Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

بخش تصمیم گیری

" تصمیم گیری "

همانطور که قبلاً گفتیم ، اغلب ما ممکن است از فکر اینکه باید یک تصمیم بزرگ بگیریم مرعوب می شویم . ممکن است احساس ترس و دستپاچگی منیم و یا از نتایج و تعهداتی که بهمراه خواهد داشت بهراسیم . شاید فکر منیم که این تصمیم گیری ف اقدامی برای یکبار و همیشه است و بترسیم از اینکه ان را درست انجام ندهیم یا فرصت تکرار آن را نداشته باشیم . اما تصمیم به سپردن اراده و زندگیمان به مراقبت خداونی که خود درک می کنیم ، تصمیمی است که بارها و در صورت نیاز هر روز آن را تکرار می کنیم . در حقیقت ، به احتمال زیاد به این نتیجه خواهیم رسید که باید این تصمیم را دائماً تجد ید کنیم ، وگر نه خوشنودی از خود ، بهبودی ما را به مخاطره می اندازد .

لازم است قلباً و روحاً این را بگیریم . اگر چه لغت تصمیم این عمل را بعنوان اتفاقی که در فکر ما روی می دهد تداعی می کند ، اما باید بدانیم که برای ما اقدام و عمل نیز مورد نیاز است تا این تصمیممان باطنی و در حد سلولی باشد .


· چرا تصمیم گیری در این قدم محور اصلی می باشد ؟

تمام اعمال و اتفاقات در زندگی ما بر اساس تصمیماتیست که میگیریم . و لذا زندگی گذشته ما به این دلیل آشفته بود که تصمیمات ما را در زندگی ، بیماری میگرفت .   حتی تصمیمات خوب گذشته ما یا القائی بودند و یا تحمیلی بودند یعنی تصمیماتی بودند که مال خود ما نبودند و بیشتر به ما دیگران دیکته میکردند  ، بنابراین ، ما نسبت به آن تصمیمات احساس مسئولیت و یا  در مقابل آنها خود را متعهد نمیدیدیم ،  ویا ما با نداشتن سلامت عقل و بر اساس ذائقه و طبع بیماری ، تصمیماتی را میگرفتیم که امروز شاهد ویرانگرهای تصمیمات مخرب گذشته خود هستیم .  ما امروز بر اثر آشفتگی و رنج و عذابی که در گذشته کشیده ایم متوجه و به این درک رسیده ایم  که در هر زمینه ایی تصمیم گرفتن چقدر میتواند نقش اساسی و محوری داشته باشد ، در واقع تاوان تصمیمات دیوانه وار گذشته تا چه اندازه توانست زندگی  ما رابه اضمحلال و نابودی بکشد . بنابراین ، تصمیم گیری در واقع عامل اصلی و اساسی هر انگیزه و هدفی میباشد . یعنی تصمیم گیری نقطه محوری هر حرکت برای دست یافتن به خواسته  های ما میباشد ، بنابراین هرچقدر تصمیم گیری ما دارای فاکتورهای از قبیل ؛ تعمق و جدیت و آگاهی و بخصوص  شناخت از مزایا و یا منافع حاصل از آن تصمیم بیشتر باشد در واقع قوه محرکه تصمیم ما فعالتر می شود .  اما ، اینک در آستانه بهبودی به نقطه ایی رسیده ایم که میخواهیم بدون دخالت بیماری و به دور از خودمحوری و از روی روشن بینی و با فروتنی و تمایل و همچنین بر اساس مشورت و خرد جمعی تصمیم مهمی را در زندگی خود بگیریم ، تصمیمی که پیشروندگی فرایند بهبودی ما به استحکام و پایه های آن بستگی دارد . در واقع اصلی ترین و مهمترین ستون و پایه در فرایند بهبودی بستگی به نوع تمایل و تعمق و شناخت  ما در رابطه با تصمیم گیری دارد ، لذا تصمیم گیری عامل بسیار مهم و نقطه عطف و به عبارت دیگر محور اصلی این قدم و بهبودی ما را شکل میدهد ، بنابراین میطلبد ما آگاهیها و شناخت خود را نسبت به مفاهیم و ماهیت و عوامل موثر برای یک تصمیم گیری منطقی و سالم را در خود افزایش دهیم و همینطور آموزش های لازم برای درک بیشتر و مهارت های موثر در این مفهوم را در خود ارتقا دهیم . بدیهست دستاوردهای ما از این قدم بستگی کامل به نحوه و چگونگی تصمیم گیری ما دارد . اما نباید فراموش بکنیم که در هرحال  ، تصمیم گیری فعلی ما در صورتیکه بهبودیمان پیشرونده باشد طبیعتاً رشد و به اقتضا فهم و شعورمان تعالی میابند ، و لذا ارکان و پایه های تصمیم در این روند محکمتر و سطح و میزان ما در رابطه با این تصمیم گسترش میباند


· آیا می توانیم این تصمیم را فقط برای امروز بگیرم ؟ آیا ترس یا بهانه ای در مورد آن دارم ؟ آنها چه هستند .

قسمت اول )) ما ابتدا از بزرگی و عظمتی  که از مفهوم این تصمیم در ذهن خود بازسازی میکنیم به خوف می آئیم ، در تصورتمان فکر میکنیم این قدم از ما میخواهد که مثلاً تصمیم بگیریم که به تنهایی برج میلاد را بسازیم ، اما اینها تصورات غلط و یا توجیهات بیمارگونه می باشند و حقیقی نیستند ، ما باید بدانیم که قدم سوم از ما چیزی که خارج از توانمان باشد را نمیخواهد ، هرچند نمیشود بزرگی تصمیمی را که میخواهیم بگیریم حاشا کنیم ، زیرا گرفتن این تصمیم بطور قطع میتواند تاثیرات بنیادین در زندگی ما به همراه بیاورد و لذا یک عزم راسخ را میطلبد ، درواقع قدم سوم این ظرفیتها را دارد که ما را از خود محوری و از خوداتکای هایمان رها کرده و ما را به ساحل آرامش برساند . همانطور که ذکر شد این یک تصمیم بزرگ است، اما با مهارتهای خاص و تجربیات بهبودی گروه متوجه میشویم که اساساً منظور قدم سوم این نیست که ما یک شبه تصمیمی به این گسترده گی را بگیریم و سپس، آنرا بخواهیم یک شبه عملی کنیم ، بنابراین ، ما میخواهیم  تصمیم به این بزرگی را ابتدا با تمرین و تمرکز به روی ارکان ( اصول روحانی ) آن شروع کنیم و همینطور بخودمان اصلاً سخت نگیریم ، ما نمیخواهیم بدون تعقل و تامل و عجولانه و یا از روی صرفاً احساتمان تصمیم بگیریم و باز خود را گرفتار اوهام و سراب ها و سرگشتگی و سرخوردگیها کنیم . ما میخواهیم تصمیمان ضمن اینکه احساسی و قلبی باشد عقلانی و منطقی هم باشد  و از قبل به مزایای آن پی برده باشیم تا در قبال آن پاسخگو و مسئول باشیم و لذا از همه توانایها و مهارتهای که در این زمینه فرا گرفته ایم  سعی میکنیم استفاده ابزاری کنیم و با هوش بهبودی و روشن بینی سرانجام به نقطه ایی میرسیم که متوجه میشویم که لزومی ندارد که ما بخواهیم یک سنگ دوتنی را به یکباره جابجا بکنیم ، بلکه ما آنرا به قطعات یک کیلویی تقسیم میکنیم و به اینصورت آنرا حمل میکنیم ، این روش ممکن است زمان ببرد اما عملی و نتیجه بخش است . بنابراین ما این تصمیم را نمیخواهیم برای همه عمر خود بگیریم ، ما این تصمیم را فقط برای امروز میگیریم و لذا تمام سعی و کوشش خود را برای عملی کردن آن بکار میگیریم .

قسمت دوم سوال ) اصولاً ما هر گاه در مقابل پاسخگو بودن و مسئول بودن قرار میگیریم ما را ترس و دلهره فرا میگیرد و با توجه به اینکه  میدانیم تصمیمی که از فاکتور مسئول بودن در قبال آن خالی باشد اصلاً تصمیم نیست و لذا ما از مسئول بودن میترسیم زیرا در زندگی گذشته خود با این مفهوم همیشه مشکل داشتیم ، همیشه سعی میکردیم از پاسخگو بودن دوری کنیم و یا در مقابل مسئولیت های گوناگون شانه خالی کنیم  ، باری ، امروز هم بر اساس همین ترسها  در تصمیم خود ناخواسته  و براساس بیماری سعی میکنیم که این تصمیم را به تاخیر بیاندازیم و با بهانه های مختلف ، مثل تکیه به ارداه شخصی و خودمحوریها و وابستگیها ، به این تصمیم تن در ندهیم  ، اما این ترسها و بهانه های ما اولاً به این علت است که متوجه مزایا و منافعی که در اثر این تصمیم بدست می آوریم نیستیم ، ثانیاً ترسها و بهانه های ما واقعاٌ بی مورد هستند زیرا همانطور که ذکر شد ما بطور روزانه و در حد و توان خود در قبال این تصمیم مسئول هستیم ، ما با پی بردن به مهارتهای لازم در رابطه با این تصمیم و هنرتصمیم گیری در جهت بهبودی متوجه شده ایم که نباید بخودمان سخت بگیریم ما در قبال مسئولیت بهبودی و بخصوص این تصمیم فرایند آزمون و خطا را طی میکنیم و با انعطافات لازم حاصل از فرمول فقط برای امروز بدون ترس به مسیر خود ادامه میدهیم .

اما علاوه بر ترسهای فوق یکی دیگر از عوامل تاثیر گذار به روی این تصمیم  تنبلی و کاهلی و  بی حرکتی  و سکون و بی تفاوتی می باشد که ما بعنوان یک معتاد با این شاخصه ها آشنایی دیرینه داریم ، در واقع زندگی گذشته ما همیشه توام با این شاخصه ها بود ، و لذا وقتی میخواهیم تصمیمی را بگیریم در واقع از تن دادن به حرکت کردن میترسیم . البته اعظم تنبلی ها و سستی ها که ما در گذشته با آن مواجه بودیم بیشتر بعلت تاثیرات و عوارض موادهای افیونی بود ، اما امروز که به کمک نیروی برتر از اینگونه موادها رهایی یافته ایم بنابراین فضای مناسبی برای تصمیم گرفتن برایمان مهیا شده است و لذا ما باید از همه توانهائیکه در اثر پاکی بدست آورده ایم  به نحو احسن استفاده کنیم ، امروز یکی از اساسی ترین عوامل بازدارنده که میتواند سد و یا موانعی  در مقابل این تصمیم ما باشد بی حرکتی و ایستائی است  ، بنابراین تصمیم موقعی معنا میدهد که در آن پویایی و جنبش و حرکت باشد ، ما اگر تصمیم بگیریم اما حرکت نکنیم مثل این است که اتومبیلی بخریم ولی در آن بنزین نریزیم و آنرا به حرکت در نیاوریم .


باید بدانیم که تصمیم گرفتن ، بدون اینکه با عمل همراه باشد بی معنی است . برای مثال ، ما نمی توانیم یک روز صبح تصمیم بگریم که به جا یا محلی برویم ولی در خانه بنشینیم و تا شب از آن خارج نشویم . چون این کار تصمیم ما را بی معنی میکند و آنرا تا حد یک فکر تصادفی پایین می آورد


· چه عملی جهت اجرای تصمیم خود انجام داده ام ؟

بهترین عملی که انجام داده ایم حرکت کردن است ، حرکت کردن یعنی ؛

-پا گذاشتن روی ترسهایم

-پذیرفتن مسئولیت هایم

-مصمم بودن در تصمیمم

-اعتماد به نیروی برترم

-فقط برای امروز متمرکز به روی تصمیمم

بنابراین حرکت یعنی  ، هرعملی که لازم باشد انجام میدهیم تا در مسیر تعالی این تصمیمم ثابت قدم باشیم ، بدیهیست در فرایند این تصمیم بهترین سعی و بیشترین کوشش خود را انجام میدهیم .

بهترین سعی یعنی ، کارهای که عملی انجام میدهیم مثل ؛ صبوری وشکیبایی کردن  - مشورت کردن  - بازفکرکردن –  حضور در جلسات بهبودی  –  خدمت کردن و . . .

بیشترین کوشش یعنی ، کارهای که بصورت نظری انجام میدهیم مثل ؛  قدم کارکردن  -  دانش بهبودی را بالا بردن –  ارتقاء آگاهیها –  و . .


· برای سپردن چه قسمت هایی از زندگیم مشکل دارم ؟چرا مهم است که بهر حال آنها را به خداوندی که خود درک می کنم ، بسپارم ؟

 

تصمیم یعنی اراده و حرکت کردن برای بدست آوردن یک خواسته یا میل درونی ، لذا هر تصمیمی باید دارای هدف باشد ، بنابراین هدف ما از تصمیم گیری در قدم سوم در غایت ( سپردن ) است ، یعنی اگر بتوانیم به فعل سپردن برسیم در واقع تصمیم ما عملی شده است و در راستای تصمیم خود گام برداشته ایم .

اعظم قسمتهای زندگی ما همیشه در زیر سلطه بیماری بوده است و متاسفانه در اثر هم نشینی طولانی که ما با بیماریمان داشته ایم متاسفانه به شاخصه ها و یا عوارض های آن در عین حالی که ما را اذیت میکند نوعی وابستگی هم پیدا کردیم دقیقآً مثل رابطه با دوست منحرفی که مرتب از او ضربه میخوریم ولی بازهم از او دست نمیکشیم .

قسمت اول سوال ) ما بمدت طولانی تمامی قسمت های زندگیمان تحت فرمانبرداری از بیماری بوده است و ما به تجربه درک کرده ایم که در مقابل بیماریمان عاجز و ناتوانیم و بعلت همین عجزها همیشه زندگی ما در یَد قدرت مخرب بیماری بوده است در واقع بیماری است که ما را وامیدارد تا از نواقص خود علیرغم صدمه ها  و آزارها و زیانها  ، لذت و حظ های بیمارگونه ببریم . هر چند میدانیم بیماری و شاخصه های آن زندگی ما را آشفته و آرامش را از ما میگیرد اما بخاطر عجز در مقابل بیماری نمیتوانیم آنرا رها کنیم  ، بیماری ما شاخصه های گسترده و منفی فراوانی دارد که در تمامی قسمت های زندگی ما سایه افکنده و حضور فعال دارد بطور مثال ؛

خودمحوری   -  قضاوت کردن  -  غیبت کردن  -  سرزنش کردن   -  مقایسه کردن  -  کنترل کردن  -  بی نظمی و بی برنامه گی  -  تنبلی  -  بد خلقی  -  لذت پرستی  - سوء استفاده کردن  -  افراط و تفریط  -  خود آزاری  -  دیگر آزاری  -  وقت تلف کردن  -  دروغ گفتن  -  بدحرف زدن و رکیک سخن گفتن  -  زیاد حرف زدن – کم گوش کردن  -   و . .   ، بنابراین مشکل اساسی که ما در همه قسمتهای زندگی در فعل سپردن داریم ((  بیماریست  )) و ما طبق این تصمیمی که گرفته ایم تمایل داریم تا بیماریمان و اراده مخرب آن را بخدواند بسپاریم . در واقع ما باسپردن آن بخش از وجودمان که چهره در تاریکی های درون منفی یمان دارد و مجموعه ایی از زشتیها و پلیدیهاست که همیشه زندگی ما را تباه کرده است ، مشکل داریم .

قسمت دوم سوال )) در روند بهبودی سرانجام به نقطه ایی میرسیم که متوجه میشویم ، اینکه ، ما همیشه در زندگی خود رنج میبردیم ، اینکه همیشه با دغدغه و ترس زندگی میکردیم ، اینکه در تنهایی و یاس ونامیدی زندگی میکردیم همه و همه حاصل از یک اراده مخرب ومنفی و بسیار فعال بنام (( اراده شخصیست )) ، اراده ای که مطیع محض بیماری اعتیاد بود و لذا بر اساس خواست بیماری هر کار منفی و مخربی را انجام میداد ، بنابراین ، با این اراده مخرب شخصی ، سرانجام ما بجای رسیدیم که دیگر اصطلاحاً  ، بریدیم وخسته شدیم و به زانو درآمدیم ، اما بعلت عجز در مقابل بیماری در برابر این اراده ویرانگر احساس درماندگی و سردرگمی میکردیم و در عین حال علیرغم میل باطنی فرمانبردار آن بودیم . بنابراین مهمترین خواست درونی ما رهایی از چنگال این اراده منحوس و مهلک است و همانطور که ذکر شد بعلت عجزما در مقابل بیماری ، ما توان مقابله با این اراده شوم را نداریم ، ولذا با توجه به این مسئله که نیروی برتر و خداوندی که ما خود درک کردیم قدرت ارده اش بیشتر از قدرت ارده پلید بیماری اعتیاد ما می باشد بدیهیست بهترین روش آن است که ما آنها را بخداوند بسپاریم .

بنابراین ، ما برای اینکه بتوانیم در فعل سپردن موفق شویم و در این راستا قدم برداریم در ابتدا باید در نحوه تصمیم گیری خود نهایت دقت و تمرکز را انجام دهیم زیرا هر چقدر تصمیم ما محکم و اصولی باشد در غایت میتواند ما را به هدفمان برساند ، همانطور که دربالا ذکر شد ما در اثر بیماری خود دردهای و آشفتگیهای بسیاری را گذراندیم بطوریکه زندگیمان دیگر غیر قابل اداره شد و سرانجام به آخر خط رسیدیم و همین مسئله باعث شد تا ما به نقطه ((  نیاز ))  برسیم .

در واقع احساس نیاز کردن سرچشمه بهبودی می باشد ، و  نیاز  ،  " ما در "  تمایل و تسلیم است  ،

بنابراین ، احساس نیاز کردن برای سپردن و یا هر تصمیم دیگر اساسی ترین رکن آن را تشکیل میدهد . نیاز یعنی چیزی که ما برای زندگی کردن به آن احتیاج مبرم و حیاتی داریم در واقع نیاز یعنی خواسته همراه با شناخت و معرفت ، که چگونگی هستی ونیستی ما مرتبط به آن میباشد، بنابراین درک و شناخت نیازهای امروز ما میتواند هستی و چگونه هستی ما را در آینده شکل بدهد ، بیاییم یک لحظه قبل از سپردن در تصورمان به این مطلب فکر کنیم که اگر بتوانیم بیماری و اراده شخصی خود را به خدواند خود بسپاریم و دیگر در زندگی بدون بیماری زندگی کنیم ، آنگاه کیفیت زندگی ما چگونه خواهد بود   .  بنابراین ما باید این تصمیم را با توجه به مزایای آن و در کمال احساس نیاز به آن بگیریم . نکته قابل توجه اینستکه تصمیم های گذشته ما را بیشتر یا دیگران میگرفتند و یا تصمیم های که ما میگرفتیم ، فاقد چارچوبها و معیارهای اصولی بودند ، بنابراین ما امروز میخواهیم خودمان و براساس ویژگیها و معیارهای لازمه و بر اساس نیازمان ، اقدام به این عمل کنیم  ، و لذا  در گرفتن این تصمیم نباید عجله بکنیم و یا مثل گذشته در اثر شور و یا رودربایستی و یا بی تفاوتی و یا چشم روهم چشمی بخواهیم بطور رفرم این تصمیم را بگیریم ،  بدیهیست اینچنین تصمیمی ظرفیتها و پتانسیل های مانند ؛ تعهد و مسئولیت را به همراه نخواهد داشت و لذا ما باید قبل از گرفتن هر تصمیمی  ابتدا درک از نیازمان به این تصمیم را در خود پرورش و آنرا ارتقاء دهیم و به روی عوامل و شناخت اصول های لازم برای گرفتن یک تصمیم سالم کوشا باشیم . اما مهمترین اصولی که به ما در گرفتن یک تصمیم سالم میتوانند  کمک کنند به این شرح است ؛

سلامت عقل  -  سلامت روح و روان -  شناخت  -  هوش و ذکاوت  -  مشورت -  قاطعیت  -  تعریف ... ، یعنی چارچوبها و حد و مرزهای معین شده و خارج از اصول نباشد  -    اعتماد بنفس  -  آگاهی  -  برنامه ریزی –   تحرک و دوری از تنبلی  –  همت  -   شهامت  –   صبوری  -   دوراندیشی  -   نقشه کشی  –  زمانبندی  -  ایمان  –   دعا و مراقبه –  استقامت  -  امیدواری  -  تراز گرفتن از پیشرفت  -  مطالعه و کسب مهارتها  -  تمرکز  -  صداقت   -  اعتماد  -  خوش بینی واقعگرایانه  -  نیت خیر وانسانی  -  خدمت کردن  -  روشن بینی  -  تواضع وفروتنی   - دوراندیشی و تدبیر -  و ، . . .

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan