Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

گزیده هایی از کتاب پاک زیستن

 

اگر چه پاک زندگی کردن به این معنی نیست که در بحران باشیم, اما ممکن است بعضی مواقع اینگونه به نظر آید. احساسات ما شدید است.تغییرات زیادی در زندگی مان در حال وقوع است و تغییر می تواند آشفته کننده باشد
حتی وقتی که مثبت باشد.

::

ما در بهبودی تغییر می کنیم و در عین حال برای مان آشکار می شود که ما در طول مدت زندگی چه کسی بوده ایم ما خود را پیدا می کنیم برای خیلی از ما این به معنی برگشت سلامت عقلی است که قدم دوم درباره آن صحبت می کند

::

هویت کلمه گیچ کننده است که نشانگر چیزهایی است که ما را از هم متمایز می سازد و در همان حال نشانگر  چیزهایست که ما در آن مشابه هستیم

::

برچسب هایی که در گذشته به خود زده ایم به ما اجازه تغییر را نمی دهند

::

کم کم در می یابیم که مقدار  زیادی از آشفتگی هایی که با آن دست به گریبان هستیم نتیجه انتخاب هایی است که می کنیم.زمانی که با انتخابهای جدید راحت باشیم,زندگی مان بکلی تغییر می کند.

::

ما خیلی سریع در الگوها گرفتار می شویم.نیاز به مراقبت داریم تا الگوهای قدیمی دوباره بروز نکند.به چیزی نیاز داریم تا جریان افکار منفی را در ما بشکند این چیز ممکن است نوعی عملکرد باشد,مثلا مراقبه, یا رفتن به جلسه,دوستان و راهنمای ما به خوبی ما را می شناسند و می توانند تشخیص دهند که ما از راه راست خارج شده ایم و به ما کمک کنند.

::

زمانی که فقط برای امروز زندگی می کنیم,به شهامتی دست می یابیم که تصورش را نمی کردیم و می توانیم در زندگی با نشاط, هیجان و امید فراوان به جلو برویم.

::

اگر مسئله ای با یک بار قدم کار کردن یا چند بار صحبت با راهنمایمان,حل نشد به این معنی نیست که ما در حال پیشرفت نیستیم

::

هر قدمی که کار می کنیم قسمتی از وجودمان به ما باز می گردد و قسمت کوچکی از بار پشیمانی,شرم و ترس را می کاهد.

::

در حالی شروع به شناخت از خودمان می کنیم, ممکن است از رشد بیشتر بترسیم زیرا امکان دارد شخصیت خود را که تازه از آن شناخت پیدا کرده ایم را از دست بدهیم.

::

تجربه به ما ثابت کرده که هر قدر بیشتر تمایل داشته باشیم در زندگی به جلو برویم, بیشتر به شخصیت اصلی خود تبدیل می شویم.

::

وقتی در بهبودی به مشکل بر می خوریم,ممکن است احساس کنیم همان جایی قرار داریم که قبل از پاک شدن در آن بودیم. و در حالیکه بعضی اوقات تجربه های قدیم را در زندگی جدید خود تکرار می کنیم,اغلب یک مشکل موقتی را با یک شرایط دائم اشتباه می گیریم.

::

عمل ساده پذیرش خود باعث تغییر ما می شود. ما شروع به داشتن رفتاری بهتر با خود می کنیم و در برابر دنیا با فروتنی جدیدی عکس العمل نشان می دهیم.

::

قدم هشت از کتاب پایه می گوید"ما می خواهیم بدون ترس یا تعرض در چشم های دنیا نگاه کنیم"

::

ما در دنیا دقیقا به همان شکلی که هستیم ظاهر می شویم این آزادی قسمتی از وعده ای است که سنت سوم به ما داده است برای اینکه تنها یک لازمه جهت عضویت وجود دارد - تمایل به قطع مصرف و از آنجا به بعد به ما اجازه داده شده تا هر کسی که می خواهیم باشیم.دیگر لازم نیست دروغ بگوئیم تا پذیرفته شویم.

::
ایجاد ارتباط با نیروی برتر از خودمان, پروژه ای است که ما در اولین بار کارکرد قدم آن را شروع می کنیم انضباط روحانی که شامل دعا و مراقبه نیز می شود,زندگی روزانه بعضی از ما را شکل می دهد رابطه ما با نیروی برتر درک و شناخت ما از خودمان و نحوه ارتباطمان با دنیای اطرافمان را شکل می دهد.

::

اعمال و انگیزه هایمان نشانگر ارزش ها و باورهایمان است.وقتی که با نیروی برتر هماهنگ باشیم,به نظر می رسد که به راحتی بر جریان زندگی سوار هستیم.

::

ما سعی می کنیم تا با پرهیز  از افراط و تفریط,بیاموزیم که چگونه تعادل داشته باشیم.

::

مورد سوال قرار دادن رابطه مان با NA می تواند تجربه ما را عمیق تر کند.پاسخ این سوال می تواند به ما کمک کند تا بهانه ها و توجیه ها را برطرف کنیم

::

"اگر خواهان کشف سرزمین جدیدی هستید باید مدت طولانی را در دریاها بگذرانید"

::

لازم است که ما به شکل بی رحمانه ای با خود در مورد احساسات و باورهایمان, صادق باشیم.از دل این لحظات شک و تردید ایمانی راستین رشد خواهد کرد که حقیقتا متعلق به ماست.

::

زمانی که از انجام کار درست دوری می کنیم,احساس ناامیدی و در دام افتادن به ما دست میدهد. وقتی که فراموش می کنیم چه چیزهایی برای ما حقیقت است, راه خود را گم می کنیم و به طرز خطرناکی بسوی مقصدی نا معلوم شناور می شویم.

::

به مشارک گذاشتن احساس مان به ما کمک می کند تا ببینیم تنها نیستیم.

::

درک معنوی ما, محصول درک و بکار گیری اصول روحانی است.

::

دراین دوران از شک و تردید خطرناک, ما به سطحی از تسلیم جدید,  ایمان عمیق تر, و اغلب یک شناخت بسیار متفاوت از خود دست پیدا می کنیم.

::

ما از تلاش بیهوده برای دوباره خلق کردن خود, دست بر می داریم و اجازه می دهیم تا روند عادی خود را طی کند.در حالیکه این لایه های مختلف رو از سر می گذرانیم, به امنیت, وضوح و اعتماد به نفسی دست پیدا می کنیم که باعث می شود که علیرغم هر اتفاقی شخصیت واقعی مان را حفظ کنیم.

::

مرز بین تنهایی و انزوا یک خط بسیار باریک است که ما آن را فقط می توانیم از طریق تجربه شناسایی کنیم.

::

سؤالی که یاد می گیریم تا همیشه از خود بپرسیم, این است که"آیا در حال حاضر در مسیر خیر و خدمت به دیگران قدم بر می دارم؟"

::

ما دیگر می توانیم تشخیص دهیم که فرق بین تنهایی بازسازی کننده و سازنده با جداسازی و انزوای مخرب چیست.

::

پذیرش تغییرات روحانی, جزئی از تحول شخصی ما است,اگر رابطه ما با نیروی برتر واقعی و پر معنا باشد,

::

اگر تسلیم شویم, به سمت قدمها رانده می شویم, مرور قدمهای دوم و سوم باعث برقراری رابطه با ایمانی می شود که به نظر منطقی می آید.

::

هر قدر که ارزشهای ما متحول شوند, به همان نسبت باورهای ما نیز تغییر می کنند. رها کردن این ایده که باید حتما روند مسائل و اتفاقات را درک کنیم و سر در بیاوریم که چرا روی می دهند به ما کمک می کند تا در تجربه روحانی خود آزاد باشیم بدون اینکه شک داشته باشیم که آیا راه را درست می رویم یا خیر.

::

بعضی اوقات برای اینکه به جلو حرکت کنیم,لازم است تا بدون حرکت بایستیم.

::

مراقبه می تواند خیلی مشکل باشد, برای اینکه سخت است تا ما در درون خود ساکت باشیم, و خیلی ساده در لحظه بایستیم و حضور داشته باشیم اما در این حالت است که می توانیم درخواست کمک کرده, منتظر دریافت جواب باشیم.

::

بیشتر اوقات کارکرد مجدد قدم,پس از اولین باری که قدم کار کرده ایم,برای رسیدن به وضوح و شفافیت است:تا بهتر بتوانیم صدای درون خود را که به ما می گوید,چه چیز برای ما مناسب و خوب است و چه چیزی با ارزش های ما هم خوانی ندارند را بشنویم.انجام هر بار این کار, باعث می شود تا مقدار بیشتری از وابستگی خود به توقعات و باورهای غلط نسبت به خودمان را رها کنیم.

::

ما یاد می گیریم قدرتی که از قدم یازده دریافت می کنیم,همیشه در دسترس است اگر که اراده نیروی برتر خود را اجرا کنیم و با خویشتن پذیری زندگی کنیم بزرگترین تغییرات در بهبودی, زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداریم.

::

پایبندی به تعهدات مان باعث بوجود آمدن احترام به نفس در ما می شود.هر قدر توانایی ما در حفظ تعهدات مان بیشتر می شود کمتر برای مان چالش های بزرگ پیش می آید.

::

به قول یکی از اعضاء فقط کارکرد قدم مهم نیست, بلکه مهم تر آن است که نحوه کارکرد قدم ها به گونه ای باشد که نحوه زندگی کردن ما را تعیین کند.

::

وقتی که یک رابطه آگاهانه با نیروی برتر خودمان برقرار کنیم,به این آگاهی می رسیم که نیروی برتر نمی خواهد که ما به نسخه ای خیالی و تصویری آرمانی از خود تبدیل شویم.

::

راهکار ساده حضور در لحظه بدون اینکه سعی به تظاهر کنیم,به بهترین وجه باعث می شود که از شر تحریف و دروغ,نقص های اخلاقی,بار سنگینی که به همیشه به همراه داشته ایم و حس آزاردهنده بی کفایتی و بی لیاقتی,رها شویم.

::

ما دقیقا خود واقعی مان را زمانی می شناسیم که خود را در راه خدمت به دیگران فراموش کنیم.

::
ما شالوده و پایه بهبودی خود را می سازیم. هر قدر که امنیت بیشتری پیدا می کنیم, به همان نسبت افق دیدمان گسترده تر می شود و به اهدافی می رسیم که فکرش را هم نمی کردیم.

::

وقتی به جایی می رسیم که هر چه می دانیم هم باز برایمان کافی نیست,به اعضاء با تجربه تر مراجعه می کنیم. احتمالا همان جواب ساده همیشگی را می گیریم, که: راه حل مشکل مان در قدم ها است.

::

این یک حقیقت ساده است که حفظ و نگه داشتن یک تمرین برای مدتی طولانی, به برنامه ما شکل و ساختاری می دهد که می توانیم به آن تکیه کنیم.

::

برای ما همیشه ممکن نیست تا چیزهایی را که بخاطرشان سپاسگزاریم را با مردم خارج از برنامه بهبودی در میان بگذاریم.این ممکن است مانعی بین ما و دنیای بیرون باشد.

::

برای بعضی از ما پاک شدن و پاک ماندن بزرگ ترین دست آورد است,برای بعضی دیگر زیباترین هدیه ای است که تا کنون دریافت کرده اند.

::

بعضی از ما بطور کامل در دنیا و گردونه بهبودی باقی می مانند, یعنی:تمام دوستان ما در بهبودی هستند و تمام زندگی ما با انجمن گره خورده است, نه بخاطر اینکه می ترسیم تا از برنامه خارج شویم بلکه بخاطر اینکه روابط غنی ما در NA ما را بطور کامل ارضاء می کند.

::

برای بعضی از ما, کفایت می کند تا با خلاصه شدن زندگی مان در NA راضی و خوشنود باشیم.برای بعضی دیگر,به وجود آوردن صمیمیت و دوستی که طی بهبودی با آن آشنا شده و به آن عشق می ورزیم.

::

برای اکثر ما, خویشتن پذیری به معنی ایجاد تعادل بین بهبودی مان و زندگی ای است که خارج از NA داریم.

::

زمانی که رابطه تنگاتنگی با انجمن نداریم,به راحتی احساس فراموش شدن به ما دست می دهد.

::

فروتنی یعنی دست یافتن به حس تناسبی که ریشه ای محکم در واقعیت دارد.

::

خود-مشغولی ریشه در ترس داردعمیق ترین ترس مشترک در اکثر ما این است که خودمان را کاملا از دست بدهیم
می ترسیم تا برای تغییر کردن,چیزهایی که درباره خود می دانیم را رها کنیم می ترسیم مراقبه کنیم, مبادا شخصیت منطقی مان از بین برودمی ترسیم از باورهایمان در رابطه با جایگاهمان در دنیا دست برداریم, مبادا جایگاه دیگری برای خود پیدا نکنیم.

::

رها کردن خودمان,ممکن اولین قدم در یافتن خود واقعی مان باشد.

::

یکی از اعضاء در مشارکت خود می گفت:"زمانی که می سپارم,اما رها نمی کنم مانند این است که سروته می شوم"

::

رها کردن به ما آزادی می دهد تا خود را به صورت طبیعی و تدریجی اصلاح کنیم.به جای اینکه سعی کنیم خود را در قالبی که فکر می کنیم خوب است بزور بگنجانیم.

::

اعتیاد بیماریی است که ایده ها و رفتارهای ما را تحریف و از شکل عادی خارج می کند.

::

زمانی که پذیرش را تمرین می کنیم,خود را از عکس العمل ها و واکنش هایمان دور می کنیم و این باعث توانایی ما می شود تا به مسائل بهتر از آنچه دید محدود ما اجازه می دهد, نگاه کنیم.

::

دعای آرامش ابزاری است که ما بارها در بهبودی از آن استفاده می کنیم, یعنی: بررسی چیزی که می توانیم تغییر دهیم و چیزی که نمی توانیم تغییر دهیم,می تواند تبدیل به نقطه قوت ما شود.

::
زمانی که بجای قدردانستن. نقاط مشترک,بیشتر به تفاوتها توجه داریم,در منطقه قرمز خطر هستیم که نشانگر ناراضی بودن از خودمان است.

::

وقتی بر روی شخصیت دیگران تمرکز کنیم,شروع یه غیبت کردن و جنگ و جدل می کنیم و باعث عدم اتحاد می شویم.
اگر بر روی شخصیت خودمان تمرکز کنیم, خیلی سریع گرفتار خود محوری و خود مشغولی می شویم اما وقتی بر روی زندگی طبق اراده نیروی برترمان و رساندن پیام تمرکز کنیم, هویت و شخصیت مان رشد می کند و می درخشد.

::

قدم ده فرصت بزرگی جهت پرداختن به این پیشرفت در اختیارمان می گذارد و رشدی که مشتاق آن هستیم را تقویت می کند تا شاخه های هرز را هرس کنیم قبل از اینکه از کنترل خارج شوند.

::

قدم ده فرصت بزرگی جهت پرداختن به این پیشرفت در اختیارمان می گذارد و رشدی که مشتاق آن هستیم را تقویت می کند تا شاخه های هرز را هرس کنیم قبل از اینکه از کنترل خارج شوند.

::

دوستان مان ما را به خودمان نشان می دهند و باعث می شوند متوجه تغییرات مان شویم.

::

تمرین اصل روحانی شفقت و مهربانی به ما کمک میکند تا از مقایسه خود با دیگران دست برداریم. و به جای آن به ارتباطات و نقاط مشترک مان بپردازیم.

::

سنت ها یمان می گویند که ما همه با هم برابریم.البته نه به این معنی که ما شبیه به هم هستیم,بلکه تفاوت هایمان با یکدیگر برجسته و قابل توجه و بعضی مواقع سر گرم کننده هستند.

::

مسائلی که در دنیای بیرون باعث جدایی ما از یکدیگرند در NA هیچ اهمیتی ندارند.بیماری اعتیاد تبعیض قائل نمی شود, پس ما هم نباید تبعیض قائل شویم.ما می دانیم که از لحاظ اصول این یک حقیقت است,اما در مقام اجرا انجام آن سخت است.

::

بعضی از تعصبات و تبعیضات آن چنان عمیق با تار و پود زندگی ما در آمیخته که حتی متوجه آنها نمی شویم.از طرف دیگر,
اگر در طول زندگی خود ظلم و تبعیض زیادی را تجربه کرده باشیم,ممکن است آنقدر نسبت به آن حساس باشیم که حتی در مواقع عادی هر چیزی را نشانه ای از وجود تبعیض و ظلم ببینیم.

::

اینکه احساس کنیم در جلسه"منحصربه فرد"هستیم,احساس خوشایندی نیست,اما این حس کم کم با احساسی بزرگ تر مانند وصل بودن جایگزین می شود یاد می گیریم تا خود را بپذیریم و دوست داشته باشیم حتی اگر شبیه افراد اطرافمان نباشیم.

::

ما در می یابیم چیزی که زمانی دلیلی بود برای انزوای ما,تبدیل شده به دلیلی مضاعف بر اهمیت حضور ما در انجمن.
یعنی: هر یک از ما بطور منحصر به فردی واجد شرایط رساندن پیام به معتادی هستیم که با ما هم ذات-پنداری می کند و خود را در وجود ما می بیند.

::

زمانی که ارتباط ما بر اساس یک بیماری مشترک و بهبودی مشترک باشد, تفاوت هایمان به جای اینکه محدود کننده باشند, به نقطه قوت ما تبدیل می شوند.

::

زمانی که تجربه خود را صادقانه به مشارکت می گذاریم, برای دیگران این فرصت را به وجود می آوریم تا با ما ارتباط برقرار کنند و علیرغم هر گونه تفاوت ظاهری به ما وصل می شوند.

::

وقتی که به دیگران کمک می کنیم تا پاک شوند از درون تغییر می کنیم.زمانیکه می بینیم نور امید در چشمانشان می درخشد, معجزه و هدیه برنامه را کشف می کنیم. یاد می گیریم که از خود-مشغولی دست برداریم.

::

برای اکثر ما هزینه رشد کردن این است که احساسات متفاوت و فراوانی را بطور هم زمان تجربه کنیم و ندانیم که چگونه با آنها زندگی کنیم.اغلب بعد از این رویداد, می بینیم که افکار منفی ما آبشارگون سرازیر شده اند.شاید به این علت که اجازه داده ایم رنجشی در وجودمان آنقدر بماند تا افکارمان را مسموم کند.

::

اعتیاد و بهبودی هر دو پیش رونده هستند.به ندرت امکان دارد که ما ساکن و بی حرکت باشیم ما تقریبا همیشه یا بهتر می شویم و یا بیمارتر ما خود را به واسطه انتخاب های مان,تعریف می کنیم.

::

سنت هفت به ما می گوید که علیرغم انگیزه و نیت ما,هر چیزی هزینه و ارزش خود را دارد.

::

قدم چهارم به ما در مورد گیر کردن در "لذت بیمارگونه احساسات و عواطف غمناک"هشدار داده است.ما قرار است ببینیم که می خواهیم چه کسی باشیم,نه اینکه چه کسی بوده ایم. NA به ما کمک می کند تا با پیامدها و منافع این تغییر و تحول زندگی کنیم.

::

ما فکر می کنیم که عمیق ترین نیازهای ما هرگز برطرف نخواهند شد.اما باید بدانیم که با فراینده جبران خسارت و درک این موضوع که می توانیم ببخشیم و بخشیده شویم و همینطور پذیرش مسؤلیت اعمال مان و انتخاب های بهتر,این نیازها نیز برطرف خواهند شد.

::

ما از ابزاری که در دسترس همگی مان است,استفاده می کنیم.اگر جاده خاکی بریم,همگی به یک جای مشابه می رسیم.اگر ما با بکارگیری اصول روحانی به پیش رویم,هر یک از ما در زندگی خود به مکان و عاقبتی متفاوت می رسیم,
اما اگر لغزش کنیم به مخمصه مشابه ای گرفتار خواهیم شد.مهم نیست مقصد نهایی کجا باشد,مهم این است که از کجا آمده ایم و چگونه به جلو حرکت می کنیم.

::

بهبودی چیزی است که می توانیم به آن اعتماد کنیم و باور داشته باشیم.هر وقت که آماده باشیم, شروع جدید نیز امکان پذیر است.

::
همان گونه که تراش یک الماس از سنگ اصلی آن جدا نیست,مفاهیم روحانی برنامه ما نیز از یکدیگر جدا نیستند؛ و چشم اندازی است از کل برنامه.همه برنامه روحانی است.

::

اصول روحانی زبانی را به ما می آموزد که از آن طریق می توانیم ارزش ها را برای خود تعریف کنیم و یاد بگیریم که چگونه طبق آن زندگی کنیم.

::

با تمرین اصول روحانی به این نتیجه می رسیم که این کار ما را "اصلا روحانی نمی کند"بلکه باعث بیداری ما می شود,تا ذات و طبیعت خود را بشناسیم.دست یافتن به روحانیت به معنی شناخت حالت و شرایط طبیعی خود است.

::
ما تنها افرادی نیستیم که بیداری روحانی را تجربه می کنند,اما نوع خاصی از روحانیت وجود دارد که ما در نتیجه کارکرد قدمها تجربه می کنیم:ما بیداری روحانی خاص خود را پیدا می کنیم.

::

بعضی از اعضاء باور دارند مهم ترین بیداری زمانی رخ می دهد که ما وارد معتادان گمنام می شویم.

::

یکی از اعضاء می گوید"مه یواش یواش از جلوی چشمانم کنار رفت تا بتوانم تشخیص دهم که چقدر این مه غلیظ است.هر قدر که مه بیشتر کنار می رود,من قسمت بیشتری از افق را می بینم,و تازه حس می کنم که افق چقدر وسیع است و من هنوز نمی توانم قسمت اعظم آن را ببینم.با کمی شانس من در طول زندگی ام, بیدارتر و بیدارتر می شوم"

::

بعضی از ما بیداری روحانی را توسط احساسی قوی از نیروی برتر تجربه کرده ایم.بعضی دیگر علیرغم اینکه نیروی برتر را حس کرده باشند یا نه,به آهستگی و نرمی,آگاهی روحانی شان احیاء گردیده است.

::

زندگی بر طبق اصول ما را به فروتنی رهنمون می سازد و باعث آگاهی بیشتر ما از جایگاه مان در دنیا می شود تا توانایی زندگی توأم با آسایش را در این جایگاه داشته باشیم.

::

اغلب در جلسات می شنویم که:مهمترین چیزی که باید در مورد نیروی برتر درک کنیم این است که,شما نیروی برتر خود نیستید"

::

ما ممکن است آن قدر باهوش باشیم که بتوانیم خود را به عنوان یک انسان برتر جا بزنیم,اما بیماری خود-محورانه ما هنوز هم ما را مسؤل می داند تا بسیاری از کارهایی که خارج از کنترل ما هستند را انجام دهیم.

::

وقتی که توازن و هماهنگی با دنیا را در زندگی تمرین کنیم,درایت بیشتری در انتخاب مبارزات زندگی نیز پیدا می کنیم.
یاد می گیریم که چه مواقعی با استفاده از انرژی خود باعث تغییر شویم و چه مواقعی لازم است تا رها کنیم وارد ستیز و تضاد نشدن خیلی راحت تر است تا ترک آن.

::

اکثر ما معتادان مانند بچه هایی هستیم که از لحاظ جسمی زیادی رشد کرده ایم.هنوز بدون در نظر گرفتن مسائل, همه چیز را مطابق میل خود می خواهیم.اغلب این حالت باعث می شود تا علیرغم سن و سال خود,در جلسات بلوغ روحانی دردناکی را تجربه کنیم.

::

زمانی به بلوغ روحانی می رسیم که برای روبرو شدن با واقعیات به جای استفاده از نقص های خود از اصول روحانی استفاده کنیم.اکثر نقص های فلج کننده ما اگر ترس خود-محورانه را رها کنیم,تبدیل به نقطه قوت ما می شوند.

::

تلاش لازم است تا تغییر رخ دهد زندگی ما زمانی تغییر می کند که وارد عمل شویم.

::

بعضی از ما طریق زندگی خود را تمرین اصول روحانی می نامند.بعضی دیگر از ما می گویند در حال تمرین اصول روحانی هستند و اینکه هر قدر بیشتر تمرین کنند در این امر بهتر می شوند.به هر حال مسئله مهم,اقدام و عمل است.

::

اقدام اول ما تسلیم است که هر روز تکرار می کنیم.همیشه جا برای رها کردن بیشتر وجود دارد.درک این مطلب که همیشه می توانیم انتخاب کنیم که تسلیم شویم,باعث رهایی بیشتر ما می شود.

::

در بهبودی ما یاد می گیریم که در برابر فرآیند بهبودی, برنامه و در نهایت نیروی برتر از خود تسلیم شویم. وقتی دست از جنگ بر می داریم,خود را بطور کامل به مراقبت نیرویی برتر از خودمان می سپاریم.نتیجه طبیعی این اقدام این است که نسبت به خدمت به نیروی برتر به هر گونه که او را درک می کنیم,تعهد پیدا می کنیم.

::

تسلیم به معنی داشتن روشن بینی لازم جهت دیدن مسائل به طریقی جدید و همین طور تمایل به زندگی از طریقی متفاوت است.

::

ما آزادیم تا افکارمان,چشم اند از مان و زندگی مان را تغییر دهیم.آزادی به این معنی است که دیگر در غفلت و قصور زندگی نمی کنیم.و بیشتر و بیشتر در می یابیم که تسلیم شدن تا چه حد نیاز به شهامت دارد.

::

وقتی که به صدای خود در حالیکه داریم یک پیام قوی می رسانیم,گوش می دهیم به این درک می رسیم که همان قدر که به شخص پیام گیرنده کمک می شود به خود ما نیز کمک می شود.

::
زمانی که با آگاهی روحانی زندگی می کنیم,به هماهنگی با خود,دیگران و خداوندی که خود درک می کنیم, دست می یابیم.

::

یک دستورالعمل خاص برای روحانیت وجود ندارد هر یک از ما طریق خاص خود را برای زندگی تؤام با روحانیت خواهیم یافت که این به ما اجازه خواهد داد تا در انتخاب روش زندگی خود آزاد باشیم البته این آزادی همراه با مسؤلیت است.

::

نمی توان وانمود کرد در برنامه NA و زندگی به روال NA, روحانیت نقش محوری ندارد.البته برای همه با هر اعتقادی جا هست,حتی برای کسانی که به هیچ چیز اعتقاد ندارند.ما حق داریم بدون هیچ شرط و شروطی روحانیت خاص خود را در NA داشته باشیم.

::

هر تعریف خاصی از اصول روحانی برای ما بسیار محدود کننده خواهد بود سنتها به ما یادآور می شوند که NA یک طریق خاص روحانیت را تائید نمی کند.

::

یافتن روحانیتی که برای ما کارایی داشته باشد,یکی از مهمترین چالش هایی است که در بهبودی با آن روبرو می شویم.

::

ما یاد می گیریم زمانی که داریم پیام می رسانیم حد و مرز بین تجربه شخصی خود از روحانیت و پیام NA را شفاف کنیم.
دست یافتن به تعادل بین تحمل عقاید یکدیگر و در عین حال بوجود نیاوردن تصور اینکه مذهب خاصی را تائید می کنیم,
کاریست بس دشوار.

::

ما از کلمات متفاوتی جهت تشریح نیروی برتر خود استفاده می کنیم.ما سعی می کنیم تا عمیق ترین تجربه روحانی خود را به گونه ای مشارکت کنیم که امکان استفاده همه حاضران در جلسه از آن وجود داشته باشد.

::

ما با راهنمای خود,در حین کارکرد قدم و با دوستان مورد اعتماد خود مشارکت و در مورد خود اکتشاف می کنیم. ممکن است برای دست یافتن به روحانیت هرگز حتی نیاز به چیزی جزء NA نداشته باشیم.

::

یکی از زیباترین موارد برنامه ما این است که علیرغم باورهای مختلف برای همه کار می کند.

::

ما نباید استفاده از سنتها را فقط به زمانی که مشکلی را برای ما حل می کنند محدود کنیم.

::

یکی از اعضاء مشارکت می کرد که"هر قدر که بیشتر یاد می گیرم چگونه روحانیت خود را به زبان مخصوص NA مشارکت کنم,رابطه اعتقاداتمان با NA برایم آشکارتر می شود"

::

زمانی که راهی برای به مشارکت گذاشتن اعتقاد و بصیرت نویافته خود به زبان مشترک بهبودی پیدا می کنیم توانایی ما در رساندن پیام NA قوی تر می شود.

::

هر قدر تک تک ما درک و فهم در حال افزایش خود را در اختیار انجمن بگذاریم,باعث خواهیم شد تا انجمن مان بیشتر توسعه یابد و بلوغ برسد.

::

بعضی از روحانی ترین افرادی که می شناسیم, خیلی کم درباره روحانیت حرف می زنند سکوت آنها بسیار قوی تر از کلمات است.

::

ما بارها و بارها می گوییم که این یک برنامه روحانی است نه مذهبی, اما این به معنی آن نیست که این برنامه برای افراد مذهبی کار نمی کند.

::

مسئله مهم این است که ما بپذیریم این برنامه ذاتا روحانی است و این که خیلی چیزهایی که در اینجا به آن بستگی داریم بصورت رمز و راز است و بعضی از آنها منطقی به نظر نمی رسند.

::

اگر بپذیریم که همیشه امکان دارد مسئله ای فرای درک و فهم ما باشد,به این معنی است که همیشه جا برای چیزی بزرگ تر از خودمان وجود دارد تا بر روی ما و از طریق ما کار کند

::

اما کلید معمای رشد روحانی این است که "رشد" به معنی تغییر است و رشد روحانی باعث تغییر ما می شود.

::

رشد روحانی ممکن است بعضی مواقع تبدیل به یک منازعه و مبارزه شود,این منازعه اغلب باعث می شود تا به روحانیتی دست پیدا کنیم که برایمان کار می کند.هر قدر که روح ما بیدارتر شود,ایمان ما رشد بیشتری می کند.زمانی که بطور واقعی باورهایمان را تجربه می کنیم,این باورها حیاتی تر می شوند.

::

تجربه ما هر چه که باشد,برای حفظ بهبودی مان مهم است به درکی برسیم که برای مان کاربرد داشته باشد.

::

هر بار که فرصتی برای رشد روحانی پیدا می کنیم امید تازه ای را تجربه می نمائیم.

::
در جستجوی خــداونــد بدانگونه که او را درک می کنیم،بودن یک تجربه شخصی است، اما لازم است بدانیم که در این جستجو تنها نیستیم. البته قسمتی از آن بسیار شخصی و خصوصی است،این شرایط بطور شگفت آوری غیر قابل بیان و توصیف ناپذیر است.

::

مواقعی وجود دارد که ما باید به تنهایی در حضور نیروی بـرتـر خود باشیم و با او قدم بزنیم.

::

سنت ها می گویند اتـــحـــاد ما در رأس قرار دارد.این اصول روحانی با یکدیگر در تضاد نیستند، اما ممکن است به تفـکر و دعای بیشتر نیاز باشد تا بتوان آنها را با یکدیگر تطابق داد.

::

در قدم یـازدهـم ما خواسـتار قدرت اجرای اراده خداونـد برای خود می شویم.در آن حال و هوا است که از او جویای لـغـات و کـلامی می شویم، که نیاز داریم تا تجربه خود را بدون اینکه باعث جدایی و عدم اتـــحـــاد شویم، به مشارکت بگذاریم.

::

وقتی یاد بگیریم تا درباره احساسات و تجربه خود بدون نام بردی از کــــسی یا چیـزی مشارکت کنیم به آزادی که گـمنـامـی در بر دارد پی می بریم.

::

توصیف تجربه روحانی و بیان آن با لغات،کار مشکلی است.زیرا برای بیان چیزهای نادیده و تجارب روحانی،کلمات عادی قاصرند.

::

هر یک از ما راهی برای تسلیم شدن پیدا می کنیم،اما این به معنی آن نیست که همگی ما سریعا به خداوند ایمام می آوریم، بعضی افراد کم ایمان سالیان زیادی پاک بوده اند.برای بعضی از ما باور این موضوع که NA می تواند با فقر ایمان ما تطبیق پیدا کند،خود یک خیز به سمت ایمان است.

::

علیرغم باورهایمان، ما در انجمن پذیرفته می شویم. NA هیچ عقیده ای درباره اینکه اعضاء ‌ما چگونه روحانیت خود را تعریف می کنند یا آن را تمرین می کنند، ندارد.چالش شخصی ما پیدا کردن تعریفی است که برای خود ما منطقی باشد.

::

اصول نهفته در قدمهـا و سنت ها ما را بسوی رهایـی از اعتیاد فعال، خـودمحـوری و تـرس رهنمون می سازد.

::

وقتی که ما به کسی که در حال دست و پا زدن است کمک می کنیم از خودمشغـولـی رها می شویم.

::

عبارت " به آن گونه که او را درک می کنیم " برای بعضی از ما می تواند سد راه باشد.ما نباید حتما نیروی برتر را درک کنیم یا بپذیریم تا زندگی روحانے داشته باشیم. هیچ کس نمی تواند ما را قـضاوت کند یا به ما بگوید بـاورهـایمان درست  یا غلط است.

::

مسئله مهم این است که ما تمایل داریم تا تجارب دیگران را با روشن بینی بپذیریم و تجربه خود را به مشارکت بگذاریم
بـدون سعی در ترغیب دیگران برای قبول تجربه مان بعنوان واقعیت و حقیقت.

::

روشن بین بودن درباره باورهای خود و دیگران ، ما را از شر دام های که در افکار خود ساخته ایم رها می سازدوقتی که کار درست را با دلیل درست انجام می دهیم می بینیم که روحــــانــــیت ما در زندگی مان تأثیر مثـــــبت دارد.این چیزی است که در کتاب پایه از آن بعنوان" نـیت خیر" یاد شده است.

::

زمانی که در میان تــفاوتـها، تـوجیه ها و قـید و بـندها گرفتار می شویم، بـسادگی فراموش می کنیم که اصلا چرا در NA به دنبال روحانـیت هستیم.کتاب پـایـه خیلی ساده به ما یادآوری می کند که: " از طریق اصول روحانے، درد و رنج زندگی را تخفیف می دهیم"

::

تمرین اصول روحانے از شدت درد و رنج ما می کاهد.هر قدر این اصول را بیشتر تمرین می کنیم بیشتر درک می کنیم که این اصول کلید رهایی هستند.زندگی مان راحت تر می شود وقتی در تمام امور زندگی " پـاک " می شویم.

::

شرایط روحانے ما همیشه در حال تغییر است.خیلی اوقات فکر می کنیم که " غیر روحانے " هستیم، زیرا رابطه آگاهانه ما قطع و وصل می شود یا زیرا هنوزافـکار نامهربانانه داریمیا هنوز کارهایی انجام می دهیم که بعدا آرزو می کنیم، انجام نداده بودیم،حتی پس از سالها پــــاکــــی وقتی که کم می آوریم به این معنی نیست که روحانی نیستیم.

::

زمانی که صداقت درستکاری و امانتداری را تمرین می کنیم.دیگر نیاز نیست تا حواس مان به داستانهای خود ساخته مانباشد یا رد پای خودمان را از بین ببریم.ما می توانیم عـــــاشــــــق زندگی جدید خود باشیم اززنده بودن لذت ببریم و با هیجان واقعی و خالص با دنیا روبرو شویم.

::

روحانیت داشتن رابطه با واقعیت است. هر قدر که زندگی روحانے خود را توسعه دهیم، می بینیم که واقعیت کمتر ترسناک و جدی است یاد می گیریم تا با آزادی زندگی کنیم.در می یابیم که تـغییر در دیدگاه کاملا درک ما از شرایط را ارتـقـاء می دهد.

::

زمـانـے که زندگی ما بر اساس روحـانـیت باشد دیدگاه ها و عکس العمل هایمان بر اساس رابـطه ای در حال رشد با نیرویی بزرگـتر از خودمان خواهد بودفـروتـنی جایگزین خودمشغولی می شوددرک می کنیم که در تمام صحنه های زندگی نقش اول با ما نیست اما تلاشهای حمایـت گرانه ما می تواند بر زندگی اطرافیان ما نقش بـسزایی داشته باشد.

::

هر قـدر که بیشتر روحانیت ما افزایش یابد، بیشتر بخـــاطر زندگی مان و افراد حاضر در آن سپاسگـزار خواهیم بود.
هر قـدر بیشتر در دنیای اطرافمان به خـوبــی ها توجه کنیم، بیشتر سپاسگـزار نـیرویی می شویم که ما را به این آگاهی رسانده است زمانی که جسم فکرو روح ما با یکدیگر در هارمونی باشند، تـغــییر در زندگی ما بخوبی مشهود است

و ما قادر خواهیم بود در تـعادل زندگی کنیم.

::
هر قدر که رفتار و عملـکرد ما با باورهایمان سازگارتر و مطابق تر شود، درک بهتری از خود واقعی مان پیدا می کنیم.
اگر چه بـیماریی داریم که لازمه آن مراقبت از افکارمان است، اما می توانیم هم خوبیها و بدیهای خود را ببینیم.

::

وقـتی که ترازنامه می گیریم و توجه کردن به اعمال و انـگیزه هایمان را تمرین می کنیم ممکن است که این احساس به ما دست دهد که نقص های ما شخصیت مان را تعریف می کنند.

::

اما حتی اگر چیزهای دردناکی درباره خود بیدا کنیم، می دانیم که کل حقیقت در مورد خود واقعی ما نیستند.

::
ما درک می کنیم که روح از ما جدا نیست بلکه جزئی از ماست.ما نسبت به ذات چیزهایی که برایمان خوب است آگاهی پیدا می کنیم.شخصیت درهم شکسته ما تبدیل به شخصیتی یکپارچه و کامل می شود.

::
درستی و امانتـــداری به ارمغان آورنده یکپارچگی کامل است.یعنی:اعمال ما،افکار ما،احساسـات ما،ایـده های ماو ارزش هایمان همگی با همـدیگر هم خوانی داشته باشند.

::

ما بـیشتر و بیشتر قادر خواهیم بود که رفتار و امکارمان را با ارزش ها و باورهایـــمان مطابق و سازگارسازیم تا بااحساسـات و عکس العمل هایمان.

::

اگر بگذاریم تا روحانیت ساده باشد، آنگــاه اجازه داده ایم تا جهانی شود به هر حال هر یک از مـــا دارای روح هستیم؛
یعنی: نوری که از درون به ما حیـات می بخشد،و مـا را آن چیزی که هستیم می سازد.

::
روح من تنها چــیزی بود که در من زنده بود و جسم مرا مانند یک حیوان خانـگی نافرمان به هر سو می کشید در آن زمانها فکر می کردم که روحم مـرده است.اما اینگونه نبود، بلکه ارتباط ما با هم قطع شده بود

::
یکی از اعضاء می گفت:تازه واردان گـــــاهی سئوال می کنند کــه بیـداری روحانے برای ایشان چه زمانی اتفاق خواهد افتاد، اما پرسیدن همین سئوال نشانگر آن است که این اتفاق از قبل افتاده است.

::
مـمکن است ما قادر نباشیم دست بر روی یک لحظـه خاص بعنوان شروع بـیـداری روحانے مان بگذاریم، اما می دانیم که در حال حاضر بـیدار هستیم.

::
با کنار رفتن آشفتگی و بر هم ریختگی که حقیقــت را از ما پنهان می کند، می بینیم که روح ما درخشان تر و درخشان تر می شود.زیبایی خاصے را می توان در چشمان یک نفر دیگر دیدشاید یک تازه وارد که هنوز بر روی ابرهای صورتـی است یا یک عضو قدیمے که بنظر می رسد انـــرژے و درخشندگے او فضای اتاق را پر می کند.

::
یـاد می گیریم که جهت پی بردن با اراده خداوند اغلب فقط لازم است در جلسه حاضر شــــویم.زمانے که با تـــمایـــل و روشـن بیـنی در صحنه زندگی حاضر شویــــم، شرایط و چیـــزهای مناسب نیز بــــدون اینکه نیاز باشد بدنبالشان بـگردیم، سر راه ما قرار می گیرند.

::
همانطور که یک راهنما می گفت:صبح که از خواب بیدار می شوید، بلند شوید و اجازه دهید که پایتان با زمین آشنا شود، دوش بگیرید بر سر قرارتان حاضر شوید و تـعهـدات خود را محترم بشمارید.اگر به مـانع برخوردید، بچرخید و یک راه جدید پیدا کنید

::
ما یاد می گیریم که به وجدان خود گوش دهیم - یعنی به آن ندای درونے آرام و ریزی که به ما می گوید که در مسیر درست قرار داریم یا خیر ـ راه جدیدے که برای ما باز مے شود اصولا از جایی است که انتظارش را نداریم.

::
اقدام و عمل خلاقانه فقط از سر راه خدا کنار رفتن نیست از زمانے که شروع به زندگی واقعی می کنیم، در مورد اینکه زندگی خود را به چه مسیری و چگونـــه رهنمون سازیم، حق انتخابهای بےشماری داریم این کار با حضور فعالانه در زندگی شروع مےشود.

::
یـکے از اعضاء مشارکت می کرد که:من هـــر لحظه از نیروی برتر خود دعوت بعمل می آورم و از او درخواست کمک می کنم تا در مسائل روزمره به من کمک کند تا بتوانم به تک تک این مسائل عشق بورزم.باور من این است که اراده خداوند برای من، زندگے تؤام با سپاسگزاری است، حتی برای چیزهای کوچک

::
توانایی در پذیرش  زندگے طبق شرایط آن، جزیے ضروری و لاینفک از بـیـداری روحانے  است ما یا باید آنرا بپذیریم،یا ناراحت و تیره بخت بمانیم.

::
زندگے روحانے  یعنی اینکه بدانیم همیشه جا برای رشد هست.

::
یـکے از اعضاء مشارکت می کرد که:به نظر من روحانیـــــت، یک مکاشفه لحظه ای نیست بلکه درکی آرام از این است که من دیگر کارهای منفی گذشته را انجام نمی دهم،من احساس میکنم با دنیای خود هم تراز و هم آهنگ هستم

::

رابـطه ما با نیـروی برتری که خود درک می کنیم خیلی مهم تر از آن است که فکر کنیم فقط در دوران خـوبی و خوشی باید پیـشرفت کند و رونق داشته باشد.زندگی چـــیـــزهایی به ما می دهد و چیـزهایی را از ما می گــــیرد،و هیچ خـصومت شخصی ای در کار نیست.

::
پـیـدا کردن شناخت از بـیـداری روحانے مان شامل این می شود که با زنـدگی دقیقا به همان شکلی که در بـــرابـــر ما قرار می گیرد، کنار بیاییم،

::
اما بهـبودی داستان شاه پـریان نیست.زمانے که چیزی یا کسی را از دست می دهیم،زمانے که خبری به ما می رسد که اصلا نمی خواستیم بشنویمنبایـد فکر کنیم که روحانیت برای ما کار نمی کنددر واقع اینگونه شرایـط است که ما می توانیم روحانیت را با تمام قدرتـش مشاهده کرد.

احسان
05 April 22 , 20:50

سلام، ممنون از مطالب مفید

مهدی
14 November 21 , 21:34

فقط میتونم بگم سفر ادامه دارد

 

علی
01 August 21 , 19:56

تشکر میکنم از شما

پاسخ :

سپاس علی عزیز
Kalanaki.MohammadAli
24 July 21 , 00:37

بسیارعالی

کاکاجان
21 May 21 , 14:52

سلام خسته نباشید وقتی کتاب پاک زیستن رامیخوانم خودم رادران کتاب می بینم وتمام درونیاتم باان کتاب هم سومی شوند

مهدی
28 September 20 , 21:49

سلام بر همه

جواد
11 July 20 , 19:46

نواقص شخصیتی داره تو کتاب پاک زیستن.

امیر
12 April 20 , 20:05

حمید عزیز من به حرفات گوش میدم

حمید
01 March 20 , 13:49

سلام یه کسی میخوام ناشناس که به حرفهام گوش یده

مهدیajerlomehdi@gmail.com
01 November 19 , 13:46

با سلام و تشکر از همه خدمتگزاران انجمن معتادان گمنام

فواد
04 October 19 , 01:11

به نظر من کتاب بسیار کاملی با تجربه های با ارزش

حسن پیرو
28 July 19 , 00:41
خوبه خدا رو شکر
اکبر
24 July 19 , 13:37
باسلام . کتاپ پاک زیستن کتاب بسیار عالی برای معتادان درحال بهبودی است .واین کتاب رکورد پرفروش ترین کتابهای NA را بعد ازکتاپ پایه شکست
محمد
01 June 19 , 11:41

سلام عالی
یوسف حامدی کلوخی
25 April 19 , 20:50
با سلام عالی فقط عالی استفاده کردم
یوسف حامدی کلوخی
25 April 19 , 20:48
با سلام عالی فقط عالی استفاده کردم
حسن عباسی
14 April 19 , 12:29
از تجربه من در جلسات معتادان گمنام بهترین کتاب برای معتاد در این خلاصه شده است
محمد
18 June 18 , 19:36
فوق الغاده است.

پاسخ :

سپاس مخمد عزیز
سارا
20 September 17 , 20:06
ببشخید اسم نویسنده ش کیه؟

پاسخ :

سارای عزیز این کتاب توسط معتادان برای معتادان نوشته شده و تجربه و فهم مشترک افرادیست که مدتها از مواد مخدر پرهیز داشته اند
کاظم قولی
21 December 15 , 11:53
با سپاس از زحماتتان خیلی عالیه 

پاسخ :

تشکر کاظم عزیز
محمد معظمی
04 October 15 , 00:45
خیلی عالی هم سفر

پاسخ :

تشکر محمد عزیز
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan