Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

بخش حرکت به جلو

· چگونه میدانم که حالا وقت آن است که به پیش بروم؟

چگونگی اینکه ما فکر کنیم اکنون وقت آن است که به پیش برویم ، بستگی به شوق و اشتیاقی دارد که ما براساس تسلیم کامل به آن دست یافته ایم  .

وقتی ما تمایل و اشتیاق برای حرکت بجلو را پیدا میکنیم که درک کرده باشیم که یافته هایمان از قدم یک ارزشمند هستند و در زندگی برای ما کارآیی داشته اند و تا حدود زیادی نتایج نسبی آنها را مشاهده میکنیم  ، و لذا ما با ادامه  دادن ، به این حرکت امید واشتیاق پیدا میکنیم .

وقتی در ما  ، میل و اشتیاق به پیشروی صورت بگیرد یعنی اینکه  ، آموخته ها و اصول روحانی در ما موثر واقع شده اند ، یعنی با رعایت اصول  روحانی به ما احساس آرامشی دست میدهد که در گذشته برایمان جزو رویاها محسوب می شدند ، در واقع ما شربتی را چشیده ایم که مزه و طعمش با مذاق و سلیقه ما سازگار است و لذا خواهان و تشنه نوشیدن هستیم ..........

ما به اندازه درک و فهم خود از قدم یک ثروتی را برداشت کرده ایم ، بدیهست ، برداشت ثروت از این خزانه بستگی به میزان پذیرش ما دارد  ، سپس ما این یافته های را در زندگی خود خرج میکنیم و نتایج مثبت آنرا در زندگی مشاهده میکنیم ، اما فکر میکنیم ، فقط اینها برای ما کافی نیست ، احساس میکنیم هنوز خلاء ها و مشکلاتی داریم که ما را مجاب میکنند تا در حرکت باشیم ، هنوز مسائل و مشکلاتی  هستند که ما جویای یافتن پاسخی مناسب و کاربردی برای آنها هستیم از قبیل ؛ مسائلی که به عقل و عدم سلامت عقل ما مربوط می شود  ، مسائلی که به روان پیچیده ما مربوط میشود ، مسائلی که به احساس های ما  و روابط ما مربوط میشود ، و . . .

در هر صورت ما اکنون آماده ایم برای حرکت کردن بجلو . . .


· درک من ازقدم یک چیست؟

ما همیشه در زندگی گویا محکوم بودیم به رنج بردن و درد کشیدن اما در قدم یک پرده های که همیشه حائل بودن بین ما و یک زندگی با آرامش کنار رفتن و برای ما مسائلی روشن شد که هرگز به تنهایی نمی توانستیم به آنها پی ببریم . ما درهر کدام از بخشهای سیزده گانه قدم یک به درک و مفاهیمی از بیماری و راهکارهای مناسب برای مقابله و متوقف کردن آن دست یافتیم که بطور خیلی خلاصه در زیر عنوان میشود ؛

بخش اول ، بیماری اعتیاد ؛

چیزی که ما را معتاد کرده بیماری اعتیاد است ، نه مواد مخدر و نه رفتارهای ما  بلکه فقط بیماری اعتیاد است . بیماری اعتیاد تعریف خاص و جامعی ندارد و از چهار بعد اساسی تشکیل شده ( جسمی -  روحی  - روانی  - احساسی  ) و بیماری اعتیاد پیشرونده ، مزمن و ناعلاج است ، اما با بهبودی میشود آنرا غیر فعال کرد .

بخش دوم ، انکار ؛

انکار یعنی آن بخش از بیماری که به ما میگوید بیمار نیستیم و مهمترین ابزارش خودفریبی می باشد ، یعنی نقاط منفی خود را ، توجیه و یا آنها را با فرافکنی به برون از خود منتقل میکنیم ، انکار در واقع ابزاری است برای مقاومت کردن در مقابل تغییر کردن که سرچشمه آن از ترسهای ما نشئات میگیرد .

بخش سوم ، آخر خط ، یاس و انزوا ؛

آخر خط یعنی مرگ انکار ، یعنی رسیدن به نقطه ایی که ما دیگر نمیتوانیم مشکلات حاصل از بیماری خودمان را انکار کنیم ، نه برای خود ، نه برای دیگران ، در واقع لحظه ایست که دیگر نمیتوانیم  با دروغ و توجیه و یا تصورات باطل ، واقعیت های بیماری خود را انکار کنیم .

بخش چهارم ، عجز ؛

عجز یعنی ، درک این مطلب که ما در مقابل هر آنچه که از بیماری ما سر چشمه میگیرد ناتوان و درمانده هستیم ، در واقع عجز یعنی علیرغم میل واراده برای انجام ندادن کاری منفی نهایتاً  آنرا آنجام میدهیم .  ما با کار کرد قدم اول عجزهای خود را عمیقاً به خودمان ثابت کردیم ، ما متوجه شدیم که در مقابل هر چیز که کنترول آنرا از دست بدهیم عاجز هستیم ، ما در این بخش از قدم یک متوجه شدیم با اقرار به عجز و ناتوانی در مقابل بیماری به صلح و آرامش و پویایی میرسیم . ما درک کردیم و متوجه شدیم اقراربه عجز سکوی پرتاب بهبودی ماست و ما نه تنها در مقابل مصرف مواد مخدر عاجزهستیم  ، بلکه هر زمانیکه نیروی محرک ما در زندگی خارج از کنترولمان باشد عاجز هستیم . در کل ما در مقابل بیماری اعتیاد عاجز هستیم .

بخش پنجم ، غیرقابل اداره شدن ؛

ما در قدم یک ، به دو چیز و یا دو فاکتور اساسی ، اقرار میکنیم ، اول اینکه در مقابل بیماری اعتیادمان عاجز هستیم  ، دوم اینکه اقرار میکنیم که زندگیمان غیر قابل اداره شده بود ، در واقع ما با اقرار به غیر قابل اداره شدن زندگیمان ، اقرار اول را تائید میکنیم . در این بخش ما به این مسئله که زندگی ما چه از نظر ظاهر و چه از نظر درونی غیر قابل اداره و از اختیار ما خارج شده بود اقرار میکنیم و متوجه میشویم که تمام اعمال منفی گذشته ما در اثر عجز به بیماری بوده است .

بخش ششم ، بهانه و دست آویز ؛

بهانه و دست آویز نقاطی هستند که ما در برنامه خود جهت لغزش حفظ میکنیم ، بنابراین باید مراقب بهانه ها و دست آویزهای خودمان باشیم ، بهانه های که  ما بر حسب شروط و یا براساس شرایط  چه خوب و چه بد در آرشیو ذهن خود بایگانی میکنیم ، عاقبت این شروط ذهنی روزی برای ما مشکل ساز میشوند و لذا ما باید آنها را شناسایی و اقرار کنیم .

بخش هفتم ، تسلیم ؛

ما پس از رسیدن به آخر خط  و در اثر شکست کامل به نقطه ایی رسیدیم که بدون پیش شرط خود را تسلیم برنامه کردیم و در روند بهبودی وبا حضور درجلسات بهبودی و کارکرد قدم یک متوجه شدیم که ما باید تسلیم خود را کامل کنیم ، تسلیم کامل یعنی ؛ پذیرش بیماری و پذیرش بهبودی و در مقابل آن احساس مسئولیت کردن .

بخش هشتم ، اصل روحانی صداقت ؛

یعنی اینکه ما صداقت را ابتدا از خود و درون خود شروع به تمرین میکنیم ، وقتی ما سعی میکنیم با خودمان صادق باشیم و از خودفریبی دست برداریم با دیگران هم صادق میشویم ، به این ترتیب جایگاه واقعی خود را پیدا میکنیم ، صداقت برای ما در هر سطوحی اعتماد به همراه میاورد و همین اعتماد به ما آرامش می بخشد .

بخش نهم ، اصل روحانی روشن بینی ؛

ما در اثر فعال شدن اصل روحانی صداقت به روشن بینی  میرسیم و با شجاعت از باورها و افکارهای مخرب و رفتارهای ناسالم گذشته خود دست برمیداریم ، ودریچه ذهن و افکار خود را به روی باورهای جدید ومثبت و افکارهای نو و سازنده باز میگذاریم ، در واقع درک مهم ما از روشن بینی موقعی به اوج خود میرسد که در میابیم ؛ نیازی نیست ما در زندگی رنج ببریم و همیشه بخواهیم با ترس و دغدغه و آشفتگی زندگی کنیم ، ما میتوانیم از عقاید مخرب و باورهای ناسالم و مضر خود دست برداریم ، ما میتوانیم با باز نگه داشتن افکار خود و جذب باورهای سازنده خود را درمسیر بهبودی قراربدهیم و مطمئن هستیم بدینوسیله راهی برای بهتر زندگی کردن وجود دارد .

 

بخش دهم ، اصل روحانی تمایل ؛

حضور مرتب و مستمر ما در عرصه های بهبودی نشان دهنده شوق و تمایل ماست ، ما در اثر صداقت و روشن بینی به درک عمیقی رسیدیم که شور واشتیاق ما را برای حضور حقیقی در جلسات بهبودی و کلاسهای قدم ، رقم زد  ، بنابراین ، ما این شور و شوق و اشتیاق را همان درک از اصل روحانی تمایل میدانیم  

بخش یازدهم ، اصل روحانی فروتنی ؛

ما با دست یافتن به مثلث بهبودی ( صداقت ، روشن بینی ، تمایل ) به فروتنی دست یافتیم ، این اصل روحانی به ما اعتماد به نفس و عزت به نفس عطاکرد ، زیرا ما را متقاعد کرد که باید جایگاه واقعی و حقیقی خود را بعنوان یک انسان پیدا کنیم و همینطور بدانیم که ما هم مثل دیگران فقط یک انسانیم ، نه کمتر و نه بیشتر ، و اگر در برهه ای از زندگی بعلت بیماری خسارتهای زده ایم ، بدون اینکه مسئول بیماریمان بوده باشیم اما با فروتنی و با مسئولیتی که در قبال بهبودی داریم این خسارتها را میپذیرم و سعی میکنیم که آنها را جبران کنیم  .

بخش دوازدهم ، اصل روحانی پذیرش ؛

اصول روحانی ، ما را سرانجام به نقطه ایی رساندن که به یک پذیرش حقیقی و درونی رسیدیم ، و درک ما را از اصل روحانی پذیرش تعمق و تعالی بخشیدن ، و لذا فهم  و درک ما را همین اصول  نسبت به تسلیم در مقابل بیماری ، بعنوان واقعیت اول ، و بهبودی را بعنوان واقعیت دوم به پذیرش کامل رساندن و سپس ما با این پذیرش به صلح و آرامش رسیدیم .

بخش سیزدهم ، حرکت بجلو . . ؛

در این بخش ما به این درک وفهم رسیدیم که هرچند قدم یک در زندگی ما نتایج و پیامدهای مثبت و فراوانی به همراه آورد ، اما  ،  احساس میکنیم برای ما کافی نیست ما هنوز مشکلات عدیده ای در بخشهای روان و عدم سلامت عقل و عدم تعادل در بخش احساسات و روابط و بطور کلی در زندگی و هنر زندگی کردن داریم که مایلم به حرکت خود در این زمینه ادامه بدهیم . . . . .

*    *    *

مطلبی که در این سوال حائز اهمیت است  ، این است که ، نمی پرسد ؛ فهم یا دانسته خود را از قدم یک بیان کنید ، بلکه میگوید درک خود را بیان کنید و همانطوریکه میدانیم " درک  " مرتبه ایی بالاتر از فقط دانستن است ، ای بسا کسانی که میدانند و خیلی هم میدانند ، ولی باز لغزش میکنند .

درک در حقیقت فقط  دانستن عقلی نیست ، بلکه ، هم یک فهم عقلی و استدلالی است و هم یک فهم حسی وقلبی است ، بنا بر این درک یعنی ؛ فهم عقلی  +  فهم حسی وقلبی   =   درک   

درک ما از قدم یک این است که ؛ اقرار میکنیم که در برابر اعتیادمان عاجز هستیم و زندگیمان غیر قابل اداره شده بود .

درک ما از قدم یک این است که ؛ ما بیماریم و نیاز به کمک داریم و بیماریمان فردی نیست ، نا علاج و پیشرونده و مزمن و فوق العاده زیرک و با هوش و صبور است ، ولی ما با بهبودی میتوانیم آنرا غیر فعال کنیم . و در یک کلام ما دیگر نمی توانیم  مواد مصرف کنیم و از مصرفمان لذت ببریم ، در واقع تاریخ مصرف ما تمام شده  ،  ما امروز راهی پیدا کرده ایم که میتوانیم بدون مصرف هیچگونه مواد مخدر زندگی کنیم و از زندگی خود لذت ببریم .

اما نتیجه  و درک کلی ما از قدم یک ، همان جمله مقدس کتاب پایه است که میگوید ؛

مفهوم قدم اول این است که ما دیگر مجبور به مصرف نیستیم ، این برای ما آزادی بسیار بزرگی است


· دانش و تجربه گذشته من چگونه بر روی کار کردن این قدم تاثیر گذاشت؟

ما ندانسته یکسری دانش و تجربه های گرانمایه از دوران مصرف و زمان فعال بودن بیماری بدست آوردیم ، تجربه های که با پوست و گوشت و استخوان خود درک کردیم ، تجربه های که برای آنها ،  درد کشیدیم .... رنج بردیم ............. ترور شدیم  ...... زخم زبان ازعزیزترین کسانمان شنیدیم و لذا نتیجه این تجربه ها در زمان بهبودی ما را یاری دادند و درک ما را از قدم یک تعالی بخشیدن .

ما این دانش و تجربه ها را آسان بدست نیاوردیم ، تجربه ها و دانش گذشته ما مدت زیادی از عمر گرانمایه ما را سیاه و غم انگیز کرد ، ما قیمت و بهاء هنگفتی برای بدست آوردن این دانشها و تجربه ها پرداخته ایم  ، از قبیل ؛ زندگیمان ...... جوانیمان  .......... اعتبارمان  ............ شخصیتمان ،...... زندان هایمان ....... تنها ماندن و در تنهایی گریه کردن هایمان  و خیلی چیزهای دیگر . . . ، اما نکته قابل تامل این است که دردها و رنجهای گذشته ما  ، امروز تبدیل به ثروتی سودآور برایمان شده اند که ما ندانسته در کیسه  وکوله بارخود ، از گذشته  با خود آورده و گنجی را در آن اندوخته کرده ایم ، در واقع رنجهای ما سرانجام گنجهای ما شدند ،

لذا سرمایه ما از گذشته که  همان تجربه های تلخ ازبیماری فعالمان بود ،  که داری  دو ویژه گی اساسی میباشد  . که ما اصطلاحاٌ به آن علم و حلم میگویم .

علم یعنی ؛  دانش نظری ،  که ما در اثر تکرار و مکرارات  در زمان بیماری فعال به آن دست یافتیم .

تجربه یعنی ؛  دانش عملی ،  که ما در اثر تکرار تجربه های عملی و مکرر به آن دست یافتیم .

بنابراین ، کسب  دانش همراه با تجربه های عملی گذشته ، برایمان امروز شرایطی رقم زدند تا ما  از قدم یک درک شفاف تری پیدا کنیم ، مثلاً بعنوان نمونه ؛

-در قدم یک وقتی میگوید جایگزینی فقط مشکل ما را بیشتر میکند ، سریع این منطق را میپذیریم زیرا در گذشته ، هزاران بار آنرا تجربه و درد کشیده ایم .

-همینطور در رابطه با عدم کنترول و مصرف کردن ، و یا اینکه ما همیشه در حالت عدم تعادل هستیم ، و یا اعمال ما همیشه با افراط و یا تفریط همراه است را به راحتی میپذیریم .

-همینطور وقتی در قدم اول در باره بیماری اعتیاد و مفهوم آن و ابعاد آن صحبت میشود ، در اثر تجربه ها و دانشی که با خود همراه داشتیم ، سریع به بیماری و غیر قابل اداره شدن زندگیمان اقرار کردیم و با تجربه ها و دانش گذشته که حاصل شکست کامل در زندگیمان بود  ، بهبودی را بعنوان بهترین و تنها راه حل درمان خود پذیرفتیم و خود را تسلیم کامل برنامه کردیم .  

ما از دردها و رنجهای گذشته خود ، که حاصل از بیماری اعتیاد بود سپاسگزاریم ، زیرا باعث شدند تا ما ، امروز چراغ بهبودی و مشعل آزادی ورهایی خود را بیافروزیم .


ما چگونه به جایی رسیده ایم که نتایج روش زندگی خود در گذشته را دیده ایم و پذیرفته ایم که نیاز به روش جدیدی برای زندگی داریم، اما احتمالاً هنوز نمی توانیم درک کنیم که زندگی بهبودی چغدر غنی است . در حال حاضر ممکن است رهایی از اعتیاد فعال کفایت کند، اما به زودی درک می کنیم خلایی را که توسط مواد مخدر و یا دیگر عادات وسواسی و اجباری، پر می کردیم، نیاز به بر طرف شدن دارد. کار کرد قدم های دیگر آن خلا را پر خواهد کرد. مرحله بعدی از سفر بهبودمان ، قدم دوم است.

سامان
01 November 21 , 09:06

متشکرم از راهنمایی های شما خیلی به من کمک شد

علی معتاد
14 November 19 , 23:34

ممنونم

ازکمکتون برای پاک ماندنم

جواد
06 December 17 , 01:06
عالی بود خیلی ساده وقابل درک بود
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan