Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

بخش گناه و خجالت

گناه و خجالت

در واقع دو نوع گناه و خجالت وجود دارد : یکی واقعی ، و یکی غیرواقعی . اولین نوع آن مستقیم از وجدان ما نشأت می گیرد و رشد می کند ، ما احساس گناه می کنیم چون کاری را برخلاف اصول مورد قبول خود انجام داده ایم ، یا به کسی صدمه زده ایم که از بابت آن خجالت می کشیم . اما نوع غیرواقعی آن ممکن است توسط شرایط گوناگونی به وجود آمده باشد که ما در آنها هیچ نقش یا تقصیری نداشته ایم . نیاز است تا ما به احساس گناه و خجالت خود نگاه کنیم تا بتوانیم اینگونه شرایط را جدا سازیم . لازم است ما فقط آن چیزی را که متعلق به ما است را تصاحب کنیم ، و از شر چیزهایی که مال ما نیستند رها شویم .


· درمورد چه کسی یا چه چیزی احساس گناه یا خجالت می کنم ؟ شرایطی که باعث به وجود آمدن این احساسات شد را توضیح دهید .

نکته ؛

منظور از (( کلمه " چه چیزی " میتواند مفهوم گسترده ای داشته باشد از مفاهیم انتزاعی گرفته ، مانند ، عدالت ، انسانیت ، سیاست ،  تا مسائل اجتماعی ، و یا محیط زیست و طبیعت و یا حیوانات و یا افکار و تصورات ذهنی  ))
ما گناه را در دو بخش کلی در زندگی احساس میکنیم ؛

بخش اول ؛ گناهان بزرگ ؛

یعنی اینکه در گذشته بر اساس اختیار وهمچنین در بیداری و هوشیاری از ما رفتاری سر زده که این رفتار مغایر و متضاد با اعتقادات و اصول و ارزش های ما بوده  ، از طرفی اینگونه گناهان چون دائماً جلوی چشمان ما می باشد و سایه آن زندگی ما را سیاه کرده و ما  را بطور جدی مورد آزار و اذیت قرار میدهد ، لذا ما به اینگونه رفتارها که به فعل در آمده اند گناهان کبیره یا گناهان بزرگ میگویم ، به عبارت دیگر از منظر ما گناهان بزرگ یعنی احساس مخربی که دائماً آرامش و ثبات زندگی ، و خور و خواب ما را بهم ریخته است  .

بخش دوم ؛ گناهان کوچک؛

یعنی اینکه در گذشته بر اساس اختیار و همچنین در بیداری و هوشیاری از ما رفتاری سرزده که این رفتار هر چند مغایر و متضاد با اعتقادات و اصول و ارزش های ما بوده  ، اما اینطورهم نیست که تاثیرات آن آرامش زندگی ما را به هم ریخته باشد .
اصولاً گناهی را بزرگ شمردن ، و یا اینکه گناهی را کوچک شمردن ،  بستگی مستقیم به نوع بینش و نوع اعتقادات و معرفت ما دارد ، و لذا ممکن است گناهی که برای بعضی از ما جزو گناهان کبیره باشد برای دیگری گناهی بی  اهمیت باشد . بنابراین ، درک از مفهوم گناه ، نسبی  میباشد ، و بستگی به تعریف و نحوه ارزش گذاری ما دارد در واقع درجهِ گناه بستگی به میزان نمراتی دارد که ما بر حسب نوع باورها و اعنقادات خود به آنها میدهیم .
بنظر میرسد در زندگی آگاهی و شناخت بهترین محک برای شناسایی گناهان می باشد و لذا هر چقدر وسعت نگرش و دانش خود را ارتقاء دهیم ، نتیجتاً زمینه مساعدتری را برای تبیین تعریف گناه در خود بوجود میاوریم ، به عبارت دیگر یعنی اینکه دانش و معرفت بهترین معیار برای سنجش گناه می باشد ، گاهی ما در اثر عدم شناخت و عدم معرفت ، ممکن است بار گناهان بی اهمیتی را به دوش خود حمل کنیم که آنها اساساًدر حد و اندازه های خود نیستند یعنی از  یکسری از اعتقادات پوچ و بی مایه سرچشمه گرفته اند که شاید کثیری از آنها اصلاً گناه و خطا نباشند و زاییده جهل و خرافات ما می باشند ، و همینطور بلعکس ، ممکن است ما در اثر جهل گناهی بزرگ را کوچک بشماریم . بنابراین ، در این نقطه متوجه میشویم که احساس گناهی که در ما وجود دارد ، به دو شکل میباشد ،

 

شکل اول ، گناهان غیر واقعی ؛

یعنی احساس گناهانی که ما ، علیرغم عدم اختیار و همینطور عدم میل باطنی ، اما فاعل آن بوده ایم  که بطور مستقیم و یا غیر مستقیم به خود و یا دیگران صدمه و آسیب و زیان وارد کرده ایم ، در واقع یعنی احساس گناهی که ما مقصر آن نیستیم و ما در شرایط بی اختیاری به خود یا دیگران صدمه زده ایم  بطور مثال ، در حین رانندگی متوجه شده ایم که اتومبیل ما ترمز ندارد و لذا همین مسئله باعث تصادف شده است و کسانی در این رابطه مجروح و یا معدوم گشته اند . البته علاوه بر مسائل فوق ممکن است ما دچار احساس گناهانی باشیم که اینها هم میتوانند غیر واقعی باشند یعنی ، در اثر سهل انگاری و یا اشتباه در محاسبات به دیگران لطمه و یا آسیب رسانده باشیم که اینگونه صدمات درست است که توسط ما رخ داده اند و ما فاعل آن بوده ایم اما انگیزه پلید و شری نداشته ایم ، بطور مثال ، در حین رانندگی در اثر اشتباه در محاسبه به کسی برخورد کنیم و به او صدمه وارد کنیم  .
 یکی دیگر از گناهان غیر واقعی این است که ما بخاطر گناهان دیگران احساس گناه و خجالت بکنیم ، بطور مثال ؛ یک فردی که ما به آن احساس تعلق میکنیم ، گناهی را مرتکب شده ، اما در این رابطه ما احساس گناه , و خجالت میکنیم  . شاخصه های گناهان غیر واقعی عبارتند از؛
اول ؛ جهلی باشد  – یعنی در اثر نداشتن آگاهی مرتکب فعل خطا شدن
دوم ؛ غیر عمدی باشد – یعنی از روی اراده و اختیار رفتاری سر نزده باشد
سوم ؛ قصد و نیت بدی در کار نباشد
چهارم ؛ خالی از هواهای نفسانی و یا شهوات باشد
بدون نقشه کشی به فعل در آمده باشد

شکل دوم ، گناهان واقعی ؛

یعنی گناهانی که ما بر اساس دانایی واختیار و همینطور با میل باطنی فاعل آن بوده ایم که بطور مستقیم و یا غیر مستقیم به خود و یا دیگران صدمه و آسیب و یا زیان وارد کرده ایم ، در واقع یعنی احساس گناهی که ما مقصر اصلی آن هستیم و ما در شرایط  بیداری و با هوشیاری کامل و با میل باطنی و همینطور عالماً به خود یا دیگران صدمه زده ایم ، بطور مثال ، عامداً به کسی صدمه یا زیان وارد کرده ایم .بنطر میرسد که  گناهان واقعی همیشه مراحله خاص خود را طی میکنند که پروسه آن به این ترتیب می باشد ؛
اول ؛ عالماً باشد ، یعنی ما با علم به اینکه رفتاری خطاست آنرا انجام بدهیم  .
دوم ؛ عامداً باشد ، یعنی با اختیار و با اراده از ما رفتاری سر زده باشد .
دوم ؛ انگیزه منفی داشته باشد
سوم ؛ هواهای نفسانی و شهوانی در آن باشد
چهارم ؛ نقشه کشی  شده باشد
پنجم ؛ منجر به رقتار شده باشد
عالماً    --->      عامداً   ----->     انگیزه منفی ---->    هواهای نفسانی و شهوانی   ----> نقشه کشی ---->   منجر به رفتار---->   گناه واقعی
                                                              
بنابراین ، برای رهایی از احساس گناه بهتر است ابتدا با ترازنامه نویسی آنها را مورد بررسی قرار بدهیم تا ابتدا از شر گناهان غیر واقعی خود خلاص شویم وسپس گناهان واقعی خود را تراز کنیم و ببینیم اصولاً چه ضعف ها و نواقصی در ما وجود دارند که ما به آن شکل عمل کردیم ما برای اینکه بتوانیم گناهان واقعی و غیر واقعی خود را شناسایی کنیم ، بنابراین شروع به ترازنامه گیری به شکل زیر میکنیم ، اما قبل از ترازنامه نوشتن به نیروی برتر پناه میبریم و از او میخواهیم تا ما را یاری کند تا با نوشتن ترازنامه پی به نواقص و راذیل و ضعف های اخلاقی خود ببریم تا از این طریق مراتبی برای ما فراهم شود تا دیگر اینگونه رفتارها از ما سر نزند .
اینک برای آشنایی به نحوه ترازنامه نویسی ، تراز یکی از اعضا را در این رابطه ملاحظه میکنیم ، بطور مثال میپرسد ؛
در مورد چه کسی یا چه چیزی احساس گناه یا خجالت میکنم ؟ همسر و فرزندانم . شرایطی که باعث به وجود آمدن این احساسات شد را توضیح دهید ؟! . . .
در سنن جوانی با اینکه در عرصه کار وتلاش موفق بودم و دارای زن و بچه بودم ، در اثر عدم سلامت عقل و لذت طلبی و همینطور تفریح کردن و احساساتی بودن ، معتاد به مصرف مواد مخدر شدم ، رفته رفته در این وادی زندگیم رو به آشفتگی نهاد تا جای که دیگر قادر به تامین کردن امنیت های خانوداه نبودم و لذا در اثر برشکستگی کامل ، همسرم که زنی خانه دار بود مجبور شد برای تامین خانواده مشغول کارگری شود ، آنهم کاری طاقت فرسا و با حقوقی ناچیز که پول مصرف یکبار من در دوران به اصطلاح طلایی نمیشد  علاوه بر اینها او به تنهایی مجبور بود تا کارهای خانه و خانواده را به تنهایی به دوش بکشد همه اینها یکطرف ، احساس خجالتی که همسر و فرزندانم در مقابل دوست و آشنا و فامیل بخاطر رفتارهای معتادگونه و ننگین من  میکشدنداز طرف دیگر ، اما من با مشاهده این حوادث در خانواده علیرغم رنجی که میبردم قادر به حمایت آنها نبودم در واقع اختیار و عنان زندگیم دیگر بدست من نبود ، در حقیقت اختیار واراده زندگی من در چنگال مواد مخدر بود ،  وترسی عمیق زندگی مرا در بر گرفته بود ، بنابراین ، من نسبت به این دوره زندگی خود همیشه احساس خجالت و گناهی عمیق میکنم . 


· کدامیک از این شرایط بدون آن که من در بوجود آمدنش نقشی داشته باشم ، باعث احساس خجالت در من شده ؟

شرایطی که منجر به این احساس در من شد در دو بخش می باشد ،

بخش اول ؛

شرایطی بود که اوایل مصرف مواد مخدر من بود ، یعنی کنترل و مصرف مواد مخدر در اختیار من بود ، میدانستم که کار خطرناکی را دارم انجام میدهم ، اما نسبت به آن احساس بی تفاوتی میکردم فکر میکردم که من معتاد نمیشوم و دلیلش این است که میتوانم آنرا کنترلی مصرف کنم ، گاهی از دیگران نصحیتی های میشنیدم که اینکار را نکنم اما من به این حرفها گوش نمیکردم ، من در آن شرایط در موقعیتی بودم که واقعاً میتوانستم بین مصرف کردن و مصرف نکردن یکی را انتخاب کنم ، اما در نهایت جهل مصرف کردن را انتخاب کردم . 

بخش دوم ؛

شرایطی بود که من در اثر استمرار استعمال مواد مخدر دیگر نیاز به مصرف پیدا کرده بودم و لذا علیرغم میل باطنی به علت نیاز و اجبار به مصرف دیگر نمیتوانستم قطع مصرف کنم ، واقعاً نمیخواستم به خانواده ام صدمه و زیان برسانم و یا نسبت به مسئولیت هایم بی تفاوت باشم ، اما ناخواسته و تحت شرایط اجبار و ترس به آنها صدمه میزدم گویا دیگر اختیارم در دستان من نبودند ، به عبارتی دیگر من در شرایط بی اختیاری این اعمال را انجام میدادم .


· در آن شرایطی که من در آن نقش داشته ام ، انگیزه هایم چه بودند ، و یا چه اعتقاد و باوری باعث شد که بدانگونه عمل کنم ؟

در شرایطی که من در آن نقش داشتم انگیزه های من تفریح و خوشگذرانی بود ، از طرفی انگیزه های من اینبود تا با کسب انرژی از مواد مخدر بهتر بتوانم کار کنم و بهتر بتوانم به خانواده سرویس بدهم ، و اعتقاد و باورم بر این اساس استوار بود که اولاً من معتاد نمیشوم ، ثانیاً اعتقادم این بود که زندگی موهبتی است که فقط یکبار اتفاق می افتد و لذا من باید نهایت لذت را از آن ببرم از طرفی در قسمت دوم  ، یعنی اجبار به مصرف ترس ریشه داری را در من رقم زده بود و براساس همین ترس اعتقادم این بود که دیگر راه نجاتی ندارم و لذا در نهایت تن به اعتیاد خود داده بودم .


· رفتار من چگونه به افزوده شدن احساس گناه و خجالت در من کمک میکند ؟

من با رفتارها و عکس العمل های باعث میشوم که این احساس در من روز به روز رشد کند و لذا بار گناه خود را بدینگونه مرتباً سنگینتر احساس میکنم  ، رفتاری از قبیل ؛ وسواس - احساس سرخوردگی ، سرزنش خودم ، پنهانکاری و ندیده گرفتن ، سرکوب و عنوان نکردن ، توبیخ و تنبیه خودم ، بد اخلاقی کردن ، اخم کردن ، صورت مسئله را پاک کردن ، فرار از واقعیت ها ، آشنایی نداشتن با ترازنامه گرفتن .
گاهی  به علت ترس و ناامیدی و سرخوردگی دست به رفتارهای لجوجانه میزنم و با بهانه و بونه گرفتن و عیوب فوق را مرتب تکرار و حتی آنها بیشتر میکنم

 

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan