Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

28اسفند

 28اسفند                                       پیام کامل

«وقتی معتادان به وجود افراد دیگری پی میبرند که در مشکلات حال و گذشته خود با آنها شریک هستند، احساس خاصی به آنها دست میدهد.»

کتاب پایه

v

ثروت بهبودی آنقدر خوب است که آن را فقط برای خود حفظ نکنیم. برخی از ما معتقدیم که وقتی در جلسات صحبت میکنیم، «باید تازهوارد را به خاطر داشته باشیم» و همواره سعی کنیم حامل پیام مفیدی باشیم. اما گاهی اوقات مفیدترین پیامی که میتوانیم برسانیم این است که ما دوران سخت بهبودی خود را سپری میکنیم و با این وجود پاک میمانیم!

بله، ارسال پیام قطعی امید به اعضای جدیدتر، رضایتبخش است. از این گذشته، هیچ کس فرد شکوهکننده را دوست ندارد. اما مسائل دردسرآفرین اتفاق میافتد و زندگی آن طور که هست، میتواند امواج تکاندهنده را حتی به بهبودی اعضای قدیمیتر معتادان گمنام نیز ارسال کند. اگر به ابزار برنامه مجهز شویم، میتوانیم از میان این آشفتگی بگذریم و برای تعریف کردن این ماجرا پاک بمانیم.     

بهبودی یک مرتبه اتفاق نمیافتد؛ بلکه فرآیندی مداوم و گاهی به صورت کشمکش است. وقتی با صحبت نکردن درباره دوران سختی که ممکن است در سفر خود از آن عبور کنیم، پیام خود را ناقص میکنیم، تازهواردها را از دریافت اینکه آنها نیز میتوانند پاک بمانند، محروم میکنیم. اگر پیام کامل بهبودی خود را در میان بگذاریم، ممکن است ندانیم چه کسی سود میبرد، اما میتوانیم مطمئن باشیم در نهایت کسی سود خواهد برد.     

v

فقط برای امروز:  دوران خوب و سخت بهبودی خود را صادقانه در میان میگذارم. به خاطر دارم که تجربه من در عبور از سختیها ممکن است برای عضوی دیگر مفید باشد. 

--------------------------------------------------------------------------------

مشارکت،تجربه،نیرو،امید

 


زندگی در زمان حال....
18 مارس     28,اسفند

در.برنامه نارانان یاد می گیرم تنها چیزی که لازم دارم زمان حال است و همین کافی است.فقط زندگی در امروز کاملا می تواند به من قابلیت تجربه کردن چیز هایی را که در زندگی ام اتفاق می افتد بدهد وگر نه آگاهی لازم و درس هایی را که برای رشد و بهبودیم نیاز دارم از دست بدهم .وقتی روی چیزهایی که قبلا اتفاق افتاده یا چیزهایی که ممکن است در آینده پیش بیاید توقف کنم در را به روی زمان حال می بندم.
من در یافته ام که نگرانی بیش از حد در مورد چیزهایی که اتفاق نیافتاده هدر دادن انرژی بوده و باعث اظطراب ،افسردگی و بیماری من شده است.با این همه وقایعی که نگران شان بودم آنطور که من فکر می کردم پیش نیامدو یا حتی در بعضی موارداصلا اتفاق نیافتاده!
وقتی در زمان حال زندگی می کنم احساس آزادی و آسودگی دارم چون در افکار واحساسات و نگرانی های غیر ضروری در مورد گذشته و آینده غرق نمی شوم .من یک انتخاب دارم یا نگران باشم یا هر چیزی را همان طور که پیش می آید قبول کنم.انتخاب اینکه با جریان زندگی پیش بروم به من اجازه می دهد آنچه لازم است انجام دهم و سپس در فرصت مناسب به جلو حرکت کنم.
اگر به نیروی برترم گوش بسپارم در می یابم که فرصت مناسب را به من نشان می دهد.وقتی فرصت مناسب نیست احساس بلا تکلیفی به من دست می دهد و در زمانی که فرصت مناسب است احساس هیجان یا انرژی می کنم.وقتی در مقابل این احساسات می ایستم بزرگترین اشتباهاتم را مرتکب می شوم و آرزو می کنم کاش طور دیگری عمل می کردم .
با زندگی کردن در لحظه می توانم به جزییات هر فکر نگاه کنم و احساسات مربوط به آن فکر را تجربه کنم.وقتی مطمعن هستم می توانم به جلو حرکت کنم و برای رسیدن به نتیجه عجله نکنم.

 

تفکری برای امروز:

آموختن زندگی در لحظه می تواند آزادی بخش و آرامش دهنده باشد.حس می کنم که افکار احساسات و تصمیماتی که می پرورانم اجباری نیستند.


--------------------------------------------------------------------------------

شهامت عوض شدن

 

28 اسفند
اوقاتی وجود دارند که هر کاری الکلی در زندگیمان انجام میدهدمارا خشمگین میکند.گاهی اوقات حتی کارهای عادی او اشتباه به نظر میرسد!اگرچه برایم مهم است که یاد بگیرم رفتارهای غیر قابل قبول را بشناسم و از خودم در برابر آنها حمایت کنم،اما آنچه که در جریان است همیشه اینگونه نیست.وقتی که من خود را درگیر مشاهده کردن و انتقاد کردن هر جزء کوچکی از رفتار او (الکلی)میکنم،میتوانم این را به عنوان نشانه ای به کار برم که چیزی با من در جریان است که آنرا از دست داده ام و یا در نظر نگرفته ام .آیا از دیدگاه های خارجی در کارم ترسیده ام؟
آیا در جلسات چیزی شنیده ام که باعث تحریک یک خشم قدیمی شده است؟آیا به این روش به خاطر رنجش های قدیمی که من برای بحث انتخاب نکرده ام،عمل میکنم؟یک تماس تلفنی در رفع آن به من کمک میکند

یاد آوری امروز

سختی دست کشیدن از انتقاد دیگران تقریبا به سختی دست کشیدن الکلی از نوشیدن است_گاهی اوقات خیلی ضروری به نظر میرسد؟اما اگرچه انتقاد و افکار منفی می تواند به عنوان یک سوپاپ بخار برای درد های من به کار رود،اما هرکز مشکلات مرا حل نمیکنند،فقط باعث آشفتگی من میشوند.در نهایت ، مانع رسیدن به شناخت خودم میشود.
"یک فرد میتواند یک خال(لک)را در موی دیگری آشکار کند.اما آنرا بروی بینی خودش نمیتواند ببیند"


--------------------------------------------------------------------------------

روز به روز

 

28 اسفند
عشق گسترش و تکامل روابط انسان‌ها با خود و افراد دیگر و خالقی می‌باشد که او و تمام جهان و موجودات را خلق کرده است. خداوند از عشق و مهر خودش به ما عطا کرده است تا ما هم با هدیه دادن آن به هم از ارتباطات و دور هم و صمیمی بودن در فضای آن بهره بگیریم. عشق و محبت دادن به خود و دیگران به تنهایی تجربه‌ی کاملی است، که به ما ارزشمندی و ارزش‌گزاری می‌دهد. اهمیتی ندارد که شخص مورد عشق و علاقه‌ی ما چه کسی است و یا به عشق ما پاسخ مناسبی خواهد داد یا خیر. ما نباید توقع تشکر و قدردانی داشته باشیم. چون با این کار ارزش کارمان کاسته می‌شود. اگر من شایستگی عشق گرفتن و عشق ورزیدن را داشته باشم هدیه خودم را با عمل‌کردم می‌گیرم، چون بودن در حریم عشق ورزیدن لیاقت می‌خواهد. خداوندا: مرا یاری کن تا بدون تشکر کردن و چشم‌داشت و انتظار و توقع‌ای به دیگران بدون درنظر گرفتن رنگ پوست و نژاد و کیش و آیین و مذهب عشق بورزم و آنها را به یک صورت دوست داشته باشم، کسب این حالت معنوی برای من تجربه‌ی شیرینی خواهد بود.
عشق ورزیدن ارزش تجربه کردن را دارد!


--------------------------------------------------------------------------------

مراقبه روزانه

 

 

28 اسفند: سه سال در جلسات شرکت می کردم و نمی توانستم قطع مصرف کنم تا عاقبت دریافتم در برابر نیکوتین عاجزم.

چنان گرفتار سُرفه های دلخراش و وحشتناک بودم که گویی در حال مرگ بودم. می ترسیدم غذا بخورم زیرا بعد از خوردن سُرفه ها شروع می شد. به جای خوابیدن در رختخواب روی صندلی می خوابیدم زیرا در حالت دراز کش نمی توانستم راحت تنفس کنم. دائم گلویم را صاف می کردم. طی سه ماه دو بار مبتلا به برونشیت شدم. آن قدر لاغر و نحیف شده بودم که رگ های شکمم دیده می شد. می دانستم باید قطع مصرف کنم. قبلاً چند بار تصمیم گرفته بودم اما هرگز به آن عمل نکردم.
روزی ناگهان چیزی در وجودم بیدار شد. بسیار ناتوان شده بودم. به جرأت می گویم خداوند دست به کار شده بود و بدون دخالت او هرگز قادر به قطع مصرف نبودم.
به جای جنگیدن با وسوسه آن را پذیرفته، خود را به خدا می سپارم و سریعاً آن را به مشارکت می گذارم.
از دوستان انجمن آموخته ام خداوند قادر است هر آن چه را اراده کند انجام دهد. مسلماً حق با آنهاست! وسوسه آخرین بار را به یاد نمی آورم اما اکنون هشت ماه از آخرین بار مصرفم گذشته است.

برای امروز، شکرگزار خداوندم، زیرا کاری برایم انجام داده که خود به تنهایی قادر به انجام آن نبودم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan