Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

بخش عجز سوال 6 ) آیا سعی کرده ام که قطع مصرف کنم و به این نتیجه رسیده باشم که نمیتوانم ؟

آیا سعی کرده ام که قطع مصرف کنم و به این نتیجه رسیده باشم که نمیتوانم ؟ آیا تا به حال به تنهایی قطع مصرف کرده ام و بعد به این نتیجه رسیده باشم که زندگی بدون مواد مخدر آنقدر دردناک است که هرگز امکان پرهیز کامل از مواد مخدر برایم وجود ندارد ؟ این مواقع چگونه بودند ؟
قسمت اول سوال ( بله ، ما در گذشته بارها و بارها اقدام به ترک مواد خود کردیم اما بعد از مدتی باز شروع به مصرف میکردیم و در اثر تکرار و مکررات به این نتیجه رسیده بود یم که ما دیگر در زندگی هرگز قادر به ترک مواد خود نخواهیم شد ، و لذا در مقابل ترک اعتیادمان احساس عجز میکردیم .
قسمت دوم سوال ( بله ، ما در گذشته همیشه به تنهایی برای ترک اقدام میکریدم با مشقتهای فراوان و دردهای زیاد و کشیدن رنجهای بی ثمر لاجرم مدتی در پاکی بسر میبردیم اما همیشه دو عامل اساسی باعث میشد تا ما باز لغزش کنیم و باز شروع به مصرف کردن کنیم .
اول ؛
اینکه ما واقعاً چون تنها بودیم هیچ راهکاری برای پاک ماندن نداشتیم ، در واقع نمیدانستیم که پاک ماندن یک هنر و یک مهارت است و لذا برای پاک ماندن باید الگو و ابزارهای لازم را داشته باشیم ، ما حقیقاً نمیدانستیم که پس از ترک کردن باید از کسانی که مصرف میکنند دوری کنیم و به هیچ وجه نباید با آنها ارتباط داشته باشیم ، ما نمیدانستیم که باید از هر گونه مواد مخدری دوری کنیم و یا نباید جای که در آن مکان مواد مصرف میکنند حضور داشته باشیم و اصطلاحاٌ از ) یاربازی – زمین بازی – توپ بازی ( دوری کنیم ، ما هرگز نمیدانستیم که بعد از ترک ، فقط برای یکبار مصرف کردن بازما را به جای اول مان میکشند و باید از اولین بار مصرف دوری کنیم ، و یا اینکه نمیدانستیم جایگزین کردن موادهای دیگر باز ما را نه تنها به جای اول میرساند بلکه عمل های دیگری هم پیدا میکنیم و یا اینکه ما به علت عجزی که داریم هرگز نمیتوانیم بطور کنترل شده مواد خود را مصرف کنیم و و . . .
دوم ؛
اینکه ما وقتی مصرف خورد را قطع میکردیم از نظر ، جسمی و روحی و احساسی و روانی تا حد زیادی نامتعادل و احوالاتمان ناپایدار و یا متغییر میشدند ، بخصوص در بخشهای روحی و روانی و احساسی گرفتار تلاطماتی میشدیم که آدمهای به اصطلاح عادی نمیتوانستند ، شرایط ما را درک کنند و لذا ما از نظر درونی دائماً گرفتار نوساناتی بودیم که بیان کردن آنها برای کسانی که اطراف ما بودن ، بی مفهوم و یا از قوه درک آنها خارج بود ، بطور مثال وقتی میگفتیم ، میل به مصرف داریم ، اگر ما را شماتت نمیکردند تنها راهکارشان این بود که یا صلوات بفرست و یا اینکه تخمه آفتابگردون بشکن ، و یا اینکه به زبان شیرین آذری میگفتند ؛ ) دی یَسن گَنه گُتون قاشینیر ( و لذا به هیچ عنوان نمیتوانستند دردهای ما را بفهمند ، و بقول آنکه گفت ؛
چه وجود نقش دیوار ، و چه آدمی که با او
سخن از درد گویند و در او ثمر نباشد
بنابراین ، ما مجبور بودیم از بیان احساسات واقعی خود برای دیگران دوری کنیم و خودمان به تنهایی انبوه این دردها را تحمل کنیم ، مرجع و یا پناهی نداشتیم که با مراجعه به آنجا دردهای خود را التیام بخشیم ، کسی که شرایط و حال ما را درک کند را نمی یافتیم تا با او درد دل کنیم ، ولذا سرانجام در تنهایی های خود در لاک انزوا فرو میرفتیم و در نتیجه بعد از مقاومت و کشیدن دردها و رنجهای فروان در نهایت نقطه تحمل و مقاومت ما درهم میشکست و در غایت به این نتیجه
میرسیدیم که زندگی ما آنقدر دردناک است که نمیشود بدون مصرف مواد مخدر به آن ادامه داد .
قسمت سوم سوال ( در این مواقع سرانجام خسته و ناامید میشدیم ، بخاطر عدم موفقیت در ترک های گوناگون و همینطور ترک های تکراری بی حاصل در نهایت و در اوج سرخوردگی به عجز و درماندگی میرسیدیم .
نکته قابل تامل در این سوال این است که ما هرگز به تنهایی نمی توانیم برای غیر فعال کردن بیمار اعتیادمان موفق شویم ، بنابراین ما برای درمان بیماری خود به یک عزم و اراده جمعی که در راستای بهبودی میباشد نیاز داریم .

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan