Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

بخش ترس

" ترس "

اگر ما بتوانیم به بیماری اعتیاد ، عریان شده از علائم اولیه و ظاهری آن نگاه کنیم ، به این معنی که به آن جدا از مصرف موادمخدر یا رفتارهای اجباری دیگر نگاه کنیم و آشکارترین شاخصه های آن را حذف کنیم به باتلاقی مملو از ترس خودمحورانه می رسیم . ما از آزاد شدن یا تحت فشار احساسی شدید قرار گرفتن می ترسیم ، وبنابراین نصفه و نیمه زندگی می کنیم ، و زندگی می کنیم بدون اینکه کاملاً زنده باشیم . ما از هر چیزی که باعث برانگیختن احساساتمان شود می ترسیم . پس عقب می کشیم و منزوی می شویم . ما می ترسیم که دیگران ما را دوست نداشته باشند ، پس موادمخدر مصرف می کنیم تا حداقل با خودمان راحت تر باشیم . ما می ترسیم از اینکه در شرایط یا مسئله ای قرار گیریم که برایمان هزینه داشته باشد ، بنابراین دروغ می گوئیم ، کلک می زنیم ، یا دیگران را آزار می دهیم و به آنها صدمه می زنیم تا خودمان را حفظ و حمایت کنیم . ما از تنها شدن می ترسیم ، بنابراین از دیگران استفاده می کنیم و آنها را استثمار می کنیم تا از احساس تنهایی ، انزوا و مطرود شدن اجتناب کنیم . ما می ترسیم که از هرچیزی به اندازه کافی نداشته باشیم ،پس بنابراین خودخواهانه آن چیزهایی را که می خواهیم تعقیب و پیگیری می کنیم ، بدون اینکه در نظر داشته باشیم که در این فرآیند چه لطماتی می زنیم . بعضی اوقات در زمان بهبودی اگر چیز با ارزش و قابل اهمیتی به دست آوریم ، ممکن است ترس از دست دادن آن باعث شود تا بر سر اصول مصالحه یا سازش کنیم . ما لازم است که ترس خودمحورانه و خودخواهانه را از وجودمان ریشه کن کنیم تا دیگر نیرویی برای انهدام و خرابی نداشته باشد .


· از چه چیز یا چه کسی می ترسم ؟ چرا ؟

منظور از (( کلمه " چه چیزی " میتواند مفهوم گسترده ای داشته باشد از مفاهیم انتزاعی گرفته ، مانند ، عدالت ، انسانیت ، سیاست ،  تا مسائل اجتماعی ، و یا محیط زیست و طبیعت و یا حیوانات و یا افکار و تصورات ذهنی و یا عالم ماورا و غیب و و   ))
ما ترسهای خود را در دو بخش از زندگی احساس میکنیم ؛

بخش اول – ترس های بزرگ ؛

یعنی ترسهای که سایه و سیاهی آن همیشه زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار داده است و لذا احساس اینگونه ترسها بطور مدام زندگی و آرامش ما را تحت شعاع خود قرار داده است و به عبارتی دیگر اینگونه ترسها خواب و خور را بر ما حرام کرده اند و نشاط و عیش زندگی ما راتبدیل به جهنم کرده اند و نهایتاً کنترل زندگی ما را بدست گرفته اند.

بخش دوم – ترس های کوچک ؛

یعنی ترس های که همیشه همراه ما هستند اما آنطور هم نیستند که تاثیرات آنها زندگی ما را آشفته کرده باشد .

بزرگ و یا کوچک شمردن ترس ها بستگی به تلقی ما از آنها دارد ، بنابراین درک ما از ترسها ممکن است با هم متفاوت باشد که این تفاوت بستگی مستقیم با روان و نوع شخصیت و نوع بینش و نگرش ما دارد ، اما چیزی که مهم است این است که ما به هر حال با این احساس آشنا هستیم و در بسیاری از موارد احساس ترس مدیریت زندگی ما را بدست خود گرفته است .  همینطور که گناهان ما در دو بخش اساسی یعنی واقعی و غیر واقعی تعریف شد ، احساس ترس هم به همین شکل است ،  یعنی در دو بخش میباشد ؛

بخش اول – ترسهای خدامحورانه  ؛

ترسهای خدامحورانه و یا ترس های طبیعی و واقعی ، احساساتی هستند واکنشی ، که توام با اضطراب  و هیجان است ، که زاییده غریزه بقا ما می باشد  و همینطورهوشدار دهنده است وما را وامیدارد تا نسبت به شرایط  جدی ای که میتوانند بالفغل امنیت های زندگی ما را در بخش های مختلف به خطر بیاندازد هوشیار باشیم  ، در واقع ترس های خدامحورانه و واقعی ، براساس وقوع اتفاقات در حال رخداد ظهور میکنند وعلائمی مانند استرس و تشویش و اضطراب وخوف و نگرانی از خود نشان میدهند  ولذا  ما بر همین اساس در نهایت برای تامین امنیت های لازم عکس العمل های مناسب را برای خنثی کردن آن از خود نشان میدهیم. البته ترسهای واقعی و سالم و خدامحورانه گاهی میتوانند در شرایط بالقوه هم رخ بدهند ، یعنی ما به علت رفتارهای معتاد گونه وهمینطور عدم احتیاط و یا سهل انگاری و یا بی تفاوتی و یا بازی گوشی ، رفتاری را پیشه خود کنیم که به این طریق امنیت هایمان در آینده به خطر بیافتد و لذا در این برهه سیستم آژیر خطر وجودمان بطور اتوماتیک وار که به شکل ترس در ما نهادینه میباشد بصدا در می آید و به ما هوشدارباش میگوید .

بخش دوم _ ترسهای خودمحورانه؛

ترسهای خومحورانه و یا ترس های غیرطبیعی و غیر واقعی  ، احساساتی هستند واکنشی ، که توام با اضطراب و هیجان است ، و زاییده فکر و روان بیمار ما میباشد ، یعنی احساس خطری که خارج از ذهن و فکر ما واقعیت ندارد ، به عبارتی دیگر نه خطر بالقوه ایی ما را تهدید میکند ، و نه ، اتفاق بالفعلی امنیت های ما را تهدید میکند ولذا اینگونه ترسها بیشتر در پیشداوریها و از قضاوت های بیمارگونه ما نشئت میگیرد و اصولاً بی پایه و اساس هستند . در واقع ترسهای غیرواقعی و خودمحورانه و ناسالم ، همه ی عوارض یک ترس واقعی و سالم را دارا میباشد ، علائمی مانند ؛ استرس ، اضطراب ، خوف ، دغدغه ، تشویش ، بغض  ، وسواس ، دل نگرانی  و در نهایت زندگیمان توام با رنج دائمی میشود . بنابراین وقتی ما گرفتار ترسهای خودمحورانه میشویم ، استراس های ما به شکل های گوناگونی بد اخلاقی را در ما فعال میکنند ، بطور مثال ؛ پرخوری میکنیم ، جنون سکس پیدا میکنیم ، بدخُلقی میکنیم ، نزاع میکنیم ، و و . .  ، بنابراین ، بیشتر بی اخلاقی های ما ریشه در ترس های ما دارند .  
بنابراین ، برای رهایی از احساس ترس بهتر است ابتدا با ترازنامه نویسی آنها را مورد بررسی قرار بدهیم تا ابتدا از شر ترس های غیرواقعی وخودمحورانه خود خلاص شویم وسپس ترسهای واقعی خود را تراز کنیم و ببینیم اصولاً چه ضعف ها و نواقصی و یا چه اشکالتی در ما وجود دارند  که این ترسها درما شکل  میگیرند ، بنابراین شروع به ترازنامه گیری به شکل زیر میکنیم ، اما قبل از ترازنامه نوشتن به نیروی برتر پناه میبریم و از او میخواهیم تا ما را یاری کند تا با نوشتن ترازنامه پی به منشاء ترسهای خود ببریم  .
اینک برای آشنایی به نحوه ترازنامه نویسی ، تراز یکی از اعضا را در این رابطه ملاحظه میکنیم ، بطور مثال میپرسد ؛
از چه چیز یا چه کسی میترسم ؟فقر و بیکاری
چرا ؟چون در گذشته به علت  عدم سلامت عقل و جهل و همینطور خودمحوری و لذت طلبی ، معتاد به مصرف  مواد مخدر شدم در همین روند به یک ورشکستگی کامل رسیدم ، یعنی هم شغل خود را و هم سرمایه خود را از دست دادم گرفتار چنان بی اختیاری و فرسودگی شدم که دیگر توان کار کردن هم نداشتم و لذا رفته رفته نکبت فقر و تنگدستی از راه رسید ، به زبانی دیگر زلزله ایی که تمام ارکان زندگیم را نیست و نابود کرد ، در شرایطی گرفتار شده بودم که خیلی ازشبها زن و بچه ام سرگرسنه به زمین میگذاشتن ، حتی من نمیتوانستم کمترین حوایج آنها را برآورده کنم ، بنابراین ، در همان زمان بود که متوجه شدم درد و نکبتی بالاتر از فقر وجود ندارد ، این درد وتجربه رنج آورسبب شد که شوک بزرگی در فکر و ذهن و روح و روان من به شکل ترسی ماندگار بوجود بیاید .


· چه کارهایی برای پوشیده نگه داشتن ترسهایم انجام می دهم ؟

شروع به خودفریبی میکنم یعنی سعی میکنم احساس بی تفاوتی کنم بطور مرتب صورت مسئله را پاک میکنم و با دورغ به خودم میگویم ترسی وجود ندارد و همه چیز خوبه در حالیکه این ترس زندگیم را آشفته کرده و خواب و خور را از من گرفته ، گاهی سعی میکنم توسط انکار و همینطور ظاهرسازی ترس خود را مخفی کنم ، غرورم باعث میشود تا اجازه ندهم کسی به ترسهای من پی ببرد .


· چگونه در برابر ترسهایم عکس العمل منفی و مخرب داشته ام ؟

وقتیکه اینگونه ترسها وارد جریان زندگیم میشن ناخواسته باعث بروز عکس العمل های مخرب و منفی ای در سطح روابطم در شاخصه های  گوناگون زندگی میشود ، در درجه اول رابطه ام با نیروی برتر سست و متزلزل میشود ، سپس  بدخُلق و نامتعادل میشوم و لحظات زندگی ام توام با دغدغه و آشوب میشود ، علاوه بر اینها واکنش های مخرب دیگری ظهور میابند ، بطور مثال ؛ اهدافم فقط متمرکز بر ثروت اندوزی میشود و در این راستا مجبور میشوم دورغ و ناصداقتی بکنم ، چاپلوس و ریاکار میشوم ، گران فروشی و دزدی میکنم ، و لذا کارهای که برای مواد مخدر نکردم در رابطه با ترسهایم میکنم ، شروع میکنم به افراط در کار کردن و غرق در پول در آوردن میشوم  ، از طرفی خسیس میشوم بطوریکه حوایج خانواده را نادیده میگیرم ، و در نهایت برده حرص و آز خود میشوم .


· نگاه کردن به ، یا افشاء شدن چه چیز ، بیشترین ترس را در من بوجود می آورد ؟ فکر می کنم در این صورت ، چه اتفاقی رخ خواهد داد ؟

وقتی با این ترس زندگی میکنم همانطور که در فوق همین سوال مطرح شد نواقص و اشکالات زیادی در من شکل میگرند که حاصل از واکنش به این ترس است ، به عبارتی دیگر نقص ها و ضعف های اخلاقی در من فعال میشوند که من از افشا شدن آنها میترسم ، بطور مثال میترسم ناصداقتی های من برملا شود و نتیجتاً به احترام من خدشه وارد شود و یا در نهایت دیگران مرا طرد کنند . از طرفی نگاه کردن به تجربه تلخ و دردآورگذشته و تجربه مجدد آن بیشترین ترس را درمن ایجاد میکند فکر میکنم اگر یکبار دیگر این اتفاق رخ دهد ممکن خودمو ببازم میترسم دوباره طرد و منزوی بشوم هرچند شرایط امروز من با گذشته فرق کرده اما وقتی دچار کمبود ایمان به خداوند میشوم از رخداد اینگونه حوادث وحشت دارم ولی وقتی به خداوند اتکا و توکل میکنم تا حدود خیلی زیادی از اینگونه ترسها رها میشوم .
توجه ؛
توضیح ؛ (( منطور از کلمه " نگاه کردن "  دراین سوال برای ترس های عنوان شده است که بیشتر با نگاه کردن به آنها ، در ما احساس اضطراب و تشویش دست میدهد که اصطلاحاً به آنها " فوبیا "  میگویند ، در واقع ترسهایی فوبیا میتوانند بسیار وسیع و گسترده باشند از افکار بیمار گونه و روانی گرفته تا اشیا و حیوانات و گیاهان و امکان و عالم غیب . فوبیا یک بیماری روانی و ذهنی است که خود را بصورت هراس و تنفر بروز میدهد ، در واقع فوبیا هراس و وحشتی است که خارج از ذهن واقیعت ندارد و لذا یک ترس کاذب و روانی میباشد و با مراجعه به روانپزشکان اینگونه ترسها درمان پذیر میباشند  ))  .


· به خاطر ترسهایم ، چگونه خود را فریب داده ام یا به خودم کلک زده ام ؟

بخاطر فرار از ترس هایم همیشه به خودم راهکارهای اشتباه داده ام ، بطور مثال ؛ پناه بردن من به مواد مخدر برای این بود که ترس هایم را پنهان کنم چون مواد مخدر به علت تاثیرات افیونی ای که داشت باعث میشد تا نسبت به ترس هایم موقتاً وبی تفاوت باشم ، اما امروز که دیگر نمیتوانم مواد مصرف کنم برای فرار از ترس هایم به نواقصم پناه میبرم ، علیرغم اینکه میدانم نواقص و شاخصه های بیماری درمان ترس من نیستند اما برای کلک زدن به خودم اینگونه وانمود میکنم که با چنین ابزارهای میتوانم از ترس خود رهایی یابم .  از طرفی من استاد خودفریبی هستم و لذا سعی میکنم با سفسطه بافی و مغلطه بازی ترس های خود را توجیه و آنها را منطقی جلوه دهم ، یعنی ترسهای خود محورانه  و غیر واقعی و ناسالم خود را خدامحورانه و واقعی و سالم جلوه دهم . 

 

اکبرم معتاد
15 June 23 , 19:46

سلام عرض ادب خدمت دوستان باعشق اکبرم معتاددرحال بهبود

محسن
20 April 22 , 23:39

سلام دوستان محسنم معتاد چند روز خیلی قضاوت میکنم وخیلی ترس دارم وبه تمام اطرافیام بدبین شدم چه اشنا چه غریبها فکر میکنم همه بهام دشمنن خیلی در میکشم 

گمنام
30 December 21 , 08:11

ترس از یک خودخواهی و مالکیت و وابسته بودن به این دنیای مادی و فانی است ، نباید وابسته به اینا باشیم زیادی نباید لنگ و وابسته ی هر چیزی این جهان باشیم حتی خودمون و خانواده مون و ماشین و هر چیز دیگه ، اگر اینجوری باشیم همه اش در حال ترس و نگران و اظطراب از دست دادن این چیزا هستیم و آروم نیستیم فقط توی ترس از دست دادنشون داریم چون برامون همه چیز ما میشه این چیزا ....

عادل
01 October 21 , 15:54

سلام دوستان از خودم راضی نیستم و بخاطر عدم اگاهی وبیماری اعتیاد وبجای اقرار پذیرش عملکرد کارهایی کردم وامروز ترسیدم ترس از برملا شدن ترس از هزینه 

رضا
13 September 21 , 22:36

سلام دوستان امروز به لطف خدا شدم 18سال چیزی که باعث شد قطع مصرف کنم این بود که داشتم پدر میشدم و تنها چیزی که باعث شد پاک بمانم حضور مداوم در جلسات انجمن معتادان گمنام بود و کار کردن 12قدم و12سنت توصیه متچن یه عضو ناچیز انجمن معتادان گمنام اینه که اگر میخواهید پاک بمانید به انجمن بروید چون تنهایی محکوم به فنا هستیم

 

پاسخ :

تبریک رضای عزیز
رضا
29 August 21 , 00:10

من ترس از عمل جراحی دارم،خیلی خیلی میترسم و با اینکه بینی من شکسته و  نیاز به جراحی دارد ولی بیست ساله مقاومت میکنم و نمیروم

حسین
11 August 21 , 20:08

سعی کن با معرفی کردنه اسمت تو جلسات شروع کنی یعنی ب طور مثال حسینم معتاد دوسال پاکی حالم خوبه خداروشکر 

زهرا
04 May 21 , 10:51

من تازه سالم شدم الان که که جلسه ام مجازی ولی بازنمیتونم مشارکت کنم موقع مشارکت قلبم تندتندمیزنه ونفسم بندمیادخواهشاکمکم کنید

پاسخ :

همه ما اوایل در زمان مشارکت قلبمان تند تند میزد اما با تمرین روز به روز بهتر شدیم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan