Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

21بهمن

 21بهمن                                  تفریح!

«در دوران بهبودی عقاید ما درباره تفریح تغییر میکند.»

کتاب پایه

v

در نگاهی به گذشته، بسیاری از ما متوجه میشویم که در دوران مصرف، عقاید ما درباره تفریح تا اندازهای عجیب و غریب بود. برخی از ما لباس میپوشیدیم و راه پاتوق محله را پیش میگرفتیم. تا زمان طلوع خورشید میرقصیدیم، مینوشیدیم و مواد مصرف میکردیم. درگیریهای مسلحانه بیش از یک بار به وقوع میپیوست. چیزی که زمانی تفریح مینامیدیم اکنون عدم سلامت عقل مینامیم. 

امروز عقیده ما درباره تفریح تغییر کرده است. امروز تفریح برای ما سیری در امتداد اقیانوس، نگاه کردن به جشن دلفینها همزمان با غروب آفتاب در پشت آنهاست. تفریح، گشت وگذار NA یا شرکت در نمایش خندهداری در همایش NA است. تفریح، لباس پوشیدن و رفتن به مهمانی و عدم نگرانی است از وقوع درگیریهای مسلحانه بر سر اینکه چه کسی چه بر سر دیگری آورد.

با لطف نیرویی برتر و انجمن معتادان گمنام، عقاید ما درباره تفریح اساساً تغییر کرده است. امروز وقتی طلوع خورشید را مشاهده میکنیم، معمولاً به این دلیل است که شب قبل، زود به رختخواب میرویم، نه به این خاطر که پاتوقی را در ساعت شش صبح با چشمانی تار به خاطر یک شب مصرف مواد ترک میکنیم و اگر این تنها چیزی است که از معتادان گمنام به دست آوردهایم، همین کافیست.    

v

فقط برای امروز:  از دوران بهبودی خود لذت میبرم! 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 

بحران   10فوریه   21بهمن

برای ما که بحران نا امیدی داشته ایم _یک عبارت آلمانی می گوید:"ما از نا امیدی به بحران می رسیم".وقتی یک روز این جمله را خواندم به زندگیم قبل از نارانان فکر کردم .نا امیدی که وجودم را نا بود کرده بود یک بحران بود.من می خواستم رفتار مخرب معتاد را تغییر دهم و هر حیله ای را امتحان کردم _خشم سر کوفت زدن و سلطه گری ،اما هیچ کدام جواب نداد.
وقتی در خیابانها دنبال معتاد می گشتم و او را پیدا می کردم بیمار می شدم .وقتی به او فکر می کردم مریض می شدم .مدت های طولانی همیشه بحران نا امیدی را احساس می کردم .امروز که هنوز آرزوی بهبودی معتاد را دارم متوجه میشوم بحرانی را که من احساس می کردم به خاطر کارهای خودم بوده چون به افکارم که ناشی از ترس و تردید بود اجازه می دادم مرا از پای در آورد.
امروز وقتی معتاد را نگاه می کنم هنوز برای بهبود یافتنش درد می کشم و همان طور که نارانان به من یاد داده در مورد کمک گرفتن به او پیشنهاد می دهم .از طرف دیگر می دانم که پیشنهاد من دخترم را وادار به تغییر نخواهد کرد .این یکی از تفاوت های بین گذشته و حال من است.
اکنون معتقدم برای جلوگیری از خود تخریبی  هرگز از در خواست کمک  دست برندارم .نارانان منبع کمک است.مرا به جایی می رساند تا درک کنم  می بایست همه چیز را به نیروی برترم بسپارم.
اکنون بیشتر اوقات در تمام جوانب زندگیم خود را در حال در خواست کمک از نیروی برترم می بینم.در این امتحانی که پیش روی من است نیاز به راهنمایی دارم .در گذشته به خانواده های معتادانی که به دنبال کمک و بهبودی بوند حسادت می کردم .اما امروز به آنه حسادت نمی کنم چون می فهمم گر چه ممکن است معتاد بهتر شود ولی شاید آنها با مشکلات متفاوت دیگری روبرو شوند _بحران متفاوت نا امید ب.


تفکری برای امروز:
من باور دارم که در پایان هر روز به تجربیاتم انسان بهتری خواهم بود.خرد واقعی از غلبه کردن بر درد و رنج به دست می آید.بنا بر این خرد حقیقی از غم عبور می کند.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

21 بهمن
الانان یک برنامه بهبودی معنوی است. کلمه " بهبودی " می گوید: چیزهایی را که روزی داشتیم اما از دست داده یا کنار گذاشته ایم را می توانیم دوباره بدست آوریم. در پریشانی زندگی کردن با فرد در حال نوشیدن، مسیر معنوی خود را از دست دادم. زندگی یک بازی بقا بود، یک کار سخت توأم با ترس روزمره.مهم نبود که چقدر خسته بودم، هیچیز برای کمک کردن به نظر نمی رسید.
شاید علتش همین بود که سعی می کردم آنرا با تمام وجوم انجام دهم.به الانان آمده ام تا بدانم راه چاره ای دارم که در اطراف من است و می تواند مرا راهنمایی کند تا بر ترسها و تصمیم های بحرانی ام غلبه کنم و آن یک نیروی برتر است. بدون توجه به نحوه توصیف یک نیروی برتر، این حقیقت برای من وجود دارد و همیشه با من است. من بسیار سپاسگزارم که به خاطر اتصال به معنویتم دوباره بهبود یافته ام و بخش اساسی وجودم را دوباره بدست آورده ام. در نتیجه امروز زندگی من حسی برانگیخته از هدفمندی است که هر لحظه مرا مثل یک موهبت گرانبها خلق می کند.


یادآوری امروز

من یک مخلوق معنوی، قابل اعتماد، امیدوار، همراه با احساسی زیبا هستم.
من منبع نامحدودی از نیروی و راحتی را در اختیار دارم. امروز زمانی را برای توسعه آن اتصال معنوی اختصاص خواهم داد.
هنگامیکه درگیر و پر مشغله هستید، نیم ساعت مراقبه جزء ضروری زندگی است. پس یک ساعت کامل ضرورت پیدا می کند.

 


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

21 بهمن
امروز آرامش برای من معنا و مفهومی به غیر از پذیرش جهان هستی و افراد پیرامونم و شرایط نیست. در زندگی گذشته‌ام آرامش مفهومی به غیر از مرگ و عدم وجود نداشت. آرامش، داشتن تعادل در بین روابط و افکار و احساسات است. با رها کردن و سپردن دیگران به خالق، با اجازه دادن زندگی کردن به دیگران، کنترل نکردن دیگران، احترام به اعتقاد و افکار و رفتار دیگران، ارزش دادن به دیگران و عشق ورزیدن به خود و دیگران و ... امروز تعریف من از آرامش یعنی رها کردن دیگران به صورت عاشقانه به خداوند و دست کشیدن از جنگ و درگیری با همه‌چیز و رهانیدن خود از فشارهای بیرونی می‌باشد. برای دریافتن انرژی مثبت از دیگران و احساس لذت از حضور خداوند اوّلین ابزار داشتن آرامش است. من نیاز به آرامش دارم. تا حق انتخاب پیدا کنم تا دیگران را دوست داشته باشم و شرایط بهبودی را فراهم کنم. خداوندا: به من بیاموز تا در آرامش باقی مانده و بدانم که در این دنیا چه خبر است. آنچه مهم است من در راه و جریانی قرار دارم که باید به سمت جلو حرکت کنم.
خداوندا، آرامشی عطا فرما!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

بیست و یکم بهمن:   انسان چیزی را می بینند که برای آن آماده است.

   مانند بسیاری از مردم در اوضاع اقتصادی پس از یازدهم سپتامبر من نیز دارای شغل کاذب بودم. من شغلی پاره وقت داشتم که پاسخ هزینه های ماهانه مرا به سختی می داد. در یکی از روزهای بسیار سرد درست پیش از سال نو به خواربار فروشی رفتم. لباس شیک پوشیده بودم و ظاهرم پولدار به نظر می رسید. زنی به همراه کودکی در کالسکه به من نزدیک شد و برای خرید خواربار از من درخواست پول کرد. واکنش طبیعی من می توانست این باشد که او را از خود دور کنم و یا اینکه پیشنهاد کنم که به همراه من به داخل فروشگاه بیاید خوار و بار مورد نیاز خود را بردارد و من پول آن را پرداخت کنم. اما در عوض کیف پول خود را بیرون آوردم و هرچه پول در آن وجود داشت یعنی کمتر از بیست دلار به او دادم و به سمت باجه خودپرداز بانک رفتم و پول بیشتری برداشت کردم. در آن لحظه به طرز باشکوهی احساس سعادت می کردم. من توانسته بودم ناخودآگاه تمام پولی را که همراه داشتم ببخشم و پول بیشتری برداشت کنم. من هر روز تلاش بسیاری برای رهایی از نگرانی جهت رسیدن به نیازهای فردا انجام می دادم اما در این تجربه دریافتم که آن چه بدان نیاز دارم فقط مربوط به همین لحظه است.

برای امروز، فقط به لحظه اکنون فکر خواهم کرد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan