" انگیزه ها "
اگر چه انگیزه ما برای کار کردن قدم چهارم به اندازه خود کار کردن این قدم اهمیت ندارد. اما ممکن است دریابیم که جهت پیدا کردن و دفع هر گونه دستاویز و بهانه ای که برای کارنکردن این قدم داریم ، مفید است و ما را به تفکر درباره منافع کارکرد این قدم وادار می کند .آیا درباره منافع کارکرد این قدم وادار می کند .
· آیا هیچ دستاویز یا بهانه ای برای کار نکردن این قدم دارم ؟ آنها چه هستند ؟
اگر بخواهیم با جسارت و بی باکانه به این سوال جواب بدهیم ، بله دستاویز و بهانه های زیادی ممکن است وجود داشته باشند ، که ما باتمسک به آنها فکر میکنیم نباید این قدم را کار کنیم و اگر هم کار میکنیم حداقل آنطوریکه سلیقه شخصی خودمان میخواهد کار کنیم . بهانه ها و دستاویزهای ما بطور حتم تحت تاثیر انگیزههای بیمارگونه ما هستند و به عبارت دیگر منشاء اینگونه بهانه ها و دستاویزها ریشه در انگیزه های شخصی و بیمار ما دارند ، انگیزه های شخصی ما همان تمایل درونی و خودآگاه و یا ناخودآگاهیست که ما برای حفظ اعتیادمان دست به آن میزنیم و لذا به همین منظور ، ممکن است برای بهانه و دستاویز کردن شروع به توجیه آفرینی و سفسطه بافی کنیم ، بطور مثال بگویم ؛
اصولاً نیازی نیست غبارفروخُفته شده ای ،که در اثر گذشت ایام در بستر روح و روانمان آرمیده اند را دو باره به جنبش در آورده ، و فضای وجودمان را پُراز گرد و غبارهای مُعلق کنیم و به این وسیله آرامش خود را به هم بزنیم .(( اگر ما چنین فکر کنیم ، بنابراین ، اعتراف و همینطور قبول میکنیم که گرد و غباری در درون ما وجود دارند ، که جلوه روح و روان ما را مکدر کرده اند ، بنابراین لازم است تا به این نکته توجه کنیم ، که هدف ما این نیست که این گرد و غبار را در یک محیط بسته در فضای وجودمان به جنبش در آوریم ، بلکه تمام هدف و سعی ما این است که با مهارتهای لازمی که در قدم چهار و پنج فرا میگیرم به مانند تهویه مطبوعی این گرد و غبار را به بیرون از خود هدایت کنیم و بدینوسیله خانه روح و روانمان را غبارروبی کنیم . ))
گاهی اوقات ممکن است ، ما به علت گذشته غیر اخلاقی ای که داشته ایم ،اینک با دیدن سر تیتر قدم چهارم ، این رُعب و وحشت در ما ایجاد شود که مایل نیستیم ،با اینگونه بی اخلاقی ها که در زندگی داشتیم رو در رو شویم ، زیرا ما آنها را فراموش کرده ایم و گذشته ها گذشته ، و لذا یادآوری اینگونه بی اخلاقی ها به جز اینکه در ما باعث حرمان و سرخوردگی شود نتیجه دیگری به همراه نخواهد آورد . (( بازهم اگر دقت کنیم به وضوح توجیهات ضد ونقیض را در اینگونه بهانه و دستاویزها مشاهده میکنیم ، چرا که ما ، اگر گذشته خود را فراموش کرده ایم پس چگونه آنها را بیاد میاریم ، آنچه را که ما بیاد میاوریم واقعیت های آزار دهنده ای هستند که در طول عمرمان همواره آنها را یدک کشیده ایم و بوی تعفن آن همیشه ما را اذیت و آزار داده است ، در واقع مَثَل ما مانند روباه و یا حیوانی است که به دم آن زنگوله ایی بسته اند ، بنابراین ، هر چقدر سعی کردیم تا از این صدا فرار کنیم بدتر آنرا بصدا در آوردیم و لذا فرار ما همیشه از این دست واقعیت ها ، بدتر ، زنگوله گذشته غیر اخلاقی ما را پر طنین تر کرد ، ما همیشه در اثر انگیزهای شخصی بیمارگونه سعی کردیم بجای اینکه مسئله و مشکل خود را حل کنیم مرتب صورت مسئله ها را پاک و یا آنها را انکار کنیم . ))
انگیزهای شخصی ، اصطلاحاً همان نیات و یا خواسته های عمیقی هستند که ریشه در هواهای نفسانی و یا بیماری ما دارند ،گاهی ممکن است ما برای فرار از کار کردن این قدم بر اساس انگیزه های شخصی، به دلایل واهی و غیر واقعی رو بیاوریم بطور مثال بگویم ؛ قدم چهارم و پنجم ریشه در دین مسحیت و کاتولیک دارد . (( در صورتیکه قدم چهارم و پنجم هیچگونه تَجانُس و اساساً به هیچ وجه ریشه در کاتولیک و یا مسیحیت و یا هیچ ادیان و مذهبی دیگری ندارد ، همینطور که ما در تجربیات بهبودی متوجه شدیم ، اقرار واعتراف کردن بخش مهمی از ارکان بهبودی ما را شکل میدهد ، مثلاً ما در قدم یک صریحاً اقرار به عجز کردیم آیا پس ما چون اقرار و اعتراف کردیم که بیماریم ، کاتولیک هستیم ؟ ! یا مثلاً ، ما با نوشیدن الکل مخالفیم ، پس آیا مخالفت ما با نوشیدن الکل ریشه در مسلمانی ما دارد ؟ ! .. . . همینطور در قدم دوم و سوم هم بطور وضوح و هم تلویحاً اقرار و اعتراف به عدم سلامت عقل و عدم سلامت ایمان کردیم و لذا اینگونه اقرارها اصولاً ربطی به مذاهب دیگر ندارد ، ما بیشتر با اینگونه اقرار و اعتراف ها در پی این هستیم که ، اولاً اقرار کنیم که ما از بیماری اعتیاد رنج میبریم ، و ثانیاً ضعف های اخلاقی ما تحت تاثیر بیماریمان قرار دارد ، ثالثاً ، ما در این قدم بیشتر بدنبال چرایی و منشاء رفتاهای ضداخلاقی خود هستیم و میخواهیم از چگونگی دقیق خطاهایمان آگاه شویم و به این شناخت برسیم که چرا ما این اعمال را انجام میدهیم تا بدینوسیله برای برطرف کردن آنها راهکاری بیابیم ))
گاهی ممکن است ما بخاطر اسراری که داریم ، گرفتار ترس های بی پایه و اساس بشویم و بخاطر گریز از بیان اینگونه اسرار ، برای کار نکردن این قدم رو به بهانه و دستاویزها بیاوریم و اینگونه توجیه کنیم که لزومی ندارد دیگران از اسرار ما مطلع باشند ، البته این فکر قطعاً درست است که نیازی نیست دیگران سر از اسرار ما و یا ضعف های اخلاقی ما در بیاورند ، اما این واقعیت را هم بطور قطع میپذیریم ، اسراری که داریم ما را آزار میدهند و این گفته حقیقتاً صحیح است که میگویند ؛ " ما به اندازه اسرار خود بیمار هستیم "و لذا همیشه برای پنهان نگاه داشتن اینگونه اسرار در ترس و دغدغه بسر میبریم ، نکته ای که قابل تامل است ، این است که ما در قدم چهارم و پنجم میکوشیم تا این اسرار ، را فقط بیک نفر بازگو کنیم ، و آن یکنفر کسیست که به او اعتماد داریم و مطمئن هستیم این توانایی را دارد که همراه با خودمان رفتارهای ضداخلاقی و اسرارهای ما را نقد و مورد بررسی موشکافانه قرار بدهد تا به کمک هم از چگونگی و چرایی رخداد آنها مطلع شویم ، و لذا در نهایت متوجه خواهیم شد که بیشتر اسرار ما اصولاً نیازی به پنهانکاری ندارد ، اما برای اینکه به این مرحله برسیم باید صبور و بی باک و جستجوگر باشیم .
· منافعی که ممکن است از طریق نوشتن یک ترازنامه اخلاقی بی باکانه و جستجوگرانه برایم حاصل شود ، چه می باشند ؟
ما بعنوان یک انسان همیشه بدنبال منافع خود بوده ایم ، در واقع امکان ندارد ، کسی خود را در یک جریان و یا یک رابطه و یا یک برنامه قرار بدهد اما در آن بدنبال منافعی برای خودش نباشد ( البته به جزء روابط عاطفی ) . منافع جویی سالم در انسان نشان از عقلانیت اوست .
منافع جویی ما میتواند به شکل های مختلفی باشد ، بطور مثال ؛ منافع مادی باشد ، و یا منافع ما بر اساس بیماری و حُب های نفسانی باشد ، و یا اینکه منافع ما بر اساس نیازهای معنویمان باشد ، بنابراین، امروز برای منافع و مزایایی که فکر میکنیم در بهبودی نهفته است قدم کار میکنیم و انصافاً با کارکرد قدمهای قبلی منافعی را بدست آوردیم که امروز در زندگیمان شاهد کارایی های مثبت آن هستیم .
ما به علت برگشتن قسمتی از سلامت عقل در پایان قدم سوم ، متوجه شدیم هنوز منافعی را که در بهبودی نیاز داریم تامین و تکمیل نشده است ، ما براساس تصمیمی که در قدم سوم گرفتیم متوجه شدیم که تصمیم ما موقعی یک تصمیم سالم است که نیمه و نصفه نباشد و پویا و جاری باشد ، در واقع تصمیم ما در قدم سوم محور اصلی قدمها می باشد و تمام همت و سعی و تلاش ما برای رسیدن به هدفی است که در قدم سوم برای خود منظور کردیم به عبارت دیگر تمام منافع ما در بهبودی همان آزادی و رهایی از بیماریست که در نقطه سپردن و بیداری روحانی متجلی میگردد ، بنابراین ، لازم است با کمک گرفتن از اصل روحانی تعهد برای دستیابی به آرمان خود کوشا باشیم ، همچنین ما در پایان قدم سوم متوجه شدیم با بالا بردن میزان تعهد ، خود را وامیداریم تا قدم چهارم را برای منافع کلی که در قدم سوم نتوانستیم بدست بیاوریم مهیا سازیم .
ما در پایان قدم سوم دریافتیم ، هنوز پر از ناشناختهای درونی هستیم که سد راه ما برای دستیابی به یک بهبودی پایدار می باشند ، و همین ناشناخته ها منافع بهبودی ما را متزلزل می سازند ، بنابراین ، ما از طریق نوشتن ترازنامه اخلاقی جستجوگرانانه و بیباکانه سعی میکنیم تا آنها را شناسایی و در صدد برطرف کردن آنها برآیم ، ضمن اینکه ما در زندگی مشکلات عدیده دیگری هم داریم که منافع ما ایجاب میکند تا از طریق نوشتن ترازنامه آنها را شناسایی و برای مواجه شدن و یا رفع آنها چاره ایی بیاندیشیم بطور مثال ، در بخش روابط های اجتماعی و یا خانوادگی و روابط کاری و یا روابط جنسی و یا رنجشها و .. . ..
بنابراین منافع بهبودی ما ایجاب میکند تا ما این ناشناخته ها را بشناسیم تا از آنها رها شویم ، ما همیشه بعنوان یک بیمار انباشته از دوگانگی و یا چندگانگی هستیم و یکی از مهمترین فاکتورهای که بهبودی ما را توام با خطر میکند این است که خود را نمی شناسیم و لذا با خود غریبه هستیم ، بنابراین با نوشتن ترازنامه سعی خواهیم کرد تا بدانیم که واقعاً (( کی هستیم )) و لذا خواهانیم تا بدانیم در چرخه زندگی کجا قرار داریم و همینطور میخواهیم بیشتر با سیاه و سفیدهای وجود خود آشنا بشویم و به این منظور ما ابتدا میکوشیم تا قسمت منفی های خود را شناسایی و در صددرفع آنها برآیم ، سپس خواهیم دید که مثبت های وجودمان خود بخود جلوه گری خواهند نمود .
نکته قابل تامل در این سوال این است که چرا کلمه (( ممکن )) در این سوال بکار برده شده است ، همینطور که میدانیم واژه (( ممکن )) معنایش این است که شاید حاصل شود شاید هم حاصل نشود ، اما ما معتقدیم اگر قدم چهارم خود را جستجوگرانه و بیباکانه کارکنیم بطور حتم برای ما منافعی حاصل میشود و اگر در این سوال کلمه (( ممکن )) بکار برده شده است برای این است که توجه ما را به جدی بودن و حساسیت این قدم برانگیزد . در واقع کلمه ( ممکن ) میخواهد انگیزشی بودن این سوال را مطرح کند و این نکته را به ما تذکر دهد که باری به هر جهت نباید این قدم را کارکرد و برای بدست آوردن نتیجه باید دقیق و جستجوگر و بیباک بود
· چرا نباید کار کرد این قدم را به تعویق نیانداختن آن چیست ؟
به تعویق انداختن کارها و یا تکالیف ، در تمامی امور زندگی یکی از شاخصه های اصلی بیماری ما است ، و لذا ، یکی از بزرگترین معضل های که همیشه زندگی ما را توام با درد و رنج می ساخت و نهایتاً آنرا به آشفتگی می کشاند ، همین مشکل به تعویق انداختن کارها بود . در واقع به تعویق انداختن برنامه ها و یا کارهای که لازم بود آنها را به سرانجام برسانیم جزو منش لاینفک ما شده بود ، و یا اگر هم اقدام میکردیم آنرا نصفه و نیمه رها میکردیم ، در هر صورت از تکالیف خود دائماً شانه خالی میکردیم و همیشه وظایفی را که باید انجام میدادیم مرتب امروز و فردا میکردیم ، بنابراین ، اولین دلیلی که ما نباید این قدم را به تعویق بیاندازیم در درجه اول این است که میخواهیم از این شاخصه بیماری خود دست برداریم و لذا برای فعال کردن بهبودی خود هرکاری را که میتوانیم فعالانه در زمان خود که اکنون است انجام بدهیم .
هرگاه ما میخواهیم در رابطه با بهبودی خود فاکتور و یا برنامه ایی را فعال کنیم ، انگیزهای شخصی ما تحت تاثیر بیماری از راه میرسند و به ما اینگونه القاء میکنند ، که الان زود است ! . . .و یا اینکه میگوید ؛حالا چه عجله ایی ، بعداً سر فرصت به این مقوله میپردازیم ، در صورتیکه ما امروز به این منطق رسیده ایم که فرصتِ ما برای بهبودی در همین لحظه امکان پذیر و مهیا می باشد ، و لذا باید هوشیار باشیم ، فرصت ، یعنی لحظه ای که خیلی دیر و به ندرت بدست می آید ولی خیلی زود و آنیهم از دست میرود ، بنابراین ، با تعویق انداختن اینگونه مسائل معلوم نیست که باز فرصتی برای بهبودی ما ، فراهم شود یا نه ؟ ما عمیقاً معتقدیم در رابطه با مسائلی که به خیر و بهبودی مربوط میشود ، وقت و زمانش همیشه همین امروز و همین الان است و لذا شعار ما در این رابطه این است ؛همین الان بهترین و مناسبترین وقت است هرگاه ما برای اموری که به بهبودیمان مربوط می باشد ، دفع الوقت میکنیم ، در در واقع با انگیزه های شخصی وانکار میخواهیم اعتیادمان را حفظ کنیم ، ما باید همواره به خاطر داشته باشیم که برنامه بهبودی یک برنامه تجربیست و لذا کسانیکه این قدم را کار کرده اند ، آنرا موثرترین رکن بهبودی دانسته اند ، حتی بسیاری از آنها معترفند که قدم ، یک ، و دو ، و سه ، نقش پیش زمینه را دارد ، ولذا ساختار اساسی و جدی در روند بهبودی از این قدم به بعد رخ میدهد .
گاهی ما تحت تاثیر ترسها و انگیزه های شخصی و بیمارگونه برای فرار از هیولایی که فکر میکنیم در درونمان وجود دارد ، خواسته یا ناخواسته میخواهیم آنرا به تعویق بیاندازیم ، گاهی فکر میکنیم که یارای هم آوردی با چنین هیولایی را نداریم و بقول کتاب پایه که میگوید ؛ ( وقتی به این قدم میرسیم ، اکثر ما می ترسیم هیولایی در ما وجود داشته باشد که اگر آزادش کنیم ما را نابود خواهد کرد ) ، اما نکته اینجاست که ما باید شجاع و بی باک باشیم و پا روی این ترسها بگذاریم و بدانیم با اصول روحانی ایی که در قدمهای قبلی بدست آوردیم چیزی برای ترسیدن وجود ندارد ، در واقع منظورمان این است که ما هم دست خالی و بدون پشتیبان نیستیم ، امروز با اتکا به نیروی برتر و تمرکز به روی بهبودی بطور حتم این توانایی را داریم که پا به روی اینگونه ترسها بگذاریم .
ما ، در زندگی از شخصیت ها و منش ها و هویت های دورغین خود خسته شده بودیم ، از چیزی که هرگز نبودیم ولی اینگونه وانمود میکردیم که هستیم دلمان بهم میخورد ، و یا داستانهای از خود تعریف میکردیم که یا مال دیگران بود یا ساخته ذهن بیمار خودمان بود پریشان میشدیم ، ما از اینکه دائماً انواع نقاب های گوناگون را در جیب یا کیف خود حمل میکردیم و به اقتضاء شرایط با آنها ظاهر میشدیم ، دیگر بیزار شده بودیم ، و یا برای پوشش ضعف ها یا تائید خودمان با آدمهای اسم و رسم دار عکس می انداختیم ویا امضا جمع میکردیم دل آزارده شده بودیم ، ما از احساس هیچی بودن خودمان کلافه شده بودیم . ما ، در زندگی همیشه از ضعف های اخلاقی خود ، علیرغم میل باطنی ای که داریم و انجام میدهیم رنج میبریم ، ما از اینکه واقعاً نمیدانیم کیستیم رنج میبریم ما از اینکه نمی دانیم هویت واقعی ما کجاست در عذابیم ، ما از احساسات گوناگونی مثل ؛ کینه - رنجش – نفرت – گناه – ترس ، و و رنج میبریم .
اما اینک فرصت و شرایط مناسبی فراهم شده است ، تا ریشه و چرایی رخداد اینگونه مسائل را مکاشفه و سپس آنها را مورد بررسی موشکافانه قرار بدهیم ، و لذا لازم است برای برطرف کردن این رنجها با شجاعت و صداقت این قدم را کار کنیم، بنابراین ، تعلل و سهل انگاری و احمال در تعویق کارکرد این قدم میتواند ضربات جبران ناپذیزی را به پیکره بهبودی نوپای ما بزند .
همانطور که میدانیم برنامه بهبودی یک برنامه پیشنهادی و تجربی می باشد ، و لذا در این رابطه جای هیچگونه جبر و یا دیکته ایی وجود ندارد ، ولذا برنامه بهبودی ما تنها لازمه اش تمایل می باشد بنابراین ،نکته قابل تامل در این سوال استفاده کردن از کلمه (( نباید )) است ، بطوریکه ممکن است اینگونه احساس کنیم ، که این کلمه بصورت اَمری و دیکته ایی صادر شده است ، در حالیکه منظور ازکلمه (( نباید )) بطور قطع ،میتواند جنبه فعل تاکیدی داشته باشد ، آنهم به این دلیل که میخواهد ضرورت کارکرد این قدم را به ما تاکید و یادآوری کند
· منافع به تعویق نیانداختن ان چیست ؟
امروز که مدتی از پاکی ما گذشته است ، وقتی فکر میکنیم ، می بینیم که در اثر مصرف نکردن مواد ، منافع بسیاری را درجنبه های مختلف زندگی بدست آورده ایم ، بطور مثال کمترین منافعی که بدست آورده ایم این است که لااقل به مدت طول پاکی خود حداقل پول برای خرید مواد هزینه نکرده ایم و بدینوسیله سم وارد بدن خود نکرده ایم ، ولذا الان که از زاویه بالاتری به زندگی گذشته خود نگاه میکنیم پیش خود میگویم ؛ ای کاش زودتر پاک شده بودیم و آن زمانی که مصرف کننده بودیم مرتب پاکی خود را به تعویق نمی انداختیم ، گاهی فکر میکنیم اگر چند سال یا چند ماه و یا حتی چند روز زودتر پاک شده بودیم خیلی از چیزها و خیلی از منافع خود را از دست نمیدادیم .
ما وقتی وارد انجمن شدیم انگیزیمان اینبود که بتوانیم مواد خود را ترک کنیم ، فکر میکردیم تمام رنجها و آشقتگیهای ما حاصل از مصرف مواد مخدر است ، اما پس از چندی متوجه شدیم که ما مدتها قبل از اینکه برای اولین بار مواد مصرف کنیم از بیماری اعتیادمان رنج میبردیم و لذا برای درمان خود شروع به کار کردن قدمها کردیم ، چون به این بینش رسیدیم که بهبودی فعال بهترین گزینه برای توقف اعتیادمان می باشد .
اینک در این مقطع شاید ما بخواهیم بر اساس انگیزههای بهبودی خود اقدام به کارکرد این قدم بکنیم ، البته اینکار پسندیده ایست ، اما از طرفی ممکن است ما براساس اینگونه انگیزه ها دقیقاً از منافع کارکرد قدم چهارم شناختی نداشته باشیم ، و یا اینکه شناخت ما سطحی و عمیق نباشد ، و لذا همین مسئله باعث شود تا انگیزه ما برای کارکرد این قدم سست و یا بی بنیان باشد ، بنابراین ، ما باید بکوشیم براساس وظیفه و تعهدی که به بهبودی داریم این قدم را کار کنیم و صرفآً از نقطه نظر انگیزه های خود به کارکرد این قدم نگاه نکنیم .
همینطور که در فوق ذکر شد ، وقتی مدتی از پاکی ما گذشت به منافع آن پی بردیم ، بنابراین ، منافع به تعویق نیانداختن این قدم را هم در آینده و بعدها بطور قطع بیشتر خواهیم دانست .