Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

بخش خداوند بدانگونه که اورا درک می کنیم

"خداوند بدانگونه که اورا درک می کنیم "

قبل از اینکه عمیقاً در فرآیند سپردن اراده و زندگیمان به خداوندی که خود درک می کنیم ، پیشروی کنیم ، بایست بر روی غلبه کردن به اعتقادات منفی یا مفاهیم نادرستی که از لغت (( خدا )) داریم ،کار کنیم .


· آیا لغت (( خدا )) یا حتی مفهوم آن باعث ناراحتی من می شود ؟ منبع این ناراحتی چیست ؟

قسمت اول سوال ) اگر بخواهیم  این سوال را با صداقت و صمیمیتی که همراه با شجاعت باشد جواب بدهیم ، . . .  بله ، . . .  خدا و یا مفاهیمی که در ذهن و اندیشه خود از خداوند در گذشته ساخته بودیم در طول زندگیمان همیشه باعث ناراحتی در ما میشد ، در واقع تصورات ذهنی ما از خداوند ساخته و پرداخته دیگران بود ، که از کودکی آنها را به ما یا دیکته میکردند و یا اینکه به ما القا میکردند .  در این خدای که دیگران به ما معرفی میکردند مولفه های وجود داشت که گرچه برای آنها کارآیی داشت ، اما برای ما نه تنها کارآیی نداشت بلکه تاثیرات منفی هم به همراه می آورد ، زیرا ما در رابطه با بعضی از این مولفه ها  مشکل داشتیم ، و نمیتوانستیم آنها را بپذیریم ، بطور مثال ؛ - اینکه از خدا باید ترسید  - اینکه خدا تنبیه گر است – اینکه خدا دائماً ما را کنترل میکند – اینکه خدا جبار است – اینکه خدا انتقام گیرنده است – اینکه اگر کار بدی بکنیم ، خدا ما را در جهنم می سوزاند و . . . 

هرچند موارد ذکر شده ممکن است دارای مفاهیمی سازنده باشد ، اما مسئله این است که این مفاهیم در ذهن و اندیشه ما قابل هضم و گوراش نبود ، و لذا آنرا پس میزدیم و نهایتاً در ذات اندیشه های خود همواره این نام و مفاهیمی که از آن استنباط میکردیم باعث ناراحتی ما میشد ، و لذا همین مسائل باعث میشد تا ما از خداوندی که خود درک میکنیم هم غافل باشیم . علاوه بر اینها  یکی دیگر از مسائل جدی که باعث میشد تا لغت خدا ما را آزار دهد و اصولاً ، ما را وادارد تا با یک بینش منفی و آزار دهنده بخداوند نگاه کنیم  ، اینبود ؛ که ، در طول تاریخ کسانی مانند پیامبران کذاب  و یا پادشاهان ظالم که خود را ظل الله ( یعنی سایه خدا ) و یا بعضی از روحانی نمایان ، و یا عارفان و صوفیان گمراه و منحرف ، که خود را نماینده و سخنگوی خدا معرفی میکردند ، به علت اعمال منفی و ظالمانه خود ،  در نهایت این تداعی و سوء نگرش را در ما بر می انگیختند تا نسبت به لغت خداوند ، نگاه و دیدمان منفی و آزار دهنده باشد . از طرفی ، یکی دیگر از عواملی که باعث میشد لغت خداوند ما را آزار دهد اینبود که فکر میکردیم خداوند باید دنیا را آنچنان که ما دوست داریم خلق کند و یا اینکه خداوند مسئول مصائبی است که برایمان پیش می آید ، مورد دیگر که لازم است ذکر شود این است که ما در طول زندگی خود همیشه حسرت زندگی دیگران را میخوریم و پیش خود میگویم چرا من نباید جایگاه فلانی را داشته باشم ، بطور مثال ،؛ کاش منهم پدر و مادر فلانی را داشتم ، کاش منهم همسرم مثل همسر فلانی بود ، کاش منهم خوش تیپ و موفق بودم ، کاش من تو فلان کشور بدنیا آمده بودم و و . . .     

قسمت دوم سوال ) هر چند ما میخواهیم در رابطه با خدازدگی خود ، دیگران را مقصر بدانیم  ، اما واقعیت این است که مقصراصلی بیماری و منبع آن ناآگاهی و جهل خود ما بوده است ، مثلاً وقتی ذهن پرسشگر ما  ، در رابطه با دادگری و عدالت خداوند ، سوال و یا شکی را مطرح میکرد  بجای اینکه تحقیق و تفحص کنیم تا جواب پرسش خود را دریابیم ، سریع شروع به کفرنامه نویسی میکردیم و خدا را در اثر جهل خود به راحتی محکوم میکردیم و برای یافتن جوابهای مطرح شده در اندیشه هایمان زحمتی بخودمان نمیدایم . بنابراین منبع اصلی اینگونه ناراحتیها در رابطه با لغت خدا و یا مفاهیم آن ریشه در عدم شناخت صحیح و جهل خودمان داشت .


· آیا هرگز اعتقاد داشته ام که خدا باعث اتفاقات وحشتناک برای من شده یا اینکه مرا تنبیه می کند ؟ آنها چه بوده اند ؟

بله ما در گذشته اعتقاد داشتیم که اتفاقات وحشتناکی که در زندگی ما رخ میدهد مسبب اصلی آن خداوند می باشد ، بطور مثال ، از دست دادن عزیزان ، و یا  ، ورشکستگی ، و یا شکست در عشق ، و یا تصادف اتومبیل و یا بیماری و یا طوفان وسیل و زلزله و و . .  بنابراین ، ما با مواجه شدن با اینگونه مصائب آنها را به دو گونه تفسیر میکردیم ، اینکه یا خداوند از ما خوشش نمی آید و میخواهد در حق ما ستم روا دارد ، و یا اینکه ما به علت اعمال منفی که انجام داده ایم خداوند میخواهد ما را تنبیه کند ، علاوه بر اینها شاید در پس ذهن خود اینطور فکر میکردیم که ما بازیچه های بی گناه و مظلومی هستیم که برای هوسرانی خداوند باید مصائبی را تحمل کنیم ، گاهی فکر میکردیم که سرنوشت ما از قبل تعیین شده و ما موجودی بی اختیار هستیم ، و لذا برای توجیه رفتارهایمان بر حسب بیماری ، اعمالی که انجام میدادیم به راحتی بخداوند نسبت میدادیم و خداوند را مسئول خواسته های غیر معقول و نفسانی خود میدانستیم و برای تائید  و توجیه افکار بیمارگونه  و رفتار خود شاید شعرها و رباعی های زیادی هم بطور کلیشه ای و بدون در نظر گرفتن معناهای نهفته در آن  حفظ میکردیم ،

بنابراین ، پیش خود اینگونه فکر میکردیم که خداوند سرنوشت ما را چنین رقم زده است و چنین وانمود میکردیم که ما بر اساس یک سرنوشت محتوم موجودی هستیم که  به هیچ عنوان حق انتخاب در زندگی را  نداریم و سرنوشت ما از قبل تعیین شده است ، لذا با اینگونه افکار غیر واقعی سعی میکردیم بستر مناسبی در اختیار بیماری اعتیاد خود قرار بدهیم . ما بر اساس اهداف  و خواست بیماری و همینطور در اثر ناآگاهی و عدم سلامت عقل ، گاهی به علت اتفاقات وحشتناکی که در زندگیمان رخ میداد با آنها احساساتی و خارج از منطق و واقعیتها برخورد میکردیم و نمیتوانستیم از دریچه روشن بینی با اینگونه حوادث مواجه شویم ، و لذا در چنین شرایطی بیماری اعتیادمان نهایت سوء استفاده را از این جریانات میکرد . در واقع بیماری اعتیادمان این رویدادها و اتفاقات را بهانه ای میکرد برای توجیه رفتارها لذت طلبانه بیمارگونه خود و به عبارت دیگر ، بیماری با تمسک به دلایل واهی و خرافاتی ما را وامیداشت تا برای مصرف کردن مجوز صادر کنیم ، چون گرفتار اراده شخصی خود بودیم  میل داشتیم دنیا و هستی طبق خواسته های بیمارگونه ما پیش برود و همیشه دنیا بکام بیماری و لذتهای افراطی ما باشد . نکته قابل تامل در این سوال این است که ما منکر این نیستیم که در زندگی ما اتفاقات وحشتناکی رخ نمی دهد به هر حال باید بپذیریم که زندگی مجموعه ای از غمها و شادیهاست و اشگها و لبخندهاست ، بنابراین ممکن است در طول زندگی خود با مصائبی هم روبرو شویم  اما نکته قابل توجه برای ما این است که ما در مواجه شدن با اینگونه حوادث تن به خواست بیماری ندهیم ، چون تن در دادن به خواستهای بیماری در اینگونه اتفاقات وحشتناک حقیقتاً نه تنها مشکلی از ما را حل نمیکند بلکه با این روش فقط خودمان را آزار میدهیم .

اتفاقات وحشتناک در زندگی ، در دو بخش برایمان رخ میدهد .

بخش اول ؛

اتفاقاتیست که در اثر سهل انگاری و مستقیماً ، خودمان مسبب آن هستیم ، بطور مثال ؛ توجه نکردن به اصول رانندگی و یا رعایت نکردن اصول بهداشتی و یا بی تفاوت بودن نسبت به جمیع هشدارها و یا علائم خطر آفرین و و ..  ،  بنابراین  ، برای کاهش اینگونه حوادث وحشتناک ما باید بیش از پیش احساس مسئولیت کنیم .

بخش دوم ؛

اتفاقاتیست که ما بطور مستقیم مسبب آن نیستیم ، بطور مثال ؛ زلزله ، سیل ، و یا تصادفات و یا قحطی و یا جنگ ها و و . .  ،  همه اینها اتفاقات وحشتناکی هستند که ممکن است در زندگی هر انسانی رخ بدهد ، اما اگر ما بخواهیم با اینگونه حوادث فقط براساس احساسات برخورد کنیم و غرق در اینگونه احساسات شویم ، دائماً سایه اینگونه حوادث را در زندگی خود بیشتر میگسترانیم ، و لذا ما با مواجه با اینگونه مسائل نباید فقط احساسی فکر کنیم بلکه باید بعضی از واقعیت های زندگی رابپذیریم  ، ضمن اینکه ما با درک متعالی ای که از نیروی برتر داریم امروز به این نتیجه رسیده ایم که خدای که خود درک مینکیم هرگز ما را بخاطر رفتارمان تنبهه نمیکند و به این روشن بینی رسیده ایم که اتفاقاتی مانند زلزله و سیل یک بلا و یک تنبهه نیست که بر اساس گناهان ما اتفاق می افتد  بلکه وقتی به اینگونه حوادث از زاویه بالاتری نگاه میکنیم  متوجه می شویم  ،  نه تنها بطور مثال ، زلزله یک بلا نیست بلکه یک نعمت است ، مثلاً مجسم کنید اگر لایه های درونی زمین در اثر فعل و انفعالات درونی که در طبقه زیرین زمین رخ میدهد را به پوسته بیرون برای خروج این نیرو رها نمیکرد و این انرژی ها در مرکز درونی زمین مرتباً انبار میشدند بعد از مدتی در اثر انبساط این نیروها چنان انفجاری رخ میداد که کره زمین بطورکلی منهدم میشد ، بنابراین ، زلزله یک عکس العمل طبیعی برای ماندگاری کل حیات می باشد و همینطور ممکن است در رابطه با اتفاقات دیگری که رخ میدهند ما به علت عدم آگاهی آنها را ناعادلانه تفسیر کنیم در حالیکه اینگونه حوادث وحشتناک ممکن است در ذات و حقیقت خود دارای مفاهیم عادلانه ای باشد


کتاب اصلی ما پیشنهاد می کند که درکی از نیروی برتر برای خود برگزینیم که بخشنده مهربان ، و بزرگتر از خودمان باشد . این دستورالعمل می تواند هر تعداد درک مختلفی که از خداوند در انجمن وجود دارد را شامل گرددو کسی را حذف نکند . اگر درک ما از خداوند همان اصول روحانی برنامه باشد ، این دستورالعمل صدق می کند . اگر درک ما از (( خداوند )) یک نیروی شخصی باشد یا موجودی باشد که می توانیم با او ارتباط برقرار کنیم ، باز هم این دستورالعمل صدق می کند . ضروری است که ما شروع به تفحص کرده و درکمان را ارتقاء دهیم . راهنمایمان می تواند در این فرآیند به ما کمک زیادی بکند .


· درک ما امروز از نیروی برتر از خود چه می باشد ؟

درک امروز ما از نیروی برتر بر اساس صلح و آرامش پی ریزی شده ، وهمچنین یک رابطه دوست داشتنی بدون کینه و تنفر ، آنهم بر اساس مفاهیم و ارزش هایست که خود مولفه های آنرا از پیش تعیین کرده ایم و بر همین مبناء استوار می باشد  ،  و لذا درک امروز ما از نیروی برتر یک درک شفاف و صمیمی ، صادقانه و دوست داشتنی ، توام با روشن بینی می باشد و این نیرو بزرگتر و بخشنده تر و مهربانتر از خودمان است  ، و این نیرو توانایی حضور در تمام لحظه های زندگی ما را دارد و همیشه در دسترس ما می باشد و ما به این نیرو اعتماد داریم   . درک ما از نیروی برتر ، امروز بر اساس شرح وظایف وهمچنین مسئولیت هایست که از قبل تعیین کرده و محدوده آنرا مشخص کرده ایم . درک امروز ما از نیروی برتر یک درک نامحدود میباشد ولذا به واسطه همین نامحدودی میتواند در تمامی عواملی که به خیر می انجامد متجلی گردد در واقع منظور این است هر نیروی که در راستای خیر و مفاهیم بهبودی باشد  چه زمینی و چه آسمانی باشد متصل به یک نیروی برتر روحانی است و لذا بر همین اساس ما الهامات و پیامهای این نیروی برتر را از کانال ها و فرستنده های مختلفی به گوش هوش میشنویم .   درک امروز ما از نیروی برتر  ، بر اساس عشق و محبت پایگذاری شده و لذا در این بینش عاشقانه ما با معشوق خود معامله نمیکنیم  و لذا همین رابطه ما را وامیدارد نه بخاطر ترس از دوزخ و نه بخاطر علاقه به بهشت ، بلکه فقط بر اساس عشق و محبت  و بدون هیچگونه چشمداشتی این رابطه را ارتقاء دهیم . درک ما امروز از نیروی برتر چنان عاشقانه و یکدست میتواند باشد که هرگونه پدیده و یا اتفاقی هرچند  بظاهر وحشتناک را عارفانه تفسیر کند و بدانیم شکستن ظرف مجنون نه بخاطر بی مهری لیلیست بلکه بخاطر دوست داشتن است ( اگر با من داشت میلی // چرا ظرف مرا بشکست لیلی  )  و لذا در این بینش و ارتباط دوستانه با نیروی برتر برای ما جام بلا و جام طلا یکیست ، بنابراین ، ما امروز خواهان آنیم که اراده خداوند در تمامی بخش های زندگیمان جاری شود و در ، اراده و خواست او به جز خیر و پاکی چیزی نمیبینیم   . اعتقادات ما در گذشته بر اساس یک درک غلط از خداوند شکل گرفته بود و همیشه انباشته از کینه و رنجش بود ،  در واقع به این مفهوم نرسیده بودیم که جهان هستی دارای قوانینی خاص و لامتغیر میباشد ، از طرفی ما بعلت کما روحانی و عدم معنویت ، در حد واندازه ای نبودیم و نیستیم که فلسفه و یا حکمت اینگونه اتفاقات را درک کنیم  و لذا از خداوند کینه به دل میگرفتیم ، و در رفتارهایمان طریق ناهنجاری را پیش میگرفتیم ، گاهی در نهایت جهالت فکر میکردیم که خواست خداوند برای ما اعتیاد و بیماریست و لذا ما طبق خواست خداوند مجبوریم که معتاد باشیم ، در حالیکه امروز به این نتیجه رسیده ایم که خواست و اراده خداوند پاکی و بهبودی برای ماست و همینطور متوجه شده ایم که ما بعنوان یک انسان حق انتخاب داریم ، حتی اگر بیماری اعتیاد داشته باشیم .


· امروز نیروی برتر من چگونه در زندگیم کارمی کند؟

چگونگی کارایی نیروی برتر در زندگی امروز ما ، بستگی  به عمق اعتماد و نوع ارتباط و تمایل مان دارد ، بنابراین امروز هر چقدر اعتماد و  ارتباط و تمایل ودرک از اراده خداوند در ما ارتقاء پیدا کند و بیشتر شود ، به همان مقدار نیز کارایی این نیرو در زندگی ما تاثیرگذار و مشهود است  .

ما با درکی که از نیروی برتر پیدا کردیم متوجه شدیم که این نیرو بر اساس ظرفیت های که دارد میتواند به اشکال و صورت های مختلف در عرصه های گوناگون در زندگی ما  حضور و کارایی داشته باشد ، بطور مثال ؛ داشتن یک راهنما – حضور در جلسات بهبودی – حضور در فضاهای معنوی و روحانی – مطالعات سالم  –  روابط  با دوستان معنوی  و و . .  ، بنابراین امروز نیروی برتر از مواضع مختلفی در زندگیمان حضور وکارایی دارد و حاصل این حضور ما را از خود محوری ،  خشم و دغدغه و ترس و ناامیدی و پوچگرایی ، می رهاند و بطور کلی برای ما صلح و آرامش به همراه میاورد   .

ما به کرات متوجه شده ایم وقتی با این نیرو ارتباطمان قوی میشود ، کارایی مثبت آن در زندگی ما به وضوح مشهود است ، در واقع این ارتباط و مودت و هم نشینی برای ما همیشه در زندگی برکت و آرامش و توانگری بهمراه می آورد ضمن اینکه همدلی و همراهی کردن با این نیرو ما را از تنهایی های آزار دهنده خلاص میکند و به زندگی ما معنا و مفهمومی عاشقانه میدهد و در بسیاری از ناملایمات زندگی ما را صبور و شکیبا میکند و باعث تقویت روحیه ما میشود و همینطور ما را از یاس و ناامیدی و دل مردگی  و بخصوص ترسها یمان دور میکند ، بنابراین مهمترین تاثیر و کارایی این نیرو در زندگی ما همان احساس امید ، محبت ، خدمت و  به ویژه اصل های روحانی ای است که به زندگی ما سمت و سو میدهد و ما را سرزنده و پویا میکند ، اما یکی از بهترین و مهترین دستاوردهای حاصل از اعتماد به این نیرو و کارایی آن در زندگی امروز ما ، سعی در قطع وابستگی از جمیع تعلقات  ، به هر شکل و فرمی که میخواهد باشد است . ما به این علت از وابستگی ها دوری میکنیم که ممکن است آنها را در زندگی از دست بدهیم و همین مسئله ما را آشفته و منزوی کند و لذا تنها وابستگی که همیشه با ما و در ما میباشد و هرگز امکان ندارد که آن را از دست بدهیم وابستگی به خداوند و یا نیروی برتری می باشد  چرا که در خون و قلب ما جاری و نهادینه است  وبقول معروف که میگوید لیلی با من است را در خود و در تک تک سلول های خود برای همیشه به همراه داریم  .

 اما اضافه بر مسائل فوق ، اینکه امروز بدون هیچ گونه ترس  و با اعتماد به نفس کامل در جریان زندگی قرار داریم و احساس میکنیم که نیروی برتری داریم که حامی ما می باشد ،  خود بزرگترین موهبتی است که به آن دست یافته ایم و در زندگیمان کارایی دارد .


خیلی مهم است دریابیم نیروی برترمان چه مفهومی برای مان دارد ، اما مهمتر از آن اینست که با آن نیرو ارتباط برقرار کنیم این کار را می توان به انواع مختلف انجام داد . اول از همه نیاز است که با این نیروی برتر ارتباط داشته باشیم . بعضی از ما اسم این کار را دعا می گذاریم ، و بعضی دیگر انرا چیز دیگری می نامیم . نیاز نیست که این ارتباط حتماً رسمی یا لغوی باشد . دوم اینکه ما بایست باز باشیم و اجازه دهیم نیروی برتر مان نیز با ما رتباط برقرار کند . اینکار را می توان از طریق توجه کردن به احساساتمان ، عکس العملهای مان و اتفاقاتی که در درون یا اطرافمان رخ می دهد ، انجام داد. یا ممکن است طریقه شخصی برای وصل شدن به نیروی برتر از خودمان داشته باشیم . ممکن است نیروی برترمان از طریق اعضاء دیگر جلسات معتادان گمنام با ما صحبت کند یا به ما کمک کند که راه درست را ببینیم .

سوم اینکه ف لازم است ما به خود اجازه دهیم تا نسبت به خداوندی ه خود درک می کنیم ، احساس داشته باشیم . ما ممکن است عصبانی شویم ، ممکن است عاشق شویم ، ممکن است بترسیم ، ممکن است سپاسگزار باشیم . ایرادی ندارد که کل احساسات بشری را با نیروی برترمان در میان بگذاریم این به ما کمک می کند تا با نیرویی که به آن اتکائ کرده ایم احساس نزدیکی بیشتری کنیم و بدان اعتماد نماییم .


· با نیروی برتر چگونه رابطع برقرار می کنم ؟

اگر بگویم در زندگی ما هیچ رابطه ای آسانتر و راحتر از ارتباط برقرار کردن با نیروی برتر نیست سخنی به گزاف نگفته ایم ، ما در هر شرایط و در هر زمان که نیاز به برقراری این ارتباط داشته باشیم این نیرو در دسترس ما می باشد ، اما چگونگی رابطه ما با این نیرو بستگی به عمق نیاز ما به این نیرو دارد و همینطور بستگی به درک و شناخت از مزایای ارتباط  ما با این نیرو سرچشمه میگیرد ، شفافترین و صمیمانه ترین و عاشقانه ترین رابطه ما زمانی رخ میدهد که ما با تمرکز به روی بهبودی حضور دائمی او را در لحظه ، لحظه زندگی خود احساس میکنیم . ما به تجربه دریافته ایم که هر گاه از میزان خودمحوری خود میکاهیم این رابطه بهتر برقرار می شود ، رابطه ما با نیروی برتر یک رابطه قلبی و معنویست  و لذا ما میکوشیم از راه دعا و نیایش این رابطه را برقرار کنیم و این دعا و نیایش ما لزومی ندارد حتماً دارای مناسک خاص باشد زیرا ما میکوشیم مرتب و براساس لحظه ها ی که احتیاج به این رابطه داریم آنرا برقرار کنیم و فقط مهمترین عامل در این رابطه صداقت و تمایل درونی ,  وقلبی ، مطرح می باشد ، و  همچنین در مسائل و مشکلات زندگی از او کمک بخواهیم ، و بزرگترین مشکل ما بیماری اعتیاد و هواهای نفسانیست و همینطور وقتی در زندگی با مشکلات اساسی دیگری روبرو میشویم این رابطه را برقرار میکنیم و از او کمک میخواهیم تا مشکلات ما را بگیرد ، آنهم نه بخاطر راحتی و آرامش خودمان ، بلکه برای اینکه بتوانیم فراغتی بدست بیاوریم برای خدمت کردن به دیگران . ما بارها و بارها تجربه کرده ایم که وقتی رابطه ما با خداوند پر رنگتر میشود ما جواب و راه حل مشکلات خود را به اقسام و اشکال گوناگون دریافت میکنیم .   اما یکی از موثرترین روش ها برای برقرار کردن رابطه هر چه قویتر با نیروی برتر  بستگی به میزان و عملکرد ما در ارتباط با اصل های روحانی دارد در واقع هر چقدر این اصول در زندگی ما نهادینه میشود خودبخود این رابطه آنلاین و محکمتر و فراگیرتر میشود . بزرگترین خلاء در زندگی گذشته ما نداشتن روحانیت بود و همین مسئله زندگی ما را بدون روح و نشاط و پر از رنجش و ناامیدی و یاس و پوچگرایی کرده بود در واقع ما از راه ارتباط با این نیرو سعی میکنیم تا خلاء های معنوی خود را ملاء روحانی کنیم  ، بنابراین ، امروز بزرگترین نیاز ما  در زندگی روحانیت است که میتواند به زندگی ما در هر شرایطی معنا و مفهوم بدهد و ما از راه رابطه با نیروی برتر میتوانیم به این مهم دست یابیم .

نکته ؛ رابطه ما با نیروی برتر بر اساس نیاز و نیازمندی ما شکل میگیرد .


· نیروی برتر چگونه با من رابطه برقرار می کند ؟

چگونگی رابطه بر قرار کردن نیروی برتر با ما ، برای تماس و ارتباط ،  بستگی به نحوه آمادگی و تمایل مان دارد . ما هرگاه بر اساس نیازهایمان خواهان رابطه با نیروی برتر هستیم او در دسترس ما  ، و درب خانه او همیشه به روی ما باز است ، اما گاهی وقتی نیروی برتر میخواهد با ما رابطه برقرار کند متاسفانه ما در دسترس نیستیم و درب و پنجره خود را چنان بسته ایم که اجازه ورود و همچنین رابطه برقرار کردن با این نیرو را در خودمان نمیدهیم  ، ما بیشتر زمانی این شرایط را طی میکنیم که در اثر عدم تمرکز به روی بهبودی ، گرفتار خودمحوری ، خشم ، کینه ، ترس و درنهایت دگم شده و لذا این رابطه در ما مختل میشود ، در واقع رابطه نیروی برتر با ما ، بستگی به باز و اُپن بودن ما دارد ، و به عبارت دیگر رابطه نیروی برتر با ما ، بستگی به این دارد که ما گیرنده های خود را براساس فرستانده های این نیرو تنظیم کرده باشیم . ارتباط نیروی برتر با ما یک رابطه قلبی و فراحسی می باشد و لذا ما این رابطه را درک میکنیم و کمک های او را به طرق مختلف در زندگی خود مشاهده میکنیم ، در واقع نیروی برتر ما به علت مفاهیم متعالی که از او بدست آورده ایم و همینطور بر اساس ظرفیت ها و قابلیت های که دارد میتواند به شکل های گوناگونی با ما رابطه برقرار کند ، بطور مثال ، از طریق راهنما و یا جلسات بهبودی و یا از طریق پیامها و نشانه ها و یا الهامات سازنده که برای ما پاکی و بهبودی را به ارمغان می آورد رابطه برقرار میکند .  رابطه نیروی برتر با ما بر اساس یک ارتباط عاشقانه و صمیمانه و بدون چشمداشت صورت میپذیرد و فقط این رابطه برای خدمت کردن صورت میگیرد ، ما به تجربه دریافته ایم که هر گه اصل های روحانی فراگرفته از قدمها را در زندگی خود جاری میکنیم شرایط مناسبتری را برای رابطه نیروی برتر با خود مهیا میکنیم ، بنابراین ، چگونگی رابطه نیروی برتر با ما بستگی مستقیم به تناسب بستر بهبودیمان دارد .

نکته ؛ رابطه نیروی برتر با ما ، بر اساس بی نیازی او شکل میگیرد .


. چه احساسی نسبت به نیروی برتر دارم ؟

احساس ما در گذشته در رابطه با خداوند بر اساس ترس پایگذاری شده بود . بنابراین ، اصولاً احساس ما از خداوند همیشه توام با رنجش و کینه و خشم و حتی گاهی هم با تنفر همراه بود و لذا بر پایه همین احساس نمیتوانستیم با او یک رابطه احساسی صادقانه داشته باشیم ، البته  این موضوع  هم غیر قابل انکار است که ما در گذشته بخاطر شرایط سخت و عذابی که بسر میبردیم و همینطور به واسطه برشکستگی کامل که در تمام جوانب زندگی برایمان بوجود آمده بود ، بنوعی دلشکسته و آزرده شده بودیم ، لذا همین مسئله باعث شده بود تا احساسات ما نسبت به ارتباط ، با خداوند  برانگیخته شود ، اما بعلت مصرف مواد مخدر اینگونه احساسات بسیار ناپایدار و نامانده گار و لذا در ما ، مانا و نهادینه نبود ، بنا براین ، با اولین وزش نشئه گی ویا سرخوشی ، اینگونه احساسات در ما فنا میشدند . از طرفی رابطه احساسی ما با خداوند در گذشته بر اساس تمایلات بیماری و خواسته های نفسانی بیشتر شکل میگرفت .

اما احساس امروز ما در رابطه با نیروی برتر احساسی است که از شاخصه های بهبودی ریشه میگیرد و لذا بر اساس صداقت و روشن بینی و همینطور فروتنی و اعتماد و بخصوص نیاز به معنویت و روحانیت شکل گرفته و لذا این احساس یک احساس ناب و خالص  و برای ما جذاب و دوست داشتنی می باشد هر چند همین احساس هم دارای جریانات متناوب می باشد و ممکن است در فرایند ایمان آوری و بهبودی کم یا زیاد شود اما منقطع نمیشود . احساس امروز ما به نیروی برتر بر اساس عشق و محبت و صلح پایگذاری شده و به همین سبب نه تنها از او ترسی نداریم ، بلکه او را مهربانترین و بخشنده ترین وجود هستی بخش میدانیم ، ما با شناختی که از این نیرو امروز داریم ، میدانیم که این نیرو در لحظه ، لحظه زندگی ما حضور دارد و لذا وقتی میخواهیم اعمال مناهی و یا منفی ای را انجام دهیم دچار شرم حضور میشویم  ، اما از طرفی معترفیم که ما انسانیم و ادعای قدیس بودن هم نداریم و در زندگی روزمره  ، گاهی گرفتار خشم و یا عصبانیت و یا اشتباهات و یا نواقص خود میشویم اما پس از گذر از این تنگناها ، بر اساس برنامه فقط برای امروز  بلافاصله بازهم این ارتباط احساسی را تداوم میدهیم .

گاهی ممکن است در روند بهبودی دچار احساسات ناشناخته ای شویم که قادر نباشیم آنها را بیان کنیم و لذا در اثر عدم توانایی در تشریح اینگونه احساسات غمگین شویم ، همینطور گاهی شاید از افکار و یا از نواقص و یا ضعف های اخلاقی خود رنج ببریم که شهامت بیان آنرا حتی به راهنمای خود و یا نزدیکترین دوست بهبودی خود نداشته باشیم و لذا احساس ما در این لحظات پر از تمنا برای درددل میشود اما با احساس اعتمادی که به نیروی برتر داریم  و وجود او را در خود احساس میکنیم ، آنها را با روش دعا و مراقبه با او در میان میگذاریم      

امروز رابطه ما با نیروی برتر فقط یک رابطه منطقی و یا عقلانی خشک نیست ، بلکه اضافه بر اینها رابطه ما بیشتر با نیروی برتر یک ارتباط احساسی و عاشقانه می باشد .


خیلی از ما ، وقتی که برای مدتی پاک می مانیم ، بر روی ارتقائ درکمان از نیروی برتر از خود کار کنیم . رشد درک ما نشانگر تجربه ماست . ما به بلوغی در درک خود از خداوند می رسیم که به ما صلح و آرامش می بخشد . به نیروی برترمان اعتماد می کنیم و نسبت به زندگی خوشبین هستیم . احساس خواهیم کرد زندگی ما توسط چیزی وراء فهم ما لمس گردیده ، و ما بخاطر این مسئله خوشنود و شکرگزار هستیم .

به یکباره اتفاقی رخ خواهد داد که همه اعتقادات ما نسبت به نیروی برتر مان را به چالش می کشد ، یا مارا نسبت به اصل وجود این نیرو در کل مشکوک و دودل می سازد . این اتفاق ممکن است مرگ عزیزی ، یا یک بی عدالتی ، یا از دست دادن چیزی باشد . هر اتفاقی که باشد ، در ما احساسی به وجود می آورد مثل اینکه لگدی در شکم ما خورده ، و ما از درک آن عاجزیم .

اگر چه ما از روی غریزه خود را کنار می کشیم ، ولی در اینجور موارد ما بیشتر از همیشه به نیروی برتر احتیاج داریم . رک ما از نیروی برتر در آستانه تغییرات اساسی قرار می گیرد . نیاز است که ما دائم دست کمک به سوی نیروی برتر دراز کنیم که اگر امکان درک دلیل آن اتفاق وجود ندارد حداقل قدرت پذیرش آن را به ما بدهد . لازم است که از او درخواست نیروی ادامه دادن را بکنیم . بتدریج رابطه خود را با نیروی برتر برقرار خواهیم کرد ، اما احتمالاً با شرایطی جدید .


· آیا به خاطر تغییراتی که در اعتقاداتم در مورد ماهیت نیروی برتر رخ می دهد ، با خود در حال کشمکش هستم ؟

کشمکش یعنی  ؛ کشاکش ‌وگفتگو  ،  امر و نهی ، ‌جر و بحث ، ‌جنگ ‌و نزاع‌ بین دو جناح ،  زدوخورد .

نظام اعتقادی گذشته ما بر مبنای شکل گرفته بود که وقتی برایمان مصائبی پیش می آمد آنرا عکس العمل خداوند میدانستیم ، فکر میکردیم چون مرتکب اعمال زشت میشویم  خداوند ما را تنبیه میکند ، و لذا باکارکرد قدم سعی کردیم تا این اعتقادات واهی را از خود دور کنیم ، اما در زمان پاکی و بهبودی هم گاهی متوجه شدیم که اینگونه مسائل و مشکلات و مصائب بازهم ممکن است وجود داشته باشد ، اما اینبار بخاطر اینکه نظام عقیدتی خود را تغییر داده بودیم دیگر توجیهات گذشته را مردود میدانستیم ولذا توجیهی برای رخداد اینگونه مسائل نمی یافتیم ، بنابراین ، در وجود خودمان گرفتار کشمکش میشدیم  .

ماهیت نیروی برتر یا خداوند در گذشته برای ما بصورت یک اعتقاد شکل گرفته بود که ما در تعیین تعریف آن نقشی نداشتیم ، اما با کارکرد قدم کوشیدیم تا میزان درک از خداوند را بدانگونه که خود احساس میکنیم تعریف و تعیین کنیم و در این راستا سعی کردیم تا برای نزدیک شدن به خداوند ،  فاکتورهای از شاخصه های نیروی برتر و یا خداوند را کم و یا زیاد کنیم ، و اعتقادات خود را بر همین اساس استوار کنیم ، ولذا همین تغییرات باعث شدند که در رابطه با مفاهیم نیروی برتر گرفتار چالش و کشمکش شویم ، اما  ، رفته رفته متوجه شدیم که ماهیت خداوند برای ما همیشه یکسان بوده و تنها اتفاقی که رخ داده این است که شاخصه های اندکی از این نیرو تغییر کرده و لذا ذات و ماهیت خداوند برای ما هیچ تغییری نداشته است  

کشمکش یعنی مجادله بین دو نیرو و یا دو عامل و یا دو قوا ، بنا براین کشمکش در این سوال یعنی مجادلات درونی  بر اساس پذیرش و یا برای درک از مفاهیم نیروی برتر که در وجود و افکار و اعتقادات ما اتفاق می افتد . کشمکش درونی یعنی ؛ لحظه ای ثبات و آرامش و لحظه ای جنگ و تشنج ، گاهی این کشمکش های درونی باعث میشوند تا ما در برهه ای از زندگی  سرگشته  راه حق شویم ، اما سرانجام متوجه شدیم که به علت دو قسمت ،  ویا دو جریان درونی این کشمکش ها در درون ما شکل میگیرند .

بخش اول ؛ قلبی

ما بطور معنوی و روحانی نیروی برتر را در قلب و وجود خود احساس میکنیم ، و حمایت های نیروی برتر را کاملاً درک میکنیم ، هر چند در موارد کثیری نمیتوانیم ، توضیحی در این رابطه ارائه دهیم و یا در اثر عدم قدرت بیان این ادراکات و یا احساسات و یا حمایت های که از ما میشود را بیان کنیم ، اما بطور شفاف وجود این نیرو را قطعاً در قلب و دل و درون خود احساس میکنیم و بقول معروف ؛ ( " یُدرکُ لا یُوصف " یعنی درک میکنیم ولی وصف نمیتوانیم بکنیم )  ، بنا براین ما از نظر قلبی ، با وجود نیروی برتر مشکل و یا کشمکشی نداریم ، زیرا ما بعنوان یک انسان اساساً و فطرتاً موجودی هستیم معنوی ، و همیشه با این نیرو در صلح و آرامش هستیم  . در این قسمت از وجودمان برای اعتقاد به نیروی برتر بدنبال دلیل و یا مدرک نیستیم ،  و بقول معروف " آفتاب آمد دلیل آفتاب " ، زیرا وجود این نیرو به وضوح برای ما قابل درک و آشکار است  ، که ما در کل به آن اعتقاد قلبی میگویم که عشق نماینده این جریان است   .

بخش دوم ؛ عقلی

در این بخش از وجودمان ما سعی میکنیم تا بطور عقلی و استدلالی اعتقادات وماهیت نیروی برتر خود را مورد شناسایی و یا ارزیابی قرار بدهیم و لذا گرفتار سوالات گوناگونی میشویم ، بطور مثال سوالاتی از این قبیل ؛

-ما برای بعضی از پدیدها و اتفاقات نمیتوانیم تحلیل قانع کننده ای پیدا کنیم و لذا چگونگی این اتفاقات را ممکن است ناعادلانه تصور کنیم

-گاهی فکر میکنیم در حق ما بی عدالتی شده .

-گاهی در مورد وجود نیروی برتر ممکن است ، در ذهن خود وجود او را مورد شک قرار بدهیم و از خودمان بپرسیم که از کجا معلوم که خدایی وجود دارد ؟

و هزاران اگر و چرا در ذهن پرسشگر ما مطرح میشود که این امر کاملاً طبعیست زیرا ، انسان از طرفی موجودیست فلسفی  ، بنابراین ، مطرح شدن و عدم پاسخ به این سوالات باعث میشود تا آرامش ما بهم بخورد ، برهمین اساس اعتقادات عقلی ما در این روند مختل شده و حالتی هجومی بخود میگیرد و لذا در ادامه این روند اعتقادات عقلی ما با اعتقادات قلبی وارد کشمکش و مجادله میشود 

بنابراین ما متوجه شده ایم در این بخش از وجودمان باید بینش خود را تعالی دهیم و برای دست یابی به جواب سوالاتی که بصورت متواتر در ذهن و فکرمان مطرح میشوند ، تحقیق و تفحص کنیم ولذا در پی این پویایی و کوشش سرانجام خرد در ما شکل میگیرد ، بنابراین ، خرد نماینده این جریان است .

از طرفی وقتی ما در رابطه با مقوله چیستی خداوند متفکر میشیویم باید در نظر داشته باشیم که خرد ما در حد و اندازه ای نیست که بتواند بسیاری از پدیده ها و اتفاقات جهان هستی را با عقل زمینی خود تعریف و یا توضیح دهد و این عدم توضیح دلیل بر بی معنا بودن نظام هستی نیست ، بنا براین ، ما باید متوجه باشیم که خرد ما به تنهایی نمیتواند پاسخگو بسیاری از مسائل باشد و لذا ممکن است در زندگی ما را گرفتار و سرگشته بیابانها و کویرهای بی آب و علف کند و

بنابراین وقتی عقل و خرد ما  در مصاف دل و عشق  قرار میگیرند ، کمشکش های بوجود می آید ولذا بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که با هوش بهبودی خود  بین این دو ،  صلح و تعادل بوجود بیاوریم . اگر ما بتوانیم  این مهم را انجام دهیم بی شک به سعادت و آرمش خواهیم رسید

به عبارت دیگر زندگی و اعتقادات خود را تلفیقی از این دو عامل کنیم یعنی در اعتقادات خود نه صرفآ قلبی باشیم و نه صرفاً عقلی باشیم ، بلکه با مدیریت و روشن بینی خاص بین این دو مودت و همنشینی بوجود بیاوریم  .


· آیا فهم کنونی من از نیروی برتر ، هنوز هم برایم کار می کند ؟ به چه تغییراتی ممکن است نیاز داشته باشد ؟

قسمت اول سوال )  بله فهم ما از خداوند هنوز برایمان کار میکند ، فهم امروز ما از نیروی برتر ما را وامیدارد تا در رابطه با مشکلات و یا اتفاقاتی که در زندگییمان رخ میدهد مثل گذشته با ترس و دلهره روبرو نشویم .

فهم گذشته ما از خداوند ریشه در ترس و بی اعتمادی داشته اما امروز ما سعی کردیم تا این موانع را برطرف سازیم ، ما به تجربه آموخته ایم که هرگاه فهم خود را نسبت به خداوند ارتقاء میدهیم بهتر متوجه موهبات آن میشویم و این نیرو  در زندگی ما بیشتر کارآیی دارد ، بنابراین هر چند این نیرو در زندگی ما اکنون کارآیی دارد ، بطور مثال ما را پاک نگهداشته ، اما برای فهم بسیاری از مسائل و اتفاقات ومشکلات زندگی نیاز داریم تا سواد معنوی خود را بالا ببریم و برای اینکه سطح درک خود را بیشتر ارتقاء دهیم و اعتقادات جدید خود را محکم کنیم  ، باید برای یافتن پاسخ به سوالاتی که در ذهن و فکرمان در رابطه با نیروی برتر داریم مطالعه و تحقیق کنیم   و لذا تا رسیدن به جوابهای خود و گذر از این مرحله دعا میکنیم خداوند قدرت پذیرش اینگونه مسائل را به ما بدهد     .

قسمت دوم سوال ) ما برای تغییرات نیاز به زمان و تمرکز به روی بهبودی داریم ،و همینطور که میدانیم برای تغییرات فاکتور زمان در درجه اول می باشد ، بنابراین ، تغییرات در ما زمانی فزاینده میشود که صبور و همینطور پویا باشیم ، در رابطه با پرسش های ذهنی خود بی تفاوت نباشم و برای یافتن جواب سوالات خود جستجوگر باشیم ، خود را در فضاهای بهبودی و معنوی قرار بدهیم ، بیشترین تغییراتی که برای رسیدن به این منظور مهم است ، دست برداشتن از ساده نگری و بی تفاوتی و تنبلی است ، اما مهمترین عاملی که میتواند در این راستا به ما کمک کند عمل کردن به اصول روحانی قدمهاست . 


به همان نسبت که ما از درک نیروی برتر رشد می کند و تغییر می یابد ، در می یابیم مه نسبت به اتفاقات زندگیمان عکس العمل متفاوتی نشان می دهیم . ممکن است ببینیم با اتفاقات و شرایطی که در گذشته باعث ترس و دلهره ما می گردید ، خیلی شجاعانه و با شهامت روبرو می شویم . ممکن است با محرومیت هایی که داریم خیلی بهتر و متین تر کنار بیاییم . ممکن است دربیابیم که قادر هستیم قبل از اینکه دست به کار یا عملی بزنیم ، می توانیم تأمل کنیم و فکر نمایم . احتمالاً آرامتریم ، کمتر بطور لحظه ای تصمیم می گیریم ، و بهتر می توانیم آینده نگری کنیم .

 

 

حمید
11 February 18 , 22:41
عالی بود
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan