اولویتها 17اسفند
«اوقات خوب میتواند یک دام نیز باشد؛ این خطر وجود دارد که اولین اولویت خود یعنی پاک ماندن را فراموش کنیم.»
کتاب پایه
v
اوضاع میتواند در بهبودی واقعاً بهتر شود. احتمالاً "یار صمیمی" خود را پیدا کردهایم، شغل پررونقی را دست و پا کردهایم و خانوادهای را تشکیل دادهایم. شاید روابط ما با اعضای خانواده خود بهبود یافته است. اوضاع بسیار خوب پیش میرود و ما به ندرت وقت شرکت در جلسات را داریم. احتمالاً دوباره چنان با موفقیت با جامعه درمیآمیزیم که فراموش میکنیم ما همیشه مانند دیگران نسبت به شرایط واکنش نشان نمیدهیم.
شاید و فقط شاید اولویتهایی را در جای خودشان قرار دادهایم. آیا شرکت در جلسات هنوز برای ما اولویت دارد؟ آیا هنوز راهنمای کسی میشویم؟ آیا با راهنمای خود تماس میگیریم؟ چه قدمی را کار میکنیم؟ آیا هنوز به برخاستن از رختخواب برای جواب دادن به تماس تلفنی بدهنگام قدم دوازدهم تمایل داریم؟ آیا به یاد داریم که اصول را در همه امور خود رعایت کنیم؟ اگر سایرافراد در NA به ما مراجعه کنند، آیا در دسترس هستیم؟ آیا به یاد داریم از کجا آمدهایم یا "اوقات خوب" باعث فراموشی ما شده است؟
برای پاک ماندن باید به یاد داشته باشیم که فقط به اندازه یک بار مصرف مواد مخدر با گذشته خود فاصله داریم. قدردان اوقات خوب خود هستیم، ولی اجازه نمیدهیم که ما را از ادامه مسیر بهبودی در معتادان گمنام منحرف کند.
v
فقط برای امروز: قدردان اوقات خوب هستم، اما فراموش نکردهام از کجا آمدهام. امروز اولین اولویت من پاک ماندن و پیشرفت در بهبودی است.
--------------------------------------------------------------------------------
مشارکت،تجربه،نیرو،امید
بازگشت ایمان....
7مارس 17اسفند
در طی بیست وسه سال گذشته احساس می کردم میتوانم در حل مشکلات معتاد به او کمک کنم واز هر راهی که می توانم زندگی را برایش آسان تر کنم.او در سن حساس پانزده سالگی بعد از تجربه مصرف الکل و مار جوانا به انتخاب خودش خانه را ترک کرد.مطمعنم بعد از آن رشد و بالندگی او متوقف شد به طوری که بعد از گذشت بیست وسه سال یک سری موفقیت و شکست در کار ها و دو رابطه ناموفق به خاطر عدم توانایی اش در اداره زندگی روزانه داشته است به نظر میرسید که مصرفش زیاد شده و آن زمانی بود که زندگیم غیر قابل اداره و با دیوانگی همراه شد .من هر لحظه بیماری را در ذهنم به تجزیه و تحلیل و اصلاح معتاد اختصاص می دادم .خیلی زود در یافتم که بیشتر از این نمی توانم این روش را ادامه بدهم.
نارانان به من کمک کرد تا مفهوم جدیدی از نیروی بر ترم را بپذیرم .قبلا ایمان محکمی داشتم اما در چند ماه اخیر به شدت محک زده شد.وقتی پیام نارانان را شنیدم که لازم است کنار بروم و اجازه دهم خدا کارها را انجام بدهد ایمانم بر گشت .برنامه به من کمک کرد تا بفهمم تنها راه من قطع وابستگی است.
به نظر خودم معتقد بودم اگر به قدر کافی به شخص عشق نشان بدهم او می تواند از پس انجام هر کاری بر آید.این تفکر قبل از این بود که بفهمم اعتیاد به همان اندازه که یک بیماری جسمی است بیماری روحی هم هست .این نوع عشقی که ما نشان می دهیم معتاد را از دریافت کمک و عشق نا توان می سازد.
تفکری برای امروز:
یاد می گیرم که با رها کردن وسپردن کار های معتاد به خداوند او را به روش جدیدی دوست داشته باشم.
--------------------------------------------------------------------------------
شهامت عوض شدن
17 اسفند
در جاهاییکه مردم برای حمل و نقل خود به شتر وابسته هستند .انها یک عبارت برای گفتن دارند به خداوند اعتماد کن و شترت را به یک درخت ببند .من به این گفته به عنوان یک توصیف واضح از انچه که ما در الانان " انجام دادن کارهای عملی " می نامیم .فکر میکنم در درجه اول ما به نیروی برترمان اعتماد میکنیم .اعتماد کردن اثبات و تصدیق مسیری است که می خواهیم . پذیرنده ء انچه را که خداوند برای ما انتخاب میکند باشیم . ما خود را از سرنوشت مان جدا نمی کنیم و روز خود را با انتظار مطمئنی ملاقات می کنیم ما در انتظار یک معجزه هستیم درست همانطور که انها گفتند .........اما ما نمی توانیم از نیروی برترمان برای انجام کار هایی که به وضوح خودمان می توانیم انجام دهیم
انتظار داشته باشیم ما باید سهم خود را انجام دهیم .قدم های دوازده گانه به ما کمک میکند تا بین مسئولیت هایمان و انچه را که به
خداوند واگذار میکنیم تمایز قائل شویم
یادآوری امروز
امروز من به خاطر راهنمایی نیروی برترم و بخاطر حس مشترکی که برای بکار بردن این راهنمایی در بقیه امور زندگی روز مره ام لازم بوده .سپاسگزارم
"هیچ شخص دیگری نمی تواند نقش ما را در رفاقت و مشارکت بی نظیرمان که با نیروی برترمان توسعه داده ایم توصیف کند.
--------------------------------------------------------------------------------
روز به روز
17 اسفند
امروز با دعا و نیایش در حضور خداوند به رابطهی خودم در کمک در سطح بزرگتری از زندگیم مثل رفع مشکلات و حل مسائل غیرقابل حل، بیماری لاعلاجم، شرایط اقتصادی و اجتماعی، تا سادهترین امور مثل تعیین رنگ لباس و یا نوع غذا خواست او را خواهان هستم. امروز از حضور مقدس خداوند تمنا دارم، تا یک یک نواقصم را که سد راه ارتباط با او میباشد را برطرف کند. تا در خدمت خود و او و خلق او باشم. امروز نمیخواهم با تهیهی لیستی بی سر و ته و یا راهحلهای بی مورد به خداوند دستور اجرا دهم. امروز قدرت من از دعا کردن و حرکت و عملکرد با کمک خداوند در مسائل و امور عادی و مشکلات خود را رفع و حل کنم. امروز اراده و خواست خداوند به اراده و خواست من کمک میکند تا در مسیر صحیحی حرکت کنم. امروز باور دارم که مشکلات پیام و دستوری از جانب خداوند است و من هم به دیدهی احترام به آنها نگاه میکنم و تا میتوانم در رفع آنها تلاش میکنم و اگر موفق نشدم با قبول این واقعیت که من تلاش خود را کردهام و اگر موفق نشدهام، خواست خداوند است و از او برای حل آن کمک میخواهم.
آیا امروز دعای خود را خواندهام؟
--------------------------------------------------------------------------------
مراقبه روزانه
17 اسفند: نسیم فیض الهی همواره در حال وزیدن است، باید بادبانها را برافراشت.
پس از سی سال سیگار کشیدن سرانجام دریافتم این عمل نشانگر نداشتن سلامت عقل است! این روشن بینی یک روز ساعت شش صبح وقتی اولین سیگار را روشن کردم، به ناگهان در من پدیدار گردید. بار دیگر ساعت چهار صبح از شدت سُرفه از خواب بیدار شدم و نمی توانستم نفس بکشم. اما دو ساعت بعد در حال سیگار کشیدن بودم. این یعنی دیوانگی.
خواست خدا مرا به یک مشاوره رهنمون ساخت. به مشاور گفتم که متوجه دیوانگی مصرف نیکوتین خود شده ام. او در پاسخ یک جلد از کتاب پایه انجمن نیکوتینی های گمنام را به من هدیه کرد. متوجه شدم به جای حرف زدن می بایست عمل کنم. اقرار کردم که معتاد به نیکوتین هستم و در برابر اعتیاد عاجزم و اختیار زندگی از دستم خارج شده.
از بیست و دوم دسامبر 2000 تا کنون مصرف نکرده ام. دوستان و آشنایان به من تبریک گفتند و مرا به خاطر قطع مصرف تشویق کردند. اراده شخصی من برای قطع مصرف کافی نبود، زیرا سالها در نبرد با اعتیاد شکست خورده بودم. فقط زمانی که خواست و اراده ام را تسلیم نیروی برتر کردم از غُل و زنجیر اعتیاد رهایی یافتم.
برای امروز، مشتاق گوش سپردن به نیروی برتر و عمل به آن چه که الهام می کند هستم.