب پایه

v

چند بار در دوران بهبودی رفتار دیگران را اشتباه فهمیدهایم، درباره آنها فوراً قضاوت کردهایم، اسمی را بر روی آنها گذاشتهایم و آنها را طبقهبندی کردهایم؟ ممکن است آنها شناخت متفاوتی از نیروی برتر خود پیدا کرده بودند و ما به این خاطر نتیجه گرفتیم که اعتقادات آنها غیر روحانی است. یا شاید زن و شوهری را در حال مشاجره مشاهده کردیم و تصور کردیم که رابطه آنها ناسالم است و بعدها متوجه شدیم که ازدواج آنها برای سالهای زیادی موفق بوده است.    

طبقهبندی بدون فکر و عجولانه افراد به دستههای مختلف باعث میشود هیچ چیزی درباره آنها نفهمیم. هر بار که درباره رفتار افراد دیگر قضاوت میکنیم، دیگر به آنها به چشم یک دوست و همسفر در جاده بهبودی نگاه نمیکنیم.    

اگر از کسانی که مورد قضاوت قرار میدهیم بپرسیم آیا از این کار خشنود هستند، پاسخ منفی قاطعانهای را دریافت میکنیم. آیا اگر این کار در مورد ما انجام میشد، احساس نمیکردیم که مورد اهانت قرار گرفتهایم؟ به راستی بله. بهترین صفات ما چیزهایی هستند که توجه دیگران را به آنها جلب میکنیم. به همین ترتیب، معتادان در حال بهبودی همسفر ما نیز میخواهند که در موردشان خوب فکر شود. برنامه بهبودی از ما میخواهد به طور مثبت به زندگی نگاه کنیم. هر چه بیشتر به صفات مثبت دیگران توجه کنیم، این صفات را بیشتر در خود مییابیم. 

v

فقط برای امروز:  قضاوتهای منفی خود را درباره دیگران کنار میگذارم و در عوض بر سپاسگزاری از صفات مطلوب همه تمرکز میکنم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 معجزات قدم سه....
27مارس   7فروردین
کلمات کلیدی قدم سه برای من "تصمیم ،اراده و مراقبت"هستند.هر زمان که این قدم را می خوانم در باره سهم خودم در بهتر کردن زندگی ام فکر می کنم.
سهم من این است که تصمیم بگیرم میل به کنترل کردن را رها کنم و زندگی ام را در دست های هدایت کننده بگذارم.خیلی آسان به نظر می رسد !در یافته ام که دعا ومراقبه برای سپردن اراده ام ضروری است .هوشیارانه تصمیم می گیرم این قدم را روزانه کار کنم تا از آنچه که می توانم تغییر دهم  و آنچه مسوولیت من است آگاه شوم.
چطور می فهمم که نتیجه سپردن به او برای من معجزه آسا خواهد بود؟
از تجربه!وقتی اراده ام را به یک نیروی برتر سپردم و به هدایت او توجه کردم معجزات را تجربه کردم!تا زمانی که ابزارهای برنامه را بکار ببرم ،در جلسات شرکت کنم،نشریات نارانان را بخوانم،با راهنما کار کنم،دعا و مراقبه کنم،مدام معجزه ها را تجربه می کنم.
ملاک این مراقبت شامل:
روابط.مثبت جدید با دوستان و بستگان ،بخشش،پذیرش و عشق بدون قید و شرط است.اکنون جسم سالمتری دارم و از استرس کمتر بیمار می شوم .روحیه سر زنده تر و دیدگاه مثبتی در مورد زندگی ام دارم که به سر نوشت تیره و تار ترجیح دارد.

تفکری برای امروز:
من مراقبت یک نیروی برتر را باور دارم .اعتماد دارم که این نیرو بطور قطع در زندگی ام موثر است.وقتی اراده شخصی ام را رها کنم معجزات کوچک و بزرگ چیز هایی است که در پیش رو دارم.


شهامت عوض شدن

فقط برای امروز نیم ساعت با خودم خلوت می کنم و آرام خواهد بود . .....چقدر گفتنش راحت بود تا وقتی که واقعا سعی کردم آنرا انجام دهم . فهمیدم که حتی چند دقیقه تنها بودن چقدر سخت است چه رسد به 30 دقیقه دور ماندن از برنامه شلوغ روزانه ام . پس با 5 دقیقه شروع کردم . به تدریج موفق شدم ،10 دقیقه ،20 دقیقه و بعد 30 دقیقه با خودم خلوت کنم . این نیم ساعتها به طرز شگفت آوری سلامت عقل را بمن باز گرداند . در طی این زمانهاکه بیشتر به دعا و مکاشفه می گذرند من آرامش و قدرت خدای خودم را لمس میکنم . در نهایت یاد گرفته ام که خودم را تحمل کنم و حتی از با خود بودن لذت ببرم . حالا به هر قیمتی که شده ،هر روز به این نیم ساعت برای نگاه کردن به زندگیم احتیاج دارم . با آرام نشستن در اوج تلاتم و در حین پریشانی احساس میکنم که تنها نیستم . اگر فرصت دهم نیروی برترم پیام را به من میرساند.

یاد آوری امروز

من آنقدر به خود اهمیت میدهم که نیم ساعت وقت استراحت به خود می دهم . ولی اگر این مدت بیش از آنچه در توانم باشد هم ایرادی ندارد هر چقدر بتوانم به خودم فرصت بدهم یک قدم به جلو است . اگر بتوانم چرخ گردان را حتی برای چند دقیقه از حرکت باز نگاه دارم نیروی برترم همه چیز را در دست خود گرفته و مرا در مسیر درست قرار می دهد .
استراحت کن . مزرعه ای که استراحت کرده محصولی زیبا می دهد


روز به روز

 امروز می‌خواهم با اتکا به خداوند به خودم ثابت کنم که روز و عصر جمعه هیچ تفاوتی با روزهای دیگر هفته ندارد. امروز از عصر جمعه دلم نمی‌گیرد و نخواهم ترسید. امروز می‌خواهم با اتکا به خداوند از وابستگی به جمعه و عصر دلگیر آن رهایی پیدا نمایم. این باور را دارم که همه‌ی روزهای خداوند یکسان است. این باور نادرست من است، که روز جمعه و عصر روز جمعه غم سنگین و کسالت‌آور و ناامید کننده‌ای بر من وارد می‌کند. من به این باور رسیده‌ام که خداوند حافظ و نگهدار من است، من او را از این بابت که فرصتی به من عطافرمود تا امروزم را به بهترین شکل برگذار کنم، شکر می‌نمایم. می‌دانم که خداوند امروزم را پُربار و زیبا خلق کرده و من را در امروزم شاد و مسرور قرار داده است. با درک این مطلب می‌خواهم در کنار دوستانم عادت‌ها و وابستگی و هم‌وابستگی‌هایم را کم رنگ‌‌تر کنم. این بیماری همیشه من را در خودم گم نموده و من را وادار می‌کرد که خودم را در روابط با دیگران و کسب انرژی از افکار و رفتارهای ناسالم قرار داده و روزگارم را تیره و تاریک نماید. من حق زنده بودن و زندگی پیدا کرده‌ام.
می‌خواهم در شادی امروز غرق شوم!


مراقبه روزانه

 

فرایند رسیدن به هدف لذتبخش تر از دست یابی به آن است.

خداوند همیشه با من است. وقتی خشمگین یا ناامید می شوم، به یاد می آورم که نمی توانم وضعیت را تغییر دهم، اما می توانم آن را به خدا واگذار کنم. من نمی توانم هیچ چیز را تغییر دهم، اما می توانم آزاد باشم و از معجزات زندگی لذت ببرم.
مایلم تسلیم اراده خداوند باشم تا همه چیز با اراده او به نتیجه برسد، زیرا می دانم رسیدن به آرامش در پرتو حمایت عاشقانه اوست.
من در برابر نیکوتین عاجزم و از خداوند درخواست راهنمایی، آرامش و سلامت عقل می کنم.

برای امروز، برای دریافت کمک و عشق خداوند، مشت های گره کرده ام را می گشایم.

 

8فروردین

 روبرو شدن با احساسات

«شاید بترسیم که در تماس بودن با احساسات خود موجب تحریک عکسالعملهای پیدرپی غیر قابل تحمل درد و وحشت در ما شود.»

کتاب پایه

v

در حالی که مصرف میکردیم، بسیاری از ما قادر یا مایل به درک بسیاری از عواطف نبودیم. اگر خوشحال بودیم، برای خوشحالتر شدن مصرف میکردیم. اگر عصبانی یا افسرده بودیم، برای بروز ندادن این احساسات مصرف میکردیم. با پیروی از این الگو در سراسر دوران اعتیاد فعال خود، آنقدر از نظر عاطفی سردرگم شدیم که دیگر مطمئن نبودیم عواطف طبیعی چه هستند.   

پس از گذشت مدتی از بهبودی، متوجه میشویم که عواطفی که سرکوب کرده بودیم، ناگهان ظاهر شده‌اند. شاید دریابیم که نحوه تشخیص احساسات خود را نمیدانیم. چیزی که ممکن است به صورت خشم احساس کنیم، ممکن است تنها ناکامی باشد. چیزی که به صورت افسردگی خودکشیگرا احساس میکنیم، شاید فقط ناراحتی باشد. مواقعی هست که به کمک راهنما و سایر اعضای NA نیاز داریم. رفتن به جلسه و صحبت کردن درباره آنچه در زندگی ما اتفاق میافتد، میتواند به ما در رویارویی با احساسات خود کمک کند، نه اینکه ما را از ترس گریزان سازد.      

v

فقط برای امروز:  از عواطف ناراحتکنندهای که ممکن است تجربه کنم، فرار نمیکنم. از حمایت دوستان خود در دوران بهبودی استفاده میکنم تا به من در رویارویی با عواطفم کمک کنند.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 انتخاب ها....

 

قبل از نارانان می گفتم که زندگی ام تحت کنترل است و می دانم چه می خواهم.فکر می کردم اگر فقط معتاد مصرف را قطع کند همه چیز درست می شود.حالا می فهمم که معتاد روی من کنترل داشته است.من دایم نگران او بودم و نمی خواستم ناراحت باشد.هر چه می خواست انجام می دادم حتی وقتی می دانستم این کار برای او خوب نیست .خواسته هاو نیاز های او در اولویت بود و من کنترل زندگی ام را از دست داده بودم.نارانان زندگی ام را به من باز گرداند.یاد گرفتم که هر دو حق داریم.یاد گرفتم به او اجازه بدهم خودش انتخاب کند و سعی نکنم به اوبگویم چکار کند.هم چنین یاد گرفتم انتخاب های خودم را داشته باشم چون برای من این درست
 است حتی اگر بعضی از آنها معتاد را ناراحت کند.
وقتی فهمیدم که در مقابل او،واکنش هایش و هر فرد دیگری عاجزم این کار آسان تر شد .در نارانان یاد گرفتم که با تمرین دوازده قدم ،به کار.بردن دعای آرامش و شعار ها در زندگی ام چطور انتخاب کنم.

تفکری برای امروز:
وقتی بیرون از خودمان ،در دیگران ،مکان ها یا چیزهای دیگر شادی و خوشبختی خود را جستجو کنیم کنترل زندگی را از دست می دهیم .شادی واقعی از درون می آید.


 

شهامت عوض شدن

شاید سنگتراش99بار به صخره ای ضربه بزند و حد اکثر شکافی بر صخره ایجاد شود تا اینکه با صدمین ضربه صخره به دونیم تقسیم شود .این ضربه آخر نبود که باعث شکاف شد بلکه تمام ضربه های قبل نیز درآن دخالت داشتند.این حقیتقت بهبودی درالانان است.
برای پذیرش اینکه الکلی یک بیماریست ممکن است ماه ها تلاش کنم ورها کردن را یاد یگیرم و یا با احساس ترحم نسبت به خودم در تلاش باشم .شاید ماهها هدفی را بدون نتایجی اشکار دنبال کرده و متقاعد شوم که وقت را بیهوده تلف میکنم.اما اگر به حضور در جلسات اد امه دهم و در مورد تلاش های خود مشارکت کنم،نسبت به خویش صبور و بردبار بوده و فقط برای امروز تلاشی خوشایند داشته باشم،ممکن است به این نکته پی ببرم که ظاهرا یک شبه تغییر کرده ام و در نتیجه پذیرش،رهایی و آرامشی را که دنبال آن بودم بدست آورم.شاید نتایج یکباره خود را نمایان نکنند،اما من می دانم تمام ماههایی که سخت تلاش کردم ،ایجاد تغییرات را ممکن می سازند.

یادآوری امروز

امروز به یاد خواهم داشت،این نه تنها برای جلسات،بلکه برای یادگیری رفتارهای جدید که از مزایای طولانی مدت بهبودی در الانان می باشد،کارآیی دارد.ممکن است امروز نتایج را مشاهده نکنم اما می توانم ایمان داشته باشم که پیشرفت خواهم کرد.
"تلاش کن نسبت به خود وخانواده خود صبور باشی،تأثیر بیماری الکلیسم بر هر فرد مدت زمانی طول میکشد و بهبودی هر شخص زمانی را میطلبد."


 

روز به روز

بیماری وابستگی یک بیماری جمعی بین اعضای خانواده است، این بیماری مزمن و مهلک است. اکنون می‌دانم که با پیشرفت بیماریم ممکن است که دچار یاس و ناامیدی شوم. افسردگی در من به حدی پیشرفت کرده است، که اکثر اوقات در تنهایی به فکر خودکشی هستم، امّا با حضور در جلسات به مرور در جمع دوستان احساس شادی می‌کنم. می‌دانم که در تنهایی و احساس خشم و گرسنگی و خستگی چهار عامل مهم برای به اسارت در آمدن و مرگ من در دام وابستگی است. برای رهایی از افکار و رفتار آزار دهنده به دوستان با تجربه روی می‌آورم و از آنها کمک می‌خواهم. می‌دانم آنها در مقابل این کمک توقع چیزی ندارند. آن‌ها عشق و تجربیات و محبت خود را با من تقسیم خواهند کرد. من ایمان دارم که خداوند عشقش را از طریق این دوستان به من می‌رساند. امروز من دست از خودمحوری برداشته و می‌خواهم خداوند محوریت اصلی را در زندگیم داشته باشد. زندگی فعلی من فعالیت در رهایی از وابستگی‌من است. این معجزه به آرامی و به مرور اتفاق خواهد افتاد. اگر فرصت دهم زندگی به من لبخند خواهد زد. ابتدا خودم و بعد بهبود خانواده.
زندگی در کنار دوستان باشکوه است!


مراقبه روزانه

ضربه های پی در پی تبر، بلندترین درختان را به زانو در می آورد.

برای قطع مصرف نیکوتین، هدفم را به سه بخش تقسیم کردم. کوتاه، متوسط و بلند مدت.
با یک ساعت قطع مصرف شروع کردم. سپس زمان را به دو ساعت و بعد از آن به چهار ساعت افزایش دادم. این کار را چند بار در روز تکرار می کردم.
وقتی احساس کردم میل به مصرف کمتر شد، آن را به دو برابر افزایش دادم. به این شکل ساعت ها به روزها و روزها به هفته ها و ماه ها تبدیل و عاقبت از وسوسه مصرف رها شدم.

برای امروز، به یاد خواهم داشت با آسان نمودن هدف به آن دست خواهم یافت.

9فروردین

 اراده واقعی خود ما                9 فروردین

«...اراده خداوند برای ما از همان چیزهایی تشکیل شده که ما

برای آن بیشترین ارزش را قائل هستیم. اراده خداوند... تبدیل به اراده واقعی خود ما برای خود میشود.»

کتاب پایه

v

انسان طبیعتاً مایل به دریافت چیزی در ازای هیچ چیز است. شاید وقتی به صندوقدار فروشگاهی اسکناسی ده دلاری پرداخت کنیم و او به ما اسکناسی بیست دلاری پس دهد، از خود بی خود شویم. احتمالاً فکر میکنیم اگر کسی متوجه نشود، فریبی کوچک چیزی را تغییر نمیدهد. اما خودمان میدانیم که ما این کار را انجام دادهایم. و این کار قطعاً تأثیرگذار است.

چیزی که مرتباً در دوران مصرف جوابگوی ما بود، اغلب در بهبودی برای مدت زیادی جوابگو نیست. وقتی با کارکرد قدمهای دوازدهگانه از نظر روحانی پیشرفت میکنیم، به تدریج ارزشها و معیارهای جدیدی را پرورش میدهیم. به تدریج وقتی از موقعیتهایی بهره میبریم که در زمان مصرف ما را با نگاه پیروزمندانهای نسبت به چیزی که از آن قصر در رفته بودیم تنها میگذاشت، احساس ناراحتی میکنیم. 

در گذشته ممکن است دیگران را قربانی کارهای خود کرده باشیم. اما وقتی به نیروی برتر خود نزدیکتر میشویم، ارزشهای ما تغییر میکند. اراده خداوند مهمتر از قصر در رفتن از مسائل میشود.

با تغییر ارزشهای ما، زندگی ما نیز تغییر میکند. با هدایت دانشی درونی که نیروی برتر به ما داده است، میخواهیم بر اساس ارزشهای نویافته خود زندگی کنیم. اراده نیروی برتر برای خود را درونی کردهایم. در حقیقت، اراده خداوند به اراده واقعی خود ما برای خود تبدیل شده است.

v

فقط برای امروز:  با بهبود بخشیدن به ارتباط آگاهانه خود با خداوند، ارزشهای من تغییر کرده است. امروز، به اراده خداوند یعنی اراده واقعی خود عمل میکنم.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

سپردن اراده و زندگیمان..

همیشه حس می کردم که می توانم مشکلات همه را حل کنم اما هیچ کس به من گوش نمی داد.وقتی می دیدم عزیزم به تدریج خودش را با مواد نابود می کند بیشتر و بیشتر احساس در ماندگی می کردم.هر روزی که می گذشت بیشتر مصمم می شدم تا هر کاری که می توانم برای تغییر معتاد انجام دهم .اگر او می توانست با.شرکت در جلسات معتادان گمنام ،ملاقا ت های مداوم با مامور آزادی مشروط و کار کردن اهمیت رسیدگی به زندگی.سالم را تشخیص را تشخیص دهد آنوقت می توانست خوب بشود.من به خاطر پیدا کردن راه هایی که این اتفاق بیافتد آزرده بودم.با اینکه حتی حدود یک سال در جلسات نارانان حضور داشتم هنوز تفاوت بین حمایت نا سالم و کمک کردن را نمی دانستم.
به مرور وبا کمک دوستان نارانان اعتیاد خودم به روبراه کردن کارها را تشخیص دادم.هنوز یاد نگرفته بودم که چگونه رها کنم و چطور پذیرش شهامت و بینشی را که در دعای آرامش وعده داده شده ،با به کار بردن قدم سه تمرین کنم."تصمیم گرفتیم که اراده و زندگیمان را به مراقبت خداوند آن گونه که او را درک کردیم بسپاریم."
جواب هایی را که می خواستم نگرفته بودم .بنا بر این کار های گذشته را ادامه دادم .نیاز به گفتن ندارد که هیچ چیز تغییر نکرد تا اینکه یک نفر در جلسه ای این عبارت را مشارکت کرد."وقتی از خدا پرسیدم چرا کمک نکرده نیروی برترم پاسخ داد تو از سر راه کنار نرفتی  و به من اجازه ندادی"."ناگهان این فکر ذهنم را پر کرد"."آب درون برکه شبیه شیشه است".
و ناگهان احساس آرامش کردم .سر انجام گام درست را به طرفرقدم سوم بر داشتم و با حمایت راهنمایم همین راه را ادامه می دهم.
چند روز بعد با خبر شدم که نیروی برتر معتاد به او کمک کرده تا جوابش را پیدا کند .در هر یک از مسیرهایی که با اتوبوس به خانه،محل کار و دیدن مامور آزادی مشروط می رفت و بر می گشت سه جلسه معتادان گمنام وجود داشت.

تفکری برای امروز:
درک می کنم که اگر صبور باشم چیزی که غیر ممکن به نظر می رسد می تواند امکان پذیر باشد.همانطور که برای من شد .بلاخره یاد گرفتم رها کنم به طوریکه اکنون عزیز من می تواند رشد فردی خود را داشته باشد.


صرف نظر از اینکه چه چیز بهترین است به او فرصتی بده تا خودش باشد و درونش بهتر شکوفا شود....کتابچه آبی نارانان


 

شهامت عوض شدن

چقدر در محیط بیرون به دنبال تایید خودم می گشتم .پروژه کاری ام موفقیت آمیز بود . ولی احساس خوب من بستگی به تصدیق دیگران از آن موفقیت دارد .اگر کسی از غذایی که در خانه درست می کنم تعریف نکند ...خوشمزه نیست . از اینکه برای بچه هایم کاری کنم که ازمن بخاطرش تشکر نمیکنند بیزارم. همه ما گاهی احتیاج به "دستت درد نکنه "داریم ولی وقتی این تشویق دیگران دلیل انجام کارهایم شود و برای ارضاء شدن به آن احتیاج پیدا کنم ،در واقع به آنها قدرت کنترل خود را داده ام . شاید مردم کار های قشنگ و عالی ام را که انجام میدهم نبینند یا راحت نباشند که مرا به خاطرش تحسین کنند نباید این را به خودم بگیرم . دلسوزی برای خود و رنجش تنها انتخاب های من نیستند ،اگریاد بگیرم تا اعمال و رفتار خود را ارزیابی کنم و برای عقیده خود ارزش قائل شوم ،تایید دیگران لذت بخش میشود ولی دیگر برای آرامش من لازم نخواهد بود.

یاد آوری امروز

فقط برای امروز ،قدر خود را خواهم دانست .به دنبال تایید خود بوسیله دیگران نخواهم بود خودم را پیدا میکنم ، به خودم اجازه خواهم داد تا بدانم آنچه انجام می دهم بهترین کاریست که می توانم .
"فقط وقتی میتوانید دیدی روشن داشته باشید که بتوانید به قلب خود رجوع کنید "


 

روز به روز

می‌دانید چه اتفاقی افتاده است؟ من دیگر چیزی مصرف نمی‌کنم و بدون عادت و وابستگی و هم‌وابستگی‌های ناسالم زندگی خوبی دارم. آیا این یک اتفاق ساده است؟ خیر این یک معجزه است. رهایی از این وابستگی‌های قدرتمند فقط از طریق معجزه‌ی خداوندی ممکن بود که برایم میسر شد. این معجزه فصل جدیدی در مناسبات، روابط، احساسات و عواطف من گشوده است. من احساس می‌کنم که در حال رُشد و تغییر هستم! امروز من حق انتخاب پیدا کرده‌ام، در حالی که قبلاً این حق در اختیار بیماری وابستگی‌ام قرار داشت. در دوران زندگی بیمارگونه‌ام به هر طریقی آزار دادن و به خطر انداختن دیگران را حق مسلم خود می‌دانستم. کسانی که در کنارم مجبور به زندگی بودند، آنها را هم دچار بیماری هم‌وابستگی می‌کردم. این اعمال اجباری غیر عمدی بود، ولی صدمات آن واقعی و حتی دردناک و مخرب بود. من هرگز فرصت زندگی کردن را پیدا نمی‌کردم. ترس ریشه‌ی بیماری وابستگی هرگز فرصت زندگی را به من نداد. امروز خداوند مهربان را شاکرم، که فرصت دوباره‌ای به من عطا کرد، تا زندگیم را بهتر ادامه داده و به سمت بهبودی هدایت کنم.
من حق انتخاب پیدا کرده‌ام!


 

مراقبه روزانه

هیچ کس غیر از تو قادر به بی ارزش کردنت نیست.

 

چه کسی می تواند بی ارزش تر از یک مصرف کننده تحقیر شده باشد؟ خوب می دانید منظورم چیست! من شغلم را بخاطر اینکه دائم برای کشیدن سیگار بیرون می رفتم از دست دادم. مجبور بودم برای کشیدن سیگار سالن تئاتر، سینما یا رستوران یا خانه را ترک کنم. احساس حقارت می کردم. من به نیکوتین معتاد بودم و مهم نبود به چه قیمت برایم تمام می شود! مهم نبود چه کسی صدمه می بیند یا آزار می شود. نیکوتین تمام هستی ام شده بود و نمی توانستم با آن و بدون آن زندگی کنم. تعجبی نداشت که هیچ ارزشی برای خود قائل نبودم. به آدمی ناامید و ناتوان مبدل شده بودم. از درماندگی به نیکوتینی های گمنام روی آوردم. پر از ترس و اضطراب بودم. از خود می پرسیدم آیا در جلسات کسی را که هنوز مصرف می کند می پذیرند یا دست رد به سینه اش می زنند؟ از نیروی برتر بابت فرصت دوباره زندگی بدون مصرف نیکوتین سپاسگذارم. بابت انجمن، جلسات، شعارها، راهنما و بویژه دعاها سپاسگذارم. با لطف اوست که امروز آزادم و هر روز گامی به سوی کمال نزدیک تر می شوم.

برای امروز جهت ادامه فرایند بهبودی از ابزارهای برنامه بهره می گیرم.

10فروردین

خدامحوری

«به تدریج وقتی بیشتر از خودمحوری، خدامحور میشویم، نومیدی ما به امید تبدیل میشود.»

کتاب پایه

v

امیدواری چه پرشکوه است! قبل از آمدن به معتادان گمنام، بسیاری از ما با نومیدی مطلق زندگی میکردیم. معتقد بودیم سرنوشت، مرگ در اثر این بیماری را برای ما رقم زده است.  

بسیاری از اعضاء در اولین ماههای برنامه، از قرار داشتن بر "ابری صورتی" صحبت میکنند. ما مصرف را قطع کردهایم، دوستانی پیدا کردهایم و زندگی ما نویدبخش به نظر میرسد. اوضاع عالی پیش میرود. سپس واقعیت آغاز میشود. زندگی هنوز زندگی است. ما هنوز شغل از دست میدهیم، شرکای زندگی ما هنوز ما را ترک میکنند، دوستان ما هنوز میمیرند و ما هنوز مریض میشویم. پرهیز از مواد مخدر تضمین نمیکند که زندگی همیشه باب میل ما پیش رود. 

وقتی واقعیت زندگی آن طور که هست، آغاز میشود، به نیروی برتر خود مراجعه میکنیم و به خاطر میسپاریم که زندگی همان طور که هست روی میدهد. اما صرف نظر از اینکه در بهبودی ما چه چیزی رخ میدهد، نباید نومید شویم، زیرا امید همیشه وجود دارد. این امید در رابطه ما با نیروی برتر نهفته است.     

این رابطه همان طور که در کتاب ما بیان شده، در طول زمان به وجود میآید: «به تدریج خدامحورتر میشویم.» هر چه بیشتر و بیشتر به نیروی برتر خود اتکا میکنیم، کشمکشهای زندگی دیگر ما را به سوی دریای نومیدی نمیکشاند. هر چه بیشتر بر خداوند تمرکز میکنیم، بر خود کمتر تمرکز میکنیم.

v

فقط برای امروز:  به نیروی برتر خود اتکا میکنم. میپذیرم که صرف نظر از آنچه اتفاق میافتد، نیروی برتر منابعی را برای تحمل آن برای من فراهم میکند.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

صداقت....

در حالیکه که پسرمان بزرگ می شدند من و همسرم اصرار داشتیم که آنها می بایست همیشه با ما صادق باشند.بطور مرتب به آنها می گفتیم که به خاطر گفتن حقیقت تنبیه نخواهند شد فقط دروغ نگویند.
وقتی متوجه شدم پسر کوچکترم به مدت دو سال مواد مصرف می کرده و فهمیدم که دروغ های بسیار ی به ما گفته است به خاطر فریب های متعدد او برای پنهان کردن اعتیادش از پا در آمدم .سر انجام به یک برنامه باز پروری رفت واقعیت مربوط به اعتیاد او خودش را نشان داد.کم کم صداقتش باز گشت.مثل این بود که بار سنگین بزرگی از روی شانه هایش برداشته شد.
اکنون که من و همسرم در نارانان هستیم می بینیم که صداقت نه تنها برای معتاد بلکه برای هر دوی ما مشکل است .زمان هایی هست که من نمی توانم حقیقتی را در مورد خودم ببینم.در هر جلسه ای که شرکت می کنم بخش تازه ای از واقعیت خودم را پیدا می کنم.برنامه روزنه ام را تمرین می کنم و در تمام امور زندگی ام از آن استفاده می کنم.وقتی به کمک نیروی برترم با این اصول زندگی می کنم به صداقت با خودم و دیگران خیلی نزدیک می شوم .من احساس می کنم بار مسوولیت بزرگی از روی شانه هایم بر داشته می شود.

تفکری برای امروز:
صداقت مطلق نیاز به کمال دارد.من کامل نیستم امروز به کمک نیروی برترم و انجمن نارانان می توانم بهترین را انجام دهم.همین موهبت را به دیگران روا خواهم داشت.


 

شهامت عوض شدن

 

فکر میکنم اگر تمام لحظات ،ساعت ها و روزهایی که در ترس و نگرانی از دست داده ام را می شمردم سالیان سال به زندگیم اضافه میشد. وقتی که تسلیم نگرانی میشوم مثل این است که یک جعبه شهر فرنگ از تساویر وحشتناک ،صداهای هذیان آمیز و خود انتقادی بیرحمانه را باز میکنم .هر چه بیشتر به این سکون روانی توجه می کنم .جای پایم را در واقعییت بیشتر از دست می دهم در ضمن هیچ فایده ای هم ندارد .
دارم یاد میگیرم که برای شکستن این چرخه ترس و نگرانی تمام توجه خود را در همین لحظه بخصوص متمرکز کنم .میتوانم فکر های مخرب را از خودم دور کنم و بجای آن بر روی صداها و مناظر اطرافم تمرکز کنم .نور و سایه ها ،زمین زیر پایم ، نبض هر روز زندگی و تمام جزء جزء اینجا و حالا .
این تکه تکه های واقعیت با قلاب کردن من به زمان حال، مرا از "چه میشد"اگر ها"و باید می شد ها"نجات میدهند .دعا ها ،مکاشفات و تلفن به دوستان جلسات منابع دیگری از آرامش هستند که مرا به "این لحظه"باز می گرداند. هر چه بیشتر در را بروی سرو صداها می بندم خود را بیشتر در معرض اراده نیروی برترم قرار می دهم و در نتیجه راحت تر از لحظات دشوار میگذرم .

یاد آوری امروز

امروز تنها روزی است که باید سپری کنم و همین کافی است .اگر وسوسه شوم که به فردا فکر کنم و به آرامی فکرم را به امروز بر میگردانم .


روز به روز

 

امروز سرافرازم از این‌که خداوند مرا انتخاب کرد که از بیماری عادت و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ها دور باشم. فرصتی به من عطا فرمود که در زندگی دوباره از مشکلات فرار نکنم. دیگر با شرایط و دیگران جنگ و ستیز نداشته باشم. آرامش هدیه‌ای مهم و گرانقدر است، که خداوند آن را به من هدیه داده است. امروز می‌فهمم که من دارای ارزش والای انسانی هستم. اکنون ارزش‌های من در ارتباط ناسالم و مغرضانه با دیگران، مصرف مواد مخدر و الکل و سم نیکوتین نیست. وابستگی به هرشکل مرا به قهقرای نیستی و فلاکت می‌کشاند. این وابستگی بود که مرا در بلایا و آزارها قرار می‌داد. تصمیم‌گیری و حق انتخاب تنها از طریق رعایت اصول معنوی و روحانی قدم‌های خودیاری میسر است. امروز من می‌دانم که بیمارم و بیماری من وابستگی است. فرقی نمی‌کند هر چیزی توانایی وابسته کردنم را دارد. روزگاری مواد مخدر، گاهی قمار و الکل و سم نیکوتین و یا...فرقی ندارد هرچیزی که باشد، تأثیرات منفی آن روی زندگیم و احساسات و عواطفم و اطرافیانم را به ورطه آشفتگی می‌کشاند. این شناخت از بیماری باعث می‌شود، که مراقبت‌های خاص روی خودم را انجام دهم.
امروز خداوند عاشق من است!


 

مراقبه روزانه

 

نیازی به جبران خسارت از نیکوتین نیست. من و نیکوتین هرگز عاشق و معشوق یکدیگر نبوده و نیستیم.

ارتباط من با نیکوتین ارتباطی گمراه کننده بود. با وجود هشدارها و گلایه های اطرافیان جهت قطع این رابطه، روز به روز بیشتر در آن غرق می شدم. احساس نیاز و کمبود می کردم و می خواستم با آن به همه چیز برسم. من تحت تاثیر بدآموزی های تبلیغاتی مصرف نیکوتین که مصرف نیکوتین را نماد قدرت و تمدن معرفی می کرد بزرگ شدم. هنوز آن فیلم ها و تبلیغاتی که در آنتونی کویین نماد قدرت و تمدن بود را به یاد می آورم. از جوانی سلامت ریه هایم را بر اثر مصرف نیکوتین از دست داده و به شدت سرفه می کردم اما نمی توانستم از یار همیشگی نیکوتین دل بکنم. آشنایی با نیکوتینی های گمنام سبب شد تا به واقعیت اعتیاد پی ببرم. نیکوتین دوست با وفایی نبود بلکه دشمن زیرک و قدرتمندی بود که هرچه خواست بر سرم آورد. وقتی نیکوتین از جسم و روحم بیرون رانده شد هیچ نیازی به جبران خسارت از آن نداشتم.

برای امروز توجه و اعتماد را جایگزین ناصادقی و سهل انگاری می کنم.

 

11فروردین

 درون و بیرون              11فروردین

«ارزش واقعی ما در عمل کردن بر اساس شخصیت خودمان است.»

کتاب پایه

v

وقتی قدمها را کار می‌کنیم، مجبوریم برخی از حقایق اساسی را درباره خود کشف کنیم. فرآیند آشکارسازی اسرار، برملا کردن آنها و جستجوی شخصیت خود سرشت واقعی ما را نشان میدهد. وقتی از خود شناخت پیدا میکنیم، باید تصمیم بگیریم که فقط خودمان باشیم.

شاید بخواهیم به آنچه به سایر معتادان انجمن و دنیا ارائه میدهیم نگاهی بیندازیم و ببینیم آیا با آنچه در درون خود یافتهایم مطابقت دارد یا خیر. آیا تظاهر میکنیم که وقتی در حقیقت بسیار حساس هستیم، هیچ چیز ما را آزار نمیدهد؟ آیا ناامنیهای خود را با لطیفههای زننده مخفی میکنیم یا ترسهای خود را با کسی در میان میگذاریم؟ آیا وقتی که به چهل سالگی نزدیک میشویم و اساساً محتاط هستیم، مانند یک نوجوان لباس میپوشیم؟   

شاید بخواهیم به مسائلی که فکر میکردیم «به ما ارتباطی ندارد»، نگاه دیگری بیندازیم. شاید به این دلیل که «از شلوغی خوشمان نمیآید، از فعالیتهای NA دوری کردهایم.» یا شاید خیال عوض کردن شغل را داشته باشیم، اما چون خیال ما «واقعاٌ درباره خود درست نبوده»، اقدامی در این زمینه نمیکنیم. وقتی از خود شناخت جدیدی پیدا میکنیم، میخواهیم که رفتار خود را بر اساس آن مطابقت دهیم. میخواهیم الگوهایی واقعی از خودمان باشیم.  

v

فقط برای امروز:  بیرون خود را بررسی میکنم تا مطمئن شوم که با درونم مطابقت دارد. سعی میکنم بر اساس رشدی که در بهبودی تجربه کردهام، رفتار کنم. 

 


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

بیش از این راز دار نباش ....به جلسه ملحق شو...

همیشه می خواستم به کسی یا چیزی وابسته باشم یا کسی به من وابسته باشد.این میل و اشتیاق یک محرک اجباری بود که مرا به جستجوی تایید گرفتن و شایسته بودن سوق می داد .سردر گم ،منزوی و شکست خورده بودم.برای خشنود کردن دیگران زندگی می کردم.موضوع خنده دار این است که خیلی از راز های مربوط به معتاد را حفظ کرده بودم .این ها چیزهایی بود که مرا از یک روش زندگی سالم دور می کرد.راز ها و مخفی کاری ها برنامه بهبودیم را از بین می برد و مرا از دیگزان دور می کرد.دیگر نمی توانستم پنهان کاریوکرده و وانمود کنم حالم خوب است.
از طریق مشارکت تجربه در جلسا ت    نارانان آگاهی تازه ای در من بوجود آند.دیگر به دنبال تایید نیستم.اکنون مورد قبول هستم چون می دانم خودم  را پذیرفته ام .وقتی احساسات صادقانه ای را که درجلسات مشارکت می شود میشنوم،اشتیاق به صداقت دری به روی التیام باز می کند.نه تنها برای فردی که مشارکت می کند بلکه برای من هم که به نوبه خود تشویق می شوم افکارم را صادقانه مشارکت کنم.ملحق می شوم،همدلی را تجربه کرده و دیگران را درک می کنم اما مهمتر از همه خودم را درک می کنم.این کاری است که نیروی برترم انجام  می دهد.به جلسات می آیم تا اعتماد به نفس خود را دو باره بدست آورم .من تغییر شور وشوق دارم.
امروز انرژی بیشتری دارم.لایه های پنهانی من پیوسته در حال پوست انداختن است.سر انجام می توانم روشنی فراتر از خودم را ببینم.حالامهمترین اولویت من داشتن یک زندگی سالم از لحاظ جسمی ،فکری و روحانی است.اکنون خودم را بیشتر دوست دارم.با خودم رابطه تازه و جالب تری دارم.به بینش روحانی ام اعتماد دارم که مرا در مسیر انتخاب های جدید بهبودی هدایت می کند.

تفکری برای امروز:
صداقت به من موهبت آرامش و زندگی همراه با آزادی و حق انتخاب می بخشد.من از حمایت و عشق بدون شرط گروه خانوادگی نارانان سپاسگزارم.انرژی التیام بخش آنها را احساس می کنم و باز می گردانم .صادقانه به راه نارانان ملحق شده ام


 

شهامت عوض شدن


احساس میکنم ،خوشبخت ترین انسان روی زمین هستم . چون یک خانواده جدید پیدا کرده ام و یک جزءواقعی از ان هستم .در خانواده جدیدم مرا همانطور که هستم قبول دارند . هیچوقت مجبور نیستم تظاهر کنم یا به روی احساساتم ماسک بزنم . می توانم آزادانه صحبت کنم و مطمئن باشم که حرفم از اطاق خارج نمی شود . هر گاه در خانواده جدیدم مشکلاتم را با آنها در میان می گذارم با من همدلی می کنند ،ولی بجای حل مشکلاتم به من این بهاء را می بخشند تا خودم این کار را انجام دهم . آنها تجربیات ،قدرت و امید خود را به من می بخشند تا خودم این کار را انجام دهم .آنهاتجربیات ،قدرت و امید خود را بمن می بخشند و در این سهیم شدن غالبا کمکی را که در یک موقعیت دشوار لازم دارم می شنوم .
در خانواده جدیدم عشق ،یک سیستم بده _ بستان نیست . لازم نیست که عشق را کسب کنم عشق بطور رایگان مثل یک هدیه به من داده میشود . همانطور که لازم نیست جای خود را در آفتاب پیدا کنم . هر وقت بخواهم میتوانم زیر آفتاب لم دهم و خودم باشم ....

یاد آوری امروز

وقتی بیماری الکلیسم فرد مورد علاقه ام مرا به جلسات آورد ،یک خانواده دوم و جدید پیدا کردم . خانواده ای که بمن کمک کرد تا "منی"را که مدتهای مدید پنهان شده بود کشف کنم . خانواده ای که همیشه .و هر وقت بخواهم برایم خواهد بود . امروز من از بودن در جایی که واقعا به آن تعلق دارم لذت می برم .
الکلیسم برای من یک تجربه تلخ و شیرین بوده . تلخ بخاطر رنجی که بردم و شیرین چون ،اگر بخاطر این رنج نبود هرگز به دنبال راهی بهتر برای زندگی کردن و بالاخره یافتن آن نمی بودم .


 

روز به روز

 

امروز وقتی دستان دوستانم را هنگام خواندن دعای آرامش می‌فشارم، احساس انرژی و شیرینی دارم. دیگر تنها و منزوی نیستم. به جایی و اصولی معنوی احساس تعلق می‌کنم. برایم تجربه‌ی زیبایی است. در صورتی که قبلاً من هرگز به کسی و جایی تعلق نداشتم. نفرت از خود و دیگران باعث شده بود که سال‌ها از گردونه‌ی زندگی خارج شوم. بلاتکلیفی و سرگردانی و احساس بی‌ارزشی باعث می‌شد، که وابسته به کسی و یا چیزی شوم، گاهی با افرادی از قبیل دکتر یا مهندس یا اشخاص پولدار می‌گشتم، گاهی به موقعیت اقتصادی، شهرت و یا مقامی وابسته می‌شدم تا شاید در کنار آن‌ها ارزشی پیدا کنم. احساس دردناک بی‌ارزشی چیزی نیست که از آن به سادگی رها شد، هیچ راه‌حل علمی و دارویی برای بیماری‌ام پیدا نمی‌شد. در چنین وضعیتی به پدر و مادرم دشنام می‌دادم، که چرا من را به خاطر یک لحظه لذت به دنیا آورده‌اند. راستی نقش من در خلقت و دنیا چیست؟ در چنین درگیری‌های فکری فقط صدای خواندن دعای دوستان مرا آرام می‌کند. خداوندا: آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آن‌چه را که نمی‌توانم تغییر دهم، شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می‌توانم و دانشی که تفاوت آن....
به صدای مهربانی گوش بده، آرام باش!


مراقبه روزانه

چیزی تغییر نمی کند مگر آن را بپذیری.

 

تمام آن سرکوب ها، ناسزاگویی ها و نفرتی که بر خود روا داشتم هرگز تغییر پایداری ایجاد نکرد و فقط باعث پایداری چرخه اعتیاد بود. برای سرکوب احساسات خود به نیکوتین پناه برده و احساس گناه فقط باعث می شد تا هرچه بیشتر در اعتیاد فرو روم. در قدم اول کافی بود بپذیرم در برابر نیکوتین عاجز و اختیار زندگی از دستم خارج شده. فقط با پذیرش خود به همانگونه که هستم می توانستم رو در روی زندگی قرار گرفته و در جهت بهبودی گام های استوار بردارم. در دوران مصرف یک اشتباه را بارها تکرار و انتظار نتیجه متفاوت داشتم. تکرار اشتباه سبب می شد تا قدمی دیگر رو به آشفتگی بردارم. برای رسیدن به آرامش نیکوتین مصرف می کردم اما پس از مصرف با احساس شرم و گناه مواجه می شدم. وقتی با پذیرش خود قادر به رو به رو شدن با خود شدم احساس شرم و گناه از بین رفت، به کشف حقیقت نایل و با سپردن خود به نیروی برتر به رهایی رسیدم.

برای امروز حقیقت را می پذیرم. تواضع، احساس شرم و گناهم را از بین می برد و مرا به سوی تغییر واقعی هدایت می کند.

12فروردین

 عشق و اعتیاد    

«برخی از ما برای اولین بار اثرات اعتیاد را بر افرادی که به ما نزدیکتر بودند، مشاهده کردیم. به این افراد برای اینکه در زندگی از ما محافظت کنند، به شدت وابسته بودیم. وقتی آنها منافع، دوستان و عزیزان دیگری پیدا میکردند، احساس عصبانیت و نومیدی میکردیم و لطمه میخوردیم.»

کتاب پایه

v

اعتیاد همه جنبههای زندگی ما را تحت تأثیر قرار داد. همان طور که به دنبال مواد مخدر میگشتیم تا همه چیز را درست کند، به دنبال افرادی میگشتیم تا به ما سر و سامان دهند. از دیگران درخواستهای غیرممکن داشتیم و افرادی را که چیزهای باارزشی برای ارائه به ما داشتند، طرد میکردیم. اکثر اوقات تنها افرادی که برای ما باقی میماندند، خودشان آنقدر محتاج بودند که قادر به انکار انتظارات غیرواقعبینانه ما باشند. تعجبی نیست که ما قادر به برقراری و حفظ روابط صمیمی سالم در دوران اعتیاد خود نبودیم.

امروز در دوران بهبودی انتظار نداریم که مواد مخدر چاره درد ما باشد. اگر هنوز از افراد انتظار داریم تا به ما سر و سامان دهند، شاید زمان آن است که روابط خود را به برنامه بهبودی خود اضافه کنیم. ابتدا میپذیریم که مشکلی داریم و مهمترین مسئله برای داشتن روابط صمیمی سالم را نمیدانیم. به سراغ اعضایی میرویم که مشکلات مشابه ما را داشتهاند و از آنها رهایی یافتهاند. با آنها صحبت میکنیم و به حرفهای آنها درباره این جنبه از بهبودیشان گوش میدهیم. برنامه را در همه امور خود به کار میبریم و همان نوع آزادی را در روابط خود جستجو میکنیم که در سراسر بهبودی خود بدان دست یافتهایم.

v

فقط برای امروز:  روابط عشقآمیز در دسترس من است. امروز، اثرات اعتیاد را بر روابط خود بررسی میکنم تا بتوانم تلاش برای دستیابی به بهبودی را آغاز کنم. 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

اعتماد سازی.....

در قدم چهارم یاد گرفتم بسیاری از اعتقاداتی که من به دیگران تحمیل می کنم ممکن است در نتیجه درد و نا امیدی خودم باشد.
معتقدم که اعتماد بخشی از هر عشق در رابطه نزدیک است .وقتی اعتیاد عزیز من فعال شد دیگر به او اعتماد نکردم .اکنون یاد گرفته ام که باورها و انتظاراتم از دیگران اشتباه و در نتیجه احساس درد،خشم،خیانت و رنجش بوده است.
هم چنین باور داشتم اگر معتاد به من دروغ می گوید مرا دوست ندارد.رابطه ای که بر اساس اعتماد باشد پناهگاه امنی است.جای نرمی برای قرار گرفتن .پس چرا معتاد همین را نمی خواهد ؟چرا می خواهد رابطه را با دروغ  آلوده کند؟چرا چنین چیز ارزشمندی را به خطر می اندازد.
چیزی که در واقع اتفاق می افتد این است که قوانین من برای یک رابطه شکسته می شود.من برای معتاد انتظاراتی ایجاد می کنم که باعث بوجود آمدن نا کامی در هر دوی ما می شود.از او می خواهم اعتمادم را دوباره جلب کند اما وقتی او تلاش خود را می کند می ترسم که با تکرار کار های گذشته دو باره به من آسیب بزند .او احساس گناه و شرم می کند .دوست دارد بعد از چند بار تلاش برای قابل اعتماد بودن و جبران گذشته روابط را به صورت قبل در آورد و من او را ببخشم و فراموش کنم.
در نارانان یاد می گیرم که اعتیاد یک بیماری است و وقتی پای مواد مخدر به میان می آید قدرت انتخاب خود را از دست می دهد.این آگاهی به من مهربانی برای پذیرش معتاد را می دهد.

تفکری برای امروز:
من می توانم جلوی صدمه زدن به خودم را بگیرم از این طریق که از معتاد انتظاری نداشته باشم.وقتی انتظاری از او دارم درد و نا امیدی را به خود راه می دهم.امروز می توانم معتاد را از بیماریش جدا کنم و خودش را دوست داشته باشم.می توانم به خودم اجازه دهم به بیماری بی اعتماد باشم.می توانم برای مراقبت از خودم هر آنچه لازم است انجام دهم.


 

شهامت عوض شدن

 

یک روز صبح زود نگاهم به توده ای زنبور عسل افتاد ه . با اینکه از حرکت دیوانه وار و وزوز شدید آنها کمی ترسیده بودم به خود یاد آوری کردم که اگر انگشتم را در کندوی آنها فرو نکنم مرا نیش نخواهند زد . اگر بتوانم فاصله ام را از یک وضعیت خطرناک حفظ کنم در امان خواهم بود . این دقیقا همان درسی است که "رها کردن "به من میدهد انتخاب با من است وقتی احساس میکنم که یک وضعیت برای تعادل جسم و روانم خطرناک است . میتوانم فاصله بین خود و این وضعیت را بیشتر کنم گاهی لازم است که بطور احساسی با یک مشکل خیلی در گیر نشوم و گاهی ممکن است ناچار به ترک اطاق یا ختم یک مکالمه شوم . گاهی سعی میکنم از رفتار الکلی ام یا مشکل اش فاصله روحانی بگیرم . معنای آن این نیست که دیگه او را دوست ندارم ،فقط به این معناست که ریسگ هایی را که برای سلامت خودم وجود دارند ،می شناسم و انتخاب میکنم .تا از خودم مراقبت کنم

یاد آوری امروز

حالا میدانم که چطور یک بحث خیلی ساده را با شرکت نکردن در آن خاتمه دهم ،یا از قدرت برترم برای تغیید چیزی که از آن عاجزم کمک بخواهم "نه "بگویم وقتی که واقعا میخواهم بگویم نه و از مرز جنون بجای شیرجه رفتن در آن عقب گرد کنم ."کسی که مشعل خود را حمل مییکند نباید از تاریکی بترسد


 

روز به روز

 

دو ابزار مهم برنامه‌ی خودیاری، اوّل پذیرش خود به عنوان بیمار، دوم ایمان به خداوند است، که باعث رهایی ما از دست وابستگی‌ها شده است. من پذیرفته‌ام که در مقابل وابستگی به افکار و رفتارهای ناسالم و هم‌وابستگی به اشخاص عاجز هستم، زندگیم آشفته شده است. می‌دانم همین عجز باعث رهایی دوستانم در انجمن شد و در مورد من هم کار و جواب می‌دهد. می‌دانم اراده‌و قدرت انسان به تنهایی توانایی رهانیدن او از وابستگی‌ها را ندارد. می‌دانم فقط نیرویی مافوق تمام قدرت‌ها می‌تواند من را از وابستگی برهاند، ولی چطور؟ بدون شک هیچ‌کس به تنهایی قادر نیست این مسیر سخت و طولانی و ناشناخته را طی کند. به تجربه آموخته‌ام که ابزارهای گذشته ناتوان‌تر از آن هستند که مرا یاری دهند. آیا بهتر نیست خود را تسلیم اراده‌ی خداوند کنم؟ بهتر است دست یاری به سوی دوستان با تجربه دراز کنم. به‌سوی کسانی که موفقیت در برنامه را تجربه کرده‌اند. این معجزه در زندگی یکایک آن‌ها اتفاق افتاده است. آن‌ها به من می‌گویند صبر داشته باش، صبر به ما فرصتی می‌دهد، که بدانیم یک روزه بیمار نشده‌ایم و یک روزه هم نمی‌توانیم همه خرابی‌ها را درست کنیم.
ایمان به خداوند از باور شروع می‌شود!


 

مراقبه روزانه

 

 

خوش رویی و پذیرش هر چیز به همانگونه که هست، هنری است که آن را در طول زندگی فرا می گیری.

وقتی به روزهای اول قطع مصرف فکر می کنم افسرده می شوم. در آن روزها هر لحظه دوست داشتم گریه کنم و بسیاری اوقات می گریستم. فکر می کردم بهترین دوستم را از دست داده ام. هرگز نمی توانستم تصور کنم روزی دوباره قادر به خندیدن و شاد زیستن باشم. اما به کمک دوستان بهبودی، به مرور نه تنها قادر به خندیدن بلکه به یک زندگی شاد بدون مصرف نیکوتین وارد شدم. به یاد دارم در جلسه ای از این که چقدر مشکل است از جلوی مغازه ای که نیکوتین مصرفی ام را خریداری می کردم عبور کنم مشارکت کردم. بعد از پایان جلسه راه کاری که گرفتم این بود که هر وقت از جلوی آن مغازه عبور می کنم برای آن دست تکان دهم و به خود بگویم دیگر نیازی به آن ندارم. وقتی این راه کار را به کار بستم نه تنها عبور از آن جا برایم آسان بلکه حتی به خنده می افتادم. روز به روز توانستم بیشتر بخندم و از زندگی بدون مصرف نیکوتین بیشتر لذت ببرم. امروز وقتی می بینم یکی از همکارها کنار سطل زباله مشغول کشیدن سیگار است به خود می بالم و خدا را شکر می کنم که دیگر مجبور به مصرف نیستم. چیزهایی که قبلاً آزارم می داد دیگر باعث آزارم نیستند زیرا یاد گرفته ام امروز از زاویه بهتری به زندگی نگاه کنم. یاد گرفته ام که از زندگی و انتخاب های جدید لذت ببرم. امروز به راحتی می خندم و در جستجوی راههای لذت بردن از زندگی هستم. هنوز گاهی وقتی از جلوی آن مغازه عبور می کنم برای آن دست تکان می دهم.

13فروردین

 13 فروردین        جذابیت

«بازتاب عمومی ما از آنچه باید ارائه دهیم، عبارتست  از:

روش موفق و اثبات شده حفظ شیوه زندگی عاری از مواد مخدر.»

کتاب پایه

v

بله، ما اعضای جدید را جذب میکنیم. معتادان بیشتر و بیشتری معتادان گمنام را پیدا میکنند. اما وقتی جدیدترین اعضای ما خسته از درگیری خود با اعتیاد از راه میرسند، چگونه با آنها برخورد میکنیم؟ آیا به سراغ تازهواردهایی میرویم که در جلسات ما سردرگم و مردد بر روی پای خود ایستادهاند؟ آیا مایلیم آنها را با اتومبیل خود به جلسات برسانیم؟ آیا هنوز با معتادی که رنج میکشد، به صورت دونفره کار میکنیم؟ آیا شماره تلفن خود را به آنها میدهیم؟ آیا مشتاقیم تماس تلفنی مذکور در قدم دوازدهم را پاسخ دهیم، حتی اگر این کار به برخاستن از رختخواب در نیمه شب منجر شود؟ آیا با فردی که دارای جهتگیری جنسی متفاوت یا فرهنگ دیگری است، کار میکنیم؟ آیا در اعطای وقت خود به دیگران سخاوتمند هستیم؟

شکی نیست که با ابزار عشق و پذیرش سایر معتادان انجمن روبرو شدیم. چیزی که بسیاری از ما را به معتادان گمنام جذب کرد این بود که سرانجام مکانی را پیدا کردیم که نسبت به آن احساس تعلق میکردیم. آیا این احساس تعلق را به اعضای جدیدتر خود نیز ارائه میدهیم؟ ما نمیتوانیم معتادان گمنام را ارتقا دهیم. اما وقتی اصول را در زندگی خود به اجرا در میآوریم، همان طور که خود به سوی بهبودی جذب شدیم، اعضای جدیدتری را به راه NA جذب میکنیم. 

v

فقط برای امروز:  با یک تازهوارد کار میکنم. به یاد دارم که خود نیز زمانی تازهوارد بودم. سعی میکنم با همان احساس تعلقی که خود در NA یافتهام، دیگران را جذب کنم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

قضاوت کردن...

شنیدم یکی می گفت "انسان ها اشتباه می کنند اما خود آنها اشتباه نیستند".این باعث شد که در مورد مواقعی فکر کنم که معتاد زندگی ام را قضاوت می کردم آیا به معتاد اجازه فکر کردن می دادم یا فکر می کردم معتاد نمی فهمد؟
نمی توانستم این فکر را از سرم بیرون کنم.اشتباه کردن لازمه انسان بودن است.من اشتباه می کنم و به این ترتیب می فهمم که انسانم.
این به من یاد آوری می کند که چقدر زود قضاوت می کنم .
از برنامه نارانان یاد گرفته ام تراز خود رابگیرم و از گرفتن تراز دیگران خود داری کنم.یاد گرفته ام برای حد و مرز هایی بگذارم.از خودم سوال می کنم آیا این مساله من است یا معتاد؟؟
اگر مربوط به معتاد است آن را کنار می گذارم .زندگی کردن در لحظه را یاد می گیرم زندگی یک سفر است نه یک مقصد.
هم چنین یاد می گیرم وقتی اشتباهی می کنم بلا فاصله جبران خسارت کنم.می دانم که جز خودم نمی توانم رفتار فرد دیگری را کنترل کنم.هر روز از نیروی برترم می خواهم کمک کند و با من باشد.یاد می گیرم اولویت هایم اول نیروی برتر،دوم خودم سپس دیگران هستند.با مراقبت کردن از خودم در این راه می توانم به دیگران کمک کنم البته اگر آنها بخواهند.
من رهایی را زمانی حس می کنم که یاد بگیرم مسوول رفتار معتاد نیستم.

تفکری.برای امروز:
من معتاد و دیگران را قضاوت نخواهم کرد.تراز خودم را خواهم گرفت .جبرا ن خسارت های خودم را انجام خواهم دادو فروتنانه از نیروی برترم کمک خواهم خواست .با انجام این کارها تغییر برای بهتر شدن را تجربه خواهم کرد.


شهامت عوض شدن

 

الانان با تشویق من در پیدا کردن یک درک شخصی از خدا ،آزادی روحانی بزرگی به من میبخشد و بمن می آموزد تا همین آزادی را به دیگران نیز بدهم . تا وقتی که نم توانستم به خداوند انگونه که برای من مفهوم داشت فکر کنم قادر نبودم تا زندگی خود را واقعا به دست او بسپارم ..
تصور من از خدا متغیر است . همچنانکه من به تغییر و رشد ادامه میدهم این تصویر نیز تغییر میکند .چه عالی ست حالا نیروی برترم را که مثل خودم زنده است ،احساس میکنم .هرگز فکر نمی کنم ، در زندگی به چنین سر چشمه ای از آرامش ،جرات و بینش برسم . در سفر زندگی من یک هدف مشخص و منحصر به فرد وجود دارد . من تنها کسی هستم که میتواند آنرا طی کند و برای اینکار به کمک خدایی "که من می فهمم "
احتیاج دارم . با تکیه بر ایمانم میتوانم محکم به راهم ادامه دهم و با اعتماد به نفس با آینده روبرو شوم .

یاد آوری امروز

زمانی از زندگی کردن برای خودم میترسیدم . به خاطر اینکه نمیدانستم چطور اینکار را انجام دهم و فکر میکردم هیچکس نیست آنرا بمن نشان دهد . حالا منبعی عمیق در درونم دارم که مرا در راههای متعدد راهنمایی میکند . من در سفرم تنها نیستم .در بطن زمستان بالاخره دریافتم که در من تابستان شکست ناپذیر وجود داشته .


روز به روز

 

من امروز می‌خواهم به کسی در گروه اعتماد کنم، به کسی که مرا درک می‌کند و خواهان کمک به یک بیمار وابسته است. این کمک به‌صورت عشق بلاعوض و بدون توقع انجام می‌شود و این دوست به نام راهنما در برنامه است. می‌خواهم هر آنچه را که در دل دارم به او بگویم. امیدوارم که او به‌حرف‌هایم گوش دهد. زمانیکه فارغ از همه قضاوت‌ها و ترس‌ها را با راهنمایم و خودم صادقانه حرف می‌زنم احساس خوبی دارم. کارهایی که من در اثر وابستگی و بی‌ارزشی انجام داده و غرق احساس گناه بوده‌ام، راهنمایم می‌گوید که من هم کارهای مشابه تو را انجام داده‌ام، وقتی احساس می‌کنم که به‌خاطر و کارهای انجام داده‌ام، مرا سرزنش و قضاوت نمی‌کند مطمئن می‌شوم که در جایگاه خوبی قرار گرفته‌ام. من می‌دانم که بیماری وابستگی در من رابطه‌ی مستقیم با مغز بیمارم دارد و این مغز بیمار من است که به من راهکارهایی داده است که چنین شده و چون بیماریی دارم معمولاً به جای تفکر درست، تخیل و توهم نادرست و منفی بافی را به من آموزش داده و راه نادرستی را نشانم می‌دهد، در این‌جاست که نقش مثبت راهنما به عنوان کمک به ما نشان داده می‌شود.
راهنما انتخاب کن و به او اعتماد داشته باش!


مراقبه روزانه

در برابر نیکوتین عاجزم، اما در برابر انتخابهای مسئولانه خیر.

 

به این درک رسیده ام که زندگی مانند جدولی است که باید با صبر و حوصله تکه های آن را کنار هم گذاشت. بی حوصلگی منجر به شکست در تکمیل نمودن جدول زندگی می گردد.
قبل از آشنایی با انجمن بی حوصلگی در چیدن. تکه های این جدول سبب نا بسامانی های بسیار در زندگی ام شده بود. در پشت دیواری از دود تصمیم می گرفتم و تصور می کردم نیکوتین در تصمیم گیری های صحیح کمک می کند.
اکنون که بدون مصرف نیکوتین تکه های جدول را کنار هم می گذارم حتی در شرایط ناهنجار همه چیز به خوبی پیش می رود. به همین دلیل هرگز از شرایط سخت و ناخوشایند زندگی فرار نکرده، با آن روبه رو می شوم و تکه مورد نیاز را سر جایش قرار داده و در این راه هر لحظه نیروی برتر را با خود همراه می کنم. امروز بابت قدم ها و سنت های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام که فرصتی دادند تا هر روز روح خود را جلا داده و اجازه دهم اراده خداوند در زندگی ام جاری باشد سپاسگزارم.

برای امروز، می توانم به کمک خداوند انتخابهای درست داشته باشم.

14فروردین

 فقط برای شما

«اعتقاد به بیداری روحانی

در شخصیتهای مختلفی که در انجمن هستند، به شکلهای مختلفی بروز پیدا میکند.»

کتاب پایه

v

اگرچه همه ما قدمهای یکسانی را طی میکنیم، هر یک از ما بیداری روحانی حاصل از آنها را به روش خود تجربه میکنیم. شکلی که بیداری روحانی در زندگی ما به خود میگیرد، بسته به اینکه چه کسی هستیم متفاوت خواهد بود.

برای برخی از ما بیداری روحانی وعده داده شده در قدم دوازدهم، به احیای علاقه ما به مذهب یا عرفان منتج میشود. برخی دیگر از افراد شناختی از زندگی اطرافیان خود پیدا میکنند و شاید برای اولین بار همدردی را تجربه کنند. برخی دیگر نیز متوجه میشوند که قدمها آنها را نسبت به اصول رفتاری یا اخلاقی خود هشیار کرده است. اکثر ما بیداری روحانی خود را به صورت ترکیبی از این حالتها تجربه میکنیم و مانند فردی که بیدار شده است، هر یک از این ترکیبها نیز منحصر به فرد است. 

اگر انواع مختلف بیداریهای روحانی بسیار زیاد است، از کجا بفهمیم یکی از این انواع را به درستی تجربه کردهایم؟ قدم دوازدهم دو علامت را به ما ارائه میدهد: اصولی را یافتهایم که میتوانند به خوبی ما را هدایت کنند، نوعی از اصول که مایل به اجرای آن در همه امور هستیم. به تدریج نسبت به مشارکت کردن رایگان تجربیات خود با سایر معتادان توجه کافی مبذول میداریم. فرقی نمیکند جزییات بیداری ما چگونه است، در هر حال، به همه ما راهنمایی و عشق مورد نیاز برای زندگی رضایتبخش و روحانی بخشیده شده است. 

v

فقط برای امروز:  بیداری روحانی من، صرف نظر از شکل ویژهاش، به من کمک کرده است تا جایگاه خود در دنیا را با عشق و زندگی پر کنم. بدین خاطر سپاسگزارم.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

قدم چهارم....

در ابتدای حضورم در نارانان خیلی عصبانی بودم.و از عزیز معتادم رنجش زیادی داشتم.برای اتفاقی که می افتاد او را سر زنش می کردم.احساس می کردم من تنها کسی هستم که از اعتیاد در رنج است .من قربانی بودم و اوباعث درد و رنج من بود و حق داشتم از او عصبانی باشم.از او متنفر بودم ولی هنوز دوستش داشتم.به خاطر بچه هایی که داشتیم با او ماندم  مقصر دانستن معتاد به من کمک می کرد که همه کار های خوب یا بدم را توجیه کنم.
هرگز فکر نمی کردم لازم باشد نگاهی به خودم بیاندازم.تمرین نکردن روی خودم خیلی آسانتر بود.هرگز فکر نمی کردم نواقص و کمبود هایی دارم.شاید گاهی انتخاب های بدی داشتم اما من که معتاد نبودم.در نارانان یاد می گیرم در مقابل خودم عاجز نیستم،قربانی نیستم و باید مسوول انتخاب هایم باشم.این را با کار کرد قدم ها بدست می آورم .به خصوص قدم چهارم در بهبودی من خیلی موثر بود.چون از من می خواهد نگاه بی با کانه ای به خودم بیاندازم.از من خواسته می شود نواقص شخصیتی ام را بشناسم .پس می توانم نقشی که من در بیماری خانوادگی اعتیاد بازی می کنم را ببینم و بهتر بفهمم.
حالا می فهمم سر زنش کردن دیگران مدت ها قبل از ورود معتاد به زندگی ام شروع شده بود.همیشه مقصر دانستن دیگران آسانتر از این بوده است که اقرار کنم سهمی در مشکلات داشته ام و دیگر اینکه چطور نگرشم ،احساسات و رفتار هایم را تحت تاثیر قرار داده بود.امروز یاد می گیرم لازم است با خشم و رنجش هایم کنار بیایم.این کار را برای خودم می کنم چون خواهان صلح و آرامش هستم.

تفکری برای امروز:
قدم چهارم یکی از ابزار های بهبودی من است .به من کمک می کند نقاط ضعف و قوتم را پیدا کنم تا بتوانم نقش فعالی در بهبودیم داشته باشم.


 

شهامت عوض شدن

 


من در الانان یاد گرفتم که تلاش من برای ترک دادن الکلیسم دیگری محکوم به شکست است جون من در مقابل آن عاجزم ،دیگران در این انجمن نیز شکست خورده اند ولی تقریبا از این نظر خوشحال بنظر میرسند . با گذشت زمان متوجه شدم با رها کردن این جنگ که می دانستیم به شکست منجر میشود آزاد شدیم .به تدریج فهمیدم هر انچه انجام دهم یا انجام ندهم الکلی ام را متقائد به ترک نخواهد کرد . بطور ذهنی این را فهمیدم ولی مدتی طول کشید تا در قلبم به آن معتقد شدم .جلسات مکرر ،تلفن ها و نوشته ها در جریان این یاد گیری غیر قابل انکار بودند . سپس هنگامیکه عزیزم پاک بودن را انتخاب کرد .راههای جدیدی برای بکار بردن این اصول "عاجز بودن"پیذا کردم با اینکه وسوسه شده بودم . که تعداد جلسات رفته شده را بررسی و الکلیم را در هر چیز ناراحت کننده حفظ کنم ،قبول کرده بودم که هیچ کاری برای حفظ و یا و یا شکستن پاکی دیگری نمی توانم انجام دهم . پس از مدتی متوجه شدم که ترسهای من زیاد مربوط به الکلیم نبودند . برعکس نشان دهنده این بودند که احتیاج داشتم که روی خودم کار کنم.

یاد آوری امروز

وقتی می توانم قبول کنم که در مقابل الکلیسم عاجزم ، بیشتر قادر به اداره زندگیم هستم امروز مسیری که به آزادی شخصی و آرامش منتهی میشود را پیش میگیرم که با تسلیم من شروع میشود "اگر بتوانیم این برنامه را وارد همه مراحل زندگی روز مره خود کنیم رشد روحانی ما نا محدود می شود


روز به روز

 

امروز خداوند را سپاسگزار هستم می‌دانم که مرا در به ‌کارگیری اصول خودیاری بهبودی کمک خواهد داد. خداوند با رهایی من از دست دیو عادت و وابستگی و هم‌وابستگی‌ها به من حق انتخاب داده و مرا کمک کرد، تا از بلاتکلیفی در این جهان نجات یابم و بدانم که بیهوده خلق نشده‌ام. با آرامشی که در حریم او پیدا می‌کنم، آن را به عنوان عشق به خود و دیگران اهدا خواهم نمود. ارزش‌های واقعی بهای بودن در امان خداوند است. او مرا در انتخاب حال خوبی، دوستان بهبودی شیوه‌های مناسب زندگی، احساس تعلق خاطر، احترام به عواطف و احساساتم همراهی می‌کند. از او می‌خواهم که مرا در رهایی از احساسات و اعمالی که به خود و دیگران زیان می‌رساندم، یاری دهد. این‌که در هر لحظه حالتم متغیر خواهد بود و ممکن است در این تغییر حالت افکار و رفتارم به صورت خودخواهانه نشان دهم. زیرا بیماری من با کوچکترین مسئله هم عود می‌کند. باید بدانم که در این تغییر حالت‌ها من مقصر نیستم، امّا در همه حال می‌توانم حال خودم را خوب نمایم و از این حالت خارج شوم، اصول روحانی و معنوی برنامه توانایی شناخت و مراقبت و جبران خسارت را به من داده است.
از این‌که حق انتخاب دارم زندگیم زیبا شده!


مراقبه روزانه

به جای لعنت کردن تاریکی شمع روشن کن.

وقتی شیطان نیکوتین می گوید: زندگی ارزش نداره، به مصرف ادمه بده! حق انتخاب دارم که آنرا باور کنم یا نه. قدر مسلم زندگی فراز و نشیب دارد و ممکن است بعضی وقت ها دشوار باشد. اما آیا با مصرف مشکلی حل می شود؟ برای من بهترین راه رهایی از این احساس رو به رو شدن و پذیرش آن است. وقتی در زندگی با رنج و مشقت رو به رو می شوم می توانم از خود بپرسم: آیا در حال زندگی کردنم یا جان کندن؟ آیا اینگونه زندگی کردن ارزشش را دارد؟ چگونه می توانم از این وضع خارج شوم؟ و همیشه راهی برای خروج وجود دارد!

برای امروز بی توجه به اینکه زندگیم چگونه است خود را دوست دارم. هیچ چیز ابدی نیست.

15فروردین

محافظت از بهبودی خود

«به خاطر بسپارید که ما... در نهایت در قبال بهبودی و تصمیمهای خود مسئول هستیم.»

کتاب پایه

v

اکثر ما با انتخابهایی روبرو میشویم که بهبودی ما را با چالش مواجه میسازد. مثلاً اگر خود را دچار درد جسمی شدید مییابیم، باید تصمیم بگیریم آیا از دارو استفاده کنیم یا خیر. باید درباره شدت درد با خود بسیار صادق باشیم، با پزشک درباره اعتیاد و بهبودی خود صداقت داشته باشیم و با راهنمای خود نیز صادق باشیم. اما در نهایت خود تصمیم میگیریم، زیرا این ما هستیم که باید با عواقب این تصمیم زندگی کنیم.

چالش رایج دیگر، تصمیمگیری درباره شرکت یا عدم شرکت در یک مهمانی است که درآن مشروبات الکلی سرو میشود. دوباره باید وضعیت روحانی خود را در نظر بگیریم. اگر کسی که از بهبودی ما حمایت میکند در این مهمانی حضور داشته باشد، خیلی بهتر است. اما اگر در رویارویی با این چالش احساس ناتوانی میکنیم، احتمالاً باید از دعوت مزبور صرف نظر کنیم. امروز میدانیم حفظ بهبودی ما از حفظ آبرو مهمتر است.

همه این تصمیمگیری ها مشکل هستند و نه تنها مستلزم توجه دقیق ما، بلکه مستلزم راهنمایی راهنما و تسلیم کامل به نیرویی برتر هستند. با استفاده از همه این منابع میتوانیم بهترین تصمیم را بگیریم. اما در نهایت این تصمیم به عهده ماست. امروز در قبال بهبودی خود مسئول هستیم.

v

فقط برای امروز:  وقتی با تصمیمی روبرو میشوم که بهبودیام را با چالش مواجه میسازد، قبل از تصمیمگیری با تمام منابعی که در اختیار دارم، مشورت میکنم.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

تکبر.....

اگر در گذشته شما بامن مخالف بودید آنقدر با شما بحث می کردم تا تغییر عقیده دهید و با من هم عقیده شوید همیشه حق با من بود و شما باید این حقیقت را می فهمیدید.در غیر این صورت یا شما را کاملا نا دیده می گرفتم یا فقط شما را تحقیر می کردم.این برخورد همراه غرور وتکبر باعث شد از دست دنیا دیوانه باشم و مردمش را دوست نداشته باشم.من آدمی تلخ و غمگین بودم.این طرز فکر جایی برای صلح و آرامش نگذاشته بود.سپس با معتاد آشنا شدم  کسی که آدم به ظاهر بسیار سازگاری بود و می توانست خود پسندی و غرور مرا ارضا کند عاشق شدم و شش ماه بعد ازدواج کردیم.سر انجام این رابطه مرا به نارانان آورد.
در نارانان به من پیشنهاد شد تمرکزم را از دیگران برداشته و روی خودم بگذارم.در  طول تراز نامه قدم چهار نیازی را که همیشه به حق جانبی داشتم با راهنمایم مشارکت کردم.او از من پرسید چرا این موضوع اینقدر برایت مهم است.او هم چنین یاد آوری کرد که برای اعتبار خودم شاید لازم باشد به دیگران اهمیت بدهم.هم چنین تا آوری کرد تا دعای آرامش را بخوانم و کسی را که می توانم تغییر دهم بشناسم.چون خیلی غمگین بودم به دید گاه او توجه کردم.
بنا بر این تمرین کردم که حق به جانبی ام را رها کنم.ابتدا مشاجره و بحث را کنار گذاشتم .برایم حیرت آور بود.وقتی مشاجره و بحث را کنار گذاشتم چیزهای دیگری تغییر کرد.سازگاری در برابر دیگران  میزان خشم و تلخی مرا نسبت به دیگران کاهش داد.برایم حیرت آوربود حتی می توانستم با کسانی که مثل من فکر نمی کردندخوب باشم.سر انجام حتی توانستم در بیشتر مواقع دیگران را بپذیرم.

تفکری برای امروز:
تغییر آسان نیست و من به سرعت تغییر نکردم .من باید طرز تفکر و رفتار های جدیدی را تمرین کنم.اگر تمرین نکنم رفتارهای قدیمی را دو باره تکرار خواهم کرد.


شهامت عوض شدن

 

اخیرا از بحرانی در زندگی الکلی مورد علاقه ام با خبر شدم . امروز وقتی کار میکردم . متوجه شدم بر روی صندلی افسرده و حواس پرت افتاده ام . تمام فکر کار از من جدا شده بود و من به شدت مشغول ساختن سر انجامی وحشتناک از بحران عزیزم و وحشت از اینکه عواقب آن به چه شکل هایی مرا تحت تاثیر قرار میداد . بودم . شعار "فقط برای امروز "به من یاد آوری میکند که با وجود ترسهایم ،نمی دانم فردا چه پیش خواهد آمد . چرا به آینده ، پرت میشوم ؟ شاید به احساساتم اجازه وجود داشتن نداده ام . بخشی از وجودم شرط می بندد که اگر از قبل نگران باشم ، روبرو شدن با خبر های بد ،آسانتر میشود . ولی نگرانی مرا از آینده حفظ نمیکند . فقط مرا از زندگی در اینجا و حال باز میدارد .


یاد آوری امروز

احتیاجی نیست به دنبال این باشم که در مورد آنچه ممکن است در آینده پیش بیاید چگونه خواهم کرد . در واقع نمی دانم چه فکر خواهم کرد . شاید هم هرگز پیش نیاید . بنا براین وقتی احساس کنم که دارم "اکنون" را ترک میکنم به خود یاد آوری میکنم که فردا مشکل امروز نیست . "نگرانی هرگز غم فردا را از بین نمیبرد ،فقط از توانایی امروز میکاهد


 

روز به روز

 

امروز وقتی دستان دوستانم را هنگام خواندن دعای آرامش می‌فشارم، احساس انرژی و شیرینی دارم. دیگر تنها و منزوی نیستم. به جایی و اصولی معنوی احساس تعلق می‌کنم. برایم تجربه‌ی زیبایی است. در صورتی که قبلاً من هرگز به کسی و جایی تعلق نداشتم. نفرت از خود و دیگران باعث شده بود که سال‌ها از گردونه‌ی زندگی خارج شوم. بلاتکلیفی و سرگردانی و احساس بی‌ارزشی باعث می‌شد، که وابسته به کسی و یا چیزی شوم، گاهی با افرادی از قبیل دکتر یا مهندس یا اشخاص پولدار می‌گشتم، گاهی به موقعیت اقتصادی، شهرت و یا مقامی وابسته می‌شدم تا شاید در کنار آن‌ها ارزشی پیدا کنم. احساس دردناک بی‌ارزشی چیزی نیست که از آن به سادگی رها شد، هیچ راه‌حل علمی و دارویی برای بیماری‌ام پیدا نمی‌شد. در چنین وضعیتی به پدر و مادرم دشنام می‌دادم، که چرا من را به خاطر یک لحظه لذت به دنیا آورده‌اند. راستی نقش من در خلقت و دنیا چیست؟ در چنین درگیری‌های فکری فقط صدای خواندن دعای دوستان مرا آرام می‌کند. خداوندا: آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آن‌چه را که نمی‌توانم تغییر دهم، شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می‌توانم و دانشی که تفاوت آن....
به صدای مهربانی گوش بده، آرام باش!


مراقبه روزانه

 

معجزات همیشه وجود دارد، فقط باید آن را جستجو کنی.

در یک روز پر تنش، لحظه ای مکث و کشیدن نفسی عمیق سبب کاهش تنش و یادآور حضور پروردگار است. یک نفس عمیق مانند بسیاری چیزهای دیگر مثل: یک گل، یک زنبور و یا یک درخت یک معجزه است. فقط کافی است لحظه ای تأمل کنیم و یا چشم معجزه بین معجزات اطرافمان را ببینیم تا به درک معجزه یک نفس عمیق برسیم.

پروردگارا، برای امروز بابت معجزاتی که هر روز در زندگی ام رخ می دهد سپاسگزارم.

 

16فروردین

 احساس همدلی

«سرانجام فردی از افکار و کارهای نامعقولی که انجام داده بودم، با خبر شد.»

کتاب پایه

v

معتادان، اغلب احساس بسیار منحصر به فردی دارند. ما مطمئن هستیم که هیچ کس مانند ما مواد مصرف نکرده است و مجبور به انجام کارهایی که ما برای به دست آوردن آن انجام دادهایم، نبوده است. این احساس که هیچ کس واقعاً ما را درک نمیکند، میتواند ما را برای سالهای بسیار از بهبودی دور نگاه دارد.

اما وقتی وارد اتاقهای معتادان گمنام میشویم، رفته رفته احساس "بدترین" بودن یا "بیعقلترین" بودن را از دست میدهیم. وقتی اعضاء تجربیات خود را مشارکت میکنند، به صحبتهای آنها گوش میدهیم. متوجه میشویم دیگران نیز همان مسیر منحرفی که ما طی کردهایم را طی کردهاند و باز هم قادر به دستیابی به بهبودی بودهاند. به تدریج باور میکنیم بهبودی در دسترس ما نیز قرار دارد. 

در حالی که در بهبودی خود پیشرفت میکنیم، گاهی اوقات فکر ما هنوز نامعقول است. اما وقتی دوران سخت خود را با دیگران مشارکت می‌کنیم، متوجه میشویم دیگران با ما احساس همدلی میکنند و درباره چگونگی رویارویی با مشکلات خود صحبت میکنند. مهم نیست فکر ما چقدر مغشوش به نظر رسد، در هر حال، وقتی دیگران از طریق صحبت کردن درباره راه حلهایی که پیدا کردهاند با ما ارتباط برقرار میکنند، امیدوار میشویم. رفته رفته باور میکنیم میتوانیم برای ادامه بهبودی خود، از مرحلهای که سپری میکنیم، سربلند بیرون بیاییم.

هدیه معتادان گمنام این است که یاد میگیریم تنها نیستیم. میتوانیم از طریق مشارکت تجربه، توانایی و حتی فکر نامعقول خود با سایر اعضاء پاک شویم و پاک بمانیم. با انجام این کار، آماده استقبال از راه حلهایی میشویم که دیگران برای مشکلاتی که ما با آنها روبرو میشویم، پیدا کردهاند.  

v

فقط برای امروز:  سپاسگذارم از اینکه میتوانم با دیگران احساس همدلی کنم. امروز، وقتی آنها تجربیات خود را به مشارکت میگذارند، به صحبتهایشان گوش میدهم و تجربیات خود را با آنها در میان میگذارم.

  


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

با خودم خوب باشم ....
امروز برای چیزهای زیادی که قبل از برنامه حتی آنها را نمی دانستم سپاسگزارم.باور نمی کردم کسی یا چیزی بتواند در حمل کردن بار دنیا که  روی شانه هایم بود کمکم کند.امروز می توانم در باره بعضی چیزها فکر کنم راجع به آن با اعضای نارانان صحبت کنم و کاری را که خودم نمی توانم برای خود انجام دهم به نیروی برتر از خودم بسپارم..
این کار به این معنی نیست که چیزی با روشی که من دوست دارم به نتیجه برسد.بلکه به این معنی است که من مسوول انجام دادن _تصمیم گرفتن _به دوش کشیدن یا حل کردن مسایل دیگران نیستم.یاد گرفته ام که من مسوول دیگران نیستم .این رهایی بزرگی است....
بعد از انجام قدم چهار و صحبت با اعضا و هم چنین داشتن یک راهنما که اجازه می داد ببینم چه کارهایی به من کمک می کند و چه کارهایی به من کمک نمی کند .اکنون می دانم من مسوول همه کس و همه چیز نیستم....
درک کردم که اعتیاد یک بیماری است.نارانان کمکم کرد تا برای آنچه که دارم سپاسگزار باشم.امروز برای چیزهایی سپاسگزارم که فکر می کردم حق مسلم من است.چیزهایی مثل غذا،خانه ای برای زندگی ،اتومبیلی برای رانندگی و دوستانم.
یاد گرفته ام مسوولیت چیزهایی که می توانم را به عهده بگیرم و آن را به نیروی برترم بسپارم.با علم به اینکه نتیجه آن به من بستگی ندارد.برای درک این موضوع تا ابد از برنامه سپاسگزارم...

تفکری برای امروز:
امروز می دانم معنی با خودم خوب بودن یعنی چه؟؟می فهمم که می توانم مراقب خودم باشم و برای اینکه فردی بشوم که می خواهم باشم همه منابع را در خودم دارم.باور دارم با استفاده از ابزارهای نارانان و داشتن شهامتی برای تغییر می توانم شخص خیلی بهتری باشم.برای فردی که امروز هستم سپاسگزارم....


 

شهامت عوض شدن

 


زمانی هر چه فکر میکردم اتوماتیک وار به زبان می آوردم . حتی اگر در مورد حقیقت داشتن آن مطمئن نبودم کلمات از من بیرون میریختند . در جلسات یاد گرفتم قبل از حرف زدن فکر کنم . وقتی در معرض اتهامات خشمگینانه قرار میگیرم و وسوسه میشوم به همان شکل پاسخ دهم ،خودم را کنترل کرده و "فکر میکنم"وقتی دلم می خواهد کسی را لو بدهم یا غیبت کنم یا مسئله ای بسیار خصوصی را با یک غریبه باز گو کنم . تامل کرده و "فکر میکنم "و هنگامیکه از من در مورد مسائل دیگری نظر نخواسته اند قبل از درگیر شدن در بحث به خود فرصت داده و "فکر میکنم "به این ترتیب آگاهانه انتخاب میکنم که چطور عکس العمل نشان خواهم داد . ....شاید تصمیم بگیرم چیزی نگویم یا یک راه ماهرانه تر برای آن انتخاب کنم یا از خود بپرسم آیا آنچه را فکر میکنم واقعا فبول دارم ؟ شاید تصمیم بگیرم که اینجا جای مناسبی برای گفتن آنچه در سر دارم نیست . شاید هم خیلی محکم و رک و راست حرفم را بزنم . در هر صورت راهی که انتخاب کنم امروز قادر به پذیرفتن عواقب کارهای خود هستم چون فکر کرده و آنها را انتخاب کرده ام.

یاد آوری امروز

امروز حرفهایم را به دقت و در جهت بهترین منافعم انتخاب میکنم . به دهانم اجازه گفتن چیزی را که سرم تحملش را ندارد نمیدهم "


 

روز به روز

 

اصول برنامه‌ی خودیاری قدم‌ها و دوستان بهبودی در مجموع، به‌صورت محوریت خداوند مرا در حل مسائل و رفع مشکلات و اداره‌ی امور زندگی یاری می‌کنند. کمک و عشق این دوستان معنایی عمیق‌تر از شعار و تعارف دارد. آنها در لحظات بحرانی مرا به صبر دعوت می‌کنند. وقتی مرا در آغوش می‌کشند در گوشم زمزمه‌ی مهربانی سر می‌دهند. مانند: زیاد سخت‌نگیر، مسئله زیاد مهم نیست، همه چیز قابل تحمل است، به خدا بسپار و خودت را رها کن. نجوای بیماریت را فراموش کن! می‌دانم زندگی همیشه در شادی و طبق خواست من نیست. گاهی ترس و غرور و خودخواهی و انکار مرا دچار دردسر خواهد کرد. اصول برنامه و دوستان مرا برای روبه رو شدن با این شرایط آماده می‌کنند. امروز با اقرار به داشتن عجز و ناتوانی در مقابل وابستگی‌ها، زندگیم را به خداوند می‌سپارم. اراده و قدرت خداوند در قالب اصول برنامه خودیاری و عشق دوستان مرا به سمت رُشد و تغییر و بهبود شرایط سوق می‌دهند، خداوند را شکر می‌کنم که مرا انتخاب کرد تا راه بهتر زیستن و با ارزش بودن را بیاموزم. گوش‌هایم را برای شنیدن پیام خداوند از دهان دوستان و راهنمایم باز می‌گذارم.
همه چیز موقتی است، صبور باش و ببین!


 

مراقبه روزانه

 

 

همه چیز زنگار روح توست، مگر عشق ورزیدن.

در زمان مصرف هیچ شناختی از خود نداشتم. ارزشهای خود را بر اساس قضاوت دیگران تعیین می کردم. بنابراین همیشه خود را کمتر از دیگران میدیدم. این خود کم بینی ناشی از اثرات مصرف نیکوتین بود. مصرف مواد مخدر مرا در ناخوشی و بی خبری نگه داشته و اجازه نمی داد تا به شناختی از خود و خدا برسم.
با یک انجمن دوازده قدمی آشنا و قطع مصرف مواد مخدر کردم. پس از مدتی دریافتم می توانم کارهای بیشتری هم انجام داد. بنابراین با انجمن نیکوتینی ها آشنا شدم و مصرف نیکوتین را قطع کردم. من یک زندگی رها از هر گونه ماده مخدر را انتخاب کردم.
انجمن نیکوتینی های گمنام و اعضاء آن تبدیل به نیروی برتر شدند. از آنان عشق بلاعوض دریافت نمودم. با تکیه گاهی امن یک زندگی رها از هر گونه ماده مخدر را تجربه کردم. عشق بلاعوض اعضاء سبب شد خود را دوست بدارم و در قطع مصرف باقی بمانم.
بیماری اعتیاد همیشه در کمین است. در مسیر بهبودی هنوز جوان و خام و در حال یادگیری و شناخت بیشتر از خود و خدا هستم. همیشه در حال کشف چیزی تازه در وجود خود هستم. ساعت به ساعت و روز به روز در حال زنگار زدایی از روح خود و ایمان آوری هستم.

برای امروز، عشق و ایمان را جایگزین ترس و تردید خواهم کرد.

17فروردین

رشد صداقت

«از نظرعملی، تغییرات به این دلیل به وقوع میپیوندد که

 آنچه برای مرحلهای از بهبودی مناسب است ممکن است

 برای مرحلهای دیگر مناسب نباشد.

کتاب پایه

v

وقتی برای اولین بار به معتادان گمنام میآییم، بسیاری از ما شغل قانونی نداریم. همه ما در همان لحظهای که به NA میرسیم، ناگهان تصمیم نمیگیریم که میخواهیم به شهروند نمونه، صادق و مفیدی تبدیل شویم. اما به زودی در دوران بهبودی متوجه میشویم در انجام کارهایی که زمانی بدون اندیشه مجدد در دوران مصرف انجام میدادیم، احساس خیلی راحتی نداریم. 

با پیشرفت در دوران بهبودی رفته رفته درباره موضوعاتی که احتمالاً در دوران مصرف ما را آزار نمیداد، صداقت پیدا میکنیم. کم کم بقیه پولی را که صندوقدار به اشتباه به ما پس داده بود به او برمیگردانیم، یا وقتی با اتومبیل پارکشده تصادف میکنیم، تقصیر خود را میپذیریم. درمییابیم اگر به تدریج بتوانیم درباره این مسائل کوچک صداقت داشته باشیم، مهار کردن آزمایشهای بزرگتر صداقت، خیلی آسانتر خواهد شد.  

بسیاری از ما با ظرفیت بسیار محدودی برای دستیابی به صداقت به اینجا میآییم. اما وقتی قدمهای دوازدهگانه را انجام میدهیم، متوجه تغییر تدریجی زندگی خود میشویم. دیگر از دسترنج دیگران سوء استفاده نمیکنیم. میتوانیم نسبت به صداقت نویافته خود احساس خوبی داشته باشیم.

v

فقط برای امروز:  میزان صداقت را در زندگی خود بررسی میکنم تا بفهمم آیا با آن راحت هستم یا خیر.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

راه حل ها....

افرادی مثل من که مشکلاتشان  آنها را به نا امیدی کشانده است برای یافتن توصیه و راه حل ها به نارانان می آیند.به محض اینکه در اولین جلسه خود شرکت کردم حس کردم در خانه خودم هستم‌.در بین کسانی بودم که مرا درک می کردند.تازه وارد خوشبختی بودم.از کسانی که قبل از من آمده بودند وتجربه٬نیرو و امیدشان را مشارکت می کردند قدر دانی کردم.این مرا تشویق کرد که باز هم در جلسات شرکت کنم به عنوان تازه وارد فهمیدم که به وسیله گوش دادن و در یافت کردن و مشارکت می توانم بهبود یابم به مرور توانستم کنترل زندگی ام را دو باره به دست بیاورم.
هم چنین گروهم به من نشان داد که کاری برای خودم انجام دهم نه برای معتادنارانان جایی نیست که بدبختی هایم را مرور کنم بلکه راهی است که من خود را از این مشکلات رها کنم.وقتی تمرکزم را از معتادی که مورد علاقه ام بود بر داشته و بر روی خودم گذاشتم شروع به تغییر روش کردم به این طریق است که می توانم بهبود یافته و التیام پیدا کنم.

تفکری برای امروز:
یاد می گیرم از طریق گوش دادن ٬خواندن نشریات نارانان و کار کردن دوازده قدم به کمک راهنمایم دید بهتری نسبت به خودم به دست بیاورم .هر چه بیشتر می خوانم و مطالعه می کنم دانش بیشتری کسب می کنم.دانش قدرتی است که توانایی مرا برای کار کرد قدم ها افزایش می دهد.می توانم با در میان گذاشتن تجربه نیرو و امیدم در جلسات به خودم و دیگران کمک کنم.هم چنین ارایه مشارکت های نوشته شده ام در رساندن افکارم به همه خوانندگان نارانان کمک می کند.


شهامت عوض شدن

 

اگر کسی نحوه رفتار من با الکلی زندگیم را مشاهده میکرد ،احتمالا مرا شخصی دیوانه می پنداشت این من بودم که از جایی به جایی به دنبال او میرفتم . در اماکن عمومی بازی در می آوردم و در مورد مسائل جزئی هیستریکال (دیوانه) میشدم . همینطور من بودم که از رفتار الکلیم رنج می بردم . دروغ میگفتم ،معذرت خواهی و بهانه تراشی میکردم و از همه کارهایی هم که میکردم بیزار بودم . الانان اولین جایی بود که در آن سلامت عقل خود را مورد سوال قرار دادم . دریافتم که نمیتوانم با زور اراده یا منطق بر تاثیرات این مرض فائق شوم . آنطور که میگویند ،بهترین تفکراتم مرا به اینجا رساند . ولی دومین قدم الانان به من می گفت که یک نیروی برتر میتواند سلامت عقل مرا باز گرداند . میدانستم که در این جلسات بیشتر از هر وقت دیگر احساس منطقی بودن میکنم . و در نتیجه برای کمک ،به نیرویی که به نظر می آمد از طریق این جلسات جاری میشود ،روی آوردم هنوز هم گاهی لحظه هایی غیر منطقی بودنم را دارم ولی اکنون درگیری را بخاطر رفتار غیر معقول خود مقصر نمیدانم . حالا دقیقا میدانم برای یافتن سلامت عقل خود به چه کسی روی بیاورم .

یاد آوری امروز

امروز فقط بر رفتار خودم متمرکز میشوم . اگر جایی برای بهتر شدن باشد از نیروی برتر از خودم کمک خواهم خواست . "اگر جهت مسیر خود را عوض نکنیم به احتمال زیاد به جای اول خود باز می گردیم


 

روز به روز

 

بیماری وابستگی، بیماری مرموزی است، که فرد را در پشت پرده‌ی غرور، انکار و خودخواهی سرگردان می‌کند. امروز می‌دانم که زندگی گذشته‌ام زندگی درست و مناسب نبود. من در اثر خودخواهی اجازه‌ی زندگی را از خود و دیگران سلب کرده بودم و در همان‌حال هم سعی می‌کردم مشکلات آنها را که ربطی به من نداشت حل کنم. آنقدر غرق حل مسائل و رفع مشکلات دیگران بودم که خودم و نیازهایم را فراموش کرده و یا ندیده گرفته بودم. یکی از شاخصه‌های بیماری وابستگی، به‌نام تأییدطلبی در من به شدت فعال بود. برای پُرکردن خلاء آن، در زندگی دیگران مداخله می‌کردم و گدای یک مرسی بودم. رهایی از این وضعیت برایم بسیار مشکل و سخت شده بود. در گذشته فکر می‌کردم که مداخله در کارها و امور دیگران و سرپرستی از آن‌ها را امری مقدس و از روی مرام و معرفت است. امروز می‌دانم مداخله درکار و حل مسائل دیگران بدون خواست آن‌ها، فضولی است و فرصت و تمرین آموزش رفع مسائل و رفع مشکلات را از آن‌ها می‌گیرم. با مداخله در امور آن‌ها خودم بدون انرژی خواهم ماند. خداوند به اندازه‌ی تحمل هرکسی به او مسائل و مشکلات می‌دهد، تا آن‌ها را رفع و حل کند و یا شرایط را بپذیرد.
زندگی کن و بگذار زندگی کنند!


 

مراقبه روزانه

 

باز هم به جلسات برگردید.

قطع مصرف نیکوتین یک معجزه بود. متأسفانه بعد از سه سال قطع مصرف جلسه ای که در آن شرکت می کردم تعطیل شد. پس از آن به مدت دو سال بدون شرکت در جلسات در قطع مصرف باقی ماندم. روزی درگیر وسوسه شده و تصمیم گرفتم فقط یک نخ مصرف کنم. اما آن روز یک پاکت سیگار را کشیدم.
جلسه ای پیدا کردم و دوباره شروع به شرکت در جلسات نمودم. برای تمایل به قطع مصرف دعا کردم و یک بار دیگر موفق به قطع مصرف شدم.
به گروه خانگی ام احساس تعلق می کنم و خدمت در آن فرصتی است برای رهایی از مصرف نیکوتین. بسیار خشنودم که سهمی در برنامه دارم. رهایی از نیکوتین موهبتی الهی است که حاضر نیستم هرگز آن را از دست بدهم. از این موهبت همچون گنجی مراقبت می کنم و آن را با دیگران به مشارکت می گذارم.
دعا کردن برای تمایل به قطع مصرف نیکوتین تواضعی بود که برای شروع تغییرات در زندگی بدان نیاز داشتم.

برای امروز، از خداوند خواهان تمایل و شهامت تغییر در تمام امور زندگی هستم.

 

18فروردین

 ارزش گذشته

«این تجربه دست اول در همه مراحل بیماری و بهبودی از

 ارزش درمانی بینظیری برخوردار است. ما اینجا هستیم تا آن را به رایگان با هر معتادی که خواهان بهبودی است، در میان بگذاریم.»

کتاب پایه

v

اکثر ما با پشیمانیهای جدی وارد برنامه شدیم. هرگز دبیرستان را به پایان نرسانده بودیم یا ورود به دانشگاه را از دست داده بودیم. دوستی و ازدواج خود را ویران کرده بودیم. شغل خود را از دست داده بودیم و میدانستیم قادر به تغییر هیچ یک از مسائل نیستیم. ممکن است تصور کرده باشیم همیشه پشیمان خواهیم بود و فقط باید راهی را برای تحمل پشیمانیهای خود پیدا کنیم. 

بر عکس، وقتی برای اولین بار از ما خواسته میشود گذشته خود را با تازهواردی که برای دستیابی به بهبودی تلاش میکند، مشارکت کنیم، درمییابیم گذشته ما به منزله معدن طلایی دستنخورده است. وقتی به صحبتهای افرادی که قدم پنجم خود را با ما در میان میگذارند گوش میکنیم، میتوانیم آرامش خاصی را به او دهیم که هیچ فرد دیگری قادر به این کار نیست—تجربه خود. ما نیز همین کارها را انجام دادهایم. ما نیز همین احساس شرمندگی و پشیمانی را داشتهایم. ما نیز مانند یک معتاد، رنج یکسانی را کشیدهایم. ما میتوانیم ارتباط برقرار کنیم، پس آنها نیز میتوانند.

گذشته ما ارزشمند است، در واقع نمیتوان روی آن قیمت گذاشت، زیرا میتوانیم همه آن را صرف کمک به معتادی کنیم که هنوز رنج میکشد. وقتی گذشته خود را در میان میگذاریم، ممکن است نیروی برتر بر ما تأثیر گذارد. این احتمال، علت بودن ما در اینجاست و تحقق آن مهمترین هدفی است که باید به انجام برسانیم.   

v

فقط برای امروز:  دیگر از گذشته خود پشیمان نیستم، زیرا از طریق آن میتوانم با سایر معتادان درد و دل کنم و شاید درد معتاد دیگری را تسکین دهم یا حتی از مرگ او جلوگیری کنم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

همسران با هم در نارانان..

خودم را شوهر خوشبختی می دانم.من و همسرم با هم در نارانان حضورداریم.ما هر دو در مسیر بهبودی هستیم می توانیم یکدیگر را حمایت کنیم.این حمایت از راه هایی است که ما هرگز موقع پیمان ازدواج که به هم قول هایی می دادیم از آنها آگاه نبودیم.می توانیم در جلسات و خانه مشارکت کنیم.علاوه بر این هنگام ملاقات یک تازه وارد یا فردی که به تازگی وارد مسیر دردناک زندگی با معتاد شده و تحت تاثیر قرار گرفته است می توانیم دیدگاه های خودمان را با او در میان بگذاریم.در گروه نارانان ما خوشبختیم چون قادریم افکارمان را با زوج های دیگری که همدرد ما هستن مشارکت کنیم.این خیلی مهم است که ما همدیگر را به خاطر عکس العمل هایی که در بحران ها نشان می دهیم قضاوت نمی کنیم.
همسرم قویتر از من است.من نسبت به او زمان بیشتری در تاریکی بودم شاید به این دلیل که من نمونه مردی بودم که می خواست سر پرست همه کس باشد.
به همه می گفتم چطور زندگی کنندو چه کار کنند.نارانان برایم یک برنامه بهبودی فراهم کرد که حتی با داشتن معتاد در خانواده زندگی شادی داشته باشم.علاوه بر آن در باره خودم چیز هایی یاد گرفته ام.سعی می کنم روی این رفتارم که با دیگران به عنوان «همه چیز دان»بر خورد می کردم کار کنم همانطور که روی کنترل خودم هنگام مواجهه با موارد غیر قابل کنترلی مثل اعتیاد کار می کنم.
برای نوشتن افکار ٬احساسات ٬آرزوهایی برای خود و معتاد٬ناراحتی هایم در مواجهه با این وضعیت و پیروزی هایم برتاریکی٬از یک دفتر یاد داشت استفاده می کنم.فکر می کنم با این کار پلیدی را از خودم دور می کنم.بهتر از قبل می توانم جلوی دیوانگی هارا بگیرم تا بر من غلبه نکنند.این کار برای من ٬همسرم و معتادم نیز خوب است.
وقتی بحرانی پیش می آید من و همسرم یکدیگر را حمایت می کنیم برنامه را با هم کار می کنیم.به یکدیگر کمک می کنیم و دو باره می خندیم.

تفکری برای امروز:
از نیروی برترمان به خاطر وجود نارانان تشکر می کنیم ما با همدیگر می توانیم


شهامت عوض شدن

 

وقتی برای اولین بار شنیدم بهترین راه برای کمک به الکلی ام . تمرکز کردن بر خودم است ،فکر کردم الانان محلی بی احساس است که در آن مرا مجبور می کنند تا دیگر الکلیم را دوست نداشته باشم . تصمیم گرفتم هرگز به آنجا بر نگردم . ولی شخصی چیزی با من در میان گذاشت که تصمیمم را عوض کرد . او گفت با اینکه میل شدید به کمک کردن به شخص دیگری میتواند از روی حسن نیت ،دلسوزی و مهربانی باشد شیوه های همیشگی ما برای "کمک کردن" الزاما کمک نمی کنند . راههای کمک به الکلیم را بررسی کردم ،متوجه شدم وقتی چک های بر گشتی او را می پردازم یا برای او بهانه سازی میکنم او را از روبرو شدن از عواقب کار های بد خود باز میدارم ،در واقع اورا از فرصت هایش برای خواستن اینکه عوض شود محروم میکردم ،همینطور مجبور شدم به این فکر کنم که چرا آنقدر احساس در ماندگی میکردم ،مگر اینکه به او کمک کنم . وقتی به انگیزه هایم نگاه کردم فهمیدم که این دلهره "خودم"بود که نمیتوانستم با او روبرو شوم .

یاد آوری امروز

آیا کمکم که ارائه میکنم واقعا از روی عشق است یا انگیزه های دیگری در کار است ؟آیا سعی میکنم دیگری را تغییر دهم ؟آیا او را مجبور به انجام آنچه من میخواهم بکنم ؟صحبت کردن با راهنمایم در این مورد میتواند به من دیدگاه بهتری بدهد .امید من به کمک کردن به افرادی که دوستشان دارم واقعا هنگامی شروع میشود که اول روی خودم تمرکز کنم . در جلسات یاد میگیریم که : 1_بحران ایجاد نکنیم .....2_ از بروز بحران،اگر در مسیر جریان طبیعی اتفاقات است جلو گیری نکنیم .


روز به روز

 

امروز یقین دارم که به تنهایی قادر نیستم به وابستگی‌ها و هم‌وابستگی‌های خود فائق شوم. تنها در صورتی توانایی پیدا می‌کنم که اتکا به خداوند و گروه داشته باشم. زیرا تنها خداوند قادر است، که احساس دردناک قطع وابستگی را برایم آسانتر کند. تنها اوست که می‌تواند ناشدنی‌ها را شدنی کند. وقتی به این واقعیت رسیدم که پس از سال‌ها جنگ و مبارزه و در نهایت فرار از خودم با سرافکندگی و شکست خورده به عالم تنهایی و انزوای بیماریم خزیدم. این مهم نیست که از کجا آمده‌ام یا چه کسی هستم، ایم اهمیت دارد که به‌کجا می‌روم و خودم را بپذیرم، خود واقعی‌ام را. آیا پذیرفته‌ام که بی‌خدایی خلاء واقعی من است، که تنها او می‌تواند با تسلیم شدنم مرا در قطع وابستگی‌ها پیروز کند! من قبلاً در مقابل هرکس و ناکسی و عادت و وابستگی و هم‌وابستگی زانو زده بودم، امّا چرا در مقابل خداوند چنین نکنم؟ وقتی زانو زده و تسلیم شدم و صادقانه از او طلب کمک کردم، دیدم که بار سنگین ناملایمات بعداز سپردن به او تا چه حد سبک شدند. باز از خودم پرسیدم: آیا این خداوند است که مرا یاری می‌دهد؟ از خودم می‌پرسم: آیا این آرامش هدیه‌ی تسلیم شدنم نیست؟
آرامش وقتی حس می‌شود که تسلیم شوی!


مراقبه روزانه

 

وقتی تصمیم بگیری بدانی کیستی، در لحظه خواهی بود.

دو سال در جلسات نیکوتینی های گمنام شرکت می کردم اما هنوز مصرف می کردم. نمی دانستم برای چه به جلسه می رفتم. فقط می دانم به فکر قطع مصرف نبودم.
در این دو سال به فکر هر تغییری در زندگی بودم به غیر از قطع مصرف نیکوتین.
با بسیاری از اعضاء برای قطع مصرف صحبت کردم اما صحبت هیچ یک نتوانست مرا مجاب کند. اما عاقبت با شرکت مرتب در جلسات موفق به قطع مصرف شدم.

برای امروز، نا امید نخواهم شد.

19فروردین

خوشبختی

«با خوشبختی، شادمانی و آزادی آشنایی پیدا کردهایم.»

 

کتاب پایه

v

اگر امروز کسی شما را در خیابان متوقف کرد و پرسید آیا خوشبخت هستید، چه میگویید؟ شاید بگویید: «خب، عجب، بذار ببینم... جایی برای زندگی دارم، در یخچال غذا دارم، شغل دارم و اتومبیلم هم سالم است... خوب، بله، به گمانم خوشبخت هستم». اینها مثالهایی خارجی هستند که بسیاری از ما به طور سنتی با خوشبختی مرتبط میکنیم. اما اغلب فراموش میکنیم که خوشبختی یک انتخاب است؛ هیچ کس نمیتواند ما را خوشبخت کند.

خوشبختی چیزی است که در برقراری ارتباط با معتادان گمنام پیدا میکنیم. خوشبختی حاصل شده از زندگی بر پایه خدمت به معتادی که در عذاب است. واقعاً معرکه است. وقتی خدمت به دیگران را در رأس تمایلات خود قرار میدهیم، درمییابیم که تمرکز بر خود را کنارگذاشتهایم. در نتیجه، زندگی رضایتبخشتر و هماهنگتری را خواهیم داشت. از طریق خدمت به دیگران نیازهای شخصی خود را نه تنها تأمینشده، بلکه فراتر از آن مییابیم.

خوشبختی. واقعاً چیست؟ میتوانیم خوشبختی را به عنوان احساس رضایت و خشنودی در نظر بگیریم. هر دوی این احساسات ظاهراً وقتی به ما دست میدهد که کمتر برای رسیدن به آنها تلاش میکنیم. وقتی فقط برای امروز زندگی میکنیم و به معتادی که هنوز رنج میکشد پیام میرسانیم، به احساس رضایت، خوشبختی و زندگی عمیقاً پرمعنا دست مییابیم.   

v

فقط برای امروز:  میخواهم خوشبخت باشم. خوشبختی خود را از طریق خدمت به دیگران به دست میآورم.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

باز گشت به قدم چهار نارانان...
نارانان منطقه ما جلسه مخصوصی بر پا می کند که در آن جلسه اعضایی از نارانان که مایل هستند روی قدم چهار خود کار  کنند گرد هم می آیند.سال اول که این فرا خوان را دیدم اهمیت این قدم را درک نمی کردم.وقتی دوستانی را که از این جلسه بر می گشتند دیدم طوری بودند که انگار از یک سفر دور دست برگشته اند.سال بعد جلسه در فصل بهار برگزار شد که به نظرم زمان مناسبی بود برای دور شدن ازخانه.آن تعطیلات آخر هفته زندگی مرا تغییر داد.قدم چهار که به نظر می آمد رویارویی ناراحت کننده ای با اهریمن های من باشد.در واقع تبدیل شد به فرصتی تا من با فردی که مدت های طولانی ندیده بودم ملاقات کنم.خودم!مدتی را صرف کردم تا بدانم چطور دختر جوان بیگناهی که زندگیش به وسیله الکلیسم و اعتیاد خانواده اش آشفته شده بود به این زن ناراحت و آسیب دیده تبدیل شده است.فرصتی دادم تا آن کودک آسیب دیده را مداوا کنم و مسیر جدیدی را برای
آن زن جوان انتخاب کنم.متاسفانه چند سالی فرصت شرکت در جلسات آخر هفته مرور قدم چهار را از دست دادم.اما یک تغییر جدید برای گذراندن زمانی کنار اعضای با شهامت نارانان خیلی مفید و خوب بود.نیروی ٱنها باعث شد از زندگی اندوه بار خود جداشوم .خودم را زمانی پیدا کردم که شبی در بستر خوابیده بودم و به صدای شاد و خندان اعضایی گوش می دادم که روزی پریشان و گریان به نارانان آمده بودند.نارانان عجب برنامه بهبودی بی نظیری است.

تفکری برای امروز:
تهیه یک تراز بی باکانه و موشکافانه به معنای تنبیه نیست بلکه یک تجربه رهایی است که می توانم خودم را بشناسم.من کامل نیستم اما خوب هستم.


 

شهامت عوض شدن

 
امروز میخواهم بیشتر خودم را بپذیرم . به بیان دیگر کمی بیشتر در زیر پوست خودم راحت باشم . هر چند مهم است محدودیت ها و ضعف های خودم را بشناسم . و قبول کنم ،این فقط نیروی برترم است که می تواند آنها را بر طرف کند . محکوم کردن عیب هایم هرگز قدر دانی مرا از زندگی بالا نبرده یا کمک نکرده که خودم را بیشتر دوست داشته باشم . شاید بتوانم فقط برای امروز دست از تمام محکوم کردن هایم بردارم تشخیص دهم در یک مسیر معنوی برای بهتر شدن هستم و هر قدم کوچکی که در این مسیر برمیدارم مرا به تکامل شدن ...سلامتی..و آرامش نزدیکتر میکند . اگر خویشتنداری با خود را از دست بدهم میتوانم انتظاراتم را بررسی کنم . شاید انتظار دارم که یک شبه اتفاق بیفتد . امروز وقت میگذارم
تا تلاشهای خود را به حساب بیاورم و به جریان برنامه الانان اعتماد کنم .

.....یاد آوری امروز ......

الانان یک برنامه ملایم و شفا دهنده است به یاد خواهم داشت که امروز با خودم ملایم باشم با این اعتقاد که بهبودی خواهد آمد . "امروز می توانم خود را به همان شکل که هستم بپذیرم ،چون می دانم که هر آنچه اتفاق بیفتد ،نیروی بزتر و گروهی دارم که در هر حال مرا دوست دارند


روز به روز

 

من هرروز به خاطر می‌سپارم که چه کسی هستم، هدفم چیست، چرا باید در کنار دوستان برنامه‌ای باشم. زیرا مشکل اصلی من عادت و وابستگی و هم‌وابستگی‌های متقابل است. امروز سعی می‌کنم از زاویه‌ی مناسب و بهتری به زندگی نگاه کنم. من نباید گذشته‌ی خود را فراموش کنم و یا از کجا و با چه وضعی به برنامه‌ آمدم، باید همیشه بدانم که قبل از آمدن به برنامه در کجا قرار داشتم. اصول برنامه‌ی خودیاری به من تأکید دارد که چگونه با یادآوری خاطرات گذشته از آن‌ها ناراحت نباشم. من امروز اجازه می‌دهم دیگران دوستم داشته باشند و یا به راحتی از من انتقاد کنند، از این حالت هم ترسی نداشته باشم و بگذارم دیگران همانی باشند که خواست خداوند است، من هرگز گذشته‌ام را هر قدر هم تلخ و دردناک بوده است فراموش نخواهم کرد و با مشارکت و صحبت در گروه و نزد راهنمایم، این سرمایه‌های گران و با ارزش را حفظ خواهم کرد. با اتکال به خداوند و اصول خودیاری و کمک دوستان راه خودم را ادامه خواهم داد. می‌دانم که مسیر همه‌ی ما به سوی مقصدی است که خداوند برای‌مان تعیین کرده است و ماهم دست در دست هم به آنجا می‌رویم.
عجزما، سرمایه‌ی جاودانی بهبودی ماست!


 

مراقبه روزانه

 

 

کسی که معتقد است باید نسبت به همه چیز دانا بود، یا از زیادی عقل و یا کمبود اعتقاد اوست.

در مشارکت ها می شنیدم در این برنامه با معجزه رو به رو می شویم. وقتی به نیکوتینی های گمنام پیوستم سرم پر از افکار جور و واجور بود. من نیز مانند بسیاری دیگر از معتادان به نیکوتین نیاز به زمان داشتم تا باور کنم به کمک برنامه احتیاج دارم. همیشه می خواستم هر مشکلی فوری حل شود. ابتدا پذیرش واقعیت برایم دشوار بود. هر قدر طول پاکی بیشتر شد شجاعانه تر واقعیت را پذیرفتم. اکنون با از میان رفتن غبار نیکوتین می توانم شاهد زیبایی های زندگی باشم. می توانم آن را ببویم، بچشم و درک کنم. اکنون می توانم خلقت را جشن بگیرم. دیگر نمی خواهم خود را در پشت پرده ای از دود از شگفتی های زندگی پنهان کنم. اولین معجزه شاید قطع مصرف نیکوتین باشد، اما این فقط آغاز شگفتی هاست.

برای امروز می آموزم با آغوش باز معجزات را پذیرا باشم.

20فروردین

عمل نکردن بر اساس احساسات

«میآموزیم که احساسات را تجربه کنیم و متوجه میشویم آنها به ما آسیبی نمیرسانند، مگر اینکه بر اساس آنها عمل کنیم.»

                         جزوه خطاب به تازه‌واردان

v

بسیاری از ما با چیزی کمتر از تمایل سرشار به قطع مصرف به معتادان گمنام آمدیم. مطمئناً مواد مخدر مشکلاتی را برای ما ایجاد کرد و ما میخواستیم از این مشکلات رهایی یابیم، اما نمیخواستیم از نشئه شدن دست برداریم. گرچه در نهایت فهمیدیم که نمیتوانیم یکی از آنها را بدون وجود دیگری داشته باشیم. اگر چه واقعاً میخواستیم نشئه شویم، اما مصرف نکردیم؛ دیگر مایل به پرداخت تاوان این کار نبودیم. هر چه بیشتر پاک ماندیم و برنامه را انجام دادیم، آزادی بیشتری را تجربه کردیم. دیر یا زود، اجبار برای مصرف از ما رخت برکند و پاک ماندیم، چون میخواستیم پاک زندگی کنیم.

همین اصول درباره سایر تمایلات ناگهانی آزاردهنده نیز به کار میرود. شاید فقط به این خاطر که دلمان میخواهد، تمایل به انجام عملی مخرب داشته باشیم. این کار را قبلاً انجام دادهایم و گاهی فکر میکنیم از زیر آن قصر در رفتهایم، اما گاهی این چنین نبوده است. اگر به پرداخت تاوان عمل کردن بر اساس احساسات تمایل نداریم، مجبور نیستیم بر اساس آنها عمل کنیم.   

این کار ممکن است سخت باشد، شاید حتی به سختی پاک ماندن در اوایل دوران بهبودی. اما دیگران نیز همین احساس را داشتهاند و به آزادی حاصل از عمل نکردن بر اساس تمایلات ناگهانی منفی دست یافتهاند. با مشارکت کردن تجربه خود و درخواست کمک از سایر معتادان در حال بهبودی و نیرویی برتر از خود میتوانیم راهنمایی، پشتیبانی و قدرت مورد نیاز برای دوری از هر اجبار مخرب را به دست آوریم.  

v

فقط برای امروز: خوب است که احساسات خود را درک کنم. با کمک راهنما، دوستان NA و نیروی برتر خود، آزاد هستم بر اساس احساسات منفی خود عمل نکنم. 


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

تبدیل خیال به واقعیت...

من از خودم توقعاتی دارم.تا به حال این عبارت«توقعات نا امیدی هایی هستند که از پیش تعیین شده»را شنیده اید؟؟؟من در زندگی عادت داشتم از معتاد انتظاراتی داشته باشم.آن توقعات نا مشخص بودند.بیشتر به یک فیلم رویایی شبیه بودند تا به واقعیت.در تصوراتم انتظار داشتم معتاد به دانشگاه برود یک شغل خوب پیدا کند و زندگی شادی داشته باشد.با حضور در جلسات نارانان و کار روی برنامه یاد گرفته ام که فقط در مورد خودم می توانم توقعات واقعی داشته باشم.
چند ماه پیش در یک مراسم خاکسپاری برای توقعات بی اساس برگزار کردم .با نگاهی به گذشته برای روز هایی که من و معتاد نزدیک بودیم جشن  گرفتم.سپس با انتظاراتم خدا حافظی کردم و البته برای پایان آن بخش مهم زندگی ام غمگین شدم .چون روی برنامه کار می کنم می توانم از چیز های جدید لذت ببرم مثل واقعیت خودم و تمام چیز هایی که می توانم به دست بیاورم .من از کینه ٫حسرت٫نا امیدی و رنجش ها رها هستم .یاد گرفته ام که وقتی فقط برای امروز زندگی می کنم می توانم بجای خیال پردازی زندگی را روشن و شفاف ببینم.

تفکری برای امروز:
امروز فقط از خودم انتظارات واقعی خواهم داشت که منعکس کننده تعهد آگاهانه من به زندگی در لحظه است.


 

شهامت عوض شدن

 

گمنامی اصل روحانی تمامی سنت های ماست". گمنامی کمک می کند تا نه تنها نام خود را رها کنم بلکه تمامی القاب و توقعاتی که ما را محدود می سازند در خارج از درهای جلسه الانان رها سازیم . با وفا دار ماندن به اصل گمنامی. میتوانیم "آنچه هستم "را کنار گذاشته و به "آنکه هستم بپردازیم . از زمانی که ارزش این اصل روحانی را در زندگی خود دریافتم . علت و اهمیت حفظ گمنامی دیگران و بعلاوه الکلی را درک کردم . چنانکه بخواهم از منافع برنامه بهرمند شوم . متعهد خواهم بود اعتماد و احترامی که برای حفظ امنیت ،رهایی از قیود و القاب و آزادی خودم نیاز دارم ،برای دیگران قائل شوم .

یاد آوری امروز

در پیدا کردن جایگاه خود در میان هزاران نفر از اعضای گمنام جلسات الانان که گروههای خانواده الانان را تشکیل میدهند . در می یابم که دیگر هرگز نباید تنها باشم . من این منبع فوق العاده ارزشمند را با نادیده گرفتن مهمترین اصل روحانی آن به مخاطره نمی اندازم . "هر فردی بایستی بتواند جلسه الانان را با این اطمینان خاطر ترک کند که آنچه به مشارکت گذارده هرگز و هیچ کجای دیگر باز گو نخواهد شد .


 

روز به روز

 

امروز سعی می‌کنم در گروه بدون ترس از قضاوت دیگران، احساس خودم را به مشارکت بگذارم. سعی می‌کنم با صداقت از افکار و رفتارهای بیمارگونه که هر لحظه مرا رها نمی‌کنند را از خودم دور کنم. با توجه به اینکه مشارکت داوطلبانه است و هرگز تحت فشار دیگران نیستم، ولی ترس این ریشه‌ی بیماریم مرا دچار استرس کرده و می‌گوید: آیا می‌خواهی سخنرانی کنی؟ آیا سخنانت مورد توجه و تأیید دیگران خواهد بود؟ آیا دچار استرس نخواهی شد؟ بعداز حرف زدنت نظر دیگران برایت مهم نیست؟ آیا من هنوز تمایل دارم که اصول و نشریات برنامه را با سلیقه‌ی خودم تغییر دهم؟ می‌دانم که بدون رها کردن عادت، افکار و رفتارهای قدیمی و ترس‌های بی‌مورد که زاییده‌ی ذهن بیمارم است، قادر به ادامه‌ی زندگی نیستم. ترس از تأیید نشدن و توجه دیگران را جلب کردن، از نوع بیماری وابستگی بسیار خطرناک است که باعث می‌شود، دست به هرکاری بزنم تا مورد توجه قرار گیرم. می‌دانم تا وقتی می‌ترسم، خداوند از من دور است، چون کسانی که ترس ندارند و یا کمتر دارند، با خدا هستند. خداوند و ترس و نگرانی با هم در یکجا قرار ندارند.
هیچکسی مورد تأیید دیگران نمی‌باشد!


مراقبه روزانه

 

روحم را طلب کرده ام، از من فاصله گرفت. خدا را جستجو کردم او را نیافتم. خود را جستجو کردم هر سه را یافتم.

بیش از ده سال می خواستم با نیروی اراده شخصی قطع مصرف کنم، اما موفق نمی شدم. شنیدن مشارکت اعضایی که قطع مصرف کرده بودند امید تازه ای در دلم زنده کرد. اما این امید دیری نپایید. پس از آرامشی نسبی که با کار کردن قدم اول ایجاد گردیده بود، در قدم دوم با دیواری سخت رو به رو شدم. کلمه سه حرفی خدا ذهنم را مسدود کرد. با کلمه خدا مشکل داشتم. فکر می کردم اگر موفقیت من بر باور از خدا استوار باشد هرگز موفق نخواهم شد. اگر تشویق اعضاء نبود به طور یقین دیگر به شرکت در جلسات ادامه نمی دادم.
اعضاء پیشنهاد کردند خود را در آینده ای تجسم کنم که قطع مصرف کرده و زندگی خوبی دارم. خود را سرشار از نیرویی حیات بخش و در میان افرادی ببینم که مشکل و راه حلی یکسان دارند. این نیرو را احساس کنم و ببینم آیا بیشتر از نیروی اراده شخصی ام هست یا خیر؟
لازم بود حقیقت را باور کنم تا درهای بهبودی بر پاشنه بچرخند.

برای امروز، ممکن است خدا را باور نداشته باشم ، اما تمایل برای رسیدن به این باور را دارم.

 

21فروردین

 بسیار پرمشغله 

«از آنچه میآموزیم باید استفاده کنیم، وگرنه صرف نظر از مدت زمان پاکی خود آن را از دست میدهیم.»

کتاب پایه

v

پس از گذراندن مدتی از دوران پاکی خود، برخی از ما تمایل داریم مهمترین اولویت خود را فراموش کنیم. یکبار در هفته یا کمتر میگوییم: «امشب مجبورم به جلسه بروم...» درگیر مسائل دیگری شدهایم که مطمئناً مهم هستند، ولی نه بیشتر از ادامه شرکت ما در معتادان گمنام.

این امر به تدریج اتفاق میافتد. شغل پیدا میکنیم. مجدداً به خانواده خود ملحق میشویم. فرزندان را بزرگ میکنیم، سگ ما مریض است و احتیاج به مداوا دارد یا امشب قرار است به مدرسه برویم. خانه به نظافت نیاز دارد. چمن اطراف خانه باید کوتاه شود. باید تا دیروقت کار کنیم. خسته هستیم. امشب نمایش خوبی بر روی صحنه تئاتر اجرا میشود. ناگهان متوجه میشویم با راهنما تماس نگرفتهایم، در جلسه شرکت نکردهایم، با تازهواردی صحبت نکردهایم یا حتی مدتی است با خداوند راز و نیاز نکردهایم.

در این موقع چه کار باید کنیم؟ خب، یا میثاق خود را نسبت به بهبودی تجدید میکنیم و یا به پرمشغله بودن در دوران بهبودی ادامه میدهیم تا اینکه اتفاقی روی دهد و زندگی ما غیر قابل اداره شود. کاملاً یک انتخاب است! بهترین شانس ما این است که بیشتر انرژی خود را در جهت حفظ اساس بهبودی خود که زندگی ما بر آن استوار است، صرف کنیم. این اساس هر چیز دیگر را ممکن میسازد و اگر نسبت به هر چیز دیگر مشغولیت زیادی پیدا کنیم، مطمئناً از هم خواهد پاشید. 

v

فقط برای امروز:  نمیتوانم در دوران بهبودی خود بسیار پرمشغله باشم. امروز کاری را انجام میدهم که موجب حفظ بهبودیام شود.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

همدردی....
چند روز پیش نوه ام را برای ماهیگیری به اسکله بردم.اصلا نمی خواستم به چیزی فکر کنم به ذهن خالی نیاز داشتم.وقتی در اسکله بودیم مردی آمد و با نوه ام مشغول صحبت شد.اوشبیه ولگردها بود.در باره سه دخترش با من صحبت کرد و اینکه چطوری یکی از آنها درست مثل خودش آشفته است.
او از علاقه بی پایانش به آبجو با من صحبت کردو اینکه از شرایطی که در آن بود شرمنده نیست.از او پرسیدم چطور مردی مثل او به سر انجامی این چنین رسیده است.او به گفتن چیز هایی که هیچ معنایی برایم نداشت پرداخت.بعد از آن برای مدت های طولانی به او فکر می کردم.
قبل از حضور در جلسات نارانان من به چنین مردی زمانی را اختصاص نمی دادم اما الان چیزی در درونم به من می گفت که این شخص یک ولگرد سطح پایین نیست بلکهانسانی است که مشکل بزرگی دارد.مشکل او آنقدر وحشتناک بود که نمی دانست چگونه بر آن غلبه کند

تفکری برای امروز:
من از نارانان همدردی و پذیرش را می آموزم یاد می گیرم که هیچ کس به اندازه من خوشبخت نیست.یاد می گیرم چطور به انسانها با دید متفاوتی نگاه کنم. گفته ای که قبلا شنیده بودم حالا معنای جدیدی برایم دارد.
«گناهکار را دوست داشته باش ولی گناه را نه»


شهامت عوض شدن

 

پیش از آشنایی با الانان ،هرگز نمی دانستم تفاوت بین آنچه بمن مربوط بود و آنچه بمن مربوط نبود ، را بفهمم . احساس میکردم تا جاییکه توان دارم در مقابل همه اطرافیانم مسئول هستم . معمولا آنقدر به این کار ادامه میدادم تا از نظر جسمی بیمار شوم . گویی اعضای بدنم میخواستند مرا متوجه نیاز هایم کنند ،اما من آمادگی گرفتن این پیام را نداشتم . الانان به من کمک میکند تا بتوانم به بدنم ،ذهنم و نیروی برترم "گوش بسپارم و یاد بگیرم "چطور اینکار را میکنم ؟ من تلاش میکنم . بطور مرتب با خودم خلوت کنم . آیا گرسنه ،عصبانی ،تنها ،یا خسته ام ؟ اگر اینطور باشد ،به اندازه کافی برای رسیدگی به نیازهای خودم دست از کارهای دیگر بر میدارم ......وقتی به پیامهایی که در یافت میکنم ،اهمیت میدهم ،بهتر میتوانم دیگران و موقعیت ها را رها سازم . این کار برای من آرامش بخش است .

یاد آوری امروز

من دیگر برای رسیدگی به خودم مجبور نیستم آنقدر ادامه دهم تا وضعیت سلامت جسم ، موقعیت مالی ویا وضعیت روحی ام به هم بریزد امروز سعی میکنم بیشتر متوجه آنچه صدای درونم بمن می آموزد ،باشم . من میتوانم "گوش بسپارم و یاد بگیرم" .......وقتی دوست درونتان به شما میگوید چه کاری انجام دهید ،به سخن دیگر دوستان توجه نکنید ....


روز به روز

 

خداوندا: مرا یاری کن تا بر ضعف خودمحوریم که مرا در دام وابستگی و هم‌وابستگی‌ها اسیر می‌کند، پیروز گردم. مرا یاری کن تا به‌جای درک شدن درک کنم. عوض فهمیده شدن، دیگران را بفهمم. بدون چشم داشت کمک و عشق بلاعوض را به همدردانم تقدیم کنم. راهنما و دیگر دوستان در برنامه معتقد هستند و دائم یادآوری می‌کنند که باید افکار بیمارگونه‌ام را تغییر دهم. تا از اسارت آن خارج شوم. برای اینکار قدم‌های خودیاری رهایی به من کمک می‌نماید. چون من هنوز به طریقه‌ی گذشته با دریچه‌ی بیماریم به مسائل واکنش و عکس‌العمل نشان می‌دهم. هنوز از ابزارهای گذشته که هیچ موفقیتی برایم نداشتند، استفاده می‌کنم و این شد آخر و عاقبتم. برای تغییر و رُشد کردن در برنامه باید روی خود کارکرد و این‌کار چون برایم سخت و دردآور است، نمی‌توانم به صورت جدی این تغییرات و رُشد را بپذیرم، امّا نباید سخت گرفت چون همه چنین بودند و بمرور این جابجایی نواقص شخصیتی با ویژگی‌های مثبت انسانی که در من به عنوان فضیلت وجود دارند، استفاده نمایم، آنچه مهم است آماده بودن برای این جابجایی معنوی و روحانی است.
برای رهایی از گذشته دست ‌بردار!


مراقبه روزانه

 

هیچ چیز بر تر از حقیقت نیست.

هشدارهای موجود بر روی پاکت سیگار بیشتر از هشدارهای روی یک بسته مرگ موش است. در دوران مصرف هیچ توجهی به این هشدارها نداشتم و آن ها را به تمسخر می گرفتم.
چه چیز مرا سرانجام به خود آورد؟ پاسخ، حقیقت است. می خواستم حال خوبی داشته باشم. اما زندگی در اعتیاد سبب شده بود تا احساسات خوشایند و ناخوشایند را با مصرف نیکوتین سرکوب کنم. با مصرف نیکوتین نه تنها ریه ها بلکه افکارم را نیز بیمار کردم. همیشه از پشت پرده ای از دود به زندگی نگاه می کردم. سر انجام روزی به خود گفتم: خدایا، اکنون آماده رو به رو شدن با حقایق زندگی هستم.
می خواستم به جای قلبی مریض قلبی سالم داشته باشم. نیکوتین نه تنها مرا با خدا بلکه با خودم نیز بیگانه کرده بود.
روزگاری مصرف نیکوتین حقیقت زندگیم بود. با مصرف نیکوتین ترس و شرم و گناه را به روح خود تزریق می کردم، در حالی که روح من با این سم در تضاد بود. امروز حقیقت زندگی ام، زندگی بدون مصرف نیکوتین است. برای زندگی بدون مصرف نیکوتین لازم بود این حقیقت را بپذیرم. زندگی بدون مصرف نیکوتین یک رؤیا بود.
طی شانزده سال گذشته تا کنون با شرکت مرتب در جلسات و خدمتگزاری، در عمل قدرشناس انجمن و نیروی برتر بوده و این حقیقت امروز من است.

برای امروز، تصمیم گرفته ام خود را بشناسم، احساساتم را بپذیرم و به ندای درونم اعتماد کنم.

22فروردین

 ذهن بسته

« عقیده جدید را نمیتوان به ذهن بسته پیوند زد... روشنبینی، ما را به سوی همان بینشی رهنمون میسازد که در طول زندگی از آن گریزان بودهایم.»  

کتاب پایه

v

در پستترین برهه زندگی خود به NA آمدیم. تقریباً هیچ عقیدهای نداشتیم. وقتی به اینجا آمدیم، آنچه بیش از همه بدان نیاز داشتیم، عقاید و شیوههای جدید زندگی بود که افرادی که این عقاید را در تجربه خود مؤثر یافته بودند، با ما در میان میگذاشتند. با این وجود، اذهان بسته، ما را از پذیرفتن همان عقایدی که برای زندگی بدانها نیاز داشتیم باز میداشت.

انکار، ما را از بیان نیاز واقعاً شدید خود به عقاید و راههای جدید باز میدارد. با اقرار به عجز خود و پذیرفتن اینکه زندگی ما واقعاً چقدر غیر قابل اداره شده است، به خود امکان درک نیاز بسیار زیاد خود را به آنچه NA به ما ارائه می‌کند، میدهیم.

وابستگی به خود و اراده شخصی حتی میتواند ما را از پذیرفتن امکان وجود نیرویی برتر از خود باز دارد. اما وقتی وضعیت تأسفباری را که اراده شخصی برای ما به همراه داشته است میپذیریم، چشم و ذهن خود را نسبت به امکانات جدید باز میکنیم. وقتی دیگران درباره نیرویی که سلامت عقل را در زندگی ما به وجود آورده، صحبت میکنند، رفته رفته باور میکنیم این نیرو ممکن است همین کار را نیز برای ما انجام دهد.    

درختی که شاخههایش را از دست داده، خشک خواهد شد، مگر اینکه شاخههای جدیدی به تنه آن پیوند زده شود. به همین ترتیب، اعتیاد، ما را از داشتن جهت در زندگی محروم کرد. برای رشد یا حتی زنده ماندن باید روشنبین باشیم و اجازه دهیم عقاید جدید به زندگی ما پیوند زده شود.

v

فقط برای امروز:  از نیروی برتر خود میخواهم ذهن مرا نسبت به عقاید جدید بهبودی روشن کند.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

نواقص شخصیتی.....

این عقیده من است که حق دارم بخواهم مرا درک کنند و بفهمند.به همین دلیل همیشه می خواستم دلایل ٫عقاید٫بهانه ها و نیاز هایم را تا آنجا که می توانم به طور واضح و شفاف توضیح دهم هرچند به ندرت از نتیجه ها راضی بودم .همیشه احساس می کردم دیگران مرا درک نمی کنند.
وقتی در جلسات نارانان شرکت کردم احساسم این بود که درک شده ام.اما هنوز حس می کردم همه با من فرق دارند.و وضعیت من به گونه ای خاص است.اکنون تشخیص می دهم که این یکی از کمبود های من است.من روی تفاوت های افراد متمرکز بودم نه روی شباهت های آنها‌.من عاشق این بودم که تافته جدا بافته باشم اگر چه احساس تنهایی می کردم .کمبود اخلاقی دیگری که تشخیص دادم این بود که توقعات من خارج از درک و فهم دیگران بود.فکر می کردم اگر معتاد درک کند که من چه احساسی دارم از صدمه زدن به من و نا امید کردن دست بر می دارد.
اکنون دارم یاد می گیرم که می توانم بدون احساس تنهایی از منحصر به فرد بودنم لذت ببرم.می توانم تجربیاتم را با اعضای دیگر نارانان مشارکت کنم تا در بهبودی ما را متحد کند.
ارتباط داشتن مهم است جون به من اجازه مشارکت می دهد.اگر چه نمی توانم با توضیحات مفصل و منطق مردم را وادار کنم به روشی که من مناسب می دانم عمل کنند.من این قدرت را ندارم .من می توانم احساسم را بیان کنم ولی وقتی روی حرف هایم پا فشاری مثل این است که سعی می کنم به جای بر قراری ارتباط دیگران را کنترل کرده مپتحت سلطه در آورم.

تفکری برای امروز:
کلماتم را برای کنترل استفاده نخواهم کرد بلکه تجربه٬نیرو و امیدم را برای رشد در بهبودی ام مشارکت می کنم.


 

شهامت عوض شدن


بسیار سعی کردم رها ساختن را بیاموزم .زندگی با یک مصرف کننده ،گیج کننده و ایدهء رها ساختن بسیار مبهم بود . الکلی زندگیم خواب آلود نا آرامی بود که تقریبا هرشب از تخت می افتاد .من وظیفه خود می دانستم که او را به روی تخت برگردانم . پس از چند بار شرکت کردن در جلسات الانان ،شبی ، بی تفاوت از کنار او گذشتم و به رختخواب رفتم . در جلسه بعدی الانان پیروز مندانه مشارکت کردم .و گفتم "بالاخره معنی رها ساختن را فهمیدم"آنها بمن گفتند : خوب این دقیقا آنچیزی نیست که میخواستیم یاد بگیری . منظور ما رها ساختن با عشق بود . من جلسه را با مفهوم تازه ای که بار دیگر محبوبم از تخت افتاد و آنرا انجام دادم ،ترک کردم . وقتی محبوب من از تخت افتاد من باز هم به او کمک نکردم تا به تخت برگردد ،اما قبل از رد شدن از کنارش و رفتن به تخت ،یک پتو روی او انداختم . برای من این مفهوم رها کردن با عشق بود .

یاد آوری امروز


با کمک نیروی برترم ،همیشه رها کردن رابا پتوی عشق همراه می سازم . من محبوبم را بدون توجه به اینکه در گیر بیماریست یا نه با آن پتو رها میکنم . و همیشه به خاطر خواهم داشت که در برخورد با انسانهای دیگر ،با فرزندان خدا برخورد میکنم . ........"رهایی طرد کردن نیست و نه باز گشت به رفتار های بیمارگونه قبلی . رها ساختن ، دیوار نیست بلکه پلی ست که یک الانانی به تدریج و آرام برای رسیدن به زندگی و ارتباطاتی جدید از آن عبور میکند .


 

روز به روز

 

امروز تصمیم‌گرفته‌ام که فقط برای امروز دست از عادت و وابستگی‌هایم بردارم. پس هیچ عذر و بهانه‌ای نباید مرا از به اجرا گذاشتن این حرکت باز دارد. بهانه‌هایی از قبیل، بدون این عادت و وابستگی‌ها چگونه زندگی کنم؟ وقت اضافه را چگونه پُرکنم؟ قضاوت دیگران را چگونه جواب دهم؟ اگر با هم‌وابسته‌هایم ارتباط نداشته باشم می‌گویند ترسیده است! اگر نروم نی‌گویند بی‌جنبه و بی‌عرضه است! اجبار و بی‌اختیاری در تصمیم‌گیری و وسواس فکری در بین وابسته‌ها یک امر طبیعی است. برای رها شدن از این وسواس فکری، اجرای اصول برنامه و مطالعه‌ی نشریات و خدمت‌کردن و پیام دادن به تازه واردان را پیشنهاد می‌کنند. چند راهکار موفق که به من پیشنهاد دادند: دعای آرامش بخوان، با دوستان بهبودی صحبت کن، احساست را صدقانه عنوان کن، افکارت را مخفی نکن، تقاضای کمک کن، گوش به حرف‌ها بده و با راهنمایت در ارتباط باش. آیا صادقانه می‌خواهم دست از عقاید و نواقص کهنه‌ام دست بردارم؟ حداوندا به من کمک کن تا خانه‌ی افکارم را خانه‌تکانی کنم، تاتا بدانم کدام یکی از آنها سودمند نیستند، به من شهامت تغییر و دست برداشتن از آنها را عطافرما....
وابستگی مجاز، وابستگی به خداوند است!


مراقبه روزانه

 

عملکرد امروز بسته به آن است که طالب چه چیز هستم.

این درست است که بشر دارای نیروی اراده است. اما این نیز درست است که انسانها، مکانها و اشیاء تحت تأثیر افکار ما هستند. از طرفی می گوییم دارای نیروی اراده هستیم و از طرف دیگر کارهایی از ما سر می زند که از انجام آن پشیمان می شویم. به عنوان معتاد به نیکوتین، نیروی اراده شخصی ام برای قطع مصرف کافی نبود. اراده من با الگوهای فکری و رفتاری خاصی مثل این که به نیکوتین احتیاج دارم شرطی شده و مجبور به مصرف بودم. باور به اینکه نیرویی برتر از اراده شخصی می تواند مرا به سلامت عقل برساند بدان معنی بود که با ذهنی باز خود را تسلیم اصول روحانی برنامه کرده تا آرام آرام به وجود نیرویی فراتر از درک انسانی اعتقاد پیدا کنم.

برای امروز با واگذاری خود به نیروی برتر جهت برگشت سلامت عقل، بهتر از هر زمان دیگر می توانم از اراده شخصی بهره مند و با قدرتی بیشتر در مسیر بهبودی گام بردارم.

 

23فروردین

تصویر کلی

«همه بیداریهای روحانی جنبههای مشترکی دارند. این جنبهها عبارتست از پایان تنهایی و احساس هدفمندی در زندگی.»

کتاب پایه

v

وقتی با چیزی بزرگتر از خود روبرو میشویم، چند نوع بیداری روحانی به وقوع میپیوندد. گمان میکنیم نیروهایی فراتر از درک ما در کار هستند.  نمای مختصر و زودگذری از تصویر کلی را میبینیم و در این هنگام فروتنی پیدا میکنیم.

سفر ما از گذر قدمهای دوازدهگانه همین نوع تجربه روحانی را موجب میشود، منتها عمیقتر و پایدارتر. به فرآیند مداوم کنار گذاشتن غرور تن میدهیم و در عین حال از چشمانداز وسیعتر آگاهی بیشتری پیدا میکنیم. دیدگاه ما نسبت به دنیا تا حدی گسترش مییابد که دیگر احساس غلوآمیزی نسبت به اهمیت خود نداریم.  

از طریق آگاهی جدید خود دیگر احساس جدایی از بقیه نژاد بشری را نداریم. شاید درک نکنیم چرا دنیا این گونه است یا چرا افراد گاهی اوقات با خشونت با یکدیگر رفتار میکنند. اما قطعاً رنج را درک میکنیم و در دوران بهبودی حداکثر تلاش خود را برای کاهش دادن آن به کار میگیریم. وقتی همکاری فردی ما با دیگران آمیخته میشود، تبدیل به بخشی ضرورری از طرحی بزرگ میشویم. سرانجام متصل میشویم. 

v

فقط برای امروز:  من فقط فردی در طرح کلی وقایع هستم. جایگاه خود را در این تصویر کلی با فروتنی میپذیرم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

رهاکردن....

با مهربانی پسر هفده ساله ام را «پسر پاک»نام نهادم.امروز یک ماه از اقامت او در یک مرکز باز پروری می گذرد.و سه ماه دیگر هم باید آنجا بماند.به حکم دادگاه این دوره معالجه بخشی از دوره محکومیت او برای جرم هایش به عنوان یک خلافکار جوان می باشد.بیشتر جرم های او دزدی های کوچک٫خرید وفروش مواد مخدر٫فحشا برای مصرف مواد مخدر و از این قبیل چیز های زشت بوده است.

دو سال همه اقدامات معمول را برای کمک به پسرم به کار برده بودم.علی رغم تمام  را های معمول که والدین برای کمک به فرزندانشان انجام می دهند٫او صد در صد خارج از کنترل شد بود.هیچ چیزی نمی توانست مانع مصرف او شود و یا او را از خسارت زدن به خانه یا هر جای دیگری که بود باز دارد .صادقانه نمی دانستم که آیا راه دیگری غیر از آنچه من انجام دادم برای کمک به پسرم وجود داشته است.به او گفتم که دیگر در جایی در خانه ام ندارد.به عنوان یک مادر انتخاب مشکل بود که فرزندم را بیرون کنم.او یک سال در خیابان ها آواره و بی خانمان ٫خمار و خارج از کنترل زندگی کرد.
طی این مدت گن قدرت و حمایت و ایمانی را که نیازمندش بودم از گروه خانواده نارانان به دست آوردم.اکنون فکر می کنم اگر آن کار را نکرده بودم پسرم مرده بود.
از اینکه او در طول این یکسال در خیابان ها زندگی می کرده و نمرده بود سپاسگزارم.هم چنین شاکرم که او به فرد دیگری در خانواده و بیرون از خانواده آسیب نزده .میدانم که او کمکی را که در حال حاضر در یافت می کندقبلا در یافت نکرده بودو سر انجام شهامتی یافتم که ازسر راه او کنار بروم و او توانست به آخر خط برسد.

تفکری برای امروز:
یاد گرفته ام معتاد نیروی برتر داردکه من نیستم.مهم نیست چقدر برایم آزار دهنده است ولی من باید از سر راه او کنار بروم و بگذارم معتاد عواقب مصرفش را تجربه کند.


شهامت عوض شدن

 

در قدم سوم "تصمیم گرفتیم زندگی و اراده خود را به دستان خدایی که می شناختیم بسپاریم . بخصوص برای تعدادی از ما که برای کوچکترین تصمیم گیری ها دچار مشکل میشوند . تصمیم بسیار بزرگی بود . قبل از آشنا شدن با الانان به دیگران اجازه میدادم برای زندگیم و رفتارم و رفت و آمد هایم تصمیم بگیرند و متقابلا در مقابل زندگی خودم مسئولیت کمی می پذیرفتم ،در برابر تصمیم گیری برای زندگی دیگران بسیار با تجربه بوده و برای آنچه برایشان رخ میداد احساس مسئو لیت میکردم . ترتیب قرار گرفتن 3 گام نخست به من کمک میکند بر این مشکل ذهنی ام فائق آیم.
اول قبول کردم که در مقابل بیماری الکلیسم عاجزم . و اختیار زندگیم از دستم خارج است سپس به این باور رسیدم که قدرت و نیروی برتری میتواند به من کمک کند . پس از برداشتن این 2 گام است که تصمیم گیری برای سپردن زندگیم به قدرتی برتر امکان پذیر ،مورد قبول و حتی منطقی بنظر میرسد . ......

یاد آوری امروز

.....در آغاز هر روز میتوانم تصمیم بگیرم اراده و زندگی ام را به دستان خداوند بسپارم . بدین ترتیب روزم را با پشتوانه ای قوی برای قبول آنچه واقعیت زندگیم شده . شروع میکنم . من در راهی درست گام برداشته و برای گذران یک زندگی خوب و عشق ورزیدن به کسانی که در طی این راه در کنارم خواهند بود ،قدرت بیشتری خواهم داشت .
" تصمیم گیری ریسکی است که از شجاعت برای آزادی نشات می گیرد .


روز به روز

 

امروز پذیرش من به حدی رسیده است که بدانم در مقابل عادت، وابستگی و هم‌وابستگی‌ها عاجز هستم. این پذیرش ساده‌تر از قبول قدرت خداوند برای تغییرات مثبت در من است. خلاء معنوی در من از جایی آغاز شد که فکر می‌کردم خداوند پس‌از خلق من، مرا رها کرده است، تا من‌هم با تلاش و نبوغ خودم تمام قله‌های موفقیت را فتح کنم. درحالی‌که عملاً نشان‌دادم که موفق نشدم. اگر موفقیتی هم بود موقتی بوده است. آیا عدم موفقیت و شکست‌هایم تقصیر خودم بود یا تقصیر دیگران؟ اگر تقصیر خودم بود کجاها واداده‌ام؟ چطور آنها را شناسایی کنم؟ به‌جای آنها از چه ابزارهایی استفاده کنم؟ آیا به تنهایی قادر هستم آنها را جایگزین و استفاده کنم؟ چطور و چگونه؟ در حالیکه اصول برنامه‌ی خودیاری مرا به‌طرف قدرتی مافوق قدرت من راهنمایی می‌کند. قدرت و نیروی‌برتر! می‌گویند غرور و انکار تو از قبول این قدرت خودداری کرده بود. برای نجات خودم از این وضعیت سعی می‌کردم وجود و نقش او را درک کنم. با این‌که از او می‌ترسیدم، زانو زدم و از او کمک خواستم و با اینکار دیوار انکار و غرورم فرو ریخت، دیواری که مانع ارتباط من و خداوند مهربان شده بود.
غرور و انکار سپر دفاعی بیماری وابستگی!


مراقبه روزانه

 

هیچ کس قادر نیست به اندازه کسی که از تاریکی به روشنی رسیده شکرگزار باشد.

امروز برای خود برنامه ای دارم. داشتن برنامه مرا از اضطراب و سردرگمی رها می سازد. تا جایی که می دانم امروز روزی غیر عادی نیست. شاید نتوانم تمام کارهای امروزم را به پایان برسانم، اما می توانم حداقل قسمت کوچکی از آن را انجام داده و بقیه را به فردا موکول کنم. ممکن است هر روز با چیزهای پیش بینی نشده زیادی روبرو شوم. ممکن است بعضی به قدری دور از عقل و بعضی به قدری عاقلانه و لذت بخش باشد که ندانم چگونه از پس آنا برآیم. با این همه امروز هم مانند روزهای دیگر یک روز عادی و خاص است. امروز نیکوتین مصرف نمی کنم و احساس بسیار خوبی دارم. انگشتانم زرد و بدبو نیست. از جسم و روح و روانم مراقبت و خود را بابت خسارت هایی که با مصرف نیکوتین به خود زدم می بخشم. در گذشته نمی دانستم چگونه از توانایی های خود استفاده کنم اما امروز آزادم. جسمم به شیوه ای معجزه آسا خود را ترمیم و من با به کار گیری اصول روحانی برنامه روح و احساسات جریحه دار شده ام را درمان می کنم. از سلامت عقل بهره می گیرم و به کارهایی می پردازم که منطقی و درست است. شاید کمی سخت باشد اما ارزشش را دارد.

برای امروز، احساس خوبی خواهم داشت. از نیکوتین رها و آزادم زندگی را به تمام معنی زندگی کنم.

24فروردین

 تائیدطلبی

«... رفتار تائیدطلبانه، ما را بیشتر  در اعتیاد غرق کرد.»

کتاب پایه

v

وقتی دیگران از عمل یا حرف ما رضایت دارند، احساس خوبی داریم؛ اما وقتی رضایت ندارند، احساس بدی داریم. عقاید آنها درباره ما و نحوه تأثیرگذاری این عقاید بر احساسات ما میتواند ارزش مثبتی داشته باشد. آنها با ایجاد احساس خوب در ما نسبت به هدایت مسیری مستقیم، ما را برای ادامه آن تشویق میکنند. اما " تائیدطلبی " کاملاً مسئله دیگری است. و آن وقتی است که کاری را درست یا غلط صرفاً برای جلب رضایت فرد دیگری انجام میدهیم.    

احترام به نفس پایین باعث میشود فکر کنیم به تائید فردی دیگر برای داشتن احساس خوب نسبت به خود احتیاج داریم. هر کاری که فکر میکنیم باعث میشود آنها بگویند ما خوب هستیم، انجام میدهیم. برای مدتی احساس خوبی داریم. سپس به تدریج لطمه میبینیم. در تلاش برای جلب تائید دیگران، خود و ارزشهای خود را از بین بردهایم. متوجه میشویم تائید دیگران خلأ درونی ما را پر نمیکند.  

رضایت درونی مورد نیاز ما از انجام اعمال درست به دلایل درست حاصل میشود. وقتی از اعمال خود صرفاً برای جلب تائید دیگران دوری میکنیم و به تدریج بر اساس اراده نیروی برتر خود عمل میکنیم، عادت دائمی جلب تائید افراد را کنار میگذاریم. وقتی این کار را انجام میدهیم، شاید به طور خوشایندی متحیر شویم از اینکه افرادی که واقعاً زندگی ما را ارزیابی میکنند، از بخش اعظمی از رفتار ما رضایت دارند. از همه مهمتر، ما نیز از خود رضایت داریم.      

v

فقط برای امروز:  نیروی برتر، مرا در زندگی بر اساس اصول روحانی یاری کن. تنها در این صورت است که از خود رضایت دارم.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

حسادت.....‌

بعضی از دوستانم در نارانان که بعد از من وارد برنامه شده بودند قبلا بهبودی بیمارانشان را دیده بودند.فکر می کردم که این عادلانه نیست و فهمیدم که به آنها حسادت می کنم.وقتی قدم چهارم را کار می کردم پی بردم که حسادت یکی ازریشه های عمیق نواقص شخصیتی من است.
لازم بود از نیروی برترم کمک بگیرم.تا به این موضوع رسیدگی کنم و یاد گرفتم این کار را روز به روز انجام دهم.لازم بود زندگی ام را از سر بگیرم و از تمرکز روی معتادم دست بر دارم با شرکت در جلسات نارانان درست همین کار را انجام می دهم.
آمادگی کامل داشتن برای بر طرف کردن نقص شخصیتی حسادت نیاز مند قدری جستجو در سهم و نقش خودم بود.چرا من به دوستانم در نارانان و عزیزانشان که در حال بهبودی بودند حسادت می کردم؟؟؟
آیا به این دلیل است که گمان می کنم آسایش  خاطر و آرامشم به بهبودی معتاد بستگی دارد؟؟؟آیا اقرار نکرده ام که که کنترلی روی معتاد ندارم و آیا تصمیم نگرفته بودم که ابتدا به خودم و همسرم فکر کنم؟آیا معتاد تنها کسی نبود که خودش انتخاب می کرد؟ و بنا بر این آیا او تنها کسی نبود که می توانست تغییری در نحوه زندگیش بدهد؟
بله همین طور است.تمرکزم هنوز در مسیر درست قرار ندارد.

تفکری برای امروز:
تاثیر پیام نارانان با توجه کردن به خودم شروع می شود.تمرکز را تغییر خواهم دادو آمادگی کامل پیدا می کنم تا حسادت را از خودم دور کنم.


 

شهامت عوض شدن

 


من جرأت میکنم خودم باشم . این وسوسه در من وجود دارد که برای خوشایند دیگران ، در حالیکه عصبانی هستم لبخند بزنم . وقتی دعوتی را رد میکنم .، بهانه هایی بیاورم تا دیگران را آزرده نسازم . برنامه هایی که برایم اهمیت دارند بدون اعتراض لغو میکنم . ، چرا که محبوبم می خواهد در خانه بماند و من نمی خواهم جنجال به پا کنم . تمام اینها توجیهات بسیار قابل قبولی می باشند و بیشتر و یا همه آنها را می پذیرم . اما امروز با خودم صادق خواهم بود و تظاهر به آنچه دوست ندارم نکرده یا کاری که نمیخواهم انجام نمی دهم . الانان بمن نمی آموزد چگونه رفتار کنم . برنامه انتخاب های درست یا غلط را دیکته نمی کند . الانان به من این شهامت را میدهد که جستجو گرانه و بدون ترس و واهمه درون خود ، احساساتم ،انگیزه هایم و اعمالم را ببینم . من تنها وقتی میتوانم خودم را دوست داشته باشم که بخواهم بدانم چه کسی هستم .

یاد آوری امروز

من حق دارم آنچه را که دوست دارم بخواهم و آنطور که می خواهم احساس کنم . می توانم احساسات و عواطفم را بروز ندهم ، اما آنها را از خودم پنهان نمی کنم . آنها جزئی از وجود من هستند . "از همه چیز مهمتر با خودت صادق باش "


روز به روز

 

امروز می‌دانم اگر من در حالت تسلیم همیشگی زندگی کنم، خداوند فرصت تغییرات بنیادی را در من ایجاد خواهد کرد. به‌شرط اینکه قدرت و اراده‌ی من در محوریت و راستای قدرت و اراده‌ی خداوند باشد. در جایی که حقایق خلقت وجودی من در اراده‌ی او مفهوم می‌یابد. آیا می‌دانم وقتی زندگی و اراده‌ام را به خداوند می‌سپارم او مرا به سمت بهبودی هدایت می‌کند، او صادق است و هرگز مرا تنها نمی‌گذارد. امروز کاملاً درک می‌کنم که خداوند مرا در گذشته هم رها نکرده بود و اکنون هم به فکر من است. او اجازه می‌دهد که من خودم، مسائل و مشکلاتم را حل و رفع نمایم. اگر موفق به اینکار نشوم، در یک صورت مسائل و مشکلاتم را رفع و حل می‌نماید که به او بسپارم و از سرراهش کنار بروم، تا او با قدرت و اراده‌ی خودش آن‌ها را حل کند.آیا من دریافته‌ام که در این سپردن نیازی به فراموش کردن وظایف و سهم خودم نیست که از تلاش بمانم. اعتماد و اتکال به خداوند زمانی مفهوم پیدا می‌کند، که من تلاشم را بکنم و خواست و اراده‌ی او را بر اراده و قدرت خودم ترجیح دهم، آیا می‌دانم اتکال کردن به خود یعنی بی‌خدایی؟ سهم من شخم و تخم پاشی و نتیجه با خداست.
تمام وجودم به خداوند تعلق دارد!


 

مراقبه روزانه

 

 

به تو پناه می آورم تا از نفرت و بدبختی و ترس رهایم کنی، زیرا به تنهایی قادر به رهایی نیستم.

در زمان مصرف، مصرف را یک ارزش می دانستم. یک روز سخت کاری، اختلاف با همسر یا یک فعالیت خسته کننده توجیه و بهانه ای بود تا مصرف کنم. مصرف نیکوتین تکیه گاهی برای رو به رو شدن با مشکلات بود. آدمی با هوش و با ذکاوت بودم اما به دلیل بیماری اعتیاد به جای تکیه بر اراده خداوند بر اراده خود و نیکوتین تکیه زده بودم. امروز توانایی انتخاب روشهای صحیح زندگی را دریافت کرده ام.
برای خدا هیچ کاری غیر ممکن نیست، پس برای من هم با توکل بر او هیچ مشکل و هیچ اندوهی ماندگار نیست.

برای امروز، بابت توانایی واگذاری اراده و سرنوشت خود به خداوند سپاسگزارم.

25فروردین

 بینش جدید

«آیا واقعاً میخواهیم از رنجشها، خشم و ترس خود رهایی یابیم؟

کتاب پایه

v

چرا آنها را "کمبود" مینامیم؟ شاید باید آنها را "وضعیت طولانی مدت" نامید، زیرا اغلب مدت زیادی طول میکشد که این وضعیت از زندگی ما رخت برکند. برخی از ما احساس میکنیم کمبودهای ما همان ویژگیهایی هستند که در دوران مصرف زندگی ما را نجات دادند. اگر این چنین باشد، جای تعجب نیست گاهی اوقات مانند دوستان عزیز قدیمی به آنها وابسته باشیم.

اگر با رنجش، خشم یا ترس مشکل داریم، ممکن است بخواهیم تصور کنیم اگر این نواقص مشکلساز وجود نداشته باشد، زندگی چگونه خواهد بود. اگر از خود بپرسیم چرا به روش خاصی واکنش نشان میدهیم، گاهی اوقات میتوانیم ترسی را که در محور رفتار ما قرار دارد، ریشهکن کنیم. از خود میپرسیم: «چرا از گام برداشتن فراتر از این جنبههای شخصیت خود میترسم؟» «آیا از اینکه بدون داشتن این صفات چه کسی خواهم بود، واهمه دارم؟»      

وقتی از ترس خود پرده برداشتیم، میتوانیم فراتر از آن حرکت کنیم. سعی میکنیم زندگی خود را بدون داشتن برخی از کمبودهای آشکارتر خود تصور کنیم. این امر ما را از آنچه در پس ترس ما وجود دارد، آگاه میکند و انگیزه لازم برای فائق آمدن بر آن را فراهم میکند. نیروی برتر بینش جدیدی نسبت به زندگی به ما ارائه میدهد که عاری از نواقص ماست. این بینش چکیده بهترین و روشنترین رؤیاهای ما برای خودمان است. نباید از این بینش واهمه داشته باشیم.  

v

فقط برای امروز:  زندگی را بدون نواقص شخصیتی خود تجسم میکنم. از خداوند برای تمایل لازم برای رفع کمبودهای خود یاری میطلبم. 


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

نسل های قربانی...

چطور من یک قربانی شدم.با فدا کردن خوشی های خودم سعی در تغییر دادن دیگران و مراقبت از آنها یک قربانی شدم؟
وقتی به صدای ذهنم  گوش می دهم زنی را که مرا پرورش داده بود درک می کنم که این که او هم ندای قربانی شدن را در سر داشته است.کلیسایی که من در آن پرورش یافتم به کارهای فدا کارانه خیلی اهمیت می داد.به طور طبیعی من معتقد بودم که رفتار یک زن خوب باید اینگونه باشدکه همیشه به دیگران سرویس بدهد و خود را آخر از همه قرار دهد .رفتاری غیر از این خود خواهی محسوب می شد.
با ازدواج عضو خانواده اعتیاد شدم چون برایم آشنا بود.من اعتیاد را از کودکی به خوبی می شناختم.چون در جامعه من رواج داشت.صدای
«وجودم»گفت :«من برایت فداکاری زیادی کردم!بله چنان ازتو مراقبت می کردم که انگار پدر نداشتی چون حس می کردم پدرت برای پدر بودن و خوب بودن کامل نیست»‍
  به طور طبیعی همیشه تحت این فشار بودم که همه «همه چیز کامل خواهد شد اگر ....»بله من حرکت خود را با برای به وجود آوردن یک ازدواج کامل  و بچه های کامل آغاز کردم.
در واقع مادرم الگویی برای فرزندانش بود و من هم بعدها الگویی برای فرزندانم شدم.ما به فرزندانمان یاد دادیم نیازها٫خواسته ها٫احساسات و روح خود را به دیگران نادیده بگیرند.ما قربانی تربیت کردیم.
بعدها نارانان را پیدا کردم یاد گرفتم اگر چه من زنی را که مرا تربیت کرده دوست دارم ولی می توانستم در راه دیگری حرکت کنم می توانستم از خودم مراقبت کنم و از اینکه نیاز هایم را د اولویت قرار می دهم احساس گناه و یا خود خواهی نکنم.هم چنین آموختم که فراهم کردن زمینه های اعتیاد فقط اوضاع را خرابتر می کند.

تفکری برای امروز:
قربانی کسی است که فدا کاری می کند یا برای پیشرفت اصول و هدفی رنج زیادی را تحمل می کند.وقتی من خود را قربانی می کردم تا جلوی نتایج کار های معتاد را بگیرم به بیماری معتاد دامن می زدم.


 

شهامت عوض شدن

 

قبل از آشنایی با الانان ،برای فرار از تعهداتم مشکلات دیگران را دستاویز قرار میدادم . من مشتاق شنیدن مشکلات و مسائل دیگران بودم و در هر فرصتی آنها را بازگو میکردم بدین ترتیب زندگی خودم ناچیز و مشکلاتم احمقانه تر به نظر میرسید . به همین دلیل در آغاز ورودم به الانان ، تمرکز کردن بر روی مسائل خودم بسیار مشکل بود . میخواستم در مورد الکلیم صحبت کنم اما بنظر نمی رسید کسی مشتاق شنیدن باشد .همه در مورد خودم سوال میکردند : چه احساسی داشتم ،چکار میکردم ، چه می خواستم .؟ در یافتم که بیش از حد در مورد مسائل دیگران توجه داشتم چرا که خودم را دست کم می شمردم . راهنمای من بمن آموخت وقتی به زندگی دیگران اهمیت بیشتری از زندگی خودم می دادم ، در واقع به خودم آسیب میرساندم . برای ارزش گذاری به خودم بایست به این روند پایان می دادم . تمرکز بر روی خودم آغاز خود بینی بود . برای این کار تمرین و ممارست لازم بود و من با حمایت شدن در جلسات بیشتر احساس امنیت میکردم . یاد گرفتم در مورد خودم صحبت کنم و به احساسات و عواطف ،دستاوردها و خواسته هایم ارزش و اهمیت دهم

یاد آوری امروز .

امروز ،وقتی وسوسه غیبت کردن یا داستان سرایی در مورد زندگی کردن به سراغم می آید از خودم می پرسم ..."چه اتفاقی برای من افتاده است" .....
" با زندگی کردن با برنامه الانان در مورد نقش خودم در بروز مشکلاتم و چگونگی تغییر دادن دیدگاهها و اعمال خودم صحبت میکنم


 

روز به روز

 

تمام انسان‌ها بدون توجه به نکات مثبت و منفی‌شان مخلوقات آفریدگار خود هستند، در نزد خداوند هیچ انسانی نسبت به انسان دیگر برتری ندارد. چون خداوند هرکسی را بهرکاری خلق کرده است. امروز آشنایی من با اصول خودیاری باعث شده است، که به دنبال من حقیقی و شخصیت و هویت کمشده‌ی خودم باشم، این را هم می‌دانم هرچه هستم و هرچه بشوم، خداوند مهربان مرا عاشقانه دوست‌دارد و همان‌طور که هستم قبولم دارد. من در اوج بیماری و نواقص خودم جایگاهی یافتم که مرا با اصولی آشنا ‌کرد که خودم را با تواضع و فروتنی بپذیرم و بیماریم را به عنوان هدیه‌ای از طرف خداوند بپذیرم. اکنون می‌پذیرم که وابستگی و مشکلات و آشفتگی‌های زندگیم که باآن مواجه هستم، زیر بنای زندگیم در آینده می‌شود. امروز می‌فهمم که پس از تسلیم شدن و اقرار به عجز و ناتوانی، قدرت عجیبی پیدا کرده‌ام که می‌توانم در مقابل عادت‌های ناسالم و وابستگی و هم‌وابستگی استقامت کرده و در حین تقویت خصوصیات و فضیلت‌های انسانی و قدرت تصمیم‌گیری و حق انتخاب داشتن، قدرت اراده و حمایت لایزال خداوندی را در زندگی و بیماری عادات و وابستگی‌هایم را درک کنم.
عشق زیر بنای خلقت انسان است!


مراقبه روزانه

 

 

سواره از حال پیاده خبر ندارد.

در زمان مصرف نیکوتین از بسیاری احساسات بی خبر بودم. در عدم هشیاری سردرگم و گیج زندگی می کردم. اعتیادم قانونی و مورد قبول جامعه بود. امروز دیگر در حصاری از غبار نیکوتین زندگی نمی کنم. امروز آزادم تا نعمت های زندگی را درک و به تمام معنا زندگی کنم. زندگی کردن به تمام معنا کار آسانی نبود و من به کمک انجمن نیکوتینی های گمنام نیاز داشتم. امروز می فهمم پیاده چه حالی دارد و می دانم خداوند راه را نشان می دهد. امروز به جای فرار از احساسات با آن روبرو و آن را می پذیرم.

برای امروز به نیروی برتر و انجمن نیکوتینی های گمنام تکیه می کنم تا زندگی بدون وابستگی به نیکوتین را بیاموزم و به احساساتم اعتماد کنم.

26فروردین

 به شرکت در جلسات ادامه دهید

«آمدهایم از پاک ماندن لذت ببریم و خواهان میزان بیشتری از چیزهای خوبی هستیم که انجمن NA  برای ما در بر دارد.» 

کتاب پایه

v

زمانی را به خاطر دارید که به معتادان در حال بهبودی در NA نگاه میکردید و تعجب میکردید که «اگر آنها مواد مصرف نمیکنند، پس در این دنیا چه تفریحی دارند؟» آیا معتقد بودید با قطع مصرف، تفریح به پایان میرسد؟ بسیاری از ما این چنین تصور میکردیم؛ مطمئن بودیم "زندگی خوب" را پشت سر میگذاریم. امروز، بسیاری از ما میتوانیم به این تصور اشتباه بخندیم، زیرا میدانیم زندگی ما در دوران بهبودی می‌تواند چقدر کامل باشد.  

خیلی از چیزهایی که در دوران بهبودی بسیار از آن لذت میبریم، از طریق شرکت فعال در انجمن NA حاصل میشود. به تدریج روابط دوستی واقعی و دوستانی را پیدا میکنیم که فقط برای خودمان ما را درک میکنند و برای ما اهمیت قائل هستند. جایی را پیدا میکنیم که در آن میتوانیم برای دیگران مفید باشیم. جلسات بهبودی، فعالیتهای خدماتی و همایشهای انجمن برای پر کردن وقت و بهرهگیری از علایق ماست. انجمن میتواند مانند آینه، تصویر دقیقتری از آنچه هستیم به ما منعکس کند. به معلم، یاریرسان، دوست، عشق، توجه و حمایت دست مییابیم. تا وقتی شرکت در جلسات را ادامه میدهیم، انجمن همواره از چیزهای بیشتری برای عرضه به ما برخوردار است.    

v

فقط برای امروز:  میدانم "زندگی خوب" کجاست. شرکت در جلسات را ادامه میدهم.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

رهایی فکر....

دخترم انتخاب کرده که فاصله اش را با من حفظ کند چون دائما فقط نگران او بودم.نگران بودم کجاست ؟چه کار می کند؟و چه چیزی استفاده می کند؟
واقعیت این بود که چون از او خشمگین بودم نسبت به او وسواس فکری داشتم.خشمم چیزی بود که از او پنهان می کردم وبه ترس ها و غم هایم رسیدگی نمی کردم.فقط می توانستم به یک چیز فکر کنم و آن این بود که دخترم چقدر ترسناک و ناسپاس است.نمی توانستم او را از ذهنم دور کنم .با نگرانی هایم فرسوده می شدم و در همان حال افکار منفی مرا از پای در آورده بود.
به آرامی افکار وسواس گونه و نفرت انگیزم که مرا کنترل و بیمار کرده بود را درک می کردم.به کمک گروه خانواده نارانان فهمیدم که فقط می توانم افکار خودم را تغییر دهم.بنا بر این یک روز تصمیم گرفتم متفاوت فکر کنم.لیستی از توانایی های دخترم تهیه کردم .هر وقت فکر منفی در باره او داشتم نگاهی به لیست توانایی هایش می کردم یکی را انتخاب کرده و مدت کوتاهی به آن فکر می کردم.برای مثال فکر می کردم او چقدر بی فکر است .اما لیستم به من می گفت او«معنوی»است.به این ترتیب تمرکزم را تغییر می دادم و در باره حالت مثبت معنوی او می اندیشیدم .
به تدریج با مرور زمان متوجه شدم که به ندرت به او فکر می کنم.وسواس فکری وافکار منفی من نسبت به او از بین رفته بود.برنامه نارانان به من این آگاهی را داد که در مقابل افکارم عاجز نیستم و حق انتخاب دارم .هم چنین به من دلگرمی و ابزاری دا. که بتوانم افکارم را به سمتی که می خواهم تغییر دهم.

تفکری برای امروز:
اگر من در باره رفتار دیگران وسواس دارم کافی است فقط نگرش و تمرکزم را تغییر دهم .می توانم روی توانایی های مفید و اررشمند معتاد تمرکز کنم.شاید یک بتوانم تمرکزم را روی خودم قرار دهم.


 

شهامت عوض شدن

 


قبل از اینکه روی قدمهای 12 گانه کار کنم آنرا چندین بار خوانده بودم . اما مهم این بود "که نتیجه این قدمها داشتن یک بیداری معنوی است ".....چه وعده ای] اگر روی قدمها کار میکردم این بیداری معنوی در من پیدا میشد . این امید وجود داشت . حتی برای من . اولین بار به خاطر این موضوع به الانان نیامدم . مثل بقیه آدمها تا بدانم چطور میتوانم یک الکلی را از نوشیدن الکل باز دارم . بعد ها فهمیدم در زندگیم مسیری گم شده بود که فقط یک قدرت برتر میتوانست آنرا بمن نشان دهد . کلمات قدمهای 12 گانه شهامت خارق العاده ای که احتیاج داشتم بمن بخشید تا از ابتدا, شروع کنم . به آرامی و گاهی دردناک ،راهم را از میان قدمها پیدا کردم . وقتش که رسید چیزی جالب اتفاق افتاد . وجودم با احساس وجود خداوند و عشق او بمن پرشده بود . من آنرا کاملا احساس میکردم ،می دانستم که هرگز دوباره مثل گذشته نخواهم ماند .

یاد آوری امروز

قدمها به من نقشه مسیری برای زندگی کردن را میدهد که مرا به سمت یک بیداری معنوی و چیزی فراتر از آن راهنمایی میکند . نمیتوانم به انتهای این جاده که گاهی میتواند سفر سختی باشد . بپرم . اما میتوانم یک قدم فراتر از قدم دیگر بردارم و جهت هایی را که بمن داده شدهدنبال کنم . چون میدانم کسانی که قبل از من این راه را رفته اند خیلی بیشتر از آنچه فکر می کرده اند نصیبشان شده است . ..."اولین بار که قدمهای 12 گانه را که در یک جلسه خوانده میشد شنیدم مبهوت شدم . احساس میکردم نفس نمی کشم ....فقط با تمام وجود گوش میکردم ....در اعماق وجودم می دانستم که به پناهگاهی رسیده ام ؟"


 

روز به روز

 

امروز تمام قدرتم از قدرت خداوندی نشأت می‌گیرد. با کسب این قدرت فقط جهت بهبودی و رهایی‌ام کاری خواهم کرد، می‌خواهم ذهنم را از افکار پوچ و بیمارگونه‌ی بی‌معنی که ناشی از خرابی مغزم است، رها سازم. برای اینکار با دعای آرامش و شکرگزاری روزم را شروع می‌کنم. سعی می‌کنم موانعی که سد راه ارتباط من با خداوند است که می‌خواهم کمکم کند، بردارم و پیوندهایم را با او محکم‌تر کنم. می‌دانم قلبی که از خود خواهی و خودمحوری آکنده است. خداوند را سخت‌تر از افراد دیگر پیدا می‌کند.آیا من از افکار اسارت‌باری مثل، من می‌دانم، من می‌توانم و من می‌فهمم رها گشته‌ام؟ برای من آزادی و رهایی، خلاص شدن از دست دیو وابستگی و پیدا کردن حق انتخاب و تصمیم‌گیری است. آیا من توانایی پیدا کرده‌ام، برای رهایی از دسیسه‌های وسوسه‌هایم با دعا کردن برای دریافت کمک از نیروی‌برترم تقاضای کمک کنم، من به لطف خداوند برای ایجاد روزی تازه تلاش خواهم کرد و سعی خواهم کرد که به خودم سخت نگیرم، چون بیمار هستم و به همان اندازه که می‌توان از یک بیمار انتظار داشت به خودم فشار بیاورم، نه بیشتر.
خودت را به خدا بسپار و آسوده باش!


مراقبه روزانه

 

 

فقط آنان که نادیدنی را می بینند می توانند غیرممکن را ممکن سازند.

وقتی گرفتار احساسی می شوم که در گذشته مرا مجبور به مصرف نیکوتین می کرد، به یاد می آورم که اکنون حق انتخاب دارم. من حق انتخاب دارم که در دام محرک های خارجی و احساسات زیانبار گرفتار نشوم. وقتی در اینگونه دام ها گرفتار می شوم از خود می پرسم: چگونه می توان این وضع را تغییر داد؟ و بهترین راه را سپردن آن به نیروی برتر و انجام سهم خود می دانم. مهم نیست چه اتفاقاتی بیافتد، مهم نیست دیگران چه قضاوتی بکنند، هیچ کس نمی تواند برایم تعیین تکلیف کند یا احساسی را در من برانگیزد مگر خود اجازه دهم. هر روز شاهد کسانی هستم که به هر محرک خارجی واکنش نشان می دهند. آنان محرک ها را چون باری سنگین بر دوش می کشند تا جایی که پشت آنان را خم کند و دیگر نتوانند سنگینی آن را تحمل کنند و در اینجا راهی جز فرار یا بر زمین نهادن آن نیست.

برای امروز می توانم متفاوت زندگی کنم. به یاری نیروی برتر و انجمن زندگی آرام و خالی از احساس فرار را برمی گزینم.

27فروردین

 "عمل کردن طوری که انگار"

«امروز، به دنبال راه حل میگردیم، نه مشکل. آنچه آموختهایم را به طور تجربی آزمایش میکنیم.»

کتاب پایه

v

اولین باری که شنیدیم باید "طوری عمل کنیم که انگار"، بسیاری از ما با پرخاش گفتیم: «اما این صادقانه نیست! فکر میکردم همواره قرار است درباره احساسات خود در معتادان گمنام صادق باشم.»

 احتمالاً میتوانیم درباره اولین باری که وارد برنامه شدیم، تعمق کنیم. شاید به خداوند ایمان نداشتیم، اما در هر حال دعا میکردیم. یا شاید مطمئن نبودیم برنامه برای ما مؤثر واقع شود، اما شرکت در جلسات را صرف نظر از تصور خود ادامه میدادیم. همین مسئله درباره پیشرفت ما در بهبودی نیز صادق است. شاید از جمعیت هراس داشته باشیم، اما اگر با اطمینان عمل کنیم و تلاش خود را انجام دهیم، نه تنها درباره خود احساس بهتری داریم، بلکه متوجه میشویم دیگر از همایشهای بزرگ هراس نداریم.    

هر عملی را که با این روحیه انجام دهیم، ما را به افرادی که باید باشیم نزدیکتر میکند. هر تغییر مثبتی که ایجاد میکنیم، موجب احترام به نفس ما میشود. از طریق متفاوت عمل کردن، به تدریج متوجه میشویم به طور متفاوتی فکر میکنیم. از طریق "عمل کردن طوری که انگار" خود را به تفکر درست عادت میدهیم.

v

فقط برای امروز:  فرصت را غنیمت میشمارم تا طوری عمل کنم که انگار میتوانم وضعیتی را بپذیرم که سابقاً از آن فرار میکردم. 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

شهامت تغییر....

کمکی که قدم چهار می تواند انجام دهد شگفت انگیز یافتم.قدم چهار به افراد کمک می کند تا بتوانند چگونگی و واکنش عکس العمل های خود را در مقابل چالش های زندگی ببینند.این قدم باعث شد بفهمم که عکس العمل من به هر پیشامدی فقط توسط من و به کمک نیروی برترم کنترل می شود.فهمیدم که من قبلا به خشم و عجله اجاز می دادم که چگونگی واکنش مرا در موقعیت های پیش آمده کنترل کنند و من نیاز داشتم روی آن نواقص شخصیتی کار کنم.تغییری که در من ایجاد شد عمیق بود.
به خاطر قدم چهار احساساتم نسبت به معتادتغییر کرد.قبلا وقتی او را جایی می دیدم خشمگین می شدم.حالا می فهمم خشم در مسیر بهبودی مطلقا کاری انجام نمیدهد .از وقتی که نسبت به او خشمگین نمی شوم تفاوت هایی را در خودم واو مشاهده کرده ام.یکی ازفواید این تغییر این است که دیگر به خاطر خشمم بد خلق نیستم.اکنون قادرم به سمت چیزی که همیشه دنبالش بوده ام بروم....آرامش !!!
از لحاظ جسمی٫روحانی و احساسی حس بهتری دارم .دیگر معده درد ندارم فشار خونم بالا نمی رود و می توانم از تابش خورشید در زندگی ام سپاسگزار باشم:در واقع چند روز پیش توانستم آواز زیبا و سحر انگیز پرنده ای را بشنوم.
با کار کرد قدم چهار کار های زیادی انجام می دهم .خواستار آرامش و هدایت نیروی برترم هستم.هم چنین درک می کنم که معتاد فردی است که رنج می کشد و سزاوار هم دردی است.

تفکری برای امروز:
من از نیروی برترم سپاسگزارم که کمکم کرد تا برنامه نارانان را بپذیرم وبه من نیرو و شهامتی داد تا قدم چهارم را انجام دهم.من دیگر مثل قبل عجول ٬خشمگین و عصبانی و پر تنش نیستم...


شهامت عوض شدن

 


می دانستم که دچار مشکل شده ام . آماده بودم کسی را که خیلی دوستش داشتم برای همیشه از زندگیم بیرون کنم چون او ظرفها را نشسته در ظرفشویی رها کرده بود به وضوح زیاده روی میکردم. اما نمی توانستم آرام بگیرم .تلفن را برداشتم و به یک دوست الانانی زنگ زدم .وقتی صحبتهای مرا شنید گفت : به نظر میرسد عصبانیتم بیشتر از حدی است که برای ظرفهای کثیف قابل قبول باشد . مسلما اینطور بود .برای من آن ظرفهای نشسته شامل تمام بی حرمتی ها میشد .اما هر گاه او سعی میکرد تمام مشکلات یک رابطه را در یک روز و یک زمان حل کند .شکست میخورد .اینکار امکان پذیر نیست .در عوض او سعی میکرد در یک زمان فقط با یک مشکل کلنجار برود . من هنوز هم ظرفهای کثیف را دوست ندارم اما مجبور نیستم آنها را طوری تعبیر کنم که انگار معنی عمیق تری دارند . یاد میگیرم که بصورت ظاهر مسائل اهمیت بدهم گاهی اوقات ظرفهای کثیف ،فقط ظرفهای کثیف هستند .

یاد آوری امروز

چرا به خود اجازه میدهم عذاب بکشم و از کاهی کوهی بسازم ؟ می توانم با فکر کردن به "فقط برای امروز" موقعیت دشوار رابه گونه ای در آورم که بتوانم از عهده کنترل آن برآیم .
"تمام هدف الانان از بین بردن نقاط خشن زندگیمان است و اینکار میسر نیست مگر "فقط برای امروز"


 

روز به روز

 

امروز باور دارم که حق انتخاب و تصمیم‌گیری من از روی آزادی و توسط اراده‌ی خداوند متجلی شده است. من به عنوان یک وابسته، حق انتخابم در گذشته دست بیماریم بود، تا اینکه خداوند مرا در مسیر بهبودی قرار داد. آیا من باور دارم که تنها تمایل به تغییر و بهبودی پیدا کردن بهترین حق انتخاب و تصمیم‌گیری درست من بود! اکنون با رها شدن از دست دیو عادت و وابستگی و هم‌وابستگی می‌گویم: من خوشبخت‌ترین مخلوق خداوند مهربان هستم. با رها شدن از دام اعتیادها و هم‌وابستگی‌های کشنده و آزار دهنده و کاستن از نواقص شخصیتی احساس شادی می‌کنم. اکنون می‌دانم دیگران در عود بیماریم مقصر نیستند. چون انتخاب و حق تصمیم ‌گیری من درست نبوده است و خودم در اثر ناآگاهی و افکار و رفتارهای بیمارگونه خودم را سرراه جریاناتی قرار می‌دادم که بدلیل خامی و ناپختگی به خودم و دیگران صدمه وارد می‌کردم، اکنون اگر اجازه دهم تحول معنوی در من شکل خواهد گرفت و توانایی پیدا خواهم کرد که خلاء معنوی و روحانی خودم را با اصول برنامه‌ی خودیاری تأمین نمایم، می‌دانم که در این راستا خداوند و امکانات موجود مرا در انتخاب و تصمیم ‌گیری یاری خواهد داد.
اگر اجازه دهم خداوند مرا یاری می‌دهد!


مراقبه روزانه

 

خداوند به همان اندازه خطاهای ما را می بخشد که صبر و استقامت عطا می کند.

آیا کشیدن سیگار سبب موفقیت می شود و یا انسان را موفقیت باز میدارد؟
فکر می کردم با کشیدن سیگار کارها بهتر انجام می شود. اما امروز به این حقیقت رسیده ام که کشیدن سیگار نه تنها باعث موفقیتم نمی شد بلکه بدبختی های بسیاری برایم به بار آورده بود.
وقتی تصمیم به قطع مصرف گرفتم، می ترسیدم موفق نشوم. با قطع مصرف بسیاری از احساسات ناخوشایند به خودی خود از بین رفت. گاهی دچار وسوسه مصرف می شوم. نمیدانم آیا این وسوسه ها برایم سودمند است یا مضر. گاهی احساس می کنم با وجود شرکت مرتب در جلسات و به کار گیری اصول روحانی پیشرفت چندانی در بهبودی نکرده ام. اما وقتی این احساس را با احساس دوران مصرف مقایسه می کنم می بینم در آن زمان وقتی از خستگی روی پا بند نبودم با مصرف نیکوتین، کافئین و قرص خود را بیشتر فشار قرار می دادم.
من از آشفتگی های ناشی از مصرف نیکوتین آگاه شده ام. متوجه شده ام خود را در باتلاقی گرفتار کرده بودم که بخشی از زندگی ام بود. امروز به جای مصرف نیکوتین استراحت کافی، تمدد اعصاب و پیشرفت روز افزون را انتخاب کرده ام.
با مصرف نیکوتین فقط وقت و زندگی ام را هدر می دادم. با کشیدن سیگار تصور می کردم بهتر می فهمم و بهتر انجام می دهم، در حالی که موقع مصرف تمرکز چندانی بر آن چه انجام می دادم نداشتم. امروز دریافته ام با روش زندگی قبلی هیچ وقت خستگی از جسم و روحم بیرون نمی رفت.

 

28فروردین

 اولویت: جلسات

«ابتدا احساس میکردم شرکت در بیش از یک یا دو جلسه در هفته غیر ممکن است.این کار در برنامه پرمشغله من نمیگنجید. بعدها پی بردم  اولویتهای من [180] درجه برعکس شده است. پس همه چیزهای دیگر باید خود را با برنامه جلسات من

مطابقت میدادند.»                              کتاب پایه

v

برخی از ما وقتی برای اولین بار به معتادان گمنام آمدیم، به ندرت در جلسات حضور مییافتیم و بعد تعجب میکردیم چرا نمیتوانیم پاک بمانیم.آنچه به زودی آموختیم این بود که اگر میخواهیم پاک بمانیم باید شرکت در جلسات را اولویت خود قرار دهیم.

بنابراین دوباره شروع کردیم. با پیروی از پیشنهاد راهنمای خود، متعهد شدیم که در نود جلسه طی نود روز حضور یابیم. در سی روز اول خود را به عنوان تازهوارد معرفی کردیم تا دیگران بتوانند با ما آشنا شوند. با راهنمایی راهنمای خود از صحبت کردن طولانی دست برداشتیم تا گوش دادن را یاد بگیریم. به زودی چشمانتظاری برای شرکت در جلسات را آغاز کردیم و شروع به پاک ماندن کردیم.

امروز، به دلایل مختلفی در جلسات شرکت میکنیم. گاهی برای به مشارکت گذاشتن تجربه، توانایی و امید با اعضای جدیدتر به جلسات میرویم. گاهی برای دیدن دوستان خود به آنجا میرویم و گاهی فقط به این خاطر که به در آغوش گرفتن کسی نیاز داریم، به آنجا میرویم. گهگاهی جلسهای را ترک میکنیم و متوجه میشویم که واقعاً به یک کلمه از چیزی که گفته شده، گوش ندادهایم—اما هنوز هم احساس بهتری داریم. جو شادمانی و عشقی که جلسات ما را پر میکند، ما را برای یک روز دیگر، پاک نگاه داشته است. مهم نیست برنامه ما چقدر پرمشغله است، در هر حال حضور در جلسات را اولویت خود قرار میدهیم.  

v

فقط برای امروز:  از ته دل میدانم شرکت در جلسات به طرق مختلفی به من سود میرساند. امروز، خواهان چیزهایی هستم که برای من مفید است. در جلسهای حضور مییابم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

فقط برای امروز:

جمله مورد علاقه من در «فقط برای امروز»از کتابچه آبی نارانان این است(دیگر به خود ترس راه نخواهم داد.از لذت بردن آنچه که زیباست واهمه نداشته و ایمان خواهم داشت که به همان صورت که من به دنیا چیزی می دهم دنیا هم متقابلا پاسخ آن را خواهد داد.)چه الهامی!!!طی سالهای زندگی با اعتیاد فعال از همه چیز می ترسیدم به خصوص از لذت بردن از زیبایی ها با وجود اعتیاد شادی همیشه موقتی است.
می دانستم حتی اگر چیزی مرا خوشحال کندخیلی زود جای خود را به اتفاق ناگواری می دهد.بنا بر این در آن زمان به خودم آموختم که از شادی هایی که می آیند چشم پوشی کنم و به خودم می بالیدم که چقدر عاقلانه تر است که برای اجتناب از سقوط در نا امیدی در سطح ثابتی از غم بمانم.
سپس به نارانان آمدم و یاد گرفتم خوشحالی موقتی نیست بلکه یک انتخاب است.می توانستم سالهای رشد و شادی را جایگزین سالهای بدبختی تحمیل شده به خودم کنم.در تمام این  مدت همه این ها تصمیمات  خودم بوده و مهم نبود چقدر تلاش می کردم دیگر قادر نبودم معتاد را مقصر خوشحال نبودن خودم بدانم .وقتی به جلسات بیشتری رفتم برایم روشن شد که در هر مرحله از روابطمان می توانستم سعی کنم نگرش بهتری داشته باشم اما در عوض برای هر اشتباهی که پیش می آمد او را سر زنش می کردم و هیچ مسئولیتی در برابر زندگی ام به عهده نمی گرفتم.
به تدریج شروع به درک برنامه کردم «فقط برای امروز خوشحال خواهم بود.»امروزتنها چیزی است که دارم اگر آن را با فکر کردن در باره خرابکاری احتمالی فرد از دست بدهم هیچ کس جز خودم مقصر نیستدر عوض چشم های خود را باز می کنم و به اطرافم نگاه می کنم .وقتی این کار را انجام می دهم می توانم تمام زیبایی ها و شگفتی های جهان را ببینم .انتخاب با من است و من باید چشم هایم را باز کنم خوشحال بودن به نظر ترسناک می آید.باید به خودم یادآوری کنم که این تغییر بزرگسیت در زندگی و تغییر اغلب ترسناک است.

تفکری برای امروز:
از حمایت بی پایان دوستان نارانانی و راهنمایم سپاسگزارم.زندگی ام با زیبایی هاو شادی هایی پر شده که حتی فکرش را نمی کردم .هدیه عجیبی به من برگردانده شده هدیه خندیدن :تا زمانی که می توانم شاد باشم و بخندم می توانم از زندگی لذت ببرم بدون اینکه از چیزی که نمی بینم بترسم..


شهامت عوض شدن

 


اغلب تازه وارد ها متعجب میشوند که چرا بعضی از اعضاء سالهای متمادی در جلسات الانان حضور پیدا کرده اند . آنها حتی ممکن است بیشتر تعجب کنند وقتی ببینند که بعضی از ما در خانه هایمان فرد ترک کرده داریم و یا اینکه مدتی است که اصلا هیچ فرد الکلی در زندگیمان نداریم . چرا به آمدن به کلاسها ادامه میدهیم . ؟ جواب اکثر ما این است : "آرامش" گاهی اوقات بی طاقت ،عاصی و یا کسل میشوم . به دوره هایی میرسم که تغییرات کمی در خودم می بینم . شک میکنم اما حتی بعد از گذشت سالها از بهبودی الانان ،اگر چندین جلسه را از دست بدهم مسائل دوباره به نظر غیر قابل حل میشوند . الکلیسم فرد دیگری مرا تحت تاثیر قرار داده است . من نمی خواهم ضربه ای که الکلی بمن وارد کرده را کمتر از آنچه هست نشان دهم بنا بر این به آمدن ادامه میدهم . برای علاج سریع دردم به الانان آمدم اما بخاطر متانت ،امنیت و دوستانی که هر روز پیدا میکنم می مانم . به خاطر تعهدی که نسبت به رشد و پرورش خود دارم ، قادرم که موقعیتهای خیلی سخت را با آرامش زیاد سپری کنم و شادی زندگیم از آرزوهای لجام گسیخته ام پیشی میگیرد .

یاد آوری امروز

بهبودیم را یک راه سلامت برای زندگی کردن می بینم که با خوشحالی میتوانم آنرا با دیگران سهیم شوم . امروز فعالانه زندگی بهتری را جستجو میکنم چرا که روی خودم کار میکنم "فقط برای امروز یک برنامه خواهم داشت ، ممکن است دقیقا آنرا دنبال نکنم . اما آنرا خواهم داشت "


روز به روز

 

شاید کسانی باشند که هنوز تصور می‌کنند قادر به کنترل و تغییر شرایط و دیگران هستند، ناگفته نماند که چهل و پنج سال من چنین عقیده‌ای داشتم و هرگز موفق نبودم، این دوستان نمی‌دانند که هیچ‌کس به‌غیر از خداوند قادر به تغییر دادن نیست. آیا می‌دانید بیشترین افراد بیمار عادتی و وابسته چنین تصوری دارند؟ آیا هیچ می‌دانید ما حتی بدون شهامت گرفتن از خداوند قادر به تغییر دادن خودمان نیستیم؟ خداوندا مرا یاری کن تا بپذیرم که من عاجز و ناتوان هستم، چون من نتوانستم، نمی‌دانم و نمی‌فهمم! پروردگارا: مرا یاری کن تا بپذیرم که بیمارم و اوّلین قدم را در تغییر دادن خودم بردارم، این را بدانم که من بیمارم و برای بهبودی خودم از وابستگی به انجمن رهایی آمده‌ام، بیماری فعال من کارش دخالت در امور دیگران و سرپرستی از آنهاست، خداوندا: مرا یاری کن که در کارهای تو دخالت نکنم و با مداخله و قضاوت و تحقیر کردن و مقایسه نمودن دوستانم در برنامه به آنها فرصت دهم، که خودشان در تغییرات و رُشد در برنامه‌ی خودیاری خودشان تصمیم‌گیری کنند و به هر طریقی که برایشان مقدور بود بهبودی پیدا کنند، پروردگارا: شهامت تغییردادن افکار و رفتارم را به من عطافرما.
با پذیرش بیماری تغییرات شروع می‌شود!


مراقبه روزانه

 

 

گاهی در کشاکش تغییرات مسیر خود را پیدا می کنیم.

حضور نیروی برتر را به جای سلطه نیکوتین در زندگیم احساس می کنم. با وجود تلاش های بسیار برگرفته از اراده شخصی جهت قطع مصرف و شرکت در جلسات، به دلیل لغزش های مکرر احساس ناامیدی می کردم. احساس می کردم تمام استعدادها و توانایی هایم از بین رفته. امّا خدا را شکر که اعضای قدیمی انجمن کتاب پایه را نوشتند. در کتاب پایه آمده: لغزش بخشی از فرایند بهبودیست. اکنون دیگر مایل نیستم به اعتیاد جواب مثبت دهم بلکه مایلم خود را بیشتر بشناسم. از تجربه ناکامی های گذشته آموخته ام، اگر نیروهای بالقوه درونی را نادیده بگیرم سرنوشت تلخی در انتظارم خواهد بود. بالاترین حامی من در برابر اعتیاد کشنده نیکوتین نیروی برتر است که اکنون وجود او را در زندگی احساس می کنم. وظیفه من در برابر این نیرو آنست که به عنوان خدمت کاری صادق به خدمت او در آیم و این پیام را به معتادان در عذاب برسانم.

برای امروز به یاد خواهم داشت هیچ وسیله دفاعی در برابر این بیماری کشنده ندارم و خداوند آن چه را که خود به تنهایی قادر به انجامش نبودم، برایم انجام داد.

29فروردین

 «من درک میکنم »

«با فروتنی از او خواستیم تا کمبودهای ما را برطرف سازد.»

قدم هفتم

v

وقتی برای برطرف شدن نواقص شخصیتی خود کاملاً آماده هستیم، بسیاری از ما واقعاٌ  کاملاً آمادهایم! به طور طعنهآمیز، در این هنگام است که مشکل واقعاً شروع میشود. هر چه بیشتر برای رها شدن از نقصی خاص تلاش میکنیم، ظاهراً این کمبود قوت بیشتری پیدا میکند. واقعاً فروتنانه است که متوجه شویم نه تنها در برابر اعتیاد خود بلکه حتی در برابر نواقص شخصیتی خود نیز عاجز هستیم.   

سرانجام همه چیز درست میشود. قدم هفتم پیشنهاد نمیدهد که خود ما کمبودهای خود را برطرف کنیم، بلکه از نیروی برتر خود میخواهیم  آنها را برطرف سازد. کانون توجه دعاهای ما شروع به تغییر میکند. با اقرار به ناتوانی خود در رفع نواقص، از نیروی برتر درخواست کردیم آنچه نمیتوانیم برای خود انجام دهیم برای ما انجام دهد و منتظر ماندیم.      

برای روزهای بسیاری، برنامه ما ممکن است در قدم هفتم باقی بماند. شاید رهایی ناگهانی و کاملی از نواقص خود پیدا نکنیم—اما اغلب اوقات به طور قطع تغییر ظریفی را در احساس خود نسبت به خود و دیگران تجربه میکنیم. از طریق دیدگاهی که قدم هفتم در اختیار ما قرار میدهد، به تدریج به اطرافیان خود با خردهگیری کمتری نگاه میکنیم. میدانیم بسیاری از آنها درست مثل ما با کمبودهایی در کشمکش هستند که دوست دارند از آنها رهایی یابند. میدانیم درست مثل ما آنها نیز در برابر نواقص خود عاجز هستند. از اینکه آنها نیز مانند ما فروتنانه برای رفع شدن نواقص خود دعا میکنند، متحیر میشویم.     

همان طور که ارزیابی خود را فرا گرفتهایم، با حس همدردی نشأت گرفته از فروتنی شروع به ارزیابی دیگران میکنیم. وقتی به دیگران نگاه میکنیم و خود را زیر نظر داریم، سرانجام میتوانیم بگوییم: «من درک میکنم.»

v

فقط برای امروز:  خدایا به من در دستیابی به بینش قدم هفتم کمک کن. کمک کن که درک کنم.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

یک روش جدید فکر کردن..

اگر در خیابان آدم دیوانه ای می دیدم سعی نمی کردم با او حرف حسابی بزنم.چرا فکر می کنم می توانم سعی کنم با یک معتاد حرف حسابی بزنم؟؟؟چرا فکر می کنم می توانم با حرف زدن اعتیاد را درمان کنم؟؟؟در نارانان یاد گرفتم من نمی توانم.
فکر می کردم که اگر والدین ٫همسر٫دوست٫فرزند یا خواهر و برادر کاملی برای معتاد بودم او. پاک می شد.آیا اگر برای معتاد خوب بودم پاک می شد؟؟؟در واقع هرگز نشنیده ام معتادی بگوید«به خاطر اینکه والدینم ٫همسرم یا فرزندم برایم خیلی خوب بودند پاک شدم».
سعی می کردم کار بیشتری انجام دهم .مطمئن بودم که این«یک کار بیشتر»همان کار مؤثر است:معتاد به آخر خط خواهد رسیدروشنایی را خواهد یافت به جلسه خواهد رفت وبهبودی می یابد.
مدت زیادی طول کشید تا یاد گرفتم و پذیرفتم که هیچ «کار بیشتری»برای انجام دادن من وجود ندارد.آن مسئولیت من نبود.هیچ «کار بیشتری »نیست که معتاد را از مصرف مواد باز دارد.نارانان به من نشان دادکه چطور تمرکزم را از کردن در باره معتاد به روش دیگری تغییر دهم.واقعیت این بود که او داشت مصرف می کرد.با باور نکردن این واقعیت خودم را مسخره می کردم .با رفتار های معتاد آزار می دیدم و افکارم آشفته می شد.از نارانان یاد گرفتم که اعتیاد یک بیماری خانوادگی است.

تفکری برای امروز:
در امنیت جلسات نارانان می توانم قدم ها را کار کنم با یک راهنما صحبت کنم و خدمت کنم .با این روش ها تغییر در فکر کردنم را تمرین می کنم.به مرور یک روش جدید برای فکر کردن و زندگی پدیدار می شود.


 

شهامت عوض شدن

 


بسیاری از ما ارزش بیان کردن خود را در الانان در می یابیم . در می یابیم که چطور احساس میکنیم .و سود میبریم ، از اینکه در وقت مناسب به احساسات درونی خود صدا بدهیم و آنها را بیان کنیم .اما بین خود و استفاده از کلمات برای کنترل دیگران تفاوتی وجود دارد . گاهی اوقات تنها راهی که میتوانم تشخیص دهم یا دارم سعی میکنم شخص دیگری را کنترل کنم . یا اینکه به سادگی احساساتم را بیان می کنم ، این است که توجه کنم چند بار یک چیز را تکرار میکنم . اگر احساسی را که دارم بگویم و بعد آنرا بدون توجه به اینکه چه عکس العملی را دریافت کرده ام . رها کنم ، نشان میدهد که صادقانه صحبت میکنم . اگر مرتب پیشنهادات مشابه بدهم و پشت سر هم سوالات تحریک کننده بپرسم ، احتمالا سعی میکنم که کنترل کنم . اگر در صورتی راضی میشوم که طرف مقابل عکس العملی نشان بدهد که مطابق میل من است ،یا آنچه گفته ام موافقت کند یا به نصیحت هایم گوش بدهد ،متوجه میشوم که تمرکزم را از دست داده ام .

یاد آوری امروز

دارم یاد میگیرم که با خودم صادق باشم . از بهبودیم به عنوان بهانه ای برای توجیه تلاشهایم برای عوض کردن طرز فکر دیگران استفاده نخواهم کرد . سعی در کنترل دیگران برای من فقط مشکل ایجاد میکند . در عوض ، به وضوح به اینگونه اشتباهات اعتراف میکنم و با تمرکز روی خودم تمام انرزیم را بجایی که به ان متعلق است برمی گردانم . "اگر خودمان را با گفته ها و کارهایی که دیگران انجام داده اندمشغول نکنیم آرامش زیادی خواهم داشت "


 

روز به روز

 

با اصول خودیاری این برنامه، بازپروری را به‌طور روزانه پی می‌گیرم، ولی گاهی ابزارهای ناموفق قبلی مرا دچار وسوسه می‌کنند. می‌دانم رهنمودهای برنامه مرا به سوی آزادی و رهایی می‌برد. امّا رعایت کردن این رهنمودها برای من مقداری سخت و دشوار است. به عنوان مثال اگر کسی مرا دچار شک و بدبینی و صدمه کند. حتماً در مقابلش واکنش نشان خواهم داد. گذشتن از حق خودم دشوار است، ولی می‌دانم من دیگر حقی ندارم، چون قبلاً تمام سهم و حق خودم را گرفته‌ام، حتی بیشتر از حقم را! امروز فهمیده‌ام که خوشحالی و مسرت و آرامش با شیوه‌های گذشته امکان ندارد. می‌پذیرم که رفتار و طرز تلقی و تفکر من موجب رنجش من در مقابله با مشکلات و مسائل بوده است. آیا خداوند مرا در پذیرش اینکه جهان قبل از من وجود داشته و به خوبی مدیریت می‌شد و بعداز من هم وجود خواهد داشت و مدیریت خواهد شد یاری خواهد کرد؟ آیا می‌پذیرم که من توانایی تغییر دادن شرایط و دیگران را ندارم؟ آیا من فرصت دارم به خودم بنگرم و معایب خودم را نگاه کنم و برای رفع این همه نقص و معایب از خداوند کمک بخواهم. تا بدانم که من فقط قادرم به‌تغییر خودم هستم؟
دوربین را روی خودت بگیر!


مراقبه روزانه

 

 

اگر شجاعت آغاز کردن داشته باشی، شهامت موفق شدن هم داری.

آخرین لغزشم بعد از یک قطع مصرف شصت روزه بود. میل به مصرف به جانم افتاده بود. برای آن دعا کردم اما موثر واقع نشد. در جلسات شرکت کردم اما باز هم موثر نبود. با هفت نفر از اعضای انجمن تماس گرفتم اما هیچ یک تاثیری نکرد. هر کاری از دستم بر می آمد انجام دادم اما وسوسه همچنان تمام ذهنم را اشغال کرده و عاقبت مرا به لغزش کشاند. از این لغزش درس بزرگی گرفتم. متوجه شدم هنوز در تلاش برای کنترل مصرف هستم. حتی جدی ترین تلاشهایم هم برای کنترل مصرف تاثیر چندانی نداشت. برای قطع مصرف نیازمند کمک خداوند بودم. خود را با تمام وجود در اختیار نیروی برتر قرار داده تا فکری به حالم بکند. اکنون به همراه راهنمایم در قدم هشتم و نهم هستیم. اجازه داده ام خداوند و راهنمایم مرا در مسیر رهایی از اعتیاد نیکوتین هدایت کنند. اگر انجمن نیکوتینی های گمنام نبود هنوز برده ای در اسارت نیکوتین بودم.

برای امروز به یاد خواهم داشت که باید اعتیادم را به خدا بسپارم و از او بابت هدایتم در مسیر آرامش و شادمانی سپاسگزارم.

30فروردین

تلاش سخت

«بسیاری از اوقات معتادان پاداش فعالیت را بدون انجام کار سخت جستجو کردهاند.»

کتاب پایه

v

وقتی برای اولین بار به NA آمدیم، برخی از ما همه چیز میخواستیم و آن هم فوراً؛ آرامش، اتومبیل، روابط خوشایند، دوست، صمیمیت با راهنما، یعنی همه چیزهایی که سایر افراد پس از ماهها و سالها کارکرد قدمها و زندگی کردن طبق شرایط زندگی آن طور که هست، به دست آورده بودند.

از طریق تجربه درس دشواری را فرا گرفتیم که آرامش تنها از طریق کارکرد قدمها حاصل میشود. اتومبیل جدید از طریق حضور روزانه در محل کار و تلاش برای "اجرای این اصول در همه امور خود" از قبیل شغل به دست میآید. روابط سالم در نتیجه تلاش زیاد و تمایل دوباره برای برقراری ارتباط حاصل میشود. دوستی با راهنما در نتیجه برقراری ارتباط در مواقع تفریح و نیز در مواقع سختی و گرفتاری به دست میآید.  

در معتادان گمنام راه بهتری برای زندگی پیدا کردهایم. اما برای رسیدن به مقصد خود باید سخت تلاش کنیم.

v

فقط برای امروز:  زندگی بهتری میخواهم. از خواستههای خود ترازنامهای تهیه میکنم و راه رسیدن به این خواستهها را پیدا میکنم، درباره آن با راهنمای خود صحبت میکنم و تلاش لازم را انجام میدهم.  


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

باعشق رها کن...

نارانان به من یاد دادکه معتاد را دوست داشته باشم اما از بیماری متنفر باشم.یادگرفته ام که نمی توانم معتاد را تغییر بدهم.تنها کاری که می توانم بکنم مراقبت از خودم و فرزندانم است.
بعد از شش ماه حضور در جلسات نارانان و کار کرد برنامه قوی تر شدم و تصمیم گرفتم از معتاد بخواهم بیرون برود.هم چنین از او خواستم تلفن نزند.با وجود این رفتار او خارج از کنترل من بود.و هر یه هفته یک بار به من زنگ می زد.سپس یک پیام از او در یافت کردم با یک عنوان ساده:«امتحان».
تا سه روز بعد از آن منفی بافی می کردم و افکار وسواس گونه دو باره بر من غلبه می کرد.خوشحال بودم که کیلومتر ها دور بود.در غیر این صورت نمی دانم آیا می توانستم از او دور بمانم؟
با او قطع ارتباط کردم چون اعتیاد فعال او برایم خیلی زیان آور بود.هم چنین لازم بود که از فرزندانم محافظت کنم.سر انجام قبول کردم که زندگی با اعتیاد فعال چقدر برایم زهر آگین بوده است.
هنوز از اینکه اعتیاد به مواد او را از من دور کرده بود خیلی خشمگین بودم.سپس خوابی را که دیده بودم به خاطر آوردم.مربوط به زمانی که با هم بودیم و او پاک بود.خواب دیدم که یک آدم متعصب به عزیزم شلیک کرد  و او مرد.من او را کتک زدم جمجمه اش را شکستم و فریاد زنان از خواب پریدم :دو هفته بعد او لغزش کرد.
اکنون درک می کنم که اعتیاد به مواد او را از من گرفته  درست مانند فرد بیماری که در خواب دیده بودم فهمیدم اعتیاد کشنده است.این تفکر به من اجازه داد نسبت به معتاد احساس غمخواری داشته باشم و مرا از احساس گناهی که داشتم رها کرد.

تفکری برای امروز:
 به خودم اجازه می دهم تا بدون احساس گناه هر کاری که برایم درست است انجام دهم.از خودم م اقبت خودم خواهم کرد و دیگران را با عشق رها میکنم تا آنها هم همان کار را انجام خواهند داد


شهامت عوض شدن

 

از زندگی با الکلیسم یاد گرفتم که برنامه ها هر لحظه عوض میشوند و قوائد هم بر اساس آنها عوض میشوند . نسبت به همه کس و همه چیز بی اعتمادی کامل پیدا کرده بودم . چون نمی توانستم روی هیچ چیز حساب کنم . در نتیجه اغلب بدون فکر به هر فرصتی متوسل میشوم . پشت کار هایم یک احساس نا امیدی بود "بهتر است حالا این فرصت را از دست ندهم و یا ممکن است این تنها شانس من یاشد " الانان روش دیگری را بمن نشان میدهد . (فقط برای امروز) میتوانم تصمیماتم را بر اساس آنچه که فکر کیکنم برای امروز و زمان حال مناسب است ،اتخاذ کنم نه بر اساس ترس از آنچه که ممکن است در آینده از دست بدهم . میتوانم فکر کنم ، قبل از آنکه به ترسهایم عکس العمل نشان بدهم و بخاطر می آوردم که به آسانی اینکار را انجام بدهم . اگر احساس میکنم امروز قادر نیستم کاری انجام بدهم ، ایمان دارم که اگر قرار است کاری انجام بدهم آنرا در یک فرصت دیگر انجام خواهم داد . نباید این طرز فکر را داشته باشم که این کار حتما باید حالا انجام شود یا هیچ وقت ،تماما انجام شود . یااصلا انجام نشود

یاد آوری امروز

امروز مجبور نیستم با ترسهای کهنه ام محدود شوم ، در عوض آنچه که به نظر درست میرسد انجام میدهم . مجبور نیستم هر پیشنهادی که بمن میشود دنبال کنم میتوانم امکانات را در نظر بگیرم دعا کنم و از خداون راهنمایی بخواهم که بهترین راه را انتخاب کنم "راهنما برای تک تک ما وجود دارد . به ارامی گوش کردن بما کمک میکند تا کلمه درست را بشنویم . خود را در میان جریانی از قدرت و آگاهی که به زندگی شما سرازیر میشود . رها کنید سپس بدون سعی و کوشش و در رضایت کامل به سوی حقیقت رانده می شوید


روز به روز

 

امروز می‌دانم که آرامش و خوشحالی هدیه آزادی است. امروز آزادیم را جشن می‌گیرم. آیا می‌دانم که رها شدن از دست دیو عادت و اعتیادها و وابستگی‌ها تنها توسط خداوند میسر می‌شود؟ یا باور دارم که تغییر و رشد و آرامش از درون من سرچشمه می‌گیرد؟ امروز شاد بودن و احساس آزادی از بند اسارت را با آرامش درونی می‌شود تجربه کرد. هر روز می‌خواهم نکات مثبت و فضیلت‌هایم را شناسایی کنم. می‌خواهم خودم را دوست داشته باشم. می‌خواهم خودم را ببخشم. می‌خواهم به خودم احترام بگذارم. می‌خواهم به‌خاطر رهایی از وابستگی‌ها، رهایی از سم نیکوتین و رهایی از افکار و رفتارهای ناسالم به خدا و خودم تبریک بگویم. آیا من فرصت کافی را جهت اداره کردن زندگی به دیگران خواهم داد؟ که آنها در کمال آزادی و سرفرصت و آنطور که خودشان دوست دارند برای خود و زندگی خودشان طرح و برنامه بریزند و از آزادی خود برای امروز و پی‌ریزی آینده‌ی و انتخاب خود بهره ببرند! آیا درک کرده‌ام که وسوسه‌ی سرپرستی و اداره کردن امور دیگران و دخالت در کارهایی که مربوط به خودشان است، می‌تواند به راحتی مرا از مسیر و چرخه‌ی بهبودی منحرف کند.
آزاد شدم، دیگران هم حق آزادی دارند!


مراقبه روزانه

 

 

شجاعت یعنی تغییر دادن چیزهایی که در توان داریم.

نیکوتین نزدیکترین دوست دوران مصرفم بود. وقتی چیزی برای مصرف نداشتم احساس می کردم بهترین دوست خود را از دست داده ام. این دروغی بود که با فرو رفتن به کام اعتیاد وجودم را تسخیر کرده بود.
مصرف نیکوتین فقط نشانه ای از بیماری اعتیاد و نداشتن سلامت عقل بود. ابزار قدرتمندی بود تا به واسطه آن از رو به رویی با مشکلات بگریزم.
سلامت عقل می گوید نیکوتین دوست باوفایی نیست! وقتی به تنگی نفس می افتم متوجه می شوم نیکوتین یک دشمن بی رحم است نه یک دوست.
در گذشته بارها مصرف نیکوتین را متوقف کرده بودم تا دوباره با این دروغ قدیمی که مصرف یک بار اشکالی ندارد به کام آن گرفتار شوم.
کی و کجا هدف را گم کرده بودم؟ برداشتن نقاب از چهره دروغهایی که طی سالیان به خود گفته بودم بس دشوار بود. لازم بود حقیقت اعتیاد را به همان گونه که بود بپذیرم تا بر وسوسه مصرف پیروز شوم.

31فروردین

رها کردن

«اعتیاد یک بیماری خانوادگی است، اما فقط میتوانیم خود را تغییر دهیم.»

جزوه جوانی و بهبودی

v

بسیاری از ما از خانوادههای به شدت آسیبدیده میآییم. در مواقعی عدم سلامت عقل که در میان خویشاوندان ما حاکم است، غیر قابل تحمل به نظر میرسد. گاهی اوقات میخواهیم ساک خود را ببندیم و از آنها دور شویم.    

دعا میکنیم اعضای خانواده ما در بهبودی به ما بپیوندند، اما شدیداً باعث تأسف است که این امر همیشه اتفاق نمیافتد. گاهی اوقات علیرغم بهترین تلاشهای ما برای رساندن پیام، متوجه میشویم نمیتوانیم به عزیزترین نزدیکان خود کمک کنیم. بر اساس تجربه گروهی ما آموختهایم اغلب برای کمک به خویشاوندان خود بیش از حد به آنها نزدیک هستیم. درمییابیم بهتر است آنها را به مراقبت نیروی برتر بسپاریم.

دریافتهایم وقتی از تلاش برای حل مشکلات خانواده خود دست میکشیم، به آنها فرصت مورد نیاز برای حل مشکلات زندگی خودشان را میدهیم. با یادآوری اینکه ما قادر به حل مشکلات برای آنها نیستیم، به خود آزادی میدهیم که به اداره امور زندگی خود بپردازیم. ایمان داریم خداوند به خویشاوندان ما کمک خواهد کرد. اکثر اوقات بهترین چیزی که میتوانیم به عزیزان خود بدهیم الگوی بهبودی مداوم خود ماست. به خاطر حفظ سلامت عقل خود و خانواده خود، باید به خویشاوندان خود اجازه دهیم روشهای خود را برای بهبودی پیدا کنند.   

v

فقط برای امروز:  تلاش میکنم برنامه خود را انجام دهم و خانواده خود را به مراقبت نیروی برتر بسپارم.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

آموختن رها کردن....

تلفن زنگ می زند و دوستی می خواهد اگر امکان دارد در باره بعضی اصول که از برنامه نارانان یاد گرفته ام از من کمک بگیرد.او می پرسد:«وقتی کسی برایت اهمیت دارد و نمی توانی به او کمک کنی یا تغییرش بدهی برنامه به تو می گویدکه چه کار کنی؟»
البته من نمی خواستم در مورد شعار «سرت به کار خودت باشد»به شکل مفصل به اوتوضیح بدهم اما با مهربانی جواب دادم«ما یاد می گیریم با عشق رها کنیم.»
او گفت توضیح بده...
من آنچه را که در نارانان یاد گرفته بودم با او در میان گذاشتم رها کردن مشکلات دیگران با عشق امکان پذیر است .رها کردن به معنی این است که به دیگران اجازه دهیم راه خود را پیدا کنندو سعی نکنیم آنها را کنترل کنیم یا نگوییم چه کار کنند.ما نمی توانیم به دیگران بگوییم چطور زندگی کنند یا چه تصمیمی بگیرند.اداره کردن زندگی دیگران غیر ممکن است.ما در مورد اینکه یک پزشک چگونه می تواند هر روز چندین بیمار را درمان کند اما برای کمک به بیمارانش از نظر احساسی در گیر نمی شود با هم صحبت کردیم .پزشک می تواند بیماری را تشخیص دهد و دارو تجویز کند اما این بیمار است که باید بخواهد دارو را بخورد و دستورات پزشک را انجام دهد.وقتی به ام گفتم :«یک پزشک به همان اندازه که می تواند برای بیمارانش دارو تجویز کند نمی تواند هیچ بیماری را وا دار کند تا داروی تجویز شده را بخورد.»توانسته بودم کلام را به تصویر بکشم.

تفکری برای امروز:
ما نباید از برنامه ریزی دست بکشیم اما اگر فکر کنیم  می توانیم نتیجه ها را برنامه ریزی کنیم در اشتباه هستیم.

 


 

شهامت عوض شدن

 


بعد از اینکه مشتاقانه بیشتر از یکسال روی قدمهای 12 گانه کار کردم .بخاطر سقوط و انحراف مداوم به سمت دلسوزی برای خودم و رنجش از ناتوانی فرد الکلی در حمایت عاطفی ازش نا امید شدم . یکشب وقتی روی قدمهای ششم و هفتم تمرکز می کردم . یک کلمه به ذهنم خطور کرد وقتی کاملا آماده بودیم که خداوندنواقص ما را برطرف کند .مثل این بود که پرده ای از جلوی چشمانم برداشته شود . تلاش الکلی را دیدم و مبارزه او را برای متعادل ماندن (پاک ماندن) و من همینطور برای مبارزه خودم احساس همدردی میکردم . دلسوزی برای خودم و رنجش از بین رفته بود .


یاد آوری امروز

میخواهم آماده باشم تا نواقصم برطرف شود . آنچه که در توانم باشد .انجام خواهم داد. می توانم یک آگاهی بدون قضاوت از خودم را افزایش دهم .آنچه را که کشف میکنم قبول دارم و کاملا مشتاقم که عوض شوم . اما این قدرت را ندارم .که خود را بهبود بخشم . فقط آن قدرت مافوق من می تواند این کار را انجام دهد . "این حقیقت را قبول میکنم که برای بدست آوردن سلامتی احتیاج به کمک دارم .و اینکه بدون کمک نمی توانم آنرا بدست بیاورم .


روز به روز

 

بیشترین انرژی من جهت کارهایی صرف می‌شد که هیچ ربطی به من نداشت. دخالت من در زندگی دیگران و کنترل کردن آنها و شرایط به حد خطرناکی افزایش یافته بود. این دخالت‌ها هیچ تغییری در روند رو به جلوی آن ایجاد نمی‌داد، امّا باز هم تکرار می‌کردم، احساس خطا و گناه داشتم و از اینکه تغییری نمی‌کردند بی‌عرضگی و بی‌لیاقتی را به خودم تلقین می‌کردم. آیا من متوجه‌ی مشکلم شده‌ام؟ آیا من حاصل دخالت‌های بی‌مورد و بی‌نتیجه‌ام را دیده‌ام؟ با این برداشت بهتر نیست که امور و کنترل و تغییر دادن جهان و بندگان خدا را به دست خداوند بسپارم و خودم را راحت و خلاص کنم! از خودم سؤال می‌کنم: آیا خداوند تا به‌حال کارش را به نحو احسن انجام داده است؟ اگر انجام داده است پس اجازه بده کارش را بکند و تو هم کار خودت را انجام بده. فرد وابسته به دلایل زیادی به خودش حق دخالت در کلیه اموری که هیچ ربطی به او ندارد را می‌دهد. از همه مهمتر اینکه فکر می‌کند خیلی می‌فهمد، ولی قدرش را نمی‌دانند. این یک احساس مشترک در بین همه‌ی وابسته‌هاست. منتظرند روزی آنها را کشف کنند و از اینکه این پدیده هنوز کشف نشده دلخورند.
نظام را دست ناظم بسپار!


 

مراقبه روزانه

 

 

زیباترین تسلی از ساده ترین کلام بر می خیزد.

وقتی غرق در اعتیاد بودم، دائما احساسی از بیشتر و بیشتر خواستن در درونم نق می زد. هرچه بیشتر بدست می آوردم کافی نبود و باز بیشتر می خواستم. وقتی میل شدید بیشتر خواستن از وجودم پاک شداحساس وحشت و دستپاچگی از میان رفت و اکنون با کمترین نیز، راضی و خشنودم و از تمام چیزهایی که دارم لذت می برم. برای رهایی از اضطراب به مطالعه نشریات می پردازم و به آن عمل می کنم. همچون کسی که از یافتن گوهری شاد می شود از بازیابی ایمان مسرورم، حتی اگر برای لحظه ای کوتاه باشد. وقتی به یاد شعاری از انجمن می افتم، پر از انرژی و ریه هایم با نفسی راحت و عمیق منبسط می شوند و همین برای من کافیست.

برای امروز، شکرگزار نعمت رهایی و تمام نعمت هایی که به زندگیم روح زندگی بخشیده هستم.

1اردیبهشت

 اردیبهشت

«پی بردهایم راهی جز تغییر کامل طرز فکر قدیمی خود یا

بازگشت به ادامه مصرف نداشتیم.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما متوجه میشویم که طرز فکرهای قدیمی ما مغلوب ترس بوده است. میترسیدیم قادر به تهیه مواد خود نباشیم یا مواد به اندازه کافی وجود نداشته باشد. از کشف، دستگیری و حبس واهمه داشتیم. علاوه بر این، در فهرست ترسهای ما ترس از مشکلات مالی، بیخانمانی، افراط در مصرف و بیماری نیز وجود داشت و اعمال ما تحت کنترل ترس بود.  

برای بسیاری از ما اولین روزهای بهبودی خیلی هم متفاوت نبود؛ در این روزها نیز ترس بر فکر ما غلبه کرده بود. از خود میپرسیدیم: «چه میشود اگر پاک ماندن لطمات زیادی را به ما وارد کند؟» «چه میشود اگر موفق نشوم؟ چه میشود اگر افراد NA مرا دوست نداشته باشند؟ چه میشود اگر NA مؤثر واقع نشود؟» ترسی که در پس این افکار وجود داشت هنوز میتواند رفتار ما را کنترل کند و ما را از ریسکپذیری لازم برای پاک ماندن و رشد کردن باز دارد. شاید قبولاندن شکستی معین به خود و پشیمان شدن قبل از اقدام، آسانتر از پذیرفتن ریسک هر کاری با امیدی کم باشد. اما این طرز فکر صرفاً موجب لغزش میشود.  

برای پاک ماندن باید تمایل به تغییر طرز فکرهای قدیمی را پیدا کنیم. آنچه برای سایر معتادان مؤثر بوده است، برای ما نیز میتواند مؤثر باشد، اما باید برای امتحان آن تمایل داشته باشیم. باید اظهارات خوشبینانه و جدید حاکی از امیدواری را جایگزین تردیدهای بدبینانه قدیمی خود کنیم. وقتی این کار را انجام می‌دهیم، متوجه میشویم ارزش ریسک را دارد.   

v

فقط برای امروز:  برای تمایل به تغییر طرز فکرهای قدیمی خود و توانایی غلبه بر ترسهای خود دعا میکنم.

 


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

انزوا.....
مادرم نوسانات شدیدخلقی داشت و پدرم از نظر احساسی هیچ وقت در دسترس نبود.برای محافظت خود از بد رفتاری جسمی و احساسی مادرم به دنیایی که احساس ایمنی می کردم پناه بردم :در خود فرو رفتم هیچ ارتباط نزدیکی با کسی نداشتم و مطمئن بودم که هیچ سخصیتی ندارم چیزی در من گم شده بود .این روش زندگی ام بود:در خود فرو رفتن ؛حضور نداشتن.
شوهرم اولین کسی بود که با او احساس راحتی می کردم .او دوست داشت حرف بزند و من شنونده خوبی بودم.گمان می کردم که با او یک انسان واقعی می شوم.با انکاری که داشتم در سال های اولیه ازدواج متوجه نشدم که او مشکلات عمیق روانی داشت که منجر به خود کشی او شد.ما یک خانواده نابسامان بودیم.نه من و نه همسرم هیچ چیز در باره تربیت و پرورش درست پسرانمان نمی دانستیم.سر انجام هر دو مصرف کننده شدند.پسر کوچکترمان خوش شانس تر بوده بیماری نداشت.پسر دیگرمان به طرز فجیعی معتاد بود و در سن سی وپنج سالگی خود کشی کرد.ترس واقعی من این بود که مردم به «دیده نشدنم»پی ببرند من نمی توانستم با نیاز ها و درد های همسر و پسرم ارتباط بر قرار کنم زیرا هیچ کس نیاز ها و درد های مرا ندیده بوذ.انرژی زیادی صرف کردم که خودم عادی نشان بدهم .ترس من از زندگی کردن مثل یک زخم بود مطمئن بودم دوست داشتنی نیستم.
برنامه نارانان به من فرصت داد تا از جنگیدن با خودم دست بردارم و دوباره با خودم ارتباط بر قرار کنم.مثل این بود که از خواب عمیقی بیدار شده باشم.یک سفر روحانی را شروع کردم که مرا به سوی بهبودی و نیروی برترم هدایت کرد.با تمرین برنامه و کار کرد قدم ها کمکی را که برای پیدا کردن خودم لازم داشتم در یافت کردم .این هنوز درد ناک است اما من در حال کشف صلح و آرامش برای رسیدن به یک شخصیت درونی و بیرونی هماهنگ با هم هستم.

تفکری برای امروز:
نیروی برترم کاری را که من نمی توانم برای خود انجام دهم می تواند برایم انجام دهد.


 

شهامت عوض شدن

 


من فکر میکردم که اگر در زندگیم قادر به ترک دادن الکلی باشم ، مصرف او هم قطع خواهد شد . ولی وقتی مصرف او به جای اینکه قطع شود . بیشتر میشد ، بار دیگر فکر کردم کارهای اشتباهی انجام داده ام من هنوز سعی میکردم او و نشانه های بیماری اورا کنترل کنم الانان بمن کمک کرد تا یاد بگیرم که در مقابل الکلی عاجزم و من نمیتوانم یک الکلی را از مصرف باز دارم . ولی اگر بخواهم بطور موثر مشکل را حل کنم . کار زیادی انجام داده ام .بخاطر اینکه به نظر میرسد چیزهایی که مرا کمک خواهد کرد در جهت اینکه احساس بهتری نسبت به خودم داشته باشم . امور موءثری هستند هنگامیکه رفتار خودم را تغییر دهم . رفتار اطرافیان من نیز تغییر خواهد کرد اما هیچ تضمینی وجود ندارد که آن رفتار به علاقه من تغییر پیدا کند . امروز یاد میگیرم تصمیماتی بگیرم که برایم مفید هستند نه بخاطر تاثیراتی که ممکن است بر دیگران داشته باشد .


یاد آوری امروز

مشکل میشود رفتارهایی را که در گذشته داشته ام تغییر دهم اما به کمک الانان میتوانم فردی باشم که قالب کهنه را می شکند . من میتوانم تصمیم به انجام اموری بگیرم که فکر میکنم برایم مناسب وصحیح می باشند در راهی که اعتقاد داری و میخواهی در مورد زندگیت احساس بهتری داشته باشی ،باید هرروز را جداگانه به حساب بیاوری


 

روز به روز

 


می‌دانم امروز فردی آزاد و رها هستم، حق دارم در آرامش و شادی زندگی کنم. امروز به آزادی فردیم از دست وابستگی احترام می‌گذارم. زمانی نه چندان دور جهت رضایت و خشنودی دیگران دست به هرکاری که حتی بر خلاف میلم بود می‌زدم. گاهی کارهایی که به شخصیت و هویتم لطمه می‌زد. اکنون سعی می‌کنم وابستگی‌ام را به نقش‌بازی کردن، تعثبات خانوادگی، هم‌وابستگی به دوستان و افراد دیگر را به همبستگی و دلبستگی و عشق مبدل کنم. سعی دارم طبق اصول برنامه‌ی خودیاری به نکات مثبت و توانایی‌ها و ظرفیت خودم توجه کنم. آیا می‌دانم با آزاد گذاشتن دیگران برای تصمیم‌گیری و حق انتخاب، با شیوه‌ی زندگی و بیان احساسات شخصی خودشان، آزادی فردی خودم را تثبیت و تقویت می‌کنم؟ آیا می‌دانم من فقط برای آزادی خود و رها کردن دیگران به جلسات می‌آیم؟ آیا فرصت می‌دهم که دیگران در کمال آزادی حق دارند شخصاً رفتار کنند و احساساتشان را بیان کنند؟ آیا می‌دانم من فقط در مواقعی که از من کمک خواستند حق کمک و دادن تجربیاتم را دارم؟ خداوندا رُشد و تغییرات را در درونم ایجاد کن.
برای رسیدن به آزادی، دیگران را رها کن!


 

مراقبه روزانه

 

فکر بی عمل و عمل بدون تفکر بی ارزش است.

آیا تا به حال کسی را در یک مهمانی دیده اید که در یک دست لیوان و در دست دیگر سیگار دارد. من نیز در میهمانی ها همین طور بودم. این نشانه ای از این بود که بدون دوست همیشگی ام نیکوتین قادر به انجام هیچ کاری نبودم. همیشه یک پاکت سیگار اضافه همراه داشتم، زیرا می دانستم اگر سیگارم تمام شود قدرتی نخواهم داشت.
وقتی به فکر قطع مصرف افتادم ترس از بودن با دیگران بدون یار همیشگی آزارم می داد. کشیدن سیگار سبب می شد به هنگام آشفتگی به آن تکیه کنم. قبل از قطع مصرف دائم فکر این که با قطع مصرف اوقاتم را چطور سپری کنم و یا این که آیا با قطع مصرف رفتار و احساس خوبی خواهم داشت و این قبیل افکار آزارم می داد.
در زمان مصرف هوای نفس به گونه ای برنامه ریزی می کرد تا همیشه به اندازه کافی از ذخیره نیکوتین مصرفی ام برخوردار باشم. اما امروز بدون مصرف نیکوتین به دستاوردهایی رسیده ام تا با زندگی رو به رو و از آن لذت ببرم. امروز می دانم نوشیدن الکل سبب ایجاد وسوسه مصرف نیکوتین و پرخوری باعث اضافه وزن و بیماری های جسمی می گردد. بنابراین با پرهیز از الکل و پرخوری و روی آوردن به نوشیدنی های غیر الکلی و غذاهای سالم به بهترین شکل ممکن از جسم و روح و روان خود مراقبت می کنم.

برای امروز، طعم موفقیت و پیروزی بر قطع مصرف نیکوتین را خواهم چشید.

 

2اردیبهشت

مسافرت در مسیر هموار

«بهبودی، مسیر ما به سوی رشد روحانی است.»

کتاب پایه

v

وقتی به اولین جلسه NA رسیدیم، برای بسیاری از ما این لحظه پایان مسیر به نظر میرسید. نمیخواستیم دیگر قادر به مصرف باشیم. از نظر روحانی شکستخورده بودیم. اکثر ما کاملاً منزوی شده بودیم و فکر نمیکردیم بهانه زیادی برای زندگی داشته باشیم. نمیدانستیم با آغاز برنامه بهبودی در مسیری از امکانات نامحدود قدم میگذاریم.

قطع مصرف در ابتدا کاملاً دشوار بود. با این حال، با تماشای سایر معتادانی که قدمها را طی مینمودند و این اصول را در زندگی خود به کار میبردند، رفته رفته متوجه شدیم بهبودی چیزی بیشتر از صرفاً قطع مصرف است. زندگی دوستان NA تغییر کرده بود. آنها با خداوندی که درک میکردند، رابطه داشتند. اعضای مسئولیتپذیری برای انجمن و جامعه بودند. دلیلی برای زندگی داشتند. ما نیز کم کم باور کردیم این مسائل برای ما نیز امکانپذیر است.

وقتی سفر بهبودی را ادامه میدهیم، ممکن است به دلیل از خود خوشنودی ، بیصبری یا عدم صداقت منحرف شویم. در هنگام ادامه سفر، باید این علائم را به سرعت شناسایی کنیم و به راه خود یعنی مسیر هموار به سوی آزادی و رشد باز گردیم.

v

فقط برای امروز:  پرورش مهارتهای زندگی روحانی، اجتماعی و عمومی خود را از طریق به کار بردن اصول برنامه خود ادامه میدهم. میتوانم تا جایی که دلم میخواهد در مسیر هموار بهبودی مسافرت کنم.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

سنت چهارم....
به عنوان تازه وارد به من پیشنهاد شد در چند جلسه مختلف شرکت کنم چون هر جلسه ای فضای خاص خود را دارد و نشان دهنده شخصیت اعضایش می باشد.به تازگی وقتی از من خواستند یک جلسه جدید نارانان راه اندازی کنم مطمئن نبودم چه کاری می خواهم انجام دهم و مهم تر از آن چه کاری نمی توانم انجام دهم .بنا بر این از یکی از اعضای قدیمی راهنمایی خواستم او به من پیشنهاد کرد که دوازده سنت را بر رسی کنم.
از سنت چهارم یاد گرفتم که هر گروه در مورد زمان ٫مکان و چگونگی اداره جلسه خود تصمیم  می گیرد.هم چنین آنها تصمیم می گیرند که چطور جلساتشان را ببندند یا باز کنند.بعضی گروه ها جلسه خود را با دعای آرامش باز کرده و با خواندن دوستی به روال نارانان جلسه را می بندند.برخی دیگر با خواندن مقدمه و چند مطلب خواندنی از کتابچه آبی نارانان جلسه را باز م با دعای آرامش می بندند .هر گروه در انتخاب ساختار جلسه خود و موضوعات برنامه آزاد است از جمله جلساتی که برای مشارکت همه باز است و یا اینکه در هر جلسه تنها یک سخنران باشد.
سنت چهارم به گروه های نارانان تقریبا راجع به تمام ساختارشان آزادی می دهد.از ما خواسته شده به عنوان گروه مطمئن باشیم تصمیمات با در نظر گرفتن هدف اصلی انجمن نارانان گرفته می شود .می بایست از بحث در مورد مطالبی غیر از نارانان در جلسات خود داری کنیم و سعی کنیم گفتگو های گروه در محدوده اصول نارانان صورت گیرد.

تفکری برای امروز:
نارانان به من یاد داد که حق انتخاب دارم و آزادم که برنامه ام را همان طور که انتخاب کرده ام کار کنم در هر حال گروه های خانواده نارانان باید در مورد هدف اصلی شان و اینکه چرا تشکیل شده اندشفاف باشند
هر گروه مستقل می باشد مگر در مواردی که به طور کلی بر گروه های خانواده نارانان(Naranan) و یا معتادان گمنام (NA)تاثیر بگذارد.


 

شهامت عوض شدن

 


من عادت داشتم همانند شخصی که بر روی نردبان است زندگی کنم . بر روی این نردبان همه آدمها نه تنها بالاتر از من بودند و من از آنها میترسیدم و به آنها حساسیت می ورزیدم ،بلکه احساس حقارت نیز میکردم .خداوند از من دور بود . خیلی دور در آن بالاها . در فراسوی تصور من ،این راهی طاقت فرسا و غریب برای زندگی کردن بود ، زیرا هیچگاه 2 انسان نمی توانستند برای مدت زمان طولانی و بی دردسربرروی یک پله از آن نردبان تاب بیاورند .وقتی به الانان رفتم افراد زیادی را یافتم که تصمیم داشتند از نردبان هایشان بسوی دایره دوستی و محبت بالا بروند .در این جمع همه ما در یک مرتبه مساوی قرار داشتیم و خداوند درست در مرکز این دایره قرار داشت و براحتی قابل دسترسی بود . هنگامیکه تازه واردین به جمع ما می پیوستند در مورد جابجایی موقعیت افراد نگران نمی شدیم ، بلکه براحتی دایره مان را گسترش می دادیم . امروز دیگر من خودم را بالاتر ویا پایین تر از دیگران نمی بینم من می توانم هر شخصی را صادقانه و منصفانه بنگرم . امروز تواضع یعنی پایین آمدن از نردبان قضاوت در مورد خودم و دیگران و گرفتن موضع درست خودم در سراسر دایره عشق و حمایت و پشتیبانی است .

یاد آوری امروز

افکار من بهترین معلمان من هستند . آیا آنها بمن عشق ورزیدن و از وجود خودم و دیگران لذت بردن را می آموزند ،یا اینکه گوشه گیری را بمن یاد می دهند ؟ ؟ امروز می خواهم معلمانم را که همان افکارم هستند با ملاحظه و دقت بیشتری انتخاب کنم . شعار زندگی کن و بگذار زندگی کنند ما را وادار میکند که خود را از قید فشار انتقاد ،قضاوت ، سرزنش و انتقال برهانیم . چون این عوامل می توانند خیلی بیشتر از کسانی که ما در مقابل آنها چنین حربه هایی را بکار می بریم به ما صدمه بزنند _ الانان به ما شکیبایی عمیق در عشق ورزیدن را می آموزد .


 

روز به روز

 

رهایی از اسارت وابستگی یکی از ارمغان‌های برنامه‌ی خودیاری و بهبودی است. این هدیه‌ای است که خداوند آن را عطا می‌کند. هرهدیه‌ای ارزشی دارد، برای من این هدیه ارزشمند و یک معجزه‌ی بزرگ و باشکوه است، مثل نجات از مرگ و نیستی یعنی تولدی دوباره. اکنون آماده‌ام که بهای این معجز و بهبودی را با کمک به خودم و تازه‌واردان و خدمت به جامعه و افراد خانواده‌ام بپردازم. بهبودی زُکات دارد و من اوّلین قدم را برمی‌دارم و در مقابل خواست و اراده‌ی خداوند گردن خم کرده و عشق او را به دیگران می‌دهم. دومین قدم در این مسیر دست کشیدن از خودخواهی و خودمحوری و خودشیفتگی است. آیا رها کردن آنها این بهای زیادی برای به‌دست آوردن آزادیم است؟ آیا تمایل دارم که خداوند مرا در برطرف کردن نواقص شخصیتی دیگرم مرا یاری دهد؟ آیا خداوند حامی و راهنمای من در این جایگزینی‌هاست؟ آیا این رهنمودها مرا به‌سوی رهایی از وابستگی‌ها هدایت خواهد کرد؟ سهم من فقط تلاش برای بهبودی در فقط برای امروز است. رهایی و آزادی از عادت، وابستگی و هم‌وابستگی‌ها و بهبودی در رأس هر کاری و افکار و دیگران قرار دارد.
تغییرات را از درون شروع کن!


مراقبه روزانه

 

در نبرد پیروزی متعلق به پُر زورتر نیست، متعلق به هشیارتر است.

ما از تغییراتی که در روابط مان ایجاد گردیده، لذت می بریم. دیگر بوی تعفن نیکوتین نمی دهیم و خانواده و آشنایان تمایل بیشتری دارند تا در کنارمان باشند. از ذهنی باز برخوردار شده و تشویق های دوستان و آشنایان نیروی تازه ای به ما می دهد. اما وابستگی به تعریف و تشویق های اطرافیان شاید کار درستی نباشد زیرا گاهی ممکن است انتقاداتی نیز وجود داشته باشد. آیا انتقادات هم می توانند در بهبودی به من کمک کنند؟
نیکوتینی های گمنام، برنامه است که به من می آموزد تا خود و دیگران را دوست بدارم. می آموزد تا رهایی از نیکوتین را در اولویت زندگی قرار دهم. ممکن است تحت فشار یا اجبار دیگران قطع مصرف کرده باشم، اما در هر صورت تفاوتی نمی کند و لازم است مسئولیت پاکی خود را قبول کنم.
وقتی افکار بیمار گونه مرابه بیراهه می برد و سلامت عقل را می گیرد، فرصت مناسبی است تا سریعاً با راهنمایم تماس بگیرم و از او درخواست کمک کرده یا به مطالعه نشریات بپردازم.
وقتی اوضاع آرام می گیرد آرامش پیدا می کنم و هیچ طوفانی هیچ جا نیست. این یک برنامه هدایت کننده قدرتمند و شگفت انگیز است که مرا در مسیر رهایی از اعتیاد نیکوتین حفظ می کند.

برای امروز، بر اهدافم متمرکز می شوم و اجازه نمی دهم هیچ چیز منحرفم کند.

 

3اردیبهشت

 خداوندی که درک میکنیم

«بسیاری از ما خداوند را صرفاً به عنوان هر نیرویی که ما را پاک نگاه میدارد، میشناسیم.»

کتاب پایه

v

برخی از ما با شناختی عملی از نیرویی برتر، قدم در بهبودی مینهیم. اما برای بسیاری از ما "خداوند" کلمه دردسرآفرینی است. شاید درباره وجود هر نوع نیرویی برتر از خود تردید داشته باشیم. یا شاید تجربیات رضایتبخشی از مذهب نداریم و از "موضوعات مربوط به خداوند" صرف نظر میکنیم. 

شروع دوباره در بهبودی بدین معنا نیز هست که میتوانیم زندگی روحانی خود را از نو شروع کنیم. اگر با آنچه در هنگام رشد آموختیم راحت نیستیم، میتوانیم رویکرد دیگری را نسبت به روحانیت خود امتحان کنیم. مجبور نیستیم همه چیز را به یکباره درک کنیم یا پاسخ همه پرسشهای خود را فوراً پیدا کنیم. گاهی اوقات فقط کافیست بدانیم سایر اعضای NA باور دارند و باور آنها به پاک ماندن آنها کمک میکند.  

v

فقط برای امروز:  تنها چیزی که همین حالا باید درباره نیروی برتر خود بدانم این است که این نیرو به پاک ماندن من کمک میکند.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

بازهم به جلسه بیا...

قبل از آمدن به نارانان عادت داشتم با معتاد موافقت کنم با این فکر که به او کمک کنم.در واقع سعی می کردم او را به سمت بهبودی هل بدهم.سعی می کردم با پیشنهاد پرداخت اجاره خانه اش او را از خیابان ها جمع کنم در صورتی که او هر روز به جلسه برود حاضر بودم خودم او را به جلسه ببرم.البته او برای بدست آوردن پول با تقاضای من موافقت می کرد.حالا می دانم که چرا این کار مؤثر واقع نشد .می بایست اجازه می دادم این کار را به خاطر خودش انجام دهد.
خودم را در وضعیتی یافتم که نیاز به یاد گیری مداوم
 
پیام های نارانان را به من یاد آوری می کند .یکی از اعضا که به تازگی وارد برنامه شده بود گفت:امیدوار بوده لازم نباشد تا آخر عمر به جلسه بیاید .او اکنون می فهمد که همین کار را خواهد کرد.من نیز چنین تصوری داشتم.
آیا چاره ای هست؟بازگشت به تاریکی مطلق و ویرانگری که سابقا زندگی ام را کنترل می کرد.نه ٫من دیگر نه می خواهم و نه تمایلی به آن دارم!خواهری دارم که در جوانی مواد مصرف می کرد وقتی با پدرم در مورد اعتیاد دخترم و وضعیتش صحبت می کردم او می گفت«من هنوز وقتی در مورد خواهرت فکر می کنم گریه می کنم».این موضوع مربوط به زمانی بود که نزدیک به سی و پنج سال از قطع مصرف خواهرم می گذشت.البته می دانم چون پدرم هیچ وقت به برنامه دوازده قدمی نرفته است هنوز این قدر رنج می کشد.سپس فکر می کردم این دلیلی است که باز هم به جلسه بیایم .مطمئن که نیازدارم دائم به جلسه بیایم.

تفکری برای امروز:
تسلی و کمکی که از اعضای نارانان در یافت می کنم قابل اندازه گیری نیست و این راه جدید و بهتری برای زندگی کردن است.


 

شهامت عوض شدن

 


به عنوان یک تازه وارد در الانان شنیدم که اصول برنامه می تواند باعث آرامش من شود .ترجیح می دادم بشنوم برنامه باعث بهبودی الکلی شود ویا اینکه حداقل صدمات گذشته را جبران کنند . به نظر من ، آرامش نوک قله کوهی بود و یا پوزخندی تمسخر آمیز درچهره ام تداعی می شد و درمورد هیچ چیز کاری نمیکرد . در هنگام فشار و هیجان بیشتر احساس زنده بودن میکردم سرانجام فهمیدم که آرامش قصد محروم کردن من از عشق و دلبستگی هایم را ندارد ،درعوض بمن یک احساس امنیت درونی می بخشد . که این احساس مرا وا میداشت با شور و هیجان بیشتری زندگیم را سپری کنم . زیرا این آرامش به سوی یک منبع نا محدود انرژی و عقل منتهی میشود : یعنی یک قدرت برتر . حالا میتوانم تصمیمات سالم و قاطعی بگیرم و همچنین میتوانم ریسک کنم چون بدین وسیله من قادر هستم با هر موقعیت و اتفاق جدید مواجه شوم . هیچ چیز نمیتواند با تجلی هیجان نهفته من به عنوان یک انسان قابل مقایسه باشد . یکبار دیگر طعم زندگی واقعی که میتوانست منحصر به خودم باشد را به کمک الانان و قدرت برتر تجربه کردم . همچنین پی بردم آرامش یک موهبت بزرگ الهی است

یاد آوری امروز

.امروز من آرامش را جستجو میکنم ،با علم به اینکه وقتی آرام هستم بیشتر قادر به کامل شدن و قوی تر شدن خودم شوم . بدون این برنامه نمی توانستم حقیقتا درک کنم چگونه بطور درستی با موقعیت های دشوار زندگی مواجه شوم "


روز به روز

 

امروز با پشتگرمی و اتکال به خداوند مهربان، ارزش‌های والای انسانی خود را به دست می‌آورم، فکر محدود و بشری من قادر نیست اراده و خواست خداوند را بفهمد، امّا من سعی می‌کنم هر روزم را به همان اندازه که سهمم است تلاش کنم. باور دارم خداوند مرا در جهت بهبودی و آزادی از هوای نفسم هدایت می‌کند. می‌خواهم فقط برای امروزتمام نیرویم را جهت حل مسائل فقط برای امروزم و رفع مشکلاتم کنم. امروزم را برای حل مسائل فردا و ترس‌های آینده خراب نمی‌کنم، زندگی در لحظه و امروز جریان دارد، می‌خواهم توانایی‌هایم را فقط برای امروز متمرکز کنم و در راه بهبودی شخصی‌ام به کار بگیرم. امروز متوجه شده‌ام که تمام شکست‌ها و لطمات گوناگونی که در گذشته خوردم و داشتم به این دلیل بوده است، که طرح و برنامه‌های بزرگ و دوراز دسترس را می‌خواستم اجرا کنم. این در حالی بود که توانایی‌های خودم را به حساب نمی‌آوردم، من یا همه چیز را می‌خواستم و یا هیچ چیزی نمی‌خواستم، این در حالی بود که موفقیت مرحله‌ای و پله به پله بود و این بلندپروازی من باعث خرابی اوضاع خودم در عرصه‌ی زندگی و روابطم شد.
برای کارهای امروزم دعا می‌کنم!


مراقبه روزانه

 

 

ارکان خوشبختی؛ حرکت عشق ورزی و امید است.

امروز وقتی از خواب بر می خیزم روز خوبی پیش رو دارم. دیگر زندگی ام با غبار نیکوتین تیره و تار نیست. تن و لباسم بوی تعفن نیکوتین نمی دهد. از مزه غذا لذت می برم. از خوردن و نوشیدن چیزهایی که میل به مصرف نیکوتین ایجاد می کند پرهیز می کنم و غذای سالم می خورم.
می توانم انتخاب کنم روز خوبی داشته باشم. با کسان و چیزهایی در ارتباط باشم که باعث ارتقاء کیفیت زندگی ام می شوند.
می توانم بدون مشکل تنفسی پیاده روی کنم. می توانم انتخاب کنم که تجربه، امید و نیرویی که در این مسیر به دست آورده ام را با دیگران به مشارکت بگذارم.

برای امروز، روزم را آن گونه می سازم که آرزو دارم. روزی را خواهم ساخت که می خواهم آن طور باشد. ممکن است امروز همه چیز طبق میل من نباشد. واکنش هایم را خودم انتخاب می کنم. وقتی امروز به پایان رسید، از آن به نیکی یاد می کنم.

4اردیبهشت

قدمهای دوازدهگانه زندگی

«از طریق پرهیز و کارکرد قدمهای دوازدهگانه معتادان گمنام، زندگی ما مفید شده است.»

v

قبل از آمدن به معتادان گمنام زندگی ما در حول محور مصرف بود. در اکثر موارد، انرژی بسیار کمی برای کار، روابط یا سایر فعالیتها برای ما باقی مانده بود. فقط در خدمت اعتیاد خود بودیم.

قدمهای دوازدهگانه معتادان گمنام روش سادهای را برای تغییر زندگی ما ارائه میدهد. روزی از روزها شروع به پاک ماندن میکنیم. وقتی انرژی ما دیگر به سمت اعتیاد ما هدایت نمیشود، درمییابیم انرژی لازم برای دنبال کردن علایق دیگر را در اختیار داریم. وقتی در بهبودی پیشرفت میکنیم، قادر به حفظ روابط سالم میشویم. به کارمندانی قابل اعتماد تبدیل میشویم. سرگرمی و بازآفرینی به نظر جذابتر میرسد. از طریق شرکت در معتادان گمنام به دیگران کمک میکنیم.  

معتادان گمنام به ما وعده پیدا کردن مشاغل خوب، روابط دوستی یا زندگی رضابتبخش را نمیدهد. اما وقتی با حداکثر توان قدمهای دوازدهگانه را انجام میدهیم، درمییابیم میتوانیم به افرادی تبدیل شویم که قادر به پیدا کردن کار، حفظ روابط دوستی و کمک به دیگران هستیم. میتوانیم در خدمت بیماری خود نباشیم و شروع به خدمت به خداوند و دیگران کنیم. قدمهای دوازدهگانه کلید تغییر زندگی ماست.

v

فقط برای امروز:  خرد لازم برای به کارگیری قدمهای دوازدهگانه در زندگی خود و شهامت لازم برای رشد در بهبودی را در اختیار دارم. برنامه خود را انجام میدهم تا عضو مسئولیتپذیر و مفیدی برای جامعه خود باشم. 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

فرسودگی.....
زمانی که در اوج نا امیدی بودم قبل از غروب خورشید آماده خوابیدن بودم .واکنش بدنم طوری شده بود که بیشتر از دیگران به خواب نیاز داشتم .من از تلاش برای حل مشکلات ناشی از اعتیاد مدام احساس خستگی مفرط می کردم .یک شغل بیست و چهار ساعته داشتم تعجبی نداشت که همیشه خسته و از پا افتاده بودم !برای خودم هیچ وقتی نداشتم چون همه وقت خود را صرف دیگران می کردم.
از وقتی کار روی برنامه نارانان را شروع کردم برای خودم وقت گذاشتم .در ابتدا دادن نیم ساعت وقت به خودم برای شرکت در جلسه شگفت انگیز بود .با اینکه زمانی را به خود اختصاص داده بودم اما برای من تغییر خیلی بزرگی بود.چه احساس خوبی بود!تغییر دیگر یاد گیری به کار بردن پذیرش برای آرام کردن ذهنم بود.هرگز نفهمیده بودم سناریو های دائمی که در سرم جریان داشت چطور در فرسودگی روحی و جسمی من دخیل بودند.
جالب است اکنون کشف کردم چطور واقعا به یک خواب کوتاه نیاز دارم .سعی می کردم برای آینده ای که حتی هنوز اتفاق نیفتاده بود راه فراری پیدا کنم.من در مورد معتاد نگرشی منفی داشتم وبعد از حضور در جلسات وقتی فهمیدم بار منفی من چگونه مرا فرسوده کرده بود غافلگیر شدم .رها کردن معتاد برای من تجربه رها شدن بود و به من انرژی تازه ای بخشید .دیگر زندگی ام در آشفتگی دائم نبود که همیشه منتظر در گیری با بحران بعدی باشم .اکنون انرژی بیشتری دارم که به کارهای مهم خود رسیدگی کنم.

تفکری برای امروز:
هر چند زندگی ام کامل نیست اما امروز بیشتر قابل اداره کردن است .نمی دانم چه پیش خواهد آمد فقط می دانم نیرویی دوست داشتنی وجود دارد که می توانم برای مراقبت از خودم به او اعتماد کنم .وقتی افکارم دیوانه وار به سراغم می آید به یاد خواهم آورد که ترس را رها کنم و آزاد شوم.


شهامت عوض شدن

 


گاهی اوقات هنگام روبرو شدن با موقعیتهای ناراحت کننده وقتی که خیلی ناراحت هستم احساس میکنم خداوند می خواهد من را تنبیه کند . در این شرایط یکبار دیگر تصور عشق ورزیدن خداوند را از دست میدهم و لازم است بار دیگر به خودم بیایم . این شرایط باعث میشود که : با راهنمایم تماس بگیرم . کسی که بمن یادآوری میکند خداوند انتقام جو نیست . نشریات الانان را میخوانم و در جلسات باز شرکت میکنم . اغلب در کنار رود خانه قدم میزنم و از آنچه ناراحتم با او (خداوند)صحبت میکنم . جریان آب را می بینم و از او بخاطر موهبت هاییکه در زندگی به من عطا کرده سپاسگزاری میکنم . پیداکردن الانان ،موهبت 12 قدم . خلاقیت و نو آوری و لذتی که در بیان آنها می برم و همچنین عشق و علاقه من به خانواده الانان . سپس می نشینم و منتظر میمانم تا احساس تماس شفای خداوند را در ذره ذره وجودم حس کنم تا اینکه اطمینان خاطر پیدا میکنم و اشکهایم خشک میشود . جالب است که در سراسر آن همه شرایط سخت ،هرگز درد را به خاطر نمی آوردم . چیزی که به یاد می آورم درخشش خوشید بر آب، آرامش در آن لحظه و عشق قدرت برتر من که همانند تلاءلو آشکار خورشیدمرا در بر میگرفت . درد و ررنج جای خود را به افزایش اطمینان به قدرت برتر می دهد .

یاد آوری امروز

.هنگام روبرو شدن با موقعیتهای سخت و درد ناک میتوانم به یاد آورم که عشق ورزیدن همیشه برایم وجود دارد . به عنوان یک منبع آرامش .....راهنمایی و صلح ......"چنانچه اعتقاد داشته باشم قدرتی برتر از خودمان وجود دارد هیچ کس تنها نمی ماند .


روز به روز

 


آیا امروز من قدر آزادی و بهبودی خودم را از اسارت عادت و وابستگی‌ها و هم‌وابستگی‌ها دانسته و گرامی می‌دارم! آیا باوردارم که اراده‌ی خداوند برای من به مراتب بهتر از اراده‌ی خودم بوده است؟ خداوندا: تورا به‌خاطر رهایی من از بردگی مواد مخدر سم نیکوتین، عادت‌های ناسالم و وابستگی‌های مادی و هم‌وابستگی‌های عاطفی و شناخت خود و کودک درونم و دوست خوبی مثل خودم و تو سپاسگزارم. اکنون من در مجموعه روابط روحانی و معنویی قرار دارم که پس از 45 سال محرومیت از آنها توجه و عشق به خودم و صرف انرژیم را برای سرپرستی و کنترل و تغییردادن دیگران، به خود آمده و خودم را یافتم و اکنون به خودم و نیازهایم می‌رسم. اکنون برای هر تصمیم‌گیری و داشتن حق انتخاب دست یاری به سوی خداوند دراز می‌کنم. آیا امروز دعا خوانده و مراقبه کرده‌ام؟ من آزادی از اسارت به وابستگی‌هایی مثل مواد مخدر، نیکوتین، قرص‌های روانگردان، قمار و شرط‌بندی و روابط خطرناک که ذره‌ذره مرا از انسانیت دور می‌کرد را جشن می‌گیرم؟ عاد‌های ناسالم کودکی وابستگی به مادیات و هم‌وابستگی به اشخاص مشکل و بیماری من است.
خداوند مرا دوست دارد، خودم چطور!


مراقبه روزانه

 

 

موفقیت یک علم است، اگر شرایط آن را دارا باشی به نتیجه خواهی رسید.

وقتی تصمیم به قطع مصرف نیکوتین گرفتم در حقیقت یک سفر روحانی را آغاز کردم. اولین قدم سم زدایی که با تردید و دشواری همراه بود. به مرور وسوسه مصرف از میان رفت و اعتماد به نفس جایگزین آن شد. با برداشتن قدم ها به بیداری روحانی رسیدم، اما آیا برای فارغ التحصیلی به نیکوتینی های گمنام آمده بودم؟
نیکوتینی های گمنام فرصت روزانه ای داد تا هر لحظه از وضعیت روحانی خود مراقبت کنم. خطر لغزش هر لحظه در کمین است و منتظر فرصتی است تا با منحرف شدن از مسیر مرا دوباره به کام مرگ بکشاند. موقعیت های تحریک کننده موجب برانگیختن احساساتی می شوند که می توانند مرا در خود غرق و دچار لغزش کنند. اما آیا مصرف نیکوتین مشکلی را حل می کند ؟
مصرف نیکوتین نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه مشکلی بر مشکلات می افزاید. با به کارگیری اصول روحانی برنامه به طور حتم هیچ وقت دچار لغزش نخواهم شد. تغییر الگوهای رفتاری گذشته کاری بس دشوار بود. اما در این سفر تنها نبودم بلکه نیرویی برتر با من بود و هست که در تمام مسیر تکیه ام بر اوست.

برای امروز، با یاری گروه، راهنما و خداوند، فرصتی برای ساختن یک زندگی لذتبخش عاری از مصرف نیکوتین در اختیارم است.

5اردیبهشت

 استقبال از واقعیت

«امروز بهبودی برای ما یک واقعیت است.»

کتاب پایه

v

درد و مصیبت در دوران مصرف واقعیتهای زندگی ما بود. نه مایل به پذیرفتن وضعیت زندگی خود بودیم و نه مایل به تغییر آنچه در زندگی ما غیر قابل قبول بود. با مصرف مواد میخواستیم از درد زندگی رهایی یابیم، اما این کار فقط به مشکلات ما افزود. احساس تغییر یافته ما نسبت به واقعیت به کابوس تبدیل شد.

از طریق انجام برنامه معتادان گمنام در زندگی میآموزیم که رؤیاهای ما میتواند جایگزین کابوسهای ما شود. رشد میکنیم و تغییر مییابیم. آزادی انتخاب به دست میآوریم. قادر به ابراز و دریافت عشق میشویم. میتوانیم با صداقت درباره خود صحبت کنیم و دیگر حقیقت را بزرگ یا کوچک جلوه ندهیم. چالشهایی را که زندگی واقعی پیش روی ما میگذارد، میپذیریم و عاقلانه و مسئولانه با آنها روبرو میشویم.

اگرچه بهبودی، ما را در برابر وقایع زندگی مصون نگاه نمیدارد، در انجمن NA میتوانیم پشتیبانی، توجه واقعی و انگیزه مورد نیاز برای رویارویی با این واقعیتها را به دست آوریم.  نباید هرگز از طریق مصرف مجدد مواد، خود را از رویارویی با واقعیت پنهان کنیم، چراکه وحدت ما با سایر معتادان در حال بهبودی به ما قدرت میدهد. امروز، پشتیبانی، مراقبت و همدردی حاصل از بهبودی، پنجره پاک و روشنی را در اختیار ما قرار میدهد که از طریق آن میتوانیم واقعیت را همان طور که هست، مشاهده کنیم، تجربه کنیم و بپذیریم.       

v

فقط برای امروز:  یکی از هدایای بهبودی من، زندگی و لذت بردن از آن است، همان طور که واقعاً هست. امروز، از واقعیت استقبال میکنم. 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

آزادی روحانی.....
برنامه نارانان به من آزادی روحانی می دهد.مرا تشویق می کند که یک درک شخصی از نیروی برترم داشته باشم وبگذارم دیگران نیز همین آزادی را داشته باشند.من نمیتوانستم زندگی ام را صادقانه به خدایی که درک نکرده ام بسپارم
در نارانان ناحیه ما راهنماها برای آماده کردن یک کار گاه دوازده قدمی آخر هفته برگه هایی از سه قدم اول برای ما تهیه کرده اند تا قبل از اینکه در جلسه شرکت کنیم آنها را مرور کنیم و بعد از آن قدم چهار را در کار گاه کار می کنیم.تجربه تهیه تراز نامه شخصی من از کودکی تا امروز برایم روشن کرد که چرا در مورد سپردن زندگی ام به خدایی که خود درک کردم اینقدر تردیدداشتم از نظر من او کسی بود که اجازه داده بود اتفاق های بد در زندگی ام بیفتد.چیزی که یاد گرفتم این بود که نیروی برترم باعث این اتفاق های بد برای من نبوده است.نیروی برتر من در عبور از آن لحظات سخت برای کمک به من حضور داشت.هر اتفاقی در زندگی ام افتاده بود مرا قوی تر کرده و برای اتفاق بعدی آماده می کرد.فهمیدم که نیروی برترم همیشه وجود داشته است.

تفکری برای امروز:
هر روز با قدرت و هدایت نیروی برترم می توانم معتاد را با عشق رها کرده و با سپردن او به نیروی برترش زندگی خودم را بکنم.من هم لغزش می کنم و پس از آن به درگاه نیروی برترم دعا می کنم .من به کمک خدایی که درک کرده ام برای تمام زندگی ام نیاز دارم..


شهامت عوض شدن

 


مکتب بودایی میگوید :"وقتی که شاگرد آماده است معلم حاضر میشود " یا به عنوان یک الانانی "ما هر کدام به موقع به اینجا می آییم" یک دلیل مهم من این است که خط مش روابط عمومی ما بنا بر اصل جاذبه است تا تبلیغ. ورود من به الانان درست بر مبنای یک جدول زمان بندی شده بود .به این صورت که من ابتدا در مورد چگونگی برنامه ها و جلسات چیزهایی شنیده بودم .در آن زمان من نوجوان بودم . پس از 20 سال زندگی در اولین جلسه شرکت کردم . من از گذشت ایام افسوس نمی خورم که چرا زودتر به اینجا نیامدم زیرا فکر میکنم در آن زمان آمادگی آمدن به الانان را نداشتم . فقط پس از سالها زندگی با اثرات بیماری، واقعا آمادگی دریافت کمک را داشتم و هیچیک از آزار و اذیت ها و غرزدن ها نتوانستند مرا زودتر به جلسات سوق دهند .

یاد آوری امروز .

هیچ چوبدست سحرآمیزی برای اینکه دیگران را به رفتن به الانان آماده کند وجود ندارد و این نهایت گستاخی ست که فکر کنم عقیده من از مسیر و روش دیگران بهترست . بگذار به کسانی کمک کنیم که کمک میخواهند . وقتی که جریان زندگیم در نتیجه کار کردن جلسات و برنامه ها برروی خودم ، بهتر میشود سعی میکنم پیام برنامه را برسانم . نه . اینکه مثل قبل آنرا به دیگران تحمیل کنم . "بیا با اجازه دادن به نصیحت کردن افراد ،کارائی و تاثیرات کمک کردن را تضعیف نکنیم . من میدانم که هرگز بصیرت و آگاهی کافی برای اینکه به مردم بگویم چه کارهایی بهتر است انجام بدهند ندارم "


روز به روز

 


امروز من از این آزادی و بهبودی از قید و بندهای عادات و وابستگی و هم‌وابستگی برای پی‌ریزی یک زندگی ساده و معنوی برای تغییر و رُشد کردن، برای انسان شد، برای خدمت به انسان‌های دیگر، برای اجتماع خود بهره‌گیری می‌کنیم. امروز من به خودم گوش می‌دهم، به خودم توجه می‌کنم، امروز من به خودم گوش می‌دهم، به خودم توجه می‌کنم، این حق من است! من سال‌های سال به دیگران و گفتار و رفتار و احساسات دیگران ارزش و بهاء داده و توجه می‌کردم، تلاش می‌کردم که موجبات رضایت آنها را به هر ترتیب که شده است جلب کنم. فکر می‌کردم که آنها از من با ارزش‌تر هستند، پس وظیفه خود می‌دانستم تا آنها را از خودم راضی و خشنود کنم. امروز به آرامی متوجه شدم که رضایت خودم بهتر از جلب رضایت دیگران است. امروز به خودم گوش می‌دهم و به احساسات خودم احترام گذاشته و به نیازهایم توجه می‌کنم، به امید اینکه چیزهایی که در دیگران می‌جستم را در خودم پیدا کنم. من حق دارم فارغ از قضاوت‌های دیگران به احساسات خودم اهمیت داده و توجه کنم و بدانم که توجه نکردن به آنها دلیل بر وجود نداشتن آنها نبود و نیست!
به درونت گوش کن و به آن احترام بگذار!


مراقبه روزانه

 

 

ما دریافتیم که باید انزوا و همزیستی کسالت بار با کشمکش های درونی را رها و به خدا و دیگران اعتماد کنیم.

برای خوابیدن مشکل داشتم. احساس کسالت و مریضی می کردم. پنج ماه هر روز با راهنمایم تماس تلفنی داشتم اما احساس واقعیم را با او در میان نمی گذاشتم. او پیشنهاد می کرد هر وقت حال خوبی ندارم به مطالعه نشریات بپردازم، اما من به راهکار او عمل نمی کردم. با خدا معامله می کردم و همیشه می گفتم: خدایا در صورتی که این خواسته ام را برآورده کنی خود را تسلیم تو می کنم. راهنمایم می گفت باید دست از معامله کردن با خدا بردارم. تسلیم نمی شدم تا جایی که راهنمایم گفت بسیار رقّت انگیزم. او حق داشت. انسانی رقّت انگیز بودم و در عین درماندگی می خواستم سرخوش و آزاد باشم. راهنمایم به جای پاسخ به سوالاتم پیشنهاد می کرد تا پاسخ خود را با مطالعه نشریات پیدا کنم. سرانجام با او هماهنگ و دریافتم لازم است برای آگاهی از خواست خدا دعا کنم. به دعا پرداختم و خود را در مسیر بهبودی یافته و به آرامش رسیدم.

برای امروز بابت راهنما و تمام کسانی که چون آیینه حقیقت مرا باز می تابانند از خداوند سپاسگزارم.

6اردیبهشت

خویشتنپذیری

«مؤثرترین روش خویشتنپذیری  از طریق به کار بردن قدمهای دوازدهگانه بهبودی است.»

جزوه خویشتن‌پذیری

v

اکثر ما وقتی به معتادان گمنام میآییم خود را به اندازه کافی نپذیرفتهایم. به ویرانی بزرگی که در دوران اعتیاد فعال خود ایجاد کرده بودیم، نگاه میکنیم و از خود متنفر میشویم. ما در پذیرفتن گذشته خود و  خویشتنبینی حاصل از آن مشکل داشتیم.  

وقتی برای اولین بار میپذیریم به یک بیماری به نام اعتیاد مبتلا هستیم، خویشتنپذیری با سرعت بیشتری حاصل میشود، زیرا پذیرفتن خود به عنوان یک بیمار آسانتر از پذیرفتن خود به عنوان یک فرد بد است. هر چه خویشتنپذیری آسانتر باشد، پذیرفتن مسئولیت برای خود آسانتر خواهد شد. 

از طریق فرآیند بهبودی مداوم، به خویشتنپذیری دست مییابیم. کار کردن قدمهای دوازدهگانه معتادان گمنام به ما میآموزد خود و زندگی خود را بپذیریم. اصول روحانی مانند تسلیم، صداقت، ایمان و فروتنی به ما در رهایی از بار سنگین اشتباهات گذشته خود کمک میکند. با به کار بردن این اصول در زندگی روزمره خود نگرش ما تغییر میکند. با پیشرفت در بهبودی، خویشتنپذیری نیز رشد میکند.  

v

فقط برای امروز:  خویشتنپذیری فرآیندی است که از طریق قدمهای دوازدهگانه فعال شده است. امروز، به این فرآیند اعتماد میکنم، قدمها را کارمی‌کنم و خویشتنپذیری را یاد میگیرم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

موهبت صداقت....

در نارانان ما قدم های دوازده گانه را برای خودمان کار می کنیم.قدم چهار «تهیه یک ترازنامه اخلاقی بی با کانه و موشکافانه از خودمان»می تواند در ظاهر قدم دشوار وترسناکی به نظر برسد.شاید به خاطر اینکه مدت های طولانی روی دیگران به خصوص معتاد تمرکز داشته ایم می ترسیم خود را نشناسیم.شاید مثل خیلی از مردم که تحت تاثیر بیماری اعتیاد هستند ما هم از کمبود عزت نفس رنج می بریم و می ترسیم که یک ترازنامه بی باکانه و موشکافانه نشان دهد که ما ارزشمند نیستیم.
متوجه می شوم که یک ترازنامه اخلاقی بی باکانه و موشکافانه یک سفر خود شناسی است چیزی که برای رسیدن به رشد فردی نیاز دارم شناخت رشد است . ابتدا لازم است بدانم کجا هستم .باید بفهمم چگونه آدمی هستم و کسی که می خواهم باشم را تصور کنم.
وقتی ترازنامه قدم چهار را تهیه می کنم صادقانه و به طور کامل رفتار هایم ٫مسئولیت هایم و درک مفاهیم مهمی مثل :ارزش خود٬عشق و بلوغ ام را بررسی کنم به خود نگاه می کنم و ویژگی های شخصیتی ام:توانایی ها و ضعف هایم را می نویسم.
می خواهم خودم را بشناسم و کشف هایم را ثبت کنم.پس آماده ارزیابی چیزهایی که برایم کار کرده و چیزهایی که کار نکرده ٫چیزهایی که دوست دارم و چیزهایی که تمایل دارم تغییر دهم .به همان اندازه که با کمک گرفتن موفق می شوم قدم ها را کار کنم ایجاد تغییرات مثبت را آغاز می کنم تا به کسی که می خواهم تبدیل شوم.

تفکری برای امروز:
وقتی ترازنامه ام را تهیه می کنم به خودم صداقت را هدیه می دهم که سر مشق تمایل به رشد است.


شهامت عوض شدن

 


با گذشت زمان الانان را یافتم . وقتی از انجام کار هایی در مورد روابطم با یک الکلی مستاصل و درمانده شده بودم ، انتظار داشتم بمن بگویند : "آدم بی فایده را دور بینداز".بنا براین وقتی از یکی از اعضاء شنیدم که تا شش ماه ،از آمدنم به الانان هیچ تغییر اساسی پیدا نخواهم کرد ، خیلی نگران و نا امید شدم . در پایان شش ماه تفکر من بطور شگفت انگیزی تغییر یافته بود .و من از اینکه صبر کرده بودم سپاسگزار بودم . در آن لحظات چیزی درونم می گفت : به انتظار یاد گیری و رهایی ت ادامه بده ،قبل از اینکه در مورد این روابط تصمیم گیری کنی .اما من از انتظار بیزار بودم .تقلا میکردم و برای راهنمایی خواستن دعا و نیایش میکردم و نقاط ضعف و قوت را سبک سنگین میکردم . جواب همیشه یکسان بود "انتظار" هنوز هیچ کاری انجام نده _ موقع آن خواهد رسید" این جوابی نبود که من در جستجوی آن بودم .بنا براین،آنرا درک نمیکردم . پس با احساس گناه و شک و دو دلی نسبت به خودم، تحلیل میرفتم . آیا من مرتکب اشتباه بزرگی در زندگیم شده بودم؟من هنوز این شخص را بسیار دوست داشتم و اگر چه عمیقا نگران بودم ولی مطمئن نبودم که رها کردن او راه حل باشد . اعتراف کردم که پیش از موقع عمل کرده بودم . فقط با گذشت زمان بیشتری من بالاخره قادر به تصمیم گیری شدم که میدانستم بوسیله آن میتوانم زندگی کنم .

یاد آوری امروز

وقتی که تفکر من با تلاش برای پیدا کردن راه حل به بن بست میرسید ، هیچ گاه نمیتوانستم نتیجه ای راکه در جستجویش بودم بیابم " وقتی در تردید به سر می بری اقدام نکن .مرا به سوی تمام کارهایی که انجام میدهم راهنمایی کن


روز به روز

 


اصول برنامه‌ی خودیاری راهی برای رهایی از هوای نفس است، به همین دلیل من برای پناهندگی و درجا زدن در برنامه اینجا نیستم. از طرفی انتظار ندارم با رعایت برنامه فیلسوف و زاهد و مقدس شوم. اطمینان دارم که هدف و اراده‌ی خداوند، رهایی من از عادت و وابستگی‌های دردآور است که در گذشته به من آسیب زده است. من فقط برای درمان خودم به اینجا آمده‌ام. فقط مسؤل خودم هستم، بیماری دخالت‌گرایانه و فضول من به راحتی می‌خواهد در امور دیگران و شرایط بهبودی شخصی آنها و برنامه مداخله نماید. من با تکیه برانرژی مثبت خداوندی قادرم که فقط ارزش‌های از دست رفته‌ی خودم را احیاء کنم. هرکسی می‌تواند با دعا و مراقبه و راز و نیاز به خدای خود وصل شده و به خودش کمک نماید، امروز اطمینان دارم که نتایج کارهایم هرچه شود، در نهایت در جهت خواست و اراده‌ی خداوند است. امروز توانایی من در جهت رفع مشکلات و حل مسائل خودم صرف خواهد شد. خداوندا: مرا یاری کن تا از مواجه شدن با همه‌ی مسائل و مشکلاتم درآن واحد و امروز پرهیز کنم. آیا من آماده‌ام تا با هرگونه اتفاق و تغییرات در زندگیم با اتکا به قدرت و تصمیم‌گیری خداوند روبه رو شوم؟
خداوند کارگردان و من بازیگر هستم!


مراقبه روزانه

 

 

کلمات را واضح بیان کنید؛ در مورد هر کلمه قبل از ادا کردن فکر کنید.

در دوران مصرف نیکوتین از رفتار عده ای که با من بد رفتاری می کردند به شدت آزده و خشمگین بودم با خود عهد کرده بودم اگر زمانی موفق به قطع مصرف شوم هرگز چنین رفتاری با مصرف کنندگان نداشته باشم.
از هر کس و هر چیز که مانع سیگار کشیدنم بود ناراحت می شدم و واکنش نشان می دادم. در دوران مصرف تعادلی بر احساساتم نداشتم در افراط و تفریط بودم. گاه بیش از حد سر خوش و گاه بیش از حد خشمگین!
امروز وقتی با مصرف کننده ای رو به رو می شوم که برای روشن کردن سیگار درخواست فندک می کند و یا می خواهد تا برای او سیگار بخرم، لازم است بسیار محتاط عمل کنم. اگر با تندی با او برخورد کنم و یا شروع به نصیحت و پند و اندرز دادن به او کنم ممکن است فرصت قطع مصرف را از او بگیرم. بنابراین در چنین شرایطی عاقلانه است که با فروتنی درخواست او را رد کنم.
در این برنامه آموخته ام خود را دوست داشته باشم و از شرکت در مکانهای مصرف خودداری نمایم، زیرا دود دست دوم خطری بزرگ برای سلامتی ام است.

برای امروز، با فروتنی حد و مرزم را تعیین می کنم.

7اردیبهشت

 تشخیص رنجشها و رهایی از آنها   

«میخواهیم با واقعیت گذشته خود روبرو شویم، آن را همان طور که بود ببینیم و از آن رهایی یابیم تا بتوانیم در امروز زندگی کنیم.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما در اوایل دوران بهبودی در تشخیص رنجشهای خود مشکل داشتیم. در آن هنگام در حالی که قدم چهارم در مقابل ما بود، نشستیم، بارها و بارها فکر کردیم و سرانجام نتیجه گرفتیم که هیچ رنجشی نداریم. احتمالاً به خود میقبولاندیم که از این گذشته خیلی هم غمگین نیستیم.

انکار ناآگاهانه رنجشها از شرطی کردن اعتیاد نشأت میگیرد. اغلب احساسات ما عمیقاً مدفون شدند. پس از گذشت مدتی از بهبودی، حس جدیدی از درک به وجود میآید. عمیقترین احساسات مدفونشده ما کم کم ظاهر میشوند و رنجشهایی که تصور داشتن آنها را نمیکردیم، ناگهان بروز میکنند.

وقتی این رنجشها را بررسی میکنیم، شاید وسوسه شویم برخی از آنها را با خود نگاه داریم، به خصوص اگر به نظر ما "موجه" باشند. اما آنچه باید به خاطر بسپاریم این است که رنجشهای "موجه" درست به اندازه رنجشهای دیگر دردسرآفرین هستند. 

با رشد آگاهی ما از مصبت های مان ، مسئولیت ما برای رهایی از آنها نیز بیشتر میشود. دیگر نباید به این رنجشها متکی باشیم. میخواهیم خود را از چیزهای نامطلوب رها کنیم و خود را برای دستیابی به بهبودی آزاد سازیم.  

v

فقط برای امروز:  وقتی رنجشی را شناسایی میکنم، آن را همان طور که هست میبینم و خود را از آن رها میکنم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

قطع وابستگی تمرین می خواهد....

گه گاهی قطع وابستگی برایم سخت بوده است .بیماریم باعث شده بود که باور کنم می توانم حرفی بزنم یا کاری انجام دهم تا به تغییر زندگی معتا د کمک کنم.هر چند روش من با کمک ٫تظاهر ٫سرزنش و نالیدن هیچ وقت نه زندگی مرا بهتر کردند نه زندگی معتادم را .با کمک نیروی برتر از طریق برنامه نارانان یاد می گیرم با عشق رها کنم.
با وجود اینکه در نارانان هستم هنوزهم روز های بسیاری هستند که می خواهم از معتاد پرس و جو کنم تا مطمئن شوم راه هایی که توصیه کردم دنبال کرده است.اما در عوض برنامه ام را به یاد می آورم و روش هاب سالم تری را انتخاب می کنم  یاد آوری به خودم که در مقابل بیماری اعتیاد عاجزم ٬به من کمک می کند تا از کار های دیگران رهاشوم.
بهبودی معتاد کار معتاد کار معتاد است .من فقط می توانم مسئول بهبودی فردی خودم باشم.
آرامش زمانی به دست می آید که من بفهمم نیروی نیروی برتری وجود دارد که هم من و هم معتاد را دوست دارد و از ما مراقبت می کند .قطع وابستگی با عشق ٫دل کندن نیست بلکه سپردن معتاد و اراده ام به مراقبت عاشقانه نیروی بزرگتر از خودم است.

تفکری برای امروز:
نشریات نارانان به من یاد آوری می کند که قطع وابستگی بدون تمرین فقط یک نظریه ذکر شده در یک جزوه است.قطع وابستگی مستلزم صرف وقت و تمرین است.دوستان نارانانی مرا در این مسیر نگه می دارند .هر روز برای احساس رهایی از وابستگی کار خواهم کرد.


شهامت عوض شدن

 


امروز فرصتی است تا احساس خوبی نسبت بخودم داشته باشم .میتوانم برای محکم کردن رابطه ای یا رسیدن به هدفی و یا برای داشتن احساس بهتری نسبت به خودم قدم مثبتی بردارم ،با علم به اینکه سفر هزار فرسنگی با قدم اول شروع میشود . احتمالا راهنمایی برای خودم انتخاب میکنم یا به یک تازه وارد خوشامد میگویم یا در جلسه الانان دیگری شرکت میکنم . میتوانم ورزش کنم ، برای چکاب از دکتر وقت بگیرم ، به موسیقی گوش داده یا کمد را تمیز کنم ، میتوانم نامه ای برای یک دوست قدیمی بنویسم .یا وقتی را در خلوت و در آرامش و سکوت با خود بگذرانم . میتوانم کاری انجام دهم که از آن میترسم .فقط برای تمرین ممکنست مایحتاج دوستی را که بیمار است برایش تهیه کنم ،یا پایه لق میزی را درست کنم و یا برای تقویت ذهن کتاب بخوانم . میتوانم روی یکی از گامهای 12 قدم تمرکز کرده یا تجربیاتی را با دوستی که آمادگی شنیدن دارد رد و بدل کنیم .


یاد آوری امروز


راههای زیادی برای پیشرفت کیفی زندگی وجود دارد بجای غصه خوردن در مورد آنچه نمی توانم انجام دهم یا ندارم ، حرکتی مثبت در زندگیم برای امروز انجام می دهم . "بزرگترین هنر در زندگی ،استفاده درست از لحظه طلاییفرصت و بدست آوردن بهترین چیز ممکن که در دسترس ما می باشد است"


روز به روز

 


ترس‌های مبهمی تمام وجودم را فرا گرفته بود، به‌طوری که هیچ امیدی به آینده‌ی تاریک و ترسناک نداشتم. در نهایت به دنبال یک هدف غریزی و کوچک بودم، فقط زنده بمانم و برای آن جنگ کنم. این ناامیدی مثل یک قطره جوهر در یک ظرف آب زلال در حال پخش شدن بود و من تنها در کنار این ظرف نگران و غمگین روزهایم را با درد و حسرت و ترس سپری می‌کردم. افکارآزار دهنده‌ای مثل من کی هستم؟ کجا می‌روم؟ چرا به دنیاآمدم؟ و... امروز رهایی از عادت و وابستگی‌ها به آرامی صورت می‌گیرد. چرا وقتی در دامان امن برنامه هستم، اجازه نمی‌دهم دیگران آزاد باشند و گرفتار صدمات بیماری خودخواهانه‌ی من نشوند؟ من به‌خاطر زنده بودن، هشیار شدن و آرامش درونی از خداوند تشکر می‌کنم! آیا به‌خاطر این همه نعمت و باز شدن چشمانم و تفکرات جدیدم به جای تخیلات و توهمات به خداوند و خودم صبح بخیر گفته‌ام. به دیگران چطور؟ آیا آنها را دوست‌دارم؟ یا می‌خواهم مثل رابینسون کروزوئه تنها در جزیره‌ای دور افتاده از تمدن و بشریت باشم؟ من آرامشی را که اکنون پس از طی کردن سالیان دراز و دردناک گذشته پیدا کرده‌ام محترم می‌شمارم.
پس از سختی‌ها نوبت آرامش است!


مراقبه روزانه

 

 

وقتی اشتباهی کوچک اصلاح شود، به اشتباهی بزرگ تبدیل نمی شود.

در یکی از جلسات، یکی از اعضاء داستان تکان دهنده ای را مشارکت نمود. او پس از شش سال قطع مصرف لغزش کرده بود. چگونه این اتفاق افتاده بود؟
در مراسم تدفین خواهر دو قلویش، شخصی برای تسلی دادن سیگاری به او تعارف کرده بود. اکنون پس از سه سال هنوز در حال مصرف است. اعتیاد بی رحمانه و کشنده حمله می کند. آیا این بدان معناست که من همیشه در خطر لغزش هستم؟ البته نه!
همیشه امید هست. کسانی هستند که همیشه از من حمایت و در مصایب و مشکلات مرا تشویق می کنند.
من با شرکت مرتب در جلسات و مطالعه نشریات به ارتقاء کیفیت زندگی ام می پردازم. هستند کسانی که بدون شرکت در جلسات نیکوتینی های گمنام تا آخر عمر در قطع مصرف باقی می مانند اما مسلماً آنان از لحاظ احساسی و روحی رشد چندانی نخواهند داشت.
ممکن است بعضی اوقات به دلیل شرایط روحی تمایل به شرکت در جلسه را نداشته باشم، اما می دانم علیرغم میل باطنی وقتی در جلسه شرکت کنم در آن جا با شرایطی رو به رو می شوم که همه چیز تغییر می کند و از حال و احساس مناسبی برخوردار می گردم.

برای امروز، از تجربه اعضاء استفاده می کنم و تجربه ام را با آنان به مشارکت می گذارم.

8اردیبهشت

چه کسی واقعاً بهتر میشود؟

«از قدمها میتوانیم برای بهبود بخشیدن به نگرش خود نیز استفاده کنیم. بهترین فکر ما برای ما دردسر ایجاد کرد. نیاز به تغییر را تشخیص میدهیم.»

کتاب پایه

v

در اوایل بهبودی، اکثر ما حداقل یک نفر را نمیتوانستیم تحمل کنیم. فکر میکردیم این فرد، گستاخترین و نفرتانگیزترین فرد در برنامه ماست. میدانستیم میتوانیم کاری در این رابطه انجام دهیم و از چند اصل بهبودی برای غلبه بر احساسات خود نسبت به این فرد استفاده کنیم—اما چه؟ از راهنمای خود درخواست راهنمایی کردیم. احتمالاً با لبخندی حاکی از رضایت خاطر به ما اطمینان داده شد اگر به شرکت در جلسات ادامه دهیم، متوجه بهتر شدن این فرد خواهیم شد. معتقد بودیم قدمهای NA در زندگی هر فردی تأثیرگذار است. اگر این قدمها برای ما مؤثر است، برای این فرد آزاردهنده نیز مؤثر است.   

زمان سپری شد و زمانی متوجه شدیم این فرد دیگر مانند گذشته گستاخ یا نفرتانگیز به نظر نمیرسد. در واقع، او کاملاً قابل تحمل و شاید حتی دوستداشتنی شده بود. وقتی فهمیدیم چه کسی واقعاً بهتر شده است، به طور خوشایندی شگفتزده شدیم. به این خاطر که به شرکت در جلسات و کارکرد قدمها ادامه داده بودیم، احساس ما نسبت به این فرد تغییر کرده بود. فردی که ما را آزار داده بود، به فردی "قابل تحمل" تبدیل شده بود، چون مقداری تحمل در ما به وجود آمده بود؛ او "دوستداشتنی" شده بود، چون در ما توانایی دوست داشتن به وجود آمده بود.

پس چه کسی واقعاًً بهتر میشود؟ قطعاً ما! وقتی برنامه را انجام میدهیم، از طریق به دست آوردن دیدگاه جدیدی نسبت به خود، دیدگاه کاملاً جدیدی نسبت به اطرافیان خود به دست میآوریم.

v

فقط برای امروز:  وقتی بهتر میشوم، دیگران هم بهتر میشوند. امروز، صبر را تمرین میکنم و سعی میکنم افرادی را که با آنها روبرو میشوم دوست داشته باشم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

توقع نداشتن.....
یکی ازسخت ترین چیزهایی که در نارانان فهمیدم این عقیده بود که همیشه داشتن توقعات زیادی از همه اطرافیان بخصوص خودم باعث شده که رها کردن آن انتظارات به نظرم نامناسب بیاید.
باحضور مرتب در جلسات نارانان توانستم صادقانه بگویم که حالامی توانم انتظاراتم را کمتر کنم.
کتابچه آبی نارانان پیشنهاد می دهد .در مورد کار های آینده دیگران فکر نکنید.انتظار نداشته باشید که آنها به مرور بهتر یا بدتر شوند با این انتظارات شما در واقع سعی می کنید چیزی را خلق کنید .اینکه از معتاد انتظار داشته باشم مثل یک معتاد رفتار نکند انکار واقعیت است .در یافته ام که وقتی انتظاراتم از معتاد ٫خودم و دیگران را کمتر می کنم یا آنها را می سپارم خیلی خوشحال تر هستم.
قبل از نارانان می توانستم قبل از وقوع حادثه یک نقشه خیالی در ذهنم مجسم کنم.از نظر من باید همه چیز کامل می بود.من همیشه از نتایج کار ها ناراحت بودم.میدانم علت آن همیشه داشتن توقعات زیاد بود.

تفکری برای امروز:
وقتی توقع هایم را کمتر می کنم یا همه آنها را رها می کنم از زندگی لذت می برم و بیشتر از قبل قدر دان زندگی و معتادی که در زندگی ام است می شوم.
«توقعات رنجش های ازپیش تعیین شده هستند»


شهامت عوض شدن

 


من مردم را دوست دارم و لحظه هایی پیش می آید که دلم می خواهد با همه مردم دوست باشم ، با بهترین نیت ها ، بار ها سعی کردم با افراد طرح دوستی بریزم ، هرچند این طرح ها مرتب باشکست روبرو می شد . پیامی که در آخر هر جلسه الانان تکرار میشد به من آرامش میداد "گرچه ممکن است از همه ما خوشت نیاید ، ولی تو هم به شکل خاصی ما را دوست داری ،همانطور که ما ترا دوست داریم" درس بسیار با ارزشی بود . با وجودی که نمیتوانستم دوستی همه را داشته باشم، می توانم احترام ، حمایت و درک متقابل اطرافیان را داشته باشم . صبر و تحمل و تواضع ،غرور جریحه دار شده مرا التیام میبخشد .

یاد آوری امروز

انتظار و توقع اینکه همه مرا دوست داشته باشند . غیر واقعی است با چنین توقعی ، خودم را آماده شکست کرده و بهانه ای برای اعتراض و انداختن گناه بر گردن اطرافیانم به وجود می آورم نمی توانم دیگران را تغییر دهم ، اما می توانم دیدگاههای خود را عوض کنم . می توانم محدودیت هایی را که خود برای احساسی که دیگران باید نسبت به من داشته باشند . بوجود آورده ام . را کنار بگذارم . هنگام نا امید شدن از پاسخی که از دیگران دریافت میکنم میتوانم تلاش مضاعفی برای مهربانی ، ملاطفت ،و دوستی با خود انجام دهم . من همانطور که هستم دوست داشتنی ام . "عشق به خود آغاز افسانه ای به طول زندگی است .


 

روز به روز

 


آیا رهایی من از عادت‌های ناسالم و وابستگی‌ها و افکار و رفتارهای ناسالم و آزاردهنده به صورت اتفاقی به‌دست آمده است؟ آیا این رهایی مرا که موجودی عاجز و ضعیف و تحت اسارت هوای نفسم بودم به انسانی قدرتمند و آزاد تبدیل می‌کند؟ آیا من فکر می‌کنم رهایی و آزادگی من و آرامش کنونی‌ام ناشی از قدرت و اراده خودم است؟ آیا من حق دارم خودم را منشاء تمام این تغییرات بدانم؟ آیا نکند فراموش کرده‌ام که در زیر بار سنگین عادات و وابستگی و هم‌وابستگی‌‌ها و اعتیادها و مشکلات خودم هیچ قدرتی نداشته‌ام، به ناچار دست یاری برای کمک به سوی خداوند بزرگ دراز کرده‌ام؟ آیا باور دارم که فقط خداوند است که معجزه می‌کند؟ معجزه‌ای که هیچ انسانی توانایی و قدرت ایجاد آن‌را ندارد! امروز متوجه هستم که تمامی تغییرات و رُشد مثبت زندگیم ناشی از لطف و اراده‌ی خداوند بوده است. آیا پذیرفته‌ام که رهایی از دست عادات و وابستگی و هم‌وابستگی و بهبودی فکری و رفتارهای سالم و خودیاری و همیاری در برنامه فقط یک معجز است، نه یک اتفاق ساده و عادی و تنها از طریق راه اصول قدم‌ها و خدمت به همدردان به ما انتقال یافته است.
اگر تسلیم شوی معجزات اتفاق می‌افتد!


مراقبه روزانه

 

 

ما درمان نشده ایم، فقط فرصت روزانه ای یافته ایم تا از شرایط روحانی خود مراقبت کنیم.

هرگز فکر نمی کردم بتوانم روزی قطع مصرف کنم. سال ها برای قطع مصرف تلاش می کردم اما کمتر موفق می شدم. مشکل کجا بود؟؟؟!!! آیا بسیار عاجز بودم یا خیره سر؟ آیا اراده ام ضعیف بود؟ آیا زیاد از حد خودخواه بودم؟ کاملا مایوس، وحشت زده و اسیر و زندانی نیکوتین بودم. از خداوند درخواست کمک کردم. کتاب به باور رسیدن انجمن الکلی های گمنام را مطالعه کردم. موضوع کتاب در این مورد بود که چگونه باور از یک نیروی برتر وسوسه مصرف الکل را از آنان گرفته است. من با تکیه بر نیروی اراده شخصی خودم نمی توانستم از پس این مهم برآیم. سلطه نیکوتین بر تمام زندگی ام سایه افکنده بود. عاقبت روزی وسوسه مصرف نیکوتین به کلی از زندگی ام بیرون رفت. چه نعمت بی کرانی!!! رهایی از این کابوس به یک معجزه شبیه بود. هر روز از خداوند تشکر کرده، در جلسات شرکت می کنم، به مطالعه نشریات پرداخته و تجربه، امید و نیروی خود را با سایر اعضا به مشارکت می گذارم. زندگی بدون مصرف نیکوتین لذت بخش است و حاضرم به خاطر آن دست به هر کاری بزنم.

برای امروز، از نیروی برتر قدرشناسی می کنم و از او می خواهم در تداوم این راه یاریم کند.

9اردیبهشت

 "چه اتفاقی میافتد اگر..."

«زندگی فقط برای امروز، بار سنگین گذشته و ترس از آینده را کاهش میدهد. آموختیم همه اقدامات لازم را انجام دهیم و نتایج را به عهده نیروی برتر خود بسپاریم.»

کتاب پایه

v

در دوران اعتیاد فعال خود، ترس از آینده و آنچه شاید اتفاق افتد برای بسیاری از ما یک واقعیت بود. چه میشود اگر دستگیر شویم؟ شغل خود را از دست دهیم؟ همسر ما فوت کند؟ ورشکسته شویم؟ و غیره و غیره. برای ما ساعتها یا حتی کل روز فکر کردن درباره آنچه شاید اتفاق افتد، عجیب نبود. نقش خود را در همه مکالمات و صحنهها حتی قبل از وقوع، بازی میکردیم و سپس مسیر خود را بر اساس "چه اتفاقی میافتد اگر..." تعیین میکردیم. با انجام این کار، نومیدی پشت نومیدی را برای خود رقم میزدیم.   

از طریق گوش دادن به مطالبی که در جلسات مطرح میشود، میآموزیم زندگی در زمان حال، و نه در عالم "چه اتفاقی میافتد اگر..."، تنها راه رهایی از پیشبینیهای شوم و تاریک است. تنها میتوانیم با واقعیت امروز کنار بیاییم، نه با توهمات هراسآور درباره آینده.  

اعتقاد به اینکه نیروی برتر ما صرفاً بهترین چیزها را برای ما حفظ داشته است، تنها راه مبارزه با ترس است. در جلسات میشنویم نیروی برتر چیزی بیش از حد توان اداره ما در طول یک روز را به ما ارزانی نخواهد کرد. طبق تجربه میدانیم اگر درخواست کنیم مطمئناً خداوندی که از او شناخت پیدا کردهایم به ما توجه خواهد کرد. از طریق تمرین ایمان در سایه مراقبت نیرویی برتر از خود، در شرایط بد پاک میمانیم. هر بار این کار را انجام میدهیم، از "چه اتفاقی میافتد اگر" ترس کمتری خواهیم داشت و با آنچه هست احساس راحتی بیشتری میکنیم.   

v

فقط برای امروز:  با ایمان به نیروی برتر خود چشمانتظار آینده هستم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

کمک کردن.....
چه طور می توانم از یک سر پرست یا حمایتگر نا سالم به یک کمک کننده تبدیل شوم؟بهترین راه کمک به یک معتاد این است که ابتدا به دنبال کمک به خودم باشم.
یکی از سخت ترین درس های زندگی این است که من نمی توانم کسی را جز خودم تغییر دهم.
شاید رفتار من هم به نوعی در ادامه مصرف مواد معتاد دخیل باشد .نه به این معنی که من مسئول آن هستم ولی باید به سهم خود نگاهی بیندازم .با یافتن راه هایی که نظم وصلح را به زندگی ام باز می گرداند به معتادان فرصت می دهم برای بهبودی خود راهی پیدا کنند.

فرصت دادن به معتادان تا مسئولیت کار هایشان را به عهده بگیرند میتواند به آنها انگیزه دهد تا راه زندگی خود را بیابند .البته ممکن است آنها به روشی که من دوست دارم عمل نکنند ولی راه های بسیاری برای رسیدن به یک مقصد وجود دارد.
شنیده بودم که با انجام کارهای درست سلامت عقل را به زندگی ام می آورم من از انجام کار های درست برای معتادان زندگی ام دست بر داشتم .من به آنها فرصت تغییر و تامین زندگی شان را می دهم .در نهایت فرصت زندگی مثبت و پر بار را پیدا میکنم.

تفکری برای امروز:
نگاهی به خودم و نقشم در بازی بیماری خانوادگی اعتیاد خواهم انداخت .چیزهایی را که دردناک و مضر بیابم تغییر خواهم داد بقیه را به نیروی برتر از خودم خواهم سپرد.


شهامت عوض شدن

 


قبل از ورود به الانان هیچ چیز در زندگیم ساده نبود . کارم بسیار پر تشنج بود .همیشه وقت کم می آوردم ،و تمام توجه ام بر روی الکلیم متمرکز بود . و من اصلا متوجه نبودم که چقدر تحت فشار هستم .در طی اولین جلسات الانان توجه ام را بر روی برنامه منتقل کردم .به محض اینکه این کار را انجام دادم ،در یافتم که تمام مدت خسته و درمانده هستم . موضوع یکی از جلسات الانان تنها چیزی بود که نیاز به شنیدنش داشتم . "سخت نگیر". تصمیم گرفتم مهمترین مساله زندگیم ،نجات از تاثیرات رفتار معتادم در زندگی باشد . من مسئولیتهایی داشتم که نمی توانستم کنار بگذارم اما سعی کردم هر جا ممکن بود آنرا سهل و آسان برگزار کنم . در مورد خودم این به معنای رها کردن برخی از فعالیتهای اجتماعی ،تغییر شکل موقتی با درآمدی کمتر ولی با استرس کمتر و رها کردن برخی از کارهای غیر ضروری منزل بود . این تصمیمات دائمی نبود ،بلکه تنها برای اینکه به خودم فرصتی برای تقویت روحیه و تجدید سلامتی بدهم ،بود. واقعا عمل کرد ] به محض اینکه به وضع عادی زندگی برگشتم بهتر میتوانستم مسائل را آسانتر برگزار کنم و در نتیجه بهتر عمل نمایم .

یاد آوری امروز .

اگر خسته شده ام ، شاید بخاطر این است که زیادی تلاش میکنم .امروز سعی میکنم سخت نگیرم "توانایی ساده سازی به معنای این است که مسائل غیر ضروری را حذف کرده و به مسائل ضروری اجازه بروز دهیم "


روز به روز

 

بهانه تراشی و توجیه‌گری یکی از خصوصیات اخلاقی و رفتار بیمارگونه‌ی یک فرد بیمار عادتی و وابسته است، با شنیدن تجربیات و مشارکت در جلسات و کارکرد قدم‌های خودیاری با روشن بینی بیشتری پی می‌برم، که هرروز تصویر بهتر و روشن‌تری از خود ببینم. دریافته‌ام که چه موجودی با ارزشی هستم، دریافته‌ام که بیشترین انرژی هدر رفته‌ام بابت جلب رضایت و تأییدطلبی از دیگران صرف شده است. می‌دانم که صداقت داشتن و رفتار درست به خاطر دیگران برای من آسانتر از صداقت و درستی با خود بوده است، آیا دلیل آن جلب احساس دوست‌داشتن من توسط دیگران نیست؟ آیا امروز من سعی ندارم با تحریف حقایق و بزرگ‌نمایی اعمالم، مورد علاقه و توجه آنها واقع شوم؟ آیا با این همه دردسر می‌خواهم باز به همان عادت‌ها و وابستگی و هم‌وابستگی‌ها وصل شوم؟ آیا توجه دارم که اصل صداقت، با خود صادق بودن است؟ آیا به اهمیت صداقت با خود واقف هستم؟ متوجه شده‌ام که فقط صداقت با خود است که مرا با نواقص درونیم روبه رو می‌کند. می‌دانم شخصیت وابسته‌ی من هرلحظه آماده است، با ابزارهای گذشته از رشد یافتن و تغییرات فرار کند.
تأییدطلبی ما را از بهبودی خارج می‌کند!


مراقبه روزانه

 

خوشحال شدن از خشنودی دیگران موهبتی الهی است.

اعتیاد هر لحظه عرصه را بر من تنگتر و تنگتر می کرد. به سختی نفس می کشیدم و ارتباطم با خود، خدا و دیگران روز به روز محدودتر می شد. آیا می توانید حرفهایم را باور کنید؟
وقتی به مشارکت تازه واردی که در تلاش برای قطع مصرف است گوش می دهم معجزه ای را که در زندگی ام رخ داده به وضوح می بینم.
هر یک از ما به شیوه خاص خود بهبود پیدا می کنیم. هر یک از ما دارای الگوی رشد متفاوتی هستیم که در نهایت به بهبود روز افزونمان منتهی می گردد.
در فرایند بهبودی بسیاری اوقات خود را به سرعت در حال رشد می بینم و بسیاری مواقع نیز این طور به نظر می رسد که گویی هیچ چیز تغییر نکرده است.
شنیدن مشارکت امید عضوی که چندین پیش با ناامیدی به انجمن پیوسته، آینه ای است تا رشد خود را در آن تماشا کنم.

برای امروز، پیشرفت بهبودی خود را در رفتار و مشارکت سایر اعضاء می بینم و بابت آن سپاسگزارم.

 

10اردیبهشت

خداوند برای ما انجام میدهد

«بهبودی مداوم به رابطه ما با خداوندی مهربان بستگی دارد که به ما توجه میکند و آنچه انجام آن را برای خود غیر ممکن مییابیم  برای ما انجام میدهد.»

کتاب پایه

v

چند بار در جلسات شنیدهایم که میگویند «آنچه ما نمیتوانیم برای خود انجام دهیم، خداوند برای ما انجام میدهد»؟ در مواقعی ممکن است در بهبودی خود با مشکل مواجه شویم و در گرفتن تصمیماتی که میدانیم برای پیشرفت لازم است، ناتوان، وحشتزده یا بیمیل شویم. شاید نمیتوانیم به رابطهای که مؤثر نیست، پایان دهیم. شاید شغل ما به منبع جنگ و جدال فراوان تبدیل شده است. یا شاید به یافتن راهنمای جدید احساس نیاز میکنیم، اما از شروع جستجو واهمه داریم. از طریق لطف نیروی برتر خود، ممکن است تغییر نامنتظرهای در همان زمینهای که در تغییر آن احساس ناتوانی میکنیم، رخ دهد. 

گاهی اوقات به جای حرکت به سوی یافتن راه حل، خود را گرفتار مشکل میکنیم. در این مواقع، اغلب درمییابیم نیروی برتر ما آنچه نمیتوانیم برای خود انجام دهیم، برای ما انجام میدهد. شاید شریک زندگی ما تصمیم بگیرد به رابطه ما پایان دهد. شاید اخراج شویم یا از کار بیکار شویم. یا راهنما به ما میگوید دیگر نمیتواند با ما کار کند و ما را وادار به یافتن فرد جدیدی کند.

گاهی اوقات آنچه در زندگی ما رخ میدهد، میتواند ترسناک باشد، همان طور که تغییر، اغلب این طور به نظر میرسد. اما باز هم میشنویم «خداوند هیچ گاه دری را بدون گشودن دری دیگر بر روی ما نمیبندد.» وقتی با ایمان به جلو پیش میرویم، قدرت نیروی برتر ما هرگز دور از ما نیست. بهبودی ما با این تغییرات تقویت میشود.

v

فقط برای امروز:  اطمینان مییابم خداوندی که درک میکنم آنچه را نمیتوانم برای خود انجام دهم، برای من انجام میدهد.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

بینشی که تفاوت این دو را بدانم.......
مدت زیادی سعی می کردم زندگی از هم پاشیده پسرم را سر و سامان دهم و نمی دانستم چطور جلوی این کار خود را بگیرم حس می کردم وابسته و پایبند پسر معتادم هستم که مثل کودک بزرگسالی بود.می دانستم مشکلات وحشتناک و احساسات دردناک اعتیاد مرا نابود می کندو می فهمیدم که نیاز به کمک دارم.
جلسات نارانان را پیدا کردم و به طور منظم در آنها شرکت کردم .باشرکت در هر جلسه روشن بینی بیشتری پیدا می کردم وقتی تمایل پیدا کردم که روی نیاز هایم تمرکز و کار کنم ابزار زیادی برای استفاده وجود داشت.مشکلم این بود که نمی دانستم کدام برایم بهتر است.همه اینها خیلی برایم سخت بودند.پذیرش اینکه اعتیاد به مواد مخدر یک بیماری است ٫تمرین قطع وابستگی٫کمک گرفتن از یک نیروی برتر و تهیه یک تراز نامه صادقانه از خودم.
در طول برنامه «تغییر آنچه که می توانم»برایم آسان تر شد زیرا که نتایج آن را نه تنها  در پسرم بلکه در خودم می دیدم با یک دید وسیع تر رابطه بین ما دو نفر هم بهتر شد.زندگی ام دو باره به حالت طبیعی بر گشت با اینکه هیچ پیشرفتی در زندگی او نمی دیدم.او به انتخاب های بد خود ادامه داد ولی من حالا می فهمم و می پذیرم که آنها انتخاب های او هستندبه طور کامل متقاعد شدم که من جز خودم نمی توانم کسی را کنترل کنم.

تفکری برای امروز:
گاهی وسوسه می شوم که رفتارهای آشنای قبلی خود را تکرار کنم وقتی این اتفاق می افتد قطع وابستگی وپذیرشی  که تازه بدست آورده ام به من تلنگر زده و مرا به مسیر درست بر می گرداند .مهمتر اینکه من با خودم خوبم  با وجود نارانان از تفاوت آنچه می توانم تغییر دهم و آنچه که نمی توانم تغییر دهم آگاهم.


شهامت عوض شدن

 

یکی از اثرات اعتیاد این است که اکثر ما استعداد ها،احساسات ، موقعیتها و آرزوهای خود را انکار کرده یا بی ارزش می پنداریم . با کمک الانان یاد میگیریم خود واقعی خویش را شناخته ، بدان ارزش گذارده و بیان نماییم . خلاقیت راه موٍٍءثری برای شناخت خود است . انرژی روحانی حیات مارا تضمین میکند . راهی است برای جایگزینی افکار منفی با افکار مثبت . هریک از ما مملو از تخیلات و تصورات است اما اغلب برای یافتن و استفاده از آن نیاز به تمرین داریم . گرچه هرکاری که انجام می دهم نوعی خلاقیت است : ساختن یک کتابخانه شخصی ، امتحان و استفاده از یک ادویه جدید در غذا ،یافتن راه حل های مالی متفاوت ، نقاشی ، حل مسائل ، ضرب گرفتن روی میز انرژی خلاق در خود ما و اطراف ما وجود دارد ، چه یک شاهکار بوجود آوریم یا لباس اطو شده ای را تا کنیم . هر عمل واقعی تعهدی برای زندگیمان است . برنامه مشوق ما برای یافتن و درک دستاوردهایمان و زندگی کردن برای امروز است .وقتی چیزی را خلق میکنیم ، خود سازی کرده و یاد میگیریم کاری که انجام میدهیم اهمیت و ارزش دارد .

یاد آوری امروز


امروز از هدیه با ارزش تخیل استفاده میکنم . بدین ترتیب منفی بافی ، شک و تردید به خود و ترس را کنار گذاشته و در عوض از زندگی لذت می برم . " با آنچه داری و در جایی که هستی کاری را که میتوانی انجام بده .


روز به روز

 


یکی از اصول برنامه‌ی خودیاری در انجمن رهایی می‌گوید، گوش کن، حرف نزن. به حرف‌ها توجه کن، هرچه به دردت خورد را برداشت کن و بقیه را رها کن! سالیان متمادی انرژیم را صرف وراجی و یاوه‌گویی برای تإیید شدن کردم، حرف‌های بی‌سرو ته که به درد کسی نمی‌خورد و غیر از سردرد فایده‌ای نداشت. نظر و راهکارهای تخیلی و تئوری به دیگران دادن جزیی از شخصیت و هویت من شده بود. برای هرکاری و هر مشکلی طرح و راهکاری می‌دادم. انگار وظیفه داشتم مشکلات دیگران را من به تنهایی حل کنم. امروز به مرور دریافته‌ام که می‌توانم به کمک خداوند طرز تفکر و رفتارم را تغییر دهم. آیا بهتر نیست گوش‌ها و دریچه‌ی افکار و قلبم را به شنیده‌های جدید باز کنم؟ می‌خواهم فارغ از عادت و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ها زمانی را صرف گوش دادن کنم. صدای درون، صدای کودک درون من و از روی معصومیت این موجود نازنین است، کودکی که در صفا و صمیمیتش تردیدی نیست، به‌صدایی که از درون و قلبم می‌آید، گوش می‌دهم و توجه‌ی بیشتری به خواسته و نیازهایش می‌کنم و می‌دانم آرزوی بزرگش ارتباط داشتن با خداوندی است که درک کرده‌ام.
گوش کن خداوند پیام می‌فرستد!


مراقبه روزانه

 

فرآیند تغییر مانند کاشتن دانه ای است که به تماشای رویش آن می نشینی.

یکی از معجزات قطع مصرف نیکوتین یادگیری عشق ورزی به خود بود. آموختم به جای مصرف نیکوتین جایگزین های بسیاری برای انتخاب دارم. دست کشیدن از دوستان مصرف کننده کار آسانی نبود. امّا با کسانی آشنا شده بودم که مرا به خاطر خودم دوست داشتند. آموختم مصرف نیکوتین نه تنها موجب کاهش استرس و نگرانی در زندگیم نمی شد بلکه در واقع آرامش را از من می گرفت. نیکوتین کاری برای حل مشکلاتم نمی کرد و در عوض مرا در دام رفتاری ناسالم گرفتار کرده بود. با قطع مصرف شروع به آگاهی از احساساتی که با مصرف نیکوتین سرکوب می کردم و گزینه هایی که برای انتخاب دارم شد. یاد گرفتم شرکت در جلسات و زندگی به روال برنامه روز به روز مرا بیشتر و بیشتر از وسوسه مصرف نیکوتین باز می دارد. یاد گرفتم برای خود هدف تعیین کنم. قبل از آشنایی با انجمن نیکوتینی های گمنام فقط به دنبال لذت های آنی بودم. امروز مشتاقانه با زندگی روبرو و برای رسیدن به اهداف تلاش می کنم و احساسی فوق العاده ای دارم.

برای امروز در زمان حال زندگی خواهم کرد و از خداوند به خاطر آزادی انتخاب و زندگی در لحظه سپاسگزارم.

 

11اردیبهشت

 حس ارزشمند بودن و خدمت

«شرکت فعال در خدمت، حس ارزشمند بودن را در من ایجاد میکند.»

کتاب پایه

v

اکثر ما وقتی به معتادان گمنام آمدیم برای خود ارزش بسیار کمی قائل بودیم. بسیاری از اعضاء میگویند از طریق خدمت در اوایل دوران بهبودی به تدریج احترام به نفس پیدا کردهاند. وقتی از طریق فعالیتهای خدماتی به تدریج بر زندگی دیگران تأثیر مثبت میگذاریم، تقریباً معجزه به وقوع میپیوندد.   

اکثر ما تجربه، قدرت یا امید زیادی نداریم که در سی روز اول پاکی از آن سخن به میان بیاوریم. در واقع، برخی از اعضاء بیتردید به ما میگویند آنچه به بهترین نحو میتوانیم انجام دهیم گوش دادن است. اما در سی روز اول نیز قطعاً میتوانیم برای معتادی که به تازگی وارد اتاقهای NA شده و برای بیست و چهار ساعت پاک ماندن تلاش میکند، چیزی برای عرضه داشته باشیم. جدیدترین عضو NA که فقط برای قطع مصرف تمایل دارد و به هیچ یک از ابزار برنامه مجهز نیست، به سختی میتواند پاک ماندن فردی را به مدت یک سال، دو سال یا ده سال تصور کند. اما این فرد میتواند با افرادی که سی روز پاک ماندهاند و با نگاهی حاکی از افتخار و ناباوری که بر چهرههاشان نقش بسته، یک چیپ سی‌ روزه دریافت میکنند، ارتباط برقرار کند.     

خدمت هدیه بینظیر ماست، چیزی که هیچ کس نمیتواند آن را از ما دور کند. ما میبخشیم و دریافت میکنیم. از طریق خدمت بسیاری از ما حرکت در مسیری گاهاً طولانی را آغاز میکنیم و تبدیل به اعضای مفیدی برای جامعه میشویم.

v

فقط برای امروز:  از موقعیتی که برای خدمت دارم، سپاسگزارم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

نا هماهنگی....

این شعر را در روز هایی که از تلاش برای کنار آمدن با دیوانگی پسر معتادمان نا امید و سر در گم شده بودم نوشتم.به خاطر استرس ٫بسیار خشمگین و پر از رنجش بودم. احساس کردم پرورش یک نو جوان منظم به حد کافی سخت هست.
نا هماهنگی....
در روشی که او با ما بازی می کند هیچ هماهنگی وجود ندارد.
اونو جوان است و هیچ درسی را یاد نگرفته.
واین طبیعی است
مکر وحیله ای نیست.
او قدرت آوازش را نمی شناسد.
او نمی داند که هر بچه ای در جستجوی مسیر خودش .
همان آواز پر سر وصدا و آزار دهنده و بدون هماهنگی را.
گاهی منقطع و گاهی پشت سر هم می خواند.
والدینش باید محکم بایستند٫
با همان استاندارد های همخوانی شناخته شده .
این اشتباه او نیست که آنها خواندن آوازی را بلد نیستند
چه با ریتم چه با قافیه.
هنگام استرس مادر بلند آواز می خواند
شعری پر سر و صدا با آهنگی تکراری و غمناک
تا این کودک مچاله شده عقب می نشیند و ناله می کند.
آهنگ بی صدا
با آواز غمگین بی موقع مادر
یک نت تنها با تمام توان.
تنها و نا هماهنگ.

تفکری برای امروز:
از برنامه نارانان سپاسگزارم که تعادل را به من باز می گرداند.سپردن عادت حق به جانبی ٫افکار سر زنش گر و نیاز به محق بودن ٫مرا از احساس های خشم ٫غم٫سر خوردگی و نا امیدی رها می کند.
«زندگی کن و بگذار زندگی کنند»شعار قدم دوازدهم نارانان


شهامت عوض شدن

 

سنت 5 کمک میکند تا 3 هدف را مشخص کنم . قدمها را برای خودم کار کنم .،الکلی رادرک کنم ،و آنهایی را که به الانان می آیند نیز درک کنم .آنچه به نظرم می آید ، مقدار عشقی است که در این 3 هدف وجود دارد .اول به خودم ، به اندازه کافی برای بهبودی و رشد ، با کار کردن قدم بر روی 12 گام ، عشق میورزم . بعد با این قدرت و نیرو به آنهایی که زمانی دشمن خود می شمردم عشق می ورزم .با توجه به اینکه آنها نیز برای مبارزه با این بیماری وحشتناک تلاش میکنند بالاخره با توجه به تجربیات حاصل از آنها عشق خود را نثار کسانی میکنم که شرایطی مشابه من دارند . اقوام و دوستان الکلیها . میدانم که با کمک عشقی که از غریبه هایی که فورا به دوست تبدیل شدند دریافت کردم ، از اوج نا امیدی بیرون آمدم . حال به قدر کافی عشق و سلامتی در خود می یابم که بتوانم با دیگرانی که از مرض الکلیسم رنج می برند ، قسمت کنم .


یاد آوری امروز

قبل از اینکه بدانم عشق چیست بدان نیاز داشتم . حال که تا حدودی آنرا شناخته ام ،نیاز بیشتری به آن دارم با عشق به خودم ، نه تنها به نیاز های خود اهمیت میدهم ، بلکه به دیگران نیز عشق می ورزم با عشق به دیگران ، می آموزم که با خودم درست رفتار کنم . هر گروه خانواده الانان یک هدف اصلی را دنبال میکند : کمک به خانواده الکلیها ما این کار را با کار کردن روی دوازده گام الکلی های گمنام انجام میدهیم . با تشویق و درک وابستگان الکلی مان و با خوشامد گویی و دادن آرامش به خانواده های الکلی ها .


روز به روز

 


امروز درمی‌یابم که چه اوقات پرارزشی را برای یافتن معایب و ایراد دیگران صرف کرده بودم، سعی می‌کردم با بزرگ‌نمایی کارهای خودم و نشان‌دادن معایب دیگران از واقعیت فرار کنم. آیا هنوز هم با بزرگ‌نمایی نواقص دیگران سعی در فرار از خود را دارم؟ آیا هنوز هم خودم را فریب می‌دهم؟ آیا این واقعیت را یافته‌ام که پرداختن به نواقص دیگران چیزی است، که مرا از توجه به خود باز می‌دارد؟ آیا من به واقعیات توجه کرده و عیب‌یابی از دیگران پی‌برده‌ام؟ این از علائم بارز بیماری افراد عادتی و وابسته و هم‌وابسته است، که همه‌ی توجه خود را به دیگران معطوف کرده و از خودش غافل می‌ماند، من هم جزء این طبقه از بیماران هستم، وقتی در میسر بهبودی قرار گرفتم و از همدردانم شنیدم که حالا نوبت رسیدگی به خودم است، واقعاً سرگردان مانده بودم، احساس می‌کردم که من را سرکار گذاشته و دست می‌اندازند، برای من همه‌ی ارزش‌ها در تأییدات و توجه دیگران خلاصه می‌شد، هر احساسی از طرف من باید مورد تأیید دیگران واقع می‌شد، زندگی من از دریچه‌ی افکار دیگران دستور می‌گرفت، حالا باید به خودم می‌رسیدم، خودم را دوست می‌داشتم.
انرژی حاصله را صرف خودت کن!


مراقبه روزانه

 

با بیداری روحانی حاصل از برداشتن قدم ها کوشیدم این پیام را به معتادان دیگر برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا در آوردیم.

در یک برنامه دوازده قدمی دیگر شرکت داشتم که برگه اطلاع رسانی نیکوتینی های گمنام را بر روی دیوار دیدم. در برگه نوشته شده بود: آیا مایل به قطع مصرف نیکوتین هستید؟ نه تنها مایل به قطع مصرف بودم بلکه می خواستم در قطع مصرف باقی بمانم. قبل از آشنایی با اتجمن نیکوتینی های گمنام بارها و بارها قطع مصرف کرده بودم اما هر بار لغزش می کردم. تصمیم گرفتم در جلسات نیکوتینی های گمنام شرکت کنم. دوست داشتم وقتی در اولین جلسه شرکت می کنم خود را پاک معرفی نمایم. بنابراین سه روز قبل از شرکت در جلسه قطع مصرف کردم و امروز آموخته ام چگونه بدون مصرف نیکوتین زندگی و پیامی باشم برای دیگر معتادان در عذاب.

برای امروز اجازه می دهم زندگی در وجودم جریان یابد تا آن را به خود و دیگران هدیه کنم.

 

12اردیبهشت

 فقط شاید...

«چیزی هست که بیشتر از هر چیز دیگر ما را در بهبودی شکست میدهد؛ آن چیز بیتفاوتی یا بیصبری نسبت به اصول روحانی است.»

کتاب پایه

v

وقتی برای اولین بار به NA آمدیم، بسیاری از ما در پذیرفتن اصول روحانی این برنامه مشکلات زیادی داشتیم—و آن هم به دلایل کافی. فرقی نمیکند که برای کنترل اعتیاد خود چقدر تلاش کردهایم، در هر حال، خود را عاجز یافتهایم. از هر کسی که پیشنهاد داد برای ما امید وجود دارد، عصبانی و دلسرد شدیم، چون فکر میکردیم بیشتر میدانیم. عقاید روحانی ممکن است بر زندگی سایر افراد تأثیر گذاشته باشد، اما نه  بر زندگی ما.

با وجود بیتفاوتی یا بیصبری نسبت به اصول روحانی، به سوی معتادان گمنام جذب شدیم. در آنجا سایر معتادان را دیدیم. آنها هم جایی بودهاند که ما بودهایم و عاجز و نومید هستند، اما با این وجود، نه تنها راهی برای قطع مصرف بلکه راهی برای پاک زندگی کردن و لذت بردن از آن پیدا کردهاند. آنها از اصولی روحانی صحبت میکنند که راه دستیابی به زندگی جدید بهبودی را برایشان هموار ساخته است. این اصول برای آنها فقط حرف نبود، بلکه بخشی از تجربه عملی آنها بود. بله، ما دلایل کافی برای تردید داشتیم، اما این اصول روحانی که اعضای NA از آن سخن میگفتند، واقعاً مؤثر به نظر میرسید.

وقتی این موضوع را پذیرفتیم، لزوماً هر عقیده روحانی که شنیده بودیم را نپذیرفتیم. اما کم کم فکر کردیم که اگر این اصول برای دیگران مؤثر بوده است، فقط شاید برای ما نیز مؤثر باشد. این تمایل، برای شروع کافی بود.

v

فقط برای امروز:  شاید اصول روحانی که در NA بیان میشود، برای من مؤثر واقع شود. حداقل تمایل دارم نسبت به این احتمال روشنبین باشم. 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

توقعات....

حدود یک هفته قبل یا بیشتر معتاد مرتب می گفت که این بار واقعا قصد دارد به یک برنامه باز پروری برود.علائم نشان می داد که این بارقصدش جدی است.
به او گفتم با چند جا تماس بگیرد .در برابر تعجب من او این کار را انجام داد.
در این مدت از شادی بالای ابر ها بودم و تمام شب با سؤالهای درون ذهنم سر و کله می زدم .آیا تلفن می زند؟آیا وقتی با او موافقت کنند به آنجا میرود؟
آیا تا پایان برنامه آنجا خواهد ماند یا فقط یکی دو روز می ماند؟
به یاد می آورم بار آخری که معتاد موافقت کرد به یک برنامه بهبودی برود من پر از شادی وامید و انتظار بودم .وقتی قبل از اتمام دوره آنجا را ترک کرد به هم ریختم آنقدر نا امید شده بودم که خشم تمام وجودم را گرفته بود.هفته ها از لحاظ روانی پریشان و بیمار بودم چون او کاری را  که فکر می کردم برایش بهتر است را انجام ندا ده بود.
اما این بار فرق دارد چون من زیبایی روز به روز زندگی کردن را یاد گرفته ام .هم چنین به این درک می رسم که آرزوهای من برای دخترم فقط آرزوست .پیام نارانان به من می آموزد که هیچ کنترلی روی معتاد ندارم .نباید انتظار داشته باشم به دنبال کمک باشد و هیچ توقع دیگری نداشته باشم .فقط می توانم امید وار باشم به دنبال بهبودی برود اما انتظار دیگری از او نداشته باشم .دیگر آشفته نمی شوم .از نظر عاطفی و جسمی مریض نمی شوم چون یاد گرفته ام ابتدا باید به خودم فکر کنم و اجازه ندهم بیماری اومرا نابود کند.

تفکری برای امروز:
میدانم که با ابزار نارانان می توانم مانع توقعات بشوم و امید داشته باشم .اکنون به نیرویی که مستقیما ازنیروی برترم در یافت می کنم پی می برم.اعتراف به این منبع نیرو سپاسگزاری است‌


شهامت عوض شدن

 

من برای رها کردن دوستان نه چندان نزدیک که وابستگی چندانی به آنها ندارم ،آسان است . دریافته ام که وقتی کسی را رها کرده ام براحتی میتوانم انتقاد ها و ترشرویی های دیگران را در مورد آن شخص بدون اینکه تحت تاثیر قرار گیرم ، بشنوم . اما اگر افراد خانواده ام چنین برخوردی داشته باشند . اغلب جنبه منفی مسائل مرا تحت تاثیر قرار میدهد .رفتار خودم به من نشان می دهد که من در انتخاب نوع برخوردم در قبال نقطه نظرها و حالات مردم مختار هستم آنچه با مقایسه این دو حالت در می یابم این است که رها کردن باعث میگردد قبل از اینکه به شرایط دیگران توجه کنم به وضعیت خودم توجه داشته باشم . بدین ترتیب میتوانم براحتی منفی بافی یا خشم اطرافیان را دیده و بشنوم بدون اینکه خودم دچار منفی بافی یا خشم و عصبانیت شوم . من مجبور نیستم فقط به این خاطر که شخص مورد علاقه ام درگیرست روز بدی داشته باشم .این آگاهی بمن اجازه میدهد به همه و خودم بدون هیچ دخالتی احساسی را که دارم ، داشته باشم .

یاد آوری امروز

اگر قبل از اینکه بر روی حالت و وضعیت کس دیگری تمرکز کنم ،بر روی خودم متمرکز میشوم ، در می یابم که احساساتی در من وجود دارد که باید به آنها توجه کنم . من امروز به یافتن این لحظات در خودم می پردازم .
"ما توجه خود را از روی رفتار دیگری برداشته و زندگی شاد تر و هدفمند تری را می گذرانیم . زندگی در خور و مناسب ، زندگی که توسط قدرت مافوق قدرت ما راهنمایی میگردد .


روز به روز

 


اصول خودیاری قدمها می‌آموزاند که توجیه کارهای نادرست و حق بجانب دانستن خود، دو سد اساسی در راه پیشرفت معنوی است، که نیاز رُشد و تغییرات برای من است، توجیه کردن کارهای ناسالم من را به این نتیجه می‌رساند که همیشه حق با من است. صالح دانستن خودم من را به این نتیجه می‌رساند، که من از سایر انسان‌ها برترم. این دو مانع موجب می‌شوند که در ارزیابی خود و موقعیت‌های اشتباه گذشته‌ام که مانع از رسیدن من به آرامش بود، دچار خود بزرگ‌بینی و خودشیفتگی شوم و این افکار و عملکرد من را از مسیر رهایی از عادت و وابستگی و هم‌وابستگی دور می‌سازد. امروز از خود می‌پرسم چرا اینطور هستم؟ آیا می‌خواهم اشتباهات گذشته را که مرا به ورشکستگی کشاند را دوباره تکرار و امتحان کنم؟ آیا می‌دانم تکرار یک اشتباه و انتظار نتیجه‌ی متفاوت از آن دیوانگی است؟ خدایا به من کمک کن تا از (همیشه حق با من است) دست بردارم. خداوندا: پذیرشی به من عطا کن، که مسؤلیت اشتباهاتم، که تنها راه رهایی از احساسات منفی و دردآور است را اقرار و رها کنم خداوندا: شهامتی به من عطاکن تا مسؤلیت ندانم کاری‌هایم را بپذیرم.
ما با اشتباه کردن تجربه کسب می‌کنیم!


مراقبه روزانه

 

 

نفسی عمیق بکش! ما معمولاً منتظر چیزهایی هستیم که همچون ضرب گلوله ای دردناکند. چرا در همان لحظات انتظار بی هیچ دلیلی نفسی عمیق نکشیم؟!

وقتی با چیزی ناآشنا روبرو می شدم چیزی مرا وادار به مصرف می کرد. با اولین پک، ترس و اضطراب کاهش می یافت و برای روبرویی با هر مورد ناآشنائی آماده می شدم. با شرکت در جلسات و برداشتن قدم ها، عشق ورزی به خود را آموختم و ترس از روبرو شدن با نا شناخته ها از میان رفت. همچنین به این باور رسیدم که قرار نیست همه مرا دوست داشته باشند.

برای امروز، از خداوند بابت رهایی از ترس های واهی و قدرت روبرو شدن با ناشناخته ها بدون مصرف نیکوتین سپاسگزارم.

13اردیبهشت

 مشارکت سپاسگزاری خود

«سپاسگزاری من وقتی ابراز میشود که من برای دیگران اهمیت قائل شوم و راه NA  را با آنها در میان بگذارم.»

دعای سپاسگزاری

v

هر چه بیشتر پاک بمانیم، احساس سپاسگزاری نسبت به بهبودی خود را بیشتر تجربه میکنیم. احساسات مزبور به هدایای خاصی مانند دوستان جدید یا قابلیت استخدام شدن محدود نمیشود. در اکثر مواقع این احساسات از احساس کلی شادمانی ما نسبت به زندگی جدید برانگیخته میشود. این احساسات با اطمینان ما از مسیر زندگی خود در صورتیکه معجزه بهبودی در معتادان گمنام را تجربه نکرده بودیم، تشدید میشود.      

احساسات مزبور چنان فراگیر، شگفتانگیز و گاهی چنان تأثیرگذار هستند که اغلب نمیتوانیم کلماتی را برای توصیف آنها پیدا کنیم. گاهی اوقات در حالی که در جلسات صحبت میکنیم از خوشحالی اشک میریزیم و با این حال به دنبال کلماتی برای ابراز احساسات خود میگردیم. شدیداً میخواهیم احساس سپاسگزاری خود را به اعضای جدید ابراز کنیم، اما ظاهراً زبان ما برای توصیف این حالت از صفات تفضیلی کافی برخوردار نیست.   

وقتی با چشمهای گریان صحبت میکنیم، وقتی بغض گلوی ما را میگیرد و اصلاً نمیتوانیم حرف بزنیم، در این مواقع سپاسگزاری ما به واضحترین شکل ممکن ابراز میشود. سپاسگزاری خود را مستقیماً از اعماق قلب خود ابراز میکنیم؛ دیگران نیز از صمیم قلب گوش میدهند و درک میکنند. سپاسگزاری ما به طور گویا ابراز میشود، گرچه سخنان ما از ابراز آن قاصرند.

v

فقط برای امروز:  سپاسگزاری من لحن خاصی دارد؛ وقتی ابراز میشود، از طریق قلب درک میشود. امروز، سپاسگزاری خود را با دیگران به مشارکت میگذارم، حال کلماتی برای ابراز آن پیدا کنم یا خیر.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

فروتنی.....

قبل از پیدا کردن نارانان تقریبا مطمئن بودم که تمام جواب ها را دارم و می دانم چگونه می شود از مصرف مواد معتاد جلوگیری کرد.البته تمام راهها را امتحان کردم از خشم و تهدید  ٫از روبه راه کردن تا قبول کردن و......همه به این امید که معتاد تغییر کند .قبلا هر گز فکر نمی کردم که برای رسیدن به هدف نیاز به همکاری داشته باشم.من به طور طبیعی از طریق سماجت و سخت کوشی بهداهدافم دست می یافتم حالا برای نجات معتاد زندگی ام تنها مانده ام.
بعد از اینکه تمام تلاش هایم شکست خورد پی بردم که نیاز به کمک دارم .این برای من آغاز فروتنی بود تا بفهمم هم یه کمک بیرونی  ٫هم از اعضای نارانان هم از نیروی بر ترم احتیاج دارم.
من روز به روز از خود محوری  ام دست برداشتم ودر هر قدم ٫در هر شعار و حتی در هر سنت نارانان فروتنی را کشف کردم .هم چنین پی بردم که بزگترین مانع پیشرفت من ضعف های شخصیتی مثل غرور٫عجله ٫تعصب ٫توقع٫خشم ونیاز به کنترل دیگران است.وقتی برنامه را کار می کنم در می یابم که دیگر لازم نیست جواب همه سوال ها را داشته باشم.

تفکری برای امروز:
فروتنی یعنی تسلیم خواست خدا شدن نه تسلیم روش های ویرانگر و شرم آور رندگی.


شهامت عوض شدن

 


هر دانه برفی متفاوت است . هر اثر انگشتی متفاوت است . علیرغم مشکلات مشترکی که مارا الانان گرد هم می آورد هر فرد با دیگری متفاوت است .مقایسه خود با دیگران یکی از نقائص شخصیتی بود که من در تمام زندگیم با ان مواجه بودم و در سالهای اولیه ورودم به الانان نیز همراه من بود . همیشه به دنبال این بودم که چگونه دیگران برنامه را سریعتر از من درک کرده اند ، چطور نظریات بهتری برای مطرح کردن دارند و چطور به نظر محبوبتر میرسند من خودم را دوست نداشتم چرا که به نظر خودم با آنچه برای دیگران درست میدانستم زندگی نمی کردم . امروز فهمیده ام که درست مانند دانه های برف و اثرات انگشت خصوصیات ویژه ای دارم . میدانم که رشدمن در الانان قابل مقایسه با افراد دیگر نیست . متوجه شده ام که درون خود را نباید با ظاهر دیگران قضاوت کنم . همه ما نهایت تلاش خودرا میکنیم . همانند اعضای دیگر ، من نیز سهم عظیمی در الانان داشته ام آن هم به دلیل شرکت کردن در جلسات و خود بودن .

یاد آوری امروز

یک همراه یا یک دوست قابل اعتماد الانان با تشیص اینکه من ارزش خودم بودن را دارم میتواند به من کمک کند . "بالاترین نقطه شادمانی این است که یک انسان، آرزومند رسیدن به آنچه هست باشد .


روز به روز

 


وابستگی تنها بیماریی است که فرد بیمار آنرا با غرور کاذب انکار می‌کند. در بین گروه وابسته‌ها، مدیریت شبکه‌ای انکار را یکی از بزرگترین شاخه‌های اصلی این بیماری می‌دانند. که قبل از آشنایی با برنامه‌ی خودیاری راه و روش‌های کمک گرفتن را به رویشان بسته بود. مانند این است که هیچ معتاد به نیکوتینی قبول ندارد که بیماری اعتیاد دارد، یا هیچ نیکوتینی باور ندارد که تنباکو مواد مخدر است. مدیریت شبکه‌ای انکار ابزاری است که به فرد کمک می‌کند از واقعیات فرار کند. احساس می‌کنم امروز زندگیم تحت اختیار بیمارم قرار گرفته و بیماریم مثل اسب رم کرده و مرا به هر سو خواهد کوبید. چون غرور و انکار به من می‌گوید با سایرین فرق داری. به طور یقین می‌خواهد به من بگوید که تو وابسته و بیمار نیستی، تو اصلاً مشکلی نداری. آیا حقیقتاً اقرار کرده‌ام که در مقابل بیماریم عاجز و ناتوان شده‌ام؟ آیا اصول برنامه‌ی خودیاری می‌تواند مرا در پذیرش اینکه بیماریم زندگیم را کنترل می‌کند؛ یاری نماید؟ آیا اقرار به عجز و کمک دوستان و اصول برنامه‌ی خودیاری توانایی دارند، بر ابزار غرور و انکار که شاخه‌ی اصلی بیماری وابستگی است پیروز شوند؟
اقرار و پذیرش عجز، مقابله با انکار است!


مراقبه روزانه

 

 

هیچ جا آرام و امن تر از روح آدم نیست.

قبل از آشنایی با نیکوتینی های گمنام هرگز تصور نمی کردم روزی از خداوند برای رهایی از وسوسه مصرف نیکوتین طلب کمک کنم. مصرف نیکوتین برایم کاری عادی بود زیرا اکثر کسانی که با آنان در ارتباط بودم مصرف کننده بودند. وقتی عده ای از این افراد قطع مصرف کردند دیگر مصرف نیکوتین برایم کاری عادی به نظر نمی رسید. بر اثر مصرف نیکوتین به شدت مریض شده بودم. دیگر نمی توانستم در انکار باقی بمانم. به نقطه ای رسیدم که می بایست قطع مصرف می کردم. با انجمن نیکوتینی های گمنام آشنا و با برداشتن قدم های دوازده گانه و فراگیری دعا و مراقبه به نیروی برتر نزدیک تر و در مسیر بهبودی قرار گرفتم.

برای امروز از خداوند بابت زندگی رها از مصرف نیکوتین سپاسگزارم.

14اردیبهشت

 تازهوارد چطور؟

«هر گروه فقط یک هدف اصلی دارد—رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است.»

سنت پنجم

v

جلسه همیشگی ما معانی زیادی برای ما دارد. از این گذشته، بدون جلسه NA مورد علاقه خود، کجا میتوانستیم باشیم؟ گروه ما گاهی اوقات از گشت و گذار و سایر فعالیتها پشتیبانی میکند. اکثر اوقات اعضای جلسه همیشگی برای تماشای فیلم یا بولینگ بازی کردن دور هم جمع میشوند. همه ما روابط دوستی خوبی را از طریق جلسه همیشگی خود برقرار کردهایم و این صمیمیت را با دنیا عوض نمیکنیم.  

اما گاهی اوقات باید از آنچه گروه ما برای تحقق هدف اصلیاش—رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است —انجام میدهد، ترازنامه تهیه کنیم. گاهی اوقات وقتی به جلسات میرویم، تقریباً همه را میشناسیم و مشغول خنده و تفریح میشویم. اما تازهوارد چطور؟ آیا به یاد داشتهایم که به سراغ افراد جدیدی برویم که تنها و وحشتزده نشستهاند. آیا به یاد داریم از کسانی که از گروه ما دیدار میکنند، استقبال کنیم.   

یافتن عشق در اتاقهای معتادان گمنام، در بهبودی از اعتیاد به ما کمک میکند. اما وقتی پاک شدیم باید به خاطر بسپاریم آنچه به رایگان با ما در میان گذاشته شده را با دیگران در میان بگذاریم. باید به سراغ معتادی برویم که هنوز در عذاب است. از این گذشته، «تازهوارد مهمترین فرد در همه جلسات است.»

v

فقط برای امروز:  از دوستی صمیمانهای که در جلسه همیشگی خود پیدا کردهام، سپاسگزارم. دست خود را به طرف معتادی که هنوز در عذاب است، دراز میکنم و همین دوستی را به دیگران عرضه میکنم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

رهاکردن.
نمی دانم آیا رها کردن را یاد گرفته ام یا یاد خواهم گرفت.
اخیرا روی خودم تمرکز کرده ام نه روی معتاد .به نظر می رسد این کار کمکم می کند.قبل از نارانان همیشه ذهنم در هر دقیقه کیلومترها حرکت می کرد.امروز دیگر مثل گذشته احساس آشفتگی روحی نمی کنم.هنوز رنج هایی وجود دارد ولی مثل قبل بر من غلبه نمی کند.

بارها کردن یاد میگیرم روی خودم تمرکز کنم .ممکن است به نظر بعضی ها این کار بیرحمی باشدولی آنها درک نمی کنند و نمیدانند که اگر احساسات کنترل نشود می تواند ما را نابود کند.نمی دانند تا زمانی معتاد خودش کمک نخواهد نمی توان کاری برایش انجام داد.
احساس می کنم تصمیم من برای رها کردن نشانه این است که بلاخره اصول نارانان در من شروع به کار کرده است.درک می کنم که می توانم رها کرده و در مسیر زندگی ام حرکت کنم پسرم را دوست داشته باشم و از موادی که مصرف می کند متنفر باشم.گاهی فکر کرده ام که شاید هرگز به این موقعیت غلبه نکنم ولی یاد می گیرم چطور با این شرایط وحشتناک زندگی ام کنار بیایم .از خدا می خواهم کمکم کند تا کاملا رها کنم و بتوانم بهبودی را ادامه  دهم.

تفکری برای امروز:
اگر طرد کردن را به رها کردن با عشق تبدیل کنیم حتی اگر به طور کامل انجامش ندهیم می توانیم پیشرفت کنیم.تلاش روز به روز و به مرور سر انجام مرا کاملا آماده می کند تا نقص هایم را بر طرف کنم.


شهامت عوض شدن

 

پراکندگی فکر هدیه ای از جانب خداوند است . . وقتی به گذشته بر میگردم به زمانیکه احساس میکردم کاملا نیازمند یک راه حل فوری هستم . ، اغلب به این نقطه میرسیدم که هنوز آمادگی عمل ندارم .وقتیکه کاملا آمادگی پیدا میکردم اطلاعات مورد نیازم برای عمل کردن در اختیار بودند . وقتی قبل از اینکه زمان تحقق آرزوهایم رسیده باشد ، اطلاعات کافی در مورد آنها داشته باشم این اطلاعات نه تنها به درد دیوانه کردنم میخورند . به همین دلیل است که امروز وقتی احساس میکنم که ذهنم مغشوش است سعی میکنم آنرا یک فرصت در نظر گیرم و میگویم شاید هنوز وقت اقدام نرسیده است . به نظر من دست و پنجه نرم کردن با مشغولیتهای ذهنی مانند آشپزی است . اگر هنوز نان نپخته باشد آنرا از اجاق بیرون نمی آورم و نمیگویم که وقت خوردن رسیده . اگر یک راه حل واضح برای مشکلاتمان هنوز ودش را نشان نداده میتوانم مطمئن باشم که در زمان مناسب خود را نشان میدهد .

یاد آوری امروز

.برای آنچه امروز در تجربیاتم میدانم از قدرت برتر خود متشکرم ،حتی اگر امروز احساس مشکل یا پراکندگی میکنم . میدانم که هر تجربه ای برایم هدیه ای به ارمغان می آورد . آنچه باید انجام دهم این است که با سپاسگزاری از خداوند خوشبینانه به شرایط بنگرم . "هر چیزی فواید خود را دارد حتی تاریکی و سکوت و من یاد گرفته ام که در هر شرایطی خشنود باشم .


روز به روز

 

وقتی مضطرب و نگران می‌شوم، یا به علتی درگیر شده‌ام و تحت شرایط بیماریم قرار می‌گیرم، هنوز هم با تأکید و خودخواهی دیگران را مقصر جلوه می‌دهم؟ یا هنوز هم طبق عادت گذشته می‌گویم (تقصیر فلانیه)(تقصیر شانسه) ؟ آیا صادقانه در یک درگیری قبول کرده‌ام که من مقصرم؟ آیا اشتباه خودم را قبول دارم؟ آرامش درونی تنها در صورتی غلبه بر خودخواهی‌های نمایان می‌شود. که من صداقت با خود را هرروزه برای همان روز تمرین ‌کنم؟ آیا با صداقت به خطاهای خودم اعتراف می‌کنم؟ من تا کی باید تاوان خسارت‌های دیگران را بپردازم؟ آیا این ادعا انکار واقعیت‌ها نیست؟ خداوندا: به من قدرتی عطافرما تا به‌جای سرزنش خود و دیگران به سهم خود نگاه کنم، تا شاید ریشه‌ی اصلی مشکلات و آشفتگی‌های زندگیم را بیابم. آیا این تغییرات و رُشد پیدا کردن سرمنشأش در درون من بوده است؟ آیا متوجه هستم که احساسات وجود دارند و می‌آیند و می‌گذرند؟ آیا آموخته‌ام که بیشتر ترس و شرمندگی و خجالت من فقط به واسطه‌ی یک فکر بکر احمقانه است؟ آیا متوجه شده‌ام که نباید یک فکر را به عمل مبدل سازم و به آن اهمیت دهم.
پذیرش سهم خود، باعث تغییرات است!


مراقبه روزانه

 

 

امروز چشم انتظار جلسه امشب هستم.

من نتوانستم اما ما توانستیم. شرکت مرتب در جلسات و تسلیم اصول روحانی شدن تنها راه رهایی از اعتیاد بود. تسلیم شدن به برنامه و به مشارکت گذاردن تجربه، نیرو و امید زندگیم را دگرگون ساخت. هر روز خدا را شکر می کنم که دیگر مجبور به مصرف نیستم. به خاطر انجمن نیکوتینی های گمنام سپاسگزار خداوندم، زیرا بدون این برنامه به طور حتم هنوز در اعتیاد نیکوتین دست و پا می زدم. اکنون از زندگی لذت می برم و آن را همانگونه که هست می پذیرم.

برای امروز، از خداوند به خاطر انجمن و رهایی از اعتیاد نیکوتین سپاسگزارم.

15اردیبهشت

 هر مسافتی 

«...حاضر بودم تا برای پاک ماندن هر مسافتی را که لازم بود، طی کنم.»

کتاب پایه

v

تازهواردها میپرسند: «هر مسافتی؟» بازنگری دوران اعتیاد فعال خود در گذشته و مسافتی که برای نشئه ماندن مایل به طی آن بودیم، میتواند در توضیح این مسئله کمک کند. آیا مایل به طی مسافتهای طولانی برای تهیه مواد بودیم؟ بله، معمولاً این طور بود. این بدین معناست که اگر ما به همان اندازه که نگران مصرف خود بودیم، درباره پاک ماندن نیز نگران باشیم، هر کاری را برای رساندن خود به جلسات امتحان میکنیم.   

در دوران اعتیاد خود آیا اغلب کارهای احمقانه و نامعقولی را انجام نمیدادیم یا از مواد نامشخصی طبق راهنمایی دیگران استفاده نمیکردیم؟ پس چرا استفاده از راهنمایی را در دوران بهبودی بسیار دشوار مییابیم، خصوصاً وقتی این راهنمایی برای کمک به پیشرفت ما در نظر گرفته شده است؟ وقتی مصرف میکردیم آیا اغلب با نومیدی به نیروی برتر خود روی نمیگرداندیم و نمیگفتیم «لطفاً مرا از این مخمصه رهایی بخش!»؟ پس چرا درخواست کمک از خداوند را در دوران بهبودی خود دشوار مییابیم؟ 

در دوران مصرف معمولاً وقتی نوبت یافتن راهها و روشهایی برای تهیه مواد مخدر بیشتر میرسید، ذهن روشنی داشتیم. اگر میتوانیم همین اصل روشنبینی را در بهبودی خود به کار گیریم، شاید از اینکه چگونه به راحتی شروع به فراگیری برنامه NA کردهایم، متعجب شویم. اغلب گفته میشود بهترین فکر ما، ما را به اتاقهای معتادان گمنام کشاند. اگر مایل به طی هر مسافت، پیروی از راهنماییها و حفظ روشنبینی هستیم، میتوانیم پاک بمانیم.

v

فقط برای امروز:  برای پاک ماندن مایل به طی هر مسافتی هستم. هر قدر که لازم است برای استفاده از راهنمایی روشنبین و آماده میشوم.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

نگرانی چرا؟؟؟؟
گاهی حس می کنم مشکلاتم هرگز تمام نمی شود.به تازگی احساس می کنم زندگی ام هیچوقت بهتر نخواهد شد.کامپیوترم قدیمی و فرسوده شده بود.پدرم خیلی ضعیف بود و مجبور بودم او را بستری کنم و بعد فوت کرد.با ماشینم به یک تیر چراغ  برق زدم که سپر جلوی آن از بین رفت.به خاطر تمام این مشکلات به شکست مالی بزرگ برخوردم .سپس معتاد فقط بعد از چند روز برنامه بهبودی را کنار گذاشت و بلا فاصله دستگیر شد.
در حالیکه همه این مشکلات مرا نگران می کرد و با وقوع هر یک از آنها پیام های ساده و کوتاه نارانان «روز به روز»و«من هیچ کنترلی ندارم »را به یاد می آوردم.دعای آرامش را مرتب برای خودم تکرار می کردم .اگر برای پذیرش چیزهایی که نمی توانم تغییر دهم نتوانم آرامش پیدا کنم شهامت تغییر چیزهایی که می توانم را نداشته باشم ٫یا تفاوت این دو را ندانم ٫روز به روز را به خاطر خواهم داشت.اگر بتوانم آن را برای امروز بکار ببرم دعا می کنم بتوانم با شرایطی که ممکن است بوجود بیاید روبرو شوم.

تفکری برای امروز:
تصمیم گرفته ام نگران فردا نباشم .وقتی در این لحظه به اندازه کافی کار دارم چرا نگران آینده باشم؟؟
گذشته از این ها فهمیده ام که وقتی نگران می شوم کار ها به ندرت آنطور که تصور می کنم پیش می رود.


شهامت عوض شدن

 

تا بحال در مورد کار کردن بر روی برنامه زیاد صحبت کردیم . در واقع کاری که ما انجام میدهیم تمرین آن چیزی است که فرا گرفته ایم . این درست مثل یاد گیری زبان دوم است . یک دانش آموز کتابها را میخواند و در کلاسها شرکت میکند . اما اینها فقط به او دانش تکنیکی میدهد . برای قادر بودن به استفاده از زبان باید در اطراف کسانی باشند که به این زبان صحبت میکنند و آنرا می فهمند . او گفت و شنود را در طول خواندن تمرین میکند اما اگر همین طور ادامه دهد، یاد گیری تبدیل به مهارتی طولانی مدت میشود . بسیاری از ما چنین هستیم ، با دانش کم و کج فهمی های زیادی شروع میکنیم . به جلسات میرویم ، در مورد الکلیسم چیز هایی یاد میگیریم و بافت الانان را بررسی میکنیم . اما برای اینکه واقعا قادر به استفاده از این روش باشیم وقت ، صبر و کوشش زیادی لازم است . ما وقت خود را در کنار افرادی که به زبان الانانی ها صحبت میکنند بخصوص آنهایی که قوانین الانان را به شدت در جای جای زندگیشان حاکم کرده اند می گذرانیم . به این ترتیب در راه زندگی الانان غوطه ور میشویم تا تبدیل به طبیعت دوم ما میشود . بعد ها به این دلیل که فورا عوض میشویم فرصت های زیادی برای یاد گیری و تمرین خواهیم داشت .


یاد آوری امروز

.اگر میخواهم در بکار گیری برنامه الانان موفق شوم ،بایدبیش از گهگاهی رفتن به جلسات تلاش کنم . باید آنها را بپذیرم و بطور مداوم تمرین کنم . "ما با توجه به آنچه که مداوما انجام میدهیم هستیم . عالی بودن یک عمل نیست بلکه یک عادت است".


 

روز به روز

 

ما بیماران وابسته و هم‌وابسته در تظاهر کردن و به نمایش گذاشتن شخصیت کاذب خود من مهارت عجیب و زیادی دارد. به راحتی می‌توانم درآن واحد چند کاراکتر بیماری خودم را در همان موقع نشان دهم. مثلاً در خانه مشغول دعوا با همسرم بودم, تا زنگ در به صدا در ‌آمد، فوراً حالت خشم و عصبانیت را کنار می‌گذارم و با خوشرویی با مهمان صحبت می‌کردم. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. سعی می‌کردم با نقش بازی کردن نظر و تأیید دیگران را جلب کنم. حتی اکنون که با اصول برنامه آشنایی دارم، سعی می‌کنم به نوعی تأیید و توجه دیگران را جلب می‌کنم. گاهی این مطرح بودن و تأیید طلبی در من به صورت یک عادت مزمن در می‌آید، که با خودنمایی و منم منم کردن خود را نشان می‌دهد، مثلاً با خودنمایی سعی می‌کنم، کسانی‌را که تازه وارد هستند بفهمانم که برنامه در من ایجاد تحول و آرامش کرده است. خداوندا: مرا کمک کن تا از وسوسه‌ی خودنمایی و مطرح شدن و تأیید گرفتن از دیگران به گذشته‌ی دردناکم وصل شده است رها شوم! آیا هنوز هم می‌خواهم با بزرگ‌نمایی کارهایم، در صدد فریب خودم و جلب نظر و عقیده‌ی دیگران باشم؟
من با فروتنی خودم را می‌پذیرم!


مراقبه روزانه

 

 

انسان به دست خود سرنوشت خود را می سازد. او با نیروی عشق و آگاهی و اندیشه کلید همه موفقیت ها را در دست دارد و با انتخاب صحیح به اوج می رسد.

انجمن نیکوتینی های گمنام تمایل به بهبودی و احساس تعلق و امنیت را در وجودم زنده کرد. از شرکت در اولین جلسه تاکنون لغزش نکرده ام. وقتی برای اولین بار شعار به جلسات بر گردید را خواندم به خود گفتم: مطمئن باش! من عاشق به مشارکت گذاردن تجربه، امید و نیرو با دیگران هستم. همچنین دوست دارم به مشارکت های آنان گوش دهم. با شرکت مرتب در جلسات آموختم بدون مصرف نیکوتین زندگی کنم. هر وقت در جلسه با تازه واردی صحبت می کنم آن چه را از برنامه دریافت کرده ام با او به مشارکت گذاشته و پیشنهاد می کنم باز هم به جلسه بر گردد.

برای امروز از خداوند و انجمن بابت تشویق جهت ادامه مسیر سپاسگزارم.

16اردیبهشت

 آیا هنوز هم تفریح میکنیم؟

«در مواقعی میتوانیم استراحت کنیم و از

 جو بهبودی لذت ببریم.»

کتاب پایه

v

تصور کنید چه میشود اگر تازهواردی وارد یکی از جلسات ما شود و با گروهی از افراد بداخلاق روبرو شود که دستههای صندلی خود را با عصبانیت چنان محکم چسبیده‌اند که بند انگشتانشان سفید شده است. آن تازهوارد احتمالاً فرار میکند، در حالی که زیر لب میگوید: «فکر میکردم میتوانم از شر مواد خلاص شوم و خوشبخت باشم.» 

جای شکرش باقی است که تازهواردها معمولاً با گروهی از افراد خندان روبرو میشوند که به وضوح از زندگی نویافته خود در معتادان گمنام انصافاً راضی هستند. این صحنه چه امیدواری سرشاری را به وجود میآورد! تازهواردی که زندگیاش شدیداً جدی بوده است، به شدت مجذوب جو خنده و آرامش میشود. برای کسی که از جایی میآید که همه چیز جدی گرفته میشود و فاجعه همیشه در کمین است، وارد شدن به یک اتاق و یافتن افرادی که عموماً با جدیت برخورد نمیکنند و منتظر دیدن چیز شگفتانگیزی هستند، آرامشی خوشایند است.  

یاد میگیریم در دوران بهبودی زندگی را سخت نگیریم. به بیهودگی اعتیاد خود میخندیم. جلسات ما—آن اتاقهایی که سرشار از صداهای زنده و شاد درست کردن قهوه، تلق و تلق صندلیها و خنده معتادان است—محافلی هستند که در آنها ابتدا از تازهواردها استقبال میکنیم و اجازه میدهیم بدانند بله ما الآن تفریح میکنیم.  

v

فقط برای امروز:  میتوانم به خود بخندم. میتوانم از یک لطیفه لذت ببرم. امروز زندگی را سخت نمیگیرم و مقداری تفریح میکنم. 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

گوش کن و یاد بگیر....

یکی از دلایلی که به نارانان آمدم این بود که راهی پیدا کنم تا معتاد پاک شود.می خواستم به هر قیمتی که شده راه حلی پیدا کرده و مشکل را حل کنم.
به جلسات آمدم و به مشارکت  اعضا گوش دادم.یاد گرفتم که در این برنامه ابزار هایی برای استفاده وجود دارد.شعاری که از ته قلبم شنیدم«گوش کن  یاد بگیر»بود.هم چنین به مرور یاد گرفتم که این برنامه برای من است نه برای معتاد.حتی شاید من بیشتر از معتاد نیاز به بهبودی داشتم.آنقدر به او معتاد شده بودم که لازم بود تمرکزم را روی خودم بر گردانم.
اخیرا معتاد به من گفت که وقتی به زندان رفته فهمیده که هیچ راهی برای تغییر وضعیتش ندارد یعنی بلاخره روز به روز را یاد گرفته است.ا‌و حالا سعی می کند بدون کمک گرفتن از یک برنامه دوازده قدمی پاک بماند.در حالیکه شک دارم موفق شود اما نمی توانم به او بگویم چه چیزی برایش بهتر است .می فهمم که یکی از بهترین روش هایی که می توانم به کمک کنم این است که هم چنان روی برنامه خودم کار کنم.روی مدال یک سالگی ام که از گروه در یافت کرده بودم نوشته شده «ما به ندرت فردی را دیده ایم که از برنامه ما پیروی کرده و شکست خورده باشد».
قدم های معتاد در مسیر بهبودی بهبودی از تنش ها و تاریکی هایی را که تجربه کرده ام تسلی می دهد اما هنوز خودم را نیازمند دانش پیام نارانان می بینم.یاد گرفته ام که غبطه خوردن به حال اعضایی که معتادشان در حال بهبودی بود چقدر بی معنی بود‌.نگرانی٫عصبانیت و ترس هنوزهم وجود دارد اما فقط به روش های متفاوت.

تفکری برای امروز:
یاد می گیرم که در مورد آینده نگران نشوم و روز به روز زندگی کنم برنامه من کار نی کند.


شهامت عوض شدن

 


در یک گرد باد تنها نباید منتظر باد های وحشتناک باشیم ، بلکه باید منتظر آن چیز هایی که باد ها با خود بر میدارند .و در سر راه ما قرار میدهند .نیز باشیم . همانند یک گرد باد . الکلیسم نیز مشکلاتی از جمله مشکلات جنسی ، روانی ،جسمی ،بیماری ، بدهی ، زندان و حتی مرگ به همراه خود دارد . بعضی از این مشکلات ممکن است آنقدر شرم آور باشند که جرات حرف زدن در مورد آنها را به خودم ندهیم . اما در الانان یاد گرفته ایم که ما به اندازه راز هایمان بیمار هستیم . و تا زمانی که آنها را به روشنایی سوق ندهیم گرفتارشان می مانیم . بسیاری از ما فکر میکنیم بهتر است راز خود را با شخصی که بتوان به او اعتماد کرد ، یا شخصی که بیماری الکلیسم را درک میکند مطرح کنیم . در الانان اعضای زیادی وجود دارند که بدون توجه به اینکه ممکن است چقدر احساس نا امیدی ، متفاوت بودن یا شرمندگی کنیم آماده شنیدن و کمک کردن هستند ، چرا که آنها درست در شرایط بحرانی ما قرار داشته اند .

یاد آوری امروز

اوقاتی که میخواهم بیش از همیشه راز هایم را مخفی کنم اکثرا زمانی است که نیاز دارم آنها را با دیگران سهیم شوم . زمانی که با شرایط سختی مواجه شدی به خاطر بیاور که قدرت برتر از طریق تو با دیگران صحبت میکند و تو به تنهایی با آنها روبرو نخواهی شد . " ما از بودن با یک مشکل به این اعتماد درونی میرسیم که مهم نیست در زندگیمان چه اتفاقی می افتد ، ما قادر به روبرو شدن با آن ، دست و پنجه نرم کردن با آن و یاد گیری از آن هستیم چرا که همواره قدرت برتر به ما کمک می کنید


روز به روز

 

می‌خواهم زنده بمانم. زندگی زیبا و با شکوه است. جهان بینی امروزم به درجه‌ای رسیده است، که به من قسمت پُر ظرف زندگیم را نشان دهد و من سالیان سال به قسمت خالی نگاه کرده‌ام. به داشته‌هایم توجه نمی‌کردم. ذهنیت بیمار من دائم می‌گفت: این‌را می‌خواهم، آن‌را می‌خواهم. هرچه قسمت خالی را پُر می‌کردم انگار چیزی به آن اضافه نمی‌شد. در دوران تلخ وابستگی، تصور من روی وقایع‌ای بود که مربوط به من نبود، یا قادر به حل آن نبودم. از طرفی ترس از آینده و چگونگی وارد شدن به آینده‌ی مجهول و بلاتکلیفی و سرگردانی و ناتوانی در تصمیم‌گیری‌ها در نهایت افسردگی و فکر خودکشی و خودآزاری بود. آیا برنامه بهبودی مرا در یافتن آرامش و صلح درونی که سال‌ها در جستجویش بودم یاری خواهد داد؟ پروردگارا: مرا یاری کن تا انرژی خود را با خواستن چیزهای غیرواقعی و دور از دسترس تلف نکنم، تا امیدهای تازه شکفته‌ام که در اثر کارکرد قدمها و بهارگیری اصول برنامه‌ی خودیاری کسب کرده‌ام تبدیل به یأس نشود. بیماری من مانند گرگ در کمین است، در کوچکترین فرصتی به من حمله کرده و زندگیم را به خطر انداخته و دوباره در دام خودش اسیر خواهد کرد.
قدر داشته‌هایت را بدان!


مراقبه روزانه

 

 

من یک آرزومند واقعی هستم. می خواهم رویاهایم را تا حد ممکن به واقعیت تبدیل کنم.

در گذشته چون برده ای اسیر چنگال بی رحم نیکوتین بودم. شاید اغراق آمیز به نظر برسد اما نیکوتین مانع از شناخت خود و انجام کارهایی که دوست داشتم شده بود. من یک معتاد بودم و چهل سال روزی یک تا دو پاکت سیگار می کشیدم. هرگز از نیروهای بالقوه درونی خود استفاده نمی کردم. احتیاج به چیزی داشتم که با آن بهتر زندگی کنم. تصور می کردم می توانم با مصرف نیکوتین بهتر فکر کنم، بهتر بنویسم، بهتر رانندگی کنم و بهتر صحبت کنم. بیست سال آخر اعتیاد با ترس از نتایج مصرف و ترس از زندگی بدون مصرف سپری شد. بر سر دو راهی گیر کرده بودم. امروز بابت قدم های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام و کلاسقدمم شکرگزار خداوندم. اکنون انسانی متفاوت از گذشته هستم. اکنون همانطور که آرزو داشتم زندگی می کنم. به تازگی ششمین سال رهایی از نیکوتین را با شروع به تدریس انگلیسی، علوم و ریاضیات و فعالیت های داوطلبانه در روستایی در آفریقای جنوبی جشن گرفته ام.

برای امروز به آنچه انجام می دهم عشق می ورزم و رهایی از نیکوتین را جشن می گیرم.

17اردیبهشت

 تبدیل آشفتگی به آرامش

«در این وضعیت آشفته دنیا، از اینکه اینجا هستم احساس خوشبختی میکنم.»

کتاب پایه

v

بعضی روزها ارزش ندارد اخبار گوش کنیم، چراکه ماجراهای بسیار زیادی درباره خشونت و ویرانی میشنویم. وقتی مصرف میکردیم، بسیاری از ما به خشونت عادت کرده بودیم. به دلیل سرگشتگی ناشی از اعتیاد به ندرت از وضعیت دنیا آزرده میشدیم. اما وقتی پاک هستیم، بسیاری از ما متوجه حساس شدن خود نسبت به دنیای اطرافمان میشویم. به عنوان افراد در حال بهبودی برای بهتر شدن دنیای اطراف خود چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ 

وقتی از آشفتگی دنیای خود آزرده میشویم، میتوانیم آرامش را در دعا و مراقبه پیدا کنیم. وقتی ظاهراً همه چیز برعکس شده، ارتباط ما با نیروی برتر میتواند در میان هر طوفانی آرامش باشد. وقتی بر رشد روحانی خود تمرکز کردهایم، میتوانیم به ترسهای خود با آرامش پاسخ دهیم. از طریق تقویت خود با زندگی سرشار از آرامش، روح صلح را به دنیای خود فرا میخوانیم. به عنوان افراد درحال بهبودی میتوانیم از طریق به کار گرفتن حداکثر توان خود در انجام اصول برنامه، در ایجاد تغییرات مثبت تأثیرگذار باشیم.

v

فقط برای امروز:  با آرامش زندگی میکنم، صحبت میکنم و عمل میکنم و بدین طریق، آرامش را در دنیا افزایش میدهم.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

تغییر دادن خودم.
یک روز صبح خودم را مچاله شده روی پله های ایوان جلویی یافتم.همه چراغ های داخل و بیرون خانه خاموش بود.تا پاسی از شب به درب کلبه کناری چشم دوخته بودم  در حالیکه همسرم در اتومبیل مان با یک اسلحه و تفنگ قوز کرده بود .همان موقع بود که عاقبت مجبور شدم به خودم اقرار کنم که نمی توانم بیست و چهار ساعته از پسر معتادم محافظت کنم .یک فروشنده مواد در تعقیب او بود .اضطراب ناشی ازتغییر محل اقامت همزمان با قطع رابطه او با دوستش پسرم را از کنترل خارج کرده بود و چنان رفتار می کرد که گویی دچار بحران عصبی شده است.سر انجام تصمیم گرفتم به نارانان بپیوندم و کمک مورد نیازم را یافتم.
دراولین جلسه ام مشارکت اعضای دیگر را در باره دردها و موفقیت هایشان شنیدم .وقتی که برای اولین بار «سه نون«را شنیدم که:«من باعثش نبودم٫نمی توانم آن را کنترل کنم و نمی توانم درمانش کنم»رهایی بزرگی را حس کردم .تاچند هفته این عبارت را به طور مرتب در ذهنم تکرارمی کردم.اطلاعات با ارزش دیگری که آن شب به دست آوردم این بود که من فقط می توانم خودم را تغییر دهم .این تفکر را با تمام وجود پذیرفتم و حس کردم بار سنگینی از شانه هایم برداشته شد.
اکنون می فهمم که بهبودی پسرم و اینکه برای بدست آوردن دانش٫نیرو و اطمینان به تصمیماتش فرصتی داشته باشد لازم است از سر راهش کنار بروم تا فراز و نشیب های هر روز زندگیش را تجربه کند.مدام به خودم یاد آوری می کنم که من باعثش نبودم ٫نمی توانم آن را کنترل کنم و نمی توانم درمانش کنم».

تفکری برای امروز:
روی برنامه خودم کار می کنم چون حالا می دانم که فقط می توانم خودم را تغییر بدهم .باید کنار بایستم و اجازه دهم که معتاد با پیامد های مصرفش کنار بیاید و از سر راه خدا کنار بروم.


شهامت عوض شدن

 

دید من بسیار محدود بود . اغلب فکر میکردم تنها نتائج ممکن آن چیزی است که من میتوانم تصور کنم . خوشبختانه قدرت برتر من به چنین منطقی محدود نبود. در واقع بسیاری از اتفاقات جالب ، از آنچه به نظر بسیار مصیبت بار بود . به وجود می آمد .اما ایمان نیاز به تمرین دارد . ترس هر لحظه بیشتر میشود .و من در افکار محدودم گم میشوم . وقتی که هیچ راهی نمی یابم و از اینکه قدرت برتر میتواندبه من کمکی کند یا خیر ، در تردید هستم . زمانی است که بیشتر از همیشه نیاز به دعا دارم . وقتی این چنین میکنم اعمال من نشان میدهد که آرزومند کمک هستم و لحظه به لحظه این کمک بیشتر به من ارزانی میشود . امروز میدانم که حتی وقتی شرایطم بسیار تیره و دشوار به نظر میرسد و هیچ راهی به نظرم نمی آید از غیب به من کمک میرسد ، اگر اراده و و زندگیم را به خداوند بسپارم .

یاد آوری امروز

من نقش مهمی برای ایفا کردن در ارتباط با قدرت برتر خود دارم . باید آرزومند دریافت کمک باشم و از خداوند در خواست کمک کنم . اگر حتی در مسائل کوچک روز مره عادت به درخواست کمک از جانب قدرت برتر داشته باشم در مواجه به مشکلات بزرگتر میدانم که چطور با آنها روبرو شوم .

« در نومیدی بسی امید است ...........پایان شب سیه سفید است »

" یا در مواقع ناراحتی امیدوار باش چرا که باران زیبا همیشه از ابرهای سیاه می بارد "


روز به روز

 

احساس بد بی‌لیاقتی و ناتوانی در حل مشکلات، سکوت کردن در مواقعی که باید صحبت می‌کردم، یا ناتوانی در نه گفتن یا ناتوانی در ابراز احساسات واقعی مخصوصاً وقت گریه کردن. امروز می‌دانم که بیمارم، آن‌را پذیرفته‌ام، حتماً اشتباه هم خواهم کرد. من به‌خاطر اشتباه، خودم را محاکمه نمی‌کنم. سعی می‌کنم از اشتباهاتم تجربه بیاموزم و آن‌را گردن دیگران نیندازم. آیا من درک کرده‌ام که توجیه کردن اعمالم به‌منظور موجه کردن و نشان دادن آنها و بی‌گناه جلوه‌دادن خودم به زیانم تمام می‌شود؟ خداوندا: ارزش‌های واقعی خودم را به من نشان بده تا به خاطر تأییدات دیگران خودم را دچار دردسر نکنم. خداوندا: به من بیاموز که بدون تو چه به سرم خواهد آمد، امّا تمنا دارم که به من نشان ندهی که بدون تو چه خواهم شد، امروز من صاحب دارم و با اراده و قدرت او هرگز اجازه نمی‌دهم کسی یا چیزی من را صاحب شود. قدرت حقیقی من از قدرت او سرچشمه دارد، من دیگر دست از قدرت‌های لحظه‌ای و مخرب دیگران و مادیات برداشته و در کنار دیگران سعی می‌کنم، فردی مسؤل و مورد پذیرش در اجتماع باشم و به قابلیت‌های جدیدم متکی شوم.
اکنون توانایی نه گفتن را پیدا کرده‌ام!


مراقبه روزانه

 

 

وقتی دروازه عقل و خرد گشوده شود، جهان به گونه بی پایانش نمایان می گردد.

زندگی هدیه ایست از جانب خداوند. نمی توانم به یاد بیاورم از کِی مصرف کننده نیکوتین شدم. اما همیشه احساس افسردگی آزارم می داد. گویی بلایی بر سر خود آورده بودم که معنای زندگی را از من گرفته بود. اکنون که به آن سوی دیوار سفر کرده و از چنگال مرگ به آغوش زندگی باز گشته ام، به این درک رسیده ام که زندگی هدیه ایست الهی و لازم است تا از آن مراقبت نمایم. اکنون زندگی ارزش زیستن دارد. افسردگی کاهش یافته و از میان رفته؛ به جای رفتار ویرانگر به فعالیت های حیات بخش مانندورزش، معاینات سالیانه و تعادل در خوردن و خوابیدن روی آورده ام. واقعا نمی دانم برای یک معتاد به نیکوتین، چگونه توصیف کنم که آن سوی درهای بسته اعتیاد چه نکبتی انتظار می کشد. اگر در را ذره ای باز کنیم تا لحظه ای آن سوی دیوار اعتیاد را ببینیم، امید بر یأس غالب می شود. خواهیم دید یک رهایی ورای رهایی از اعتیاد نیکوتین در آن سوی دیوار در انتظار ماست. به سمت این در حرکت کن. شاید زیاد آسان نباشد و در مسیر وسوسه و هوای نفس دست از سر تو بر ندارد. امّا آگاه باش که نیرویی برتر تو را در این راه یاری خواهد داد تا آنچه را خود به تنهایی قادر به انجامش نیستی به پایان رسانی. ضرب المثلی هست که می گوید: شهامت، ترسی است که دعایش را خوانده. من معجزه را تجربه کرده ام.

18اردیبهشت

 آموزشپذیر

«آموختهایم که ندانستن همه راه حلها عیبی ندارد، چراکه آنگاه آموزشپذیرهستیم و میتوانیم یاد بگیریم زندگی جدید خود را با موفقیت اداره کنیم.»

کتاب پایه

v

از یک نظر، اعتیاد معلمی بزرگ است. اگر اعتیاد چیز دیگری را به ما نیاموزد، فروتنی را به ما یاد میدهد. میشنویم که میگویند بهترین فکر ما، ما را به NA آورد. اکنون که اینجا هستیم، برای یادگیری اینجا هستیم.

انجمن NA محیط یادگیری شگفتانگیزی برای معتاد در حال بهبودی است. مجبور نیستیم که در جلسات احساس حماقت کنیم. در عوض، افرادی را پیدا میکنیم که دقیقاً همان جایی بودهاند که ما بودهایم و راه حلی را برای خود یافتهاند. تنها باید بپذیریم راه حل همه مشکلات را در اختیار نداریم و سپس وقتی دیگران آنچه برایشان مؤثر بوده را به مشارکت میگذارند، به آنها گوش دهیم.

به عنوان معتاد در حال بهبودی و یک انسان باید چیزهای زیادی را یاد بگیریم. سایر معتادان—و سایر انسانها—درباره آنچه برای آنها مؤثر است و آنچه نیست، چیزهای زیادی را باید یاد بگیرند. تا زمانی که آموزشپذیر باقی میمانیم، میتوانیم از تجربه دیگران بهره بگیریم.

v

فقط برای امروز:  میپذیرم که همه راه حلها را در اختیار ندارم. به تجربه دیگران برای یافتن راه حلهای مورد نیاز خود نگاه میکنم و به صحبتهای آنها گوش میدهم. 


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

کار من نیست...

از زمانی که به نارانان آمدم چیز های زیادی یاد گرفته ام.یاد گرفته ام که افراد شگفت انگیز بسیاری شبیه من هستند.خیلی از ما از کودکی برای مراقبت از دیگران تربیت شده ایم بنا بر این جای تعجبی ندارد که با پسرم همین کار را کرده ام .من حد و مرز ثابتی نداشتم .پسرم یاد گرفته بود که اگر با صدای بلند بر سرم فریاد بزند من معمولا تصمیمم را عوض می کنم .در مورد هر کاری که انجام میداد یا نمی داد نگران بودم و سر انجام مسئولیت هر کاری را برایش به عهده می گرفتم .طی سالهای سخت و ترس از اینکه اگر پسرم برای تامین معاش خودش بیرون برودچه اتفاقی ممکن است بیفتد مشغله فکری من پسرم و مشکلاتش بود.
با خواندن نشریات نارانان و گوش دادن به اعضای دیگر یاد گرفتم که من به پسرم اجازه نداده بودم تا پیامد کار های خودش را تجربه کند.با اینکه خیلی سخت است اما با عشق رها می کنم و به او اجازه می دهم تا راه خودش را انتخاب کند پی برده ام همانطور که من برای بهتر شدن تغییر کرده ام پسرم هم تغییر کرده .نارانان از تو سپاسگزارم!!!!!

تفکری برای امروز:
من امروز کار هایی را که دیگران می توانند برای خودشان انجام دهند به عهده نمی گیرم .وقتم را برای وظایفی که برایم مهم است صرف می کنم.


 

شهامت عوض شدن

 


تمرین روزانه برنامه الانان کمکی بود تا از دیگران صبور تر شوم ، برای مثال وقتی خودم را بررسی و انگیزه هایم را امتحان کردم همان تصوری را که مشتاقانه در دیگران پیدا میکردم در خود یافتم . وقتی کوتاهی های خود را متوجه میشوی .قبول کردن محدودیت دیگران برایت آسانتر است . اکنون میدانم که افکارم تغییر یافته و رفتارم بی ثبات است اگر درک من از خودم تا این حد نامنظم است پس چگونه میتوانم به درک خود از دیگران مطمئن باشم ؟ واقعا نمیدانم که دیگران چگونه فکر میکنند . چه احساسی دارند یا چه کاری انجام میدهند . بنابراین دیگر نمیتوانم عجول بودن خودرا توجیه کنم . تمرین مداوم و منظم اصول برنامه باعث شد در مورد خود احساس خوبی پیدا کنم و به من فرصت داد تا در مورد دیگران با ملاحظه و درک بالاتری رفتار کنم .

یاد آوری امروز

.جلسات ، گامها ،اصول و پیروی از الانان قدرت مرا در برقراری ارتباط با دیگران بالا برد . برای بهبودی امروز ،تعهدات خود را احیاء خواه . "مطالعه جدی و مداوم برنامه الانان آنهم به طور عمیق به ما کمک میکند تا صبورتر ، مطمئن تر و دوست داشتنی تر باشیم و به ما یاد میدهد تا همان طور که قصورات شخصیتی خود را برطرف میکنیم اشتباهات دیگران را بپذیریم "


 

روز به روز

 

امروز در برنامه با افرادی رفاقت می‌کنم که نه تنها مرا عصبانی نمی‌کنند، بلکه مرا درک کرده و به من توجه دارند. هرچند در همین گروه با گفته و عقاید بعضی از آنها موافق نیستم. برخلاف دوستان قدیمی که تردید و عدم اعتماد و بدگمانی و مسائل مادی و سوءاستفاده درباره‌ی هم، در بین ما حکمفرمایی می‌کرد. این دوستان با درک و توجه، همدلی و همزبانی که از خصوصیات اصلی روابط ما می‌باشد، رفتار می‌کنند. امروز به دیگران حق صحبت کردن و آزادی عقاید و نوع و شیوه‌ی زندگی خودشان را به آنها می‌دهم. می‌دانم که رفتار ناخوشایند من نسبت به برخی از افراد، نشأت گرفته از شیوه و تفکر و افکار بیمارگونه‌ی من در گذشته بوده است. آنچه برایم اهمیت دارد اینکه بیماری من چشم دیدن دیگران، خصوصاً افراد موفق در عرصه اقتصادی و اجتماعی و خصوصی را ندارد، اگر چنانچه به اصول خودیاری وصل نباشم، مطمئناً خودم را با دیگران مقایسه کرده و به خود و دیگران صدمه خواهم زد، غبطه و حسادت از نوع احساسات منفی و همیشه فعال در من بود و هست، با این رویه به جای پذیرش، دوباره شمشیر و زره را به دست گرفته و خودم را در تنهایی خفه خواهم کرد.
همه حق زندگی دارند!


 

مراقبه روزانه

 

 

خلاء تو، با هر آنچه در آن جای دهی پر می شود.

بیست سال برای قطع مصرف سیگار تلاش کردم اما هرگز موفق نشدم. چهارده سال با یک ریه زندگی کردم. در هر بار قطع مصرف از لحاظ جسمی و عاطفی با دشواری روبرو و کمتر در قطع مصرف باقی می ماندم تا جایی که دیگر نمی توانستم قطع مصرف کنم و تصور می کردم به همین وضع خواهم مرد. بطور وحشتناکی معتاد بودم و اعتیاد روز به روز نیرومند تر می شد. پسر نوجوانم معتاد به الکل و مواد مخدر شد. وقتی در مسیر بهبودی قرار گرفت روزی برایم اقرار کرد که در تمام طول زندگی هر روز صبح با صدای سرفه های خشک من از خواب بیدار می شده و همیشه می ترسیده که روزی مرا از دست بدهد و تنها شود. هر گز بلایی را که بر سر تنها فرزندم می آوردم نمی دیدم. من چشمانم را به روی حقیقت بسته بودم. عاقبت از روی ناچاری با نیکوتینی های گمنام آشنا شدم. در اینجا فریب و نیرنگ های نیکوتین را دیدم. افرادی را دیدم که بدون مصرف نیکوتین زندگی شاد و رضایت بخشی دارند. در این برنامه آموختم هر وقت کسی را در حال مصرف نیکوتین می بینم به جای وسوسه شدن لحظه ای تامل و به حقیقت فکر کنم. به خود بگویم: شاید او قابلیت مصرف دارد اما من ندارم. آموختم می بایست بابت رهایی از اعتیاد نیکوتین شکرگزار لطف خداوند باشم.

برای امروز بابت زندگی شاد و سالمی که دارم شکرگزار خداوندم و به آن عشق می ورزم.

19اردیبهشت

 درباره آن بنویس!

«با دفترچه یادداشتی در دست مینشینیم، درخواست راهنمایی میکنیم، قلم خود را برمیداریم و شروع به نوشتن میکنیم.»

کتاب پایه

v

وقتی سردرگم و در عذاب هستیم، راهنما گاهی اوقات به ما میگوید: «درباره آن بنویس.» گرچه شاید هنگام بیرون آوردن دفترچه یادداشت  گلایه کنیم، اما به خود این فرصت را میدهیم به آنچه ما را آزار میدهد، سر و سامان دهیم. وقتی قلم روی کاغذ میآوریم، میدانیم قادر به پایان دادن به سردرگمی خود هستیم و متوجه علت واقعی رنج خود میشویم.  

نوشتن به خصوص در هنگام کارکرد قدمها میتواند ارزشمند باشد. بسیاری از اعضاء دفتر رویدادهای روزانه نگه میدارند. فکر کردن درباره قدمها، تعمق درباره معانی آنها و تجزیه تحلیل اثر آنها به تنهایی برای اکثر ما کافی نیست. خاصیتی در عمل فیزیکی نوشتن وجود دارد که در حفظ اصول بهبودی در ذهن و قلب، به ما کمک میکند.   

مزایایی که از طریق عمل ساده نوشتن به دست میآوریم، بسیار است. روشنی فکر، بازگشایی قفلهای درونی ما و ندای وجدان تنها چند نمونه از این مزایاست. نوشتن به ما کمک میکند با خود صادق باشیم. مینشینیم، افکار خود را آرام میکنیم و به قلب خود گوش میدهیم. چیزهایی که در سکوت میشنویم حقایقی است که بر روی کاغذ میآوریم.

v

فقط برای امروز:  یکی از راههایی که از طریق آن میتوانم حقیقت را در بهبودی جستجو کنم، نوشتن است. امروز درباره بهبودی خود مینویسم. 


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

بردباری.....
من به نارانان آمدم و منتظر یک راه حل سریع برای مشکلاتم بودم.بزودی  در یافتم که این روش اتفاق نمی افتد و من فورا بهبود نیافتم اما یاد گرفتم برای درس هایی که برنامه به من داده سپاسگزار باشم.
یکی از چیزهایی که در این برنامه یاد می گیرم صبر و بردباری است که این طور تعریف شده «توانایی برای تحمل منتظر ماندن یا به تاخیر انداختن بدون دلخوری و آشفتگی یا به آرامی استقامت داشتن در زمان روبرو شدن با سختی ها».
برای یاد گرفتن ٫رشد کردن و پذیرفتن تغییرات زمان لازم است.نارانان زمانی را که من لازم دارم به من می دهد تا کار ها را به شیوه خودم انجام دهم.هیچ کس به من نمی گوید که باید سریع تر حرکت کنم.کسی مرا به خاطر اینکه درس هایم را زودتر یاد نمی گیرم سر زنش نمی کند‌.می دانم اشتباهاتی خواهم داشت اما این را هم می دانم که به کمک برنامه ٫گروه و نیروی برترم یادگیری و رشد را ادامه خواهم داد.

تفکری برای امروز:
می دانم آرامش و آسایشی که دارم نتیجه کار کرد این برنامه است و هرگز نمی خواهم آن را از دست بدهم .می دانم زمان های سختی وجود دارد و من متزلزل خواهم شد اما اشکالی ندارد.من می خواهم سهم خودم را بپذیرم درس هایم را یاد بگیرم و به جلو حرکت کنم.


شهامت عوض شدن

 

وقتی تراز نامه قدم چهارم را می نوشتم ، شب و روز به همراهم یک دفترچه یاد داشت داشتم نمیخواستم هیچ چیز را فراموش کنم . اولین عیب خود را پیدا کردم "وسواس" هنوز هم یک ربع قبل از شروع گام پنجم مشغول نوشتن بودم . وقتی این گام را برداشتم و نوشته هایم را بلند خواندم ، برخی از الگوهای نوشتاری برای اولین بار برایم روشن شد . رفتار من درست مثل رفتار الکلی بود . تنها تفاوت این بود که من با آگاهی کامل خود را بیمار کردم . با آگاهی کامل فهمیدم که تا به حال چقدر دیگران را بخاطر حوادث زندگیم سرزنش کرده ام . چطور همه چیز را به تنهایی تعبیر میکردم . و چطور عکس العمل من نسبت به فرد الکلی بر پایه ترسم بوده . روز بعد انتظار داشتم احساسم متفاوت شده باشد اما هیچ اتفاقی نیفتاد جز اینکه احساس خستگی و شکنندگی میکردم . اما تغییرات شروع شد . با مرور زمان ، وقتی در شرایطی مثل شرایط قدم چهارم قرار می گرفتم . متوجه میشدم که عکس العمل هایم کمی منطقی تر شده ، چیز هایی که من را به شدت ناراحت میکرد دیگر برایم مهم نبود . درست در این زمان بود که تغییرات شروع شد

یاد آوری امروز

اکنون در طی این 12 گام طبیعت وجود خود را درک کرده ام . اطمینان دارم که هر آنچه را اکنون بایست بدانم ، برایم آشکار شده و بقیه را به آینده سپرده ام . من ارزش دانستن این موضوع را دارم . " وقتی گام پنجم را بر میداریم تصمیم گرفته ایم که عوض شویم


روز به روز

 

به‌طور یقین درک کرده‌ام که رفتار دیگران هرقدر آزار دهنده و غیرمنطقی هم باشد، نقش من در این میان تعیین‌کننده است. اگر میل داشته باشم که مظلوم نمایی کنم همان نقش را هم به‌خوبی بازی خواهم کرد و مسلماً خودم از درون متأثر و پشیمان خواهم شد. اگر بخواهم واکنش منفی نشان دهم باز هم خودآزاری کرده‌ام. آیا در هنگام مواجه شدن با رفتار شریرانه و آزار دهنده افراد، آیا قادر هستم که ابتدا آنها را درک کنم سپس بپذیرم؟ آیا بهتر نیست که لااقل به‌خاطر بهبودی خودم مطابق با اصول خودیاری قدمها به آرامی از این افراد کناره‌گیری کنم؟آیا می‌دانم که رهایی از درگیری‌ها و تنش‌ها و نشان ندادن واکنش‌های زیانبار اولویت اوّل من در مسیر رهایی از وابستگی‌ها و زندگی جدید است؟ امروز به‌طور یقین می‌دانم که بهبودی من در رأس امور و هرچیز دیگری قرار دارد. می‌خواهم به خودم اهمیت بدهم. من آنقدر به خودم ارزش قائل هستم که حالم را بد نکنم. همزمان با دوری جستن از افراد آزار دهنده، از مکان‌ها و شرایطی که موجب ناراحتی می‌شوند، اجتناب کنم. چون این شرایط من را در حالت واکنش نشان‌دادن و انتقام گرفتن و بحرانی نگه‌می‌دارد.
بطور یقین خودم دردسر خودم هستم!


مراقبه روزانه

 

 

من به ندای درونم ایمان دارم.

پس از گذشت مدتی از قطع مصرف نیکوتین علائم جسمی از بین رفت و سلامتی و شادی را احساس کردم. در جلسات از زندگی رها از مصرف نیکوتین مشارکت می کنم.
در برابر این همه تغییر، کدام تهدید درونی دوام می آورد؟ این چه چیزی است که راه را نشانم می دهد؟
بارها در مشارکت اعضاء شنیده ام که پاسخ پرسش ها، همیشه از درونشان شنیده می شود. در آرامش و سکوت ندای خردمندترین راهنمای خود را خواهم شنید. اگر به ندای درون گوش فرا دهم، به وضوح راهکار مناسب را خواهم شنید. گاهی اوقات ذهنم به شدت درگیر بازتابهای منفی افراد و چیزها قرار میگیرد. .وقتی ارتباطم را با خود از دست می دهم، در حسادت، محرومیت، خودآزاری، افسوس به حال خود، نومیدی و نفرت غرق می گردم، آرامش را از دست می دهم و در رنج و عذاب می افتم.

برای امروز، به ندای درون گوش می دهم و برای ساختن یک زندگی باشکوه به راهکارهای آن ایمان می آورم.

20اردیبهشت

کاملاً آماده شدن

«ما... بررسی خوبی از  اثرات این نواقص

 بر زندگی خود انجام میدهیم. به تدریج رهایی از این نواقص را آرزو میکنیم.»  

کتاب پایه

v

آمادگی کامل برای رفع شدن نواقص شخصیتی میتواند فرآیندی طولانی باشد که اغلب در طول عمر رخ میدهد. وضعیت آمادگی ما در ارتباط مستقیم با آگاهی ما از این نواقص و نابودی ناشی از آنهاست.

شاید در فهم اثرات نابودکننده نواقص خود بر زندگی خود و اطرافیانمان مشکل داشته باشیم. اگر این چنین باشد، درخواست از نیروی برتر جهت نشان دادن این نواقص که سدی در راه پیشرفت ماست، کار درستی خواهد بود.

وقتی از کمبودهای خود رهایی مییابیم و متوجه ناپدید شدن تأثیر آنها میشویم، درمییابیم که خداوندی مهربان این نواقص را با صفات خوب  جایگزین میکند. وقتی ترسیده بودیم، شهامت پیدا کردیم. وقتی خودخواه بودیم، سخاوت پیدا کردیم. توهمات ما درباره خود ناپدید میشود و با صداقت درباره خود و خویشتنپذیری جایگزین میشود. 

بله، آمادگی کامل بدین معناست که ما تغییر خواهیم کرد. هر یک از مراحل جدید آمادگی، هدایای جدیدی را به همراه دارد. ذات اساسی ما تغییر میکند و به زودی متوجه میشویم که آمادگی ما دیگر نه از طریق درد بلکه از طریق تمایل به رشد روحانی برانگیخته میشود. 

v

فقط برای امروز:  وضعیت آمادگی خود را از طریق آگاهتر شدن از کمبودهای خود بهبود میبخشم.


 

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

نگرانی را رها کن....
وقتی به نارانان آمدم برای همه چیز نگران بودم .باید بحران آینده را پیش بینی می کردم و می فهمیدم چه کسی گرفتار می شود.سپس از راه حل هایی که به نظرم می رسد یکی را که درست است انتخاب کنم.این خود به تنهایی کلی کار بود.بعدبایدمشخص می کردم از کدام راه حل استفاده کنم.و بلا فاصله شروع به اجرا می کردم.برایم مسلم بود اگر قبل از آنکه اتفاقی بیفتد و من برایش نگران نباشم بعد از آنکه پیش آمد چطور می توانم از عهده اش بر آیم؟این تفکر نادرست من بود که درآن زمان فکرمی کردم منطقی است.
با شرکت در جلسات نارانان فهمیدم که این روش خوبی برای زندگی کردن نیست.درک کردم که نگران بودن مرا از فکر کردن در باره احساساتم دور می کند و زمان حال را از من می گیرد.من در آینده زندگی می کردم در دنیایی که هرگز امکان نداشت اتفاق بیفتد.سعی می کردم با مشکلاتی دست وپنجه نرم کنم که شاید هرگز برایم پیش نیاید.
از وقتی توانستم با اضطرابم کنار بیایم بارهای اضافه بر داشته شد.مجبور بودم صداقت پیدا کرده و مایل باشم .هم چنین پذیرای هدایت نیروی برترم بشوم .شروع به انجام شعار«رها کن و به خدابسپار»کردم که توانستم به خودم کمک کنم.حالا می توانستم احساساتم ودلایل آن را دسته بندی کنم.می توانستم شروع به گرفتن تصمیماتی کنم که برایم مناسب است.


تفکری برای امروز:
بارها شدن از نگرانی در زندگی ام بهتر می توانم در زمان مناسب انتخاب درستی داشته باشم.با نگران نشدن در مورد آینده ای که هیچ کنترلی روی آن ندارم امروز می توانم سنگینی آن را از شانه هایم بردارم.


شهامت عوض شدن

 


یکی از اولین چیزهایی که در الانان شنیده ایم این بود که مجبور نیستیم رفتار غیر قابل قبولی را بپذیریم . این عقیده بمن کمک کرد تا بدانم دیگر نیاز به تحمل خشونت و ناسزا را ندارم و به من دیدگاههایی داد که حتی قبلا آنها رانمی شناختم . محدودیتهایی را انتخاب کردم نه برای کنترل دیگران
بلکه برای ارائه راهکار هایی به خودم . تا تشخیص دهم چه چیز قابل قبول و چه چیز غیر منطقی است و در مواجه شدن با آنها چه باید کرد
چندین سال بعد به خود می بالیدم . چرا که دیگر مشکلات قبلی را نداشتم تا اینکه ناگهان متوجه شدم تنها یک نفر است که رفتار غیر منطقی اش را می پذیرم . وقتی اتفاق بدی می افتاد یکسره خودرا سرزنش میکردم برای تلاشهایم ارزشی قائل نبودم . به خود میگفتم بی فکر .
تنبل و کودن هستم و هرگز چنین حرفهایی را به یک دوست نمیزدم . اما بعد متوجه شدم تا زمانی که با خودم همانند یک دوست با ارزش رفتار نکنم در مسیر بهبودی قرار نخواهم گرفت .

یاد آوری امروز

من به بیماری عادت گرفتار شده بودم زمانی که با تایید و عشق با خود رفتار کردم فهمیدم که بهبودی می یابم .
" به خودتان فرصت دهید که ذهنتان پاک باشد چرا که انسان همانی میشود که فکر میکند .


 

روز به روز

 


امروز آماده هستم روش و شیوه‌ی گذشته‌ی زندگیم را که مرا به دامان وابستگی‌ها سوق می‌داد را رها کنم. می‌خواهم آرشیو درونم را که پُراز دانش اشتباه و راهکارهای غیرمنطقی و ناموفق بوده است خالی کنم و اطلاعات درست برای روش جدید زندگی مطابق با اصول خودیاری جایگزین کنم. من می‌خواهم تخته سیاه پُر از نوشته‌های اشتباه و سناریو تلخ و خط خطی زندگیم را پاک کنم تا روی آن مسائل درست و سناریوی شیرین و موفق را بنویسم. برای اینکار از کسانی که راه درست را دنبال می‌کنند کمک می‌گیرم. آیا من برای تمامی اتفاقات مهم در زندگی کنونی‌ام که مرا در مسیر بهبودی و آزادی قرار داده و هرروز مرا برای یک تغییر آماده می‌کند سپاسگزار هستم؟ آیا اجازه می‌دهم که عدم موفقیت‌های گذشته مانعی در راه تصمیم‌گیری، رهایی و آزادی من از دست وابستگی‌ها گردد؟ آیا واقف هستم که قبول مسؤلیت اشتباهات گذشته در ادامه‌ی راه بهبودی، آینده‌ی روشنی برایم رقم می‌زند؟ این تجربیات شکست خوردن تلخ نبود، بیماری ما آن‌را تلخ کرد و این تلخی باعث شد که هرگز جرأت ترمیم اشتباهات و جبران خسارت باشد.
زمین خوردن، تجربه‌‌ای برای ایستادن است!


مراقبه روزانه

 

 

ترس، ستمگر و غاصب است. وحشتناک تر از شکنجه و مؤثرتر از نیش افعی.

وقتی تازه راه رفتن یاد گرفته بودم، روزی از میز اتاق نشیمن بالا رفتم مجله پدرم را برداشتم و برای تماشای آن به پرده پنجره تکیه دادم. پنجره باز بود و از پشت از طبقه دوم سقوط کردم. این حادثه باعث ترس من از ارتفاع و مانع شرکت و لذت بردن از فعالیت های ورزشی که با ارتفاع مرتبط بود می شد. روزی متوجه شدم هر بار که به خود یا دیگری می گویم: از ارتفاع می ترسم. ترسم از ارتفاع بیشتر می شود. بنابراین تصمیم گرفتم به جای گفتن از ارتفاع می ترسم بگویم: روزی این ترس از بین خواهد رفت. سپس یک ماکت بالون تهیه کرده و آن را در دفتر کارم گذاشتم و روی آن نوشتم: من آزادم تا از ارتفاع لذت ببرم. این تمام کاری بود که انجام دادم. نه با آن جنگیدم نه از آن فرار کردم، فقط به سادگی آن را پذیرفتم و رهایی از آن را باور کردم. چند روز بعد فرصتی بدست آمد تا آن را امتحان کنم. در واقع همسرم مرا برای این آزمون تشویق کرد. در زمان آزمون بار دیگر جمله: من آزادم تا از ارتفاع لذت ببرم را به یاد آوردم و به پایین نگاه کردم. ترسی بسیار ضعیف باقی مانده بود که آن هم با تصور لذت پرواز از بین رفت.

برای امروز، ترس های غیر واقعی را می پذیرم و آن ها را به خدا واگذار می کنم، تا ایمان و شهامت را جایگزین آن کند.

21اردیبهشت

 متعادل کردن ترازو

«بسیاری از دغدغهها و مشکلات اصلی ما از بیتجربگی در زندگی بدون مصرف مواد ناشی میشود. اغلب وقتی از یک فرد باتجربه راهنمایی میخواهیم، از سادگی پاسخ او متعجب میشویم.»

کتاب پایه

v

دستیابی به تعادل در بهبودی قدری شبیه نشستن با یک ترازو و تودهای شن است. هدف این است که در هر کفه ترازو مقدار مساوی از شن داشته باشیم و به تعادل وزن دست یابیم.

ما نیز همین کار را در بهبودی انجام میدهیم. با زیربنای حاصل از مدت زمان پاکی خود و قدمهای دوازدهگانه مینشینیم و شغل، مسئولیتهای خانوادگی، دوستان، رهجوها، روابط، جلسات و خدمت را با اوزان مساوی اضافه کنیم تا ترازو تعادل پیدا کند. اولین امتحان ما ممکن است ترازوی شخصی ما را برهم بزند. ممکن است متوجه شویم به خاطر فعالیت بیش از حد خود در خدمت، کارفرما یا خانواده خود را نگران کردهایم. اما وقتی از طریق استعفاء دادن از خدمت NA سعی در اصلاح این مشکل میکنیم، کفه دیگر ترازو تعادل خود را از دست میدهد.  

میتوانیم از اعضایی که ترازوی خود را تثبیت کردهاند، کمک بخواهیم. آنها آرام، خونسرد و با اعتماد به نفس به نظر میرسند. پس از فهمیدن معضل ما لبخند میزنند و از اینکه چگونه عجله را کنار گذاشتند و در مواقعی تنها چند دانه شن به هر دو کفه ترازو اضافه کردند و در بهبودی به تعادل دست یافتند، صحبت میکنند.    

v

فقط برای امروز:  تعادل را در زندگی خود جستجو میکنم. امروز، از دیگران میخواهم تجربه خود در دستیابی به این تعادل را با من در میان بگذارند.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

برداشتن قدم پنجم....

وقتی شنیدم که ناحیه ما آخر هفته یک جلسه قدم چهارم برگزار می کند فهمیدم که خدا تصمیم گرفته زمان آن است که من شرکت کنم.هرگز تصورش را نمی کردم که وقتی به آنجا می رسم چه چیزی را در مورد خودم کشف می کنم.کار روی قدم چهارم به من درکی از خود واقعی ام داد و اینکه برای ادامه مسیر بهبودی در نارانان به چه چیز نیاز دارم.تصمیم گرفتم برای بدست آوردن حد اکثر فایده از کار کرد قدم چهارم لازم است قدم پنجم را بردارم «چگونگی دقیق اشتباهاتم را به خداوند ٫ به خود و به یک انسان دیگر اقرار کردم»در میان گذاشتن چیزهایی که در مورد خودم یاد گرفته ام با راهنما یا یک هم جلسه ای چه تجربه بهبودی شگفت انگیزی است!

اقرار به خداوند....
با این قدم حضور خدا و هدایت او را در زندگی ام پذیراتر هستم.امروز نه تنها می توانم‌اشتباهاتم را به خداوند اقرارکنم بلکه برای درس هایی که به من می دهد و لازم است یاد بگیرم می توانم از اوتشکر کنم .جایی هستم که خدا‌وند می خواهد باشم بدون حضور نیروی برترم نمی توانستم این برنامه را به کار ببرم .وقتی اشتباهاتم را به خدا اقرار کردم حس کردم التیام در من جا گرفت.


اقرار به خودم...
کلید قدم پنجم برای من این بود که به خودم اقرار کنم چه کسی هستم.در کل باید صادق می بودم .من می توانستم دیگران را فریب بدهم اما خودم و مطمئنا خدا را نمی توانستم.از وقتی با ذهنی باز نقطه ضعف هایم را پذیرفتم و پی بردم که نیاز به کمک دارم درک بهتری از خودم پیدا کرده ام.

اقرار به بک انسان دیگر....
وقتی افکارم را با یک عضو دیگر نارانان در میان گذاشتم و به خاطر عملکرد یا احساساتم محکوم نشدن را تجربه کردم خیلی احساس قدر دانی و تواضع داشتم بعد از بر داشتن این قدم فقط احساس عشق٫مهم بودن و پذیرش می کردم.

تفکری برای امروز:
در طی این سال ها بارها تراز نامه گرفته ام خصوصیات و نقص های پنهانی را پیدا کرده ام که خداوند کمکم کرد و به مسیر نیرو و توانایی های تازه ای هدایت کردکه نمی دانستم آنها را داشتم.خوشحالم که قدم های دوازده گانه را تا یادگیری در مورد خودم را ادامه دهم و در این فرایند زندگی ام بهتر شود.


شهامت عوض شدن

 


با استفاده از سنت های الانان ، میتوانم راهنمایی انتخاب کنم که سیاست هایش با من سازگار است . هر چند در مسائل دیگر هیچ اتفاق نظری نداریم ، اما او توانسته به من درس های با ارزشی از آرامش ، شهامت و منطق بیاموزد . چنانچه اصرار داشتم راهنمایی انتخاب کنم که روش و سیاست اش کاملا با من مطابقت داشته باشد ، ارتباطی بسیار مفید و سودمند را از دست میدادم . فکر میکنم مفهوم سنت دهم ، این امکان را بوجود آورده است . در این سنت می خوانیم "خانواده الانان هیچ نقطه نظری در مورد مسائل بیرونی نداشته و نتیجتا نام نمی بایست در هیچ محفل عمومی مطرح شود"این در داخل گروه به این معنی است که میتوانم به جلسات بروم و مطمئن باشم که عضو هیچ گروه خاصی نباشم . در گروه فقط یک هدف داریم : تا ضمن رهایی از اثرات الکلیسم ، پشتیبان یکدیگر باشیم . ولی به عنوان فرد ، این سنت امکان برقراری ارتباط مفید با اشخاصی را بمن میدهد که شاید تحت شرایط دیگری امکان نداشت با آنها ارتباط برقرار میکنم . .....

یاد آوری امروز

امروز بهتر میتوانم عقاید دیگران را تحمل کنم . چرا که یاد گرفته ام آنچه را دوست دارم نگه داشته و بقیه را رها کنم . مجبور نیستم اجازه دهم مسائل خارجی حواس من را از هدف اولیه ام پرت کند . من تمامی درها را باز می گذارم . چرا مه نمیدانم کجا دست کمکی پیدا خواهد شد . در دوستی ، تنها آنچه مارا به هم نزدیک کرده اهمیت دارد .


روز به روز

 


امروز توانایی پیدا کرده‌ام که افکارم را به سمت خوش‌بینی سوق دهم، که تمام اتفاقات سرانجامش به خوشی ختم می‌شوند. به‌خاطر بسپارم که این اتفاق برای من وقتی نتیجه‌ی درست خواهد داد که دست از خودمحوری بردارم. هدف برنامه‌ی بهبودی هدایت عواطف، افکار، احساسات و رفتارهای من بسوی تمرین بیشتر برای مسؤلیت‌پذیری است. که دست از افکار و رفتارهای ناسالم و هم‌وابستگی متقابل بردارم. که به‌خاطر گذشته خودم را مورد قضاوت و محاکمه قرار ندهم. تا وقت باارزشم را جهت ایام گذشته و تأسف خوردن و غرق در رویاهای غیرواقعی و یا ترسناک درباره‌ی آینده از دست ندهم. باوردارم که هرروز از لحظات لذت‌بخش و زیبا پُر از خوبی و خوشی است و من حق انتخاب دارم، که در آن لحظات زندگی شیرینی را بگذرانم. پروردگارا: من از تو استدعا دارم، که توانایی زندگی کردن در حال و امروز را به من عطا فرمایی، تا اجازه ندهم آرامش و لذت امروزم را به خاطر افکار بیمارگونه‌ام، که قدرت دارند، روزگارم را پُر از ترس و دلهره و آشوب نمایند، دست بردارم. فقط برای امروز افکارم را بر روی بهبودیم متمرکز خواهم ساخت.
فقط در امروز برنده هستم!


مراقبه روزانه

 

 

ما عشق ورزی به خود را آغاز کرده ایم.

هنگام تغییر فصل، نیرویی مشغول به کار است. من بر این باورم که این نیرو در زنگی من نیز مشغول به کار است. من موجودی منحصر به فرد هستم. موجودی آسمانی نیستم امّا منحصر به فرد و ممتازم. گاهی اوقات فکر می کنم آدمی بی ارزش هستم. این نگرش شاید به آن دلیل باشد که در دوران مصرف صدمات روحی بزرگی به خود زده و همیشه خود را کمتر از دیگران می دیدم. یکی از بزرگترین دلایل مصرف نیکوتین احساس بی ارزشی بود و با مصرف نیکوتین از این احساس فرار می کردم. به کارگیری اصول روحانی قدم های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام کمک کرد تا به شناختی از خود و خدا برسم. یکی از بهترین ابزارهای برنامه قدم چهارم و پنجم بود. من درصدد شناخت بخش کوچکی از وجود خود بودم اما در قدم چهارم و پنجم کلیت خود را شناختم. قدم چهارم فقط شناسایی اعمال ناشایست نبود بلکه نگاهی جستجوگرانه و بی باکانه به تمام خوب و بد گذشته بود. وقتی به توانایی های خود آگاهی پیدا کردم بسیار هیجان زده شدم. در این قدم لازم بود پی ببرم انسان با ارزش و منحصر به فردی هستم و نقش خود را در جهان هستی پیدا کنم.

برای امروز، به خاطر خلقتم به عنوان موجودی با ارزش و منحصر به فرد، از خداوند سپاسگزارم. آفریدگارا، به خود عشق می ورزم آنچنان که تو به من عشق می ورزی.

22اردیبهشت

زندگی با تجربیات روحانی

«برای اینکه مراقبه ارزشمند باشد، نتایج آن باید در زندگی روزانه نمایان شود.»

کتاب پایه

v

طی انجام برنامه، نشانههای غیر مستقیم بسیاری از حضور نیرویی برتر در زندگی به ما داده شده است: احساس پاکی که در بسیاری از ما از طریق برداشتن قدم پنجم ایجاد میشود؛ احساسی که در هنگام جبران خسارت به ما میگوید سرانجام در مسیر درستی قرار گرفتهایم؛ احساس رضایتی که در نتیجه کمک به معتادی دیگر به دست میآوریم. اما مراقبه هر از گاهی نشانههای فوقالعادهای از حضور نیروی برتر در زندگی ما به دنبال دارد. این تجربیات بدین معنا نیست که ما کامل شدهایم یا "معالجه" شدهایم. بلکه نمونههایی است که از سوی منبع بهبودی پیش روی ما گذاشته شده است و ماهیت واقعی چیزی را که در معتادان گمنام جستجو میکنیم، به ما یادآور میشود و ما را به ادامه مسیر روحانی نیز تشویق میکند.   

این تجربیات بیتردید نشان میدهند که ما وجود نیرویی بسیار برتر از خود را احساس کردهایم. اما چگونه این نیروی فوقالعاده را در زندگی عادی خود ممزوج میکنیم؟ دوستان NA، راهنما و افراد دیگر در جامعه ممکن است در موضوعات روحانی بسیار آبدیدهتر از ما باشند. اگر از آنها بخواهیم، میتوانند به ما در به کار بردن متناسب تجربیات روحانی در الگوی طبیعی بهبودی و رشد روحانی کمک کنند.

v

فقط برای امروز:  همه راهکارهای مورد نیاز برای درک تجربیات روحانی خود و ممزوج کردن آنها در زندگی روزمره خود را جستجو میکنم. 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

قدم ها....

یکی از روش های گروه خانگی من این است که اولین جلسه هر ماه یکی از دوازده قدم را مطالعه می کنند.هر فرد در مورد اینکه آن قدم برای او چه معنایی داردو چطور به بهبودیش کمک کرده صحبت می کند.بر رسی قدم های متفاوت در هر ماه به من کمک می کند به درک عمیقتری از برنامه نارانان برسم .من از طریق بر رسی دو باره اصول برنامه و اینکه ببینم چطور می توانم این اصول را در زندگی ام بکار ببرم در حال یاد گیری هستم .این سفر اکتشافی و رشد اغلب پوست کندن پیاز را به من یاد آوری می کند.لایه به لایه و گاهی همراه با اشک پوست خودم را  می کنم.من با این کار لایه های آسیب دیده را بر می دارم و می توانم در بهبودی با جلو پیش بروم.من ماه به ماه روی هر قدم تمرکز می کنم و بر داشته هایم را در یک دفتر می نویسم بعد از آن می توانم پیشرفت خود را با سال های قبل مقایسه کنم.
به این باور رسیدم که از طریق قدم ها به آرامش و آسایش می رسم .این قدم ها را در کنار دوستان برنامه ای خود بر می دارم و ما به طور فردی و جمعی به خرد و درک جدیدی هدایت می شویم .از اینکه ساختاری برای اندازه گیری پیشرفت خود دارم سپاسگزارم و احساس خوشبختی می کنم .وقتی در مسیر بهبودی رشد می کنم درک قدم ها به رشد تغییر و بلوغ من کمک می کند.

تفکری برای امروز:
مطالعه قدم ها برایم مهم است چون اساس بهبودی من است می توانم آنها را در رویارویی با تمام مشکلات بکار ببرم .قدم ها هم چنین به من یاد آوری می کندکه مجبور نیستم به تنهایی با زندگی روبرو شوم .من نیروی برتر و خانواده نارانان را دارم.


شهامت عوض شدن

 


من در تصمیم گیری مشکل داشتم . چرا که معیار هایم غیر قابل دسترسی بود . من میخواستم تصمیمی بگیرم که دقیقا من را به نتیجه و هدفم برساند . ویا اصلا تصمیمی نمی گرفتم من در الانان فهمیدم که هیچکس از قبل نمیتواند نتیجه تصمیماتش را پیش بینی کند . تنها میتوانیم اطلاعات قابل دسترسی را جمع کرده و سعی کنیم تصمیم درستی بر اساس آن بگیریم . مجبور نیستم به تنهایی تصمیم بگیرم . میتوانم از خدا کمک بطلبم به تدریج دریافته ام که این کمک صورتهای مختلفی دارد . موضوع جلسه ایکه نقطه نظری را برایم روشن میسازد فشاری بر روی دلم یا یک اتفاق و گاهی خداوند از دهان دیگران سخن میگوید . هنگام مشارکت اعضاء در مورد تجربیات ، نقاط قوت و امید هایشان بدقت گوش فرا میدهم تا چگونگی حل مسائل مشابه شان را دریابم . در پهنه گسترده مسائل ، هیچ تصمیمی به خودی خود آنقدر مهم نیست . میتوانم سعی کنم تصمیمی عاقلانه بگیرم اما نتیجه آن در دست قدرت مافوق می باشد .

یادآوری امروز

با کمک قدرت مافوق ،تصمیم گیری برگرفته از ماجراهای بزرگ زندگی خواهد بود . هر اتفاق فرصتی جدید بوجود می آورد و من قدرت برخوردبا هرچه در طول زندگیم پیش آید خواهم داشت . "وقتی درخواست های خاصی از خدا داشتم ، آنقدر فکرم مشغول گرفتن جواب بود که نمی توانستم بفهمم جوابها جلوی رویم قرار دارند .


روز به روز

 


وجود اراده و قدرت خداوند در اصول برنامه‌ی خودیاری برای کسب دانش بیداری روحانی و معنوی و استفاده از آنها، معجزات و تغییراتی است، که در اثر آشنایی با این اصول به سمت رهایی از وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ها‌ حرکت می‌کنیم. آزاد و پاک زیستن، هدیه و لطف خداوند برای کسب آرامش و زندگی است، امروز با امید و آرزو و خوشحالی از خواب بیدار می‌شوم، چون دیشب با امید و در آرامش به خواب رفته‌ام. امروز کارهایی انجام می‌دهم که مردم عادی آن‌را انجام می‌دهند. امروز را با اعتمادبه نفس شروع می‌کنم. به‌خاطر این‌ حق انتخاب و رضایت درونی از خداوند شاکرم. امروز سعی می‌کنم با دعا و نیایش و مراقبه روابط خودم و خداوند و دیگران را مستحکم‌تر کنم. امروز از زاویه‌ی بهتری که هدیه‌ی خداوند است به زندگیم نگاه می‌کنم. از زاویه‌ی بهتری که به من جرأت تازه‌ای برای دیدن واقعیت‌ها می‌دهد. رهایی و نجات من از دست عادت و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌های خطرناک و آزار دهنده همان معجزاتی است، که دیدن از همان زاویه‌ی دیگر و بهتری است که با نگاه زاویه‌ی دیگر و مناسب‌تر به زندگی است. امروز با خوشحالی و خرسندی به خاطر بهبودیم از خداوند ممنونم.
عشق خداوند در همه حال جاریست!


مراقبه روزانه

 

 

همه چیز قابل تغییر است به جز تغییر.

به عنوان یک معتاد به نیکوتین تغییر را دوست ندارم. باید بگویم تغییر برایم بسیار سخت بود. وقتی چیزی در زندگی تغییر می کرد، خودآگاه یا ناخودآگاه احساس می کردم همه چیز بهم ریخته، اما وقتی چیزی تغییر نمی کرد احساس می کردم همه چیز تحت کنترل است. اکنون وقتی چیزی در حال تغییر است دعای آرامش را زیر لب زمزمه می کنم. خداوندا، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم. در حقیقت من قدرتی در برابر نیرویی که زندگیم را اداره می کند ندارم، حتی مواقعی که فکر می کنم همه چیز تحت اختیار من است. مهم نیست زندگی چه مسیری طی می کند، مهم این است که خداوند همیشه با من و هادی من است. زندگی کردن با تمام وجود تجربه ای عالیست. وقتی به جای جنگیدن با چیزی آن را می پذیرم، از زندگی لذت می برم و مملو از آرامش می شوم. تغییر، چه خوب و چه بد، بخشی از فرایند بهبودی است که مرا تبدیل به انسانی متفاوت می کند.

برای امروز، از خداوند بابت شهامت تغییر تواًم با آرامش سپاسگزارم.

23اردیبهشت

 پیش به سوی جلو

«پیشرفت در بهبودی

سفری دشوار و مداوم است.»

کتاب پایه

v

هر چه بیشتر پاک بمانیم، ظاهراً مسیر ما شیبدارتر و باریکتر میشود. اما خداوند چیزی بیش از حد توان اداره ما به ما ارزانی نمیکند. مهم نیست مسیر ما چقدر دشوار میشود، مهم نیست مسیر ما چقدر باریک یا چقدر پرپیچ و خم است، در هر حال، امید وجود دارد. این امید در پیشرفت روحانی ما نهفته است.

اگر حضور در جلسات و پاک ماندن را ادامه دهیم، زندگی... خب مسلماً تغییر میکند. جستجوی مداوم برای راه حل فراز و نشیبهای زندگی میتواند ما را به زیر سؤال بردن همه جنبههای زندگی خود رهنمون سازد. زندگی همیشه خوشایند نیست. در این هنگام است که حتی باید با ایمان بیشتری به خداوند رجوع کنیم. گاهی اوقات تنها کاری که باید انجام دهیم، این است که استوار بایستیم و باور کنیم اوضاع بهتر خواهد شد.  

در مواقعی ایمان ما، درک بیشتری در ما ایجاد میکند. شروع به مشاهده "تصویر کلیتری" از زندگی خود میکنیم. وقتی رابطه ما با نیروی برتر آشکار و عمیق میشود، پذیرش تقریباً به عادت تبدیل میشود. مهم نیست وقتی در مسیر بهبودی قدم میزنیم، چه اتفاقی میافتد، در هر حال به ایمان خود به نیرویی برتر و مهربان اتکا میکنیم و حرکت به سوی جلو را ادامه میدهیم.

v

فقط برای امروز:  میپذیرم که پاسخ همه پرسشهای زندگی را در اختیار ندارم. با این وجود، به خداوندی که درک میکنم ایمان دارم و به سفر بهبودی ادامه میدهم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


خدمت....

وقتی به نارانان آمدم حس می کردم زندگی عادلانه نیست.چرا بایدهمسرم یک معتاد باشد؟آیا من لیاقت یک خانواده سالم و متعادل را ندارم؟این ازدواج دوم من بود.و تصمیم داشتم آن را حفظ کنم.فکر می کردم اگر مهربان و بخشنده باشم بهتر می شود و او هم با من بخشنده ‌ ومهربان خواهد شد.من با توقع می بخشیدم.بخشش من و چیزی که فکر می کردم عشق است ضمیمه هم بودنداما با افزایش اعتیاد همسرم دیگر نتوانستم در توهم یک خانواده طبیعی یا رابطه عاشقانه بمانم.به شدت مشغول پنهان کردن اعتیاد او بودم و سعی داشتم او را درمان کنم.ولی رفتار هر دوی ما عجیب تر و ناسالم تر می شد.واضح بود که مشکلی وجود دارد و این مشکل فقط مربوط به او نمی شد.عاقبت وقتی از هم جدا شدیم حس کردم دنیای من فرو ریخت .احساس تنهایی و دلسردی می کردم و می خواستم منزوی باشم.
قبل از اینکه مراحل پایانی طلاقمان انجام شود در جلسات نارانان شرکت کرده بودم و بعد از طلاق هم به رفتن ادامه دادم به وقتی که سر کار می رفتم .این تنها زمانی بود که از خانه بیرون می آمدم .بعد از یک سال حضوردر برنامه از من خواسته شد که نماینده گروه بشوم و من قبول کردم با این فکر یک شب دیگر بیرون از خانه می مانم.یعنی چیزی که فکر می کردم به آن نیاز دارم .در اولین جلسه حضورم در ناحیه وقتی یکی از خدمتگزاران اعلام کرد که دیگر نمی تواند به خدمتش ادامه دهد من داوطلب آن خدمت شدم.این بار نتیجه فرق می کرد.پی بردم که با خدمت در نارانان می توانم پیام بهبودی را همانطور که تجربه می کنم برسانم یاد گرفتم زمانی می توانم از طریق حمایت سالم به دیگران کمک کنم که سخاوتمندانه و بدون توقع ببخشم.

تفکری برای امروز:
باز گرداندن عشق به انجمن و تجلی عشق بلا عوض بخشی از فرآیند بهبودی است.وقتی سخاوتمندانه و بدون توقع می بخشم فضای بهبودی را برای خودم و دیگران بوجود می آورم.




شهامت عوض شدن

 
حتی در کودکی ، آنقدر برای خود مسئولیتهایی بوجود می آوردم که هیچ جای تعجبی ندارد امروز که بزرگ شده ام ، یک انسان بسیار مسئولیت پذیر باشم . توجه به مسائل دیگران قبل از خودم و درگیرشدن در مسائل آنها بسیار راحت تر از پرداختن به خودم بود . وقتی متوجه شدم که این کار در واقع از خصوصیات مثبت من نیست بلکه نوعی خود فریبی است ، بسیار وحشت زده شدم . سعی کردم تاتمامی این چنین رفتارها و و معیارهایی را از خودم دور کنم . سعی کردم تا جاییکه امکان دارد خود محور و غیر مسئول باشم . خوشبختانه نتوانستم چنین تغییر ریشه ای در خود بوجود آورم . امروز پس از سالها همچنان مسئولیت پذیر بوده و همیشه چنین خواهم بود . اما امروز این خصیصه را ارج نهاده و هدیه ای ارزشمند میدانم که اگر به افراط نکشانمش بسیار کیفیت زندگیم را بالا می برد . اگرچه امروز کارهایی را که خود افراد برای خودشان میتوانند انجام دهند دیگر انجام نمی دهم ، سعی میکنم همیشه برای آنها و همچنین خود مفید باشم . الانان به من کمک میکند تا تعادل داشته باشم .

یاد آوری امروز

امروز دیگر سعی نمیکنم خصوصیاتی از خودم را محکوم کرده و خصوصیات دیگری را تایید کنم . من یک مجموعه هستم و وقتی تمام وجودم را میپذیرم میتوانم خودم را دوست داشته باشم .
"شکست ها و نقایص من به اندازه موفقیتها و استعدادهایم ، نعمت های خداوند هستند ومن برای هر دو شکرگذار هستم "


روز به روز

 
امروز اصول برنامه خودیاری همان ابزاری است، که به من می‌آموزد چگونه خود را از درگیری و خشونت و خودخواهی رها کنم و با این‌کار باعث رنجش خود و آزار دیگران نشوم. امروز می‌دانم اگر خودخواهی و خشم خود را کنترل نکنم، در نهایت خود و بهبودیم به خطر می‌افتیم. خشم تنها حسی است که تمام روش و اعمالم را تحت شعاع قرار داده و از من موجودی ترسناک و غیر منطقی می‌سازد. خشم باعث می‌شود که واکنش و عکس‌العمل‌های ناگهانی و شتاب‌زده انجام دهم. اصول برنامه‌ی خودیاری به من متذکر می‌شود که من آلت دست دیگران نشوم. به راحتی از افکار و رفتار دیگران متأثر نشوم دعای آرامش ابزار اوّلیه‌ا‌ی است که توانایی دارد، مرا در زمان خشم کنترل کند. خداوندا: به من توانایی بده تا از خشم به عنوان یک احساس طبیعی استفاده کنم و آن‌را با احتیاط کامل و به آرامی در مواقع مناسب و بدون صدمه زدن به خود و دیگران به‌کار گیرم، تا مانعی باشد که مرا به‌سمت انتقام و کینه هدایت نکند. من انسانم و تابعه یک‌سری از احساسات مثبت و منفی و گاهی اشتباه خواهم کرد، امّا اصول برنامه برای خط و مشی خاصی تعیین کرده است که بتوانم جبران خسارت کنم.
خشم را به‌عشق و پذیرش تبدیل کن!


مراقبه روزانه

ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطه آگاهانه خود با خداوندی که درک می کردیم شده و فقط جویای آگاهی از خواست او برای خود و قدرت اجرایش شدیم.

مراقبه روزانه برایم بسیار مهم و حیاتی است، امّا این کار همیشه آسان نیست. بعضی مواقع نمی توانم به درستی افکار را ساکت کنم! گاهی به هنگام مراقبه، افکار مانند گربه ای بازیگوش به این سو و آن سو می جهد. به هنگام مراقبه آرام در گوشه ای می نشینم و بی هیچ واکنشی فقط نظاره گر افکار و احساساتم می شوم تا بیایند و بروند بی آن که قضاوتی در مورد آنها بکنم. آرام آرام ذهن، دست از بازیگوشی بر می دارد و آرامش و نشاط غیر قابل وصفی تمام وجودم را فرا می گیرد. برای من مراقبه رسیدن به آگاهی کل است. آگاهی که در آن از حقیقت وجودی خود آگاه می شوم. انجمن نیکوتینی های گمنام به من آموخت تغییر با تسلیم آغاز و با زندگی به روال برنامه زندگی روز به روز بهتر و بهتر می شود.

برای امروز از خداوند بابت لذت بردن از زندگی و بینشی که می توانم زندگی را همانگونه که هست بپذیرم سپاسگزارم.

 

24اردیبهشت

اوه!

«عدم سلامت عقل، تکرار یک اشتباه و انتظار نتیجه متفاوت است.»

کتاب پایه

v

اشتباهات! همه ما میدانیم مرتکب شدن آنها چه احساسی دارد. بسیاری از ما احساس میکنیم کل زندگی ما یک اشتباه بوده است. اغلب به اشتباهات خود با احساس شرمندگی و گناه و دستکم با ناکامی و بیصبری نگاه میکنیم. تمایل داریم اشتباهات را گواه بر این بدانیم که هنوز مریض، بیعقل، کودن هستیم یا آنقدر صدمه دیدهایم که نمیتوانیم بهبود پیدا کنیم. 

در حقیقت، اشتباهات بخش بسیار حیاتی و مهم انسانیت هستند. در مورد افرادی که به طور خاصی لجوج هستند (مانند معتادان)، اشتباهات اغلب بهترین معلمین ما هستند. اشتباه کردن شرم نیست. در واقع، اشتباهات جدید، در اکثر مواقع تمایل ما به ریسکپذیری و رشد را نشان میدهد.

با این حال، درس گرفتن از اشتباهات سودمند است؛ تکرار اشتباهات مشابه شاید نشان از این باشد که سردرگم شدهایم. انتظار نتایج متفاوت از اشتباهات مشابه قدیمی—خب، همان چیزی است که آن را "عدم سلامت عقل" مینامیم. این کار قطعاً مؤثر نیست.

 

v

فقط برای امروز:  اشتباهات، داستانهای غمانگیز نیستند. اما ای نیروی برتر، لطفاً کمکم کن از آنها درس بگیرم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

طرد شدن....

بعد از اینکه مادرم مرا ترک کرد مادر بزرگم به من گفت که با وجود کار های مادرم باید همیشه او را دوست داشته باشم.بدون او من زنده نمی ماندم .به نظرم مادر من یک یاغی بی قید وبند در امور اخلاقی بود.او مرا بزرگ نکرده بود بلکه مادر بزرگم این کار را کرده بود‌.من با استاندارد های مادر بزرگم بچه خوبی بودم چون معمولا کار هایی را که به من می گفت انجام می دادم .به عنوان یک بزرگسال هنوز هم نمی خواستم هیچ اشتباهی بکنم چون یاد گرفته بودم با راضی کردن دیگران احساس خوب بودن و دوست داشته شدن کنم.می خواستم دوستم داشته باشند اما نمی خواستم مثل مادرم باشم.
خیلی زود ازدواج کردم و صاحب سه فرزند شدم.قبل از تولد فرزند چهارمم همسرم رفت و هرگز بر نگشت .حس کردم دو باره طرد شده ام .ساعت های طولانی به شدت کار می کردم ودر حالیکه درد داشتم لبخند میزدم.همیشه مشغول کار بودم و از خانواده ام حمایت می کردم ولی کمکی نداشتم .هرگز به دنبال کمک نبودم .در تلاش برای زنده ماندن خیلی کار می کردم و می خواستم ثابت کنم که قوی هستم و کارها را درست انجام می دهم .هم چنان می خواستم اثبات کنم که هیچ شباهتی به مادرم ندارم.
بعد از اینکه بچه هایم بزرگ شدند و شروع به مصرف مواد کردند یک بار دیگر احساس کردم طرد شده ام .من هم سه نوه ام را بزرگ کردم وسعی داشتم در زندگی آنها تغییراتی بدهم .از آنها بدون عشق مراقبت کردم و به آنها همه چیز دادم.یک بار دیگر در زندگی اولویت را به دیگران دادم.
سر انجام در نارانان به جستجوی کمک رفتم .با برنامه نارانان و نیروی برترم زندگی ام نجات یافت .فهمیدم که در زندگی به خود اولویت نداده و خود را فراموش کرده بودم.امروز بسیار سپاسگزارم .اکنون به خاطر حمایت عاشقانه نارانان فرد جدیدی هستم از برنامه نارانان چیز های خوب زیادی بدست آورده ام و راه بهتر ی برای زندگی یاد گرفته ام.حالا می توانم در طول مسیر به دیگران کمک کنم بدون اینکه خودم را فراموش کنم.

تفکری برای امروز:
پی برده ام که می توانم دیگران را ببخشم و از تکرار اشتباهات مادرم نترسم .می توانم بدون اینکه عشق خود را به دیگران بدهم کار درستی برای خودم انجام دهم.


شهامت عوض شدن

 


ایا وقتی برای خرید جنسی به بقالی رفته و آن قفسه خاص را خالی می بینیم عصبانی نمی شویم ؟ خوشبختانه بقالی میتواند با با انبار گردانی و پر نمودن قفسه های خالی این مسئله را تصحیح کند این واقعیت در مورد منهم صدق میکند . یک باز نگری برای 2 گام اول میتواند فضاهای خالی و کمبودهای مرا جبران نماید . لازم نیست این عمل درد آور یا ناراحت کننده باشد . نیازی به قضاوت کردن یا دلیل تراشی برای یک قفسه خالی نیست نیست مگر تا وقتی که از وجود آن آگاه شوم . در غیر این صورت کاری برای آن انجام نداده و مشکل همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند . با برداشتن گامها ، نقاط خلاء و ضعف من با گامهای بعدی پر میشوند ، قدرت شفا بخش این گامها را وقتی در می یابم که شرایط مضر قبلی دوباره ایجاد شده ولی درد آن دیگر وجود ندارد

یاد آوری امروز

وقتی راه حلی پیدا نمیکنم ، دیگر نگرانی ها ، ترسها یا نا امیدی های آزار دهنده ای دارم ، وقتی احساس گم شدن یا گیج شدن میکنم ، یک باز نگری اصولی و بدون ترس از خودم تاثیرات بسزایی بوجود می اورد هر وقت بر روی گامها کار میکنم به قدرت برترم میگویم که میخواهم معالجه شده و راه حلی پیدا کنم تا حالم بهتر شود . نیرویی که در نگرانی ها، ترسها و ضعف های روحی ام هدر میرفت میتواند صرف عملی مثبت گردد ........"ما همه آرزو داریم اتفاقات خوب رخ دهند ، اما نمیتوان تنها دعا کرد و نشست و انتظار معجزه داشت . می بایست در پس دعاهایمان عمل کنیم"


روز به روز

 
غرور کاذب و انکار رفقای ناباب یک فرد وابسته است، که همیشه او را به‌سمت هلاکت راهنمایی می‌کند. غرور و انکار توانایی دارند که به راحتی مرا دائماً با اشتباهاتم سرگرم کنند. غرور و انکار مدعی‌اند که با اشتباه کردن، می‌توان اشتباهاتم را درست کنم! اصول خودیاری می‌گوید، تکرار یک اشتباه و انتظار برداشت متفاوت از آن اشتباه، دیوانگی است. در حالی‌که غرور و انکار متورم مدعی هستند که اگر بازهم تلاش کنم موفق خواهم شد. امروز بادانش برنامه‌ی خودیاری‌، می‌دانم غرور و انکار متورم دیواری بلند و غیرقابل عبوری درست کرده است، که مرا از دنیای واقعیت‌ها و اطرافم دور می‌کند. امروز متوجه شده‌ام که غرور کاذب و مدیریت انکارم موجب پریشانی و آشفتگی زندگیم شده بود. غرور و انکار باعث می‌شوند که مدام در فکر واکنش و عکس‌العمل نشان‌ دادن و تلافی و مقابله به مثل و انتقام گرفتن باشم. آیا می‌دانم تنها دشمنان واقعی و شرورم غرور کاذب و انکار متورم است؟ غرور و انکار باعث شد که من در انزوای بیماریم تنها مانده و روزگارم را با خودمحوری سیاه کنم! من نمی‌دانستم که باید در جمع و اجتماع باشم و فردی مفید و مسئولیت پذیر باشم.
من به کمک یک دوست دیگر نیاز دارم!


مراقبه روزانه

 

 

تا وقتی به تاًیید طلبی ادامه دهیم تسلیم نمی شویم.

گرد آمدن یک پارچه معتادان به نیکوتین در یک مکان نشانی از وجود یک نیروی برتر است. از وقتی در اولین جلسه نیکوتینی های گمنام شرکت کرده ام حتی وقتی هنوز مصرف می کردم با استقبال گرم خوشامدگو و سایر اعضا روبرو بوده ام. اعضای انجمن مرا درک کرده، هیچ قضاوتی نکرده و در عوض پیشنهاد می کردند باز هم به جلسه بر گردم. عشق و حمایت آنان نیرویی در من ایجاد نمود که حتی در ناامیدی نیز در جلسات شرکت کنم. مشارکت ها و توجه گرمشان باعث می شد تا به هنگام وسوسه یا لغزش تلفن بزنم و درخواست کمک کنم تا بتوانم برای امروز بدون مصرف نیکوتین زندگی کنم.

برای امروز هر کس و هر چیز را با عشق بلاعوض می پذیرم.

25اردیبهشت

 ترس قدم چهارم

«وقتی به این قدم میرسیم، اکثر ما میترسیم هیولایی در ما وجود داشته باشد که اگر آزادش کنیم، ما را نابود خواهد کرد.»

کتاب پایه

v

اکثر ما از نگاه کردن به خود و بررسی درون خود واهمه داریم. میترسیم اگر اعمال و انگیزههای خود را بررسی کنیم، با جهنم سیاهی از غرور و تنفر مواجه شویم. اما وقتی قدم چهارم را برمیداریم، درمییابیم این واهمهها توجیهی ندارند. ما نیز مانند هر کس دیگر انسان هستیم—نه بیش و نه کم.  

شخصیت همه ما ویژگیهایی دارد که به طور خاص به آنها افتخار نمیکنیم. در یک روز بد شاید فکر کنیم خطاهای ما بدتر از خطاهای دیگران است. در لحظاتی، اعتماد به نفس خود را از دست میدهیم. انگیزههای خود را زیر سؤال میبریم. شاید حتی هستی خود را نیز زیر سؤال ببریم. اما اگر بتوانیم ذهن اعضای انجمن را بخوانیم، متوجه همان کشمکشها خواهیم شد. ما از دیگران بهتر یا بدتر نیستیم. 

فقط میتوانیم آنچه را اذعان و درک میکنیم، تغییر دهیم. به جای اینکه به ترس خود از آنچه در درون ما مدفون شده، ادامه دهیم، میتوانیم آن را آشکار کنیم. دیگر وحشتزده نیستیم و بهبودی ما در روشنایی کامل آگاهی از خویشتن شکوفا میشود.

v

فقط برای امروز:  از آنچه نمیدانم، نمیترسم. ترسهای خود را آشکار میکنم و میگذارم ناپدید شوند.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

همه چیز دان....

بعد از تفکر زیاد فهمیده ام که من یک «همه چیز دان بودم»به خصوص جایی که به دخترم مربوط می شد.بلاخره او یک معتاد بود.فکر می کردم  دخترم چیزی نمی داند و نمی تواند کاری را درست انجام دهد .حس می کردم مجبورم خودم همه کار ها را انجام دهم چون او معتاد بود .وقتی چیزی می شکست تقصیر او بود ٫وقتی چیزی گم می شد تقصیر او بود ٫وقتی حرف می زد به او گوش نمی دادم چون چه چیز مهمی می دانست یا می گفت آخر او یک معتاد بود.
حدود چهار سال در جلسات نارانان شرکت کرده ام و بلاخره فهمیدم که چقدر در مورد او بی انصافی کرده ام.من با گوش دادن و گوش دادن و گوش دادن به مرور یاد می گیرم که همه چیز را نمی دانم چون فقط معتاد نیستم.تشخیص دادم که خیلی چیزها تقصیر خودم بوده حتی اگر فکر می کردم معتاد نیستم.در نارانان یاد گرفته ام که دخترم با وجود معتاد بودن اوهم انسان است .افکار و احساس هایی دارد که واقعی است.او هم لایق توجه و احترام است خواه مصرف کند یا نکند.
نارانان از تو سپاسگزارم که محیطی را فراهم کرده ای که در آنجا می توانم گوش کنم ٫رشد کنم و کوتاهی های خود را تشخیص بدهم و به آنها اقرار کنم بدون اینکه قضاوت شوم .هم چنین می توانم دیگران را همان طور که هستند ببینم و همان قدر به آنها احترام بگذارم.

تفکری برای امروز:
من روی خودم وچیزهایی که می توانم تغییر دهم تمرکز خواهم کرد .دیگران را قضاوت نمی کنم.از نیروی برترم می خواهم هدایتم کند تا انتخاب های دبگران را بپذیرم .پذیرش  و احترام را تمرین خواهم کرد و قضاوت نخواهم کرد.
وقتی در مورد مردم قضاوت می کنیم قضا‌وت ما برپایه چیزهایی است که فکر می کنیم ازآنها می دانیم در حالیکه فراموش کرده ایم آنها درفراز و نشیب زندگی مرتبا در حال تغییرند و در زندگیشان مسائلی وجود دارند که ما از آنها بی اطلاعیم .
« کتابچه آبی نارانان»


شهامت عوض شدن

 


الکلیسم در خانواده نفی خود را به دنبال دارد . در نتیجه هرگز یاد نگرفتم وقتی حالم خوب نیست از خودم مراقبت کنم . حتی وقتی در تب میسوختم عین روزهای عادی سرکار میرفتم هردیگری بنظر خود بزرگ بینی و ضعیف بود . در الانان راه متفاوت دیگری برای مراقبت از خود کشف کردم . دیگران را می بینم که هنگام بیماری به خود توجه فراوانی میکنند آنها هنگام خستگی استراحت میکنند بعضی وقتها مرخصی میگیرند . رژیم های غذایی متعادل دارند در وقت لازم به دکتر مراجعه میکنند . با پیروی از دیگر اعضاء الانان یاد میگیرم قبول کنم که همیشه نمی توانم در اوج بوده و بهتر از همه رفتار کنم تنها در یک جا اجازه میدهم بلند پروازی کنم . شاید بیماری وسیله ای است که قدرت مافوق برای تفهیم اینکه با خودم خوب باشم از آن استفاده میکند .

یاد آوری امروز

من یک آدم آهنی نیستم . بعضی وقتها مریض شده یا خسته ام و یا سرم شلوغ است . سعی میکنم یاد بگیرم چه کاری را میتوانم انجام دهم تا احساس بهتری داشته باشم .
" تلاش برای اهمیت دادن به دیگران بخصوص در مواقع اضطراب بسیار سخت است"


روز به روز

 


امروز می‌خواهم از تجربیات دوستان در برخورد با خشم موجهه تجربه بگیرم. مثلاً اگر شخصی عمداً یا سهواً پا روی حقم بگذارد، تکلیفم چیست؟ می‌دانم که در ابتدا عصبانی خواهم شد. بیشتر اوقات به درگیری ختم می‌شد و روزها و هفته‌ها سر این موضوع عذاب می‌کشیدم. اصول خودیاری به من برنامه متذکر می‌شود که خشم و کینه‌جویی برای من خطرناک است. به‌این دلیل که خشم و عصبانیت می‌تواند ریشه دوانده و وجودم را از رنجش و نفرت و انتقام اکنده کند. دقیقاً همین مسئله توانایی دارد من را نابود نماید. امروز در برنامه‌ی خودیاری برای من جایی برای رنجش و خشم مداوم وجود ندارد. گاهی در طی روز بعضی عوامل و شرایط موجب رنجش من می‌شود. آیا من در زمانی که دچار رنجش و خشم و انتقام‌جویی هستم، قادر به کنترل افکار و رفتارم به‌گونه‌ای هستم، که به خودم و دیگران آسیب نرسانم؟ کنترل کردن خشم از بهترین روش بهبودی بوده و به نفع خود و دیگران خواهد بود. خشمگین بودن از دیگران باعث کدورت دل شده و این مسئله باعث می‌شود، ارتباط معنوی من با نیروی‌برتر خدشه‌دار شده و خودم از همه بیشتر صدمه ببینم. من سال‌ها با کینه و رنجش خودم را بی‌چاره کرده بودم.
عصبانیت امری طبیعی است، واکنش خیر!


مراقبه روزانه

 

من بطور حتم یک معتاد به نیکوتین هستم، چون هنوز بعد از شانزده سال قطع مصرف، وقتی با عده ای سیگاری در یک اتاق هستم عصبی می شوم.

گاهی فکر می کنم معتاد به نیکوتین نیستم. من سیگار کشیدن را از چهل سالگی آغاز و پس از ده سال طی سه مرحله تلاش ناموفق عاقبت قطع مصرف کردم. بار اوّل پس از شش ماه قطع مصرف لغزش کردم. بار دوّم سیزده ماه طول کشید. بار سومّ با نیکوتینی های گمنام آشنا و اکنون سه سال از قطع مصرفم گذشته است. وقتی کسی را در حال سیگار کشیدن می بینم تحت تاثیر قرار می گیرم. این نمایانگر آنست که هنوز معتاد به نیکوتین هستم. وقتی کسی را در خیابان یا اتومبیل در حال مصرف می بینم هوس مصرف می کنم. وقتی به مشارکت اعضای انجمن گوش می دهم متوجه می شوم من یک معتاد به نیکوتین هستم که فرصت روزانه ای برای رهایی از اعتیاد نیکوتین پیدا کرده ام. من در مسیر بهبودی باقی می مانم تا یادم نرود از کجا آمده ام.

برای امروز از خداوند بابت شناخت اعتیاد و رهایی از آن سپاسگزارم.

 

26اردیبهشت

اراده نیروی برتر ما

«اراده خداوند برای ما تبدیل به اراده واقعی ما

 برای خود میشود.»

کتاب پایه

v

قدمهای دوازدهگانه مسیری به سوی بیداری روحانی است. این بیداری شکل رابطهای در حال تکوین با نیرویی برتر و مهربان را به خود میگیرد. هر یک از قدمهای پیدرپی، این رابطه را مستحکم‌تر میکند. وقتی به کارکرد قدمها ادامه میدهیم، این رابطه رشد میکند و حتی در زندگی ما اهمیت بیشتری پیدا میکند.

در طول کارکرد قدمها، شخصاً تصمیم میگیریم بگذاریم نیرویی برتر و مهربان ما را هدایت کند. این راهنمایی همواره در دسترس است؛ برای یافتن آن فقط به صبر نیاز داریم. این راهنمایی اغلب در خرد درونی ما که آن را وجدان مینامیم، آشکار میشود.  

وقتی قلب خود را به قدر کافی میگشاییم تا راهنمایی نیروی برتر را حس کنیم، آرامش ملایمی را احساس میکنیم. این آرامش، چراغ هشداری است که ما را در میان احساسات آشفته خود هدایت میکند و وقتی ذهن ما آشفته و مشغول است، راهنمایی روشنی را به ما ارائه میدهد. وقتی اراده خداوند را در زندگی خود جستجو و دنبال میکنیم، احساس شادمانی و رضایتی به ما دست میدهد که وقتی به تنهایی شکست میخوریم، در اکثر موارد از ما گریزان است. وقتی میخواهیم اراده نیروی برتر خود را اجرا کنیم، شاید ترس یا تردید، ما را آزار دهد، اما آموختهایم به لحظه روشنی اعتماد کنیم. بزرگترین خوشبختی ما در پیروی از اراده خداوند مهربان نهفته است.      

v

فقط برای امروز:  برای تحکیم رابطه خود با نیروی برتر تلاش میکنم. طبق تجربه میدانم آگاهی از اراده نیروی برتر احساسی حاکی از روشنی، راهنمایی و آرامش به وجود میآورد.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

درس های بسیار.....

نیروی برتر من بنا بر دلایلی تصمیم داشته چند جور معتاد را در زندگی ام قرار دهد.نه تنها خانواده ام بلکه بستگان و دوستان دیگرم نیز از اعتیاد رنج می برند .فکر می کردم همه آنها را درست خواهم کرد .هر بار که معتاد جدیدی ظاهر می شد من وظیفه خودم می دانستم که او را درست کنم و به نظر من آنها باید در مورد قدم های دوازده گانه برنامه ما ٬برنامه معتادان گمنام و جلسات آگاه می شدند .آنها را وادار میکردم که آماده بهبودی ٫تعهد و خدمت شوند.تنها کاری که باید میکردند این بود که از برنامه ای که برایشان طراحی کرده بودم پیروی کنند.مشکل این بود که هر وقت تلاش می کردم برای دیگران برنامه ریزی کنم طرح های من عملی نمی شدند.
وقتی شروع به کنترل کردم ابتدا نیروی برترم به آرامی به من نشان داد که نباید در برنامه دیگران دخالت کنم . با این تفکر که در «رها کردن »موفق شده ام نباید خیلی راحت باشم .لازم است به یاد داشته باشم که من همه جواب ها را نمی دانم یک نیروی بزرگتر از من جواب ها را می داند.اگر تصمیم بگیرم که به آن توجه نکنم کمی محکمتر به من فشار آورده و یاد آوری می کند که درس های بسیاری را باید از نیروی برترم یاد بگیرم .

تفکری برای امروز
نیروی برترم همه جا حضور دارد و به من یاد می دهد و یاد آوری می کند که باید «رها کنم و به خدا بسپارم«من به جز خودم در مقابل همه عاجزم.


شهامت عوض شدن

 


ما همه اشتباه میکنیم .اما با پیروی از برنامه الانان و رشد یافتن در شناخت خود . از آن اشتباهات پند میگیریم ، تمامی ضررهایی را که بوجود آورده ایم قابل اصلاح هستند و میتوانیو با تغییر رفتار و معیار هایمان از تکرار این اشتباهات بپرهیزیم . بنابراین حتی دردآورترین تجربیات گذشته میتواند کمک کنند تا آینده بهتری داشته داشته باشیم . بزرگترین مانع این روند یادگیری خجالت است . خجالت بهانه ای است برای اینکه بخاطر کاری که در گذشته انجام داده یا نداده ایم از خود نفرت داشته باشیم در مغز یک آدم خجالتی نه جایی برای این واقعیت است که "ما در ان زمان بهترین کاری را که از دستمان بر می آمده انجام داده ایم و نه جایی برای این واقعیت است که " ما به عنوان یک انسان باید اشتباه کنیم "اگر خجالتی هستم باید خودرا مداوا کنم چرا که واقعا افکارم نرمال و طبیعی نیست . اگرچه شهامت زیادی لازم دارد ،ولی با مشارکت گذاشتن این احساس با یکی از دوستان الانان میتوانم این افکار مخرب را زدوده و جایی برای افکاری خوشایند تر و مفیدتر باز کنم . با کمی ، کمک میتوانم دریابم که با تغییر دید حتمی نسبت به بدترین و ناراحت کنندهترین لحظات زندگیم میتواند زیر و رو شود .

یاد آوری امروز

امروز خودرا به حدی دوست خواهم داشت که تشخیص دهم خجالت یک اشتباه است " مهمترین درسی که همه ما باید یادبگیریم عشق بلاعوض است که نه تنها شامل دیگران بلکه شامل خود ما نیز میشود .


روز به روز

 


امروز عکس‌العمل مناسب من در مقابل عوامل آزار دهنده که مرا دچار رنجش، خشم و نفرت کرده است، مهم‌ترین بخش اصول خودیاری در بهبودی من است. این را می‌دانم که من بیمارم و در دست افکار بیمارگونه اسیرم. به‌راحتی تحت تأثیر قرار می‌گیرم، روحیه‌ی مداخله‌گرانه‌ای دارم، تابع احساسات جابه جایم هستم، در شرایط دشوار قدرت تصمیم‌گیری ندارم. دوستان با تجربه گروه می‌گویند که در چنین شرایط سکوت به موقع خود کمک مؤثری می‌کند، تا شرایط را بهتر کنم. با علم به این‌که تأثیر من روی افراد و شرایط بسیار ناچیز و حتی هیچ است، در حالی‌که کنترل کننده‌ی اصلی در همه حال خداوند قادر و متعال است. امروز می‌دانم که بردباری در مقابل عکس‌العمل‌های نسنجیده دیگران بهترین عمل ممکن است. تا اینکه از کوره در رفته و شرایط را سخت‌تر کنم. آیا می‌توانم به جای جنگ و دعوا و تلافی کردن، موقعیت را ترک کنم، یا خودم را به‌کارهای عادی مشغول کنم؟ که در زمان مناسب به مسئله رسیدگی و یا نسبت به رفع مشکلات اقدام کنم. خداوندا: مرا به خودم وامگذار، زیرا نمی‌توانم جلوی خودم را در مواقع حساس و لحظاتی که فکر می‌کنم حق با من است را بگیرم.
بردباری کن، به فکر تلافی نباش!


مراقبه روزانه

 امروز یک روز شگفت انگیز است، تا زمانی که اجازه بدهم کسی بیاید و همه چیز را به هم بریزد.

این نوشته سرشار از حقیقت را روی یک ظرف چینی دیدم و مرا غرق تفکر کرد. قرار نیست کسی روزم را خراب کند، زاویه دید من روزم را خراب یا آباد می کند. من در فریب دادن خود استادم. طوری به خود دروغ می گویم که آن را باور می کنم و همه را سرزنش می کنم غیر از خودم. وقتی گرفتار این وضع می شوم دعای آرامش را می خوانم و خود را به خدا واگذار می کنم و می دانم که او تنها کسی است که می داند قرار است چه چیز رخ دهد. من فقط ابزاری در دستان خداوندم که تلاش می کنم همه کارها را خودم انجام دهم و هرگز موفق نمی شوم!

برای امروز، لحظه ای تأمل می کنم و به نقش خود در ایجاد رنجش هایم نگاه می کنم.

 

27اردیبهشت

 "نواقص"

«کاملاً آماده بودیم خداوند همه نواقص شخصیتی ما را برطرف نماید.»

 قدم ششم

v

پس از برداشتن قدم پنجم، بسیاری از ما وقتی را صرف توجه به "چگونگی دقیق خطاهای خود" و نقش آنها در شکل دادن به شخصیت خود کردیم. زندگی ما به عنوان مثال بدون تکبر چگونه خواهد بود؟

تکبر مطمئناً ما را از ارتباط با دوستان خود باز داشته بود و از بهره بردن و یاد گرفتن از آنها جلوگیری میکرد. اما تکبر هم به ما به خوبی خدمت کرده بود، به طوری که در زمانهای که احترام به نفس‌مان شدیداً پایین بود از ما حمایت میکرد. اگر تکبر ما برطرف میشد، چه سودی عاید ما میشد؟  

با برطرف شدن تکبر، یک قدم به بازیابی جایگاه مناسب خود در میان دیگران نزدیکتر میشویم. میتوانیم به یک اندازه برای جمع آنها، خرد آنها و مشکلات آنها ارزش قائل شویم. پشتیبانی و راهنمایی ما در صورت تمایل از مراقبت نیروی برتر نشأت میگیرد؛ "احترام به نفس پایین" دیگر برای ما معضل نیست.

تک تک نواقص شخصیتی خود را بدین طریق بررسی کردیم و به مشکل‌ساز بودن همه آنها پی بردیم. از این گذشته، به این خاطر است که آنها نواقص شخصیتی نامیده میشوند. آیا کاملاً آماده بودیم خداوند همه آنها را برطرف نماید؟ بله.

v

فقط برای امروز:  همه نواقص شخصیت خود را به دقت بررسی میکنم تا دریابم آیا آماده هستم خداوند همه آنها را برطرف نماید. 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

روبرو شدن با واقعیت...

من سال های بسیاری را صرف انکار این واقعیت کردم که پسرم یک بیماری جدی دارد  .او یک قربانی بود‌.فکر می کردم راه حل ساده این است که او فقط باید از بقیه مصرف کننده ها دور بماند.من با تمام جسم و روح و احساسم با این بیماری مبارزه می کردم .گریه می کردم و خشمگین می شدم .نا امید و مایوس از لحاظ عاطفی به طور کامل له شده بودم.تمام زندگی ام حول محور پسرم می چرخید.همه جا به دنبال او بودم و برای خرید هر چیزی به جز مواد مخدر به او پول می دادم.وقتی تلفن می کرد و کمک می خواست جواب می دادم نیمه شب او را برای به دست آوردن مواد مخدر به جایی که می خواست می رساندم.وقتی از زندان آزاد می شد همراهیش می کردم چون می دانستم چطور از او حمایت نا سالم کنم.بعد از آن این چرخه دو باره شروع می شد:
شغلی نداشت اشیاء منزل نا پدید می شد و من از او می پرسیدم که وقتی ما سر کار هستیم به کدامیک از دوستانش اجازه می دهد به خانه بیایند و چه کسی لوازم ما را بر می دارد.او خوره پول بود .فکر می کردم همه چیز بهتر خواهد شد چون زندان باعث می شد مواد را ترک کند و دو باره مصرف نکند.البته این استدلال من بود نه معتاد.
رشد من در نارانان روند کندی داشته است.به قدم ها گوش می دادم و می شنیدم که عاجز هستم ولی نمی شنیدم که زندگی ام غیر قابل اداره شده و هنوز کنترل می کردم.قدم دو اعتقاد به نیرویی برتر از خودم را پیشنهاد می داد اما هنوز احساس می کردم که کمک من مورد نیاز است.قدم سوم می گفت که می توانم اراده ام را به نیروی برترم بسپارم .فکر می کردم اگر خدا معتاد را پاک کند آنوقت من به آرامش می رسم.
امروز لز اعضای نارانان سپاسگزارم که به من گوش دادند با من مشارکت کردند و به من یاد دادند که به راستی چه کسی کنترل میکند و لازم است چه کسی تغییر کندتا من به آرامش و آسایش برسم.اکنون می دانم جدا از اعتیاد زندگی جریان دارد.می دانم برای اینکه درسی را یاد بگیرم باید از شرایط عبور کنم نه اینکه آنها را دور بزنم.امروز قبل از اینکه واکنش نشان بدهم فکر می کنم .پسرم هنوز معتاد است و بیشتر وقت خود را در زندان می گذراند اما زندگی من بر گشته است.

تفکری برای امروز:
می خواهم معتادم را دوست داشته باشم و حمایتش کنم ولی بگذارم او راه خود را پیدا کند .امروز به نیروی برترم اعتماد دارم که مرا به مسیر آرامش و آسایش خاطر هدایت می کند.


شهامت عوض شدن

 
لازم نیست که طرحی جامع برای پیشرفتم برنامه ریزی کنم . قدرت برترم این کار را قبلا انجام داده است . فقط لازم است برای میل به ادامه هدایتم ، متواضعانه از خداوند تقاضای راهنمایی و کمک کنم . من میدانم که تنها نیستم . میخواهم همه کمکی را که در طول مسیرم بدان احتیاج دارم ، دریافت نمایم . بعد از دعا برای پیشرفت ،با علم به اینکه با آرامش در مسیری درست به راهم ادامه خواهم داد ، میتوانم رها کنم و به خدا بسپارم . من میتوانم تصمیماتی بگیرم که به پیشرفتم سرعت ببخشند . میتوانم بیش از پیش به خوبی مراقبت کنم مثل : حضور در جلسات ، تماس بایک راهنما ، استراحت و ایجاد تمرکز ، تفکر ،ورزش ، مطالعات نشزیات الانان ، بازی ویا خوردن یک وعده غذای مناسب و ............با این اقدامات پی میبرم که وقتی سعی و کوششم را در کارها در اولویت قرار میدهم تا اینها هر آنچه را که من در توان دارم برایم انجام دهند ، میتوانم امیدوار باشم که روز به روز قویتر خواهم شد :

یاد آوری امروز

من نمیتوانم جریان بهبودیم را کنترل کنم . نمیتوانم خودم را مجبور کنم . تا سریع تر بیماریم را رها کنم همچنین نمیتوانم برای ایجاد آرامش هم سماجت کنم ولی میتوانم کارهایی انجام دهم تا به خودم این اطمینان را بدهم که در این مراحل یک شرکت کننده مشتاق هستم . همینطور دلایل زیادی نیز برای امیدوار بودن دارم . ......امروز کارهای خوشایندی برای خودم انجام خواهم داد که تا بحال به آنها نپرداخته بودم . " اگر با اطمینان و اعتماد به نفس در مسیر رویاهایت پیش روی وبرای بدست آوردن زندگی که در ذهن ات تصور کرده ای سعی و تلاش کنی مسلما به موفقیتهای غیر منتظره ای دست خواهی یافت .


روز به روز

 
امروز می‌دانم که من قادر نیستم دیگران را نصیحت کنم، بلکه سرزنش می‌کنم. بدون اینکه خودم از عوارض و مسائل جانبی آن در امان باشم، وقتی برای رنجش، عصبانیت و خشم خودم دلایل منطقی دارم. ناچارم به خاطر نقش آدم‌های عصبی و خشمگین نقش بازی کنم و روزگار خودم را خراب کنم. زندگی آشفته‌ی گذشته‌ی من دلیل روشنی برای اثبات ادعایم می‌باشد. امروز آموخته‌ام که بهبودی من در رأس قرار دارد و نباید به خود و دیگران صدمه بزنم. آیا در هنگام انتقال خشم و کینه و داشتن رنجش می‌توانم صدای خداوند را که در درونم مرا به صلح و آرامش دعوت می‌کند، را بشنوم؟ آیا وقتی خشم و نفرت وجودم را تصرف کرده‌ است، قادر هستم دست از فحاشی و نبست‌های بد به دیگران دادن بردارم؟ خداوندا: مرا یاری بده تا با نقاط ضعف، نواقص و معایب دیگران کاری نداشته باشم و به آنها به دیده‌ی احترام نگاه کنم. خداوندا: بهترین و مناسب‌ترین راه و روش برای پذیرش افکار و رفتارهای افراد را به من عطافرما. من می‌دانم که من بیماریی دارم که فقط و فقط روی نقطه ضعف و نواقص و اعمال خلاف دیگران زوم شده و آنها را بزرگنمایی می‌کند.
شخصیت بی‌عیب فقط خداوند است!


مراقبه روزانه

تا وقتی در قطع مصرف باقی بمانم، خداوند مراقب همه چیز خواهد بود.

در آغاز قطع مصرف جدایی از نیکوتین کمی دشوار بود. بنابراین لازم بود آن را به خدا واگذار کنم. به مرور با کاهش وسوسه و آرام شدن احساسات، به کار کردن قدم ها و ارتقاء رابطه آگاهانه با خداوندی که درک می کردم پرداختم.

برای امروز، از خداوند بابت حمایت، تمایل به قطع مصرف و مراقبت از زندگیم سپاسگزارم.

 

28اردیبهشت

دوستان و جبران خسارت—حفظ سادگی آن

«از چنین افرادی در صورت امکان مستقیماً جبران خسارت کردیم، مگر در مواردی که انجام این کار به آنها یا دیگران لطمه میزد.»

قدم نهم

v

در هر رابطهای همیشه به کارها همان طور که انتظار داریم، رسیدگی نمیکنیم. اما با انجام اشتباه، دوستیها نباید به پایان برسد؛ در عوض، میتوانیم جبران خسارت کنیم. اگر صادقانه مایل به پذیرفتن مسئولیتهای مرتبط با رابطه دوستی و جبران خسارات وارده باشیم، این دوستیها میتواند مستحکمتر و پربارتر از همیشه باشد. 

جبران خسارت ساده است. به سراغ فردی که به او صدمه زدهایم میرویم و میگوییم: «من اشتباه کردم.» گاهی اوقات به مورد اشتباه خود مستقیماً اشاره نمیکنیم و از اقرار نقش خود در امر مربوطه خودداری میکنیم. اما این کار مقصود قدم نهم را بیاثر میکند. برای جبران خسارت مؤثر، باید آن را ساده حفظ کنیم؛ نقش خود را اقرار میکنیم و تا همین حد کفایت میکنیم.

مواقعی هست که دوستان ما جبران خسارت را قبول نمیکنند. شاید آنها به زمان نیاز دارند تا آنچه رخ داده را حلاجی کنند. اگر این چنین باشد، باید به آنها این زمان را بدهیم. از این گذشته، این ما بودیم که اشتباه کردیم، نه آنها. ما سهم خود را انجام دادهایم؛ باقی آن از دست ما خارج است.

v

فقط برای امروز:  میخواهم دوست وظیفهشناسی باشم. در هنگام جبران خسارت سعی میکنم آن را ساده حفظ کنم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

خارج از کنترل ....

به نارانان آمدم چون کسی را که دوست داشتم از کنترل خارج شده بود.زندگی من هم از کنترل خارج شده بود ولی نمی توانستم این را بپذیرم.از اینکه زندگی ام دوباره به حالت طبیعی برگردد نا امید بودم .با شرکت در جلسات نارانان فهمیدم که نمی توانم به عقب برگردم و فقط باید به جلو حرکت کنم.هدف اولیه ام این بود که معتاد پاک شود تا بقیه اعضای خانواده شاد شوند.داستانم را در جلسات مشارکت می کردم چون فکر می کردم اگر به اندازه کافی باز گو کنم راهی برای نجات او پیدا می کنم.امیدوار بودم کلید های جادویی پیدا کنم که این بیماری را دور کند.به حمایت نا سالم خود ادامه می دادم و مشغله فکریم این بود که می توانم این آشفتگی را سامان بدهم.
دیوانگی ناشی از این بیماری این است که فرد دائمااتفاقات غیر منطقی و غیر قابل قبول را نادیده می گیرد.فکر می کنیم چون منطقی نیست پس اتفاق نخواهد افتاد.من خودم را با هر چه که خانواده ام برایم به وجود می آورد مطابقت می دادم .آدم دیوانه ای بودم چون هیچ چیزم برای آنها اهمیت نداشت.احساس می کردم بیماری اعتیاد قلبم را پاره کرده و ناچار شدم باور کنم که می توانم بدون آنها زندگی کنم.
فهمیدم می توانم چیزهایی را با خانواده نارانان مشارکت کنم که نمی توانم به خودم اقرار کنم یا با خودم مشارکت کنم.در یافتم که تنها راه تغییر دادن فکرم این است که آن را با صدای بلند بیان کنم.باید یاد بگیرم معتاد را از اعتیادش جدا کنم.
باید با خودم صادق باشم و بپذیرم که نیاز به کمک دارم.در یافتم که نیروی برترم مرا وادار نمی کند به یک باره به تمام قسمت های برنامه عمل کنم.چیزهایی که یاد بگیرم ‌روز به روز به من داده می شود.می فهمم که اعتیاد چیز هایی را تغییر می دهد.بله ؛اما اکنون به خاطر برنامه نارانان زندگی ام مثل گذشته نخواهد شد و در مسیر سالم پیش خواهد رفت .یاد می گیرم فقط برای امروز زندگی کنم ٫از زندگی لذت ببرم و سپاسگزار باشم.

تفکری برای امروز:
با تمرکز بر روی خودم بهتر می توانم روی دیگران تمرکز کنم.از وقتی که توانستم احساساتم را بیان کنم به اینکه از آنها بترسم به گرمی آنها را پذیرفتم و توانستم یاد بگیرم و رشد کنم .اکنون می توانم یک دوست باشم و با گوشی شنواتجربه ٫نیرو و امیدم را با تازه واردی که در رنج وعذاب است در میان بگذارم و کمک کنم به موهبت آرامش دست یابد.همانطور که این موهبت به طور رایگان به من داده شد.


شهامت عوض شدن

 
لازم نیست که طرحی جامع برای پیشرفتم برنامه ریزی کنم . قدرت برترم این کار را قبلا انجام داده است . فقط لازم است برای میل به ادامه هدایتم ، متواضعانه از خداوند تقاضای راهنمایی و کمک کنم . من میدانم که تنها نیستم . میخواهم همه کمکی را که در طول مسیرم بدان احتیاج دارم ، دریافت نمایم . بعد از دعا برای پیشرفت ،با علم به اینکه با آرامش در مسیری درست به راهم ادامه خواهم داد ، میتوانم رها کنم و به خدا بسپارم . من میتوانم تصمیماتی بگیرم که به پیشرفتم سرعت ببخشند . میتوانم بیش از پیش به خوبی مراقبت کنم مثل : حضور در جلسات ، تماس بایک راهنما ، استراحت و ایجاد تمرکز ، تفکر ،ورزش ، مطالعات نشزیات الانان ، بازی ویا خوردن یک وعده غذای مناسب و ............با این اقدامات پی میبرم که وقتی سعی و کوششم را در کارها در اولویت قرار میدهم تا اینها هر آنچه را که من در توان دارم برایم انجام دهند ، میتوانم امیدوار باشم که روز به روز قویتر خواهم شد :

یاد آوری امروز

من نمیتوانم جریان بهبودیم را کنترل کنم . نمیتوانم خودم را مجبور کنم . تا سریع تر بیماریم را رها کنم همچنین نمیتوانم برای ایجاد آرامش هم سماجت کنم ولی میتوانم کارهایی انجام دهم تا به خودم این اطمینان را بدهم که در این مراحل یک شرکت کننده مشتاق هستم . همینطور دلایل زیادی نیز برای امیدوار بودن دارم . ......امروز کارهای خوشایندی برای خودم انجام خواهم داد که تا بحال به آنها نپرداخته بودم . " اگر با اطمینان و اعتماد به نفس در مسیر رویاهایت پیش روی وبرای بدست آوردن زندگی که در ذهن ات تصور کرده ای سعی و تلاش کنی مسلما به موفقیتهای غیر منتظره ای دست خواهی یافت .


روز به روز

 
امروز به‌خاطر می‌آورم که تحت‌شرایط بد و نداشتن تحمل جنبه‌ی مثبت، منفی، شادی‌ها، غم‌ها، در عالم بی‌تفاوتی و نوع شرایط دیگر احساسات خود را با روشن کردن سیگار و نوشیدنی الکل‌دار سعی در بهبود شرایط و تحمل آنها نشان می‌دادم. شاید به‌نظر بعضی‌ها، پُرکردن خلأ‌های درونی را با لیوانی مشروب یا سری تریاک و یا چند میلی تزریق و چاقیدن سیگاری در ابتدای کار توجیه‌پذیر بود، ولی وقتی وابستگی‌ها شدیدتر شد و زندگیمو به آشفتگی کشید و به خودم و دیگران آسیب رساندم. دیگر توجیه کردن اشتباه بود، چون معتاد شده بودم. آیا این اشتباه که من معتاد نمی‌شوم را به خودم قبولانده بودم؟ آیا اشتباه بزرگ‌تری که به من گفتند حالا که معتاد شده‌ای تو نمی‌توانی ترک کنی، را به یاد دارم؟ حالا چه اتفاقی افتاده است، که وابستگی‌های مرگبار دست از سرم برداشته و من احساس آرامش و آزادی می‌کنم؟ آیا این دلایل کافی برای حضور مستمر خداوند در کنارم و وجودم نیست؟ به خاطر رهایی از هوای‌نفس و آزادی و نجات از دست عادت و وابستگی و هم‌وابستگی‌ها خالق مهربانم را سپاس می‌گویم. من برای تمام تغییرات و رُشدم در برنامه شکرگزارم.
با آرامش، حضور خداوند را درک کن!


مراقبه روزانه

 

وقتی راه صحیح را انتخاب کنی به هدف خواهی رسید.

وقتی پانزده سال داشتم شروع به مصرف نیکوتین کردم. هیچ چیز برایم خوشایندتر از دیدن شیوه سیگار کشیدن هنر پیشه های مورد علاقه ام نبود. در توجیه سیگار کشیدن کار کشته بودم. پنجاه سال بعد هنوز مصرف می کردم. روش های مختلف مانند تغییر نوع مصرف، هیپنوتیزم، طب سوزنی، مراکز سم زدایی و هر روشی را که تصور کنید برای قطع مصرف امتحان کردم، اما هیچ یک کافی نبود. برای قطع مصرف منتظر چیزی جادویی بودم. از خودم عصبانی بودم اما هرگز امید به قطع مصرف را از دست ندادم.
یک روز اعلامیه اطلاع رسانی جلسه ای را دیدم. شماره تلفن اطلاع رسانی جلسه، زندگی ام را دگرگون ساخت. شروع به شرکت در جلسات نمودم و پس از یک سال موفق به قطع مصرف شدم. هرگز آن شب را از یاد نخواهم برد. شبی سرد زمستانی که آخرین سیگار را کشیدم و عاقبت موفق به قطع مصرف شدم. اکنون در آستانه ورود به سومین سال رهایی از نیکوتین هستم. کلمات قادر به بیان قدرشناسی من از انجمن، بابت رهایی از اعتیاد نیکوتین نیستند.

برای امروز، شادمانم و از زندگی با تمام وجود لذت می برم.

 

29اردیبهشت

 ترازنامه رشد           

«عملکرد گذشته و رفتار کنونی خود را مرور میکنیم تا ببینیم چه چیزهایی را میخواهیم حفظ کنیم و چه چیزهایی را میخواهیم کنار بگذاریم.»

کتاب پایه

v

در پایان هر روز، بسیاری از ما درباره بیست و چهار ساعت گذشته تعمق میکنیم و به اینکه چگونه میتوانیم در آینده به شکلی متفاوت زندگی کنیم، توجه میکنیم. افکار ما به آسانی سرگرم امور دنیا میشود: عوض کردن روغن ماشین، تمیز نگه داشتن اتاق نشیمن یا خالی کردن سطل زباله. گاهی اوقات تغییر جریان فکری خود از دستانداز امور روزمره و خستهکننده به مسیری روانتر، تلاش خاصی را میطلبد.

پرسشی ساده میتواند ما را در روانترین مسیر قرار دهد. فکر میکنیم فردا نیروی برتر برای ما چه میخواهد؟ شاید لازم است ارتباط آگاهانه سست خود را با خداوندی که درک میکنیم، تقویت کنیم. شاید با شغل یا رابطه خود راحت نبوده و تنها از روی ترس آنها را تحمل میکنیم. شاید برخی از نواقص شخصیتی آزاردهنده خود را پنهان میکنیم و از مشارکت کردن آن با راهنمای خود واهمه داریم. پرسش این است: واقعاً در چه بخشهایی از زندگی خود تمایل به پیشرفت داریم؟ 

در پایان هر روز، صرف اوقاتی را با نیروی برتر خود مفید مییابیم. میتوانیم درباره آنچه برای برنامه رشد روحانی ما در روز بعد فایده بیشتری دارد، تعمق کنیم. درباره زمینههایی که اخیراً در آنها پیشرفت داشتهایم، فکر میکنیم و زمینههایی را هدف میگیریم که هنوز مستلزم کار و تلاش است. 

v

فقط برای امروز:  در پایان هر روز وقتی را به برقراری ارتباط با نیروی برتر خود اختصاص میدهم. روز گذشته را مرور میکنم و درباره آنچه میان من و اراده نیروی برتر برای زندگی من فاصله انداخته، تعمق میکنم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

نجات دادن کافی است....

پسرم معتاد است و چون دوستش داشتم نجاتش می دادم .هر بار که او را نجات می دادم فکر می کردم این کار باعث خواهد شد تا متوجه اشتباه خود در مسیری که پیش گرفته بشود و از مصرف کردن دست بردارد.اما در عوض هر قدر من نجاتش می دادم او هم به مصرف خود ادامه می داد.بعد از سالها تکرار این چرخه نارانان را پیدا کردم .اوایل وقتی در جلسات شرکت می کردم این جمله برایم مفهومی نداشت که تمرکز را از روی معتاد بردار و روی خودت تمرکز کن.چطور کمک نکردن به معتاد کمک به اوست؟؟؟؟
اعضای جلسه نارانان تجربه ٬دانش ٬نیرو و امید خود را با من در میان گذاشتندو من تفاوت بین حمایت نا سالم و کمک کردن را از آنها یاد گرفتم .فهمیدم محافظت از یک نفر در برابر عواقب کار هایش نه تنها بی اعتنایی و بی ادبی نسبت به اوست بلکه جلوی بهبودیش هم گرفته می شود.نجات او کار من نیست و این رفتار من مضر است.باید از سر راه می رفتم و با وجود ترس هایی که داشتم اجازه می دادم چیزهای لازم اتفاق بیفتد باید یاد می گرفتم به چیزی بزرگتر از خودم اعتماد کنم .اعتماد کنم که با رها کردن پسرم به آرامش دست می یابم.
شعار«رها کن و به خدا بسپار»در مسیر بهبودیم باعث تسلی من می شود ویادآوری می کند که پسرم نیروی برتری دارد و آن نیرو من نیستم.

تفکری برای امروز:
به خاطر خواهم سپرد که کنترل نکنم و به نیرویی برتر از خودم اعتماد خواهم کرد عزیز معتادم و تمام مشکلات دیگر را که نمی توانم حل کنم به نیروی برترم خواهم سپرد.امروز می دانم که این بهترین کاری است که می توانم انجام دهم.


شهامت عوض شدن

 


الکلیسم در خانواده نفی خود را به دنبال دارد . در نتیجه هرگز یاد نگرفتم وقتی حالم خوب نیست از خودم مراقبت کنم . حتی وقتی در تب میسوختم عین روزهای عادی سرکار میرفتم هردیگری بنظر خود بزرگ بینی و ضعیف بود . در الانان راه متفاوت دیگری برای مراقبت از خود کشف کردم . دیگران را می بینم که هنگام بیماری به خود توجه فراوانی میکنند آنها هنگام خستگی استراحت میکنند بعضی وقتها مرخصی میگیرند . رژیم های غذایی متعادل دارند در وقت لازم به دکتر مراجعه میکنند . با پیروی از دیگر اعضاء الانان یاد میگیرم قبول کنم که همیشه نمی توانم در اوج بوده و بهتر از همه رفتار کنم تنها در یک جا اجازه میدهم بلند پروازی کنم . شاید بیماری وسیله ای است که قدرت مافوق برای تفهیم اینکه با خودم خوب باشم از آن استفاده میکند .

[b] یاد آوری امروز

من یک آدم آهنی نیستم . بعضی وقتها مریض شده یا خسته ام و یا سرم شلوغ است . سعی میکنم یاد بگیرم چه کاری را میتوانم انجام دهم تا احساس بهتری داشته باشم .
" تلاش برای اهمیت دادن به دیگران بخصوص در مواقع اضطراب بسیار سخت است"


روز به روز


امروز واقف هستم که چه هدفی دارم و چگونه آدمی هستم. تکلیف خودم را در این مسیر جدید می‌دانم و آنرا فراموش نخواهم کرد. دیگر اجازه نمی‌دهم کسی از من سوءاستفاده کند. به لطف خدا قدرت نه گفتن را پیدا کرده‌ام. اسیر افکار و رفتارناسالم کسی نیستم. می‌دانم که دوستانی دارم که مرا به‌خاطر خودم دوست‌دارند. حاضرند در شرایط دشوار مرا یاری کنند. به این باور رسیده‌ام که سرانجام خوبی‌ها بر بدی و زشتی‌ها غالب می‌شوند. عشق بین ما جلوه خاص خودش را پیدا خواهد کرد. آیا خودم برای پیشرفت در برنامه تلاش می‌کنم؟ آیا هنوز از شخصیت پنهان در درونم وحشت دارم؟ امروز از پروردگار توانا برای انجام اصول خودیاری تمنا دارم که به من یاری دهد، تا در مواقع خاص دست از منافع شخصی و خودخواهی بردارم. می‌دانم که نقاط منفی و نواقصم در وجودم توانایی دارند، مرا به دنیای دردناک تنهایی‌ها سوق دهند. می‌دانم خداوند با رهاندن من از عادت و وابستگی و هم‌وابستگی‌ها مرا از زندگی آشفته و نابودگر گذشته به شرایط کنونی و امیدوار کننده هدایت کرده است. من با کمی دقت و روشن بینی در جلسات کسانی را خواهم دید که از عمق جهنم نجات پیدا کرده و به زندگی برگشته‌اند.
دریچه‌ی قلبت و افکارت را باز بگذار!


مراقبه روزانه

 

 

هر روز یک پُک کمتر.لازم است همواره به یاد داشته باشم که من یک معتاد به نیکوتین هستم زیرا فاصله من تا لغزش فقط یک پُک است. این بینش نشانه فروتنی و عجز من در برابر نیکوتین است.

آفریدگارا امروز یاریم ده تا به یاد بسپارم در برابر نیکوتین عاجزم و بابت روزهای پاک از مصرف نیکوتین شکرگزار تو باشم.

30اردیبهشت

رهایی از انزوا

«خود را مشغول  انجام دادن و لذت بردن از کارهایی مییابیم که هرگز تصور نمیکردیم انجام دهیم.»

کتاب پایه

v

اعتیاد فعال به دلایل بسیاری ما را منزوی نگاه داشت. در ابتدا، از خانواده و دوستان دوری کردیم تا متوجه مصرف ما نشوند. برخی از ما از همه افراد غیر معتاد به دلیل ترس از واکنش شدید اخلاقی و پیامدهای قانونی دوری کردیم. افرادی را که به همراه خانواده تفریحات "عادی" داشتند، تحقیر کردیم؛ آنها را افرادی "نچسب" خواندیم و معتقد بودیم هرگز نمیتوانیم از خوشیهای ساده زندگی لذت ببریم. سرانجام حتی از سایر معتادان هم دوری کردیم، چون نمیخواستیم مواد مخدر خود را تقسیم کنیم. زندگی ما محدودتر شد و دغدغههای ما به حفظ روزانه بیماری خود محدود شد.      

امروز، زندگی ما خیلی پربارتر است. از انجام فعالیت با سایرمعتادان در حال بهبودی لذت میبریم. برای خانوادههای خود وقت صرف میکنیم. سرگرمیهای بسیار زیادی پیدا کردهایم که به ما لذت میدهند. چقدر با گذشته فرق میکند! میتوانیم مانند افراد "عادی" که زمانی آنها را سرزنش میکردیم زندگی پرثمری داشته باشیم. لذت بردن که یکی از هدایای بهبودی است، به زندگی ما بازگشته است.

v

فقط برای امروز:  میتوانم از روال ساده زندگی روزمره لذت ببرم. 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

سپاسگزاری...
قبل از اینکه در برنامه بهبودی قرار بگیرم روزهایی داشتم که احساس بدبختی می کردم چرا که کارها طبق خواست و نقش های من پیش نمی رفت.در برنامه نارانان یاد گرفتم ابزارهایی دارم که من کمک می کند تا از عهده نا امیدی های زندگی ام بر آیم.هنوز هم بعضی از روزها وقتی حوادث و روزگار مطابق میل من پیش نمی رود نا امید و غمگین می شوم اما یاد گرفته ام که زندگی نه به طور مطلق خوب و نه به طور مطلق بد است.حتی زمانی که فکر می کنم روزگار بدی است می توانم تصمیم بگیرم که به کمک نیروی برترم از خودم مراقبت کنم و این کار را با تمرکز روی نقاط مثبت و سپاسگزاری انجام دهم.
به تازگی با از دست دادن یکی از عزیزانم مواجه شدم .خشمگین ٫آزرده و پر از رنجش بودم .فکر می کردم چون روی یک برنامه خوب کار می کنم و از نیروی برترم راهنمایی می خواهم پس باید فقط اتفاق های خوب بیفتدو من شاد باشم .وقتی احساساتم را در جلسه نارانان مشارکت کردم گروه به من یاد آوری کرد که شاید قدم ها و اصول برنامه را استفاده نکرده و به کار نمی برم تا در فقدان کمکم کند.یکی از اعضاپیشنهاد کرد که ابزار سپاسگزاری را به کار ببرم.وقتی فعالانه سپاسگزاری کردم توانستم دیدگاه خود را به حوادث تغییر دهم.این انتخاب من است که آیا می خواهم قربانی اوضاع و شرایط باشم و این کار را با وسواس روی چیزهایی که مطابق میل من نیست انجام بدهم یا اینکه روی چیزهای خوبی که در زندگی من اتفاق می افتدتمرکز کرده و برای داشته هایم سپاسگزار باشم.

تفکری برای امروز:
وقتی به کلمه سپاسگزاری فکر می کنم معنای نگرش را درک می کنم وقتی شرایط سخت است می توانم چیزهای خوب را هم ببینم٫بپذیرم و سپاسگزار باشم.می توانم تمرکزو تفکرم را تغییر دا ده  وآن را به یک دیدگاه خوب گسترش دهم که این خودش یک قدم  در مسیر درست است.


شهامت عوض شدن

 


گاهی اوقات آگاهی ، تماما آن چیزی نیست که تعریف میکنند .طبیعتا نگریستن به تجربیات گذشته برای دستیابی به اطلاعات در مورد خودمان و روابطمان میتواند مفید و کمک کننده باشد اما انتظار کشیدن برای شناخت و آگاهی میتواند بهانه ای برای دوری جستن از عمل کردن باشد . بطور مثال ،تعدادی از ما در دام فرسودن خودمان می افتیم برای اینکه میخواهیم الکلی را تجزیه و تحلیل کنیم . ما نمیخواهیم واقعیت اوضاع و احوال خودمان را قبول کنیم زیرا هنوز دلیل و علت آنرا کشف نکرده ایم . حقیقت این است که الکلیسم یک بیماری غیر معقول است . ممکن است ما هرگز بطور کامل آنرا درک نکنیم . با وجود این ما در قبال خودمان وظیفه ای داریم تا واقعیتی را که در آن زندگی میکنیم و مطابق آن عمل میکنیم بپذیریم . دیگران نمیخواهند به ماهیت معنوی برنامه الانان توجه کنند که این ماهیت معنوی انتظار برای یک فهم روشن و آسان از یک قدرت برتر میباشد اغلب ما هرگز به آن روشنی کامل دست نخواهیم یافت . اما برای گسترش روابط ارزشمند با یک قدرت برتر از خودمان موفق میشویم .

یاد آوری امروز

اطلاعات میتوانند ، فوق العاده باشند آموزنده باشند اما مسلماً جواب هر مشکلی نمی باشند . من امروز در قبال انگیزه هایم رو راست و صادق خواهم بود .........
"اگر تو درک کنی ، همه چیز همانطورند که هستند ، اگر هم درک نکنی ، بازهم همه چیز همانطورند که هستند ."


روز به روز

 


با گشودن دریچه‌ی دل، حقایق بیشتری برایم نمایان می‌شوند. همزمان با به‌دست آوردن آزادی فردی از دست عادت‌های ناسالم و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ها، قدرت اداره‌ی یک زندگی آرام و لذت‌بخش را کسب کرده‌ام. اکنون در اثر کسب آرامش مقداری قدرت تفکر پیدا کرده و کمتر در تخیل و توهم هستم. موفق شده‌ام چیزهایی که تاکنون برایم غیرقابل فهم و درک بوده است را بهتر درک کنم. امروز می‌دانم دشمنی زیرک در وجودم مخفی شده است، که به اشکال گوناگون مانند: ترس، رنجش، کینه، انتقام، عیب‌جویی، بدگمانی، بلاتکلیفی و....ظاهر می‌شود و مرا دچار دردسر می‌کند. آیا امروز می‌دانم که دوست‌داشتنی هستم؟ آیا به اطراف خود نگاه می‌کنم که با احساس شیرین آزادی و رهایی همه چیز را دوست داشته باشم؟ آیا فهمیده‌ام بیماری من توانایی دارد مانند یک هنرپیشه هر از گاهی مرا در نقشی و به چهره‌های مختلف وادار به بازی کند؟ امروز آماده‌ام که خداوند مرا در دنیای زیبای دوست داشتن‌ها قرار دهد. امروز خودم را، خداوند را و همه را دوست‌دارم. از آنجایی که کمتر تحت اسارت هوای‌نفسم هستم و قدرت تصمیم‌گیری و حق انتخاب پیدا کرده‌ام. احساس شیرینی دارم و برای هر لحظه و هرروزم شاکر خداوند هستم.
جمله‌ی دوستت‌دارم را فراموش نکن!


مراقبه روزانه

 

برای تبدیل شدن به آن که می خواهی باشی هیچ وقت دیر نیست.

یکی از چیزهایی که در جلسات توجهم را جلب کرد سرفه اعضاء بود! همه ما سرفه فرد سیگاری را می شناسیم. سرفه تلاش نومیدانه ریه ها برای بیرون راندن سم حاصل از مصرف نیکوتین است. وقتی در یک همایش سالیانه نیکوتینی های گمنام شرکت کردم هیچ صدای سرفه ای نشنیدم. بسیاری از اعضایی که در آن همایش شرکت داشتند سال ها از قطع مصرف شان گذشته بود.این اعضاء به عنوان جاذبه هایی برای مداومت در پیمودن مسیر بهبودی، برای هر یک از ما یک هدیه الهی هستند.

برای امروز از خداوند بابت داشتن ریه های سالم سپاسگزارم.

31اردیبهشت

 شرکت در جلسات را ادامه بده!

«جلسات موجب حفظ ارتباط ما با جایی که بودهایم، میشوند، ولی  از آن مهمتر، ارتباط ما را با جایی که در بهبودی خود میتوانیم برویم، حفظ میکنند.

کتاب پایه

v

معتادان از جهات بسیاری افرادی متفاوت هستند. وقتی به معتادان گمنام آمدیم، دیگران را مانند خود پنداشتیم، افرادی که ما را درک میکنند و ما نیز آنها را درک میکنیم. دیگر هر جایی که میرفتیم مانند افراد بیگانه و غریب احساس نمیکردیم. در جلسات NA و در جمع دوستان احساس میکردیم در خانه هستیم. 

پس از مدتی پاکی اثرات اعتیاد ما پایان نمییابد. هنوز به همدردی با سایر معتادان احتیاج داریم. برای حفظ ارتباط خود با اینکه چه کسی هستیم، از کجا آمدهایم و به کجا میرویم، شرکت در جلسات را ادامه میدهیم. هر یک از جلسات به ما یادآور میشود که هرگز نمیتوانیم مواد مخدر را با موفقیت مصرف کنیم. هر یک از جلسات به ما یادآور میشود که هرگز معالجه نخواهیم شد، اما با انجام اصول برنامه میتوانیم بهبود پیدا کنیم. هر جلسه، تجربه و الگوی سایر معتادان را در بهبودی مداوم به ما ارائه میدهد. 

در جلسات مشاهده میکنیم که افراد مختلف چگونه برنامه خود را انجام میدهند و نتایج این کار چگونه در زندگیشان نمایان میشود. اگر میخواهیم مانند دیگران زندگی کنیم، میتوانیم از آنچه آنها برای رسیدن به آن انجام دادهاند، مطلع شویم. جلسات معتادان گمنام ارتباط ما را با جایی که بودهایم و جایی که میتوانیم برویم، حفظ میکنند—ارتباطی که بدون این جلسات ناممکن است و نمیتوان هیچ جای دیگر به دست آورد. این ارتباط موجب شرکت مجدد ما در جلسات میشود.  

v

فقط برای امروز:  در جلسه NA حضور مییابم تا به خود یادآوری کنم چه کسی هستم، از کجا آمدهام و در بهبودی خود به کجا میتوانم بروم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

سنت پنجم....

بسیاری از تازه واردین وقتی می فهمندکه ما روی همان دوازده قدمی که عزیزان معتادمان دارند کار می کنیم غافلگیر می شوند.سنت پنجم توضیح می دهد که چرا این کار ضروری است و چگونه به ما کمک می کند .سنت پنج عشق ذاتی برنامه مارا نشان می دهد.من با کار کرد قدم ها یاد گرفتم که پاسخ به بهبودی نه تنها دوست داشتن و پذیرش معتاد است بلکه مهمتر از آن دوست داشتن و پذیرش خودمان است.
یکی از مهمترین درس هایی که آموختم این است که از جنگیدن دست بردارم و رنجش ها را رها کنم .این کار برای بهبودیم لازم است .وقتی قدم یک را می پذیرم و به کار می برم می پذیرم که در مقابل بیماری اعتیاد عاجزم.پس چه فایده ای دارد که از جلسه ای به جلسه دیگر رفته و داستان های جنگ با با معتادم را مشارکت نمایم و از او شکایت کرده و او را مقصر تمام مشکلاتم بدانم ؟؟؟
این رفتار به من اسیب می زند و برای معتاد هم کاری نمی کند.به علاوه به بهبودی اعضای انجمن هم کمکی نمی کند.بخش دوم این سنت نقش انجمن ما در مشارکت پیام امید و التیام ما برای افرادی است که در رنج هستند.ما این کار را با حمایت از تازه وارد یا عضوی از انجمن که در بحران به سر می برد انجام می دهیم.هم چنین با دادن اطلاعاتی در باره برنامه خود به مراکز درمانی مواد مخدر ٫مدارس٫زندان ها و فراهم کردن موقعیتی که دیگران بفهمند راه بهتری برای زندگی کردن وجود دارد٫به این هدف دست می یابیم.

تفکری برای امروز:
سپاسگزار برنامه نارانان هستم که به من یاد می دهد که تغییر رفتارها و دلگرمی دادن به دیگران بیشتر به من کمک می کند تا اینکه روی مشکلاتم تمرکز کنم .به کمک دیگران و حمایت از گروه نارانان می توانم نتایج بهبودی را برداشت کنم.

هر گروه خانواده نارانان فقط یک هدف اصلی دارد و آن هم کمک به خانواده معتادان است.ما این کار را با تمرین دوازده قدم نارانان تشویق و درک معتادی در خانواده داریم و با استقبال و تسلی به خانواده های معتادان انجام می دهیم.
«سنت پنجم نارانان»


شهامت عوض شدن

 
یکی از مهمترین ابزارهای مفیدی که من در الانان یافتن نشریات مورد تایید جلسات (cal) بود . این نشریات به من فرصت زیادی دادند تا اینکه مشتاق پذیرش مردم شدم و توانستم بی پرده با آنها صحبت کنم . در جلسه اول ، این نشریه فوق العاده به من کمک کرد تا یاد بگیرم که راههای منفی فکر کردن را با یک راه سالمتر جدید و مثبت که به زندگی و عشق نزدیک میشد جایگزین کنم . در ابتدا فقط هنگام درد و رنج از آن استفاده میکردم . حالا هر روز جدا گانه در هنگام صرف صبحانه شروع به خواندن بعضی از صفحات نشریات میکنم . این کار خیلی به من کمک کرده تا در مورد آنچه می خوانم فکر گنم و آنرا در یک یا چند جمله خلاصه کنم . من این جملات را روی یک کارت سه در پنج مینویسم و آنرا در طول روز به همراه دارم . هر وقت که یادم بیاید این کارت را بیرون میآورم و میخوانم . اغلب اوقات این کار موقعیتهای دشوار را تعادل میبخشد

یاد آوری امروز

من یک گنجینه قابل دسترس از اطلاعات دارم که میتواند به رشد من کمک کند و از اثرات الکلیسم بر روی افکارم رهایم کند امروز من کارتهای تصویب شده نشریات (cal) را جزئی از امور روزانه ام قرار خواهم داد . بدین ترتیب که با گوش کردن به نوار و خواندن جزوه یا فصلی از کتاب این کار را خواهم کرد . "خواندن هر روزه جزوات و کتابهای الانان ذهن ما را به سوی اطمینانی بیشتر و راهی ارزشمندتر از زندگی هدایت خواهد کرد .


روز به روز

 


گاهی احساس می‌کنم انرژیم را بابت افکار، وقایع و موقعیت‌هایی صرف کنم که حتی ارزش مقداری وقت و ارزش گذاشتن را هم ندارند. آیا اتلاف انرژی و وقت گذاشتن درباره‌ی افکار و رفتار کسی که هیچ ربطی به من ندارد، بهانه‌ای جهت فرار از واقعیت‌های افکاری و رفتاری و زندگی خودم نیست؟ آیا می‌توانم با کنترل احساسات و افکار و رفتارم بابت هر اتفاقی سناریو نسازم و فقط مقداری انرژی را صرف کنم که ارزش آن را داشته باشد؟ خداوندا: کمکم کن تا مسائل را روشن‌تر ببینم تا همه چیز راهمانطور که است بپذیرم! آیا هنوز هم وحشت از رویارویی با مشکلات زندگیم باعث می‌شود، زندگی دیگران را زیر ذره‌بین بگیرم تا مشکلات خودم را گم کنم؟ آنچه مهم است این‌که من با دنیایی مشکلات و مسائل لاینحل برای عادتهای ناسالم دوران کودکی که از سرم نیفتاده و تبدیل به وابستگی و هم‌وابستگی‌های زار دهنده شده است، وارد برنامه شده‌ام که خودم را از زیر بار سنگین آنها خلاص کنم. به شرطی که در این مقطع هم مسئولیت و سرپرستی دیگران را با افکار و گفتار و رفتارهای مداخله‌گرانه خودم را در آتش بیماری آنها نیندازم و فقط عهده دارم بهبودی خودم باشم و وقتی از من کمک خواسته شد، کمک کنم.
قضاوت نکن!


مراقبه روزانه

 

 

عقل سالم در بدن سالم.دیشب خوب خوابیدم. به موقع به رختخواب رفتم و به اندازه کافی استراحت کردم. امروز سرشار از نیرو و انرژی بودم و کاری فوق العاده انجام دادم، گردشی مفرّح بیرون از شهر بی هیچ قید و بندی برای یک روز پربار. چرا شب زنده داری را دلیلی بر روشن فکری می دانستم؟! لازم است بدانم که شب زنده داری­های گذشته مرا تا اعماق اعتیاد فرو برد. مصرف نیکوتین مرا به سمت اعتیادهای دیگر کشاند. شاید برای خیلی ها اینطور نباشد اما برای من اینطور بود. رفتارم طوری شده بود که روز به روز بیشتر و بیشتر در اعتیاد فرو می رفتم. اکنون وقتی به گذشته می نگرم متوجه می شوم تمام آن نابسامانی ها نتیجه نداشتن قدرت تصمیم گیری بود و مهم تر اینکه سال ها با این ناتوانی زندگی کردم. از شب زنده داری ها و خستگی های روز بعد چه چیز نصیبم شد؟ جزو آن دسته از مردم بودم که تا پاسی از نیمه شب وقت خود را با تماشای برنامه های مبتذل تلویزیون هدر می دادم؟ امروز وقتی به اندازه کافی استراحت می کنم لذت می برم. دیگر اعصابم خراب نیست و احساس می کنم همه چیز سر جای خود قرار دارد و افکارم بر اساس این احساس تاثیر می پذیرد. وقتی تحت تاثیر احساسات منفی قرار می گیرم لحظه ای تأمل کرده و منشأ آن را پیدا می کنم.

برای امروز تصمیم گرفته ام از خود به خوبی مراقبت کنم.

1خرداد

 علائم بیداری روحانی                     

«قدمها به یک بیداری روحانی منجر میشود که دارای ماهیتی روحانی است. این بیداری با تغییراتی در زندگی ما آشکار میشود.»

کتاب پایه

v

نحوه تشخیص بیماری اعتیاد را میدانیم. علائم آن مسلم است. افرادی که از این بیماری رنج میبرند، علاوه بر وسوسه کنترلنشدنی به مصرف مواد مخدر، رفتار خودجویانه ناشی از خودمحوری را نشان میدهند. وقتی اعتیاد ما در اوج پیشروی خود بود، مسلماً از درد بسیار زیادی رنج میبردیم. بیوقفه درباره خود و دیگران قضاوت میکردیم و بیشتر وقت خود را صرف نگرانی از نتایج یا تلاش برای کنترل آنها میکردیم.

درست همان طور که بیماری اعتیاد با علائم معینی آشکار میشود، بیداری روحانی نیز با نشانههای روشن و معینی در یک معتاد در حال بهبودی نمایان میشود. ممکن است متوجه تمایل خود به فکر کردن و عمل کردن به طور خودانگیخته، عدم علاقه به قضاوت کردن درباره اعمال دیگران یا تفسیر اعمال آنها، توانایی بیچون و چرا برای لذت بردن از هر لحظه و بروز لبخند به طور مکرر شویم. 

اگر در فردی علائم بیداری روحانی را مشاهده کنیم، باید آگاه باشیم این بیداریها سرایتپذیر هستند. بهترین اقدام ما نزدیک شدن به این افراد است. وقتی به تدریج صحنههای تأثیرگذار و مکرر سپاسگزاری، تمایل به دریافت ابراز عشق از سوی اعضای انجمن و میل شدید به جبران این عشق را تجربه میکنیم، متوجه میشویم که ما نیز بیداری روحانی پیدا کردهایم.   

v

فقط برای امروز:  شدیدترین تمایل من، بیداری روحانی است. به علائم آن توجه میکنم و از تشخیص آنها شادمان میشوم. 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


فایده های رابطه راهنما ورهجو
وقتی به نارانان آمدم تنها، ناامید وسردرگم بودم.اعضای گروه از من استقبال کردند. از اینکه فهمیدم آنها به من اهمیت میدهندومرا درک میکنند خوشحال بودم.بعد از انکه در چند جلسه شرکت کردم درباره راهنما ورهجو چیزهایی فهمیدم گروه خانواده نارانان در ناحیه من، جلسات راهنما و رهجو وجود دارد. تصمیم گرفتم بین جلساتی که به طور منظم شرکت می کردم به یکی از این جلسات بروم چون فکر میکردم که مشارکت با یکی از اعضای انجمن در آن جلسه به من کمک می کند.  این کار کمکی به من کرد که حتی تصورش را هم نمی کردم.
در جلسه راهنما ورهجو، اعضا تشویق می شوند که از اعضای قدیمی تر یک راهنما انتخاب کنند تا بتوانند افکار واحساسات خود را با او درمیان بگذارند.  وقتی راهنمای خودرا انتخاب می کردم به دنبال فردی بودم که با او نقطه مشترکی برای مشارکت داشته باشم.
راهنمای من نه تنها مرا حمایت میکرد و پیشنهاداتی میداد بلکه راه جدیدی برای دیدن مشکلات قدیمی ام به من نشان داد. داشتن کسی که در مواقع بحرانی بتوانم به او تلفن بزنم، کسی که به طور کامل نقص های شخصیتی مرا می شناسند، بسیار مفید وتسلی بخش است. راهنمای من شنونده خیلی خوبی است واین به من فرصت میدهد.تا درمورد خشم ورنجشهایم با او صحبت کنم. اوهم در مشارکتهای خودش میگوید که چطور با مشکلات مشابه کنار آمده است. چیزی که من نمی دانستم این که راهنما هم به اندازه رهجو از این رابطه ومشارکت خصوصی بهره میبرد.رابطه راهنما ورهجو یک فرآیند دوطرفه است.
تفکری برای امروز :  از نارانان سپاسگزارم، فرد خواصی را دارم که به مشکلات قدیمی من گوش می دهدو راه های تازه ای برای پاسخ دادن به آنها به من پیشنهاد می کند. راهنمایم تجربه اش رابا من در میان می گذارد. رابطه راهنما و رهجو هدیه ای است به هردو.


شهامت عوض شدن

 


تهیه یک ترازنامه اخلاقی از خودم (قدم چهارم) یک پیام روشن به من بخشید . اغلب رفتارهای من فوق العاده نسنجیده و غیر معقول بودند پس رفتار سنجیده و معقول چه رفتاری است ؟ مسلما جواب هر کدام از ما متفاوت است . اما بررسی این سوال میتواند به من کمک کند تا هدفهایم را تشخیص دهم و برنامه الانان را بکار بندم . همانگونه که در جستجوی تغییر رفتارهایم هستم معنی پختگی و بلوغ برای من شامل :
_ شناخت خودم
_ درخواست کمک وقتیکه به آن احتیاج دارم و عمل کردن به آنچه که مایلم وقتی که نمیتوانم .
_ اعتراف به اشتباهاتم و اصلاح کردن آنها .
_ پذیرش عشق دیگران . حتی وقتی حالم بد است خودم را دوست بدارم خودم را دوست بدارم .
_ تشخیص اینکه من همیشه راه انتخاب دارم و پذیرفتن مسئولیت کارهایی که انجام میدهم .
_ درک اینکه زندگی یک موهبت است .
_ داشتن یک عقیده بدون پافشاری بر اینکه دیگران با آن شریک شوند .
_ بخشش خودم و دیگران .
_ تشخیص نواقص اخلاقی و توانایی هایم .
_ شهامت زندگی کردن در امروز .
_ درک اینکه نیاز های من مسئولیتهای من هستند .
_ دوست داشتن مردم بدون مراقبت از آنها .
_ پذیرش اینکه من هرگز پایان پذیر نیستم . و همیشه در راه پیشرفت حرکت خواهم کرد .


روز به روز

 

برای اوّلین بار با افرادی آشنا شده‌ام که وقتی از ترس‌ها و خلأهایم حرف می‌زنم، کاملاً منظور مرا درک می‌کنند و به‌آنها نمی‌خندند. این افراد تحت هیچ شرایطی مرا نصیحت یا مسخره نمی‌کنند. چون خودشان شرایطی مشابه‌ی شرایط من داشته‌اند. امروز آرامشم را پس از باز کردن سفره دل و مشارکت کردن درباره‌ی ترس‌ها و آینده‌ی مبهم صحبت کرده‌ام. امروز با شناخت اصول خودیاری متوجه شده‌ام اکثر این ترس‌ها واقعیت ندارند و تنها در ذهن بیمار من بزرگتر از اندازه‌ی طبیعی خودشان رُشد کرده و جلوه می‌کنند. وقتی از این ترس‌ها صحبت کردم انگار از طریق دهانم خارج شده و ناپدید شدند. گاهی این ترس‌ها در روابط عاطفی و اجتماعی و اقتصادی‌ و ابراز احساساتم مشکلاتی بزرگتر از حد را نشان داده و استرس آن را بروز می‌دهند. بیماری وابستگی ارتباط مستقیم با ترس‌های دوران کودکیم دارند و متوجه شده‌ام که نه اینکه ترس‌هایم از بین نرفته بودند، بلکه با بزرگتر شدنم آنها هم بزرگتر شده‌اند و تأثیرشان آنقدر روی من عمیق و بزرگ بود که دوست نداشتم، به خاطر دیدن خواب‌های ترسناک بخوابم و یا با کسی و چیزی در ارتباط باشم، که واقعیت‌ها را به یادم بیاورند.
جایی که ترس هست، خدا فراموش می‌شود!


مراقبه روزانه

 

 

ابتدایی ترین و نیرومندترین ابزار تعالی، تغییر درون است.

آن "بعد از" های وحشتناک! بعد از مکالمه تلفنی، بعد از غذا خوردن، بعد از رابطه جنسی چه کار کنم؟ این "بعد از" ها مراقبه هر دقیقه، هر ساعت و هر روزم بود. اما امروز اینگونه مراقبه می کنم: چه مصرف کنم چه نکنم وسوسه می گذرد! وسوسه دوستی است که به من هشدار می دهد وقت آن رسیده تا با خدا رابطه ای آگاهانه برقرار کنم.

برای امروز، از خداوند طلب کمک می کنم تا با وسوسه مصرف روبرو شوم.

2خرداد

 جبران خسارت و راهنما

«میخواهیم از احساس گناه رها شویم، اما دوست نداریم این کار به ضرر دیگران تمام شود.»

کتاب پایه

v

بگذارید با این مسئله روبرو شویم:  اکثر ما به دنبال خود اثرات ویرانی بر جای گذاشتیم و به هر کسی که در راه ما قرار گرفت، صدمه زدیم. برخی از افرادی که در دوران اعتیاد خود بیش از همه به آنها آسیب رساندیم، افرادی بودند که بیشتر از همه دوست داشتیم. در تلاشی برای رها ساختن خود از احساس گناه نسبت به کارهایی که انجام دادهایم، شاید وسوسه شویم چیزهایی را که بهتر است ناگفته بماند، به طور بسیار دقیق با عزیزان خود در میان بگذاریم. این آشکارسازیها ممکن است بسیار زیانبار بوده و حسنی نداشته باشند.  

قدم نهم درباره تسکین دادن به احساس عمیق پشیمانی نیست؛ بلکه درباره پذیرفتن مسئولیت خطاهایی است که انجام دادهایم. طی برداشتن قدمهای هشتم و نهم، باید از راهنمای خود راهنمایی بخواهیم و خطاهای خود را طوری جبران کنیم که موجب افزایش دین ما نسبت به جبران خسارت نشود. فقط به دنبال رهایی از احساس پشیمانی نیستیم، بلکه به دنبال رهایی از نواقص خود نیز هستیم. هرگز نمیخواهیم دوباره به عزیزان خود صدمه بزنیم. یک راه برای اطمینان از این امر، انجام مسئولانه قدم نهم، بررسی انگیزههای خود و صحبت با راهنما قبل از جبران خسارتهای خاصی است که قصد انجام آنها را داریم.

v

فقط برای امروز:  میخواهم مسئولیت اعمال خود را قبول کنم. قبل از جبران هر خسارت، با راهنمای خود صحبت میکنم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


قدم پنج
در طول قدم چهارمم با بررسی نقاط ضعف و قوتم ولیست کردن آنها مسیر خودشناسی را شفاف کردم . موانع را برداشتم. بعد وقتی به قدم پنج نگاهی کردم دوباره ترسیدم.اما زمانی که به خود شهامت دادم که روحم را عریان کنم فهمیدم قبلا دو سوم قدم پنجم را انجام داده ام. قدم پنج میخواهد که ما "به خداوند، خودمان ویک فرد دیگر چگونگی دقیق اشتباهاتمان را اقرار کنیم".وقتی قدم دو را برداشتم به این باور رسیدم که"نیروی برتر از خودم میتواند سلامت عقل را به من باز گرداند".اگر خداوند میتواند این کار را انجام دهد پس می فهمم که لازم نیست بخاطر خدا به چگونگی دقیق اشتباهاتم اقرار کنم، نیروی برترم از قبل اشتباهایم رامیداند.
هنگام نوشتن ترازنامه اخلاقی بی باکانه و موشکافانه، به خودم چگونگی دقیق خطاهایم را اقرار میکردم. بله من فضایل اخلاقی هم داشتم ولی در کنار آنها خصوصیاتی داشتم که دوستشان نداشتم. تنها کار باقی مانده این بود که نقطه ضعیف هایم را به یک فرد دیگر اقرار کنم. من هم مثل بسیاری از اعضای خانواده نارانان راهنمایم را انتخاب کردم تا نقصهای شخصیتی خود را با او در میان بگذارم.وقتی برای اولین بار به نارانان آمدم راهنمای من سالهای بسیاری در برنامه بود. ابتدا خیلی از اشتباهاتم همان رفتارهایی بود که من فکر میکردم کارهای درستی است.
تفکری برای امروز :  وقتی اشتباهاتم را میپذیرم فرصتی را برای تغییر ایجاد میکنم. من آثار خرابیهای گذشته را پاک میکنم و دری را به روی آینده بهتر ومن بهتر میگشایم.


شهامت عوض شدن

 


شعار "فکر کن" همیشه مرا بهم میریخت . آیا این "تفکر پلید" من بود که مرا به دردسر انداخت ؟فضای این شعار برایم راز آلود بود تا زمانیکه صدای کودک همسایه ام را شنیدم که نصایح یاد گرفته در مدرسه را به آواز میخواند " صبرکن ، ببین ، و گوش بسپار" . قبل از اینکه دچار درد سر شوم ،
قبل از اینکه دهانم را برای واکنش نشان دادن باز کنم ، یا به تحلیل وسواسی از رفتار سایرین بپردازم . یا در باره آینده نگران باشم ، میتوانم "صبر" کنم بعد میتوانم به امور جاری و نقش من در آن "بنگرم" سپس میتوانم به هدایت معنوی " گوش بسپارم " که فرصت هایم را یاد آور میشود و به من کمک میکند تا اعمال و گفتار صحیح را بیابم .. وقتیکه نا مهربانانه با من صحبت میکنند . دیگر بی اختیار فریاد نمی کشم و بحث بی حاصل نمیکنم . بجای آن میتوانم یک لحظه "فکر "کنم میتوانم "صبر" کنم نگاه کنم و "گوش " بسپارم . سپس ممکن است قادر باشم به آرامی بحث کنم ، حد اقل آنرا هوشیارانه تر انجام میدهم ، بجای اینکه بگذارم زندگی برایم تصمیم بگیرد .

یاد آوری امروز

امروز فرصت زیبایی است که پیش از این نبوده است . بگذار لحضات ، دقایق و ساعاتی که در آن هستیم ، پاس بداریم . مرا کمک کن که قبل از حرف زدن "فکر کنم" و قبل از هر کاری نیایش کنم . ........." این برنامه به من آموخت که آزادانه انتخاب های معقولی داشته باشم که برایم خوب است . من تصمیم گرفته ام که این آزادی را در زندگی محقق کنم


روز به روز

 


اصول برنامه‌ی خودیاری به من می‌آموزد که با رُشد معنوی و روحانی پیدا کردن، احساس رهایی و امنیت اجتماعی و اقتصادی و عاطفی در من افزوده می‌شود. کابوس‌های شبانه و ترس از آینده‌ی مبهم، ترس از دست دادن عزیزان، ترس‌های کاذب با به کار بستن اصول خودیاری و اتکال به قدرت مافوق‌تر از من، تنها راه مبارزه با ذهن ترسوی من است. امروز می‌دانم که اگر اشتباهی کردم قادر هستم از نتایج آموزنده آن بهره بگیرم. اگر تصمیم درستی اتخاذ کردم از پروردگار به خاطر انجام آن و رحمتی که در حق من کرده سپاسگزار باشم. امروز با اتکال به خداوند می‌توانم انتخاب کنم. جهت انجام هر کاری به خودم حق انتخاب می‌دهم. اگر از انجام آن ترسی داشته باشم، نتیجه‌ی خوب و بد آن را به خداوند می‌سپارم و خودم سهم خود را که همان تلاش‌های من است، انجام می‌دهم. در گذشته تصمیم‌‌گیری برای من مثل خواب و رویا غیر قابل دسترسی بود. اگر کاری انجام شد توسط دیگران بوده، حتی تصمیم‌گیری توسط آن‌ها انجام می‌شد. امروز از این که حق انتخاب پیدا کرده‌ام و قادرم کاری انجام بدهم، احساس خوبی دارم!
اعتماد به نفس، به آرامی شکل می‌‌گیرد!


مراقبه روزانه

 

تنها منشأ آگاهی، تجربه است

هر قدر بیشتر در قطع مصرف نیکوتین باقی می مانم میل به مصرف آن کمتر می شود. احساسات ناخوشایند ناشی از سم زدایی تمام شده و گاه فراموش می کنم روزی مصرف کننده نیکوتین بودم. اکنون وقت آن رسیده تا به جای انتظار برای یک پُک دیگر در لحظه اکنون زندگی کنم. زندگی در لحظه اکنون یعنی در هر لحظه از معجزاتی که در زندگی و پیرامونم رخ می دهد آگاه باشم و لذت ببرم.

برای امروز بابت کاهش میل به مصرف و فرصت دیدن زیبایی های زندگی از خداوند سپاسگزارم.

 

3خرداد

آسیبپذیری در برابر ریسک کردن

«در هنگام رشد، یاد میگیریم بر تمایل به فرار کردن یا مخفی شدن از خود و احساسات خود غلبه کنیم.»

کتاب پایه

v

به جای آسیبپذیری در برابر ریسک، بسیاری از ما عادتهایی را پرورش دادهایم که دیگران را در فاصله امنی حفظ میکند. الگوهای انزوای عاطفی مزبور میتواند این احساس را در ما ایجاد کند که ما نومیدانه در پشت نقابهای خود محبوس شدهایم. سابقاً در زندگی خود ریسک میکردیم. اکنون میتوانیم درباره احساسات خود ریسک کنیم. از طریق درد و دل کردن با سایر معتادان، یاد میگیریم که منحصر به فرد نیستیم؛ صرفاً از طریق اجازه دادن به دیگران برای شناختن ما، خود را بیدلیل آسیبپذیر نمیکنیم، چراکه در جمع خوبی هستیم. از طریق کارکرد قدمهای دوازدهگانه برنامه NA رشد و تغییر میکنیم. دیگر نه میخواهیم و نه نیاز داریم ضمیر پدیدارشونده خود را پنهان کنیم. این فرصت به ما داده شده که از نهانسازی عواطف خود برای حفظ اعتیاد فعال رهایی یابیم. 

با آشکار کردن احساسات خود برای دیگران، در برابر ریسک آسیبپذیر میشویم، اما این ریسک به مزایای حاصل از آن میارزد. با کمک راهنمای خود و سایر معتادان در حال بهبودی نحوه ابراز صادقانه و آشکار احساسات خود را یاد میگیریم. در عوض، با ابراز عشق بیچون و چرا از سوی دوستان خود تقویت و تشویق میشویم. با انجام اصول روحانی هم در خود و هم در اطرافیان خود قدرت و آزادی پیدا میکنیم. آزادیم که خود باشیم و از مصاحبت با معتادان عضو انجمن خود لذت ببریم.  

v

فقط برای امروز:  آشکارانه و صادقانه با معتاد در حال بهبودی دیگری درد و دل میکنم. در برابر ریسک آسیبپذیر میشوم و از خود و دوستی خود با سایر اعضای NA شادمان میشوم. رشد خواهم کرد. 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


دروغ هایی که کور می کند
عاشق یک معتاد شدن تجربه کوری بود. زندگی مشترکمان هیچوقت خالی از ماجرا نبود، هر چند که سرانجام هیچ چیز دیگری هم نداشت. ما چندین تصادف رانندگی داشتیم و یک آتش سوزی، که هرچه مال من بودو هر چه راکه او به این کشور آورده بود از بین برد. او دستگیر وزندانی شد. من هنوز به شدت احساس وفاداری میکردم.
حدود سه هفته از ملاقات ما گذشته بود که از من درخواست کرد با او ازدواج کنم. من عجله واشتیاق او را به حساب این گذاشتم که "فرد مناسب خود را پیدا کرده "و نمیخواهد یک دقیقه با هم بودن را از دست بدهد. او دائما برای بچه دار شدن مرا تحت فشار میگذاشت. در آن زمان نمی فهمیدم که از این طریق میخواهد مرا به خودش وابسته نگه دارد. این تصمیم گیری عجولانه انحراف من از غریزه طبیعی هوشیار بود و علامتی که بیماری خودم فعال شده. همچنان که اجازه دادم به او وابسته شوم، بیمار وبیمارتر میشدم. نمی توانستم ببینم که چقدر نسبت به شوهرم دچار وسواس شده ام. او مدام غیر قابل اعتمادتر ومن بیشتر تمرکز میکردم که چطور به اوکمک کنم تا دوباره بتواند برایم قابل اعتماد شود. من هنوز انگیزه هایم را انکار میکردم انقدر که به خودم میگفتم "اگر من بیماری شدیدی داشتم دلم میخواست کنارم باشد ، چطور میتوانم کنارش نباشم؟"
وقتی به نارانان آمدم نه ماه باردار بودم وبه شدت نیازمند حمایت، وبلاخره متقاعد شدم که بدون کمک نمیتوانم از دیوانگی زندگیم جان سالم بدر ببرم. به محض اینکه مشارکت افراد شروع شد حس کردم جای درستی آمده ام. تجربه های احمقانه من درست مثل تجربیات آنها بود. هیچکدام از چیزهایی که گفتم آنطور که دوستانم را غافلگیر میکرد، آنها را شوکه نکرد. آنها آرامش وپذیرشی داشتند که من خواهان آن بودم.
تفکری برای امروز :  من آرزوهای خود را دنبال خواهم کرد و بخشی از آرزوهای دیگران نخواهم شد. به همان اندازه که از خواست نیروی برترم پیروی کنم قوی تر میشوم و تا زمانی که به قدر کافی برای به عهده گرفتن قوی نباشم، او به من مسوولیت سنگین نمیدهد.


شهامت عوض شدن

وقتی برای اولین بار شروع به کار کردن بر روی قدمها کردم ، فکر اینکه نواقص شخصیتیم را برطرف کنم ، مرا عصبانی کرد . فکر میکردم بالاخره مثل یک تکه پنیر سوئیسی پر از سوراخ خواهم بود . اما میخواستم بهتر شوم و مداوما این اطمینان را به خودم میدادم که قدمها کلید بهبودی من هستند و من همچنان علیرغم ترسهایم پیش میرفتم . من مجبور بودم ریسک کرده و با ایمان کار کنم ، قبل از اینکه نیروی برترم موهبت خود را به من عطا کند . در قدمهای 4_7 در هیچ کجا ما از خدا نخواستیم چیزی را اضافه کند بلکه بیشتر خواستیم که چیزهایی را که احتیاج نداریم پس بگیرد من نتوجه شدم که هر نقص برطرف شده ، یک امتیازی را مخفی نگهداشته بود . من خودم را تماما گم نکرده بودم . در عوض زمانی که آن چیزهایی را که احتیاج نداشتم کنار میگذاشتم ، فضای بیشتری برای توانایی و مهارتها و احساساتم ایجاد میکردم که تماما بخشی از زندگیم شود در این مورد راحت هستم چون بخاطر می آورم هرچه را که احتیاج دارم ، در حال حاضر موجود است . ولی نمی توانستم احساس اطمینان کنم ، تا زمانیکه برروی قدمها کار کردم واز کوتاهی هایی که کرده بودم مقداری رهایی یافتم

یاد آوری امروز

خدا دقیقا میداند که به چه چیزی نیاز دارم و تا حالاهم آنرا به من داده است وظیفه من گسهل گرفتن امروز" و درخواست کمک از خداوند برای رهایی من از چیزهایی مزخرف یا کوتاهی هایی است که مرا محدود کرده بود . قبل از طلوع خورشید نابینا هم بایستی
از خواب برخیزد" .


روز به روز

 


امروز ترس از تنهایی آزارم نمی‌دهد، چون در واقع تنها نیستم. با روشن بینی، احساس می‌کنم نیرویی مرا همراهی می‌کند. قدرت درک و احساس این نیرو به مرور و آرامی در من شکل گرفت. درک این که خداوند در همه حال و همه‌جا با من است، احساسی است اکتسابی که در ابتدا با دیدن آرامش و شادی دوستان شکل‌پذیر شده است. امروز حق انتخاب خود را به باور وجود ایمان و عشق تبدیل می‌کنم. امروز می‌خواهم دلم را از رنجش‌ها، کینه‌ها و حسادت‌ها، ترس‌ها و نواقص شخصیتی، که زمانی مرا در تنهایی و انزوای بیماریم به ورطه‌ی ورشکستگی اقتصادی و عاطفی رسانده بود، خالی کنم. امروز می‌خواهم با عشق دادن به خود و همنوعانم، با دوست داشتن خود و دیگران و خدمتگزاری در گروه و پیام دادم به همدردانم به باور ایمان و اعتماد به نیروی برترم برسم. امروز از این‌که حق انتخاب دارم از خداوند که مرا احیاء کرد سپاس‌گزارم. آیا می‌توانم با تقویت باورهای تازه شکل گرفته‌ام به ایمان برسم و به تمام مشکلات بگویم که «دیگر ترسی از شما ندارم»؟ آیا به خداوند اعتماد پیدا کرده‌ام، تا تحت هر شرایطی همه چیز را بپذیرم و بر ترس‌هایم با شهامت پیروز شوم!
فرصت هست، سخت نگیر!


مراقبه روزانه

 

ما برای شناخت خود از نیرویی بی کران برخورداریم.

قطع مصرف کردم زیرا منجر به مرگم می شد. کمک های بسیاری از جانب دوستان و خانواده به من می شد، اما تا تمایل پیدا نکردم هیچ کمکی کارساز نشد. هم مصرف هایم عقیده داشتند نمی توان در ترک باقی ماند. فقط لازم بود به تجربیات خود و نیروی برتر برای قطع مصرف و باقی ماندن در آن اعتماد کنم.

برای امروز به تجربیات خود و نیروی برتر اعتماد و از آن برای روبرو شدن با اعتیاد کمک می گیرم

4خرداد

 احساسات "خوب" و "بد"

«اتفاقات مثبت و منفی بسیاری در طول یک روز رخ میدهد. اگر وقتی را صرف ارزش نهادن بر هر دوی این اتفاقات نکنیم، احتمالاً چیزی که به رشد ما کمک میکند، از دست خواهیم داد.»

جزوه فقط برای امروز

v

ظاهراً برخی از ما درباره اتفاقات خوب یا بد، موفقیتآمیز یا شکستبرانگیزی که هر روز در زندگی ما رخ میدهد، ندانسته قضاوت می کنیم. تمایل داریم نسبت به "خوب" احساس خوبی داشته باشیم و نسبت به "بد" احساس عصبانیت، ناکامی یا گناه داشته باشیم. با این حال، احساسات خوب و بد، اغلب با آنچه واقعاً برای ما خوب یا بد است ارتباط بسیار کمی دارد. شاید از شکستهای خود بیشتر از موفقیتهای خود درس بگیریم، به خصوص اگر شکست از پذیرفتن ریسک ناشی شود.     

نسبت دادن قضاوتهای ارزشی به عکسالعملهای عاطفی خود، ما را با طرز فکرهای قدیمی خود پیوند میدهد. میتوانیم طرز فکر خود درباره وقایع زندگی روزمره را تغییر دهیم و به آنها به عنوان فرصتهایی برای رشد و نه به عنوان خوب یا بد نگاه کنیم. به جای ارزشگذاری میتوانیم به دنبال درس گرفتن باشیم. با انجام این کار از هر یک از روزها چیزی یاد میگیریم. قدم دهم روزانه ما، ابزار بسیار خوبی برای ارزیابی رویدادهای روزانه و درس گرفتن از موفقیت و شکست است.

v

فقط برای امروز:  به من فرصتی داده شده تا اصول بهبودی را به منظور یادگیری و رشد به کار گیرم. وقتی از رویدادهای زندگی درس میگیرم، موفق میشوم.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


بلوغ
وقتی بارفتارهای نامعقول ونتیجه پیامدهای منفی اعتیاد روبرو میشدم هنوز هم فکر میکردم میتوانم با بزرگواری، دلیل ومنطق واکنش نشان دهم. ولی این یک شوخی بیشتر نیست!
ابتدا فهمیدم که ترجیح میدادم با انتقام گیری صدمات و رنجهایی را که کشیده بودم تلافی کنم. از اینکه داستان اختلافات زندگیم را برای هر کسی که گوش میداد، حتی غریبه ها تعریف کنم لذت می بردم.
هرگز نتوانستم با دلسوزی به حال خودم صدماتم را پاک کنم. مردم، دیگر علاقه ای به شنیدن حرفهایم نداشتند. حتی پلیس هم علاقه مند نبود. آنها به مدرک و جنایت علاقه داشتند نه به افسردگی. تنها چیزی که داشتم رفتار خودم تخریبی بود و این دیگران را خسته میکرد.
همان طور که در نارانان رشد میکردم از طریق مشارکت تجربه افرادی که تحت تاثیر اعتیاد قرار داشتند، بلوغ را کشف کردم.  من از طریق تمرین دوازده قدم ودوازده سنت در حال بلوغ هستم. با درک مفهوم کلماتی مانند؛ وابستگی متقابل، قطع وابستگی، حمایت ناسالم وانکار در خودم ودر معتاد بالغ میشوم. با آموختن در مورد ماهیت بیماری اعتیاد، پیشرفت آن وتله هایش وبه تازگی در مورد بهبودی به بلوغ میرسم. همچنین با یادگیری ماهیت بیماری خودم به بلوغ میرسد. من بالغ تر میشوم و بهبود میابم.
تفکری برای امروز :  دانستن اینکه بر چه نتایجی میتوانم وبر چه نتیجه هایی نمیتوانم تاثیر بگذارم، آرامش به همراه دارد. هنوز هم ممکن است صدمه ببینم یا نا امید شوم ولی مجبور نیستم با همان روشهای نامعقول قدیمی واکنش نشان دهم.


شهامت عوض شدن

 


الانان به من کمک کرد تا دریابم هیچ کس به آسانی نمی داند که در قلب، ذهن و روح من چه چیزی وجود دارد. من نمی توانم انتظار داشته باشم که نیازهایم برآورده شوند، مگر اینکه در ابتدا آن نیازها را توصیف کنم.من نمی توانم انتظار داشته باشم که فردی تمام آن نیازها را براورده سازد، حتی اگر آنها را شرح دهم.اگر فردی که من برای اخذ کمک به او مراجعه کرده ام قادر تباشد به من کمک کند، من می توانم از کس دیگری درخواست کمک کنم. با این شیوه فشار از روی همه ما برداشته می شود.
قبل از اینکه در برنامه بهبودی الانان قرار گیرم، انتظار داشتم آنهایی که به من نزدیکترند، بدون اینکه به آنها چیزی بگویم بدانند که چگونه احساس می کنم.. وقتی عصبانی بودم و می خواستم بحث کنم، براحتی از کوره در میرفتم. وقتی که رنجیده بودم و در جستجوی راحتی بودم، لب و لوچه ام را آویزان می کردم.وقتی می خواستم به من توجه کنند، بی وقفه حرف میزدم و نمی توانستم بفهم که چرا واکنشی را که انتظار دارم در انها نمی بینم.
دیگر انتظار ندارم کسی ذهن مرا بخواند. من همچنین پذیرفته ام که نمی توانم ذهن کسی را بخوانم. امروز در زندگیم با انسانها محترمانه رفتار می کنم چون یاد گرفته ام در جستجوی نیازهایم باشم و دیگران را ترغیب کنم تا اینگونه رفتار کنند.

 

یادآوری امروز


کمک، آسایش و حمایت برایم فراهم است. من می خواهم بدانچه که امروز نیاز دارم، دست یابم.
« من نمی توانم از کسی انتظار داشته باشم که به من کمک کند مگر اینکه نیاز به کمک را مطرح کنم.»


روز به روز

 


به عنوان یک فرد وابسته و هم‌وابسته زندگی گذشته‌ی من بیشتر در ترس‌ها و عدم قدرت تصمیم‌گیری و احساس شرمندگی و خجالت و برداشت دردآور گناه و بی‌لیاقتی سپری شد. ترسی مرهوم از موجودی که در درونم مانند هیولا لانه کرده بود. سال‌های زیادی وحشت‌زده از خودم فرار می‌کردم و بیشتر شبها بختک و یا کابوس می‌دیدم. به خاطر خجالت احساسم را به هیچ کسی نمی‌گفتم، در نهایت می‌ترسیدم این هیولا روزی از درونم خارج شود. وجودم سرشار از ترس‌های مختلف شده بود. هر لحظه دنبال کسی بودم که شاید عامل رهایی من شود، ولی اصلاً راه نجاتی نبود. امروز با اصول خودیاری برنامه می‌دانم که ترس باعث می‌شود، تمام اختلالات شخصیتی‌ام فعال شود. آیا امروزم را در ترس و وحشت از دست دادن چیزهایی هستم که متعلق به من هستند؟ هنوز نگران شکست، در به دست آوردن نتیجه‌ی دلخواه هستم؟ آیا من با حذف خواسته‌های غیر اصولی و رسیدگی به نیازهای هر روزه سعی دارم آرامش خود را کسب کنم؟ آیا با جواب منفی به خواسته‌ها و انتظارات غیر اصولی دیگران که قصد سوءاستفاده دارندموجبات ناامیدی و انزوای خودم را فراهم نمی‌کنم؟
پذیرش و باور ابزار رهایی از وابستگی‌هاست!


مراقبه روزانه

 

 

چه مصرف کنیم چه نکنیم وسوسه می گذرد.

زمانی را که مصرف کننده بودم به خوبی به یاد دارم. همیشه به خود می گفتم: همین یک سیگار را می کشم و می خوابم. و سرانجام بعد از کشیدن نصف پاکت سیگار، مسواک نزده با بویی زننده به رختخواب می رفتم. هیچ وقت به فکر همسر بیچاره ام که مصرف نمی کرد نبودم. امروز نمی توانم بوی سیگار را تحمل کنم. هروقت مصرف کننده ای از کنارم می گذرد حتی اگر در حال کشیدن سیگار هم نباشد می توانم از بوی بدن او تشخیص دهم که مصرف کننده است. از وقتی با نیکوتینی های گمنام آشنا شده ام معنای احترام گذاشتن به خود و دیگران را آموخته ام. در اینجا با افرادی آشنا شدم که بی هیچ چشمداشتی مایل بودند تجربه، امید و نیروی خود را با دیگر معتادان به نیکوتین به مشارکت بگذارند.

خداوندا، برای امروز از تو می خواهم یاری کنی تا رها از نیکوتین باقی بمانم. از تو بابت بهبود احساساتم سپاسگزارم.

5خرداد

 نیروی موجود در گروه

«شناخت ما از نیرویی برتر به خود ما بستگی دارد....میتوانیم آن را گروه یا برنامه بنامیم و یا آن را خداوند بنامیم.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما تا وقتی عمق عجز خود در برابر اعتیاد را کاملاً نپذیریم، در شناخت نیرویی برتر مشکل خواهیم داشت. اما وقتی این مسئله را بپذیریم، اکثر ما حداقل تمایل داریم به درخواست کمک از نیرویی برتر از بیماری خود توجه کنیم. اولین تماس عملی ما با این نیرو در گروه NA است. احتمالاً اینجاست که باید شروع به گسترش شناخت خود از خداوند کنیم.

عشق بیچون و چرایی که اعضای NA در هنگام کمک به یکدیگر بدون انتظار پاداش ابراز میکنند، گواه بر وجود این نیرو در گروه است. تجربه جمعی گروه در بهبودی، خود نیرویی برتر از ماست، چراکه گروه از چیزهای مؤثر و غیر مؤثر دانش تجربی دارد. این حقیقت که معتادان هر روز شرکت در جلسات NA را ادامه میدهند، نشانهای از حضور نیرویی برتر است، نیروی جذاب و مهربانی که به پاک ماندن و رشد معتادان کمک میکند. 

همه این مسائل گواه بر وجود نیرویی است که در گروههای NA پیدا میشود. وقتی با ذهنی باز به اطراف نگاه میکنیم، هر یک از ما قادر به تشخیص نشانههای دیگری از این نیرو خواهیم بود. تا وقتی راهی را برای شرکت دادن این نیرو در زندگی روزانه خود پیدا میکنیم، فرقی نمیکند آن را خداوند، نیرویی برتر یا چیز دیگری بنامیم.

v

فقط برای امروز:  چشم و ذهن خود را بر نشانههای نیرویی که در گروه NA من وجود دارد، باز میکنم. از این نیرو برای پاک ماندن کمک میخواهم.

 


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


آسایش خاطر
وقتی وارد نارانان شدم یکی از اولین چیزهایی که توجه مرا جلب کرد، اعضایی بودند که به نظر میرسید بسیار آرامش دارند و در مورد رها کردن خیلی مشارکت میکردند. با اینکه ممکن بود آشفتگی آنها را احاطه کرده باشد ولی هنوز درباره رها کردن واعتماد به یک نیروی برتر که سلامت عقل وآسایش خاطر آنها را حفظ میکند،صحبت میکردند.
یاد میگرم که من هم باید مانند دیگران رها کنم. مثلا هیچ کنترلی روی متروییکه مرا سر کارم میبرد ندارم که مرا به موقع سر کار میرساند یا نه، درست همان طور که هیچ کنترلی روی معتاد زندگیم ندارم. یکی از اعضای نارانان می گفت:"ما مجبوریم وقتی مورچه ها از سر وکولمان بالا میروند فیل را رها کنیم."
آیا امکان دترد راهی بهتر از تسلیم شدن، در زندگیم وجود داشته باشد؟
تفکری برای امروز :  متوجه شده ام که وقتی به خودم اجازه میدهم رها کنم وبه خدا بسپارم آرامش وآسایش خاطر وجود دارد.  وقتی میگذارم نیروی برترم اوضاع را کنترل کند در بیشتر موارد نتایج بهتری به بار می آید.
"ما دریافته ایم که راه حل عملی هر مشکلی در بکار گیری این قدمهاست"
کتابچه آبی نارانان


شهامت عوض شدن

 


در برنامه الانان دریافتم که نیازمند ایجاد تغییر در خود هستم . بعد از عمری زندگی با بیماری الکلیسم ، در باره خودم بطور مناسب فکر نکردم و نهایتا این که باور نداشتم که هر چیز خوبی میتواند از تلاشهایم سرچشمه بگیرد . من با مشاهده کرم ابریشمی که پسرم داشت . خیلی خوب یاد گرفتم کرم ابریشم موجودی فربه و شکمو است .ولی از بدن خودشان میتوانند چیزهای زیبایی بوجود آورند آنها را در این موضوع انتخاب دیگری ندارند . آنها به دنیا آمده اند تا این زیبایی را خلق یا بیان کنند .....من همچنین میتوانم با تغییر دادن نگرش های خود شکنانه ام برخی چیزهای منفی را به چیزهای نثبت تبدیل منم . من تبدیل به یک موجود انسانی زیبا میشوم . من با این زیبایی های درونم متولد شده ام و اگر فقط به خودم اجازه دهم ، میتوانم آن را به راحتی بیان کنم . برنامه الانان به من آموخت که در زندگیم ، اول عشق را لحاظ کنم و "شکر" که سنگ بنای بهیودی من است ، جذابیتی ناپیدا را با وضوح تمام به عرصه می آورد

یاد آوری امروز

حالا هر روز میتوانم مختصری ابریشم درست کنم و به هر چیزی که دست میزنم آنرا تبدیل به چیز ارزشمندی کنم . من مجبور نیستم که به گذشته زشت خود بنگرم مگر اینکه بخواهم از آن چیزی یاد بگیرم ، یا اینکه برای بهتر کردن موقعیت فعلی استفاده کنم . یا زیبایی هایی را که پشت راز های قدیمیو نگرشهای خوشبینانه پنهان شده است را رها سازم . میخواهم از بابت اینکه آدم با شکوهی میشوم ، خوشحال باشم . " گاهی اوقات لازم است که به چیزی محبوب بودنش را یاد آوری کنیم تا بالاخره خودش از درون شکوفا شود " .


روز به روز

 


سال‌ها جنگ کردن با دنیا و درگیری با افراد و خستگی در اثر تلاش‌های بی‌نتیجه باقی‌مانده از این جنگ بدون پیروزی، حاصلی جز اسارت در وابستگی‌های دنیوی و مادی برایم نداشت. آیا تکنون نیازی به صلح و استراحت ندارم؟ آیا پایان هر جنگی در انتها به صلح ختم نمی‌شود؟ آیا دیوانگی نیست که در یک جنگ بی‌حاصل باز در حالت جنگی و آماده‌باش باشم؟ آیا آمادگی دارم به زندگی که حق مسلم هر موجود زنده است برگردم؟ زندگی کردن در دنیایی که ساخته و پرداخته ذهن بیمار من در جهت خواسته‌های خودخواهانه حاصلی جز یأس و درماندگی نداشت. لازم است جهت رسیدن به صلح و آرامش که نیاز حقیقی و حیاتی من است، در یک حالت تعادل با دنیای اطراف خود درگیر باشم. آیا آمادگی پیدا کرده‌ام که خداوند مرا در مسیر صلح و آشتی و آرامش قرار بدهد؟ آیا هنوز تصور می‌کنم که مصلح جهان هستم؟ که سرپرستی و مسئولیت تغییر و کنترل کردن دیگران را بر عهده داشته باشم و دست از جنگ بردارم تا بدانم برای چه چیزهایی خلق شده‌ام! خداوندا: من را یاری کن که جایگاهم را بدانم و در کار دیگران مداخله نکنم و به زندگی خودم بپردازم.
رهایی و آزادی با پذیرش آغاز می‌شود!


مراقبه روزانه

 

 

عده ای با دیدن تغییر می کنند عده ای با شنیدن.

وقتی پرستاری مادرم را که با بیماری آمفیزم دست و پنجه نرم می کرد بر عهده داشتم، با انجمن نیکوتینی های گمنام آشنا شدم. خود نیز در مراحل اولیه این بیماری بودم. چند ماه در جلسات شرکت می کردم امّا هنوز در تلاش برای قطع مصرف بودم. سرانجام روزی به سبب برونشیت و مشکل تنفسی کارم به اورژانس کشید. در اتاق انتظار در دفترچه یادداشتم چیزهایی نوشتم: نیکوتین تنها رابط من با احساسات، با سلامتی و دیگران بود. در اورژانس برای اولین بار فهمیدم چقدر در برابر نیکوتین عاجز و چقدر سلامت عقلم را از دست داده ام. با این وجود باز هم به کشیدن سیگار ادامه دادم. هنوز فکر می کردم یک نخ سیگار ضرر ندارد. عاقبت آماده پذیرش حقیقت شدم. آماده پذیرش وسوسه مصرف و دانستن اینکه وسوسه فقط یک احساس است و جسمم هیچ احتیاجی به نیکوتین ندارد و در صورتی که به آن پاسخ مثبت ندهم به تدریج از بین می رود.

برای امروز، از خداوند بابت انجمن نیکوتینی های گمنام و تمام کسانی که در مسیر بهبودی حمایتم می کنند سپاسگزارم.

6خرداد

 رویارویی با چالشهای روزمره

«...تصمیم به درخواست کمک از خداوند، بزرگترین منبع قدرت و شهامت ماست.»

کتاب پایه

v

چالش چیزی است که به ما برای موفقیت جرأت میدهد. چیزهای جدید و  ناآشنا صرف نظر از اینکه به نظر ما خوب یا بد برسند، به عنوان چالش عمل میکنند. ما با موانع و تضادهای درونی و بیرونی خود در چالش هستیم. چیزهای جدید و دشوار، موانع و تضادها همگی بخشی از "زندگی آن طور که هست" هستند. پاک زندگی کردن به معنای آموختن شیوه رویارویی با چالشهاست.

بسیاری از ما آگاهانه یا ناآگاهانه برای رویارویی با چالشها مواد مصرف میکردیم. بسیاری از ما از شکست و موفقیت به یک اندازه واهمه داشتیم. هر بار که از رویارویی با چالشهای روزمره خودداری میکردیم، از کمبود احترام به نفس رنج میبردیم. برخی از ما احساس شرم خود را پنهان میکردیم. هر بار که این کار را انجام میدادیم، در رویارویی با چالشهای خود حتی ناتوانتر هم میشدیم و احتمال بیشتری وجود داشت که به مصرف روی آوریم.

با انجام برنامه NA ابزار مورد نیاز برای رویارویی موفقیتآمیز با همه چالشهای خود را به دست آوردهایم. به نیرویی برتر از خود ایمان آوردهایم، نیرویی که برای اراده و زندگی ما اهمیت قائل است. از این نیرو خواستهایم نواقص شخصیتی ما یعنی چیزهایی که زندگی ما را غیر قابل اداره ساخته، برطرف نماید. برای بهبود بخشیدن به ارتباط آگاهانه خود با این نیروی برتر اقدام کردهایم. از طریق قدمها، توانایی قطع مصرف مواد و شروع زندگی در اختیار ما گذاشته شده است. 

هر روز با چالشهای جدیدی روبرو میشویم. هر روز از طریق انجام برنامه بهبودی، لطف و عنایت لازم برای رویارویی با این چالشها به ما ارزانی میشود. 

v

فقط برای امروز:  از نیروی برتر خود برای رویارویی مستقیم با چالش امروز کمک میخواهم.  


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


برای پیروز شدن تسلیم شو

در اولین روزهایی که وارد نارانان شدم نمیتوانستم طرز فکر《برای پیروز شدن تسلیم شو 》 را درک کنم و یا آن را به کار ببندم. فکر میکردم تسلیم به معنای شکست خوردن است. بنابراین در مقابل هیچ چیز یا هیچ کس تسلیم نمی شدم.
مهم نبود چقدر از پا می افتادم، بازهم پا فشاری می کردم. زندگی با یک همسر معتاد به من یاد داده که هر چیزی نیاز به اصلاح یا درست کردن داشته باشد من باید آن را انجام دهم.یک روز وقتی بعد از یک روز کاری طولانی وارد خانه شدم دیدم که فاضلاب توالت تا اتاق خواب بالا آمده، بلافاصله دست به کار شدم. پس از چند ساعت توالت را تعمیر واتاقها را تمیز کردم. کثیف وخسته واز پا افتاده بودم. بعد از شام ماشین ظرفشویی را روشن کردم ول کار نمی کرد. دفترچه راهنمابش را در آوردم، شروع کردم به جدا کردن قطعات آن وتعمیرش کردم. اما هر بار ماشین را روشن میکردم فیوز میپرید. بعد از انکه چهار بار فیوز پرید، لحظه واضح تسلیم فرا رسید؛ رها کن وبه خدا بسپار.
از آن روز رسم تازه ای در خانواده ما شروع شد. اکنون مشتاقانه منتظر لحظات خاصی هستم که من وپسرم با هم ظرفها را بشوییم. امروز بابت خراب شدن ماشین ظرفشویی ام سپاسگذارم وبیشتر از آن بخاطر درک این موضوع که تسلیم راه آرامش است، سپاسگزارم.
تفکری برای امروز :  میتوانم انتخاب کنم چگونه به اتفاقاتی که امروز می افتد واکنش نشان دهم. میتوانم به اتفاقات به عنوان مشکل نگاه کنم ویا آنها را به عنوان فرصت ببینم.


شهامت عوض شدن

 


از مزایای بسیار عالی که بواسطه حضور در جلسات الانان بدان دست یافتم آن است که راههای جدیدی برای عمل به برنامه ام کشف کردم . در یکی از جلسات خاطره ابرانگیز ، رهبر جلسه سبدی را در جلسه چرخاند که مملو از شعارها بود . او پیشنهاد کردکه هر کدام یکی برداریم و سعی کنیم آن را برای آن روز بکار بریم . نکته برجسته آن بود که بسیاری از ما فکر میکردیم که بهترین شعارها را برداشته ایم . درست سه روز بعد ،در موقعیت پر تنشی قرار گرفتم سعی میکردم تا مشکل دشواری را حل کنم ، به راه حل نمیرسیدم وبطور فرایند ناکام و بی دل و دماغ بودم از فادر متعال خواستم تا مرا کمک کند که ناگهان به یاد سبد افتادم . در ذهنم خود را تصورکردم که بار دیگر به سبدی پر از شعار رسیده ام . دقیقا دوباره آنچه را که میخواستم برداشتم ، تکه کاغذی که من تصور کردم ، این نکته را به من یاد آوری کرد"آسان بگیرید"دیگر سعی نکردم که به اجبار راه حلی بیابم و تلاشهایم را متوقف کردم. منتظر ماندم تا بتوانم به آرامی به مشکل نزدیک شوم
احساس بهتر و خوشایند بمن دست داد ، تفکرم روشن تر شد و در این هنگام راه حل حاظر شد .

یاد آوری امروز

همیشه براحتی نمیتوان فهمید که کدام یک از ابزارها ی الانان را به کار ببریم ، بخصوص در میانه یک بحران . من شاکر قادر متعالم که نیاز های مرا می شناسد و شکر گذار این جلسات هستم که به من کمک میکند تا راههایی بهتر را برای استفاده از این ابزارها در زندگیم پیدا کنم . .به مجرد اینکه یاد میگیریم از طریق بکارگیری برنامه الانان در زندگی به قادر متعال توکل کنیم ، ترس و عدم اطمینان جایش را به ایمان و اعتماد میدهد


روز به روز

 


فقط برای امروز سعی می‌کنم از زاویه‌ی بهتری به زندگی‌ام و جهان پیرامونم نگاه کنم. امروز می‌دانم که هیچ موجودی بی‌حاصل و باری به‌هرجهت خلق نشده است. هر موجودی و هر شخصی در این جهان هستی برای کاری خلق شده است، در پس خلقت هر چیزی فلسفه و حکمت الهی قرار دارد و من نمی‌توانم در چگونگی اعمال آنها مداخله نمایم. این دنیا با ذهنیت من درست نشد و با ذهنیت من هم نابود نمی‌شود. امروز با اصول برنامه‌ی خودیاری متوجه هستم، که این دنیا قبل از من زیست می‌کرده و مسلماً بعد از من به زندگی ادامه خواهد داد. آیا هنوز هم سعی می‌کنم در نقش خداوند ظاهر شوم؟ آیا هنوز هم وقت و انرژیم را صرف اموری می‌کنم که هیچ نقشی در آن‌ها ندارم؟ امروز می‌توانم تصور کنم که این دنیا تحت یک نظام خاصی اداره می‌شود و مسلماًً هر نظامی یک ناظم دارد، آیا بهتر نیست کنترل دنیا را به دست سازنده و خالقش بسپارم و خودم لااقل تکلیف و ظرفیت خود را در این دنیا را پیدا کنم؟ آیا من این باور و اعتقاد و اعتماد را پیدا کرده‌ام که تنها خداوند مهربان قادر به کنترل و تغییر دادن شرایط دنیا و موجودات و دیگران است؟
سعی کن خودت را تغییر بدهی!


مراقبه روزانه

 

 

ما نمی دانیم رؤیاهای مان چگونه تحقق می یابند. حتی نمی دانیم آیا تحقق می یابند یا نه.امّا می توانیم باور کنیم با یاری خدا رسیدن به آن ها حتمی است.

در تب و تاب مشکلات جسمی و روحی از پا افتاده بودم. دیگر حتی سیگار هم دردم را دوا نمی کرد. پزشکان بارها از ابتلا به سرطان ریه به من هشدار داده بودند. بخشی از ریه ام با عمل جراحی برداشته شده بود. امّا هنور در حسرت سیگار بودم. با تشویق مکرر اعضای انجمن باز به جلسات نیکوتینی های گمنام پیوستم. امروز، نه نیازی به کشیدن سیگار دارم و نه میلی به آن. به شرکت مرتب در جلسات ادامه می دهم تا شاید داستان زندگی من به عضوی کمک کند. همیشه به خاطر جلسات و برنامه سپاسگزارم زیرا اعضاء می گفتند: باز هم به جلسه برگرد. و سرانجام برنامه برای من هم کار کرد.

برای امروز از خود می پرسم: برای قدرشناسی از جلسات چه خدمتی می توانم انجام دهم؟

7خرداد

همان طور که درک میکنیم

«زندگی خود را بررسی کردیم و به اینکه واقعاً چه کسی هستیم، پی بردیم. فروتنی واقعی به معنای این است که بپذیریم خود باشیم و بدین منظور صادقانه تلاش کنیم.»

کتاب پایه

v

در دوران مصرف، مقتضیات بیماری ما شخصیت ما را تعیین میکرد. ممکن بود برای به دست آوردن "مواد مخدر" به هر کس یا چیزی که لازم بود تبدیل شویم. ماشینهای بقا بودیم، به طوری که با همه شرایط دوران مصرف به راحتی سازگار میشدیم.

وقتی بهبودی خود را آغاز کردیم، قدم در زندگی جدید و متفاوتی نهادیم. بسیاری از ما درباره اینکه چه رفتاری برای ما در چه شرایطی مناسب است، عقیدهای نداشتیم. برخی از ما طرز صحبت کردن با مردم، لباس پوشیدن یا رفتار کردن در مکانهای عمومی را نمیدانستیم. نمیتوانستیم خود باشیم، زیرا دیگر خود را نمیشناختیم.

قدمهای دوازدهگانه روش سادهای را برای شناخت واقعی خویشتن ارائه میدهد. از ویژگیهای مثبت و نواقص خود، از چیزهایی که درباره خود دوست داریم و چیزهایی که از آنها خیلی رضایت نداریم، پرده برمیداریم. از طریق نیروی التیامبخش قدمهای دوازدهگانه به تدریج پی میبریم افرادی هستیم که توسط نیروی برتری که درک میکنیم برای اینکه خودمان باشیم، خلق شدهایم. التیام واقعی وقتی شروع میشود که درک کنیم اگر نیروی برتر، ما را بدین گونه خلق کرده، پس اشکالی ندارد کسی باشیم که واقعاً هستیم.     

v

فقط برای امروز:  از طریق کارکرد قدمها میتوانم آزادی خود بودن را تجربه کنم، یعنی فردی باشم که نیروی برترم خواسته است.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


دیگر تنها نیستی

وقتی برای اولین بار به جلسه نارانان آمدم شک زیادی در مورد برنامه داشتم. باور نمیکردم که برنامه یا اعضای آن بتوانند به من کمک کنند.  آنها چطور میتوانستند اوضاع، طرز فکر واحساس ناامیدی مرا بهبود بخشند؟ مطمئن بودم که جلسات نارانان درست مثل سایر گروهای مردم نمیتواند دست وپا زدنهای مرا درک کنند. مجسم میکردم حاضر شده ام تا به خودم ثابت کنم که دلایلم درست است ونقطه نظراتم را توجیه کنم. وقتی به مشارکت هر فرد گوش میدادم عکس آن اتفاق افتاد.
میشنیدم که تک تک افراد همان اتفاقات، ناامیدی ها، سردرگمی و رنجشهایی را که من تجربه کرده بودم توصیف میکنند. برایم حیرت آور بود که پی بردم در این دست وپا زدنها تنها نیستم. همیشه به نظر میرسید که این مسایل خیلی محرمانه است وانگار فقط مال من است. یک نوع بیداری را تجربه کردم! شنیدم که دیگران هم مثل من درد کشیده اند و این فرآیندی بود که میتوانست سلامت ، آرامش وآسایش را به زندگیم بیاورد.
تفکری برای امروز :  هرچه تلاش میکنم به مشکلات دیگران رسیدگی کنم بیشتر میفهمم که چقدر بی تاثیرم. هر قدر با خودم درگیر میشوم خشم بیشتر غالب میشود و حالتم به افسردگی تبدیل میشود . وقتی برنامه رابه کار میبرم زندگی کمتر پیچیده است. امروز زندگی را آسان میگیرم و از اینکه میدانم تنها نیستم خوشحال خواهم بود.
《ذهن خود را باز بگذارید و تا میتوانید در جلسات شرکت کنید. آزادانه مشارکت کنید وبعد از جلسه سوالهای خود را بپرسید. بزودی دوستان جدیدی پیدا میکنید و خود را عضوی از گروه خواهید یافت.》
کتابچه آبی نارانان


شهامت عوض شدن

 


من بارها سعی کرده ام که اراده خود و خدایم را بشناسم . هنگامیکه جنگی درون ذهنم در میگرفت و صدایی بلند مرا به سوی یک راه یا راههای دیگر میراند ، احساس آرامش از من رخت بر می بست . شک یک ملازم غیر قابل اجتناب باری معنوی جویی است من کتاب راهنما ندارم ، بنابراین می بایست جستجو وکشف را ادامه دهم . من میدانم که وقتی احساس میکنم یک میل شدید برای انجام عملی دارم ، معمولا اراده من است که مرا به پیش میراند ، هنگامیکه احساس یقین و آرامش بخش میکنم ، معمولا اراده خدا در کار است . اما بسیاری اوقات من چنین دلیل آشکاری ندارم پس بعدا چه میشود ؟ برخی اوقات به انتظار وضوح امور می نشینم ، یا سعی میکنم دقیقتر به راهنمایم گوش فرا دهم ، ممکن است که سردر گمی ام را برایشان مطرح کنم و در جستجوی راهنمایی شان باشم یا اینکه دست به انتخاب بزنم عملی انجام دهم و ببینم که چه اتفاق می افتد ؟ در زمان مناسب چیزهای بیشتری آشکار خواهد شد و مهم نیست که چه انتخاب هایی به عمل آورده ام . از آنجا که اراده و زندگیم را به خدا واگذار کرده ام ، هر کاری که میکنم برای تحقق اراده اوست .

یاد آوری امروز

امروز به یاد می آورم که نامطمئنی ، یک شکست نیست ، بلکه یک فرصت است هر کاری که میکنم و هر چیزی که سر راهم قرار میگیرد اعم از انسانها ، عقاید و موقعیتها ، همه قابلیت این را دارند که سهمی در رشد و درک من داشته باشند . فقط برای امروز ، من مجبور نیستم که بدانم آن سهم چیست ؟ "باور کن که درشک صادقانه ایمان بیشتری بر جا می ماند تا در دین نصفه و نیمه .


روز به روز

 



عادت کردن به افراد و شرایط به طوری که به صورت عمل هر روزه در آید و بدون این عادت از امور عادی زندگی وا مانده باشم را وابستگی و هم‌وابستگی می‌گویند. مثل عادت به پرخوری، لجبازی، گریه کردن، بهانه‌آوردن، بیش از اندازه خوابیدن و افراط و تفریط کردن و...عادت به کسی که برایمان جالب و دوست‌داشتنی است، که برای‌مان بیماری هم‌وابستگی متقابل را به ارمغان دارد و عادت کردن به سرگرمی و شهرت و شغل، عادت به دیدار اطرافیان، عادت به قمار، عادت به بازی‌های اینترنتیی و الکل و نیکوتین و مواد مخدر و ... خداوندا: به من کمک کن تا با رهایی از عادت و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ها فرصتی برای زندگی واقعی در آرامش و شادی و داشتن حق انتخاب را تجربه کنم. خداوندا: به من یاری بده تا ارزش‌های والای انسانی خودم را در خودم پرورش بدهم و آنها را جایگزین نواقص شخصیتی خودم نمایم. آیا من قادر هستم با قدرت خداوند تأثیر دیگران و تأیید طلبی آنها در مسیر زندگی نباشم و فارغ از اموری باشم که هیچ ارتباطی به من ندارند؟ خداوندا: من را در این جابجایی نواقص شخصیتی با فضیلت‌ها و ویژگی‌های انسانی که هیچ آشنایی با آنها را ندارم، یاری فرما.
خودم به تنهایی ارزشمند هستم!


مراقبه روزانه

 

به گونه ای زندگی کن که گویی فردایی نیست و اکنون ابدیّت توست!

بعضی از ابزارهایی که کشف کرده ام عبارتند از: نیروی برتر، مراقبه، باقی ماندن در قطع مصرف، به تعویق انداختن وسوسه، عملکرد و نوشیدن مایعات. کارهایی انجام می دهم که تاثیر مثبت بر من می گذارد نه کارهایی که فکر می کنم باید انجام شود. دریافته ام بزرگترین دلیل عقب ماندگی من در زندگی این بود که از ابزارهای روبرو شدن با مشکلات که یکی از قدرتمندترین آن ها دعا بود بهره نمی گرفتم. آرامش بیکران فقط با پذیرش و عشق ورزی به خود و دیگران میسر می گردد. رنج حاصل از مصرف نیکوتین هرگز با لذت بهبودی قابل قیاس نیست. البته در مسیر بهبودی رنج و دشواری هایی نیز وجود دارد، امّا در کنار این رنج و دشواری ها عشق، محبت، خلاقیت، شعف، عزت نفس، شادمانی و سایر احساسات زندگی بخش دیگر نیز وجود خواهد داشت. آیا انتخاب این مسیر بهتر از سوءاستفاده از جسم و روح و نتایج ناخوشایند حاصل از آن نیست؟

برای امروز، به بهبودی ادامه می دهم. رنج و دشواری را می پذیرم و آغوشم را برای عشق و مهربانی باز می کنم.

 

8خرداد

 از من مراقبت کن

«باور داریم نیروی برتر ما از ما مراقبت خواهد کرد.»

کتاب پایه

v

همه ما اوقاتی را سپری میکنیم که به نظر میرسد زندگی ما در حال از هم پاشیدن است. روزها یا حتی هفتههایی هست که به نظر میرسد هر چیزی که میتواند پایان بدی داشته باشد، به بدی میانجامد. آن چیز چه از دست دادن شغل، مرگ یک عزیز یا پایان رابطهای باشد، در هر حال تردید داریم از تغییراتی که در زندگی ما رخ میدهد، در امان باشیم. 

در خلال زمانی که صدای متلاشی شدن دنیا را در اطراف خود میشنویم، به بالاترین مرتبه ایمان به نیرویی برتر و مهربان دست پیدا میکنیم. هیچ انسانی نمیتواند درد ما را تسکین دهد. میدانیم فقط مراقبت خداوند میتواند آرامشی را که میخواهیم، فراهم کند. احساس آشفتگی میکنیم، اما ادامه میدهیم و میدانیم زندگی ما سامان خواهد یافت.      

وقتی در بهبودی پیشرفت میکنیم و ایمان ما به نیروی برتر افزایش مییابد، با وجود اینکه ممکن است در رنج باشیم، مطمئن هستیم که با احساسی حاکی از امید با دوران سخت روبرو میشویم. نباید نومید باشیم، چراکه میدانیم وقتی نمیتوانیم به تنهایی حرکت کنیم، مراقبت نیروی برتر به ما کمک خواهد کرد.

v

فقط برای امروز:  در دوران سختی، به مراقبت خداوند اتکا میکنم و میدانم که نیروی برتر همواره به داد من خواهد رسید.


مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


دلسوزی به حال خود

دلسوزی به حال خود اینطور تعریف میشود:"اعتقاد افراطی که زندگیتان سخت تر وغمگین تر از همه افراد دیگر است."اوایل خیلی از جلسات نارانان را برای غلبه بر دلسوزی به حال خود گذراندم. من با یک معتاد ازدواج کردم. در ذهنم زندگیم سخت تر از همه بودو بیچاره بودم. معتاد پولمان را صرف مواد مخدر میکرد وحتی دستگیر شد. من با مشکلات بزرگی زندگی میکردم وهیچ را حلی نداشتم. احساس صدمه خوردن وخشمگین بودن داشتم.
در یک جلسه شنیدم که یک عضوی مشارکت میکرد از اینکه با یک معتاد ازدواج کرده سپاسگزار است. از مشارکت قبلی میدانستم که زندگیش راحت نیست وشرایطش با شرایط من فرق زیادی ندارد. بنابراین فکر میکردم باید منظور او را بد فهمیده باشم. او توضیح داد اگر با یک معتاد زندگی نمیکرد هرگز فکر نمیکرد به نارانان بیاید. بدون دوازده قدم هنوز هم به همان روش فکر میکرد. هیچکس پیشنهاد نکرد که او نیاز به حل هر مشکلی دارد. یاد نمیگرفت چیزهایی را که نمیتواند به نیروی برترش بسپارد تا آنها را مدیریت کند. سپاسگزاری را یاد نمیگرفت. اینکار به او کمک کرد تا دیدگاهش راتغییر دهد. با سپاسگذاری میتواند چیزهای خوب را در زندگیش جستجو کند و تمرکزش را از روی چیزهای بد بردارد.فهمید که میتواند خودش را دوست داشته باشد وحتی اگر زندگی کاملی ندارد شاد زندگی کند.
 من دچار سوءتفاهم نشده بودن بلکه گرفتار دلسوزی به حال خود بودم و این افراط بود. اکنون وقت تغییر دادن نگرشم به سپاسگزاری بود.
تفکری برای امروز :  اگر خودم را به طور واضح وصادقانه در ارتباط وشرایط فعلی ام ببینم، میفهمم که هنوز هم میتوانم خوشحال وسپاسگزار باشم ومجبور نیستم قربانی دلسوزی به حال خود باشم.


شهامت عوض شدن

 


بخشی از بهبودیم صرف وارونه کردن طرز فکرهای گذشته ام شده است . برایم عادت شده بود که از احساسات و موقعیتهای دردناک اجتناب ورزم ، تا خودم را از ریسک کردن دور نگه دارم و در امان باشم . اما زندگی یعنی ریسک کردن های پی در پی و بعضی دردها که اجتناب نا پذیرند . الانان به من کمک میکند تا آنچه را که هست بپذیرم . به جای فرار ،یاد میگیرم که به ریشه پریشانی ها و خستگی هایم نگاه کنم در نتیجه می بینم که درد سریعتر می گذرد و آنچه عایدم میشود رهایی از ترس است . الانان به من ابزارهایی مثل ترازنامه قدم چهارم را میدهد که با آن میتوانم نگاهی صادقانه به خودم و موقعیتم بیندازم یک راهنمای دلسوز و حامی ، قدرت مافوقم ، دعای آرامش و بسیاری از جلسات الانان به من کمک میکند تا شهامت روبرو شدن با ترس ، درد و ریسک کردن را پیدا کنم . وقتی از ریسک کردن فرار میکردم ، ترس همیشه با من بود ، درست روی شانه هایم . حالا با آن دست و پنچه نرم میکنم و اغلب بدون صدمه خوردن آنرا مغلوب میکنم . حالا دیگر مجبور نیستم دائما مواظب خطرهای احتمالی باشم به جای آن میتوانم خود را سرگرم زندگی کردن کنم .


یاد آوری امروز

.اتفاقات خارق العاده ای که امروز میتواند اتفاق بیفتد همانند هیجانات سهیم در زندگیم ، خوشامد میگویم . " اجتناب از خطر در مدت طولامی مطمئن تر از مواجه شدن فوری با آن نیست ، زندگی بایک ماجرای جسورانه است یا هیچ چیز نیست "


روز به روز

 
امروز وقتی به ترس‌هایم نگاه می‌کنم، می‌بینم ترس از آینده‌ی تیره و تاریک بزرگترین ترس من بوده است. تصور این که خداوند به فکر من نیست و یا او در روشنایی روز قرار دارد و شیاطین و ارواح خبیثه و دیوها مزاحم من هستند که در تاریکی و تیرگی مغز بیمارم زندگی می‌کنند، زندگیم را مختل کرده بود. برای پنهان کردن این ترس مجبور به خوردن حق دیگران، کلاه کلاه کردن و نقش بازی کردن، از همان عادت‌های دوران کودکی بود که در ابتدا مرا از تاریکی ترسانندند و من هم برای نشان‌دادن شهامت خودم دست به هر واکنشی می‌زدم، مثل رفتن به تاریکی و سوت زدن، یا مختل کردن فعالیت‌های شبانه. سر زیر لحاف پنهان کردن، آرام نفس کشیدن زیر لحاف، مشکلاتی مثل بی‌خوابی و ترس از مردن والدین توسط موجودات خبیث موجود در تاریکی‌ها و .... این عادت‌ها با بزرگتر شدنم، تبدیل به ترس‌های اساسی مانند ترس از آینده و مردن و بیماری خودم و والدین و فرزندانم شد، این همان بیماری بی‌خدایی است که خودم را دم دست شیطان دادم. آیا اکنون متوجه شده‌ام که خداوند شب و روز را خلق کرده است؟ آیا متوجه هستم که گذشته تمام شد و آینده هم دست خداست. آیا هنوز اسیر ترس از آینده دارم؟
خداوند در همه حال و در همه جا حضور دارد!


مراقبه روزانه

 

 

اعضای یک تیم در مسئولیت شریک و غم و شادی را با یکدیگر تقسیم می کنند.

وقتی قطع مصرف نیکوتین از مرز یازده ماه گذشت برای تولد یک سالگی لحظه شماری می کردم. به تداوم مسیر ادامه دادم. از خداوند درخواست کمک می کردم، با اعضاء مشارکت می کردم، در جلسات شرکت و شب ها با خدا راز و نیاز و از او به خاطر یک روز پاک دیگر سپاسگذاری می کردم. یک شب خواب عجیبی دیدم. در خواب شخصی مقداری پول داد تا چیزی بخرم. به فروشگاهی رفتم و یک پاکت سیگار خریدم. بی هیچ مقاومتی به سوی یار قدیمی نیکوتین شتافته بودم. به ناگهان متوجه شدم چه کار کرده ام. سیگار نکشیدم، امّا متوجه شدم چگونه ممکن است با یک غفلت ساده به راحتی باز در چنگال نیکوتین گرفتار شوم. آن رؤیا باعث شد به یاد بیاورم چگونه این اتفاق برای عده ای از ما در بیداری افتاده است. عده ای از ما بدون کوچکترین تعقلی و یا با این فکر که فقط همین یک بار است براحتی در دام لغزش افتاده اند. باید همیشه این را به یاد داشته باشم که مهم نیست امروز چقدر وقت آزاد دارم، بلکه مهم است بدانم چقدر آزادم.

برای امروز از خدا می خواهم مرا راهنمایی و برای یک روز دیگر پاک نگه دارد.

9خرداد

 9 خرداد                           دلتنگی در برابر تنها بودن

«مشارکت کردن با دیگران مانع  از احساس انزوا و

تنهایی ما میشود.»

کتاب پایه

v

بین تنها بودن و دلتنگ بودن تفاوت وجود دارد. دلتنگ بودن وضعیت عاطفی قلب است، خلایی که موجب احساس ناراحتی و گاهی نومیدی در ما میشود. دلتنگی همواره از طریق برقراری رابطه با دیگران یا قرار گرفتن در جمع آنها تسکین مییابد. برخی از ما حتی در اتاقی پر از جمعیت نیز دلتنگ هستیم.   

بسیاری از ما از روی دلتنگی شدید ناشی اعتیاد خود به معتادان گمنام آمدیم. پس از شرکت در جلسات شروع به پیدا کردن دوستان جدید میکنیم و در اکثر اوقات احساس دلتنگی ما بر طرف میشود. اما بسیاری از ما باید در سراسر دوران بهبودی خود با دلتنگی دست و پنجه نرم کنیم.    

راه درمان دلتنگی چیست؟ بهترین راه درمان، برقراری رابطه با نیرویی برتر است که میتواند به ما در پر کردن خلأ قلب خود کمک کند. متوجه میشویم وقتی به نیرویی برتر ایمان داریم، هرگز نباید احساس دلتنگی کنیم. وقتی با خداوندی که درک میکنیم ارتباط آگاهانه داریم، میتوانیم در تنهایی خود راحتی بیشتری داشته باشیم.  

وقتی در بهبودی پیشرفت میکنیم اغلب در تعامل خود با دیگران رضایت کامل پیدا میکنیم. با این وجود، همچنین درمییابیم هر چه به نیروی برتر خود نزدیکتر میشویم، کمتر نیاز پیدا میکنیم خود را در جمع دیگران قرار دهیم. وقتی به بررسی و عمیق کردن ارتباط خود با نیرویی برتر ادامه میدهیم، به تدریج روحی را در درون خود پیدا میکنیم که همدم دائمی ماست. متوجه میشویم از نظر روحانی با چیزی بزرگتر از خود مرتبط شدهایم.

v

فقط برای امروز:  در ارتباط آگاهانه خود با نیرویی برتر آرامش پیدا میکنم. من هرگز تنها نیستم. 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

9 خرداد
مراقبت از خود

دریافتم که نارانان نه تنها در مورد اعتیاد بلکه در تمام زمینه های زندگی به من کمک کند. شغل من پر از استرس و قرار ملاقات است که نیاز به برنامه ریزی محکم دارد. هفته گذشته بیست جلسه را برنامه ریزی کردم. حتی بعد از اطلاع ویادآوری من، بعضی سر وقت حاضر شدند وتعداد کمی برای برنامه ریزی مجدد تلفن زدند. کارها همانطور که برنامه ریزی شده اند پیش نمی روند. انتظار داشتم هفته ام به آرامی بگذرد. قبل از اینکه به جلسه نارانان بروم، قدم ها را کار کنم واز سایر ابزارهای برنامه استفاده کنم؛ در مورد اینکه چقدر این افراد بی ملاحظه اند، باچه جراتی تعهدی را ایجاد میکنند و واز آن پیروی نمیکنند، دچار وسواس فکری شده بودم.

یاد گرفتم که نمیتوانم از دیگران انتظار داشته باشم که همان اولویتها مرا داشته باشند. میتوانم با برنامه ریزی کاری که انجام میدهم از خود مراقبت کنم وزمانی که ناامیدم انتظارم را رها کنم. میتوانم نا امیدی را اعتراف کنم وهمچنین تصمیم بگیرم چه احساسی داشته باشم. میتوانم با هر چیزی همانطور که هست بجای احساس رنجش در صلح باشم. به مثبتها نگاه کنم واز افرادی که سر وقت حاضر میشوند قدر دانی کرده ودرک کنم چرا که بعضی نیاز به برنامه ریزی مجدد دارند.
تفکری برای امرور :  من از خودم، برنامه ریزی ام، احساساتم و نیازهایم مراقبت میکنم. نباید از دیگران جدا بیفتم و بتوانم از خشم ورنجش آزاد باشم واز لحظات زندگی لذت ببرم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

نهم خرداد ماه
یکی از دوستان الانانی میگوید : من نوشته روی سنگ قبرم را انتخاب کرده ام میخواهم اینطور خوانده شود " او بالاخره به فکر زندگی خودش افتاده است" ما می خندیدیم . با فکر کردن در مورد آن از بعد مفرح و سهل یک موضوع جدی ویا نقاط ضعفمان که به نظر میرسد غیر قابل تغییر هستند ، لذت می بریم . خندیدن باعث میشود که ضعف هایمان را آسانتر تحمل کنیم . و میتوانیم خود را بخاطر نواقصمان ببخشیم . چقدر نسبت به روزهایی که خود را بخاطر خطاهایمان در شرم پنهان میکردیم و یا از آنها استفاده میکردیم تا خود را سرزنش کنیم ، تغییر کرده ایم . من و دوستم تصمیم گرفتیم تا در آینده کمتر سعی کنیم ، بیشتر بپذیریم و بگذاریم که احساس از خود بیزاری و و انتقاد کردن از خود و بی صبری از بین برود . نفس عمیقی میکشیم و میگوییم "خدایا به من کمک کن ، به من کمک کن تا بخاطر بیاورم زمانی را که دیگر اشتباه نکنم ، زمانی خواهد بود که می بایست از این سیاره بیرون بروم" ‏↳‏
یاد آوری ام‏‏روز
همیشه تا حدی مبتدی خواهم بود . زندگی همیشه مرا به مبارزه می طلبد ، چون زندگی مدام در حال تغییر است همانطور که من درحال تغییرم . به دلیل این تغییر مداوم ، انجام هر عمل کوچک و بی اهمیت ، احتمال اشتباه کردن را در خود نهفته دارد . داخل شدن در زندگی شهامت میطلبد . امروز میتوانم خود را به دلیل تلاشم تحسین کنم . مشغول انجام دادن کار عظیمی هستم " .
قدرت مافوقم ، اعتقاد درونی من است که باعث شجاعت من میشود . حتی از اشتباه کردن هم نمی ترسم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

9 خرداد
وقتی به گذشته‌ام برمی‌گردم و برخورد غیر انسانی و غیر اصولی و غیر مسؤلانه‌ام را با طبیعت و موجودات آن نگاه می‌کنم، خیلی متعجب و متأسف می‌شوم. چون هیچ دلیل موجهی برای اعمالم پیدا نمی‌کنم و این عملکردم که چرا حق زندگی را از موجودات جان‌دار مانند: گنجشک‌ها، کبوتران، گربه‌ها و مامولک‌ها و دارو درخت و گل و بوته گرفته‌ام، پیدا نمی‌کنم. برخورد بیمار گونه‌ام با طبیعت و محیط زیست از روی کینه و آزردگی که بیشتر وابستگان را به ستوه می‌آورد، بوده است. شکستن شاخ و برگ درختان، آلوده کردن دشت و جنگل و رودخانه و دریا و استخر و سونا و ریختن ته سیگار روی زمین و محل زندگی خودم و دیگران و محل زیست دیگران هم نمونه‌های دیگری از این کارهای ناشایست بود، که از من سر می‌زد. آیا اصول زندگی جدیدم و رهایی از اسارت‌های وابستگی و هم‌وابستگی قدرت دیدن محیط زیست و جهان را به من داده است؟ آیا حق زندگی کردن را به موجودات خداوند می‌دهم؟ آیا درک کرده‌ام که دیگران و موجودات دیگر هم حق زندگی کردن و لذت بردن در دامان طبیعت را دارند؟ خداوند را به خاطر احساس لذتی که در کنار موجودات دیگر دارم شکر می‌گویم.
طبیعت دوست داشتنی است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

نهم خرداد:   دو راه برای زیستن وجود دارد یکی آنکه معتقد باشیم معجزه وجود ندارد دیگر آنکه همه چیز معجزه است .

   در دوران مصرف بر این باور بودم که فقط خداوند می تواند اعتیاد را از من بگیرد. بر این باور بودم که روزی میل به مصرف از میان خواهد رفت و به راحتی قطع مصرف می کنم. با شرکت در جلسات این باور در من شکل گرفت که خداوند نبود که وسوسه مصرف را از من گرفت بلکه شرکت در جلسات باعث از بین رفتن وسوسه گردیده. اما پس از مدتی به این باور رسیدم که نیرویی برتر مرا به سوی انجمن نیکوتینی های گمنام هدایت کرده و لازم است تا اراده و زندگی خود را نیز به او بسپارم.

برای امروز از حضور خداوند در زندگی آگاهم و بابت واگذاری اراده و زندگی به او خوشحالم.

10خرداد

 سادگی آن را حفظ کن  10                         خرداد

«روز را نه تنها در یک لحظه بلکه از لحظهای به لحظه دیگر سپری میکنیم. وقتی از زندگی در زمان حال دست میکشیم، مشکلات ما به طرز نامعقولی بزرگ میشوند.

کتاب پایه

v

اغلب درک زندگی پیچیده به نظر میرسد، خصوصاً برای افرادی در بین ما که مدتهای زیادی از انجام این کار طفره رفتهاند. وقتی مصرف مواد را قطع کردیم، بسیاری از ما با دنیایی روبرو شدیم که گیجکننده و حتی هولناک بود. زندگی و جزییات آن شاید در یک نگاه، گیجکننده به نظر رسد. از این گذشته، تصور میکنیم شاید نتوانیم زندگی را اداره کنیم و امتحان آن نیز بیفایده باشد. این افکار خود را تقویت میکنند و ما خیلی زود در اثر پیچیدگی متصور زندگی از پای در میآییم.

خوشبختانه مجبور نیستیم همه چیز را یکدفعه اصلاح کنیم. حل یک مشکل ممکن به نظر میرسد، پس مشکلات را تک تک در نظر میگیریم. از هر لحظه در هنگام فرا رسیدن آن مراقبت میکنیم و سپس از لحظه بعدی در هنگام فرا رسیدن آن مراقبت میکنیم. یاد میگیریم فقط برای امروز پاک بمانیم و در همین روز به سراغ مشکلات خود میرویم. وقتی زندگی را در هر لحظه سپری میکنیم، دیگر هولناک به نظر نمیرسد. با هر نفسی که در هر لحظه میکشیم، میتوانیم پاک بمانیم و زندگی کردن را یاد بگیریم.      

v

فقط برای امروز:  با زندگی کردن تنها در همین لحظه آن را ساده حفظ میکنم. امروز، تنها به مشکلات امروز رسیدگی میکنم؛ مشکلات فردا را برای فردا میگذارم.  

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

10 خرداد
سرم به کار خودم باشد


در نارانان ما یاد میگیریم که هرفردی توانایی حل مشکلات خود را دارد. وقتی کنترلمان را روی زندگی از دست میدهیم، اغلب به خاطر این است که بسیار درگیر این مسئله هستیم که زندگی دیگران را سرو سامان دهیم.  برای من حل کردن مشکلات دیگران از حل مشکلات خودم آسانتر است و به من احساس مفید بودن میدهد.
یک بار برای دو روز از محل کارم مرخصی گرفتم تا به شرکت بیمه و مراکز تحقیقی وباز پروری ، جهت فرستادن عزیزم برای معالجه تلفن بزنم. ولی وقتی لیست مراکز بازپروری و زمانهای پذیرش آنها را به عزیزم دادم ، او از تلاشی که من برایش کرده بودم تشکر نکرد. همچنین وقتی به محل کارم برگشتم یک فرصت مهم را از دست داده بودم وکارفرمایم به من اخطار انضباطی داد.
کارکردن قدمهای نارانان به من یاد دادکه مسئول پیشبرد زندگی دیگری نیستم و سهمی ندارم. اگر در زندگیم سعی کنم که به کنترل معتاد ادامه دهم نه تنها کنترل  زندگی ام را از دست میدهم بلکه فرصت حل مشکلات در زمان و روش خودش را از او میگیرم.
تفکری برای امروز :  اگر سرم به کار خودم باشد وروی پیشرفت خودم کنترلی ام کار کنم ممکن است من به یک الگو برای هر یک از اطرافیانم که از آنها مراقبت میکنم، تبدیل شوم. امروز نه تنها کنترل نمیکنم بلکه تحت کنترل هم نیستم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

دهم خردادماه
رفتار یک شخص دیگر ، لحن صدایش و یا سرخوش بودنش به من چه ربطی دارد ؟ هیچ ، مگر اینکه من تصمیم دیگری بگیرم . برای مثال ، یاد گرفته ام که بحث کردن با کسی که از خود بیخود شده (مست شده)مثل این است که سرم را به دیوار بکوبم . با وجود این تا همین اواخر ، مستقیما خود را داخل بحث و مشاجره میکردم . چون این همان چیزی بود که طرف مقابل میخواست. در الانان فهمیدم که مجبور نیستم فقط بخاطر اینکه رنجیده ام و تحریک شده ام ، عکس العمل نشان دهم و کلمات تند و خشن را به دل بگیرم . میتوانم بخاطر بیاورم که این کلمات را کسی بکار برده که احتمالا عذاب می کشد و سعی میکنم کمی همدردی نشان دهم . مجبور نیستم به آنها اجازه دهم مرا تحریک کنند تا کاری را که نمیخواهم انجام دهم .

یاد آوری امروز

رها کردن با عشق به این معنی است که من تصمیماتم ، کامیابی و خوشبختی ام را بر اساس آنچه که در دیگران انجام میدهند ، میگویند ، یا احساس میکنند برنامه ریزی نکنم . وقتی با رفتار مخرب دیگران روبرو میشوم ، میتوانم بهترین رفتارهای آنها را دوست داشته باشم و از بدترین رفتارهای آنها نترسم .
" رهایی (جدایی) کمتر توجه کردن نیست ، بیشتر توجه کردن به آرامش خودم است


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

10 خرداد
امروز با درک حقایق قادر هستیم به قسمت‌هایی از زندگی‌مان نگاه کنیم، که قبلاً جرأت تماشای آن را نداشتیم و یا آگاهی از آن نداشتم. زندگی کردن در دامان ترس‌ها، مانند ترس از منزوی شدن و تنها ماندن، ترس از آینده، ترس از بیماری، ترس از مرگ و ... وقتی در جلسات از ترس‌هایم صحبت می‌کنم، قسمت بزرگی از احساس منفی ترس از بین می‌رود. نیروی برتر موجود در گروه مرا به جماعت و گروه وصل می‌کند تا از ترس‌های دیگر اعضاء مطلع ‌شوم و متوجه ‌شوم که این ترس‌ها هسته‌ی اصلی همه‌ی عادتها و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌هاست. آیا درک می‌کنم خداوند در همه حال و در همه جا با من است و من هیچ وقت تنها نبوده و نیستم؟ آیا حقیقت این نیست که من انسان هستم و قدرت محدودی دارم؟ آیا بهتر نیست که کنترل‌ها را به دست خداوند بسپارم و خودم دست از خدایی کردن بردارم و در مسیر بهبودی به زندگیم برسم؟ امروز می‌دانم که بیماری وابستگی یک بیماری خانوادگی است. برای بهبودی و رهایی از آن بهتر است همه‌ی افراد خانواده در کنار هم دنبال بهبودی باشند. از خداوند به دلیل آگاهی دادن به من بابت بیماریم متشکرم.
حقیقت در همه حال در جریان است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

دهم خرداد:   اگر دیدی خداوند همه درها را به رویت بسته، بدان بیرون طوفان است.

   در دوران مصرف در فصل زمستان حداقل یک بار به برونشیت مبتلا می شدم. وقتی شدت می یافت به پزشک مراجعه می کردم. هر زمستان در کلینیک پزشک می گفت: سیگار عامل برونشیت شماست. پرونده شما نشان می دهد حداقل سالی یک بار به برونشیت مبتلا می شوید. قبل از اینکه به سلامت خود بیشتر صدمه بزنید سیگار را ترک کنید. وقتی از کلینیک بیرون می آمدم عصبی بودم زیرا بار دیگر دکتری جوان مرا نصیحت کرده بود. به خود می گفتم سیگار مسبب برونشیتم نیست. سیگاری روشن می کردم و به سرفه می افتادم. امروز با اطمینان می گویم از وقتی قطع مصرف کردم هرگز مبتلا به برونشیت نشده ام.

برای امروز، دعا می کنم هر وقت خداوند حقیقت را نشانم می دهد، آن را باور کنم.

11خرداد

  شرکت در جلسات را ادامه بده                          11 خرداد

«وقتی به اینجا میآییم حتماً نباید پاک باشیم، اما پس از جلسه اول به تازهواردها توصیه میکنیم باز هم به جلسات برگردند و پاک هم برگردند. نباید منتظر افراط در مصرف یا محکومیت حبس باشیم و بعد از معتادان گمنام کمک بگیریم.»

کتاب پایه

v

تعداد بسیار اندکی از ما با تمایل سرشار به NA میآییم. برخی از ما بر اساس دستور دادگاه در اینجا حضور مییابیم. برخی از ما برای نجات خانوادههای خود آمدهایم. برخی دیگر در تلاش برای نجات شغلی که در مرز نابودی است به اینجا میآییم. مهم نیست چرا اینجا هستیم. مهم این است که اینجا هستیم. 

شنیدهایم که میگویند «اگر جسم را بیاورید، روح نیز به دنبال آن میآید.» شاید با نارضایتی به جلسات بیاییم. شاید یکی از افرادی باشیم که در ته اتاق دست به سینه مینشینیم و با تهدید به کسی که به طرف ما میآید خیره میشویم. شاید قبل از دعای پایانی، جلسات را ترک میکنیم.

اما اگر به شرکت در جلسات ادامه دهیم، متوجه روشن شدن تدریجی ذهن خود میشویم. کم کم حصار خود را برمیداریم و هنگامی که دیگران صحبت میکنند، واقعاً گوش میدهیم. حتی شاید به حرفهای فردی که میتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم، گوش دهیم. فرآیند تغییر را آغاز میکنیم.

پس از مدتی در NA متوجه میشویم نه تنها ذهن ما وارد جلسات شده، بلکه مهمتر از آن قلب ما نیز وارد جلسات شده است. پس از این اتفاق معجزات واقعاً شروع میشود! 

v

فقط برای امروز:  سعی میکنم به آنچه که گفته میشود با روشن بینی گوش دهم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

 11خرداد
ترس
اگر در افکار منفی افراط کنم،خود را در معرض نگرانی در مورد چیزهایی که شایدهرگز اتفاق نیفتد قرار میدهیم. نتایج این رفتار ، نگرانیهای بیهوده وامکان تاثیرات بد، روی من است. میدانم آرامش وآسایش من، به طور حتم زحمت دارد. پس چرا هنوز در اندیشه افکار ترسناک هستم؟ ایا نمیتوانم انها را رها کنم؟ نمیتوانم اعتماد کنم؟ پس اگر معتاد لغزش کند چه میشود؟ آیا من در بعضی نقصهای خودم لغزش نداشته ام؟
وقتی خودم را غرق در افکار منفی میبینم، از ابزارهای برنامه نارانان استفاده میکنم. با راهنمایم یا یک عضو دیگر تماس میگیرم و در مورد نگرانیهای خود برای رها کردن ترسم صحبت میکنم نشریات نارانان را میخوانم. به خودم یاد اوری میکنم که نمیتوانم.  اینده را ببینم واین نگرانی هیچوقت تمام نمیشود یا از بعضی اتفاقات جلوگیری نمیکند. سپس نگرانیهایم را به نیروی برترم میسپارم وبه خودم میگویم اگر در زمان حال بمانم بهتر است. باید اینده وبقیه دنیا را رها کنم.
تفکری برای امروز :  وقتی از فردا خبر ندارم، باید روز به روز زندگی کنم. بنابراین در مورد فردا واینکه چه میشود، به زندگیم آرامش واسایش نخواهد اورد. ایجاد رفتارهایی که صمیمیت مرا نسبت به دیگران واعتماد به نیروی برترم را نشان بدهد، چیزی را که میخواهم به همراه خواهد داشت، یعنی یک زندگی متعادل به دور از بالا وپایین شدنهای ترسناک بخاطر ترس ونگرانی وسواس گونه .


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

یازدهم خرداد

مایلم راجع به قدم هفتم به عنوان قدمی که با اشک ریختن و به زانو افتادن بر میدارم . فکر کنم (متواضعانه از خدا تقاضا میکنم تا نقائصم را برطرف کند) این قدم را تجربه کرده ام ، اما میخواهم امکان برداشتن این قدم را با شادی و یا حتی شوخ طبعی امتحان کنم . گاهی اوقات علامت اینکه واقعا و به حد کفایت فروتن شده ام تا از خداوند تقاضا کنم که نقائصم را بر طرف کند این است که بتوانیم به آن بخندم . ناگهان یکی از کارهایی که در گذشته انجام داده ام و یا تصمیماتم ، به نظر شما مضحک می آیند و من دیگر نمیتوانم به آنها جدی فکر کنم .. وقتی این اتفاق می افتد می فهمم که قدرت مافوقم تاثیر یکی دیگر از نواقصم را کاهش داده است . تغییر واقعی اغلب خودش را به شکل خنده ای که از ته دل باشد به من نشان میدهد . بنا براین دفعه دیگر که میخواستم از شدت ناراحتی موهایم را بکنم بخاطر اینکه نتوانسته ام از یک نقص آزار دهنده خلاصی یابم ، سعی میکنم راحت تر با موضوع کنار بیایم و ببینم که سخت گیری من چقدر اخمقانه است . وقتی با میل و رغبت به عقب (گذشته) برمیگردم و حتی در جاهاییکه به آرزوهایم نرسیده ام طنز و شوخی میبینم ، به این معنی است که از سر راه خداوند کنار رفته ام و راه را برای قدرت مافوقم باز کرده ام

یاد آوری امروز

نا امیدی و رنج قطعا مرا بسوی تواضع و فروتنی رهنمون میسازد اما در الانان میل و و رغبتی تازه و مشتاق را پرورش میدهیم تا هدایت قدرت مافوقم را دنبال کند . چون میخواهم ، برای یاد گرفتن تمام درسهای زندگی آزادتر باشم . نه فقط درسهایی که صدمه میزند "تواضع به این معنی است که خود را در ارتباط درست و صحیح با همنوعانو خدای خویش ببینم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

11 خرداد
امروز صبح با خواندن دعای آرامش و قدم سوم و پس از آن سلام به خودم و خالقم و اطرافیانم، با احساس قشنگی روزم شروع می‌شود. امروز می‌خواهم مقدار بیشتری از وقتم را به بهبودی و آزادیم بهاء دهم. قدرت برنامه خودیاری در قالب نیروی برتر از من می‌خواهد که پیام بهبودی و رهایی از عادت و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ را به یک هم درد برسانم. آیا امروز متوجه هستم یک تازه وارد هم‌درد با آمدنش به جلسات می‌گوید که در دنیای وابستگی و خارج از اینجا هیچ خبری نیست؟ اگر خبری بود مطمئن هستم به جلسات ما نمی‌آمد. امروز می‌دانم اصول برنامه‌ی خودیاری کاملاً‌ زنده و در حال رُشد و حرکت است. من در مسیر زندگی تازه‌ام با بهره‌گیری از اصول خودیاری قدمها باید آموخته‌هایم را به فرد دیگری انتقال دهم. این‌کار به دو دلیل مهم است. اولاً برای خودم که باید هر روز این اصول را تمرین و مرور کنم و دوم این که وقتی به کسی کمک می‌کنم، احساس قشنگی که از ارزش‌های انسانیم برگرفته شده است، به سراغم می‌آید. اهمیت این برنامه در همین است که ما دست هم‌دیگر را گرفته و به بلند شدن هم کمک می‌کنیم. با این کار به خود یادآور می‌شویم که از کجا آمده‌ایم. آیا خداوند را به خاطر دانش برنامه سپاسگزارم؟
زُکات بهبودی پرداخت کردنی است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

یازدهم خرداد:   تو برگزیده خداوندی!

   سال ها به خاطر اعتیاد نیکوتین و ناتوانی در برابر آن، خود را سرزنش می کردم. احساس بی کفایتی و بی ارزشی کرده و در شکنجه روحی به سر می بردم. حتی اکنون پس از قطع مصرف نیز اگر مراقب نباشم به آزار و شکنجه روحی خود می پردازم. البته اکنون خودآزاری های من به خاطر کشیدن سیگار نیست بلکه به خاطر فعال شدن نواقص اخلاقی است. در جلسات در مشارکت ها می شنوم: ما با خود مهربان شده ایم. به خاطر کارهای خوبی که انجام می دهیم خوشحال و شکرگزاریم و تمام کوشش خود را در زندگی به کار می بندیم. من آموخته ام یک روز پاک یک روز موفق است و قدم دهم ابزاری است که مرا در قطع مصرف باقی نگه می دارد. آموخته ام خود را تشویق و به خود پاداش دهم. اوقاتی را در آرامش و سکوت سپری کنم، به خاطر رهایی از اعتیاد نیکوتین شکرگزار باشم، به طور مرتب در جلسات شرکت کنم، راهنمایی تازه واردان را بر عهده گیرم و در هر شرایطی سعی کنم در مسیر بهبودی باشم.

برای امروز به یاد خواهم داشت کامل نخواهم شد و راه هایی برای پاداش دادن به خود انتخاب می کنم.

12خرداد

 12 خرداد                                  مریض وخسته

«راه حل آسانی را میخواستیم.... وقتی واقعاً کمک میخواستیم، فقط به دنبال رهایی از درد بودیم.»

کتاب پایه

v

یک جای کار میلنگد. در واقع چیزی برای مدت زیادی اشتباه بوده و باعث رنج و پیچیدگی زندگی ما شده است. مسئله این است که در هر برهه زمانی، تحمل درد ناشی از نواقص، از تسلیم شدن در برابر آشفتگی کامل ناشی از تغییر شیوه زندگی، همواره آسانتر به نظر میرسد. شاید رهایی از درد را آرزو کنیم، اما به ندرت به انجام کاری که برای زدودن منبع رنج از زندگی خود لازم است، تمایل داریم.   

اکثر ما تا وقتی "مریض و خسته از خستگی و مریضی" نشدیم، به دنبال بهبودی از اعتیاد نبودیم. همین موضوع درباره نواقص شخصیتی که در زندگی به همراه داشتهایم نیز صادق است. اکثر ما تنها وقتی نمیتوانیم کمبودهای خود را لحظهای بیشتر تحمل کنیم و تنها وقتی میدانیم درد ناشی از تغییر نمیتواند به اندازه دردی که امروز داریم، وخیم باشد، به امتحان چیزی جدید تمایل پیدا میکنیم.  

جای شکرش باقی است که صرف نظر از اینکه از چه چیزی مریض و خسته هستیم، قدمها همیشه وجود دارد. طعنهآمیز است که به محض اینکه تصمیم به شروع فرآیند کارکرد قدمهای دوازدهگانه می‌گیریم، به بیاساس بودن ترس خود از تغییر پی میبریم. قدمها برنامهای تدریجی و قدم به قدم را برای تغییر ارائه میدهند. هیچ قدمی آنقدر وحشتناک نیست که نتوانیم آن را کار کنیم. وقتی قدمها را در زندگی خود به کار میگیریم، تغییری را تجربه میکنیم که ما را آزاد میسازد.  

v

فقط برای امروز:  مهم نیست چه چیزی مرا از زندگی پرمشغله و شاد باز میدارد، در هر حال میدانم که این برنامه میتواند قدم به قدم به تغییر من کمک کند.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


12 خرداد
بیماری من - بیداری
من نمیدانستم که یک وابسته متقابل بودم. پسرهایم را به یک کنسرت بردم و یک کتاب درباره وابستگی متقابل با خودم آورده بودم. یک نوشیدنی خریدم که آرام بگیرم و گوشه ای بنشینم تا آن را بخوانم. وقتی میخواندم متوجه شدم که من بسیاری از ویژگیهای وابسته متقابل را دارم. در جلسات نارانان شرکت کرده بودم وتعجب میکردم که چرا بعد از بیرو رفتن معتاد از زندگیم، بهتر نشده ام. فکر کردم من که قدم ها را کار میکنم اما هنوز اضطراب، عدم سلامت عقل وکارهای دیوانه وار خیلی زیادی در زندگیم دارم. به خودم یادآوری کردم مانند آن سگی که با چرخیدن های دیوانه وار دمش را تعقیب میکند، من هم در تعقیب چیزی بودم که هرگز به آن نمی رسیدم. تمام تمرکزم روی دم بود! ووقتی از دنبال کردنش دست برداشتم، از فرط خستگی توان انجام کار دیگری را نداشتم. انرژی فکری وجسمی ام در گذشته صرف شده بود. من نمی دانستم 《دنبال چه بودم.》حس میکردم انگار تمام مدت یک نفر روی قفسه سینه ام نشسته. خیلی جریحه دار شده بودم. تسکین را در نوشیدن الکل میدیدم تا بخوابم یا قرص خوا آور میخوردم.
نوشیدن الکل وقرص یک عادت شده بود وهر روز میل به خوردنشان داشتم. اوایل فقط در عروسیها مینوشیدم و اگر عروسی نبود هیچوقت نمیخوردم.
گاهی سالها بین نوشیدنم فاصله می افتاد اما تقریبا هر شب مینوشم.
ناگهان این فکر مانند یک آوار روی سرم خراب شد:من نیاز داشتم از کسی یا چیزی مراقبت کنم. هیچ سرنخی برای اینکه چطور بدون نیازمند بودن زندگی کنم، نداشتم. لازم بود که نیازمند باشم! لازم که از کسی مواظبت کنم نه فقط از خودم. من مراقب خودم نبودم. بی پول بدون انسولین بودم وسلامتیم به خطر افتاده بود. اکنون می بینم که این نمونه تفکر یک وابسته متقابل است. وقتی فهمیدم نیازم به مراقبت کردن از دیگران، باعث عدم سلامت عقل من شده، مثل این بود که ابهام برطرف شد. دیگر سنگینی دنیا روی دوشم نبود...این حس خیلی خوبی بود! احساس فوق العاده ای دارم!
تفکری برای امروز :  امروز از نیروی برترم سپاسگذارم. به کمک برنامه نارانان یاد گرفته ام، از تنها کسی که باید مراقبت کنم خودم هستم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

دوازدهم خرداد

در یک روز زیبا ، مردی زیر یک درخت نشسته بود و توجهی نداشت به اینکه درخت پر از گبوتر است . بعد از گذشت مدت کوتاهی ، کبوتر ها کاری را که نباید ، انجام دادند . مرد در حالیکه با عضبانیت خود را کنار می کشید ، برسر کبوتر ها فریاد زد از کبوترها و همینطور آن مواد آزار دهنده رنجیده بود اما بعد از مدتی فهمید که کبوترها فقط کاری را انجام دادند که همه کبوتر ها انجام میدهند . آنها این کار را کردند نه بخاطر اینکه او آنجا نشسته بود ، بلکه بخاطر اینکه کبوتر بودند . مرد یاد گرفت که قبل از اینکه زیر سایه درخت بنشیند درخت را بازرسی کند . الکلیها کسانی هستند که مینوشند آنها بخاطر من یا شما الکل نمی نوشند بلکه مینوشند چون الکلی هستند . مهم نیست که من چکار میکنم در هر صورت این واقعیت را با داد زدن ، خواهش کردن ، آشفته کردن، پنهان کردن ، پول یا بطری ها یا کلید ها ، دروغ گفتن ، تهدید کردن و یا نطق کردن تغییر نمی دهم . من باعث بیماری الکلیسم نشدم . نمیتوانم آنرا کنترل کنم . نمیتوانم آنرا درمان کنم . میتوانم به مبارزه و باختن ادامه دهم . یا میتوانم بپذیرم که قدرتی روی الکل و الکلیسم ندارم و اجازه دهم که الانان به من کمک کند و انرژی را که برای جنگیدن ،، با این بیماری صرف کرده ام به سمت بهبودیم از عواقب آن هدایت کند .
....
یادآوری امروز

آسان نیست ببینم کسی که دوستش دارم ، به مشروب خوردن ادامه میدهد ، اما هیچ کاری نمی توانم انجام دهم تا مانع آنها شوم .اگر می بینم که چطور زندگیم از کنترل خارج شده است می توانم اعتراف کنم که در مقابل این بیماری عاجز هستم هستم . سپس واقعا می توانم زندگیم را بهتر بسازم . " یک تغییر که در ما بوجود می آید . بطور منطقی ، عاملی است که به جهت مثبت به تمام خانواده کمک خواهد کرد .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

12 خرداد
من امروز سعی می‌کنم فقط برای امروز زندگیم را طبق اصول برنامه اداره کنم. من برای اینکار توانایی دارم. آیا می‌دانم ترس از فردای مبهم توانایی دارد، انرژی امروزم را کاملاً تلف کند؟ آیا وقتی که من انرژیم را بر روی فعالیت‌های امروزم متمرکز می‌کنم، با کمک راهنما و خداوند مهربان قادر به این‌کار هستم. آیا انرژیم را برای ترس‌های آینده، مثل نکند کارم را از دست بدهم؟ نکند یکی از نزدیکان بلایی سرش بیاید؟ با بی‌پولی چه کنم؟ تلف می‌کنم. در پس تمام این ترس‌ها یک مشکل اساسی دیده می‌شود. خلأ معنوی و نبود خداوند در زندگی و ضعف ایمان. پس چه باید بکنم؟ آیا اجازه دارم قضاوت و پیش داوری کنم؟ آیا بهتر نیست برخلاف گذشته که همه‌ی مشکلات را پشت‌سر و گردن دیگری می‌انداختم، در همین امروز مورد بررسی قرار دهم؟ آیا متوجه هستم که بعضی مشکلات قابل حل نیستند ولی می‌توان آن را با دیگران مورد بررسی قرار دهم؟ آیا می‌توانم با محکم کردن پیوندهایم با خداوند مانع پیشرفت ترس از آینده شوم؟ امروز می‌دانم که ترس به دست آوردن و از دست دادن سد راه رسیدن من به خداوند است. اگر فقط امروزم را به‌خوبی آغاز کنم، مطمئناً آینده‌ی خوبی هم خواهم داشت.
بهبودی یک روند روزانه است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

دوازدهم خرداد:   به دنبال حقیقت نمی گردم. فقط باورهای زندگی بخش را جایگزین باورهای غلط می کنم.

   یکی از بهترین دستاوردهای بهبودی برای من رسیدن به ارتباطی آگاهانه با خداوند بود تا به درکی از او برسم. در دوران مصرف برای رسیدن به خدا تقلا می کردم. در انزوا و بی هیچ ارتباط روحانی در زندگی دست و پا می زدم. اعضای انجمن به من آموختند تا ارتباط آگاهانه با خداوند را ارتقاء بخشم. در قدم های دوازده گانه آموختم فقط برای آگاهی از خواست خدا و قدرت به انجام رساندن آن دعا کنم. خواست و اراده خداوند برای من مصرف نیکوتین نیست بلکه رساندن پیام به معتادیست که هنوز در عذاب است. من بر این باورم که خداوند یار و همراهم در زندگیست. شاید مهم نباشد که بدانم خدا کیست یا چیست! اما بسیار مهم است که به این نیرو اعتماد و ارتباطی عمیق با او برقرار کنم.

برای امروز دعا می کنم و ایمان دارم خواست خدا برای من شاد و مسرور بودن است.

13خرداد

 جبران خسارت مستقیم و غیر مستقیم 13              خرداد

«تا حداکثر توان خود، جبران خسارت میکنیم.»

کتاب پایه

v

قدم نهم به ما میگوید که در صورت امکان مستقیماً جبران خسارت کنیم. تجربه به ما میگوید این جبران خسارتهای مستقیم را همراه با تغییرات مداوم در طرز برخورد و رفتار خود دنبال کنیم—یعنی با جبران خسارتهای غیر مستقیم. 

به عنوان مثال، پنجره کسی را به دلیل عصبانیت شکستهایم. نگاه دلسوزانه به چشمان فردی که پنجرهاش را شکستهایم و عذرخواهی از او کافی نخواهد بود. خطایی که انجام دادهایم را از طریق پذیرفتن آن و تعویض پنجره، مستقیماً اصلاح میکنیم—چیزی را که به آن صدمه زدهایم تعمیر میکنیم.

سپس جبران خسارتهای مستقیم خود را با جبران خسارتهای غیر مستقیم دنبال میکنیم. اگر بر اساس خشم خود عمل کردهایم و پنجره فردی را شکستهایم، الگوهای رفتار و طرز برخورد خود را بررسی میکنیم. پس از اینکه پنجره شکسته را تعمیر کردیم، طرز برخورد خود را نیز اصلاح میکنیم—سعی میکنیم "خطاهای گذشته خود را اصلاح کنیم." رفتار خود را اصلاح میکنیم و هر روز سعی میکنیم بر اساس خشم خود عمل نکنیم. 

از طریق تعمیر خرابیهایی که به بار آوردهایم، مستقیماً جبران خسارت میکنیم. از طریق اصلاح طرز برخوردی که در درجه اول باعث ایجاد خسارت از سوی ما میشود، به طور غیر مستقیم جبران خسارت میکنیم و این امر به ما در حصول اطمینان از اینکه در آینده خسارتهای بیشتری را به بار نیاوریم، کمک میکند.  

v

فقط برای امروز:  در صورت امکان مستقیماً جبران خسارت میکنم. همچنین از طریق "اصلاح خطاهای گذشته" و تغییر طرز برخورد و رفتار خود به طور غیر مستقیم جبران خسارت میکنم. 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


13 خرداد
امید
بخاطر اینکه تمام تلاشهای من برای تغییر دادن دخترم شکست خورده بود، شرکت در جلسات نارانان را شروع کردم. زندگیم خارج از کنترل بود. در طول سال گذشته از طریق نارانان فهمیدم که نمیتوانم معتاد را تغییر دهم؛ تنها کسی که میتوانم تغییر بدهم خودم هستم! از زندگی سیر شده بودم اما اکنون میدانم که این راه کنار آمدن با اعتیاد او نیست. امسال مصمم شدم زندگی خودم را بکنم.
از دست دادن دخترم بوسیله مواد مخدر شبیه به از دست دادن عزیزی در یک حادثه غم انگیز است. او رفته ومن دلم برایش تنگ میشود اما مجبورم به خودم مسلط باشم ودر جهت زندگیم پیش بروم. گوش دادن به مشارکت دیگران که آنها چطور با داشتن یک عزیز معتاد کنار میآیند، به من کمک کرد تا بفهمم باید برای چیزهای که در زندگیم دارم بسیار سپاسگذار باشم.
در پس ذهنم امیدوارم که یک روز دخترم روشنایی را ببیند وبهتر شود. همچنین امیدوارم که روزی بهبود یابد وبه زندگیم برگردد. در نارانان یاد گرفته ام که زندگی پر از فراز ونشیب است. همچنین لازم است امیدوار باشم و هیچ توقعی نداشته باشم چون داشتن انتظارات، منشأ ترس و اضطرابی است که زندگیم را در گذشته احاطه کرده بود. همچنین از طرف دیگر امیدوارم که شهامت کنار آمدن با نبودن دخترم را داشته باشم و نگذارم این ترس و تردیدها به درون زندگیم برگردد. در اینکه آینده چه خواهد شد هیچ نظری ندارم و فقط برای امروز زندگی خواهم کرد.
تفکری برای امروز :  امیدوارم که فقط برای امروزم اجازه ندهم این وضعیت، حال مرا خراب کند. سعی میکنم کاری را انجام دهم که برایم نوعی شادی هر چند کوچک بیاورد و از خدا میخواهم که مرا انسان بهتری کند.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

سیزدهم خرداد

قبل از الانان ، عفو کردن به معنی قدرت بود . میتوانستم راجبع به کسی که مرا رنجانده _ فردی که کاری را که من خواسته ام انجام نداده قضاوت کنم . و بعد قدرتم را به این صورت که من میتوانم فراتر از رنجش بروم و بزرگوارانه ببخشم بیازمایم . اما من هرگز آنچه را که انجام شده
فراموش نمیکنم . امروز میدانم که بخشش هیچ ربطی به قدرت ندارد . بخشش به من کنترل نمیدهد . بخشش تنها یک تذکر دهنده است تا خود را با تمامی بندگان خداوند هم تراز بدانم . همه ما گاهی کارهای خوب و شرافتمندانه انجام میدهیم و احتمالا گاهی صدمه میزنیم و دیگران را می رنجانیم . من حق ندارم راجبع به کسی قضاوت کنم ، کسی را تنبیه کنم ، و یا کسی را ببخشم ، وقتی حق به جانب برخورد میکنم . خودم هستم که رنج میبرم خودم را از تمام همنوعان خود جدا میکنم ، روی دیگران تمرکز میکنم .و خودرا با افکار منفی و آلوده به نفرت مشغول میکنم . با انتخاب این رفتار به خودم می قبولانم که من یک قربانی هستم . بنا براین یک قربانی خواهم ماند . بهترین کاری که میتوانم انجام دهم این است که به خاطر داشته باشم کار من این نیست که راجبع به دیگران قضاوت کنم. بلکه کار من این است که بگونه ای بیندیشم و فکر کنم که احساس بهتری به من بدهد .

یاد آوری امروز

من انگیزه ها و شرایطی که منشع رفتار دیگراان است را نمی شناسم . من فقط میدانم وقتی که از دیگدان رنجشی به دل میگیرم و سرزنش میکنم ، روحم را آزار میدهم .امروز راهی ارزشمندتر پیدا میکنم تا خودم را کاملتر کنم .
" شما نمیتوانید یک انسان را تضعیف نمایید (محدود کنید) بدون اینکه خودتان هم با او تضعیف شوید (محدود شوید .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

13 خرداد
امروز شرایط دردناک دوران غرق شدن در عادت‌های ناسالم و وابستگی‌ام را به یاد خواهم آورد. بدون این که موجب آزار دوباره‌ی من شوند. به یاد می‌آورم که چه کسی هستم؟ از کجا و به‌چه صورتی آمده‌ام؟ هدف من از پیگیری جلسات چیست؟ امروز دانش برنامه به من متذکر می‌شود، که با یادآوری گذشته خودم را ببینم، تا باد غرور اضافی و کاذب بیماری وابستگی‌ام خالی شود و غیر از تواضع و فروتنی در من به وجود نیاید، به‌غیر از این من قابلیت تغییر و بهبودی را پیدا نخواهم کرد. آیا اجازه می‌دهم که شخصیت بیمارگونه‌ام به آرامی به رُشد و تغییرات و منظور خودش برسد؟ آیا هنوز هم سعی می‌کنم اصول برنامه بهبودی را با سلیقه خود تغییر دهم؟ امروز می‌دانم که بدون رها کردن این روش بیمارگونه‌ام قادر نیستم، در قالب زندگی فعلی‌ام که آزادی و رهایی از چنگال بیماری وابستگی است، قرار گیرم. نیاز امروزم محیطی آرام و بدون تشنج و درگیری است. در هر موردی باید سعی کنم که این شرایط را برای خودم مهیا کنم، باید هرروز به خودم متذکر شوم که من بیمارم و نیاز به حمایت و سرپرستی و تیمار خودم دارم. آیا به خاطر این حق انتخاب و روشن بینی که خداوند به من عطا کرده است، او را ستایش می‌کنم؟
بابت تولد دوباره‌ام خدا را شکر می‌گویم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

سیزدهم خرداد:   ما قادر به مصرف کنترل شده نیستیم.

   به سختی مصرف نیکوتین را آموختم. همیشه فکر می کردم هرگز معتاد نخواهم شد و هر وقت اراده کنم می توانم مصرف نکنم. امّا هر وقت تصمیم می گرفتم مصرف نکنم نیرویی مرا وادار به مصرف می کرد. وقتی تصمیم به قطع مصرف می گرفتم احساسات ناخوشایند ناشی از سم زدایی را دوست نداشتم. بعضی وقت ها می توانستم چند هفته ای بدون مصرف نیکوتین سر کنم اما وسوسه مصرف یک نخ مرا به سمت مصرف یک کارتون می کشید و این تمام اراده ای بود که داشتم. عاقبت دریافتم پاکت دهم یا صدم نبود که مرا در دام مصرف مجدد گرفتار می کرد بلکه پُک اول بود. در فرایند بهبودی آموختم به وسوسه مصرف پاسخ مثبت ندهم و فقط برای امروز در قطع مصرف باقی بمانم تا عاقبت روزی وسوسه مصرف به کلی از وجودم پاک شود.

برای امروز، عاقلانه تصمیم می گیرم و زندگی بدون مصرف نیکوتین را انتخاب می کنم.

 

14خرداد

 14 خرداد                                  بساز، ویران نکن

«احساس منفی ما نسبت به خود با ابراز علاقه مثبت نسبت به دیگران جایگزین میشود.» 

کتاب پایه

v

شایعهپراکنی شیطان سیاه درونی ما را تغذیه میکند. گاهی اوقات تنها راهی که میتوانیم درباره خود احساس خوبی داشته باشیم این است که فرد دیگری را از طریق مقایسه، بد جلوه دهیم. اما احترام به نفسی که به ضرر فرد دیگر تمام میشود، بیارزش است و به تاوان آن نمیارزد.     

پس چگونه با احساس منفی درباره خود کنار بیاییم؟ ساده است. علاقه مثبت نسبت به دیگران را جایگزین آن میکنیم. به جای اینکه بر احترام نفس پایین خود انگشت بگذاریم، به نزد اطرافیان خود میرویم و سعی میکنیم در خدمت آنها باشیم.

شاید این کار راهی برای طفره رفتن از موضوع به نظر رسد، اما این چنین نیست. با انگشت گذاشتن بر احساس حقارت نسبت به خود نمیتوانیم کاری انجام دهیم، جز اینکه خود را گرفتار مخمصه دلسوزی نسبت به خود کنیم. اما با جایگزینی دلسوزی نسبت به خود با ابراز علاقه عشقآمیز و فعال نسبت به دیگران، میتوانیم برای خود احترام قائل شویم.

راه دستیابی به احترام به نفس، خراب کردن دیگران نیست، بلکه دلپسندتر کردن آنها از طریق ابراز عشق و علاقه مثبت است. برای اینکه در انجام این کار به ما کمک شود، میتوانیم از خود بپرسیم آیا به ایجاد مشکل کمک میکنیم یا به یافتن راه حل. امروز، میتوانیم به جای ویرانی، سازندگی را انتخاب کنیم.

v

فقط برای امروز:  گرچه ممکن است احساس حقارت کنم، لازم نیست برای دلپسندتر کردن خود، دیگران را خراب کنم. امروز، احساس منفی نسبت به خود را با ابراز علاقه مثبت نسبت به دیگران جایگزین میکنم. به جای ویرانی، سازندگی را در پیش میگیرم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


14 خرداد
تغییر چیزهایی که میتوانم
یکی از بزرگترین موضوعها درباره برنامه نارانان اینست که چطور میتواند زندگیمان را عوض کند. به اعضایی در گروهم فکر میکنم که چگونگی رشد وشادتر شدنشان را مشارکت میکنند. بعضی از آنها چالشهای جدیدی در زندگیشان دارند وبعضی در حال خدمت در گروه هستند. عضوی میگفت سعی میکند فکر کند که اگر در زندگیش معتاد نداشت، چه کارهایی انجام می داد.این کار به اوکمک میکند تا تمرکز داشته باشد. من رشد و بهبودی را میبینم. با حضور بیشتر در نارانان، باید داشتن روابط بهتر در زندگیم را یاد میگرفتم. من میتوانم به وسیله خدمت کردن در سطح گروه و بالاتر، به روش های بیشماری سهیم شوم. با عشق وحمایتی که در نارانان دریافت میکنم، به خودم اطمینان دارم. میتوانم پیشرفتی را که بدست آورده ام ببینم وسرانجام به زندگیم برگردم. باید یاد میگرفتم حد ومرزهایی تعیین کنم امروز در زندگیم میتوانم تصمیم هایی بگیرم که هرگز در خواب هم امکان نداشت.
وقتی وارد برنامه شدم احساس کردم توانایی تغییر زندگی برایم امکان پذیر بوده، در صورتی که حاضر بودم که از آن استفاده کنم. کارکرد برنامه نارانان بهبودی را به درون زندگیم آورده است. پس برای حفظ سلامت عقل، باید در مورد بهبودیم جدی باشم. من میتوانم در مورد تصمیم هایم و نتایج آن یا پیامد کارها و واکنش هایم فکر کنم. ناگهان میبینم که فرد جدیدی پدیدار میشود و تغییرات در زندگیم جای می گیرد.
 تفکری برای امروز :  《باز هم به جلسه بیا، اگر برنامه را کار کنی موثر است و اگر نه نتیجه ندارد، پس روی آن کار کن چون ارزشش را داری.》این گفته هایی است که با خودم تکرار میکنم تا به ایجاد تغییرات لازم در زندگی ادامه دهم و آن را با تازه واردان گروه در میان می گذارم تا بتوانند امید وشهامت برگشتن به جلساتمان را بدست بیاورند.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

چهاردهم خرداد

پیشرفت به سختی قابل تشخیص است به ویژه اگر انتظارات ما بیش از حد واقعی باشد . اگر انتظار داشته باشیم که نکات منفی و رفتار های بیمارگونه ما به سرعت و بطور کامل تغییر یابند به احتمال زیاد دچار یاس و نا امیدی خواهیم شد . در این حالت پیشرفت زیاد محسوس نیست به ویژه زمانی که خودمان را در تضاد با ایده آلهای استاندارد میبینم . بنابراین بهترست که شرایط خود را در زمان حال با با شرایطی که قبلا در آن بسر می بردیم مقایسه کنیم . برای مثال فهرست قدم چهارم کمکم کرد تا متوجه شوم که من کینه به دل میگیرم و همین امر به من لطمه میزند . تلاشم را میکنم تا خشم را از خودم دور کنم ولی وقتی می بینم این حالت هنوز درمن وجود دارد ، دچار یاس و نا امیدی می شوم خوشبختانه برنامه الانان به من آموخت که فقط روی پیشرفت تمرکز کنم ...نه ..روی نتیجه ...اگر چه هنوز هم گاهی اوقات رنجشها ادامه دارد ولی کاملا آگاه هستم که در حال پیشرفتم چرا که دیگر به ندرت اتفاق می افتد و برای مدت طولانی هم ادامه پیدا نمیکنند . امروز دیگر به در جستجوی نتیجه کار نیستم ، تنها مساله ای که برایم مطرح است مسیری است که در آن به پیش می روم .

یاد آوری امروز

.بخاطر تلاش زیاد در برنامه الانان و تمایل به تغییر و تحول ، من در حال حرکت در یک راه مثبت هستم . من امروز پیشرفتهایم را جشن خواهم گرفت . من میدانم که مراحل بهبودیم ادامه خواهدداشت تا در جهت یک زندگی بهتر رشد نمایم . " به تدریج افزودن را ادامه بدهید ، بزودی گنج بزرگ خواهید داشت ." (قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود ).


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

14 خرداد
آیا توجه بیش از اندازه به قسمت خالی لیوان و احساسات منفی و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ها به این دلیل نیست که می‌خواهم توجه و ترحم دیگران را به خودم جلب کنم؟ آیا بهتر نیست به جای تلف کردن انرژی محدودم به مسائل، با دیدی مثبت نگاه کنم؟ امروز من سعی می‌کنم طبق اصول خودیاری برنامه تمام لحظات امروزم را روی بهبودیم طبق اصول، برنامه‌ریزی کنم و برای پُربار کردن آن از راهنما و دوستان برنامه نظر خواهی و مشورت کنم و از تجربه آن‌ها در این موارد بهره ببرم. تا در آخر شب با رضایت و آرامش، ترازنامه‌ی امروزم را بنویسم و خداوند را بابت یک روز موفق شکرگزار باشم. آیا متوجه هستم که خداوند مرا از تمام مواهب طبیعی و نعمت‌هایش و لحظات با شکوه یک زندگی سرشار از مسرت و شادی بهره‌مند کرده است؟ من امروز با کمک خداوند از پیله‌ی تنهایی و احساسات منفی و متأسف بودن به حال خود خارج می‌شوم. سعی می‌کنم با کمک دوستان در حال بهبودی، روز خوبی را طبق اصول برنامه تجربه و احساس کنم. آیا امروز در برنامه‌ی خودیاری به کسی اعتماد کرده‌ام؟ آیا با او تماس گرفته‌ام؟ آیا امروزم را با اصول برنامه زندگی کرده‌ام؟
امروز هدیه خداوند است. هدیه را دریابیم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

چهاردهم خرداد:   خدایا شکرت که عاقبت آزاد شدم.

   در گذشته فکر می کردم آزادم. مصرف سایر مواد مخدر را قطع کرده بودم. روزی متوجه شدم نیکوتین هم یک ماده مخدر است. مصرف نیکوتین مرا از برقراری ارتباط آگاهانه با خداوند بازداشته بود. از وقتی در دبیرستان مشغول تحصیل بودم در جهت قطع مصرف تلاش می کردم. من در ورزش فوتبال و بسکتبال فعالیت کرده بودم امّا به دلیل کمبود تنفس، دیگر نمی توانستم حتی مسیری یک کیلومتری را بدوم. از شانزده تا پنجاه و هشت سالگی بارها و بارها به شیوه های گوناگون اقدام به قطع مصرف نمودم، اما هرگز موفق به باقی ماندن در قطع مصرف نشدم. عاقبت با یک انجمن دوازده قدمی آشنا و از مخدرهای دیگر پاک شدم. تصور می کردم از طریق آن انجمن قادر خواهم بود قطع مصرف نیکوتین کنم، اما موفق نشدم. پس از مدتی به جلسات نیکوتینی های گمنام راه پیدا کردم. این انجمن به راستی برایم رهایی بخش بود و اکنون می فهمم منظور "مارتین لوترکینگ" چه بود.

برای امروز بابت هدایت شدن در مسیر آزادی از خداوند سپاسگزارم.

15خرداد

 دعای صادقانه                               15خرداد

«اگرچه عمل کردن بر اساس صداقت دشوار است،

اما سزاوار بیشترین پاداش است.»

کتاب پایه

v

صادق بودن را چقدر مشکل میپنداریم! بسیاری از ما وقتی به NA میآییم از اینکه چه اتفاقی در زندگی ما افتاده، چنان سردرگم هستیم که گاهی ماهها و سالها طول میکشد به این سردرگمی سر و سامان دهیم. حقیقت گذشته ما همواره همان طور که گفتهایم نیست. چگونه میتوانیم راستگوتر بودن را شروع کنیم.   

بسیاری از ما صداقت در هنگام دعا را آسانترین راه مییابیم. گاهی اوقات متوجه میشویم که از باز گفتن کل حقیقت به معتادان انجمن خود رنج میبریم. احساس اطمینان میکنیم اگر بگذاریم دیگران ما را همان طور که واقعاً هستیم بشناسند، پذیرفته نخواهیم شد. زندگی کردن طبق انتظار خود با تصویر "بینهایت آراسته و فوقالعادهای" که بسیاری از ما مجسم کردهایم، دشوار است! در دعا از سوی نیروی برتر خود مورد اجابت قرار میگیریم و این امر به ما اجازه میدهد راز دل خود را صادقانه آشکار کنیم.  

وقتی این صداقت را در ارتباط با خداوندی که درک میکنیم به کار میگیریم، اغلب متوجه تأثیر خفیف آن بر ارتباطات خود با دیگران میشویم. به صادق بودن عادت میکنیم. در هنگام صحبت در جلسات و کار کردن با دیگران عمل صادقانه را شروع میکنیم. در عوض، متوجه غنی شدن زندگی خود از طریق روابط دوستانه عمیق میشویم. حتی درمییابیم میتوانیم با خود نیز صداقت بیشتری داشته باشیم، یعنی با مهمترین فردی که باید با او صادق باشیم.

صداقت یک ویژگی است که با تمرین پرورش مییابد. راستگویی کامل، همیشه آسان نیست، اما وقتی این کار را هنگام ارتباط با نیروی برتر خود شروع کنیم، ابراز صداقت خود به دیگران را آسانتر مییابیم.

v

فقط برای امروز:  با خداوند، خود و دیگران صادق خواهم بود.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


15 خرداد
بهبودی بی پایان است
خیلی عالی می شد اگر میتوانستم این دوازده قدم رو در یک زمان به طور کامل کار کنم و سپس هرگز مجبور نباشم دوباره روی آنها کار کنم. اگر این قدمها آنچنان در روح ، جسم و احساس من ریشه میدواند که تمان وجودم را در بر میگرفت، دیگر نه نگرانی بیشتر ی وجود داشت نه ترس واضطراب یا رنجشهای بیشتری بود. سه قدم اول، قدمهای آگاهی وپذیرش هستند:اقرار کرده ام که عاجزم؛ به این باور رسیدم که نیروی بزرگتر از خودم وجود دارد؛ و میدانم لازم است اراده وزندگیم را به نیروی برترم بسپارم. معتقدم که اگر به خودم کمک کنم، نیروی برترم هم میتواند به من کمک کند. سپس قدمهای چهار الی نه، قدمهای عملی هستند: ترازم را گرفته ام، به نقص هایم اقرار کردم و کاملا آماده هستم تا خداوند آنها را برطرف کند. وقت جبران کردن من هم فرا رسیده. سرانجام به سه قدم اخر یعنی قدمهای نگهدارنده می رسم، که بدون اینها از رشد ویادگیری باز می مانم. بدون این سه قدم اخر نمی توانم پیام بهبودی را به دیگران برسانم. که این کار در نوع خود یکی از مهمترین جنبه های برنامه نارانان است.
بهبودی یک فرایند بی انتهاست. من همیشه در زندگیم معتادانی خواهم داشت ، چه پاک باشند یا نباشند. به این درک رسیده ام که این برنامه راهی را در زندگیم به من پیشنهاد میکند که هیچگاه تصورش برایم امکان نداشت.
تفکری برای امروز :  شادی امروز من بستگی به شادی دیگران ندارد.برای معتادی که در زندگی دارم سپاسگزارم، که مرا در مسیر کشف خودم قرار داد.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

پانزدهم خرداد
هیچ مشکلی تا ابد باقی نمی ماند مهم هم نیست که مشکل چقدر در بطن زندگیمان ادامه پیدا کند . هر آنچه که ما در این زندگی متغیر تجربه میکنیم مطمئنا گذراست ، حتی درد . معمولا شرایط سخت و دشوار باعث بوجود آمدن صفاتی در ما میشوند که در حالتها یا موقعیتهای دیگر ممکن است اصلا بروز نکنند مانند احساس شجاعت یا شکست و نیاز ما به یک انسان دیگر . تمامی تجربیات می توانند در رشد ما موئثرباشند . اما ممکن است که ما نیاز به شکیبایی داشته باشیم بعضی از زخمها زود بهبود نمی یابند . باید به آنها زمان داد . ضمن اینکه ما میتوانیم در طی رشد ، توانایی های تازه خودمان را که در حال گسترش است قدر بدانیم مانند ظرفیت در سوگواری و غم و تمایل به پذیرفتن مشکلات . بیایید شکستها و همین طور پیروزی ها و شادی هایمان را با هم تقسیم کنیم زیرا به وسیله آنها میتوان شجاع بود .

یاد آوری امروز

بی یاد داشتن این مطلب که تمام این مسائل و مشکلات گذرا هستند میتوانند در گذراندن یک روز سخت بسیار موثر باشد . من با خود در هتگام بروز مشکلات صبور خواهم بود . کمی عشق ورزیذن و توجه به شخص خودم میتواند همه چیز را برایم راحت تر کند .
" من احساس شایستگی میکنم نسبت به هر آنچه که زندگی به ارمغان می آورد و مخصوصا زمانی که از قدمهای 12 گانه و سنتهای 12 گانه ، شعارها نشریات ، حمایتهای مالی ، آیین نامه ها و مهمترین آنها ، از جلسات استفاده میکنم" .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

15 خرداد
مشکل بزرگ یک فرد وابسته این است، که از نصیحت شدن نفرت دارد و گاهی باخود لج‌بازی کرده و برعکس عمل می‌کند و باعث صدمات مادی و عاطفی به خود و دیگران می‌گردد. امروز می‌دانم که اصول برنامه‌ی خودیاری روی صبر و بردباری استوار شده است. آیا من فقط برای امروز دریچه‌ی افکار و گوش‌های خود را در اختیار نصیحت و حرف‌هایی قرار می‌دهم که با سلیقه‌ای بیماریم جور باشد؟ آیا امروز هم مثل گذشته تجربه‌ها و آموخته‌های دیگران را به تمسخر می‌گیرم؟ به راستی چرا فکر می‌کنم که از بقیه‌ی مردم بیشتر می‌فهمم و می‌دونم و بلد هستم؟ آیا روی گفته‌های دیگران تأمل می‌کنم تا بدانم تا چه حد درست هستند؟ آیا امروز هم مثل گذشته انگشتانم را در سوراخ گوش‌هایم کرده و برای رها شدن سرم را به عنوان تأیید تکان می‌دهم؟ من اکنون دارم برای خودم بدن و فکر سالمی ایجاد می‌کنم. من نیاز به تجربه‌ی دیگران دارم. آیا متوجه شده‌ام که افراد موفق مشاوران خوبی داشته‌اند؟ آیا آگاهی پیدا کرده‌ام که مسیر زندگی به تنهایی طی شدنی نیست؟ من اکنون خودم را دوست دارم و در تمام شرایط خودم را تنها نمی‌گذارم، حتی اگر اشتباه کرده باشم.
گوش‌هایت را برای شنیدن باز نگه‌دار!

--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

پانزدهم خرداد:   ما به اندازه رازهای مان بیماریم.

یکی از چیزهایی که در انجمن آموختم صداقت با خود بود. دریافتم پنهان کردن رازهای درونی ما را بیمار و مانع پیشرفت در فرایند بهبودی است. برای بسیاری از ما رسیدن به صداقت با خود نیازمند زمان بود. با آشکار سازی عمیق ترین اسرار درونی و اقرار آن نزد خداوند و یک انسان دیگر در قدم چهارم، به صداقت با خود و دیگران رسیدیم. اکنون به این درک رسیده ام که هرگاه رازی را در خود پنهان کنم از بهبودی دور خواهم شد. افکار و احساسات ناخوشایندی که سعی در پنهان کردن آن ها می نماییم سمومی هستند که بهبودی را مسموم می سازند. تا وقتی نتوانم خود را به همین شکلی که هستم بپذیرم؛ بیماری اعتیاد کنترل زندگی را در اختیار خواهد داشت. سلامتی برایم حایز اهمیت است و با به کارگیری قدم های دوازده گانه آموخته ام سلامتی اولویت اول من است.

برای امروز به یاد خواهم داشت که صداقت با خود، تضمین سلامتم است.

16خرداد

 16 خرداد                                   بهبودی یک

شبه اتفاق نمیافتد

«قدمهای دوازدهگانه معتادان گمنام

فرآیند بهبودی پیشروندهای است

که در زندگی روزمره ما پایهگذاری شده است.»

کتاب پایه

v

پس از گذشت مدتی از بهبودی ممکن است متوجه شویم که با مسائلی مانند مشکلات شخصی دردناک، احساس عصبانیت و نومیدی روبرو شدهایم. وقتی متوجه جریان میشویم، ممکن است شکوه کنیم: «اما من سخت کار میکردهام. فکر میکردم...» شاید بهبود پیدا کردهام؟ نه حتی خیلی کم. بارها و بارها میشنویم که بهبودی فرآیندی مداوم است و ما هرگز معالجه نمیشویم. با این حال، گاهی اوقات معتقدیم اگر قدمهای خود را به قدر کافی انجام دهیم، به قدر کافی دعا کنیم یا به اندازه کافی در جلسات شرکت کنیم، سرانجام... خب شاید معالجه نشویم، اما تبدیل به فرد قابل توجهی شویم!

ما "فرد قابل توجهی" هستیم. در حال بهبودی هستیم—بهبودی از اعتیاد فعال. فرقی نمیکند در طی فرآیند بهبودی با چه مسائلی روبرو شدهایم، در هر حال همیشه مسائل بیشتری وجود دارد. چیزهایی که به یاد نمیآوردیم یا تصور نمیکردیم در اولین ترازنامه ما مهم باشند، مطمئناً بعداً بروز پیدا میکنند. بارها و بارها برای مقابله با چیزهایی که ما را آزار میدهد، به فرآیند قدمها مراجعه میکنیم. هر چه بیشتر از این فرآیند بهره میگیریم، بیشتر به آن اعتماد میکنیم، چراکه میتوانیم نتایج آن را مشاهده کنیم. از خشم و رنجش به سوی بخشش، از انکار به سوی صداقت و پذیرش و از درد به سوی آرامش پیش میرویم.   

بهبودی یک شبه اتفاق نمیافتد و بهبودی ما هرگز کامل نخواهد شد. اما هر یک از روزها التیام جدید و امید به فرداهایی بیشتر را به ارمغان میآورد.

v

فقط برای امروز:  امروز هر کاری که بتوانم برای بهبودی خود انجام میدهم و در فرآیند مداوم بهبودی امید خود را حفظ میکنم. 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

16 خرداد
مسئولیت پذیری
من به خاطر اینکه مصرف مواد مخدر، دروغگویی، دزدی، آشفتگی واعتیاد فعال به دنبال داشت از معتاد خواستم که خانه را ترک کند. آشفتگی مداوم بود و من به موقع قفل های خانه را عوض کردم و به او اجازه بحث ندادم. تصمیم من غم زیادی به دنبال داشت . پر از دلواپسی بود واشک بسیار میریختم. خیلی وقتها فکر میکردم که حتی با وجود اینکه هنوز مصرف میکرد، به اواجازه دهم که به خانه برگردد. من برای رنج ونگرانی شدید ناشی از تصمیم خودم، آماده نبودم ونسبت به وقتی که معتاد در خانه بود احساس بدی داشتم.
با تشکر از دوستی که شرکت در جلسات نارانان را پیشنهاد کرد، به موقع پی بردم که معتاد هرگز مسئول کارهایش نبوده چون من همیشه اورا با ضمانت از موقعیت های دشوار بیرون کشیده بودم. فهمیدم تا زمانی که معتاد مجبور نشود مسئولیت کارهایش را قبول کند، زندگی خانوادگیم بهتر نخواهد شد.ارزوی یک زندگی عادی را داشتیم و برای تسکین یافتن از درد ورنج زندگی کردن با اعتیاد او ناامید بودم. به اخر خط رسیده بودم و نمیدانستم که درمانده ام ونیاز به کمک دارم.
نارانان به من کمک کرد تا بفهمم لازم است از خود مراقبت کنم. یاد گرفتم که حق انتخاب دارم و میتوانم حد ومرزهایی را که برایم مناسب است ایجاد کنم. مسئولیت خودم را با اجازه ندادن به اوتا زمانی که مواد مصرف میکند به خانه برگردد، به عهده میگیرم. مسئولیت خودم را بوسیله جستجوی کمک در نارانان به عهده میگیرم.
تفکری برای امروز :  به عهده گرفتن مسولیت انتخاب خودم، میتوانم قدرت زیادی داشته باشد. بر اساس بهترین مصلحت امروز خودم عمل میکنم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

شانزدهم خرداد
هشتمین سنت به ما پیشنهاد میکند که عملکرد دوازدهمین قدم بایستی برای همیشه غیر حرفه ای باقی بماند . به این معنی که به عنوان عضوی از الانان ، باید بدانیم تجربه شخصیمان ، نیرو و امید داشتن تمام چیزهایی هستند که ما نیاز داریم تا بتوانیم به دیگران ، برای بهبوداز تاثیرات مخرب الکلیسم ، یاری برسانیم ، در صورتی که اگر برنامه توسط حرفه ای ها اداره شود دیگر در رساندن پیامهای الانان به دیگران آزاد نخواهیم بود . من زمان و انرژی زیادی صرف میکردم تا به آنهایی کمک کنم که نمی خواستند . این سنت مرا تشویق میکند به کسانی که واقعا میخواهند یاری برسانم این همان فرصتی است که از مشارکت دیگران استقبال میکنم و برای من بسیار ارزشمند است . امروز بخاطر تجربه هایی که در مورد الکلیسم دارم بهتر میتوانم دیگران را درک کرده و با آنها همدلی نمایم . من بسیار خوشحال هستم که از سخت ترین ساعتهای زندگیم چیز مثبتی بدست آورده ام . آموخته ام که بدون احساس گناه ببخشم و دریافت کنم . نیازی نیست نسبت به اعضاییکه کمکم کرده اند احساس دین کنم . فقط باید آنچه را که مرا بهبود بخشیده به دیگران منتقل کنم و زمانی که چیزی می دهم متقابلا دریافت نیز میکنم .

یاد آوری امروز


..در یافته ام که تقسیم تجربه ها ، نیروها و امید با بقیه اعضاء بطور مساوی یکی از بهترین و ارزشمند ترین هدیه های الانان است " در بین شما تنها کسانی واقعا خوشحال هستند که جستجو کرده و یافته اند که چطور زندگی کنند و سودمند باشند"


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

16 خرداد
بسیاری از ما، از روی ناچاری و کاملاً با بی‌اعتمادی به این برنامه روی آوردیم، چون چاره‌ی دیگری نداشتیم. هر آن‌چه که خودمان و دیگران توانایی و تجربه داشتند، برای رها شدنمان تلاش کردیم فایده‌ای نداشت و عاقبت متوجه شدیم که بیماری عادت‌های ناسالم و وابستگی و هم‌وابستگی بسیار قوی‌تر از اراده‌ی ما بوده است. وقتی عده‌ای را دیدم که بدون داشتن وابستگی‌های ناسالم به چیزی زندگی خوبی دارند، باورم نمی‌شد و با خودم می‌گفتم آیا می‌شود من هم مثل این افراد در جایگاهی قرار بگیرم که توانایی اداره کردن زندگیم را داشته باشم؟ امروز می‌دانم که بیماری من مثل یک شیشه‌ی گِل گرفته مرا از دیدن روبه رویم باعث محدودیتم می‌شود. اصول برنامه‌ی خودیاری به من می‌گوید که می‌توانم با پاک کردن گِل و آلاینده‌ها، قدرت دیدم را بهتر کرد و وسعت دهم. خداوندا: به من کمک کن تا با انتخاب مناسب و تنظیم احساسات درونیم، برای اداره کردن زندگی آشفته‌ام در مسیر بهبودی و خودیاری قرار بگیرم. آیا من خداوند را برای هدایت کردنم به گروه رهایی، که قادر شدم افرادی مثل خودم را که از درد مشترکی رنج می‌بریم، پیدا کنم سپاسگزار هستم؟
عینک بدبینی را از چشم‌هایت بردار!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

شانزدهم خرداد:   ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به ما بازگرداند.

   خشنودی از قطع مصرف و اینکه مصرف کننده ای را می بینم که در هوای پاک تابستان یا زمستان محیط اطراف خود را آلوده می کند مرا بیشتر مصمم می کند تا به راه خود ادامه دهم. وقتی کسی را در حال مصرف می بینم برای او دعا می کنم. همیشه به یاد دارم قطع مصرف را انتخاب و از چیزی محروم نشده ام. نیکوتین دشمن من است و هیچ وقت دوست من نبوده. مصرف نیکوتین همیشه یک مشکل است نه راه حل. سلامتی بسیار ارزشمند است و مصرف نیکوتین سلامت را به خطر می اندازد. قطع مصرف نیکوتین برای من یک معجزه است و بابت این هدیه از خداوند ممنونم. اکنون دیگر مجبور به مصرف نیستم و با مصرف کننده در عذاب احساس همدردی می کنم.

برای امروز با خشنودی، آزادی را بر اعتیاد نیکوتین ترجیح می دهم.

17خرداد

 کسی که مرا باور کند                         17 خرداد

«فقط برای امروز به کسی در NA اعتماد خواهم کرد. کسی که مرا باور کند و می‌خواهد در بهبودیم به من کمک کند.»

کتاب پایه

v

همه ما به NA نمیآییم که به طور خودکار پاک بمانیم. اما اگر به شرکت در جلسات ادامه دهیم، پشتیبانی لازم برای بهبودی خود را در معتادان گمنام پیدا میکنیم. وقتی فردی باشد که ما را باور داشته باشد، حتی اگر خود را نیز باور نداشته باشیم، پاک ماندن آسانتر است.

حتی فردی از اعضای NA که به طور معمول لغزش میکند، یک حامی وفادار دارد که همیشه برای کمک کردن به او حاضر است. حتماً باید فرد یا گروهی از افراد را پیدا کنیم که ما را باور داشته باشند. وقتی از آنها میپرسیم که آیا اصلاً پاک میشویم، همیشه پاسخ میدهند: «بله، شما میتوانید و پاک خواهید ماند. فقط شرکت در جلسات را ادامه دهید!"  

همه ما به خصوص وقتی نمیتوانیم خود را باور کنیم، به فردی نیاز داریم که ما را باور داشته باشد. وقتی دچار لغزش میشویم، گاهی اوقات اعتماد به نفس از هم پاشیده خود را آنقدر تضعیف میکنیم که کم کم دچار احساس نومیدی کامل میشویم. در چنین مواقعی به پشتیبانی دوستان وفادار خود در NA احتیاج داریم. آنها به ما میگویند این لغزش میتواند آخرین لغزش ما باشد. طبق تجربه میدانند اگر به شرکت در جلسات ادامه دهیم، سرانجام پاک میشویم و پاک میمانیم. 

خودباوری برای بسیاری از ما دشوار است. اما وقتی کسی ما را بیشائبه دوست دارد و صرف نظر از تعداد لغزشهای ما از ما پشتیبانی میکند، بهبودی در NA برای ما قدری واقعیتر میشود. 

v

فقط برای امروز:  فردی را پیدا میکنم که من را باور داشته باشد. آنها را باور خواهم داشت.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

18 خرداد
قدم شش
قدم شش یک قدم عملی است.این قدم به من می اموزدکه زمان دور انداختن عادت های قدمی و بکار بردن روشهای جدید است. یکبار شنیدم یکنفر در این باره مثالی که این کار: مانندخرید یک کت چرمی  جدید است و سپس پوشیدن کت قدیمی وصله دار روی ان ، فقط به این دلیل که آشناست.من معتقدم که باید برای رها کردن تلاش کنم و به نیروی برترم اجازه دهم تا مرا برای یک کت جدید آماده کند.
وقتی آماده میشوم وقدم ششم را کار میکنم باید به خاطر داشته باشم که اجازه دهم که عادتهای قدیمی مثل؛کمال طلبی، آشفتگی،عدم اعتماد به نفس وترس از بین بروند.از این طریق به نیروی برترم اجازه میدهم تا عادتهای جدید مثل؛ بخشش، پذیرش، رضایت مندی وقدر شناسی را آشکار کند.
میدانم که وقتی عادتهای جدید را بپذیرم وبکار ببرم، دلتنگی حاکم نخواهد بود وافسردگی پایگاهی ندارد. به زودی، هر روز شادی را که از درون بر می خیزد خواهم شناخت و این به تشخیص ویا تایید بیرونی وابسته نیست.هنوز چنین شخصی نیستم و میپذیرم که این روند؛ تلاش، پشتکار، زمان واعتمادلازم دارد.
بعد سالها تمرین هنوز می خواهم همه چیز به روش من باشد اما وقتی هر روز زندگیم را به نیروی برترم میسپارم، متوجه میشوم که تغییرات در درونم اتفاق میافتد.
به این دلیل است که اکنون بجای اینکه تنهایی مرا سردرگم کند آنرا می شناسم. به همین دلیل میدانم که به جای غرق شدن در یک اشتباه، دفعه بعد می توانم انتخاب متفاوتی داشته باشم. میدانم چطور با این روش، تا ابد در آشفتگی نخواهد ماند. این تنها راه عبور از رنج رشد ودرد تغییر است. معتقدم نیروی برترم فردی را که عاشقانه از من می آفریند بهتر از فردی است که امروز هستم.
تفکری برای امروز :  حتی در عمیقترین دره ها وگودالهای ناامیدی، امید وجود دارد.این نور امید مرا به سطح بالاتر هدایت میکند. وقتی خودم را پذیرای تغییر نگه میدارم، تغییر اتفاق می افتد.به مرور فرد جدیدی پدیدار میشود....


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

17 خرداد
بخشش
وقتی قدمهای دوازده گانه نارانان را تمرین میکنم یاد میگیرم انتخاب های سالم تری داشته باشم. اکنون میتوانم زمانهایی را که در زندگیم انتخاب های نا سالمی دارم، تشخیص بدهم. با هر احساس بخشش ورها کردنی، کمی حس پشیمانی یا باخت وجود دارد. توانسته ام روابط بهتری برقرار کنم و از نداشتن یک رابطه سالم با خودم متاسفم.  من از احساسات آسیب زننده مخرب، بخاطر انتقاد شدید وسرزنش خودم رنج کشیده ام. در عوض، با اعتقاد سعی میکنم چیزهای جدید را امتحان کنم. حس اولیه ام مرا بخاطر ندیدن چیزهایی که قابل کشف وپیش بینی نبودند محکوم میکند.
بخشش، جزء زیبایی از فرزند نیروی برتر بودن است. میدانم چیزی را که من نمیتوانم انجام دهم، نیروی برترم میتواند انجام دهد. انجایی که من ضعیفم ، نیروی برترم قدرتمند است. زمانی که خودم را بی رحمانه تحقیر میکنم ، نیروی برترم عاشق ومهربان است. نیروی برترم مرا از درون تغییر میدهد. من به آرامی رضایت وآرامش را میاموزم حتی وقتی طبق عادت به دنبال آشفتگی و کمال هستم.
تفکری برای امروز :  امروز عمیقا برکت میطلبم و خودم را میبخشم. کلمه "ای کاش"را از لغتهایم پاک میکنم واین عبارت "من در آن لحظه بهترین کاری را که میتوانستم انجام دادم"را جایگزین میکنم. در آن لحظه تصمیم درستی گرفتم.


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

17 خرداد
قدرت شگفت‌انگیز بی‌اختیاری یک وابسته، به مواد مخدر که در عوالم رؤیا و تخیل و توهم سپری می‌شود را به خاطر می‌آورم، که در آن واحد مغز بیمارم تمام دلایل و بهانه‌های منطقی را رد می‌کرد و به فکر نقش بازی کردن و جلب ترحم خود و دیگران می‌کردم می‌افتم. در همان حال که در رنج و آشفتگی بودم، به فکر کلک زدن و نقشه گول زدن نفر بعدی بودم. امروز اصول برنامه‌ی خودیاری می‌گوید، انرژی حیاتی خود را بیهوده صرف مسائلی نکن که حاصلی برایت ندارد. چون خستگی حاصل از آن باعث افسردگی، خشم و درگیری باخودت می‌شود. امروز بدون وابستگی به مواد مخدر، الکل، قمار و نیکوتین و.... قدرت برنامه و آموخته‌هایم را در امروز متمرکز می‌کنم. خدمتگزاری در گروه باعث افزایش احساس تعلق به گروهی که مثل من مشکل وابستگی دارند، می‌شود. برای اوّلین بار احساس جزئی از یک گروه و کل بودن را تجربه می‌کنم. امروز خداوند را سپاسگزارم که مرا در مسیری قرار داده است، تا با شادمانی و لذت بهبودی و رهایی آشنا شوم. خداوندا: مرا کمک کن تا برای پیشبرد و آموزش اصول جدید زندگی تلاش نموده و آموخته‌هایم را در اختیار همدردانم قرار دهم.
امروز می‌دانم که جزئی از کُل هستم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

هفدهم خرداد:   برای زندگی راحت با هیچ کس و هیچ چیز بد رفتاری نکن و همواره به دنبال این مهم باش. مانند شب به دنبال روز.

   قبل از شرکت در جلسات نیکوتینی های گمنام با خود صادق نبودم. می خواستم همه دوستم داشته باشند. پس با هرچه که می گفتند موافقت می کردم. برای پنهان کردن احساس واقعی سیگار می کشیدم. وقتی قطع مصرف کردم جایی برای بیان احساساتم نداشتم. آدم سخت و بی احساسی بودم. در انجمن نیکوتینی های گمنام صداقت و مهربانی را آموختم. من کامل نشده ام امّا شادتر از گذشته ام. صداقت با خود سبب شداحساس بهتری به خود و دیگران داشته باشم.

برای امروز، به یاد خواهم داشت صداقت، آرامش به همراه دارد.

 

18خرداد

 18 خرداد                                           تنها لازمه

«این برنامه امید عرضه میکند. تنها چیزی که باید به همراه بیاورید تمایل به قطع مصرف و امتحان این شیوه جدید زندگی است.»

جزوه خطاب به تازه‌وارد

v

گاهی اوقات از اینکه آیا در معتادان گمنام "درست عمل میکنیم" متحیر میشویم. آیا در جلسات به قدر کافی حضور پیدا میکنیم؟ آیا از راهنما کمک میگیریم یا قدمها را کار می‌کنیم یا به روش "درستی" صحبت میکنیم، میخوانیم و یا زندگی میکنیم؟ ما برای انجمن معتادان در حال بهبودی ارزش قائل میشویم—نمیدانیم بدون این انجمن چه کار کنیم. چه میشود اگر شیوه انجام برنامه "اشتباه" باشد؟ آیا این امر از ما اعضای NA "بدی" میسازد؟ 

با مرور سنت سوم که به ما اطمینان میدهد «تنها لازمه عضویت، تمایل به قطع مصرف است»، میتوانیم ناامنیهای خود را سامان دهیم. قوانینی وجود ندارد که بگوید باید در بسیاری از فلان جلسات یا این جلسات ویژه شرکت کنیم یا قدمها را بدین طریق و با این سرعت کار کنیم یا برای اینکه به عنوان اعضای NA در جایگاه خوبی قرار بگیریم طوری زندگی کنیم که فلان افراد راضی باشند.  

درست است اگر مایل به دستیابی به همان بهبودی هستیم که در اعضایی که به آنها احترام میگذاریم مشاهده میکنیم، باید همان برنامهای که بهبودی آنها را ممکن ساخته، انجام دهیم. اما NA انجمن آزادی است؛ برنامه را به بهترین نحوی که برای ما و نه برای فرد دیگر مناسب است، انجام میدهیم. تنها لازمه عضویت، تمایل به قطع مصرف است.  

v

فقط برای امروز:  به برنامهای که انجام میدهم در پرتو بهبودی خود نگاه میکنم. این برنامه را تا حداکثر توان خود انجام میدهم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

18 خرداد
قدم شش
قدم شش یک قدم عملی است.این قدم به من می اموزدکه زمان دور انداختن عادت های قدمی و بکار بردن روشهای جدید است. یکبار شنیدم یکنفر در این باره مثالی که این کار: مانندخرید یک کت چرمی  جدید است و سپس پوشیدن کت قدیمی وصله دار روی ان ، فقط به این دلیل که آشناست.من معتقدم که باید برای رها کردن تلاش کنم و به نیروی برترم اجازه دهم تا مرا برای یک کت جدید آماده کند.
وقتی آماده میشوم وقدم ششم را کار میکنم باید به خاطر داشته باشم که اجازه دهم که عادتهای قدیمی مثل؛کمال طلبی، آشفتگی،عدم اعتماد به نفس وترس از بین بروند.از این طریق به نیروی برترم اجازه میدهم تا عادتهای جدید مثل؛ بخشش، پذیرش، رضایت مندی وقدر شناسی را آشکار کند.
میدانم که وقتی عادتهای جدید را بپذیرم وبکار ببرم، دلتنگی حاکم نخواهد بود وافسردگی پایگاهی ندارد. به زودی، هر روز شادی را که از درون بر می خیزد خواهم شناخت و این به تشخیص ویا تایید بیرونی وابسته نیست.هنوز چنین شخصی نیستم و میپذیرم که این روند؛ تلاش، پشتکار، زمان واعتمادلازم دارد.
بعد سالها تمرین هنوز می خواهم همه چیز به روش من باشد اما وقتی هر روز زندگیم را به نیروی برترم میسپارم، متوجه میشوم که تغییرات در درونم اتفاق میافتد.
به این دلیل است که اکنون بجای اینکه تنهایی مرا سردرگم کند آنرا می شناسم. به همین دلیل میدانم که به جای غرق شدن در یک اشتباه، دفعه بعد می توانم انتخاب متفاوتی داشته باشم. میدانم چطور با این روش، تا ابد در آشفتگی نخواهد ماند. این تنها راه عبور از رنج رشد ودرد تغییر است. معتقدم نیروی برترم فردی را که عاشقانه از من می آفریند بهتر از فردی است که امروز هستم.
تفکری برای امروز :  حتی در عمیقترین دره ها وگودالهای ناامیدی، امید وجود دارد.این نور امید مرا به سطح بالاتر هدایت میکند. وقتی خودم را پذیرای تغییر نگه میدارم، تغییر اتفاق می افتد.به مرور فرد جدیدی پدیدار میشود....


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

هیجدهم خرداد

یکی از موضوعات قدم جهارم ، در طرح پیشرفت ، خود ارزشی است . زمانی که با این قدم در حال کار کردن هستم ، یک جستجوی بدون ترس و واهمه بر روی لیستی که از خود تهیه کرده ام ، انجام میدهم . در یافتم که همیشه در مورد ارزشهای خود برپایه نظرات دیگران یا بر پایه دستاوردهایم قضاوت میکردم . این به آن معنی بود که بایستی تمام مدت کار میکردم یا همیشه سعی میکردم که در مرکز توجه دیگران باشم . بهترین حالت خشنودی از خود هم زود گذر و نا پایدار بود . به وسیله قدم چهارم ، فهمیدم که قسمتی از احساس خود ارزشی میتواند بر پایه توانایی من در عشق ورزیدن به دیگران باشد . گفتن یک کلمه محبت آمیز یا نوشتن یک نامه محبت آمیز یا اینکه ساعتی را به فکر کردن به دیگران اختصاص دهم تا از یک انسان دیگر قدر دانی کنم ، میتواند یک روز ملال آور را بارور سازد من این توانایی را دارم که در مورد خودم احساس خوبی داشته باشم و از دستاوردهایم قدر دانی کنم ، بدون اینکه دیگران برای من ارزش قائل باشند یا نباشند .

یاد آوری امروز

.بیایید در موقعیتهای مناسب عشق و محبت مان را با مردم پیرامون مان قسمت کنیم . در این صورت من یکی از مثبت ترین ویژگیهای شخصیتیم را جشن میگیرم بدون اینکه از دیگران انتظاری داشته باشم . تمجید و ستایش کسی از صمیم قلب ، یا ارادتمندانه از مهابانی هایش قدر دانی کردن ، بهترین کاری است که امروز میتوانم برای خود انجام دهم . " مشکل میتوان کسی را که برای خود ارزش قائل است و یا کسی را که احساس نزدیکی با خدایی که اورا به وجود آورده است ". می کند . آزرد .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

18 خرداد
روند رُشد و تغییرات شخصیتی به آرامی و آهستگی اتفاق می‌افتد. شاید دلیل آن این است که تغییر و رُشد کردن دردآور است و طبیعتاً ما در مقابل آن مقاومت می‌کنیم و در نهایت مجبور هستیم، برای اداره‌ی زندگی بهتر این تغییرات و رُشد را بپذیریم. امروز این را می‌دانم که تغییرات و رُشد پیدا کردن، خود به تنهایی هیچ‌گونه تأثیری روی زندگیم ندارند، بلکه رُشد کردن و تغییرات و موضع‌گیری من، در مقابل آن مفهوم واقعی در اجرای عمل با اصول برنامه است. اجرای این عمل نیاز به تمرین و آرامش دارد. من باید بیاموزم که همراه جریان زندگی عادی خودم، آماده‌ی پذیرش تغییرات جدید هستم، که سرمنشأ اداره کردن زندگی آینده‌ی من در همین امروز می‌باشد، امروز می‌دانم که خداوند مرا در جهت‌گیری و مقاومت کردن در مقابل رُشد و تغییرات راهنمایی می‌نماید. آیا من امروز زندگیم را به خداوندی که خود درک می‌کنم سپرده و یا واگذار کرده‌ام؟ آیا برای این سپردن و واگذاری دعا می‌کنم؟ خداوندا: مرا یاری کن تا در کنار تغییرات رُشد هم پیدا کنم و با آن خودم را منطبق کنم. خداوندا: مرا در مسیر این روند روبه رُشدم کمک کن، تا از ترس‌هایم رها شوم.
تسلیم شو تا رُشد و تغییرات را درک کنی!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

هجدهم خرداد:   تمام زندگی چیزی جز یک چشم برهم زدن نیست.

   وقتی به آنان که پیش از ما می زیستند و اثری جاودان از خود بر جا نگذاشتند فکر می کنم، گویی هرگز در این دنیا نبوده اند. وقتی به دوران مصرف خود نیز نگاه می کنم گویی هرگز در این دنیا نبودم. با شناخت خود و زندگی دیگر مجبور نیستم با مصرف نیکوتین خود و زندگی را تباه کنم. پذیرش هستی به همانگونه که هست هدف اصلی ام شده. آیا به عقیده شما کدام عاقلانه تر است: زندگی با مصرف نیکوتین یا پذیرش هر چیز و هر کس به همان گونه که هست؟!

برای امروز شکرگزار تمام لحظات زندگی هستم.

19خرداد

 رؤیاهای قدیمی نباید بمیرند                          19 خرداد

«رؤیاهای از دست رفته بیدار میشود و احتمالات جدیدی پدیدار میگردد.»

کتاب پایه

v

اکثر ما در دوران جوانی رؤیاهایی داشتیم. در هر حال، وقتی اعتیاد بر زندگی ما مسلط شد، همه رؤیاهای ما از جمله رؤیای شغل پرتکاپو، خانواده بزرگ و دوستداشتنی یا رؤیای سفرهای خارجه نقش بر آب شد. هر چیزی که برای خود میخواستیم در جستجوی مواد مخدر از نظر ما پنهان شد. رؤیاهای ما از تهیه مجدد مواد مخدر و امید به سرخوشی حاصل از مصرف آن فراتر نرفت.     

اکنون در دوران بهبودی میتوانیم به دلایلی امیدوار باشیم که رؤیاهای از دست رفته ما هنوز میتوانند به حقیقت بپیوندند. مهم نیست چقدر از سن ما گذشته، اعتیاد چه چیزهایی را از ما گرفته یا این امر چقدر غیر ممکن به نظر میرسد، در هر حال، رهایی ما از اعتیاد فعال، آزادی لازم برای جستجوی آرزوهای خود را به ما میدهد. شاید به استعداد فراوان خود در کاری پی ببریم یا سرگرمی مورد علاقه خود را پیدا کنیم و یا دریابیم که  ادامه تحصیلات، پاداشهای چشمگیری را برای ما به ارمغان میآورد.  

سابقاً بیشتر انرژی خود را صرف بهانهتراشی و دلیلتراشی برای شکستهای خود میکردیم. امروز به جلو پیش میرویم و از بسیاری از فرصتهایی که زندگی در اختیار ما گذاشته، استفاده میکنیم. ممکن است از تواناییهای خود شگفتزده شویم. سرانجام با وجود پشتوانه بهبودی، موفقیت، رضایت و خشنودی در دسترس ماست.

v

فقط برای امروز:  برای تحقق رؤیاهای خود از امروز هر کاری که بتوانم انجام میدهم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

19 خرداد
ابزارهای برنامه-اعتماد
عزیز من از بیماری اعتیاد رنج می برد.در زندگی با اعتیاد فعال یاد گرفتم که نمیتوانم به معتاد اعتماد کنم.در مورد اینکه پاک مانده یا مصرف میکند، چطور پول خرج میکند یا هر قولی که میدهد، راست میگوید یا نه نمیتوانستم اعتماد کنم.
وقتی وارد انجمن نارانان شدم، از اعتماد کردن برای گفتن اسرارم در یک اتاق پر از غریبه میترسیدم.بعد درباره رابطه راهنما ورهجو شنیدم وتصمیم گرفتم که به یک نفر اعتماد کنم. بنا براین بسرعت یک راهنما انتخاب کردم و داستانم را مشارکت کردم.
شرکت در جلسه را ادامه میدهم و زمانی که نیاز به کمک دارم به راهنمایم زنگ بزنم. از ابزارهای راهنما، تماس تلفنی و جلسات استفاده میکنم و به مرور درباره برنامه نارانان بیشتر یاد میگیرم. دوباره توانایی ام را برای اعتماد به مرور درباره برنامه نارانان بیشتر یاد میگیرم. دوباره توانایی ام را برای اعتماد به نیروی برترم ودیگران بدست می آورم. همانطور که فواید بهبودی را تجربه کرده ورشد میکنم، اهمیت گمنامی در برنامه نارانان را یاد میگیرم.اکنون میدانم که میتوانم به اعضا اعتماد کنم و امروز در جلسات به وضوح مشارکت میکنم.
ابزار های دیگر برنامه نارانان که به من کمک کرد تا یاد بگیرم به کمک نیروی برترم اعتماد کنم اینها هستند:نشریات به من کمک کرد افکارم را درجهت مثبت هدایت کنم، نوشتن وقایع روزانه کمک کرد خودم را درک کنم ، و خدمت به من اجازه میدهد تا به دیگران کمک کنم و قدر بهبودی خودم را بدانم. تفکری برای امروز :  وقتی از ابرارهای برنامه نارانان استفاده میکنم میتوانم دوباره اعتماد کنم. من راه بهتری برای زندگی پیدا کردم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

نوزدهم خرداد

دونده به انتهای راه نزدیک میشود . چشم انداز ماسه ها در طرف چپ او و روی ساحل نمایان است در عوض او میتواند انتخاب کند تا بر روی جاده صاف و هممواری که به طرف راست میرود حرکت کند . اگر چه منظره آن زیاد خوشایند به نظر نمی آید ، ولی راه آسان ، وسوسه انگیز است . تجربه های قبلی به او آموخته بودند که از کشیده شدن (رفتن) به طرف سختی ها اجتناب کند . هنوز هم عاشق منظره اقیانوس است . دونده شک میکند نیروی تشویق کننده درونی اورا وادار میکند که به طرف تپه های شنی برود و او به آن جواب میدهد به مجرد اینکه ساحل نمایان میشود ، غروب شکوهمند و دیدنی بر فراز امواج متلاطم می درخشد تواضع تمام وجود دونده را در بر میگیرد . زمانی که می فهمد در لحظه ای که شک کرده بود ، به پیامهای نیروی برترش گوش سپرده بود . به پیامهای کسی که میتواند فراتر از چشمای نابینای ما ببیند .

یاد آوری امروز


ممکن است منطق یک سری از واکنش هارا به ما منتقل کند ، درزمانی که صدای درون من ، مرا در جهت متفاوت دیگری هدایت میکند . ممکن است اوقات راحت تری را سپری نمایم ، وقتی که از منطق دیکته شده ، بی دردسر ، یا تجربه های قبلی پیروی میکنم ، اما آیا من درحال گول زدن خودم هستم ؟ امروز من در تقاطع جاده مکث میکنم و به ندای نیروی برترم گوش می سپارم .
"عقل و خرد در روی جاده ای که به کشف می انجامد کار زیادی انجام نمی دهند . در ضمیر و بصیرت یک جهش پدید می آید ، آنرا تعیین یا هر آنچه که میخواهی بخوان ، در این زمان راه حل را خواهی یافت و نخواهی فهمید چگونه و چرا ."


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

19 خرداد
امروز برای بهبودی فردی و رهایی از بیماری وابستگی و هم‌وابستگی‌ها، در گروه شرکت خواهم کرد. امروز می‌خواهم با مشارکت صادقانه، احساس واقعیم را بدون ترس از قضاوت دیگران، بدون تأییدطلبی و پیش‌داوری و قضاوت بیان کنم. می‌خواهم به خاطر آرامش و شادی درونی خود، این آزادی و رها شدن از عادت و وابستگی و هوای نفس خود را جشن بگیرم. امروز می‌خواهم از دوستانم در گروه و برنامه تشکر کنم و به آن‌ها بگویم که دوستشان دارم، که مرا تحمل کرده و اجازه داده‌اند از تجربیات گرانبارشان استفاده کنم. تا از این اصول در زندگیم بهره‌مند شوم. خداوندا: از تو سپاسگزارم که نعمت آشنایی با برنامه و دوستان هم‌گروهم را به من عطا کرده‌ای. مرا یاری کن تا با شرکت در جلسات و مشارکت‌ها، روش‌های نوین زندگی را که به صورت عمل شده در زندگی دوستانم مشاهده می‌کنم، بپذیرم و تجربه نمایم. فقط برای امروز تلاش می‌کنم که تجربیات موفق دیگران را بیاموزم و به آن‌ها عمل کرده و تجربیات خودم را نیز در اختیار همدردانم قرار دهم و شادی در بهبودیم را با آنها قسمت کنم. خداوندا: مرا در کوره راه زندگی که از آنها ترس دارم یاری فرما.
شهامت، تمرینی برای نترسیدن است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

نوزدهم خرداد:   می توانی به غریبه ای که خود توست عشق بورزی.

   طی سی سال مصرف ارتباطم با خود کاملاً قطع شده بود. حقیقت در وجودم در زیر لایه ای ضخیم از دود مدفون شده بود. امروز با قطع مصرف نیکوتین و اندک روشن بینی که تاکنون بدست آورده ام می بینم علایق مدفون شده مانند ورزش، شعر سرایی و غیره از نو در وجودم بیدار شده اند. رهایی از اسارت نیکوتین منجر به رهایی از نابسامانی های دیگر شد. علایق مرده، بیدار و علایق جدیدتری نیز وارد زندگی گردیده است.

برای امروز، هدفم در زندگی تلاش برای تبدیل شدن به انسانی بهتر است.

20خرداد

 20 خرداد                               تغییر انگیزهها

«وقتی سرانجام انگیزههای خودخواهانه خود را از سر راه برمیداریم، به آرامشی دست مییابیم که هرگز تصورش را هم نمیکردیم.»

کتاب پایه

v

وقتی باورها، اعمال و انگیزههای خود را بررسی میکنیم، متوجه میشویم گاهی اوقات کارهایی را به دلایلی نادرستی انجام میدهیم. در اوایل دوران بهبودی خود، شاید مقادیر زیادی پول و وقت را صرف افرادی کرده باشیم تا این افراد صرفاً ما را دوست داشته باشند. بعدها ممکن است دریابیم که هنوز برای این افراد پول خرج میکنیم، اما انگیزههای ما تغییر کرده است. این کار را انجام میدهیم، چون آنها را دوست داریم. یا شاید سابقاً به این خاطر که از درون خود احساس پوچی میکردیم و احساس رضایت را از طریق ارتباط با فرد دیگری جستجو میکردیم، با دیگران روابط عاشقانه برقرار میکردیم. اکنون دلایل ما برای برقراری روابط عاشقانه، بر اساس تمایل به تقسیم کردن زندگی پرپاداش خود با شریکی همسان است. شاید قبلاً به دلیل ترس از لغزش، قدمها را کار میکردیم. اما امروز قدمها را به خاطر رشد روحانی کار میکنیم.  

امروز در زندگی هدف جدیدی داریم و تغییر انگیزههای ما این هدف را منعکس میکند. خیلی بیشتر از نیاز و ناامنیهای خود چیزهایی را برای عرضه کردن در اختیار داریم. کمال روح و آرامش خاطری در ما رشد یافته است که بهبودی ما را به سوی قلمروی جدیدی رهنمون میسازد. با سخاوت کامل به دیگران ابراز عشق میکنیم و بهبودی خود را با آنها در میان میگذاریم و تأثیری که ایجاد میکنیم میراثی است برای کسانی که باید به ما بپیوندند.  

v

فقط برای امروز:  در دوران بهبودی، انگیزههای من تغییر یافته است. میخواهم کارها را به دلایل درست انجام دهم، نه فقط به خاطر نفع شخصی خود. امروز، انگیزههای خود را بررسی میکنم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

20 خرداد
کنار آمدن با اعتیاد
فکر میکنم پیام نارانان در مغزم ماندگار است.این اولین پیام که من هیچ کنترلی ندارم، کمک بزرگی است. در چند هفته گذشته معتادم را در وضعیت هایی دیده ام که وحشتناک به نظر میرسید. من هیچ کنترلی روی او ندارم و به دعا کردن برای بهبودیش ادامه خواهم داد.
راه دیگری برای کنار آمدن با این بیماری اینست که وقتی دخترم را میبینم به جای اینکه ناراحت، عصبانی وغمگین شوم، برای این حقیقت که او هنوز زنده است سپاسگذارباشم. شاکر باشم که او برای کمک گرفتن نزیکتر شده است. هنگام صحبت با او به این نتیجه رسیده ام که نمی خواهد این جایی که هست باشد. اعتیادش به این معنی نیست که ما را دوست ندارد، به این معناست که اوبیمار است.اعضایی در جلسات مشارکت میکنند ومی گویند که چطور با سپردن عزیز معتادشان به نیروی برتر با آنها کنار می ایند.وقتی توصیف می کنند که برنامه نارانان چطور به آنها کمک میکند تا با بیماری اعتیاد کنار بیایند، من به صدای پر آرامش شاد گوش می کنم. مشارکت تجربه آنها به من نیرو و امید میدهد و چیزهایی را که من میخواهم دارند. شاید بهترین راه اینست که من هم کارهایی را کار آنها انجام میدهند، انجام دهم.
تفکری برای امروز: میدانم ابزارهایی که نارانان به من داده کار میکند و اینکه چگونه بتوانم آرامش وآسایش را در زندگی پیدا کنم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیستم خرداد

بسیاری از ما به منظور بقاء یافتن در دنیای متناقض و متشنج الکلیسم ، یاد گرفتیم تا احساسات خود را نادیده بگیریم . ما از وجود خودمان ، حتی بدون شناخت آن غافل بودیم . برای مثال هر چند من الکلی را بخاطر رها کردن در اوقات نیاز ، مقصر میدانستم اما برای خودم یک دوست خوب نبودم . بخاطر ترس و سر در گمی ام از خصلت کودکانه وجودم دور میشدم ، کودکی که به سادگی زندگی میکرد ، او که غروب خورشید را می پذیرفت .و نمی خواست که مالک آن باشد و فقط برای امروز زندگی میکرد . بهبودی بدین معنا نیست که مجبور شوم به انسان متفاوتی تبدیل گردم ، بدین معناست که لازم است دوباره خودم باشم . درسهایی که من در الانان آموختم ، درسهایی است که قبلا میدانستم ، فقط باید بیاد آورم .


یاد آوری امروز

:در وجود من اخلاصی وجود دارد که اغلب میداند چطور به یک نیروی برتر توکل کند تا با حفظ آن با بصیرت به بهبودی زندگی ام رسیده و در آرامش و کمال در لحظه حاضر زندگی کنم . اجازه میدهم که به سهم خود پیش رفته و در طی این سفر روحانی رشد یابم .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

20 خرداد
امروز می‌خواهم یک برنامه‌ی سبک و قابل اجرا فقط برای امروز برای خودم با مشورت و راهکارهای راهنمایم بریزم. برای شروع امروز می‌خواهم رختخوابم را خودم جمع کنم. اتاقم را مرتب کنم. می‌خواهم غبار شیشه‌ها را پاک کنم و از تمیزی اتاقم لذت ببرم. امروز می‌خواهم برای همه‌ی افراد خانواده چایی بریزم. امروز می‌خواهم دعای آرامش را در حضور جمع افراد خانواده بخوانم. می‌خواهم از آنها به خاطر رفتار دیروزم که باعث آزار آنها شد، معذرت خواهی کنم. خداوندا: مرا قادر کن تا با فروتنی به اعتراضات و انتقادات آنها گوش دهم. پروردگارا: به من کمک کن تا دست از رفتارهای خودخواهانه و غیر اصولی برداشته و سعی کنم از تکرار آن اعمال دست بکشم. آیا متوجه هستم که برای رهایی از زندگی سراسر درد و بدبختی گذشته به این جا رسیده‌ام؟ باید سعی نمایم برای رسیدن به صلح و آرامش با خود و دیگران به اصول خودیاری برنامه توجه کنم. آیا متوجه شده‌ام که خودخواهی من می‌تواند من را در راه بگذارد و من تنها شده و در انزوای بیماریم بمیرم؟ من زاده‌ی عشقم و برایم انتقال عشق به دیگران و خودم اهمیت دارد، همانطور که خودم را دوست‌دارم، دیگران را هم دوست‌دارم.
برای زندگی نیاز به صلح و آرامش داریم!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیستم خرداد:   بسیاری از ما با اتکا به نیرویی برتر، به قدرتی فراتر از قدرت انسانی رسیدیم.

   قبل از آشنایی با انجمن نیکوتینی های گمنام، بیست و پنج سال سعی کردم با نیروی اراده شخصی قطع مصرف کنم. باید صادقانه اعتراف کنم بدون کمک برنامه قطع مصرف برایم بسیار سخت و دشوار بود. بنابراین از اعضای برنامه درخواست کمک نموده و موفق به قطع مصرف شدم. در دوره سم زدایی وسوسه به راه های گوناگون آزارم می داد. اما با درخواست کمک از خداوند عاقبت موفق به انجام کاری شدم که خود به تنهایی قادر به انجامش نبودم. بدون عشق اعضای انجمن و حمایت خداوند قطع مصرف نیکوتین غیرممکن بود.

برای امروز، بابت عشق انجمن و حمایت خداوند سپاسگذارم و تمام هدایای زندگی را با آغوش باز می پذیرم.

21خرداد

 پاک زندگی کردن        21           خرداد

«وقتی بهبود پیدا میکنیم، دیدگاه جدیدی نسبت به پاکی به دست میآوریم... زندگی میتواند به ماجرای جدیدی برای ما تبدیل شود.»

کتاب پایه

v

زندگی دوران مصرف زندگی پاکی نیست. هیچ کس این موضوع را بهتر از ما نمیداند. برخی از ما در فلاکت جسمانی به سر میبردیم و نه تنها به خود، بلکه به دیگران هم اهمیت نمیدادیم. با این حال، بدتر از هر گونه فساد خارجی، حالتی بود که از درون احساس میکردیم. کارهایی که برای تهیه مواد خود انجام میدادیم، طرز برخورد ما با دیگران و طرز برخورد ما با خود در ما احساس ناپاکی ایجاد میکرد. بسیاری از ما به یاد داریم که بسیاری از صبحها از خواب بیدار میشدیم و فقط آرزو میکردیم که برای یک بار هم که شده، بتوانیم نسبت به خود و زندگی خود احساس پاک بودن داشته باشیم.      

امروز، فرصت داریم از طریق پاک زندگی کردن، احساس پاکی کنیم. برای ما معتادان، پاک زندگی کردن با قطع مصرف آغاز میشود—از این گذشته، اولین استفاده ما از کلمه "پاک" در معتادان گمنام نیز همین بوده است. اما وقتی "پاک" میمانیم و قدمها را کار میکنیم، به نوع دیگری از پاکی پی میبریم. این نوع پاکی به جای پنهان کردن یا انکار بیماری، از پذیرفتن حقیقت اعتیاد حاصل میشود. این پاکی، نشاطی است که از اعتراف خطاهای خود و جبران خسارت ناشی از آنها حاصل میشود. اعتباری است که از مجموعه ارزشهایی که در هنگام جستجوی اراده نیروی برتر برای خود پرورش میدهیم، حاصل میشود. وقتی اصول برنامه را در همه امور خود به کار میگیریم، دلیلی برای احساس ناپاکی نسبت به زندگی یا شیوه زندگی خود نداریم—پاک زندگی میکنیم و در پایان از اینکه این کار را انجام میدهیم، سپاسگزاریم.      

"زندگی پاک" فقط در مورد "درستکاران" استفاده میشود. امروز، پاک زندگی کردن تنها راهی است که در اختیار داریم.

v

فقط برای امروز:  احساس پاکی میکنم، چون پاک زندگی میکنم و این طریقی است که مایل به حفظ آن هستم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

21 خرداد
دیدگاه
"پس ما دوباره متولد شدیم تا ستاره ها راببینم"این عبارتی از یک نویسنده است. بعد از یکسال از حضورم در جلسات نارانان احساس می کنم متولد شده ام ویکبار دیگر دوباره میتوانم دور از تاریکی، چشمک زدن ستتره ها را هم واقعی وهم مجازی ببینم.
با یکی از اعضا درباره اینکه چطور چیزهای کوچک زندگی که خیلی هم مهم به نظر نمیرسند مرا عصبانی میکند، صحبت کردم. در مورد این جنبه پیام نارانان از وقتی که شروع به دیدن ستاره ها میکنم، فکر کرده ام. اوایل هنگامی که با بیماری سرو کار داشتم، هیچ نوری را نمیدیدم. تمام چیزی که مرا احاطه کرده بود تاریکی وناامیدی بود.  شب هنگام توجهی به ستاره ها نمی کردم در حقیقت، حتی اگر بیرون بودم روشنایی روز را هم نمیدیدم.
چیزهای کوچک زندگی که مرا ناراحت میکند هنوز هم وجود دارند اما با کار کرد قدمهای دوازدگانه نارانان دیگر منبع عصبانیت من نیستند.من توانسته ام این عصبانی کننده های ناچیز را از دیدگاه دیگری ببینم و بفهمم که در ابعاد بزرگتر کارها، عصبانیت من توجهی ندارد. متحیرم که به راستی می توانم روشنایی روز را ببینم و قدر دانی کنم و سرشار از ارامش به ستاره هادر شب نگاه کنم.
تفکری برای امروز:  در حالیکه هنوز ممکن است معتاد در بیرون مصرف کند


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و یکم خرداد ماه
بیماری الکلیسم در بسیاری از امیدهای از دست رفته ، آرزوهای نابود شده و دردهای قابل توجه زندگیم موءثر بوده است . من نمیخواهم راجبع به این احساسات بحث کنم ، اما هیچیک از آنها را هم نمی خواهم نادیده بگیرم . الانان به من کمک میکند حتی با ناخوشایند ترین جنبه های زندگی گذشته ام مواجه شوم . با برخورد دوستانه با آنها ، قادر خواهم بود تا درد و ماتم حاصل از آنها را درک کرده و رهایشان سازم . این احساسات بخش عمیقی از وجود من هستند : وقتی که آنها به درب آگاهی من ضربه میزنند ، دوست دارم در را باز کرده و به آنها اجازه ورود دهم . باید با خودم با همان ملاحظه و احترامی که با اعضاء ، پیرامون درد ، سر در گمی ، و اضطراب در جلسات مشارکت میکنم ، رفتار کنم ، فقط با این روش سالم بوده و در آرامش خواهم بود .
یاد آوری امروز

آنها میگویند که درد یک امر غیر قابل اجتناب است ، اما رنج بردن امری اختیاری است . اگر من یاد بگیرم تا بپذیرم که درد بخشی از زندگیم است بهتر قادر خواهم بود تا شرایط سخت را تحمل کرده و سپس رهایشان کنم . ترک کردن درد ، ورای من است . وقتی مدتها بدون مشکلات زندگی کنیم ، این مثال به یادمان می آید که درخت بلوط در خلاف جهت بادها با قدرت رشد میکند و الماس تحت فشار ساخته میشود

--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

21 خرداد
در بدو ورود به جلسه‌ی خودیاری واقعاً نمی‌دانستیم چه می‌خواهیم و چه چیزی برای‌مان خوب و درست است. روحیه‌ی پرخاشگر و متمرد ما با دنیایی خواسته‌های منطقی و غیر منطقی و یک عالم نیازهای بجا مانده از دوران کودکی و افکار و رفتار ناسالم بیمارگونه، با ورشکستگی روحی، عاطفی و مادی و احساسی خواهان همه‌ی امتیازات بودیم و حتی بعضی از ما خواهان ریاست به شخصیت و هویت بقیه بودیم. وقتی با چشمان تعجب کرده به دوستان بهبودی نگاه می‌کردم به من تأکید می‌کردند که صبور باش. امّا من چگونه می‌توانستم صبور باشم، در حالی که خواهان همه چیز بودم و مدام می‌گفتم یا همه چیز یا هیچ چیز! به من گفتند آرام باش فقط دعا کن تا خداوند تو را راهنمایی کند و فکرت را روشنی دهد، تا بتوانی همه‌ی نیازهایت را تشخیص دهی. بنظرم مسخره‌ترین حرف بود، من دنیایی را آتش زده و دود کرده بودم و اکنون باید صبر می‌کردم. چندین سال بود که از سهمم دور بوده و سهمی دریافت نکرده بود، حالا که نوبتم شده بود، باید صبوری می‌کردم. متوجه هستم که این عجله‌ی من کارهایم را خراب می‌کرد. امروز از خداوند تقاضا دارم که به من قدرتی عطا کند تا فقط اراده و خواسته‌ی او را خواهان باشم.
آرام باش تا سهمت را دریافت کنی!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و یکم خرداد:   پایان تو آغاز توست، آغاز می کنی وقتی به پایان می رسانی.

   پس از هفت سال رهایی از مصرف نیکوتین هنوز آخرین بار مصرف را به یاد دارم. آخرین سیگار را قبل از یکی از جلسات نیکوتینی های گمنام به طوری کشیدم که لبم سوخت. در دوران مصرف اتفاق مهمی در زندگیم نیافتاد. اما پس از قطع مصرف شاهد یک بیداری روحانی و راهی جدید در زندگی بودم. یک زندگی رها از مصرف نیکوتین فقط برای امروز. به پایان رساندن یک چیز و آغاز حرکتی دیگر به راستی هیجان انگیز است. با قطع مصرف نیکوتین چشم انداز باشکوهی از آینده رو در روی خود می بینم که جایی برای نیکوتین در آن وجود ندارد.

برای امروز فرصتی برای تغذیه اعتیادم ندارم. آزادم تا از زیبایی های زندگی لذت ببرم.

22خرداد

 22 خرداد                               چشمانداز امید

«بله، ما چشمانداز امید هستیم...»

کتاب پایه

v

وقتی به آخر خط رسیدیم، بسیاری از ما همه امید خود به زندگی بدون مصرف مواد را از دست داده بودیم. معتقد بودیم مرگ در اثر اعتیاد سرنوشت ما را رقم زده است. اما ورود به اولین جلسه خود و مشاهده اتاقی پر از معتادانی که در پاکی به سر میبردند، چقدر امیدوارکننده بود! یک معتاد پاک واقعاً چشمانداز امید است.

امروز، همین امید را به دیگران میدهیم. تازهواردها برق شادی را در چشمان ما میبینند، متوجه نحوه مراقبت ما از خود میشوند، به صحبتهای ما در جلسات گوش میدهند و اغلب چیزی را میخواهند که ما بدان دست یافتهایم. آنها ما را باور میکنند تا اینکه یاد بگیرند خود را باور کنند. 

تازهواردها صدای پیام امید ما را میشنوند. آنها تمایل دارند با "دیده خوشبینی" به ما بنگرند. همیشه درگیری ما با نقص شخصیتی یا مشکلات ما در بهبود بخشیدن به ارتباط آگاهانه خود با نیرویی برتر را درک نمیکنند. زمان زیادی طول میکشد تا بفهمند "افراد با تجربهای" که سه یا شش و یا ده سال پاکی را سپری کردهاند، اکثر اوقات اصول را به شخصیتها ترجیح میدهند یا از دیگر نواقص شخصیتی خفیفتر رنج میبرند.  

بله، تازهوارد گاهی اوقات ما را به عنوان الگو به حساب میآورد. با این حال، اقرار آشکارانه ماهیت کشمکشهای ما در بهبودی مفید است، چراکه در مواقعی تازهوارد نیز مشغول گذراندن همان آزمایشهاست. در نتیجه، این تازهوارد به خاطر میسپارد که دیگران آن مشکل را پشت سر گذاشته و پاک ماندهاند. 

v

فقط برای امروز:  به خاطر میسپارم که من برای همه کسانی که راه مرا دنبال میکنند، یک راهنما و چشمانداز امید هستم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

22 خرداد
امروز یک روز تازه است!
من تماشاچی میدان زندگی بودم. هرگز یک شرکت کننده فعال در نمایش لذت بخش زندگی نبودم. همیشه در ترس از دست دادن معتاد،بخاطر بیماری اعتیاد زندگی کردم. دیدن خود تخریبی معتاد مرا رنجانده بود و لذتی راکه باید از زندگی میبردم، از دست دادم. زندگیم را مانند یک کابوس مداوم میدیدم. سپس به کمک نیروی برترم نارانان را پیدا کردم. بعد از اولین جلسه احساس بهتری داشتم. خیلی از چیزهایی را که گفته می شد درک نمیکردم اما توانستم افرادی را که همدرد من بودند ببینم. آنها اعتیاد را تجربه کرده بودند، مشکل مرا درک میکردند وهنوز خوشحال به نظر می رسیدند.
به حضور در جلسات ادامه دادم وبه مرور شروع به درک برنامه کردم. توانستم قسمتهایی را که خارج از کنترل من است و نقشی را که در چرخه اعتیاد بازی میکردم، ببینم. من مسئول بیماری اعتیاد نیستم، حتی اگر همسرم، دوست یا فرزند من است که رنج میکشد. اکنون میدانم که "من باعثش نیستم، نمیتوانم کنترلش کنم و نمی توانم درمانش کنم" همچنین می دانم که نباید از معتاد حمایت ناسالم کنم یا عزیزان معتادم را از پیامدهای مصرف شان محافظت کنم. با وجود کاری که معتاد انتخاب میکند تا انجام دهد، من میتوانم التیام پیدا کنم وبهبود یابم. میتوانم برای عزیزان معتادم آرزوی سلامتی، خوشحالی،آرامش وآسایش داشته باشم اما آنها می بایست انتخاب کنند که چطور در نمایش زندگی شرکت کنند.
امروز یک روز تازه است چون نارانان را پیدا کردم. در این برنامه راهی برای برگرداندن تمرکز از روی معتاد به خودم را یافتم.تصمیم گرفته ام که تماشاچی نباشم و در ساختن یک زندگی لذت بخش سهیم باشم.
تفکری برای امروز :  تصمیم میگیرم که در زندگیم، عشق، خنده، آرامش، آسایش وشادی داشته باشم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و دوم خرداد
هنگام باور کردن اینکه الکلیسم یک بیماری است ، اوقات سختی داشتم . من متقائد شدم که اگر خود الکلی بخواهد ، میتواند نوشیدنش را متوقف کند . بعد از همه اینها ، سیگار راترک کردم . آیا این همان چیز نبود ؟ روزی یکی از اعضاء الانان بیماری الکلیسم را به بیماری الزایمر تشبیه کرد . ما می بینیم افرادی را که دوستشان داریم ، بدون آگاه بودن از آنچه اتقاق می افتد ، یا اینکه قادر به توقف آن باشند ، گمراه میشوند در محیط بیرون کاملا طبیعی به نظر می آیند ، اما بیماری رو به گسترش است و بیشتر و بیشتر نامعقول میشوند و مشکل همچنان تداوم دارد . وقتی لحظاتی هوشیارهستند ، بنظر میرسد که دوباره خودشان هستند ، اما این لحظات می گذرد و نا امید میشویم . فهمیدیم که مدتها از دست افرادی که مورد علاقه مان بودند رنج بردیم ...من همیشه از دوستم سپاسگزارم چون او با توضیحاتش به من کمک کرده تا واقعیت شرایط زندگیم را بپذیرم . زمانی ، فهمیدم که جدا شدن من ، از بیماری به مراتب آسانتر از جدا شدن از فرد (الکلی) می باشد .

یاد آوری امروز

وقتی پذیرفتم الکلیسم یک بیماری است ، مجبور شدم با این حقیقت روبرو شوم که در برابر آن عاجزم . پس فقط با تمرکز بر روی رشد معنوی ام میتوانم آزادی ام را بدست آورم . اعضاء خانواده حق حکومت کردن ندارند ، " اگر مرا دوست داری نباید الکل مصرف کنی ، مانند گفتن " اگر مرا دوست داشتی مرض سل نمی گرفتی "( مریضی یک حالت است نه یک عمل)


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

22 خرداد
دوران دردناک کودکی با عادت‌های ناسالم و اکنون با وابستگی و هم‌وابستگی، از زندگی من تصویری غرق در ترس و وحشت و درونم را پر از نگرانی و استرس کرده بود. معمولاً روزهایم را در عالم دردناک غم و حسرت و حسادت می‌گذراندم و شب‌هایم را در سکوت تنهایی، مثل حیوان ناراضی، غرش می‌کردم و دندان‌هایم را روی هم می‌فشردم، در فکر انتقام از دیگران تمام ذهنیت مرا انباشته بود. فرقی ندارد که من به‌عنوان معتاد باشم و شما به عنوان یک وابسته به شغل و یا نام و ارزش‌های مادی، یا یک هم‌وابسته‌ی متقابل، در هر حال ما در عالم بی‌ارزشی حتی به خاطر یک سلام مثل یک گدا منتظر کسی هستیم. آن احساس پنهانی که وجودمان را می‌سوزاند، وابستگی به تأیید و توجه است. اکنون چه شده است که آن تشنگی و نیاز مهم و مرگبارمان یک‌باره فروکش کرده و نیازی به مصرف چیزی و یا تأیید و توجه کردن کسی نداریم؟ آیا به خاطر دست‌یابی به زندگی جدیدم خدا را سپاسگزار هستم؟ آیا به خاطر زنده بودن، نجات پیدا کردن، رهایی از هوای نفس، باارزش بودن و هوشیار بودن و اتکال داشتن به نیروی‌برتر از خود، خدا را شکر می‌گویم؟
پایان شب سیه سپید است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و دوم خرداد:   زندگی آسوده حاصل از درست زیستن، یعنی موفقیت.

عاقبت با خود صادق شدم. واقعاً تمایل به قطع مصرف نداشتم. از خداوند درخواست تمایل کردم. او تمایل را بصورت مشکل تنفسی و اعزام به اورژانس بیمارستان در من به وجود آورد. پزشک در برابر فرزندانم گفت: آیا می دونی داری خودت را جلوی چشم فرزندانت می کشی؟ همه اینها به خاطر سیگار است. اگر سیگار نمی کشیدی اکنون اینجا نبودی. با شنیدن این هشدار تمایل به قطع مصرف پیدا کردم. نمی خواستم بمیرم، می خواستم زندگی کنم. چشمانم را باز کردم و حقیقت را دیدم. تصمیم گرفتم با خود صادق باشم و در صداقت آزادی را یافتم. تمایل، شهامت درخواست کمک را در وجودم بیدار کرد. از خداوند بابت صداقتی که موجب شد امروز بدون مصرف نیکوتین در مسیر بهبودی حرکت کنم سپاسگذارم.

برای امروز می دانم صداقت با خود پاداش فراوان دارد. یکی از این پاداش ها زندگی بدون مصرف نیکوتین است.

23خرداد

 زندگی پرمشغله                                     23 خرداد

«این برنامه در زندگی ما معجزه میکند.... آزادی لازم برای زندگی را به دست میآوریم.»

کتاب پایه

v

اکثر ما اگر تا به حال مدت زمانی را در بهبودی به سر برده باشیم، شنیدهایم که برخی از اعضاء در جلسات از خستگی مفرط و مشغولیت بسیار زیاد خود برای شرکت در جلسات یا راهنمایی و یا سایر فعالیتها گله میکنند. در حقیقت، خود ما ممکن است عضو گلهمند بوده باشیم. روزها بسیار پرمشغله به نظر میرسد: شغل، خانواده و دوستان، جلسات، فعالیتها، راهنمایی، کارکرد قدمها. عضو گلهمند میگوید: «برای انجام همه کارها و تأمین خواستههای همه، ساعات روز برای من کافی نیست!»       

وقتی این اتفاق میافتد، معمولاً صدای خنده ملایمی از سایر اعضاء بلند میشود—احتمالاً اعضایی که تصمیم داشتند از این قبیل مسائل شکوه کنند. علت خنده ما پی بردن به این مسئله است که ما از معجزه زندگی گله میکنیم، معجزهای که امروز در اختیار ماست. مدتی پیش هیچ یک از ما قادر به داشتن هیچ یک از این مشکلات در زندگی خود نبودیم. همه انرژی خود را صرف حفظ اعتیاد فعال خود میکردیم. امروز زندگی پرمشغلهای داریم که پر از احساسات و مشکلاتی است که در واقعیت با زندگی سازگارند.  

 

v

فقط برای امروز:  به خاطر میسپارم که زندگی من یک معجزه است. به جای اینکه از مشغله خود گلهمند شوم، از اینکه زندگیام این قدر پرمشغله است، شکرگزارم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

23 خرداد
آشنایی
با مشاهده رفتارهای ناسالم والدین الکلیم با رفتارهای غیر قابل قبول آشنا شده بودم. افرادی را که الکلی ومخرب بودند انتخاب میکردم.آخرین عاشق من یک معتاد بود. وقتی ما یکدیگر را ملاقات کردیم همه دوستانم برای من نگران بودند وحتی دوستانش به من گفتند که او یک زن معتاد است. وقتی با هم روبرو شدیم معتاد گریه کرد وبه من گفت که این عادت با کمک وعشق یک شخص مناسب میتواند کنترل شود. من عاشق معتاد بودم و می خواستم کمک کنم، من به دام افتاده بودم.
معتاد ودختر نوجوانش یک ماه بعد نزد من نقل مکان کردند. بخاطر می آورم که فکر میکردم آنها به یک مکان امن نیاز دارند تا بدون استرس باشند. احساس می کردم تو تک است. فکر می کردم ما میتوانیم یکدیگر را نجات دهیم و این کار ما بر خلاف همه بود. ماه عسل ما حدود سه ماه طول کشید.
وقتی به نارانان پیوستم؛ در حالیکه معتاد مواد بیشتری مصرف میکرد و دخترش بخاطر با هم بودن مان از ما متنفر بود، سعی داشتم همه چیز را کنترل کنم. به اخر خط رسیده بودم. در جلسات نشستم و به مرور یاد گرفتم که نمی توانم هیچ یک از آنها را نجات بدهم. یاد گرفتم که برای دوست داشتن یک فرد دیگر باید اول خودم را دوست داشته باشم. تنها بزرگسالی که میتوانم مراقبت کنم خودم هستم.
همچنین یاد گرفتم کسانی که از خانواده های ناسالم هستند افرادی را به زندگی شان وارد میکنند تا چیزهایی مانند رابطه عشقی- نفرت، بیزاری، ترحم و شرمندگی را که در خانه پدری شان داشته اند، احساس کنند.  من برنامه نارانان را کار کردم واز طریق مشاوره، حفظ تمرکز روی خودم را یاد گرفتم.  دوبار آماده شدم که قطع ارتباط کنم وهر دوبار معتادم وارد یک برنامه بهبودی شد، اما فقط چند ماه بعد بیرون انداخته شد. متعجب بودم از اینکه آن شرایط چقدر برایم بی ثبات بود و چطور به آسانی به خود اجازه دادم مورد سوء استفاده قرار بگیرم.
تفکری برای امروز : میبینم که چطور به هر سازی می رقصیدم و مانع رسیدن معتاد به آخر خط می شدم. تمرکز را روی خودم نگه میدارم، رفتن به جلسات را ادامه میدهم و روی بهبودیم کار میکنم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و سوم خرداد
وقتی به الانان امدم بین آنچه که مسئولیتهای من بود و آنچه نبود ، گیج شدم . اکنون پس از کار کرد چندین قدم ، فهمیدم که مسئول این موارد هستم : با ارزش های خودم صادق باشم ، در درجه اول خودم را در نظر داشته باشم ، فکرم را باز نگه دارم ، با عشق رها کنم ، خود را از خشم و رنج دور کنم به جای سرکوب کردن عقایدو احساساتم آنها را بیان کنم ، شرکت در جلسات الانان و حفظ روابط دوستانه در حین عضویت ، واقع بودن در انتظاراتم ، ایجاد انتخابهای سالم و سپاسگزار بودن از تمام موهبتهایم . همچنین مسئولیت های خاصی در قبال دیگران دارم ، گسترش خوشامد گویی و و استقبال از تازه واردین ، خدمت کردن ، درک این نکته که دیگران حق دارند طبق میل خودشان زندگی کنند ، گوش دادن به حرفهای دیگران البته نه فقط با گوش ، بلکه با قلبمان ، مشارکت شادیها به همان کیفیت که ناراحتی هایمان را مشارکت میکنیم . من مسئول نوشیدن ، هوشیاری ، شغل ، پاکی ، رژیم ، بهداشت دندان و دیگر موارد مربوط به شغل الکلی که او را دوست دارم ، نیستم . وظیفه من این است که با این فرد در کمال ادب ، ملایمت و عشق رفتار کنم . با این روش هر روز هر دو قادر به رشد خواهیم بود .


یاد آوری امروز


امروز اگر به انجام بعضی چیزهایی که به من مربوط نیستند ، وسوسه شوم ، در عوض میتوانم توجهم را به بعضی از راههایی که میتواند کمک کند تا از خودم مراقبت کنم ، معطوف سازم ."در درجه اول نسبت به خودم مسئولیت دارم : خود را به بهترین فردی که ممکن است تبدیل کنم. پس چیزهای با ارزشی هنگام مشارکت خواهم


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

23 خرداد
امروز آرامشی را که متعاقب زندگی دردآور گذشته‌ام کسب کرده‌ام پاس می‌دارم. سعی می‌کنم امروز عشق و دوست داشتن را جایگزین حالات منفعلانه‌ی گذشته کنم. دوست دارم امروز از زاویه‌ای متفاوت به زندگیم نگاه کنم و بگذارم دیگران هم زندگی کنند. امروز به احساساتم ارزش خواهم گذاشت. سعی می‌کنم رابطه‌ام را با خودم و خداوند بهتر از قبل کنم. امروز به همدردانم خدمتگزاری خواهم کرد. امروز به کسانی که در جلسه به حرف‌هایم گوش خواهند داد می‌گویم که چقدر دوستشان دارم. آیا امروز با راهنمایم در تماس بوده‌ام؟ آیا امروز زندگیم را سخت گرفته و باز هم خودم را زیر سوال برده‌ام؟ خداوندا: به خاطر رهایی از قید و زنجیر بی‌ارزشی و چه‌کنم چه‌کنم از تو سپاسگزارم. امروز می‌دانم که خداوند تنها کسی است، که وابستگی به او، بر‌خلاف سایر عادت و وابستگی‌ها، دارای ارزشمندی و آرامش واقعی است. حتماً بخاطر خواهم سپرد، که از کجا و باچه وضعیتی آمده‌ام. من بیماری دارم که مانند کامپیوتر باید و حتماً برای هرروزم (آبدیت) آماده شوم، ویروس بیماری من بسیار بی‌رحم و خشن است و برای غیر فعال کردن آن، باید فقط برای امروز دستم در دست خداوند و دوستان بهبودی و راهنمایم باشد.
اصول برنامه آسان ولی جدی است!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و سوم خرداد:   یک گروه هم آهنگ برنده است، خواه در دفاعی سخت در فوتبال و خواه در برابر مشکلات اجتماعی.

   بیست سال پیش، چیزی که در آرزوی آن بودم، رفتن به جلسات الکلی های گمنام بود. قبل از آن تصور می کردم خود به تنهایی قادر به حل مشکل الکلیزمم هستم. امّا متوجه شدم این کار به تنهایی امکان پذیر نیست. پس به جلسات الکلی های گمنام رفتم و اکنون نوزده سال هشیاری از الکل دارم. از خداوند بابت این هدیه سپاسگذارم. وقتی تصمیم به قطع مصرف گرفتم، بدون شرکت در جلسات نیکوتینی های گمنام موفق به قطع مصرف شدم اما پس از یک هفته لغزش کردم. پس از یک هفته مجددا قطع مصرف نمودم اما این بار به شرکت در جلسات نیکوتینی های گمنام ادامه دادم. تمام برنامه های دوازده قدمی از اصول روحانی یکسان برخوردارند و تنها تفاوت آنها در نوع ماده مخدر مصرفی اعضاء می باشد. وقتی اعتیاد نیکوتین را به خدا سپردم، به تدریج وسوسه مصرف ناپدید شد. وقتی به طور مرتب شروع به شرکت در جلسات کردم وسوسه مصرف از بین رفت. لذت قطع مصرف نیکوتین برایم به شیرینی عسل است.

برای امروز هرگاه احساس سختی و فشار کردم صبر می کنم و می اندیشم چه چیز را باید رها و یا به چه حمایتی احتیاج دارم.

24خرداد

 24 خرداد                                      حفظ ایمان خود

«اگر هر روز شرایط روحانی خود را حفظ کنیم، مقابله با درد و سردرگمی را آسانتر مییابیم.»

کتاب پایه

v

وقتی برای اولین بار شروع به جستجوی نیرویی برتر از خود میکنیم، بسیاری از ما در باورها و عقاید قدیمی سردرگم میشویم. دامنه این عقاید و باورها از ترس از خداوندی مجازاتکننده و انتقامجوی تا عدم اعتقاد کشیده میشد. برخی از ما احساس میکردیم کارهای آن چنان فجیعی انجام دادهایم که نیروی مهربان هرگز با ما رابطهای نخواهد داشت. سایرین متقاعد شده بودند اگر اصلاً نیروی مهربانی وجود داشت، این اتفاقات "بد" بر سر ما نمیآمد. برای کسب اعتقادی عملی به نیرویی برتر و مهربان که ما را در مقابله با چالشهای زندگی راهنمایی کند، وقت، تلاش، روشنبینی و ایمان لازم بود.   

حتی بعد از اینکه به نیرویی برتر از خود ایمان آوردیم، عقاید قدیمی برای آزار دادن ما باز میگردند. موانع اصلی در زندگی ما و ناامنی ناشی از این رویدادها میتواند موجب بازگشت عقاید قدیمی و نامناسب ما درباره خداوند شود. وقتی این اتفاق میافتد، باید به خود اطمینان دهیم که نیروی برتر، ما را رها نکرده و آماده کمک به ما برای سربلند بیرون آمدن از دوران سخت بهبودی است. مهم نیست خسارت ما چقدر دردناک باشد، در هر حال اگر ایمانی را که برنامه به ما داده، حفظ کنیم، موانع را پشت سر میگذاریم و به رشد و پیشرفت ادامه میدهیم.    

v

فقط برای امروز:  برای ایمان آوردن به نیرویی برتر، مهربان و دوستداشتنی که مرا در مقابله با چالشهای زندگی راهنمایی میکند، سخت تلاش کردهام. امروز، به این نیرو اعتماد میکنم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


24 خرداد
وسواس
قبل از اینکه به نارانان بیاییم مسئول همه کس وهمه چیز بودم. به توانایی ام برای درست کردن موقعیت های بد واز بین بردن دردسرهای مالی و قانونی دیگران افتخار می کردم. به معتاد زندگیم کمک میکردم تا او را از پیامد کارهایش دور کنم. از مراکز درمانی تا دفاتر مشاوره حقوقی، اتاقهای دادگاه و دفاتر آزادی مشروط می رفتم. برای دیدن معتاد در زندان دو ساعت رانندگی می کردم و وقتی مرخصی داشت او را از سرکار می آوردم. من تنها فرد ناجی گروه بودم. تا سالهای زیاد بعد از آن، یک احساساتی له شده بودم. پر از رنجش، بیماری جسمی، ورشکسته روحی و از پا افتاده بودم.تنها وخارج از کنترل شده بودم تا بالاخره نارانان را پیدا کردم.
فهمیدن اینکه من مسئول دیگران نیستم غافلگیری خوشایندی بود. من فقط مسئول کارهای خودم و خوب بودن احساساتم هستم.  اگر در حالت خوبی نیستم، میتوانم دلایل را بسنجم و انتخاب هایم را تعیین کنم. میتوانم انتخاب کنم که در حالت نادرست بمانم یا برای تغییر آن قدمهایی بردارم. حق انتخاب با من است. نمیتوانم دیگران را مقصر بدانم و نمتوانم به دیگران وابسته باشم تا بخاطر من کاری را درست کنند. یاد گرفتم که تمام وسواس فکری من در مورد دیگران ، روش من برای برداشتن توجه از روی خودم بود.
تفکری برای امروز :  وقتی در مورد زندگی سایر مردم دچار وسواس میشوم، میدانم وقت آن است که در آینه بنگرم و کشف کنم از چه چیز مخفی میشوم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و چهارم خرداد ماه
"هر کاری ارزش انجام دادن دارد" این جمله برگرفته از یک روایت قدیمی است که میگوید "به خوبی انجام شدن کاری هم با ارزش است "کمال جویی ، تعلل و ضعف ، بدترین اثرات بیماری الکلیسم بر زندگی من بودند . من تمایل دارم تا زندگیم را صرف انتظار برای تغییر گذشته کنم میخواستم صد سال اول زندگیم را صرف باز کردن گره های آهنی کنم و صد سال بعدی را واقعا زندگی کنم . همچنین عدم تمایل به ریسک کردن و پرهیز از انجام دادن هر کاری ، مرااز انجام دادن بعضی کارهایی که بیشترین لذت را از آنها می بردم مانع میشد . و مانع انجام کارهای معمولی می شد که پیشرفت را برایم به وجود می آورد . اگر مایل نیستم که وظیفه ای (کاری) را بد انجام دهم ، نمی توانم انتظار داشته باشم که خوب انجام آن را بیاموزم . تنها کاری که میتوانم برای انجام دادن کامل کاری انجام دهم یک چیز است و آن این است که کاملا ناتمام رهایش کنم .

یاد اوری امروز

الانان مرا به ریسک کردن تشویق می کند و اینکه تدبیر زندگی همچون اجزاء فرمان و دستور نمی باشد . بلکه به عنوان تداوم یک سری تجربیاتی است که برای زندگی کردن می آموزم . "یک عملکرد عاشقانه از تمام عواطف دنیا وزین تر است .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

24 خرداد
جای سعادت است که تمام اصول روحانی برنامه مبتنی بر ایمان و باور به خداوندی است که خودم او را درک و باور کرده‌ام، استوار شده است. در ابتدای ورودم به جلسه و آشنایی با قدم‌ها اعلام کردم که به مذهب و خداوند اعتقادی ندارم. هر چه بود توسط پدر و مادر و محیط به من تحمیل شده بود. اگر تحمیل نبود اعمالم را بهتر انجام می‌دادم. زندگی گذشته‌ام مغایر با باور و مراحل ایمان آوری به خدایی بود، که به من آموزش داده بودند. امروز اصول برنامه به من قدرت دیدن و پذیرش این خدا و دنیا پیرامونم را هدیه کرده است. آیا هنوز هم قدرتی که در خوبی‌ها و عشق به خداوند پیدا شده است را با لجاجت و سرسختی رد می‌کنم؟ من از پروردگار به خاطر سعادت آشنایی با باور و مراحل ایمان‌آوری و اعتماد به حضورش با احساس انرژی‌اش سپاسگزارم. امروز می‌دانم بی‌اعتقادی گذشته‌ام نتیجه عملکرد خودم بوده و هیچ تأثیری در عشق و علاقه خداوند به من که همیشه به من زندگی را هدیه می‌داد، نداشته است. در آنجایی که من دستم را از دست او خارج کرده بودم، او مرا رها نکرده بود. من خدا را دوست‌دارم و این ارزش من در مرحله‌ی بهبودی شخصیم است.
باور را به جای بی‌اعتقادی بگذار!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و چهارم خرداد:   ترازنامه قدم چهارم شاید خوشایند نباشد، اما رازهایی را می گشاید که زندانبان و مسبب اعتیاد ما بود.

   مانند بسیاری از مردم من هم می بایست تقصیر اعتیاد را به گردن کسی یا چیزی دیگر می انداختم. اگر او فلان کار را نمی کرد و یا اگر اینطور می شد قطع مصرف می کردم، و این قبیل بهانه ها. مشکل اینجا بود که همیشه همه کس و همه چیز غیر از خودم را مقصر می دانستم. با برداشتن قدم چهارم و ترازنامه نویسی از آنچه در گذشته با خود و دیگران کرده بودم آگاه و به آزادی رسیدم. همه ما دارای رنجش ها و ترس هایی هستیم. چیزهایی که آرزو می کنیم ایکاش نداشتیم. اگر صادقانه و با اعتماد از نیروی برتر بخواهیم تا آنها را از ما بگیرد بطور قطع جواب خواهد داد. دعا اگر با ایمان همراه باشد ما رااز رنج مشکلات آزاد می سازد.

برای امروز، با مقصر ندانستن دیگران مسئولیت اعمال خود را می پذیرم.

25خرداد

 مقاومت در برابر تغییر                                25 خرداد

«بسیاری از ما به ترسها، تردیدها، خودبیزاری یا نفرت متمسک میشویم، زیرا در درد شناخته شده، امنیت کاذب خاصی وجود دارد. تمسک به چیزی که بدان آشنا هستیم، امنتر از رها کردن آن و جستجوی چیزی ناشناخته است.»

کتاب پایه

v

اغلب شنیدهایم که میگویند «وقتی درد یکنواختی بیشتر از درد تغییر است، تغییر خواهیم کرد.» ترس ما میتواند ما را از رشد باز دارد و از پایان دادن به روابط، تغییر شغل، شرکت در جلسات جدید، شروع دوستیهای جدید یا دست زدن به هر کار غیر معمول بترساند. صرفاً به این خاطر که چیزهای آشنا مطمئنتر از چیزهای ناشناخته به نظر میرسد، در موقعیتهایی که دیگر مؤثر نیست، بیش از حد لزوم باقی میمانیم.    

هر تغییری مستلزم غلبه بر ترس است. اگر ترک معشوق خود را در نظر بگیریم، شاید تصور کنیم «چه میشود اگر برای همیشه تنها بمانم؟» وقتی درباره تغییر شغل تعمق میکنیم، شاید از اینکه «چه میشود اگر به بیکفایتی خود پی ببرم؟» متحیر شویم. شاید مایل به شرکت در جلسات جدید نباشیم، چون مجبور به برقراری ارتباط با دیگران هستیم. ذهن ما برای ماندن در همان جا که هستیم، صدها بهانه میتراشد و از امتحان چیزهای جدید واهمه دارد.

درمییابیم بیشتر درد ما نه از تغییر، بلکه از مقاومت در برابر تغییر ناشی میشود. در NA یاد میگیریم که تغییر، راه پیشرفت در زندگی است. دوستان جدید، روابط جدید، علائق و چالشهای جدید جای گذشته را میگیرد. با این چیزهای جدید، شادیها و عشقهای جدیدی در زندگی خود پیدا میکنیم.

v

فقط برای امروز:  چیزهای قدیمی را کنار میگذارم، از چیزهای جدید استقبال میکنم و رشد میکنم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

25 خرداد
تغییر
وقتی همسرم را ملاقات کردم مواد مصرف میکرد، اما وقتی ازدواج کردیم خیلی چیزها تغییر کرد و یکباره همه چیز بدتر شد. تنها کاری که انجام میدادیم این بود که در خانه بمانیم وتمام پولمان برای مواد خرج می شد. روابط ما به سرعت خراب شد. همیشه احساس میکردم در اشتباه هستم حتی اگر در بحث ها به شدت از خودم دفاع میکردم. وقتی تنها بودم برای تمام اشتباهات احساس گناه میکردم. اعتماد به نفسم از بین رفته بود. با قرار دادن محدودیت هایی برای خودم تغییر کردم واز صحبت با دوستان، بیرون رفتن و مراقبت از خودم دست برداشتم.
همسرم تغییر کرد ودست بزن پیدا کرد. یک شب تصمیم گرفته بودیم که با دوستان بیرون برویم (که به ندرت پیش می آمد). در بین را مشاجره کردیم و او ناگهان به صورتم سیلی زد. وقتی به مهمانی رسیدیم، تلاش میکردم که لب ورم کرده ام را پنهان کنم. هنوز هم میتوانم تحقیر، خجالت و احساس احمق بودن در زمانی که چطور تلاش میکردم توجیه کنم؛ را احساس کنم. مصرف مواد وخشونت ادامه داشت وبیشتر شد، تا بالاخره شهامت پیدا کردم واز همسرم خواستم که برود. همان شب از یک مرکز باز پروری، تماسی دریافت کردم که معتاد آنجاست. روابطمان کم کم شروع به خوب شدن کرد. همسرم چند سالی است که پاک است ودر جلسات معتادان گمنام شرکت میکند. من هم رفتن به جلسات نارانان را شروع کردم والان برنامه خودم را کار میکنم. جلسات نارانان پناهگاه امن من است. احساس میکنم پذیرفته شده ام وبدون جلسات شهامت تغییر، رشد وعملکرد روی مسائلم را نخواهم داشت. من تمرکزم را از روی روابط مان قطع کرده و به طرف خودم بر می گردانم. نمایش قربانی بودن را متوقف کرده ام. افراد شگفت انگیزی را در جلسات دیدم . وقتی در حال وهوای بدی باشم دیگر منزوی نیستم. وقتی ضروری باشد خودم را به بیرون می رسانم وبه یک نفر زنگ میزنم. با اعضای نارانان احساس راحتی می کنم چون میدانم که آنها درک میکنند و مرا قضاوت نخواهند کرد. من تغییر بسیاری داشته ام. این تغییرات روند آهسته اما هیجان انگیزی داشته وگاهی هم ترسناک بوده است. تفکری برای امروز :  من در حال تغییر، یادگیری پذیرش ودوست داشتن خودم هستم. این تحول آسان نیست. می دانم که قبل از اینکه بتوان وارد هر رابطه ای شوم، لازم است از خودم مراقبت کنم.

--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و پنجم خرداد ماه
من عادت کرده بودم فکر کنم زندگی کردن به معنای بقاءداشتن از بحرانی به بحران دیگر است . من به این طرز فکر کردن به عنوان یک راه حل کامل ادامه دادم چرا که این تنها راهی بود که می شناختم . از آن زمان به بعد ، اعضاء الانان به عنوان خانواده من تلقی شدند . سنتهای دوازده گانه به من کمک کرد تا یاد بگیرم چطور عمالکرد سالم و درستی در گروه خانواده داشته باشم امروزه وقتی دیگران با مشکلی مواجه میشوند برای راهنمایی کردن به سنتها رجوع میکنم آنها (سنتها) این امکان را برای من به عنوان بخشی از گروه فراهم می آورند تا رشد معنوی ام افزایش یابد . آنها مرا رهبری می کنند تا یاد بگیرم مستقل باشم ، به خلوت دیگران احترام بگذارم ، و از نیازم به حکمفرمایی و کنترل کردن دیگران ، راه رهایی را بیابم . با توجه به سنتهای دوازده گانه فهمیدم که من فرد مهمی از هر گروهی هستم که در آن مشارکت میکنم .. به موازات محدودیت هایم (نقایصم) ارزشهای فردی نیز دارم . در نتیجه بین آنچه که می توانم تغییر دهم ، و آنچه را که باید بپذیرم ، آگاهی به شناخت و تفاوتها را توسعه و پیشرفت میدهی

یاد آوری امروز

به سبب اینکه سنتها بر اساس اصول معنوی هستند ، اغلب با موضوعات فردی همانندهمانند موضوعات گروهی ، عمل میشود . وقتی با دیگران به خاطر مشکلاتی در گیر میشوم ، سنتها میتوانند راهنمایی و دیدگاهی را عرضه کنند . " قدمها و سنت های دوازده گانه اصولی را که منجر به بهبودی و رشد فردی میشود ، جان می بخشد و به هر یک از ما کمک میکنند تا خود را کشف کنیم و فردی که میخواهیم بشویم" .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 


25 خرداد
دوستان موفق در برنامه و بزرگان می‌گویند «آدم‌های موفق مشاوران خوبی داشته‌اند» شاید شماهم مثل من باور نمی‌کردید، ولی مشکل اصلی من در همین قسمت بوده است. یک فرد وابسته همیشه به قدرت و توانایی فردی خود متکی شده و بسیار مغرور است. همیشه سعی کرده است تا به تنهایی با مشکلات روبه رو شود. امروز می‌دانم که مشورت کردن و کمک خواستن از دیگران خفت و کسر شأن نیست. من وقتی با مشکلی برخورد می‌کنم که به تنهایی و با کله‌ی خود راه رفته باشم. خداوندا: به خاطر همه‌ی نعمت‌هایت مخصوصاً دوست مشاور و راهنما که مرا از آن بهره‌مند کرده‌ای سپاسگزارم. امروز در جایگاه دعا و مراقبه و سجاده‌ام، پشت پلک چشمانم، با بوی حضور عشقت، ترا می‌ستایم و از تو انرژی می‌گیرم و با گوش سپردن به گفتار دوستان در گروه، پیامت را از دهان آنها دریافت خواهم کرد. امروز می‌خواهم افراد را به خاطر طرز تفکر و گفتار و رفتارشان مورد ارزیابی و دسته بندی قرار ندهم. ارزش هر انسانی از خلقت معنوی خودش سنجیده می‌شود، نه با قضاوت من. من انسانم و جایزالخطا و قضاوت منهم از خطاهایم است.
به پیشنهادها و مشاوره‌ها گوش کن، حتماً پیام خداوند را درخواهی یافت!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و پنجم خرداد:   فرایند رسیدن به هدف لذت بخش تر از دستیابی به آن است.

   خداوند همیشه با من است. وقتی خشمگین یا ناامید می شوم، به یاد می آورم که نمی توانم وضعیت را تغییر دهم اما می توانم آن را به خدا واگذار کنم. من نمی توانم هیچ چیز را تغییر دهم، اما می توانم آزاد باشم و از معجزات زندگی لذت ببرم. مایلم تسلیم اراده خداوند باشم تا همه چیز با اراده او به نتیجه برسد زیرا می دانم رسیدن به آرامش در پرتو حمایت عاشقانه اوست. من در برابر نیکوتین عاجزم و از خداوند درخواست راهنمایی، آرامش و سلامت عقل می کنم.

برای امروز، برای دریافت کمک و عشق خداوند، مشت های گره خورده ام را می گشایم.

26خرداد

 26 خرداد                            پذیرفتن زندگی

«برخی چیزها را باید بپذیریم و برخی دیگر را میتوانیم تغییر دهیم. دانش لازم برای تشخیص این تفاوت از رشد در برنامه روحانی ما حاصل میشود.»

کتاب پایه

v

پذیرفتن چیزهایی که دوست داریم، نسبتاً آسان است—پذیرفتن چیزهایی که دوست نداریم، دشوار است. اما بازسازی دنیا و همه افراد داخل آن برای اینکه باب میل ما شود، هیچ چیزی را حل نمیکند. از این گذشته، این عقیده که دنیا در همه مشکلات ما مقصر بوده، نگرشی بود که ما را به مصرف وا میداشت—و این نگرش تقریباً ما را از بین برد.  

در طول کارکرد قدمها، شروع به طرح پرسشهای سختی درباره نقش خود در ایجاد زندگی غیر قابل قبول خود در گذشته میکنیم. در اکثر موارد، دریافتهایم چیزی که باید تغییر میکرد، نگرش و اعمال خود ما بوده، نه افراد، مکانها و چیزهای اطراف ما. 

در دوران بهبودی برای دستیابی به دانش لازم برای تشخیص تفاوت میان آنچه میتوان تغییر داد و آنچه نمیتوان تغییر داد، دعا میکنیم. سپس وقتی با حقیقت وضعیت خود روبرو میشویم، برای تمایل به تغییر خود دعا میکنیم.

v

فقط برای امروز:  ای نیروی برتر، دانش لازم برای تشخیص تفاوت میان آنچه میتوان تغییر داد و آنچه باید بپذیرم را به من اعطاء فرما. لطفاً به من در پذیرفتن قدرشناسانه زندگی که به من داده شده، کمک کن. 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

26 خرداد
سپاسگذار
یک روز شوهرم را در دفترش ملاقات کردم.معده اش را محکم گرفته بود واز درد به خود می پیچید و فریاد می کرد. پرسیدم چه شده؟ او گفت :《مطمئن نیستم باید کمی دارو بگیرم.》قبلا او را اینطور دیده بودم. مطمئن بودم این بیماری دیابت است. سپس چیز عجیبی پیش آمد. او اعتراف کرد که مشکل هرویین داشته و روانپزشکی را دیده که برایش متادون تجویز کرده بود. او مریض بود چون مواد راکاملا کنار گذاشته بود. شوهرم بیشتر از یک سال متادون را ادامه داد و ما در حالتی نسبتا عادی زندگی می کردیم. سپس به تدریج ورق برگشت و همه چیز متزلزل شد. او دوباره مصرف می کرد؛ عصبانی می شد، اشک میریخت و پشیمان بود. سپس به متادون برگشت. مدتی هم بیش از حد به دنبال مشروب خوردن رفت وبعد هرویین وبه همین روال. این یعنی دور باطل، که حالا میدانم که در اعتیاد، غیر عادی نیست. من هم مانند مصرف کننده مریض شده بودم.
بالاخره هردو ما رفتن به جلسات را شروع کردیم-او به جلسات معتادان گمنام و من به جلسات نارانان. چه آسایشی! من تنها نبودم، آنجا افرادی بودند که مرا درک می کردند. بخاطر می آورم وقتی در اولین جلسه یاد گرفتم که اعتیاد مثل سرطان یا دیابت یک بیماری است، احساس خشم و رنجش من کمتر شد. من باعثش نیستم، نمتوانم کنترلش کنم و نمی توانم درمانش کنم. امروز از اینکه با یک معتاد ازدواج کردم سپاسگزارم چون به من فرصت داده شد تا ماهیت روحانیم را کشف کنم و از محدوده راحت خودم بیرون بیایم. من در مورد اینکه چه کسی هستم، چه می خواهم و کجا میروم، دیدگاه خوبی پیدا کرده ام. با ترسها، اشتباهات و گذشته ام روبرو می شوم. شخص بهتر، شادتر وآرام تری می شوم. من آرامم اما حتما یاد می گیرم که ترسها واحساستم را سرکوب نکنم ولی آنها را آزاد کرده ورشد کنم.
تفکری برای امروز:  از اینکه با یک معتاد در حال بهبودی زندگی میکنم سپاسگذارم چون مانع از خود راضی بودن من می شود. کارکرد برنامه به من فرصت رشد و نگاه کردن به خودم را می دهد.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و ششم خردادماه
زمانی که من بطور فیزیکی چیزی را محکم نگه میدارم چه اتفاقی می افتد ؟ سرم را بر می گردانم . چشمهایم را می بندم پلکهایم را بهم می فشارم . وقتی مشتهایم را محکم می فشرم انگشتهایم به درد می آیند . ناخنهایم به کف دستم فرو میروند . من خودم را تا حد مرگ خسته میکنم . به خودم ضربه میزنم ......از طرف دیگر وقتی به خداوند اعتماد میکنم آنچه را که نیاز دارم به من خواهدداد ، همه چیز را رها میکنم . به پیش . دستانم برای بهبودی ، عشق ورزیدن و فعالیتهای لذت بخش آزاد هستند و من ذخیره انرژی غیر قابل انتظاری را می یابم و چشمهایم برای دیدن موقعیتهای تازه ای (شانس تازه) که به مدت زیادی آنجا بودند ولی من نمی دیدم ، باز می شوند . قبل از اینکه از رنجهایم شکایت کنم ، بهتر است که برای آزمایش خودم بهتر کار کنم . و بدینوسیله ممکن است از درد زیادی که بوسیله رها کردن توانسته ام از دستشان خلاص شوم متعجب شوم

یاد آوری امروز

اگر برای دریافت موهبتهایش آغوشم را را نگشایم چه مقدار خداوند می تواند به من بدهد ؟ وقتی با مشکلی ، ترس و یا رنجشی مداوم به سر می برم ، به کمکهایی که وجود دارند بی توجه میشوم . در این صورت من ادراک خود را در آن روز از دست می دهم . من " رها خواهم کرد و به خدا خواهم شپرد"
" تمام آن چیزهایی که می بایست انجام می دادم این بود که کمی از مشت بسته خودم را باز میکردم . در این صورت بغض و بد خواهی کمتر میشد و معجزه ها اتفاق می افتادند . بله او همان خدایی است که امروز اورا درک کردم " .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

26 خرداد
معمولاً نگرش‌ و افکار و رفتارهای بیمار‌گونه و وابستگی به اصول خودخواهانه، مانع از دیدن و شنیدن حقایق و پیشنهادات سالم می‌شود. شاید دلایلی بهتر از قضاوت و پیش‌داوری نداشته باشیم. تجربه گذشته‌ام نشان می‌دهد که اگر بیشتر می‌شنیدم و کمتر حرف می‌زدم و در امورم مشورت می‌کردم، بدون شک موفق‌تر از امروزم بودم. اصول برنامه به من یادآوری می‌کند، که قضاوت و داوری کردن انرژی‌ام را هدر می‌دهد، مثل اتصال دو سر باطری توسط یک سیم. اگر در این گوش سپردن‌ها، توجه خود را بیشتر روی عقاید و احساسات پشت کلمات و شخصیت انسانی افراد که صحبت می‌کنند، جلب کنم، مطمئناً بهره بیشتری را کسب خواهم کرد. گوش سپردن باید توأم با تواضع و فروتنی باشد. مثل وقتی که فکر می‌کنیم خداوند از طریق صحبت دوستان با ما سخن می‌گوید و سخنانش از دهان دوستان خارج می‌شود. اگر سکوت کرده و بشنویم متوجه‌ی علائم خدایی خواهیم شد، آیا خداوند را به خاطر قدرتی که به من داده است، تا موجبات نزدیکی با خودش را با من فراهم کند و به گونه‌ای فقط دعا کنم و تنها خواستار اراده‌اش باشم و قدرت اجرایش از سمت من، او را شکر می‌کنم؟
بهبودی در رأس قرار دارد!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

بیست و ششم خرداد:   ضربه های پی در پی تبر، بلندترین درختان را به زانو در می آورد.

   برای قطع مصرف نیکوتین، هدفم را به سه بخش تقسیم کردم: کوتاه، متوسط و بلند مدت. با یک ساعت قطع مصرف شروع کردم. سپس زمان را به دو ساعت و بعد از آن به چهار ساعت افزایش دادم. این کار را چند بار در روز تکرار می کردم. وقتی احساس کردم میل به مصرف کمتر شد آن را به دو برابر افزایش دادم. به این شکل ساعت ها به روزها و روزها به هفته ها و ماه ها تبدیل و عاقبت فقط از وسوسه مصرف رها شدم.

برای امروز، به یاد خواهم داشت با آسان نمودن هدف به آن دست خواهم یافت.

 

27خرداد

 حصارها                          27         خرداد

«در تماس بودن با دیگران آغاز کشمکشی است که ما را آزاد میسازد. حصارهایی

که ما را محبوس میکند، میشکند.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما وقتی به NA میآییم از نظر عاطفی آسیبدیده هستیم. سوء استفاده از افراد و اجازه دادن به آنها برای سوء استفاده از ما طی سالیان زیاد، به توانایی ما برای اعتماد به خود و دیگران لطمه زده بود. اما عشق و پذیرشی که در معتادان گمنام به دست آوردیم، ما را به برقراری ارتباط و نزدیک شدن به دیگران تشویق کرد. 

هر چه بیشتر پاک ماندیم، تمایل ما به صمیمیت بیشتر با عزیزان خود افزایش یافت. اگر چه ممکن بود آسیب ببینیم، اما به نحوی عمیقتر و پرمعناتر شروع به برقراری ارتباط با دیگران کردیم. با وجود اینکه از طرد شدن واهمه داشتیم، تصمیم گرفتیم در آشکار کردن خود، باورها و نیازهای خود ریسک کنیم. تصمیم گرفتیم حصارهای تدافعی خود را کوتاهتر کنیم.

به دست آوردن آزادی ارزش ریسک آن را داشت. میدانیم برای رهایی کامل از موانعی که طی سالها اعتیاد فعال ایجاد کردهایم، هنوز کارهایی برای انجام دادن باقی مانده است. اما با برقراری ارتباط با سایر معتادان و اجازه دادن به آنها برای برقراری ارتباط با ما، علیرغم نواقص انسانی، به این شناخت رسیدهایم که برای عشق و صمیمیت ظرفیت بالایی داریم. قلب ما وقتی از حصارهای بازدارنده خود آزاد میشود، قدرت زیادی پیدا میکند.    

v

فقط برای امروز:  حصارهای شخصی خود را کوتاه میکنم و با دیگران ارتباط برقرار میکنم. به قلب خود آزادی لازم برای ابراز و دریافت عشق را میدهم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

27 خرداد
دست برداشتن از تلاش برای تغییرشان
گرداننده گروه ، خواندن متنی از کتابچه آبی نارانان را تمام کرده بود.هنوز هم آن مطلب در گوشم صدا میکند:《رها کردن معتادمان با عشق ودست برداشتن از تلاش برای تغییرشان.》تعجب کردم.  یکبار دیگر نگاهی به متن انداختم و به یاد آوردم که در حقیقت می گوید:《ما فقط از خدا می خواهیم... به لطف او معتادمانمان را با عشق رها کرده واز تلاش برای تغییرشان دست برداریم.》
کلمه 《لطف الهی 》 را درک میکنم که به معنای توجه یا امتیازی ویژه است.خواندنی های نارانان پیشنهاد میدهد که اگر به جای تغییر معتاد، خواهان تغییر تفکرم باشم،اصل رها کردن را تمرین میکنم. چه چیز مرا از رها کردن عزیز معتادم باز میدارد؟ آیا من هنوز اعتیاد را به عنوان یک مسئله اخلاقی میبینم و آیا وسواس گونه معتاد را طبق معیارهای درستکارانه خودم می پسندم؟
قدم دو پیشنهاد میدهد که نیروی بزرگتر ازخودم وجود دارد که میتواند سلامت عقل را به من باز گرداند وبه من اجازه میدهد تا برای بر طرف کردن نقصهای نابخشودنی وقضاوت گرانه ام کاملا آماده شوم. می فهمم که اگر به دنبال هر گونه عیب وایرادی باشم ، آرامش پیدا نخواهم کرد.
تفکری برای امروز : من برای استفاده از دوازده قدم در جهت با عشق رها کردن معتاد ودست برداشتن از تلاش برای تغییر او، از نیروی برترم درخواست کمک میکنم. من از احساس نگرانی وترس از آینده آزاد شده ام.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست وهفتم خرداد ماه
زمان آن رسیده که شروع کنم با خودم مهربان باشم . صداهایی که در سرم هست به من میگویند که به اندازه کافی خوب نیستم ، درست نمی گویند . آنها فقط انعکاس تخریب های ناشی از خود کم بینی من هستند که در نتیجه زندگی با یک الکلی به وجود آمده اند . وقتی آن حقیقت را کشف کنم میتوانم به آنها بگویم تا ساکت شوند . من دیگر گوش نخواهم داد . بهبودی توسط الانان برای من افکار عاشقانه و موقرانه به ارمغان آورده است اینها به من یاد آوری می کنند که دوست داشتنی هستم و میتوان بیاموزم که به خود عشق بورزم . وقتی فکرم را به اندازه کافی برای شنیدن آن پیام باز میکنم ، میتوانم تمام صداهای شگفت انگیز زندگی را بشنوم و تمام افکارهای مخرب و منفی را نابود کنم .

یاد آوری امروز .

.با خود مهربان بودن و احترام آمیز رفتار کردن به من کمک میکند که با حس انتقاد از خود مبارزه کنم . امروز توجه ویژه ای به هر صدایی که از عشق ورزی صحبت میکند ، خواهم داشت .
"لازم است تا بیاموزم که زندگی کنم ، بر روی آن چیزیکه برای زندگیم خوب یا مفید باشد تمرکز کنم و بقیه دنیا را به حال خود رها کنم" .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

27 خرداد
زمانی بر خلاف میلم، در شرایطی قرار می‌گرفتم که موقعیت زندگیم به مخاطره می‌افتاد. در همان موقع بدون تفکر دست به کارهایی نسنجیده می‌زدیم که شرایط را بهتر کنیم ولی بدتر از قبل می‌شد. اجباراً کارهایم را توجیه می‌کردی که من بدشانس و سیاه بخت هستم، یا خداوند من را تنبیه می‌کند یا من را چشم زده‌اند، یا کسی به مم حسادت می‌کند! تمام این افکار و تخیلات و احساسات به‌دنبالش حال بدی و منزوی بودن و تنهایی را به ارمغان می‌آورد. همیشه می‌پرسیدم: چرا من؟ آیا جوابی برای چراها پیدا شد؟ یا هنوز هم دنبالش هستم؟ پذیرفتن این که در پس هر اتفاقی خواست خداوند قرار دارد، جواب چراهایی است که همیشه خوراک فکری و رفتارهای بیمارگونه‌ام بود. آیا مراحل ایمان‌آوری من که زاییده‌ی تمام اعتقادات و باور کنونی‌ام است، موجبات آرام شدن سرِ درگیرم شده است؟ آیا من خود را و اراده‌ام را با اعتماد کامل به خواست و اراده خداوند تسلیم کرده‌ام که مقداری آسوده زندگی کنم؟ اطمینان دارم تجربیات رنج‌های گذشته‌ی من، باعث آرامش امروزم شده است، که اکنون موجب نشاط و موفقیتم برای فردا است!
چراها، موانع در مسیر بهبودی هستند!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و هفتم خرداد:   حقیقت اصلی زندگی امروز ما ایمان مطلق به نیروی برتری است که به طریقی معجزه آسا به زندگی ما راه یافته. او کاری را که ما به تنهایی قادر به انجامش نبودیم برای مان انجام داده.

   قبل از آشنایی با نیکوتینی های گمنام هیچ باوری به واگذاری به خدا نداشتم. در انجمن به باور از واگذاری رسیدم. لذا تصمیم گرفتم خدا را بشناسم و زندگی و اراده خود را به او بسپارم. شبی از شدت سرفه و احساس ناراحتی کلافه شدم، لازم بود کاری انجام دهم. تنها راه قطع مصرف برای من سپردن آن به خداوند بود. در خانه تنها بودم. کلیه ابزار مصرف را دور ریختم. در گوشه ای خلوت در کنار استخر خانه ام به زانو نشستم، دستان را به سوی آسمان دراز کرده و از خدا اینگونه خواستم: خدایا در برابر نیکوتین عاجزم. تمنا دارم وسوسه مصرف نیکوتین را از من بگیر. سی و سه سال سیگار کشیدم و تمام توان خود را از دست داده ام. کمکم کن! سپس در آب پریدم. وقتی به سطح آب برگشتم احساس کردم تطهیر شده و تمایلی به کشیدن سیگار نداشتم. هر روز شکرگذار خداوندم که یک معتاد به نیکوتین رو به بهبودم.

برای امروز به جای حل مشکلات به تنهایی، از خداوند درخواست کمک می کنم.

28خرداد

 28 خرداد                          جبران خسارتهای غیر مستقیم

«جبران خسارتهای غیر مستقیم در صورتی لازم است که جبران خسارتهای مستقیم ناامن باشد یا دیگران را در خطر بیندازد.»

کتاب پایه

v

وقتی مصرف میکردیم به هیچ چیز اجازه نمیدادیم در سر راه نشئگی بعدی ما قرار گیرد. در نتیجه، بسیاری از ما همیشه دقیقاً نمیدانستیم به چه کسی چه از نظر مالی و چه از نظر عاطفی صدمه زدهایم. وقتی زمان جبران خسارت از طریق قدم نهم فرا رسید، دریافتیم که تعداد افرادی که آنها را قربانی اعمال خود کرده بودیم آنقدر زیاد است که شاید هرگز همه آنها را به خاطر نیاوریم. 

با کمک راهنما و سایر اعضای در حال بهبودی NA برای این مشکل راه حلی پیدا کردیم. قول دادیم این خسارتهای بینام و نشان را از طریق خدمت به جامعه خود جبران کنیم. فعالیتهای خدماتی خود را برای کمک به معتادی که هنوز در عذاب است، متمرکز کردیم. بدین طریق، راهی برای ادای دین خود به جامعه پیدا کردیم.

امروز، با ابراز عشق به اعضای NA و راهنمایی آنها، دین خود را به دنیای اطراف خود ادا میکنیم. از طریق رساندن پیام بهبودی به افرادی که در زندگی روزمره خود با آنها روبرو میشویم، جوامع خود را به مکانهای بهتری تبدیل میکنیم.  

v

فقط برای امروز: از طریق برقراری ارتباط با معتادی که ممکن است به کمک نیاز داشته باشد، به طور غیر مستقیم جبران خسارت میکنم. به سهم کوچک خود تلاش میکنم جامعه خود را به مکان بهتری برای زندگی تبدیل کنم.  

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

28 خرداد
خود آزمایی
هر وقت از من خواسته میشود در یک جلسه شرکت کنم، احساس ترس واضطراب میکنم. چه چیزی می توانم بگوییم که به کسی کمک کند بخصوص یک تازه وارد؟ چطور میتوانم خطاها و اشتباهاتم را فاش کنم؟ چگونه انجام این کار به هر کسی کمک خواهد کرد؟ چرا من هنوز خیلی از نواقص شخصیتی را  دارم؟ همه این سوالها از ذهنم عبور میکند وعدم اعتماد به نفس شروع میشود. این گفتگوی ذهنی در سرم غوغا میکند .
برای پاک کردن ذهنم نفس عمیقی میکشم و بی صدا دعایی میخوانم 《خداوندا کمکم کن چیزی را بگویم که به کسی کمک کند و لطفا نگذار ناامید ودیوانه به نظر برسم. به من اجازه بده تا تجربه ، نیرو وامیدم را مشارکت کنم . فرصت بده تا به آنها بگویم برنامه نارانان چگونه به من کمک کرد تا آرامش وآسایش را به درون زندگیم بیاورم . یاریم کن تا به آنهایی که نیاز دارند پیام را برسانم.》
 به خاطر دارم که باید زندگی رو به نیروی برترم بسپارم . سپس مطمئنم هر چه بگویم و هر طور که بگویم ، آن چیزی خواهد بود که نیاز دارد بشنود. وقتی داستانم را مشارکت میکنم ونیروی تازه ای را  که در برنامه پیدا کرده ام آشکار میکنم، صدای امید بخش درونم را میشنوم . مطمئنم چیزی را که میگویم، خواست نیروی برترم است. می دانم که برای رساندن پیام هدایت شده ام .
تفکری برای امروز:  برنامه وبهبودی من موهبتهایی است که که از سایر اعضای نارانان دریافت کرده ام. وقتی از من خواسته میشود صحبت کنم فرصتی است برای من تا بخشی از نیرو و نعمتهایی را که در برنامه دریافت کرده ام ، انتقال دهم.

--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و هشتم خرداد ماه
وقتی شنیدم الانان برنامه ای است که در آن می اموزیم ، بروی خودمان متمرکز شویم ، کنجکاو شدم که اگر بروی آن اصول کار کنم دیگران در مورد من چه فکر میکنند ؟ بطور حتم آنها فکر خواهند کرد که من خود پسند ، بی فکر و بی ملاحظه هستم . هم آه و ناله های من ، در مورد الکلی ها در طول زندگیم بود . نمی خواستم آنطور باشم . در عوض سعی کردم برای دیگران کاری انجام دهم که به نظر محبت آمیز و بزرگ بیاید ، حتی در مواقعی که مایل به انجام آن نبودم . نمیتوانستم بفهمم چرا بعد از انجام آن کارها غالبا دلخور و ناخشنود میشوم . تمام کوششهای من برای از خود گذشتن و فداکاری کردن بخاطر خوشایند دیگران بود و خود را نادیده میگرفتم تمرکز من بجای آنکه بر روی چیزی باشد که به نظرم درست است که انجام دهم ، بر روی واکنش های آنها بود . چیزی قطعی و بی قید و شرط در مورد این نوع محبت کردن وجود نداشت . راهنمایم کمک کرد تا بفهمم که اگر بیشتر به خودم توجه کنم و آنچه را که به نظرم بهترین است انجام دهم ، در آن صورت آزاد خواهم بود تا بدون قید و شرط و محدودیت عشق بدهم در آن صورت به تمام معنا بخشنده خواهم بود .

یاد آوری امروز

برنامه الانان زمانی موءثر است که من روی خودم تمرکز کنم ، به جلسات الانان توجه زیادی نشان دهم و بهبودی را در اولویت اول قرار دهم . به همان میزان که به خودم توجه کنم بهتر خواهم توانست با دیگران با عشق و احترام رفتار کنم . " ما این توانایی را که به دیگران بهترین کمک را ارائه کنیم ، زمانی خواهیم یافت که خودمان روش رسیدن به خونسردی و آرامش را بیاموزیم" .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

28 خرداد
میل به رُشد و تغییرات در من، جهت بهتر شدن و بهتر بودن و در نهایت رسیدن به جایگاه رفیع انسانیم خواهد شد که مدنظر اصول خودیاری برنامه است. امروز زنده نگه داشتن خاطرات تلخ و پرداختن به آنها، تنها تلف کردن وقت و اهمیت ندادن به زندگی در امروز است. در حالی که می‌توان از انرژی و وقت امروز به نحو احسن جهت گذراندن امروز سود برد. امروز یادگارهای گذشته‌ام را به دور ریخته‌ام تا خودم را از زیر بار سنگین کینه‌ها و رنجش و نفرت و انتقام رها کنم. خداوندا: به من کمک کن تا درونم را از اندوخته‌های دردآور و غمگین رها سازم. آیا امروز آماده هستم تا از لذتِ بخشیدن خودم و دیگران بهره‌مند شوم؟ آیا دل، محل ذخیره‌ی رنجش‌ها، بدی‌ها و نفرت‌ها است؟ با اینکه می‌دانم حمل رنجش و احساسات منفی بار گرانیست که در ابتدا به خودم صدمه می‌زند، پس چرا آن‌را از روی دوش برنمی‌دارم؟ من با خودم چه دشمنی دارم که خودم را با این رنجش‌ها ملول کرده‌ام. خداوندا: عشق خودت را در من جاری کن، که بتوانم با بخشیدن دیگران خودم را هم ببخشم، من نیاز به توجه تو خالق مهربانم دارم. ای خالق خوبی‌ها، من در راهی قدم گذاشته‌ام که صلاح خودم را نمی‌دانم و راه درست و نادرست را بلد نیستم.
ببخش تا بخشیده شوی!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

بیست و هشتم خرداد:   قطع مصرف بهترین هدیه ایست که می توانی به خود دهی.

   در برنامه صبر را آموختم. آموختم خودآزاری بابت سال های گذشته هیچ کمکی نمی کند زیرا گذشته، در گذشته و فقط لحظه اکنون وجود دارد. آموختم بیش از پیش خود را دوست بدارم، اعمال نیک انجام دهم و با خود و دیگران مهربان باشم. آموختم همانگونه که اعضاء به مشارکت های من گوش داده و تشویقم کردند من نیز به مشارکت آنان گوش دهم و تشویق شان کنم. من هم مانند بسیاری دیگر از اعضاء می توانم جاذبه ای برای قطع مصرف، فرد مصرف کننده باشم. شاید زندگی بدون مصرف نیکوتین کار آسانی نباشد، اما ارزشش را دارد.

برای امروز بابت موهبت زندگی بدون مصرف نیکوتین سپاسگزارم و با جاذبه بودن پیام رهایی را به معتادان دیگر می رسانم.

 

29خرداد

 حس شوخطبعی                                     29 خرداد

«وقتی از وسوسه خودمشغولی رهایی پیدا میکنیم،

 متوجه توانایی خود برای درک خوشبختی، شادمانی و آزادی میشویم.»

کتاب پایه

v

صدای خنده در جلسات، در اکثر اوقات تازهوارد را متعجب میکند. به عنوان یک گروه برای التیامی که از خنده سالم حاصل میشود، ارزش قائلیم. حتی اگر عمیقاً گرفتار باشیم، شعفی که در اکثر مواقع اتاق جلسات را پر میکند، به ما اجازه میدهد برای مدتی در بهبودی خود تفریح کنیم. از طریق شوخطبعی میتوانیم موقتاً از خودمشغولی به دور باشیم.   

زندگی آن طور که هست، در اکثر اوقات همه‌چیز هست جز با مزه یا خنده‌دار. اما اگر بتوانیم حس شوخطبعی را درباره خود حفظ کنیم، مسائلی که ممکن است ما را شدیداً تحت تأثیر قرار دهد، قابل تحمل میشود. چند بار به خود اجازه دادهایم از حوادثی که با مقداری حس شوخطبعی آنقدر هم غیر قابل تحمل نیست، متأثر شویم؟ وقتی از مردم یا رویدادها آزرده میشویم، جستجوی نکتههای خندهدار در این وضعیت میتواند مسائل را در چشمانداز روشنتری قرار دهد. قابلیت دستیابی به حس شوخطبعی در وضعیتی دشوار یک نعمت است.      

v

فقط برای امروز: در مواقع گرفتاری سعی می‌کنم شوخ‌طبع باشم. وقتی مرتکب اشتباه میشوم، راهی را برای خندیدن به نقاط ضعف خود پیدا میکنم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

29 خرداد
سنت شش
این عبارت مهم سنت ششم است 《هرگز هیچ موسسه بیرونی را تایید وتامین مالی نمیکند یا اجازه استفاده از نام نارانان را به آنها نمیدهد.》به عنوان فردی که برنامه نارانان را کار میکند، حق دارم وحتی تشویق میشوم در هر سازمانی که احساس کنم مناسب است وارد شوم اما نه از طرف نارانان.
 یک گروه نارانان هرگز نمی بایست درگیر چنین کارهایی بشود، چون این کار وقت میگیرد و دور از هدف اصلی گروه است. معمولا جلسات ما فقط یک یا دوساعت طول میکشد. اگر گروه درگیر مشارکت های مالی بشود وقت کمی برای اعضای ما باقی میماند تا روی برنامه بهبودی کار کنند. هدف اصلی برنامه، بهبودی ما است و باید در اولویت باشد.
دومین مسئله مهم وقتی است که یک گروه نارانان با یک موسسه خیلی مشترک باشد یا اجازه استفاده از نام ما را به آن سازمان بدهد. حتی مغایرت یک گروه با برنامه نارانان میتواند باعث اغتشاش در رابطه با اصول روحانی انجمن مان شود.
سرانجام سنت ششم به ما یاد آوری میکند که اگر چه معتادان گمنام ونارانان برنامه های دقیقا مرتبط بهم هستند واغلب روحیه همکاری با یکدیگر را دارند، اما باید همیشه به خاطر داشته باشیم که ما دو نهاد جداگانه هستیم. وقتی با یکدیگر روی فعالییت خاصی کار میکنیم، هر گروه باید مسئول دستور جلسه خودش باشد و مسئولیت های خود را مشخص کند.
تفکری برای امروز  :  از آنجایی که در نارانان ، بسیاری از ما تا وقتی که نیازهای خودمان را نادیده میگیریم ترجیح میدهیم از دیگران مراقبت کنیم، سنت شش تمرکز را در جایی که باید باشد متعادل نگه می دارد. بوسیله همکاری با معتادان گمنام، نه وابستگی به آنها، میتوانیم از یکدیگر یاد گرفته وبرنامه بهبودی خودمان را جشن بگیریم.
" گروهای خانواده ما نباید هیچ موسسه ای را تایید وتامین مالی نماید ویا اجازه استفاده از نام ما را به آنها بدهد، زیرا ممکن است مسایل مالی، ملکی وشهرت ما را از هدف روحانی واصلی مان منحرف سازد؛ اما با وجود اینکه معتادان گمنام موجودیت جداگانه ای است ما باید همیشه با آنها همکاری کنیم."-سنت شش نارانان

--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

بیست و نهم خردادماه
برای بسیاری از ما که با الکلیسم زندگی کرده ایم الانان جایی است که برای اولین بار شروع به رشد میکنیم .می آموزیم که با دنیا و واقعیتهای آن همانطور که هست روبرو شویم .و مسئولیت رفتارها و اعمالمان را به عهده بگیریم . به احساساتمان توجه کنیم و تجربه هایمان را با صداقت به مشارکت بگذاریم . ما در مورد خودمان و همچنین رشد و پرورش روحی ف فیزیکی و همچنین سلامت عقل مطالب زیادی را فرا میگیریم . ما انسانهای مسئولی میشویم . بخش مهم بهبودی جدی ما متضمن شناخت نیازهایمان برای تفریح و سرگرم شدن است . مسافرت رفتن ، به پرواز در اوردن یک باد بادک ، شرکت در یک کنسرت ، دویدن در خیابان ویا درست کردن حباب و آسان گرفتن مسائل میتواند موقعیتهای مشکل افرین را مشخص کند . این مسئله به ما یاد آوری میکند که چیزهایی فراتر از مشکلاتی که در حال حاضر داریم در زندگی وجود دارد . بیش از اندازه جدی گرفتن خود مشکلی را به سرعت حل نخواهد کرد . در حقیقت گاهی یک وقفه بیشتر از ادامه جنگ و جدل مفید است حتی ژله هم بایستی مدتی کنار گذاشته شود تا فرمی را که باید داشته باشد به خود بگیرد . به احتمال زیاد یک خنده خوب بهترین وسیله ممکن برای کمک به خودمان جهت رها کردن است و ما به مسئولیتی که در قبال نیرو بخشیدن به خودمان داریم بر خواهیم گشت .

یاد اوری امروز


حسن کمال طلبی انسان کمک میکند تا نزاع های شخصیم را از پیروزیهایم جدا نمایم . امروز خودم را بیش از اندازه جدی نخواهم گرفت . " مختصری شادی میتواند بر تمام غم هایی که احاطه ام کرده اند .غلبه کند ، چرا که خنده برای یک انسان مناسب ترین است .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

29 خرداد
من خواهان یک زندگی جدید که بر اساس ایمان و عشق استوار شده باشد هستم. زندگی گذشته‌ی من ثابت کرد که ابزارهای گذشته فرقی نمی‌کند که خواسته یا ناخواسته باشد، نتوانست من را از گرداب خفت‌بار وابستگی‌ها رها سازد، بلکه روزبه روز در عمق وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌ها غرق شدم. من باید درباره تمام افکار و رفتار بیمار‌گونه خودم عمیقاًً فکر کنم. آیا این طرز تفکر و رفتارها باعث موفقیت من در امرار زندگی شد یا خیر؟ آیا می‌توانم با افکار و رفتار و شیوه‌ی عملکردم در برنامه، مؤثر بودن اصول بهبودی و رهایی را در رابطه با انتقال پیام به سایر وابستگان را در خودم با صداقت نمایش دهم؟ خداوندا: من را یاری ده، تا با همدردی و همزبانی و همدلی، همدردانم را در راه حل مشترک‌مان که رهایی از بیماری وابستگی‌مان است، یاری کنم. خداوندا: من در هر مرحله از زندگیم، دچار لغزش می‌شوم، به من قدرت بخشیدن خودم را عطا فرما، من را از خودم بگیر و خودت به اموراتم برس و برکتت را از من کم نکن. من در هر مرحله نیاز به ترحم و الطاف تو دارم، من به راحتی خودم را دور زده و به سمت عادت و وابستگی‌ها گرایش از روی بی‌اختیاری دارم
سهم من با جاذبه‌ام انتقال داده می‌شود!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و نهم خرداد:   در قلب هر انسان خلائی وجود دارد که با هیچ چیز پر نمی شود مگر حضور خداوند.

   وسوسه مصرف چه می گوید؟ اگر به دقت گوش دهم به وضوح آن را خواهم شنید. آیا نیازم به ارتباط با خود و دیگران را بیان نمی کند؟ آیا نیاز به برقرای ارتباط با نیرویی برتر را بیان نمی کند؟ و آیا یک درخواست برای احساس تعلق نیست؟ وقتی وسوسه می شوم، به جای دادن جواب مثبت به آن از خود مراقبت می کنم.

برای امروز، به وسوسه مصرف گوش می دهم. با آن روبرو، آن را می پذیرم و عشق ورزیدن به خود را ارتقاء می بخشم.

30خرداد

 30 خرداد                                   مراقبه برای مبتدیان

«برای برخی از افراد، دعا درخواست کمک از خداوند است و مراقبه گوش دادن به پاسخ خداوند.... ساکت کردن افکار از طریق مراقبه، آرامشی درونی را به ارمغان میآورد که ارتباط ما با خداوند را برقرار میسازد.»

کتاب پایه

v

به بسیاری از ما گفته شده: «در هنگام فراگیری مراقبه صبور باشید. برای اینکه بدانیم "برای" چه چیزی "گوش دهیم"، تمرین لازم است.»

از اینکه فردی این مسئله را به ما گفت خوشحالیم، یا اینکه بسیاری از ما پس از یک یا دو هفته از مراقبه دست کشیدیم. در چند هفته اول شاید هر روز صبح مینشستیم، افکار خود را ساکت میکردیم و  همان طور که کتاب پایه گفته، "گوش میدادیم"، اما چیزی "نمیشنیدیم." شاید تا اینکه واقعاً اتفاقی رخ دهد، چند هفته بیشتر طول کشید. حتی اتفاقات پس از آن نیز چندان چشمگیر نبود. وقتی پس از پایان مراقبه هر روز صبح خود برمیخواستیم، نسبت به زندگی خود قدری احساس بهتری داشتیم، با کسانی که در طی روز با آنها برخورد میکردیم، قدری بیشتر همدردی میکردیم و با نیروی برتر خود کمی بیشتر در ارتباط بودیم.  

برای اکثر ما در این آگاهی چیز چشمگیری وجود نداشت—نه برق آذرخش و نه رعد تندر. اما چیزی ساکت ولی قدرتمند وجود داشت. وقت صرف میکردیم تا نفس و عقاید خود را از سر راه برداریم. در این فضای روشن، ارتباط آگاهانه خود را با منبع بهبودی روزانه، یعنی خداوندی که درک میکنیم، بهبود میبخشیدیم. مراقبه چیز تازهای بود و به صرف وقت و تمرین نیاز داشت. اما پس از انجام آن، مانند همه قدمها مؤثر واقع شد.  

v

فقط برای امروز:  برای آگاهی از اراده خداوند برای من "گوش دادن" را تمرین میکنم، حتی اگر هنوز نمیدانم برای چه چیزی "گوش میدهم".

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

30 خرداد
تمایل وذهن باز
چندین سال در نارانان بودم اما باز هم روزگار سختی داشتم . هنوز هم احساس نا امیدی وبیهودگی میکردم. معتقد نبودم برنامه کار میکند. احساس میکردم که بهبودیم سرعت لازم را ندارد ونیروی برترم به من کمک نمیکند.به تصمیم گیریهای بد ادامه دادم ، رفتار بدی داشتم و با معتاد زندگیم مشاجره وبرایش سخنرانی می کردم.همان نقصهای شخصیتی که اوایل سال در ترازنامه قدم چهارم ام لیست کرده بودم هنوز مرا ازار میداد. من نقصهای شخصیتی ام را می شناختن وآنها را به هر کسی که گوش میداد اقرار کرده بودم. چرا خدا آنها را بر طرف نمیکرد؟
یک جلسه ای پیشنهاد کرد لازم است به عقب برگردم وقدم شش را بررسی کنم. از من پرسید که آیا برای کمک نیروی برترم کاملا آماده هستم. اومعتقد بودکه نیروی برترش فقط چیزهایی را که کاملا برای رها کردن شان آماده است بر طرف میکند. همچنین اشاره کرد این امکان وجود دارد که رفتار قدیمی من هنوز برایم ارزشمند است وآماده نیستم تا آن را رها کنم.
 با این پیشنهاد توانستم، با بررسی دلایلی که باعث شده بود به نقص هایم بچسبم، قدم شش را به درستی کار کنم. با اعتماد به نیروی برترم شهامت پیدا کردم تا برای حرکت به جلو کاملا آماده باشم.
تفکری برای امروز: من باید تمایل داشته وپذیرای تغییر باشم. اگر هنوز هم روی معتاد و گذشته تمرکز داشته باشم وسعی کنم دیگران را کنترل کنم، حاضر نیستم به نیروی برترم اجازه دهم تا نقص های شخصیتی مرا برطرف کند.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

سی ام خرداد ماه
من در جلسات شنیده ام که پذیرش بعنوان بخشی از 3 فاکتور است . آگاهی . پذیرش و عمل .. ذکر شده است . هر چند تمایل دارم سعی کنم تا بدون هیچ تاملی پیرامون پذیرش ، از آگاهی به عمل صعود کنم . افکار من مانند این جملات در جریان است : یک چیز در اشتباه است . سریع ، اجازه بده قبل از اینکه مجبور باشم هر ناراحتی را احساس کنم ، آنرا ثابت کنم . مشکل اینجاست ، تا زمانی که من این شرایط را با نقص و اشتباه بپذیرم ف یا اینکه به یاد اورم که در آگاهی من نقش دارند ، به ندرت میتوانم عملکرد مثبتی داشته و با نتایج آن در آرامش زندگی کنم . عملکرد من کاری از پیش نمی برد و یا چیزهای بدتری را باعث میشود و من احساس در ماندگی و نا امیدی میکنم حتی اگر کاری برای من انجام دهد ، آنقدر غرق اشتباه میشوم که نمی توانم انرا تشخیص دهم بیشتر اوقات من هنوز مجبورم برگردم بنشینم ، احساسات را احساس کنم و بعضی پذیرشها را داشته باشم . این کمک میکند تا من به یاد آورم که نیروی برترم قبلا مرا و موقعیت مرا پذیرفته است و به من در روزهای بذ همانند روزهای خوب ، عشق ورزیده است .

یاد آوری امروز .

حرکت کردن از آگاهی به پذیرش و سپس به عمل به طول می انجامد ، اما مزایای آن ارزش این انتظار را دارد به طوری که یاد گرفتم خطاها ، موقعیتها و احساساتم را بپذیرم . من یاد گرفتم که انسانی ارزشمند هستم درست همانطوری که وجود دارم . با این نوع پذیرش نسبت به خورم ، اختیاراتم را در نظر گرفته و به آرامی می توانم کار هایی جهت تغییر یافتن انجام دهم . "........شخصی پیشنهاد کرد تمرکز یافتن بر روی تغییر دادن خودم را متوقف کنم و در ابتداء به پذیرش خودم بپردازم و این تحرک و پیشرفتی را که لازم بود به من بخشید" .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

30 خرداد
پروردگارا: مرا یاری کن تا در کمال فروتنی و خویشتن‌پذیری خودم را از تارهای انکار و غرورم که مرا به بیماری خودم پیوند می‌زند، رها سازم و با آزادی و رهایی از دشمن دیرینم که غرور و انکارم می‌باشد، به سمت تو حرکت کنم! خداوندا: مرا کمک کن تا با آزادی از خود، خودم را به تو واگذار کنم، تا آرامش خاطر و نشاط ابدی را تجربه کنم. امروز می‌خواهم با تمرین کردن، قدرت عشق خداوند را در وجودم تقویت کنم. برای این کار می‌خواهم خارج از تعارفات معمول، دیگران را دوست بدارم. می‌خواهم دریچه قلبم را به روی جهان هستی و مخلوقات خداوند باز کنم. آیا امروز قادر خواهم بود که خواست خداوند را در رابطه با خودم و دیگران اجرا کنم تا درونم را از کینه‌ها و رنجش‌های فکر بیمارم خالی کنم؟ امروز خداوند را سپاس می‌گذارم که مرا در مسیر بهبودی به سوی عشق به خودم و همنوعانم در قالب خدمتگزاری و عشق به خودم که خویشتن‌پذیری است رهسپار و راهنمایی می‌کند. آیا برای قدرت عشق خداوند که در رگ‌هایم جاری شده است، او و اصول خودیاری برنامه را که در شکل تجربه و جلسات به من و هم‌دردانم ایجاد شده است، او را شکرگزاری می‌کنم؟
اوّل خودت را بپذیر و دوست داشته باش!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

سی ام خرداد:   هر چقدر مشکلات را بزرگ تر جلوه دهی سخت تر و هر چقدر کوچک تر آسان تر می شود.

   مشکل اصلی من، کمبود قدرت بود. برده اعتیادی بودم که هیچ کنترلی بر آن نداشتم. راه حل این مشکل پذیرش اراده ای برتر از اراده شخصی خودم بود. من نیازمند کمک بودم. نه تنها از خداوند درخواست کمک کردم بلکه از سایر اعضای انجمن نیز درخواست نمودم. با دریافت کمک نه تنها از لحاظ جسمی بلکه از لحاظ روحی و روانی نیز شروع به بهبود نمودم. با شرکت مرتب در جلسات و به کارگیری اصول روحانی نهفته در قدم ها، به آزادی که نومیدانه در جستجویش بودم رسیدم. این آزادی برای تمام کسانی که طالب آنند امکان پذیر است.

برای امروز، با دریافت کمک خداوند و تجربه اعضای انجمن از آزادی برخوردار می شوم.

31خرداد

 مراتب جدید صداقت       31                            خرداد

«در خودفریبی و دلیلتراشی متخصص بودهایم.»

کتاب پایه

v

وقتی به اولین جلسه خود میآییم و میشنویم که باید صادق باشیم، شاید فکر کنیم: «خب الآن، این کار نباید آنقدر هم دشوار باشد. تنها کاری که باید انجام دهیم، پرهیز از دروغگویی است.» برای برخی از ما این امر به آسانی میسر است. دیگر نباید به کارفرمای خود درباره غیبت خود از محل کار دروغ بگوییم. با قطع مصرف مواد، درمییابیم که بهانههای کمتری برای دروغ گفتن داریم. برخی از ما حتی شاید با این نوع صداقت هم مشکل داشته باشیم، اما حداقل فراگیری پرهیز از دروغگویی، ساده است—صرفاً دروغ نمیگویید، حالا هر دروغی که میخواهد باشد. با شهامت، تمرین پیدرپی، پشتیبانی اعضای انجمن NA و کمک نیروی برتر خود، اکثر ما سرانجام در این نوع صداقت موفق میشویم.     

گرچه صداقت معنایی فراتر از دروغ نگفتن دارد. نوعی از صداقت که در بهبودی واقعاً لازم است، صداقت با خود است و دستیابی به آن نه ساده و نه آسان است. در دوران اعتیاد خود طوفانی از خودفریبی و دلیلتراشی و گردبادی از دروغ که در آن صدای صداقت نسبت به خود شنیده نمیشد، به وجود آوردیم. برای صداقت داشتن با خود، ابتدا باید دروغ گفتن به خود را کنار بگذاریم. در مراقبههای قدم یازدهم باید آرامش پیدا کنیم. سپس، در سکوت حاصل از آن، باید برای شنیدن حقیقت گوش دهیم. وقتی ساکت میشویم، به صداقت نسبت به خود دست پیدا میکنیم.   

v

فقط برای امروز:  آرام و ساکت به صدای حقیقت در درون خود گوش میدهم. برای حقیقتی که پیدا میکنم، ارزش قائل میشوم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

31 خرداد
تغییر چیزهایی که می توانم
وقتی به اولین جلسه نارانان آمدم بر خشم و دردم غلبه کردم.معتاد را به خاطر اضافه وزنم مقصر می دانستم اما بیشتر بخاطر ناراحتی ام او را سرزنش میکردم. فکر نمی کردم که اشتباه میکنم وگفتار ورفتار من باعث ناراحتیم میشود.
فهمیدم که اشتباه بزرگی وجود دارد و من نمی خواستم این روش زندگی کردن را ادامه دهم. حس می کردم دوست دارم از این زندگی دردناکی که به آن رسیده ام فرار کنم. راحت نبودن در خانه خودم، شخصی بیهوده وغرورو ، داشتن راز بزرگ و وحشتناکی که بدبختی زندگیم بود، و این احساس فشار دایمی گناه و سرزنش خودم بخاطر مصرف مواد پسرم. باید به غیرقابل اداره بودن زندگیم اقرار میکردم.
وقتی به مشاوره خانواده رفتیم، مشاوره مان با انگشت به طرف من به عنوان فردی که خانواده مان را مراقبت وکنترل میکند اشاره کرد. من آزرده ، جریحه دار وتحقیر شده بودم. چطور می توانست فکر کند که من مقصر بودم؟
با شرکت در جلسات نارانان چیزی را که مشاوره سعی می کرد به من بگوید، یاد گرفتم. کمک گرفتن برای تغییر خودم را آغاز کردم. کار کرد قدمها با یک راهنما باعث شد بفهمم که من هم احتمالا به اندازه معتاد دیوانه بودم. چه بیدارای ای!
تفکری برای امروز:  در نارانان می توانم نگاهی به خودم بیندازم، نقص هایم را تشخیص دهدم وهر روز روی آنها کار کنم. امروز می توانم رها کنم، میفهمم که زندگی من مال من است و زندگی معتاد مال خودش. امروز میتوانم روز به روز از خودم مراقبت کنم وباز هم حامی دیگران باشم.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

سی و یکم خردادماه
شنیده ام زمانیکه کاری را به خوبی انجام میدهم زمان همراه من به آرامی پیش میرود برعکس هنگامی که کاری را به طور خوب و مطلوب انجام نمی دهم ، ممکن است قادر باشم تا هنگامیکه کاره به دلخواه من است ، خود را به سختی پیش ببرم . اما اگر اینکار را وقتی انجام دهم که قبلا برای از عهده بر آمدن فعالیتهای زندگی ام کوشش کرده باشم ، راه مشکلات را بر روی خودم باز میکنم من مجبور میشوم تا وقتی که به خود سخت نگیرم ، نگران بوده و به حلزونی آرام تبدیل شوم و هیچ کاری انجام نخواهد شد اما متن قدم چهارم به من نشان داد که عکس این مطلب درست است . من تمایل داشتم که به خودم بسیار سخت بگیرم ، آنقدر سخت که زندگی فردی ام را مختل میکردم . در نتیجه اغلب کمتر از آنچه که میتوانستم با تعادل کاری را انجام دهم ، از عهده کارها بر می آمدم . بهترین پادزهر برای من (راه علاج) این شعار است "آسان بگیر"
هنگامی که متوجه شدم در رابطه با زندگیم دچار اشتباه هستم ، سعی کردم به آرامی و تعادل رفتار کنم و به جای اینکه اتوماتیک خود را خطاکار بدانم ، سعی کردم این امکان را در نظر بگیرم که ممکن است تا من هم طبق برنامه به درستی رفتار کنم .

یاد آوری امروز

...........شعار (آسان بگیر نه تنها به من می آموزد تا آرام و راحت تر رفتار کنم بلکه به من می آموزر تا فعال باشم . امروز من سعی میکنم تا کوشش کنم پذیرش بیشتری نسبت به خودم داشته باشم و بدون در نظر گرفتن انچه که به دست اورده ام ، از هر روزم لذت ببرم بهبود بخشیدن رفتارها و کارهای فکری و فردی ما مستلزم صرف زمان است . شتاب و بی صبری فقط اهداف مارا دچار اشکال می نماید .


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

31خرداد
امروز اجازه نمی‌دهم که بار سنگین رنجش و کینه از بودن خاطرات و خطا و شکست‌های گذشته سدی در راه بهبودیم ایجاد کند. زندگی فعلی من آنقدر ارزش دارد که از این شکست‌ها و خطاها به عنوان تجربه سود ببرم. آیا متوجه شده‌ام که قبول مسئولیت اشتباهات گذشته‌ام می‌تواند مرا در پروسه‌های آینده‌ام موفق گرداند؟ آیا پذیرفته‌ام که تمام جنگ‌ها و درگیری‌ها در ذهن من شکل و ابعاد غیر واقعی می‌گیرند؟ امروز متوجه هستم که افراد موفق در زندگی‌شان مشاوران خوبی داشته‌اند. آیا امروز غرورم اجازه می‌دهد که از دیگران کمک بخواهم و آنها مرا در امرار زندگیم راهنمایی کنند؟ آیا من به خاطر تمام اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگیم رخ داده است و به خاطر آزادی و رهایی از عادت‌های ناسالم دوران کودکی و وابستگی‌ و هم‌وابستگی‌های دیوانه کننده خداوند را سپاسگزاری می‌کنم؟ امروز سرآغازی برای معجزه‌ی رهایی و آزادی از قید و بندهای وابستگی‌ها را با شکرگزاری از خالق مهربان که باعث این تحولات عظیم در من شده‌اند، لحظاتم را جشن می‌گیرم. آیا هنوزهم با درست کردن چرا‌های غیر قابل حل، مغزم را چراگاهی برای آنها کرده‌ام؟
با پذیرش اشتباه، پیروزی آغاز می‌شود!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

سی و یکم خرداد:   در برابر نیکوتین عاجزم، امّا در برابر انتخاب های مسئولانه خیر.

   به این درک رسیده ام که زندگی مانند جدولی است که باید با صبر و حوصله تکه های آن را کنار هم گذاشت. بی حوصلگی منجر به شکست در تکمیل نمودن جدول زندگی می گردد. قبل از آشنایی باانجمن بی حوصلگی در چیدن تکه های این جدول سبب نابسامانی های بسیار در زندگیم شده بود. در پشت دیواری از دود تصمیم می گرفتم و تصور می کردم نیکوتین در تصمیم گیری های صحیح کمک می کند. اکنون که بدون مصرف نیکوتین تکه های جدول را کنار هم می گذارم حتی در شرایط ناهنجار همه چیز به خوبی پیش می رود. به همین دلیل هرگز از شرایط سخت و ناخوشایند زندگی فرار نکرده، با آن روبرو و تکه مورد نیاز را سر جایش قرار داده و در این راه هر لحظه نیروی برتر را با خود همراه می کنم. امروز بابت قدم ها و سنت های دوازده گانه نیکوتینی های گمنام که فرصتی داده تا هر روز روح خود را جلا داده و اجازه دهم اراده خداوند در زندگیم جاری باشد سپاسگذارم.

برای امروز،می توانم به کمک خداوند انتخاب های درست داشته باشم.

1تیر

 پذیرفتن زندگی همان طور که هست           1 تیر

«در دوران بهبودی، پذیرفتن واقعیت را ضروری میدانیم. وقتی بتوانیم این کار را انجام دهیم، مصرف مواد را با قصد تغییر احساسات خود لازم نمیدانیم.»

کتاب پایه

v

مواد مخدر، ما را از رویارویی با نیروی کامل زندگی باز میداشت. وقتی مصرف مواد را قطع میکنیم و وارد بهبودی میشویم، مستقیماً با زندگی روبرو میشویم. شاید نومیدی، ناکامی یا خشم را تجربه کنیم. رویدادها ممکن است باب میل ما رخ ندهند. خودمحوری که در دوران اعتیاد خود پرورش دادیم، به احساسات ما نسبت به زندگی لطمه وارد کرده است؛ صرف نظر کردن از احساسات خود و پذیرفتن زندگی همان طور که هست، دشوار است.  

با کارکرد قدمهای دوازدهگانه معتادان گمنام پذیرفتن زندگی خود را یاد میگیریم. به شیوه تغییر نگرشهای خود پی میبریم و از نواقص شخصیتی خود رهایی پیدا میکنیم. دیگر لازم نیست حقیقت را تحریف کنیم یا از موقعیتها فرار کنیم. هر چه بیشتر اصول روحانی نهفته در قدمها را تمرین کنیم، پذیرفتن زندگی دقیقاً همان طور که به نظر ما میرسد، آسانتر خواهد شد.

v

فقط برای امروز:  با کارکرد قدمهای دوازدهگانه خویشتنپذیری را تمرین میکنم. 

2تیر

 تسلیم2                                           تیر

«به طور تصادفی با این انجمن که پر از عشق، صداقت، روشنبینی یا تمایل است، برخورد نکردیم.... وقتی شکست خوردیم، تمایل پیدا کردیم.»

کتاب پایه

v

تسلیم اساس لازم بهبودی است، اما گاهی اوقات با آن میجنگیم. اکثر ما پس از گذشت مدتی از پاکی به گذشته نگاه میکنیم و متحیر میشویم از اینکه چرا برای انکار عجز خود به سختی میجنگیدیم، در حالی که تسلیم سرانجام همان چیزی بود که زندگی ما را نجات داد.

وقتی بهبود پیدا میکنیم، فرصتهای جدید برای تسلیم شدن خود را نشان میدهند. یا میتوانیم با همه کس و همه چیزی که روبرو میشویم، درگیر شویم و یا با به یاد آوردن مزایای حاصل از اولین تسلیم خود، از جنگ دست برداریم.

بیشتر دردی که تجربه میکنیم از جنگ، و نه از تسلیم نشأت میگیرد. در حقیقت، وقتی تسلیم میشویم، درد پایان مییابد و امید جای آن را میگیرد. به تدریج باور میکنیم که همه چیز به خوبی پیش میرود و پس از مدتی متوجه میشویم که نتیجتاً زندگی ما خیلی بهتر شده است. همان طور احساس میکنیم که پس از تسلیم شدن در برابر این خیال باطل که میتوانیم مصرف خود را کنترل کنیم، احساس میکردیم—آسوده، آزاد و سرشار از امید و طراوت.  

v

فقط برای امروز:  آیا امروز باید در برابر چیزی تسلیم شوم؟ اولین تسلیم خود را به خاطر میآورم و به خود یادآور میشوم که دیگر نیازی به جنگیدن ندارم.  

3تیر

 3 تیر                                           صبر

«...همواره به ما یادآور میشود که اصول را به شخصیتها ترجیح دهیم.»

سنت دوازدهم

v

گاهی اوقات پذیرفتن نواقص شخصیتی دیگران دشوار است. وقتی با یکدیگر بهبود پیدا میکنیم، نه تنها به صحبتهای دیگران در جلسات گوش میدهیم، بلکه به نحوه طی مراحل بهبودی توسط آنها نیز نگاه میکنیم. هر چه از سایر اعضاء شناخت بیشتری پیدا کنیم، از شیوه زندگی آنها بر اساس عقاید شخصیشان آگاهتر میشویم. شاید درباره اینکه آنها چگونه "برنامه خود را انجام میدهند"، عقایدی پیدا کنیم. ممکن است متوجه شویم اعضای خاصی ما را ناراحت میکنند یا شاید با خود بگوییم: «اگر برنامه آنها را انجام دهم، مطمئناً مصرف خواهم کرد.» 

صبر را به عنوان اصلی شناختهایم که نه تنها بهبودی ما بلکه روابط ما را با افرادی که برای ما منبع آزار و اذیت هستند، تقویت میکند. وقتی به یاد میآوریم که خود ما تا وقتی به طور آزاردهندهای از نواقص شخصیتی خود آگاه نشدیم، به ندرت در صدد روی گرداندن از آنها برآمدیم، پذیرفتن ضعفهای شخصیتی سایر اعضاء آسانتر شد.  

v

فقط برای امروز:  تلاش میکنم دیگران را همان طور که هستند، بپذیرم. سعی میکنم درباره دیگران قضاوت نکنم. بر اصول عشق و پذیرش تمرکز میکنم.

4تیر

 نه فقط خوششانس4                             تیر

«فرآیند به باور رسیدن، سلامت عقل را به ما باز میگرداند. قدرت لازم برای به حرکت در آمدن از این باور نشأت میگیرد.»

کتاب پایه

v

به باور رسیدن فرآیندی است که از تجربه شخصی نشأت میگیرد. همه ما این تجربه را در اختیار داریم؛ همه معتادانی که در NA به بهبودی دست پیدا میکنند، گواه محکمی دارند بر وجود نیروی مهربانی که در زندگی به سود آنها عمل میکند. از این گذشته، افرادی که امروز در حال بهبودی هستند، افراد خوشاقبالی هستند. بسیاری از معتادان در اثر این بیماری میمیرند و هرگز آنچه را ما در معتادان گمنام پیدا کردهایم تجربه نمیکنند.

فرآیند به باور رسیدن مستلزم تمایل به پذیرفتن معجزات به عنوان معجزه است. همه ما در معجزه پاک بودن در اینجا شریک هستیم و هر یک از ما صاحب معجزات دیگری هستیم که فقط کافیست به آنها اذعان کنیم. از چند حادثه یا مصرف افراطی و یا فجایع دیگر جان سالم به در بردهایم؟ آیا میتوانیم به زندگی خود در گذشته نگاه کنیم و متوجه شویم که فقط "خوششانس" نبودهایم؟ تجربه ما در بهبودی نیز مثالهایی را از وجود نیروی برتری که به سود ما عمل میکند، ارائه میدهد.   

وقتی میتوانیم برای مشاهده نشانههای نیروی برتر و مهربانی که به سود ما عمل میکند، به اطراف نگاه کنیم، اعتماد به اینکه این نیروی برتر در آینده به ما کمک خواهد کرد، ممکن میشود. اعتماد، قدرت لازم برای پیشرفت را در اختیار ما قرار میدهد. 

v

فقط برای امروز:  بهبودی من فراتر از اتفاق است. قدرت من از این آگاهی نشأت میگیرد که نیروی برتر من هرگز مرا نومید نکرده و به راهنمایی من ادامه خواهد داد.

5تیر

 5 تیر                                       سپردن اراده شخصی

«وقتی معنای واقعی تسلیم را یاد میگیریم، ترسهای ما کاهش مییابد و ایمان، رشد خود را شروع میکند. دیگر با ترس، خشم، احساس گناه، دلسوزی نسبت به خود یا افسردگی نمیجنگیم.»

کتاب پایه

v

تسلیم آغاز راه جدید زندگی است. وقتی در ابتداء با اراده شخصی خود هدایت میشدیم، دائماً متحیر میشدیم از اینکه آیا همه اصول را رعایت کردهایم، آیا فلان شخص را درست طوری آلت دست خود قرار دادهایم که به اهداف خود برسیم، آیا در تلاشهای خود برای کنترل و اداره دنیا جزییات ضروری را نادیده گرفتهایم. یا از ترس اینکه نقشههای ما به نتیجه نرسد، احساس واهمه داشتیم؛ وقتی نقشههای ما با شکست مواجه میشد، عصبانی میشدیم و نسبت به خود دلسوزی میکردیم؛ و یا وقتی نقشههای خود را با موفقیت پیش میبردیم، احساس گناه میکردیم. زندگی بر اساس اراده شخصی دشوار بود، اما راه دیگری هم بلد نبودیم.      

تسلیم همیشه آسان نیست. برعکس، تسلیم خصوصاً در ابتدا میتواند دشوار هم باشد. هنوز هم اعتماد به خداوند-نیرویی که قادر به اداره زندگی ماست- آسانتر است از اعتماد به خودمان که زندگی غیر قابل اداره داریم. هر چه بیشتر تسلیم میشویم، این کار آسانتر میشود.    

وقتی اراده و زندگی خود را به مراقبت نیروی برتر خود میسپاریم، تنها کاری که باید انجام دهیم این است که نقش خود را تا حد توان مسئولانه و با دقت ایفا کنیم. سپس، میتوانیم نتایج را به نیروی برتر خود واگذار کنیم. از طریق تسلیم، عمل کردن بر اساس ایمان و زندگی بر اساس اصول ساده روحانی این برنامه، میتوانیم نگرانی را کنار بگذاریم و زندگی را شروع کنیم.

v

فقط برای امروز:  اراده شخصی خود را میسپارم. آگاهی از اراده خداوند برای خود و قدرت اجرای آن را جستجو میکنم. نتایج را به دست توانمند نیروی برتر خود واگذار میکنم.

6تیر

 تغییر و رشد  6                                      تیر

«وقتی فردی به یک کمبود اشاره میکند، اولین عکسالعمل ما ممکن است تدافعی باشد. فضا برای رشد همواره وجود دارد.»

کتاب پایه

v

بهبودی فرآیندی است که در زندگی ما تغییر ایجاد میکند. اگر قرار است به رشد خود به سوی آزادی ادامه دهیم، به این تغییر احتیاج داریم. وقتی دیگران به کمبودهای ما اشاره میکنند، باید روشنبین باقی بمانیم؛ چراکه آنها فرصتهایی را جهت رشد و تغییر برای ما آشکار میکنند. عکسالعمل تدافعی، توانایی ما را در استفاده از کمکی که آنها به ما ارائه میدهند، محدود میکند؛ رها شدن از حالتهای تدافعی، دروازه رشد، تغییر و آزادی جدید را میگشاید.

هر یک از روزها در فرآیند بهبودی، فرصتی را برای رشد و تغییر بیشتر به ارمغان میآورد. هر چه بیشتر یاد میگیریم از تغییر با ذهنی روشن و قلبی گشوده استقبال کنیم، بیشتر رشد خواهیم کرد و در بهبودی خود راحتتر خواهیم بود.  

v

فقط برای امروز:  از هر فرصتی برای رشد با روشن‌بینی استقبال میکنم.

7تیر

 7 تیر                                       وجدان گروهی

«همکاری بادیگران، تنها آغاز فعالیت خدماتی است.»

کتاب پایه

v

فعالیت خدماتی، فداکاری خیرخواهانهای را برای رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است، میطلبد. اما طرز برخورد ما در خدمت به این حد محدود نمیشود. برای خدمت همچنین لازم است خود و انگیزههای خود را بررسی کنیم. تلاشهای ما در راه خدمت، ما را در انجمن بسیار انگشتنما میسازد. در NA "انگشتنما شدن" آسان است. طرز برخورد نظارتی ما میتواند تازهوارد را طرد کند.       

وجدان گروهی یکی از مهمترین اصول در خدمت است. باید به خاطر بسپاریم وجدان گروهی آن چیزی است که اهمیت دارد، نه  باورها و تمایلات فردی ما. افکار و باورهای خود را برای رشد وجدان گروهی ارائه میکنیم. سپس، وقتی این وجدان پدیدار میشود، راهنمایی آن را میپذیریم. کلید این کار همکاری با دیگران است، نه کار کردن بر علیه آنها. اگر به یاد داشته باشیم برای رشد وجدان جمعی با یکدیگر تلاش میکنیم، متوجه میشویم همه افراد شایستگی یکسانی دارند. وقتی همه بحثها تمام شد، همه افراد با یکدیگر جمع میشویم تا پیام واحدی را برسانیم.

اغلب تصور اینکه ما میدانیم بهترین مصلحت گروه چیست، وسوسهانگیز است. اگر به یاد داشته باشیم تحمیل روش ما اهمیتی ندارد، آن وقت آسانتر است که بگذاریم خدمت وسیلهای باشد برای تحقق هدف اصلی انجمن ما—راهی برای رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است.   

v

فقط برای امروز:  در شکل‌گیری وجدان گروهی شرکت میکنم. به خاطر میسپارم صرفاً به این خاطر که روش خود را تحمیل نمیکنم، دنیا به پایان نمیرسد. در همه فعالیتهای خدماتی خود درباره هدف اصلیمان فکر میکنم. به کمک یک تازهوارد میروم.

8تیر

 حفظ طراوت بهبودی8                            تیر

«از خود خوشنود بودن، دشمن اعضایی است که دارای مدت زمان پاکی چشمگیری هستند. اگر برای مدت زیادی از خود خشنود باقی بمانیم، فرآیند بهبودی متوقف میشود.»

کتاب پایه

v

پس از گذشت چند سال اول بهبودی، اکثر ما به تدریج احساس میکنیم دیگر مسائل جدی وجود ندارد. اگر در کارکرد قدمها سختکوش بودهایم، گذشته ما بسیار مستحکم است و اکنون اساس محکمی داریم که آینده خود را بر آن بنا کنیم. آشنایی با قدمها به ما این امکان را میدهد که مشکلات را به همان سرعتی که به وجود میآیند، حل و فصل کنیم.  

وقتی به این مرتبه از آرامش دست پیدا میکنیم، ممکن است مایل باشیم آن را در مسیر بهبودی به عنوان "ایستگاه استراحت" در نظر بگیریم. اما انجام این کار طبیعت بیماری ما را کم اهمیت جلوه میدهد. اعتیاد صبور، فریبنده، پیشرونده و لاعلاج است. این بیماری کشنده نیز هست—ممکن است در اثر آن جان خود را از دست دهیم، مگر اینکه به درمان آن ادامه دهیم. درمان اعتیاد برنامه حیاتی و مداوم بهبودی است.  

قدمهای دوازدهگانه یک فرآیند است، مسیری است که با طی آن یک قدم از بیماری خود پیشی میگیریم. جلسات، راهنمایی، خدمت و قدمها همواره برای بهبودی مداوم ضروری است. گرچه ممکن است با پنج سال پاکی، برنامه خود را قدری متفاوتتر از زمانی که پنج ماه پاکی داشتیم انجام دهیم، اما این مسئله بدین معنا نیست که برنامه تغییر کرده یا اهمیت آن کمتر شده، بلکه درک عملی ما رشد و تغییر کرده است. برای حفظ طراوت و شادابی بهبودی خود باید فرصتهای انجام برنامه را غنیمت شماریم. 

v

فقط برای امروز:  در حالی که به رشد خود در بهبودی ادامه میدهم، به دنبال شیوههای جدیدی برای انجام برنامه خود میگردم.

9تیر

 حفظ اساس                                     9 تیر

«ایمان نویافته ما به عنوان اساس محکمی برای شهامت در آینده عمل میکند.»

کتاب پایه

v

اساس زندگی ما چیزی است که مابقی زندگی ما بر روی آن بنا شده است. وقتی مصرف میکردیم، این اساس همه کارهایی را که انجام میدادیم، تحت تأثیر قرار میداد. وقتی اهمیت بهبودی برای ما مسلم شد، به تدریج انرژی خود را صرف آن کردیم. در نتیجه، کل زندگی ما تغییر کرد. به منظور حفظ این زندگی جدید، باید اساس آن را حفظ کنیم: برنامه بهبودی خود.

وقتی پاک میمانیم و شیوه زندگی ما تغییر میکند، اولویتهای ما نیز تغییر میکند. کار و مدرسه ممکن است به این خاطر اهمیت پیدا کنند که کیفیت زندگی ما را بهبود میبخشند. روابط جدید ممکن است هیجان و پشتیبانی دوجانبه ایجاد کند. اما باید به خاطر بسپاریم برنامه بهبودی ما اساسی است که زندگی جدید ما بر آن بنا شده. هر روز باید میثاق خود با بهبودی را تجدید کنیم و آن را به عنوان بالاترین اولویت خود حفظ کنیم.

v

فقط برای امروز:  میخواهم به لذت بردن از زندگی جدیدی که در دوران بهبودی پیدا کردهام، ادامه دهم. امروز، قدمها را برای حفظ اساس زندگی خود کار میکنم.

10تیر

  برنامه ساده10                                    تیر

«این برنامه به بیانی ساده:  مشارکت، کار کردن

 قدمهای دوازدهگانه، حضور در جلسات و تمرین اصول برنامه است.»

کتاب پایه

v

اگر بر چند چیز ساده تمرکز کنیم، زندگی ما پیچیدگی بسیار کمتری پیدا میکند—مشارکت تجربه، نیرو و امید خود با دیگران، حضور منظم در جلسات و به کارگیری اصول برنامه در زندگی روزانه خود.   

از طریق مشارکت تجربه، نیرو و امید خود با سایر معتادان، الگوی مؤثری را جهت پیروی برای تازهواردها فراهم میکنیم. تلاشی که صرف کمک به دیگران میکنیم، به رهایی از خودمحوری که در قلب بیماری ما قرار دارد، کمک میکند.  

بسیاری از ما گروهی را به عنوان "گروه همیشگی" انتخاب میکنیم و در جلسات آن فداکارانه حضور مییابیم. شرکت منظم در جلسات به زندگی ما نظم و برنامه میدهد و به دیگران این امکان را میدهد که در صورت نیاز بدانند کجا میتوانند ما را پیدا کنند.

به کارگیری قدمهای دوازدهگانه در زندگی روزانه، بین بهبودی متعادل و مصرف نکردن صِرف تفاوت ایجاد میکند. قدمها راهنماییهایی که در اداره امور روزمره لزوم بیشتری دارند، در اختیار ما قرار میدهند.

بله، ما افراد پیچیدهای هستیم. اما برنامه NA زندگی را برای ما ساده میکند و ما را قادر میسازد تا رها از اعتیاد فعال به زندگی خود ادامه دهیم. وقتی از راهنمایی اصول ساده برنامه در زندگی خود استفاده میکنیم، زندگی ما میتواند سرشار از امید و آرامش شود.

v

فقط برای امروز:  به خاطر میسپارم با وجود اینکه فرد پیچیدهای هستم، NA برای من سادهترین راهی است که میتوانم از پیچیدگی زندگی خود بکاهم.

11تیر

 مقایسه                                        11 تیر

«ماجراهای شخصی ما ممکن است از لحاظ فردی با یکدیگر تفاوت داشته باشد، اما در نهایت همه ما در چیزهای یکسانی با هم شریک هستیم.»

کتاب پایه

v

ما معتادان قشر متفاوتی هستیم که سوابق گوناگونی داریم، مواد مخدر مختلفی را مصرف کردهایم و تجربیات متنوعی را به خاطر میآوریم. تفاوتهای ما در دوران بهبودی ناپدید نمیشود؛ برای برخی از ما این تفاوتها حتی چشمگیرتر هم میشود. رهایی از اعتیاد فعال به ما آزادی میدهد تا خود باشیم، همان طوری که واقعاً هستیم. این حقیقت که همه ما در حال بهبودی هستیم، بدین معنا نیست که همه ما لزوماً نیازها و اهداف یکسانی را داریم. هر یک از ما در دوران بهبودی باید درسهای مخصوص به خود را یاد بگیریم.   

با وجود تفاوتهای بسیار میان ما معتادان، چگونه ما می‌توانیم در بهبودی به یکدیگر کمک کنیم و از تجربیات یکدیگر استفاده نماییم؟ دور هم جمع میشویم تا درباره زندگی خود در پرتو اصول بهبودی با یکدیگر صحبت کنیم. اگرچه زندگی ما با یکدیگر فرق میکند، اما اصولی که در بهبودی به کار میبریم، یکسان است. در پرتو این اصول که بر تفاوتهای ما میتابد، راه یکدیگر را در مسیرهای فردی خود روشن میسازیم.   

همه ما در دو مسئله شریک هستیم: اعتیاد و بهبودی. وقتی با دقت گوش میدهیم، از دیگران میشنویم قطع نظر از سوابق خاص خود از عذاب ناشی از همان بیماریی سخن میگویند که ما نیز از آن رنج بردهایم. وقتی گوشهای خود را باز میکنیم، از سایر معتادان میشنویم که صرف نظر از اهداف شخصی خود درباره به کار بردن اصول روحانی که به ما نیز وعده امید میدهد، صحبت میکنند.

v

فقط برای امروز:  مسیرخود را دنبال میکنم. با این وجود، از مصاحبت با افرادی که درست مثل من از اعتیاد رنج بردهاند و نحوه به کارگیری اصول بهبودی را یاد میگیرند، سپاسگزارم.

12تیر

 زمان سکوت12                                  تیر

«بسیاری از ما دریافتهایم اختصاص دادن زمانی برای سکوت، در برقراری رابطه آگاهانه با نیروی برتر مفید است.»

کتاب پایه

v

اکثر ما ریاکارانه ادعا میکنیم نسبت به ارزش ارتباط آگاهانه با نیرویی برتر وفادار هستیم. با این حال، چند تن از ما برای بهبود بخشیدن به این ارتباط آگاهانه دائماً وقت صرف میکنیم؟ اگر تاکنون برنامه منظمی برای دعا و مراقبه در نظر نگرفتهایم، همین امروز باید دست به کار شویم.

"زمان سکوت" نباید طولانی باشد. بسیاری از ما پی میبریم که برای دادن آرامش به خود، تمرکز بر مطالعهای روحانی، درد و دل کردن درباره افکار و دغدغههای خود در هنگام دعا و صرف چند لحظه برای گوش دادن به جواب در هنگام مراقبه کافیست، مثلاٌ 20 یا 30 دقیقه. "زمان سکوت" ما لازم نیست طولانی باشد تا مؤثر واقع شود، به شرط اینکه مداوم باشد. صرف بیست دقیقه وقت در ماه برای دعا احتمالاً تأثیر نخواهد داشت، اما ما را به خاطر کیفیت ضعیف ارتباط آگاهانه خود دلسرد میکند. اما صرف بیست دقیقه وقت در روز برای دعا ارتباط زنده ما با نیروی برتر را احیا و تقویت میکند.    

به دلیل پر شور و غوغا بودن روزهای زندگی معتاد در حال بهبودی، بسیاری از ما بدون صرف وقت برای بهبود بخشیدن به ارتباط آگاهانه خود با خداوندی که از او شناخت پیدا کردهایم، به فعالیتهای روزانه خود پایان میدهیم. اما اگر هر روز وقت ویژهای را به "سکوت" اختصاص دهیم، میتوانیم از بهبودی ارتباط آگاهانه خود مطمئن باشیم.

v

فقط برای امروز:  پس از خواندن مراقبه روزانه این کتاب، چند دقیقهای را به دعا و مراقبه اختصاص میدهم. این امر، آغاز الگوی جدیدی برای بهبودی من است. 

13تیر

 13 تیر                                          اختلاف

«یاد میگیریم اختلافات بخشی از واقعیت هستند

و به جای فرار از آنها روشهای جدیدی را برای حل و فصل آنها یاد میگیریم.»

کتاب پایه

v

هر از گاهی همه ما دچار اختلاف میشویم. شاید صرفاً نمیتوانیم با فلان همکار جدید به توافق برسیم. شاید دوستان ما موجب عصبانیت ما میشوند. یا شاید همسر ما انتظارات ما را برآورده نمیکند. کنار آمدن با هر اختلافی برای معتادان در حال بهبودی مشکل است.

وقتی عصبانی میشویم، اغلب دور شدن از آن موقعیت برای باز یافتن آرامش فکر خوبی است. وقتی آرامش پیدا کردیم، همواره میتوانیم برای ادامه بحث برگردیم. نمیتوانیم از موقعیتهای دردسرآفرین دوری کنیم، اما میتوانیم از وقت و فاصله برای به دست آوردن دیدگاهی بهتر استفاده کنیم.  

اختلاف بخشی از زندگی است. بدون رویارویی با ناسازگاری و اختلاف عقیده نمیتوانیم راه را برای بهبودی کامل خود هموار کنیم. گاهی اوقات میتوانیم از این موقعیتها دور شویم و برای تعمق درباره آنها وقت صرف کنیم، اما همواره زمانی فرا میرسد که اختلاف باید حل و فصل شود. وقتی این زمان فرا میرسد، نفس عمیقی میکشیم، دعایی میخوانیم و اصولی را که برنامه در اختیار ما گذاشته، اجرا میکنیم: صداقت، برخورد خوب، مسئولیتپذیری، بخشش، اعتماد و بقیه اصول. پاک نشدیم که از زندگی فرار کنیم و در بهبودی دیگر مجبور به فرار نیستیم.

v

فقط برای امروز:  اصولی که برنامه در اختیار من گذاشته، برای راهنمایی من در هر موقعیتی کافیست. سعی میکنم به روش سالمی با اختلاف روبرو شوم.

14تیر

 بررسی راههای روحانی14                           تیر

«ماهیت باور ما روش دعاها و مراقبههای ما را مشخص میکند.»

کتاب پایه

v

چگونه دعا میکنیم؟ برای هر عضو NA، این امر موضوعی کاملاً شخصی است. بسیاری از ما متوجه میشویم که در طول زمان بر اساس آنچه از دیگران یاد میگیریم و به نحوی که راحت هستیم، روشی را برای دعا و مراقبه پیدا میکنیم.

برخی از ما با ذهن بستهای نسبت به نیرویی برتر از خود به NA میآییم. اما وقتی با راهنمای خود مینشینیم و مشکلات خود را بحث میکنیم و قدم دوم را کاملاً بررسی میکنیم، موجب خوشبختی است که میتوانیم هر برداشتی از نیروی برتر که برای ما جذابیت دارد، انتخاب کنیم.  

درست همان طور که تعریف ما از نیرویی برتر از خود، از معتادی به معتادی دیگر فرق میکند، روش ما برای دستیابی به "ارتباطی آگاهانه" نیز همین طور است. برخی از ما در خدمات مذهبی شرکت میکنیم؛ برخی از ما آواز میخوانیم؛ برخی از ما آرام مینشینیم و با هر کسی که حضور دارد صحبت میکنیم؛ برخی از ما از طریق یگانگی با طبیعت، ارتباطی روحانی برقرار میکنیم. "روش صحیح" برای دعا و مراقبه هر روشی است که به ما در بهبود بخشیدن به ارتباط آگاهانه خود با نیروی برتر کمک میکند.

همواره برای شروع بهتر است از دیگران بپرسیم چگونه به هدایت روحانی خود دست یافتهاند. خواندن کتاب قبل از شروع دورههای مراقبه نیز میتواند به ما کمک کند. بسیاری از افراد این جستجو را قبل از ما انجام دادهاند. وقتی رشد روحانی را جستجو میکنیم، میتوانیم از تجربه آنها بهره زیادی ببریم.

v

فقط برای امروز:  راههای خود را برای بهبود بخشیدن به ارتباط آگاهانه خود با خداوندی که درک میکنم، بررسی میکنم.

15تیر

 15 تیر                                    «متاسفم»

«مهمترین کاری که [قدم هشتم] برای ما انجام میدهد این است

که به ما در آگاه شدن از این مسئله که به تدریج نگرشهای جدیدی نسبت به خود

و نحوه ارتباط با سایر افراد پیدا میکنیم، کمک میکند.»

کتاب پایه

v

گفتن «متاسفم» احتمالاً برای اکثر ما موضوع غریبی نیست. این جمله در دوران اعتیاد فعال، شاید جمله بسیار آشنایی باشد. همیشه به افراد میگفتیم که چقدر متأسف هستیم و وقتی فردی که از عذرخواهیهای بیمعنی ما خسته میشد، پاسخ میداد «مطمئناً همین طور است. در حقیقت، شما  بدترین عذر را برای... آوردید»، شاید این مسئله اولین گواه بر این بود که «متاسفم» واقعاً هیچ تأثیری بر کسانی که به آنها صدمه زده بودیم، نمیگذاشت، خصوصاً وقتی میدانستیم دوباره همان کار را تکرار میکنیم.

بسیاری از ما فکر میکردیم جبران خسارت، «متاسفم» دیگری است. اما اقدامی که در این قدمها انجام میدهیم، کاملاً متفاوت است. جبران خسارت به معنای ایجاد تغییرات و بالاتر از همه اصلاح وضعیت است. اگر پول دزدیدهایم، فقط نمیگوییم، «متاسفم، اکنون که پاک هستم هرگز این کار را دوباره انجام نخواهم داد»، بلکه پول را نیز پس میدهیم. اگر به خانواده خود بیتوجهی کردهایم یا از آن سوءاستفاده کردهایم، صرفاً عذرخواهی نمیکنیم. با آنها با احترام رفتار میکنیم.

اصلاح رفتار و طرز برخورد ما با دیگران، کل هدف کارکرد قدمهاست. دیگر صرفاً "متاسف" نیستیم؛ مسئولیتپذیر نیز هستیم.

v

فقط برای امروز:  مسئولیت خود و بهبودی خود را میپذیرم. امروز، خسارات خاصی را که به خاطر آن متاسف هستم، جبران میکنم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

16تیر

 مشاهده خداوند در یکدیگر 16                                   تیر

«یکی از جنبههای بیداری روحانی از طریق شناخت جدید ما از نیروی برتر حاصل میشود که ما آن را از طریق مشارکت در بهبودی معتادی دیگر به دست میآوریم.»

کتاب پایه

v

شنیدهایم میگویند اغلب خداوند را به واضحترین شکل ممکن در یکدیگر مشاهده میکنیم. در هنگام کارکرد قدم دوازدهم این حقیقت را عیناً میبینیم. وقتی پیام بهبودی را به معتاد دیگری میرسانیم، حضور نیرویی برتر از خود را حس میکنیم. وقتی میبینیم پیام ما اثر میکند، متوجه مسئله دیگری میشویم: پیام است که بهبودی به ارمغان میآورد، نه پیامرسان. نیرویی برتر، نه نیروی خود ما، منبع تغییری است که در هنگام رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است، آغاز میشود.

وقتی پیام تأثیر خود را میگذارد و زندگی معتاد دیگری را دگرگون میسازد، در اقدام خود نیرویی برتر را مشاهده میکنیم. میبینیم چگونه پذیرش و امید جایگزین انکار و نومیدی میشود. در مقابل چشمان ما اولین آثار صداقت، روشنبینی و تمایل پدیدار میشود. اتفاقی در درون این فرد رخ میدهد، اتفاقی بزرگتر و قدرتمندتر از هر یک از ما. وجود خداوندی را که شناختهایم، در زندگی یک فرد دیگر مؤثر مییابیم. نیروی برتر را در او مشاهده میکنیم. با اطمینانی بیشتر از همیشه میدانیم این نیروی برتر در ما نیز به عنوان نیرویی که بهبودی ما را هدایت میکند، وجود دارد.

v

فقط برای امروز:  وقتی پیام بهبودی را به سایر معتادان میرسانم، سعی میکنم به نیرویی که در پس این پیام وجود دارد، توجه کنم. امروز، وقتی بهبود یافتن سایر معتادان را مشاهده میکنم، سعی میکنم خداوند را در وجود آنها شناسایی کنم تا بتوانم خداوند را در وجود خود بهتر بشناسم.

17تیر

 کلمه "خداوند"                                    17 تیر

«مهم است بدانید که در جلسات NA ذکر خداوند را خواهید شنید. آنچه ما بدان اشاره میکنیم، نیرویی برتر است که آنچه در ظاهر غیر ممکن به نظر میرسد را ممکن میسازد.»

جزوه به معتادان گمنام خوش آمدید

v

اکثر ما با پیشفرضهای مختلفی درباره معنای کلمه "خداوند" که بسیاری از آنها منفی است، به معتادان گمنام میآییم. با این حال، از کلمه "خداوند" اگر نه مداوم به طور بسیار منظم در NA استفاده میشود. این کلمه 92 بار در 103 صفحه اول کتاب پایه به کار رفته است و در یک سوم قدمهای دوازده‌گانه به طور آشکار ظاهر شده است. به جای طفره رفتن از حساسیتی که بسیاری از ما نسبت به این کلمه داریم، بیایید مستقیماً به آن بپردازیم.  

معتادان گمنام به درستی برنامهای روحانی است. قدمهای دوازدهگانه، راهی را برای رهایی یافتن از اعتیاد با کمک نیروی روحانی برتر از ما ارائه میدهند. اما این برنامه چیزی درباره تصوری که ما باید از این نیرو داشته باشیم، نمیگوید. در حقیقت، به دفعات در نشریات و قدمها و جلسات خود میشنویم که میگویند: «خداوندی که درک میکنیم»—حال، این درک میتواند هر نوع درکی باشد.

از کلمه "خداوند به این دلیل استفاده میکنیم که در کتاب پایه به کار رفته و به طور مؤثر شناختی اساسی از نیروی نهفته در بهبودی را به اکثر افراد منتقل میسازد. این کلمه را به خاطر راحتی به کار میبریم. اما از نیرویی که در ورای این کلمه وجود دارد به دلیلی فراتر از راحتی استفاده میکنیم. از این نیرو برای حفظ رهایی خود از اعتیاد فعال و تضمین تداوم بهبودی خود استفاده مینماییم.

v

فقط برای امروز:  چه به خداوند اعتقاد داشته باشم یا خیر، از نیرویی بهره میگیرم که پاکی و آزادی مرا حفظ میکند.

18تیر

 ما بهبود پیدا میکنیم!                       18 تیر

«...زمان آن رسیده تا دیگر این دروغ قدیمی که «وقتی آلوده شوی، همیشه آلوده میمانی»، دیگر نه از سوی جامعه و نه از سوی خود معتاد تحمل نشود. ما بهبود پیدا می‌کنیم»

کتاب پایه

v

هر از گاهی از افرادی که صحبت میکنند میشنویم که آنها هنوز اصول روحانی را واقعاً درک نمیکنند. به ما میگویند اگر بدانیم چه در ذهنشان میگذرد، از اینکه هنوز چقدر بیعقل هستند، متعجب میشویم. به ما میگویند هر چه بیشتر پاک میمانند، چیزهای کمتری درباره همه چیز میدانند. چندی بعد، همین افراد درباره تغییرات عمیقی که بهبودی در زندگی آنها ایجاد کرده، سخن میگویند. آنها از نومیدی کامل به سوی امیدواری بیپایان، از مصرف کنترلنشدنی مواد به پرهیز کامل و از غیر قابل اداره بودن همیشگی به مسئولیتپذیری از طریق کارکرد قدمهای دوازدهگانه معتادان گمنام گام برداشتهاند. کدام داستان درست است؟ آیا بهبود پیدا میکنیم یا خیر؟   

شاید فکر کنیم با غلو نکردن درباره تغییری که بهبودی در زندگی ما ایجاد کرده، فروتنی یا سپاسگزاری از خود نشان میدهیم. درست است، اگر خود ما برای این معجزه اعتبار قائل شویم، نسبت به آن بیانصافی کردهایم. اما اگر عظمت این معجزه را نیز اذعان نکنیم نسبت به خود و کسانی که با آنها صحبت میکنیم، به همان اندازه بیانصافی کردهایم.

قطعاً بهبود پیدا میکنیم. اگر در مشاهده معجزه بهبودی مشکل داریم، بهتر است دوباره نگاه کنیم. بهبودی در معتادان گمنام، در افراد باتجربه، در سیل خروشان افرادی که به NA میآیند و بیشتر از همه در خود ما زنده و مؤثر است. تنها باید چشم خود را بر روی این حقایق باز کنیم. 

v

فقط برای امروز:  معجزه بهبودی خود را اذعان میکنم و از اینکه آن را یافتهام سپاسگزارم.

19تیر

 19 تیر                                           نگرش مثبت

«آن منفیبافی قدیمی

 هر جا که میرفتم به دنبال من میآمد.»

کتاب پایه

v

نگرش منفی علامت اعتیاد فعال است. در هر اتفاقی که در زندگی ما رخ داد، فرد یا چیز دیگری مقصر بود. دیگران را به خاطر کمبودهای خود با مهارت خوبی سرزنش میکردیم. در بهبودی یکی از اولین چیزهایی که برای رسیدن به آن تلاش میکنیم، پیدا کردن نگرشی مثبت است. متوجه میشویم اگر طرز فکر منفی خود را با اصول مثبت جایگزین کنیم، زندگی بسیار روانتر جریان مییابد.

در حالی که نگرشی منفی، ما را در دوران اعتیاد فعال تعقیب میکرد، اکثر اوقات این نگرش میتواند ما را تا اتاقهای معتادان گمنام دنبال کند. چگونه میتوانیم شروع به تغییر نگرشهای خود کنیم؟ از طریق تغییر دادن اعمال خود. این کار آسان نیست، اما میتوان آن را انجام داد.

میتوانیم از گوش دادن به طرز صحبت خود شروع کنیم. قبل از اینکه لب به سخن بگشاییم، از خود چند سؤال ساده میپرسیم: آیا چیزی که میخواهم بگویم، درباره مشکل است یا راه حل آن؟ آیا چیزی که میخواهم بگویم، لحن عشقآمیزی دارد؟ آیا چیزی که باید بگویم مهم است یا آیا اگر دهان خود را بسته نگه دارم، همه صرفاً راحتتر خواهند بود؟ آیا صرفاً صحبت میکنم تا صحبت خود را بشنوم یا آیا "صحبتهای خردمندانه" من هدفی را دنبال میکند؟ 

نگرش ما در اعمال ما نمایان میشود. اکثر اوقات چیزی که واقعاً مهم است، حرف ما نیست، بلکه نحوه بیان ماست. وقتی یاد میگیریم به طرز مثبتتری صحبت کنیم، متوجه بهبودی نگرش خود نیز خواهیم شد.

v

فقط برای امروز:  میخواهم از منفیبافی آزاد باشم. امروز، به طرز مثبت صحبت میکنم و عمل مینمایم.  

20تیر

 تشویق 20                                            تیر

«آسایش و تشویق را با دیگران به مشارکت میگذاریم.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما وقتی کودکان اولین قدمهای خود را بر میدارند، آنها را تماشا کردهایم. مادر کودک را روی پا نگه میدارد. پدر در همان نزدیکی با آغوشی باز زانو میزند و با چهرهای مملو از فداکاری کوچولو را تشویق میکند. کودک چند قدم کوچک به سمت پدرش برمیدارد. خواهر و برادر بزرگتر کودک با شادمانی او را به ادامه حرکت تشویق میکنند. کودک زمین میافتد. مادرش با زمزمه کلمات آرامشبخش، کودک را بلند میکند و کار را از نو شروع میکند. این بار، کودک تا وقتی به قدر کافی برای افتادن در آغوش پدر نزدیک شود، سر پا میماند.    

به عنوان تازهوارد، ما نیز بسیار شبیه این کودک کوچک به اتاقهای NA میرسیم. خو گرفته به زندگی لطمهدیده از اعتیاد، مملو از ترس و تردید، برای ایستادن به کمک احتیاج داریم. درست مانند کودکی که حرکت خود را به سوی بلوغ آغاز میکند، اولین گامهای لنگان خود را به سوی بهبودی برمیداریم. زندگی بر اساس این شیوه جدید را یاد میگیریم، زیرا افراد دیگری که پیش از ما این مسیر را طی کردهاند، از طریق گفتن چیزهایی که برای آنها مؤثر بوده و چیزهایی که مؤثر نبوده، ما را تشویق میکنند و به ما آسایش میدهند. وقتی در طی مسیری درست به راهنمایی نیاز داریم، راهنما به کمک ما میشتابد.  

خیلی از اوقات در برداشتن قدمی دیگر در بهبودی احساس ناتوانی میکنیم. درست مانند کودکی که راه رفتن را یاد میگیرد، گاهی اوقات اشتباه میکنیم یا زمین میخوریم. اما نیروی برتر ما همواره با آغوشی باز در انتظار ماست و مانند برادر و خواهر کودک که فریادزنان او را تشویق میکنند، ما نیز از سوی سایر اعضای NA در مسیر خود به سوی زندگی کامل در بهبودی حمایت میشویم. 

v

فقط برای امروز:  تشویق از سوی دیگران را جستجو میکنم. افرادی را که به پشتیبانی من نیاز دارند، تشویق میکنم.

21تیر

 21 تیر  صبر

«در تله نیاز به ارضای فوری که مواد مخدر در ما ایجاد کرده بود، به دام افتادیم.»

کتاب پایه

v

«چیزی را میخواهم که دلم میخواهد و آن را همین حالا میخواهم!» این تقریباً میزان صبری است که اکثر ما همواره در دوران اعتیاد فعال خود داشتیم. وسوسه و اجبار ناشی از بیماری ما، طرز فکری "یکسویه" به ما داد؛ وقتی چیزی را میخواستیم، تمام فکر ما به آن معطوف میشد. موادی که مصرف میکردیم، به ما آموخت که ارضای فوری هرگز بیشتر از یک دوز با ارضای فوری بعدی ما فاصله ندارد. تعجبی نیست اکثر ما وقتی به معتادان گمنام آمدیم، تقریباً صبرمان ته کشیده بود. 

مسئله این است که ما همواره نمیتوانیم هر چیزی را که میخواهیم درست وقتی آن را میخواهیم، به دست آوریم. برخی از آرزوهای ما کاملاً  خواب و خیال هستند؛ اگر درباره این موضوع فکر کنیم، متوجه خواهیم شد دلیلی ندارد باور کنیم این آرزوها در طول مدت عمر ما بر آورده خواهند شد. احتمالاً حتی نمیتوانیم همه تمایلات واقعبینانه خود را ارضاء کنیم؛ مطمئناً نمیتوانیم همه آنها را به یکباره ارضاء نماییم. برای دستیابی به برخی چیزها مجبور به قربانی کردن برخی چیزهای دیگر هستیم. 

در دوران اعتیاد فعال، به دنبال ارضای فوری بودیم و قابلیتهای خود را ضایع میکردیم. در دوران بهبودی باید اولویتبندی را بیاموزیم، گاهی اوقات از ارضای برخی از تمایلات خود به منظور تحقق اهداف طولانی مدت مهمتر امتناع کنیم. انجام این کار به صبر نیاز دارد. برای دست یافتن به این صبر، برنامه بهبودی خود را اجرا میکنیم و نوعی بیداری روحانی پرمایه را جستجو میکنیم که امکان زندگی و لذت بردن از آن را همان طور که هست، برای ما فراهم میکند.

v

فقط برای امروز:  نیروی برتر به من کمک کن آنچه را در زندگیام اهمیت دارد، کشف کنم. کمکم کن صبر را یاد بگیرم تا قابلیتهای خود را به مهمترین چیزها اختصاص دهم.

22تیر

 فروتنی در عمل 22                                      تیر

«اگر آزار می‌شویم و برای اکثر ما هر از گاهی این اتفاق میافتد، یاد میگیریم که کمک بخواهیم.»

کتاب پایه

v

گاهی اوقات بهبودی به تمام معنا دشوار میشود. فروتن شدن به حد کافی برای درخواست کمک، حتی دشوارتر هم میتواند باشد. فکر میکنیم: «این همه مدت پاک ماندهام. باید بهتر از این باشم!» اما واقعیت بهبودی ساده است: چه سی روز و چه سی سال از مدت زمان پاکی ما بگذرد، در هر حال باید برای درخواست کمک در هنگام نیاز تمایل داشته باشیم.

فروتنی در قدمهای دوازدهگانه ما موضوع رایجی است. برنامه معتادان گمنام درباره حفظ ظواهر نیست. در عوض، این برنامه به ما کمک میکند از بهبودی خود بیشترین بهره را ببریم. اگر انتظار داریم راه حلی برای مسائلی که در زندگی مطرح میشود پیدا کنیم، باید مشکلات خود را آشکار سازیم.

جملهای قدیمی هست که گاهی اوقات در معتادان گمنام شنیده میشود: نمیتوانیم همزمان آبرو و فروتنی خود را حفظ کنیم. آسان نیست که با داشتن چند سال مدت زمان پاکی در جلسهای صحبت کنیم و چون زندگی آن طور که هست ما را متوجه عجزمان کرده، صرفاً اشک بریزیم. اما وقتی جلسه تمام میشود و عضو دیگری به سراغ ما میآید و میگوید «همان طور که میدانید، من واقعاً به گوش دادن به آنچه باید میگفتید نیاز داشتم»، متوجه میشویم خداوندی هست که بر زندگی ما تأثیر میگذارد.  

طعم فروتنی هرگز تلخ نیست. مزایای حاصل از نشان دادن فروتنی از طریق درخواست کمک، بهبودی ما را شیرین میکند.

v

فقط برای امروز:  اگر به کمک نیاز دارم، آن را درخواست میکنم. فروتنی را در زندگی خود به کار میگیرم.

23تیر

 23 تیر                                           "فعالیت درونی"

«مقبولیت اجتماعی به معنی بهبودی نیست.»

کتاب پایه

v

یکی از اولین اتفاقاتی که در بهبودی برای ما رخ میدهد، این است که به تدریج بهتر به نظر میرسیم. سالمتر میشویم؛ به حمام میرویم؛ به طرز مناسبتری لباس میپوشیم و بدون تحریک شدن به وسیله اعتیاد فعال، بسیاری از ما سرانجام دزدی، دروغگویی و رفتار خشونتآمیز را کنار میگذاریم. کم کم با کنار گذاشتن مواد مخدر، طبیعی به نظر میرسیم.

طبیعی به نظر رسیدن با طبیعی بودن بسیار متفاوت است. مقبولیت در انظار مردم دنیا، یکی از مزایای بهبودی است؛ اما با بهبودی یکسان نیست. میتوانیم از مزایای بهبودی لذت ببریم، اما باید مراقب باشیم منبع واقعی آنها را تقویت کنیم. بهبودی مداوم با مقبولیت از سوی دیگران حاصل نمیشود، بلکه با رشد درونی فعال شده از طریق قدمهای دوازدهگانه به دست میآید.

v

فقط برای امروز:  میدانم ظاهر خوب به تنهایی کافی نیست. بهبودی مداوم فعالیتی درونی است.

24تیر

 روابط با دیگران24                                     تیر

«فهرستی از همه افرادی که به آنها صدمه زده بودیم، تهیه کردیم و برای جبران خسارت وارده به همه آنها تمایل پیدا کردیم.»

قدم هشتم

v

همه انسانها با خودمحوری در کشمکش هستند. خودمحوری مزمنی که درست در مرکز اعتیاد ما قرار دارد، این کشمکش را برای افرادی نظیر ما دشوارتر میسازد. بسیاری از ما طوری زندگی کردهایم که انگار معتقدیم آخرین افراد روی زمین هستیم و نسبت به تأثیری که رفتار ما بر اطرافیان ما گذاشته است، کاملاً بیتوجه هستیم.

قدم هشتم فرآیندی است که این برنامه در اختیار ما گذاشته تا روابط گذشته خود را صادقانه بررسی کنیم. بر دستنویسهایی که در قدم چهارم برای شناسایی اثرات اعمال خود بر دیگران در زندگی خود تهیه کردیم، نگاهی میاندازیم. وقتی صدمهای را که به برخی از این افراد زدهایم، تشخیص میدهیم، از طریق جبران خسارات وارده به آنها، برای پذیرفتن مسئولیت اعمال خود تمایل پیدا میکنیم.

افراد مختلفی در طول روز میبینیم و کیفیت روابط ما با آنها تا حد زیادی کیفیت زندگی ما را تعیین میکند. عشق، شوخی، هیجان، مهربانی—چیزهایی که به زندگی ما ارزش میدهد، بیشتر از طریق مشارکت با دیگران معنا پیدا میکنند. با فهم این موضوع میخواهیم ماهیت واقعی روابط خود را با سایر افراد کشف کنیم و هر نقصی که در این روابط پیدا میکنیم، اصلاح نماییم. میخواهیم قدم هشتم را انجام دهیم.

v

فقط برای امروز:  میخواهم از مصاحبت با دوستان خود در انجمن کاملاً لذت ببرم. روابط خود با دیگران را در زندگی بررسی میکنم. هر جا که متوجه صدمه زدن به دیگران میشوم، برای جبران خسارت وارده به آنها تمایل پیدا میکنم.

25تیر

 25 تیر                                        احترام به نفس

«از درون عمیقاً احساس بیکفایتی و حقارت داشتیم.»

کتاب پایه

v

بسیاری از ما جایی در امتداد مسیر احساس شدید بیکفایتی و حقارت پیدا کردیم. صدایی از اعماق درون ما فریاد میزد: «تو بیارزش هستی!» بسیاری از ما به این ویژگی احترام به نفس پایین در همان اوایل دوران بهبودی پی میبریم. برخی از ما شاید احساس کنیم احساس حقارت ما زمانی به وجود آمد که همه مشکلات ما شروع شد.

چه در خانواده خود و چه از طریق تعامل خود با دیگران به این احترام به نفس پایین پی ببریم، ابزار اصلاح خود را در NA  پیدا میکنیم. اصلاح احترام به نفس آسیبدیده ما، گاهی اوقات صرفاً از طریق پذیرفتن جایگاه خدمت شروع میشود. یا شاید تلفن ما زنگ بزند و برای اولین بار افراد صرفاً برای احوالپرسی با ما تماس بگیرند. آنها چیزی جز برقراری تماس و کمک نمیخواهند.

سپس یک راهنما پیدا میکنیم، فردی که به ما میآموزد ارزشمند هستیم و ما را باور داشته باشد تا وقتی بتوانیم خود را باور داشته باشیم. راهنما ما را در کارکرد قدمهای دوازدهگانه هدایت میکند و بدین ترتیب به هویت واقعی خود پی میبریم، نه به هویتی که خود ما برای بالا بردن یا پایین آوردن شأن خود ساختهایم.

احترام به نفس پایین یکشبه از ما جدا نمیشود. گاهی اوقات سالها طول میکشد تا واقعاً با خود ارتباط برقرار کنیم. اما با کمک سایر اعضای NA که در همین احساسات با ما شریک هستند، و از طریق کارکرد قدمهای دوازدهگانه، به افرادی قابل احترام برای دیگران و مهمتر از همه، برای خود تبدیل میشویم.

v

فقط برای امروز:  به خاطر میسپارم که شایسته رحمت نیروی برتر خود هستم. میدانم که انسان باارزشی هستم.

26تیر

 26 تیر                          بهرهگیری از "خوابهای مصرف" خود

«آیا کاملاً این حقیقت را میپذیریم که هیچ یک از تلاشهای ما برای قطع مصرف یا کنترل مصرف به نتیجه نرسید؟»

کتاب پایه

v

اتاق تاریک است. بر پیشانی شما عرق سرد نشسته است. ضربان قلب شما بالا میرود. چشمان خود را باز میکنید و مطمئن میشوید که پاکی خود را از دست داده‌اید. شما "خواب مصرف" دیدهاید و انگار در آنجا بودهاید—مردم، مکانها، روند همیشگی، احساس دلدرد، همه چیز. چند لحظه طول میکشد تا متوجه شویم این خواب یک کابوس شبانه بوده و واقعاً اتفاق نیفتاده است. به تدریج آرامش پیدا میکنید و به خواب برمیگردید.

صبح روز بعد، زمان بررسی این مسئله است که در شب گذشته واقعاً چه اتفاقی افتاده است. دیشب مصرف نکردید، اما امروز چقدر به مصرف نزدیک هستید؟ آیا درباره توانایی خود برای کنترل مصرف خیال باطلی در سر دارید؟ آیا بیتردید میدانید پس از اولین مصرف چه اتفاقی میافتد؟ چه چیزی بین شما و لغزش واقعی و زنده حائل میشود؟ قدرت برنامه شما، روابط شما با راهنما، جلسه همیشگی و نیروی برتر شما چقدر قوی است؟

خوابهای مصرف لزوماً نقصی را در برنامه ما نشان نمیدهد؛ برای یک معتاد مواد مخدر، هیچ چیز طبیعیتر از خواب مصرف مواد نیست. برخی از ما خوابهای مصرف را به عنوان نعمتهایی از سوی نیروی برتر خود در نظر میگیریم که به طور واضح ما را به یاد عدم سلامت عقل ناشی از اعتیاد فعال میاندازد و ما را به تقویت بهبودی خود تشویق میکند. اگر از این منظر نگاه کنیم، میتوانیم از خواب مصرف خود سپاسگزار باشیم. این خوابها با وجودی که وحشتناک هستند، اگر از آنها برای تقویت بهبودی خود استفاده کنیم، میتوانند نعمتهای بزرگی نیز باشند.

v

فقط برای امروز:  برنامه شخصی خود را بررسی میکنم. با راهنمای خود درباره چیزهایی که درمییابم، صحبت میکنم و به دنبال راههایی برای تقویت بهبودی خود هستم. 

27تیر

 27 تیر                                       هدیه نومیدی

«بیماری ما همیشه از نو ظاهر میشد یا پیشروی میکرد، تا اینکه در هنگام نومیدی از یکدیگر در معتادان گمنام کمک خواستیم.»

کتاب پایه

v

وقتی درباره نومیدی فکر میکنیم، وضعیت نامطلوبی را تجسم میکنیم: روحی کثیف و بیچاره به چیزی شدیداً مورد نیاز، نگاهی حاکی از نومیدی در چشمها، دیوانهوار چنگ میزند. قبل از یافتن NA، درست مثل حیوانات شکار شده یا کودکان گرسنه بودیم.

با این حال، احساس نومیدی قبل از آمدن به NA ما را وادار به پذیرفتن قدم اول کرد. ما عقایدی نداشتیم و در نتیجه آماده پذیرفتن عقاید جدید شدیم. عدم سلامت عقل سرانجام از حصار انکار بالاتر آمده بود و ما را به صداقت داشتن درباره بیماری خود وادار میکرد. بهترین تلاشهای ما برای کنترل مصرف، فقط موجب خستگی ما شده بود. در نتیجه، برای تسلیم تمایل پیدا کردیم. هدیه نومیدی را دریافت کرده بودیم و در نتیجه قادر به پذیرفتن اصول روحانی که بهبودی ما را ممکن میساخت، شده بودیم.

نومیدی چیزی است که در نهایت بسیاری از ما را به درخواست کمک وا میدارد. وقتی به این وضعیت دست یافتیم، میتوانیم برگردیم و از نو شروع کنیم. مانند حیوانی شکار شده و ناامید ما نیز به دنبال مکان امنی میگردیم: معتادان گمنام.

v

فقط برای امروز:  هدیه نومیدی به من در داشتن صداقت، روشنبینی و تمایل کمک کرده است. از این هدیه سپاسگزارم، زیرا بهبودی مرا ممکن ساخته است.

28تیر

 تحقق رؤیاهای خود 28                                تیر

«رؤیاهایی که مدتها پیش از آنها دست برداشتیم،

اکنون میتوانند به واقعیت تبدیل شوند.»

کتاب پایه

v

همه چیز با یک رؤیا شروع میشود. اما چند نفر از ما به رؤیاهای خود در دوران مصرف تحقق بخشیدیم؟ حتی اگر در انجام کاری که شروع کرده بودیم موفق میشدیم، اعتیاد معمولاً همه افتخارات حاصل از موفقیت ما را میربود. شاید وقتی مصرف میکردیم، رؤیای روز پاکی خود را در سر میپروراندیم. این روز فرا رسیده است. میتوانیم از این روز برای تحقق بخشیدن به رؤیاهای خود استفاده کنیم.    

برای تحقق رؤیاهای خود باید اقدام کنیم، اما کمبود اعتماد به نفس شاید ما را از تلاش باز دارد. میتوانیم با تعیین اهداف واقعبینانه شروع کنیم. موفقیتی که در هنگام دستیابی به اهداف اولیه خود به دست میآوریم، به ما این امکان را میدهد تا برای بار بعدی رؤیاهای بزرگتری را در سر بپرورانیم.

برخی از اعضای ما میگویند از مقایسه آرزوهای خود در اولین روز پاکی با آنچه واقعاً در دوران بهبودی به دست آوردهاند، شگفتزده شدهاند. در دوران بهبودی، شاهد تحقق رؤیاهای فراتر از حد تصور خود هستیم.

v

فقط برای امروز:  به خاطر میسپارم همه چیز با رؤیا شروع میشود. امروز، به خود اجازه میدهم رؤیای خود را تحقق بخشم.

29تیر

 قدم اول                                           29 تیر

«ما اقرار کردیم که در برابر اعتیاد خود عاجز بودیم و زندگی ما غیر قابل اداره شده بود.»

قدم اول

v

قدم اول با "ما" شروع میشود و دلیلی هم دارد. در اقرار زبانی عجز، قدرت فوقالعادهای وجود دارد. وقتی به جلسات میرویم و این اقرار را انجام میدهیم، چیزی فراتر از قدرت شخصی به دست میآوریم. به یکی از اعضاء که بخشی از "ما"ی دستهجمعی است، تبدیل میشویم و این امر به ما این امکان را میدهد با یکدیگر از اعتیاد بهبودی پیدا کنیم. عضویت در NA گنجینهای از تجربه را در اختیار ما قرار میدهد: تجربه سایر معتادانی که راهی برای بهبودی از بیماری خود یافتهاند.

دیگر نباید به تنهایی سعی در حل معمای اعتیاد خود کنیم. وقتی عجز خود در برابر اعتیاد را صادقانه اقرار میکنیم، میتوانیم جستجوی شیوه بهتری از زندگی را آغاز کنیم. در جستجوی خود تنها نخواهیم بود. ما در جمع خوبی هستیم. 

v

فقط برای امروز:  روز خود را با اقرار عجز خود در برابر اعتیاد شروع میکنم. به خود یادآور میشوم که قدم اول با "ما" شروع میشود و میدانم که هرگز دوباره مجبور نیستم با بیماری خود تنها باشم.

دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan