Anonymous

پیام ما امید ، وعده ما آزادی

احساسات در مقابل اعمال

" احساسات در مقابل اعمال "

 

ما از قدم ده استفاده می کنیم تا اگاهی لازم نسبت به احساسات مان ، افکارمان و مهمتر از همه نسبت به اعمالمان را بدست اوریم و ان را حفظ کنیم . قبل از اینکه بخواهیم یک روش منظم برای نوشتن ترازنامه شخصی را اغاز کنیم . لازم است که درک کنیم چخ چیزی را می خواهیم ارزیابی کنیم . فایده چندانی ندارد که ما فهرستی از احساسات خود بنویسیم بدون اینکه انها را با اعمالی که باعث می شوند ، یا اعمالی که توسط آن احساسات جلویشان گرفته می شوند ، ربط دهیم . ما اغلب احساس خیلی بدی داریم اما رفتارمان بسیار خوب است ، یا بر عکس . برای مثال : یک عضو NA وارد جلسه ای می شود و یک عضو دیگر از او می پرسد که حالت چطور است ؟ و او در جواب می گوید (( وحشتناک )) . واضح است که این عضو دارد در مورد احساس خود صحبت می کند . وگرنه امکان ندارد که در مورد عملی که در حال انجام ان است چنین نظری داشته باشد . در واقع عمل و رفتار او بسیار هم خوب است ، چون او به جلسه امده ، صادقانه احساسات خود را بیان کرده و برای کمک دست بسوی یک عضو دیگر دراز کرده است .

از طرف دیگر ممکن است در ظاهر خیلی هم خوب بنظر رسیم در حالیکه در حال افراط در انجام کارهایی انی و بدون فکر هستیم و از روی نواقص خود عمل می کنیم . معمولاً مدتی طول می کشد تا ما به خلاء حاصل از اینگونه زندگی کردن پی ببریم . ما از انجام کاری که میکند پاک بمانیم اجتناب کرده و در انجام کارهای انی و بدون فکر افراط می کنیم و سعی می کنیم راه فرار را انتخاب کنیم . ما می دانیم که این کار به کجا منتهی می شود . قدم دهم ما را نسبت به خودمان آگاه نگه می دارد تا گرفتار افراط و تفریط نشویم . ما نباید خود را بخاطر احساس بدمان محاکمه و تنبیه کنیم . در عوض می توانیم بر روی اعمال مثبت خود تمرکز کنیم . این کار ممکن است حتی کمک کند تا احساسات ما تغییر کنند و حال خوبی پیدا کنیم . اگاه ماندن از اعمالمان کمک می کند تا الگوها و رفتارهای مخرب خود را بل از اینکه فراموش شوند و در گوشه ای از وجود ما سنگر و موضع بگیرند تشخیص دهیم ف و در نهایت از مسائلی که می توانند واقعاً برای ما خوب باشند بسادگی و با احساس جزئی از سرخوشی بگذریم .

ما بعنوان معتاد انگیزه داریم که در مورد احساسات خود نیز قضاوت کنیم . می خواهیم هر چیز که در ما احساس بدی بوجود می آورد را سریعاً متوقف کنیم . ما اغلب این موضوع که اگر شرایط را بسنجیم ، احساسات ما هم کاملاًً عادی اند را فراموش می کنیم .

برای مثال ما با این مشکل روبرو هستیم که خیلی زود عصبانی می شویم و از احساسی که به ما دست می دهد خوشمان نمی اید . ما در مورد این احساس قضاوت می کنیم و به این نتیجه می رسیم که حق نداریم این چنین احساسی داشته باشیم . پس بیشترین تلاش خود را برای سرکوب کردن احساس عصبانیت انجام می دهیم . در صورتیکه ما تجاربی را تجربه کرده ایم که می تواند هر کسی را عصبانی کند . شاید با کسی رابطه داریم که دائم به ما بی احترامی می کند . شاید چند بار حق ما را برای ارتقاء و پیشرفت در محل کارمان نادیده گرفته و ضایع کرده باشند . عکس العمل ما در این شرایط خشم و عصبانیت است . در حق ما اجحاف شده و واضح است که عصبانی می شویم . حال زمانی رسیده که بهبودی ما می تواند ما را بجلو رانده و یطرف احساس احترام به خود سوق دهد و یا برعکس بیماران ما را به سمت ابری غلیظ از افسردگی و رنجش پایین کشد .

این مسئله رابطه مستقیم با عکس العمل ما درهنگام عصبانیت دارد . اگر فریاد بزنیم ، فحش دهیم ، و اشیاء را پرتاب کنیم ، امکان بهبود رابطه یا شرایط کاری را از بین برده ایم . اگر هیچ کاری نیز انجام ندهیم و احساس خشم و عصبانیت را در خود دفن کنیم ، فقط باعث افسرده شدن و رنجش پیدا کردن خود می شویم بدون اینکه شرایط یا روابط را تغییر داده و بهبود بخشیده باشیم. اما اگر رفتار مثبت و سازنده با هدف بهبود شرایط داشته باشیم، اوضاع ممکن است بهتر شود . حداقل اینکه بهتر می توانیم تشخیص دهیم که زمانش رسیده تا آن رابطه یا شرایط را رها و ترک کنیم و پس از آن نیز احساس تأسف و پشیمانی نکنیم .

بعضی مواقع تنها کاری که لازم است با احساسات خود انجام دهیم ، این است که فقط آنها را احساس و تجربه کنیم . برای مثال اگر کسی را از دست داده ایم ، مطمئناً احساس اندوه خواهیم کرد . این اندوه ممکن است برای مدت درازی با ما باشد . و فقط زمانی تخفیف یابد که ما به اندازه کافی اندو هگین و عزادار بوده باشیم . ما نمی توانیم به اندوه خود اجازه دهیم تا آنقدر بر روی ما تأثیر گذارد که دیگر قادر به ادامه زندگی عادی نباشیم ، اما می توانیم انتظار داشته باشیم که برروی ما تأثیر گذارد و ممکن است به راحتی حواسمان پرت شود و پریشان گردیم ، و یا برای شرکت در مراسم جشن و شادی مشکل داشته باشیم . ما لازم است تا بین انکار احساساتمان و یا غرق شدن در آن ، تعادل برقرار کنیم . ما نمی خواهیم که افراط یا تفریط کنیم . این مفهوم کاملاً ساده بنظر می رسد –حتی آنقدر ساده که بنظر می رسد نیازی به بیان ندارد اما اکثر اعضاء ما متفق القول هستند که به سالها بهبودی نیاز است تا بتوان در اکثر اوقات تعادل داشت .

بنابراین قدم دهم به ما آزادی می بخشد تا از طریق تشخیص تفاوت بین احساسات و اعمال خود ، احساسات مان را تجربه کنیم .

· آیا مواقعی وجود دارد که من در تشخیص تفاوت بین احساسات و اعمال خود گیج شوم ؟ توضیح دهید .

 

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دوستان کامنت هایی که به صورت خصوصی ارسال میکنید امکان پاسخ در سایت را ندارد
لطفا اگر کامنتی را اصرار دارید به صورت
خصوصی ارسال کنید
حتما ایملتان را نیز ارسال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan