Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

بخش ترازنامه اخلاقی

" ترازنامه اخلاقی "

اکثر ما سوابق ناخوشایند متعددی در رابطه با مفهوم لغت اخلاقی داریم . این لغت برای ما به معنی چسبیدن به یک سری معیارهای خشک و بی روح رفتاری بود . یا ممکن است باعث شود ما به بعضی از افراد که آنها را متقی و بااخلاق می دانیم ، فکر کنیم . کسانی که آنها را بهتر و برتر از خود می دانیم . شنیدن این لغت ، ممکن است اشتیاق ما برای سرکشی و آشوب بر علیه اخلاقیات اجتماعی و یا رنجش ما از مقامات را که هرگز از اخلاق و رفتار ما راضی نمی شدند را بیدار و زنده کند . اینکه کدام یک از این موارد درباره شخص ما صدق می کند مسئله ای است که ما باید شخصاً آن را تعیین کنیم . اگر هر یک از موارد مذکور در مورد ما حقیقت داشته باشد ، می توانیم ناراحتی خود را از طریق نگاهی متفاوت به اخلاق ، کاهش دهیم .

در معتادان گمنام ، و در این قدم ، لغت اخلاقی هیچ ربطی به محدودیت های رفتاری ، معیارهای اجتماعی ، و یا قضاوتهای مقامات ندارد . ترازنامه اخلاقی ، چیزی است که ما از آن استفاده می کنیم تا اخلاقیات ، ارزشها و اصول شخصی خودمان را شناسایی و کشف می کنیم و مجبور نیستیم که به هیچ وجه آنها را با ارزشها و اصولهای دیگران ربط می دهیم .


· آیا لغت (( اخلاقی )) مرا آزار می دهد ؟ چرا ؟

بله ، اصولاً واژه اخلاق همیشه در زندگی برای ما باعث آزار و اذیت  بوده است . اینکه لغت اخلاق ما را آزار میدهد ، به این علت است که ما هرگز خود را فردی اخلاقی نمیدانستیم . فکر میکنیم زندگی ما اکثراً توام با زیر پا گذشتن اصول های اخلاقی بوده است . ما در اثر تکرار و مکررات همین روند سرانجام در زندگی به نقطه اخلاق گریزی رسیدیم .
گاهی ممکن است ما از لغت اخلاق به این سبب آزار ببینیم که احساس میکنیم مبانی اخلاق بر اساس مرزبندی و همینطور حدود و ثغورها بنا شده است،  و لذا ما را برای نیل به تمایلات نفسانی و یا احساسی منع میکند ، در واقع یک عامل بازدارنده در جهت اینگونه خواستها است ، فکر میکنیم اخلاق یک چارچوب است که میخواهد ما را مقید و ملزم به اجرا آن کند، و آزادی ما را محدود سازد .
گاهی ممکن است ما از لغت اخلاقی به این سبب آزار ببینیم که فکر میکنیم در پیرامون ما افرادی هستند که پایبند به اخلاقیات هستند ، بنابراین از آنها در تصورات خود تندیس و سمبلی از الهه اخلاق میسازیم و خود را در شرایط مقایسه با آنها قرار میدهیم و لذا نتیجتاً از غیر اخلاقی بودن خودمان سرخورده میشویم و خود را مرتب به خاطر غیر اخلاقی بودن خودمان مورد سرزنش  و آزار قرار میدهیم .
گاهی ممکن است ما از لغت اخلاق به این سبب آزار ببینیم که ،  آنچه را که بنام اخلاق رایج به ما معرفی کرده اند  در واقع از نظر ما  ، محتوا و یا مبانی درستی ندارند و یا حداقل ما در درستی آنها شک داریم .  
گاهی ممکن است ما از لغت اخلاق به این سبب آزار ببینیم که ، فکر میکنیم  ، مبانی اخلاق را  ، قشر ثروتمند و یا قدرتمند جامعه ابداع نموده اند ، تا بدینوسیله بتوانند موقعیت خود را تثبیت کنند، و با این ابزار بتوانند حکومت خود را تحکیم بخشند ، و یا برعکس ، مبانی اخلاق را قشر آسیب پذیر جامعه ابداع نموده اند تا با این ترفند بتوانند از حریم و حقوق خود درمقابل قدرتمندان پاسداری کنند .
گاهی ممکن است ما از لغت اخلاقی به این سبب آزار ببینیم که نمیدانیم که حقیقتاً معنای اخلاق چیست ،  بطور مثال ؛  چرا آنچیزی که در خانواده من ارزش و هنجار و اخلاقی است ، در خانواده کس دیگری ضد ارزش و غیر اخلاقی است ، چرا چیزی که در جامعه من اخلاق است در جامعه دیگری توحش و ضد اخلاقی است . بنابراین ، لغت اخلاق به این علت ما را آزار میدهد که اساساً ما با مفهوم اخلاق مشکل داریم ، در واقع نمیدانیم که چه چیزی اخلاقی است و چه چیزی اخلاقی نیست و لذا در نهایت گرفتار دوگانگی و یا سردرگمی میشویم و همین مسئله ما را آزار میدهد.
گاهی ممکن است ما از لغت اخلاقی به این سبب آزار ببینیم که علیرغم اینکه به یکسری از اصل های اخلاقی اعتقاد داریم  ، چر ا باز هم پا روی آنها میگذاریم .
ما به علت داشتن بیماری اعتیاد و بخصوص رکن روحانی آن یعنی خلاء معنویات ،  لاجرم خود را مقید به اصولهای اخلاقی نمیدانستیم . اساساً اصول اخلاقی ، برای حفظ و تامین شأن کرامت های انسانی وضع گرده اند و لذا میتوانیم بگویم که اخلاقیات ، هنجارهای رایجی هستند که در سطوح مختلف زندگی ، براساس شرایط اقلیمی و فرهنگی هر جامعه مرسوم می باشند ، از طرفی ما در قدم های قبلی متوجه شدیم که وقتی بیماری اعتیادمان فعال میشود ، اعمال و رفتارهای ما اجباری میشود ، و همینطور که میدانیم یکی از فاکتورهای بسیار مخرب اعتیادمان هنجار شکنی میباشد ، بنابراین وقتی ما در شرایط اعتیاد فعال مان قرار میگیریم ، رفتارهایمان اجباری و همچنین هنجارشکنانه میشود ، لُب مطلب این است که ما  ؛ نه بخاطر اینکه صرفاً انسانهای غیر اخلاقی ای هستیم اقدام به افعال و یا رفتار و یا اعمال غیر اخلاقی میکنیم ، بلکه ما عمیقاً معتقدیم که اعمال غیر اخلاقی ما شدیداً حاصل بیماری و تحت تاثیر روحیه هنجارشکنی یمان شکل میگیرند و همینطور ما به واسطه داشتن بیماری وناهنجاری اصولاً از اینکه مخفیانه کار یا عملی را انجام دهیم لذت بیمارگونه میبریم ، نه بخاطر اینکه در اینگونه رفتاها ، نفس عمل براساس تمایلات غیر اخلاقی شکل گرفته باشد، ( مثلاً  ،اگر در جامعه ایی اخلاق مداری غیرقانونی باشد خواهیم دید که در آنجا ما بطور مخفیانه اعمال اخلاقی انجام میدهیم ). ما علیرغم رنج و آزاری که می بینیم اقدام به اینگونه اعمال غیر اخلاقی میکنیم ، ما فکر میکنیم مشکل ما غیر اخلاقی بودن ما نیست ، در واقع مشکل ما بیماری اعتیاد است و اگر ما بتوانیم بیماری اعتیادمان را که شامل هزاران هزار شاخصه های گوناگون می باشد را غیر فعال کنیم ، آنگاه خواهیم دید که بر عکس چقدر انسانهای اخلاق مداری هستیم .
علاوه بر مسائل فوق ، بطور کلی لغت اخلاق در سه بخش از زندگی ما را آزار میدهد .
اول ، واقعی ؛
 منظور از واقعی یعنی چیزی که در دنیای واقعی اتفاق افتاده است ، یعنی اینکه ، رفتاری از ما سر زده است و عمل غیر اخلاقی ای  را بطور فیزیکی و یا جسمی با کس دیگری  مرتکب شده ایم ، و لذا اینک بخاطر اتفاقی که به فعل در آمده در رنج بسر میبریم . . . چرا در رنج بسر میبریم ؟ به این علت که رفتار خود را غیر اخلاقی میدانیم .
دوم ، غیرواقعی ؛
  منظور از غیر واقعی یعنی ؛ چیزی که در دنیای واقعی اتفاق نیافتاده است ، یعنی اینکه ، رفتاری از ما سر نزده است ،  و عمل غیر اخلاقی ای  را بطور فیزیکی  و یا جسمی با کس دیگری مرتکب نشده ایم ، اما در ذهن خود بطور ارادی  شروع به خلق سناریوهای کرده ایم  ، که در آن بطور ذهنی اعمال و افعال غیر اخلاقی ای را مرتکب شده ایم  ، یعنی در دنیای غیر واقعی و ذهنی خود زندگی میکنیم و در این عرصه رفته رفته گرفتار اوهام میشویم و مرتب با اعمال ذهنی و غیر اخلاقی خود روزگار می گذرانیم ، و لذا در این رابطه دست به آفرینش داستانهای میزنیم که مطابق امیال نفسانی ماست ، بنابراین ، ذهن ما شروع به تصویرسازی های غیر اخلاقی ای میکند که خارج از فکر ما واقعیت ندارد ، هرچند این اتفاقات در ذهن ما غیر واقعیست ، و ممکن است هرگز هم رُخ ندهد  ، اما حقیقت این است که اینگونه افکار غیر اخلاقی ما را آزار میدهد . درست است که ما بطور فیزیکی و یا جسمی عمل غیر اخلاقی ای را انجام نداده ایم ،  اما احساس میکنیم که دامن روح و روحانیت خود را آغشته به اعمال غیر اخلاقی کرده ایم ، و لذا در این بخش از وجودمان در رابطه با شنیدن لغت اخلاق  آزار می بینیم ، شاید در این نقطه ، باریک بینی ما ، برای درک و فهمیدن  فرق بین واقعیت و حقیقت تحریکشود.
اگر کمی تامل کنیم متوجه میشویم که بیشترین چیزی که در وادی اخلاق ما را آزار میدهد  در همین بخش ، یعنی ،  افکار و ذهنیت های غیر اخلاقی ما نهفته است .منظور این است که ما بیشترین اعمال غیر اخلاقی ای که انجام داده ایم در بخش ذهنمان اتفاق افتاده است .
اگر به خاطر داشته باشیم در قدم اول در باره مفهوم بیماری اعتیاد گفتیم که ، یکی از  رکن های  اساسی بیماری ما ذهنی است یعنی اینکه ما در این بخش گرفتار عدم سلامت ذهن هستیم و علت اینکه در ذهن خود دست به آفرینش چنین سناریوهای غیر اخلاقی میزنیم بطور حتم ریشه در بیماری اعتیادمان دارد .
بطور قطع ما به این علت در سرابهای ذهنی خود گرفتاریم  که ،  منشاء آن در کمبودها و نواقص و خلاء و دوگانگی ها و عُقده های روانی و احساس های ناشناخته  ما ماواء دارد .
سوم ، فرا غیر واقعی ؛
منظور از فراغیر واقعی یعنی ؛ چیزی که در دنیای واقعی اتفاق نیافتاده است ، یعنی اینکه ، رفتاری از ما سر نزده است ،  و عمل غیر اخلاقی ای  را بطور فیزیکی  و یا جسمی با کس دیگری مرتکب نشده ایم ، اما در ذهن خود بطور غیر ارادی و در یک حالت ناهوشیاری مرتکب عمل ضد اخلاقی ایی شده ایم که کاملاً مجازیست ، بطورمثال ؛ در خوابهای خود ناخواسته و غیرارادی اعمال و رفتاری را انجام دهیم که این رفتار از نظر ما غیر اخلاقیست ، مثلاً ؛ خواب آشفته و غیراخلاقی ایی بینیم که در آن اعمالی را انجام میدهیم که یادآوری آنها روح و روان ما را آزار میدهد و لذا بخاطر ثبت ذهنی اینگونه خوابها از خودمان مشمئز بشویم ، و لذا همین مسئله باعث شود که لغت اخلاق ما را آزار دهد .اما نکته ایی که حائز اهمیت است ، این است که ، عالم خواب یک عالم غیر هوشیاریست ، یعنی مجازی و غیر واقعیست و لذا ، ارتکاب هرگونه عمل غیر اخلاقی در خواب به علت غیرارادی بودن و همچنین غیر واقعی بودن فاقد بزه و یا گناه و یا خجلت و شرم می باشد  و لذا ما علیرغم اینکه از دیدن چنین خوابهای غیر اخلاقی که می بنیم رنج میبریم باید در این مورد واقعاً خودمان را ببخشیم ، البته اینگونه خوابهای آشفته میتواند حاصل از عوامل گوناگونی باشد که ما باید بکوشیم تا آنها را برطرف کنیم ، بطور مثال ؛ پرخوری -  استرس های شدید عصبی  -  ضعیف شدن جسم  -   با بیماری زندگی کردن و دوری از بهبودی   و و . . .


· آیا تفکر درباره توقعات جامعه مرا آزار می دهد و می ترسم که نتوانم هیچوقت خود را با آن تطبیق دهم ؟

بله تفکردر باره توقعات جامعه ما را آزار میدهد و لذا فکر میکنیم ,  و میترسیم که هیچوقت نتوانیم خود را با آن تطبیق دهیم ، اینکه توقعات جامعه ما را آزار میدهد و ما فکر میکنیم که نمی توانیم خود را با آن تطبیق دهیم ممکن است ریشه در جریان های مختلف و گوناگونی داشته باشد ، بطور مثال ؛
گاهی ممکن است ، به این سبب با توقعات جامعه درتضاد باشیم که اساساً توقعات آنها را درست و صحیح ومنطقی نمیدانیم و لذا می پنداریم توقعات جامعه بی جا می باشد و در نهایت ما نمیتوانیم هرگز خود را با آنها تطبیق دهیم .
گاهی ممکن است ، فکر کنیم که ما به این سبب با توقعات جامعه مشکل داریم ، که احساس میکنیم آنهایی که از ما توقع دارند خودشان نسبت به توقعات و خواسته هایشان  صداقت ندارند و یا به آن عمل نمیکنند .
گاهی ممکن است ،  ما بطور کلی جامعه را قبول نداشته باشیم چه برسد به توقعاتش ، و لذا فکر میکنیم که جامعه ما ناسالم و بیمار می باشد و در بسیاری از قشرهای آن و همچنین در بیشتر سطوح آن ، ناصداقتی و دزدی و چپاول و چاپلوسی و ریا و حق خوری و پارتی بازی و تزویر کردن مرسوم می باشد ، و لذا به اینگونه فکر میکنیم که چون جامعه خودش بیمار است ، لذا توقعاتش برایمان مهم نیست و ما نمیتوانیم خود را با توقعات جامعه هم آهنگ و یا خود را با آنها تطبیق دهیم .
گاهی ممکن است ما به این سبب فکر کنیم که نمی توانیم خود را با توقعات جامعه تطبیق دهیم که فکر میکنیم که قانون گذران ما خود قانون شکنی میکنند ، و آنهایی که خود را ، مُروَجان و تندیس اخلاق میدانند به راحتی و به وضوح دروغ  میگویند و ناصداقتی میکنند ، بنابراین ، ما از اینکه بخواهیم با توقعات آنان خود را تطبیق دهیم آزار می بینم .
گاهی ممکن است ما به این سبب فکر کنیم که نمیتوانیم خود را با جامعه تطبیق دهیم که احساس میکنیم توقعات جامعه همیشه دچار دوگانگی می باشد ، بطور مثال چیزی یا توقعی که چندین سال پیش در جامعه ارزش و اخلاق بوده ، امروز ضد ارزش و یا حتی ضد اخلاقی شده است ، ولذا ممکن است همین مسائل باعث شود که ما در توقعات امروز هم بعنوان یک ارزش مشکوک شویم و نتوانیم خود را با آن تطبیق دهیم .
 گاهی ممکن است ما به این سبب نتوانیم خود را با جامعه تطبیق دهیم که پیش خود اینگونه محاسبه کنیم که مگر جامعه توقعات ما را برطرف کرده ، که ما توقعات جامعه را برطرف کنیم .
گاهی ممکن است ، ما به این سبب بترسیم که نتوانیم خود را هیچوقت با توقعات جامعه تطبیق دهیم ، زیراما همیشه در زندگی گرفتار ذهنیت های غیر واقعی و یا منفی گرایانه بوده ایم  ، و از طرفی ، همانطور که کتاب پایه میگوید ؛ ما استاد خودفریبی هستیم ، بنابراین ، برای اینکه بتوانیم با روحیه هنجارشکن خود ، توقعات جامعه را که بیشتر آنها مجموعه ای از اصول و ارزش ها هستند ، را نادیده بگیریم  ، و پا روی آنها بگذاریم ، به اعتیادمان پناه ببریم ، و لذا متمسک به دلایل واهی ، و یا واقعی اما غیر حقیقی شویم ، و در نهایت ممکن است جریانات محتلف جاری در جامعه را آنطور که اراده شخصی ما میخواهد و به عبارت دیگر آنطوریکه بیماری ما میخواهد تعریف کند ، ولذا ما در اثر خودمحوری و خودخواهی  در مقابل توقعات جامعه ،  یا ، گارد میگیریم ،  و یا هجومی با اینگونه توقعات برخورد میکنیم ،و یا نهایتاٌ فکر میکنیم هرگز نمی توانیم با توقعات جامعه خود را تطبیق دهیم ،  بدیهست که اینگونه واکنش های جنگی ، در ما ترس را برمی انگیزد .
همینطور که میدانیم توقعات جامعه به دو شکل در سطوح مختلف رایج می باشد .
اول قوانین ؛

یعنی  ، مجموعه مبانی  و یا مضامینی که اکثریت نمایندگان جامعه در بخش ها و سطوح مختلف آنها را وضع و یا تدوین کرده اند و عدول از آنها میتواند جرایم کیفری و یا حقوقی در پی داشته باشد .

دوم اخلاق ؛
یعنی  مجموعه ای از ارزشها و رفتارها و کردارها و آداب و رسم ها و عُرف های  که در جامعه رایج ومورد تائید اکثریت مردم می باشد .
بنابراین ، سابقه گذشته ما همیشه براساس قانون شکنی و هنجار شکنی و اخلاق گریزی استوار بوده است و لذا گرفتار نوعی اراده  شخصی بوده ایم که دائماً با موارد فوق درگیر بوده ایم ، در گذشته ما با زمین و زمان جنگ داشتیم ، فکر میکردیم که جامعه مسبب بدبختی و اعتیاد ما می باشد ، اما به برکت کارکرد سه قدم قبلی متوجه شدیم که اعتیاد ما ارتباط مستقیمی به جامعه ندارد و در واقع اعظم مشکلات ما حاصل از بیماریمان می باشد ، بنابراین  ، امروز ما در فرایند بهبودی قرار گرفته ایم و مهمترین دستاورد ما از بهبودی پیام صلح و آشتی برای خود و دیگران می باشد ، ما سعی میکنیم تا به توقعات اهالی جامعه احترام بگذاریم  ، و حتی خود را با آنها تطبیق بدهیم ، البته این رفتار ما به این معنا نمی باشد که ما به همه توقعات آنها اعتقاد داریم ، در واقع احترام گذاشتن به اعتقادت دیگران حتی اگر خلاف عقاید ما باشد نشانگر فروتنی و تاثیرات بهبودی در ما می باشد ، و اگر گاهی احساس کنیم که توقعات جامعه نیاز به اصلاح و یا تغییر دارد ، بنابراین ، هر آنچه که از دستمان بر می آید انجام میدهیم ، و بی شک اولین کاری که از دستمان بر می آید و میتوانیم آنرا انجام بدهیم این است که متمرکز به روی تغییر دادن خودمان باشیم ، و لذا سعی میکنیم تا این تغییرات را ابتدا در خودمان بوجود بیاوریم و در درون خود به صلح و آشتی برسیم و از ذهنیت های منفی گرایانه و قضاوت های بیمارگونه دوری بجویم  ، و اگر احیاناً فکر میکنیم که اکثریت افراد جامعه در رابطه با آداب و رسوم و اخلاق و قانون در اشتباه هستند ، بنابراین ، دعا و شکیبایی میکنیم و همینطور به آنها فرصت بلوغ شدن میدهیم تا خود با پرداخت هزینه های لازم به اشتباهاتشان پی ببرند .
اما ، نکته اساسی در اینجاست ، که اگر بخواهیم  صادقانه و همراه با باریک بینی  به این سوال جواب بدهیم ، در یک کلام و لُب مطلب این است ؛ توقعات جامعه از ما پاکی و بهبودی می باشد و لذا ، اگر ما در شرایط بیماری باشیم بدیهیست که میترسیم تا نتوانیم توقعات جامعه را عملی کنیم و خودمان را با آن تطبیق دهیم  ، ولذا ممکن است دست به گریبان توجیه و یا دستاویزها شویم ، بنابراین ، باید هوشیار باشیم ، در واقع ،  کلید واژه ،  این سوال در کلمه « میترسم » می باشد ، و همینطورکه میدانیم ما تا زمانیکه با اصول و برنامه بهبودی خود زندگی میکنیم جای برای ترس نخواهیم داشت به عبارت دیگر هر زمان ترس در زندگی ما حضور دارد ، معنایش این است که بیماری از روزنه ایی وارد جریان بهبودی ما شده است  . از طرفی دومین ، کلید واژه ، در این سوال که ممکن است جنبه انگیزیشی هم داشته باشد کلمه « هیچوقت » است ، و ممکن است این کلمه در ذهن ما مفهومی از زمان نامحدود را شکل یا تداعی بکند ، و لذا همین مسئله باعث آزار و اذیت ما بشود ، در حالیکه بهبودی ما در شرایط ، و با فرمول « فقط برای امروز » جریان دارد ، بنابراین ، ما تا زمانی که متمرکز به روی بهبودی خود بطور روزانه هستیم ، بطور قطع خود را باتوقعات جامعه که همان پاکی و بهبودیست تطبیق خواهیم داد .
یکی دیگر از نکاتی که باید به آن توجه کنیم این است که ما در باره جواب مثبت دادن به توقعات جامعه و دیگران میکوشیم ، اما هرگز ، از دیگران و جامعه توقعی نداریم .


· چه ارزشها و اصولی برای من مهم هستند ؟

مجموعه اصول و ارزشهای که به آنها معتقدیم و برایمان مهم هستند، در واقع همان معنای اخلاق را میدهد . 
اصول و ارزش های که برای ما مهم می باشند در دو بخش کلی شکل گرفته است ؛
اول ، بیرونی ؛
یعنی اینکه، در سطح اجتماع که شامل خانواده ، محل و جامعه ، است ارزشها واصولی رایج می باشد که احترام گذاشتن به آنها برای ما مهم است ، زیرا که اصول بهبودی ما را بر آن میدارد که در رابطه با اخلاق جامعه , و دیگران در صلح و آشتی بسر ببریم ، امروز اعتقاد ومنش بهبودی ما بر اساس صلح وآشتی شکل گرفته است بدانگونه که ما حتی در قدم یک با بیماری خودمان هم صلح و آشتی کردیم ، امروز احترام گذاشتن به ارزشها و اعتقادات دیگران برای ما مهم می باشند  ، هرچند این ارزشها مقایر و متضاد با اندیشه های بهبودی ما باشند ، احترام گذاشتن به ارزشهای دیگران به معنای اعتقاد داشتن به آنها نمی باشد فقط یک درک متقابل است که ما در روند بهبودی به آن دست یافته ایم ، امانکته ای که حائز اهمیت است ، این است ،که در جامعه به ندرت امکان دارد که اصول و یا ارزشی متداول باشد و با اصول و ارزش های ما متضاد باشد .
دوم ، درونی ؛
یعنی اینکه  ، در اثر فرایند بهبودی ، ما به اصول و ارزش های ایمان آورده ایم که  اینها چارچوب زندگی شخصی ما را شکل میدهند و لذا برای ما این اصول و ارزش ها بسیار مهم هستند ، که در راس آنها پاکی و بهبودی می باشد ، به عبارتی دیگر ،  اصل های روحانی ، و مفاهیم ما از بهبودی برای ما در صدر ، و مرکز شاخص و نوع جهان بینی ما را شکل میدهند ،و لذا برای ما این دستاوردها ، اصول و ارزش می باشند ، و  برایمان بسیار مهم هستند  .
نکته ؛ ما به هیچ عنوان توقع نداریم معیارهای اخلاقی ایی را که برای خود ترسیم می کنیم ، دیگران هم باید از این اصول پیروی کنند .


ترازنامه ای از خودمان

قدم چهارم از ما می خواهد تا ترازنامه خودمان را بنویسیم ، نه ترازنامه دیگران را . ما وقتی که شروع به نوشتن می کنیم و نگاهی به رنجشها ، ترسها ، اعتقادات و رازهایمان می اندازیم ، درمی یابیم که اکثر آنها به افراد دیگر و یا بعضی وقتها به سازمانها و نهاد مربوط هستند . مهم است تا بدانیم که ما آزاد هستیم تا هرچه که نیاز است در مورد دیگران بنویسیم ، به شرطی که ما را به پیدا کردن نقش خودمان رهنمون سازد . در حقیقت اکثر ما ابتدا نمی توانیم نقش خود را از نقش دیگران تمیز دهیم ، و از راهنمای ما باید در این مورد به ما کمک کند .

 

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan