Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

روبرو شدن با ترس ها

روبرو شدن با ترس ها

ما ممکن است همه ترس هایی که در باره آن ها صحبت شد یا ترس های دیگری را داشته باشیم که ما را آزار می دهد . ضروری است ما ترس هایمان را بشناسیم و علیرقم آنها به جلو حرکت کنیم ، تا قادر باشیم به بهبودی خود ادامه دهیم .

· چه بهانه یا دستاویزی در مورد کارکرد قدم پنج دارم؟

قدم 5 میگه باید چگونگی خطا رو به خود وخدا وشخص دیگری اقرار کنیم که این نیاز به صداقت شدید وشهامت ومیل به تغییر دارد وباید خلاف غرور عمل کنی با وارد شدن در برنامه من با اصل اقرار که نوع اصول کاربردی برنامه است بهم پیشنهاد شد وقول دادن که احساسم بهتر بشه من هم با تجربه خودم از گذشته به این موضوع نگاه میکردم واینکه عمل تحقیر کننده ای است ولی با تمرین این اصول نتیجه گرفتم ووسوسه هام از بین رفتن در قدم 5 من به شخصی که قابل اعتماد بود گذشته ام رو که شامل رازها واتفاقات جنسی هستش رو اقرار کردم واز پنهان کردن وسرکوب
این رازها دست برداشتم من یک رابطه جدیدی را با مردم شروع کردم من این احساس رو تجربه کردم که میشه اعتماد کرد وما در این برنامه هدفمان کمک به همدیگه است ودلسوز هم هستیم ودر مشکلات بهم کمک میکنیم ترس هام ریشه تو نداشتن تجربه قبلی در اقرار داشت من فکر میکردم یک نوع ضعفه اقرار گذشته ورنجش ها وترس ها وضعف ها ولی من مورد پذیرش قرار گرفتم ودیگه ترس از قضاوت ترس از سرزنش ترس از شکستن گمنامی پیش خودم همش یاد اوری کنه اقرارمو حتی با نیت خیر برا مثال بگه گذشته رو نگاه کن الان چقدر بهتر شدی خودم خودمو قضاوت میکردم چون خودم اتفاقاتی که واسه خودم افتاده بود رو اگزر میدونستم واسه کسی دیگه افتاده قضاوتش میکردم که چه ادم بدبخت ضعیف وبی عرضه است میگفتم مرد نیست واسه مردن هم خوب نیست ترس از این داشتم که راهنمام حرف هامو تو ذهنش مرور کنه ترس داشتم نتونم اعتماد کنم وترس ها منو از پا دربیارن ترس از این داشتم نکنه بهتر نشم چون موجی از امید به اینکه هر قدمی تاثیری در زندگیم میزاره تو وجودم بود بهانه هام این ترس هام بودن


· آیا در این نقطه ترسی دارم؟ آنها چه هستند؟

اوایل ترس ازقضاوت داشتم ترس از سرزنش الان دیگه غرورم وترس از کم اعتبار شدن باعث میشه که من اقرار نکنم ترس از تغییر هم دارم ترس از اینکه دیگه اگر اقرار کردم مشکل رو می بینم باید صبر کنم که احساساتم توسط قدمها تغییر کنه ودیگه نمیتونم از طریق مسائل بیرونی که حتی بعضی وقتها کتاب های روانشناسی هست از مشکل فرار کنم من عادت دارم که مشکلات رو با روش نادرست ازشون فرار کنم ونمیتونم ونمیخام با روش درست حلشون کنم ترس از این هم دارم که در حین اقرار این احساس رو نسبت بهم داشته باشند که من چقدر لوس هستم که همه افکارمو بیان میکنم ومن میترسم که من اقرار کنم ونیروی برتری این تغییر ور ایجاد نکنه چون حقیقتا من ایمان درست حسابی ندارم به این فرایند ونیروی برتر رنج ها ومشکلاتم باعث شده اند که ار حضور یک نیروی برتر هم تردید داشته باشم ولی میدونم اگر که اقرار نکنم من تغییر نمیکنم من اگاه شده ام ونمیتونم حقیقت رو نادیده بگیرم این رنج منو زیاد میکنه من باتسلیم که اقرار باشهنقش خودمو درمشکلات پیدا میکنم ومن وظیفه ام اینه خودمو تغییر بدهم من خواهان
تغییر خودم هستم نه دیگران


علیرغم اینکه این ترس ها از کجا سرچشمه می گیرند ، اکثر اعضا ما از یک شیوه برای غلبه بر آنها استفاده کردند : ما برای داشتن شهامت و تمایل دعا می کنیم ، بخش مربوط به قدم پنجم از کتاب چگونگی عملکرد را می خوانیم و خواهان قوت قلب از دیگر اعضا می شویم . اغلب ما این تجربه را داریم که انگار هر بار که به جلسه کارکرد قدم ها رفته ایم، تصادفاً موضوع جلسه قدم چهار و پنج است . اگر سعی کنیم آنچه را که بر ما می گذرد به مشارکت بگذاریم ، به طور حتم حمایتی که به آن نیاز داریم را از دیگر اعضاء دریافت خواهیم کرد . بکارگیری منابع روحانی که از طریق کارکرد قدمهای قبلی به دست آورده ایم به ما کمک می کند تا به قدم پنج خود بپردازیم .

· برای غلبه بر ترس از کارکرد قدم پنج ، چه کارهایی انجام می دهم ؟

به احساس ازادی که زمانی اقرار میکنم فکر میکنم چون در قدمهای قبلی تاثیر اعترف رو دیدم که چطور من با اقرار ازاحساس گناه رها میشوم ودیگر احساس از جمله رنجش وخشم وغیرهه میتونم از ذهنم زیاد راهکار نخام وسعی کنم زیادی درمورد اقرار فکر نکنم واز قبل از اقرار من ان رو بارها وبارها در ذهنم تجسم نکنم .با عضای که دید درستی درمورد قدمها دارند وقابل اعتماد هستند صحبت کنم ودقیقا احساسات مو به راهنمام بگویم .افکار نویسی کنم .تلقین کنم که زندگیم با این اقرارها بهتر میشه..ولی الان من خودم در این مقطع دارم ناصادقی درمیارم اون هم از روی اجبار ولی چون میدونم نمیتونم جلو رفتارمو بگیرم مگر از قید خودخواهی ام بگذرم ودرد ناشی از خواستن خودخواهی هم رو بکشم ولی اعتراف نمیکنم الان تو این مقطع من میگم باید به درد ناشی از این ناصادقی توجه کنم که دارم دیگری رو ازار میدم واین رو بیان کنم با اینکه دارم مورد سرزنش قرار میگیرم خدایا من حوصله سرزنش ندارم خودت کمکم کن که این موضوع درست بشه وای که چقدر نه گفتن به وسوسه در اوره معلوم نیست این وسوسه از کجا میاد که اینقدر ادم رو اشفته میکنه تا کارو انجام بده ن دارم فریب میخورم فریب یکم حال خوبی رو واقعا این بی عقلی است که من حالا که یکم حالم بهتر شده بیام بگم بزار در کنارش درد هم باشه قدر احساس خوب رو ندونم الحق که من بادرد بیشتر اشنایی دارم ودرونم معتاده به درگیری ورنج ودرد انگار جدا نشدنیه وقسمتی از وجودم ...میتونم هم غرور مو بزارم کنار واقرار کنم تا نجات پیدا کنم


· کارکرد چهار قدم قبلی ، مرا چگونه برای کارکردن قدم پنجم آماده کرده است ؟

 خوب هر قدم اگاهی وتاثیر خاص خودشو داشت در قدم اول نگاهی به مشکلم که همون بی قدرتیم است انداختم متوجه شدم قدرت ندارم ونداشته ام واینکه دیگهدودر جنبه های زندگیم من مدیریت ندارم چرا که من عقلم ورفتارهام انتخاب هایم تصمیماتم وغیرههتحت تاثیر احساسات ووسوسه هام است ور قدم دوم من امید شاید داده شد قدم دوم بهم میگه که تجربه نشان داده که نیری هست ومیتونی شروع کنی ازش کمک بگیری شاید این شروع قدرت گرفتن بود واینکه من اگاهی میخام واسه زندگی درست وقدرت ونیرو واسه تغییر وانجام عمل از روی تشخیص ود قدم سوم من مشکل رو بهتر دیدم که قدرت ندارم چون ار منبع قدرت من جدا شده ام من اسیر اراده وخواست خودم هستم وتمام استرس ها وترس ها رنجش ها دغه دغه ها خودمشغولی ها نگرانی ها انتقام ها فقط وفقط مال اینه که من از درون خودمحور هستم ومن نیروی رو باور ندارم کهبخاهم مسائلرو تسلیم اون کنم من اضطراب دارم چون من خواسته هام مهم هستند من تسلیم نیستم که علی مگه تو کی هستی مگر چند سال زنده هستی پس اینقدر سعی در بدست اوردن ومالکیت نکن که تو توهم به سر میبیری همه چیز رو رها کنم زندگی متن ولی رها وبدون وابستگی ویک راه درست رو پیش بگیرم که اونم چیزی نیست غیر از انجام مراقبه وپیروی از سرشت خودم یعنی کارهای نکنم فکرهای نکنم بر علیه خودم ودیگران ودر قدم چهرم من متوجه شدم بیشتر مسائلی که من باهاشون به دیگران اسیب میزدم اکتسابی وتقلید کردنی بودند درقدم چهارم من متوجه شدم من درونم راز دارم که منو واداربه انجام کارهای میکنه که مایل نیستم انجامشون بدم چرا چون در داره راز ورنج راز من پناه میارم به کارهایی که خلاف میلم هستدنواقص من اسیب هستدن به دیگران من باید باخودم ودیگران وخدا در صلح باشم نه با خودخواهی هام وجنگ هام این ارتباط رو خدشه دار کنم واین اگاهی ها منو اماده خواندن ودر پیش گرفتن طریقه اقار شدم قبول کردم که باید دیگه رازهامو در محرضط نور قرار بدهم واقارشون کنم واشتباهاتموبپذیرم شناسایی کنم وخواهان تغییر بشوم من در قدم چهارم با جستجو کردم وشناسایی دیگر یاد گرفتم مشکل رو تشخیص بدم بهش نگاه کنم تا به تشخیصش برسم خطامو دقیقا ببینم واز خودم جداش کنم گامی بود بسوس صداقت بیشتر فروتنی بیشتر روشن بینی وتمایلی بیشتر صبر ودرک بیشتر همدردی با دیگران سریع قضاوت نکردن ومتمرکز شدن بر خود ونقش خود نه دیگری

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan