"به معتادان "
چرا در قدم ذکر شده که ما پیام را به معتادان می رسانیم ؟ چرا جلسات معتادان گمنام در حالیکه هیچ چیز برای ما کار نمی کرد ، توانست برای ما سودمند باشد؟ تقریباً همه ما افرادی را می شناختیم – مثلاً یک معلم ، یک مشاور ، عضوی از خانواده ، یا یک افسر پلیس که به ما می گفتند مصرف مواد مخدر دارد ما را می کشد و همه چیزهایی که برایمان مهم هستند را از بین می برد و اینکه اگر بتوانیم از دوستان مصرف کننده دور باشیم یا به هر نوعی دسترسی خودمان به مواد مخدررا محدود کنیم ، قادر خواهیم بود زندگی خود را تغییر دهیم . اکثر ما نیز احتمالاً تا حدی با این نظر موافقت داشتیم ، مگر اینکه در انکار کامل بودیم . اما پس چرا تا زمانیکه معتادان گمنام را نیافته بودیم هیچ تسکینی پیدا نکردیم ؟ اعضای دیگر جلسات معتادان گمنام چه چیزی داشتند که توانست ما را متقاعد کند که بهبودی امکان پذیر است ؟
در یک کلام: قابل باور بودن .ما می دانستیم که انها درست مثل خود ما هستند اما مصرف را متوقف کرده و زندگی تازه ای یافتند . برای آنهاد مهم نبود که ما چی وچه مقدار مصرف می کرده ایم .اکثر ما خوسحال بودیم از اینکه واجد شرایط هستیم . ما می دانستیم که خیلی رنج کشیده ایم و دلمان می خواست که پذیرفته شویم ، که همینطور هم شد. بار اولی که شروع به رفتن به جلسات کردیم توسط معتادان دیگری که انجا بودند به گرمی پذیرفته شدیم . آنها شماره تلفن خود را به ما دادند و تشویق مان کردند که هر وقت می خواهیم به ایشان زنگ بزنیم . اما مهمترین چیزی که پیدا کردیم احساس همسانی و تشابه بود . اعضایی که درست مثل خود ما مصرف کننده بوده اند تجربه خود در مورد اینکه چگونه پاک شده اند را به مشارکت می گذاشتند . اعضایی که خود نیز تنهایی و انزوا را تجربه کرده بودند مثل این بود که از روی غریزه می دانستند ما نیاز داریم تا کسی ما را با آغوش گرم بپذیرد . بنظر می رسید که کل گروه بدون اینکه ما حرفی بزنیم می دانستند که ما به چه چیز نیاز داریم .
ما اغلب به یکدیگر می گوییم که چقدر خوش شانس هستیم که این برنامه را داریم چون به ما ابزاری می دهد تا با زندگی همان گونه که هست روبرو شویم . بعد از اینکه برای مدتی پاک ماندیم ، تشخیص می دهیم که اصول معتادان ممکن است که فکر کنیم چرا جلسات معتادان گمنام نباید در دسترس همه کسانی که انواع مختلف مشکلات را دارند قرار گیرند . همانگونه که ما از پیشینیان و اعضاء قدیمی شنیده ایم ، داشتن تنها یک هدف اصلی ، مؤثرترین وسیله برای حصول اطمینان از دسترسی معتادان به همسانی و همدلی مورد نیاز می باشد . اگر جلسات معتادان گمنام سعی می کرد که برای همه کس ، همه چیز باشد ، ممکن بود که معتادی به انجمن بیاید به این امید مصرف مواد مخدر را قطع کنند ولی نتواند کسی را بیابد که به او کمک کند .
· چگونه یکی از اعضاء جلسات معتادان گمنام توانست طوری مرا تحت تأثیر قراردهد که هیچکس هرگز نتوانسته بود ؟
· ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر چیست ؟
· چرا احساس همسانی و همدلی بدین اندازه مهم است ؟
ما نمی توانیم و حتی نباید سعی کنیم که برای همه کس همه چیز باشیم . اگرچه این بدان معنی نیست که نمی توانیم بهبودی خود را با دیگران سهیم شویم . در واقع چاره ای جز این نداریم . وقتی که ما به روال برنامه زندگی می کنیم نتایج آن در همه ابعاد زندگی ما اثر میگذارد و خود را بروز می دهد .