Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

14اسفند

 14اسفند                                      فرآیند

«این برنامه به بخشی از وجود من تبدیل شده است.... امروز درک روشنتری از مسائلی که در زندگیام رخ میدهد دارم. دیگر با این فرآیند نمیجنگم.»

کتاب پایه

v

در دوران اعتیاد فعال، مسائل ظاهراً بدون منطق رخ میداد. فقط «کارها را انجام میدادیم»، اغلب بدون اینکه از نتایج یا علت آن آگاهی داشته باشیم. زندگی ارزش یا معنایی نداشت.

فرآیند قدمهای دوازدهگانه به زندگی ما معنا میبخشد؛ در طی کارکرد قدمها، جوانب تاریک و روشن خود را میپذیریم. از انکاری که ما را از درک تأثیر اعتیاد باز میداشت، دوری میکنیم. خود را صادقانه بررسی میکنیم و الگوهای فکری، احساسی و رفتاری خود را انتخاب میکنیم. با فاش کردن کامل اسرار خود نزد انسانی دیگر، فروتنی و بینش به دست میآوریم. در تلاش برای رفع کمبودها، از عجز خود و قدرت فراهم شده از سوی نیرویی برتر سپاسگزاری به عمل میآوریم. با افزایش شناخت از خود، بینش وسیعتری نسبت به دیگران و پذیرش آنها به دست میآوریم.     

قدمهای دوازدهگانه کلید فرآیندی است که آن را "زندگی" مینامیم. در طی کارکرد قدمها، آنها به بخشی از وجود ما تبدیل میشوند—و ما به بخشی از زندگی اطراف خود تبدیل میشویم. دنیای ما دیگر بیمعنا نیست؛ امروز درک بیشتری از رویدادهای زندگی خود داریم. دیگر با این فرآیند نمیجنگیم. امروز با کارکرد قدمها از زندگی لذت میبریم.

v

فقط برای امروز:  زندگی یک فرآیند است؛ قدمهای دوازدهگانه کلید این فرآیند هستند. امروز از قدمها برای شرکت در این فرآیند، شناخت و لذت بردن از خود و بهبودی خود استفاده میکنم.

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


روبات در مقابل انسان..

4مارس     14اسفند
یک روبات مدرن پدیده ای شگفت انگیز ،بسیار هوشمند و گاهی شبیه به انسان است.در حیرتم که اگر یک روبات بتواند فکر کند و احساس داشته باشد هیچ تفاوتی بین من و روبات وجود ندارد.اما به طور یقین وجود دارد..روبات قلب ندارد و کامپیوتری است که برای انجام وظایف به خصوصی طرح ریزی شده  .نکته مهم در سیستم  پیچیده آن این است که روبات به طور حتم هرگز نمی تواند برنامه ریزی اش را ارتقا بدهد موجودیت او پیش بینی ،تعیین و تعریف شده است.
من متفاوت وغیر قابل پیش بینی هستم .حتی بر خلاف پیش رفته ترین روبات ها می توانم انتخاب کنم که متفاوت با گذشته عمل کنم.خصوصیت غیر قابل پیش بینی بودنم مرا از ماشین متمایز میکند و مرا انسان می سازد.حد اقل تا زمانی که با واقعیت وجود یک معتاد در زندگی ام روبه رو شوم.تقریبا از لحظه ای که تشخیص بدهم کسی که دوستش دارم بطور حتم یک معتاد است.سعی می کنم با گفتن و انجام کار های یکنواخت و تکراری از عهده این وضعیت بر آیم.نق می زنم ،دستور میدهم ،فریاد میکشم،نگران می شوم ،دو باره و دوباره ناجی می شوم و به یک روبات تبدیل می شوم .در واقع از حالت آشکار و بخصوصی برای نشان دادن این تبدیل استفاده میکنم."معتاد دکمه هایم را فشار می دهد."
شرکت در نارانان راه چاره ای برای زندگی روبات گونه است.با تجربه،نیرو و امیدی که اعضای نارانان مشارکت می کردند منابع قابل استفاده ای به دست آوردم .یاد گرفتم اشکالی ندارد.همه احساساتم را درک کنم.تا زمانی که به خاطر داشته باشم چطور احساساتم را بروز دهم.در این مورد حق انتخاب دارم .می توانم مکث کنم انگیزه هایم را ببینم و تاثیرات رفتارم روی خودم بر رسی کنم.می توانم انتخاب کنم که متفکر و غیر قابل پیش بینی باشم .به آرامی اما مطمعن بیشتر و بیشتر غیر قابل پیش بینی می شوم.

 

تفکری برای امروز:
از نارانان متشکرم دو باره انسان می شوم .دکمه ها هنوز هم فشار داده می شوند اما دیگر نمی توانند باعث رفتار های غیر ارادی شوند.به علاوه در شرایطی که بعد ها در زندگی ام با آنها مواجه می شوم دیگر همان واکنش های روبات گونه را نخواهم داشت.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

14 اسفند

گاهی از اوقات از قدم سوم طفره می رفتم. چطور می توانستم اراده و زندگیم را به نیروی برتر بسپارم ؟ جدا خسته شدم اما همیشه هر چیزی را مستقیما به دستان خودم بر می گردانم .این بسیار ناراحت کننده بود که فکر کنم در کنترل نبودم برایم سخت بود که اعتماد کنم که نیروی برترم برای من انجا خواهد بود اگر من کاملا رها کنم بار ها و بارها تعجب میکردم که خالصانه تسلیم شدن چطور احساس میشود و اگر انرا انجام میدادم چطور انرا می شناختم ؟ اخیرا یک سخنران در جلسات الانان این مطلب را طی عباراتی که میتوانستم درک کنم بیان کرد او گفت واگذار کردن خواست خود همانند رقصیدن با یکنفر (همراه) میباشد . اگر هر دو سعی در رهبری کردن داشته باشند .بی نظمی بیشتری وجود دارد وکمتر حرکتی به جلو صورت می گیرد همانند فردی که یاد گرفته چطور با بسیاری از زوج ها برقصد .من از اگاهی وحرکاتی که نتیجه رقابت دو نفر برای کنترل حرکات می باشد .مطلعم اما اما وقتی فردی که پیروی میکند می تواند ریلکس باشد و به طرف مقابل اجازه راندن (هدایت کردن) می دهد .این زوج به اسانی هنگام رقصیدن در سن حرکت می کنند

یادآوری امروز

اگر من احساس بطالت . نا امیدی یا ترس میکنم .می توانم انرا به عنوان نشانه ای مبنی بر دور شدن از قدمها تلقی کنم پس می توانم از خدایی که خود درک میکنم بخواهم به من کمک کند شریک و همراه من باشد ........."هیچ ضمانتی وجود ندارد که زندگی طبق خواست ما در جریان باشد اما برنامه به من نشان داده است که خواست خداوند تنها راه است این برای من روشن است که با او کار کنم و زندگی و خواست خودرا تحت مراقبت و راهنمایی او قرار دهم"


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

14 اسفند
امروز به دنبال و جستجوی رد پای عشق و بهره‌گیری از آن هستم. چون قدرت و بقای من به قدرت باور من به عشق بستگی دارد. این عشق است که می‌تواند از من موجودی با ارزش بسازد. عشق و محبت می‌تواند در دعاهایم مرا جهت و هدف و ایمان دهد. عشق می‌تواند مرا با سایر انسان‌ها در وحدت و یگانگی و صلح و آرامش نگاه دارد. امروز عشق معنا و مفهومی فراتر از یک جمله‌ی ساده دارد. عشق برای من می‌تواند در قالب خدمت به خود و همنوع و خدمت و ارزش رسانی و با بخشیدن خود، اثر عمیقی در زندگی من بگذارد. امروز عشق و محبت و دوستی بین اعضای گروه با عشق و دوستی خداوند دیده شده است. که ما در زیر چتر عشق خداوند زندگی و رُشد پیدا می‌کنیم. فقط برای امروز در زندگیم عشق را دعوت به مهمانی می‌کنم. با عشق است که زندگی در بهبودی معنا و مفهوم پیدا می‌کند و در حریم عشق آرامش و صلح و خدمت کردن و دوست داشتن و بخشیدن و ایثار را تجربه می‌کنم. خداوندا: تو را به خاطر عشق و محبت خودت که به من در تاریک‌ترین زوایای زندگیم روشنایی دادی دوست دارم!
عشق، خداوند و خداوند، عشق است


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

14 اسفند: زندگی مانند نواختن ویولن در جمع و یادگیری آن همزمان با نواختن است.

در بیشتر دوران عمرم احساس کرده ام که کامل نیستم و همواره در فرایند آموزش و رشد برای رسیدن روزی که به اندازه کافی خوب باشم در تقلا بوده ام. همیشه احساس می کردم که خود حقیقی ام در اعماق وجودم پنهان است.
داستان زیست شناسی را به یاد می آورم که نتوانست تلاش پروانه را برای بیرون آمدن از پیله تحمل کند. پیله را به آرامی شکافت تا پروانه به راحتی از آن بیرون بیاید، اما فقط مرگ پروانه را دید؛ زیرا پروانه هنوز نیروی لازم برای زندگی را به دست نیاورده بود.
وقتی کرم ابریشم به دور خود پیله می تند، یک پروانه بالقوه نیست، بلکه یک کرم ابریشم است. شفیره در پیله دقیقاً همان مخلوقی است که باید باشد.
کودک آرام گذشته من، یک من کامل و حقیقی بود. کسی که برای کسب تجربه برای تبدیل شدن به شخصی که امروز هستم به او نیاز داشتم.
بر خلاف کرم ابریشم، من می توانم تصور کنم که در آینده ممکن است چه کسی باشم. این بدان معنا نیست که امروز کامل نیستم.

برای امروز، از کرم ابریشم می آموزم که در هر مرحله از زندگی به خود عشق بورزم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan