Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

بخش اصول روحانی

اصول روحانی

در قدم دوم ما روی روشن بینی ،تمایل ، ایمان ، اعتماد و فروتنی تمرکز می کنیم. روشن بینی که ما اول بار تجربه می کنیم ، درک این مسئله است که به تنهایی نمی توانیم بهبود یابیم و به کمک احتیاج داریم که با ایمان به این مسئله که کمک برای ما وجود دارد ، تداوم پیدا می کند . مهم نیست که ما از نیروی برتر از خودمان تصویر کامل و درستی داشته باشیم ،مهم این است که فقط باور داشته باشیم که کمک به ما ممکن است .


· چرا داشتن یک فکر بسته برای بهبودی من ضرر دارد ؟

آنچه که زندگی ما را همیشه آشفته کرده بود به این علت بود که ما دور فکر و باورهای غلط خود یک چاردیواری بتنی کشیده بودیم و با تعصبی بیمارگونه از آنها پاسداری و در واقع آنها را حفظ میکردیم و به هیچ وجه اجازه نمیدادیم تا افکار و ایده های نو یا باورهای سازنده به دریچه افکار ما راه یابند  ، اما امروز در اثر روشن بینی به نقطه ائی رسیده ایم که دریچه های ذهن خود را به روی افکارهای سازنده و باورهای جدید باز گذاشتیم و سعی و تلاش می کنیم و از دیگران برای مفهوم شدن باورهای جدید و ایده های و حتی الهامات نو کمک میگریم .

فکر بسته از خود محوری و بیماری ما ریشه میگرفت و همیشه برای ما و اطرافیانمان جز مشکل آفرینی و ناهنجاری چیزی دیگری به همراه نمی آورد ، هیچ عامل بازدارنده ای مثل فکر بسته در راستای بهبودی تاثیر منفی ندارد ، مادامیکه ما به اشکال مختلف گرفتار فکر های بسته و دگم خود باشیم نمیتوانیم پیامهای نهفته در اصول بهبودی را درک کنیم و از آنها نتیجه بگیریم ، در واقع فکر بسته دشمن بهبودی است .   اصل روحانی روشن بینی ما را متقاعد می سازد که با مواجهه با  مسائل بدون تعصب و از روی منطق با آنها روبرو شویم و به نتایج آن متمرکز باشیم .


· امروز در زندگی چگونه از خود روشن بینی نشان می دهم ؟

چگونگی نوع زندگی ما امروز بستگی به درک و فهم ما از پیامهای رهایی بخش در اصل روحانی روشن بینی دارد ، اینکه امروز متقاعد شده ایم که نیازی نیست نه خودمان و نه اطرافیانمان و نه خانواده مان در اثر تکرار دیوانگیهای ما رنج ببرند از برکات درک این اصل روحانی می باشد .و همینطور ما میتوانیم با دست کشیدن از باورهای مضر و منفی  و پذیرفتن باورهای مثبت و سازنده ، زندگی خود را توام با آرامش و آسایش رقم بزنیم همه اینها در اثر تاثیرات اصل روحانی روشن بینی در ما به وقوع پیوسته است .

امروز ما به طرق مختلف ، اصل روحانی روشن بینی را از خود نشان میدهیم بطور مثال ؛

-که مشکل ما فقط مواد مخدر نیست بلکه بیماری اعتیاد است  .

-که ما بیماریم و نیاز به کمک داریم .

-که عقل ما در گذشته متاسفانه ویروسی شده و نیاز داریم تا با کارکرد این قدمها به آن سلامت ببخشیم .

-که ما مسئول بیماری خود نبودیم اما مسئول بهبودی خود هستیم .

-که ما در هرکاری نیاز به  مشورت با صاحبنظران داریم .

-که باورهای گذشته ما مخرب بودند و باید آنها را دور بریزیم .

-که گیرنده های افکار خود را برای جذب باورهای جدید و سازنده باز بگذاریم .

-که در رفتارها و طرز گویش ها و اخلاق های خود تغییری مثبت و بنیانی بوجود بیاوریم .

-که از خودمحوری و خودرایی دست برداشتیم .

-که و ... و ............


· امروز من به چه طریق در زمان بهبودی تغییر کرده ؟ ایا باور دارم که تغییرات بیشتری هم امکان دارد ؟

قسمت اول )  ما  ، در طریق بهبودی ابتداء با ترک مواد مخدر به اعتماد بنفس خوبی دست پیدا کردیم  و همین مسئله باعث شور و شوق و امیدواری در ما شد و تمایل پیدا کردیم تا این طریق را ادامه بدهیم ، در طول این مسیر ما کم کم به روشن بینی دست پیدا کردیم و متوجه شدیم که بیماریم و واقعاً نیاز به کمک داریم ، درک این روشن بینی برای ما نقطه عطفی شد تا با استمرار در طریق بهبودی  روشن بینی خود را گسترش و آنرا عمیقتر  کنیم  ، لذا متوجه شدیم که باید از باورهای غلط خود دست برداریم و با ، باز گذاشتن روزنه های فکر خود به باورها و الهامات جدید و سازنده روی بیاوریم و از اصول روحانی که در برنامه های بهبودی فرا گرفته ایم آنها را در زندگی جاری کنیم ، واضح و مبرهن است ما در اثر این باورهای جدید و رعایت اصول روحانی فرا یافته توانستیم که در طریق زندگی خود تغییرات مثبتی بوجود بیاوریم  .  طریق و روش بهبودی باعث شده که ما  امروز در زندگی به آرامش نسبی دست یابیم .

قسمت دوم ) ما هنوز در ابتداء طریق بهبودی هستیم و مایلیم که این راه را ادامه بدهیم ، تغییرات ما هر چند خوب است ولی اصل روحانی روشن بینی به ما میگوید هنوز این تغییرات کافی نیستند ، در واقع ما امروز با روشن بینی در جریانی قرار گرفته ایم که احساس میکنیم نیاز به تغییرات بیشتر داریم ، زیرا باور داریم  این برنامه برای ما کار میکند ، همینطور که تا اینجا تغییر های کرده ایم معتقدیم تغییرات بیشتری هم بطور حتم بوقوع میپوندد ،  و لذا در این طریق نیاز به کمک راهنما داریم و همچنین باید قدمها را منظم و با صبر و شکیبایی کار کنیم و در جلسات حضور یابیم ، شکی نیست که تغییرات ما بر اساس آگاهی و دانش ما بوجود می آیند و ما هر چقدر دانش و سواد بهبودی خود را ارتقاء دهیم تغییرات در ما بیشتر و بهترشکل میگیرند .


· تمرین کردن اصل روحانی تمایل در قدم دوم ممکن است که خیلی ساده شروع شود . در ابتدا ممکن است که فقط به جلسات برویم و به مشارکت معتادان در حال بهبودی گوش می کنیم و تجربه آنها را در مورد این قدم بشنویم . پس از آن چیزی را که می شنویم برای بهبودی خود به کار گیریم ،البته از راهنمایمان هم درخواست کمک می کنیم .


· من تمایل دارم چه کارهایی انجام دهم تا سلامت عقل به من بازگردد ؟

 اصولاً اعمال و کارهایی که در راستای  با بهبودی انجام میدهیم ، محک تمایل ما را نشان میدهد .  در واقعه شاخص تمایل ما برای برگشت سلامت عقل بستگی به میزان اعمال و رفتار و همچنین حضور مستمر ما در فضاهای بهبودی دارد  ،  ضمن اینکه پذیرش  درونی(( واقعیت بیماری ))توام با روشن بینی  و صداقت مهمترین عامل در کیفیت و نوع شکل گیری تمایل را در ما تبین میکند ، بنابراین سعی و کوشش های ما در بهبودی نشانگر تمایل ما به برگشت سلامت عقل است . تمایل یعنی نشان دادن علاقه و شوق درونی توسط اعمال و رفتار و کردارمان ، بطور مثال کارهای که انجام میدهیم تا سلامت عقل به ما برگردد ؛

حضور مرتب در جلسات  - انتقال و منتقل کردن قدمها  - ارتقاء سواد بهبودی -  مطالعه  - مشورت با صاحب نظران – مشارکت در جلسات بهبودی – درخواست کمک از راهنما -  حرف شنوی و صبوری کردن – با برنامه زندگی کردن – فقط برای امروز زندگی کردن و ، و . . .


· آیا کاری است که من در گذشته به انجام آن تمایل نداشتم اما اکنون این تمایل را پیدا کرده ام ؟ آن کار چیست ؟

کارهایی که ما درگذشته انجام میدایم بر اثر باورهای  غلطی بود که داشتیم ، ما درگذشته بعلت بیماری فعال ، به هنجارها علاقه ایی نداشتیم و اصولاً قانون شکنی و خلافکاری را می پسندیدیم ، شعار ما در گذشته اینبود ؛ (( بکش تا زنده بمانی ))   علاوه بر اینها ، دروغ ، دزدی ، ریا ، انکار ، شخصیت های کاذب ، خود محوری  ، بسته و دگم فکر کردن و . . . بنیان زندگی ما را شکل داده بودند در هر صورت ما با چنین وضعیتی وارد انجمن معتادان گمنام شدیم و با الطاف و حمایت نیروی برتر روز به روز تمایل ما نسبت به برگشت سلامت عقل رو به فزونی گرفت ، شعار های گذشته خود را تغییر دادیم و اینک میگویم  ؛ (( زندگی کن و بگذار زندگی کنند )) و با دور ریختن باورهای قدیمی و پذیرش باورهای جدید روش  وزندگی خود را تغییر دادیم ، بطور مثال ؛

تمایلات گذشته = تمایلات امروز

نا صداقتی  ، عدم روشن بینی = باصداقتی ، روشن بینی

بی برنامه گی و نامنظمی = با برنامه و منظم بودن           

بسته و دگم فکر کردن = باز و بدن تعصب فکر کردن

همنشین بد = همنشین خوب

وقت تلف کردن = حداکثر استفاده از اوقات

حرف گوش نکردن = حرف گوش کردن

مشورت نکردن = مشورت کردن


ما نمی توانیم که فقط منتظر بنشینیم و منتظر باشیم که ایمان نهفته در قدم دوم را احساس کنیم . ما باید روی آن کار کنیم ، یکی از پیشنهاداتی که برای اکثر ما کار کرده این است که تظاهر به داشتن ایمان کنیم ، این به آن معنی نیست که با خود ناصادق باشیم و نیازی هم نیست که به راهنمای خود یا کس دیگری در مورد آن دروغ بگوییم . ما این کار را به خاطر آن انجام نمی دهیم که به نظر خوب و با ایمان بیاییم ، تظاهر به ایمان فقط به این معنی است که به گونه ای زندگی کنیم ، مثل اینکه باور داریم آن چیز که آرزویش راداریم ، اتفاق خواهد افتاد و در قدم دو به این معنی است که به گونه ای زندگی کنیم مثل اینکه منتظر هستیم تا سلامت عقل هر آن به ما بازگردد . راههای مختلفی وجود دارد که این راهکار می تواند در زندگی برای ما کاربرد داشته باشد . اکثر اعضای ما پیشنهادمی کنند که ما می توانیم با شرکت منظم در جلسات و گوش کردن به راهنمایمان ، فرآیند تظاهر به ایمان داشتن و ایمان آوری را شروع کنیم .


· من چه اعمالی انجام داده ام که نشانگر ایمان من است ؟

ایمان یعنی ؛ یقین حاصل کردن و اعتقاد درونی به چیزی داشتن ، در کل ایمان یعنی ؛ سنگر و حصاری که امنیت های لازم  ما را تامین میکند ، اصل روحانی ایمان  هم مثل دیگر اصول های روحانی یک فرایند است و لذا نیاز به صبوری و استمرار در حرکت دارد ، در واقع باورهای ما نهالهای هستند که ما با مداومت و آبیاری ، آنها را به ایمان مبدل میسازیم ، و لذا پروسه زمان نفش مهمی  در روند ایمان آوری بعهده دارد ، بنابراین ما علیرغم اینکه ممکن است خسته شویم و یا بی تفاوت شویم و یا تنبلی کنیم ، اما  در این مقطع نیاز به صبوری وادامه بهبودی خود  داریم  ما درهر صورت اینک به نقطه ایی رسیده ایم که باید خود را تربیت کنیم و لازمه آن مداومت و پایداری میباشد ما اکنون در شرایط فصل ایمان آوری قرار گرفته ایم و بذرهای ایمان ، در درون ما در حال رشد میباشند ،  بنابراین اعمالی که ما انجام میدهیم نشانگر رویش و نمو ، ایمانمان است بطور مثال ؛

حضور در جلسات بهبودی  -  خدمت کردن  -  مشارکت کردن  -  کمک خواستن  -  حفظ گمنامی -  تحقیق  و مطالعه  - بطور روزانه مراقب بهبودی خود بودن و . . .


. ایمان من چگونه رشد کرده است ؟

 

ما ، در بدو ورود ، ابتدا با ناباوری و بی ایمانی و فقط از روی استیصال و ناچاری به انجمن پناه آوردیم ، اما دیدن صمیمیت و صداقت در انجمن معتادان گمنام سبب جاذبه و گیرایی و امیدواری در ما شد ، هر چند در ابتدا ورودمان ، اعضاء در بعضی از جلسات راجع به چیزهای صحبت میکردند که برای ما قابل فهم و یا درک نبود ، مسائلی مانند ؛ نیروی برتر ، یا موضاعات مربوط به قدمها و یا تراز نامه های مختلف و یا مشارکت های میکردند که ما نمیتوانستیم ارتباط آنها را با مصرف مواد مخدر تشخیص دهیم ، اما مع الوصف ما بعلت تمایلی که پیدا کرده بودیم راه خود را ادامه دادیم و در نقطه ایی متوجه شدیم که لازم است ما برای تکوین هرچه بیشتر روند ایمان آوری گاهاً تظاهر به فهم و درک آن مطالب کنیم  و یا بمانند  دیگر اعضاء موفق رفتار کنیم  ،  البته منظور ما از تظاهر در اینجا  به معنای ریا و ریاکاری یا ناصداقتی  نمی باشد ،  بلکه بیشتر منظور این است که ما در درون خود و در اثر شوق زیاد به بهبودی  به این نتیجه رسیدیم که به هر منوال و به هرطریق که اصول اجازه میدهد خود را در مسیر بهبودی حفظ کنیم  ، در واقع منظور ما از تظاهر این است که اشکالی ندارد ما کارهای خوب و مثبت را  حتی اگر شده نقش بازی کنیم ،اما بشرط اینکه ، در روند رو بجلو و در مسیر بهبودی قدم برداریم  و بهبودیمان پیشرونده باشد . ، در واقع نشان دادن و یا تظاهرعلایم خوب درخودمان ریشه در تمایل و بیانگر رشد ایمان ما می باشد و ما با ادامه این روش در واقعه خود را واکسینه میکنیم ، در کل منظور این است که ما از تمام ظرفیتها و تمام پتانسیل ها و توانمندی ها و بخصوص  قدرت انعطافی که در اختیار داریم ،  سعی و کوشش خود را میکنیم تا نهال تازه روئیده ایمان خود را حفظ و آنرا در خود رشد و نمو دهیم . بدیهیست ، این نوع نگرش و عملکرد مقطعی  و تاکتیکی میباشد و ما با استمرار و صبوری و گذر از پیچ  و خم های  بازدارنده  در مسیر بهبودی سرانجام با مداومت و شکبیایی ،  ایمانمان را از شکل ظاهری به شکل باطنی ارتقاء میدهیم . بطور مثال ؛

-من در ابتدا گاهی اوقات با ماسک و یا با ناصداقتی مشارکت میکردم ، اما الان سعی میکنم با صداقت و بدون ماسک مشارکت کنم .

-من در ابتدا به امنیت جلسه بهبودی  علیرغم توصیه های که میشد ، ولی گاهاً آنرا جدی نمیگرفتم  ، اما الان سعی میکنم امنیت جلسه های بهبودی را جدی بگیرم و به اهمیت اینگونه جلسات پی بردم   .

-من در ابتدا کلاس های قدم را نوعی گردهمایی دوستانه و بیشتر به دید یک کلوپ بازی مینگریستم ، اما الان آنها را بعنوان یک ابزار فوق العاده قوی در تاثیر گذاری در روند بهبودی و سرنوشت خود میدانم و لذا از هیچ کوششی فرو گذار نیستم ، و . . .

در کل اینگونه تجربه ها نشان دهنده برگشت سلامت عقل و بیانگر رشد ایمان در ماست .


. آیا قادر بوده ام انجام کاری را برنامه ریزی کنم و ایمان داشته باشم که اعتیادم بر سر راه انجام این کار مانع نخواهد کرد ؟

 

ما ، با برداشتن اولین گامها در جاده بهبودی ، برنامه های برای خودمان طرح ریزی میکردیم ، اما از آنجائیکه ایمان ما هنوز در مرحله رشد اولیه خود بود و از طرفی بیماری ما با شاخصه های گوناگونی مثل تنبلی و تن پروی و بخصوص سهل انگاری به روی ما هنوز فعال بود و لذا بر سر راهمان قرار میگرفتند و مانع ایجاد میکردند  و برنامه ریزیهای ما بعد از مدتی بدون نتیجه و یا شکست  و یا با موانع مواجه میشدند ، اما از طرفی چون ما به اصول برنامه اعتقاد وایمان داشتیم ، لذا از پا در نمی آمدیم و بعد از هر مانعی که اعتیاد ایجاد میکرد بار دیگر برنامه ریزی خود را تجدید میکردیم ، چون ما به این منطق رسیده بودیم که فقط برای امروز زندگی کنیم  ، بنابراین باشکست و یا موانع دیروز کار نداشیتم و فقط برای امروز یکبار دیگر سعی و کوشش خود را میکردیم  ، تمام این کوشش های ما بخاطر ایمان و از تمایل درونی ما سرچشمه میگرفت .  اینک  ، هر چند معتقدیم که بیماری میتواند در مسیر بهبودی مشکل آفرینی بوجود بیاورد اما تا زمانی که ایمان ما در روند رشد و سیر صعودی قرار دارد نمیتواند مانعی جدی  بعنوان یک مشکل بازدارنده برای بهبودی ما باشد .  بیماری در واقع شاید بتواند مسیر ما را سخت و یا دشوار  کند ، اما وقتی ما در شرایط  ایمان باشیم نمیتواند مسیر ما را مسدود کند ، بیماری شاید بتواند برنامه ریزی های ما را  برای مدتی با پارازیت هایش مختل کند ، اما وقتی ما در شرایط ایمان قرار داریم نمیتواند بطور قطع برنامه ریزیهای ما را کنسل و یا آنها را منتفی کند . وقتی ایمان ما  در فرایند بهبودی پیشرونده باشد ممکن است برنامه های ما ،  دیر و زود بشوند اما بطور حتم سوخت و سوز نمی شوند . بنابراین ما وقتی در شرایط ایمان قرار میگیریم و با عزم راسخ در مسیر بهبودی گام برمیدارم ، هیچ مانعی نمیتواند عامل بازدارنده ای  برای پیشروی ما باشد حتی اگر بیماری اعتیاد باشد  ، ما میتوانیم با ایمان خود بیماری گسترده ای مثل اعیتاد را متوقف کنیم.

بقول معرف کسانی که با این برنامه زندگی کنند امکان ندارد لغزش کنند


تمرین اصل روحانی اعتماد نیاز به غلبه برترس مان در مورد فرایند برگشت سلامت عقل دارد . حتی اگر مدت کوتاهی است که پاک هستیم احتمالاًدردآوری را در رشدمان در بهبودی داشته ایم و ممکن است بترسیم که درد های بیشتری در راه باشد . به نوعی هم این مسئله درست است . برای اینکه دردهای بیشتری در راه است . اما هیچ یک از انها بیش از حد تحمل ما نیست ، و نیاز نیست که آنها را به تنهای تحمل کنیم . اگر ما اعتمادمان را به فرآیند بهبودی و یک نیروی برتر از خودمان ارتقاء دهیم ، می توانیم از این دوران دردآور در بهبودی مان عبور کنیم . ما می دانیم که در انتها ی این دوران چیزی که منتظر ماست ، بیش از یک شادی مصنوعی است ، بلکه یک تغییر بنیادین خواهد بود که زندگی ما را از لحاظ رضایت ، یک درجه عمیق تر خواهد کرد .


· چه ترسهایی دارم که سد راه اعتماد من است ؟

در زندگی گذشته ما  ، کلمه ایی بنام اعتماد سالها بود که نقش خود را از دست داده بود و عملاٌ چنین واژه ای در زندگی ما دیگر معنا و مفهوم نداشت ، در واقع ما بعلت عدم سلامت عقل همیشه خود را در مجاورت مکانها و یا روابطی قرار میدادیم  ، که مشخصه هایی از قبیل ؛ ناصداقتی ، دورویی ، و بخصوص بی اعتمادی در راس آنها قرار داشت و بدیهیست در چنین شرایط ناامنی ما هر بار به کسی اعتماد کردیم ، بقول معروف چوب آنرا هم  خوردیم  و لذا ما در گذشته با نهایت بی عقلی در سرزمینی زندگی کردیم که تجربه های درد آوری از اعتماد کردن  کسب کردیم ، بنابراین ، خاطرات تلخ گذشته ما  در رابطه با فعل اعتماد کردن ، نهایتاٌ ما را به نقطه ایی رساند که باعث ظهور نوعی اندیشه منفی و باور مخرب  بنام ( بی اعتمادی ) به هر چیزی در ما شد ، و لذا ما در گذشته در اثر عدم اعتماد به دیگران هرگز نمیتوانستیم تصور کنیم کسی میخواهد بما لطفی بکند ، همیشه در زندگی به محبتهای دیگران با سوءظن نگاه میکردیم ، اگر کسی میخواست در حق ما کاری انجام دهد پیش خود میگفتیم حتماً نقشه شومی برای من کشیده است ،  بنابراین ما با چنین اوضاع و احوالی ، یعنی در کمال بدبینی و با دنیای از نفرت و کوله باری از بی اعتمادی  وارد انجمن معتادان گمنام شدیم و بدیهیست به عشق ها و یا محبت های که در سطح انجمن و یا از طرق دوستان بهبودی بما میشد با سوء ظن های بیمار گونه و بقول خودمان اون ور آبی نگاه میکردیم  ، آنچه که امروز میتواند بعنوان یک مانع جدی  سد راه ما برای بدست آوردن اصل روحانی اعتماد شود اصولا همان نگرشها و قضاوتها  و خصوصاًً همان باورهای غلطیست که ما در گذشته در اثر رفتارهای غیر اصولی خودمان به آنها دست یافتیم ، اینکه ما در گذشته از اعتمادهای خود ضربه میخوردیم به این علت بود که ؛ با عقل نا سالم در مکانهای ناسالم و با اشخاص ناسالم و بر اساس لذتهای ناسالم  ، ارتباط برقرار میکردیم ، بنابراین مشکل در "اعتماد"  کردن نبود ، بلکه مشکل در نوع غلط اعتماد کردن ما ریشه داشت ، اعتماد کردن به نیروی برتر امروز اساسی ترین مرحله بهبودی ما را رقم میزند و لذا ما باید از هرگونه ترسی که بعنوان عاملی بازدارنده سد راه ما میشود دوری کنیم و بخصوص متوجه این مسئله باشیم که تا زمانیکه در راستا و چارچوب اصول و برنامه حرکت میکنیم ،  نه تنها ازاین اصل روحانی زیانی نمی بینیم بلکه با رشد این اصل روحانی سرانجام میتوانیم به بیداری روحانی برسیم اما یکی دیگر از عوامل بازدارنده در راستای اعتماد کردن ، که ترسهای ما را افزایش میدهد و مانع رشد این اصل روحانی در ما میشود ، قضاوتها و پیش داوریهای بیمار گونه ما هستند ، ما هرگز نباید به اعضا براساس گذشته آنها و  یا سوابق بد آنها که در شرایط بیماری فعال داشته اند نگاه کنیم ، هر چند دوستان و همدردان ما خود اذعان و اقرار به بیماری میکنند اما واقعیت امروز این است که آنها در حال بهبودی بسر میبرند و لذا  با بهبودی کیس و شرایطی مناسبی را برای اعتماد کردن دارا می باشند و از گذشته خود بسیار فاصله گرفته اند ، و بگفته کتاب ( فقط برای امروز 12 مرداد ) که میگوید ؛ به اعضای انجمن خود اعتماد میکنم ، اگر چه آنها بی شک کامل نیستند ، اما بهترین امید من هستند . گاهی ممکن است بازهم با پیشداوری فکر کنیم که شاید ، اصل روحانی اعتماد چیزی را از ما بخواهد که خارج از توان ما باشد ، بطور مثال ؛ تغییر کنیم و یا مسئولیتی بما بدهد و یا از چیزی که آنرا دوست داریم و به آن احساس تعلق میکنیم دست برداریم ، در حالیکه باید متوجه باشیم اولاً ؛ برنامه ما یک برنامه پیشنهادیست نه یک برنامه تحمیلی و ثانیاً برنامه بهبودی بسیار ساده و سهل و آسان است ( بشرطی که متمرکز به روی آن باشیم ) و واقعاً به گونه ایی نیست که خارج از توان تک تک ما باشد . هرچند  اصل روحانی اعتماد امروز برای ما ضروریست اما باید بدانیم که این اصل هم برای خود دارای ویژه گیها و قوانین و ارکانی است و لذا قبل از هر اعتمادی باید ابتدا  شناخت و دانش خود را از فرهنگ  و آداب آن ارتقاء دهیم .


· چه کارهایی نیاز است انجام دهم تا از این ترس ها رها شوم ؟

 

بدون تردید برای رهایی از این ترسها اولین کاری که ما باید انجام دهیم دست کشیدن از از بدبینی ها و سوء ظن هایست که مثل خوره به زندگی ما رسوخ کرده و سایه منحوس آن همه قسمتهای زندگی ما را توام با درد وآشفتگی کرده ،  بدبینی و نگرشهای منفی از مهمترین ابزارهای بیماری می باشد که سرانجام خود را در بی اعتمادی متظاهر میکند ، ما اکنون پس از گفتگوها و بیان تجربیات و بررسیهای لازم به این نتیجه رسیده ایم که اگر در گذشته ما از اعتماد خود ضربه خورده ایم بیشتر در اثر فعال بودن بیماری اعتیادمان و همچنین نداشتن سلامت عقل بوده ، بنابراین امروز که در جهت سلامت عقل و در فضاهای بهبودی قرار گرفته ایم و در رابطه با اعتماد کردن چارچوبها و اصول آنرا رعایت میکنیم ، دیگر لزومی ندارد که به ترسهای خود اهمیت بدهیم . ما  با هوشیاری کامل امروز تمام سعی خود را میکنیم تا نقطه خوش بینی و حسن ظن خود را بالا ببریم و به این طریق ترس های خود را کاهش بدهیم . اما یکی از کارآمدترین روشهای دیگر که ترسهای ما را در این رابطه فرو میریزد و ترسهای ما را بی اثر میسازد احساس همبستگی و همراهی و همدلی با گروه میباشد و ما میتوانیم با اعتماد کردن به نیروی برتر دردهای خود را کاهش دهیم و به کمک نیروی برتر از شرایط درد آور عبور کنیم  ، در واقع تنهایی مهمترین بستر برای کشت بی اعتمادی و ترسهای ما می باشد ، و ما برای غلبه به این ترسها ، ابتدا تمرین اصل روحانی اعتماد را با نشریات و سپس با گروه شروع میکنیم و رفته رفته به این درک میرسیم که اعتماد کردن چقدر نقش اساسی در بهبودی ما دارد و لذا در نقطه ایی متوجه میشویم که نیاز به یک نفر داریم که به او اعتماد کنیم ، احساس نیاز به کسی که به او اعتماد کنیم چنان در ما شعله ور میشود که برای غلبه بر ترسهای خود حتی گزینه ریسک را هم میپذیریم ، بدیهیست منظور ما از ریسک این نیست که بدون رعایت اصول و یا تحقیقات و مشورت های لازم این ریسک را انجام بدهیم ، بلکه منظور این است که بخاطر سایه ترس از بی اعتمادی که زندگی ما را دربر گرفته و برای مقابله با این ترسهای که عامل بازدارنده جدی ای در مسیر بهبودی ماست ، لاجرم ما برای شکستن این تابو و باور مخرب در نقطه ایی حتی اگر شده ریسک کردن را هم میپذیریم .

علاوه بر مسائل فوق ، ما وقتی سن بهبودیمان بالا میرود نوع نگرشهایمان هم رشد وتغییر میکند  ، و در اثر یکسری تجربه ها و ارتقاء دانش بهیودی ترسهایمان خود بخود کاهش می یابد  ، دیگر مثل گذشته به کسی که میخواهیم اعتماد کنیم با وسواس های بی مورد و معتاد گونه نگاه نمیکنیم و به این درک و روشن بینی میرسیم که در دنیا هیچ انسانی کامل نیست و لذا دست از توقعات و افکار بی مورد برمیداریم ، دیگر در خیال و اوهام و یا اندیشه های خود بدنبال قدیسی که به او اعتماد کنیم نمیگردیم و به این وسیله وقت و انرژی خود را در سراب ها و کویرهای بی آب علف تلف نمیکنیم ، ما در نهایت خوش بینی و روشن بینی  خیلی راحت به کسی اعتماد میکنیم ، کسیکه مثل ما بیمار است و در نهایت فروتنی خودش این را اقرار میکند ، اما  در حال بهبودی میباشد ، منتهی از نظر بهبودی از ما برتر است ، و سوابق بهبودی او فقط برای ما ملاک میباشد ، همین وبس


· چه اعمالی انجام می دهم که نشانگر اعتماد من به فرآیند بهبودی و یک نیروی برتر از خودم است ؟

 

همانطور که اعمال و پایبندی به اصول بهبودی نشاندهنده تمایل ما می باشد ، بنابراین در اصل روحانی اعتماد هم به همین منوال است ، یعنی ( اعمال ) ما بیانگر اعتماد به فرایند بهبودی و اعتماد کامل به یک نیروی برتر می باشد ، اعتماد به فرایند بهبودی بر اساس یک باور منطقی و عقلانی و شهودی در ما شکل گرفته است و لذا از استحکامات لازم برای شناژبندی یک اعتماد صحیح و سازنده را  دارا میباشد ، در واقع پیگیرها و حضور ما درجلسات بهبودی و حضور در جلسات قدم  و یا فعالیت در عرصه های گوناگون که در راستای بهبودی می باشند ، همگی بیانگر اعمال ما بر اساس همین اعتماد میباشد .

همینطور در رابطه با یک نیروی برتر ما اعمالی از خود نشان میدهیم که همگی دال بر اعتماد ما به این نیرو میباشد بطور مثال ؛ ما اولین کاری که در این رابطه انجام میدهیم سلب اعتماد از خودمان است (( منظور از خودمان یعنی " من "  و در واقع کلمه " من " همان بخش بیمار ماست ))  و لذا بدینوسلیه دست از خود محوری برداشته و دیگر با کله و خواست خودمان زندگی نمیکنیم ، سعی میکنیم که در هر کاری مشورت کنیم ، حرف گوش کنیم، درخواست کمک کنیم ، صبوری و شکیبایی کنیم ، و .. .، بنابراین ، همگی اینها بیانگر اعتماد ما به یک نیروی برتر می باشد


. اصل فروتنی از تشخیص اینکه نیروی برتر از خودمان وجود دارد ، سرچشمه می گیرد . برای ما دست برداشتن از اتکاء کردن به خودمان و در خواست کمک ، یک مجادله بزرگ خواهد بود ، اما زمانی که موفق به انجام این کار می شویم ، اصل روحانی فروتنی ، نهفته در این قدم را تمرین می کنیم .

 


· آیا از یک نیروی برتر از خودم در خواست کمک کرده ام ؟ چگونه ؟

 

بطور قطع بزرگترین عاملی که ادامه بهبودی ما را امکانپذیر کرد لحظه ایی بود که ما با تمایل و صداقت و روشن بینی به جایگاه رسیدیم که با فروتنی تمام دست خود را بعنوان یک بیمار بالا برده و درخواست کمک کردیم در واقع در خواست کمک کردن یعنی پذیرفتن نیرویی که میتواند به ما کمک کند ، اصل روحانی فروتنی ما را متقاعد کرد ضمن اینکه باید درخواست کمک کنیم باید بپذیریم که ما جواب همه سوال ها را نمیدانیم و لزومی هم ندارد که ما همه چیز را بدانیم فقط کافیست ما جایگاه واقعی خود را بشناسیم ، نه بیشتر و نه کمتر، و همین برای ما کافیست . در واقع فروتنی ما ازتمایل و صداقت و پذیرش کامل ما نشات میگیرد و در نقطه ایی بنام اعتماد کردن به اوج خود میرسد و متجلی میشود .  بازیافت اعتماد برای ما فضا و شرایط مساعدی را بوجود آورد که در نهایت فروتنی ضمن اقرار به عدم سلامت عقل از یک نیروی برتر خود درخواست کمک کنیم و از اتکاء بخودمان ( منظور من بیماریست ) دست برداریم و با کمال اشتیاق راه را برای کمک یک نیروی برتر فراهم کنیم و لذا به اقسام و شکل های مختلف از یک نیروی برتر درخواست کمک کردیم ، بطور مثال ؛

مشورت کردن  -  حرف گوش کردن – در باره احساس و افکارم صحبت کردن  -  درخواست راهنمایی کردن در امور بهبودی  -  درخواست کمک  کردن برای ارتقاء دانش بهبودی  -  و . . .


· آیا امروز از راهنمایم کمک خواسته ام یا به جلسات رفته ام یا در دسترس دیگر معتادان در حال بهبودی بوده ام ؟ نتایج آن چه بود ؟

کمک  و درخواست راهنمایی  ، از راهنما نشانگر رشد اصل روحانی اعتماد در ما می باشد که ما با فروتنی آنرا بدست آورده ایم و همچنین حضور مرتب در جلسات و اقرار صادقانه به بیماری همه بیانگر فعال بودن اصل روحانی فروتنی در ما می باشد ، و همینطور ما در این مسیر با عشق و فروتنی میکوشیم تا در دسترس دیگر همدردان خود قرار بگیریم و پیام رهایی بخش بهبودی را به آنها برسانیم ، ما با فروتنی شرایط ناپایدار همدردان تازه وارد را که با درد و فیزیکی همراه است را کاملاٌ احساس میکنیم و لحظات سختی که آنها در اول راه بهبودی می پیمایند را با تمام وجود درک میکنیم و هر آنچه را که در انجمن به رایگان آموخته ایم در اختیار و در دسترس آنها قرار میدهیم زیرا به این نکته معتقدیم که ما با درمیان گذاشتن آنچه که داریم میتوانیم آنرا حفظ کنیم .  در کل امروز  " کمک پذیری و کمک رسانی " منطق و جهان بینی و بینش و منش ما را شکل میدهد و نتایج این اعمال بطور حتم هم برای ما و هم برای دیگران سبب خیر و آرمش میشود . 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan