Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

بخش اصول روحانی

" اصول روحانی "

با توجه به ذات روحانی قدم سوم ، ما بر ابتدا بر روی تسکیم و تمایل تمرکز می کنیم . پس از آن می بینیم که امید چگونه به ایمان و اعتماد تبدیل می گرد و در نهایت متوجه می شویم که اصل روحانی تعهد به قدم سوم گره خورده است .

برای ما وقتی که همه چیز همانگونه که می خواهیم پیش می رود ،تمرین اصل روحانی تسلیم خیلی آسان است. در واقع وقتی که همه چیز به نرمی و خوبی پیش میرود، احتمالاًاین باور که همه چیز تحت اختیار و کنترل ماست و به تمرین اصل تسلیم نیاز نداریم ، برایمان پیش می آید . زنده نگه داشتن اصل روحانی تسلیم و واگذاری به مراقبت خداوند به آنگونه که او را درک می کنیم ، در روح و فکرمان برای ما ضروری می باشد ، حتی وقتی که همه چیز خوب و درست پیش می رود .


· چه کارهایی جهت تقویت و تحکیم ، تصمیمی که برای سپردن اراده و زندگی ام به مراقبت نیروی برتر گرفته ام ، انجام می دهم ؟

محور اصلی قدم سوم تصمیمی است که گرفته ایم و همینطور که میدانیم تصمیم بدون هدف بدون معنا می باشد ،  و هدف ما در غایت از تصمیمی که گرفتیم این است که بتوانیم اراده و زندگیمان را بخداوند بسپاریم ، هر چند در نهایت فعل سپردن و توکل کردن ذات و هسته  این محور می باشد ، اما چگونگی موفقیت ما در این راستا بستگی مستقیم به نحوه تصمیمی که میگیریم دارد ، در واقع هسته و ذات روحانی این قدم  به میزان و استحکم تصمیم ما بستگی دارد ، بنابراین ، ما برای دستیابی به هدف خود در این قدم ابتدا لازم است کیفیت تصمیم خود را تحکیم و تقویت بخشیم و به این منظور متوجه شدیم از اساسی ترین عواملی که میتواند به روی تصمیم ما تاثیرگذارترین باشد اول نیاز است .

نیاز ؛ نیاز یعنی چیزی که ما کمبود و جای خالی آن را در زندگی خود احساس میکنیم  و نبود و فقدان آن تاثیرات منفی گسترده ای را در بر دارد ، نیاز یعنی شناخت از چیزی که مستقیماً برای ادامه حیات و چگونه زیستن ما لازم است ولذا با احتیاج داشتن فرق میکند ، احتیاج یعنی چیزهای که جزو حوایج ما می باشند اما عوامل و فاکتورهای حیاتی در زندگی ما نیستند ( مثلاً اتومبیل ، ویا لوازمات لوکس داشتن جزو احتیاجات است ، اما خانه و پوشاک و غذا داشتن جزو نیازمندیها برای زندگی ماست ) ، بنابراین ، منظور ما در اینجا از نیاز به این مفهوم می باشد که زنده بودن و چگونه زنده بودن ما بستگی مستقیم به آن دارد ، نیاز ، در زندگی ما به اشکال مختلف حضور دارد ، مثلاً در زندگی  درچند بخش میباشد ، بطور مثال در بخش جسمانی ما نیاز به نفس کشیدن و خوردن و خوابیدن و و ... داریم ، و در بخش روانی نیاز به اعتماد به نفس و احترام  و تعادل روانی و و ... داریم و در بخش روحانی نیاز به ایمان ، توکل ، امید و . . . داریم ، بنابراین ، ما همانطور که به نفس کشیدن نیاز داریم به احترام و سلامت روان و سلامت معنوی و روحانی نیز ، نیاز داریم .

ما در گذشته بر اثر خواب و یا کُما روحانی ، نیازمندیهای خود را در این بخش از زندگی درک نمیکردیم و در واقع قوه تشخیص ما از نیازهایمان در این برهه از زندگی کور بود ، و لذا در اثر عدم شناخت از نیازهای روانی و روحانی خود ، همیشه  با آشفتگی ، و درد و رنج به زندگی خود ادامه میدادیم  ، واقعاً نمیدانستیم که خلاء فاکتور ایمان و توکل چقدر زندگی ما را آشفته کرده ، بنابراین در اثر ادامه این رنجها عاقبت به نقطه ای رسیدیم که احساس نیاز کردیم  ، "  در واقع درک و شناخت و احساس " نیاز روحانی " کردن  ،  مادر بهبودیست  " ، و لذا در اثر همین نیاز بود که طالب مزایای بهبودی شدیم و در جای متوجه شدیم که نیاز داریم و باید تصمیم قدم سومی بگیریم ، بنابراین ، امروز ، ما باید برای تحکیم و تقویت تصمیم خود برای سپردن و توکل کردن به نیروی برتر ، ابتدا لازم است ، احساس نیاز خود را شناسایی و آنرا بطور روزانه و مرتب تکرار کنیم .

اصولاً سستی و یا سفتی هر تصمیمی ، بستگی به میزان احساس نیاز آن شخص دارد . بنابراین ، ما هرچقدر کوشا باشیم و متوجه این منظور باشیم ، که چقدربرای ادامه زندگی خود نیاز به تصمیمی  که در این قدم میگریم را داریم  ، در واقع به استحکام تصمیم خود قوت می بخشیم .

اما همانطوریکه میدانیم یکی از نکات مهم برای تقویت و تحکیم هر تصمیمی ، هوش و ذکاوت می باشد ، بنابراین ما با استفاده از هوش بهبودی خود میکوشیم تا بطور روزانه تصمیم خود را تجدید کنیم ، از طرفی ما لازم است برای تحکیم تصمیم خود بطور روزانه کارها و اعمالی را انجام دهیم ، بطور مثال ؛ مرتب به جلسات بهبودی رفتن – مشارکت کردن – مشورت کردن -  دعا و مراقبه کردن – مطالعه کردن – حضور در جلسات معنوی و روحانی – دانش بهبودی خود را ارتقاء دادن – تماس با دوستان بهبودی – دوری کردن از همنشین بد – و و . .

 


· قدم سوم چگونه به من کمک می کند تا اصل تسلیم که در قدم یک ودو تمرین کرده ام را تقویت کنم و توسعه دهم ؟

ما بر حسب احساس نیازی که به توکل کردن وسپردن میکنیم ، نهایتاً به نقطه ایی میرسیم تا ، برای اینکه بتوانیم جهت تقویت و تحکیم تصمیممان کوشا باشیم ،متوجه میشویم که ابتدا باید تسلیم شویم ،  بنابراین ، تسلیم فرزند نیاز و کلید طلایی بهبودیست ، تسلیم یعنی گردن نهادن و مطیع و فرمانبردار بودن ، تسلیم در قدم سوم ما را وامیدارد تا پایه های تصمیم خود را محکم کنیم ، تسلیم در قدم سوم یعنی گردن نهادن در مقابل خواست خداوند و پذیرش مشیت اش . تسلیم در قدم سوم ما رابرمی انگیزد تا دست از جنگ برداریم ، و اراده شخصی و بیماری و نواقص خود را به خداوند بسپاریم تا صلح و آرامشی که در این رهگذر بدست می آوریم باعث شود که بیشتر تمرکز ما به روی تصمیممان باشد و لذا برای تمرکز در این امر در شرایطی قرار میگیریم که نهایتاً متوجه میشویم برای رشد و شکوفایی این فرایند لازم است ، اصل تسلیمی را که در قدم یک و دو فراگرفته ایم را بیشتر تمرین کنیم .

قدم سوم در واقع باعث شد تا ما درک عمیق تری از مقوله تسلیم شدن را دریابیم و به مزایا تسلیم شدن بیشتر پی ببریم و لذا همین مسئله ما را برانگیخت تا برای دست یافتن به بهبودی و همچنین مزایای بهبودی ، اصل تسلیم را در قدم یک و دو بهتر درک و بیشتر تمرین کنیم .

ما در اثر تسلیم درقدم سوم ، به مرحله بلوغی  رسیدیم که با تمایل تن به این پذیرش دادیم  ، تا از اراده شخصی خود دست برداریم و خود را مطیع و فرمانبردار نیروی برتر کنیم

بنابراین ، قدم سوم ما را عاقبت در اثر مفاهیم سپردن به منطقی میرساند که حاصل آن صلح و آرامش است و لذا در همین روند ما به نقطه ایی میرسیم که بسیاری از جنگ ها و کشمکش ها  درونی ما فروکش میکنند ، و لذا بینش بهبودی ما شفافتر و صمیمانه تر میشود و همین مسئله باعث میشود تا از جدل های بیهوده درونی رهایی یابیم و از زوایای بالاتری به مفاهیم تسلیم در قدم یک و دو بیاندیشیم و از این زوایا هم آنها را مورد تمرین و تقویت و توسعه قرار بدهیم .

اساساٌ اگر بگویم تمام رسالت نهفته در قدم سوم رساندن این پیام است که " تسلیم شو تا رها شویی " حرفی به گزاف نزده ایم ، در واقع قدم سوم کوشید تا این پیام روحانی را به ما برساند ، بهبودی ما رابطه مستقیم  به نحوه تسلیم شدن ما دارد .

ما بر اساس ذهنیت گذشته خود نسبت به کلمه  « تسلیم » یک تصویر منفی از این لغت در ذهن خود حک کرده بودیم و معنای آنرا خار و خفیف شدن می انگاشتیم  و با گذشت زمان ، این واژه در ناخودآگاه ما ثبت گردیده بود ،  ولذا ما هر گاه با این لغت روبرو میشویم ، ناخودآگاه به ما حالت هجومی دست میدهد ، بنابراین ، ما باید متوجه باشیم معنای تسلیم در اینجا ، خار وخفیف شدن نیست ، بلکه معنای تسلیم در اینجا برای ما اوج پیروزی است ، اگر بطور مثال بخواهیم بیان کنیم ، ما تاکنون جزو سپاه ضحاک بوده ایم ، اما اکنون میخواهیم خود را تسلیم سپاه فریدون کنیم ، ما تاکنون تحت سیطره بیماری بوده ایم ، اما اکنون میخواهیم خود را تسلیم بهبودی کنیم ، ما تاکنون تسلیم اراده شخصی و مخرب خود بوده ایم ، اما اکنون میخواهیم تسلیم بهبودی شویم ، بنابراین  ، ما تسلیم میشویم تا آزاد و رها بشویم


ما معمولاً بیشترین تمایل را پس از تسلیم شدن تجربه می کنیم . تمایل اغلب به دنبال احساس یأس یا در گیری برای کنترل نیز بوجود می آید . اگر چه ما می توانیم اصل روحانی تمایل را قبل از اینکه به آن نیاز پیدا می کنیم ، تمرین نماییم تا در حد امکان از تجربه دردهای غیر لازم اجتناب کنیم .


· تاکنون به چه راه هایی تمایل خود برای بهبودی را نشان داده ام ؟

ما در پروسه اعتیاد فعال ، عاقبت به نقطه ایی رسیدیم که دیگر زندگیمان غیر قابل اداره شده بود ، بنابراین ، با تمام وجود احساس کردیم که نیاز به پاکی داریم  و لذا بر حسب همین احساس نیاز وارد انجمن معتادان گمنام شدیم ، و چون نیاز ما یک اشتیاق واقعی بود به همین دلیل برای بدست آوردن پاکی ،  بدون پیش شرط خود را تسلیم برنامه کردیم ، گاهی در اولین گامهای خود در راستای پاکی تمایل و اشتیاق زیادی به دیگر اصول روحانی بهبودی از خود نشان نمیدادیم ، ما بر اثر نیاز به قطع مصرف  ، بیشتر راغب بودیم تا پاک از مواد مخدر بمانیم ، اما برای همین پاک ماندن هم  ، متوجه شدیم لازم است ابتدا تسلیم شویم و لذا وقتی پذیرفتیم که باید تسلیم شویم اولین سنگ بنای بهبودی ما شکل گرفت و با حضور مرتب در جلسات ، رفته رفته ، تمایل ما به اصول روحانی رو به فزونی گرفت و به همین دلیل ما از راه های مختلفی تمایل خود را افزایش  و آنها را از خود بُروز و نشان دادیم  ، بطور مثال ؛ حضور مرتب در جلسات – اقدام به کارکرد قدمها – تمرین اصول روحانی حاصل از قدمها در زندگی روزمره ، و و

بنابراین ، اصل روحانی تمایل ، بستگی مستقیم به نحوه و چگونگی تسلیم ما دارد . وقتی ما در قدم سوم تسلیم اراده شخصی خود می شویم و آنرا به خداوند می سپاریم و همچنین میکوشیم تا زندگی خود را هم نیز بر اساس مفاهیم توکل بخداوند بسپاریم ، همه اینها نشانگر این است که ، اصل روحانی تمایل در ما فعال شده است .

یکی دیگر از نشانهای تمایل ما برای بهبودی  ، تکرار حضور در جلسات است ، یعنی جلسات خود را بطور تکراری هم که شده ادمه میدهیم ، هر چند بی انصافی است اگر بخواهیم بگویم با حضور در جلسات  هیچ تغییری نکرده ایم ،  اماگاهی ممکن است فکر کنیم برنامه بهبودی به ما جواب نمیدهد و تغییری در خود احساس نمیکنیم ، اما ، ما نباید دلسرد بشویم  ، وظیفه ما این است در هر شرایطی دست از تکرار برنداریم و مطمئنیم سرانجام در زمان مناسب تغییرات  مثبت را متوجه خواهیم شد ، همانطوریکه بسیاری اعضاء با تکرار کردن  برنامه بهبودی ، اینک در مرحله حتی تغییرات بنیادین قرار گرفته اند .


· آیا در بهبودی خود بر علیه خود می جنگم ، فکر می کنم چه اتفاقی بیفتد اگر تمایل پیدا کنم که بگذارم بهبودی بر آن قسمت از زندگیم مستولی شود ؟

قسمت اول سوال // اصولاً لغت جنگ  در هر موردی که باشد  ، متضاد با مفاهیم و فرهنگ بهبودیست ، جنگ با هر چیزی ،  حتی اگر آن چیز یک عامل شر و منفی باشد ،  نشانه اوج تنفر است ، و ، وقتی ما از چیزی تنفر داشته باشیم ، به این معنا می باشد که از نظر درونی با آن مورد هنوز مشکل داریم ، بطور مثال ؛ وقتی ما بگویم که از اعتیاد تنفر داریم ، بنوعی بیانگر این است که ما هنوز درگیر و دار بیماری هستیم  و با اعتیاد خود در جنگیم .

از طرفی ، ما یک عمر با هواهای نفسانی خود جنگیدیم ، یک عمربا نواقص های اخلاقی خود جنگیدیم ، اما حاصل این جنگیدنها عاقبت برای ما چه ارمغان مثبتی به همراه آورد ؟! هیچ ، به گفته ایی نه تنها در این موارد پیشرفتی نکردیم ، بلکه پسرفت هم کردیم  ، و لذا نهایتاً بسیاری از ما به این مسئله پی بردیم که ما ، در رابطه با هرآنچه که با آن  میجنگیم  ، در غایت بازنده آن جریان هستیم ، اساساٌ کلماتی هستند که جزو لغات و  فرهنگنامه بیماری می باشد ، مثلِ ؛ زشتی –  پلیدی  - بدی – کینه – نفرت – جنگ و و .   ، بنابراین ، استفاده حتی ابزاری برای کسب بهبودی از این جریانات مغایر با اصول بهبودی می باشد . ما وقتی در مسیر بهبودی گرفتار جنگ و دغدغه های درونی میشویم ، معنای آن این است که باید تسلیم خود را تحکیم بخشیم ، و بهتر است تسلیم خود را کامل کنیم  ، تسلیم کامل یعنی ضمن پذیرفتن بیماری ،  پذیرش بهبودی را نیز بعنوان بهترین گزینه انتخاب کنیم  ، و لذا در همین روند در جای متوجه میشویم که بهتر است میزان تمایل خود را نیز گسترش بدهیم و برنامه بهبودی خود را شرطی و یا سلیقه ایی انتخاب نکنیم ، گاهی ممکن است در زمان بهبودی در اثر پایین آمدن شوق و تمایل به بهبودی ،  در مقابل آن مقاومت کنیم  ، و لذا اینجا نقطه ای است که باید متوجه شویم این جنگ و مقاومت ، بیانگر این است که میزان تمایل ما ،  در حال کاهش یافتن است و به دلیل همین مقاومت و جنگ در مسیر بهبودی درد میکشیم ، بنابراین ، برای اجنتاب از دردهای که لازم نیست آنها را تجربه کنیم  ، درچنین شرایطی سعی میکنیم تا تسلیم خود را تعالی بخشیم ، تا بدینوسیله میزان تمایل خود را افزایش دهیم .    

قسمت دوم سوال ) همینطور که میدانیم بهبودی بطور کلی یک فرایند است ، بنابراین ، اصول روحانی نیز شامل همین قانون و فرایند می باشد ، و بدیهیست هر فرایندی دارای زمان و نقاط و ایستگاههای می باشد ، و لذا تمایل ما میتواند در طی کردن این مسافت زمانی ،  نقش اساسی و تعیین کننده داشته باشد ، در واقع تمایل سرعت ماشین بهبودی ما را ارتقاء میدهد  ، و لذا به همین سبب متوجه شدیم دوستان بهبودی ما  ، بر اساس تمایلی که دارند این فرایند را ،  هم راحتر ، و هم بهتر طی میکنند .

از طرفی واقعیت این است که ما در روند بهبودی خود  ، گاهی خواسته و یا ناخواسته در مقابل آن پایداری میکنیم ،  و لذا گرفتار چالش و کشمکش های درونی می شویم ، از برنامه بهبودی دور میشویم و به همین سبب حالمان خراب میشود و در چنین شرایطی رنج میبریم ، و لذا  همین مشکلات باعث میشود در نهایت به حال و احوالات خود تاسف بخوریم ، و در نتیجه برای برطرف کردن این شرایط بغرنج ، فکر میکنیم  بهتر است ، برای برگشت به تعادل بهبودی و آرامش ، شوق و تمایل خود را افزایش دهیم .

گاهی بسیاری از ما  ، با بهره گرفتن از هوش بهبودی خود ، برای اجتناب از دردهای غیر لازم ،  متوجه نقش تاثیرگذار اصل روحانی تمایل میشویم ، و در رابطه با مسائل و مشکلاتی که در راستای بهبودی ممکن است  در آینده بوجود آیند ، از قبل با تمرین های روزانه  ، برای ارتقاء اصل روحانی تمایل ، اقدام و خود را آماده  میکنیم . بنابراین ، ما زمانی که در لحظات آرام و روزهای معمولی و یا شاد خود زندگی میکنیم ، با تمرین اصل روحانی تمایل ، بطور روزانه خود را وامیداریم ، تا در رابطه با مفاهیم قدم سوم ، همه بخش های زندگی خود را به نیروی برتر بسپاریم ، و لذا از قبل زمینه و ظرفیتی را برای خود فراهم میسازیم تا در مواجهه شدن با مشکلات آتی  و یا روزهای سخت خود را مهیا  ویا آماده سازیم  . بنابراین ، ما فکر میکنیم ، اگر اشتیاق و تمایل ، همراه با تمرینات روزانه افزیش پیدا کند ، ما بدینوسیله میتوانیم از پیچها و گذرگاههای بظاهر سخت در فرایند بهبودی به راحتی گذر کنیم .

گاهی تمایل ما در قدم سوم کامل نیست  ، یعنی تمایل ما به میزانیست که خواهانیم بخشی از زندگی خود را بخداوند بسپاریم ، اما در رابطه با بخش های دیگر که مَد نظرمان است ، دوست داریم این قسمت ها  تحت کنترل خودمان باشد ، بنابراین ، متکی بخودمان میشویم و موتور خودمحوریمان  ، باز روشن و فعال میشود و سرانجام  گرفتار جنگ و ستیزهای درونی میشویم ، و باز رفته رفته زندگیمان دوزخی شده ، و لذا باز ترسها و دغدغه ها و رنجها از راه میرسند ، اما اگر تمایل ما کامل شود و این اتفاق بی افتد که بگذریم و اجازه بدهیم بهبودی و مفاهیم که از سپردن بدست آوردیم بر تمامی بخش های زندگی ما برتابد ، بطور قطع از بسیاری از دردهای غیر لازم رها میشویم . 

اصل روحانی تمایل کامل در قدم سوم برای ما در دو بخش اتفاق می افتد ؛

اول ؛ سپردن اراده شخصی و بیماری به خداوند.

دوم ؛ سپردن تمام بخش های زندگی بخداوند


پیشرفتی روحانی از امید به سوی ایمان و اعتقاد در قدم سوم موجود می باشد . ما با امیدی که توسط قدم دو برایمان بوجود آمده ، قدم سوم را شروع کردیم . امید از این اگاهی و دانش که زندگی ما سرشار از امکانات و احتمالات است و هیچ چیز یقین و ابدی در آن وجود ندارد . وتوسط اولین نجواها و پیش بینی های حاکی از آن که ما نیز می توانیم به آرزوهای نهفته درقلب خود دست پیدا کنیم ، بوجود می آید . شک و دودلی ما در فرآیند تبدیل امید به ایمان از بین می رود . ایمان ما را بسوی عمل سوق می دهد . ما در واقع کارهایی را که افرادی که به آنها ایمان داریم به ما می گویند ، انجام می دهیم تا به آن چیزهایی که می خواهیم دست پیدا کنیم . در قدم سوم ایمان ، ظرفیت لازم برای تصمیم گرفتن و عملی ساختن آن را به ما می دهد . اعتماد نیز پس از اینکه ایمان را به کار گرفتیم شروع به اجرای نقش می کند . احتمالاً پیشرفت زیادی در راه رسیدن به اهداف خود داشته ایم و حالا برای ما مشهود است که ما می توانیم از طریق عمل مثبت و سازنده بر روی زندگی خود تأثیر بگذاریم .


· چگونه امید ، ایمان و اعتقاد در زندگی من تبدیل به نیروهای مثبت گردیده اند ؟

ما در اثر اعتیاد فعال در زندگی گذشته خود ، عاقبت به نقطه ای رسیدیم که دیگر زندگیمان بدون معنا  و مفهوم شده بود ، و ما به علت  خلاء روحانی ، دائماً در حال قهقرا بودیم ، و لذا مایوس ترین لحظات ، عمر خود را طی میکردیم .  لحظات عمر ما مملو ازترس و دغدغه وتشویش و اضطراب ، همراه با ناصداقتی و خودمحوری و نامیدی و بی ایمانی بود ولذا ، دائماً بین مرگ و زندگی دست و پا میزدیم ، و عناصری مهمی که سازنده و معنا دهنده یک زندگی سالم میتواند باشد ، مانند ؛ امید ، ایمان  ، اعتماد ، تمایل روحانی ، روشن بینی ، صداقت ، فروتنی ، و و . . . ، سالها بود که دیگراز زندگی ما رخت بربسته بود . سرانجام ما بجای رسیدیم که دیگر زندگیمان غیر قابل اداره شده بود هر کاری میکردیم دیگر نمیتوانستیم مثلِ دیگران از مواهب زندگی بهرمند شویم و در چنین شرایطی که انباشته از ناامیدی بودیم ، ناچاراً وارد انجمن معتادان گمنام شدیم ، البته ، وقتی میگویم ناچاراً ، معنای آن ، این میباشد که هنوز در ته دل خود هرچند ، خیلی ، خیلی کم ، اما به هر حال ،  سو ، سو ، و بارقه ایی از امید به رهایی در ما وجود داشت ، و همین امید اندک ، ما را واداشت تا وارد انجمن شویم ، و لذا با حضور در جلسات بهبودی ، باطری امید ما شروع به شارژ شدن کرد ، و همین امید به بهبودی باعث شد تا ما شروع به کارکرد قدم کنیم و نهایتاً با کارکرد قدم دوم ، امید ما به اوج خود رسید .   بنابراین ، امید در زندگی ما بازتابهای مثبت فراوانی دارد بطور مثال ، ما همین بهبودی فعلی خود را مدیون ، همان امید اندک خود می باشیم ، و لذا باید متوجه باشیم که امید چقدر نقش اساسی در بهبودی ما دارد  ، و بی شک اگر ما ، بتوانیم هر چقدر امید را در درون خود ارتقاء دهیم ، بدیهیست که بیشتر آثار مثبت و باز تابهای آنرا در زندگی خود مشاهده خواهیم کرد .  ما در روند بازیافت خود سرانجام ، متوجه شدیم که یکی از بازتابهای مهم و مثبت امید در بهبودی ، آن است که ، نهایتاً در نقطه ای منجر به تولید ایمان در ما میشود ، ایمان یعنی سنگر و یا حصار مطمئنی که  ضامن بهبودی ما می باشد و لذا ، ایمان سبب میشود که اعتماد از دست رفته ما بار دیگر فعال شود .

تمام امید ، ایمان و اعتماد ما در قدم دوم ،  متمرکزاین است که  ، ما میتوانیم با کمک یک نیروی برتر به سلامت عقل برسیم ، اما در قدم سوم ، امید ، ایمان و اعتماد ما ، فراتر رفته ، و متمرکز تصمیمی است که میتواند تغییرات بینادین در بخش های مختلفی از زندگی ما بوجود بیاورد ، و لذا در قدم سوم  ، فقط متمرکز به روی یک بخش از وجودمان ، مثلِ سلامت عقل نیستیم . اصول روحانی  ، امید ، ایمان ، اعتماد ، در قدم سوم ، ما را دلگرم میکند ، همانطوریکه باورداریم به سلامت عقل میرسیم  ، بنابراین ، ما بطور قطع ، هم  ، این امکانات را داریم  ، و هم این توانایی را داریم ، که زندگی خود را با تصمیمی که گرفته ایم بطور کلی دگرگون کنیم و به آرزوهای قلبی و نهفته خود دست یابیم . در قدم دوم متوجه شدیم که برای رسیدن به سلامت عقل باید چه اعمالی را انجام دهیم ، و در قدم سوم متوجه شدیم که برای رسیدن به سلامت معنوی و روحانی خود باید چه اعمالی را انجام دهیم .          

اصول روحانی ، امید ، ایمان ، اعتماد ، عاقبت ما را در روندی قرار داد تا از عوامل و شاخصه های منفی خود دور شویم و رفته رفته این عوامل منفی را به مثبت مبدل کنیم ، بدیهیست  تبدیل شدن نیروهای مثبت در زندگی ،  در درجه اول  ، بستگی مستقیم ، به چگونگی و عمق تاثیرات اصول روحانی ، که ما فراگرفته ایم  دارد .  تبادلات منفی زیر که در اثر همین اصول روحانی در زندگی ما متبدل به نیروهای مثبت شده اند ، بطور مثال نام میبریم ؛

-دروغگو بودن        راستگو شدن

-متکبر بودن           فروتن شدن

-بی ایمان بودن        با ایمان شدن

-عدم توکل            متوکل شد

-ناامید بودن         امیدوار شدن

و و . . 


· چه اعمال بشتری می توانم انجام دهم تا اصول روحانی امید ، ایمان و اعتقاد را در بهبودی خود بکار گیرم ؟

منظور از کلمه  « بیشتر » در این سوال ممکن است دوجور معنا بدهد ،

اول  ؛ یعنی اینکه ، ما اعمالی را برای بهبودی خود در سطح انجمن  انجام میدهیم  ، ولی آن اعمال کم است  ولذا باید بکوشیم تا آنها را بیشتر کنیم ، بنابراین ، برای بالابردن اصول روحانی « امید ، ایمان ، اعتماد »  برای بهبودی  ، ما باید اینگونه اعمال رابیشتر کنیم ، بطور مثال ؛ جلسات میروم اما به ندرت ،  و یا اگر مرتب هم به جلسات بهبودی میرویم ، اما خدمتی در این سطوح نمیگریم ، و یا اینکه قدم کار میکنم ، ولی قدم انتقال نمیدهم و یا اینکه راهنما دارم ولی رهجو نمیگیرم و و . . .

بنابراین ، اصل روحانی امید ، ما را وامیدارد تا اعمال خود را در راستای بهبودی افزایش داده و ضمن استفاده شخصی از برکات آن  ، به  دیگر همدردان نیز بهره ای برسانیم و به نحوی همانطور که کتاب پایه میگوید : چشم انداز دیگر همدردان نیز باشیم .

اصل روحانی ایمان ،یکی از مهمترین  دستاوردهای  ما در روند بهبودی است، اما گاهی ممکن است از روی سهل انگاری و یا بازیگوشی  از مسیر بهبودی خود دور شویم ، ولذا میزان تمایل ما بدینوسیله کاهش یابند ، اما اصل روحانی ایمان که ما آن را بطور روزانه تمرین میکنیم ما را باز در مسیر خودمان قرار میدهد و لذا ، اصل روحانی ایمان ، باعث تداوم و بیشتر شدن بهبودی در ما می شود .

اصل روحانی اعتماد یکی از بهترین فاکتورهایست که میتواند بهبودی ما را تضمین نماید ، ما ابتدا اصل روحانی اعتماد را با حضور در جلسات تمرین کردیم و سپس شروع به کار کرد قدم کردیم ، در قدم یک بر اساس اعتمادمان تسلیم کامل را پذیرفتم ، سپس در قدم دوم بر اساس اعتماد به نیروی برتر برای رسیدن به سلامت عقل به بهبودی خود ادامه دادیم  ، و در قدم سوم فراتر رفته و بر اساس اعتماد به خداوندی که خود درک میکنیم اراده و تمام بخشهای زندگیمان را به او سپردیم . در کل ، اصول روحانی امید ، ایمان ، اعتماد باعث میشود تا ما در رابطه با مبانی ای که به بهبودی ما در سطح انجمن مرتبط می باشد  ، خود را متعهد و مسئول احساس کنیم .      

دوم ؛ یعنی اینکه ، ممکن است ، ما مواردی که در بالا ذکر کردیم  ، همه آنها را به نحو احسن در سطح انجمن ، انجام میدهیم ، اما برای بهبودی ما فقط اینها کافی نیستند ، بهبودی یک حرکت خیر و پیشرونده است ، یعنی اینکه ما برای درک و ارتقاء از مفاهیم اصول روحانی نباید فقط ،  به نشریات و یا جزوات انجمن بسنده کنیم ، اگر ما فکر کنیم تمام چیزهای که میخواهیم در کتاب و نشریات ما وجود دارد و دیگر نیازی نیست که از مراجع دیگر برای رشد اصول روحانی خود استفاده کنیم ، بنابراین ، گرفتار خود محوری و تاریک بینی میشویم و مانند گذشته باز دگم پرست میشویم و در نهایت به جاده خاکی میزنیم ،  و لذا باید در راستای اهداف بهبودی بیشتر تلاش کنیم ، یعنی در رابطه با زمینه ها و عواملی که میتوانند به اصول روحانی ما جلاء بیشتری بدهند مطالعه وتحقیق بکنیم . همینطور ما با با فعال کردن اصول روحانی ، امید ، ایمان و اعتماد  در جایی متوجه میشویم هدف از بهبودی ما این نیست که  فقط باید در سطح انجمن خدمت بکنیم  ، ما باید بهبودی را با خود ابتدا به خانه و سپس به جامعه ببریم . در اینصورت است که اصول روحانی « امید ، ایمان ، اعتماد » شرایطی را فراهم میسازد تا بهبودی در ما رشد کرده و بیشتر شود .

اساساً ، اصل های روحانی بعلت ظرفیت های مثبت و فراونی که دارند ، وقتی در ما فعال میشوند طیف گسترده ای از اعمال ما را در زندگی زیر پوشش خود میگیرند و این اعمال ضمن  اینکه منافع شخصی  را تامین میکند، به منافع جمعی و عمومی نیز بهره میرساند .

اصل روحانی امید دربهبودی ، ما را به حرکت در می آورد و شوق ما را برای رسیدن به هدفمان در قدم سوم   شعله ور میسازد و عزم راسخ ما را برای دستیابی به آرمانهایمان فراهم می سازد   و لذا در همین روند باعث میشود که  تمایل ما رشد کرده و تشدید پیدا کند  ، وقتی در شرایط امید و حرکت به جلو قرار میگیریم  و تمایل ما رشد پیدا میکند  ، لاجرم به جایگاه  و ایستگاه ایمان میرسیم ، اصل روحانی ایمان باعث میشود که سختی و یا احیاناً ، مرارت وتلخی ها در مقاطعی از مسیر بهبودی برای ما شیرین شود ، همچنین اصل روحانی ایمان ، باعث میشود تا اعمال خیر و  نیت های خیر و معنوی ما ، فزونی یابد  . اصل روحانی ایمان باعث ازدیاد صبوری در بهبودی ما میشود ، در واقع ایمان برای ما باعث استحکام شکیبایی و لذا در نهایت ، صبر را برای ما در مسیر بهبودی آسان میکند .  اصل روحانی ایمان ، ما را وامیدارد که اعمال و نیات خیر خود را بیشتر و با دلگرمی پیگیری کنیم ، و همیشه داوطلب باز کردن گره نیازمندان باشیم . یکی دیگر از ره آوردهای مهم  ایمان این است که باعث میشود که  ما دست از بی اعتمادی برداریم ، در واقع ایمان باعث میشود تا خلوص و شفافیت و صمیمیت و صداقت ما ، در نیات خیر و بهبودی افزونی یابد و از افکار بیمارگونه و سوءظن های جنون آمیز ، و همینطور شک و دو دلی رهایی یابیم ، و لذا شرایط ایده آلی را برای خوش بینی و اعتماد کردن در ما فراهم می سازد . وقتی ما در شرایط اعتماد  قرار میگیرم بیانگر آنستکه اصول روحانی ، امید ، و ایمان در ما شکوفا شده و نقش خود را ایفا نموده و در روند طبیعی قرار گرفته است . در کل ، اصول روحانی امید ، ایمان ، اعتماد ،  باعث میشود تا ما در رابطه با مبانی ای که به بهبودی ما در سطوح مختلف جامعه مرتبط می باشد ، خود را متعهد و مسئول احساس کنیم .

نکته اول ؛ منظور از کلمه ( بیشتر ) در این سوال این نیست که در وظایف خود بخواهیم افراط بکنیم ، بلکه منظور این است که باید بکوشیم تا در آنها تفریط  نکنیم و در رابطه با تعهداتمان در بهبودی آنها درست و کامل انجام بدهیم .

نکته دوم ؛ احساس تعهدکردن و خود را مسئول دانستن بیانگر این است که اصول روحانی در ما متجلی شده است .


· چه مشهودات و مدارکی دارم که دیگر می توانم با دلگرمی به بهبودی خود اعتماد کنم ؟

مشهودات و مدارکی که ما داریم ممکن است با هم متفاوت باشد ، زیرا تمرکز ما به روی بهبودی ممکن است با هم متفاوت باشد ، مشهودات و مدارک ما در واقع توشه راهیست که ما در مسیر بهبودی ، بر اساس میزان تسلیم و تمایل خود آنها را رقم میزنیم و لذا کم یا زیاد بودن اینگونه مشهودات و مدارک در بهبودی بستگی مستقیم به چگونگی عملکرد و کوشا و ساعی بودن ما دارد . اما از طرفی ، وقتی ما در روند طبیعی بهبودی روزانه قرار میگیریم ، بدیهیست با آزمون و خطا به مسیر خود با ، امید ، ایمان و اعتماد ادامه میدهیم بدون شک دستاوردهای نصیبمان میشود که این مشهودات و مدارک باعث دلگرمی ما  دربهبودی میشود ، بطور مثال ؛ پاک ماندن از مواد مخدر - تغییرات رفتاری و گفتاری و کرداری - سرویس به خانواده - خدمات گونا گون در سطح انجمن و جامعه - صداق - اعتبار - اعتماد - اطمینان - امید - ایمان - پذیرش و دست از جنگ برداشتن - پیشرفت های معنوی ، اقتصادی ، و اجتماعی - توکل کردن - مسئولیت پذیری - مقید به اصول های روحانی بودن - هنر فقط برای امروز زندگی کردن - باز فکر کردن و روشن بینی - مشورت کردن با کار دانان - حرف گوش کردن - صبوری و شکیبایی - از همنشین بد دوری جستن - حضور در فضاهای بهبودی و معنوی  –  و و و 


اصل تعهد در اوج فرآیند روحانی در قدم سوم می باشد . تصمیم گرفتن برای واگذاری و سپردن به خداوند ، و تکرار و تکرار این تصمیم به دفعات حتی اگر بنظر اید که اتفاق مثنتی رخ نمی دهد ، مفهوم کلی این قدم است . ما می توانیم اصل روحانی تعهد را با تأیید و تکرار تصمیم خود به صورت مداوم و منظم و به عمل در آوردن آن ،که به تصمیم مامعنا و مفهوم می بخشد ، تمرین کنیم . برای مثال باقی قدمها را کار کنیم .


· اخیراًچه کاری کرده ام که نشان دهنده تعهد من به بهبودی و به کارگیری برنامه باشد ؟ ( برای مثال : آیا پست خدماتی در جلسات معتادان گمنام قبول کرده ام ؟ آیا موافقت کرده ام که راهنمای دیگر معتادان در حال بهبودی باشم ؟ آیا به رفتن در جلسات علیرغم هرگونه احساسی که داشته ام ، ادامه داده ام؟ آیا به کار کردن با راهنمای خود حتی اگر او حقیقت تلخی را به من گفته باشد یا راهکاری را به من پیشنهاد کرده باشد که مورد پسند من نبوده ، ادامه داده ام ؟ آیا راهکار او را انجام داده ام ؟ )

 

قسمت اول سوال ) ممکن است ما در طول پاکی خود بارها خدمت کرده باشیم و لذا وقتی طول پاکی ما بالا میرود ممکن است فکر کنیم که ما قبلاً و در گذشته خدمات لازم را ،  انجام داده ایم و دیگر ضروری نیست که خدمتی در رابطه با انجمن و برنامه بعهده بگیریم ، بنابراین ، اینگونه طرز فکر بطور قطع میتواند شرایط مناسبی را برای بیماری اعتیاد ما فراهم سازد و لذا به همین سبب سوال فوق تاکید بر کلمه  « اخیراً » دارد .

قسمت دوم سوال ) قبول کردن پست خدماتی در انجمن بیانگر احساس تعهد و مسئولیت ما در قبال بهبودی می باشد ، بنابراین ، ما هر چقدر طول پاکی مان بالا میرود باید به همان اندازه سعی و کوشش کنیم  تا در اینگونه عرصه ها فعالتر باشیم .

قسمت سوم سوال ) دو چیز بیشترین نقش را در بهبودی ما دارد اول راهنما  ، دوم رهجو ، حقیقتاً آنچه را که راهنمای ما ، در پیام های نهفته در قدمها نتوانست به ما تفهیم کند ، ما ،  در هنگام انتقال به رهجویان خود فرا گرفتیم ، بنابراین ، رهجو گرفتن این ظرفیت را دارد که بهبودی ما را تضمین کند ، لذا بسیاری از ما در اثر هوش و نبوغ بهبودی خود ، منفعلانه ننشستیم تا رهجوی به سراغ ما بیاید ، گاهی ما باید برای جلب اعتماد رهجو به سراغ آن برویم ، و در این راستا نگذریم افکار بیمارگونه ما اینگونه به ما القاء کند که دیگران چه قضاوتی در باره ما خواهند کرد ، ممکن است ، بیماری به ما بگوید ؛ دیگران پیش خود میگویند حتماً فلانی خلاء های خود را با « آقاجون بازی » میخواهد پر کند ، اما اینها افکاریست پوچ و بی معنا ، مهم در این راستا نیت خیر و ادامه راه بهبودی می باشد . مهم درک این مطلب است که بسیاری از ما ،  در زمان اعتیاد فعال ناچاراٌ برای جلب نظر ساقی هرکاری میکردیم حتی اگر شده غرور خود را زیر پا میگذاشتیم  ، حالا چه اشکالی دارد که برای بهبودی خود از تمام توان و ظرفیت های خود استفاده نکنیم ، اما نکته ای که باید به آن توجه بکنیم این است که سعی کنیم از دریچه بهبودی و نیت خیرمان اقدام به جلب رهجو کنیم ، همانطور که میدانیم تازه واردان مهمترین اعضاء انجمن ما و خون تازه میباشند و یکی از فلسفه های آن ، این است که وقتی تازه واردی به جمع ما اضافه میشود در واقع معنایش این است که یک ناجی از راه رسیده است ، کسی که به ما کمک میکند تا آموخته های تئوریک و نظری خود را برای انتقال به او ،  به مرحله عمل در آوریم  ، و لذا در شرایطی قرار میگیریم که لاجرم به این نقطه میرسیم   که باید سطح عملکرد خود را بالا ببریم  .   

قسمت چهارم سوال ) گاهی ممکن است ، در طول پاکی خود فکر کنیم که رفتن به جلسات برایمان تکراری و کسل کننده شده ، در این صورت ، بهتر است برای خروج از این بی تفاوتی مدتی به جلسات دیگر برویم ، گاهی ممکن است فکر کنیم که ایامی که حال و احساسمان خوب است نیاز به رفتن جلسات ضروری نیست و لذا زمانی که حال و احساسمان خراب است باید به جلسات برویم ، در حالیکه امروز به این فهم مشترک رسیده ایم که باید با داشتن هر احساسی چه خوب و چه بد ودر در هر مقام و احوالی به جلسات برویم .        

تعهد یعنی عهد و میثاق بستن .

اگر چنانچه ما به این سوال ها در همه موارد جواب مثبت داده باشیم بیانگر آن است که ما نسبت به بهودیمان متعهد بودیم و تمام سعی و کوشش خود را برای بازیافت خود بکار گرفته ایم  ، اما اگر در مواردی جواب مثبت و در مواردی جواب منفی به این سوالات داده باشیم نشانگر آن است که میزا ن تعهد ما هنوز کامل نشده است و لذا باید بکوشیم تا آنها را مرتفع سازیم . اما اگر بطور کلی به این سوالات جواب منفی داده باشیم معنایش این است که نسبت به بهبودی خود سهل انگاریم و نهایتاً احساس تعهد نمیکنیم و لذا ، در تیررس اعتیادمان و درشرایط خطر جدی قرار داریم و باید بیدار و هوشیار باشیم  ، چون ما دیگر قادر به پرداخت هزینه برای برگشت به زمان اعتیاد فعالمان را نداریم ، مگر اینکه در اثر القائات بیماری فکر کنیم که هنوز قادریم یکبار دیگر بابت اعتیادمان هزینه پرداخت کنیم .

ما با کارکرد سوالات قدم تا این لحظه  ، قائل به پذیرش دو مسئله اساسی شدیم که پذیرش این دو مطلب باعث تسلیم کامل ما گردید ، اول اینکه پذیرفتیم نباید ابعاد بیماری خود را شرطی بپذیریم ، دوم اینکه ، همینطور نباید ابعاد بهبودی خود را شرطی بپذیرم و لذا ما در عرصه و فضای بهبودی باید نسبت به تمام اصول و قواعد بهبودی متعهد باشیم . 

صداقت ، روشن بینی ، تمایل ، پذیرش ، فروتنی ، اعتماد ، و بطورکلی تمام اصل های روحانی زمانی برای ما کارایی دارند که ما در مقابل آنها احساس تعهد کنیم ، در واقع تعهدات ما ،  به برنامه بهبودی  ، بیانگر میزان تمایل ما می باشد ، و بدیهیست وقتی احساس تعهد میکنیم ابعاد برنامه بهبودی خود را شرطی و سلیقه ایی نمیکنیم . در واقع احساس تعهد کردن نسبت به بهبودی نشان دهنده عمق تسلیم ما می باشد ، در واقع وقتی  اصل روحانی تعهد  در ما فعال میشود ، ما مسئولیت پذیر و همچنین درمی بایم که باید بطور عملی برنامه بهبودی روزانه خود را پیگیری کنیم . بنابراین ، معیار تعهد ما ، عمل است .

اساساً برنامه بهبودی یک برنامه پرهیزمدارانست ، به این معنا که ما باید چه کارهای بکنیم ،  و چه کارهای را نکنیم ، و لذا ، اصل روحانی تعهد باعث میشود تا برنامه بهبودی برای ما آسان شود .

اصل روحانی تعهد برای ما برکات زیادی در مقوله بهبودی به همراه می آورد ، بطور مثال ؛

-اصل روحانی تعهد نشانده عمق تسلیم ما است .

-اصل روحانی تعهد باعث می شود که ما در راستای بهبودی صبور و خستگی ناپذیر باشیم

-اصل روحانی تعهد باعث میشود ما بطور روزانه برنامه بهبودی برای خود داشته باشیم .

-اصل روحانی تعهد ما را وامیدارد که همیشه پویا و مصمم و همینطور در راستای اهدافمان گام بر داریم .

-اصل روحانی تعهد ما را مسئولیت پذیر می نماید .

-اصل روحانی تعهد ما را نسبت به آموخته هایمان در رابطه با بهبودیمان یاری میکند ، و و  

ما امروز، با تراز گرفتن از اعمال و رفتار خود میکوشیم تا نقاط ضعف خود را شناسایی ، و آنها را برطرف سازیم ، تا بدینوسیله میزان تعهد خود را نسبت به بهبودی ارتقاء بخشیم .

ما وقتی خود را نسبت به برنامه بهبودی متعهد می بینیم ، بگوش جان پیام اصل روحانی تعهد را میشنویم که میگوید : بشارت و مژده به شما که اصول روحانی در شما متجلی گشته و بهبودیتان فعال شده است . 

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan