" درست و غلط "
قدم به ما می گوید که وقتی در اشتباه هستیم باید سریعاًبه آن اقرار کنیم . بنظر می رسد در این قدم فرض بر این است که ما آگاه هستیم که چه مواقعی در اشتباه می باشیم ، اما واقعیت این است اکثر ما از این امر آگاه نیستیم ، اقلاً نه خیلی فوری ما به تمرین مستمر در گرفتن ترازنامه شخصی نیاز داریم تا در تشخیص اشتباه خود خبره و حرفه ای شویم . بیایید با این مسئله روبرو شویم که همه ما وقتی که تازه بهبودی را شروع کرده بودیم برای مدتی با بای دنیا در تضاد بودیم . همانگونه که کتاب پایه می گوید (( مهارتهای ما در زندگی تا حد حیوانی نزول کرده بود))
ما نمی دانستیم که با دیگران چگونه درست ارتباط برقرار کنیم . ما در بهبودی شروع به یاد گرفتن کردیم ، اما در این فرآیند اشتباهات زیادی نیز مرتکب شدیم . اکثر ما این دوره را گذرانده ایم که در آن نسبت به ارزش هایی که در بهبودی درک کرده بودیم بسیار متعصب شده و این تعصب را نه تنها برای خود بلکه برای دیگران نیز اعمال می کردیم اصولی و درست است که با افرادی که رفتارشان غیر قابل پذیرش است ، برخورد کنیم . اما در واقع ، این رفتار خود ما بود که غیر قابل پذیرش بود . حق به جانب ، مغرور و قاطع بودیم . ما در اشتباه بودیم .
یا بعضی از ما ، بعد از اینکه سالها نقش پادویی را بازی کرده بودیم که همگان آن را لگدکوب می کردند ، تصمیم گرفتیم که لازمه بهبودی این است که به اصطلاح حق خود را بگیریم . اما هیچکس حق نداشت که روز بدی داشته باشد و در نتیجه فراموش کند که ما برای او پیغام گذاشته ایم تا به ما تلفن کند . هیچکس اجازه نداشت تا حتی برای مدتی کوتاه از لحاظ احساسی و معنوی در دسترس ما نباشد . دراماکنی که آنجا ما کارهای روزمره خود را انجام می دادیم ، با عصبانیت خواهان خدمات رسانی بی عیب و نقص می شدیم . این کارها بیش از گرفتن حقمان بود . رفتار ما نابالغ و خصمانه بوده است . ما در اشتباه بودیم .
حتی اگر کسی به ما صدمه بزند ، امکان دارد در نهایت شخصی که اشتباه می کند ، ما باشیم . چگونه ؟ مثلاً ، راهنمای ما حرف خیلی آزاردهنده ای به ما می زند و ما به جا ی اینکه این مسئله را با خود راهنمایان مطرح کنیم ، آن را ظرف دو یا سه جلسه بعدی با ده ، دوازده نفر از دوستان خود مطرح نمائیم . هنوز یک هفته نشده ، نصف انجمن دارد درباره اینکه فلان کس چه حرف بد و ناسزایی در حق رهجوی خود زده ، صحبت می کند ، و این فقط در صورتی است که داستان حالت واقعی خود را حفظ کند و یک کلاغ ، چهل کلاغ نشود . پس می بینیم که شرایط بدون اینکه اشتباهی از ما سرزده باشد شروع شده ، اما به آنجا ختم شد که ما بی اعتبار کردن راهنمای خود در برنامه به او صدمه زدیم . مکانی که او نیز به اندازه ما به آنجا نیز دارد .تا اشتباه کردن داشته باشد و به اندازه خاص خود بهبود پیدا کند .
· آیا مواقعی در بهبودی من بوده که در اشتباه باشم ، اما در چند وقت بعد از آن آگاه نباشم ؟ آنها چه بودند ؟
· اشتباهات من چگونه بر زندگی خودم تأثیر گذاشت ؟ بر زندگی دیگران چطور ؟
تشخیص مواقعی که در اشتباه هستیم به اندازه کافی سخت است و اقرار به آن نیز دشوارتر . درست مانند قدم نهم باید مواظب باشیم که با اقرار باعث خسارت بیشتری نشویم .
برای مثال بعضی مواقع ما از این طریق که یکی از دوستان یا نزدیکان با ما صحبت نمی کند و با ما سر سنگین شده ، تشخیص می دهیم که به او آزار رسانده ایم . اما خودمان مطمئن نیستیم که چه گفته ایم یا چکار کرده ایم . و بجای اینکه وقت بگذاریم و فکر کنیم که چه ممکن است از ما سر زده باشد یا از خود شخص مقابل دلیل دلخوریش را بپرسیم ، تصمیم می گیریم که همه احتمالات را پوشش دهیم و یک اقرا ر کلی نماییم . من پیش آن شخص رفته و می گویم (( لطفاً مرا بخاطر هر کاری که در طول مدت آشناییمان انجام داده ام که باعث آزار توشده ، ببخش .))
در قدم دهم نیاز است تا در چنین شرایطی وقت گذاشته و خود را مرور کنیم . احتمالش زیاد است که اگر فکر کنیم تا بخاطر آوریم که رفتار شخص مقابل از کی تغییر کرده و رفنار خودمان را درست قبل از آن زمان بررسی کنیم ، به اشتباه خود پی خواهیم برد . این کار ممکن است دردناک و شرم آور باشد و به سعی و تلاش نیاز داشته باشد . اما این در مورد همه صدق می کند . تنبلی نیز یک نقص اخلاقی است و ما توان عمل از روی آن را نداریم . و اگر هم گیج شدیم و نتوانستیم دست بر روی عمل یا گفته آزاردهنده ای بگذاریم ، مشکلی نخواهد داشت تا با خود شخص مربوطه صحبت کنیم و به او بگوییم که بنظر می رسد مدتی است که او از ما عصبانی یا دلخور است و اینکه ما به رابطه خود با او اهمیت می دهیم و دوست داریم که اگر حرف یا دلخوری دارد برای ما بازگو کند . اکثر ما از اینکه در چنین شرایطی چه چیزی خواهیم شنید ، ترس داریم . اما نمی توانیم اجازه دهیم که ترس ما جلوی کارکرد قدم ده را بگیرد .
مسئله دیگری نیز وجود دارد که می تواند اقرار و اعتراف ما به اشتباه مان را کاملاً بی اثر سازد : اینکه به اشتباه خود اقرار کنیم و بلافاصله بگوییم که البته بخاطر فلان عمل بود که من مجبور شدم اینگونه رفتار کنم . برای مثال رفتار بدی از فرزند ما سر زده و ما در عوض سر او داد کشیده و به او فحش داده ایم . حال اگر وقتی داریم به اشتباه خود اعتراف می کنیم ، به او بگوییم که رفتار او باعث شد که ما اینگونه عکس العمل نشان دهیم ، فقط سعی کرده ایم که کار اول خود را توجیه کنیم و در اصل اشتباه مان را دو برابر کرده ایم .
برخلاف روندی که از قدم چهار تا قدم نه وجود دارد و در آن ما به رویدادهای گذشته می پردازیم . قدم ده ما را به روز و جاری نگه می دارد . ما دیگر نمی خواهیم که مشکلات و اشتباهات حل نشده بر روی هم انباشته شوند . لازم است که ما سعی کنیم دائما ً با اعمال و رفتار خود روبرو و در تماس باشیم . ما با تغییرات مداوم در دیدگاهها و نظرات خود کارهایمان را انجام می دهیم . اگر ببینیم که منفی گرا شده و دائم در حال شکایت هستیم ، باید وقت بگذاریم و در مورد چیزهایی که جای شکرگزاری دارند فکر کنیم . ما لازم است تا به عکس العمل های خود وقتی که که کار اشتباهی انجام می دهیم توجه کنیم . آیا اولین فکری که به سرمان می آید توجیه کردن است ؟ آیا ادعا داریم که تحت تأثیر نفوذ منفی دیگران ، یا تحت تأثیر بیماری خود بوده ایم ؟ باید همه بهانه ها را کنار بگذاریم ما مسئول اعمال خود هستیم . امکان اینکه نواقص اخلاقی مان بر ما غلبه کنند ، زیاد است اما این مسئله هم نمی تواند توجیه ای برای رفتارمان باشد . لازم است که مسئولیت خود را بپذیریم و به داشتن تمایل جهت بر طرف شدن کمبودهایمان ادامه دهیم .
· هر گاه در اشتباه بودیم سریعاًبه آن اقرار کردیم . برای شما چه مفهومی دارد ؟
· آیا مواردی در بهبودی من بوده که بواسطه صحبت کردن پیش از موعد با کسی و یا سرزنش دیگران بخاطر رفتارم ، باعث بدتر شدن اوضاع شده باشم ؟ آنها چه بودند ؟
· چگونه اقرار سریع به اشتباهم به من کمک می کند تا رفتار خود را تغییر دهم ؟
قدم ده بر لزوم استمرار و تداوم ما در نوشتن ترازنامه شخصی مان تأکید می کند و بنظر می رسد که تنها ادعای آن این است که ما از ابن طریق می توانیم به اشتباهات خود را تشخیص دهیم اگر در مقایسه به کارهای خود نگاه نکنیم ؟ تشخیص دادن کارهای درستمان و دست یافتن به یک سری ارزشهای شخصی نیز بخشی از ترازنامه نویسی است . به همان اندازه که تشخیص مسئولیت هایمان قسمتی از ترازنامه نویسی می باشد . اکثر ما با مفهوم حق داشتن ، مشکل دااریم . ما زمانهای را یخاطر می آوریم که سرسختانه از عقیذه ای دفاع می کردیم زیا می دانستیم که حق با ماست . اما در هنگام بهبودی آموختیم که تحقیر و لگدکوب دیگران در بحث ما را ناحق و باطل می سازد با ممکن است ارزشهای شخصی برای خود داشته باشیم که می دانیم درست و برحق هستند اما اگر بخواهیم اصرار کنیم که دیگران نیز طنق آن رفتار کنند ، دیگر بر حق نبوده بلکه پرتوقع و حق به جانب بوده ایم . پس باید چکار کنیم که با حق داشتن راحت باشیم و در آن افراط و تفریط نکنیم ؟ اول و مهمتر از همه ، باید قدم ششم و هفتم را کار کنم تا نواقص شخصیتی ما نتوانند کارهای مثبت ما را به کارهای منفی تبدیل کنند و بعد از آنکه باید درک کنیم که احتمالاً مدت زمان ، و مقداری آزمون خطا نیاز داریم تا بتوانیم با زندگی جدید خود در بهبودی راحت باشیم .
· آیا شرایطی در بهبودی من وجود داشته که از تشخیص اینکه کاری را بخوبی انجام داده ام احساس بدی و ناراحت کنم ؟