Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

بخش آخر خط یأس و انزوا

· چه بحرانهایی باعث شد به بهبودی روی آورم ؟

بحران یعنی ؛ آشفتگی و تغییر حالت ناگهانی ، یعنی بالاترین مرحله یک جریان منفی . در واقع بحران یعنی بمب ساعتی ای که ضامن انفجاری آنرا کشیده اند و شروع به شمارش معکوس کرده است . بحران یعنی شرایط بسیار وخیم و بسیار جدیست و لذا باید فکری جدی و اساسی کرد ، بنابراین در اینگونه شرایط دو راه بیشتر نیست ، یا سکون و انفجار و در نتیجه نیستی و انحطاط ، و یا تن دادن به حرکت و بدنبال راهی گشتن برای برون رفت از این بحران ، طبیعیست بهترین گزینه انتخاب حر کت و بهبودیست ، زیرا که ما دیگر واقعاً به آخر خط رسیده ایم و دیگر حتی با ابزارهای خودفریبی هم نمیتوانیم شرایط بحرانی را توجیه یا انکار کنیم . بیشتر ما با رسیدن به آخر خط این بحرانها را در دوبخش کلی از زندگیمان تجربه کردیم ، بطور مثال ؛ اول بحرانهای درونی شامل ؛
الف ( بحرانهای جسمی ؛
از نظر جسمی بقدری تنزل کردیم که دیگر اختیار جسم خود را نداشتیم در واقع جسم ما فرتوت ، بیمار و ضعیف شده بود ، چهره و صورتمان زرد و اصطلاحاً تابلو شده بود و فیزیک بدنمان خمیده و فرسوده شده بود ، و . .
ب ( بحرانهای روانی ؛
دغدغه ، دلهره ، احساس ناامنی ، فرار از خود و دیگران ، و در واقع رسیدن به نقطه ایی که چه با مصرف مواد مخدر و چه بدون مصرف مواد مخدر دائماً در تشویش و آشفتگی بسر میبردیم ، بی ثبات و از تعادل در زندگی خارج شده بودیم ، و . .
ت ( بحرانهای روحی ؛
نامیدی و یاس ، ترس و پوچ گرایی و خلاء معنوی و بی ایمانی و همینطور لذت نبردن از زندگی ، حاصل کما روحانی ای بود که باعث شد تا به تاریکی و انزوا رانده شویم و سرانجام به آخر خط برسیم .
ث ( بحرانهای احساسی ؛
بعلت شرایطی که داشتیم احساستمان غالباً توسط اطرفیان و دیگران مورد تحقیر و ترور قرار میگرفت و لذا همیشه در هر اجتماعی احساتمان سرخورده میشد و بدیهیست که گرفتار احساسهای از قبیل ، کینه ، تنفر ، رنجش ، خشم ، و . . .
دوم ، بحران های بیرونی .
الف ( بحران در اطرافیان و خانواده ؛
سرما و برودتی که در خانواده احساس میکردیم و یا جو متشنج دائمی که در خانواده در اثر اعتیاد ما حکفرما و سایه افکنده بود ، شرایط را برای ما غیر قابل تحمل کرده بود ، سرانجام ما را به نقطه آخر خط رساند .
ب ( بحران دراجتماع و جامعه ؛
در سطح اجتماع بخاطر از دست دادن دوستان و تحمل نگاه های تنفر آمیز دیگران و سرخوردگی و برخورد های توهین آمیز در هر زمینه ایی ، در نهایت سبب شد تا از اجتماع فرار کرده و به گوشه ای برویم ودر لاک انزوا خود فرو رویم و در این نقطه بود که به یاس و آخر خط رسیدیم .
ت ( بحران های اقتصادی ؛

در اثر اعتیاد فعال و مصرف مواد مخدر سرانجام شیرازه زندگی ما بهم ریخت بخصوص در زمینه مالی یک برشکسته تمام عیار شدیم و گرفتار فقر و تهیدستی و از طرفی بی اعتباری و در نهایت به آخر خط یعنی ، یاس و انزوا رسیدیم .

نکته ایی که ما باید به آن توجه داشته باشیم این است که بطور قطع آخر خط ، الزاماً نقطه ای نیست که باید همه ما این بحرانها را پشت سر گذاشته باشیم ، و همینطور که در فوق همین سوال هم ذکر شده گفتیم ؛ بیشتر ما برای رسیدن به آخر خط این روند را طی کردیم تا سرانجام به بحران و آخر خط رسیدیم ، در حالیکه ممکن است بعضی از همدردان ما با یک جهش فکری که حاصل از روشن بینی است به این نقطه بحرانی که همان آخر خط است رسیده باشند ،
اما بطور کلی بحران ومعنای آخر خط برای همه ما بدون استثنا لحظه ایست که دیگر نمیتوانیم طبیعت و واقعیت و زشتیها و خرابیها و مشکلات حاصل از بیماری اعتیاد را چه برای خود و چه برای دیگران ، توجیه و انکار کنیم . و در یک کلام ،آخر خط ، لحظه مرگ انکارهاست .


· چه شرایطی باعث شد که قدم یک را به طور منظم کار کنم ؟

هر چند شرایط های زیاد بودند ، اما دو عامل اساسی باعث شد تا ما قدم یک را بطور منظم کار کنیم ؛

اول ) شرایط بحرانی که در اثر فعال بودن بیماریمان بوجود آمد ، وعاقبت ما را به آخرخط و یاس و انزوا رساند و در نهایت تمامی نظم و نظام زندگی ما را بهم ریخت و لذا ما در شرایطی قرار گرفتیم که بدنبال راه و روزنه ایی در تاریکی میگشتیم ، و همچنین روشی که در واقع بتواند به ما جواب بدهد و به ما کمک کند ، زیرا ما برای کنترل بیماری خود نتوانسته بودیم از گزینه های درمانی دیگر جواب بگیریم و لذا بعد از راهکارهای که در برنامه گرفتیم توانستیم پاک بمانیم ، بنابراین ، ارمغان پاکی برای ما ضمن اعتماد به برنامه ،  این  شوق و انگیزه را در ما تقویت کرد تا قدم یک خود  را منظم کار بکنیم  .

دوم ) دیدن دوستان و همدردانی که از سابقه تخریب آنها اطلاع داشتیم و میدانستیم که چگونه به آخرخط رسیده بودند و در یاس و انزوا زندگی میکردند ، اما امروز در آرامش و اعتبار نسبی با کارکرد این قدم زندگی میکنند و همین مسائل باعث شدند تا ماهم متقاعد شویم تا قدم یک خود را منظم کار کنیم .

اما یکی از شاخصه های بیماری اعتیاد روحیه ضد نظم گرایست  ، ما در اثر بیماری فعال نظم و نظام زندگی خود را در تمامی از قسمت های آن از دست داده بودیم و نتیجتاً زندگیمان آشفته شده بود و همین آشفتگی عاقبت ما را به آخر خط و یاس و انزوا رساند ، بنا براین ، امروز به این درک رسیده ایم که  موفقیت درهرامری چقدربه فاکتور نظم داشتن در آن بستگی دارد . و لذا یکی از اولین عوامل تاثیرگذار در فرایند بهبودی  بستگی به میزان تمایل ما به نظم گرایی دارد ، در واقع بهبودی یک رفتار نظم گراست ، نظم یعنی هر چیزی را سر جای خودش قرار دادن و یا هر چیزی را به موقع خود انجام دادن است ، بنابراین ، وقتی نظم وارد زندگی ما میشود ناگریزیم که برنامه های زندگی خود را الویت بندی کنیم و بر اساس همین الویت ها به زندگی ادامه بدهیم . بنابراین نیاز اولیه ما که همان بهبودی است ما را وامیدار تا منظم باشیم ، بدیهیست معنای منظم کارکردن قدم ، فقط حضور فیزیکی نیست ، حضور منظم در جلسات بهبودی و یا کار کرد قدمها باید علاوه بر حضور فیزیکی ، حضور ذهنی و قلبی هم باشد .


 

· اولین باری که تشخیص دادم اعتیاد برای من یک مشکل شده کی بود ؟ آیا سعی کرده ام آن را اصلاح کنم ، اگر آری چگونه ؟ و اگر نه ، چرا ؟

 قسمت اول سوال ) اعتیاد ما ماهیتاً یک بیماری مشکل آفرین است و لذا در هر زمینه و یا شاخصه ایی از ابعاد خود که فعال شود برای ما مشکل آفرینی میکند ، ما در گذشته بعلت انکاری که داشتیم مشکلات حاصل از اعتیادمان را نمی پذیرفتیم و لذا به همین سبب قوه تشخیص ما کور و یا مسدود بود ، در واقع مشکلات اعتیادمان از مدت ها پیش روند طبیعی زندگی ما را مختل کرده بود ، اما به علت انکاری که داشتیم نمی توانستیم تشخیص بدهیم که سرچشمه این مشکلات از بیماری اعتیاد است ، بنابراین اولین باری که تشخیص دادیم که اعتیادمان برای ما مشکل شده است آن لحظه ایی بود که دیگر نتوانستیم مشکل حاصل از اعتیادمان را انکار کنیم و رسیدن به این نقطه برای ما همان آخر خط تلقی شد .  

قسمت دوم و سوم سوال ) بله ما پس از رسیدن به آخرخط ، بارها و بارها سعی کردیم که مشکلمان را برطرف کنیم و یا آنرا اصلاح کنیم ، فکر میکردیم که اعتیادمان یک مشکل فردی و یا یک ضعف اخلاقیست و لذا به تنهایی سعی در حل کردن این مشکل که در واقع همان بیماری اعتیاد بود میکردیم . ما در واقع فکر میکردیم که مشکل اساسی ما فقط مواد مخدر است لذا تمام سعی و تلاشمان را میکردیم تا موادمان را ترک کنیم و مدتی هم به همین منوال طی میشد و ظاهراً پاک میشدیم اما بدلیل فعال بودن شاخصه های دیگر از بیماری اعتیاد سرانجام لغزش میکردیم .

قسمت چهارم سوال ) همینطور که ذکر شد ما بارها به تنهایی تصمیم گرفتیم تا مشکل اعتیاد خود را حل کنیم و لذا فقط تمرکز ما به قطع مصرف منعطف بود و ما نمیدانستیم که پاک ماندن در درجه اول نیاز به یک سری مهارتها دارد که ما فاقد شناخت این فنون بودیم علاوه بر اینها نمیدانستیم که مشکل اساسی ما بیمار اعتیاد است ، نه مواد مخدر و نه رفتارهای ما .

بنابراین ، ما همیشه در تنهایی های خود بدنبال راهی میگشتیم و لذا همیشه سرگشته بودیم فکر میکردیم به تنهایی میتوانیم معمای اعتیاد خود را حل کنیم غافل از اینکه رهایی ما درگروی با هم بودن امکان پذیر میباشد

محمدرضا
04 December 21 , 01:10

بسیار زیبا وجامع ممنون

پاسخ :

سپاس محمد عزیز
میلاد
13 June 21 , 05:02

من میخام اطمینان حاصل کنم جواب سوال قدم واقعن جواب اصلی جهانی یا شخصی ه همین لطفا یکی کامنت تونظرات ج بده

پاسخ :

سلام درگ گروهیست
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan