Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

بخش سپردن ( واگذاری )

" سپردن ( واگذاری ) "

ترتیبی که ما از آن طریق آماده می شویم تا اراده و زندگیمان را به خداوندی که درک می کنیم ، تسلیم کنیم ، بسیار مهم است . اکثر ما در می یابیم که اول اراده خود را به او سپرده ایم ، وبعد کمکم در طول مدت ، زندگیمان را . بنظر می آید که راحتتر می توانیم طبیعت مخرب اراده شخصی خود را تشخیص دهیم و نیاز به سپردن آن را درک نماییم . قسمت مشکل تر درک نیاز به سپردن زندگی و فرآیند تسلیم کردن آن است .

برای اینکه راحتتر بتوانیم به نیروی برتر خود اجازه دهیم تا مراب زندگیمان باشد ، نیاز داریم تا اعتماد خود را بسط و توسعه دهیم . مکن است برای سپردن اعتیادمان مشکلی نداشته باشیم ، اما بخواهیم کنترل زندگی مان را در دست خود نگه داریم . ممکن است به نیروی برتر اعتماد کنیم تا مسائل مالی خود را به او بسپاریم ، اما اعتماد نکنیم که روابطمان را به او بسپاریم . ممکن است به نیروی برتر اعتماد کنیم که همسرمان را به او بسپاریم ، ولی اعتماد نکنیم که فرزندمان را به او بسپاریم . ممکن است به نیروی برتر اعتماد کنیم که سلامتی مان را به او بسپاریم . اما مسائل مالی خود را نه . اکثر ما برای رها کردن کامل مشکل داریم . ما فکر می کنیم که می توایم به نیروی برتر خود اعتماد کنیم تا قسمتهای خاصی از زندگی مان را به او بسپاریم . اما به محض اینکه ترس بر ما غلبه شود یا مسائل به دلخواه پیش نروند ، فوری کنترل را دوباره به دست خود می گیریم . لازم است که ما پیشرفت خود را در این فرآیند را بررسی کنیم :


· مفهوم مراقبت برای من چه می باشد ؟

معنی لغت مراقبت یعنی ؛ مراقبه ، نگاهبانی ، مواظبت

و تعریف آن یعنی اینکه چیزی و یا کاری را بخواهیم به کسی بسپاریم و یا به عبارت دیگر بخواهیم آنرا واگذر به کس دیگر کنیم  ، بنابراین ، همینطور که متوجه شدیم مفهوم مراقبت بدون فعل سپردن بی معنا می باشد ، لذا ،  برای اینکه  بتوانیم چیزی را به مراقبت کسی بسپاریم باید ابتداء مراتبی را طی کنیم و در واقع برای این منظور زمینه های مساعدی بوجود بیاوریم ، تا ما بتوانیم خواسته مَد نظر خود را به آن شخص بسپاریم .  مهمترین عاملی که میتواند در این راستا به ما کمک کند قوه شناخت ما نسبت به کسی است که میخواهیم چیزی را به آن بسپاریم ، لذا در اثر همین شناخت در نهایت به او اعتماد میکنیم ، بنابراین ، مراقب ما در درجه اول باید مورد اعتماد ما باشد .

مفهوم  مراقبت کردن برای ما مترادف با معنای کنترل کردن نمی باشد بلکه بخاطر اعتمادی که به مراقب خود داریم نه ما او را کنترل میکنیم  ، و نه او ما را کنترل میکند و لذا این عدم کنترل دو طرفه می باشد . مفهوم مراقبت کردن برای ما معنای واگذاری را میدهد و واگذاری یعنی رها کردن ، شاید این مثال بهتر بتواند مفهوم ما از واگذاری را بیان کند ؛ فرض کنیم که راننده اتوبوسی هستیم وقتی خسته میشویم هدایت اتوبوس را به راننده کمک خود واگذار میکنیم و در قسمت استراحتگاه با اعتماد کامل و بدون دغدغه و با آرامش به استراحت میپردازیم زیرا میدانیم او به وظایف خود آشناست ، بنابراین ما در گذشته راننده اتوبوس وجود خودمان بوده ایم و میخواهیم از این به بعد ، فرمان زندگی و اراده خود را به مراقبت خداوند بدانگونه که آنرا درک میکنیم بسپاریم ، در واقع ما میخواهیم در اثر این واگذاری  اولاً ، از اراده شخصی خود رها شویم و ثانیاً با سپردن زندگیمان به  مراقبت خداوند از بسیاری از دغدغه ها و ترسهای که در متن زندگی ما قرار دارند ، رها شویم ، بنابراین مفهوم کلی مراقبت ، در فعل سپردن و رها شدن برای ما معنا میدهد .


· سپردن اراده و زندگی به خداوندی که خود درک می کنم ، برای من چه مفهومی دارد ؟

سپردن برای ما به معنی واگذاری می باشد در واقع هدف ما از این واگذاری اینستکه میخواهیم  رها بشویم  ، اما باید از چه چیزی رها بشویم ؟ ما در دو بخش از هستی خود میخواهیم به رهایی برسیم ؛

اول  -  خود محوری ( اراده شخصی ) ؛

ما در قدم اول متوجه شدیم که بیماری اعتیاد داریم و در مقابل این بیماری عاجزیم و لذا ما در درجه اول خواهان این هستیم تا از بیماری و نواقص شخصی و خودمحوریهای خویش  رها شویم ، و در قدم دوم متوجه شدیم که یک نیروی برتر میتواند در این راستا به ما کمک موثر کند و در قدم سوم تا اینجا متوجه شدیم ، که لازمه این کمک این است که ما تصمیم بگیریم وتمایل به رهایی داشته باشیم ، تصمیم و تمایل در اینجا برای ما به این معنا و مفهوم میباشد که ،  بجای اینکه متمرکز به روی منفعل کردن بیماریمان باشیم آنرا به خداوند واگذار کنیم و در عوض ارکان بهبودی خود را فعال کنیم    ولذا برای رسیدن به این منظور باید دست از مبارزه با اراده شخصی خود برداریم وبه عبارتی دیگر دست از خودمحوری های خود برداریم و آنها را به خداوند بسپاریم ، هرچند دست برداشتن از خودمحوری سخت بنظر میرسد ، اما ، ما با کارکرد قدم اول و دوم متوجه خسارات و صدماتی که در زندگی به سبب اراده شخصی خوردیم ، شدیم  ، و لذا روشن شدن مضرات این اراده به نوعی  انگیزه  و شوق و تمایل ما را برانگیخت تا ما راحتر این تصمیم را بگیریم . 

دوم – زندگی ؛

مفاهیم سپردن در این بخش از تصمیمی که برای واگذاری  زندگیمان به خداوند ، جهت رها شدن میگریم  ، ممکن است به علت گستردگی ما را دچار چالش های کند و این ممکن است به این علت روی بدهد که ما حد و مرزها خود و خداوند را ندانیم و اگر بطور روشنتر مطرح کنیم ممکن است در شرح وظایف که تدوین میکنیم نکاتی مجهول مانده باشد ، بطور مثال ما در شرح وظایف خود بخداوند ، ابتدا به علت اعتماد کاملی که به او داریم  بدون پیش شرط تمام امور زندگی خود را بطور کامل بخداوند می سپاریم . ما درفرهنگ مفاهیم سپردن زندگی به خداوند ، به این نتیجه رسیدیم که ما باید فقط وظایفی را که بعهده داریم مسئولانه انجام بدهیم و نتیجه آنرا به خداوند بسپاریم . گاهی ممکن است نتیجه طبق خواست ما نباشد ، بنابراین ، ما باید عمیق باشیم زیرا ممکن است بسیاری از مواقع ما شناخت صحیحی از خیر خود نداشته باشیم . شاید بسیاری از اتفاقات بدی که در زندگی برایمان رخ میدهد تحلیلی درست نداشته باشیم و برعکس خیری در آن نهفته باشد

بنابراین ، فعل سپردن میتواند مفاهیم ظریفی داشته باشد که ما با هوش بهبودی خود میتوانیم درک از مفاهیم والای آنرا دریابیم ، سپردن یعنی پذیرفتن چیزهای که ما قادر به تغییرش نیستیم ، از طرفی سپردن یعنی تلاش مسئولانه در جهت چیزهای که توانایی تغییرش را داریم .


· زندگی من چه شکلی ممکن است تغییر کند اگر که تصمیم بگیرم آن را به نیروی برتر بسپارم ؟

ما ، در زندگی خود همیشه گرفتار تشویش ها و اضطراب های بی شماری قرار میگیریم ،  همه اینها به این علت در زندگی ما نقش دارند که ما بشدت وابسته به امور دنیوی و زندگی  و تعلقات خود هستیم و دائماً برای اینکه بتوانیم این چیزها را حفظ کنیم ، و یا به عبارت دیگر چون این چیزها  که وابستگیهای ما را شکل میدهند فانی هستند  و ماندگار نیستند ، لاجرم بخاطر از دست دادن آنها دائماً گرفتار ترس و دلهره ،و دلشوره و دغدغه های گوناگونی میشویم  و بقول معروف  آنچه را که نپاید وابستگی را نشاید . این وابستگها میتواند برای هر کدام از ما بشکل خاص مورد نظر خود ظهور کند ، بطور مثال ؛  پول ، زن ، قدرت ، فرزند ، لذت ، موادهای اعتیاد آور ، و . . .   ، و لذا تا این وابستگیها در زندگی ما نقش دارند ، بنابراین ، ترس از دست دان اینها همیشه در ما وجود دارد ، گاهی حضور این وابستگی ها در زندگی ما بقدری پر رنگ میشود که زندگی ما را جهنمی میکند ، گاهی ما در طول زندگی خود  برای فرار ، از این دست وابستگیها ، پناه به وابستگیهای  فانی دیگری میبریم و در واقع فقط شکل و فرم انها را عوض میکنیم ، و تا پایان عمر خود با دلبستگی به وابستگی های خود روزگار میگذرانیم 

بنابراین ، زندگی ما همیشه توام با وابستگیهای ملال آور و بیماری اعتیاد همراه با نداشتن سلامت عقل در جریان بوده و همین مسائل دائماٌ زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار داده و زندگی ما را دوزخی کرده است . بنابراین ، وقتی با سوال فوق مواجه میشویم و فکر میکنیم ، اگر تصمیم بگیریم که  زندگی خود را به نیروی برتر بسپاریم در واقع یعنی مصمم که از قید و بند این وابستگیها رها شده و آنها را بخداوند بسپاریم ، و لذا در این طریق ما سعی خواهیم کرد که تمام وابستگیها و تعلقات زندگی خود را بطور کامل به خداوند بسپاریم و در نتیجه همین مسئله باعث میشود که در زندگی ما آرامش ظهور کند که دیگر ترس و دلشوره و اضطراب و تشویش در آن جایگاهی نخواهد داشت که ما به آن تغییرات بنیادین میگویم  ،  حقیقتاً بیاییم لحظه ایی در تصورمان به این نکته  فکر کنیم که اگر بتوانیم از هرچه که رنگ تعلق و وابستگی دارد رها شویم چگونه زندگی و آرامشی را تجربه خواهیم کرد  ، و لذا متوجه مزایا و دستاوردهای حاصل از واگذاری وابستگیهای خود به نیروی برتر میشویم ، در نتیجه زندگی ما توام با آرامش و ، وارستگی میشود و این تغییرات زمانی در زندگی ما هویدا میشود که به نیروی برتر خود اعتماد کنیم و از سر راه آن کنار برویم ، و خود را تسلیم خواست و اراده این نیرو کنیم.

اما از طرفی واقعیت این است که در هر صورت انسان یک موجود وابسته می باشد  و به هر حال ذات انسان عجین با ،  وابستگی می باشد و اصولاً ، وابستگی جزوماهیت ما انسانها می باشد ، اما نکته قابل تامل این است که ما در زندگی وابسته به اموری میشویم که فانی و یا ناماندگار هستند ، بطور مثال ، وابستگی به موادهای افیونی ، وابستگی به زن و بچه و یا قدرت و سکس و ثروت و وو ...  ، بنابراین ، تمام تلاش ما اینستکه  باید سعی کنیم ، اگر بعنوان یک انسان اجبار در وابستگی داریم ، نهایتاً ، وابسته به جریان و یا نیروی باشیم که آنرا هرگز از دست نخواهیم داد و همیشه در دسترس ما می باشد ، یعنی نیروی برتری که همیشه در قلب و ، وجود خود آنرا احساس میکنیم و همیشه برایمان مانا و هرگز میرا نمی باشد ، وبقول کتاب پایه که میگوید :( بعنوان معتادان در حال بهبودی ، متوجه میشویم که هنوز وابسته هستیم ، اما این وابستگی از چیزهای اطراف ما ، به خداوندی مهربان و قدرت درونی حاصل از برقراری رابطه با او تغییر یافته است )

ضمناً باید به خاطر داشته باشیم که منظور ما از قطع وابستگی ترک روابط عاطفی و یا معنوی و یا هر چیز دیگر نمی باشد  ، بدیهیست ما بعنوان یک انسان باید دلبستگی های داشته باشیم  و در اینصورت است که زندگی ما معنا پیدا میکند ، اما نکته این است که باید سعی کنیم این علایق را نبست به هر چیزی تبدیل به وابستگی نکنیم   ، در واقع وابستگی یعنی پیشرفت افراطی ما نسبت به علایق و دلبستگی هایمان


· چگونه به نیروی برتر اجازه می دهم تا در زندگی من تأثیر گذارد ؟

همینطور که میدانیم برای صدور هر نوع مجوزی باید  زمینه های  قبلی وجود داشت باشد ، به عبارت دیگر بسترسازی مناسبی از قبل فراهم شده باشد .

اگر ما بخواهیم بخدواندی که دوست داشتنی و بزرگتر و مهربانتر ازخودمان است ،  اجازه بدهیم تا در زندگی ما تاثیر بگذارد ،  در درجه اول باید تسلیم کامل شویم و لازمه اش اینست که از قبل باید مراتبی را طی کرده باشیم  ،  این مراتب  همان مثلث توکل است که باید به روی آن کار کنیم ،  یعنی ؛  ( اعتقاد  -  اعتماد   -  اطمینان ) خود را اتقاء دهیم ، بنابراین  ، ما هر چقدر سعی وکوشش کنیم که این سه فاکتور اساسی را در خود ارتقاء دهیم ،  شرایط ایده آل تری را برای اجازه دادن به نیروی برتر در خودمان جهت تاثیر گذاری در زندگیمان فراهم کرده ایم  . نکته قابل تامل این است که مثلث توکل زمان کارآیی موثر دارد که اضلاع آن بطور یکسان در ما رشد کند و لذا اگر عدم تعادلی بین این سه فاکتور وجود داشته باشد ، ممکن است ، برای اجازه دادن به نیروی برتر که وکیل ما می باشد برای تاثیرگذاری در زندگی ،  با موانعی روبرو شویم ، همینطور که در سوال مطرح شده است برای تاثیر گذاری نیروی برتر در زندگیمان ، اولین  لازمه اش این است که ما تمایل به حضور این نیرو را در خود داشته باشیم ، بنابراین ، تمایل ما  ، برای اجازه دادن مهم است و معنای تمایل برای ما موقعی مفهوم میشود که ما در جهت بهبودی اعمالی از خود نشان دهیم  . ما میتوانیم با اعمالی که انجام میدهیم اجازه دهیم تا از برکات این نیرو برخوردار باشیم ، بطور مثال ؛ پاک بودن و پاک ماندن – رعایت  کردن اصول روحانی  - ارتقاء درک از خداوند از راه تحقیق و مطالعه – حضور در جلسات بهبودی -   معنوی زندگی کردن و در فضاهای روحانی قرار گرفتن – دعا و مراقبه و . . .

ما برای اینکه به نیروی برتر اجازه دهیم تا در زندگی ما تاثیر بگذارد باید از خود محوری واراده شخصی خود دست برداریم و خود را تسلیم خواست خداوند کنیم  .


· نیروی برتر چگونه مراقب اراده و زندگی من خواهد بود ؟

چگونگی مراقب بودن نیروی برتر ازما  ، بستگی به درک ما ، از مفاهیم سپردن نشات میگیرد ، نیروی برتر یک  قدرت نامحدود است و بطور گوناگونی در زندگی ، مراقب ما می باشد و ما باید در نظر داشته باشیم ، مراقب ما ، یعنی نیروی برتر ، کنترل کننده ما نیست بلکه حمایت کننده ما می باشد .

نیروی برتر در دو بخش مهم از هستی ، مراقب ما می باشد .

بخش اول  -  اراده ؛

منظور ما از اراده ،  در واقع همان اراده شخصی می باشد که نیروی محرکه بیماری ما می باشد و انباشته از خودمحوریهاست و چون از ارکان بیماری می باشد ،  ما در مقابل کنترل آن عاجزیم ، و لذا هر زمانی که خواستیم آنرا کنترل کنیم نهایتاً آنرا فعال کردیم و نتیجتاً به نقطه ایی رسیدیم که متوجه شدیم در این زمینه نمی توانیم برای خودمان کاری انجام دهیم ، در این نقطه بود که در قدم سوم متوجه شدیم ، بهتر است تسلیم شده و اراده مخرب خود را به نیروی برتری که به او اعتقاد و اعتماد و اطمینان داریم واگذار کنیم ، و همانطور که در کتاب فقط برای امروز صفحه دهم اردیبهشت ذکر میکند ؛

( اطمینان می یابم خداوندی که درک میکنم ، آنچه را نمیتوانم برای خود انجام دهم ، برای من انجام میدهد ) 

بنابراین ، با اطمینان به این نیرو ، چگونگی مراقبت او را در رابطه با اراده مخرب شخصی خود درمی یابیم  ،بطور مثال ؛ ما بطور تجربی آموخته ایم که هر گاه با خلوص نیت و عمیقانه در دعاهای خود از خداوند میخواهیم نقص و یا ضعف اخلاقی ای  را از ما بگیرد ، پس از مدتی این نواقص و ضعف اخلاقی در ما برطرف می شود . یکی از نشانه های مراقبت نیروی برتر از اراده شخصی ، همین طول مدت پاکی ما از مواد مخدر می باشد  و همینطور معنای چگونگی مراقبتها و حمایت های این نیرو برای ما با حضور در جلسات بهبودی و کارکرد قدم و پویایی در مسیر بهبودی به وضوح قابل درک و مشاهده است .

بنابراین ما هرگاه در رابطه با نیروی مخرب اراده شخصی و هواهای نفسانی خود گرفتار میشویم از خداوند میخواهیم که از ما مراقبت کند وبه ما کمک کند و همان دعای معروف کتاب مقدس پایه را در دل و با زبان زمزمه میکنیم ؛

اراده و زندگی من را در اختیار بگیر ، مرا در بهبودی راهنمایی کن ، و شیوه زندگی را به من نشان بده .

 

بخش دوم – زندگی ؛

ما در این بخش از هستی خود براساس مفاهیمی که از فعل سپردن بدست آوردیم برای مراقبت خداوند از زندگیمان  ، به او توکل میکنیم ، توکل یعنی اینکه خداوند از ما بهتر مسائل را میداند و لذا ما به کاردانی او اعتماد داریم و ما فقط بر اساس مسئولیت و شرح وظایفی که بعهده داریم عمل میکنیم ، معنای لغت توکل یعنی رها کردن و تفویض کردن و ، واگذاردن است ، .  در واقع با توکل کردن به نیروی برتر ، درک از چگونگی مراقبت این نیرو برای ما کاملاً مشکوف می شود .  ما با وکیل کردن خداوند در تمامی امور زندگی خود رفته رفته متوجه چگونگی مراقبت و حمایت های خداوند میشویم ، ما با تن دردادن و مقید بودن به اصول روحانی بطور شفاف درک واضحتری از چگونگی مراقبت نیروی برتر را در مییابیم . مثلاً بعنوان نمونه ما زمانی پاکی خود را یک معجزه می پنداشتیم  ، فکر میکردیم که دیگر هرگز قادر نخواهیم بود بدون مصرف مواد مخدر زندگی کنیم و سرنوشت محتوم و غم انگیز خود را تا پایان عمر پذیرفته بودیم و پاکی خود را یک معجزه مپنداشتیم و شاید از معجزه هم بالاتر ، گاهی در اوج اعتیاد و نامیدی بخود میگفتیم ؛  حتی مسیح که مردگان را زنده میکرد اگر بیاید نمیتواند اعتیاد ما را برطرف کند ، و یا اینکه ما را شفا دهد ، اما اینک ، مدتیست که بدون مصرف مواد مخدر زندگی میکنیم ، علاوه بر این  میخواهیم خود را مورد شناسایی قرار بدهیم  ، تا از این طریق در فرایند رستاخیز روحانی قرار بگیرم و در این زمینه تغییراتی را بخوبی در خود مشاهده میکنیم  و لذا بدون شک چگونگی  مراقبت های یک نیروی برتر را در این رابطه کاملاً  درک میکنیم ، و گاهی در دلمان اقرار میکنیم که ،  خداوندا ؛

این ما نبودیم ،. . .  واقعاً این ما نبودیم که پاک ماندیم  ، بلکه این حمایت ها و مراقبتهای بیدریغ تو بود که ما را پاک نگه داشت  . ما کور بودیم اینک بینا شده ایم ، کر بودیم شنوا شده ایم ، لال بودیم اینک متکلم شده ایم ، نادان بودیم اما اکنون دانای بر نادانی خود شده ایم ، گم شده بودیم ، امروز پیدا شده ایم ،  دور از تو بودیم اینک نزدیک بتو شده ایم ، بی اعتبار بودیم اکنون معتبر شده ایم ، غیر قابل اعتماد و اطمینان  بودیم ، اکنون معتمد و مطمئن شده ایم ،  گدا بودیم اینک پادشاه وجود خود شده ایم ، غمزده و منزوی بودیم اما اکنون شاد و پویا شده ایم ، کذاب بودیم اکنون صادق و راستگو شده ایم و در یک  جمله مرده بودیم و اکنون زنده شده ایم ...... پس ای خدا ، .... ای نیروی برتر ما ، چگونه میتوانیم مراقبت های تو را در این راستا متوجه نشده باشیم و یا آنها را ندیده بگیرم و سپاسگزار اینهمه حمایت های تو نباشم . 

بنابراین وقتی دقت میکنیم متوجه میشویم که مراقبت های خداوند چقدر گسترده در زندگی ما اتفاق افتاده است  و موهبت های آن در زندگی ما حقیقتاً خارج از شمار و قوه بیان ما می باشد . ضمناً درک بیشتر از مراقبت نیروی برتر در زندگی ما ،  بستگی به هوش و تمرکز ما در رابطه با چگونگی حمایت این نیرو دارد و لذا باید مواظب تحلیل و تفسیر بسیاری از مواردی که در زندگی ما پیش می آید باشیم ، گاهی ممکن است در زندگی ،  ما حمایت و یا مراقبتی را در اثر عدم آگاهی و یا دور اندیشی برای خود مضر بدانیم در حالیکه نفع ما در آن است .

بنابراین ، تفسیر و یا برداشت ، از چگونگی مراقبت های خداوند  در زندگی  ، بستگی مستقیم به نحوه روشن بینی ما دارد  ، در واقع ما با ارتقاء دانش بهبودی و بالا بردن سطح شناخت و دانش معنوی خود و همینطور با عمل کردن به اصول روحانی  ، میتوانیم  مفاهیم ، چگونگی مراقبت های خداوند را درک کنیم .


· آیا مواقعی بوده که من قادر نبوده ام ، از سر راه خداوند کنار روم و برای نتیجه کاری به او اعتماد کنم ؟ توضیح دهید .

بله  ، مواقعی در زندگی پیش می آید که ما قادر نیستیم ازسر راه خداوند کناربرویم و لذا در اینجا متوجه میشویم که مثلث توکل ( اعتقاد - اعتماد – اطمینان ) ما به اندازه کافی رشد نکرده است و لذا این مسئله بیانگر این می باشد که بیماری اعتیاد ما هنوز بطور کلی غیر فعال نشده و هنوز در بسیاری از موارد میخواهد با اراده شخصی و با زور و خودمحوری مسائل را پیش ببرد در چنین شرایطی ، مَثَل ما  ، به مانند موکلی میماند که به وکیل خود اعتماد نکند ، و لذا در نهایت خود محوری و جهل ،  خود را داناتر از وکیل خود بداند و میخواهد به هر صورت که شده  در کار اودخالت کند  .

گاهی ما در رابطه با مسائل زندگی دوست داریم نتیجه آنطوری باشد که ما میخواهیم ، البته این اشکالی ندارد و لذا بخاطر بدست آوردن نتیجه هر کاری که از دستمان بر می آید را انجام میدهیم که اینهم اشکالی ندارد ، اما مشکل از آنجایی شروع میشود که در رابطه با بدست آوردن و یا بدست نیاوردن نتیجه از قبل گرفتار ترس ، دغدغه ، دلشوره و دلهره و و . . میشویم  و زندگیمان دوزخی میشود و این نشان دهنده این است که باید در معنای سپردن بیشتر دقت کنیم  ، یکی از مفاهیم سپردن در زندگی برای ما اینگونه است که ما موظفیم تمام سعی و تلاش خود را همراه با صداقت و پشتکار برای اهدافمان و دستیابی به نتایج حاصل از آن بکار ببریم ، اما با توکل  کردن به خداوند ، نتیجه آنرا در نهایت به او می سپاریم ، ونتیجه هرچه که باشد آنرا خواست خدا میدانیم  ، و معتقدیم که خواست خدا بهترین نتیجه برای ما می باشد حتی اگر نتیجه ایی که بدست می آید باب میل ما نباشد  . نکته ایی که باید به آن توجه کنیم این است که خداوند مظهر و تجلی زیبایی و پاکی و مهربانیست ، بنابراین خواست خداوند برای ما همیشه پاکی و بهبودی می باشد

در این سوال منظور از راه خدا همان خواست و اراده خدا می باشد  ، که نهایتاٌ منجر به نتایج میشود . و از آنجایئکه خودمحوری و خود اتکایی یک از ارکان اصلی بیمار اعتیاد می باشد ، بنابراین ، بین خواست من ( خواست من = اراده شخصی ) و خواست خداوند مقابله ای شکل میگیرد و لذا ما بر اساس عجزی که در مقابل بیماری و خودمحوری داریم قادر نمیشویم که  تن به خواست خداوند بدهیم ، در واقع ، یعنی بیماری اعتیاد فعال شده و لذا شروع به مقاومت و پایداری میکند ، ما وقتی در شرایط خودمحوری قرار میگیریم ، فکر میکنیم خودمان همه چیز را میدانیم و خودمان قادریم همه کار را انجام دهیم و لذا در نهایت جهل مرکب زور میزنیم که  نتایج و مسائل زندگی را خودمان آنطور که میخواهیم رقم بزنیم .  گاهی به توانا ییها و دانایی خود غره میشویم ، اما غافل از اینکه  ، بدون توکل کردن این فاکتورها ناکارآمد و عملاً نتایج مثبتی به بارنمیآورد

بنابراین ، اینکه قادر نیستیم گاهی از سر راه خدا کنار برویم به این علت است که خودمحور و خودکامه میشویم و اصرار داریم نتایج دقیقاً مطابق خواسته ما باشد و لذا متوجه میشویم که در رابطه با مفاهیم توکل نیاز به رشد و تعالی داریم . توکل یعنی حرکت از من برکت از تو ، توکل یعنی قطع امید کردن از خود و دیگران و نتیجه هر امری را به خداوند سپردن ، توکل  ، یعنی ؛ اظهار ناتوانی  و عجزکردن و در اثر عدم توانایی و فهم از مسائل ، به خداوند اعتماد کردن ، توکل کردن یعنی نتیجه ایی را که من دوست دارم مهم نیست ، بلکه چیزی که مهم است نتیجه ایی است که رقم خورده و خواست خداوند در آن می باشد  ، حتی اگر به این شکل فکر کنیم که نتایج بدست آمده که حاصل از زحمات ما   میباشد عادلانه نیست  ، در اینصورت برای آگاهی از فهم اینگونه نتایج دعا میکنیم  که خواست خداوند را دریابیم ، و از سر راه آن کنار برویم ، و لذا در این راستا برای فهم و آگاهی از خواست خداوند  ، نیاز به صبوری و پیش روی در عرصه بهبودی را داریم و در همین روند است که در جای متوجه میشویم که اراده خداوند که نتایج را رقم میزند ، همیشه برای ما دارای پیام و یا مفاهیم و یا منافع گوناگونی است ، که در زمان خود کیفیت و معنای اینگونه خواست ها را درک خواهیم کرد .    

نکته : ما وقتی به خداوند توکل نمی کنیم ، نه تنها قادر نیستیم نتایجی که سرانجام رخ میدهند را تغییر دهیم  ، بلکه عدم توکل همیشه ما را گرفتار ، دلهره ، تشویش ، اضطراب  ، ترس و ناامیدی و افسردگی و در نهایت ما را خودمحور میکند.


· آیا مواقعی بوده که قادر بوده ام ، از سر راه خداوند کنار بروم و نتیجه کاری را به او بسپارم ؟ توضیح دهید .

بله ، مواقعی بوده است که  ما واقعاً از سرراه خدا کنار رفته ایم و با صداقت و پشتکار وظایف خود را در راستای هر هدفی که داشته ایم انجام داده ایم ، برای رسیدن به اهداف خود از هیچگونه زحمت و تلاشی مضایقه نکرده ایم ، و لذا از تمام ظرفیت ها و توان خود برای دست یافتن به اهدفمان استفاده کرده ایم ، و در حیطه مسئولیتهای که در این راستا داشته ایم کوشا و ساعی بوده ایم ، اما با توکل نتیجه را بخداوند سپرده ایم و در واقع با این روش توانستیم از سر راه خدا کناربرویم و خود را تسلیم خواست خداوند نماییم ، و لذا تسلیم  ، ما را سرانجام به نقطه توکل رساند و همین توکل در برابر خواست و اراده خداوند  در نهایت برای ما ثمرات مثبتی به همراه آورد که موجب شد ما برای بدست آوردن نتیجه از قبل دچار ترس ، دغدغه ، تشویش و اضطراب و و . . نشویم ، همینطور یکی دیگر از برکات سپردن و توکل کردن و از سرراه خداوند کنار رفتن برای ما اینبود که ، چنانچه اگر نتیجه بدست آمده مطلوب میل ما نباشد ، دیگرگرفتار یاس و ناامیدی و سرخوردگی نشویم  و در هر صورت خود را برنده این جریان بدانیم  ، از طرفی بزرگترین دستاورد ما زمانیکه از سر راه خدا کنار میرویم و تسلیم خواست و اراده او میشویم  ؛ این است که  از خودمحوری و خود اتکایی ( منظور از خود اتکایی یعنی از اتکا به بیماری و ارده شخصی وهواهای نفسانی ) دست برمیداریم و این برای ما ارمغان بزرگیست . 

پاردوکس قابل تفکر در این دو سوال اخیر ، افکار ما را بر می انگیزد و متوجه میشویم ما بعنوان یک انسان موجودی هستیم که گاه براساس خواسته های بیماری و گاه بر اساس خواسته های بهبودی در شرایط فعلی به زندگی خود ادامه میدهیم ، البته این جریان در بهبودی یک روند  کاملاٌ طبیعیست ، در واقع ما به تجربه دریافتیم که فرایند بهبودی همیشه توام با آزمون و خطا برای ما اتفاق می افتد  ، در واقع گاهی بیماری بر ما چیره می شود  و گاهی ما فائق بر بیماری می شویم ، اصولاً این یک واقعیت غیر قابل انکار است که فرایند بهبودی ما همیشه با جریانات متناوب و نوسانات گوناگون مواجه می باشد ، بنابراین ،  کشمکش های بین بهبودی و بیماری نشان دهنده فعال و بیدارشدن بخشی از روحانیت در وجود ما می باشد ، ما در گذشته بطور دربست در اختیار بیماری قرار گرفته بودیم و هرگز بخاطر اعتیادمان حاضر نبودیم از سر راه خدا کنار برویم ، اما اکنون بسیاری از در و پنجره و روزنه های وجودی خود را برای حضور خداوند باز گذاشته ایم و این نشانگر پیشرفت ما در امر بهبودی می باشد .

نکته : ما وقتی به خداوند توکل می کنیم ، و زندگی خود را به او می سپاریم ،  فقط متمرکز به روی وظایف و مسئولیت های خود هستیم و نتیجه را به خداوند می سپاریم  ، بنابراین ، توکل همیشه ما را از  ، دلهره ، تشویش ، اضطراب  ، ترس و ناامیدی و افسردگی و سرخوردگی ها ، رهایی می بخشد  ، و در نهایت برای ما صلح و آرامش به همراه می آورد


جهت سپردن اراده و زندگی مان به نیرو برتر، ما باید یک رشته کارها را انجام دهیم . اکثر ما در یافته ایم که بهتر است بطور مداوم این تصمیم را رسماً تجدید کنیم . ممکن است که ما بخواهیم از این جمله کتاب پایه که می گوید (( اراده و زندگیم را به تو می سپارم . مرا در بهبودیم راهنمایی کن . و به من نشان بده که چگونه زندگی کنم . )) استفاده کنیم . این جمله می تواند خلاصه درک خیلی از ما از مفهوم قدم سوم باشد . اگر چه ما بطور حتم آزادیم که لغات خاص خود را استفاده کنیم ، یا راه دیگری جهت اقدام انتخاب کنیم . اکثر ما اعتقاد داریم هر روزی که از مصرف پرهیز می کنیم . یا پیشنهاد راهنمایمان را می پذیریم ، در واقع جهت به عمل در آوردن تصمیم خود برای سپردن اراده و زندگیمان به نیروی برتر ، اقدام کرده ایم .


· چگونه برای سپردن ، عمل می کنم ؟ آیا از لغات خاصی بطور منظم استفاده می کنم ؟ آنها چه هستند ؟

 

قسمت اول سوال )  فعل سپردن یک بینش  و یک اعتقاد روحانی می باشد که ما در روند ایمان آوری و بهبودی به آن دست یافتیم و لذا هدف قدم سوم هم در نهایت همین است که ما را به این نقطه برساند ، اما همانطور که میدانیم هر اعتقادی دارای دو ویژه گی می باشد .

اول ، به صورت نظری ، یا تئوریک ؛

یعنی اینکه ما با کارکرد سوالات بخش سپردن ،  بطور تئوریک متقاعد شدیم که توکل بخداوند و تسلیم شدن در مقابل خواست و اراده خداوند چقدر میتواند ، برای ما مزایا به همراه بیاورد ، و نشاط وآرامش به زندگی ما ببخشد ، و همینطور متوجه شدیم که خواست و اراده خداوند امروز برای ما پاکی و بهبودی میباشد ، و همینطور در این بخش از نظر مفاهیم عقلی به این خرد رسیدیم که معنای سپردن و توکل کردن و همچنین خواست خداوند برای ما ، انتخاب بهترین گزینه ها برای ادامه دادن یک زندگی سالم می باشد .

دوم ، عملی ؛

از قدیم یک مَثَلی بوده که میگوید : با حلوا ، حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود ، بنابراین ، ما هرچقدر هم که در مفاهیم سپردن چیره دست و یا استاد باشیم  ، اما اگر بطور عملی کارهای که لازم است برای قوام بخشیدن به این اعتقاد انجام ندهیم ، طبیعیست که ازبرکات این توکل بهره ای نخواهیم برد ، ما هرگز نخواهیم فهمید که این قدمها چه معناهای در خود نهفته دارد  وچه جلاء ای میتواند به زندگی ما بدهد ، مگر ، زمانی که به آنها عمل کنیم ، بنابراین ، ما موقعی میتوانیم معنای سپردن و مفاهیم واقعی و کارآیی آنرا در زندگی مشاهده کنیم که اعمال ما براساس این مفاهیم شکل بگیرد و بطور روزانه این اعمال را تکرار کنیم ، بطور مثال ؛

-مسئولیت پذیری ؛ درک ما ابتدا از سپردن این بود که فکر میکردیم ، که میخواهیم مسئولیت های زندگی خود را بخداوند بسپاریم و خودمان یک نفس راحت بکشیم ، اما در اثر کارکرد این قدم متوجه شدیم که نه تنها توکل و سپردن این معنا را نمیدهد ، بلکه ما را نبست به مسائل  زندگی که در حیطه و در حوزه وظایف ما می باشد ، مسئولیت پذیرتر میکند ، مسئولیتهای که مستقیماً  بعنوان یک انسان باید در مقابل آنها جوابگو باشیم ،  مسئولیتهای از قبیل ؛ وظایف زناشویی –وظایف ما در بهبودی  –  وظایف ما در پویایی  -  وظایف و مسئولیتهای شغلی – مسئولیت انتخاب کردنها –   وظایف ما در سطح ، خانواده و جامعه  و . .

قسمت دوم وسوم سوال ) بله ما به علت بدست آوردن برکاتی که در اثر فعل سپردن و توکل کردن در این رهگذر شامل زندگیمان شده  ، و برای حفظ و ارتقاء این جلاء و موهبتی که نصیب حالمان شده  ، لازم است ، بطور منظم از جملات و یا کلماتی برای بیان احساساتی که از فعل سپردن بدست آورده ایم استفاده کنیم ، و هدف ما از تکرار کردن این است که خواسته خودآگاه را در ناخودآگاه خود ضبط و ثبت کنیم ، گاهی مانند کسانی که اذکار ( ذکرها ) مقدسه را زمزمه میکنند  ، ما هم بطور روزانه این جملات یا کلمات را با قلب خود و یا با زبان خود ادا میکنیم ، ما دریافتیم که برای ماندگاری این فعل باید بطور منظم و روزانه این اعمال را انجام دهیم ، بدیهیست نحوه بیان این احساسات به شور و به سلایق شخصی ما بستگی دارد ، اما اکثر ما برای بیان احساساتی که در این راستا داریم  ، کم و بیش از جملاتی استفاده میکنیم که در نهایت یک مفهوم را معنا میدهد  ، بطور مثال میگویم ؛

خداوند ؛

تصمیم گرفته ام اراده و زندگیم را به مراقبت دستان توانا و قدرتمند تو بسپارم ، هر چند در دل خواستها و آرزوهایی دارم ، اما اگر آرزوهای من در راستای خواست و اراده تو قرار دارد ، آنها را برآورده کن ، آنهم نه به خواست من ، بلکه بخواست تو ، اراده تو ، و مشیت تو . . . ( آمین )

پروردگارا ؛

خود را تقدیم تو میدارم ، از من کن و از من ساز آنچه خود اراده کنی ، از اسارت نفس رهایم کن ، تا انجام ارادات را بهتر توانم  ، مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنها شاهدی باشد برای کسانی که با قدرت تو ، عشق تو ، راه تو ، یاریشان خواهم کرد ، باشد تا همیشه بر اراده تو گردن نهم ........،( آمین )

خدوندا ؛

اراده و زندگیم را به مراقبت تو می سپارم ، مرا در بهبودیم راهنمایی کن ، و به من نشان بده که چگونه زندگی کنم .( آمین ) 

 

خدواندا ؛

آرامشی عطا فرما

تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم

 شهامتی که تغییر دهم آنچه را که میتوانم

 و دانشی که تفاوت این دو را بدانم ..................( آمین ) 

 

زهرا ثث ثث
30 July 20 , 18:08
ممنون زیبا بود

پاسخ :

تشکر زهرای عزیز
وحید.
08 July 18 , 01:45
سلام خدا راشکر بخاطر این همه حرفای زیبا

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan