Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

بخش انکار

· آیا اخیراً دلایل موجه ولی غیر واقعی برای رفتارهایم آورده ام؟ آنها چه بوده اند ؟

رفتارهای غیر واقعی همان اعمالیست که از بیماری اعتیاد سرچشمه میگیرد و ما با انکار میخواهیم آنها را توجیه و منطقی جلوه دهیم . بنابراین ، ما هرگاه خود را در شرایط بیماری قرار میدهیم برای توجیه کردن رفتارهایمان به انکار روی میبریم ، هرچند ممکن است ظاهراً این دلایل موجه باشند اما بطور قطع ، خودمان هم میدانیم که این رفتارها غیر واقعی هستند  ، مثلاً بطور مثال بگویم  ؛

-منکه قدمهای قدیمی را کارکردم  و همین برای من کافیست و دیگرنیازی نیست که قدمهای جهانی را کار کنم .

-رفتن به جلسات یک عمل تکراری و بی فایده می باشد زیرا من دیگر میدانم که دوستان عضو چه مشارکت های میکنند .

-نیازی نیست که دیگر انتقال بدهم ، یا اینکه در انجمن خدمتی بکنم باید این فرصت را به دیگران داد .

-درسته اینکار اشتباه را انجام میدهم ولی باز بهتر از زمانیه که مواد مصرف میکردم .

-و . . .

در واقع تمام این رفتارها از انکار ما سرچشمه میگیرد ،بنابراین ،  انکار یک سیستم دفاعی روانی است و لذا سعی میکند که بستر فعلی را هرچقدر هم که آشفته و ناامن باشد ، به ترس از ریسک تغییر مناسب ترجیح دهد . بزرگترین عاملی که سبب میشود که ما دست به انکار بزنیم در واقع ترس از تغییر و رشد کردن است .  به عبارت دیگر انکار یک عمل تدافعی روانی است برای اجتناب از پذیرش یک حقیقت دردناک که موجب تغییراتی در ما میشود .  هر گاه ما در شرایط های وابستگی های شدید قرار میگیریم  انکار در ما بیشتر میشود ، فرقی نمیکند این وابستگیها چه چیزی و یا چه کسی باشد ، بطور مثال ؛ مواد مخدر باشد ، سکس باشد ، پول و یا قدرت باشد و یا هر چیز دیگر ،  در هر صورت ، احساس نیاز به اینگونه وابستگی ها ما را وا میدارد تا برای حفظ آن به انکار روی بیاوریم  ، و لذا بیشتر معتادان مصرف کننده مواد مخدر به علت وابستگی و احساس نیاز به این ماده دست به انکار میزنند .

ما زمانی که یک باور جدید و منطقی میخواهد باورهای فرسوده وقدیمی ما را مطرود کند و یا بستر فعلی آنرا از بین ببرد ، دست به انکارمیزنیم .


· آیا از روی اجبار به وسوسه ای عمل کرده ام ، که بعداً وانمود کنم که طبق نقشه وخواست خود ( با داشتن حق انتخاب ) بدان صورت رفتار نموده ام ؟ آن مواقع کی بوده اند ؟

بله ، خیلی از مواقع است که به خاطر اجبار به وسوسه ایی به آن عمل میکنیم و سپس چنین وانمود میکنیم که خودمان بر اساس منطقی درست آنرا انتخاب کرده ایم ، بطور مثال بگویم ؛

-مواد مخدر استفاده کنم  بهتر ، تا اینکه پاک باشم و بخواهم به ناموس مردم نگاه کنم .

-موادمخدراستفاده کنم بهترمیتوانم کار وفعالیت کنم و لذا مصرف کننده که باشم بهتره تا پاک از مواد باشم ولی بیکار باشم

-اگر به این نقصم عمل کنم و یا شهوترانی کنم  ، بهتر تا اینکه بخواهم مواد مصرف کنم . و . .

در حقیقت هزاران عمل نادرست را بر اساس اجبار به وسوسه هایمان انجام میدهیم و اینگونه وانمود میکنیم که خیر ما در آن است  ، یعنی با حق انتخاب و بر اساس مصالح خود آنرا انتخاب کرده ایم . در واقع کلمه ( وانمود ) در این سوال مبین انکار در ما میباشد که با خودفریبی سعی در توجیه کردن آن داریم ، بنابراین ، پروسه انکار در چهار بخش همیشه اتفاق می افتد .

پروسه انکار؛

1-خودفریبی

2-توجیه

3-سرزنش

4-مقایسه

انکار چون از بیماری ما سرچشمه میگرد لذا همیشه دارای دانش منفی  میباشد و لذا گاهی با مطرح کردن پارادوکس های گیج کننده سعی در اختلال نظام فکری ما را دارد و یا با سفسطه گرایی خرد ما را مخدوش میسازد و ما را در نقطه ای قرار میدهد تا سرانجام با خودفریبی و توجیهات غیر منطقی عمل به وسوسه در ما اجباری شود .  در واقع انکار گرایشی است از طرف ما معتادان در جهت تکذیب و یا تخریب وابستگی خود با مصرف مواد مخدر ، بدون اینکه مدرکی در جهت خلاف آن ارائه دهند .

انکار دو نوع است ؛

اول ، انکار درونی  ؛ یعنی ما برای قانع کردن خودمان ، با روی آوردن به انکار و با استفاده از ابزار خود فریبی و توجیهات غیر واقعی بخواهیم مشکلات درونی خود را برای خودمان  توجیه و با خودفریبی آنها را ندیده بگیریم  ، مثلاً بگویم ؛ من هر موقع بخواهم ترک میکنم ! . .  اصلاً میدونی چیه ؟ مشکل من  اعتیاد نیست ، بلکه بدبیاری و بد شانسی من است ،  . . . اصلاً خدا میخواد که من اینطوری زندگی کنم . در واقع اینگونه انکارها توجیهاتی هستند که ما براساس قانع کردن خودمان و با خودفریبی به آن دست میزنیم . بنابراین ، انکار درونی یعنی دلیل تراشی و توجیه برای قانع کردن خودمان .

دوم ، انکار بیرونی ؛ یعنی ما بخواهیم با فرافکنی و ابزار دیگر فریبی  مشکلات خود را برای دیگران توجیه  کنیم و در واقع انبوه مشکلات حاصل از اعتیاد را به گردن دیگران بی اندازیم ، مثلاً بگویم ؛ من اگر در کشور های غربی بدنیا آمده بودم معتاد نمیشدم ، و یا اگرخانواده ام میگذاشت من در خانه مشروب بخورم من به مواد پناه نمیبردم و یا ، با مشکلاتی که من دارم  ، اگه شما هم بودید معتاد میشدید و یا هزارن دلیل و منطق های واهی دیگر . بنابراین ، انکار بیرونی یعنی ، ما با دلیل تراشی و توجیهات غیر واقعی بخواهیم دیگران را قانع کنیم .


· چگونه دیگران را برای رفتار خودم سرزنش کرده ام ؟

همانطوریکه قبلاً در پروسه انکار ذکر شد یک از ابزارهای آن سرزنش کردن می باشد ، در حقیقت سرزنش کردن یکی از اساسی ترین ابزارهای انکارمیباشد  ، که برای توجیه و  خودفریبی در جهت منطقی جلوه دادن اعمال و رفتار دیوانه وار خودمان انجام میدهیم ، بطور مثال ؛

-اگر در این کشور بدنیا نیامده بودم و در آمریکا بدنیا آمده بودم معتاد نمیشدم ! ... ( سرزنش کردن زندگی برای انکار و توجیه اعتیاد خودمان ) .

-اگر همسرم مرا درک میکرد و مثل فلان زن بود من معتاد نمیشدم  ! . . .  ( سرزنش کردن همسر برای انکار اعتیاد و ادامه دادن به آن ) .

-اگر در خانواده دیگری بدنیا آمده بودم معتاد نمیشدم ! . . (سرزنش خانواده )

-اگر دیسکو یا کاباره در کشورم وجود داشت معتاد نمیشدم ! ( سرزنش حکومت برای ادامه اعتیادمان )

- و و .......

باری ، همینطور که می بینیم ، ما با سرزنش کردن زمین و آسمان میخواستیم مشکلات اعتیاد خود را با فرافکنی به دیگران نسبت بدهیم  ، و در واقع با این روشها میخواستیم  با خودفریبی و انکار ،  خودمان را مسئول پیامدها و آشفتگی های زندگی ندانیم ، و لذا با سرزنش کردن دیگران در واقع میخواستیم خودمان را تبرئه کنیم . بنابراین ، سرزنش کردن اصولاً یکی از شاخص های انکار میباشد و از بیماری ما سرچشمه میگیرد ، و لذا ما باید برای ادامه مسیر بهبودی مراقب باشیم که در هر زمینه ایی از سرزنش کردن خود و دیگران بطور جدی خودداری کنیم ، ما اساساً چیزی بنام سرزنش کردن  مثبت را نمی شناسیم ، و معتقدیم هر سرزنشی به هر شکل و فرم در کل منفی می باشد و ریشه در بیماری وانکار اعتیادمان دارد . بطور مثال ممکن است در فرایند بهبودی لحظاتی فرا برسند که در شرایط سرزنش کردن قرار بگیریم ، مثلاً ؛

-چرا فلان دوست مصرف کننده اقدامی برای ترک نمیکند ؟! ( سرزنش کردن دیگران برای سرپوش گذاشتن به روی نواقص خودمان ) .

-چرا فلان دوست انجمنی باز مثل گذشته زندگی می کند و اصلاً تغییری نکرده است ؟! ( سرزنش کردن همدردان برای توجیه اعمال دیگر بیماری خودمان ) .

-و و . .

اصولاً سرزنش کردن دیگران  ، برای توجیه کردن رفتارهای بیمارگونه خودمان می باشد ، و لذا از قضاوتهای معتادگونه و غیر واقعی ما سرچشمه میگیرد ،  در واقع ما با سرزنش کردن دیگران میخواهیم فعال بودن بیماری خود را انکار و با توجیه آنها را منطقی جلوه دهیم .


·به چه صورت اعتیاد خود را با اعتیاد دیگران مقایسه کرده ام ؟ آیا اعتیاد من بدون مقایسه وبه اندازه کافی بد ومشکل ساز می باشد ؟

قسمت اول سوال ) ما در گذشته زمانی که اعتیادمان فعال بود ، برای انکار و منطقی جلوه دادن مشکلات و آشفتگی ها خود و برون رفت از وجدان درد ، همیشه خود را با دیگران مقایسه میکردیم . مقایسه ما عموماً دیگرانی بودند که  شرایط بدتری از ما داشتند و لذا حاصل این نوع مقایسه ها مجوزی میشد برای ادامه دادن به دیوانگیهای حاصل از اعتیادمان ، بطور مثال ؛

-فلانی سفید مصرف میکند ، اما من سیاه مصرف میکنم .

-فلانی سفید تزریق میکند ولی من استعمال میکنم .

-فلانی کارتن خواب است ، اما من با شخصیت هستم .

-و هزاران مقایسه دیگر .

نکته اینجاست ؛ ما زمانی که خودمان را در شرایط قیاس و مقایسه قرار میدادیم رفتارها و آشفتگی های خود را توجیه و سپس آنها را انکار میکردیم ، و حتی اگر خود را با کسانی که از ما بهتر بودند مقایسه میکردیم در ما حالتی ناامید کننده بوجود می آورد که سرانجام در نهایت سرخوردگی مجبور به انکار و تو جیه موقعیت خود میشدیم  ،  بنابراین ، ما همیشه باید بیاد داشته باشیم که مقایسه کردن یکی از ارکان بیماری و ریشه در انکار ما دارد و لذا ما باید در هر شرایطی از مقایسه کردن دوری کنیم.

قسمت دوم سوال ) ما در زمانیکه بیماریمان فعال بود و لحظاتی فرا میرسید که خود را با دیگران مقایسه نمیکردیم و لذا به وخامت اوضاع در خودمان معترف میشدیم ، یعنی متوجه میشدیم که شرایطمان آشفته میباشد ، اما راهکاری برای برون رفت از این شرایط را نداشتیم و لذا پیش خود اینگونه فکر میکردیم ؛

-روز به روز داره اوضاع بدتر میشه .

-روز به روز داره اوضاع اقتصادیم بدتر میشه .

-چقدر ارج و قربم در بین خانواده و اطرافیانم کاسته شده .

-و و . .

نکته اینجاست ؛ که ما وقتی خودمان را در شرایط قیاس و مقایسه قرار نمیدادیم به شرایط بد و مشکل ساز زندگیمان اقرار و اعتراف میکردیم .

ما وقتی میخواهیم مقایسه کنیم ، لاجرم باید تن به قضاوت کردن بین دو عامل بزنیم  ، و از آنجائیکه قضاوت کردن ما از انکار و افکار معتادگونه ما ریشه میگیرد ، لذا نتیجه ایی که خواهیم گرفت بطور قطع  اشتباه و همینطور غیر اصولی می باشد . ما اساساً  مقایسه کردن را به هر شکل و فرمی که باشد روشی اشتباه میدانیم و چیزی بنام مقایسه خوب و مثبت را درست نمیدانیم ، مثلاً گاهی میخواهیم شرایط فعلی خودمان را با زمان مصرفمان مقایسه کنیم و لذا این قیاس اصلاً و اساساً غلط است ؛ زیرا  ؛ شرایط آنزمان ما براساس نیاز به مواد مخدر و عدم شناخت بهبودی رقم میخورد و با شرایط الان ما فرق میکند ، لذا ، اگر ما بخواهیم چنین قیاس های بکنیم ، بیشتر ممکن است به این علت باشد که فعالیت فعلی بیماری خود را با توجیهات قیاسی انکار  و آنها را پنهان کنیم  ممکن است بخواهیم بهبودی خود را با دیگران مقایسه کنیم در صورتیکه ما باید متوجه این امر باشیم که بیماری ما حدت و شدت دارد و لذا بیماری در ما یکسان نیست و اینگونه مقایسه ها ما را سرخورده و باعث ناامیدی درما میشود و سرانجام ما را در شرایط انکار قرار میدهد . بنابراین ، ما باید برای پیشبرد بهبودی خود از هر گونه مقایسه کردن که در واقع از قضاوتهای بیمار گونه ما ریشه میگیرد دوری و اجتناب کنیم و لذا هرگز ، نه بیماری و نه بهبودی خود را ،  با دیگران مقایسه نکنیم و ضمناً پیوسته متوجه این امر باشیم ؛ همانطوریکه شیارهای انگشت ما با هم فرق میکند ، شیارهای پیچده روان وجسم ما هم با دیگران فرق میکند .


· آیا من فرم و شکل فعلی بیماری اعتیادم را به طریقه زندگیم قبل اینکه پاک شوم مقایسه می کنم؟ آیا این فکر "که من باید بیشتر از اینها بدانم"، آزارم می دهد؟

قسمت اول ) در این سوال منظور از فرم وشکل ظهور بیماری اعتیادم ، یعنی ؛((شاخصه های از بیماری اعتیاد که قبلاً هم بوده اما در اثر مصرف مواد مخدر مخفی و پنهان بوده و اکنون که قطع مواد مخدر کرده ام آنها فعال و مجدداً ظهور کرده اند  . )) بطور مثال ؛

-در زمان مصرف شهوترانی نمیکردم اما الان شهوتران شده ام .

-در غذا خوردن پرخوری نمیکردم اما الان پرخوری میکنم .

-در زمان مصرف کاری ،  بکار خانه و خانواده نداشتم اما الان مرتب در هر اموری دخالت میکنم .

-و و . . .

بنا براین ، ممکن است ما در چنین شرایطی دست به مقایسه بزنیم و قضاوت حاصل از این مقایسه ما را به اشتباه بیاندازد و پیش خودمان اینطور نتیجه بگریم ، که اگر ، روش گذشته ما که مصرف مواد مخدر بود نتیجه میدهد ( بد ) ،  و روش فعلی ما که اینک پاک از مصرف هستیم ، اما بیشتر نواقصمان فعال شده است بازهم نتیجه میدهد ( بد ) ، پس این همه زحمت برای چیست ؟ اما همینطور که ذکر شد بیماری اعتیاد دارای هوش منفی می باشد و تمام کوشش خود را میکند تا با مطرح کردن اینگونه مقایسه ها در فکر و ذهنمان عاقبت ما را به نقطه انکار و در شرایط لغزش قرار دهد . و لذا ما باید متوجه باشیم این پاکی نیست که نواقص ما را فعال میکند ، بلکه این نواقص  ، مشکلاتی هستند حاصل از بیماری اعتیاد که بعنوان ضعف های اخلاقی در ما متمرکز هستند و لذا ما زمانی که دانش بهبودی خود را بالا ببریم میتوانیم به راحتی و با مهارتهای لازم این معضل ها را برطرف کنیم .    

قسمت دوم سوال ) همینطور که متوجه شدیم بیماری اعتیاد یک بیماری هوشمند می باشد و لذا بهترین بستر برای رشد خود را در جهل و نادانی ما میداند  ، در واقع عدم آگاهی ما از دانش بهبودی بهترین ابزار برای ماندگاری بیماری می باشد ، و لذا ما هرگاه سعی میکنیم که دانش بهبودی خود را ارتفاء دهیم طبیعیست که بیماری با تمام قدرتش میکوشد تا با فعال سازی شاخصه های منفی خود بر سر راه ما مانع ایجاد کند تا بدینوسله از اینکه بیشتر بدانیم آزار ببینیم ، شاخصه های مانند ؛ بی تفاوتی  ، تنبلی ، و و و . . . .   از طرفی یکی از شاخصه های بیماری اعتیاد  در بخش جسمی تنبلی میباشد ، که خیلی از دوستان به آن اصطلاحاً " غول سه " میگویند ، اما این غول سه فقط در جنبه جسمی ما نیست ، بلکه این شاخصه در قسمت فهم و آکاهی و دانش ما نیز فعال است و لذا همیشه ما را در جهت یادگیری و آموزش های که میتوانیم با آن گستره بیماریمان را بهتر شناسایی کنیم میترساند ، در واقع امروز ما هر چقدر دانش بهبودیمان را بیشتر کنیم در نهایت شناختمان از بیماری بیشتر میشود ، و معضلات آن را بهتر میتوانیم شناسایی و برای رفع آنها چاره ایی بیاندیشیم . بیماری اعتیاد یک بیماری مرموز و فوق العاده زیرک میباشد و لذا میداند که عدم آگاهی و دانش ما بهترین بستر برای فعالیت آن می باشد ، بنابراین ، بیماری میداند که بزرگترین عامل بازدارنده اش دانش بهبودی است  و لذا سعی میکند با انکارها و مقایسه ها و قضاوتهای مختلف سنگر خود را حفظ کند و سد راه بهبودی ما شود و ، ما را از مسیری که تصمیم گرفته ایم ادامه بدهیم دلسرد کند . بنا براین  ، علیرغم اینکه گاهی از اینکه بیشتر از اینها باید بدانیم و سطح آگاهی و دانش خودمان را بالا ببریم آزار می بینم ، اما ، ما مصمیم باز به راهمان ادامه بدهیم و دانش بهبودی خود را ارتقاء بدهیم . و همانطور که گفته اند  ؛ دردی بالاتر از نادانی وجود ندارد .


· آیا من فکر می کنم که درباره اعتیاد و بهبودی به اندازه کافی اطلاعات و دانش دارم تا بتوانم رفتارم را قبل ازاینکه از کنترل خارج شود، مهار کنم؟

هر زمانی که بیماری به روی ما فعال باشد کنترل رفتارهای خود را از دست میدهیم ، و لذا باید هوشیار باشیم و این هوشیاری زمانی برای ما میسر میشود که دانش بهبودی خود را ارتقاء دهیم ، و لذا اینکه اکثر اوقات رفتارهای ما در زندگی خارج از کنترل میشود و نمی توانیم آنها را مهار کنیم بعلت این است که اطلاعات و دانش ما از بیماری اعتیاد و شاخصه های آن اندک است و همینطورسواد بهبودیمان هم کم است ، و لذا خیلی از رفتارهای نامناسب و ناهنجار خود را بعلت عدم شناخت از بیماری انکار میکنیم ، بنابراین ، وسعت بیماری اعتیاد و گستره بهبودی هر دو بسیار وسیع میباشند و لذا ما امروز نیاز مبرم داریم تا سطح اطلاعات و دانش خود را از بهبودی بالا ببریم  ، البته ما باید در نظر داشته باشیم که ما خواهان بهبودی هستیم و نمی خواهیم وقت وانرژی خود را متمرکز به روی ماهیت بیماری و به زبان دیگر ذات بیماری کنیم ، در واقع ما بدنبال این هستیم که شاخصه ها و ابعاد بیماری خود را بشناسیم  تا از اطلاعاتی که در این زمینه بدست می آوریم ، در راستای بهبودی بهره بجویم .

اعتیاد و بهبودی دو مقوله ای هستند که شاید درازی به قدمت تاریخ ظهور بشر داشته باشند ، بنابراین بسیار گسترده و وسیع می باشند و لذا ما هر گاه که بگویم در مورد آنها شناخت و اطلاعات کافی داریم دقیقاً در مقام انکار قرار گرفته ایم ، در واقع اگر ما بگویم که بیماری اعتیاد را شناخته ایم ، در حقیقت آنرا نشاخته ایم .

بنابراین تمام تمرکز ما در این سوال این است که متوجه شویم که بسیاری از رفتارهای که انجام میدهیم و آنها را انکار میکنیم ، بعلت عدم شناخت از بیماری و بهبودی است و لذا میطلبد که اطلاعات و دانش خود را نسبت به این دو ارتقاء دهیم .


· آیا من از اقدام و عمل اجتناب می کنم چون می ترسم که وقتی با نتایج اعتیادم روبرو شوم خجالت زده شوم؟ آیا از اقدام و عمل پرهیز می کنم چون نگرانم که دیگران چه فکری خواهند داشت؟

در این سوال منظور از اقدام عمل یعنی اینکه ؛ ((  در اثر ادامه دادن مسیر بهبودی و کارکردن قدمها  بخواهیم که خود را نقد کنیم و اعتیاد خود را مورد بررسی و کنکاش  قرار بدهیم . ))                         

قسمت اول سوال ) بله ، ما گاهی از اقدام و عمل اجتناب میکنیم زیرا میترسیم روابط و سوابق گذشته ما دو باره پیش چشمانمان نمایان شوند و در واقع از این میترسیم که در روند بهبودی ناگریز باشیم گذشته خود را مورد بررسی قرار بدهیم و لذا ما همیشه از یاد آوری چهره زشت و کریه دوران مصرف خود رویگردان بودیم ، ممکن است بعضی از اوقات برای فرار از گذشته ،  و یاد آوری نتایج بیماری حتی از برنامه های بهبودی فاصله بگیریم ، و سعی کنیم به نوعی گذشته خود را انکار کنیم ، منظور ما اینجا به هیچ وجه این نیست که بخواهیم با گذشته خود و یا در گذشته خود زندگی کنیم ، بلکه منظور این است که بپذیریم وقتی بیماری ما در هر زمینه ایی فعال شود به غیر از نتایج منفی ، نتیجه دیگری حاصل نمیشود ، ما امروز محکوم به رشد و جلو رفتن هستیم  ، مثل راننده ایی که اتومبیلش را بجلو میراند ، اما گاهی برای جلو رفتن لازم است ، از طریق آینه به عقب هم نظری بیاندازد . بنابراین ، هدف اساسی این سوال در کل این نیست که از نتایج بیماری خود خجالت زده و یا شرمنده شویم ، بلکه هدف اساسی و منظور این است ،  که ما نتایج مصیبت بار بیماری اعتیاد خود را انکار نکنیم ، زیرا موفقیت ما در امر بهبودی بستگی به پذیرش بیماری دارد ، بنابراین ، ما امروز نباید از اقدام وعمل اجتناب کنیم و برعکس باید شجاعانه نتایج اعتیادمان را بپذیریم ، بدون اینکه ازسابقه و اعمال گذشته خود خجالت بکشیم ، ضمن اینکه امروز در اثر دانش  بهبودی به این نتیجه رسیده ایم که اعمال گذشته ما بر اساس طبیعت و خو بیماری بوده است ، و لذا  تحت شرایط اجبار آنها را انجام داده ایم و مسئول اعمال گذشته خود به هیچ وجه نیستیم ، چون ناخواسته و در اثربیماری آنها را انجام دادیم ، در همین رابطه کتاب پایه مینویسد ؛ (( ما هم موافقیم که معتاد بودن هیچ اشکالی ندارد ، البته در صورتی که حاضر باشیم مشکل خود را صادقانه بپذیریم )) .

ما اگر بخواهیم نتایج منفی که حاصل از اعتیاد و گذشته خود است را نادیده بگیریم ،  در واقع به این وسیله میخواهیم بیماری خود را انکار کنیم و در واقع فراموش کردن گذشته یعنی اینکه انکار کنیم که ما در مقابل اعتیادمان عاجز هستیم در حالیکه یادآوری عجزهایمان امروز حائلی است بین ما ولغزش .

قسمت دوم سوال )) گاهی ما با پیشداورهای بی اساس از اقدام وعمل پرهیز میکنیم ، آنهم به این دلیل که ، اگر ما تغییراتی مثبتی بکنیم دیگران در مورد ما چه فکر خواهند کرد ،  بطور مثال حتماً خواهند گفت  ؛

فلانی چقدر ریاکار است !

یا اینکه فلانی چقدر بی ثبات است  !

و یا فلانی چقدر جو گیر شده است !

و یا اینکه فکر کنیم دیگران پیش خود میگویند ؛ دیگه یه مواد ترک کردن اینهم پُز و افاده و یا ادا بازی نداره !  و ، .  

 اما این نوع طرز فکرها فقط قضاوتهای بی اساسی هستند ، که ما آنها را قضاوتهای معتادگونه مینامیم ، یعنی  در واقع اینها توهم های افکار بیمار ما است ، و لذا خارج از فکر ما واقعیت ندارند ، ضمن اینکه ما در همین ابتدای بهبودی می آموزیم ، برای رهایی از بیماری فعال باید فقط متمرکز بهبودی خودمان باشیم و اینکه ما هرگز چنین قدرتی نداریم که افکار دیگران را بخوانیم ، اما یکی دیگر از نکات این سوال اینست که افکار بیمار گونه ما چه بعنوان ترسها و چه بعنوان قضاوتها بر اساس انکار بیماری می باشد . بنابراین ، ما وقتی در جهت اقدام و عمل قرار میگیریم باید دست از سرزنشها و مقایسه ها و توجیهات بی پایه و قضاوتهای بیمارگونه برداریم . بنابراین ما باید امروز اینگونه بیاندیشیم که ما با قضاوت دیگران کاری نداریم ، ما فقط به بهبودی خود می اندیشیم .

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan